برچسب: کارگردان

  • محمدحسین مهدویان مانند حاتمی‌کیا به قولش وفا نکرد

    محمدحسین مهدویان که بعد از ساخت فیلم «ماجرای نیمروز: رد خون» وعده داده بود دیگر فیلم سیاسی درباره تاریخ معاصر نمی‌سازد، گویا نتوانسته از ژانر مورد علاقه‌اش دور شود و تازه‌ترین فیلمش را درباره بمباران شیمیایی حلبچه خواهد ساخت.

    پایگاه خبری تئاتر: محمدحسین مهدویان یکی از پرسروصداترین نام‌ها در سال‌های اخیر سینمای ایران است؛ کارگردان جوانی که فعالیت هنری‌اش را با ساخت مستندهای متمرکز بر دفاع مقدس و تاریخ معاصر آغاز کرد و سپس قدم به سینمای داستانی گذاشت. «ایستاده در غبار»، «ماجرای نیمروز»، «لاتاری» و «ماجرای نیمروز: رد خون» چهار فیلم بلند او هستند که با موضوع‌هایی سیاسی در ارتباط با ماجرای ترورهای دهه ۶۰، دفاع مقدس و مسائل اجتماعی ملتهب معاصر، رنگ پرده نقره‌ای را به خود دیده‌اند.
    این فیلمساز بعد از «ماجرای نیمروز: رد خون» اگرچه قول داده بود دیگر سراغ موضوع‌های سیاسی و تاریخ معاصر کشور نرود، اما به پیمان خود وفادار نمانده و پروژه تولید فیلم «درخت گردو» را با داستانی درباره بمباران حلبچه کلید زده است. از این نظر، شاید بتوان او را به ابراهیم حاتمی‌کیا شبیه دانست که اگرچه قول داده بود فیلم جنگی نسازد، اما بارها به سراغ این ژانر سینمایی بازگشت.
    مهدویان مدتی است تولید فیلم جدیدش به نام «درخت گردو» را در خوی آغاز کرده و این بار از تیم همیشگی خود فاصله گرفته و به سراغ تهیه‌کننده و بازیگران دیگری رفته است. سیدمصطفی احمدی، تهیه‌کننده پروژه‌های اخیر مهران مدیری این بار در قامت تهیه‌کننده فیلم مهدویان حاضر شده است و مهران مدیری و پیمان معادی هم به عنوان بازیگران این فیلم انتخاب شده‌اند.
    به بهانه ساخت این فیلم، نگاهی بر کارنامه او و فیلم‌هایی که مقابل دوربین برده است، انداخته‌ایم.

    همکاری با روایت فتح در آغاز راه

    این کارگردان جوان در سال ۸۳ و در ۲۳ سالگی فیلم مستندی با موضوع زمینه‌های شروع جنگ به نام «استخون لای زخم» را برای موسسه روایت فتح ساخت.
    او البته مستندهای دیگری چون «دیکتاتور بزرگ»، «سه سوی میدان جنگ»، «ثنا» و… را هم ساخت اما مهدویان شهرتش را مدیون اثر دیگری بود. این سینماگر در نهایت سال ۱۳۹۱ با مجموعه مستند ۱۰ قسمتی به نام «آخرین روزهای زمستان» وارد تلویزیون شد.
    مستندی درباره حسن باقری با بازی مهدی زمین‌پرداز که از شبکه یک سیما پخش شد، نکته جالب توجه این مستند استفاده از تصاویر ۱۶ میلیمتری به سبک و سیاق برنامه‌های «روایت فتح» بود.
    اکثر صحنه‌های مربوط به دهه ۶۰ در این مستند به نوعی بازسازی شده که به نظر مخاطب صحنه‌های واقعی و آرشیوی می‌آید، همچنین در این فیلم از صدای واقعی باقری در جنگ استفاده شده است.

    «ایستاده در غبار»؛ نخستین گام در مسیر شهرت

    مهدویان پس از ساخت «آخرین روزهای زمستان» توانست نام و نشانی برای خود دست و پا کند و همین موضوع کافی بود تا سازمان اوج ساخت فیلمی درباره احمد متوسلیان را به او بسپارد و اینچنین پروژه «ایستاد در غبار» آغاز شد.
    او در این فیلم شکلی مستندگونه را برای روایت زندگی احمد متوسلیان انتخاب کرد و صحنه‌های مختلف از زندگی این رزمنده را در جنگ ایران و عراق و پیش و پس از آن به تصویر کشید.
    نخستین نمایش «ایستاده در غبار» در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر بود، رویدادی که نقش مهمی در معرفی مهدویان به مخاطبان سینما داشت و این فیلم به خوبی توانست برد لازم را برای این فیلمساز به همراه آورد.
    «ایستاده در غبار» در این جشنواره سیمرغ بلورین بهترین فیلم، بهترین جلوه‌های ویژه میدانی و جلوه‌های ویژه بصری و بهترین طراحی لباس را از آن خود کرد.

    «ماجرای نیمروز»؛ گام دوم با فیلمی جنجالی

    موفقیت نسبی «ایستاده در غبار» مهدویان را بر آن داشت تا فیلم بعدی خود را هم درباره تاریخ معاصر ایران بسازد و به همین دلیل با سیدمحمود رضوی به سراغ سال‌های ابتدایی انقلاب و فعالیت مجاهدین خلق رفت که حاصل آن ساخت فیلم «ماجرای نیمروز» بود.
    او برای بازیگران این فیلم از برگ برنده‌اش در آثار پیشین خود یعنی هادی حجازی‌فر بازیگر نقش احمد متوسلیان و همچنین مهدی زمین پرداز بازیگر نقش حسن باقری به همراه جواد عزتی، مهرداد صدیقیان و احمد مهرانفر استفاده کرد.
    «ماجرای نیمروز» هم برای نخستین بار در جشنواره فیلم فجر سی و پنجم به نمایش درآمد و تا حدود زیادی توانست نظر منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کند و در نهایت سه سیمرغ بهترین فیلم، بهترین فیلم از نگاه ملی و بهترین طراحی صحنه و لباس را از آن خود کرد.
    مهدویان در این فیلم به سراغ ترورهای سال ۱۳۶۰ به دست مجاهدین و درگیری هایی که پس از برکناری ابوالحسن بنی صدر در جامعه شکل گرفت، پرداخته است.

    «لاتاری»؛ گذر از مجاهدین به دبی

    بعد از چند فیلم تاریخ سیاسی سال‌های انقلاب، مهدویان تصمیم گرفت تا فیلمی اجتماعی بسازد. انتخاب او سوژه‌ای درباره قاچاق دختران بود. ایده‌ای که خودش گفته پس از گوش دادن به ترانه دبی محسن چاوشی در ذهنش ایجاد شد.
    فیلمی که ساختش دردسرهای  بسیاری را برایش ایجاد کرد. طرح او در زمانی که فیلم تبلیغاتی حسن روحانی را برای انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ ساخته بود رد شد و گفتند به صلاحش نیست چنین فیلمی بسازد. او البته کمی بعد با تغییر تهیه‌کننده و آوردن محمود رضوی در کنارش «لاتاری» را ساخت.
    فیلمی که محمود رضوی درباره چگونگی ساخته شدنش گفت: «ما با هم حرف زدیم. تقریبا ما با تغییر مسیر و روند فیلم، این طور که قصه را وارونه «از انتها به ابتدا»روایت کنیم توانستیم مجوز ساخت فیلم را بگیریم.»
    «لاتاری» ساخته و اکران شد. فیلم اما آن بازتاب مثبت ساخته‌های قبلی مهدویان را نداشت. نه به اندازه «ایستاده در غبار» و نه «ماجرای نیمروز».

    بازگشت به قصه انقلاب؛ ماجرای عملیات مرصاد

    مهدویان و رضوی سریع سراغ ساخت ورژن دوم ماجرای تاریخ جنایت‌های گروهک مجاهدین خلق رفتند و این بار قصه‌ای عملیات مرصاد را برای رفتن روی پرده در قالب «ماجرای نیمروز: رد خون» آماده کردند.
    فیلم این بار نتوانست در رقابت «با شبی که ماه کامل شد»، «سرخپوست» و «متری شیش و نیم» به موفقیتی چشمگیری در جشنواره فیلم فجر دست پیدا کند اما این روزها روی پرده است تا شاید حال و روز گیشه‌ها را با ستاره‌هایش کمی بهتر کند.
    مهدویان در «ماجرای نیمروز: رد خون» از تیم بازیگری قسمت نخست بهره برد و بازیگران جدیدی چون محسن کیایی، بهنوش طباطبایی و هستی مهدوی را هم به پروژه اضافه کرد.

    اولین روایت از «درخت گردو»

    مهدویان پس از فیلم «ماجرای نیمروز: رد خون» گفته بود دیگر درباره تاریخ معاصر و ماجراهای سیاسی نمی‌خواهد فیلمی بسازد. چیزی شبیه به آنچه حاتمی‌کیا بعد از «به رنگ ارغوان» و «به نام پدر» گفته بود. آن حرف‌های معروفش در فیلم پایان‌نامه دوره دانشجویی بهناز جعفری که سر مزار مرتضی آوینی با بغض می‌گفت دیگر نمی‌خواهد فیلم جنگی بسازد. مگر قسم خورده که فقط فیلم جنگی بسازد و…
    اما حاتمی کیا خیلی زود برگشت و فیلم‌های جنگی ساخت. کاری که در آن استاد است. از «دیده‌بان» تا «به وقت شام» او را به تسلط در این ژانر می‌شناسند. حتی اگر «روبان قرمز»، «آژانس شیشه‌ای» یا «موج مرده» بسازد.
    مهدویان هم انگار ساخته شده برای این کار. او در این فاصله مستند «ترور سرچشمه» را ساخته است، کاری فاخر و تحسین برانگیز درباره انفجار هفتم تیر و شهادت آیت‌الله بهشتی و یارانش.
    وقتی او ایده «درخت گردو» را برای ساخت استارت زد، آن هم با تهیه‌کنندگی کارهای مهران مدیری، اولین گمانه این بود که سراغ مضمونی طنز یا نهایتا درام اجتماعی رفته باشد. به خصوص که اعلام شد جای بازیگرانی چون هادی حجازی‌فر قرار شده با مهران مدیری کار کند.
    ولی لوکیشن‌هایی چون بانه، ارومیه و مناطق جنگی شمال غرب کشور انتخاب‌های عجیب او برای فیلم سنگین جدیدش بود. فیلمی که اکثر لوکیشن‌هایش خارج از محدوده شهری فیلمبرداری می‌شود.
    فیلمی که خلاف گمانه‌های ابتدایی، یک درام اجتماعی با محوریت بمباران شیمیایی مناطق شمال غرب در سال‌های پایانی جنگ تحمیلی توسط ارتش بعثی عراق است و مهران مدیری احتمالا خارج از کلیشه سال‌های اخیرش، در نقشی جدی به سینما بر می‌گردد. او البته در دهه هفتاد و فیلم دیدار مهران مدیری تجربه‌اش را داشت.

  • واکنش خانه سینما به حکم زندان محمد رسول‌اف

    در پی صدور حکم قضایی برای محمد رسول‌اف، جامعه اصناف سینمای ایران انتظار و درخواست خود را از قوه قضائیه اعلام کرد.

    به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی خانه سینما، در متن درخواست و نامه منتشرشده از سوی خانه سینما آمده است:
    «جامعه اصناف سینمای ایران – خانه سینما – از قوه قضائیه و قضات ارجمند آن انتظار دارد، در رسیدگی به موضوعات مرتبط با هنرمندان و سینماگران ایران از صدور احکام جنجال‌برانگیز و دامنه‌داری چون زندان و ممنوع‌الکاری خودداری و بزرگوارانه و با شیوه فرهنگی در این خصوص عمل کنند.
    قواعد و قوانین و عرف سینمای ایران و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امکان بررسی هرگونه تخلفی را پیش‌بینی کرده است.
    ما از ریاست محترم قوه قضائیه خواهان توجه به پرونده جناب آقای محمد رسول‌اف هستیم و یقین داریم همکاران ما نیز حرمت و حیثیت سینمای ایران را در همه مراحل کاری رعایت می‌کنند.»
  • سحر قریشی بازیگر اولین فیلمش را انتخاب کرد!

    شهاب جعفرنژاد با انتشار کارتونی در صفحه اینستاگرامی خود ضمن یادآوری کلیپ منتشر شده از سحر قریشی درباره شناخت و اطلاعات او از سینما، به خبر ورود این بازیگر به عرصه کارگردانی واکنش نشان داد.

  • می‌خواهند ریشه کیمیایی را بزنند/ لباس ارتشی بپوشم و بروم جلوی عکاس‌؟

    پولاد کیمیایی در فاصله بین دو پست خبرساز اینستاگرامی اش برای خبرآنلاین از دلایلی گفته که اینگونه باعث دلخوری‌اش شده است.

    فرهاد عشوندی: پولاد کیمیایی؛ او یکی از خبرسازهای دو سه روز اخیر سینمای ایران بوده است. وقتی موج انتقادها از فیلمش باعث شد تا در اینستاگرامش بنویسد که مهاجرت می کند، می‌شد فهمید که خیلی احساسی به انتقادها واکنش نشان داده است. او البته با گذشت یک روز از رفتن پشیمان شده اما در فاصله این دو پست حرف هایی برای خبرآنلاین زده که خواندن شان نشان می دهد چه اتفاقی او را به این نقطه رسانده است.
    اینکه حس می کند برنامه حذف خاندان و طرز فکر کیمیایی در سینمای ایران وجود دارد و برای همین هر کاری از او را به قصد زدن از ریشه مورد هجوم قرار می دهند.
    پستی در اینستاگرام‌تان منتشر کردید و گفتید قصد مهاجرت دارید. کمی شوکه کننده بود و به نظر احساسی. انگار از سر این بود که دلخورید از انتقادهایی که به فیلم تان شده است.
    اتفاقی است که ترجیح می‌دهم زیاد راجع به آن صحبت نکنم،چون با صحبت،قضیه بازتر و بدتر می شود. ولی فکر می‌کنم فضایی در حال به وجود آمدن است‌. این فضا ناخودآگاه سعی می‌کند من را به این سمت ببرد. چون به هر سمتی بروی، دلیلی برایت می تراشند.
    اگر بعد از جشنواره این کار را می کردم،می گفتند چون فیلمش جایزه نگرفت، این کار را کرد و یا اگر انتقادی از فیلم می شد، می گفتند برای انتقاد به فیلم این کار را کردم. ترجیح می دهم این قضیه را باز نکنم.
    این روزها از معکوس انتقادهای زیادی شده است. الان شاید خیلی ها می گویند پولاد کیمیایی جا زده است؟
    نه مسئله جا زدن نیست. اگر قصد جا زدن داشتم این فیلم را نمی ساختم و زودتر از این جا می زدم.بحث اینجاست که یک اتفاقی دارد می‌افتد و سیاستی است برای حذف من.
    من با تمام سختی ها می روم یک فردی را می آورم که در این سینما سرمایه گذاری می‌کند. فیلمی اجتماعی با لایه هایی ازجذابیت می سازم که تا به حال کسی این کار را نکرده است. ولی طوری عنوان می شود که حتی سرمایه‌گذار فراری شود. یک طوری عنوان می شود که …
    شما اگر نقد سازنده داشته باشی ، همه تحمل می کنند و استفاده. اگر نقد سازنده نباشد این اتفاق می افتد که پوراحمد یا سیروس الوند در جشنواره با نقدهایی این چنین مواجه می شوند؟ ببینید چه بلایی سر این ها آوردند. ببینید چه رفتاری با قدیمی‌های این سینما می‌کنند. بعد یک سری آدم را دارند در برابر آن قدیمی‌ها بولد می‌کنند که یعنی واقعا هیچ نقدی به فیلم‌های‌شان نیست؟ آنها همه فیلم‌های خیلی خوبی می سازند و ما فیلم بد می سازیم؟ پس آن مفهوم نقد کجاست؟ کجا به عدالت اشاره می کند؟ من فیلمساز اگر ببینم که مثلا در نقد می گویند اینجای فیلمم به این دلیل نوشتن بد است و اینجایش به این دلیل خوب است ، می فهمم با تفکری روبرو هستم که دارد من را کارشناسی می کند.
    الان باور پولاد کیمیایی این است که این جریان می خواهد حذف‌تان کند؟
    بله، وقتی می خواهند ما را حذف کنند، سعی می کنند با بدنامی ما را حذف کنند،که در حال انجام این کار هستند.می خواهند همین طوری خرد خرد ، خرد و ذره دره تحقیرت کنند ، اذیتت کنند ، در مقابلت بایستند و به تو فضا ندهند و میدان ندهند . الان ببین چند سال است که من دو تا ، سه تا فیلم پیشنهاد نداشتم. اصلا به من پیشنهادی نمی شود، کار خوب ! دلیلش این است که من در این گنگ نیستم. دلیلش این است که من ایستادم برای جنگندگی . ایستادن معنایش این نیست که من جار بزنم که بیایم در تیترهای خبری و بگویم من آدم فلانی هستم. واقعا ایستادم. من در تمام این سال‌ها تلویزیون نرفتم. خندوانه یا آن یکی برنامه آقای مدیری ، چند تا سریال به من پیشنهاد شده نرفتم. دلیل دارد که نرفتم. از آن طرف دارند در سینما همین کار را با من می کنند.فیلمم را می خواهند بکوبند. بازی هایم را می کوبند.بعد نقدها همه نقدهای پر از کینه است.
    یک جورهایی وقتی پولاد را می زنند به مسعود کیمیایی هم گره می خورد این نقدها. الان داری عقب می کشی که پدرت از زیر فشار خارج شود؟
    ببین پدر را نمی توانند حذف کنند یا خیلی انتقاد کنند و البته کم هم نکردند و در طول این سالها به فیلمش خندیدند. من خودم در سالن بودم و همان جا مجبور شدم به این تمسخر در سالن سینما واکنش نشان بدهم. این در واقع بازی شروع شده ای است . هدف شان حذف جریان تفکر کیمیایی است. کاری که در باره پدر به دلیل پیشینه اش نمی توانند انجامش دهند. در برابر این جریان دو حالت دارد. یا شما باید بایستی که دودش در چشم خیلی ها می رود. حق من در این سینما بعد از بیست و پنج سال فعالیت، این نیست.حقم نیست که این قدر زیر فشار باشم. البته این شرایط فقط برای من نیست. مثلا شما ببین سیاوش اسعدی را می زنند چون می گوید دارد مکتب کیمیایی را می خواهد ادامه بدهد. چرا؟ چون می گوید من کیمیایی را دوست دارم و فیلمش را به پدرم تقدیم کرده است ، حالا فیلمش دو تا سکانس ضعیف دارد یا ریتمش کند است یا هر ایراد دیگری که می گویید ، این که دیگر از ریشه زدن ندارد . اصلا یک فیلم کلا بد است. قطعا هر فیلم سازی چه من باشد و کوچکترین اعضای فیلم سازی باشد یا کارگردانان بزرگ ، ماها همه عادت داریم به نقد و می دانیم که سینمای ایران آن نقطه تحملش کجاست و می پذیریم اما به شرطی که واقعا انتقاد باشد.
    شما وقتی می حواهی بنویسی «شب… بارانی… مسابقه ماشین سواری در کارخانه» اجرای این در ایران ، همه فنی ها می دانند یعنی چه. چه کار سختی است.من این را اجرا کردم در فیلمم. ولی هیچ کردیتی که نمی گیرم ، می گویند فیلمت بد است. ما بیاییم بنشینیم درباره فیلم حرف بزنیم و بگوییم کجای این فیلم بد است.حالا من یک سری از نقدها درباره فیلم‌تان را خواندم که بیشتر گفته شده سکانس‌های خوبی در فیلم داری مثل همان مسابقه ماشین‌سواری ولی کلیت فیلم و دیالوگ‌ها یک قصه روان نساخته و در نیامده است دیگر!
    چرند می گویند. کجای دیالوگ ها بد است؟ خود آقای سعید قطبی زاده در برنامه هفت گفت که یک روند نگارش دارد این فیلم . فکر شده درباره گفتارش. چرا این ها دیده نمی شود؟ نه این ها دیده می شود ، نمی خواهند بگویند. می خواهند عکسش را بگویند. در طول این سال ها مدام گفتند پدرش ، پدرش . من تئاتر کار کردم ، سریال کار کردم . با کارگردان های دیگر کار کردم،حالا سه تا ،چهار تا فیلم هم با پدرم کار کردم . تمام این مشکل این است که من به عنوان فرزند یک سینماگر ، نجار نشدم آمدم سینما گر شدم؟ چرا چون پسر مسعود کیمیایی بودم و آمدم به سینما؟ بعد الان فقط منم؟ یعنی الان ساعد سهیلی نیست؟ سینا سهیلی نیست؟ ماهور الوند نیست؟ لیلا حاتمی نیست که دارند وارد سینما می شوند و شدند؟ فقط منم؟ فقط منم که دارم از رانت بابام استفاده می کنم؟ من که دارم از رانت بابام استفاده می کنم ، می روم فیلم می سازم ، سر صحنه ، تورج منصوری و همه عوامل ایستادند و بابای من می آید می گوید:« صدا ، دوربین ، حرکت» من هم ایستادم و می گویم می خواهم کارگردان شوم بابا.
    این تصور را از من دارند می سازند برای مردم. یک تفکر به شدت کمیک. به شدت کمدی . یعنی جلوی دوربین می روی ، می آیند می گویند فلان. پشت دوربین می روی می گویند فلان. می روی می خوانی ، می گویند خب حالا که چی؟
    با این تعریفی که گفتید در حقیقت خود را در نقطه ای می بینید که هر کاری بکنید این انتقادها هست و چاره ای غیر از عقب کشیدن ندارید؟
    بله.
    آن وقت اگر از ایران بروی باز پولاد کیمیایی قرار است در بیزنس سینما باقی بماند؟ اگر از ایرن بروی ، می خواهی سینمایت را ادامه بدهی؟
    بله صد در صد. مطمئن باشید که روزی اسم پولاد کیمیایی در صدر اخبار جهانی سینما خواهد امد و آن روز مطمئن باشید از جای دیگری هستم و این باعث تاسف است.این باعث تاسف است که تو به عنوان یک جوان این قدر ته دلت را پر بکنند که اصلا بعضی وقت ها بگویی که گلی به جمال خارجی. گلی به جمال کسی که به زبان خودت حرف نمی زند. کسی که با جوانش این کار را نمی کند. با آدمی که آرتیست است ، هنرمند است ذاتش ذات شکننده ای است ، حساس است. ماها که لات نیستیم که. مثلا چون من الان نقش آقا رضا سرچشمه را بازی کردم ، بیایم جلوی دوربین هم اخم کنم و فلان طور برخورد کنم؟
    سینمای ما این را می خواهد. فقط ریا. بروم لباس ارتشی بپوشم و جلوی دوربین ها بایستم و بگویم من این هستم؟سینمای ما انگار این را می خواهد . هنوز که هنوز است اینجا کسی به ذات هنر فکر نمی کند.همه یا دنبال پول هستند. یا مطرح شدن هستند و یا زدن همدیگر و حسادت. اصلا کسی با سینما کاری ندارد تو این مملکت.
    پدرتان موافق رفتن تان هستند یا فعلا رفتن در حد یک ایده است و به خاطر دلخوری از انتقادهایی که شنیدی؟
    موافق که نه. راستش یک مقدار شوکه شده است. این قدر حالش بد است(آهی می کشد) اگر می خواهی این را چاپ کنی ، این ها را هم بنویس که من تا امروز نه پاسپورت خارجی داشتم ، نه دو ملیتی بودم. نه کارهایم را زیر زیرکی اینجا انجام ندادم و خانواده ام را برده باشم آمریکا. من تا الان شناسنامه و پاسپورتم ایرانی است و برای این مردم بودم و اینجایی هستم. با این که خارج از کشور هم زندگی کردم و برگشت ولی یک پاسپورت داشتم. الان که این پست را گذاشتم ، تازه می خواهم این کار را انجام بدهم. یعنی برنامه ای از قبل برای رفتن نداشتم که کارهایش را کرده باشم و الان آن را بگویم. من تازه از امروز به فکرش افتادم. از فردا باز نگویند فلانی رفته یک پاسپورت خارجی گرفته و راحت می خواهد برود فرودگاه و برود.
    اگر واقعا بخواهی بروی مدیریت «مدرسه کارگاه آزاد فیلم» چه می شود؟
    بابا خودشان ادامه می دهند. ولی خب یکی از مشکلات پدر من هم همین است. پدر من بعد از ۵۰ سال فیلم ساختن ، اصلا فیلم بد هم ساخته باشد ولی با شرافت که زندگی کرده است. اصلا نمی خواهم بگویم کی بوده و چی بوده اما نان زندگی اش را از هنر و شعر در آورده است و هیچ وقت برای هیچ ارگانی فیلم نساخته است! برای دل خودش کار کرده ، حالا بد یا خوب ولی یک مدرسه دارد دیگر ، حالا در همین شرایط سخت اقتصادی ، ۱۲ یا سیزده سال است که سعی کردیم چرخش را بگردانیم. الان ما آمدیم جای مان را عوض کردیم و باید مجوز اماکن را تمدید کنیم ، پیرمرد را هی می کشانند به این ادارات ، باید ده طبقه برود بالا ، از این اتاق به یک اتاق دیگر ، ته ماجرا هم مجوز را تمدید نمی کنند و مسئله درست می کنند. خب ما الان می خواهیم برویم ارشاد و مجوز مدرسه را تمدید کنیم ، می گویند مجوز اماکن را بیاور ، وقتی این مجوز را نمی دهند چه کار باید بکنیم.
    حالا مسعود کیمیایی حتی اگر به قول خودت چند فیلم آخرش با انتقاد روبرو شود ، برای هنرجوها که استاد خوبی است. پس الان برای تداوم مدرسه مشکل دارید؟
    اصلا فیلم بد ساختن که ایرادی ندارد. مگر الان در جهان همه فیلم ها خوب است. بحث بی احترامی و توهین به آدم ها است. اصلا الان بحث نقد نداریم. من اصلا این کاره نبودم و فیلم ساز نبودم اما اینکه در رسانه ملی بیایم برای یک جوان که فیلم خوب ساخته چند تا هم ایراد دارد ، بخواهم ریشه طرف را بزنیم که دیگر درست نیست ، انصاف نیست. ما که شرایط سینمای مان از شرایط ساخت معلوم است تا چه سطحی می تواند بیاید. وقتی یک فیلمی از جایی حمایت می شود طرف ۱۵ میلیارد پول دارد می تواند فیلم خوب بسازد اما فیلمی که با بودجه کم ساخته می شود ، خودمان می دانیم تا چه حدی می تواند پیش برود. الان همین سیاوش اسدی برای درخونگاه من می دانم با چه مشکلی این فیلم را ساخته. از شریک کردن هنرپیشه ها در سهم فروش تا من چاکرتم گفتن و کلی دشواری ، این شکل زدن این جریان فکری خیلی از حد انصاف گذشته و طوری روی یکی مثل من فشار آورده که ترجیح بدهم کات کنم و یک زندگی از سر نو را از جای دیگری شروع کنم که استعدادت را به خودت بدهد.نه اینکه از ریشه او را بزنند.
    ماجراهای پدرم را هم که گفتم.