برچسب: مهدی سوری

  • روایت داستانی تنهاییم – بخش اول

    روایت داستانی تنهاییم – بخش اول

    روایت داستانی تنهاییم، مجموعه ای از رویدادها و وقایعی است که شاید به این شکل اتفاق نیفتاده، احتمالاً اتفاق افتاده و بعید نیست در آینده اتفاق بیفتد. من راوی داستانهایی هستم که ممکن است شما روزگاری و در جایی شاهد عینی آن بوده باشید.

    مجموعه وایت داستانی تنهاییم- مهدی سوری

    بخش اول

    حوالی ساعت 10 شب بود که با صدای زنگ در، به خودم اومدم. از وقتی برگشتم خونه، از شدت ناراحتی کپیدم تو اتاقم و بیرون نرفتم. دلم می‌خواست زمان متوقف بشه. دلم میخواست همه چیز از یادم بره. اما مگه می‌شه؟ مگه می‌گذارند!

    زنگ که زده شد، یلدا در رو باز کرده بود و با شنیدن صداش که بلند داد می‌زد امیر مهدی، امیر مهدی بیا دم دره. چیکار کردی؟ این چرا باز اومده در خونه؟ مگه نگفتی …. به خودم اومدم. یک هو سرتا پام به لرزه افتاد. ترس وجودم رو گرفته بود. نزول‌خور حروم‌زاده اومده جلوی در. خدایا چیکار کنم؟ این پولش رو می‌خواد. ساعت 4 که زنگ زد و تهدیدم کرد، فکر نمی‌کردم پاشه بیاد واقعاً!. بعنی 6 ساعت از اون تماس گذشته؟ من چرا هیچ کاری نکردم؟ چرا چرا؟

    کار از کار گذشته بود و ماجرا از یک بدهی ساده گذشته بود. نمی تونستم به هیچ وجه پولش رو پس بدم و از طرفی به خاطر آزارها و توهین هاش ازش متنفر بودم. می دونستم با رفتنم به جلوی در حتماً خون به پا میشه.آررره! اگر خونی هم به پا بشه، خون من بدبخته دیگه. تو خودت چی دیدی بی‌عرضه که می خوای خون هم به پا کنی؟! بهترین راه پیچیدنه، البته که کورسوی امیدی نیست. اما اگر این سری رو قِسِر در بریم شاید فرجی شد.

    تا اومدم به یلدا بگم برو بگو نیستش. اصلاً چرا جواب دادی و در رو باز کردی؟ دیدم صنوبری شارلاتان جلوی در واحد داره به من نگاه می‌کنه و نفس نفس می‌زنه. چیکار باید می‌کردم؟ حتماً خون به پا خواهد شد، اما نه جلوی در، بلکه همین جا وسط پذیرایی! از چشماش خون می‌بارید. چیکار کنم؟ چی باید بهش بگم؟ اصلاً چجوری بهش بگم که از پول خبری نیست. کاش حداقل یکم پول ردیف می‌کردم. صداش و می‌خوابوندم تا برای بقیه پولش یک فکری بکنم. اما از کجا؟

    نمی‌دونم چرا تو اون لحظه دلم می‌خواست از حرفهایی که تو این چند ماه بهش زده بودم تاثیر گرفته باشه و شرخری و گذاشته باشه کنار. خداکنه اصلاً برای یک کار دیگه اومده باشه! چه می‌دونم؟ مثلاً گوشیش خراب شده باشه و بخواد درستش کنم! دلم می‌خواست قبل از اینکه من چیزی بگم به حرف بیاد و بگه اومدم بهت بگم وقت داری تا پولم و بدی. عجله نکن داداش! کاش قبل اینکه من بخوام چیزی بگم، اون خودش اینا رو بگه! که گفت. گفت آقا امیر مهدی قربون خدا برم. نمی دونی چه اتفاقی افتاد برام؟ یکی دو ساعت قبل از خونه زنگ زدن که بچم از پله‌ها افتاده. گفتن مُرده. تا من رفتم بیمارستان هزار بار مُردم و زنده شدم. تو راه کلّی به خودم لعنت فرستادم. گفتم دیدی آخرش آه مَردم دامنت و گرفت صنوبری! توبه کردم. با چشم گریون از خدا خواستم از گناهام بگذره و بچّم و بهم برگردونه. آقا امیرعلی، به خدا گفتم آدم می‌شم. می‌گذارم کنار. تو فقط پسرم و ازم نگیر.

    رسیدم بیمارستان دیدم اورژانس شلوغه. قیامتِ آقا، قیامت. صدای شیون و ناله زنم و دختر بزرگم و می‌شنیدم، اما تو جمعیت پیداشون نمی‌کردم. گفتم تمومه دیگه. به زحمت از بین جمعیت رد شدم و در همین حین می‌شنیدم مردم می‌گفتن کار خدا رو ببین. معجزه شده. حتماً خدا به دل پدر و مادرش نگاه کرده. نمی‌فهمیدم چی می‌گن. جلوتر که رفتم دیدم دور یک تخت خیلی شلوغه. به یکی از پرستارا گفتم خانم من صنوبری‌ام. پسرم از پله افتاده، گفتن آوردنش اینجا. پسرم خانم. پسرم کجاست؟ پرستاره لبخندی زد و گفت آقا شما پدرشی؟ بیا ببین پسرتُ . ما همه نا امید شده بودیم. پسرت رفته بود. اما ی معجزه شد و پسرت بعد از 5 دقیقه دوباره برگشت. برو، برو اون تخت که شلوغه تخت پسرته.

    باورم نمی‌شد. خدایا چی می‌بینم. رفتم جلو دیدم پسرم با سر شکسته و خونی ولی زنده داره می‌خنده و با مامانش حرف می‌زنه. پریدم تو بقلش و کلی گریه کردم. گفتم بابا بمیره برات پسرم. چرا اینطوری شدی عزیزم؟ کسی هُلت داد؟ خدایا شکرت. خدایا من از تو دارمش… که پسرم یک دفعه با شنیدن اسم خدا لبهاش و نزدیک گوشم آورد و گفت بابا! خدا من و برگردوند. گفت به بابات بگو این یک تلنگر بود برات که غرورت بشکنه. که از آزار آدمای بی گناه دست برداری! خدا گفته اگر میخوای توبه‌ات رو قبول کنم، امروز دل یک نفر رو بَد شکوندی. برو ازش حلالیت بگیر. من به عهدم وفا کردم. تو هم توبه کن و عهدت رو به جا بیار…

    و از چارچوب در اومد به سمت من و به سمت دستم خم شد. انگار می خواست دستم رو ببوسه و حلالیت بگیره. متعجب بودم. بی اونکه حرف برنم فقط نگاهش می‌کردم و گوش می‌دادم. دستم و گرفت و کشید. تا اومدم جلوی دست‌بوسیش و بگیرم و بگم آقا صنوبری این کارا چیه داداش، من کی باشم که حلالت کنم. من بهت بدهکارم می دونم. به خدا پولت و می دم… که نفهمیدم چی شد و یک آن شَتَرَق…! سنگینی دستش رو روی صورتم احساس کردم. طوری که برق از چشمام پرید. به خودم اومدم دیدم داره فحش میده و میگه مرتیکه لالی؟ نمی‌خوای پول من و بدی؟ دو ساعته دارم باهات خرف می‌زنم. اوسکول گیر اوردی؟ آدمت می کنم عوضی!!

    اینجا بود که به خودم اومدم و فهمیدم دلم می‌خواسته این اتفاق بیفته. دلم می‌خواست مثل فیلما آدم بدا سرشون به سنگ بخوره. تقصیر منم نیست. انقدر که تو این تلویزیون وامونده از این فیلما و سریال‌های رحمان – رحیمی دیدیم، باورمون شده آخرش قراره اتفاق خوبه بیفته. مظلوم به حقش می‌رسه. ظالم یا از بین می‌ره و یا توبه می کنه و سر به راه می شه. آره آخرش باید اینطوری می‌شد. اما نشد که هیچ، بدترم شد. چون بعد از چکی که زد و مُشتی که وسط سینم کوبید، به سمت دیوار هلم داد، بعد با صدای بلند داد زد، سرکار بیا تو دیگه! پَ چرا نمیای؟ میخوای خودم ببرمش تا کلانتری؟! اینجا همون جای بدشه. حکم جلبم رو 3 روزه گرفته بود. اما صداش و در نیاورده بود تا شاید به پولش برسه.بنده خدا! سه روز چیه؟ بگو 30 روز دیگه. از کجا می‌خواستم پول و جور کنم و بدم که شرش کم شه. مأموره اومد داخل و ی چیزایی گفت که نفهمیدم. فقط وقتی گفت دستات و بیار جلو، بی‌اختیار دو دستم رو به علامت تسلیم بردم سمتش و دستبند و زد به دستم…

    و یلدا، آخ یلدای من. در تمام این مدت بیچاره یلدا یک گوشه پذیرایی ایستاده بود و فقط نگاه می‌کرد. فقط نگاه می‌کرد و اشک می‌ریخت. فقط نگاه می‌کرد و از ترس می‌لرزید. فقط نگاه می‌کرد و … . آخ یلدا جانم. نشد. بِبَخش. نشد آنچه که آن روزها در حیاط دانشگاه وقتی داشتم مخت رو می‌زدم برایت تعریف می‌کردم. نشد به اون وعده‌ها، به اون قول‌ها، به اون آروزها و رویاها وعده عمل بپوشونم. تو همه جوره پای من بودی و موندی. تو همه جوره پای من بودی و ایستادی. درست مثل همین حالا که دستبند به دست دارند می برندم، ایستادی و فقط نگاه می‌کنی. فقط نگاه می کنی و اشک می‌ریزی. فقط نگاه می‌کنی و از ترس می‌لرزی. به خودت بیا دختر! من رو بازداشت کردن، دارن می بَرَن.نمی خوای هیچ کاری بکنی؟ حداقل التماسش کن، حداقل یکم این اشکها رو خرج نجات من بدبخت بکن و برو جلوش بهش بگو صنوبری بهمون وقت بده. پولت رو می‌دیم. چه می‌دونم، یک کاری بکن دیگه! اَه …

    حقیقتش، یلدایی که من میشناختم، حتماً همین کار رو می‌کرد. حتماً پشتم در می‌اومد. حتماً هرطوری شده اون مرتیکه نزول‌خور رو راضی می‌کرد که حداقل امشب من رو بازداشت نکنن. تا صبح خدا بزرگه. فرصت می‌گرفت که از اینور و اونور ی پولی جور می‌کردیم و بهش می‌دادیم. حتماً اون موقع که اون بی‌شرف دست روی من بلند کرد، فریاد می‌زد و می گفت دستت بشکنه! چرا می‌زنیش؟ آره! یلدایی که من می‌شناختم حتماً همه این کارها رو می‌کرد. اما مسأله اینه که انگار من این یلدا رو نمی‌شناسم. این یلدا کجا، اون یلدا که به خاطرش … بگذریم. این یلدا فقط نگاه می‌کنه و اشک می‌ریزه. فقط نگاه می‌کنه و از ترس می‌لرزه. فقط نگاه می کنه. فقط نگاه می‌کنه. حرف نمی‌زنه. سکوت، سکوت، سکوت…

    من رو که بازداشت کردن اون هم بدون هیچ مقاومتی. یعنی اصلاً نه روش رو داشتم و نه حس چنین کاری رو. بدهکاری ام که اصل بدهی رو که نداده هیچ، 2 برابر اصلش باید پول زور برگردونم. ولی خُب شعورم خوب چیزیه! حتی اجازه ندادن لباسم رو عوض کنم. دارن من رو می‌برن. خدا کنه کسی از همسایه ها در راه‌پله یا آسانسور باشه و من و تو این وضع ببینه، برعکسِ شرایط معمول! خدا کنه ببینه و به یکی از نزدیکانم خبر بده. لحظه آخری برگشتم سمت یلدا و بهش گفتم در و ببند. قاعدتاً باید ی چیزای دیگه می‌گفتم. باید بهش می‌گفتم سریع به داداشم میثم زنگ بزن. قربونت برم، غصه نخوری‌ها ! چیزی نیست. درست می‌شه. تو هم اینجا نمون. برو خونه مامان-بابات. و با دیدن اشکاش و ترساش باید بهش می‌گفتم یلدا جانم! چیزی نشده که خانمم! گریه نکنی‌ها! نترسی‌ها! چیزی نیست. خدا بزرگه و درست میشه. بله! خدا واقعاً بزرگه. اما نه، قرار نیست چیزی درست بشه. پس، یلدا جانم همونطور که داری نگاه می‌کنی، اشک می‌ریزی و از ترس می‌لرزی، فقط می‌تونم به خدا بسپارمت. چون من و تو کسی رو نداریم و هر دو تنهاییم!

    از یلدا جدا شدم. از خونه اومدم بیرون. تو آسانسور، راه پله ها، پارکینگ و حتی جلوی درِ ساختمون هم هیچکس نبود. نبود و ندید. نبود و ندید که شاید بخواد به کسی خبر بده. کسی که، حقیقتش ما بعد از اون مشکل بزرگ و بدهی هایی که داریم کسی دور و برمون نمونده. گرفتار که باشی همه دورت خط می‌کشن. بدبخت که باشی همه دورت خط می‌کشن. بدهکار که باشی همه دورت خط می‌کشن. به خودت که میای می‌بینی اصلا دیگه تو لیستشون نیستی که بخوان دورت خط بکشن. تو لیستشون نیستی. تو کانتکت موبایلشون هم نیستی. اولاش شاید اسمت تو جلسه‌ها و دورهمی‌هاشون بارها شنیده بشه. سوژه بحثاشون بشی. ازت به عنوان یک لوزر نام ببرن، شایدم برات در ظاهر دلسوزی هم بکنن، اما ته دلشون از زمین خوردنت خوشالن. بازی‌‌شون که با داستانت و بدبختی‌هات تموم شد، فراموشت می‌کنن و حتی دیگه تو ذهنشون هم نیستی. ی جور نیستی که انگار از اول نبودی.

    به نظرم ولش کنید. ذهنتون رو درگیرش نکنید. میثم، برادرم رو می‌گم. اگه یکی از همسایه‌ها می دید، یا حتی اگه یلدا، که بخوان به میثم زنگ بزنن؛ به فرض که تلفنش رو جواب می داد و ایران بود … اصلاً چرا باید بقیه‌اش رو بگم. همینکه بدونید این دستبند که به دستم خورده، این بدهکاری و نزول 3 برابری که به خاطرش با یک شارلاتان درگیر شدم، برای دادن پول میثم بوده. برادرم! برادری که برادرش رو، تنها بازمانده خانواده کوچیک اما پرمهرش رو به یک زن ترجیح داد. چرا من از صنوبری بدم میاد؟ چرا ازش بدم میاد وقتی برادر تنی خودم به من وقت نداد تا چکم رو پاس کنم؟ برادری که تهدیدم کرد و دقیقاً عین همین کار و باهام کرد. حکم جلب! پلیس، دستبند، بازداشتگاه… فقط تفاوتش در این بود که اون از جلوی مغازم من رو برد، صنوبری از توی خونه. بین این دو تا هیچ فرقی نیست. هرچند صنوبری هزار بار بهتر از برادرِ خودمه. این روزا انگار هرکاری رو که می‌شد فقط از غریبه توقع داشته‌باشی، حتماً برادرت باهات می‌کنه.

    چقدر این دستبند رو سفت بستی جناب سروان! خدا خیرت بده، یِکَم شُلش کن…

    خندید و گفت من این رو برات شُل می‌کنم. قیافت ولی خیلی خسته و داغونه. خیلی پریشونی. با این رقمی که بدهکاری و بعیدم می‌دونم بتونی پاس کنی، خودت و اذیت نکن و تو هم یِکَم شُلش کن ….

    {ادامه دارد، شاید …}

    مهدی سوری

  • جای خالی ایرانیان در توییتر برای دفاع از حقانیت ملت

    جای خالی ایرانیان در توییتر برای دفاع از حقانیت ملت

    آقا یا خانم مسئول فیلترینگ! آیا این همیت، این یک‌دلی، این غیرت و انسانیت سزاوار دیده‌شدن و مخابره به جهانیان نبود؟ آیا هر نوشتار، تصویر و ویدیو از این شجاعت و رشادت ملت ایران، یک تیر به قلب دشمنان و بدخواهان و آنانکه کفتار‌صفت منتظر زمین‌خوردنمان و پاره‌پاره کردن وطنمان بودند، نیست؟

    ایرانیان توییتر در جنگ 12 روزه

    شبکه اجتماعی ایکس یا همان توییتر سابق، مهم‌ترین و بزرگترین جامعه نوشتاری دنیاست که از نظر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و … بیشترین تاثیرات لحظه‌ای را گاه در سرتاسر دنیا به همراه دارد. یک توییت می‌تواند قیمت‌ها را در مارکت جهانی جابجا کند. یک خط نوشته از سران یکی از کشورها می‌تواند تحولات بزرگی را رقم بزند. فضای بسیار پرمخاطب و تاثیرگذاری که متاسفانه سیاست‌های غلط حاکمیتی، ایرانیان را از حضور در این فضا منع کرده است و باز هم دچار خودتحریمی شده‌ایم.

    ایرانیان در کف توییتر

    با وجود فیلترینگ، عدم آشنایی اکثر ایرانیان با این فضا و شاید هم محدودیت‌های نوشتاری و بصری در گذشته‌ی توییتر، پلتفرم ایکس اما با ایرانیان غریبه نیست. به طور دقیق نمی‌توان گفت چه تعداد ایرانی در ایکس حضور دارند. برخی آمارها این تعداد را از 1 تا 2 میلیون کاربر تخمین زده‌اند. افراد محبوب ایرانی در توییتر هم زیاد نیستند و صفحات رسمی حاکمیتی نیز دنبال کننده زیادی ندارند.

    انقلابی و ضد انقلابی

    در میان افراد با بالاترین دنبال کننده می‌توان به محمد جواد ظریف وزیر امورخارجه دولت روحانی، نازنین بنیادی و چند سیاست‌مدار داخل و خارج کشور اشاره کرد. مابقی حساب‌های پر‌مخاطب متاسفانه به افراد و یا سازمان‌های ضد انقلاب و مخالف حکومت تعلق دارد. البته در میان این صفحات، افراد و شخصیت‌های تاثیرگذار هم هستند که نوشتارشان در راستای صیانت از حقوق ملت ایران است. اما همانگونه که گفته شد خلاء مخاطب به شدت در این فضا مشهود است. درست مانند یک بازار بزرگ مدرن و پر از کالا که هیچ مشتری و خریداری ندارد.

    در ترند فارسی اکثر هشتگ‌ها نیز در اختیار مخالفان جمهوری اسلانی ایران است و اگر هشتگ مهسا امینی را که پر استفاده‌ترین هشتگ تاریخ توییتر فارسی است را به دلیل مسائل اجتماعی و نه سیاسی کنار بگذاریم، مابقی هشتگ‌های ترند بیشتر از سمت مخالفان است. خود این امر گواه بر این است که حاکمیت فضای مهم ایکس را به دلیل سیاست‌های غلط دولت‌ها به دشمن واگذار کرده است.

     

    ضد انقلابیِ اسرائیل‌دوست

    مخالفان نظام، سلطنت طلب‌ها و اخیراً هم حساب‌های فیک فارسی هوادار اسرائیل این روزها بیشترین جولان را در کف توییتر می دهند. در طرف مقابل اکانت‌های طرفداران انقلاب که بیشتر منتسب به جریان های فکری پایداری‌ها (جلیلیسم)، قالیبافی‌ها و عده معدودی هم مستقل هستند حضور دارند.به این جمع طیف معتدلیون و اصلاح‌طلبان را هم اضافه کنید. این 2 گروه از آغاز پیدایش توییتر همیشه در حال نزاع و تخریب یکدیگر بوده‌اند و اساساً میدان بازی‌شان جای دیگری است. چیزی به نام ایران، دفاع از ایران و وفاق ملی در بین توییت‌نویس‌های داخلی هرگز مشاهده نمی کنید. حتی در همین روزهای جنگ تحمیلی که توییتر فارسی شده بود محل عرض اندام صهیونیست ها و ساده لوحانه جشن پیروزی و سرنگونی سر می دادند، باز هم این دو طیف مشغول تخریب یکدیگر بودند. اگر بی انصافی نکنیم در طول 12 روز جنگ توسط برخی از شخصیت ها و کاربران این گروه توییت‌های خوبی زده در محکومیت حمله مذبوحانه رژیم تروریست صهیونیستی زده می‌شد، اما به محض اعلام آتش‌بس، جنگ میان این دو باز شروع شد و آتش تخریب، تحقیر و توهین را به سمت هم گشودند.

    بازار سید اسماعیل شعبه توییتر

    در بین ایرانیان مستقر در ایکس یک جماعت دیگر هم هستند بسیار معدود اما متحد در کنار هم که یک کلونی تشکیل داده‌اند. دختران و پسرانی که متعلق به نسل زد هستند. نوع نگارششان و دیدگاهشان، لایف استایل و  سبک مراوداتشان کاملاً متفاوت است با آدم های معمولی که می‌شناسیم. در بین این جماعت دختران و پسران عاشق هستند،خیانت‌دیده و خیانت‌کرده. آدمهای کلافه و بلاتکلیف حضور دارند، فلسفی نویسان چِت داریم، فضانوردان بنگی داریم. حتی آدم موفق‌های الکی و پیکج فروش، دانشجویان بی‌هدف، چقدر پرستار و دکتر روزمره‌نویس از بدبختی مریض‌ها داریم، مدیران میانی اچ آر، مدیران روابط عمومی‌ها و منتورهای شرکت‌های خصوصی و استارتاپی، کمی تا قسمتی هم هنرمند و سلبریتی داریم. خلاصه همه جوره داریم. حتی متقاضیان دریافت و فرستندگان نود [90 نیست ها]!

    در توییتر فارسی همه چیز داریم، اما آدم معمولی نه! نداریم.

    جای خالی ایرانیان در توییتر فارسی

    محمد جواد آذری جهرمی در روزهای اول جنگ درخواست کرده بود توییتر در ایران بلافاصله رفع فیلتر شود. توییتر در زمان جنگِ نابرابرِ تحمیلی می‌توانست بزرگترین سنگر ایرانیان برای دفاع از ایران، و نشان دادن چهره پلید متخاصم صهیونیستِ کودک کُش باشد. می‌توانست نمایش دهنده اقتدار ایرانیان و اوج همدلی و حمایت از نظام حاکم باشد. تصور کنید حداقل  20 میلیون ایرانی در یک روز نام مقدس #ایران را تِرند جهان می‌کردند. تصور کنید صدها کمپین و هزاران توییت محکومیت علیه حملات دشمن به خاک وطن منتشر می‌شد، آیا فردای آن نتانیاهو جرأت می‌کرد در پیام خودش از مردم ایران نام ببرد؟ آیا پس‌مانده متعفنِ سلطنت پهلوی با دیدن تنفر ایرانیان از اسرائیل و حملاتش به خاک ایران، جرأت می‌کرد توییت دیگری در دفاع از حمله به خاکمان بزند؟

    من حداقل در جامعه محدود اطرافم یقین دارم جمعیت قابل توجهی از شرایط فعلی ناراضی‌اند و مخصوصاً عملکرد ضعیف دولت سیزدهم را باعث مشکلات امروزشان می‌دانند، اما همه آنها با حمله نظامی اسرائیل به خاک کشورمان مخالفند. و بر تغییر رژیم توسط یک اشغالگر که آن همه جنایت در سرزمین‌های اشغالی مرتکب شده، باور ندارند. جای دردناکش برای اپوزیسیون پا منقلی اینجاست؛ آنانی هم که تا قبل از جنگ بازگشت پهلوی را آرزو می‌کردند، و گمان می‌کردند با براندازی و آمدن فرزند ناخلف پهلوی‌ها می‌توان کشور را نجات داد، بسیار از او خشمگین هستند و او را به خیانت به میهن و حتی پدر و پدربزرگش متهم می کنند.

    جای مردم عادی در توییتر خالی است. حساب‌هایی که در بالا از آنان یاد کردم نمی‌توانند نماینده خوبی در توییتر فارسی باشند. برای امثال محمدجواد های لاریجانی و همفکرانش مجبورم با مثالی ساده توضیح دهم: تصور کنید در یک محل زندگی می‌کنید. با یک نفر به مشکل خورده اید. او اصلا از شما بدش می‌آید و پشت سرتان صفحه گذاشته است. در این مساله حق هم با شماست، طرف مقابل فردی بد، دروغگو  و شیر ناپاک خورده است. شما تودار هستید و نمی‌خواهید کسی از مساله آگاه شود. اما در مقابل، طرف موضوع را عمومی کرده و هرکجا رفته و هرکس را دیده، بد شما را گفته است. چه می کنید؟ می خواهید تودار بمایند و به خدا واگذارش کنید؟ شما را چهره بدی معرفی کرده‌اند و پای آبرویتان در میان است. باز هم سکوت می‌کنید؟ خودتان به کنار! این موضوع به خانواده و عزیزانتان آسیب نمی‌زند؟ ممکن نیست که در محل انگشت نما شوید؟ حتماً به عنوان یک انسان عاقل و صاحب حق بایست که از خودتان دفاع کنید. به شما باشد می‌خواهید جلوی همسایگانتان را بگیرید و توضیح دهید. به چند نفر می توانید بگویید؟ چگونه باورتان می‌کنند؟ برای دفاع از خود چه دارید بگویید؟

    من به شما می گویم به جای گفتن حقیقت به یک یا چند نفر، تلاش کنید افراد بیشتری را در محل‌های تجمع اهالی مثل نانوایی، صف شیر و حتی مسجد محل جمع کنید و توضیح دهید. خودتان را و حقیقت خودتان را با دلیل آشکار کنید. حتماً در بین آن همه آدم اگر شما راست‌کردار باشید پشت شما در می‌آیند و از شما دفاع می کنند. حتی آنها برای دفاع از حقانیت شما دیگرانی را هم که در جمع حضور نداشته‌اند آگاه می‌کنند و اینگونه شما تبرئه و طرف مقابل رسوا می‌شود. این خیلی خوب است. شما مدافعانی پیدا کرده‌اید که اگر فردا روز، مشکل مشابهی پیش بیاید، شما را می‌شناسند و نتنها از طرف مقابل نمی‌پذیرند، بلکه از شما حمایت هم می‌کنند.

    پیرو مثال فوق شما ایران و مردم ایرانید. آن فرد بد و دشمن شما اسرائیل و آمریکاست. و آن تجمعات به مثابه توییتر و شبکه‌های اجتماعی بزرگی است که حرف شما و حقیقت شما در آن شنیده شد. از این داستان نتیجه می گیریم که در دنیای پر از فرکانس، سیگنال و ترافیک داده‌ها، باید حضور پرقدرت و موثر داشت. برادر و خواهر مسئول عزیز، صدا و سیما با دهها شبکه درون و برون مرزی‌اش نمی‌تواند نماینده همه مردم ایران باشد! تا همین قبل از جنگش هم خانه امن گروهی معدود بود و غیر از این اقلیت مأنوس با خود، مابقی را داخل آدم حساب نمی کرد! و کاش که به همین سادگی بود، حتی بارها آب پاکی را روی دستانمان ریختند که اگر نمی خواهید جمع کنید و ازاین کشور بروید. ایران فقط مال ماست. تلویزیون هم مال ما حزب اللهی هاست و بقیه‌تان کلهم اجمعین ول معطلید. با این صدا و سیما نه می‌شود وفاق کرد و نه اطمینان داشت که امانتدار باشد و صدای ایران و ایرانی جماعت!
    ایرانی باید از خودش دفاع کند. همانگونه که ما موشک ساختیم و در مقابل کشتار مردم بی دفاعمان ، پر‌قدرت بر سرشان موشک ریختیم! باید برای دفاع و حتی حمله در فضای سایبر آماده باشیم و حضور حداکثری داشته باشیم. موشک دفاع از ایران در فضای مجازی، توییت‌ها و هشتگ‌های #ایران است که باید میلیونی بر سرشان فرود آوریم و جهاد روشنگری در برابر سلطه امپریالیسم تروریست‌پرور راه بیاندازیم. نتانیاهو، همفکرانش و عمله‌های فارسی‌زبان بی‌وطنش در طول جنگ 12 روزه می‌خواستند ایرانمان را ناامن و ضعیف نشان دهند. می‌خواستند با هر حمله امید مردمانمان را نا‌امید کنند و ترس به وجود زنان و مردانمان بیاندازند تا یا فرار کنند و یا به خیابان بیایند. اما آیا اینگونه شد؟ نه!. ولی جهان باید این را می‌دید. باید می‌دید که نه‌تنها فرار نکردیم، بلکه استوار ایستادیم. اعتماد کردیم و شب‌ها بدون دغدغه درست دز همان اتاقی که همیشه به خواب می‌رفتیم خوابیدیم و صبح روز بعد بیدار شدیم. قفسه فروشگاه هایمان خالی نشد. همدیگر را زیر دست و پا له نکردیم. تازه با هم دوست‌تر و هموطن‌تر هم شدیم. به هم کمک کردیم. به آنان که نیاز داشتند، جای سکونت دادیم. فروشگاه و خدماتمان را تعطیل نکردیم. سودجو نبودیم و حتی از سودمان هم گذشتیم.

    آقا یا خانم مسئول فیلترینگ! آیا این همیت، این یک‌دلی، این غیرت و انسانیت سزاوار دیده‌شدن و مخابره به جهانیان نبود؟ آیا هر نوشتار، تصویر و ویدیو از این شجاعت و رشادت ملت ایران، یک تیر به قلب دشمنان و بدخواهان و آنانکه کفتار‌صفت منتظر زمین‌خوردنمان و پاره‌پاره کردن وطنمان بودند، نیست؟

    حتماً معتقدم به حفظ امنیت، به ممانعت از نفوذ و ضربه زدن به زیرساخت‌ها و شبکه‌ها. اما به نظرم از چند ده حساب سرخورده اسرائیلی به فارسی و ضد انقلاب درمانده نترسید. اجازه بدهید هر ایرانی با حضور در این فضا یک سنگر برای دفاع از آب و خاکش بزند. از انتقاد از خودمان و خودتان هم نترسید. ایرانی ممکن است گلایه‌مند باشد. حتما که منتقد هم هست، اما وطن‌فروش نیست. بروید و کنکاش کنید، همان اندک کاربران فعلی مانند شیر در روزهای جنگ کارشان را یکسره کردند. منشن‌ها و کامنت‌های زیر هر توییتی که می‌زدند را اگر بخوانید متوجه می‌شوید از چه مردمانی حرف می‌زنم. ما که اینترنت نداشتیم، اما فدای هموطن خارج نشینم شوم که با اقتدار جواب یاوه‌گویی‌هایشان را آنچنان کوبنده می‌دادند که از حجم پیام‌ها متحیر مانده بودند.بدبخت‌ها انتظار حمایت داشتند اما خراب شدند. آنها نمی‌دانستند ایرانی حتی اگر از حکومتش هم بریده باشد، اگر آواره غربت هم که باشد، باز هم خاک وطنش را به غریبه نمی‌دهد. نمی‌تواند ببیند هموطنش، عزیزان و خانواده‌اش در داخل خاک کشور، جانشان در خطز باشد.

    یکی از دوستانم که ساکن هلند است و با یک خانم هلندی ازدواج کرده تعریف می کرد که همسرش یکبار گفته

    “در مورد ایران و جایی که در آن به دنیا آمدی دچار تردید و سردرگمی هستم. خودت یک چیزهایی از کودکی، تحصیل و شرایط زندگی تعریف کرده‌ای. اما ایرانِ داخل فضاهای مختلف مجازی برایم متفاوت است. ایرانیان اینستاگرام به نظرم حتی بیشتر از چیزی که تو گفته‌ای، همه شاد و سرزنده هستند، زندگی و روزمرگی‌هایی مثل ما و حتی لاکچری دارند. می‌خندند. می رقصند. کنسرت می‌روند. مسافرت می‌روند، شخصیت‌های مهم هنری، ورزشی و … دارید. شهرهایتان مدرن و فرهنگ و آداب و سنن گسترده‌ای دارید. اما در توییتر یک ایران به من نشان داده شده که یک کشور عقب‌مانده، ترسناک و دارک است. یک ملت اسیر و دربند، فقیر و بدون تکنولوژی و هیچ امکاناتی هستند و چند گروه هستند که برای تغییر حکومت دارند با هم می جنگند.”

    بله! ما نیاز داریم که در این فضا حضور حداکثری داشته باشیم، دشمن تلاش کرده تا می‌تواند یک ایران غیر‌واقعی را به دنیا نمایش دهد. ایرانی که خیلی بد است و تازه می‌خواهد بمب اتم هم بسازد و دنیا را نابود کند. اگرچه به فضل خدای متعال تاکنون نقشه‌های شومشان با شکست مواجه شده و هستند انسان‌های شریفی در سرتاسر دنیا که فریب قصه‌های دروغین را نخوردند و در همین جنگ 12 روزه به حمایت از ایران و مقاومت برخواستند. اما ما نیاز داریم که به همه جهان خودمان را، سرشت نیک مردمانمان را بهتر و بیشتر بشناسانیم. و نقشه شوم دشمنان و بدخواهان ایران را بیشتر از پیش برملا کنیم. از اینرو از همه تصمیم‌گیران در این زمینه مجدداً و عاجزانه درخواست می‌کنم با بررسی دقیق و کارشناسانه، فضاهای بسته شده را که می‌تواند در پیشبرد اهداف و برنامه‌های ملی و مذهبی، علمی و آموزشی و حتی سرگرمی اثرگذار باشد را به روی ایرانیان باز کنید. تهاجم فرهنگی و چیزهای بد در این فضاها کم است، کسی که دنبال چیز باشد، آدرس چیزهاب را بلد است و مستقیم سراغ همان می‌رود، براندازی از طریق فضای‌مجازی با وجود گستردگی ایران و تنوع اقوام و تفکرات به طور قطع محال بوده و حتماً در این فضا شکل نخواهد گرفت،کما اینکه دهها هزار صفحه و کانال سالیان سال است که بیانیه و فراخوان می‌دهند، اما جز اتلاف وقت و هزینه عایدی برایشان نداشته است. از این چیزها نترسید، خیالتان راحت، ایکس و یویتیوب را رفع فیلتر کنید.

     

     

     

  • کلاهبرداری که روح شد، اما همچنان به نام برنده شدن از رادیو صبا کلاهبرداری می کند

    کلاهبرداری که روح شد، اما همچنان به نام برنده شدن از رادیو صبا کلاهبرداری می کند

    مگر می‌شود یک نفر با مستندات مشخصی که اتفاقاً قابل ردیابی است، ادعای اخاذی و کلاهبرداری داشته باشد، و مرجع رسیدگی‌کننده بدون بررسی حساب مقصد و اخذ دفاعیه طرف دریافت‌کننده وجه، پرونده‌ای را با یک جلسه مختومه کند

    کلاهبرداریپایگاه خبری رسا نشر -مهدی سوری: اخیراً یکی از نزدیکانم با سادگیِ تمام به یک تماس تلفنی کلاهبرداری پاسخ داده، و بدون آنکه متوجه باشد فریب تماس‌گیرنده را خورده است. و بی آنکه کمی تامل کند به امید برنده شدن جایزه 30 میلیونی از رادیو صبا، رمز پویای خود را در اختیار فرد قرار داده و در آن طرف خط با نصب اپلیکیشن بانک حدود 60 میلیون تومان از حساب وی برداشت شده است.

    اینکه چگونه تماس‌گیرنده به تمام اطلاعات هویتی و کارت‌های بانکی و حتی موجودی حساب وی دسترسی و اطلاع دقیق داشته، بماند. حتی این موضوع که مالباخته با توجه به تمام هشدارهای رسانه‌ای و آموزش‌های پیشگیرانه پلیس فتا، چگونه باز هم فریب خورده و از او کلاهبرداری شده است، هم باشد برای بعد. موضوع مهم این است که علی‌رغم شکایت مالباخته از صاحبان حساب‌هایی که پول‌ها به آنها واریز شده، دادیار محترم شکایت مالباخته را نپذیرفته و بدون بررسی فنی و اخذ توضیح و بررسی تماس‌ها و پیام‌های رد و بدل شده، در یک انشاء 3 صفحه‌ای، خالی کردن حساب این فرد را مصداق کلاهبرداری نمی‌داند، عجیب اندر عجیب است!

    هرچه در حکم نگارش شده کنکاش می‌کنم نمی‌فهمم چگونه برای دادیار محترم سرقت و کلاهبرداری آشکار در این پرونده محرز نشده است؟ مالباخته می‌گوید من هیچ اطلاعاتی از کارت بانکی شامل شماره کارت، تاریخ و CVV2 به فرد نداده‌ام. به من گفت دو بار کد احراز هویت برایت می‌آید، بده. تنها با دادن همین دو کد متوجه شدم که مبالغ زیادی از حسابم در حال کسر شدن است! اگر این سرقت و کلاهبرداری نیست، پس چیست؟ اینکه فرد را تطمیع کنند و بگویند جایزه برنده شده‌ای و با چرب‌زبانی و دروغ حسابش را خالی کنند، کلاهبرداری نیست؟ اینکه بدون نیت قبلی و بدون رد و بدل شدن مال و صورت گرفتن معامله‌ای پول به حساب دیگری واریز شود، امری خودخواسته است؟ مالباخته جنون آنی داشته و تصمیم گرفته پول را به یک حساب تصادفی واریز کند؟ حتماً باید چاقو زیر گلوی فرد بگذارند تا مصداق دزدی باشد؟ حتماً باید تلفن همراهش را هک کنند تا بگوییم کلاهبرداری صورت گرفته است؟ آیا در ساده‌ترین حالت برای اثبات ادعای مالباخته نباید صاحب حساب مقصد را احضار و از وی توضیحات اخذ شود که به چه دلیل و بر چه اساسی پول به حساب شما آمده است؟

    واقعاً هنوز فکر می‌کنم دادیار مستقر در دادسرا قصد شوخی داشته، یا اینکه موضوع کلاهبرداری تلفنی و اینترنتی در حوزه تخصصی ایشان نبوده است. مگر می‌شود یک نفر با مستندات مشخصی که اتفاقاً قابل ردیابی است، ادعای اخاذی و کلاهبرداری داشته باشد، و مرجع رسیدگی‌کننده بدون بررسی حساب مقصد و اخذ دفاعیه طرف دریافت‌کننده وجه، پرونده‌ای را با یک جلسه مختومه کند؟ آیا آخر سال بوده و خواسته‌اند حجم پرونده‌ها را سبک کنند؟ یا 60 میلیون تومان پولِ به زحمت درآمده از مسافرکشی به چشمشان کم و ناچیز به نظر رسیده است؟

    منطق حکم می‌کند شماره تلفن همراه تماس‌گیرنده بررسی شود، مالک شناسایی و احضار گردد. حساب فرد دریافت‌کننده بررسی شده و فرد احضار شود. این یک رویه مشخص در پرونده‌های این‌چنینی است. ضمن اینکه با توجه به روایت مالباخته از تماس و فرد تماس‌گیرنده، به نظر نمی‌رسد طرف پشت خط یک جوجه هکر زیر 20 سال بوده باشد که برای سرگرمی 60 میلیون تومان یک نفر را بالا کشیده باشد. حتماً با در دست داشتنِ این حجم از اطلاعات کامل هویتی و بانکی  و نحوه تطمیع و سرعت عمل در فریب مالباخته، پشت این جریان یک تیم کلاهبرداری حرفه‌ای حضور دارد. و اتفاقاً رسیدگی به این پرونده می‌تواند رمزگشای پرونده‌های مشابه و کلاهبرداری‌هایی باشد که به راحتی در این کشور در حال انجام است.

    به هر حال، یک ادعایی مطرح شده است. آیا مرجع رسیدگی‌کننده نباید رویه اثبات یا رد ادعا را پیش گیرد؟ نوشتن چند خط حکم بر اساس چند بند و تبصره قانونی، بدون توجه به خسارت مادی و معنوی تحمیل شده بر مالباخته و مختومه کردن پرونده، آن هم به این دلیل که خودش کد را به طرف داده، با عدالت همخوانی ندارد. در کدام معامله مرسوم است که خریدار رمز پویایش را تلفنی به فروشنده بدهد تا او از آن طرف خط پروسه پرداخت آنلاین را تکمیل کند؟

    اینکه دادیار محترم ضرورت رسیدگی به این ماجرا را درک نکرده، بسیار تأسف‌آور است. شاید اگر به جای سرعت بخشیدن به مختومه کردن پرونده‌ها، کمی خود را جای مالباخته قرار می‌داد و به خسارتی که به فرد وارد آمده، فکر می‌کرد، شاید روند این پرونده به سمت کشف حقیقت و دستگیری کلاهبردارانی که همین الان آزادانه دنبال خالی کردن حساب یک فرد ساده‌لوح دیگر هستند، منجر شده بود. بر اساس دیده‌ها و شنیده‌های بسیاری احساس می‌کنم در دادسراهای شهرستان‌های غرب استان تهران، شاید به دلیل حجم بالای پرونده‌ها و کمبود نیرو، رسیدگی به پرونده‌ها آن‌چنان حرفه‌ای نیست. امیدوارم که ریاست محترم قوه قضائیه اهتمام ویژه‌ای به این مناطق داشته باشند و برای افزایش کیفیت خدمات قضایی و برخورداری شهروندان این شهرستان‌ها از عدالت تدبیری بیاندیشند. شاکی پرونده تا قبل از دریافت این حکم، امید بسیاری به عدالت دستگاه قضا برای پیگیری و احقاق حقوقش داشت. اگرچه خودش هم بسیار تقصیرکار است؛ اما آنچه از انشای این رأی برمی‌آید، مالباخته محکوم شده و کلاهبرداران بی‌گناه هستند. فکر می‌کنم آنها هم به خوبی رویه را می‌دانند و با شیوه‌ای مشخص کلاهبرداری می‌کنند و یقین دارند که قرار نیست پایشان به دادسرا و زندان باز شود!

    پ ن : رأی صادره تسط دادیار محترم به رویت چند نفر از وکلای خبره و متخصص در همین زمینه رسیده و همگی این عزیزان اذعان بر اشتباه دادیار در نگارش حکم داشته و معتقد هستند که در موضوع فوق کلاهبرداری آشکارا صورت گرفته و دادگاه باید علاوه بر احضار مالک خط همراه، فرد یا افرادی را که وجوه نقدی به حسابشان واریز شده است را احضار و توضیحات لازم از ایشان اخذ می شده و سپس اقدام به دادن حکم می کرده است.علی ایها الحال شاکی پرونده نسبت به این حکم در زمان مقرر اعتراض خود را پس از مشورت با وکلا تسلیم نموده است و همچنان امیدوار به رسیدگی عادلانه به این پرونده است. 60 میلیون تومان برای ما مردم معمولی که با زحمت به دست می آید پول کمی نیست!

    به روز رسانی و ادامه پیگیری این پرونده {30 تیر 1403}

    اکنون که حدود 5 ماه از این کلاهبرداری می گذرد، پیگیری این پرونده همچنان توسط قوه قضائیه ادامه دارد. اما به جهت سرعت لاک پشت وار درپیگری و شناسایی و دستگیری کلاهبردار یا کلاهبرداران، هیچ اتفاق خاصی در این پرونده رخ نداده است. حدود یک ماه پیش با استعلام شماره تلفن همراه تماس گیرنده، آدرس کلاهبردار مشخص گردیده و با نیابت قضایی مشخص شد که مالک سیمکارت در محل اعلامی سکونت ندارد و تنها روند مثبت پس از 5 ماه بی نتیجه ماند.

    نمی دانم دادایار شعبه منتظر چه چیزی بوده است؟ مشخص است کسی که کلاهبرداری می کند، آدرس ثبتی در سامانه اپراتور تلفن همراه و بانک یک نشانی غلط و سوخته است. و به فرض دادن اطلاعات درست در زمان خرید سیمکارت، حتماً پس از کلاهبرداری در نشانی اعلامی منتظر نمی نشیند تا یک روز پلیس او را دستگیر کند. پس نتیجه می گیریم رویه و روش شناسایی و احضار متهم به کلاهبرداری اشتباه است. اگر به جای تلف کردن وقت آن هم به مدت خدود 5 ماه از شکایت مالباخته، حساب مورد نظر مسدود و یا رد زنی از سایر خطوط این فرد صورت می گرفت، امروز این پرونده مختومه شده بود و شاکی به حقش رسیده بود. چه بسا این روند کند و طاقت فرسای رسیدگی به این شکایت، فرد کلاهبردار از همین روش برای خالی کردن حساب چندین نفر دیگر هم اقدام کرده باشد. واقعاً گمان نمی کنم اگر نیت بر رسیدگی عاجل به چنین پرونده هایی باشد، دسترسی به شخص کلاهبردار خیلی هم سخت باشد.

    در نهایت با عدم حضور کلاهبردار در محل اعلامی توسط اپراتور، این پرونده در بلاتکلیفی قرار گرفت. و مشخص نیست اقدام بعدی دستگاه قضایی برای پیگیری از طریق روش های دیگر چقدر زمان خواهد برد. اصلاً آیا مالباخته در نهایت به پولش می رسد؟ و یا اینکه اگر شانس داشته باشد کلاهبردار طعمه های بیشتری را به دام بیندازد، و شکات پرونده زیاد شوند و پلیس آگاهی مجیور شود به طور ویژه به این پرونده رسیدگی کند.

    احتمالاٌ بعد از مطالعه این پرونده متوجه شده اید که اگر از این روشها سر شما کلاه بگذارند، باید بی خیال پولتان شوید. نمی گوییم شکایت نکنید و یا امیدی نداشته باشید، فقط زیادی روی کمک پلیس و قوه فضائیه حساب باز نکنید. منتظر نباشید به این زودی ها کلاهبردار به دام بیفتد و شما به اموالتان برسید. پس بهتر است حواستان را جمع کنید و در دام شیادان نیفتید. شما آنقدرها هم آدم مهم و خوش شانسی نیستید که از صدا و سیما به شما زنگ بزنند و برنده جایزه شوید. امروز اگر به هشدار ها توجه نکنید و فریب بخورید شما هم مانند شاکی این پرونده ساده نباشید که م. صادقی و یا فرد ناشناس دیگری که از خط تلفن و حساب بانکی او استفاده می کند، به سادگی تمام پول را از حسابش برداشت کرد و یک لیوان آب خنک نوشید و اکنون گوشه ای از این مملکت به کلاهبرداری مشغول است، باید حسرت آن روز را بخورید که به آن تماس پاسخ دادید و طمع کردید که قرار است به حسابتان پول بریزند. اما برعکس، حسابتان را طوری خالی می کنند که برای پس گرفتن آن ماهها از این دادسرا، به آن اداره آگهی بروید و دست آخر پولتان که برنمی گردد هیچ، کلی هزینه اضافی هم خرج کردید و از همه بدتر اعصاب و روانتان آسیب خواهد دید.

    بعید می دانم در این پرونده اتفاق خاصی که به نفع مالباخته باشد رقم بخورد. اما اگر فرجی شد، در به روز رسانی بعدی اسناد و احکام صادره در این پرونده را منتشر خواهیم کرد. در آخر باز هم هشدار می دهیم که به هیچ عنوان به تماس های مشکوک پاسخ ندهید و اگر کسی از هر طریقی با انواع وعده‌ها از شما درخواست اطلاعات بانکی و مخصوصاً کد رمز پویای پیامک شده به تلفن تان را کرد، همان جا مکالمه را قطع کنید و شماره را به پلیس فتا گزارش دهید.

    به روز رسانی پرونده پس از 1 سال { تیر 1404}

    یک سال از ماجرای این کلاهبرداری تلفنی گذشته و شاید برای شما مهم باشد بدانید که ماجرای این کلاهبرداری در نهایت به کجا رسید؟ پس از کلی دوندگی شاکی، بالاخره حکم جلب سیار  متهم م. صادقی صادر شد و مشخص شد که مالباخته تنها شاکی پرونده نیست و افراد زیادی با عناوین مجرمانه متفاوت برای جلب متهم به درب خانه ثبت شده وی رفت و آمد کرده‌اند. حال این متهم کجاست؟ خدا می داند. بررسی‌ها نشان می‌دهد که این فرد همچنان داخل کشور است چراکه بر خلاف تصور ما و روش‌های مشابه و مرسوم، این کلاهبرداری از داخل زندان نبوده، و از آنجایی که م. صادقی در لیست زندان های کشور هم نیست و از کشور هم خارج نشده، قطع به یقین در همین تهران، یا شهرهای اطراف آن مخفی شده است. تا جایی که می دانیم، هر چند وقت یکبار پیدایش می شود، کلاه عده ای را بر می‌دارد و برای مدتی ناپدید می شود.

  • حماقتی به نام اینترنت طبقاتی

    حماقتی به نام اینترنت طبقاتی

    اینترنت طبقاتی در نهایت چیزی جز ایجاد رانت، فساد، گسترش نفوذ و از همه بدتر دور شدن مردم از حکومت و نا‌امیدی و سرخوردگی به واسطه تبعیض و بی عدالتی نخواهد داشت.

    پایگاه خبری رسا نشر – مهدی سوری: حتی استفاده از این لفظ بسیار خجالت‌آور و شرم‌آور است. فکر کردن و مطرح کردن آن هم جز حماقت چیز دیگری نیست. و مسلماً واژه «اینترنت طبقاتی» از دهان همان‌هایی بیرون آمده است که در طول سالهای گذشته با افکار پوسیده و مغزهای تهی تلاش کردند آزادی مردم را به مسلخ اسارت ببرند. همانهایی که نفوذی وار اینترنت را محدود کردند و با فیلترینگ گسترده خسارت‌های جبران ناپذیری را به کشور زدند!

    حماقتی به نام اینترنت طبقاتی

    مگر دوران بربر و عصر خان و رأیت است که در یک حکومت انقلابی – اسلامی که آن هم با اراده مردمانش و اتفاقاً با هدف ایجاد برابری و عدالت تشکیل شده، حرف از طبقاتی کردن یک امکانات عمومی را به زبان می آورید؟ در کدام اندیشه اسلام، کدام کلام امام خمینی (ره) و بیانات رهبر انقلاب شنیده اید که جایی از دو دستگی و ایجاد محدودیت برای افرادی از جامعه و دادن امکاناتی برای خواص حرفی به میان آمده باشد؟ و کدام ماده و بند از قانون اساسی ایران به برخی افراد جامعه با هر هدف و توجیحی برتری و مزیت نسبی هبه شده است که ما خبر نداریم؟ بعضی حرف‌ها به زبان آوردنشان هم بد است؛ چه برسد به اجرایی کردنشان. من نمی‌دانم این کار شنیع از کجا و توسط چه کسانی مطرح شده است. اما اول خودم، آنها و همه را توصیه می کنم به تقوای الهی و از این دوستان می خواهم که توبه کنند. و دیگر حتی حرفش را به زبان نیاورند اگر وجدان دارند. اگر انسانند و برای انسانها شأن و حرمت قائلند. اینترنت و هر چیزی که بخواهد برای افراد یک جامعه خط کشی های نامتعارف ایجاد کند، در نهایت بلای جان آزادی و امنیت است. مردم را از هم جدا نکنید. ما همه در یک کشور و در یک مسیر هستیم. ما ایرانی هستیم.

    از تجربه فیلترینگ که دست آخر بلای جانمان شد، عبرت بگیرید. از رانت ایجاد شده به واسطه فروش فیلترشکن، از خسارت‌های امنیتی اپ‌های نا امن، از خسارت‌های مادی به مردم برای تهیه وی‌پی‌ان، از آسیب‌های مادی و معنوی گسترده به صاحبان کسب و کارهای آنلاین و … ، دهها دلیل منطقی که با فیلتر و محدود کردن اینترنت، درس بگیرید. از همان آغاز، راه را اشتباه رفتید و در مقابل تحلیل‌ها و گلایه‌های به حق هم جبهه گرفتید. سالها بر این کار اشتباه اصرار کردید و جالب است که اکنون از درون حاکمیت خیلی ها اذعان می‌کنند که فیلترینگ اشتباه بود. طبقاتی کردن اینترنت هم اشتباه است. چرا برخی به تکرار اشتباه اصرار دارند؟ اینترنت طبقاتی در نهایت چیزی جز ایجاد رانت، فساد، گسترش نفوذ و از همه بدتر دور شدن مردم از حکومت و نا‌امیدی و سرخوردگی به واسطه تبعیض و بی عدالتی نخواهد داشت. در آخر دودش در چشم خودتان می رود.

    مسئول گرامی، نماینده محترم، متخصص و کارشناس عزیز، اینترنت مانند آب است. و آب راهش را بالاخره پیدا می‌کند. اعمال محدودیت‌های بیشتر، تداوم فیلترینگ و طبقه‌ای کردن اینترنت باعث رواج استفاده مردم از اینترنت ماهواره‌ای و بسترهای جدیدی که در حال بروز و ظهور هستند خواهد شد. برای ماهواره و ویدیو هم جرم‌انگاری کردید، تهش چه شد؟ استارلینک هم به سرنوشت همانها دچار خواهد شد. جلوی تمایلات جامعه را نمی‌توان گرفت، محدودترش کنید بی آنکه به جریمه و زندان فکر کند، استارلینک را هم تهیه می کند و به اینترنت آزاد وصل می شود. می گویید نه! این گوی و این میدان …

     

  • بلاتکلیفی جمعی در برابر اقدام قانونی دولت؛ بالاخره اتباع افغانستانی بمانند، یا اخراج شوند؟

    بلاتکلیفی جمعی در برابر اقدام قانونی دولت؛ بالاخره اتباع افغانستانی بمانند، یا اخراج شوند؟

    اخراج سریع همه افغان‌های غیر قانونی و مشخص شدن تکلیف آنهایی که قانونی در این کشور زندگی می‌کنند، بسیار ضرورت دارد. خیلی از این افراد اقامت و کارت آمایش را در یک استان دیگر گرفته اند و اکنون در استان دیگری سکونت دارند. خیلی‌هایشان محل سکونت مشخصی ندارند. در کجای دنیا به اتباع بیگانه اجازه می‌دهند آزادانه و بدون رهگیری هرکجا که دلشان می خواهند بروند؟

    پایگاه خبری رسا نشر- مگر تا همین یک ماه پیش از جنگ، همین شماها ملت شریف ایران خواستار اخراج افغان ها از کشور نبودید؟ شماها نبودید که از افزایش بی رویه و قارچ‌گونه‌شان در شهرهایتان شکایت داشتید؟ از شلوغی صف نان، از گرانی و کمبود مسکن به واسطه شراکت شیطانی صاحبخانه‌ها و املاکی‌ها در اجاره خانه به اتباع گلایه نمی‌کردید؟ از نوع فرهنگ شهرنشینی، از زاد‌ و‌ ولد بدون کنتورشان، از تفاوت‌های فرهنگی و … . مگر شما نبودید که به دولت فشار می‌آوردید چرا افغانستانی‌ها را بیرون نمی‌کنید؟ پس چه شد؟ به خاطر نوید محمدزاده پشیمان شدید؟ یا چون مخالفت با اخراجشان را یک شبه وایرال کردند، جو فضای مجازی شما را گرفت؟

    بلاتکلیفی جمعی در برابر اقدام قانونی دولت؛ بالاخره اتباع افغانستانی بمانند، یا اخراج شوند؟

    متاسفانه نبود مرجعیت رسانه‌ای، ملی نبودن صدا و سیما و عدم پرداختن به نیازهای عمومی جامعه، از دست رفتن مقبولیت چهره‌های سرشناس به سبب گیر افتادن در بازی‌های سیاسی،  فیلترینگ‌شبکه های اجتماعی و سکوت اجباری رسانه‌های مستقل باعث شده تا ایرانیان داخل کشور، نادانسته تلویزیون‌ها، کانال‌ها و صفحات بی‌هویت را دنبال و به آنها اعتماد کنند. و این کانالها به راحتی در ذهن اکثریت آدمهای معمولی جامعه اثر می‌گذارند و آنها را به هر سو که می‌خواهند می‌کشانند. در رابطه با موج مخالفت اخراج اتباع و مهاجران غیر‌قانونی هم، متاسفانه باز عده‌ ای ساده لوح آلت دست آنان شدند.

    اخراج اتباع افغانستانی که با روی کارآمدن دولت طالبان و در سالهای 401 تا 403 به طور غیرقانونی و با اهمال دولت سیزدهم وارد کشور شده‌اند در همان ابتدای تشکیل دولت پزشکیان در برنامه وزارت کشور بود و با کمک بی‌شائبه نیروی انتظامی تا آخر سال حدود 2 میلیون افغان غیرقانونی از کشور اخراج شدند. متاسفانه هیچ آمار رسمی از تعداد اتباع افغانستانی مقیم در ایران وجود ندارد. اما اگر اخراج این 2 میلیون نفر در عمل رخ داده باشد، تنها با یک گشت و گذار در سطح استان تهران می توان فهمید که فقط یک مشت از این خروار برداشته شده و تعداد اخراج شدگان آنچنان به چشم نمی‌آید.

    جنگ که شد، مشخص شد که تعدادی اتباع بیگانه در جنایت‌های موساد و کمک به ارتش اسرائیل برای شناسایی اهداف، ترور و تخریب نقش داشته‌اند. با دستگیری هایی که در اواسط جنگ رخ داد نهادهای امنیتی متوجه شدند که موضوع به یک یا دو نفر که لیزر بیاندازند و لوکشین بفرستند ختم نمی‌شود. با پیگیری‌های نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و انجام عملیات‌‌های گسترده، کارگاههای ساخت پهپاد و نفرات بسیاری در سرتاسر کشور شناسایی و دستگیر شدند.

    سوای این موضوع و نقش برخی از اتباع در همکاری با اسرائیل، اکنون شرایط کشور با وجود آتش‌بس به گونه‌ای نیست که بتوان از این تعداد افراد بیگانه حتی اگر فارسی‌زبان، مسلمان و شیعه هم که باشند پذیرایی کرد. موضوع جنگ شوخی بردار نیست. امنیت شهروندان ایرانی از هر چیز دیگری مهم‌تر است. در بهبوهه مشکلات سیاسی، اقتصادی و تحریم‌ها، ما دیگر نمی‌توانیم و نباید که اجازه دهیم میلیون‌ها غریبه بی‌نام و نشان، در شهرها و کنار همشهریانمان سکونت و تردد کنند. عقلانیت این را می‌گوید. استراتژی درست همین است که دولت و وزارت کشور پبش گرفته اند. اخراج سریع همه افغان‌های غیر‌قانونی و مشخص شدن تکلیف آنهایی که قانونی در این کشور زندگی می‌کنند، بسیار ضرورت دارد. خیلی از این افراد اقامت و کارت آمایش را در یک استان دیگر گرفته اند و اکنون در استان دیگری سکونت دارند. خیلی هایشان محل سکونت مشخصی ندارند. در کجای دنیا به اتباع بیگانه اجازه می‌دهند آزادانه و بدون رهگیری هرکجا که دلشان می‌خواهند بروند؟

    این یک قانون است. فریب شبکه‌های معاند را نخورید. بازیچه دست افراد غرض‌ورز نشوید. اتباع بیگانه که غیرقانونی وارد کشور شده اند، مجرم هستند. باید طبق قانون با آنها برخورد شود، حال اینکه جمهوری اسلامی با عطوفت و رأفت به جای جریمه، محاکمه و زندانی کردن این افراد، آنها را تا مرز مشایعت می‌کند، شایسته گلایه و انتقاد نیست. بله. حتماً باید کرامت انسانی آنان حفظ شود. حتماً باید تا آخرین دقیقه‌ای که در داخل مرز ایران هستند به آنها رسیدگی شود. این یک اقدام فورس بود که بدون تأمل باید همین روزها صورت می‌گرفت. و حتماً در این شرایط ممکن است تخلفاتی هم صورت بگیرد. ممکن است مشکلاتی هم برای این افراد به وجود بیاید. وقتی غیرقانونی وارد خاک کشور بیگانه می‌شدند، باید فکر این روزها را هم می‌کردند! از دولت سیزدهم کسی را نمی‌شود گیر آورد و پاسخگو کرد که چرا مرز کشور را به روی افرادی باز کردند که عده‌ایشان نمک خوردند و نمکدان شکستند؟ دیدید که اکثر دستگیر‌شدگان اتباعی بودند که کمتر از 2-3 سال قبل به ایران وارد شده‌اند!

    در رابطه با ماجرای پدر فرشته حسینی بازیگر و هنرمند ارزشمند سینما هم باید گفت بله، صورت خوشی نداشت و من هم ناراحت شدم. اما از آنجایی که خدمت سربازی را در کلانتری گذارنده‌ام به خوبی می‌دانم که این یک اقدام معمول است. چیز تازه‌ای نبود. اتباع را می‌گیرند، سوابق و هویتشان را بررسی می‌کنند، اگر مجوز قانونی اقامت داشته باشند، رهایشان می‌کنند. به عقیده من هرکسی که پدر خانم نوید محمد زاده را برای مشخص شدن وضعیتش به کلانتری هدایت کرده، وظیفه قانونی‌اش را انجام داده و تازه باید از او تشکر هم کرد. رفتار این بازیگر بسیار نسنجیده بود و شاید متصور بود که پدرخانمش هم می‌تواند مانند خودش تافته جدابافته‌ای از جامعه باشد. نه خیر عزیز! پدر همسر شما و همسر شما که هیچ، حتی خود شما و خانواده‌تان هم در مقابل 90 میلیون ایرانی دیگر، هیچ امتیاز و اعتبار بیشتری در برابر قانون ندارید. همه با هم برابریم! همانطور که گفتم این یک اقدام مرسوم در پلیس است. متاسفانه هنرمندان دیگری هم نادانسته و من باب رفاقت با آقای بازیگر، با گذاشتن استوری حمایتی، قانون را زیر سوال بردند. من جای نوید محمدزاده و دیگر همکارانش بودم به جای اعتراض تازه تشکر هم می کردم که پلیس دارد به وظیفه اش عمل می کند.

    بلاتکلیفی جمعی در برابر اقدام قانونی دولت؛ بالاخره اتباع افغانستانی بمانند، یا اخراج شوند؟

    بله، باید با اتباع با احترام برخورد کرد. بله، باید با یک شرایط بهتر مقدمات خروجشان را فراهم کرد. بله، صاحبخانه ها باید پول پیش آنها را پس بدهند. بله، هرچه شما می گویید درست است. ولی! بگذارید خیالتان را راحت کنم. با وجود تمام تلاش‌های پلیس و نهادهای مربوطه و اذیت و آزاری که برای گرفتن و دیپورت همین تعداد اتباع غیر‌قانونی که برخی از آنان نه احترامی برای قانون ایران و شهروندانش قائلند. و نه مانند نسل قدیمی مهاجران افغان تعصب و تعهدی به کشور میزبان دارند، و از قضا نه اهل کسب و کارند و بدتر از همه به دلیل نداشتن تعهد قلبی و قانونی و عدم سکونت در محل مشخص، بیشترین تخلفات، جنایات، تعدی و تعرض به نوامیس، مزاحمت، استعمال و فروش مواد مخدر و چیزی که به تازگی شاهدش بودیم خیانت به کشور میزبان و همکاری با دشمنان و اقدامات خرابکارانه را در بین این قشر شاهد هستیم؛ بیشتر از نیمی از این افراد به محض اخراج، بلافاصله و در کمتر از یک هفته با کمک یک عده افراد سودجو دوباره به صورت قاچاقی وارد کشور می‌شوند. این چرخه ادامه‌دار است. پلیس می‌گیرد و اخراج می‌کند، این افراد دوباره از هر طریقی شده ورود پیدا می‌کنند.

    حقیقتاً نمی شود همه را اقناع کرد، مخصوصاً آن عده که از سر لجاجت با حکومت، بازیچه وطن‌فروشان شده‌اند. ساده لوحانی که درک نکردند و از خودشان نمی پرسند چرا باید حکومت کشور من به کسانی که غیرقانونی وارد شده‌اند  و امنیت را به مخاطره می‌اندازند، بیش از این اجازه ماندن بدهد؟ مگر همانهایی که در آنطرف آب و در کشورهای اروپایی نشسته‌اند و برای ما نسخه می‌پیچند، کشور محل اقامتشان به مهاجرین غیرقانونی اجازه ورود می‌دهد؟ بروید کمی جستجو کنید و ببینید که چه بلایی بر سر مهاجران می‌آورند. آنها را در کمپ‌های اقامت اجباری در محیط های کثیف و بدترین شرایط زندگی اسکان می‌دهند. به ضروری‌ترین امکانات زندگی دسترسی ندارند. حق دسترسی به پزشک ندارند. و پس از مدتی اخراجشان می‌کنند. یک هزارم رفتاری که با مهاجرین غیرمجاز در کشورهای دیگر می شود، در جمهوری اسلامی با اتباع قاچاقی نکرده‌اند. اتباع در کشور ما آزادانه کار کردند و هرکجا که خواستند سکونت گزیدند. ما با قدیمی‌هایشان دوست، هم‌بازی، همکلاسی، همکار و حتی فامیل شده‌ایم. کودکان بسیاری به واسطه ازدواج ایرانیان با اتباع افغانستان به دنیا آمده اند. این خود نشان از یک همزیستی مسالمت‌آمیز و محترمانه نمی‌دهد؟

    اما میهمانی تمام شد؛ اکنون وقت رفتن است. دوست عزیز! فریب اینترنشنال را نخور! آنها نگران شأن انسان‌ها نیستند. آنها به دنبال دغدغه صاحبشان و به عنوان کارفرما نگران از دست رفتن سرمایه کارشان برای ترور و نا‌امنی در داخل خاک ایرانند. کارفرما نگران کارگرانش شده، نگران میلیون‌ها دلار هزینه برای آوردن آنها به تهران و استفاده در زمان مناسب بعدی. اینها اگر دلشان برای افغانستان و مردمانش می سوخت که پس از برقراری یک حکومت مردمی، دوباره کشور را به دست طالبان نمی‌دادند! آمریکایی‌ها میلیاردها دلار هزینه کردند، کلی کشته دادند که طالبان را بیرون کنند. که چه بشود؟ چندسال بعد دو دستی افغانستان را تقدیم طالب جماعت کنند؟ اگر آخرش این بود، پس چرا وارد جنگ شدند؟

    افغانستان مظلوم است، مردمانش مظلوم‌تر و شریف‌تر. رُک و بدون تعارف اما افغان‌های تازه‌وارد را میهمانان ناخوانده می‌دانم. علاقه‌ای به حضورشان در خاک کشورم ندارم. همانگونه که گفتم نسل جدید اتباع وارداتی، نه در رفتار و نه در کردار هیج شباهتی به هم‎میهنان افغانی‌ام که بیشتر از 30-40 سال است در کنار ما زندگی می‌کنند ندارند. این موضوع را خود این عزیزان نیز تائید می‌کنند. اتفاقاً اتباع قدیمی هم از حضور این افراد گلایه دارند و آسیب زیادی دیده‌اند. هرچه در این سال‌ها این انسانهای زحمت‌کش و تلاشگر آبرو و عزت جمع کردند، این عده افراد بی هویت یک شبه بر بادش دادند. آنها به صراحت اعلام می‌کنند که مهاجرین غیرقانونی 3 سال اخیر وارد ایران شدند، انسان‌های صادق و متعهدی نیستند. بنابراین، پیرو تمام موارد فوق و ضرورت ایجاد شده در کشور، کاملاً از اخراجشان حمایت می‌کنم. اما خروج اتباع افغانستانی باید با برنامه‌ریزی درست، نظارت بیشتر، محترمانه و در شأن آنان صورت پذیرد. ما هرگز برای افغانستانی‌ها میزبانان بدی نبودیم و انشالله هنگام بدرقه هم محترمانه روانه شهر و دیارشان خواهیم کرد.

    مهدی سوری

  • خلاء مشهود اطلاع رسانی امنیتی – نظامی در زمان جنگ و پسا‌‌جنگ

    اطلاع رسانی سریع و به موقع به شهروندان برای حفظ جان و خروج از محدوده جنگی و خطرساز از بدیهیات جنگ است که هر دولتی باید این خدمات را در زمان جنگ به شهروندانش ارائه دهد.

    پدافند تهران

    به گزارش پایگاه خبری رسا نشر بنابر گزارش های مردمی در ساعات اولیه شب دوشنه 9 تیر پدافند تهران در شمال  و شرق تهران فعال شده است. همچنین برخی کاربران از شنیده شدن صدای انفجار در تبریز و مراغه خبر دادند. بلند شدن صدای انفجار و عملکرد پدافند آن هم در شرایط آتش‌بس ناپایدار و انتشار شایعاتی مبنی بر آماده سازی رژیم صهیونیستی برای حمله دوباره به خاک ایران، موجب ترس و اضطراب در بین هموطنان می‌شود.

    متاسفانه در طول جنگ 12 روزه اطلاع‌رسانی در رابطه با شرایط نظامی شهرها و مناطق تهران و امنیت محل‌ها از سوی صدا و سیما و رسانه های رسمی بسیاز ضعیف بود. و تا قبل از محدودیت‌های اینترنت کانال‌ها و رسانه‌های ضد‌انقلاب تبدیل به مرجع خبری و منبع موثق حملات و انفجارهای تهران و سایر شهرها شدند. رسانه‌های رسمی مانند صدا و سیما بیشتر وقتشان را به تحلیل و برنامه های حماسی می گذراندند و حملات رژیم اشغالگر صهیونیست به داخل خاک کشور را بنا بر مصلحت‌های خودشان یا پوشش نمی دادند و یا با کمترین اهمیتی بازخورد می دادند. معمولاً اطلاعیه ها و گزارشاتِ پس از حمله و انفجار، ساعاتی بعد و در بخش های خبری به اطلاع شهروندان می رسید. اما مردم به خصوص تهرانی ها به دنبال این بودند که بدانند کجاها مورد حمله قرار گرفته؟ چقدر با محل کار و سکونتشان فاصله دارد؟ و آیا محل سکونت خانواده، دوستان و عزیزانشان از حملات موشکی و پهپادی در امان بوده است؟

    اینکه حکومت و مردم ایران در جنگ 12 روزه تحمیلی مانند شهروندان اسرائیلی آمادگی لازم را نداشتند و ما در کشوری زندگی می کنیم که از آخرین جنگ آن 36 سال می گذرد، کاملاً درست است. بنابراین می‌توان گفت مانند یهودیان سرزمین های اشغالی در شرایط جنگی زندگی نمی‌کنیم و زیاد بلدش نیستیم. اما اطلاع رسانی سریع و به موقع به شهروندان برای حفظ جان و خروج از محدوده جنگی و خطرساز از بدیهیات جنگ است که هر دولتی باید این خدمات را در زمان جنگ به شهروندانش ارائه دهد. اینکه در چه محله‌هایی حمله صورت گرفته است و شهروندان چه باید و نبایدهایی را باید رعایت کنند را می‌شد به آسانی برنامه‌ریزی و اطلاع‌رسانی کرد.

    شبکه خبر: حمله اسرائیل به چند استان دیگر/ بلند شدن دود از منطقه نطنز اصفهان/ تسنیم: صدای انفجار در کرمانشاه هم آمد

    اگرچه جنگ و تبادل آتش چندروزیست متوقف شده و مشخص نیست که آیا دوباره حکومت تروریستی و جنایتکار نتانیاهو توان و جرأت تکرار اشتباهش را دارد یا خیر!. اما در داخل کشور نباید این ماجرا پایان یافته تلقی شود. نگاه به خدعه‌ها و نیرنگ‌های سیاست‌مداران غربی خصوصاً ترامپ دروغگو و موهم،  به ما یادآور می شود که طرف مقابل هر لحظه ممکن است یک حماقت دیگری بکند. بنابراین باید با دقت عملکردِ تمام قوا، سازمان‌ها و نهاد‌ها در 12 روز جنگ بررسی و ضعف‌هایمان شناسایی و مرتفع گردد.

    یکی از مهمترین ضعف‌های آشکار همین اطلاع‌رسانی است که باید یک سخنگوی مستقل اما هماهنگ با همه دستگاهها در هر لحظه وقایع و دستورالعمل‌های صادره را  انعکاس دهد. آنها در تلاویو از لحظه شلیک موشک‌های ما به شهروندان‌شان اطلاع می‌دادند و همه را به سمت پناهگاه‌ها هدایت می‌کردند. درست است ما پناهگاه عمومی نداشتیم و  هنوز یک زیرساخت و پلتفرم همگانی و فراگیر مناسب برای این شرایط نداریم. اما آنقدرها هم دستمان بسته نیست. می‌توان با استفاده از جوامع تشکیل شده در بسترهای مختلف دولتی و خصوصی در لحظات مهم و حیاتی از طریق تلفن‌های همراه اطلاع‌رسانی کرد. از ارسال پیامک گرفته تا ارسال نوتیفیکیشن در برنامه‌های پرمخاطب مانند اسنپ، تپسی و … . ضمن اینکه ایرانسل و همراه اول در روزهای عادی از طریق دکل های BTS با ارسال روزانه صدها پیامک تبلیغاتی اینباکس ما را سوارخ می‌کنند، نمی‌شد امشب از طریق همین سامانه ساعاتی قبل به مردم مناطق شمالی و شرقی تهران اطلاع داد که عملکرد پدافند به جهت تست و بررسی آمادگی است و خطری تهدیدشان نمی کند؟

    در همه خانه‌ها افراد مسن، بیمار و کودکانی هستند که در طول سه‌هفته اخیر دچار تروما، استرس و فشارهای فراوانی شده‌اند. اگرچه که حفظ آمادگی دفاعی بسیار واجب و حیاتی است، اما می‌شود با یک اطلاع‌رسانی ساده قبل از اقدامات کنترلی، از آلام این گروه‌ها کاست و از طرفی هم مانع از انتشار شایعه و ایجاد فضای رعب و وحشت توسط افراد و رسانه‌های ضد‌انقلاب شد. در رابطه با خبر عملکرد پدافند برای تست، تا خبر به صورت رسمی منتشر شود، دهها مطلب و شایعه باعث ایجاد فضای رعب و وحشت در فضای مجازی شد. یک خبر خوب که نشان از آمادگی کامل نظامیان فداکار و  از‌ جان‌گذشته نیروهی مسلح‌مان برای دفاع از مردم در برابر تجاوزات دشمن می‌داد، با عدم اطلاع‌رسانی درست، ساعاتی فضا را برای سوء استفاده بدخواهان ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران فراهم کرد.

    پی نوشت:

    اطلاع رسانی و شیوه بیان خبر در شرایط جنگی با توجه به مسائل امنیتی و نظامی خصوصاً در رابطه با حملات دشمن به داخل و جلوگیری از دادن اطلاعات حیاتی مانند موقعیت مکانی، آسیب‌ها، نمایش تجهیزات و تصاویر محل ها و هرچه که به عنوان یک داده ارزشمند نظامی و امنیتی تلقی شود، نیاز به کارشناس متخصص و خبره دارد و حتماً باید جوانب آن سنجیده و با نهادهای بالادستی هماهنگ شود. اما می‌توان با مخابره درست و به موقع یک اعلان به شهروندان در منظقه مورد حمله، اولاً جان شهروندان را حفظ کرد و از افزایش کشته ها و زخمی ها جلوگیری کرد و ثانیاً از بروز مشکلات بعدی مانند حضور بی دلیل در محل های حادثه و … جلوگیری کرد.

  • آقای وزیر ارتباطات، اینترنت اختلال دارد!

    همانگونه که به طرفه العینی اینترنت را با یک دکمه قطع می کتید، در زمان وصل شدن هم دستتان روی دکمه نلرزد!

    به گزارش رسا نشر-  2 روز پس از برقراری آتش‌بس بین ایران، آمریکا و اسرائیل، بر اساس خبری که وزیر محترم ارتباطات اعلام کرد، محدودیت‌های اینترنت بین‌الملل برطرف شده و وضعیت به حالت قبل بازگشته است.

    آقای وزیر ارتباطات، اینترنت اختلال دارد!

    در روز دوم شروع جنگ تحمیلی اسرائیل بر ضد ایران و حملات صهیونیست‌ها به خاک ایران، اختلال در اینترنت جهانی آغاز گردید. اکثر سایت‌های خارجی با کمترین پهنای باند ممکن باز می‌شدند و فایروال و آی‌پی‌های بسیاری مسدود شدند. با افزایش تنش‌ها و شدت حملات از دو سمت جبهه جنگ، اینترنت جهانی به یکباره در سراسر کشور قطع و اینترنت بر بستر شبکه ملی ارتباطات یا همان اینترنت ملی جایگزین گردید.

    از تهران گرفته تا دورافتاده نقاط ایران که هیچ خبری از تهاجم دشمن در آن نبود، اینترنت قطع شد و تنها امکان استفاده از اپلیکیشن‌ها و سایت‌های داخلی فراهم گردبد. اگرچه همین هم دچار اختلالات بسیاری بود، چراکه دسترسی به کلی حتی برای سرورها هم قطع شده و امکان ارسال و دریافت داده از طریق API هم فراهم نبود. از اینرو می توان گفت اکثر سایت‌هایی که روی سرورهای داخلی هم بودند مشکلات بسیاری داشتند.

    گفته شد دلیل قطع شدن اینترنت استفاده عناصر خودفروخته موساد برای ارسال لوکیشن شخصیت ها و مسئولین، به پرواز دراوردن ریزپرنده‌ها و پهپاد های کنترل از راه دور و افزایش حملات سایبری و هک سامانه‌های مالی و تجاری است. ما به عنوان شهروند به خوبی درک کردیم که در چه شرایطی هستیم و شاید برای اولین بار از قطع شدن اینترنت جهانی نه‌تنها ناراحت نشدیم، بلکه همراهی و همکاری هم کردیم! اینکه همان اینترنت ملی و پیام رسان های داخلی چقدر در این یک هفته موفق بوده‌اند را مردم باید بگویند، اما روی صحبتم با وزیر ارتباطات و پس از آتش‌بس است؛ جناب وزیر اینترنت آنچنان که شما گفتید به وضعیت قبل باز نگشته است. اختلال داریم! هر روز هم بدتر از دیروز. خیلی از آی‌پی‌ها و فایروال‌ها همچنان در برخی آی‌اس‌پی‌ها مسدود هستند. سرعت اینترنت در هر لحظه تغییر می‌کند. ما که عملا از روز دوم دسترسی به سایت رسا نشر را از دست دادیم و نتوانستیم در آن روزهای مهم خدمت رسانی کنیم! اکنون هم سایت رسا نشر روی هر شبکه ای یک وضعیت متفاوت دارد. اینترنت مخابرات ما را مسدود کرده، روی  ایرانسل و سامانتل آنلاین هستیم. سایتمان روی آسیاتک باز می شود، روی پارس آنلاین نه

    دستتان درد نکند که به حرف امثال محمد جواد های لاریجانی گوش نمی‌دهید، اما خواهش می‌کنم همانگونه که به طرفه العینی اینترنت را با یک دکمه قطع می‌کتید، در زمان وصل شدن هم دستتان روی دکمه نلرزد! هرچند امنیت کشور و کاربران بسیار مهم‌تر و مقدم‌تر بر هرچیزی است، اما می‌توان کاری کرد که رضایت کاربران هم حاصل شود.

    با تشکر

    مهدی سوری

  • آمدیم بعد از آتش بس! بعد از 10 روز تعطیلی ناخواسته!

    آمدیم بعد از آتش بس! بعد از 10 روز تعطیلی ناخواسته!

    درست با آغاز حمله ددمنشانه دشمن صهیونیستی، رسانه خبری رسا نشر بنا بر مسئولیت خود لحظه به لحظه وقایع را ثبت می کرد و به اطلاع مخاطبان خود می رساند. اما چند ساعت بعد …

    خبر فوری: پدافند هوایی غرب تهران فعال شد، احتمال حمله موشکی

    پایگاه خبری رسا نشر – درست در همان لحظه که احساس می کردیم مانند نیروهای نظامی مان در دفاع از آب و خاک وظیفه داریم تا با کار رسانه‌ای، از یک جنگ ناخواسته و تحمیلی بگوییم، از خودمان خوردیم! وقت گلایه نیست اما در همه بزنگاههای تاریخی و حوادث اینچنینی، بر خلاف سایر کشورها که از رسانه‌های داخلی‌شان مدد می‌گیرند تا حقانیت خود را به گوش دنیا برسانند، ما رسانه‌های مستقل باز هم محدود شدیم. یک نفر در معاونت مطبوعاتی این کشور پیدا نمی‌شود برای این روزها خط مقدم تشکیل دهد، و با هماهنگی با وزارت ارتباطات خط آزاد به ما بدهد تا بتوانیم در کنار نیروهای فداکار نظامی‌مان که جانبرکف در میدان نبرد می‌جگند، به مصاف فرکانس‌ها و سیگنال‌های دشمن و ناهموطنان وطن‌فروش برویم؟!

    وقت گلایه نیست، باشد برای بعد، اما از نیمه شب 23 خرداد 1403 ما دسترسی  به سایت رسا‌نشر را از دست دادیم. به دلیل قرار گرفتن سرور شخصی مجموعه در خارج از کشور و مسدود کردن آی پی و  فایروال عملاً امکان دسترسی از داخل برایمان میسر نبود. حتی تصمیم گرفتیم که سایت را بر پهنای سرورهای داخلی قرار دهیم. هرچه تلاش کردیم که داده های وب سایت را به سرورهای دیگر داخلی و حتی خارجی منتقل کنیم نتتوانستیم و کمی بعد هم که اینترنت کاملاً ملّی شد. این شد که خط رسانه ای ایران اسلامی چندین سنگر دفاع مظلوم در مقابل انبوه ظالمان مانند این رسانه را از دست داد. البته هنوز هم محدودیت وجود دارد. هنوز هم سایت ما در داخل کشور قابل مشاهده نیست. شاید ساعتی دیگر، شاید روزهای دیگر، حتی با وجود اعلام آتش بس!

    عزیزان! برای ثبت در تاریخ که ما خیلی دلمان میخواست در کنارتان باشیم، اما باز هم ناهماهنگی و عدم مدیریت به‌روز و آینده‌نگر مانع فعالیت ما شد! باشد که سازمان‌های مطبوع برای موارد خاص برنامه ریزی اصولی و منطقی داشته باشند. آرزو می کنم که سرزمین مقدسمان، ایران جانمان از بلا و گزند در امان بماند، آرزو می کنم که دیگر شاهد چنین حوادثی نباشیم، اما مدیران فرهنگی و ارتباطی باید بدانند که رسانه سنگر است و در جنگ یک سنگر رسانه‌ای آن هم در این دوران فوران اطلاعات و ظهور روش های متنوع ارتباطاتی، به مثابه یک لشکر تاثیرگذار و مهم است.

    یاد شهدای گرانقدر جنگ تحمیلی اخیر را گرامی می‌داریم. و با آرزوی سلامتی و طول عمر برای رهبر عظیم الشأن انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مدظله العالی)، فرماندهان و نیروهای نظامی، مسئولان و مدیران کشور و همه مردم شریف و آزاده ایران عزیز، فعالیت دوباره خود را پس از وقفه ای کوتاه مجدداً از سر خواهیم گرفت.

    ایران پایدار / ایرانی سربلند

    مهدی سوری

    پایگاه خبری تحلیلی رسا نشر

  • آیفون به دستان در کف مجلس / فقط برای مردم بد است؟

    آیفون به دستان در کف مجلس / فقط برای مردم بد است؟

    تصاویر منتشر شده از سلفی با رئیس جمهور منتخب نشان می دهد نمایندگان مجلس شورای اسلامی با آیفون آمریکایی خو گرفته اند!

    آیفون به دستان در کف مجلس / فقط برای مردم بد است؟مهدی سوری

    به گزارش رسا نشر صبح امروز مسعود پزشکیان رئیس جمهور منتخب با حضور در اولین جلسه مجلس پس از تعطیلات تابستانی، مورد استقبال نمایندگان قرار گرفت و بازار سلفی گرفتن با رئیس جمهور داغ شده بود. اما در این میان چیزی که چشم را آزار می داد استفاده برخی از نمایندگان مجلس از گوشی آیفون بود که نشان می دهد نتنها نمایندگان تمایلی به استفاده از گوشی های داخلی ندارند، بلکه از گوشی آیفون که واردات آن 2 سالی است که ممنوع شده مبادرت می ورزند. آیفون اپل تنها مدل تلفن همراهی است که واردات آن از مدل 14 به بالا ممنوع است و وادرات و خرید آیفون 13 نیز با 96 درصد عوارض و گمرکی همراه است. همچنین بر اساس مصوبه جدید هیئت وزیران در صورتی که فردی به صورت مسافری این مدل گوشی را وارد کشور کند، باید 180 درصد عوارض و مالیات بپردازد. خنده دار نیست؟ چرا هست.

    به نظر می رسد گوشی آیفون فقط برای مردم جیز و ممنوع است. اما نمایندگان و قشر خاص مسئولین می توانند از آن استفاده کنند. درست مانند اینترنت آزاد و پرسرعت بدون فیلتر که به تازگی قرار است برای خودی ها عرضه شود. و ما مردم معمولی باید با همین اینترنت فیلتر شده گازوئیلی که وزیر ارتباطات دولت سیزدهم مدام پزِ افزایش سرعتش را می دهد، سر کنیم.

  • صدای ۶۰ درصد رأی نداده: تحلیل عدم مشارکت در انتخابات ریاست‌جمهوری ایران

    شاید باور نکنید، اما بالاخره صدای اکثریت شنیده شد. از نامزدهای انتخاباتی گرفته تا رسانه‌ها و حتی عالی‌ترین مقامات کشوری، طی این چند روز به عدم مشارکت ۶۰ درصد جامعه اشاره کرده‌اند.

    پزشکیان جلیلیپایگاه خبری رسا نشر – از صبح شنبه ۹ تیر که نتایج نهایی انتخابات چهاردهمین دوره ریاست‌جمهوری اعلام شد، مشخص گردید که ۶۰ درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت نکرده‌اند. همین یک جمله هزاران معنی با خود به همراه دارد. این یعنی احتمالاً ۶۰ درصد دریافته‌اند انتخاب کردن و شرکت در انتخابات تأثیری در زندگی‌شان نداشته است. یعنی حدود ۸۰ درصد به دنبال تداوم دولت سیزدهم نبوده‌اند. یا برعکس، ۸۰ درصد اعتقادی به تأثیرگذاری تغییر در بدنه دولت نداشتند. چه شد که به اینجا رسیدیم و چه اتفاقی در جامعه و حاکمیت رخ داد که اکثریت نسبت به مهم‌ترین رویداد سیاسی-اجتماعی ایران که تا چند سال قبل مایه فخر ملی بود، بی‌تفاوت شده‌اند؟

    شاید باور نکنید، اما بالاخره صدای اکثریت شنیده شد. از نامزدهای انتخاباتی گرفته تا رسانه‌ها و حتی عالی‌ترین مقامات کشوری، طی این چند روز به عدم مشارکت ۶۰ درصد جامعه اشاره کرده‌اند. دلخوری و ناامیدی از اصلاح امور، بازگشت به ثبات و حاشیه امن که حداقل خواسته هر شهروندی از حاکمیت است را امروز نمی‌توان نادیده گرفت. با نام‌ها کاری نداریم. ریزش آراء نشان می‌دهد که در طول دو دهه گذشته هیچ دولتی در انجام وظایف خود موفق نبوده است. من برای رضای دل این دولت و آن فرد نمی‌نویسم. هیچ دولتی، هیچ رئیس‌جمهوری، هیچ مجلس و هیچ وزیری نتوانسته است بر اساس آنچه وظیفه‌اش بوده کار درست را انجام دهد. که اگر سطح رضایت‌مندی جامعه بالا بود، امروز با مشارکت پایین مواجه نبودیم. البته من هم بنا بر فرمایشات رهبر انقلاب معتقدم که ۶۰ درصدی که نیامدند، مشکلی با نظام ندارند. اردوگاه اپوزیسیون و ضد انقلاب خوشحال نشود. در دل این ۶۰ درصدی‌ها حتماً دلخور، ناامید، خسته و عصبانی بسیارند. اما این تعداد را نمی‌توان به مثابه ضد انقلاب جا زد. چرا که اگر ایران این تعداد معاند و مخالف داشت که فراخوان‌های ضد انقلاب طی این سال‌ها در کف خیابان شکست مفتضحانه نمی‌خورد.

    به شخصه دلباخته هیچ سیاستی نیستم. تعلق خاطر به هیچ جناح و تفکری ندارم و جز اعتلای ایران و رفاه و سعادت ایرانیان هیچ گفتمانی برایم اهمیت ندارد. اما ما ۸ صبح فردا با دو جناح طرفیم. با دو تفکر مواجه هستیم و باید به یکی از این دو گروه رأی بدهیم. البته اگر بخواهیم در انتخابات شرکت کنیم. برای تفکیک این دو از هم می‌شود با چند فاکتور مشخص فرد مورد نظر را انتخاب کرد.

    گروهی که می‌گوید پزشکیان ادامه دولت روحانی است. روحانی سرنوشت ما را به برجام گره زد، غرب‌گراست و به توان داخل اعتقادی ندارد. برخلاف ما که برای هر چیزی برنامه داریم، آنها برنامه ندارند. قرار است بنزین را گران کنند، تفکر ظریف را در دیپلماسی حاکم می‌کنند و اینها همه خیانت‌کارند و باید محاکمه هم شوند. آذری جهرمی را عامل قطع اینترنت می‌دانند. طیب‌نیا را ناکارآمد، روحانی را خائن، و پزشکیان را نماد قوم‌گرایی معرفی می‌کنند.

    در مقابل گروهی که جلیلی را مسبب تمام تحریم‌ها و قطعنامه‌ها می‌دانند. او را باعث و بانی مشکلات اقتصادی و عدم تصویب FATF می‌دانند. می‌گویند نگاهش به مسائل مهم کشور شخصی و از روی عداوت است. در سایه است و در امور با فشار و لابی دخالت می‌کند. جلیلی هیچ سابقه اجرایی موفق و مشخصی ندارد. برنامه‌ها و تفکراتشان توهم و فضایی است و قابلیت اجرا ندارد. دنبال جنگ‌افروزی و تحریک دشمنان است. موافق محدودیت، برخورد خشن با بی‌حجاب‌ها، موافق بستن اینترنت و فشار به جامعه برای پذیرفتن تقدیری است که دولت برای مردم رقم می‌زند. وابسته به روس و چین است. مدعی هستند دولت شهید رئیسی کارآمد نبوده و کلی فشار به مردم وارد کرده و اقتصاد را خراب‌تر کرده و اینها ادامه‌دهنده راه آنها هستند. و می‌گویند اطرافیان جلیلی همه متحجر و به دنبال کره شمالی کردن کشورند. آنها از مومن‌نسب مدعی بارداری با اینترنت، علیرضا زاکانی شهردار و کاندیدای همیشه پوششی، امیرحسین ثابتی، مریم اشرفی که قائل به تنبیه دختران بدحجاب است، حجت عبدالملکی وزیر کار اخراجی و مدعی تولید شغل با یک میلیون و حمید رسایی نماینده حاشیه‌ساز و سرآمد آنان منصور ارضی مداح، رائفی پور تئوریسین که صحبت‌های خودش را گردن نمی‌گیرد و سعید قاسمی که مدعی بود اگر فائزه را زندانی کنند ریشم را می‌زنم و نزد، به عنوان اطرافیان جلیلی نام می‌برند.

    صدای شما که رأی ندادید شنیده شد. چون با نبود شما انتخابات به دور بعد رفت. و به گمان من حتی پیروز واقعی انتخابات ۸ تیر شما ۶۰ درصدی‌ها بودید. اما فردا ساعت ۸ صبح فرقی نمی‌کند چند نفر شرکت کنند. هرکس که حتی یک رأی بیشتر داشته باشد، رئیس‌جمهور می‌شود. هرگونه که فکر می‌کنید، نظام را قبول دارید یا نه. از نظام و مسئولین دلخورید. از دولت‌ها ناراضی هستید و حتی اگر احساس می‌کنید تفاوتی نمی‌کند که کدامشان به پاستور برود، فرقی نمی‌کند. اگر در داخل ایران زندگی می‌کنید، ۴ سال یکی از این دو گروه بر شما و سرنوشت شما حاکم می‌شود. بیایید حرف شما را بپذیریم که رئیس‌جمهور اختیارات زیادی ندارد. اما همین اختیارات کم اگر در دست کسی باشد که به جامعه ضرر برساند، شما هم آسیب می‌بینید. به تصمیم شما هرچه که هست احترام می‌گذارم. اگرچه من هم تنها یک حق رأی دارم، اما دلم نمی‌خواهد هفته آینده وقتی به تابلو قیمت دلار نگاه می‌کنم، با خودم بگویم کاش حرفم را زده بودم. شاید یکی از هموطنان مردد و ناامیدم به کمکمان می‌آمد. مهلت تبلیغات قانونی تمام شده و من نمی‌توانم نام ببرم. غیر از این هم بود بر خلاف رقیب کاندیدای مد نظرم، برای رأی مردم را تهدید نمی‌کردم. توهین نمی‌کردم. با استفاده از رانت و پول‌های هنگفت با منبع نامشخص مردم را با شام و بسته معیشتی و کارت هدیه فریب نمی‌دادم. الان هم به شما می‌گویم که بسم‌الله. برای ایران همراه ما شو کمک کن که سرنوشت خودمان و فرزندانمان بدتر از اینی که هست نشود. خیلی سخت نیست انتخاب بین آنکه صداقت دارد و آنکه مدام وعده می‌دهد و اگر هم برنامه‌ای دارد، حتماً در سمت و سوی منافع حزب و گروه و هم‌پالگی‌های خودشان منفعت‌آور است. و حتماً ضرر و خسارت برای ما مردم عادی است. چرا که اگر برنامه‌هایشان مفید و عملی بود، در این دوران یکدستی حاکمیت به قدر ارزنی اوضاع ما خوب می‌شد. و آمار شرکت‌کنندگان انقدر پایین نبود.

    در نهایت،

    هر طرف که باشی و هر کار که کنی تو هموطن خوب و عزیز منی.

    مخلصیم.

    مهدی سوری