برچسب: کمدی

  • «شاخ» به خط پایان رسید: پژمان جمشیدی و ستاره‌ها در یک کمدی جدید

    «شاخ» به خط پایان رسید: پژمان جمشیدی و ستاره‌ها در یک کمدی جدید

    فیلمبرداری فیلم سینمایی «شاخ» با حضور چهره‌های نام‌آشنایی چون پژمان جمشیدی، مهدی هاشمی و ژاله صامتی به پایان رسید. این کمدی جدید به کارگردانی کاظم راست‌گفتار و تهیه‌کنندگی آذر معماریان و امید معلم، نویدبخش یک تجربه متفاوت در سینمای ایران است.

    «شاخ» به خط پایان رسید: پژمان جمشیدی و ستاره‌ها در یک کمدی جدید

    به گزارش رسا نشر و به نقل از خبرگزاری خبرآنلاین، فیلمبرداری فیلم سینمایی «شاخ» به کارگردانی کاظم راست‌گفتار به پایان رسید. این فیلم که تهیه‌کنندگی آن را آذر معماریان و امید معلم بر عهده داشته‌اند، با حضور جمعی از بازیگران مطرح سینما جلوی دوربین رفته است.

    در این فیلم، علاوه بر پژمان جمشیدی، مهدی هاشمی و ژاله صامتی، چهره‌هایی چون جواد پولادی، عزیز مهری، بهاره رهنما و دیگر بازیگران نیز به ایفای نقش پرداخته‌اند. «شاخ» اولین تجربه تهیه‌کنندگی امید معلم در سینما به شمار می‌رود و هفتمین اثر کاظم راست‌گفتار پس از آثاری چون «عروس خوش‌قدم» و «چک» است.

    «شاخ» یک کمدی است که داستان یک خانواده فرهنگی را روایت می‌کند که به شکلی غیرمنتظره درگیر فضای مجازی می‌شوند. مجری طرح و جانشین تهیه‌کننده این فیلم، حامی جهانی است.

    عوامل این فیلم سینمایی عبارتند از نویسنده: شیما بیگی، مشاور تهیه‌کننده: بهرام بهرامیان، مدیر تولید: دانیال کاشانچی، مدیر تدارکات : حسین امینی، طراح صحنه : نیلوفر راست گفتار، مدیر صحنه : امیر حسین بابائیان، طراح لباس : غزل آلوسی، طراح گریم : امید گلزاده، مدیر فیلم برداری : امیر کریمی، صدابردار : مرتضی اصلان زاده، فیلم بردار پشت صحنه : ساجده قربانی، دستیار اول کارگردان : افشین اقایی، برنامه ریز : حبیب قلی زاده، منشی صحنه : داریوش اسقایی، مدیر روابط عمومی : آیدا اورنگ، سرمایه‌گذاران : حامی جهانی، سجاد کرمی، احمد کلاته و احسان رمضانی. عکاس این اثر، حانیه زاهد است.

    با توجه به ترکیب بازیگران و داستان جذاب «شاخ»، آیا این فیلم می‌تواند نظر مخاطبان را به خود جلب کند و یک موفقیت دیگر برای کاظم راست‌گفتار رقم بزند؟ باید منتظر ماند و دید این کمدی پر ستاره چه حرفی برای گفتن خواهد داشت.

  • نگاهی به کمدی ایرانی فراتر از آمار فروش، بی‌خیالش شو… اگر می‌فروشد، دوباره بساز!

    نگاهی به کمدی ایرانی فراتر از آمار فروش، بی‌خیالش شو… اگر می‌فروشد، دوباره بساز!

    “مرد عینکی” تازه‌ترین نمونه وضعیت کمدی ایرانی است و این یکی رکیبی است از اجزای مختلفِ ژانرها : کمدی، فانتزی، دارک، معمایی و… که بدون هیچ پیوند منطقی، کنار هم چیده شده‌اند.

    نگاهی به کمدی ایرانی فراتر از آمار فروش، بی‌خیالش شو… اگر می‌فروشد، دوباره بساز!

    عصر ایران؛ محسن سلیمانی فاخر- در سال‌های اخیر، ژانر کمدی در سینمای ایران عملاً از یک فرم هنری ـ  روایت‌محور، به سطحِ یک «ابزار فوری خنداندن» سقوط کرده است: مصرف سریع، فراموشی سریع.
    نمونه روشن این وضعیت را می‌توان در فیلم «مرد عینکی»   دید؛ فیلمی که نه موقعیت کمدی می‌سازد، نه دراماتورژی دارد و نه حتی یک شوخی جدی خلق می‌کند؛ بلکه ترکیبی است از اجزای مختلفِ ژانرها : کمدی، فانتزی، دارک، معمایی و… که بدون هیچ پیوند منطقی، کنار هم چیده شده‌اند.
    اولین نکته‌ای که مخاطب را در همان دقایق ابتدایی «مرد عینکی» غافل‌گیر می‌کند، فقدان مطلق منطق و طراحی  روایت درست  است.  دوربین نه شریک روایت است، نه همراه شخصیت. فقط ثبت‌کننده وقایع است؛ بدون خلاقیت، بدون مکث، بدون زاویه‌ای که کمترین تلاش برای شکل‌دادن به فضای صحنه داشته باشد.    انگار سازندگان «فسیل» در شب نشینی‌های فرهنگی هنری شان تصمیم گرفته‌اند رکوردی دیگرثبت کنند.
    بهرام افشاری که جلوی دوربین باشد انگار زمینه فراهم است اما یادشان رفته پژمان جمشیدی هم لازم بوده است.   فیلمساز هم تجسم کرده با چنین فیلم‌نامه  فاخر و بفروش فقط دکمه رک را فشار ‌دهد و منتظر بماند تا صحنه «به‌طبع خودش» جلو برود. هیچ فریم، حامل نگرش نیست. هیچ حرکتی، برآمده از روایت نیست.

    واقعاً «مرد عینکی» بیشتر شبیه دیگِ آش نذری‌یی‌ است که هرکسی از سر کوچه رد شده یک چیزی داخلش ریخته؛ یکی فانتزی، یکی دارک، یکی معمایی، یکی هم از سر خیرخواهی نصف استکان اکشن!
    آخر سر هم همه با هم هم می‌زنند و اسمش را می‌گذارند «کمدی». نتیجه؟ فیلمی که نه خنده دارد، نه گریه، نه داستان… فقط یک آدم بفروش وسط یک فضای ناشناخته دنبال چیزی می‌دوند که خودشان هم نمی‌دانند چیست.
    تجربه دیدن این فیلم دقیقاً مثل این است که با لباس غواصی و ماسک اکسیژن، کت و شلوار رسمی هم رویش بپوشی، بعد بروی سر کلاس ترکیب مواد و با صدای استاد که می‌گوید «حالا اسیدسولفوریک رو بریزید روی هیدروکسید کلسیم»، فقط سعی کنی نفس نکشی و نخندی.
    خلاصه اینکه «مرد عینکی» نه فیلم است، نه کمدی؛ بیشتر یک معجون بی‌هویت است که صرفاً به امید فروختن، همه‌چیز را با هم مخلوط کرده و از شما انتظار دارد به احترام فروش میلیاردی اش بلند شوید و بخندید.

    این «ایده‌های ناب» لعنتی
    اصلاً ماجرا طوری شده که انگار بهرام افشاری توی زیرزمین خانه‌اش یک گاوصندوق فولادی دارد که داخلش «ایده‌های ناب» را پنهان کرده؛ هر وقت می‌خواهد از خانه خارج شود، نگران است مبادا یک نفر از پشت‌ سر بیاید و بگوید: «ایده‌هاتو بده بالا!»بعد هم خیلی با ترس و لرز، یکی از همان ایده‌ها را در پاکت محرمانه آ4  می‌گذارد و به تیم عامریان – صالحی تحویل می‌دهد، با این امید که شاید این بار «کمدی اصیل ایرانی» متولد شود.اما نتیجه ناگهان تبدیل می‌شود به یک مثلث بسیار بکر که با نهایت جدیت، سینمای ایران را از سر تا پا داخل گِل فرو می‌کند؛ طوری‌ که آدم واقعاً می‌ترسد اگر این روند ادامه پیدا کند، چند سال دیگر بهرام افشاری مجبور شود برای حفاظت از ایده‌هایش از گارد ویژه کمک بگیرد!
    فیلمنامه؛ شبیه مخلوط‌کردن باقی‌مانده غذاها

       ساختار روایی فیلم، ‌نمونه واضحی از «بگیروببند ژانری» است. کافی‌ است لیست ژانرهای محبوب چند سال اخیر را ردیف کنیم؛ کمدی/فانتزی، اکشن، دارک، سوررئال، جنایی، معمایی ، اجتماعی و… به نظر می‌رسد نویسنده یا اتاق فکر فیلم، از هر کدام یک اسکوپ برداشته و در یک ظرف مشترک ریخته است، بدون آنکه لحظه‌ای بپرسد: قرار است این مواد در چه ساختاری با هم ترکیب شوند؟
       این وضعیت، نه فقط از منظر زیبایی‌شناختی بی‌دفاع است، بلکه عملاً سرگردانی مخاطب را به‌دنبال دارد. مخاطبی که وارد سالن شده تا یک اثر کمدی ببیند، ناگهان در میانه یک لحظه دارک یا دیالوگ های شبه‌اجتماعی گرفتار می‌شود و نه می‌داند باید بخندد، نه می‌داند باید فکر کند.
       ظاهراً فقط کافی‌ست اسم چیزی را بگذاری «حلیم رایگان» تا مردم خودبه‌خود قهقهه بزنند؛ مهم نیست فیلمنامه کجاست، کاراکترها چه می‌خواهند یا اصلاً چرا دور هم جمع شده‌اند! در سکانس افتتاحیه، یک مرد قد بلند را وسط یک سالن می‌نشانند، چند سؤال عجیب‌و‌غریب  از او می‌پرسند و همین‌که دخترها با چینش دایره‌ای دورش شروع می‌کنند به خندیدن، فیلمساز با خیال راحت می‌گوید: «خب… کمدی شکل گرفت، بریم سکانس بعد!»انگار نه انگار که موقعیت کمیک باید علت داشته باشد؛ نه، اینجا منطق خیلی ساده است: «تا می‌تونی بخند، بعداً می‌فهمیم چرا!»
       در ادامه هم درست مثل همان غذای شب مانده  ترکیبی است.اوج خلاقیت هم جایی ‌است که برای خنداندن مردم یک پروداکشن عظیم امنیتی راه می‌اندازند فقط برای اینکه یک مردی را (که معلوم نیست اصلاً چرا) به عنوان نظافتچی دستشویی دستگیر کنند؛ تازه در   لحظه دستگیری هم باید بخندیم! چون «کمدی است دیگر»
     شوخی‌هایی که بلاگرهای مجازی متبحرترند

    کمدی، به‌طور بنیادین، مبتنی بر موقعیت است؛ اما در «مرد عینکی»، هیچ موقعیت کمدی واقعی شکل نمی‌گیرد. شوخی‌ها دست‌به‌دست می‌شوند، بدون اینکه رابطه‌ای با پیرنگ یا تحول شخصیت‌ها داشته باشند. بعضی دیالوگ‌ها حتی در دنیای مجازی هم تکراری و نخ‌نما محسوب می‌شوند.
    واقعیت این است که اگر شوخی‌های یک فیلم سینمایی از سطح حرف‌هایی که روزانه دراکسپلور اینستاگرام فراتر نرود، دیگر چه نیازی به بلیت‌خریدن برای تماشای همان حرف‌ها در سالن تاریک سینماست؟
    قلیون ترکیبی
    بدتر از همه این است که وسط این همه «شوخی الکی و قلیون ترکیبی»، ناگهان یک نفر دستش را بالا می‌برد و با نهایت جدیت می‌گوید: «ببخشید… من نماینده نسلی‌ام که همه‌چیز را باخته!» یعنی دقیقاً وسط همان سکانس پر از خنده‌های بی‌دلیل و نظافتچی‌دستگیرکنی، ناگهان فیلم تصمیم می‌گیرد جامعه‌شناسی هم کند! تا چند ثانیه قبل داشتیم به حلیم رایگان و دختران دایره‌ای می‌خندیدیم، یکهو لحن عوض می‌شود و ما باید با بغض به صف نونوایی و پشت کنکور فکر کنیم. بالاخره می‌خواهی بخندانـی یا بسوزانی؟ این دیگر کمدی نیست، «تف‌مالیِ یک شعار اجتماعی» روی بدنه یک کمدی نخ‌نماست. واقعاً آدم می‌پرسد «این مثلث‌های مجهز به پول» قبل از تحویل نسخه نهایی، خودشان یک بار فیلم را می‌بینند یا نه؟ یعنی راستش را بخواهید گاهی آدم باورش نمی‌شود که در این مملکت یک مادری هم وجود دارد که در دلش به پسرش افتخار کند و بگوید: «ای وای… این همون فیلمه‌ست که پسر عزیزم ساخت؟!»
       عبدالله اسکندری؛ چهره‌پردازی در خدمت یک «دماغ غوزدار»

    تأسف‌آورتر از خود فیلم، حضور نام‌هایی است که زمانی ستون فقرات زیبایی‌شناسی این سینما بودند؛ مثل استاد عبدالله اسکندری.  کسی که طراحی شخصیت‌ها  را از «روزواقعه » گرفته تا آثار ماندگار علی حاتمی  عهده دار بوده، مردی که گریم در آثارش نه فقط یک «چسب و مو و سیبیل» بود، بلکه بخشی از هویت دراماتیک شخصیت محسوب می‌شد. حالا همان هنرمند بزرگ وارد پروژه‌هایی می‌شود که نهایت خلاقیت در چهره‌پردازی آن‌ها این است که «یک دماغ را غوزدار کنیم تا ملت بخندند»!واقعاً عجیب است که پول، وقتی بدون منطق لبریز می‌شود، نه فقط کارگردان و تهیه‌کننده را می‌برد، بلکه گریمور و بازیگر و حتی کارگر صحنه را هم با خودش می‌کشاند؛ همه در یک صف، با یک مأموریت: «بجنبید بچه‌ها… این دماغ باید امروز تحویل داده بشه، ملت منتظرن بخندن!
     ناخواسته در تخریب یک تصویر اجتماعی

    امید روحانی؛  پزشک متخصص؛ کسی که علاقه و ارج‌گذاری‌اش به هنر هفتم برای بسیاری از ما قابل احترام بود. اما کاش همان اندازه که به سینما دل بسته‌ای، قدری وسواس هم خرج می‌کردی که در چه فیلمی و در چه سکانسی حاضر می‌شوی. ذهنیتی که مخاطب از این نقش‌های تکراری و بی‌اثر می‌گیرد، ناخواسته شأن و اعتبار یک شغل حیاتی را هم زیر سؤال می‌برد. بعضی نقش‌ها «کوچک» نیستند؛ «خطرناک»‌اند. نقش: شهرداری که از دستشویی های عمومی بازدید میدانی عمیق می کند.
      مخاطب؛ تفریح ارزان، سالن خنک، فیلم بی‌اثر
      و البته تجربه‌ی شخصی من هم گواه این واقعیت است: با اصرار دختر ۱۳ ساله‌ام، ساعت ۹ شب به یکی از سالن‌های برتر تهران رفتم. در ابتدای فیلم، تنها ما دو نفر حضور داشتیم و به‌تدریج سه خانواده دیگر اضافه شدند، هرکدام با فرزندشان و دقیقاً با نیت یک تفریح ارزان برای بچه‌ها؛ نه برای تماشای یک اثر سینمایی. دختر و پسری دیگر هم آمده بودند که صرفاً سالن خنک و دنج بخواهند و فیلم، تنها بهانه بود.
       باور کنید، مخاطب سینمای ما همین‌ها هستند؛ وگرنه نه دغدغه هنری دارند، نه دنبال پیام اجتماعی. این یعنی وقتی صحبت از «مخاطب سینما» می‌کنیم، گاهی باید پذیرفت ما از سر اجبار و شرایط، همان‌ها هستیم که در سالن نشسته‌ایم، نه به خاطر علاقه یا درک سینمایی.
    سینما نه در جایگاه یک نهاد فرهنگی، بلکه به‌مثابه «جانشین پارک و کافی‌شاپ» عمل می‌کند.«کیفیت سالن و سیستم تهویه» برای مخاطب مهم‌تر از سطح فیلم‌نامه است. مخاطب گویی دیگرنمی آید فکر کند، بلکه آمده «اندکی از فشار روزمره» فاصله بگیرد. در چنین فضایی، کارگردان و تهیه‌کننده  و بازیگر و و… هم «به سمت فروش» نقشه چینی می کنند.
      نهادها و سیاست‌گذاران؛ مشارکت در ابتذال یا غفلت از مسئولیت؟

    آیا هیچ‌یک از نهادهای ناظر، قبل از عرضه اثر، آن را کامل دیده‌اند؟ اگر بله، آنها نیز در تولید و انتشار این ابتذال(به معنای نابودی سینما) سهیم‌اند. اگر نه ، پس سیستم نظارتی، عملاً ناکارآمد و فقط در حد شعار است. تناقض میان «بیانیه‌های رسمی» (درباره جلوگیری از ابتذال و صیانت از فرهنگ) با واقعیت تولید، بیش از هر زمان دیگری نمایان شده است.
      نتیجه‌گیری: اگر می‌فروشد، دوباره بساز! منطق چرخه ابتذال

    سینمای کمدی امروز، در یک چرخه مصرفی گیر افتاده است، یک فیلم پرفروش می‌شود ، همان تیم، نسخه‌ای شبیه آن را می‌سازد ، مخاطب از سر اجبار یا تفریح آن‌ را می‌بیند ، فروش دوباره شکل می‌گیرد ،نسخه سوم ساخته می‌شود. در این چرخه، چیزی به‌نام خلاقیت، تعهد، سینمای موثر  و مسئولیت اجتماعی به‌طور کامل حذف شده است.
    بی‌خیالش شو. برو یه چیز جدید بساز

      این جمله نه‌فقط خطاب به یک کارگردان، بلکه خطاب به یک سیستم فکری در سینمای ایران است:سیستمی که باید بپذیرد، «فروش بالا» الزاماً به معنای «موفقیت فرهنگی» نیست،‌ همانطور که «خندهٔ بلند» الزاماً به معنای «کمدی بودن» نیست. اگر این منطق جای خود را به «خلق اثر تازه» بدهد،‌ شاید هنوز بتوان حیثیت از دست رفته‌ ژانر کمدی را بازسازی کرد.اگر نه، باید آماده باشیم تا سال آینده، نسخه سوم و چهارم «مرد عینکی» را تماشا کنیم؛ این‌بار با عنوان‌هایی مثل «مرد ماسک‌دار»، «مرد کفش‌ورنی» یا «مرد کت‌شلوار غواصی».
      شاید تنها آرزوی یک تماشاگر خسته و منتقد سینما این باشد که کارگردان ایرانی وقتی یک فیلم یا سریالش حسابی گرفته، چند مدل شبیه همان را دوباره نسازد. کافی است! ولش کن، بی‌خیالش شو. برو یک چیز جدید بساز.
      همین یک جمله، حکم نسخه نجات‌بخش سینمای امروز ایران را دارد؛ جمله‌ای که به کارگردان و تیمش یادآوری می‌کند: فروش بالا، تضمین کیفیت نیست؛ تقلید مکرر، تضمین سقوط است و مخاطب هم هنوز منتظر خلاقیت واقعی است.
  • سال ۱۴۰۱ سینما خالی از فیلم کمدی است

    سال ۱۴۰۱ سینما خالی از فیلم کمدی است

    «مسعود اطیابی» با بیان این که در اغلب کارهایش به مباحث اجتماعی می‌پردازد، گفت: به عنوان یک هنرمند وظیفه خود می‌دانم تا به آسیب‌های جدی بپردازم.

    سال ۱۴۰۱ سینما خالی از فیلم کمدی است

    به گزارش ایرنا از روابط عمومی حوزه هنری، دوره جدید سلسله برنامه‌های نور، صدا، دوربین، خنده با نمایش فیلم سینمایی دینامیت در سالن سوره حوزه هنری آغاز شد. در این برنامه پس از نمایش دینامیت، نشست نقد و بررسی فیلم و بررسی وضعیت سینمای کمدی در ایران با حضور مسعود اطیابی کارگردان این فیلم کمدی، شاهین شجری کهن منتقد و رضامیرمحرابی مجری و کارشناس برگزار شد.
    مسعود اطیابی در ابتدای نشست درباره فیلمش گفت: تجربه کارهای متفاوتی را در ژانرهای مختلف داشتم که اکثر آنها کمدی هستند اما در همه آنها به مباحث اجتماعی و سرگرم‌کننده‌ای پرداخته‌ام. من به عنوان هنرمند، این وظیفه را بر خود می‌دانم که آسیب‌های جدی را مطرح کنم و فضایی را به نمایش بگذارم که به وفاق ملی و دوستی بیانجامد تا در شکست منافقان و دشمنانی که در همه ارکان این کشور رخنه کرده‌اند، موثر باشم.
    وی به این فرمایش امام راحل (ره) که فرمودند «انقلاب نباید به دست نامحرمان بیفتد»، اشاره نمود و تشریح کرد: سینما باید موثر باشد و من قاطعانه به شما می‌گویم که محتوا را از ابتدا با سانسور از ما گرفتند! در شوراهای نظارتی همه ارگان‌های فرهنگی هنری کشورمان و همچنین ارگان‌های غیرفرهنگی، دشمن نفوذ کرده‌اند و در حال فعالیت هستند. به اعتقاد من، منافقان در شوراهای پروانه ساخت و نمایش سازمان سینمایی و حتی صداوسیما حضور دارند.
    اطیابی افزود: ۲۷ دقیقه از فیلم من به اصرار منافق که فیلم از محتوا خالی شود، سانسور شد البته فیلم محتوا دارد اما پیام فیلم که می‌خواستم آن را بهتر به نمایش بگذارم، کمی تقلیل یافته است. آن چیزی که روحانی تراز ما در فیلم گفت، حدف شد، سکانس افتتاح و اختتامیه فیلم حذف شد!
    کارگردان دینامیت در ادامه خاطرنشان کرد: همچنان که کشاورزی ما نیز از بین رفته و هزار دلیل موجه می‌آورند که درختان را قطع کنند و زمین‌ها را بهره‌برداری کنند، سینما نیز دچار چنین جریانی است. البته در سینما درد ما زیاد است که با چهره انقلابی و مذهبی می‌آیند و کارها را خراب می‌کنند.
    «دینامیت» سخیف نیست
    شاهین شجری کهن منتقد سینما نیز در این نشست در سخنانی گفت: درباره هر فیلمی باید با توجه به اهدافی که سازندگان آن داشتند، انتظار داشت. دینامیت به قصد سرگرم کردن مخاطب ساخته شده است و از همه فاکتورهای ایجاد شور و نشاط و خنده بهره گرفته بود. طبعا ایراداتی به ساختار کمدی این فیلم وارد است اما در کلیت، تجربه تماشای این فیلم خوب بود و کمدی سرحالی است که می‌توان درباره ریشه‌های اجتماعی و مسیر روایی‌اش صحبت کرد.
    وی بیان کرد: دینامیت از نظر مفهوم کمدی قابل قبول است ولی برخی مسائل اجتماعی و سیاسی را که مطرح می‌کند، قابل قبول نیست. آنچه روی پرده می‌بینیم، فاصله و شکاف بین طبقات را نه فقط از لحاظ اقتصادی، بلکه از لحاظ فرهنگی مطرح می‌کند که بسیار غلو شده است. از الگوهای سینمای کمدی همچون تصویرهای ممنوعه، موسیقی که می‌کوبد، افکت‌های تصویری، صوتی و موسیقی و … استفاده شده تا مخاطب را جلب کند و مخاطب برای این است که فیلم را می‌بیند، نه برای اینکه مباحثی در فیلم مطرح می‌شود. فیلم پیشنهاد خاصی نمی‌دهد و فقط مواردی را مطرح می‌کند که اگر بخواهم دقیق صحبت کنم، ایرادهای بنیادی به آن وارد است.
    پس از مواردی که شجری کهن مطرح کرد، اطیابی گفت: لازم است بگویم دینامیت صرفا سرگرم کننده نیست و مطمئنم اگر افراد جدید آن را ببینند، ممکن است سانسورها را اصلاح کنند. حتی از دولت جدید تقاضا کردم که نسخه اصلی را ببینند که هنوز وقت نکردند ببینند. قصد دارم نکته‌ای به آقای شجری کهن بگویم؛ برای فیلمساز نباید اهمیت داشته باشد مخاطب با چه انگیزه‌ای وارد سالن می‌شود. اولین اتفاق بعد از دیدن فیلم، برای مخاطب این است که سرگرم می‌شود، دوم اینکه شاداب همراه با خانواده به خانه می‌رود و سوم و مهمتر از همه اینکه، نحوه برخوردها و رفتارها را اصلاح می‌کند. همچنان که برخی مخاطبان مذهبی وقتی این فیلم را دیدند، از من بابت طرح کردن برخی رفتارهای تندرو و اشاره به آنها، تشکر کردند. البته برخی نیز به من می‌گفتند اگر این فیلم را نیروهای حزب‌الهی ببینند، من را ضرب و شتم می‌کنند و من می‌دانم که دروغ می‌گفتند
    حاضران در سالن که اکثرا دانشجو بودند، خطاب به اطیابی، فیلم او را سخیف و آن را نوعی توهین به قشر مذهبی دانستند و توضیحاتی را از او درباره رویکرد این فیلمساز خواستار شدند.
    شجری کهن در این باره گفت: بحث‌هایی که در سالن مطرح شد و رویکرد شما مخاطبان، تاکید بر جنبه‌های غیرسینمایی است که من از آنها سررشته‌ای ندارم. اما اتفاقا دینامیت هم همین موارد مشابه را مطرح می‌کند. در جامعه امروز که اینقدر تشنه دریچه‌های شادابی هستند، فیلمی نظیر دینامیت پرفروش می‌شود.
    وی تصریح کرد: دینامیت در واقع مواجهه دو رویکرد فکری و سبک زندگی را نمایش می‌دهد که هر کدام از آنها، وقتی خارج از تعادل می‌شود، به تنش و معضل اجتماعی می‌انجامد. این فیلم، یک کمدی سرگرم کننده است تا جایی که حرف جدی برای گفتن ندارد ولی پایه‌های روایت را درست بیان کرده است.
    یکی از حاضران در سالن پس از موارد مطروحه، گفت: ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که طیف تندرو کم ندیدیم و فیلم نشان می‌دهد که آقای اطیابی این دو طیف را خوب دیده و روی خط قرمز راه رفتند ولی خط قرمزها را کنار نزدند. مگر فیلم مارمولک را نداشتیم؟ که بسیار مباحثی را مطرح کرد که همه بازتاب رفتار خودمان بود. کسانی که می‌خواهند درباره‌اش بدانند، حتما جلسه نقدی که حجت‌الاسلام پناهیان برای این فیلم در حوزه برپا کرد، ببینند. اصل کلام پناهیان این بود که ما هر چه مشکل داریم از بداخلاقی و تندروی آدم‌های مذهبی‌ها داریم. ضربه‌ای که تندروی می‌زند، فضای نقد را مختل می‌کند و جلوی ساخت چنین فیلم‌هایی را می‌گیرد.
    در ادامه بحث، اطیابی در پاسخ به جوانی که درباره دعوای چندین ساله ایدئولوژیک در رسانه و اینکه آیا فیلم دینامیت مصداق سرگرمی برای سرگرمی است یا خیر؟ گفت: دعوای رسانه‌ای محصول رفتارهای گذشته است و بحث سرگرمی برای سرگرمی نیز متعلق به روزهای اول انقلاب است.
    وی همچنین در پاسخ به پرسشی درباره فرق بین طنز و تمسخر در فیلم و برخی جملات و گفتارهای خارج از ادب که در فیلم بیان شده بود، اظهار کرد: بیان طنز بدون ناسزا و توهین، بسیار مطلوب است. قصدم تمسخر هیچ قشری نبوده و نیست اما گاهی خودمان کاری می‌کنیم که ممکن است جملات و رفتارهای یک فیلم مصداق خودمان بدانیم. امیدوارم قشر مذهبی تحملش بیشتر شود؛ یک آدم عادی کمتر به تمسخر گرفته می‌شود تا کسی که لباس خاصی به تن دارد یا از قشر خاصی است. دوست دارم کمتر از واژه‌های بد و فحاشی استفاده کنم چون مخاطبان همراه با خانواده فیلم می‌بینند.
    غیبت ژانر کمدی در سینمای سال آینده
    اطیابی در ادامه به کمبود فیلم کمدی در سال آینده اشاره کرد و افزود: فیلم کمدی هنوز برای سینمای ایران نیاز است و در سال ۱۴۰۱، نسبت به فیلم‌های در صف اکران، با کمبود فیلم کمدی مواجه خواهیم بود!
    وی گفت: فیلم کمدی ساختن، بسیار سخت است و من هر بار که فیلم کمدی ساختم، قسم خوردم دیگر نمی‌سازم! دوست دارم فیلم حماسی اجتماعی، حماسی مقاومت و پلیسی بسازم نه مثل اینهایی که اسم‌شان حماسی و مقاومت است.
    شجری کهن در بخش پایانی نشست، در بررسی جایگاه سینمای کمدی گفت: روند سینمای کمدی در ایران متکی بر الگوهای ثابتی چون الگوهای کلامی و تلویزیونی و جدیدا شاخ‌های اینستاگرامی، عبور از الگوهای خط قرمزی و هجو مسایل سفت و سخت انگاشته شده، است و از این چند الگو خارج نیست و به همین دلیل پرفروش‌ترین‌ها، آنهایی بودند که جسورانه با خط قرمزها کار کردند و چیزهایی را تصویر کردند که برای جامعه تازگی داشته است.
    وی بیان کرد: فیلم‌های کمدی عموما با توجه به روند دو دهه ۷۴ تا ۸۶ عموما از یک منبع استفاده کرده‌اند که دست روی خط قرمز گذاشته‌اند. بنابراین ما در ایران، نه کمدی اسلپ استیک داریم نه طنز موقعیت.‌ همچنین از طنز جدی کمتر بهره‌مندیم.
    شجری کهن در پایان، چشم انداز پیش‌رو و آینده سینمای ایران را پرچالش قلمداد کرد و گفت: اگر همین چند فیلمی که روی پرده هستند (شامل فیلم‌های کمدی و جدی)، نبودند، مطمئن باشید سینمای ایران بعد از تعطیلی و نیمه تعطیلی کرونایی دیگر جان نمی‌گرفت.
    اطیابی نیز در پایان به ابتذالی که برخی رسانه‌ها از سینما مطرح کردند، اشاره کرد و گفت: برخی از نشریات و رسانه‌ها به اسم ابتذال، چنان به سینمای ایران حمله می‌کنند که خودشان به ضدارزش تبدیل شده‌اند.
  • کمدین خوب نداریم و هنوز از هنرمندان دهه ۷۰ استفاده می‌کنیم

    کمدین خوب نداریم و هنوز از هنرمندان دهه ۷۰ استفاده می‌کنیم

     

    علیرضا نجف‌زاده، کارگردان سینما و تلویزیون معتقد است در شرایطی که سریال‌ها همچنان از کمدین‌های دهه هفتاد و هشتاد استفاده می‌کنند، باید به جوان‌های با استعداد میدان داد تا بتوانند در ژانر کمدی، استعدادشان را نشان دهند.

     آقا و خانم گلابی، با بازی حمید لولایی و مرجانه گلچین، شخصیت‌های اصلی سریال «بوتیمار» هستند؛ سریالی که قرار بود در ایام نوروز روی آنتن شبکه سه سیما برود اما به‌خاطر تغییر کنداکتور، اینک در حال پخش است.کمدین خوب نداریم و هنوز از هنرمندان دهه ۷۰ استفاده می‌کنیم|خبر فوری

    در این سریال، خانواده‌ای به سفر می‌روند و اتفاقات تازه‌ای برای آن‌ها رخ می‌دهد؛ با این‌که شاید داستان کمی تکراری به نظر برسد، اما ترکیب بازیگران باعث شده تا پس از ماه‌ها، شبکه سه سیما، دوباره رنگ سریال کمدی را به خود ببیند. نام سریال «بوتیمار» است؛ نام پرنده‌ای همیشه نگران که بی‌شباهت به آقای گلابی نیست و کارگردان هم علت اصلی انتخاب این اسم برای سریال را همین موضوع می‌داند.

    به بهانه پخش «بوتیمار»، به گفت‌وگو با علیرضا نجف‌زاده، کارگردان سریال نشستیم که در ادامه می‌خوانید.

    قرار بود سریال «بوتیمار» در نوروز ۱۴۰۰ روی آنتن تلویزیون برود، یک تعویق دو ماهه در پخش آن رخ داد و سریال دیگری جایگزین آن شد، این جابه‌جایی، به دیده شدن کار آسیب نزد؟

    ما به عنوان تیم سازنده، کنداکتور پخش برنامه را مشخص نمی‌کنیم و موظفیم کارمان را آماده کنیم، سریال هم آماده شده بود، اما مسئولین تصمیم گرفتند که جابه‌جایی‌ای انجام دهند. اساساکارهای مناسبتی، فرصت بیشتری را برای دیده شدن اثر ایجاد می‌کنند، اما من معتقدم اگر کاری خوب باشد، مخاطب خودش را پیدا می‌کند. نمی‌دانم اگر این سریال نوروز پخش می‌شد، همین بازخورد را داشت یا نه، اما حالا که مردم به تماشای این سریال نشسته‌اند بسیار بازخوردها و نظرهای خوبی گرفته‌ایم و خدا را شکر، این بازخوردها هم از عوام است، هم از خواص و همین موضوع برای من خوشایند است، البته انتقادهایی هم داریم که آن‌ها را به جان و دل می‌خریم و تمام تلاش‌مان را کردیم که محصول خوبی برای مخاطب داشته باشیم.

     

    کارهای مناسبتی، فرصت بیشتری را برای دیده شدن اثر ایجاد می‌کنند، اما من معتقدم اگر کاری خوب باشد، مخاطب خودش را پیدا می‌کند

     

    چرا نام بوتیمار را برای سریال انتخاب کردید؟ اشاره به موضوع خاصی داشت؟

    بوتیمار نام یک پرنده است که همیشه نگران آینده است، حتی ممکن است از تشنگی بمیرد اما از آب دریا یا رودخانه چیزی ننوشد چون نگران است که آب آن تمام شود. این اتفاق، قصه خیلی از آدم‌های امروز است. افرادی که زمان حال را به‌خاطر آینده خراب می‌کنند، هرچند باید نیم نگاهی به آینده داشته باشیم، اما نباید حال را فدای آینده کنیم و در واقع این موضوع یک وجه تسمیه‌ای با آقای گلابی که شخصیت اصلی داستان است، دارد.

    یک موضوعی که درباره سریال «بوتیمار» وجود دارد و بعد از سریال «آخر خط» برای دومین بار مطرح شد، حضور و ایفای نقش علی صبوری در سریال‌های تلویزیون بود، عده زیادی معتقدند که او، به عنوان بازیگر، جایگاهی در سریال‌های تلویزویونی ندارد. دلیل انتخاب آقای صبوری چه بود؟ و آیا نظری نسبت به این حرف‌ها دارید؟

    اولین موضوعی که وجود دارد این است که جایگاه آدم ها را چه کسی تعیین می‌کند؟ سینما، تلویزیون و سریال‌سازی در زمینه انتخاب بازیگر، بسیار با مخاطب شفاف است، اگر بازیگری نتواند جایگاه خودش را پیدا کند، خیلی سریع از این عرصه کنار گذاشته می‌شود. در عین حال، باید به این نکته هم توجه کنیم که سال‌هاست، تلویزیون و سینمای ما، از کمدین‌های دهه هفتاد و هشتاد استفاده می‌کند، این یعنی نتوانستیم جایگزینی داشته باشیم و در هر دوره‌ای نسبت به ورود و ظهور چهره‌ها و کمدین‌های جدید مقاومت داشته‌ایم.

    فارغ از اینکه علی صبوری پیش از این کجا بوده و در چه زمینه‌ای فعالیت داشته است باید بگویم، برای همین خاک زندگی می‌کند و حق استفاده از تمام امکانات را دارد، بسیاری از هنرمندان ما نیز فعالیت‌های جانبی دیگری دارند. فکر می‌کنم هر آدمی که توانایی و مهارت دارد، باید به او موقعیت و امکانات داد تا مهارتش را نشان دهد. اگر بتواند از این موقعیت درست استفاده کند، ماندگار می‌شود، اما اگر نتواند، خود موقعیت باعث می‌شود که آدم‌ها کنار گذاشته شوند. افرادی هم که درباره حضور علی صبوری در تلویزیون اظهار نظر کردند، کمی زود اینکار را انجام دادند، چون فکر می‌کنم از دیدگاه من به عنوان کارگردان سریال، علی صبوری از قسمت چهاردهم به بعد بازی متفاوت‌تری را ارائه داد.

     

    کمدین خوب نداریم و هنوز از کمدین‌های دهه هفتاد و هشتاد استفاده می‌کنیم

     

    با در نظر گرفتن تمام مواردی که گفتم، این را هم باید مد نظر داشته باشیم که ما کمدین خوب نداریم و اگر می‌خواهیم کمدین خوب به این عرصه تزریق کنیم باید به جوان‌ها میدان دهیم.

    شما فرمودید که در حال حاضر کمدین خوب نداریم و کماکان از کمدین‌های دهه هفتاد و هشتاد استفاده می‌کنیم، چگونه می‌توان هنرمندان تازه این عرصه را کشف کرد؟ 

    باید به آدم‌هایی مثل علی صبوری و بسیاری از جوانان با استعداد دیگر این موقعیت را بدهیم تا بتوانیم کمدین‌های جدیدی را خلق کنیم.

    می‌توانیم از علی صبوری به عنوان کمدین نوظهور یاد کنیم؟

    فکر می‌کنم اگر قصه خوب باشد و هدایت درستی هم پشت علی صبوری باشد می‌تواند به عنوان یک کمدین خوب ظهور کند.

    یک نکته‌ای وجود دارد، آن هم این است که اگر در حال حاضر سریال‌هایی که ساخته می‌شود را با سریالی که در دهه هشتاد ساخته شده است، مقایسه کنیم متوجه افت کیفیت سریال‌ها می‌شویم، چگونه می‌توان آن افت را جبران کرد و اینکه مردم در حال حاضر به سریال کمدی نیاز دارند، چرا ساخته نمی‌شود؟

    من فکر می‌کنم هر سریال و داستانی را باید در زمان خودش بررسی کنیم. در حال حاضر، مردم به مدیاهای مختلف دسترسی دارند و سطح توقعشان افزایش پیدا کرده است و حتی شاید بتوان گفت که سریال سازی ما نسبت به گذشته، آن رشدی که لازم بوده را نداشته است ، این موضوع هم دلایل متفاوتی دارد، یک بخشی از ان مسائل اقتصادی است، یک بخش دیگر اینکه حوزه فیلمسازی ما به هنر و صنعت تبدیل می‌شود. در چنین دوره‌ای، زمانی که باز صنعتی کار بیشتر می‌شود، به لحاظ کمی هم باید رشد داشته باشیم.

     

    منتقدین، هنرمندان و مسئولین ما، به کار طنز و کمدی، نگاه جدی‌ای ندارند، در صورتی که ژانر کمدی، بسیار سخت‌تر از دیگر ژانرهاست

     

    یک اتفاق دیگر هم وجود دارد که باعث مهجور ماندن ژانر کمدی می‌شود، این است که معمولا، منتقدین، هنرمندان و مسئولین ما، به کار طنز و کمدی، نگاه جدی‌ای ندارند، در صورتی که ژانر کمدی، بسیار سخت‌تر از دیگر ژانرها است.

    به این دلیل که ما بایک ملت طنازی روبه رو هستیم که در سخت‌ترین شرایط و مشکلات، سعی می‌کند که روحیه شادابی و طنازی خود را حفظ کند پس کار برای ما سخت‌تر می‌شود و متاسفانه ما باید این موضوع را بپذیریم که نویسنده، کارگردان و بازیگر خوب در ژانر کمدی تربیت نکرده‌ایم و علتش هم عدم توجه جدی به ماجرای طنز است که باعث رخ دادن چنین اتفاقی می‌شود، زیرا عده‌ای معتقدند که ساختن کار طنز هیچ زحمتی ندارد و چندنفر دورهم جمع می‌شوند و یک چیزی می‌سازند اما انرژی‌ای که «زوج یا فرد» و «بوتیمار» از من گرفت، بسیاربیشتر از سریال‌های تراژدی بود، ولی نمی‌دانم چرا به ماجرای طنز، تا این حد ساده پرداخته می‌شود.

    کمدین خوب نداریم و هنوز از هنرمندان دهه ۷۰ استفاده می‌کنیم|خبر فوری

    بخشی از بازیگران نقش اصلی«بوتیمار» همان بازیگران سریال«زوج یا فرد» هستند. این انتحاب دلیل خاصی دارد یا صرفا به‌خاطر مهارت‌ها و توانایی‌های این افراد سراغشان رفتید؟

    البته بخشی از این بازیگران در سریال قبلی حضور داشتند، علی صبوری، ندا کوهی، سارا مقربی و علی درویش را تازه به این تیم اضافه شدند. اما دلیل اصلی این‌که سراغ همان تیم قبلی رفتم این بود که وقتی ترکیب یک‌بار جواب داده و مورد استقبال هم قرار گرفته است، دیگر به ترکیب برنده دست نزدم و سعی کردم از ترکیب تیم برنده «زوج یا فرد» استفاده کنم و قطعا اگر کار بعدی را هم بخواهم بسازم، اولویت‌هایم با برگ برنده‌های «بوتیمار» خواهد بود.

    فیلم یا سریال تازه‌ای در دست تولید دارید؟

    چند قصه سینمایی دارم اما باتوجه به اوضاع و احوال سینما در این دو سال که تعداد زیادی فیلم پشت اکران داریم، فکر می‌کنم اولویتم سریال‌سازی باشد.

    کرونا تا چه اندازه به سریال‌سازی آسیب وارد کرده است و آیا این خسارت، قابل جبران است؟

    کرونا یک مقطع بسیار خاص برای تمام دنیا است و آسیب‌های جدی‌ای را در هر زمینه‌ای وارد کرد، اما نکته مهم این‌جاست که ما چگونه از این دوران عبور کنیم. تاثیر دیگری هم کرونا داشت که بازار (vod)ها را رونق بخشید و شیوه عرضه و پخش متفاوتی را برای فیلم‌ها رقم زد. البته سینما در حال حرکت به این سمت بود اما کرونا باعث شد که این اتفاق سرعت بگیرد. اینکه عده‌ای معتقدند جشنواره را تعطیل کنیم. باعث نمی‌شود این خسارت وارد شده جبران شود، کرونا وجود دارد، اما باید جشنواره برگزار کنیم و کار بسازیم چرا که اساس رشد صنعت سینما، تولید و عرضه است و جشنواره‌ها هم یکی از راه‌های عرضه فیلم هستند. برگزار نکردن جشنواره باعث می‌شود با دست خودمان، تیشه به ریشه سینما و این صنعت بزنیم؛ تعطیل کردن این عرصه کار اشتباهی است چون یک خانواده چند هزار نفری از این عرصه ارتزاق می‌کنند.

     

  • استندآپ‌هایم دردسرساز می‌شود

    استندآپ‌هایم دردسرساز می‌شود

     

    گپی با مجید افشاری، مجری تلویزیون و کمدین، که این روزها با برنامه متفاوت شما و ‌آی‌فیلم، سعی در شاد کردن مردم دارد.

    با استندآپ کمدی‌های جذابش در برنامه خندوانه شناخته و مسیر فعالیت‌هایش از خبرنگاری در سرویس سینمایی باشگاه خبرنگاران جوان به سوی بازیگری و اجرا کشیده شد. البته خیلی هم از فضای سینما دور نبوده و پیش‌تر در تولید چند فیلم سینمایی و فیلم کوتاه همکاری داشته و حتی پیش از حضور در برنامه خندوانه، دوره‌های فیلمسازی‌ حرفه‌ای شامل فیلمنامه‌نویسی، تدوین، فیلمبرداری، کارگردانی و … را در کانون سینماگران جوان گذرانده بوده و اینها مسیر پیشرفت را برای او هموار کردند. مجید افشاری علاوه بر اجرای استندآپ کمدی‌های حال خوب‌کن، تجربه اجرا در برنامه‌های مختلف تلویزیونی ازجمله «ایرانیوم»، «هفت» و «شما و ‌آی‌فیلم» را هم دارد و این روزها برنامه متفاوتی را در شبکه ‌آی‌فیلم اجرا می‌کند. با ما همراه باشید تا بخش‌هایی از گفت‌وگوی این مجری و طنزپرداز 32ساله را بخوانیم.استندآپ‌هایم دردسرساز می‌شود|خبر فوری

     از شما و آی‌فیلم شروع کنیم که استقبال خوبی هم از آن شده است. از ضرورت‌های اجرای چنین برنامه‌های متفاوت و شاد و البته کمی نقادانه در برنامه‌های تلویزیونی برایمان بگویید.
    خودم هم توقع نداشتم این برنامه با این حجم استقبال روبه‌رو شود. تعداد بازدیدهای برنامه در سایت تلوبیون موید این موضوع است. ما نسبت به سایر برنامه‌های تلویزیون که اتفاقا برخی از آنها با بودجه‌های آنچنانی ساخته شده‌اند، بازدیدهای خیلی بیشتری داریم و بازخوردهای خیلی خوبی هم از مردم در کوچه و خیابان می‌گیریم که این نشان از دیده شدن برنامه دارد. جا دارد از مدیریت شبکه و عوامل برنامه به‌خصوص تهیه‌کننده و تیم نویسندگان برنامه تشکر ویژه کنم.
     اجرای شما کار روی لبه تیغ است و بی‌شک ریسک اجرای شما هم بالاست. حین برنامه، گاهی به فضاها و مسائل روز اجتماعی، سیاسی و فرهنگی گریزی می‌زنید. از حساسیت‌های این کار بگویید. آیا تاکنون برایتان حاشیه‌‌ساز شده است؟
    حاشیه‌های زیادی برای من پیش آمده است. نکته جالب اینجاست که برخی مسئولان می‌گویند با همه شوخی کنید جز با ما. مثلا من با هر قشری، آدمی یا مسئولی شوخی می‌کنم می‌گویند چقدر خوب بود ولی با خودشان که شوخی می‌کنم ناراحت می‌شوند و می‌گویند چه حرف زشتی زدی؟ علاوه بر مسئولان آستانه تحمل مردم هم پایین آمده و این برای ما دردسر شده است. ما فکر می‌کردیم با گذشت زمان و اجرای استندآپ‌های بیشتر فضا برای نقد اجتماعی باز شود ولی برعکس فضا بسته و بسته‌تر شده است. اگر استندآپ‌های چند سال پیش ما را الان پخش کنند فکر می‌کنم نصف بیشتر آن را سانسور می‌کنند. نمی‌دانم چرا این اتفاق افتاده است. امیدوارم همه آستانه تحمل‌‌مان را بالا ببریم چون شوخی‌های ما معمولا نشأت گرفته از واقعیت جامعه است. من در استندآپ‌هایم سعی می‌کنم حرف دل مردم را بزنم ولی بعدا نتیجه‌اش را در سنگ‌اندازی‌ها در کارهایم می‌بینم.
    تاکنون از نهاد یا ارگان خاصی تذکر گرفته‌ای؟
    همیشه از جاهای مختلف به من زنگ می‌زنند و گوشزد می‌کنند که پسر خوبی باشم. (باخنده) ولی جز حراست صدا و سیما هیچ نهاد خاصی تا الان از من نخواسته که حضوری پیش‌شان بروم. یک مورد شکایت هم داشتم که بعد از حدود یک سال ختم به خیر شد. جالب است بگویم در قشرهایی که با آنها شوخی کردم برخلاف تصور عموم، پلیس‌ها باجنبه‌ترین بودند و زمان‌هایی که با پلیس‌ها شوخی می‌کردم نه‌تنها بازخورد بد نمی‌گرفتم بلکه خیلی هم تشکر می‌کردند. این برای خودم هم جالب بود چون پلیس‌ها نماد قدرت هستند و احتمال می‌دادیم با این شوخی‌ها یقه‌مان را بگیرند ولی برعکس تشکر می‌کردند. دمشان گرم!
        کدام دسته از شوخی‌ها بیشتر به دل مردم می‌نشیند؟
    من فکر می‌کنم با توجه به شرایط امروز جامعه شوخی‌های سیاسی بیشتر مورد توجه مردم باشد ولی متأسفانه به‌خاطر شرایط کشور، فضا بسته‌تر شده و هم‌اکنون خیلی امکان چنین شوخی‌هایی وجود ندارد.

     همیشه به سانسور استندآپ‌هایت معترض بودی؛ علت این سانسورها چه بود؟
    بله به‌نظرم برخی دوستان تصور می‌کنند ما یک جامعه پاستوریزه داریم که با گفتن برخی جملات از سمت ما چشم و گوشش باز می‌شود و سلامتش به خطر می‌افتد، درصورتی که این تصور غلطی است. نکته جالب اینجاست که در شبکه‌های مختلف سیما سلیقه‌ها متفاوت است. مثلا من متن‌هایی می‌نویسم که ممکن است در آی‌ فیلم پخش نشود ولی در شبکه سه یا یک اجرا کنم و پخش شود یا برعکس. چون ناظران پخش متفاوتند و اغلب اعمال‌نظرها سلیقه‌ای است. هرچند خودم هم با بی‌حیایی مخالفم اما معتقدم خود مردم چیزی که مصداق بی‌حیایی باشد را پس می‌زنند و نیازی به سانسور نیست.

     با این اوصاف و حاشیه‌ها آیا شما از استندآپ و صدا و سیما جدا می‌شوید و به سراغ نمایش خانگی می‌روید؟
    من قرار بود دو تا از برنامه‌های بزرگ صدا و سیما را اجرا کنم اما به‌دلیل سنگ‌اندازی‌هایی که شد این اتفاق نیفتاد. اینطور چوب لای چرخ گذاشتن‌ها ناخودآگاه آدم را دلسرد می‌کند. یا مورد دیگری که می‌توانم به آن اشاره کنم برنامه ایرانیوم است. ایرانیوم با حدود 20قسمت آنقدر بیننده‌هایش بالا رفته بود که در کنار برنامه آقای گلزار، آقای مدیری، خندوانه، عصر جدید و یکی دو برنامه دیگر جزو ۶ برنامه اصلی صدا و سیما از جهت اسپانسرخور بودن قرار گرفت و چند اسپانسر بزرگ به برنامه پیشنهاد دادند. خیلی جدی هم پیگیر همکاری با ما بودند اما متأسفانه یک عده اقلیت آنقدر برای برنامه حاشیه ایجاد کردند که پخش برنامه کلا متوقف شد. وقتی چنین اتفاق‌هایی چندبار برایت تکرار می‌شود به این نتیجه می‌رسی که افرادی هستند که نمی‌خواهند تو در تلویزیون دیده شوی و طبیعتا مجبوری به سمت دیگری بروی. سینما و نمایش خانگی آن سمت دیگر است. با اینکه دلم می‌خواهد بیشتر انرژی‌ام را در صدا و سیما بگذارم ولی ناچارم به این سمت هم بروم و هم‌اکنون با یکی‌دو پروژه سینمایی و نمایش خانگی در حال صحبت برای نویسندگی هستم.
     کار نکردن با صدا و سیما با تحریم صدا و سیما متفاوت است؟
    من خودم را بچه صدا و سیما می‌دانم و معتقدم هیچ رسانه دیگری نمی‌تواند بیشتر از صدا و سیما ارتباط من را با مخاطب حفظ کند. هرقدر هم که نمایش خانگی و رسانه‌های مختلف و شبکه‌های ماهواره‌ای بیننده داشته باشند ولی باز هم صدا و سیما با اختلاف پربیننده‌ترین رسانه کشور هست. من تلویزیون را دوست دارم اما فکر می‌کنم مبنای عملکرد در صدا و سیما همیشه براساس شایسته‌سالاری نیست و گاهی براساس رابطه یا موضع‌گیری سیاسی است. فقط می‌توانم بگویم امیدوارم در مسیر آدم‌هایی که مردم دوستشان دارند کمتر سنگ‌اندازی شود. البته می‌دانم که چقدر فشار از هر طرف به مدیران سازمان وارد می‌شود.
     از فعالیت‌های دیگرتان برایمان بگویید. گویا یک فیلم سینمایی هم بازی کردید. کی پخش می‌شود و آیا باز هم نفش طنز بازی می‌کنید؟
    در فیلم سینمایی «بازیوو» به تهیه‌کنندگی آقای غلامرضا موسوی و میثم معراجی و کارگردانی آقای قهرایی بازی کردم که قرار بود عید اکران شود اما به‌دلیل شرایط کرونا پخش آن به زمان دیگری موکول شد. یک نقش طنز بود که تجربه خیلی خوبی در کنار بازیگرانی مثل رضا شفیعی‌جم، برزو ارجمند، پژمان بازغی و چند نفر از دوستان دیگر محسوب می‌شد. همینطور با یک مسابقه تلویزیونی به کارگردانی آقای سعید ابوطالب همکاری داشتم که بخشی از فیلمبرداری آن باقی مانده و آماده پخش نشده است. در کنار اینها یک دوره نویسنده برنامه فرمول یک با اجرای آقای ضیاء بودم. در نگارش فیلمنامه فیلم سینمایی «چشم و گوش بسته» با تیم نویسندگان‌شان همکاری کردم. اجرای آیتم طنز برنامه «هفت» را مدتی بر عهده داشتم.
     این روزها حال مردم خیلی خوش نیست. از یک طرف استرس و اندوه ویروس کرونا و از طرفی مشکلات اقتصادی مردم را متاثر کرده. به‌عنوان یک کمدین، برنامه پیشنهادی‌ای برای خوب کردن حال مردم دارید؟
    ما هم جدا از مردم نیستیم و حال خود ما هم خوب نیست. من ۳سال پیش راحت‌تر استندآپ می‌نوشتم تا امروز. اگر به استندآپ ۳سال پیش ما ۹۰درصد می‌خندیدند شاید امروز ۵۰درصد بخندند چون حس و حال خود آدم‌ها هم تأثیرگذار است. هم مخاطب حالش خوب نیست، هم کسانی که می‌خواهند استندآپ کنند. ولی نباید ناامید بود چون در همیشه روی یک پاشنه نمی‌چرخد و از این روزها در کشورمان کم ندیده‌ایم امیدواریم که این روزهای سخت هم تمام شود. اما برای بهتر شدن حال مردم راهکار اساسی دست مسئولان است که باید با مفاسد اقتصادی برخورد قاطعانه داشته باشند و برای بهبود معیشت مردم بیش از پیش تلاش کنند. اگر این اتفاق بیفتد حال مردم خوش می‌شود و ما کمدین‌ها می‌توانیم در کنار آن صرفا با انجام کارهای بامزه و استندآپ‌های خنده‌‌دار حرف دل مردم را به زبان طنز بیان کنیم.
     الان مشغول چه کاری هستید؟
    هم‌اکنون مشغول پیش‌تولید یک برنامه برای یکی از شبکه‌های سیما هستیم که به‌زودی ضبط آن آغاز می‌شود. در نگارش یک فیلم سینمایی و یک سریال نمایش خانگی هم به تیم نویسندگان‌شان کمک می‌کنم. ضمن اینکه با مجموعه‌ای هم در فضای مجازی به‌عنوان نویسنده همکاری می‌کنم.
     به علاقه‌مندان به هنر استندآپ کمدی چه پیشنهادی دارید؟
    علاقه خالی کافی نیست، آموزش هم بی‌تأثیر نیست ولی کسی با کلاس و جزوه استندآپ کمدین نمی‌شود. خود من چندین جلسه برای علاقه‌مندان استندآپ کمدی کلاس آموزشی برگزار کردم. اما معتقدم باید استعدادش در وجود آدم باشد تا بتواند کمدین شود. مثل بازیگری و خوانندگی که آموزش می‌تواند تکمیل‌کننده باشد.