برچسب: موسیقی

  • «شروع ناگهانی» علیرضا قربانی برای سریال «هم‌گناه»

    «شروع ناگهانی» علیرضا قربانی برای سریال «هم‌گناه»

    تک آهنگ «شروع ناگهان» به آهنگسازی علیرضا افکاری و خوانندگی علیرضا قربانی در قالب تیتراژ جدید سریال «هم گناه» به کارگردانی مصطفی کیایی منتشر شد.

    موسیقی جدید تیتراژ سریال «هم‌گناه» با عنوان «شروع ناگهان» با ترانه‌ای از حسین غیاثی، آهنگسازی علیرضا افکاری و خوانندگی علیرضا قربانی در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

    در این اثر مسعود همایونی نوازنده گیتار، زکریا یوسفی نوازنده پرکاشن، علیرضا دریایی نوازنده ویولن و میلاد محمدی نوازنده تار گروه اجرایی را تشکیل می‌دهند.

    اولین همکاری علیرضا قربانی با علیرضا افکاری اسفندماه در قالب تیتراژ فصل اول سریال همگناه منتشر شد.

    منبع: مهر

  • «باران عشق»؛ دیگر صدا ندارد

    «باران عشق»؛ دیگر صدا ندارد

    ستار اورکی-من از سنین کم موسیقی را شروع کردم و از همان ابتدا، نام استاد ناصر چشم‌آذر را می‌شنیدم چرا که به نظرم ایشان یکی از اساتید طلایی دوران موسیقی  پاپ هستند، همچنین موسیقی فیلم‌. آثار ایشان در این دو زمینه به‌قدری قوی بودند که ناخودآگاه هرکسی را به خود جذب می‌کرد و به همین دلیل شما ناچار می‌شدید آثارشان را دنبال کنید.
    نحوه آشنایی من با استاد ناصر چشم‌آذر، اولین بار بعد از فوت استاد بابک بیات و در منزل ایشان اتفاق افتاد و در همان روزها موضوع کوچکی بین من و یکی از کارگردان‌ها پیش آمده بود که باعث رنجش من شد و مرحوم ناصر چشم‌آذر در آنجا حضور داشتند. ایشان کلی  از من دلجویی کردند و این رفتار و حسن صداقت‌شان باعث خرسندی و دلگرمی من شد. همین امر و موضوع موجب شد که ما به هم نزدیک شویم.
    اگر بخواهم به سبک و سیاق و مدل فعالیت ایشان بپردازم، باید ساعت‌ها درباره آن صحبت کرد و نوشت، چرا که بسیار در کارشان غنی و ماهر بودند و آثارشان زوایای مختلفی داشت.
    «باران عشق»؛ دیگر صدا ندارد
    چشم‌آذر، در موسیق پاپ با خوانندگان بزرگی کار کردند که باعث درخشش آن کارها شد و هرکسی آهنگ‌های آن‌ها را می‌شنید، متوجه می‌شد که موسیقی مربوط به ناصر چشم آذر است. کارهای‌شان شما را ترغیب می‌کرد که آن‌ها را به خاطر بسپارید و با آن زندگی کنید. ایشان بسیار خلاق بودند و زمانی که پشت پیانو خود می‌نشستند، در لحظه آثاری را خلق می‌کردند که اطرافیان از آن لذت بسیار می‌بردند. اما خودشان آن‌قدر غرق در منویات درونی خویش می‌شدند که متوجه نبودند چه شاهکاری را خلق کرده‌اند اما اطرافیان از شنیدن آن حجم از زیبایی حیرت می‌کردند.
    ایشان نه تنها درکارشان نمونه بودند، بلکه شخصیت بسیار صادق، مهربان و رُک‌گویی هم داشتند و همین شخصیت را نیز در موسیقی‌های‌شان می‌دیدیم. دائم دلتنگ و بی‌قرار بودند و یکی از زیباترین خصوصیات اخلاقی ایشان این بود که هرگاه دلتنگ کسی می‌شدند، اصلا به این مورد توجه نمی‌کردند که از او بزرگ‌ترند یا کوچک‌تر؟ آخرین بار ایشان تماس گرفتند یا طرف مقابل؟ با این چیزها کاری نداشتند و دوستان‌شان را دنبال می‌کردند.
    آن کسانی را که دوست داشتند، دعوت می‌کردند تا به موسیقی‌های‌شان گوش دهند و نظرات‌شان را درباره آن بگویند. من فکر می‌کنم کارهایی که آقای چشم‌آذر در طول حیات پربارشان به سرانجام رساندند، قطعا کار هیچ کس دیگری نمی‌تواند باشد.

    ستار اورکی در کنار ناصر چشم‌آذر  (سمت راست تصویر)

    آقای چشم‌آذر که استادی بی بدیل و بی همتا بودند، کودک درون‌شان همیشه شاد و سرحال بود و خیلی معصومانه برخورد و زندگی می‌کرد. آدم‌ها را بسیار خوب می‌شناخت، آنها را تشخیص می‌داد و خیلی صریح هم به آنها این موضوع را می‌گفت؛  به آنها می‌گفت تو همچین آدمی هستی و این ویژگی شخصیتی‌ات خوب و این ویژگی‌ات بد است.
    اگر هم یک موسیقی از یک نفر می‌شنید که خوب بود، شماره آن فرد را اگر نداشت، پیدا می‌کرد، زنگ می‌زد و به او می‌گفت آفرین. از بابت این موضوع هم هیچ ابایی نداشت که فکر کند خودش را کوچک کرده است و از این طریق به پیشرفت و تشویق نسل جدید کمک می‌کرد.
    جای تاسف است از اینکه استاد چشم آذر در حال ساخت موسیقی فیلم«مشمشه» با کارگردانی شاهد احمدلو بودند که متاسفانه نیمه‌های راه، سفر ابدی را در پیش گرفتند و همه ما را تنها گذاشتند. همه مستاصل ماندند، مخصوصا شاهد احمدلو که شیفته و دلباخته موسیقی‌های ایشان بود. بعد از درگذشت آقای چشم‌آذر، آقای احمدلو و خانواده محترم چشم‌آذر و یار همیشگی‌اش  همسرشان خانم شیرین احمدلو ،من را برای ادامه ساخت موسیقی آن کار انتخاب کردند و یکی از دلایل این موضوع این بود که من ارتباط بسیار نزدیکی با آقای چشم‌آذر داشتم و ایشان هم به من لطف داشت و بارها در پیش آقای احمدلو و خانواده‌شان از من تعریف کرده بود. پذیرفتن این موضوع در ابتدا برای من بسیار دشوار بود، چرا که با اتفاق رخ داده در یک بحران روحی قرار گرفته بودم و حتی فکر کردن به این موضوع هم من را اذیت می‌کرد اما در نهایت پذیرفتم و یک موسیقی خوب ساختم و آن را هدیه کردم به روح استاد ناصر چشم‌آذر.
    یادشان گرامی و امیدوارم همه ما قدردان این اساتید باشیم و تا زمانی که در قید حیات هستند، نهایت شور، شعف و زندگی را با ارتباط درست در آنها ایجاد کنیم نه اینکه آنها را تنها بگذاریم.

  • فیلم | اجرای جدید گروه «شیلر» در تهران

    گروه آلمانی شیلر به‌سرپرستی کریستوفر فون دیلن روز جمعه ۱۷ آبان در تالار وزارت کشور روی صحنه رفت. اعضای گروه در این کنسرت قطعات آلبوم جدید خود با نام «صبح دم» را برای حضار اجرا کردند.
     

  • کیهان کلهر جایزه هنرمند سال ۲۰۱۹ را دریافت کرد

    همچنین در متن این خبر ذکر شده است که برای کلهر، کمانچه صدای اوست. زمانی که می‌نوازد، زبانی کامل را برای ارتباط برقرار کردن با مردم سراسر دنیا از گذشته تا حال، به وجود می‌آورد.

    کیهان کلهر، نوازنده کمانچه عصر امروز جایزه هنرمند سال ۲۰۱۹ را از فستیوال جهانی موسیقی در کشور فنلاند دریافت کرد. این نوازنده ایرانی پیش از این نیز به همراه گروه راه ابریشم برنده جایزه گرمی شده بود.
    به گزارش ایسنا به نقل از سایت وومکس، در این سایت بیان شده است که این جایزه به علت تسلط و ذوق هنری در نواختن کمانچه، نوآوری بی‌وقفه و همکاری برای ابداع زبان‌های جدید موسیقایی و شناساندن موسیقی سنتی و کلاسیک ایرانی به گوش‌های مردم سراسر دنیا، توسط تیم فستیوال جهانی موسیقی به کیهان کلهر اهدا شده است.
    همچنین در متن این خبر ذکر شده است که برای کلهر، کمانچه صدای اوست. زمانی که می‌نوازد، زبانی کامل را برای ارتباط برقرار کردن با مردم سراسر دنیا از گذشته تا حال، به وجود می‌آورد. او با موسیقیدان‌های سایر فرهنگ‌ها نیز از جمله شجاعت حسین خان از هند، یویوما و گروه بین‌المللی جاده ابریشم، اردال ارزنجان از ترکیه، تریو هلندی رامبرانت، تومانی دیاباته از مالی، گروه بروکلین رایدر و کوارتت کرونوس؛ با زبان موسیقی دیالوگ داشته است. از این رو به همه این صداها اجازه می‌دهد تا صدای او را فراگیر کنند.
    این هنرمند در عرصه جهانی بیشتر به علت همکاری با موسیقیدان‌های جهانی شناخته شده است.
    این جایزه امروز پنجم آبان (یکشنبه ۲۷ اکتبر) به کیهان کلهر اهدا شد و در بخش پایانی مراسم کیهان کلهر و اردال ارزنجان به اجرای موسیقی پرداختند.
    جایزه وومکس که به عنوان جایزه جهانی موسیقی اکسپو شناخته می‌شود، در سال ۱۹۹۹ تاسیس شده است. این جایزه از آغاز برای احترام و ارج نهادن به موارد برجسته موسیقی جهان در سطح بین‌المللی و با اذعان به تعالی موسیقی، اهمیت اجتماعی، موفقیت تجاری، تاثیر سیاسی و یک عمر دستاورد هنری معرفی کرده و بنیان نهاده است. هر سال نیز در ماه اکتبر همزمان با رویداد وومکس Womex (رویداد نمایشگاهی موسیقی جهان) جایزه‌ای به یک نفر که شایسته این عنوان در جهان است داده می‌شود. از سال ۲۰۰۸ جایزه وومکس برای هنرمند و برای تعالی حرفه‌ای به هنرمندان اهدا می‌شود. این جایزه سال گذشته به کوارتت زهی کرونوس از آمریکا تعلق گرفته بود.
  • فاجعه است که برخی خوانندگان مرد مثل زن‌ها با عشوه می‌خوانند

    مهسا بهادری: کیفیت پایین ترانه‌های تیتراژهای تلویزیونی به یکی از بحث‌های پرسروصدای این روزها تبدیل شده است، تا حدی که حتی در فضای مجازی این ترانه‌های بی‌کیفیت را دستمایه شوخی می‌کنند. در این میان خواننده‌هایی که غیر از شهرت به چیزی نمی‌اندیشند روز به روز بحران موسیقی‌های بی‌کیفیت را شدت می‌بخشند.  
    در روزگار جولان آثار بی‌کیفیت در یک سلسله گفتگو با برخی از اهالی موسیقی ایران سعی کردیم دلایل این رویداد ناخوشایند را پیدا کنیم. هانا کامکار از اعضای اصلی گروه «کامکارها» درباره وضعیت تیتراژهای تلویزیون و شبکه نمایش خانگی و موسیقی گفت: «به نظر من موسیقی حال حاضر و اوضاع تیتراژها بسیار بد است یعنی از اساس اوضاع موسیقی ما بسیار بد شده است به طوری که باید با زحمت یک اثر خوب برای گوش دادن پیدا کنیم. من خودم به شخصه موسیقی‌های امروز را نمی‌توانم گوش بدهم یعنی به ندرت و بسیار کم اتفاق می‌افتد که از چیزی خوشم بیاید و بخواهم به آن گوش بدهم و یا قانونی دانلود کنم یا بخرم. من سریال نگاه نمی‌کنم یعنی به دلیل مشکلاتی که در سیاست تلویزیون وجود دارد و من آن را نمی‌پسندم از اساس تلویزیون نمی‌بینم و چون سریال نگاه نمی‌کنم به همین دلیل نمی‌دانم وضعیت تیتراژ سریال‌ها چگونه است ولی موسیقی‌هایی را که دست به دست می‌شنوم و می‌گویند این موسیقی برای تیتراژ فلان سریال است به نظرم خیلی افتضاح است. این از وضعیت تیتراژهای تلویزیون که تعریفی ندارد. سریال‌های نمایش خانگی را هم فرصت ندارم که ببینم اما همان چندتایی را هم که قبلا دیدم به نظرم موسیقی‌های زیاد جالبی نداشتند شاید فقط تعدادی از آهنگسازان موسیقی فیلم هستند که من چشم بسته می گویم کار آنها خوب است البته با چشم بسته و گوش باز می‌گویم که کارشان مشکل ندارد یکی از این افراد فردین خلعتبری است. آهنگسازی که خودم خوانندگی را به صورت حرفه‌ای با او آغاز کردم و به نظرم تا کنون هر کاری انجام دادند درخشان و درجه یک بوده است ولی بقیه آهنگسازها خیلی جهان‌بینی و جهان شنوایی‌شان مشکل پیدا کرده است.»
    این نوازنده درباره تکرار نشدن تصنیف ها و آوازهای خوانندگان گذشته گفت: «چندی پیش با پدرم (بیژن کامکار) صحبت می‌کردیم و من به او گفتم چرا دیگر تصنیف‌هایی مانند تصنیف گل‌ها دیگر تکرار نمی‌شود؟ چرا آثاری که خود شما یا دوستانتان با آن هیجان دوره انقلاب در کانون چاوش می‌خواندید دیگر تکرار نمی‌شود و پدر پاسخ جالبی داد و گفت: «می‌دانی صد سال پیش وقتی در تهران راه می‌رفتی صدای بلبل و بوی گل و صدای قمری می‌آمد و آهنگساز از این طریق کلی الهام از طبیعت می‌گرفت و با الهام از همه آنها می‌توانست اثری را خلق کند که بر دل بنشیند و جذاب باشد.»
    ولی امروز آنقدر اوضاع زیست محیطی ما خراب است که حتی ماه را هم به زور در آسمان می‌بینیم ستاره هم که خداحافظ؛ حدود بیست سالی می‌شود که در آسمان تهران اصلا ستاره نداریم. اگر درختی باشد قطع می‌کنند، پرنده‌ای هم نداریم که صدای آن بخواهد الهام بخش موسیقی شود. خانواده ما سه آهنگساز دارد؛ هوشنگ کامکار، ارسلان کامکار و اردشیر کامکار این افراد از گذشته تا امروز زمانی که می خواهند یک اثری را خلق کنند می‌روند کردان. یک باغچه کوچکی آنجا هست. می‌روند آنجا،از صدای مرغ حق استفاده می‌کنند آن را می‌شنوند و از آن الهام می‌گیرند. مثلا در آلبوم «زندگی» ارسلان کامکار، شما صدای مرغ حق را می‌شنوید و آن حس خوب را درک می‌کنید. خیلی از اساتید بزرگ دیگر که امروز کار می‌کنند و ما دوست داریم که آثار آنها را بشنویم می‌روند در دل طبیعت تا بتوانند یک ملودی دل چسبی را خلق کنند. یکی از دلایلش هم این است که از طبیعت الهام می‌گیرند چون واقعا در زندگی شهری  هیچ چیز به جز ناراحتی، تلخی و دشمنی وجود ندارد که آهنگساز بخواهد با اکتفا به آن یک چیز دل چسب خلق کند.»
    او درباره وضعیت ترانه و ترانه سرایی در کشور گفت: «در حال حاضر تعدادی از ترانه سراهای ما خوب کار می‌کنند و اگر از اشعار کهنی که داریم استفاده شود بسیار جذاب است. حالا با هر خوانشی الان معضل اساسی به نظرم آهنگ است که به معنای واقعی وجود ندارد یا بی مزه است یا کپی است. یعنی شما هر آهنگی را که می‌شنوید کپی از یک آهنگ دیگر است و زمانی که شما به آن گوش می‌دهید مشخص است که کپی است آن بخشی که از گوشه موسیقی ایرانی الهام گرفته است را نمی‌گویم چون این خیلی طبیعی است که هر آهنگسازی از گوشه یا دستگاه‌هایی در موسیقی ایرانی الهام بگیرد و یک قطعه بسازد. روی صحبت من با آن دسته از کسانی است که رسما آهنگ را کپی می‌کنند و این خیلی غم انگیز است.»
    کامکار با اشاره به تحلیل رفتن اوضاع خوانندگی خواننده‌ها گفت: «بحث ترانه و موسیقی یک طرف است اما نکته دیگر خواننده است که در حال حاضر اوضاع خوانندگی خواننده‌ها به شدت ترسناک شده است و واقعا آدم را می‌ترساند اول اینکه ما فقط صدای مرد می‌شنویم و صدای زنی وجود ندارد و بعد این صدا های مردانه‌ای که می‌شنویم همه شبیه به هم است و همه مانند هم می‌خوانند و اتفاق هولناک‌تر این است که خواننده‌های ما برای اینکه جای خواننده‌های زن را در موسیقی پر کنند مانند زن‌ها می‌خوانند. یکسری عشوه‌ها به صدای خود می‌دهند که برای زن است و یا یکسری شعرهایی را می‌خوانند که یک زن باید آن را بخواند که بازهم به نظر من این اتفاق واقعا فاجعه است. این اتفاق خیلی دور نیست حتی برای خواننده‌های درجه یک و یا موسیقی‌هایی که پرطرفدار می‌شوند هم می‌افتد. اینجور مواقع من دوستان فرهیخته خودم را می‌نشانم و می‌گویم این خواننده مورد علاقه شما که این آهنگ را می‌خواند ادای خواننده زن را در می‌آورد یا خیر؟ و زمانی که دقت می‌کنند چشمانشان چهار طاق می‌خورد به سقف که من راست می‌گویم و این موضوع خیلی وحشتناک است
    در این اوضاع نابسامان چیزی که پیشرفت کرده کار نوازندگان است که کامکار درباره‌اش گفت: «یک چیزهای مثبتی وجود دارد درست است که خواننده خوب کم داریم اما در زمینه نوازندگی بسیار غنی شدیم و درحال حاضر یک سری نوازنده فوق العاده داریم که باعث شده‌اند من به شخصه بروم سمت موسیقی بی‌کلام چون آن نوازنده کارش را درست انجام می‌دهد و هیچ صدای خواننده‌ای هم گوش من را آزار نمی‌دهد و اذیت نمی‌شوم آنها هم چون مجبور نیستند ترانه‌ای بسرایند بسیار موفق‌ترهسند حالا یا در بداهه نوازی یا نوازندگی فرقی نمی کند وضعیت هر دو بسیار دلچسب است و من برای آرامش و لذت به موسیقی بی‌کلام پناه بردم. در حال حاضر از لحاظ نوازندگی بسیار غنی هستیم و نوازنده‌های بسیار درجه یکی داریم چه زن و چه مرد. هرچه قدر در نوازندگی غنی هستیم متاسفانه در خوانندگی فقیر هستیم و این فقر آنقدر مشهود است که وقتی یک خواننده آلبومی را به بازار عرضه می‌کند که هم نسبتا ترانه خوبی دارد و هم خواننده کارش را نسبتا درست انجام داده است، در تمام شهر صدای آن آلبوم شنیده می‌شود و این خیلی نگران کننده است و از آن طرف هم این موضوع باعث می‌شود وقتی این آهنگ‌ها مطرح می‌شود یک عده بگویند این آلبوم یا موسیقی معروف شده است چون مافیا دارد، آقازاده است یا چون پسر فلانی است معروف شده. خیر، اینگونه نیست مطرح شده به دلیل اینکه آن فرد واقعا کارش را درست انجام داده است. مثل همایون شجریان که کارش را درست انجام می‌دهد، خوب و درست می‌خواند؛ ولی چه کنیم که فقر خواننده وجود دارد و ما فقط همایون شجریان یا چند نفر مانند او را داریم ولی به نظر من خواننده خوب کم است و اوضاع موسیقی بسیار خراب است و امیدوارم هرچه زودتر اوضاع بهتر شود»
    ۲۵۲۴۱۲۴۵

  • «ساسی مانکن» هم تهدید فرهنگی شد؟

    ترانه ساسان حیدری یافته که با نام ساسی مانکن شهره است ورد زبان بچه‌ها در مدرسه شده است.

    عصرایران؛ احسان محمدی- چندی قبل دوست معلمی که در دبستان مشغول کار است گفت در سه روز پشت سر هم چند دانش‌آموز به دفترش آمده و پرسیده‌اند: سکسی یعنی چه؟!
    کاشف به عمل آمده که بچه‌ها ترانه جدید ساسی مانکن را شنیده‌اند که در متن آن از این واژه استفاده می‌شود. گله‌مند و شاکی بود که چه باید بکند و چرا دانستن معنای چنین واژه‌ای برای دانش‌آموز مقطع ابتدایی مهم باشد؟
    در چند روز گذشته انتشار دو ویدئو در شبکه‌های مجازی هم که دختران خردسال دو مدرسه را نشان می‌داد که در روز معلم برای معلم‌هایشان جشن می‌گرفتند و این ترانه را دسته‌جمعی و دقیق و منظم می‎‌خواندند موجب ایجاد جدل‌های تازه ای شد.
     
    برخی به وزیر آموزش و پرورش حمله کردند و گفتند نتیجه تسامح و تساهل دولت روحانی است، عده‌ای این اقدام را عملی کردن زیرپوستی سند ۲۰۳۰ دانستند که مدعی هستند در پی تخریب فرهنگی جامعه است، کسانی نوشتند قطعاً این ترانه را مربیان پرورشی یاد نداده‌اند و بچه‌ها خودشان یاد گرفته‌اند و خانواده‌ها مقصرند، گروهی فقدان شادی در جامعه را دلیل دانستند و اینکه اگر از یک ترانه با واژه های نامناسب استقبال می‌شود، ریتم خوشایند آن برای بچه‌هاست و …
    هنوز هم ماجرا ادامه دارد. نخستین بار نیست این اتفاق می‌افتد و آخرین بار هم نخواهد بود. نگارنده چند بار در فضای مجازی مورد حمله منسجم و پر از هتاکی جمعی از هواداران تتلو که خود را لشکر تتلیتی لقب می‌دهند قرار گرفته که  می‌گویند کسی حق ندارد او را نقد کند. آنها با صفحات اینستاگرامی هرکسی که این خواننده را نمی‌پسندند و نقد می‌کند یورش می‌آورند و تهدید به هک می‌کنند.
    پیش از این هم البته ترانه هایی مثل سوسن خانم و شما هم خونه‌تون مورچه داره همه‌گیر شده بود و شاید بتوان با همین نگاه گفت این نیز بگذرد و ارزش پرداختن ندارد.
    روزنامه اعتماد ملی در خرداد ۱۳۸۸ به قلم مسعود سالاری نوشتاری درباره ترانه‌های ساسی مانکن زیر نام «چه کسی از ساسی مانکن می‌ترسد» چاپ کرد که پس از سهل ممتنع شمردنشان آن‌ها را مثال‌زدنی خواند: قافیه‌پردازی‌های به شدت امروزی با درون‌مایه و واژگانی بسیار روزآمد که گاه به جز نسل جوان به سختی آن را می‌فهمد.
    این نوشتار از «بازی جابجایی قافیه‌ها»، «قافیه‌های امروزی»، «قافیه‌های آمیختنی»، «مفاهیم امروزی»، «درون‌مایه‌های دست‌نخورده ولی آشنا» در ترانه‌های ساسی مانکن نمونه‌هایی آورده و می‌نویسد: «وقتی می‌خواهید سطری چون آن‌ها بنویسید درمی‌یابید تا چه پایه خطیرند: نه تقطیع هندسی شعرهای کلاسیک را دارند، نه وزن و بحور عروضی و کوتاه و بلندی مصاریع‌شان قدمایی است و نه قافیه و ردیف را به شیوه سنتی به کار می‌برند، در عین حال روی آهنگ‌های کلاسیک و ضربی به شدت جفت و جور می‌شوند و انتظار سنتی شنونده برای شنیدن قافیه مطلوب را برآورده می‌کنند و در نهایت به دل می‌نشینند.»
    ده سال از آن نوشتار می‌گذرد و حالا این خواننده که جنوبی است و در آمریکا زندگی می کند هواداران بیشتری هم پیدا کرده است که در جشن‌ها و مهمانی‌ها ترانه‌های او را می‌شنوند. اما تکرار ترانه‌هایش در مدارس «تهدید فرهنگی» است؟ آیا فرهنگ ما آنقدر شکننده شده که حتی ساسی مانکن با یک ترانه هم می‌تواند بنیان‌های آن را بلرزاند؟
    ساسی مانکن در زمان حضور در ایران به دلیل آنچه از سوی سردار رادان «ترویجگری ناهنجاری اجتماعی» عنوان کرد سابقه بازداشت را در کارنامه کاری خود دارد و پیش از آنکه تتلو با سیاسیون دیدار کند، او این کار را کرد و احمد زیدآبادی وقتی با موج حمله ها به حجت‌السلام و المسلمین کروبی مواجه شد نوشت:« مگر ساسی مانکن انسان نیست؟ مگر او ایرانی نیست؟ مگر او نباید رای دهد؟ مگر او حق دیدار با یک کاندیدای ریاست جمهوری را ندارد؟ مگر ساسی مانکن شهروند این کشور نیست؟ آیا یک کاندیدای ریاست جمهوری برای دیدار با شهروندان باید آنها را گزینش کند؟گر کسی از من بپرسد چرا در انتخابات ریاست جمهوری آقای کروبی را بر آقای موسوی ترجیح می‌دهم صریح و صادقانه پاسخ خواهم داد: به علت دیدارش با ساسی مانکن».(اینجا)
    ترانه ساسان حیدری یافته که با نام ساسی مانکن شهره است ورد زبان بچه‌ها در مدرسه شده است. اینکه چه اتفاقی افتاده که دهها و صدها کار فرهنگی-هنری با صرف بودجه و برنامه را بچه‌ها گوش نمی‌دهند و نمی‌پسندند اما ترانه‌ای با چنین واژه‌هایی را مو به مو حفظ می‌کنند ماجرایی است که بیش از سرزنش ساسی مانکن باید در رفتار و گفتار خودمان نگاه کنیم. بخشی از این ماجرا احتمالاً به ذات بیشتر آدمیان ربط دارد که سهل‌پسندیم و غریزه‌هایمان مرز و قاعده نمی‌شناسد و گاهی هم از بس فشار داده‌ایم که نسل جدید به بهشت بروند که از آن طرفش زده‌اند بیرون!
  • واکنش حامد همایون به خبر ممنوع التصویرشدنش/ عکس

    حامد همایون، خواننده موسیقی پاپ، به خبر ممنوع‌التصویر شدنش در صدا و سیما واکنش نشان داد.

    رسا نشر – حامد همایون که گویا به خاطر تمجید از بهروز وثوقی و رفتن به سر مزار یک خواننده زن پیش از انقلاب در لس‌آنجلس در صدا و سیما ممنوع‌التصویر شده است، در پستی اینستاگرامی، این خبر را تایید کرد.
    حامد همایون  نوشت: «تشکر ویژه از صداوسیمای عزیز  که تا به امروز، هرآنچه از دستمان برمی‌آمد را بدون هیچ گونه چشم‌داشت مالی انجام دادیم؛ ازحذف عادل فردوسی‌پور و چهره‌های محبوب این مردم تا ممنوع شدن صدا و تصویر من. روز به روز درحال پیشرفت هستید، تبریک ویژه من و بپذیرید»
  • نمایش ساز در تلویزیون ممنوع است روی چیپس آزاد / عکس

    برنا نوشت: اخیرا روی پاکت چیپس یک شرکت تجاری شاهد تصویر استاد جلیل شهناز یکی از سرشناس ترین نوازندگان تار در یک قرن اخیر ایران بودیم.

    این اقدام این شرکت تجاری که این دو روزه تعجب بسیاری از خانواده موسیقی را برانگیخته است مشخصا بایستی با هدفی خاص اقدام به این عمل کرده باشد. آیا انتشار عکس اساتید هنر ایران بر روی یک کالای مصرفی آن هم از نوع تنقلات یک اقدام تبلیغاتی محسوب می شود؟
    جالب اینکه درحالی این اتفاق رخ داده است که نمایش ساز در رسانه ملی کماکان ممنوع است اما گویا روی جلد چیپس و پفک سازها می توانند در کنار نوازنده ها دیده شوند.

    *

  • نوبت انداختن تشت مسعود صابری از بام شد/من و این گوشی و عکسای توی لامصب…

    در گذشته و هنوز هم جمعیتی هستند که الگوهای رفتاری و فکری‌شان نه بازیگر و خواننده که اهل خرد و منطق هستند. اگر تن بدهیم به این فرضیه که مردم تحت تاثیر ستاره‌های حلبی برای زندگی‌شان تصمیم می‌گیرند، تتلو الان شاید در حوزه موسیقی یک مدیر ارشد بود!

    عصرایران؛ احسان‌محمدی- در «گردونه رو بچرخونِ» روزگار نوبت به مسعود صابری رسید. پزشکِ قرمزپوشی که با سیمای ِ جذابِ مردانه در صعودی آسانسوری از اتاق عمل به ستاره مقبول تهیه‌کنندگان تلویزیون برای دعوت شدن به برنامه‌های گوناگون تبدیل شد
    دکتر صابری صدای خوبی دارد. دستکم برای کسی که عمری را صرف مطالعه رشته دشوار پزشکی و جراحی در اتاق‌های عمل استریلیزه کرده. در هر برنامه ای که ظاهر می‌شد یک برگ تازه رو می‌کرد. در خندوانه‌ی رامبدجوان؛ شوخ طبع، در کتاب بازِ سروش صحت؛ اهل مطالعه، در اکسیرِ فرزاد حسنی؛ یک پزشک دلسوز سلامت شهروندان، در برنامه‌ای دیگر؛ «فعال در امور خیریه»،  روی استیج؛ «خواننده ای پرشور»، روی بیلبوردها با ریش سفید و موهای جوگندمی و لبخند دندان‌نما؛ مردی میانسال و گیرا و …
    روی جلد مجلات نشست، در سمینارها حاضر شد، در اینستاگرام عکس‌ها و ویدئوهایی در مورد کودکانی که برای جراحی صبورانه و با مهربانی برایشان وقت گذاشته، منتشر کرد و به عنوان یک چهره مورد تحسین عمومی قرار گرفت. به واسطه همین چهره‌سازی بلیط‌های کنسرت موسیقی‌اش به سرعت فروخته شد.
    اما حالا با انتشار یک کلیپ افشاگرانه، به یکباره کشف می‌شود که او «جزئی از باند ستاره‌سازی کاذب» در کشور است، دست‌هایی در کار است تا ستاره‌هایی یک‌شبه به شهرت برسند و امثال کیهان کلهر و حسین علیزاده از کادر تلویزیون خارج شوند و عصر، عصر حمید هیرادها و بهنام بانی ها و حامد همایون هاست…
    چون که بالاتر نشسته بود، حالا استخوانش سخت‌تر خواهد شکست. برای همین او از یک چهره محبوب به عنوان یک «بدمن» معرفی می‌شود. مردی که انگار نماینده نسلی از ستاره‌های اغراق شده برای فریب ماست. ما که معصومانه هر چه بدهند می‌خوریم، هر چه بنویسید می‌خوانیم، هر چه بخوانند می‌شنویم و هر چه بگویند گوش می‌دهیم و فرمان می‌بریم؟
    اما آیا این تمام ماجراست؟ آیا همه ما تا این اندازه تحت فرمانیم؟ مصلوب و بی‌اختیار؟ یا قدرت در دست اکثریتی است که مرعوب شده و ذائقه و سلیقه‌ اش مبتذل شده است. این نگاه مغرورانه و از بالا به پائین نیست؟
    این نوشتار در پی دفاع از مسعود صابری نیست. نه بیمار مطب او بوده‌ام، نه مشتری بلیط کنسرت‌هایش و نه حتی تحت تاثیر سلیقه او پیراهن قرمز تنم کرده‌ام. به واسطه رشته تحصیلی‌ام در مقطع دکتری که فرهنگ و ارتباطات است به خوبی مفاهیمی مانند «برندسازی شخصی» و «سوددهی افکار عمومی به وسیله رسانه های جمعی» را می‌دانم برای همین نه مرعوب آن تحسین های یکسره بودم و نه الان او را هیولایی می‌دانم که می‌خواهد هنر و سلیقه مردم را به ابتذال بکشاند.
    اما از این سبک افشاگری‎های ساندویچی می‌ترسم. با کنار هم قراردادن چند عکس و ویدئو برای نشان دادن ذات یک نفر و اهداف مثلاً پلیدش. چیزی که من را یاد برخی ساخته های تیم خبری ۲۰:۳۰ می اندازد!
    از حساب بانکی مسعود صابری خبر ندارم ولی اگر برای ستاره شدن از جیب خرج کرده است هم تعجب نمی‌کنم. کدام یک از ما این کار را نمی‌کند؟ برای بهتر دیده شدن و جلب تحسین عمومی (حتی در حد باجناق و همسر و در و همسایه) اغراق هایی نکرده‌ایم؟
    اینکه آیا دست‌های پنهانی در کار است که سلیقه مردم را مبتذل کند ادعایی است که نیاز به اثبات دارد. اما اینکه رسانه‌ها دست به ستاره‌سازی‌های کاذب می‌زنند نیاز به هیچ اثباتی ندارد. در همه جای دنیا اوضاع چنین است. ستاره‌های زرد از فلیسوفان و نویسندگان مشتریان بیشتری دارند. در روزگار قبل از انقلاب هم غیر از این نبود.
    در گذشته و هنوز هم جمعیتی هستند که الگوهای رفتاری و فکری‌شان نه بازیگر و خواننده که اهل خرد و منطق هستند. اگر تن بدهیم به این فرضیه که مردم تحت تاثیر ستاره‌های حلبی برای زندگی‌شان تصمیم می‌گیرند، تتلو الان شاید در حوزه موسیقی یک مدیر ارشد بود!
    هرگز با میدان دادن به نویسندگان سفارش شده و گفتگوی مداوم با آنها در رسانه‌های رسمی، از قدر و منزلت محمود دولت آبادی، احمد شاملو، بزرگ علوی، فروغ فرخزاد، صادق هدایت، غلامحسین ساعدی و … نه تنها کاسته نشد بلکه مردم اتفاقاً آنها را بیشتر دوست دارند.
    اگر هدف شلاق‌زدن برخی از چهره‌هایی است که نمی پسندید حکایتش جداست اما با گسترش شبکه‌های مجازی و خارح شدن انحصارِ انتشار اخبار از دست رسانه‌های رسمی، نگران استاد شجریان و کلهر و علیزاده و لطفی ها نباشید. آنکه در دل این مردم خانه کرد، صاحبخانه شد،  از این مستاجرهای یکی دو روزه دلگیر نشوید. در عصر جدید هر کس این بخت را دارد که چند دقیقه به «شهرت» برسد اما «محبوب» ماندن به یک «آن» نیاز دارد که بسیاری از اینها ندارند.
    * تیتر یادداشت برگرفته از یک ترانه «مسعود صابری» است.