برچسب: مصطفی داننده

  • 6 نکته در مورد پذیرش دانشجویان اخراجی دانشگاه‌های آمریکا و اروپا

    6 نکته در مورد پذیرش دانشجویان اخراجی دانشگاه‌های آمریکا و اروپا

    دانشجویان مقطع دکترا در آمریکا حدود دو هزار دلار حقوق می‌گیرند و با این پول می‌توانند در بسیاری از شهرهای آمریکا یک خانه اجاره کنند و حتی یک ماشین بخرند. آیا امکان دارد با حقوقی که به آنها می‌دهید، در شیراز این شرایط را برای‌شان فراهم کنید؟

    6 نکته در مورد پذیرش دانشجویان اخراجی دانشگاه‌های آمریکا و اروپا

    عصرایران ؛ مصطفی داننده – بعد از رفتار غیر انسانی پلیس آمریکا با دانشجویان معترض به جنگ غزه و حمایت مالی از اسرائیل، رئیس دانشگاه شیراز از مصوبه مدیریت این دانشگاه برای بورسیه کردن دانشجویان اخراجی دانشگاه‌های اروپا و آمریکا خبر داد و گفت: «دانشجویان و حتی اساتیدی که اخراج یا تهدید به اخراج شده‌اند، می‌توانند در دانشگاه شیراز به ادامه تحصیل بپردازند و گمان می‌کنم سایر دانشگاه‌های شیراز و استان فارس هم این آمادگی را داشته باشند.»

    اظهار نظری که بیشتر به نظر می‌رسد یک شوی تبلیغاتی است تا یک واقعیت که دانشگاه شیراز بتواند آن را محقق کند. برای راستی آزمایی بهتر است رئیس دانشگاه شیراز را با واقعیت‌های پذیرش دانشجوی خارجی به ویژه آنهایی که سابقه تحصیل در اروپا و آمریکا را دارند روبرو کنیم.

    اول: دانشجویان مقطع دکترا در آمریکا حدود دو هزار دلار و در اروپا نزدیک به دو هزار پانصد یا 3 هزار یورو حقوق می‌گیرند و با این پول می‌توانند در بسیاری از شهرهای آمریکا یک خانه اجاره کنند و حتی یک ماشین بخرند. آیا امکان دارد با حقوقی که به آنها می‌دهید، این شرایط را برای‌شان فراهم کنید؟ آنها می‌توانند با حقوقی که به آنها می‌دهید برای خودشان یک زندگی معمولی داشته باشند؟

    دوم: دانشجویان لیسانس که احتیاج به حمایت مالی خانواده دارند، احتیاج به یک سیستم بانکی برای انتقال پول از کشور خود به ایران هستند. آیا امکان این انتقال وجود دارد؟ به طور مثال یک دانشجویی که خانواده او در لندن یا پاریس زندگی می‌کنند، چگونه می‌توانند ماهیانه، هزینه تحصیل را پرداخت کنند؟ به این نکته توجه کنید که هیچ کارت بانکی یا کردیت کارت خارجی در ایران، کار نمی‌کند و بانک‌های خارجی در ایران شعبه ندارد.

    سوم: همین دانشجویان در آمریکا از اینترنت پرسرعت بدون فیلتر استفاده می‌کنند. اصلا برای آنها تعریف نشده است که شبکه‌های اجتماعی فیلتر باشد یا رسیدن به سایت‌های علمی احتیاج به فیلتر شکن داشته باشد. آنها اگر بخواهند با خانواده خود صحبت کنند، باید «بله» را نصب کنند؟

    چهارم: در مورد حجاب به دانشجویان چه می‌گویید؟ بسیاری از دانشجویان مسلمان ساکن آمریکا از کشورهایی مثل پاکستان، مصر و یا دیگر کشورهای غیر مسلمان، حجاب ندارند. آیا آنها وقتی به دانشگاه ایران می‌آیند، باید حجاب و پوشش اسلامی داشته باشند؟

    پنجم: این دانشجویان یاد گرفته‌اند که به مسائل مختلف صنفی، سیاسی و اجتماعی اعتراض کنند؟ شما می‌توانید به آنها اجازه بدهید به مسائل مختلف در دانشگاه اعتراض کنند؟

    ششم: برخی از دانشجویان معترض، گرایش‌های جنسی مختلف دارند. بعضی از آنها با پرچم‌های هم جنس گرایانه در کنار پرچم فلسطین، به اسرائیل اعتراض می‌کنند؟ با آنها چه رفتاری خواهید داشت؟

    حالا از شب زنده‌داری‌ها و خوردن نوشیدنی‌های مختلف توسط همین دانشجویان در آخر هفته بگذریم.

    اگر رئیس دانشگاه شیراز این سوال‌ها را پاسخ داد، می‌توانیم ببینیم که می‌توانیم دانشجویان ساکن آمریکا و اروپا را پذیرش کنیم یا نه؟

  • مجلس و صداوسیما برای خودی‌ها؛ خانم کارشناس راست می‌گفت

    مجلس و صداوسیما برای خودی‌ها؛ خانم کارشناس راست می‌گفت

    حذف نیروهای سیاسی مخالف دولت رئیسی از انتخابات آینده مجلس، بازهم این فرضیه را تایید کرد که برخی به دنبال خالص سازی سیاسی هستند و حتی صدای مخالفان اصول‌گرا را هم بر نمی‌تابند.

    مجلس و صداوسیما برای خودی‌ها؛ خانم کارشناس راست می‌گفت

    عصرایران؛مصطفی داننده- هیئت‌های اجرایی وزارت کشور که قبل از شورای نگهبان صلاحیت نامزدهای انتخابات مجلس را بررسی می‌کند، تقریبا هر نامزدی که کمی با دولت رئیسی زاویه داشت و نقدی علیه دولت انجام داده بود با مُهر عدم تایید روبرو شد. البته در این میان برخی به دلیل محکومیت قضایی تایید نشدند که برای همگان قابل فهم است.

    خیلی از این جامانده‌ها در ادبیات سیاسی ایران در دسته اصول‌گرایان تعریف می‌شوند و این یعنی حتی اصول‌گرایان منتقد وضع موجود هم راهی به پارلمان آینده ایران ندارند همانطور که علی لاریجانی اجازه حضور در انتخابات ریاست جمهوری را پیدا نکرد.

    بسیاری از ناظران سیاسی مجلس یازدهم را هماهنگ با دولت می‌دانستند که اجازه نداد در این مدت خم به ابروی رئیسی و همکارانش بیاید اما به نظر می‌رسد برای تصمیم گیران همین حد هم کافی نیست و آنها کسانی را می‌خواهند که حتی کوچک‌ترین مخالفتی با دولت هم نداشته باشند و هم صدا و هم نوا باشند مثل یار دبستانی!

    اگر می‌خواهید بدانید جه می‌گویم به تصمیم صداوسیما برای تغییر ناگهانی تیم سازنده برنامه «به افق فلسطین» نگاه کنید. در همین حد هم حضور مهمان‌های متفاوت در این برنامه تحمل نشد و سازندگان این برنامه تغییر پیدا کردند.

    در این مدت بارها در مورد این تفکر نوشته‌ایم و گفته‌ایم که آنها فقط می‌خواهند صدای خودشان شنیده شود و حتی دوستان سابق هم نباید سازی مخالف آنها بزنند.

    مجلس، صداوسیما، دولت و … همه باید یک حرف بزنند و آنهم حرفی است که خالص سازان به آن باور دارند.

    ببیند از وقتی این نحله وارد ساختار قدرت در ایران شد، جامعه ایران در سراشیبی سقوط قرار گرفته است و شکاف طبقاتی اجتماعی در حال عمیق‌تر شدن است و جامعه دارد به دو قسمت تقسیم می‌شود. طبقه اول همین خالص‌سازان هستند و طبقه بعدی دیگران.

    آنها دچار سیری ناپذیری شدند و دوست دارند همه چیز را به دست بیاورند. آنها صبحانه، نهار و شام را می‌خورند اما باز گرسنه هستند و می‌خواهند باز غذا بخورند و آن غذا برای دیگران است.

    بعد این دو تصمیم عجیب که وزارت کشور و صداوسیما شاهد آن بودیم به این نتیجه می‌رسیم که شاید آن خانم کارشناس راست گفته است که «کشور برای حزب‌اللهی‌هاست».

    او گفت چرا ابطحی و آذری جهرمی به تلویزیون آمده‌اند و هنوز یک هفته از آن حرف نگذشته بود که سازندگان برنامه تغییر کردند. تازه آن دو مهمان و دیگران به صداوسیما آمدند تا در مورد فلسطین و غزه حرف بزنند.

    متاسفانه این رفتار جامعه را به سمت ریاکاری بیشتر هُل می‌دهد چون آنهایی که دوست دارند کار در دولت، مجلس و نهادهای حکومتی را تجربه کنند به جای آنکه دنبال رسیدن به تخصص و شایستگی باشند به دنبال تکمیل پرونده انقلابی خود می‌روند. هرچه این پرونده قطورتر رسیدن به موفقیت بیشتر.

    جالب اینجاست که حتی از دست دادن مخاطب در صداوسیما و ناتوانی در تصمیم گیری به نفع مردم در مجلس و دولت هم تاثیری در این روند ندارد و هدف تنها حضور هم فکرها در همه جاست و این یعنی یک فاجعه بزرگ.

  • در قرن جدید به دنبال یک زندگی معمولی

    در قرن جدید به دنبال یک زندگی معمولی

    امیدوارم بالاخره در 100 سال پیش رو، از تصمیمات دهه شصتی عبور کنیم و یاد بگیریم مسائل فرهنگی را با باتوم و طرح صیانت حل نمی‌کنند.

    در قرن جدید به دنبال یک زندگی معمولی

    نم نمک قرن جدید از راه می‌رسد. یک صد سال دست نخورده پیش روی ماست که کسی نمی‌داند در آن چه اتفاقاتی خواهد افتاد  و سیب زندگی چگونه می‌چرخد. در 100 سال رفته دو سلسله در ایران منقرض شدند، یک جنگ جهانی رخ داد و هزار اتفاق بزرگ و کوچ دیگر افتاد.

    در این سال‌ها بسیاری از جوانان ما به اندازه پیران شهر، با حوادث و مشکلات مختلف روبرو شدند و همین باعث می‌شود ما از قرن تازه یک زندگی عادی بخواهیم.

    شاید آرزوی عجیب و غریبی باشد اما واقعا خواسته من وبسیاری از مردم یک زندگی عادی است. حالا زندگی عادی چیست؟

    زندگی معمولی، با یک اقتصاد با ثبات شروع می‌شود. وقتی حال جیب مردم خوب باشد، حال روحی‌شان هم به سامان می‌شود. خسته شدیم از بس شبانه روز کار کردیم، پول درآوردیم و در آخر ماه کاسه چه کنم چه کنم دست گرفتیم.

    تورم وگرانی، سبک زندگی‌مان را هم عوض کرد. کم غم دیگران خوردیم. کمتر دور هم جمع شدیم. می‌دانم کرونا بود اما خودمانیم و غریبه هم میان‌مان نیست، خیلی از حقوق‌ها کفاف مهمانی دادن را نمی‌دهد، همین که به آخر ماه برسد باید خدا را شکر کرد.

    زندگی عادی، باید کمترین چالش‌های فرهنگی و اجتماعی را داشته باشد. کدام جامعه را سراغ دارید که این چنین دچار دو قطبی‌‌های بی‌شمار باشد؟ در زمانه‌ای که بسیاری از کشورها درگیر موضوعات اساسی هستند ما در ایران همچنان درگیر سانسور، بگیر و ببند و صیانت هستیم. جهانیان در حال صدور تولیدات فرهنگی خود هستند و ما ساترا علم می‌‎کنیم که رقبا را از صحنه به در کنیم.

    امیدوارم بالاخره در 100 سال پیش رو، از تصمیمات دهه شصتی عبور کنیم و یاد بگیریم مسائل فرهنگی را با باتوم و طرح صیانت حل نمی‌کنند.

    زندگی عادی، باید مسئولینی داشته باشد که فکر نکنند با شعار دادن می‌شود مشکلات کشور را حل کرد. هیچ کجای دنیا حتی ساده‌ترین کارها هم با حرف زدن حل نشده است. امیدوارم به مرحله‌ای برسیم که مردمی بودن را در بهبود زندگی مردم جست‌وجو کنیم نه با حرکات پوپولیستی.

    امیدوارم به زمانی برسیم که شایستگی دلیل انتخاب افراد برای مسئولیت‌های مختلف باشد نه  فارغ التحصیلی از دانشگاه امام صادق(ع).

    اینها و خیلی از مسائل دیگر زندگی عادی است که ما آن را جست‌وجو می‌کنیم. شاید خیلی‌ها در قرن تازه‌شان به دنبال رسیدن به فضا و زندگی عجیب و غریب هستند اما ما فقط می‌خواهیم عادی باشیم. به قول  قاسم (حمید فرخ‌نژاد) فیلم ارتفاع پست ما دنبال « زندگی معمولی با 8 ساعت کار، 8 ساعت خواب و 8 ساعت» هستیم.

    عصرایران؛ مصطفی داننده-

  • از رای دادن به روحانی پشیمانیم؟

    از رای دادن به روحانی پشیمانیم؟

    این روزها خیلی از ما را به یاد سال‌های 92 و 96 می‌‌اندازد. روزهایی که بسیاری از مردم به صحنه انتخابات آمدند و به حسن روحانی رای دادند. نامزد انتخاباتی که دم از مذاکره و گفت‌وگو با جهان می‌زد.

    عصرایران؛ مصطفی داننده- 28 خرداد انتخابات ریاست جمهوری برگزار می‌شود و هفته آینده ایران به جز رئیس جمهور مستقر، یک رئیس جمهور منتخب هم خواهد داشت. البته به شرطی که انتخابات به مرحله دوم نرود.

    این روزها خیلی از ما را به یاد سال‌های 92 و 96 می‌‌اندازد. روزهایی که بسیاری از مردم به صحنه انتخابات آمدند و به حسن روحانی رای دادند. نامزد انتخاباتی که دم از مذاکره و گفت‌وگو با جهان می‌زد.

    سوالی که این روزها در میان مرور خاطرات به سراغ آدم می‌آید این است که از رای دادن به حسن روحانی پشیمانم؟

    از رای دادن به روحانی پشیمانیم؟

    من به عنوان نویسنده این متن، هیچ‌وقت از رای دادن به حسن روحانی پشیمان نیستم. من و بسیاری از ما در رای خود به دنبال یک هدف مهم بودیم. ما می‌خواستیم دولتی سرکار بیاید که حرف جهانیان را بفهمد و بتواند با آنها مذاکره کند و ثبات اقتصادی را به کشور هدیه دهد.

    می‌توانیم خودمان را فریب بدهیم اما خودمانیم، در 4 سال اول دولت روحانی، همه ما ثبات اقتصادی را تجربه کردیم. دیگر با افزایش قیمت‌ها روبرو نبودیم و خیلی‌ها بر خلاف این روزها که می‌خرند تا گران نشود، نمی‌خریدند تا ارزان شود !

    همین آرامش بود که مردم در سال 96 در آن رقابت سخت دوباره به حسن روحانی اعتماد و او را راهی پاستور کردند. بله، در چهار سال دوم به هزار علت طبیعی و غیرطبیعی روحانی موفق نبود. ترامپ آمد که زبان جهان را نمی‌فهمید، کرونا از راه رسید، زلزله، سیل نازل شدند و خود رئیس جمهور هم دچار یک انفعال شدید بعد از خروج آمریکا از برجام شد.

    خیلی طول کشید تا رییس جمهور از شوک خروج آمریکا از برجام خارج شود و این طولانی شدن انفعال روحانی، شرایط کشور را به مرحله بسیار سختی رساند.

    اما اگر روحانی رییس جمهور نبود و ما به فرد دیگری رای می‌دادیم، شرایط کشور بهتر بود؟ دلار همان 3 هزار تومان مانده بود؟ قطعا نه. حداقل با روحانی توانستیم جلوی هم زبانی آمریکا با دیگر کشورهای جهان را بگیریم. کاری که شاید با افراد دیگر امکان داشت و ایران شاهد موج حملات شدید از شرق و غرب بود.

    بله، روحانی در چهار سال دوم آنی نبود که ما می‌خواستیم. در مسائل فرهنگی و اجتماعی همچون اقتصاد موفق نبود و با شعارهایی که در انتخابات داد فاصله‌های زیادی داشت. او حرف‌هایی زد که عصبانی‌ام کرد؛ مثل صبح جمعه‌ای که فهمید بنزین گران شده است!

    از عملکرد روحانی ناراحت هستم اما از رای دادن به او پشیمان نیستم. چون می‌دانم به خاطر فردای بهتر به شیخ حسن روحانی رای دادم. به خاطر آینده خودم و مردم کشورم که از شر تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی راحت شویم.

    یادمان نرود بسیاری از ما برای زندگی بهتر وام می‌گیریم اما شاید این وام به جای اینکه عصای دست‌‌مان باشد، بلای جان‌مان می‌شود. هدف ما در گرفتن وام؛ رسیدن به زندگی بهتر بود اما نشد که بشود.

    شما را نمی‌دانم اما به رایی که در 92 و 96 دادم افتخار می‌کنم. چون این رای به خاطر ایران و مردم ایران بود.

    ما به نام‌ها رای نداده‌ایم و یک گفتمان رای داده‌ایم. گفتمانی که طرفدار ایران آباد و بدون تحریم است‌.

  • چشم آقای مدیریت بحران؛ برای نیامدن زلزله دعا می‌کنیم

    چشم آقای مدیریت بحران؛ برای نیامدن زلزله دعا می‌کنیم

    تلویزیون و رادیو اعلام کند که امشب وقت دعا کردن برای ارزان شدن دلار و سکه است. مردم دعا می‌کنند و انشالله خدا هم اجابت می‌کند و قیمت‌ها پایین می‌آید.

    عصرایران؛ مصطفی داننده- دزدی در منطقه‌ای زیاد شده بود. هر شب خانه‌ای مورد سرقت قرار می‌گرفت، برخی برای اینکه خانه‌شان از گزند سارقان در امان باشد، حفاظ زدند، سگ آوردند، دزدگیر نصب کردند و عده‌ای دیگر با علم به اینکه دزد هست و ممکن به زودی به خانه آنها بزند، گفتند دعا می‌کنیم که دزد نیاید.
    این افراد درست کاری را کردند که رئیس سازمان مدیریت بحران کشور انجام داد. اسماعیل نجار گفته است:« دعا کنید در تهران زلزله نیاید! براساس گزارشی که دوستان اعلام کردند، آمادگی تهران برای مقابله با زلزله با وجود همه اقدامات ۱۸.۸ درصد است.»
    جشم آقای مدیریت بحران؛ برای نیامدن زلزله دعا می‌کنیم
    خسته نباشید! ممنون از راه‌کاری که ارائه کردید. واقعا ما شما مسؤولان را نداشتیم نمی‌دانستیم با بحران‌ها چگونه برخورد کنیم.
    آقای نجار از سال 93 شما مسؤول سازمان مدیریت بحران کشور شده‌اید، در این مدت چه کردید که امروز تنها راه نجات تهران از زلزله را دعای مردم می‌دانید؟ واقعا چرا باید با علم به اینکه تهران شهری زلزله خیز است فقط باید 18 درصد آماده باشد؟
    چرا در تمام این سال‌ها اجازه داده شد تا در کوچه‌های تنگ جنوب تهران، آپارتمان‌ها بالا برود که امروز نگران این باشیم که چگونه به کمک زلزله‌زدگان برویم؟
    چرا از تجربیات کشورهای دیگر در امور زلزله استفاده نکردید تا ما امروز مجبور به دعا کردن باشیم. واقعا اگر کارهای کشور با دعا کردن حل می‌شود چرا شما حقوق می‌گیرد و در صندلی ریاست و مسؤولیت نشسته‌اید؟
    هر شب جمعه مردم به مساجد، حرم‌های متبرکه و مقدس می‌روند و دست به دعا بر می‌دارند تا مشکلات حل شود. مثلا تلویزیون و رادیو اعلام کند که امشب وقت دعا کردن برای ارزان شدن دلار و سکه است. مردم دعا می‌کنند و انشالله خدا هم اجابت می‌کند و قیمت‌ها پایین می‌آید.
    مسؤولیت داشتن یعنی اینکه شما و امثال شما در تمام این سال‌ها میزان آمادگی تهران را باید به 100 درصد می‌رساندید نه 18 درصد.
    مسؤولیت داشتن یعنی اینکه شما و امثال شما باید آنقدر به کار خود تسلط داشته باشید که بعد از هر حادثه نگویید که غافلگیر شدیم. نگویید که زلزله است و غیرقابل پیش بینی.
    مردم ژاپن باید هزار بار خدا را شکر کنند که مسؤولان آنها برای زلزله تنها چشم به دعا نداشتند و برای این بلای طبیعی فکری کردند که میزان خسارت و مرگ و میر را به پایین‌ترین حد خود برسانند.
    البته فکر می‌کنم انتظار ما بسیار بالاست. وقتی نمی‌توانید ساختمان‌های ناایمن مثل پلاسکو را وادار به ایمن سازی کنید و باید شاهد مرگ هم‌وطنانمان باشیم، چگونه می‌توان انتظار داشت فکری به حال زمین لرزه و دیگر بلایای طبیعی کرد.

  • به خاطر نوشته‌هایم معذرت می‌خواهم! نه خطر جنگل شدن را جدی بگیرید نه کوری سفید را

    به خاطر نوشته‌هایم معذرت می‌خواهم! نه خطر جنگل شدن را جدی بگیرید نه کوری سفید را

     

    تا همین چندی پیش آنهایی که در صف خرید دلار، گوشی، سکه، پوشک و … می‌ایستادند را شماتت می‌کردم که این چه کاری است؟ اما حالا ..

    عصرایران؛ مصطفی داننده- در این مدت که وضعیت اقتصاد ایران شبیه به دریاهای همیشه طوفانی شده است که به هیچ کشتی و قایقی رحم نمی‌کند، بارها نوشتم که مواظب جامعه خودمان باشیم. نوشتم که خطر جنگل شدن جامعه ایران را جدی بگیریم. نوشتم که دچار کوری سفید شده‌ایم. نوشتم و امروز می‌خواهم بابت این نوشته‌هایم عذرخواهی کنم.
    در این جامعه نمی‌شود خوب و با انصاف زیست. خودم را جای تولید کننده بیچاره گذاشتم. یک تولیدی کوچک  مثلا لباس در گوشه‌ای از تهران. در این وضعیت بحرانی چگونه می‌توانستم آن را اداره کنم و حقوق کارگرها را بدهم؟ چگونه می‌توانستم بدون کار، مالیات، عوارض و اجاره واحد تولیدی را بدهم؟
    نمی‌توانستم و مجبور بودم تولیدی را تعطیل کنم و وارد چرخه دلالی یا نه اصلا وارد بورس شوم. می‌توانم امروز سکه بخرم، فردا گران‌تر بفروشم. دلار بخرم و سود کنم. چه کاری است که تولید کنم؟ چه کاری است که عده‌ای را مشغول کنم و بعد نتوانم حقوق آنها را بدهم.
    خودم را جای فروشندگان گذاشتم. دیدم حق دارند. جنسی که امروز خریده‌اند و باید فردا بفروشند با جنسی که قرار است پس فردا بخرند زمین تا آسمان تفاوت قیمت دارد. جنس امروزخریده را به قیمت پس فردا می‌فروشد تا چراغ مغازه‌اش روشن باشد. تا بتواند چرخ زندگی‌اش را بچرخاند. اگر اینگونه رفتار نکند، دو روز بعد باید ضرر کند، مغازه‌اش را تعطیل کند و جواب تلفن صاحب مغازه را ندهد که چرا اجاره باقی مانده را نمی‌دهد.
    خودم را جای تاکسی‌های اینترنتی گذاشتم، دیدم حق دارند کرایه‌های دو برابری برای مسیرهای عادی بگیرند. می‌دانید یک لاستیک چقدر گران شده است؟ می‌دانید استهلاک یک ماشین چقدر است؟ حالا اصلا کاری به بنزین نداریم. واقعا در این شرایط انتظار داریم، فلان شرکت به اندازه یک سال قبل کرایه بگیرد؟
    تا همین چندی پیش آنهایی که در صف خرید دلار، گوشی، سکه، پوشک و … می‌ایستادند را شماتت می‌کردم که این چه کاری است؟ نخرید بگذارید ارزان شود و هزار نصیحت بزرگ و کوچک دیگر. حالا می‌نویسم برای اینکه سفره‌تان کوچک نشود هرجا صف بود، زنبیلی بگذارید و نوبت بگیرید.
    چندی پیش فیلمی در فضای مجازی منتشر شد که مردم در تهران در حال دویدن برای خرید دلار بودند. برخی‌ها حتی زمین خوردند. اگرهمین یک سال پیش بود، سری تکان می‌دادم و می‌گفتم داریم به کجا می‌رویم؟ حالا به همه آنها حق می‌دهم. آنها نگران وضعیت زندگی خود هستند. نگران سفره‌ای که هر روز کوچک‌تر می‌شود.
    آنهایی که هرجا ثبت نام خودرو است، نامی از آنها دیده می‌شود، کار خوبی می‌کنند. پول‌شان را کجا سرمایه گذاری کنند بهتر از بازار خودرو. امروز ماشین را می‌خرند مثلا 50 میلیون و فردا می‌فروشند 90 میلیون تومان!
    نه نگران کوری سفید باشید نه نگران جنگل شدن جامعه، به فکر خود و سفره‌تان باشید که هر روز در حال کوچک شدن است.
  • یکی به ما بگوید درعصر کرونا و دلار 22 هزار تومانی چگونه زندگی کنیم؟

    یکی به ما بگوید درعصر کرونا و دلار 22 هزار تومانی چگونه زندگی کنیم؟

    بگویند با حقوق 2 میلیون تومانی، چگونه هم اجاره خانه بدهند، هم خرج زندگی، هم قسط وام و …

    عصرایران؛ مصطفی داننده- کرونا اوج گرفته است. دلار هر روز گران‌تر از دیروز می‌شود. قیمت یک سکه تمام بهار آزادی معادل حقوق سه، چهار ماه یک کارمند و کارگر است. قیمت ماشین و مسکن هم به جایی رسیده است که تبدیل به آرزو شده‌اند از آن آرزوهای محال.

    در این شرایط عالی، چگونه می‌شود زندگی کرد؟ نمی‌دانم تا به حال مسؤولان محترم در نهادها و دستگاه‌های مختلف به این سوال فکر کرده‌اند؟

    بعید می‌دانم. آنها حقوق خود را سر ماه می‌گیرند، خوب هم می‌گیرند و گرانی‌ها زیاد تاثیری در زندگی‌شان ندارد. مثلا نماینده‌ای که 11 میلیون حقوق می‌گیرد، هزینه اجاره مسکن هم دریافت می‌کند و ماشین هم در اختیار است، چه می‌داند درد آدم‌ها در این جامعه چیست؟

    یکی به ما بگوید درعصر کرونا و دلار 21 هزار تومانی چگونه زندگی کنیم؟

    کدام یک از وزرا یا مقامات خارج از دولت خودش خرید می‌کند؟ مثلا شده است یک روز به میوه فروشی بروند و خرید کنند و ببیند وقتی ما از گرانی حرف می‌زنیم و می‌نویسیم یعنی چه؟

    یزدی‌خواه عضو کمیسیون فرهنگی مجلس کاهش آمار ازدواج و موالید را موجب شرمساری دانسته است. بله، مایه شرمساری است. جوانان نمی‌توانند ازدواج کنند. زوج‌ها نمی‌توانند بچه دار شوند، چون می‌دانند از پس مخارج زندگی بر نمی‌آیند. نمی‌توانند برای رفتن زیر یک سقف، خانه اجاره کنند. نمی‌توانند هزینه‌های یک بچه تازه متولد شده را بدهند.

    نمی‌توانند و به خاطر همین چشم خود را به روی تشکیل یک زندگی جدید می‌بندند، به همین راحتی!

    خیلی از خانواده‌ها سبد زندگی خود را آنقدر کوچک کرده‌اند که فقط خوراک و تا حدودی پوشاک در آن تعریف می‌شود و دیگر جایی برای سفر رفتن، تفریح کردن و برآوردن خواسته‌های فرزندان در آن نیست.

    واقعا چگونه می‌شود در این شرایط زندگی کرد. مسؤولان محترم در دولت، مجلس و نهادهای دیگر در میان سخنرانی‌های هر روزه‌شان یک بار به مردم بگویند در این شرایط سخت چگونه زندگی کنند.

    بگویند با حقوق 2 میلیون تومانی، چگونه هم اجاره خانه بدهند، هم خرج زندگی، هم قسط وام و … . تازه این برای افرادی است که سرماه حقوق در حساب‌شان است؛ وای به حال آنهایی که کار می‌کنند و پولی نمی‌گیرند و چند ماه حقوق طلب دارند.

    در مورد خانواده‌هایی که بیمار هم دارند حرف نمی‌زنیم که مثنوی هفتاد من است. واقعا نمی‌دانم آنهایی که بیمار سرطانی در میان خود دارند چگونه از پس مخارج دارو و هزینه درمان بر می‌آیند.

    لطفا فکری به حال مردم کنید. هرکدام‌تان که می‌توانید، فرقی نمی‌کند. اصلاح طلب، اصول‌گرا، میانه‌رو، تندرو، هر کدام که شد، فکری به حال نان مردم کنید که سخت از تنور بیرون می‌آید.

    زندگی سخت شده است، سخت‌تر از هر زمانی که فکر کنید. لطفا کمی از باری که به دوش مردم است بردارید و بگذارید کمی، تنها کمی عادی زندگی کنیم.

  • ممنون که نگران شرعیاتِ ندارها هستید!

    ممنون که نگران شرعیاتِ ندارها هستید!

    خانواده‌ای که حاضر است در یک آپارتمان کوچک با یک خانواده دیگر هم خانه شود، یعنی ندارد. یعنی از اینجا مانده و از آنجا رانده است.

    عصرایران؛ مصطفی داننده- زنی در حال غرق شدن بود  و مردی حاضر نشد به او کمک کند، چون او نامحرم بود. مرد کنار رودخانه ایستاده بود و زن بعد از دست و پا زدن در آب غرق شد. یک انسان مُرد و مَرد خوشحال بودن که شرع را زیر پا نگذاشته است.
    این داستان را گفتم تا به واکنش یک مسؤول به خبری در مورد هم‌خانگی در تهران برسیم.  یکی از خبرگزاری‌ها گزارش داده که درخواست هم‌خانگی دو خانوار در یک واحد رواج پیدا کرده است. نایب رییس اتحادیه مشاوران املاک هم در واکنش به این گزارش گفت: «قاعدتا وقتی اعضای این دو خانواده به یکدیگر محرم نیستند نمی‌توانند زیر یک سقف با یکدیگر زندگی کنند. وقتی که در هتل‌ها اجاره یک اتاق به دو خانواده منع قانونی دارد این موضوع به اجاره واحد مسکونی هم تسری می‌یابد.»
    واقعا جایزه واکنش سال را باید به عقبایی نایب رییس مشاوران املاک داد. اگر گزارش خبرگزاری در مورد هم‌خانگی راست باشد باید گریه کنیم حتی بمیریم نه اینکه نگران شرعیات این داستان باشیم.
    از اجاره‌خانه‌ها که خبر دارید؟ سر به فلک می‌زند. صاحب‌خانه‌های خوش انصاف در این بلبشوی بازار، صبح از خواب بیدار می‌شوند و در پیامکی به مستاجر خود اعلام می‌کنند که باید سه برابر اجاره خانه بدهد. باید پول پیش را دو برابر کند.
    ممنون که نگران شرعیاتِ ندارها هستید!
    خانواده‌ای که حاضر است در یک آپارتمان کوچک با یک خانواده دیگر هم خانه شود، یعنی ندارد. یعنی از اینجا مانده و از آنجا رانده است. این یعنی به هر دری زده ، به جایی نرسیده است.
    واقعا یک سرپرست خانواده چگونه می‌تواند با حقوقی که ثابت است و درصدی نسبت به سال قبل بیشتر شده است، از پس هزینه‌های زندگی به ویژه اجاره خانه برآید؟ شاید الان بگویند، چه کاری است در تهران زندگی نکنند و به شهرستان بروند.
    بله، کسی که نمی‌تواند از پس هزینه‌های زندگی در شهرهای بزرگ برآید باید محل زندگی خود را عوض کند اما نباید یک نکته را فراموش کرد و این هم اینکه در خیلی از شهرها کار نیست و مردم مجبور هستند به شهرهای بزرگ‌تر مهاجرت کنند.
    امکانات خیلی از شهرها به شدت کم است. جوانان تفریحی به جزء خیابان گردی ندارند، شغلی هم نیست. واقعا آنها چه باید بکنند؟
    اجاره نشینی زمانی خوش نشینی بود اما الان رنج نشینی است. الان زندگی پر استرس است. مستاجر هر لحظه باید منتظر خبرهای بد از سوی صاحب‌خانه باشد.
    مردم دچار این مشکلات هستند و بعد وقتی آنهایی که می‌توانند در این بازار نقشی داشته باشند، نگران عدم رعایت شرع هستند و نمی‌پرسند چرا کار به اینجا رسیده است که مردم چنین سبک زندگی را برای خود انتخاب کرده‌اند.
    به جای اینکه راهکار ارائه دهند و به دنبال راه‌هایی برای کاهش اجاره‌ها باشند نگران محرم بودن و محرم نبودن هستند.
    آنهایی که از پس اجاره یک خانه بر نمی‌آیند، نمی‌توانند در خیابان زندگی کنند پس مجبور هستند فکری به حال زندگی خود کنند. مجبور هستند راهی برای اینکه زن و بچه‌شان در هنگام خواب سقفی بالای سرشان داشته باشند، پیدا کنند.
  • در این فقره، حق با احمدی‌نژاد است!

    در این فقره، حق با احمدی‌نژاد است!

    اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ببیند حاصل تمام تصمیم‌گیری‌های آنها چه بوده است؟ 4 میلیون دنبال کننده در اینستاگرام تتلو؟ گشت ارشاد؟ موسیقی زیرزمینی؟

    عصرایران؛ مصطفی داننده- در روزهای تعطیلی عید فطر، مصاحبه‌ای از محمود احمدی نژاد رییس جمهور سابق ایران دست به دست شد که در آن گفته بود:« می‌خواستیم تعطیلات عید فطر را زیاد کنیم، در شورای عالی انقلاب فرهنگی گفتند مردم را یک ماه ساختیم و معنویت پیدا کردند، حالا در تعطیلات می‌روند فساد می‌کنند و 8 نفر در این مورد حرف زدند. »
    شاید در موارد مختلف با احمدی نژاد اختلاف سلیقه‌های جدی داشته باشم اما بر اساس حدیث حضرت امیر که« اُنظُر الي ما قالَ و لا تَنظُر الي مَن قالَ/ نگاه كن به آنچه گفته مي‌شود نه به گوينده سخن» بر این گفت‌وگو نگاه می‌کنم و می‌‌بینم که حق با رییس دولت‌های نهم و دهم است.
    در ایران هستند افرادی که به شدت نگران فساد کردن مردم هستند و همیشه فکر می‌کنند اگر مردم تعطیل باشند و به سفر بروند و حتما فسادی رخ خواهد داد.
     احمدی‌نژاد
    آنها بر خلاف تمام شعارهای اسلامی که می‌دهند، بیشتر طرفدار توماس هابز انگلیسی و نظریه‌ی« انسان، گرگ انسان است» او هستند و با سرشت پاک انسان‌ها که اسلام گفته است کاری ندارند.
    همین که شما به شمال می‌روید، صدای ضبط ماشین‌تان را زیاد می‌کنید، در یکی از تونل‌ها جیغ می‌زنید، با خانواده در ویلایی یا کنار ساحال دریا بازی می‌کنید و … یعنی در حال ارتکاب گناه و فساد هستید.
    این افراد تفاوت میان آدم‌ها، نسل‌ها و تفکرها قائل نیستند و فکر می‌کنند همه باید مثل هم باشند. اینها فکر نمی‌کنند اگر آدم‌ها سفر نروند ممکن است بداخلاق شوند، همین بداخلاقی به دعوا ختم شود و بعد جنگ و در انتها به طلاق.
    اینها فکر می‌کنند چون خودشان در خلوت و در میان کتاب‌ها حس خوبی دارند و بدون سفر هم زندگی‌شان آرام است، همه اینگونه هستند و احتیاج به خالی کردن انرژی ندارند.
    آدم‌هایی که در شورای عالی فرهنگی نشسته‌اند و فکر می‌کنند تعطیلات موجب فساد می‌شود کمی در خلوت خود به رفتارها و تصمیم‌های خود فکر کنند.
    ببیند حاصل تمام سخت گیری‌ها آنها چه بوده است؟ 4 میلیون دنبال کننده در اینستاگرام تتلو؟ گشت ارشاد؟ موسیقی زیرزمینی؟
    الان دهه شصت نیست. ایران در حال ورود به قرن جدید است و باید تصمیم‌ها و تصمیم گیرها در چهل سال پیش نمانند و همگام با تغییرات جامعه خود را به روز کنند. و کمی جامعه ایران را بیشتر بشناسند و در مورد رفتار آها فکر کنند.
    نکته جالب بعدی که احمدی نژاد به آن اشاره می‌کند این است که برخی از اعضای شورا بر این باور بودند که تعطیلات در ایران زیاد است و بعد عده‌ای مامور شدند که بر روی این تعطیلات تحقیق کنند و به از دو سال به این نتیجه رسیدند که ایران جزءکشورهایی است که تعطیلات کمی دارد.
    خیلی‌ از بودجه‌هایی که در کشور خرج کارهای فرهنگی و اجتماعی می‌شود اینگونه است. دو سال کار برای تحقیقی که یک روز کار دارد.
    پول‌ها خرج موسساتی می‌شود که خروجی‌شان در حد یک برگه امتحانی هم نیست اما به اندازه نهنگ بودجه کشور را می‌بلعند.
    کاش هنگام تقسیم بودجه از هر نهاد و سازمانی که بودجه دولتی می‌گیرد، سیاهه عملکرد گرفته می‌شد تا همگان ببینند در این یک سال چه کرده‌اند و چه تاثیری در جامعه گذاشته‌اند. اگر عملکردشان خوب بود که بودجه بگیرند اگر هم که نه بودجه‌شان قطع و  ملزم به بازگشت بودجه‌ خرج شده شوند.
  • حضرت آیت‌الله! کرونا ویروس است نه توطئه

    چه افرادی و چه کسانی علیه کدام کشورها و دولت‌ها توطئه کرده‌اند؟ امروز بزرگ‌ترین خطر بیخ گوش جهانی شدن است.

    عصرایران؛ مصطفی داننده- قبل از ورود به بحث این جملات را بخوانید:« در ۴ ماه ۵۳۰ هزار نفر در اثر دیابت مرده‌اند، ولی شما می‌بینید یک شیرینی‌فروشی تعطیل نشده است. یا فرض کنید مثلاً ۷ میلیون نفر در اثر آسیب‌های سیگار در دنیا می‌میرند. ۵ میلیون نفر بر اثر از آلودگی هوا فوت می‌کنند، ولی هیچ شهری تعطیل نمی‌شود یا هیچ کارخانه‌ای که تولید سیگار می‌کند تعطیل نمی‌شود. چطور یکدفعه به خاطر این ویروس، چهار میلیارد آدم را در قرنطینه قرار می‌دهند؟  این علامت توطئه‌ای بزرگ در پشت صحنه است»
    جمله‌هایی که خواندید مربوط به آیت‌الله سیّد محمّدمهدی میرباقری، عضو مجلس خبرگان رهبری و رئیس فرهنگستان علوم اسلامی است که در شبکه افق تلویزیون زده شده است.
    من نه پزشک هستم و نه دانش پزشکی دارم اما در حد خودم می‌دانم که بیماری مثل قند، نمی‌تواند یک خانواده، یک شهر، یک استان و در نهایت یک کشور را درگیر بیماری کند. یا مثلا آلودگی هوا با مسافرت از تهران به رشت منتقل نمی‌شود.
    کرونا اما یک ویروس ناشناخته است که هنوز درمانی برای آن پیدا نشده است و همه با حدس و گمان در مورد این بیماری منحوس حرف می‌زنند. وقتی سخن از قرنطینه یا فاصله گذاری اجتماعی به میان می‌آید برای این است که این بیماری همه را دچار خود نکند.
    آنفولانزا هم یک بیماری ویروسی است. اما پزشکان راه درمان آن را بلد هستند. واکسن‌اش هم آماده است. کرونا اما لامذهب است و فعلا سوار بر اسب مراد است و در حال تاختن.
    اگر راه درمان آن پیدا شود دیگر هیچ احتیاجی به قرنطینه و فاصله گذاری و زندگی انفرادی نیست.
    خیلی‌ها در جهان در مورد چرایی ظهور کرونا سوال دارند. آنها هم فکر می‌کنند توطئه‌ای پشت این ماجرا است. اما یادمان باشد در شرایطی که مردم نگران این ویروس هستند نباید حکم قطعی داد.
    الان به خاطر کرونا امکان زیارت حرم‌های مطهر وجود ندارد. مردم هم از این شرایط ناراضی هستند. اما تن به قوانین وضع شده توسط ستاد مقابله با کرونا داده‌اند. حرف‌هایی مثل توطئه و امثال این باعث می‌شود مردم فکر کنند بیماری و سلامت آنها بهانه است و برخی در کشور به دنبال زدن ریشه دین و تعطیلی مراکز مذهبی هستند.
    به همین راحتی حس بی‌اعتمادی منتقل می‌شود. این درحالی است که مقام معظم رهبری و مراجع تقلید بر رعایت نکات بهداشتی تاکید می‌کنند.
    نکته بعدی این است که کرونا تقریبا همه جهان را درگیر خودش کرده است. پاندمی کرونا یا همان «دنیاگیری» که آقای حداد عادل پیشنهاد داده‌اند، این سوال را در ذهن ایجاد کرده است که چه افرادی و چه کسانی علیه کدام کشورها و دولت‌ها توطئه کرده‌اند؟ امروز بزرگ‌ترین خطر بیخ گوش جهانی شدن است.
    کشورهایی که سال‌های شعار با هم بودن می‌دادند امروز به دنبال بیرون کشیدن گلیم خود از آب هستند و به دیگران کاری ندارند. حتی مثل دزدان سرگردنه ماسک و لوازم بهداشتی دیگران را هم می‌دزدند.
    آمارها نشان می‌دهد که همین کرونا از آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها بیشتر از ما کشته است. تازه اگر اسرائیلی‌ها هم آمار خود را اعلام کنند آنها هم رکورد ما را خواهند زد. تازه این آمار با وجود قرنطینه است و وای به روزی که قرنطینه نبود و مردم بدون رعایت نکات بهداشتی کنار هم زندگی می‌کردند.