برچسب: هنرمند

  • پیکر هوشنگ ابتهاج پنجشنبه تشییع می‌شود

    پیکر هوشنگ ابتهاج پنجشنبه تشییع می‌شود

    پیکر استاد ابتهاج چهارشنبه به ایران منتقل و پنجشنبه از کنار درخت ارغوان واقع در میدان فردوسی تشییع و سپس به رشت انتقال داده شده و جمعه صبح در باغ محتشم این شهر بخاک سپرده می‌شود.

    پیکر هوشنگ ابتهاج پنجشنبه تشییع می‌شود

    دبیر اسبق جشنواره بین‌المللی شعر فجر گفت: پیکر استاد ابتهاج چهارشنبه به ایران منتقل و پنجشنبه از کنار درخت ارغوان واقع در میدان فردوسی تهران تشییع می‌شود.
    رضاحمیدی در گفت وگو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: پیکر استاد امیر هوشنگ ابتهاج روز جمعه ۲۸ مرداد با تشییع مردم فرهنگ دوست و ادب پرور ایران اسلامی در باغ محتشم رشت آرام می‌گیرد.
    این کارشناس مسائل فرهنگی و ادبی افزود: پیکر استاد ابتهاج چهارشنبه به ایران منتقل و پنجشنبه از کنار درخت ارغوان واقع در میدان فردوسی تشییع و سپس به رشت انتقال داده شده و جمعه صبح در باغ محتشم این شهر بخاک سپرده می‌شود.

    حمیدی در ادامه با بیان اینکه هنوز تقاضای خانواده و آرزوی استاد ابتهاج خاکسپاری در کنار درخت ارغوان است، از متولیان فرهنگی و مردم فرهنگ دوست خواست با فراهم آوردن امکان این موضوع روح استاد را شاد و خواسته خانواده را جامه تحقق بپوشانند.

    وی افزود: از استاد ابتهاج آثار فراوانی به یادگار مانده که با تاسیس «بنیاد ادبی سایه» می‌توان تمام آثار را در قالب موزه گرد هم آورد و از نابودی آنها در گذر زمان جلوگیری کرد.

    امیرهوشنگ ابتهاج شاعر و پژوهشگر پیشکسوت متخلص به سایه بامداد چهارشنبه (۱۹ مرداد) در سن ۹۴ سالگی در کلن آلمان درگذشت. وی اواخر تیر به دلیل نارسایی کلیوی در بیمارستانی در این شهر بستری و تحت درمان بود.

    ابتهاج متولد ششم اسفند ۱۳۰۶ در رشت بود، نخستین اثرش به نام نخستین نغمه‌ها را سال ۱۳۲۵ منتشر کرد. از آثار دیگر او می‌توان به تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) اشاره کرد. سراب، سیاه مشق، شبگیر، زمین، چند برگ از یلدا، تا صبح شب یلدا و بانگ نی از دیگر آثار ابتهاج است. وی همچنین در رادیو (برنامه گل‌ها) کار می‌کرد و پایه‌گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.

    از مهمترین آثار ابتهاج، تصحیح غزل‌های حافظ است که با عنوان حافظ به سعی سایه نخستین بار سال ۱۳۷۲ توسط نشر کارنامه به چاپ رسید و بار دیگر با تجدید نظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سال‌های زیادی را صرف پژوهش و حافظ‌شناسی کرده که این کتاب حاصل همه آن زحمت‌هاست و در مقدمه حافظ به سعی سایه، آن را به همسرش تقدیم کرده ‌است.

    دهم مهر ماه ۱۳۹۵ بیست و سومین جایزه ادبی و تاریخی محمود افشار یزدی در باغ موقوفات افشار به انتخاب اعضای هیئت گزینش جایزه این بنیاد به هوشنگ ابتهاج اهدا شد. ۱۲ مهر ۱۳۹۷ در مراسم پایانی ششمین جشنواره بین‌المللی هنر برای صلح، نشان عالی هنر برای صلح به ابتهاج و سه هنرمند دیگر اهدا شد.

    منزل شخصی سایه که خود آن را ساخته است، سال ۱۳۸۷ با نام خانه ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌ است. دلیل این نامگذاری وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفته ‌است، این شعر توسط علیرضا قربانی خوانده و در قالب آلبوم موسیقی حریق خزان به آهنگسازی مهیار علیزاده منتشر شده است.

    یلدا ابتهاج دختر این شاعر ۲۰ مرداد در صفحه شخصی خود در فضای مجازی با اشاره به هماهنگی با مسئولان ایران برای خاکسپاری پیکر پدرش، اعلام کرد: تشییع پدرم از کنار درخت ارغوان انجام خواهد شد و از آنجا برای خاکسپاری به شهر رشت خواهیم‌ رفت.

  • وزارت امور خارجه: هماهنگی‌ها برای انتقال پیکر ابتهاج به کشور انجام شده

    وزارت امور خارجه: هماهنگی‌ها برای انتقال پیکر ابتهاج به کشور انجام شده

    امیر هوشنگ ابتهاج بامداد چهارشنبه ۱۹ مرداد در ۹۴سالگی در کلن آلمان درگذشت.

    وزارت امور خارجه: هماهنگی‌ها برای انتقال پیکر ابتهاج به کشور انجام شده

    روابط عمومی وزارت امور خارجه ایران اعلام کرد: هماهنگی‌های لازم جهت انتقال، تکریم و تدفین پیکر امیر هوشنگ ابتهاج در کشورمان انجام شده و سرکنسولگری ایران در فرانکفورت دستورالعمل‌های لازم در این خصوص را دریافت کرده است.
    روابط عمومی وزارت امور خارجه، چهارشنبه شب  ۱۹ مردادماه ۱۴۰۱ در اطلاعیه در این ارتباط اعلام کرد: «در پی درگذشت تاسف‌بار استاد امیر هوشنگ ابتهاج (سایه) در کشور آلمان، با انتشار اطلاعیه‌ای ضمن عرض تسلیت و ابراز همدردی با خانواده محترم این ادیب و پژوهشگر ارزشمند کشورمان، اعلام کرد هماهنگی‌های لازم جهت انتقال، تکریم و تدفین پیکر این شاعر بزرگ در کشورمان انجام شده و سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در فرانکفورت دستورالعملهای لازم در این خصوص را دریافت و با خانواده ایشان در ارتباط مستمر قرار دارد.»

     

  • هوشنگ ابتهاج (سایه) که بود؟ چه کرد و چگونه زیست؟

    هوشنگ ابتهاج (سایه) که بود؟ چه کرد و چگونه زیست؟

    شعر نوآیین سایه، به حال و هوا و تماشا، از شعر دیگران ممتاز است. قریحۀ توانا، آشنایی و الفت با دیوان‌های قدما در میراث نثر فارسی، زبان و موسیقی خاص شعر ابتهاج را رقم زده است.

    هوشنگ ابتهاج (سایه) که بود؟ چه کرد و چگونه زیست؟

    دلش نمی‌خواست شناخته شود ولی می‌گفت قسمت زیادی از آن‌چه را می‌خواهد بگوید بلد است بگوید، یعنی راه‌ حلی برای گفتن آن پیدا کرده‌ است؛ «سایه» اما به قول شفیعی کدکنی در چکاد بلندی ایستاده بود که به انکار دیگران نیازی نبود.

    «من (امیرهوشنگ) تنها پسر «آقاخان» ابتهاج و «فاطمه رفعت» به‌شمار می‌رفتم. بعد از من سه تا دختر به‌دنیا آمدند و ضمناً یک پسر هم قبل از من، نیامده رفت. خیلی برای خانواده‌ام اهمیت داشتم و خیلی عزیزکرده، خودسر، خودرای، لوس و از خودراضی بار آمده بودم! تا دوازده سیزده سالگی من، اگر کسی حال مرا از مادرم می‌پرسید، زارزار گریه می‌کرد و می‌گفت که یک پسر دارم که آن همه دیوانه است. هرچه می‌گفتند: خانم‌جان! پسربچه‌ها این‌طورند و بزرگ می‌شوند، خوب و عاقل می‌شوند، می‌گفت که دگیر کی می‌خواهد عاقل شود؟

    خیلی اذیت‌کننده و آزارگر بودم. یک بچه کم کوچک‌تر از خود را با طناب می‌بستم و از درخت آویزان می‌کرذم. تحصیلات ابتدایی را در مدرسۀ عنصری که در ضلع جنوبی باغ سبزه‌میدان بود، گذراندم؛ بعد مرا گذاشتند مدرسۀ قاآنی که پشت خانۀ ما در سبزه‌میدان و آن طرف در ته کوچه بود، بعد از آن‌جا برای کلاس هشتم به مدرسۀ شاپور که کلاس‌های چهارم و پنجم متوسطه را آن‌جا خواندم. در مورد من می‌گفتند که: او در پی آموختن و یادگرفتن است اما در درس و کار مدرسه چندان کوشا و ساعی نیست و زیاد به آن توجه نشان نمی‌دهد. آشپزی، گلدوزی، خیاطی، موسیقی، نقاشی، مجسمه‌سازی، ورزش (کشتی و وزنه‌برداری) هر کدام در دوره‌یی علاقۀ من را به خود جلب می‌کرد. یکی از آن چیزهایی که خیلی برایم جالب بود، آشپزی بود. در همان هشت – ده سالگی برای غذا پختن و یاد گرفتن حرص می‌زدم و همواره از درس گریزان بودم. چنان‌که هنگامی که به تهران آمدیم و در مدرسۀ تمدن نام‌نویسی کردم، در آن‌جا کلاس پنجک متوسطه را رد شدم، بعد هم دیگر به مدرسه نرفتم و درس خواندن را رها کردم».

    آن‌چه در بالا آمد، بخشی از زیست‌نامۀ خودنوشت «سایه» است که در سی‌وچهارمین شماره از نشریۀ «حافظ» (شهریور ۱۳۸۵) با یک شعر از او منتشر شد و ما به رسم الخط خودش منتشر کردیم.

    امیرهوشنگ ابتهاج، متخلص به سایه، بامداد چهارشنبه ۱۹ مردادماه ۱۴۰۱ پس از ۹۵ سال زندگی درگذشت.

    سایه

    اما آغاز زندگی شاعری ابتهاج را شاید بتوان از «نخستین نغمه‌ها» دانست؛ او نخستین اثرش را با این نام در آغازین روزهای جوانی و در سال ۱۳۲۵ منتشر کرد. پس از این، «گالیا» دست‌مایۀ عاشقانه‌های «سایه» شد. او در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام «گالیا» شده بود که در رشت زندگی می‌کرد و این عشق موجب سرودن شعرهای عاشقانه‌ای شد که در آن روزها سروده است. سال‌ها بعد نیز البته ابتهاج شعری را با نام «دیرست گالیا…» با اشاره به‌همان روابط عاشقانه و درگیرودار مسائل سیاسی ایران سرود.

    نام هوشنگ ابتهاج یادآور غزل است؛ اما او را یکی از موفق‌ترین شاعرانی دانسته‌اند که به شیوۀ نیما، اقبال کرده است. شعر نوآیین سایه، به حال و هوا و تماشا، از شعر دیگران ممتاز است. قریحۀ توانا، آشنایی و الفت با دیوان‌های قدما در میراث نثر فارسی، زبان و موسیقی خاص شعر ابتهاج را رقم زده است. (مجلۀ شعر، بهمن و اسفند ۱۳۷۲، شماره ۹)

    نقل است که «سایه» در سال ۱۳۴۶ به اجرای شعرخوانی بر آرامگاه حافظ در جشن «هنر شیراز» می‌پردازد که ابراهیم باستانی پاریزی در سفرنامۀ معروف خود (از پاریز تا پاریس) استقبال شرکت‌کنندگان و هیجان آن‌ها پس از شنیدن شعرهای سایه را شرح می‌دهد و می‌نویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمی‌کرده‌است که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجان‌زده شوند.

    اما خوانده شدن شعرهای ابتهاج از دهۀ پنجاه و با حضور در رادیو آغاز شد، تعدادی از غزل‌ها، تصنیف‌ها و شعرهای نیمایی او توسط کسانی چون محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، حسین قوامی و محمد اصفهانی اجرا شده‌اند.

    امیرهوشنگ ابتهاج در یکی از واپسین جلساتی که در سال ۹۹ با مخاطبان خود سخن گفت، گفته بود: در حدود ۸۰ سال است که من با این زبان شعر آشنایی دارم و خیال می‌کنم قسمت زیادی از آن‌چه را می‌خواهم بگویم بلدم بگویم، یعنی راه‌حلی برای گفتن آن پیدا کرده‌ام. ولی رساترین شعری که تا امروز داشته‌ام و خیال می‌کنم که از آن راضی هستم در حدود ۲۰درصد از آن چیزی است که در درون من هست که این به نظرم حداقل است. برای درون آدمیزاد هنوز این وسیله را پیدا نکرده‌ایم.

    «سایه» به این‌که در هنر ایران اغلب هنرها یک هنر تنها نیست، بلکه ترکیبی از هنرهای دیگر است، اشاره و بیان کرده بود: کاش گوینده و شنونده رازهای بیان را با هم شریک شوند.

    یکی از مشهورترین سروده‌های او، «ارغوان» است که توسط علیرضا قربانی نیز اجرا شده؛ ابتهاج دربارۀ ماجرای سرایش آن گفته بود که درخت ارغوانی در خانه‌ای که سال‌ها پیش در تهران در آن زندگی می‌کرده داشته است و وقتی دیگر در آن خانه نبوده این شعر را به یاد آن خانه و درخت گفته است.

    «سایه» درخصوص اجرای قطعه «ارغوان» از رضایت شنونده‌ها می‌گفت و در عین حال باور داشت این شعر برای آواز و تصنیف طولانی است، مقدار زیادی از آن زده شده و یک خرده شعر شَل و کور شده، ولی در مجموع حالتی که این شعر به وجود آورده، تا حدی در خود شعر جا پایش معلوم است.

    سایه در شب بخارا

    در سال‌های اخیر، برگزاری شب بخارا برای هوشنگ ابتهاج و همچنین تجلیل از او در «جایزۀ شعر خبرنگاران» از گرامی‌داشت‌هایی بودند که برای این چهرۀ فقید برگزار شدند.

    صدوسی‌وهفتمین شب از شب‌های مجله بخارا برای بزرگداشت ه.ا.سایه با همکاری مؤسسۀ فرهنگی هنری ملت، دایر‎المعارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار غروب یکشنبه (۵ آبان ماه ۱۳۹۲) در کانون زبان فارسی و با حضور سیمین بهبهانی، پوری سلطانی، محمدرضا شفیعی کدکنی، شهرام ناظری، داریوش طلایی، یلدا ابتهاج، محمد افشین وفایی و پیامی از محمود دولت آبادی برگزار شده بود.

    در این مراسم، فرزند او، یلدا ابتهاج، بر این باور بود که «سایه» در ایران، در این مقطع تاریخی که ما الان در آن هستیم، شناخته نشده و البته گفت: او کسی هست که دلش نمی‌خواهد شناخته بشود. ولی این وظیفۀ انسان‌هاست او را در عصری که با آن همزمان هستند بشناسند.

    محمدرضا شفیعی کدکنی نیز در توصیف «سایه» در همین مراسم گفته بود: در طول چهل‌واندی سال دوستی از نزدیک و خوشبختانه بسیار نزدیک، هرگز ندیدم که او هنرمند راستینی، از مردم زمانه ما را به چشم انکار نگریسته باشد، در میان صدها دلیلی که به عظمت او می‎توان اقامه کرد، همین یک دلیل بس که او بر چکاد بلندی ایستاده که نیازی به انکار دیگران ندارد و این موهبتی است الهی.

    سایه + شفیعی کدکنی

    همچنین در نهمین دورۀ جایزه کتاب سال شعر «خبرنگاران» در سال ۱۳۹۳ از یک عمر فعالیت شعری «هوشنگ ابتهاج تجلیل شده بود.

    پیش از این البته در اواسط دهۀ هشتاد، ابتهاج به دعوت حسن خجسته، معاون صدای جمهوری اسلامی ایران به رادیو رفت. او در بخشی از سخنان آن روز گفته بود: چندی پیش برخی تعجب کردند از این اصطلاحی که من به کار بردم؛ گفتم: شعری ساختم. تعجب کردند که چرا ساختن را به کار می برید. به گمان من این حرف درست است. حتی شعرهایی که بی اراده به وجود می آیند، ساخته شده اند؛ چون در ذهن انجام گرفته اند. اگر شما دقت بکنید می بینید که چه زمینۀ قبلی داشته است که چیزهایی مثل ابر و باد و مه و خورشید و فلک کارهایی کردند تا این شعر بی اراده شما دوباره ریخته شود بیرون. متأسفانه من اسم این قضیه را گذاشتم «پایان» و تا حالا که چند سال گذشته، همینطور مانده و هنوز صدق می کند. من گاه گاهی به سرم می زند که حتماً شعری بسازم که فردا نگویند فلانی پیش گویی کرده است که آخرین شعرش بود و از این کرامات برای من بشمارند. جامعه مستعد این حرف ها هست. می گویند بله می دانسته و به او الهام شده بود. (مجله چامه، شماره نهم، دی و بهمن ۱۳۹۸)

    در سال‌های اخیر همچنین مسئۀ تخریب خانۀ مادری این شاعر در رشت نیز بارها خبرساز شد؛ او در واکنشی به احتمال تخریب خانه مادری‌اش در رشت (که پس از مدتی در فروردین‌ماه ۹۸ تخریب شد) گفته بود با این‌که آدم‌هایی که در این خانه زندگی می‌کردند برایش اهمیت داشتند، حالا هر بلایی می‌خواهند سر این خانه بیاورند و البته در عین حال باور داشت: این خانه حیف است و یادگاری است و اگر مرکز فرهنگی شود بهتر از این است که به یک اداره‌ تبدیل شود.

    تخریب خانه مادر سایه

    البته شهرود امیرانتخابی، مدیرکل وقت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان گیلان، در آن زمان در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به یکی از علت‌های تخریب این خانه گفته بود: این را هم بگویم که به‌خاطر گرایش‌های سیاسی آقای ابتهاج دست ما بسته بود. نباید همه تقصیرها را هم به گردن شهرداری انداخت. آن‌طور که به ما گزارش داده‌اند، گفته‌اند آقای ابتهاج در آخرین اظهاراتش هم گفته و پافشاری کرده که «من کمونیست هستم و سر ایده‌هایم هم هستم.» گفتند کسی که کمونیست است چطور می‌خواهید آثارش را ثبت کنید؟ ما حتی مجوز سردیس او را هم را نتوانستیم بگیریم تا در میراث روستایی‌مان بگذاریم. این حرف نهایی‌شان بود که حتی اگر شهرداری هم خانه را می‌خرید این گیر وجود داشت.

    انکار ناپذیر است که «سایه» چپ بود و چپ دانسته می‌شد، با این حال در جایی از کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» دربارۀ این‌که او باورها و حتی سروده‌های مذهبی نیز داشت، به روایت میلاد عظیمی می‌خوانیم: «امروز هشتم محرم بود و عصر به خانه سایه رفتیم. سایه مغموم بود و از چشم‌هایش معلوم بود گریه کرده. عاطفه گفت: «بازم شیطونی کردین؟» سایه خندید. پرسیدم «اتفاقی افتاده؟»
    – نه! شما می‌دونین که تلویزیون همیشه جلوم روشنه. هر کانالی هم که می‌زنم داره روضه و نوحه نشون می‌ده. من هم گوش می‌کنم و خب گریه‌ام می‌گیره. می‌شینم با اینها گریه می‌کنم. (لبخند می‌زند.)
    پس از چند دقیقه گپ و گفت، سایه می‌گوید:
    «سال‌ها پیش یک شعری گفتم به اسم «اربعین» که تمومش نکردم.»
    با تعجب اصرار می‌کنم شعر را بخواند و می‌خواند:
    «یا حسین بن علی
    خون گرم تو هنوز
    از زمین می‌جوشد
    هرکجا باغ گل سرخی هست
    آب از این چشمه خون می‌نوشد.
    کربلایی است دلم»»

    سایه همچنین در مصاحبه‌هایی، ار اعتقادات شدید مذهبی مادرش سخن گفته بود که طبعا بر تربیت او نیز تاثیر داشت.

    هوشنگ ابتهاج

    وقتی رفت، «یلدا» نوشت: «بگردید، بگردید، درین خانه بگردید/ درین خانه غریبید، غریبانه بگردید»؛ او اما چندی پیش در گفت‌وگویی غیرخبری درخصوص وضعیت پدرش (پس از بستری شدن در بیمارستان) گفته بود که «سایه» پس از درگذشت همسرش در اسفندماه ۱۴۰۰ بیش از گذشته گرفتار بیماری شد. تا آن‌که سرانجام شب گذشته خبر کوچ ابدی‌اش را در ۹۵سالگی به گوش‌ها رساند.

    وضعیت خاکسپاری پیکر هوشنگ ابتهاج تا ظهر روز چهارشنبه (۱۹مردادماه) هنوز مشخص نشده است. آیا «سایه» از آلمان به ایران بازمی‌گردد؟

  • تحقق پیش بینی سوّم: درگذشت “سایه”، درست در سالی که از کودکی منتظرش بود

    تحقق پیش بینی سوّم: درگذشت “سایه”، درست در سالی که از کودکی منتظرش بود

    این خاطره را روزی در اتومبیل و در بازگشت از مطب پزشکی در میدان آرژانتین تهران برای دکتر شفیعی کدکنی نقل می‌کند و استاد می‌گوید: آن دو مورد که محقق شد (هم سخن ، هم فرزند و خانواده) پس این سومی هم می‌شود و همان 94 سال درست است. سایه هم در پاسخ می‌گوید: البته اگر نوع رانندگی شما پیش‌گویی را باطل نکند!

    تحقق پیش بینی سوّم: درگذشت

    کالبد هوشنگ ابتهاج هر چند اکنون نفس نمی کشد ولی “سایه” اش تا ابد زنده خواهد ماند، نفس خواهد کشید و نفس ها را تازه خواهد کرد (سایه، تخلص او بود).

    از شمار دو چشم، یک تن کم
    وز شمار خرد، هزاران بیش
    (رودکی)

    حتماً در فقدان او که نمادی از لطافت طبع و تجسم شاعرانگی بود، بسیار خواهند نوشت تا شاید اندکی از حق این شاعر گرانمایه را ادا نمایند. این نوشتار اما حامل یک شگفتی است و آن، درگذشت شاعر در سالی است که از خردسالی انتظارش را می کشید.

    ششم اسفند 1400، در سالروز تولد هوشنگ ابتهاج یادداشتی در عصر ایران منتشر شد تحت عنوان “زادروز هوشنگ ابتهاج؛ سایه‌ات مستدام آقای سایه!” و در آن مطلب آمده بود:

    ” 94 ساله شدن سایه هم جای خوش‌حالی دارد هم نگرانی. خوش‌حالی به این خاطر که این بخت و فرصت را داشته و یافته که بیش از اکثر قریب به اتفاق شاعران و نویسندگان این سرزمین، در این جهان بزیَد در حالی که چشمۀ خلاقیت او همچنان جوشان است و هوش و حواس خود را از دست نداده است.

    تحقق پیش بینی سوّم: مرگ

    اما درباره نگرانی از 94 سالگی سایه به خاطره ای از هوشنگ ابتهاج اشاره کرده بود:

    “سال‌ها پیش در بیان خاطره‌ای گفته بود هشت نُه ساله بوده که یکی از هم کلاسی‌های او از هوشنگ ابتهاج و دو نفر دیگر می‌خواهد نام خودشان و نام مادر و نه پدرشان را روی یک برگ کاغذ بنویسند تا شباهنگام نزد پدر برد و آیندۀ آنان را پیش‌گویی کند.

    آن مرد گویا روحانی و اهل‌دل بوده و چند مورد را برای هر یک می‌نویسد. سایه می‌گوید چون از آن دو نفر بعدها جدا شدم نمی‌دانم آنچه دربارۀ آنان گفته بود تحقق یافت یا نه. اما دربارۀ من گفته یا نوشته بود که آیندۀ تو با «سخن» گره می‌خورد و “خانوادۀ پرجمعیت“ی تشکیل می‌دهی و “94 سال” زندگی می‌کنی!

    سایه می‌گوید: وقتی دو مورد اول محقق شد و دیدم مرا با شعر و موسیقی می‌شناختند و دور وبرم هم شلوغ است وقتی 49 ساله شدم به یاد سومی افتادم و ترسیدم! چون خیال می‌کردم 94 که خیلی دور از دست‌رس است چون زمان ما 70 سال هم زیاد بود و احتمالا نوشته یا گفته بوده 49 ولی هم‌کلاسی ما به اشتباه به عکس نوشته 94 و خیلی مراقب بودم اتفاقی برای من نیفتد که یک وقت در 49 سالگی از دست بروم!

    این خاطره را روزی در اتومبیل و در بازگشت از مطب پزشکی در میدان آرژانتین تهران برای دکتر شفیعی کدکنی نقل می‌کند و استاد می‌گوید: آن دو مورد که محقق شد (هم سخن، هم فرزند و خانواده) پس این سومی هم می‌شود و همان 94 سال درست است. سایه هم در پاسخ می‌گوید: البته اگر نوع رانندگی شما پیش‌گویی را باطل نکند!”

    اینک و با تکمیل 94 سالگی سایه، پیش بینی سوم آن مرد اهل دل و راز و رمز – که لابد خود نیز اکنون رخ در نقاب خاک کشیده – درباره هوشنگ خردسال آن روزها به واقعیت پیوسته است و سایه در سالی چشم از جهان فروبست که از کودکی در انتظارش بود.

    هر چند که جای دریغ و تحسر و افسوس دارد که اینک سایه در میان ما نیست ولی چه خوب که جای 4 و 9، اشتباه نشده بود و شاعر دوست داشتنی ما، 94 سال زیست و ای کاش بیشتر می زیست که به اندازه تمام سال هایی که از این پس نخواهد بود، کلمات به روایت او نخواهند رقصید، مانند این شعر او که درباره مرگ است: 

    هرگز از مرگ نترسیدم من

    مگر امروز که لرزید دلم

    داشتم با کیوان

    درد دل می‌کردم

    یادم آمد ناگاه

    آخرین مانده از آن جمع پراکنده منم

    چه کسی خواب تو را خواهد دید

    چه کسی از تو سخن خواهد گفت

    آه، پوری هم رفت

    گفت پوری با ماست

    سایه جان ما هستیم

    ما صدای سخن عشقیم

    یادگار دل ما مژده آزادی انسان است.

    کلن – خرداد ۱۴۰۰

    و پایان سخن این که ما نمی دانیم آن مرد اهل دل و راز و رمز، چگونه آن پیش گویی ها را کرده بود ولی آنچه تأمل برانگیز است این که متافیزیک، واقعیت دارد، هر چند فیزیک قادر به توضیح آن نباشد… و انسان، همچنان سردرگم کوچه های بی پایان و هزار توی حیرت است.

    منبع: عصر ایران – مهرداد خدیر

  • رضا رویگری : لطفا برای من و تارا حاشیه‌ نسازید

    رضا رویگری : لطفا برای من و تارا حاشیه‌ نسازید

    رضا رویگری، دو هفته پیش در پی یک دوره بیماری به آسایشگاه کهریزک منتقل شد و چند روزی است که با تهیه منزل مسکونی توسط برخی چهره‌ها و سازمان‌ها از این آسایشگاه مرخص شده است. گفت‌وگوی کوتاه همشهری آنلاین با رضا رویگری پس از مرخص شدنش از بیمارستان را در ادامه بخوانید.

    وضع جسمی‌تان این روزها چگونه است؟

    به لحاظ جسمی در وضع بهتری قرار دارم. فیزیوتراپم قول داده که طی یک ماه پیش رو مرا راه بیندازد.

    پایتان که از قبل قدری مشکل داشت در چه وضعی است؟

    وضع پایم هم خدا را شکر بهتر شده. اما به گمانم تا یک ماه دیگر بتوانم قدری راه بروم.

    اگر باز هم به شما کار کوتاه پیشنهاد شود قبول خواهید کرد؟

    بستگی به خیلی چیزها دارد. به گمانم بخش کوتاه و بلند وجود ندارد اما هنرپیشه بزرگ و کوچک داریم که نقش کوتاه و بلند را می‌پذیرد یا نمی‌پذیرد. اگر کار کوتاهی به من پیشنهاد شود، انجام خواهم داد به شرط اینکه کل کار دلخواهم باشد.

    در حال حاضر پرستار دارید؟

    بله، از کهریزک هم یک هفته‌ای است که مرخص شده‌ام.

    از نظر روحی در مجموع فراهم نیستم. بعضی‌ها بی انصافی می‌کنند و بدون اینکه بدانند که کی به کی است و زندگی من چگونه است من و همسرم را قضاوت می‌کنند.

    این کار درست نیست. تارا، دست‌کم ۱۰ سال کنارم بوده و با من زندگی کرده. او به نوبه خود زحمتش را برای من کشیده. خواهشم از برخی‌ها این است که قضاوت نادرست و دخالت نکنند. سرک کشیدن در زندگی دیگران اصلاً کار درستی نیست. من به طور معمول به همین روال حاشیه دارم دست‌کم به آن اضافه نکنند. طی این مدت کوتاه حاشیه‌سازی‌های زیادی علیه من و همسرم شد که واقعاً مرا ناراحت و اندوهگین کرد.

    پیامتان به طرفدارانتان چیست؟

    تشکر می‌کنم و از آنها بابت همه همدردی‌ها و همراهی‌ها و مساعدتشان سپاسگزارم. باور کنید اگر مجالی داشتم دوست داشتم نکته‌ها و سخنان ناگفته زیادی را بگویم که برخی‌شان اصلاً به صلاح نیست که عنوان شود. از گفتن آنها چشم‌پوشی می‌کنم و سعی می‌کنم همه‌شان را ببخشیم.

  • یادی از گوهر سینمای ایران در زمانه شانتاژ و لیچار !

    یادی از گوهر سینمای ایران در زمانه شانتاژ و لیچار !

     

    به گوهر خیراندیش اتهام ازدواج دوم را زده اند! صرف نظر از درستی یا غلط بودن آن که در صورت صحت هم بر آن نقدی وارد نیست، آیا این موضوع ورود به حریم شخصی انسان‌ها نیست؟

    عصر ایران ؛ حمید پریزاده – خانم گوهر خیراندیش به اشتباه و‌ غلط از سوی نویسندگان و منتقدان «گوهر سینمای ایران» لقب نگرفته است، هنرمندی که کارنامه‌اش نشان می‌دهد جدا از نقش‌های ماندگار و تاثیرگذار در سینما و تاتر، در زمان بروز بحران‌های سیاسی، همیشه با شجاعت و شهامت پای حق و حقیقت ایستاده و مصایبش را هم تحمل کرده است.

    اگر بغض و خشونت این روزها را کمی تعدیل کنیم و شبیه محتسبان به دور و برمان نگاه نکنیم، حداقل با یک مراجعهٔ ساده به صفحه اینستاگرامِ این زن هنرمند متوجه خواهیم شد که او همیشه در کنار مردمش بوده و حرفش را هم خیلی رک و بی‌پرده زده است؛ حالا این موضع چه خوشایند برخی از اصحاب قدرت بوده یا بابتش تاوان پس داده است.

    کمتر اتفاق افتاده که او پستی بر خلاف منافع مردم گذاشته و رفتاري مغاير آنها انجام داده باشد. در تمام این سال‌ها کمتر اتفاق تلخی رخ داده که گوهر با آن همدردی نکرده باشد؛ حالا چه سیل بوده چه زلزله، یا سقوط هواپیما یا توقیف فیلمی یا ممنوع الفعالیت همکارانش ، خودش یکبار سه سال و یکبار ۵ سال بخاطر حرف‌های تندی که به ذائقهٔ حضرات خوش نیامده بود، ممنوع الکار شد و فشارهای روحی و روانی زیادی را تحمل کرد.

    گوهر سینمای ایران

    او طی تمامی دوران بازیگریش برای رسیدن به چنین جایگاه ویژه‌ای زحمت بسیار کشیده، نه پای منقل کسی نشسته، نه از رابطه و رانتی استفاده کرده، نه مجیز کسی را گفته و نه در گروه‌های وابسته به قدرت عضویتی داشته و نه باجی به کسی داده است. دیگر چه باید می‌کرده که نکرده و چه انتظاری بیش از این از او باید داشته باشیم؟

    گوهر هم مثل همهٔ ما در این کشور زندگی می‌کند و‌ باید قواعد زندگی در این کشور را رعایت کند، همه هم قرار نیست مثلا مثل آقای هالو همه چیز را پاک و دور و برشان را گل و بلبل ببینند و رفتار کنند که اگر غیر از این باشد، همهٔ هنرمندان کشور باید یا زندانی یا ممنوع الکار شوند! خب که چه بشود!؟

    با ممنوع الکار شدن و خانه نشینی یک هنرمندان صدای اعتراض‌شان بیشتر شنیده می‌شود یا با کار کردنشان؟ كداميك از پست‌ها، صحبت‌ها و واكنش‌هاي ساليان گذشته این زن هنرمند باعث شده اينگونه بخودمان اجازه بدهیم که بيرحمانه و با واژه‌های زشت به او بتازيم؟

    فرض کنیم که بر اساس یک اشتباه استاد پرستویی (البته بنظر من) و‌عدم سعه صدر و‌ تحمل او ( هرچقدر هم که در آن فضای پر از شانتاژ و لیچار، چنین تحملی سخت بود) پای گوهر خیراندیش و رضا کیانیان عزیز و چند هنرمند دیگر که به حمایت از همکاران‌شان برخاسته اند به مهلکه‌ای کشیده شده که حقشان نبوده و نیست، آن‌ هم توسط مدعیان آزادی که خود بسیار بدتر از کسانی که خود منتقدشان هستند رفتار کرده اند.

    گوهر خیراندیش

    به گوهر خیراندیش اتهام نابخشودنی و گناه کبیره ازدواج دوم را زده اند! صرف نظر از درستی یا غلط بودن آن که در صورت صحت هم بر آن نقدی وارد نیست، آیا این موضوع ورود به حریم شخصی انسان‌ها نیست؟ همان اتفاقی که طی بیش از چهل سال گذشته یقهٔ همهٔ ما را گرفته است و روزگار را بر ما سخت کرده است!؟ اتهاماتی از این دست و فحاشی در صفحه او بهیچ عنوان نه زیبنده این بانوی عزیز و هنرمند برجستهٔ سینما و تاتر است و نه اومستحق آن.

    با وقوع این اتفاقات به این نتیجه می‌رسم که برای رسیدن به دموکراسی راهی بس دراز پیش رو داریم؛ با دیدن موج اتفاقات اخیر و اتهامات و فحاشی‌های انجام شده به گوهر خیراندیش و رضا کیانیان و هرکسی که از آنها حمایت کرده، بنظر می‌رسد هر کدام از ما و سیاسیون بعدی هم در رؤیای قدرت هم زمینه ديكتاتور شدن را بحد اكمل داریم! چه رسد اگر قرار بر تحقق آن باشد.

  • به مناسبت عکسی که از فرامرز صدیقی منتشر شد

    به مناسبت عکسی که از فرامرز صدیقی منتشر شد

    «فرامرز صدیقی»؛ بازیگر مستعدی که این روز‌ها در تنهایی روزگار می‌گذراند.

    برترین‌ها: انتشار تصویری از این ‌روزهای هنرمند بزرگ «فرامرز صدیقی» که توسط «پرویز پرستویی» صورت گرفت، موجی از ناراحتی توام با شگفتی را در میان ‌علاقمندان به دنیای سینما ایجاد کرد.

    به مناسبت عکسی که از فرامرز صدیقی منتشر شد

    امید جوانبخت در روزنامه شرق نوشت: «فرامرز صدیقی» را می‌توان کشف «مسعود کیمیایی» دانست. او تحصیل‌کرده تئاتر دانشگاه تهران است و در کنار چند تجربه تئاتری در دهه ۵۰، فعالیت سینمایی خود را با نقشی کوتاه در ساخته متفاوت «آربی آوانسیان»، «چشمه- ۱۳۵۱» شروع کرد و در ادامه نیز سعی کرد به‌تدریج و در همکاری با فیلم‌سازانی متفاوت راه خود را در عالم بازیگری پی بگیرد.

    به مناسبت عکسی که از فرامرز صدیقی منتشر شد

    «ذکریا هاشمی» و «خسرو هریتاش» هرچند فیلم‌سازانی متفاوت و تحصیل‌کرده بودند، اما از بدشانسی صدیقی، «زن باکره- ۱۳۵۲» و «برهنه تا ظهر با سرعت- ۱۳۵۳» فیلم‌هایی تجاری شدند که با سینمای متفاوت دهه ۵۰ و نیز ساخته‌های قبلی این فیلم‌سازان سنخیتی نداشتند و اولین نقش اصلی او در فیلم دوم با اکران محدود و سپس توقف نمایش آن و نیز حضورش در دو فیلم تجاری و به نمایش درنیامده «امشب اشکی می‌ریزد/ منوچهر مصیری- ۱۳۵۷» و «گفت هرسه نفرشان/ غلامعلی عرفان-۱۳۵۹»، در تندباد تحولات سال‌هایی میانی و پایانی دهه ۵۰ که منجر به انقلاب شد، هیچ‌یک به چشم نیامدند.

    به مناسبت عکسی که از فرامرز صدیقی منتشر شد

    با تثبیت شرایط فیلم‌سازی برای فیلم‌سازان قدیمی در میانه دهه ۶۰، «مسعود کیمیایی» یکی از سکانداران سینمای متفاوت ایران که تیم بازیگری آثار قبلی‌اش متفرق شده بودند، برای «تیغ و ابریشم- ۱۳۶۵» دومین ساخته پس از انقلابش به یاد «صدیقی» افتاد و از دل چند فیلم تجاری او به توانایی‌هایش پی برد و نقش بازپرس زندان را به او سپرد. برای او این فیلم شروعی مجدد با فیلمی خوب در شرایط جدید بود که می‌توانست زمینه‌ساز فعالیت‌های بعدی‌اش باشد. هرچند «تیغ و ابریشم» نیز دچار تیغ ممیزی شد، اما ابریشم‌هایش ماند و به چشم آمد که یکی از آن‌ها «صدیقی» بود. بازپرسی که پس از به‌قتل‌رسیدن بازپرس اول راهی زندان می‌شود و در یکی از اولین سکانس‌هایش پی به خلوت و تنهای‌اش می‌بریم و با سکوت و نگاهش تبدیل به قهرمان «کیمیایی» می‌شود. مواجهه بعدی‌اش با زن و شوهری زندانی به جرم مواد مخدر (فرجامی و صالح‌اعلا) و دیالوگ‌های پرمعنا و خوب نوشته‌شده کیمیایی و صدای ماندگار «منوچهر اسماعیلی»، شمایل این بازپرس و بازی «صدیقی» را تکمیل می‌کند.

    به مناسبت عکسی که از فرامرز صدیقی منتشر شد

    هرچند «کیمیایی» برای فیلم بعدی‌اش «سرب» به دلایلی برای تجسم قهرمانش از زنده‌یاد «هادی اسلامی» بهره می‌گیرد، اما رضایتش از بازی «صدیقی» یکی از ماندگارترین رضا‌های فیلم‌هایش را در «دندان مار» قسمت او می‌کند. نقش رضا نویسنده‌ای که فراق مادر را تاب نمی‌آورد و در مسافرخانه‌ای ساکن می‌شود، چنان به قامت «صدیقی» می‌نشیند که به «شاه‌نقش» آثارش تبدیل می‌شود. «کیمیایی» در یکی از بهترین فیلم‌هایش لحظاتی را خلق می‌کند که شخصیت خسته، منزوی و البته کنشگر رضا تمام ظرفیت‌های بازیگری «صدیقی» را بازمی‌تاباند. سکانس‌های اولین آشنایی او با احمد (احمد نجفی) در اتاق مسافرخانه، برخوردش با خواهر (گلچهره سجادیه) کنار جاده، پناه‌بردنش به دوست قدیمی‌اش آقاجلال (جلال مقدم) و متعاقب آن ضجه‌زدن‌هایش بر جنازه او فراتر از یک نقش‌آفرینی صرف در تاریخ سینمای ایران، همواره زنده و خاطره‌انگیزند.

    به مناسبت عکسی که از فرامرز صدیقی منتشر شد

    در همان سال‌های نیمه دوم دهه ۶۰ صدیقی در چند فیلم دیگر نظیر «سایه‌های غم/ شاپور قریب- ۱۳۶۶»، «روزنه/ جمال شورجه- ۱۳۶۷»، «زمان از‌دست‌رفته/ پوران درخشنده- ۱۳۶۸» و «آخرین پرواز/ احمدرضا درویش- ۱۳۶۸» نیز حضور می‌یابد که به غیر از اولین فیلم «درویش» مابقی در غبار زمان گم شدند. اما شاهین اقبال در ابتدای دهه ۷۰ دوباره بر دوش «صدیقی» نشست و با منتفی‌شدن حضور «جمشید مشایخی» او استاد دلنواز «دلشدگان» حاتمی شد.

    به مناسبت عکسی که از فرامرز صدیقی منتشر شد

    پروژه بلندپروازانه زنده‌یاد «حاتمی» درباره موسیقی ایرانی هرچند به دلایل مختلفی نشد آنچه باید می‌شد، اما استاد دلنواز، نوازنده و سرپرست گروه اعزامی جهت ضبط صفحه به پاریس با آن گریم و لباس‌های خاص قاجاری و دیالوگ‌های گوش‌نواز «حاتمی»، نقشی ویژه در کارنامه «صدیقی» شد که اجر آن را البته به‌واسطه حضور در «دادستان/ بزرگمهر رفیعا- ۱۳۷۰» با دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر جشنواره دهم فجر دریافت کرد.

    به مناسبت عکسی که از فرامرز صدیقی منتشر شد

    سال بعد «صدیقی» تنها فیلم خود را با عنوان «طعمه- ۱۳۷۱» نوشته و کارگردانی کرد که هرچند فیلمی حادثه‌ای-پلیسی با حضور توأم دو ستاره این نوع فیلم‌ها یعنی «فرامرز قریبیان» و «جمشید هاشم‌پور» به حساب می‌آمد، اما با فیلم‌نامه‌ای خوب و پرداختن به تم رفاقت مأمور پلیس با معلم سابقش (هادی اسلامی) که در دام اعتیاد گرفتار آمده (و البته رگه‌های تأثیرپذیری از سینمای «کیمیایی» در آن مشهود است)، موفق می‌شود فیلم خوش‌ساختی ارائه کند.

    به مناسبت عکسی که از فرامرز صدیقی منتشر شد

    متأسفانه پس از آن فعالیت‌های سینمایی او کمتر شد و درخشش چندانی نداشت و از میان آن‌ها فیلم‌های «اسکادران عشق/ سعید حاجی‌میری- ۱۳۷۵» و «مارال/ مهدی صباغ‌زاده- ۱۳۷۹» کمی قابل اعتناترند. البته در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ «صدیقی» حدود ۱۵ سریال بازی می‌کند که در میان آن‌ها فقط سریال «پاییز بلند/ منوچهر عسگری‌نسب- ۱۳۷۲» و تا حدودی «دایره تردید/ امیر قویدل- ۱۳۸۳» به یاد مانده‌اند. «صدیقی» که بیش از یک دهه است از بازیگری کناره گرفته، متأسفانه در آستانه ۷۰‌سالگی در انزوا و تنهایی روزگار می‌گذراند.

    به مناسبت عکسی که از فرامرز صدیقی منتشر شد

    بخشی از این افول به دلایلی ناگزیر مانند عوض‌شدن فضای فیلم‌ها و نبود نقش مناسب و نیز بالا‌رفتن سن‌وسال مربوط است و بخش دیگری از آن شاید این باشد که بازیگر باید از خود مراقبت کند، هم در کیفیت نقش‌ها و فیلم‌هایی که بازی می‌کند و هم از ابزار‌هایی مانند بدن، صدا، آمادگی جسمی و ذهنی و… که برای این کار لازم دارد. فرامرز صدیقی، بازیگری است که به اعتبار کار‌های درخشان کارنامه‌اش در حافظه سینمای ایران خواهد ماند.

  • ایران درودی بانوی نقاش ایرانی درگذشت

    ایران درودی بانوی نقاش ایرانی درگذشت

    ایران درودی نقاش نامدار ایرانی امروز ( جمعه ۷ آبان ) پس از یک دوره بیماری، در ۸۵ سالگی از دنیا رفت.

    ایران درودی بانوی نقاش ایرانی درگذشت

    ایران درودی خالق نقاشی‌های ماندگاری چون «بهت دشت»، «به زلالی عشق» و «بلور طلوع» درگذشت. آنطور که خودش می‌گفت، زندگی‌اش در نقاشی خلاصه می‌شد و حتی پس از به خاک سپردن مادر به نقاشی پناه برده بود.

    تکتم نعیمی مدیر برنامه ایران درودی و عضو بنیاد ایران درودی با تایید خبر درگذشت این هنرمند گفت:‌ «متاسفانه امروز صبح هفتم آبان ساعت هفت و نیم بعد از تلاش‌های کادر درمان بیمارستان دی ایران درودی دار فانی را وداع گفت. او از ۱۱ شهریور و بعد از بهبود ابتلای به کرونا، همچنان درگیر رفتن به بیمارستان بود و چند باری هم بستری شد. با این حال هفته پیش حالشان به صورت اورژانسی خراب شد منتقل به بیمارستان شدند اول بیمارستان ایران مهر و بعد به بیمارستان دی رفتند و در آی سی یو بستری بود.»

    ایران درودی ۱۱ شهریور ۱۳۱۵ در مشهد به دنیا آمد. او که از کودکی عاشق نقاشی بود، در دانشکده هنرهای زیبای پاریس درس خواند و تحصیلاتش را در آکادمی سلطنتی بروکسل ادامه داد.  او به غیر از نقاشی حرفه‌های دیگر را نیز همچون کارگردانی، نویسندگی، نقد هنر و استادی دانشگاه تجربه کرد اما بیشتر از همه به عنوان نقاش شناخته می‌شود.

     

    منبع: مهر

  • غلامحسین امیرخانی: مأموریت هنر ترسیم اعتدال است

    غلامحسین امیرخانی: مأموریت هنر ترسیم اعتدال است

    رئیس انجمن خوشنویسان ایران گفت: مأموریت هنر این است که انسان را به بیداری و هوشیاری برساند و معنای اعتدال را ترسیم کند که این امر در خوشنویسی نمود بیشتری دارد و باید به نقطه اعتدال برسیم تا کار به خوبی دیده شود.

    غلامحسین امیرخانی: مأموریت هنر ترسیم اعتدال است

    غلامحسن امیرخانی در ششمین دوسالانه ملی خوشنویسی ایران که امروز ۲۶ مهر ماه در عمارت چهل‌ستون قزوین برگزار شد، تصریح کرد: هنر جنبه عاطفی و انسانی دارد که دل و چشم ما را روشن می‌کند، هنر باید در همه جای دنیا مراقبت شود و ما امانت‌داران آن هستیم.

    وی افزود: برگزاری دوسالانه خوشنویسی شوق و ارادت و دوام و همت و غیرت نیاز داشت، امروز شاهد برگزاری ششمین دوره این دوسالانه هستیم و متوجه می‌شویم که خوشنویسی جایگاه خودش را پیدا کرده است، هر هنری در دوره تاریخی خود باید مورد تجلیل قرار بگیرد، در گذشته که امکانات رسانه‌ای نبود مردم توقع کمتری داشتند اما در شرایط فعلی جایگاه هنر و فرهنگ و ساختن دنیایی مناسب انسان، اهمیت والایی پیدا کرده است.

    رئیس انجمن خوشنویسان ایران اظهار کرد: انسان زمانی پیشرفت می‌کند که احساس کند در جایگاه واقعی خودش قرار گرفته است؛ خوشنویسی میراث گرانقدری است که از نیاکان به ما ارث رسیده است، خوشنویسی هندسه آسمانی متصل به اصل معنا است، من در ۶۵ سال زندگی ۵۰ استاد خوشنویسی داشتم که باید قدردان آن‌ها باشم، هنر این سعادت را دارد که انسان از جانب اثر هنری پیام تاریخ را به گوش مردم برساند.

    [better-ads type=”banner” banner=”224411″ campaign=”none” count=”2″ columns=”1″ orderby=”rand” order=”ASC” align=”center” show-caption=”1″ lazy-load=””][/better-ads]

    وی تأکید کرد: هنر می‌تواند در قالب تابلو، عکس و صوت و آواز تاریخ را به نمایش بگذارد، هنر شاخ و برگ پهناوری دارد که باید با توجه به سلیقه و طبع مردم از این ظرفیت استفاده کرد، مأموریت هنر این است که انسان را به بیداری و هوشیاری برساند و معنای اعتدال را ترسیم کند که این امر در خوشنویسی نمود بیشتری دارد چرا که یک هزارم عدم اعتدال در کلمات قابل درک است و سر سوزن عیبی قابل فهم است باید به نقطه اعتدال برسیم تا کار به خوبی دیده شود.

    امیرخانی اظهار کرد: اعتدال گم شده این دوران است، اعتدال جوهر فرهنگ آیینی ماست اگر ما خودمان را به مذهب شیعه مزین کردیم حاصل سفارش چندین هزار کتاب و نکته شامل عدالت، عفت، شجاعت و حکمت است که به کلمه اعتدال منتهی می‌شود، صاحبنظران باید این موارد را مورد توجه قرار دهند.

    وی بیان کرد: برقراری عدالت و اعتدال کار یک نفر نیست و ملت باید در کنار هم قرار بگیرند تا اعتدال حاکم شود، زمانی خوشنویسی می‌تواند دلنشین باشد که اعتدال داشته باشد، امانت بزرگی به گردن ماست و ما صاحب کشوری پر از تاریخ و فرهنگ هستیم که باید این امر را معنایابی و به درستی به دنیای امروز معرفی کنیم و در این میان اهالی هنر باید پیشقدم شوند.

     

    منبع: ایسنا

  • مجموعه تصاویر مراسم خاکسپاری زنده یاد عزت الله مهرآوران

    مجموعه تصاویر مراسم خاکسپاری زنده یاد عزت الله مهرآوران

    عزت الله مهرآوران (بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون) صبح امروز (دوشنبه 19 مهرماه) در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) با حضور علاقمندان و برخی از هنرمندان تشییع و به خاک سپرده شد.


    مجموعه تصاویر مراسم خاکسپاری زنده یاد عزت الله مهرآوران

     

    مجموعه تصاویر مراسم خاکسپاری زنده یاد عزت الله مهرآوران

    مجموعه تصاویر مراسم خاکسپاری زنده یاد عزت الله مهرآوران

     

    مجموعه تصاویر مراسم خاکسپاری زنده یاد عزت الله مهرآوران

    مجموعه تصاویر مراسم خاکسپاری زنده یاد عزت الله مهرآوران

    مجموعه تصاویر مراسم خاکسپاری زنده یاد عزت الله مهرآوران

     

    مجموعه تصاویر مراسم خاکسپاری زنده یاد عزت الله مهرآورانمجموعه تصاویر مراسم خاکسپاری زنده یاد عزت الله مهرآوران