برچسب: نجف دریابندری

  • نجف‌ دریابندری، به خاک سپرده شد

    نجف‌ دریابندری، به خاک سپرده شد

    دریابندری ۱۵ اردیبهشت در سن ۹۱ سالگی پس از عمری تلاش در راه اعتلای فرهنگ درگذشت.

    پیکر مرحوم نجف دریابندری نویسنده و مترجم پیشکسوت کشور امروز (چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت) در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شد.

    به گزارش ایرنا، نجف دریابندری، صبح امروز چهارشنبه در بهشت سکینه کرج و در کنار مزار همسرش، فهمیه راستکار به خاک سپرده شد. این مراسم به دلیل شرایط واگیر بیماری کرونا تنها با حضور خانواده و نزدیکان این مترجم برگزار شد.

    دریابندری ۱۵ اردیبهشت در سن ۹۱ سالگی پس از عمری تلاش در راه اعتلای فرهنگ درگذشت.

    او زاده ۱ شهریور ۱۳۰۸ در آبادان بود. ترجمهٔ برخی از آثار ارنست همینگوی، نظیر کتاب وداع با اسلحه از جمله شاهکارهای او است. سازمان میراث فرهنگی ایران، در سال ۱۳۹۶، آقای دریابندری را به عنوان گنجینه زنده بشری ثبت کرد.

    دریابندری از سال‌ها قبل به دلیل چند سکته مغزی و بستری شدن در بیمارستان و از دست دادن همسرش دست از کار کشیده بود.

  • پیکر نجف دریابندری فردا به خاک سپرده می‌شود

    پیکر نجف دریابندری فردا به خاک سپرده می‌شود

    پیکر نجف دریابندری فردا در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده می‌شود.

    علی‌ میرزائی – مدیرمسئول  مجله «نگاه نو» – با اعلام این خبر به ایسنا گفت: پیکر آقای دریابندری روز چهارشنبه (۱۷ اردیبهشت‌ماه) در کنار مزار همسرش، فهمیه راستکار (هنرمند فقید) در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده می‌شود.

    او همچنین متذکر شد: خواهش خانواده‌ دریابندری این است که کسی به منزل‌شان نرود، چون کسی در خانه نیست. خانواده دریابندری برگزاری هرگونه مراسم را به بعد از کرونا محول کرده‌اند.

    نجف دریابندری، نویسنده و مترجم، زاده‌ سال ۱۳۰۹ در آبادان  بود که ۱۵ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۹ در سن ۹۰سالگی و پس از تحمل سال‌ها بیماری از دنیا رفت. «پیرمرد و دریا» و «وداع با اسلحه» (ارنست همینگوی)، «بیگانه‌ای در دهکده» و «هاکلبری فین» (مارک تواین)، «پیامبر و دیوانه» (جبران خلیل جبران)، «رگتایم» و «بیلی باتگیت» (دکتروف)، «بازمانده روز» (کازوئو ایشی‌گورو) و «تاریخ فلسفه غرب» (برتراند راسل) از جمله ترجمه‌های او هستند.

    «کتاب مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز» نیز عنوان یک کتاب آشپزی اثر نجف دریابندری با همکاری همسر فقیدش، فهیمه راستکار، است.

  • نجف دریابندری از نگاه محمود دولت‌آبادی

    نجف دریابندری از نگاه محمود دولت‌آبادی

    دریغ این‌که نه دیدار ممکن بود و نه می‌شد به او تلفن زد، زیرا چندی بود که دیگر نمی‌شنید و این را در آخرین دیدار متوجه شدم که سخن هم نمی‌گوید.

    محمود دولت‌آبادی می‌گوید: یاد نجف دریابندری را همچون یکی از ناخدایان زبان و ادبیات ایران گرامی می‌دارم.

    به گزارش ایسنا این نویسنده در پی درگذشت نجف دریابندری – مترجم  و نویسنده –  در یادداشتی نوشته است:
     
     نجف دریابندری…
    یکی از هوش‌های کم نظیر تاریخی گفته است “انسان در ذهنش زندگی می‌کند” جالب این که دنیا او را همچون باورمندترین شخصیت ‌های ماتریالیست به یاد می‌آورد.
    هرچه باشد صدق این عبارت را شخصاً به تجربه دریافته‌ام و آنچه در ذهن من مدام مرور می‌شود دوستانِ دور و نزدیکم هستند و البته نادوستانی در مسیر این زندگانی که به عمد یا به سهو به من زخم زده‌اند. به این ترتیب زندگی در ذهن جریان دارد در دو بُعد شاخص که به فرزانگان و فرومایگان حساسیتً ویژه دارد.
    در این میانه هستند چهره‌هایی با نسبت‌هایی از نیکی و ناخوبی که در رفتار موجبِ آزردگی‌هایی شده‌اند، اما به علل ناشی از زمانه که اندیشیده‌ام به نظرم رسیده که از روی اضطرار چنان شده‌اند و گذشته‌ام. اما نجف دریابندری از زمره آدمیانی بوده که همواره در مدار ذهن و خیالم بوده است جا به جا. درهمین ماجرای فلج کننده‌ی کرونا از نخستین کسانی که به ایشان فکر کردم نجف دریابندری بود. دریغ این‌که نه دیدار ممکن بود و نه می‌شد به او تلفن زد، زیرا چندی بود که دیگر نمی‌شنید و این را در آخرین دیدار متوجه شدم که سخن هم نمی‌گوید.
    مدتی که  نشسته بودم کنارش فقط نگاه داشتیم به یکدیگر و این مفهوم مشترک در ذهن می‌گذشت که ” بله ، چنین است !” و آنچه هنوز در نجف دریابندری زنده بود چشم‌هایش بود که  همان خنده‌ی خاموش را در خود داشت و اجازه نمی‌داد به تو که غمگین در او بنگری.
    شاید این به نظر عادی بیاید برای اشخاصی که از نزیک نجف را ندیده بودند چنان افراخته و به قامت و سراپا زیبایی و سلیقه در پوشیدنِ لباس که این همه از انضباط شخصیتی وی می‌آمد. دفترِ کارش در ضلع جنوبی حیاط بود تا به یاد می‌آورم، و نجف برای رفتن به دفتر کارش، ریش تراشیده با لباس مرتب  که می‌پوشید از آن چند متر حیاط عبور می‌کرد و می‌رفت می‌نشست پشت میز کار.
    چنین انضباطی در نسل نجف دریابندری عادت شده بود، چنانچه به یاد می‌آورم زنده یاد دکتر ابراهیم یونسی هم چنین بود و کم و بیش شاملو و احمد محمود نیز با همان امکانات محدود، و همچنین آن  دوست گرامی مشترک نجف و من، دکتر حسن مرندی قصر- رفیقی  که در مراسم درگذشتش نجف از شدت تأتر زبان به کام شد و حرفی نتوانست بزند و من  بغض ترکاندم  و زآن پس هردو براه افتادیم در سکوت و حسرت از دست رفتن مردی که یگانه بود از هر جهت در دوستی و انسانیت و مدارا .
    اما برای نجف زندگی همیشه اهمیت خود را داشت و سرزندگی تا سرِ پا بود. اتفاق افتاد که شبی را بگذرانیم به سرخوشی، و این به سال‌هایی بر می‌گردد که برشت گویا بدان مناسبت نوشته بوده” آن که می‌خندد هنوز خبر فاجعه را نشنیده است” و در آن شب نجف با یک- دو دوست دیگر گفتند و خندیدند، و خنده‌های نجف معروف بود به رسایی و بلند صدایی و اتاقِ کوچک من ظرفیت آن  شلیکِ خنده‌ها را نمی‌داشت. شب تمام شد و صبح فردا فرزندم سیاوش که ده- دوازده ساله بود پرسید” بابا این دوستت کی بود؟” گفتم ” آقا نجف دریابندری، چطور بابا؟” سیاوش گفت” آخه خنده‌هاش نگذاشت تاصبح بخوابم!” من لبخند زدم و شاید گفته باشم البته تیغهی دیوار بین دو اتاق هم زیاد ضخیم نیست !
    باری… باشد دیگرانی از هنرهای او سخن بگویند و اگر زمانه‌ای رسید که وارسی و پژوهش در زندگانی ارباب فرهنگ ضروری تشخیص داده بشود، لابد پرداخته خواهد شد به مجموع زیر و بم‌های شخصیت‌هایی مثل نجف دریابندری و کارهایی که او انجام داده و زندگی‌ای که از سر گذرانیده  و یافت خواهند شد پژوهندگانی که از نوع واقعبینی خودِ نجف در وی نگاه کنند و کتاب بنویسند جهت اصلِ یادگیری که نجف استاد آن بود.
    پس من با یاد چهره‌ی پر از شوق زندگی و آن قامت رشید و ایستاده  این یادداشت را به پایان می‌برم با افزودنِ این نکته که شخصاً از کار و توانایی‌های نجف در نثرنویسی‌، در ادبیاتی که او برای ترجمه انتخاب می‌کرد، از داوری صریح او در ادبیات و اندیشه،  و از دقتِ او در بیانِ مفاهیم -که به قدر بضاعت خود آموخته‌ام – یادِ نجفِ دریابندری را همچون یکی از ناخدایان زبان و ادبیات ایران گرامی میدارم.
    •••
    محمود دولت آبادی- نیمه  اردیبهشت٩٩»

  • واکنش منوچهر بدیعی به درگذشت نجف دریابندری

    واکنش منوچهر بدیعی به درگذشت نجف دریابندری

    منوچهر بدیعی از نجف دریابندری به عنوان یکی ار بنیانگذاران ترجمه دقیق و صحیح ادبی و همچنین ویراستاری به معنای دقیق و صحیح کلمه یاد کرد.

    این مترجم در پی درگذشت نجف دریابندری  در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان اینکه هر مرگی به ویژه مرگ کسانی که در زندگی آدم تاثیر داشته‌اند، خیلی ناراحت کننده است، اظهار کرد: من از زمستان سال  ۵۹ با دریابندری آشنا شدم و یک دوستی چند ساله با او داشتم. در عین حال همیشه از او چیزی یاد می‌گرفتم و از تشویق و مرحمت ایشان برخوردار بودم.  تاثیر دریابندری بر من فقط در این زمان نبود و  سال‌ها قبل ترجمه‌هایش را می‌خواندم. این مرد واقعا با  اراده بود و  صفاتی  را که برای پیشرفت درست و صحیح در زمینه‌های فرهنگی لازم بود، داشت.

    بدیعی خاطرنشان کرد:  من او را از همان ترجمه‌های اولیه‌اش از ویلیام فاکنر، «گل سرخی برای امیلی» که در سن ۱۹ سالگی ترجمه کرد، می‌شناسم. این داستان را زمانی که  ۱۵ سالم بود خواندم؛ بنابراین با این اسم مدت‌ها آشنا بودم. او «تاریخ فلسفه غرب» را در زندان ترجمه کرد.

    این مترجم تاکید کرد:دریابندری با این کار بزرگ  از بنیانگذاران ترجمه دقیق و صحیح ادبی به شمار می‌رود. در عین حال او یکی از بنیانگذاران ویراستاری به معنای دقیق و صحیح کلمه است. باید بگویم که در کار نقد داستان فارسی، نه پیش از نقد او بر رمان «سنگ صبور» اثر چوبک و نه پس از آن، هیچ نقدی به دقت و جامعیت، نه، خوانده بودم و نه تا کنون خوانده‌ام.

    بدیعی همچنین گفت: این مرد به اندازه‌ای کار کرده و آن‌قدر  بر اطرافیان خود تاثیر گذاشته است که دیدگاه آن‌ها را درباره زندگی و هنر و ادبیات  شفاف‌تر کرده‌ است. در نثر فارسی با منطق خاصی که داشت این نثر را از حالت آشفتگی بیرون آورد و منظم  کرد که بعد از او ندیدم کسی به پای او برسد. در زمینه دوستی هم دوستی بود در کمال وفاداری و مهربانی.

  • از سیر تا پیازِ نجف دریابندری؛ مترجمی با ذائقه ماجراجو!

    از سیر تا پیازِ نجف دریابندری؛ مترجمی با ذائقه ماجراجو!

    یكی دیگر از عوامل واقعا مؤثر در یادگیریِ زبانِ انگلیسی من سینما بود. سینمایِ شركت نفت. سینمایی که آن موقع اسمش تاج بود.

    عصر ایران ؛ نهال موسوی – نجف دریابندری مترجم معروف و مهم معاصر درگذشت. مانند همه اخبار از این دست وقتی این جمله کوتاه را می‌شنویم در کسری از ثانیه تمام اتفاقات برجسته آن شخص از ذهن عبور می‌کند در مورد دریابندری برای من این‌گونه بود:
    داشتن اسم نجف ( اسم یک شهر!)، مترجم” وداع با اسلحه با آن جلدآبی”، چهره یک روشنفکر، همسر فهیمه راستکار (دوبلور معروف و هنرپیشه تئاتر، سینما و تلویزیون)، «کتاب مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز» ، روحیه طنز و البته اهل جدل و نقد جدی (او به بسیاری از مترجمان معروف را مورد انتقاد قرار داد) و …
    نجف دریابندری هم متعلق به نسلی از روشنفکری ایران است که شاید بتوان گفت دیگر جز 2 یا 3 نفر کسی دیگر از آنها در قید حیات نمانده است، بزرگانی چون شاملو، نیما یوشیج، اخوان ثالث، ابراهیم گلستان، هوشنگ پزشک‌نیا و …

    دکتر شفیعی کدکنی و نجف دریابندری

    وی معتقد است توجه مترجم باید به زبان فارسی باشد، تمام فکر و ذکرش زبان فارسی باشد، باید مدام در حال آموختن از متون جدید و قدیم، از شعر و نثر، از مردم کوچه و خیابان، و از کَس و کار و دوست و غریبه و زن و بچه و همچنین از خودش.

    «من دانشکده‌ی ادبیات هیچوقت نرفتم. درس و مدرسه را همانطور که زود شروع کرده بودم، زود هم رها کردم. سال نهم مدرسه که بودم از بابت املای انگلیسی تجدید شدم. تابستان را شروع کردم به خواندن انگلیسی و از آن به بعد تا امروز که می‌بینید، مشغول حاضر کردن درسم هستم.»
    شاید الان بیشترین نگاه‌ها و نوشته‌ها در مورد جایگاه والای او در مترجمی باشد اما بیش از هر نکته دیگری در این سالها «کتاب مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز» (که با همکاری همسرش نوشته است) مرا درگیر خود کرده است، ما همواره کتاب آشپزی داشته‌ایم و مترجم هم کم نداشته‌ایم اما اینکه یک مترجم حرفه‌ای در آشپزی تا این اندازه ماهر باشد و چنین کتابی بنویسد واقعا بی نظیر است. از همان اسم کتاب می‌توان به جایگاه نویسنده، ارزش انتخاب کلمات و اشراف کامل بر هر 2 موضوع رامی‌توان دریافت.
    ماجرای نگارش این کتاب به سال‌ها پیش برمی‌گردد، به شبی که محمد زهرایی (مدیر فقید انتشارات کارنامه) در غیاب فهیمه راستکار، مهمان دریابندری بوده و دریابندری او را مهمان خوراکی مکزیکی، از دست‌پخت‌های خودش، کرده است و سر همین شام زهرایی به دریابندری پیشنهاد می‌کند که کتابی در حوزه آشپزی تألیف کند و برای همراهی با او در این راه اعلام آمادگی می‌کند. درنهایت، با تشویق‌های مرحوم زهرایی، نجف دریابندری و مرحوم فهیمه راستکار با کمک هم، بعد از حدود هشت سال تحقیق که گاه به‌صورت میدانی انجام گرفته است، «کتاب مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز» را به‌ رشته تحریر درمی‌آورند.

    فهیمه راستکار و نجف دریابندری

    دریابندری درس آموخته‌ی دانشگاه نیست در واقع او خودآموخته است. جالب است که از این لحاظ به ارنست همینگوی، که داستان‌هایش به زندگی و تجربه‌های خودآموخته‌اش نزدیک بود، شباهت دارد.

    نجف دریابندری در سال ۱۳۰۸ در آبادان متولد شد. دوره ابتدایی را در مدرسه ۱۷ دی گذرانده و وارد دبیرستان رازی آبادان شد. او در سال سوم دبیرستان تحصیل را رها کرده و به دنبال کار رفته‌است. حضور انگلیسی‌ها در تأسیسات نفتی شهر آبادان و تردد آنان در سطح شهر و کاربرد آن زبان، وی را به یادگیری زبان انگلیسی علاقه‌مند ساخت و به‌طور خودآموز به فراگیری این زبان پرداخت.
    دریابندری خود در مورد نقش سینما هم در یاد گرفتن زبان انگلیسی گفته است: «یكی دیگر از عوامل واقعا مؤثر در یادگیریِ زبانِ انگلیسی من سینما بود. سینمایِ شركت نفت. سینمایی که آن موقع اسمش تاج بود. من بعدها رفتم و کمی دنیا را گشتم، به آمریكا و اروپا رفتم ولی هیچ سینمایی به این خوبی ندیدم. سینمای تاج آبادان یک چیز فوق‌العاده‌ای بود. سینمایی بود كه شركت نفت قبل از جنگ شهریور 20 درست كرده بود، و در زمان جنگ هنوز ساختمانش تمام نبود. با این حال فیلم نمایش داده می‌شد و صندلی‌ها‌یش از بشكه‌ها و مصالحی بود که از شركت نفت می‌آوردند. بعد از جنگ چند ماه سینما را تعطیل و بعد تكمیل كردند. صندلی‌هایش را عوض كردند و به شکل مدرنی درآوردند. در آن دوره‌ای كه مشغول خواندن انگلیسی بودم به این سینما می‌رفتم که در هفته‌ دو یا گاهی سه فیلم نمایش می‌داد. فیلم‌ها انگلیسی بود. دورۀ بعد از جنگ جهانی بود و سینمای انگلستان یک دورۀ خیلی پُر رونقی را می‌گذراند. بعد از چند سال البته دچار بحران شدند و هنرپیشه‌ها و کارگردان‌ها به هالیوود رفتند و سینمای انگلیس چند سالی به‌هم خورد. ولی به‌هر حال آن دوره‌ خیلی فعال بود، و سینما تاج فیلم‌های كاملا تازۀ انگلیسی می‌آورد و نمایش می‌داد.»

    نجف دریابندری همراه پدر

    در سال ۱۳۳۲ اولین اثر خود را که ترجمه کتاب معروف وداع با اسلحه، نوشته ارنست همینگوی بود، برای چاپ به تهران فرستاد. همزمان با چاپ این کتاب در سال ۱۳۳۳، به دلیل فعالیت‌های سیاسی در آبادان به زندان افتاد و بعد از یک سال به زندان تهران منتقل شد.
    رابطه و سطح فعالیت دریابندری با حزب توده همواره مبهم است. دریابندری می‌گوید «گاهی از خودم میپرسم تا کی حزب توده بوده‌ام؟ واقعیت این است که من از روزی که به زندان افتادم تا به حال، با حزب توده تماسی نداشته‌ام.» اما او به اتهام عضویت در حزب توده به زندان می‌افتد و تا نزدیکی چوبه دار نیز می‌رود.
    دریابندری مانند سایر اعضا حزب توده کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را «خیلی جدی نگرفتند» اما اندکی پس از این کودتا او و تعدادی دیگر از فعالان شهر را به کلانتری احضار می‌کنند و بار اول ۷-۸ روز بازداشت می‌شوند و بعد از آن به سر کار خود باز می‌گردند. اما هشت ماه بعد، پس از «لو رفتن شبکه افسران حزب توده»، نجف و ده نفر از دیگر دوستانش باردیگر بازداشت می‌شوند و این‌بار از شرکت نفت هم اخراج می‌شوند. برایشان دادگاهی تشکیل می‌شود، ۵ نفرشان به حبس جزئی محکوم می‌شوند؛ نجف و دو نفر دیگرشان محکوم به اعدام می‌شوند و مابقی زندانی طولانی مدت می‌گیرند. اما در نهایت نجف دریابندری و اکبر بهشتی تخفیف می‌گیرند و به حبس ابد محکوم می‌شوند و تنها حکم اعدام مهندس آگه تایید، اما اعدام نمی‌شود.
    نجف دریابندری در دورانی که محکومیت حبس ابدش را طی می‌کند به گفته خودش «بدون مقدمه» و با هواپیما به زندان قصر تهران منتقل می‌شود و دوباره دادگاه تشکیل می‌دهند که اینبار حبس ابد او به پانزده سال حبس تقلیل پیدا می‌کند و حکم مهندس آگه –یکی از آن یازده نفر- به حبس ابد کاهش پیدا می‌کند؛ نجف و مابقی محکومین یک سال در زندان قصر می‌مانند و مجددا به حکم خود معترض می‌شوند و اینبار نیز حکم پانزده سال حبس به چهار سال تخفیف پیدا می‌کند و مهندس آگه نیز به پنج سال زندان محکوم می‌شود.
    در زندان به مسائل فلسفی علاقه‌مند شد و در مدت حبس، کتاب ارزشمند “تاریخ فلسفه غرب” اثر برتراند راسل را ترجمه کرد که بعدها توسط انتشارات سخن به چاپ رسید. وی پس از تحمل چهار سال حبس، در سال ۱۳۳۷ از زندان آزاد شد و به کارهای مختلفی روی آورد.
    در نهایت به عنوان سردبیر در انتشارات فرانکلین مشغول به کار شد. در آنجا به ترجمه آثار ادبی رمان‌نویسان و نمایشنامه‌نویسان معروف آمریکایی پرداخت و کتاب‌هایی همچون پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی و هاکلبری فین اثر مارک توین را ترجمه کرد.
    دریابندری مدت ۱۷ سال با مؤسسه فرانکلین همکاری کرد و در حدود سال ۱۳۵۴ همکاری خود را با این مؤسسه قطع کرد. پس از آن برای ترجمه متون فیلم‌های خارجی با سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران قرارداد بست. پس از انقلاب ۱۳۵۷ از این کار نیز کناره گرفت و به‌طور جدی به ترجمه و تألیف پرداخت. از جمله آثار وی می‌توان به ترجمه کتاب‌های یک گل سرخ برای امیلی و گور به گور نوشته ویلیام فاکنر، رگتایم و بیلی باتگیت اثر دکتروف، معنی هنر از هربرت رید و پیامبر و دیوانه نوشته جبران خلیل جبران اشاره کرد.
    انتخاب عنوان کتاب دریابندری توسط شاملو
    نجف دریابندری جزو کسانی است که سبک و سیاق ترجمه‌های احمد شاملو را نمی‌پسندد. به نظر او شاملو در اصالت اثر دست می‌برد و می‌گوید: «شاملو در ترجمه خودش را آزاد گذاشته بود، کار که من آن را ترجمه نمی‌دانم؛ به نظرم شاملو ترجمه را بیشتر برای اینکه کاری کرده باشد و نانی درآورده باشد، انجام می‌داد. البته نجف دریابندری در جایی می‌گوید که ترجمه عنوان «بیگانه‌ای در دهکده» به پیشنهاد احمد شاملو بوده است. او می‌گوید این داستان را ترجمه می‌کند اما بر سر چگونگی ترجمه عنوانش مردد می‌شود که بعد از آنکه شاملو که در «کتاب هفته» با عنوان «بیگانه‌ای در دهکده» منتشر می‌کند این عنوان به نظر دریابندری هم خوش می‌آید.

    نجف دریابندی در کنار ایرج افشار


    نگاه جالب دریابندری به ذبیح الله منصوری

    تقابل ذیبح الله منصوری با نجف دریابندری جالب است. منصوری تخیل خود را در متن دخیل می‌کرد و برخی آثار او در حقیقت تالیف بوده و نه ترجمه؛ اما آثار او مخاطبان زیادی داشت و عامه مردم خریدار آثار به ظاهر ترجمه او بودند. با اینکه از نظر فن و مترجمان کارهای ذبیح الله منصوری ترجمه نیست اما دریابندری برای تلاش‌های وی ارزش و احترام زیادی قائل می‌شود. دریابندری به عبارت «ترجمه» پیش از اسم ذبیح الله منصوری اهمیتی نمی‌دهد و می‌گوید: «خواننده با واقعیت امر سرو کار دارد، نه با آن دو کلمه‌ای که روی جلد چاپ شده است و جلب نظر آن هزاران خواننده ای که کارهای ذبیح الله منصوری را می‌خرند و می‌خوانند کار هرکسی نیست؛ این قریحه خاصی می‌خواهد که در عصر ما فقط توی سینه و کله آدم گوشه‌گیر و بی‌ادعایی مثل ذیبح الله منصوری پیدا می‌شد…. منصوری سال‌ها بدون وقفه زحمت کشید و خوراک خوانندگان خودش را زنده نگهداشت، رسم و عادت کتاب خواندن را در خیلی از خانواده‌های ایرانی زنده نگهداشت، بلکه توسعه هم داد… شاید خیلی‌ها اولین مطالعه را با او شروع کرده باشند و یکی از اولین کارهایشان این بود که بنشینند و ذبیح الله منصوری بیچاره را مسخره کنند.»
    آشنایی با ابراهیم گلستان در شرکت نفت
    نجف دریابندری با تحصیلات سوم دبیرستان استخدام شرکت نفت می‌شود. در بخش‌های مختلف این شرکت مشغول به کار می‌شود اما چون با روحیاتش سازگاری ندارد مدام در قسمت‌های مختلف جابجا می‌شود تا جایی که به پیشنهاد خوش در انتشارات این شرکت مشغول به فعالیت می‌شود. او در این بخش با ابوالقاسم حالت، پزشک‌نیا (نقاش)، ابراهیم گلستان همکار می‌شود. دریابندری پزشک‌نیا را «اولین نقاش مدرن ایران» معرفی می‌کند کسی که شاگرد کمال‌الملک بوده است .
    نجف دریابندری اما در برابر ابراهیم گلستان موضع سختی دارد. ماجرای آشنایی آنها به دوران جوانی و حضورشان در شرکت نفت بر می‌گردد؛ ابراهیم گلستان می گوید او بوده که کتاب «وداع با اسلحه» اثر همینگوی را به دریابندری برای ترجمه داده اما وی این ادعا را بارها رد کرده و می‌گوید این کتاب را تنها از ابراهیم گلستان، به امانت گرفته و ضمنا نتوانسته آن را به گلستان برگرداند. اما اختلاف به این اظهار نظر محدود نمی‌شود؛ بلکه گویا یکبار همسر اول دریابندری با دفتر گلستان تماس می‌گیرد و منشی ابراهیم گلستان جواب درستی به خواسته همسر دریابندری نمی‌دهد و وی دچار سوتفاهم می‌شود و همین باعث بالا گرفتن اختلاف‌ها بین این دو می‌شود تا جایی که دریابندری بارها برخی ادعاهای ابراهیم گلستان درباره خودش را از اساس نادرست دانسته و تکذیب کرده است.
    حزب توده و خسرو گلسرخی
    دریابندری در مورد حزب توده مواضع تندی دارد و از آنها به خوبی یاد نمی‌کند. مثلا در یکی از مصاحبه‌های خود می‌گوید:« در حزب توده آدم فیلسوف نبود، یعنی کسی که از فلسفه سر دربیاورد خیلی کم بود، یا اصلا نبود. در واقع احسان طبری تنها کسی بود که در حزب اهل فلسفه بود. اصولا باید گفت که حزب توده یک حزب غیرفلسفی بود، هرچند مدعی بود برپایه ماتریالیسم دیالیتیک بنا شد است.» یا درباره خسرو گلسرخی می‌گوید:«خسرو گلسرخی آدم مهمی نبود. برای اینکه در دادگاه شلوغ کاری کرده بود و بعد از اعدامش مهم شد. او مسئول صفحه ادبی روزنامه کیهان بود.»
    در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۳۹۶ کمیته ملی ثبت میراث ناملموس در سالن کانون فرهنگی فجر تشکیل جلسه داد و در این جلسه نجف دریابندری به‌عنوان گنجینه زنده بشری در میراث خوراک در فهرست حاملان میراث ناملموس (نادره‌کاران) به‌ثبت رسید.

  • نجف دریابندری نویسنده و مترجم درگذشت

    نجف دریابندری نویسنده و مترجم درگذشت

    دریابندری به مناسبت ترجمه آثار ادبی آمریکایی جایزه «تورنتون وایلدر» را از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد.

    نجف دریابندری نویسنده و مترجم در سن ۹۱ سالگی درگذشت.

    به گزارش رسا نشر به نقل از فارس، ترجمه برخی از آثار ارنست همینگوی، نظیر کتاب «وداع با اسلحه» از جمله شاهکارهای او است.

    دریابندری به مناسبت ترجمه آثار ادبی آمریکایی جایزه «تورنتون وایلدر» را از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد.

    از دیگر نیز آثار نجف دریابندری می‌توان به ترجمه‌ «پیامبر و دیوانه» جبران خلیل جبران، «رگتایم» و «بیلی باتگیت» ادگار لورنس دکتروف، «یک گل سرخ برای امیلی» و «گور به گور» ویلیام فاکنر و «تاریخ فلسفه‌ غرب» برتراند راسل و … اشاره کرد.

    مجموعه فعالیت‌های نجف دریابندری چنان وسیع است که از ادبیات، فلسفه تا مستطاب آشپزی را در بر می‌گیرد و گه‌گاه گوشه چشمی نیز به طنز نشان می‌دهد.