برچسب: کودک همسری

  • پلیس: دستگیری عامل انتشار کلیپ کودک همسری

    شب گذشته متهم در حالیکه درحوالی یکی از استان های شرقی کشور مخفی شده بود دستگیر شد.

    رئیس پلیس پایتخت از دستگیری عامل انتشار کلیپ کودک همسری در فضای مجازی خبر داد.
    به گزارش فارس سردار “حسین رحیمی” فرمانده انتظامی تهران بزرگ با اشاره به انتشار کلیپ هایی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی توسط فرد ناشناسی که ضمن اهانت به تاریخ مردم ایران اقدام به تبلیغ کودک همسری و کودک آزاری کرده بود، بیان داشت: با اقدامات فنی صورت گرفته و هماهنگی قضایی با دادستان تهران موضوع در دستور کار پلیس فتا پایتخت قرار داده شد.
    وی با اشاره به اینکه شب گذشته متهم در حالیکه درحوالی یکی از استان های شرقی کشور مخفی شده بود دستگیر شد،افزود: متهم در تحقیقات اولیه انگیزه خود برای تهیه و انتشار این کلیپ را اغفال یکی از دوستان عنوان کرده است وتحقیقات برای بررسی ابعاد موضوع در حال انجام است.
    سردار رحیمی عنوان داشت: یکی از اولویت های پلیس ، ارتقاء امنیت روانی جامعه است لذا افرادی که به هر ترتیب بخواهند این امنیت را به مخاطره بی اندازند ، قطعا با برخورد جدی پلیس مواجه خواهند شد و تحت پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت.
  • دختر بچه‌ای دیگر در آستانه ازدواج اجباری/ بهزیستی:‌ جلوی این ازدواج را می‌گیریم

    دختر بچه‌ای دیگر در آستانه ازدواج اجباری/ بهزیستی:‌ جلوی این ازدواج را می‌گیریم

    خبرآنلاین نوشت: مینا ۱۳ ساله و مهسا ۱۴ ساله است؛ آنها به همراه مهدی و علیِ ۱۰ ساله در خانه‌ای در بومهن با یکدیگر در خانه مادربزرگ مینا زندگی می‌کردند تا اینکه مهسا را به زور به خانه بخت می‌فرستند و حالا نوبت مینا است.

    «خاله نگذارید مینا را شوهر بدهند، او همسن من است، چیزی از شوهرداری نمی‌داند.» این‌ها را زهرا دختر ۱۲ ساله بومهنی به یکی از مددکاران جمعیت امام علی (ع) گفته؛ زهرا دوست میناست، مینا تازه پایش را به ۱۳ سالگی گذاشته و حالا می‌خواهند او را به خانه بخت بفرستند. زهرا مینا را در مغازه‌ای در بومهن دیده که آرایش غلیظ داشته و می‌گفته می خواهد عروس شود.
    اما هنوز مدت زیادی از ازدواج مهسا که عقب ماندگی ذهنی دارد نگذشته؛ مهسا ۱۳ ساله بوده که او را به عقد پسری ۱۷ ساله که او هم عقب مانده ذهنی بوده درمی‌آورند.
    مینا ۱۳ ساله و مهسا ۱۴ ساله است؛ آن‌ها به همراه مهدی و علیِ ۱۰ ساله در خانه‌ای در بومهن با یکدیگر در خانه مادربزرگ مینا زندگی می‌کردند تا اینکه مهسا را به زور به خانه بخت می‌فرستند و حالا نوبت مینا است.
    پدر و مادرشان یا مرده‌اند یا معتادند یا زندانی یا مثل پدر و مادر مینا از هم جدا شده و دوباره ازدواج کرده‌ و او را پیش مادربزرگش گذاشته‌اند؛ در خانه‌ای که به گفته اعضای جمعیت امام علی در بومهن، پاتوق معتادان و موادفروشان است. مینا حالا در معرض ازدواجی اجباری است، از او و دیگر بچه‌های این خانواده برای خرید و فروش مواد مخدر و تکدی‌گری در بومهن استفاده می‌شود و پیگیری‌های ۸ ماهه اعضای جمعیت امام علی برای فرستادن این کودکان به بهزیستی نتیجه‌ای نداشته است.
    اما سعید آرام، مدیر بهزیستی شهرستان تهران به خبرآنلاین می‌گوید بهزیستی بعد از باخبر شدن از این موضوع، امروز وارد کار می‌شود و با گرفتن حکم قضایی قطعا جلوی این ازدواج را می‌گیرد.

    بهزیستی مینا را برد، برگرداند و حالا می‌خواهند شوهرش بدهند

    اعضای جمعیت امام علی در بومهن نزدیک به دوسال است که با این خانواده در ارتباطند؛ خانواده‌ای که خانه‌شان محل انواع و اقسام بزهکاری‌ها در بومهن است و حالا تصمیم گرفته‌اند مینا را در کودکی به خانه بخت بفرستند.
    مریم افرافراز، مسوول خانه ایرانی بومهن، عضو جمعیت امام علی و مددکار مربوط به مسائل این خانواده، از پیگیری ۸ ماهه این جمعیت برای سر و سامان دادن این کودکان به خبرآنلاین می‌گوید؛ «زمانی که ما این خانواده را شناسایی کردیم، این کودکان سن کمتری داشتند. یکی از این بچه‌ها به اسم مهسا، آن موقع یک دختر بچه دوازده ساله بود که خودش و مادرش شناسنامه نداشتند و وضعیت پدرش هم نامعلوم بود و عده‌ای می‌گفتند زندان است یا اعدام شده است. خود دختر بچه هم عقب‌افتادگی ذهنی داشت و بعد از پیگیری‌های درمانی ما دکتر روانپزشک هم گفت این کودک ناتوانایی ذهنی دارد. دو پسر بچه بودند هم به نام‌های مهدی و علی که در این خانواده زندگی می‌کردند. علی شناسنامه نداشت و ممنوع التحصیل بود، مهدی هم ترک تحصیل کرده بود. مینا که خواهر ناتنی علی بود دو سال پیش که ۱۱ سالش بود ترک تحصیل کرده بود.»
    او ادامه می دهد: «اولین کاری که کردیم پیگیری برای به مدرسه رفتن این کودکان بود. بحث درمانی مهسا را هم که معلولیت ذهنی داشت پیگیری کردیم. بعد از مدتی دیدیم که وضعیت خانواده وخیم‌تر می‌شود و شاهد این بودیم که بچه‌ها مواد جابه جا می‌کردند. زمانی که بچه‌ها از گدایی برمی‌گشتند آنها را می‌دیدیم و من می‌دانستم که مینا به بومی‌های محل شیشه می‌فروشد. بعد از مدتی که اوضاع روبه بدتر شدن بود و من به خانه آن‌ها می‌‍رفتم می‌دیدم که تنبیه مینا این است که حق ندارد به کلاس‌های جمعیت امام علی برود و یک گوشه در حال کتک خوردن است. خانه از لحاظ بهداشتی به شدت مشکل داشت و یک جورهایی پاتوق بود. در آنجا مواد مصرف می‌شد و یک بار به ما خبر داده شد که یک شب علی به خواب رفته و صبح بیدار نشده، او را به بیمارستان بردند و ما حدس می‌زنیم به علت استنشاق مواد مخدر در محیط این اتفاق برای بچه افتاده باشد.»
    افرافراز با بیان اینکه ما نزدیک ۸ ماه با ارگان‌های مختلف، بهزیستی، اجتماعی، فرمانداری و نیروی انتظامی در ارتباط بودیم و حضوری به آنها مراجعه کردیم، می‌گوید: «هر یک از ارگان‌ها، موضوع را به ارگان دیگری ارجاع می‌داد؛ فرمانداری می‌گفت بهزیستی، بهزیستی می‌گفت نیروی انتظامی و ما همین‌طور پاسکاری می‌شدیم ودر همین حین روز به روز وضعیت بچه‌ها بدتر می‌شد. در همین حین مادر مینا که برای ترکش تلاش کرده بودیم، بازگشت و دوباره معتاد شد، و بچه‌ها را به خاک سفید برد و ما دوباره وضعیت بچه‌ها را از بهزیستی پیگیری کردیم.»

    مینا گفت نمی‌خواهم عروس شوم

    مهسا یکی از دخترانی بوده که در آن خانه نگهداری می‌شده و عقب مانده ذهنی بوده؛ اما او را با وجود این ناتوانی ذهنی به ازدواج با پسری ۱۸ ساله‌ که او هم هم ناتوان ذهنی بوده، مجبور می‌کنند.
    افرافراز با بیان اینکه جمعیت امام علی بازهم از طریق، اورژانس بهزیستی و فرمانداری این موضوع را پیگیری کرده است، می‌گوید: «بعد از پیگیری‌های ما در نهایت اورژانس اجتماعی اقدام کرد که بچه‌ها را بگیرد، متاسفانه از بین مهسا، مینا، علی و مهدی فقط توانستند مینا را بگیرند. زمانی که ما می‌خواستیم مینا را در مدرسه ثبت نام کنیم، پدرش سر من داد می‌زد و می‌گفت به چه دلیلی یک دختر را می‌فرستید مدرسه؟ ما نمی‌خواهیم او به مدرسه برود و ما با بدبختی او را ثبت‌نام کردیم.»
    او ادامه می دهد: «مینا مواد می‌فروخت و هرکس برود دم خانه این خانواده متوجه می‌شود که اوضاع از چه قرار است. اما در نهایت با توجه به تمام پیگیری‌های قبلی ما، حدود سه هفته قبل از عید، مینا را از بهزیستی پس دادند. برای من یک علامت سوال وجود دارد که چگونه بهزیستی با دانستن این موضوع که مینا از سوی پدرش مجبور به فروختن موادمخدر می‌شده، باز هم او را به خانه‌اش برگرداندند؟»
    افرافراز می‌گوید دو روز پیش متوجه شده که می‌خواهند مینا را هم به عقد مردی درآورند؛ «ما از طریق یکی از دوستان مینا متوجه قضیه ازدواج او شدیم. دوست او گفت که مینا را درحالی که آرایش غلیظ کرده بوده در مغازه‌ای دیده و با او حرف زده است. در این گفت‌وگو مینا به دوستش می‌گوید می‌خواهند مرا شوهر بدهند و دیگر نمی‌گذارند که من به کلاس نقاشی جمعیت بیایم و قرار نیست مدرسه هم بروم. آن دختر هم به یکی از اعضای جمعیت می‌گوید خاله لطفا مینا را نجات بدهید، چون او را به زور می‌خواهند شوهر بدهند، او همسن من است و هیچ چیز از ازدواج نمی‌فهمد.»
    او ادامه می‌دهد: «من دیروز بعد از خبردارشدن این موضوع که می‌خواهند مینا را به زور مجبور به ازدواج کنند، با فرمانداری تماس گرفتم، فرمانداری گفت ما خودمان یک نامه به بهزیستی می‌زنیم و موضوع را پیگیری می‌کنیم. دیشب هم با مینا صحبت کردم، او از خانه مادربزرگش به خانه عمه‌اش رفته است. وقتی با من صحبت می‌کرد درباره ماجرای ازدواجش هم گفت اما از آن‌طرف خط هم می‌شنیدم که عمه‌اش می‌گفت بگو من ازدواج نمی‌کنم و آن بچه از یک طرف دلش نمی‌خواست دروغ بگوید، از یک طرف هم مجبور بود دروغ بگوید. او به من گفت که نمی‌خواهم عروسی کنم.»

    سیاسی‌کاری، دلیل به نتیجه نرسیدن طرح کودک‌همسری؟

    آنطور که معاونت پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی سازمان بهزیستی کشور اعلام کرده، ۱۷ درصد از ازدواج دختران در ایران پیش از رسیدن به سن ۱۸ سالگی است، بیش از ۵ درصد زنانی که در این مدت ازدواج کرده‌اند کمتر از ۱۵ سال سن داشته‌اند و طبق آمارهای ثبت احوال، ۹۵ هزار طلاق زیر ۱۹ سال در سال ۱۳۹۵ ثبت شده است.
    چند روز دیگر عمر مجلس دهم به پایان می‌رسد و یک فوریت اصلاح ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی یا همان طرح کودک‌همسری با تمام پیگیری‌های چند نماینده زن این مجلس به نتیجه نرسید. طرحی که از سوی اعضای فراکسیون زنان مجلس و برای ممنوع کردن کامل ازدواج کودکان زیر ۱۳ سال تدوین شد و البته مخالفان زیادی در درون و خارج از مجلس داشت.
    مریم رضایی، عضو دبیرخانه منع کودک‌آزاری جمعیت امام علی، دلیل به نتیجه نرسیدن طرح‌هایی مثل همین طرح کودک‌همسری را سیاسی کاری می‌داند. او با بیان اینکه ما از همان سال ۱۳۹۵ که سمینار کودک همسری برگزار کردیم و پژوهشی مفصل در استان‌های فقیرنشین انجام دادیم، این دغدغه را برای نمایندگان زن مجلس ایجاد کردیم، به خبرآنلاین می گوید: «نکته مهم است که طرح هایی مثل این طرح که موضوعی اجتماعی دارد دچار سیاسی‌کاری می‌شود و به محاق می‌رود. مهم این است که ما آسیب ازدواج کودک را از جوانب مختلف بسنجیم، علاوه بر مبحث قانونی، این موضوع جای کار فرهنگی هم خیلی دارد. وزارت آموزش و پرورش، بهزیستی و رسانه‌هایی همچون صداوسیما که در بعضی مواقع کودک‌همسری را حتی تبلیغ هم می‌کند، خیلی موثرند.»
    او از پیگیری ۸ ماهه جمعیت امام علی برای کمک به مینا، مهدی، علی و مهسا می‌گوید؛ «اعضای جمعیت امام علی در بومهن این مورد را از بهزیستی، اورژانس اجتماعی و فرمانداری بومهن پیگیری مستمر می‌کنند. اورژانس اجتماعی گفته بود که چون وضعیت این خانواده خیلی مخاطره‌آمیز است ما ورود نمی‌کنیم. این موضوع یکی از معضلات اصلی ماست که کودکانی که سلب حضانتش محرز است به بهزیستی می‌رود ولی بعد از مدتی خانواده بدسرپرست، کودک را به خانواده برمی‌گرداند. بعد از ۸ ماه پیگیری مستمر در این زمینه اعضای جمعیت امام علی جواب درستی نگرفتند.»
    رضایی ادامه می دهد: «سازمان بهزیستی هم خلاء اجرایی دارد هم خلاء زیرساختی. در خیلی از موارد اورژانس اجتماعی هنگام گزارش موارد آسیب‌زا می‌گوید ماشین نداریم یا می‌گویند بودجه لازم را ندارند. بحث گرفتن حکم‌های سلب حضانت هم یکی دیگر از مواردی است که نیاز به بازبینی و جدی گرفته شدن دارد.»

    مشاهدات نشان از افزایش میزان کودک همسری دارد

    «خیلی‌ها این موضوع را که بسیاری از کودکان به خاطر خرده فرهنگ‌های فقر در ازای ۵۰۰ هزار تومان ازدواج اجباری می‌کنند، نادیده می‌گیرند.» رضایی این را می‌گوید و معتقد است فقر یکی از عوامل اصلی ازدواج کودکان است؛ «ما موارد زیادی داشتیم که دختربچه نتوانسته وضعیت خانواده و ازدواج اجباری را تحمل کند و از خانه فرار کرده و وارد چرخه دیگری از بزهکاری شده است. الان در این وضعیت گرانی و تورمی که در آن به سر می‌بریم مشاهدات ما نشان می‌دهد که امکان افزایش کودک همسری وجود دارد. حتی افزایش میزان وام ازدواج هم باعث افزایش کودک همسری شده است. در همین ایام کرونایی هم مواردی از کودک همسری به اعضای جمعیت امام علی گزارش داده شده است.»
    او ادامه می‌دهد: «مینا مشت نمونه خروار است. ۱۰ سال است که همه فعالان حوزه کودک فریاد می‌زنند که لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان اجرایی شود. در اولویت قرار دادن مسائل کودکان در جامعه موضوعی است که باید به آن توجه شود. سازمان بهزیستی سازمانی است که باید در حد یک وزارتخانه به آن توجه شود و بودجه دریافت کند. مجلس و سازمان برنامه و بودجه باید توجه جدی به بودجه سازمان بهزیستی داشته باشند.»

    بهزیستی: جلوی این ازدواج را می‌گیریم

    اما «سعید آرام»، مدیر بهزیستی شهرستان تهران می‌گوید بهزیستی بلافاصله بعد از باخبر شدن از موضوع ازدواج مینا، وارد عمل شده و درصدد است با گرفتن حکم قضایی امروز جلوی ازدواج او را بگیرد.
    او با بیان اینکه این دختر خانم دو سه ماه قبل از عید امسال به خاطر مشکلات کودک آزاری به بهزیستی سپرده شده بود، به خبرآنلاین می‌گوید: «او حدودا یک ماه در مرکز نگهداری شد و بعد از یک ماه به واسطه ارتباط عاطفی خوبی که این دختر با پدر و مادربزرگش داشت و دوست داشت که به خانه برگردد، حکم قضایی داده شد که او به خانه برگردانده شود. ما در بهزیستی اجازه ترخیص را نداریم، مگر اینکه قاضی تشخیص به ترخیص بدهد. ترجیح ما هم این است که فرزند پیش خانواده باشد. البته اگر ما متوجه شویم که از فرزند سوء استفاده می‌شود بلافاصله با قاضی هماهنگ می‌کنیم و حکم بازگشت فرزند را می‌گیریم.»
    او ادامه می‌دهد:‌ «او حالا ۱۳ ساله است ولی در سن ۱۳ سال باید مقام قضایی رشد جسمانی فرد را تشخیص و حکم قضایی را برای ازدواج او صادر کند. بعد از اینکه مطلع شدیم می‌خواهند این دختر را مجبور به ازدواج کنند وارد شدیم و مددکارمان امروز صبح از طریق مقام قضایی وارد این موضوع می‌شود تا جلوی این ازدواج را بگیریم. با هماهنگی‌های اولیه‌ای هم که انجام دادیم قطعا این ازدواج رخ نخواهد داد.»
    آرام با بیان اینکه ما مشکلات فرزندان را به قاضی اعلام می‌کنیم و قاضی حکم سلب حضانت را از پدر و مادرش صادر می‌کند، می گوید: «اگر مهدی، علی و مهسا مثل مینا در بهزیستی پذیرش نشدند به این دلیل بوده که قاضی به این نتیجه نرسیده که بقیه دچار مشکلند و درباره مینا به این نتیجه رسید که به مرکز انتقال داده شود. حالا ما با توجه به اظهارات شما، قطعا وضعیت بقیه بچه‌های این خانواده را هم مورد بررسی قرار می‌دهیم و اگر وضعیت آن‌ها بد بود حتما به قاضی انتقال می‌دهیم تا بتوانیم حکم انتقال آن‌ها را به مراکزمان بگیریم.»
    او ادامه می‌دهد:‌ «ما هر جایی که کودک آزاری یا همسرآزاری صورت بگیرد حتما ورود پیدا می‌کنیم. قضات هم نهایت همکاری را با ما دارند و با نظر تخصصی ما همراه بوده‌اند تا کودکان در معرض آسیب را به مراکزمان ببریم.»

    آمار کودک همسری در استان تهران افزایش نداشته است

    آرام تعداد موارد کودک همسری در استان تهران را بسیار کم می‌داند و می‌گوید:‌ «در دوران شیوع کرونا هم این مورد اولین موردی بوده که به ما گزارش شده است. قضات هم روی ازدواج کودکان حساس هستند. اگر دختری زیر ۱۳ سال باشد که اصلا اجازه ازدواجش داده نمیشود. مخصوصا با اطلاع رسانی‌هایی که این اواخر درباره کودک همسری صورت گرفته است، خود قضات هم روی این موضوع حساسند و اگر با موردی برخورد کنند یا به ما ارجاع می‌دهند یا خودشان برخورد می‌کنند.»
    او ادامه می‌دهد:‌ «آسیب اجتماعی فرایندی است که در تمام جوامع بشری وجود دارد و وقوع آن به مولفه‌های مختلفی وابسته است. اینکه ما بگوییم فقط یک دستگاه به تنهایی باید متولی حل معضلات اجتماعی باشد، صحیح نیست. موضوع آسیب‌های اجتماعی کشور از طریق شورای اجتماعی کشور که ریاستش با رییس‌جمهور است بررسی می‌شود و به دستگاه‌های مختلف مسوولیت‌های مختلفی داده می‌شود. با توجه به شرایطی که بهزیستی دارد قطعا نیازمند تشکیلات گسترده‌تر و بودجه‌های بیشتر است اما فقط بهزیستی نباید متولی همه آسیب‌های اجتماعی باشد.»

  • قصه پر غصه کودک همسری؛ روایت دختری که در 12 سالگی بیوه شد

    قصه پر غصه کودک همسری؛ روایت دختری که در 12 سالگی بیوه شد

    ازدواج دختر در سنین کودکی نه تنها از هزینه‌های خانوار کم می‌کند، بلکه سود و منفعت مادی و اقتصادی نیز برای خانواده فراهم می‌کند.

    سعیده بیوه ۱۲ ساله‌ای است که در یکی از روستاهای تربت حیدریه در خراسان رضوی زندگی می‌کند. به گفته سعیده در این روستا اگر دختری تحصیل در مقطع ابتدایی را تمام کند و مجرد بماند، خیلی زود به او انگ ترشیدگی می‌‌خورد و عیب و ایرادی هم برایش تراشیده می شود. سعیده کودک همسری است که در 10 سالگی ازدواج کرد و یکسال و نیم بعد، از همسر 42 ساله‌اش جدا شد…
    به گزارش ایلنا، سال‌های سال است که فعالان حقوق کودک برای افزایش سن قانونی ازدواج در ایران تلاش می‌کنند اما تا کنون کمتر به موفقیتی در این زمینه دست پیدا کردند. سال گذشته نمایندگان مجلس لایحه افزایش سن قانونی ازدواج را رد کرد.
    بر اساس این لایحه ازدواج دختران کمتر از ۱۳ سال به‌ طور کلی ممنوع می‌شد و دختران بین ۱۳ تا ۱۶ ساله با قیودی مانند اجازه ولی اجازه ازدواج پیدا می‌کردند. سن ازدواج پسران هم در این لایحه ۱۸ سال در نظر گرفته شده بود اما این لایحه هنوز به نتیجه نرسیده و مخالفان بسیاری دارد. مخالفانی که افزایش سن ازدواج در سال‌های اخیر را یکی از دلایل مخالفت خود می‌دانند.
    در سال‌های اخیر اگر چه مخالفت‌ها با ازدواج کودکان بیشتر شده اما این پدیده ‌هنوز نه تنها در برخی از شهرها و روستاهای کم جمعیت کشور که در بسیاری از شهرهای بزرگ نیز رواج دارد. سعیده بیوه 12 ساله اهل خراسان رضوی یکی از آنها است.
    شب ازدواج چند بار از حال رفتم
    سعیده ماجرای ازدواجش را این‌گونه تعریف می‌کند: شوهرم اهل یکی از روستاها‌ی نزدیک محل زندگی ما بود که بعد از فوت همسرش خواهرانش مرا برای او انتخاب کردند. چون وضعیت مالی ما خوب نبود، قرار شد بدون جهیزیه به خانه همسرم بروم وام ازدواجم نیز مال پدرم شد و بعد یک هفته در سن 10 سالگی به اجبار پای سفره عقد نشستم.
    سعیده ادامه می‌دهد: شب عروسی توان پاسخگویی به شوهر ۴۲ ساله‌ام را نداشتم و چند بار از حال رفتم و این تازه شروع ماجرا بود چرا که این ناتوانی بارها تکرار شد. شوهرم گفت یا بمانم و تحمل کنم و یا از زندگی او بروم، چون در خانه پدری هم جایی نداشتم به ناچار به زندگی در کنار مردی که زنان دیگری را به بهانه ناتوانی‌ام به خانه می‌آورد ادامه دادم اما پس از یک سال و نیم طاقت هرزگی‌هایش را نداشتم.
    او در ادامه از دورهمی هر چند وقت یکبار با دوستان دوران مدرسه‌اش می‌گوید و اضافه می‌کند: شرایط آنها بهتر از من نبود با این تفاوت که آنها مرا به رابطه‌هایی خارج از چارچوب خانواده ترغیب می‌کردند که هرگز هم موفق نشدند، من تصمیم‌ام را گرفته بودم؛ طلاق. اگرچه وضعیت‌‌ام بهتر از زمان قبل نیست و مدام پیشنهادهای بد و بدتر دارم اما از آرامش برخوردارم.
    یک تعریف ساده
    کودک همسری در تعریفی عامیانه و ساده، به معنی ازدواج دختری ۹ ساله با مردی با سن و سالی بسیار بزرگتر از کودک است، گرچه ازدواج پسر ۱۵ ساله با زن میانسال نیز کودک همسری محسوب می‌شود، اما شایع‌ترین موارد، ازدواج دختران کم سن با مردانی است که به صورت غیر متعارف از آنها بزرگ‌ترند.
    در کنوانسیون‌ جهانی حقوق‌ کودک، هر فردی که دارای سنی کمتر از ۱۸ سال باشد، کودک محسوب می شود، ایران نیز در سال ۱۳۷۲ به این کنوانسیون ملحق شد. در مورد ازدواج کودکان طبق ماده ۱۴۰۱ قانون مدنی « عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی، به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح. »
    اما با همه این تعاریف و بر اساس آمار یونیسف ، ۱۷ درصد ازدواج‌های ثبت‌شده در کشور در سال 95 مربوط به ازدواج دختران زیر ۱۸ سال بوده، این در حالی‌ است که این آمار تنها آمار ازدواج های ثبت شده در دوران کودکی است. زیرا بسیاری از این ازدواج ها ممکن است در جایی ثبت نشده باشد.
    فقر اقتصادی؛ دلیل اصلی ازدواج کودکان
    یک روان‌شناس و مشاوره خانواده در مشهد معتقد است دلیل کودک همسری را باید در فقر اقتصادی و فرهنگی جست و جو کرد. برای مثال مهم‌ترین عامل فقر اقتصادی خانواده‌ها است که آنها را مجبور به چنین کاری می‌کند. پدر، مادر و یا ولی کودک معمولا برای ازدواج دختران‌شان پولی بابت مهریه و شیربها از خانواده مرد مطالبه می‌کنند.
    اصغر کیهان‌نیا در گفت‌گو با ایلنا می‌افزاید: ازدواج دختر در سنین کودکی نه تنها از هزینه‌های خانوار کم می‌کند، بلکه سود و منفعت مادی و اقتصادی نیز برای خانواده فراهم می‌کند. در زمینه علل اجتماعی و فرهنگی هم می‌توان به بحث سنت، عرف و رسم اشاره کرد. برای مثال در مناطقی که دختران از امنیت زیادی برخوردار نیستند تصور والدین بر این است که ازدواج می‌تواند سپر محافظتی آنان باشد.
    وی تصریح می‌کند: علاوه بر سنت و عرف، کلیشه‌های جنسیتی نیز در این زمینه موثر هستند. نگاه‌های جنسیتی و فرمانبردانه به دختران سبب می‌شود مردانی در سنین بالا تمایل به ازدواج با دختران کم سن باشند که نتیجه این امر به وجود آمدن پاره‌ای از پیامدها و آسیب‌ها است.
    آسیب‌پذیری در برابر انواع عفونت‌های زنانه
    کیهان‌نیا توضیح می‌دهد: بسیاری از این کودک همسران به دلیل سن پایین و شرایط فیزیکی بدن‌شان مستعد ابتلاء به بیماری‌های مقاربتی هستند. دهانه رحم دختران در این سن، سلول‌های حفاظت‌ کننده ندارد و به راحتی آسیب می‌بیند. طبق آمار، احتمال آلودگی به انواع ویروس‌های خطرناک از جمله هپاتیت و ویروس ایدز در زنان بیشتر از مردان است. همچنین بیشترین آمار ابتلاء دختران در سن ۱۵ تا ۲۴ است در حالی‌که بیشترین آمار پسران آلوده ۱۰ سال بعد از این سنین است. بنابراین، کودک همسران بیشتر در معرض انواع بیماری‌های مقاربتی و خطرناک هستند.
    وی اضافه می‌کند: عوارضی مانند فشار خون بارداری، عفونت خون در بارداری و خونریزی در زنان جوان کمتر از ۱۵ سال، بیشتر از زنانی است که در بیست سالگی ازدواج کرده‌اند و این عوارض بیشتر آنها را در خطر مرگ قرار می‌دهد. به طور کل مادران باردار زیر بیست سال، بیشتر از زنان بالغ با خطر مرگ و میر مواجه هستند.
    این مشاور خانواده ابراز می‌کند: مطالعات نشان داده‌اند که خطر به دنیا آوردن نوزادان با وزن کم و نارس و مرگ و میر نوزادان در زنان زیر ۱۸ سال، بیشتر است. حتی اگر نوزادان در سال اول زنده بمانند، میزان مرگ و میر کودکان (زیر ۵ سال) مادران جوان بالاتر است. به طور کلی، مادران جوان به دلیل عدم بلوغ عاطفی و جسمی، تغذیه نامناسب، عدم دسترسی به خدمات باروری و اجتماعی و همچنین خطر ابتلاء به بیماری‌های عفونی، بیشتر در معرض خطر مرگ و میر نوزادان خود هستند.
    وی ادامه می‌دهد: علاوه بر این، مادران جوان مهارت تصمیم‌گیری و زندگی را به اندازه کافی ندارند. زنان جوان نمی‌توانند درباره مسائل مربوط به مراقبت‌های بهداشتی خود تصمیم بگیرند و این همسر و خانواده همسران‌شان است که در تصمیم‌گیری‌های آنها دخالت می‌کنند.
    فرار از خانه و خودکشی، تاثیر مخرب ازدواج کودک
    کیهان‌نیا می‌گوید: آثار سوء روانی و عاطفی یکی از تأثیرات مخرب ازدواج کودک است. در واقع با چنین ازدواجی، کودک به نوعی از دوران کودکی خود فاصله گرفته و ارتباطش با خانواده و دوستانش قطع شده و از دیگر سو مسئولیت زندگی نیز مزید بر علت می شود و فعالیتش محدود به امور خانه و بچه‌داری خواهد شد. این امر منجر به پیدایش افسردگی و اضطراب در وی می‌شود. همچنین کودکان به دلیل عدم تحمل شرایط نابرابر و ناتوانی در قدرت حل مشکلات، معمولاً فرار از خانه، خودکشی و یا کشتن همسر را انتخاب می کنند که بیشتر چنین اعمالی در زنانی مشهود است که با فقر مالی و مهارت گفت و گو رو به رو هستند.
    وی مطرح می‌کند: عموما در این نوع ازدواج‌ها طرفین به دلیل تفاوت سنی آشکار نمی توانند با یکدیگر گفت و گو کرده و زندگی خود را با تفاهم پیش ببرند و رابطه زن و شوهری شبیه رابطه پدر و فرزندی می‌شود.
    از سوی دیگر دخترانی که زودتر از سن قانونی ازدواج می‌کنند، بیشتر در معرض خشونت خانگی، سوء استفاده و روابط جنسی اجباری هستند، زیرا سن پایین، ندیدن آموزش زناشویی، نداشتن مشارکت و تصمیم‌گیری در امور خانه، باعث می شود تا اعتماد به نفس آنان به شدت پایین آمده به طوری که در بزرگسالی نتوانند مانند دیگر همسالان خود از سلامت جسم و روح خود به خوبی محافظت کنند، این اتفاق به ویژه در اولین رابطه جنسی پس از ازدواج، بیشتر نمایان می‌شود.

  • به دختران 9 ساله گواهی‌نامۀ رانندگی بدهید!

    طبق آمار رسمي مركز آمار ايران فقط در سال 1396 تعداد 35 هزار و 333 دختر 10 تا 14 ساله و 217 دختر كمتر از 10 سال ازدواج رسمي كرده‌اند.

    «اگر ازدواج دختر 13 ساله علي‌‌الاطلاق مجاز است و ازدواج دختر 9 ساله هم با تشخيص قاضي مجاز است، پس او از بلوغ كامل جسمي و عقلي برخوردار است. اگر چنين است چرا نبايد به او گواهينامه رانندگي داد، اجازه خريد و فروش محضري داد و شهادتش را در دادگاه پذيرفت»؟
    به گزارش رسا نشر، سردبیر روزنامۀ اطلاعات – علیرضا خانی – در سرمقالۀ شمارۀ امروز این روزنامه با طرح این سوال در یادداشتی با عنوان «بازی» نوشته است:
    انتشار فيلم ازدواج دختر 9 ساله با پسر 22 ساله در استان كهگيلويه‌ و‌ بويراحمد واكنش‌هاي زيادي برانگيخته است. حاميان وقوع چنين رخداد بهت‌آوري گفتند كه آن دختر 10‌ساله بوده است نه 9 ساله. گويي اختلاف بر سر آن يك‌سال بوده است.
    بي‌اندكي ترديد وقتي دختر 9 ساله يا 10 ساله يا 12 ساله پاي سفره عقد مي‌نشيند، او در اين تصميم‌گيري سر سوزن نقشي ندارد. خانواده‌هايي، بر اساس رسوب سنت‌هاي كهن، چنين تصميمات هولناكي را مي‌گيرند و او به جاي بازي كودكانه، بايد چنين نقشي را در زندگي بزرگترها بازي كند.
    اما بازي به همين جا ختم نمي‌شود. قريب دو سال است كه طرح افزايش سن قانوني ازدواج دختران و پسران در مجلس خاك مي‌خورد و قرباني بازي سياسي شده است. مخالفان مي‌گويند اين طرح همسويي با نهاد‌ها و سازمان‌هاي غربي است براي ايجاد بحران‌هاي اخلاقي و پايين‌آوردن رشد جمعيت در كشور!
    هيچ‌كس هم تا به حال از آنها نپرسيده است اگر افزايش سن ازدواج دختران ايراني از 13 به 16 سال توطئه غربي‌هاست، چرا در غرب سن ازدواج دختران و پسران 18 سال است؟ آيا آنها عليه خودشان توطئه بزرگتري كرده‌اند!؟
    ماده 1041 قانون مدني مصوب سال 1313 حداقل سن ازدواج دختران و پسران را به ترتيب 15 و 18 سال تمام تعيين كرده بود.
    اين قانون، در سير تاريخي خود، چند بار تغيير كرد و آخرين نسخه اصلاح شده آن مصوب 1381 سن ازدواج دختران و پسران را 13 و 15 سال تعيين كرد با اين تبصره كه براي سنين كمتر از آن نيز مشروط به اذن ولي و به شرط موافقت دادگاه، ازدواج مجاز است. جالب است در اين قانون هيچ سني به‌عنوان ممنوعيت مطلق ازدواج در نظر گرفته نشده است.
    ممكن است برخي تصور كنند كه نيازي به ممنوعيت مطلق نيست چرا كه غيرممكن است يك پدر اذن دهد كه دختر 9 ساله يا حتي 12 ساله‌اش سر سفره عقد بنشيند و باز حتي اگر چنين اتفاقي بيفتد، محال است دادگاه مجوز آن را صادر كند.
    اگر شما هم اين طور فكر مي‌كنيد به اين آمار توجه كنيد: طبق آمار رسمي مركز آمار ايران فقط در سال 1396 تعداد 35 هزار و 333 دختر 10 تا 14 ساله و 217 دختر كمتر از 10 سال ازدواج رسمي كرده‌اند كه در دفاتر ثبت رسمي قوه قضائيه ثبت شده است. طبق قانون، براي اين ازدواج‌ها قاضي رأي صادر كرده و مجوز داده است. كاملاً بديهي است كه شمار ازدواج‌هاي غيررسمي و ثبت‌‌نشده، بسيار بيشتر از اين است.
    با اين آمار هولناك، آن فيلمي كه از ازدواج دختر 10 ساله در هفته گذشته منتشر شد تنها يكي از بيش از 35 هزار دختري است كه هر سال در همين سنين پاي سفره عقد مي‌نشينند و يقيناً، خودش هيچ نقشي در تصميم غم‌انگيزي كه برايش گرفته‌اند، ندارد. معلوم نيست چرا انتشار دهنده فيلم آن يك مورد تحت‌تعقيب قرار گرفته است؟! وقتي براي يك انسان، تصميمي‌ مي‌گيريم كه خودش در آن دخالتي ندارد، به معني آن است كه براي او قوه عاقله قائل نيستيم و اين ضعف ويرانگري است كه قانون حاضر دارد.
    اساساً مگر يك قانون مدني ـ كه چند بار تغيير كرده ـ وحي آسماني است كه نتوان آن را اصلاح كرد؟ چرا بايد اصلاح چنين قانوني، دو سال در مجلس خاك بخورد و نمايندگان بترسند از اينكه اگر به آن رأي دهند از سوي افراطيون عامل استكبار خوانده شوند؟ چرا بايد قانون، زمينه موجه نشان دادن يك عرف نابهنجار را فراهم كند و به تشديد مصائب اجتماعي ، بينجامد؟
    مگر مي‌توان باور كرد دختربچه كلاس سوم ابتدايي را پاي سفره عقد بنشانيم و قانون، به جاي حمايت از آن طفل معصوم، از سفره گستران حمايت كند؟ مگر مي‌شود باور كرد، دختر بچگان معصوم و بي‌پناه مناطقي از اين سرزمين، به جاي عروسك بازي، اسير بازي زشت جناح‌هاي سياسي براي تخريب يكديگر شوند؟
    پرسش ديگر اين است: اگر ازدواج دختر 13 ساله علي‌‌الاطلاق مجاز است و ازدواج دختر 9 ساله هم با تشخيص قاضي مجاز است، پس او از بلوغ كامل جسمي و عقلي برخوردار است. اگر چنين است چرا نبايد به او گواهينامه رانندگي داد، اجازه خريد و فروش محضري داد، شهادتش را در دادگاه پذيرفت، اجازه رأي دادن در انتخابات داد و…؟!
    يك پرسش ديگر باقي است: آنها كه قانون پيشين را تصويب كردند و آنها كه تمام قد از آن حمايت مي‌كنند، چند نفرشان حاضرند دختر 9 ساله‌ يا حتي 13 ساله‌شان را پاي سفره عقد بنشانند؟
  • شبکه‌های اجتماعی فیلترند، زنده‌باد شبکه‌های اجتماعی!

    شبکه‌های اجتماعی این روزها به داد مردم می‌رسند. آنها به رسانه‌های مردم بی‌رسانه تبدیل شده‌اند. حتی وقتی فیلتر هستند باز واقعیت‌های جامعه را بازتاب می‌دهند. مدام یاد جمله‌ای از عبدالحسین روح الامینی- پدر محسن از قربانیان کهریزک- می افتم که گفت: «هشت سال است من به دنبال یک کار حقوقی طاقت‌فرسا بودم و در آن به یک تجربه رسیدم که حتی کسانی که از خدا و پیغمبر نمی‌ترسند از رسانه‌ها می‌ترسند».

    عصرایران؛ احسان محمدی- هنوز حاشیه‌های مربوط به عقد دخترکی 11 ساله در شبکه‌های اجتماعی پرمشتری است. از دیروز ویدئوی مربوط به مراسم عقد در شهرستان بهمئی میلیون‌ها بیننده داشت. بهمئی شهرستانی 50 هزارنفری واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد با مرکزیت لیکک است که تا پیش از این هرگز به این درجه از شهرت در نزد افکار عمومی نرسیده بود.
    مردم این ویدئو را در شبکه‌های مجازی دیدند که فیلتر هستند. توئیتر و تلگرام! موج‌های اعتراضی معمولاً از توئیتر شروع می‌شود که فضای رسانه‌ای بیشتر دارد و اهل قدرت و سیاست هم در آنجا حضور دارند. آبشار خبر از آنجا سرازیر می‌شود و اگر چیز دندانگیری داشته باشد همه گیر می‌شود و در اینستاگرام که عمومی‌تر و سرگرمی پسندتر است به اشتراک گذاشته می‌شود، اتفاقی که برای این ویدئو افتاد و همه در مورد آن حرف می‌زدند.
    اعتراض‌ها که بالا گرفت به ظهر نرسیده فرماندار و رئیس دادگستری و مقامات استانی و بعد کشوری واکنش نشان دادند. چهره معصومانه دخترک در لباس محلی که انگار در یک تئاتر بازی می‌کرد در کنار پسر جوانی که داماد بود و خواندن خطبه عقد و حضور خانواده ها و … با واکنش های تندی همراه شد و هشتگ #کودک_همسری یکبار دیگر از دردی کهنه خبر داد. درد عروس شدن دخترانی که هنوز انتظار می‌رود با عروسک‌هایشان بازی کنند.
    آنها که دخترانی همسن و سال عروسک این ویدئو داشتند از تصور اینکه کودکشان در این سن زن شود، ترسیدند، فعالان اجتماعی فریاد زدند و موجی که شکل گرفت را دیگر نمی‌شد با دستور و بخشنامه و فیلتر متوقف کرد. کار به جایی رسید که خبر دادند با حضور نماینده قوه قضائیه خطبه عقد لغو شده و آبی بر آتش ریخته شد.
    بحث ها هنوز ادامه دارد که آیا انتشار ویدئو کاری اخلاقی بود؟ آیا اگر مردم چهره معصومانه دخترک را نمی دیدند باور می کردند که دختر 11 سالش است و این همه واکنش نشان می دادند؟ آیا در موارد مشابه باید سکوت کرد؟ آیا …
    اما این پایان ماجرا نیست. از دیروز آمارهای مختلفی منتشر شد که نشان می‌دهد تعداد این ازدواج ها اصلا انگشت‌شمار نیست. برخی آمارها می‌گوید سالانه بالغ بر 40 هزار ازدواج دختران زیر 15 سال ثبت می‌شود. یعنی جمعیتی نزدیک به شهرستان بهمئی!
    مردم از خودشان می‌پرسند داستان هزاران دختری که هر سال در همین سن و سال به خانه بخت! می‌روند و کسی ویدئویشان را منتشر نمی‌کند چه می‌شود؟ آنها که در روستاهای دور و بی نشان در این سن کودکی تن می‌دهند به ازدواج سرنوشت‌شان چه می‌شود؟
    ازدواج در سنین پائین هواداران پرقدرتی دارد و کسانی البته موافق این رویه هستند در واکنش به اعتراضات گفتند اتفاقاً آمار نشان می‌دهد که میزان طلاق در میان دخترانی که در سن پائین‌تر ازدواج می‌کنند کم‌تر است اما آیا این را هم در نظر می‌گیرند که دختری در آن سن و سال به حقوقش هم آشناست؟ اصلاً اگر اعتراضی داشته باشد و طلاق بخواهد کسی اجازه فریاد به او می‌دهد؟ آیا خانواده‌ای که به هر دلیلی در آن سن دخترکش را عروس کرده، با خواسته او برای طلاق همراهی می‌کند؟
    شبکه‌های اجتماعی این روزها به داد مردم می‌رسند. آنها به رسانه‌های مردم بی‌رسانه تبدیل شده‌اند. حتی وقتی فیلتر هستند باز واقعیت‌های جامعه را بازتاب می‌دهند. مدام یاد جمله‌ای از عبدالحسین روح الامینی- پدر محسن از قربانیان کهریزک- می افتم که گفت: «هشت سال است من به دنبال یک کار حقوقی طاقت‌فرسا بودم و در آن به یک تجربه رسیدم که حتی کسانی که از خدا و پیغمبر نمی‌ترسند از رسانه‌ها می‌ترسند»
  • گزارش کودک همسری در روستاهای خراسان شمالی: سن ازدواج دختران ۹ تا ۱۲ سال است/ دخترهای ۱۵ ساله یا باید زن دوم شوند یا زن مردی که همسرش فوت کرده

    همه دوستانم ازدواج کرده‌اند؛ یکی از آنها 9 ساله بود که ازدواج کرد و الان بچه 2 ساله دارد.

    در «بیدک» اگر دختری 9 ساله ازدواج کند، باعث افتخار خانواده می‌شود اما مریم زیر بار این رسم نرفته است. او نخواسته مثل بیشتر کودکان روستا به‌جای عروسک بازی پای سفره عقد بنشیند. همه سختی‌ها و زخم زبان‌ها را تحمل کرده و حالا تنها دختر روستاست که درس خوانده و مشغول به‌کار است. می‌گوید: «تازگی‌ها در روستا این رسم بیشتر هم شده؛ قبلاً 11 سالگی ازدواج می‌کردند اما حالا 8 یا 9 ساله شوهر می‌کنند. یکی از دختران فامیل ما 13 ساله است و دو پسر کوچک دارد.»
    به گزارش رسا نشر ، روزنامه ایران نوشت: یک منبع آگاه بارداری‌های زیر 18 سال خراسان شمالی در سال 97 را چهار درصد از مجموع بارداری‌های استان عنوان می‌کند. به‌گفته وی در سال 97 شاخص نسبت زایمان در سنین پایین در کل کشور 5 و 2 دهم است که در استان خراسان شمالی این آمار 13و 8 دهم ثبت شده است اما ملیحه یغمایی مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری خراسان شمالی با تکذیب این خبر که خراسان شمالی سومین استان در ازدواج کودکان کشور است این رسم را در استان مبحثی فرهنگی می‌داند و می‌گوید: «در مانه، سملقان، راز، جرگلان، بجنورد، شیروان و اسفراین این اتفاق به‌صورت پراکنده در حال رخ دادن است. همچنین در مناطق ترکمن نشین بیشترین آمار ازدواج کودکان را داریم.»
    نزدیک ظهر به روستای بیدک در پنج کیلومتری بجنورد می‌رسم. حرف زدن با زنان روستا درباره کودک همسری آن هم در خیابان‌های پر از سرپایینی، سربالایی روستا و در برابر چشمانی که از مغازه‌ها یا از پنجره خانه‌ها ما را دنبال می‌کنند کار راحتی نیست. اما می‌شود زنان جوانی را دید که با چند کودک قد و نیم قد مشغول خرید هستند. به مرکز بهداشت بیدک در ورودی روستا می‌رسم؛ بنایی که از ظاهرش پیداست نوساز است. مرکز خلوت است و چند نفر مرد و زن مشغول خرید از داروخانه هستند. به اتاق پزشک عمومی که مردی است با موهای پرپشت و یکدست سفید می‌روم تا با او صحبت کنم اما می‌گوید حق گفت‌و‌گو در این زمینه را ندارد.
    سمت دیگر راهرو سه اتاق مامایی است و یک زن و دختر جوان که به نظر از اهالی بیدک می‌آیند. از اتاقی به اتاق دیگر می‌روند و دنبال دکتر می‌گردند. از نسرین حسنی خبرنگار بجنوردی می‌خواهم سر حرف را با آنها باز کند. او با مادر و دختر جوان به اتاقی می‌رود و من رکوردر را روشن می‌کنم و آنها را تنها می‌گذارم.
    حمیده مادری 36 ساله است با چادری گلدار که دور خودش پیچیده است. او در 13سالگی ازدواج کرده، در همان سن دختر اولش را به دنیا آورده و حالا دخترش را هم در همان سن شوهر داده است. دختری نوجوان با صورتی مهتابی و چشمانی که پیدا کردن رد غم در آن کار سختی نیست. مادر با خنده‌های عصبی که قطع نمی‌شود می‌گوید: «بگویم که چی؟ این دخترم 14ساله است و 2 سال است ازدواج کرده. 12ساله بود که شوهر کرد.» حمیده حالا چیز زیادی از روزهای خواستگاری یادش نیست اما خوب یادش هست اولین باری را که عادت ماهانه شد؛ آن هم در دوران نامزدی. با خنده می‌گوید: «دخترم هم دقیقاً مثل من شده.»
    مرجان که آرام است و به خاطر دندان‌درد کمتر حرف می‌زند می‌گوید: «کلاس اول راهنمایی بودم که ترک تحصیل کردم. مادر و همسرم نمی‌گذاشتند درس بخوانم.» حمیده به خندیدن ادامه می‌دهد: «همه دوستانم ازدواج کرده‌اند. یکی از آنها 9 ساله بود که ازدواج کرد و الان بچه 2 ساله دارد، البته 11 سالش بود که سر خانه و زندگی خودش رفت و بچه دار شد.» انگار دلش برای دوستانش تنگ شده و از اینکه بعد از ازدواج دیگر نتوانسته آنها را مثل سابق ببیند دلخور است. او که در خانه همراه مادر شوهرش زندگی می‌کند از اختلاف سنی 10 ساله با همسرش می‌گوید: «همسرم را دوست دارم و او هم من را دوست دارد اما نمی‌گذارد ادامه تحصیل بدهم. هربار حرفش شد گفت نمی‌گذارم. من دوست داشتم دکتر بشوم.»
    حمیده به دخترت راه وروش ازدواج را یاد داده‌ای؟ می‌گوید: «نه هیچی نگفتم به او، چی باید می‌گفتم؟ اینجا رسم است که دختر را زود شوهر بدهند و اگر 15 سالش بشود همه می‌گویند دیگر ترشیده. اگر نظر مرا بخواهی من بی خیال این رسوم هستم اما نمی‌شود بی خیال حرف مردم و بزرگترها شد. من دوست دارم دخترم شوهر بکند و بچه‌داری بکند و دکتر هم بشود. الان مادرشوهرش و من به او می‌گوییم دیگر باید بچه‌دار بشوی و او می‌گوید چرا مرا شوهر دادی؟ می‌گویم مادر من پنج تا دختر داشت همه را 10 و 12 ساله شوهر داد. این رسم ماست.» حرف‌های حمیده پر از تناقض است انگار مانده بین اینکه فرزندش چه می‌خواهد و مردم چه می‌گویند. زمان خداحافظی جمله‌ای از زبان حمیده می‌شنوم که اندکی و فقط اندکی امیدوارم می‌کند: «دعا کن اینجا دیگر دختر کم سن و سال شوهر نکند.»
    یکی از اعضای مرکز بهداشت که زمان گفت‌و‌گو در اتاق بوده از بالا بودن عوارض بارداری در روستا می‌گوید: «در این هشت سالی که اینجا کار کرده‌ام چیزهای زیادی دیده‌ام؛ دخترانی که قبل از سن بلوغ مادر می‌شوند، دخترانی که چند سال بعد از ازدواج افسردگی می‌گیرند و یکی از آنها که افسردگی شدید بعد از زایمان گرفته الان در بیمارستان اعصاب و روان بستری است و بچه‌اش را از او جدا کرده‌اند. زنان اینجا نمی‌دانند ازدواج و بارداری در سن پایین چه تبعاتی دارد. الان بیشترین ازدواج اینجا 9 تا 12 سال است. 9 سالگی صیغه می‌شوند و 12 سالگی به خانه شوهر می‌روند. دخترهای 15 ساله هم که به نظر مردم اینجا ترشیده شده‌اند یا باید زن دوم بشوند یا زن مردی که همسرش فوت کرده و 50 سال سن دارد.»
    حرف‌های مریم، تنها دختر بیدک که با کمک پدرش تن به این رسم نداده زاویه جدیدی از مسأله را نشان می‌دهد؛ آن هم از قربانیانی که با ذوقی خاص در 9 سالگی منتظر همسر هستند: «راستش را بخواهید دخترهای ما از خدا می‌خواهند که زود ازدواج کنند در واقع اینجا طوری است که اگر کسی کم سن ازدواج کند باعث افتخار است. وقتی دختری در 9 سالگی ازدواج می‌کند می‌گویند لابد دختر لایقی بوده که زود ازدواج کرده است.»
    او که دو خواهر دیگرش در سن 12 سالگی و 16 سالگی ازدواج کرده‌اند از راهی که انتخاب کرده راضی است: «راستش من کلاس پنجم بودم که خواهرم عروسی کرد. همین که رفت سه تا خواستگار باهم آمدند اما من راضی نبودم و پدرم گفت حالا که این طور است من تو را تا آخر می‌فرستم دنبال درس، بروی دکتری بگیری.» او از فشارها و زخم زبان‌ها می‌گوید اما حالا راضی است و به قول خودش هیچ پشیمان نیست. لیسانسش را گرفته، شاغل است و درحال ادامه تحصیل.
    ملیحه یغمایی مدیرکل امور زنان و خانواده استانداری خراسان شمالی برخورد با مسأله کودک همسری و مشکلات زنان را از جمله کارهایی می‌داند که باید به‌صورت تدریجی و با آسیب شناسی دقیق پیگیری کرد. او از جلسات متعدد با همه ارگان‌های مداخله‌گر و اراده جدی استان برای پیگیری مشکلات زنان بخصوص کودک همسری می‌گوید: «در استان ما این‌طور نیست که بخواهند دختر را بفروشند و بیشتر مسأله به رسوم و فرهنگ برمی‌گردد.» او به فعالیت‌هایی که در این زمینه انجام شده اشاره می‌کند؛ از طرح‌های تشویقی و ورود دادستانی به پرونده‌های ممانعت از تحصیل یا ازدواج زیر سن 13 سال قانونی و مناقشه‌هایی که در این زمینه وجود دارد؛ تأکید می‌کند آمار دقیقی از کودک همسری در بیدک ندارد.ا
    ما کارهایی برای جلوگیری از این رسم در روستا انجام داده است: «ما خانمی را به‌عنوان تسهیل‌گر به آنجا فرستادیم که روزهای اول در روستا و حتی در مدرسه راهش نمی‌دادند اما با تلاش‌های ما و آموزش و پرورش حالا توانسته ورود کند و سعی می‌کند به زنان آگاهی دهد. ما آنجا طرحی برای خانواده‌هایی که احیاناً به‌دلیل تنگدستی دختر را زود شوهر می‌دهند هم در نظر گرفتیم. مثلاً قرار شد اگر دختر را در 18سالگی شوهر بدهند جهیزیه را کمیته امداد یا ارگان‌های دیگر تقبل کنند.
    در کلاس 42 نفره اول دبیرستان بیدک پارسال فقط 12 دختر ازدواج نکرده بودند اما امسال این رقم 26 دخترشده است. واقعیت این است که در زمینه‌های فرهنگی ما نمی‌توانیم ضربتی عمل کنیم اما اینکه 70 درصد ترک تحصیلی به 50 درصد رسیده، جای خوشحالی دارد.» البته او به نکته‌ مهمی هم اشاره می‌کند: «جلوی ازدواج را می‌شود گرفت اما جلوی صیغه را نه.»
  • مصاحبه با مرد ۳۴ ساله ای که با کودک ۱۲ ساله ازدواج کرد: دیدم عروسک بازی می‌کند حسابی کتکش زدم

    اوایل فکر می‌کرد زندگی یعنی خاله بازی و خیلی از موضوع‌ها را جدی نمی‌گرفت،

    دخترانی که سن و سال زیادی ندارند حرف شنوی بیشتری دارند، کم‌توقع هستند و با غر زدن اعصابت را خرد نمی‌کنند.
    به گزارش رسا نشر ، روزنامه ایران نوشت: هرگاه سخن از کودک همسری به میان می‌آید به یاد دخترکانی می‌افتیم که به جای کودکی کردن به یکباره همسر بودن را تجربه می‌کنند بی‌آنکه معنای آن را بدانند. پای درد دلشان که می‌نشینیم باورهای کهنه و قدیمی، سلطه‌طلبی بر همسر و حتی لذت‌جویی جنسی را دلیل ازدواج مردانی می‌یابیم که همسران خود را از میان دختربچه‌ها انتخاب می‌کنند.
    هرچند سخن گفتن از دشواری‌های زندگی برای قربانیان کودک همسری دشوار است اما دختران راحت‌تر از مردان از زندگی خود می‌گویند و کمتر مردی را می‌توان یافت که از دلایلش برای ازدواج بگوید. در این میان اما مسعود مردی است که حاضر شده بدعت شکنی کند و از زندگی و ازدواج خود با دختری بگوید که در ۱۲ سالگی بر سر سفره عقد او نشسته است…

    چند سالتان است و اهل کجا هستید؟
    متولد سال ۵۰ هستم و اهل بوشهرم.
    یعنی ۴۷ سال دارید، چند ساله بودید که ازدواج کردید؟ همسرتان هنگام ازدواج چند ساله بودند؟
    من حدود ۳۴ ساله بودم و همسرم ۱۲ سال داشت.
    ۲۲ سال اختلاف سنی با دختری که هنوز کودک بود! به چه دلیل تصمیم گرفتید با یک دختربچه زندگی مشترک را آغاز کنید؟
    دخترانی که سن و سال زیادی ندارند حرف شنوی بیشتری دارند، کم‌توقع هستند و با غر زدن اعصابت را خرد نمی‌کنند.
    به نظر شما حرف شنوی و کم توقعی برای همسر بودن کافی است؟
    بله. دخترهای کم سن و سال جرأت ندارند روی حرف همسرشان حرف بزنند و این یعنی آرامش. می‌دانی خانم، مادر من هم تقریباً در همین سن و سال با پدرم ازدواج کرد و من هیچ وقت نشنیدم که حتی پدرم را با اسم کوچک صدا بزند. پدرم تا لحظه مرگ آقای خانه بود و حرفش قانون اول و آخر در خانه. اما در مقابل عمویم همیشه برای ساده‌ترین امور هم از زنش اجازه می‌گرفت بیچاره حسابی زن ذلیل بود.
    شما از انتخاب و زندگی خود راضی هستید؟
    بله البته اوایل خیلی اذیت شدم؛ هیچ چیز نمی‌دانست و یک کم هم دست و پا چلفتی بود. اما دختر باهوشی بود و توانستم کم کم او را آنطور که دوست داشتم بار بیاورم.
    منظورتان این است که آنطور که دوست داشتید او را تربیت کردید؟
    بله، اوایل فکر می‌کرد زندگی یعنی خاله بازی و خیلی از موضوع‌ها را جدی نمی‌گرفت، مثلاً یک روز دیدم به جای اینکه خانه را تمیز کند یا لباس‌های مرا بشوید عروسک بازی می‌کند. من که برای فردا لباس تمیز نداشتم از کوره در رفتم و حسابی کتکش زدم از آن روز فهمید که زمان بازی تمام شده و باید حواسش به زندگی باشد. البته نه اینکه دوست داشته باشم دست رویش بلند کنم اما گاهی مجبور می‌شوی.
    چطور می‌توان از دختربچه‌ای که هنوز تجربه سختی‌های زندگی را نداشته و حتی برای گذران برخی از امور زندگی وابسته پدر و مادرش است و به قول خودتان از ترس سکوت می‌کند توقع داشت بتواند وظایف همسری را بدرستی انجام دهد؟
    خودتان می‌دانید که خدا دختران را ۶ سال زودتر از مردان مکلف کرده یعنی آنها در ۹ سالگی به بلوغ می‌رسند پس نباید به آنها به چشم کودک نگاه کرد. هرچند بعضی از دختران نازپرورده هستند و به قول معروف مادرانشان زیادی نازشان را می‌کشند اما همه آنها می‌توانند وظایف زن بودن خود را انجام دهند هرجا هم که نفهمیدند چه باید بکنند خوب ما راهنمایی شان می‌کنیم.
    منظورتان از راهنمایی همان کتک زدن است؟
    همیشه نه اما خوب بعضی وقت‌ها آدم مجبور می‌شه که کمی جدیت به خرج بدهد. قدیمی‌ها بی‌خود نگفتند که جنگ اول به از صلح آخر است.
    همسر شما هم جزو کودکانی بوده که باید در جریان بازی و وقت گذراندن با هم سن و سالانش خیلی از مناسبات اجتماعی را یاد می‌گرفت و در سایه حمایت پدر و مادر برای زندگی بزرگسالی آماده می‌شد اما از همه این موارد محروم شده و به یکباره وارد زندگی مشترکی شده که در آن به جای نصیحت مادر، همسرش با جدیت و کتک وظایفش را به او آموزش داده. فکر نمی‌کنید اگر او در خانه پدری می‌ماند امروز خوشبخت‌تر بود؟
    نخیر این حرف ها فقط برای داستان‌هاست. زندگی واقعی با این داستان‌ها فرق دارد خود شما وقتی نان نداری شکم دخترت را سیر کنی با محبت می‌توانی مانع مردنش از گرسنگی بشوی چه برسد به اینکه مناسبات اجتماعی یادش بدهی؟ نخیر اصلاً این طور نیست دختربچه یعنی چه من با شما موافق نیستم.
    هیچ وقت به این فکر افتادید که‌ ای کاش به جای این دختربچه با دختر جوانی ازدواج می‌کردید که از پس مسائل زندگی بربیاید؟
    از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، این اتفاق افتاده، اما فقط در حد فکر بوده چون همسر من دختری باهوش بود که وظایفش را خیلی سریع یاد می‌گرفت. به همین دلیل تصمیم گرفتم کمی تحمل کنم و شکر خدا صبر من نتیجه داد.
    از صحبت هایتان معلوم است که از ازدواج خود راضی هستید، درست متوجه شده ام؟
    بله هرچند اوایلش سخت بود مانند هر کار دیگری اما نتیجه مهم است و من حالا از تصمیم و زندگی خود راضی هستم.
    همسرتان چطور، او هم راضی است؟
    بله از خدایش هم باشه. وقتی هم سن و سالانش مجبورند برای یک لقمه نان از صبح تا عصر کار کنند او خانم خانه خودش است. نه تنها سرپناه دارد، نان و بوقلمونی هم بر سر سفره‌اش هست. خدا رو شکر بچه‌های خوبی هم داریم پس چرا راضی نباشد.
    ناراحتی نمی‌کرد، بی‌قرار نبود وقتی به او سخت می‌گرفتید نمی‌خواست به خانه پدرش برگردد؟
    نه، چرا باید چنین کاری بکند. دختران ما می‌دانند که با لباس سفید به خانه شوهر می‌روند و با همان لباس سفید هم باید از خانه شوهر بیرون بیایند از این خبرها نیست که تا اوضاع بر وفق مراد نبود شال و کلاه کنند و به خانه پدر برگردند.
    از بچه هایتان بگویید، چند تا بچه دارید؟
    ۳ تا بچه دارم ۲ تا پسر و یک دختر.
    اولین فرزندتان چند سال بعد از ازدواج به دنیا آمد؟
    حدود یک سال و نیم از ازدواجمان گذشته بود که پسر اولم به دنیا آمد.
    یعنی همسرتان هنوز ۱۴ ساله نشده بود که مادر شد. یک مادر ۱۴ ساله توانسته به نحو احسن موجود دیگری را بدرستی پرورش دهد و تربیت کند؟
    بچه‌ها را همان طور که دوست دارم تربیت کرده‌ام همان طور که همسرم بی‌چون و چرا مطابق خواسته‌ام رفتار می‌کند پسرها هم حرف شنوی خوبی از من دارند. دخترم هم که عزیز دلم است و از او راضی ام.
    فکر نمی‌کنید اگر پدرتان همیشه حرف اول و آخر را در خانه نمی‌زد، امروز حرف شنوی بی‌چون چرای همسر و فرزندانتان این قدر برایتان مهم نمی‌شد؟
    نه. چه ربطی دارد.
    دخترتان چند سال دارد؟
    ۸ ساله است عزیز دل بابا.
    حاضرید سه یا ۴ سال دیگر او را به عقد مردی که چندین سال از او بزرگتر است دربیاورید؟
    این یک موضوع کاملاً شخصی است. من علاقه‌ای به ازدواج دخترم ندارم. شاید دخترم هم دوست داشته باشد ادامه تحصیل بدهد و برای خودش دکتر یا مهندسی شود.
    یعنی مثل خیلی از خانم‌ها برای یک لقمه نان ساعت‌ها بیرون از خانه کار کند؟
    نه چرا این طوری به قضیه نگاه می‌کنید ممکن است دختر من دوست داشته باشه برای دل خودش کار کنه شاید هم نه. تا آن زمان کی مرده کی زنده؟
    اگر دخترتان بخواهد برای دل خودش درس بخواند و ازدواج نکند، یکی مثل زن عمویتان نمی‌شود؟
    خوب بشود.
    از حرف‌هایتان این طور تصور کردم از رفتار او و مداخله و اظهارنظرهایش در تصمیمات عمویتان خوشتان نمی‌آید؟
    نگفتم خوشم نمی‌آید.
    اما گفتید بیچاره عمویم زن ذلیل بود چون باید برای ساده‌ترین امور هم با همسرش مشورت می‌کرد این طور نیست؟
    زندگی هرکس به خودش مربوط است. من و همسرم از زندگی خود راضی هستیم همان‌طور که پدر و مادرم و عمو و زن عمویم راضی بودند. زندگی بقیه آدم ها به من ربطی ندارد. به دخترم هم اجازه می‌دهم خودش برای زندگی‌اش تصمیم بگیرد.
    اگر او خواست در ۱۲ سالگی مانند مادرش ازدواج کند چه؟
    دختر من از نظر مالی چیزی کم ندارد که در ۱۲ سالگی ازدواج کند.
    یعنی همسرتان به دلیل نیاز خانواده‌اش قبول کرد با شما ازدواج کند؟
    دلیلش هر چه بود الآن زن من است و از زندگی‌اش هم راضی است.
    مطمئن هستید؟
    همین شما‌ها هستید که دخترها را پر رو کرده اید. این حرف‌هایی که شما می‌زنید فقط آمار طلاق را بالا می‌برد. حیف وقتی که برای مصاحبه با شما گذاشتم.

  • گزارشی از آخرین وضعیت رها ؛دختر ۱۱ ساله ایلامی

    گزارشی از آخرین وضعیت رها ؛دختر ۱۱ ساله ایلامی

    رییس بهزیستی شهرستان چرداول در گزارشی به بیان آخرین جزییات پرونده ازدواج دختر ۱۱ ساله ایلامی ساکن شهریار تهران پرداخت.

    به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین از ایلام، امروز مسئولان بهزیستی شهرستان چرداول روز پرکاری را پشت سر گذاشتند. فاطمه محمدی،رییس این نهاد که هم اینک از محل زندگی دختر ۱۱ ساله و شوهرش برگشته است در گفت و گویی اختصاصی با ما به بیان جزییاتی از این موضوع پرداخت.
    رییس بهزیستی با بیان اینکه هم اینک این دختر در بهزیستی و کنار آنها قرار دارد از گفت وگوی مفصل با داماد و خانواده وی خبر داد.
    وی ادامه داد: داماد ذکر شده و ۴۴ ساله از این کار پشیمان است و تنها دلیل انجام ازدواج را ،سنت منطقه می داند. وی هرگونه رد وبدل کردن پولی را جهت معامله و ازدواج رد می کند  .
    وی اضافه کرد: به نظر می رسد تاکنون دلیل محکمی برای این معامله وجود ندارد و اثبات آن به دادگاه و تحقیقات گسترده تر نیاز است.چیزی که محرز است این است که ما نتوانستیم به صحت و سقم معامله اطمینان حاصل نماییم.
    رییس بهزیستی شهرستان چرداول بیان کرد: بنابر اطلاعاتی که من دارم ، پدر دختر هم اینک در بازداشت است و داماد نیز به دادستانی برای پس فردا سه شنبه احضار شده است تا بازجویی انجام گیرد.
    وی اظهار داشت:اینکودک، جهت بازپروری روحی به بهزیستی ایلام منتقل می شود.
    وی در پایان خاطر نشان کرد:با توجه به اینکه خیرین  جهت کمک اعلام امادگی کرده اند ، هنوز نیازی به هیچگونه کمکی تا مشخص شدن وضعیت نهایی کودک نیست و چنانچه بدهی در کار باشد موسسه خیریه مهر مبین با توجه به اعلام آمادگی و همکاری های پیشین آن را انجام خواهد داد. از پیگیری مردم به خصوص هم استانی های گرامی سپاسگزارم.