برچسب: مشهد

  • سرنوشت تلخ دختران آواره در مشهد

    سرنوشت تلخ دختران آواره در مشهد

     

    سرنوشت تلخ دختران آواره در مشهد|خبر فوریامروز من و خواهرم به دلیل لج و لجبازی‌های پدر و مادرم که از یکدیگر جدا شده اند، آواره خیابان ها شده ایم، در حالی که هیچ کدام از آن ها ما را به خانه راه نمی دهند.

    دختر 19ساله که به همراه خواهر کوچک ترش وارد کلانتری شده بود، با بیان این که پدرم ما را از خانه بیرون کرده و مادرم نیز با تعویض قفل های منزلش مدعی است مسئولیتی در قبال ما ندارد، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: از همان روزی که دست راست و چپم را شناختم، شاهد درگیری و ناسازگاری های بین پدر و مادرم بودم.

    در این میان، دخالت های اطرافیان پدرم بر مشکلات خانوادگی آن ها می افزود. در واقع آن ها آتش بیار معرکه بودند و با سخن چینی هایشان به این درگیری ها دامن می زدند تا جایی که بالاخره 10سال قبل پدرم ما را رها کرد و به مکان نامعلومی رفت.

    آن زمان دو خواهرم ازدواج کرده بودند و من و خواهر کوچک ترم نزد مادرم ماندیم و در منزلی که ارثیه مادرم بود زندگی می کردیم. چند ماه بعد از این ماجرا، مادرم با گرفتن یک وکیل از پدرم به خاطر نپرداختن نفقه و هزینه های زندگی شکایت کرد.

    وقتی به حکم قانون پدرم را در جلسه دادگاه دیدیم، تازه مشخص شد که او با زن دیگری ازدواج کرده است و با او زندگی می کند.

    خلاصه طبق رأی دادگاه قرار شد پدرم به هر کدام از ما ماهیانه 250هزار تومان بپردازد اما مدتی بعد زیر تعهدش زد و پرداخت مخارج زندگی ما را قطع کرد.

    در همین حال مادرم نیز سرپرستی ما را به عهده گرفت و پدرم هر چند ماه یک بار سری به ما می زد و متوجه می شد که در سختی و عذاب زندگی می کنیم. مادرم در بیرون از منزل کار می کرد و به سختی می توانست از عهده هزینه های زندگی بر آید.

    پدرم آشکارا می گفت، برای تامین مخارج زندگی تان باید کار کنید اما ما در حال تحصیل بودیم و نمی توانستیم کاری پیدا کنیم. از سوی دیگر وضعیت مالی پدرم هر روز بهتر می شد تا جایی که یک شرکت باربری راه اندازی کرد و دو کامیون نیز خرید، اما از درآمدش چیزی به ما نمی داد.

    خلاصه اواخر سال گذشته همسر دوم پدرم به دلیل سرطان ریه فوت کرد و او با دو پسر کوچکش تنها ماند. مادرم که این ماجرا را شنید از من و خواهرم خواست تا نزد پدرمان بازگردیم. او می گفت، 10سال بدون پدر شما را بزرگ کردم اما دیگر توان این کار را ندارم!

    خلاصه من و خواهرم به منزل پدرم رفتیم اما او که حاضر نبود سرپرستی ما را بپذیرد، با کتک کاری، فحاشی و توهین جنگ روانی به راه می انداخت تا ما از خانه اش بیرون برویم اما من و خواهرم که جایی نداشتیم مجبور به سکوت بودیم تا این که بالاخره پدرم قفل خانه را عوض کرد و ما را از خانه بیرون انداخت.

    در حالی که همه لوازم شخصی ما آن جا بود، به ناچار به دنبال پدرمان به خانه مادرزن دوم او رفتیم ولی او نه تنها ما را به منزلش راه نداد بلکه بعد از توهین و فحاشی و به جرم ایجاد مزاحمت با پلیس تماس گرفت.

    این در حالی بود که من و خواهرم به دنبال پدرمان بودیم تا ما را به خانه اش راه بدهد، چرا که درآمدی برای زندگی مستقل نداشتیم.

    از طرف دیگر نیز مادرم قفل منزلش را عوض کرده و ادعا می کند هیچ گونه مسئولیتی در قبال ما ندارد. این بود که دست به دامان قانون شدیم و به کلانتری آمدیم تا شاید …

    شایان ذکر است، به دستور سرهنگ باقی زاده حکاک، رئیس کلانتری میرزاکوچک خان پرونده دختر جوان برای انجام اقدامات حمایتی در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی مورد رسیدگی قرار گرفت.

     

  • هنرمندانی که در خاکسپاری محمدرضا شجریان در توس حضور داشتند

    هنرمندانی که در خاکسپاری محمدرضا شجریان در توس حضور داشتند

    هنرمندانی که در خاکسپاری محمدرضا شجریان در توس حضور داشتند

    پیکر محمدرضا شجریان پس از تشییع با حضور خانواده او و مسئولان کشوری و استانی در خانه ابدی خود آرام گرفت. جمعی از هنرمندان نیز در این مراسم شرکت کردند.

    داریوش پیر نیاکان، سالار عقیلی، حامد بهداد، سهراب پورناظری، علی اکبر شکارچی، پوریا اخوان، زیدالله طلوعی، وحید تاج ، حسین ابریشام پور ، مجتبی عسکری، حمیدرضا نوربخش، و طهمورث پورناظری برخی از هنرمندان حاضر در این مراسم بودند.

     

    منبع: همشهری‌آنلاین

  • دستان یکایک شما را می‌بوسم

    دستان یکایک شما را می‌بوسم

     

    دستان یکایک شما را می‌بوسم|خبر فوریهمایون شجریان بعد از مراسم خاکسپاری گفت: دستان یکایک شما را که دوست داشتید پدر را بدرقه کنید می‌بوسم. هزاردستان موسیقی را به آغوش خاک سپردیم.
    عجب است که دل از سینه بیرون نمی‌آید. هزاردستان موسیقی را به آغوش خاک سپردیم. همانطور که خِرد، خِرد خدایی است، جان هم خدایی است. کاش دو بال هر دوِ این‌ها در همه جهان گسترده شود.
    مردم عزیز ما آرامشمان را از شما می‌گیریم. تمام صبر و شکیبایی ما شمایید. من معذرت می‌خواهم اگر امکانش مهیا نشد میلیون‌ها نفر در این مراسم باشند. من دستان یکایک شما را که دوست داشتید پدر را بدرقه کنید می‌بوسم.
    تنها آرزویم این است که همیشه سلامت و برقرار و پر از عشق و پیروز باشید همانطور که پدر می‌خواستند
     
  • ماجرای سرنوشت سیاه دختر ۲۰ساله

    ماجرای سرنوشت سیاه دختر ۲۰ساله

     

    ماجرای سرنوشت سیاه دختر ۲۰ساله|خبر فوری

    در این سن و سال آن قدر در لجنزار گناه و خلاف فرو رفته ام که حتی از خودم متنفرم.

    دختر 20ساله ای که به همراه مقادیری مواد مخدر در یکی از پارک های مشهد توسط نیروهای تیزبین کلانتری سناباد مشهد دستگیر شده است، در حالی که بیان می کرد امسال در آزمون سراسری کنکور شرکت کرده ام تا شاید سرنوشتم را تغییر بدهم، درباره سرگذشت خودش به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت:

    هفت سال بیشتر نداشتم که مهر «بچه طلاق» بر پیشانی ام خودنمایی کرد. مادرم در یکی از بیمارستان های مشهد کار می کرد و پدرم نیز شغل آزاد داشت. بعد از جدایی آن ها از یکدیگر، من هم به کودکی آواره تبدیل شدم. هیچ کس به من اهمیت نمی داد و به خواسته هایم توجه نمی کرد.

    پدرم با زن دیگری ازدواج کرده بود و مادرم برای آن که با خیالی راحت سر کار برود، سرپرستی مرا به پدرم واگذار کرد اما نامادری ام حاضر به پذیرش من نبود و به همین دلیل سر ناسازگاری با پدرم می گذاشت.

    این گونه بود که دوباره پدرم مرا به مادرم سپرد تا نزد او زندگی کنم ولی مادرم برای تامین هزینه های زندگی اش مجبور بود دو شیفت کار کند.

    بنابراین خیلی کم مادرم را می دیدم به گونه ای که حتی نمی توانستم ساعتی با او درد دل کنم. همواره خودم را سربار مادرم می دانستم و دچار افسردگی های روحی و روانی شده بودم. تا این که حدود شش سال قبل با چند دختر دبیرستانی آشنا شدم که سرنوشت و زندگی شبیه من داشتند.

    خیلی زود وارد گروه آن ها شدم و به مصرف سیگار و حشیش و شرکت در پارتی های شبانه روی آوردم. شب هایی که مادرم در بیمارستان شیفت بود، من دوستانم را به خانه دعوت می کردم تا در کنار یکدیگر بساط مصرف انواع مواد مخدر را پهن کنیم. آن قدر در این لجنزار فرو رفتم که دیگر خلاف و گناه برایم عادی شده بود.

    حتی با برخی از خرده فروشان مواد مخدر ارتباط برقرار می کردم تا آن ها را سرکیسه کنم.

    به هر طریقی بود هزینه های اعتیادم را تامین می کردم و به قول معروف با دوستانم خوش می گذراندم. اما از سوی دیگر هر روز چهره ام زردتر می شد به طوری که از خودم خجالت می کشیدم.

    بالاخره امسال تصمیم گرفتم در کنکور سراسری شرکت کنم تا شاید سرنوشتم تغییر کند ولی هیچ وقت نتوانستم از چنگ مواد مخدر رهایی یابم تا این که برای دیدن برخی از دوستانم به پارک نزدیک منزلمان رفتم تا برای مصرف مواد مخدر با یکدیگر قرار بگذاریم اما ناگهان نیروهای انتظامی رسیدند و مرا در حالی دستگیر کردند که مقداری مواد مخدر به همراه داشتم و …

    شایان ذکر است، پرونده این دختر جوان با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد بیگی، رئیس کلانتری سناباد در دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی و رسیدگی قرار گرفت.

     

  • قتل پسر جوان مشهدی با ضربه کلنگ

    قتل پسر جوان مشهدی با ضربه کلنگ

     

    قتل پسر جوان مشهدی با ضربه کلنگ|خبر فوریبه دنبال درگیری دو همسایه در مشهد، جوانی با تیغه کلنگ سر پسر همسایه را شکافت و او را به قتل رساند.

    این حادثه وحشتناک ظهر روز گذشته در خیابان تورج مشهد زمانی رخ داد که زنی میانسال خودروی خارجی خود را کمی بالاتر از منزل مسکونی خودش پارک کرد. این موضوع منجر به اعتراض همسایه روبه رویی شد چرا که همسایه مدعی بود پارک خودرو در کنار دیوار مقابل منزلش برای او ایجاد مزاحمت می کند.

    در همین حال فرزندان دو همسایه نیز وارد این مشاجره لفظی شدند و حتی برای خاتمه دادن به ماجرا با پلیس تماس گرفتند اما در این میان ادعای یکی از افراد طرف مقابل که خطاب به پسر زن مذکور گفت: مادرت را کتک زدیم، آتش نزاعی هولناک را شعله ور کرد.

    ناگهان پسر 18 ساله همسایه با کلنگ دنبال جوان 30 ساله (پسر زن راننده) دوید و او را داخل کوچه بن بست گیر انداخت. او یک لحظه کلنگ را بالا برد و تیغه آن را بر سر جوان 30 ساله که محمد نام داشت کوبید و او را به قتل رساند.

    با گزارش این حادثه هولناک به قاضی ویژه قتل عمد، دقایقی بعد با حضور قاضی کاظم میرزایی در محل وقوع جنایت تحقیقات گسترده ای برای دستگیری متهم به قتل 18 ساله آغاز شد اما او به مکان نامعلومی گریخته بود.

    تحقیقات کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با دستورات خاص قاضی میرزایی در این باره ادامه دارد.

     

  • ماجرای نگهبانی که خود سرکرده دزدان بود

    ماجرای نگهبانی که خود سرکرده دزدان بود

     

    ماجرای نگهبانی که خود سرکرده دزدان بود|خبر فوری با دستگیری اعضای یک باند سرقت در منطقه فردوسی مشهد، ماجرای نگهبانی لو رفت که خود سرکرده دزدان بود.

    در پی افزایش سرقت از خانه باغ های اطراف آرامگاه فردوسی مشهد که موجب نگرانی باغداران و برخی اهالی منطقه شده بود، تلاش گسترده ای از سوی نیروهای پاسگاه انتظامی فردوسی برای شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان سرقت های مذکور آغاز شد.

    آنان در اولین مرحله از اقدامات پلیسی به تجزیه و تحلیل های کارشناسی سرقت ها پرداختند و سپس رصدهای اطلاعاتی را در تعامل با شوراهای محلی، ریش سفیدان و به کارگیری منابع و مخبران ادامه دادند.

    از سوی دیگر گروه تخصصی از نیروهای زبده تجسس با هدایت ستوان یکم رادپور، رئیس پاسگاه و با راهنمایی و دستورات ویژه قاضی رحمانی، معاون دادستان مرکز خراسان رضوی، وارد عمل شدند و دامنه عملیات را به سمت افراد مظنون در منطقه کشاندند.

    آنان پس از مدتی فعالیت های اطلاعاتی به سرنخ هایی رسیدند که نشان می داد چند تن از اتباع خارجی غیرمجاز در سرقت های مذکور نقش دارند بنابراین عملیات نامحسوس پلیس به شناسایی دو تبعه خارجی به نام های احمد و اسماعیل انجامید و در ادامه پاتوق آن ها در بولوار شاهنامه به محاصره نیروهای تجسس درآمد.

    ماموران انتظامی سپس با کسب مجوزهای قضایی و در یک عملیات ضربتی موفق شدند اسماعیل را در همین مخفیگاه دستگیر کنند و به مقر انتظامی انتقال دهند. این متهم که از دستگیری خود هنوز در شوک بود تلاش کرد خود را بی خبر از ماجرای دستبرد به باغ ویلاها نشان دهد به همین دلیل ارتکاب هرگونه جرمی را انکار می کرد تا این که نیروهای تجسس اسناد و مدارک مستندی را رو کردند که دیگر متهم با دیدن آن ها چاره ای جز بیان حقیقت نیافت.

    او به ناچار لب به اعتراف گشود و راز یک باند سرقت از خانه باغ ها را فاش کرد. متهم این پرونده گفت: از مدتی قبل با همدستی پنج نفر دیگر از دوستان و هموطنان مان به اموال با ارزش داخل باغ ها دستبرد می زنیم و هیچ گاه فکر نمی کردیم دستگیر شویم چون احمد (یکی از متهمان) نگهبان باغ های مذکور بود و اهالی محل به او اطمینان داشتند به گونه ای که حتی برخی از اموال شان را به امانت نزد او می گذاشتند.

    وی ادامه داد: زمانی که احمد نقشه سرقت از باغ ویلاها را با ما درمیان گذاشت ما هم با او همراهی کردیم چون کسی به او مشکوک نمی شد.

    احمد به بهانه سرکشی از باغ ها، شرایط، موقعیت و مکان های سرقت را می سنجید ، سپس ما به آن خانه باغ دستبرد می زدیم و لوازم سرقتی را به او می دادیم چون «احمد» سرکرده باند بود و پس از فروش لوازم سهم ما را هم می داد.

    البته او بیشتر لوازم را در باغ های خالی از سکنه مخفی می کرد که نگهبانی از آن مکان ها را به عهده داشت اما درون باغ هایی که لوازمی با ارزش بیشتر نگهداری می شد، دیگراحمد خودش به آن جا دستبرد می زد.

    به دنبال اعترافات این متهم، بلافاصله افسران ورزیده تجسس با هماهنگی قضایی، مخفیگاه متهمان دیگر را نیز شناسایی کردند و احمد را به همراه دو تن از اعضای باند در بولوار شاهنامه 34 به دام انداختند.
    در بازرسی از محل نگهبانی سرکرده باند و دیگر مخفیگاه های آنان مقادیر زیادی لوازم سرقتی به ارزش تقریبی یک میلیارد ریال کشف شد و تحقیقات برای دستگیری دیگر اعضای فراری باند و همچنین کشف سرقت‌های احتمالی دیگر آنان ادامه یافت.

     

  • «گرگ شهر» پای چوبه‌دار زانو زد

    «گرگ شهر» پای چوبه‌دار زانو زد

     

    «گرگ شهر» پای چوبه‌دار زانو زد|خبر فوری

     دیوان عالی کشور رای قصاص نفس مرد سابقه دار معروف به «گرگ شهر» را تایید کرد و بدین ترتیب وی پای چوبه دار قرار گرفت.

    اواخر فروردین سال 95، جوانی که به اتهام ساخت و فروش طلاهای تقلبی در مشهد تحت تعقیب بود پس از درگیری مسلحانه با کارآگاهان اداره عملیات ویژه پلیس آگاهی خراسان رضوی با اصابت چهار گلوله مجروح شد.

    کارآگاهان اداره عملیات ویژه پلیس آگاهی پس از دستگیری زنی که به ملاقات یکی از اعضای باند تحت تعقیب پلیس رفته بود به سرنخ هایی رسیدند که نشان می داد افرادی با جعل فاکتور اقدام به ساخت و فروش طلاهای تقلبی می کنند بنابراین کارآگاهان با کسب دستوراتی از قاضی حیدری، معاون وقت دادستان مشهد در حالی وارد عملیات شدند که بررسی ها نشان داد سرکرده باند مسلح است، او با مشاهده کارآگاهان دست به سلاح برد و به سوی آن ها شلیک کرد.

    «گرگ شهر» پای چوبه‌دار زانو زد|خبر فوری

    کارآگاهان اداره عملیات ویژه پلیس نیز متقابلا به سوی وی شلیک کردند و بدین ترتیب درگیری مسلحانه ای در منطقه رضاشهر مشهد رخ داد که در نهایت سرکرده این باند با اصابت چهار گلوله به شدت مجروح شد و به مرکز درمانی انتقال یافت.

    از سوی دیگر بررسی های پلیس مشخص کرد عامل درگیری مسلحانه در یک پرونده جنایی نیز تحت تعقیب پلیس قرار دارد و دارای 8 فقره سابقه کیفری است.

    قتل با شلیک گلوله

    با لو رفتن ماجرای جنایت مسلحانه در منطقه شیرحصار بزرگراه آسیایی مشهد، پرونده «گرگ شهر» وارد مرحله جدیدی شد.

    این حادثه وحشتناک اواخر مهر سال 94 زمانی رخ داد که مأموران کلانتری سلطان آباد در جریان تیراندازی سرنشینان یک دستگاه پژو ۲۰۶ به سوی ام وی ام سواران قرار گرفتند و به جاده روستای شیرحصار عزیمت کردند. شیشه عقب خودروی ام وی ام ۱۱۰ شکسته شده و خون زیادی روی صندلی ریخته بود.

    در همین حال فردی که خود را از سرنشینان ام وی ام معرفی می‌کرد به مأموران گفت: از سوی سرنشینان پژو ۲۰۶ هدف حمله مسلحانه قرار گرفته اند که در این میان جوان ۳۰ ساله‌ای به نام «الف» با اصابت گلوله مجروح و به بیمارستان طالقانی منتقل شده است.

    بنابراین گزارش، در بررسی‌های بیشتر پلیس چهار متهم در این باره دستگیرشدند و یک دستگاه پراید هاچ بک خون آلود نیز توقیف شد. تحقیقات مشخص کرد که پراید مذکور سرقتی است و افراد تحت تعقیب در این پرونده جنایی نیز از سارقان حرفه‌ای هستند.

    این در حالی بود که یکی از متهمان دستگیر شده که ۱۱ فقره سابقه کیفری دارد علت این نزاع خونین مسلحانه را وجود یک زن اعلام کرد، اما متهم دیگری که به اتهام مشارکت در سرقت دستگیر شده بود ماجرای دیگری را مطرح کرد. او گفت: یکی از طرف‌های مقابل حدود ۲۰ کیلوگرم مایع ساخت شیشه (مواد مخدر صنعتی) را بیرون ریخت که همین موضوع منجر به ناراحتی طرف دیگر شد و این گونه نزاع مسلحانه رخ داد.

    اما یکی دیگر از متهمان سابقه دار از حمله «گرگ شهر» به ام وی ام سواران خبر داد و گفت: در باغ ویلای یکی از دوستان مان بودیم که «ج» (معروف به گرگ) با «ف» تماس گرفت و به صورت تلفنی با هم مشاجره کردند. فردی که آن سوی خط بود اظهار کرد: «الان برای دعوا می‌آیم!» سپس «ف» به ما گفت: زن‌ها را بیرون ببرید که اتفاقی برای شان نیفتد.

    وقتی ما سوار بر ام وی ام قصد خروج از محل را داشتیم ناگهان گرگ شهر به همراه جوان دیگری به نام «ش» رسیدند و با اسلحه شکاری کمر شکن به سوی ما شلیک کردند که «الف» مجروح شد و چند روز بعد در بیمارستان طالقانی جان سپرد. پس از وقوع این جنایت پرونده‌ای نیز در اداره عملیات ویژه پلیس مشهد گشوده شد.

    «ج» متهم 43 ساله این پرونده (در زمان دستگیری) که با اتهامات دیگری نیز در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد روبه رو شده بود پس از بهبودی نسبی د رمرکز درمانی پای میز محاکمه ایستاد چرا که گلوله های پلیس به نقاط حساس بدن وی اصابت نکرده بود و «ج» با تلاش کادر درمانی زندگی دوباره یافت.

    صدور حکم قصاص نفس

    با تکمیل تحقیقات در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، کیفرخواست این پرونده با عناوین اتهامی متعدد صادر شد، اما از آن جایی که رسیدگی به اتهامات این فرد و دیگر همدستانش از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود، این پرونده با صدور دستوری از سوی مقامات قضایی استان، به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد و توسط قضات زبده این شعبه مورد رسیدگی دقیق قرار گرفت.

    «ج» معروف به «گرگ شهر» در چندین جلسه دادگاه که به ریاست قاضی مصطفی بنده‌ای، رئیس وقت شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی و مستشاری قاضی محمد شجاع پور فدکی برگزار شد پای میز محاکمه ایستاد و به سوالات فنی و تخصصی قضات با تجربه دادگاه پاسخ داد.

    او اگرچه تلاش کرد با داستان سرایی‌های خاص، حقیقت ماجرای تلخ جنایت مسلحانه را به بیراهه بکشاند، اما هر بار سوالات دقیق قضایی، او را در مخمصه‌ای گرفتار می‌کرد که به ناچار لب به اعتراف می‌گشود.

    بنابراین گزارش در نهایت قضات دادگاه شعبه پنجم کیفری یک استان خراسان رضوی با اخذ آخرین دفاعیات متهم مذکور و وکیل مدافع وی، به شور پرداختند و به اتفاق آرا او را به قصاص نفس و تحمل زندان محکوم کردند. در این رای که به وکلای طرفین پرونده ابلاغ شد و قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور بود، اتهامات «ج» و همدستانش زیر ذره بین قضاوت قرار گرفته و با قراین و شواهد مستندی چون دانه‌های زنجیر به یکدیگر مرتبط شده بودند.

    مهر تایید دیوان عالی کشور

    در عین حال رای صادره از سوی دادگاه، مورد اعتراض متهم و وکیل مدافع وی قرار گرفت و آن ها با استنادات و دلایلی دیگر، فرجام خواهی کردند بنابراین، پرونده معروف به «گرگ شهر» به یکی از شعب دیوان عالی کشور ارجاع شد و مورد بررسی های دقیق تر قرار گرفت.

    اما قضات با تجربه دیوان عالی نیز پس از مطالعه خط به خط اوراق این پرونده قطور و استنادات و دلایل قاطع و محکمه پسند دادگاه، هیچ گونه خدشه ای را به رای صادره وارد ندانستند و بر حکم قصاص نفس وی و تحمل زندان، مهر تایید زدند.

    به این ترتیب، گرگ شهر پای چوبه دار زانو زد تا شاید اولیای دم از اجرای حکم قصاص صرف نظر کنند و او زندگی دوباره ای باز یابد.

     

  • ۷۰ضربه چاقوی عروس بر پیکر مادر شوهر مشهدی

    ۷۰ضربه چاقوی عروس بر پیکر مادر شوهر مشهدی

     

    ۷۰ضربه چاقوی عروس بر پیکر مادر شوهر مشهدی|خبر فوری

    عروس 25 ساله ای در مشهد و با انگیزه اختلافات خانوادگی، مادرشوهر 66 ساله اش را با وارد آوردن حدود 70 ضربه چاقو به قتل رساند.

    ظهر پنج شنبه گذشته، زنگ تلفن پلیس 110 به صدا درآمد و خبر جنایتی وحشتناک در بی سیم های پلیس پیچید.

    پیرزنی در طبقه اول منزل ویلایی در بولوار توس به قتل رسیده است در پی دریافت این خبر بلافاصله گروهی از نیروهای کلانتری آبکوه به فرماندهی سرهنگ محمدعلی، محمدی رئیس کلانتری عازم نشانی مذکور شدند و به تحقیق در این باره پرداختند.

    آنان با تایید درستی خبر و با حفظ صحنه جنایت در حالی مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند که پیکر بی جان پیرزن غرق در خون کف پذیرایی افتاده بود. دقایقی بعد با حضور قاضی کاظم میرزایی و کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در محل وقوع جنایت، بررسی های تخصصی آغاز شد.

    قاضی میرزایی که در همان لحظات اولیه تحقیقات پی به ماجرای جنایت خانوادگی برده بود، ابتدا عروس خانواده را که با دستی خون آلود و بانداژ شده در محل حضور داشت، مورد بازجویی های فنی قرار داد.

    عروس 25 ساله ادعا کرد: دقایقی قبل پدرشوهرم عصبانی به منزل آمد و پس از مشاجره با همسرش او را هدف ضربات چاقو قرار داد.

    من هم که ترسیده بودم فرار کردم اما او به سراغم آمد و قصد کشتن مرا هم داشت که دستم را مقابل چاقو گرفتم و زخمی شد او سپس مرا با همین وضع رها کرد و از خانه گریخت، در این هنگام دختر مقتول نیز که اولین نفر بعد از وقوع جنایت پا به خانه پدرش گذاشته بود، به مقام قضایی اظهار کرد: وقتی من بعد از شنیدن ماجرای قتل مادرم، هراسان به خانه رسیدم، عروسمان در خانه تنها بود و همین ادعا را مطرح کرد.

    قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد که به نحوه رفتار و گفتار عروس خانم مشکوک شده بود، از او خواست باند دستش را بگشاید قاضی نیم نگاهی به زخم ایجاد شده روی دست عروس انداخت و بلافاصله متوجه خودزنی شد و او را در تنگنای سوالات تخصصی قرار داد اما عروس جوان سعی کرد با تناقض گویی های متعدد، راه گریزی برای فرار از این سوالات بیابد و هر بار داستانی را درباره چگونگی زخمی شدن دستش سرهم می کرد تا این که دختر شش ساله عروس وقتی با نگاه مهرآمیز قاضی روبه رو شد به طرف مادرش دوید و گفت: مادرم با چاقو خودش را زخمی کرد من هم برایش باند آوردم که خونی نشود زن جوان که دیگر همه راه ها را بسته می دید ناگهان فریاد زد من خودم او را کشتم.

    عروس جوان که دیگر چاره ای جز بیان حقیقت نداشت، با اشاره به سرزنش ها و نیش و کنایه های مادرشوهرش گفت: از هفت سال قبل که عروس این خانواده شدم، همواره مرا تحقیر می کردند، پدرم 10 سال قبل به اتهام قتل دستگیر شد و آن ها همین موضوع را هر بار مانند پتک به سرم می کوبیدند و هر اتفاقی را به گردن من می انداختند.

    من سعی می کردم این سرزنش ها و کنایه ها را تحمل کنم چون در طبقه بالای منزل آن ها سکونت داشتم و نمی توانستم حرفی بزنم ولی زمانی که گفت: “باید خانه را تخلیه کنید” خیلی ناراحت شدم همسرم سر کار رفته بود و کسی جز من و مادرشوهرم در خانه نبود با همان حالت خشم به طبقه پایین رفتم و به مادرشوهرم گفتم ،از جان من چه می خواهید؟

    او گفت تو همه را به جان هم می اندازی پس بهتر است خانه را تخلیه کنید و به جای دیگری بروید با این جمله دیگر چیزی نفهمیدم چاقو را برداشتم و چند ضربه بر پیکرش فرود آوردم زمانی که برگشت تا چیزی بردارد دیگر امانش ندادم و پشت سر هم ضربات چاقو را می زدم نفهمیدم چند ضربه شد چون خیلی عصبانی بودم.

    بعد هم پیکر خون آلود او را در همان حال رها کردم و به طبقه بالا رفتم فکر کردم دخترم خوابیده است به همین دلیل نقشه ای کشیدم تا قتل را به گردن پدرشوهرم بیندازم بنابراین با همان چاقو دستم را زخمی کردم و چاقو را به پشت بام همسایه ها انداختم بعد هم فهمیدم که دخترم بیدار بود اما جست وجوی کارآگاهان با دستور مقام قضایی برای یافتن آلت قتاله (چاقو) نتیجه ای نداشت.

    قاضی میرزایی که متوجه شده بود عروس جوان درباره چاقو دروغ می گوید، باز هم او را سوال پیچ کرد تا این که متهم به قتل برای رها شدن از این سوالات به سرویس بهداشتی اشاره کرد و گفت: چاقو را درون چاه انداختم.

    دقایقی بعد با کشف چاقوی خون آلود، ماجرای این جنایت هولناک در یک ساعت فاش شد و عروس جوان که با حدود 70 ضربه چاقو مادرشوهر 66 ساله اش را به قتل رسانده بود با دستور قاضی میرزایی روانه بازداشتگاه شد تا بررسی های بیشتر درباره زوایای پنهان این جنایت ادامه یابد.

     

  • شایعه بمب‌گذاری، مجتمع تجاری پرومای مشهد را تخلیه کرد

    شایعه بمب‌گذاری، مجتمع تجاری پرومای مشهد را تخلیه کرد

     

    شایعه بمب‌گذاری، مجتمع تجاری پرومای مشهد را تخلیه کرد|خبر فوریمعاون امنیتی انتظامی فرماندار مشهد گفت: طی تماسی اعلام کرده بودند مجتمع پروما بمب گذاری شده، اما پس از بررسی نیرو‌های انتظامی مشخص شد این خبر کذب بوده است.

    بر اساس گزارش‌های مردمی و برخی تصاویری رسیده، ساعتی قبل در پی برخی گزارش‌ها مبنی بر بمب گذاری احتمالی در مجتمع تجاری «پروما» در میدان جانباز مشهد، این مجتمع تخلیه شده و نیرو‌های انتظامی محل مجتمع مستقر شدند.

    تاکنون هیچ منبع رسمی در این خصوص اظهار نظر نکرده است.

    توضیحات معاون فرماندارمشهد در خصوص تخلیه چند ساعته یکی از فروشگاه‌های شهر مشهد

    محمدرضا دانشورنیا معاون امنیتی انتظامی فرماندار مشهد گفت: طی تماسی اعلام کرده بودند مجتمع پروما بمب گذاری شده، اما پس از بررسی نیرو‌های انتظامی مشخص شد این خبر کذب بوده است.
    وی در پاسخ به این سوال که از چه منبعی این اطلاع رسانی انجام شده بود افزود: معمولا این تماس‌ها با دستگاه‌های انتظامی انجام می‌شود. آمادگی کامل در محل انجام شده بود.

     

  • گروگان‌گیری با رمل و اسطرلاب!

    گروگان‌گیری با رمل و اسطرلاب!

     

    گروگان‌گیری با رمل و اسطرلاب!|خبر فوری

    با رای قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی، عاملان ربایش و شکنجه پزشک مشهدی در حالی به تحمل 27 سال زندان محکوم شدند که در آخرین جلسه دادگاه ادعا کردند برای اجرای نقشه آدم ربایی به رمل و اسطرلاب روی آورده اند.

    این حادثه هولناک بیست و سوم دی سال 98 در منطقه کوهسنگی مشهد هنگامی رخ داد که سرنشینان یک دستگاه پراید، پزشک مشهدی را تا خیابان حکیم نظامی تعقیب کردند.

    آن ها در تاریکی شب این پزشک میان سال را که پیاده به طرف منزلش در حرکت بود به زور داخل خودرو انداختند و او را به مکان نامعلومی بردند.

    چند دقیقه بعد در شرایطی که عقربه های ساعت حدود 9و30 دقیقه را نشان می داد یک پزشک متخصص زنان و زایمان با پلیس 110 تماس گرفت و در حالی که از شدت نگرانی صدایش به لرزه افتاده بود خبر ربوده شدن شوهرش به دست افراد ناشناس را داد.

    او گفت: شوهرم که پزشک عمومی است از خط تلفن خودش با من تماس گرفت که افرادی او را ربوده اند و من باید 200 سکه طلا برای آزادی اش فراهم کنم، این زن ادامه داد: در همین حال مردی ناشناس گوشی تلفن را از دست همسرم چنگ زد و مرا تهدید کرد که فقط باید 200 سکه طلا برایشان تهیه کنم تا بعد با من تماس بگیرند.

    در پی گزارش ماجرای آدم ربایی، بلافاصله نیروهای انتظامی مشهد وارد عمل شدند و ماجرا را به دیگر یگان های اطلاعاتی و امنیتی نیز اطلاع دادند اما با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع و با دستور سردار محمدکاظم تقوی، فرمانده انتظامی خراسان رضوی بی درنگ پیگیری این پرونده به گروه تخصصی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی سپرده شد و بدین ترتیب جلسات کارشناسی برای بررسی زوایای مختلف ماجرای آدم ربایی درحضور سرهنگ جواد شفیع زاده، رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی در دستور کار قرار گرفت.

    در حالی که عملیات ردیابی و رصدهای اطلاعاتی با فرماندهی سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی، رئیس سابق اداره جنایی پلیس آگاهی آغاز شده بود، همزمان آموزش های لازم برای برخورد و نحوه پاسخ گویی خانواده گروگان به تماس های آدم ربایان توسط کارآگاهان ارائه شد تا خونسردی خود را هنگام گفت و گو با گروگان گیران حفظ کنند چرا که پلیس در کنار آن ها قرار داشت و مراقب اوضاع بود.

    از سوی دیگر نیز حفظ جان گروگان مهم تر از سرعت عمل پلیس در این پرونده آدم ربایی بود و کارآگاهان باید طوری غیرمحسوس عمل می کردند که گروگان گیران متوجه حضور پلیس در ماجرا نشوند به همین دلیل کارآگاهان برای شناسایی مخفیگاه گروگان گیران به همکاری سربازان گمنام امام زمان(عج) نیاز داشتند.

    این گونه بود که گروهی از نیروهای اداره کل اطلاعات خراسان رضوی به یاری کارآگاهان پلیس آگاهی آمدند و با استفاده از شیوه های اطلاعاتی وارد عمل شدند. همزمان با رصدها و پایش های اطلاعاتی، بررسی های میدانی کارآگاهان مشخص کرد پزشک میان سال (گروگان) که در منطقه شهرک شهید رجایی مطب دارد، در شیفت بعدازظهر منشی نداشت وهمچنین با اتوبوس یا مترو به منزلش می رفت بنابراین آدم ربایی باید در همین مسیر رخ داده باشد.

    با مشخص شدن مسیر تردد پزشک عمومی، عملیات وارد مرحله جدیدی شد تا این که دوباره گروگان گیران با همسر پزشک مذکور تماس گرفتند و ادعاهای خود را تکرار کردند. این در حالی بود که ردیابی های اطلاعاتی از حضور آدم ربایان در منطقه کمربند سبز مشهد و در نزدیکی یک روستا حکایت داشت.

    از طرف دیگر شناسایی افراد مشکوکی که به مطب پزشک رفت و آمد داشتند یا با او در ارتباط بودند، کارآگاهان را به سوی مردی کشاند که در سال های گذشته به عنوان راننده در خدمت دکتر بود.

    شاخه دیگری از فعالیت های اطلاعاتی کارآگاهان که در مسیر ربایش پزشک متمرکز شده بود، نشان داد وی با یک دستگاه پراید ربوده شده است که مشخصات خودروی مذکور با خودروی پراید دختر راننده سابق پزشک گروگان مطابقت داشت.

    در حالی که بررسی های میدانی درباره راننده مذکور ادامه داشت، سرنخ هایی از پسر راننده به نام رضا به دست آمد که مردی معتاد و بیکار است و در منطقه شهرک شهید رجایی سکونت دارد! همین اطلاعات کافی بود تا عملیات پلیس در این باره متمرکز شود به همین دلیل کارآگاهان بلافاصله با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی اسماعیل عندلیب، معاون دادستان مرکز خراسان رضوی که سوابق ارزشمندی در رسیدگی به پرونده های جنایی و مهم قضایی را در کارنامه خود دارد، به سراغ دختر راننده سابق پزشک رفتند.

    آن ها که از تجربیات ارزنده قاضی عندلیب بهره می بردند، در یک عملیات اطلاعاتی و نامحسوس به سرنخ هایی مهم از کلاف پیچیده ماجرای آدم ربایی رسیدند که نشان می داد مادر رضا ساختمانی نیمه ساز در شهرک شهید رجایی دارد، چند ساعت بعد با همکاری صمیمانه سربازان گمنام امام زمان(عج) در اداره کل اطلاعات خراسان رضوی، کارآگاهان مخفیگاه مذکور را در حالی شناسایی کردند.

    بررسی ها مشخص کرد پزشک مشهدی با پراید خواهر «رضا» ربوده شده است بنابراین عملیات با دستور بازپرس شعبه 410 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد آغاز شد و نیروهای دایره مبارزه با آدم ربایی پلیس آگاهی نیمه شب وارد ساختمان نیمه ساز شدند و دو عضو باند گروگان گیری را در همین منزل مسکونی به دام انداختند. این درحالی بود که پزشک مذکور با دست و پاهای بسته و در طبقه دوم ساختمان به طور اسفباری نگهداری می شد.

    وقتی کارآگاهان، پزشک را نجات دادند و دست و پاهایش را گشودند هنوز باور نمی کرد که پلیس به یاری او شتافته است.

    مرد میان سال در شوک بود و از سرما به خود می لرزید

    کارآگاهان بلافاصله عملیات را برای دستگیری نفر سوم باند ادامه دادند و او را نیز در منزلی در همان اطراف خیابان بسکابادی به دام انداختند. پزشک که بعد از بازشدن قفل و زنجیر از دست و پاهایش اشک می ریخت و اطرافش فقط با مقداری پلاستیک به صورت آلونک درآمده بود، با اشاره دست از کارآگاهان تشکر می کرد و …

    کشف گوشی گروگان در جاده کمربند سبز مشهد نیز بیانگر آن بود که گروگان گیران گوشی تلفن همراه پزشک را در کنار جاده مخفی کرده بودند و هر بار از همان مکان تماس می گرفتند. در همین حال سه متهم این پرونده که رضا 36 ساله، علی 30 ساله و عماد 31 ساله بودند برای انجام تحقیقات بیشتر به مقر انتظامی هدایت شدند و در بازجویی ها به جرم خود اقرار کردند.

    آن ها در حضور قاضی امیری نیز آدم ربایی به قصد اخاذی را به گردن گرفتند و مدعی شدند که با وسوسه های رضا دست به آدم ربایی زده اند.

    با پایان مراحل تحقیقات، کیفر خواست متهمان در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد صادر شد و این پرونده با توجه به اهمیت و حساسیت خاصی که داشت با نظر مدیران قضایی استان در شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی مورد رسیدگی دقیق قرار گرفت.

    درجلسات محاکمه که به ریاست قاضی جواد شاکری و مستشاری قاضی هادی دنیا دیده برگزار شد متهمان به صراحت ارتکاب جرم را پذیرفتند چرا که می دانستند در حضور قضات با تجربه دادگاه هیچ راه گریزی برای فرار از مجازات ندارند و باید حقیقت موضوع را بیان کنند. این بود که از همان جلسه اول که پای میز محاکمه ایستادند به سوالات تخصصی قضات پاسخ دادند و راز این آدم ربایی وحشتناک را فاش کردند.

    رضا جوان 36 ساله در پاسخ به سوال قاضی دنیادیده که چگونه به نقشه آدم ربایی رسیدی؟گفت: پدرم راننده دکتر (گروگان) بود ولی برخی از روزهایی که پدرم کاری داشت من به جای او پزشک را با خودرو به منزلش می رساندم.

    در مسیر حرکت زمانی که با یکدیگر گفت وگو می کردیم او از قیمت ارز و سکه سخن می گفت یا مرا نصیحت می کرد که طلا بخرم!

    به همین دلیل فکر می کردم او باید سکه های طلای زیادی داشته باشد، از همان موقع چند بار وسوسه شدم که با همدستی عماد و علی دست به آدم ربایی بزنیم ولی شرایط مهیا نمی شد تا این که دوباره در سال 98 همین وسوسه به سراغم آمد و این بار نقشه خودمان را عملی کردیم.

    او همچنین در پاسخ به سوال قاضی شاکری (رئیس دادگاه) که پرسید آیا برای گروگان گیری با افراد دیگری هم مشورت کردید؟ گفت: بله! سه نفری نزد یک رمال رفتیم تا آینده را پیش بینی کند البته درباره این موضوع که قصد چه کاری را داریم به رمال چیزی نگفتیم . او هم گفت که فقط یک نفر از شما حرف بزند که در این میان «عماد» صحبت کرد و با تایید رمال که کار خوبی است اطمینان پیدا کردیم و نقشه را به اجرا گذاشتیم.

    متهمان دیگر پرونده نیز هرکدام به تشریح بخشی از ماجرای آدم ربایی پرداختند و گفتند که قرار بود 200 سکه بهار آزادی از همسر دکتر بگیریم و بین خودمان تقسیم کنیم ولی همسر دکتر مدعی بود که بیشتر از 50 سکه نمی تواند تهیه کند به همین دلیل ما دچار مشکل شده بودیم و نمی توانستیم گروگان را آزاد کنیم تا این که 9 روز بعد کارآگاهان ما را دستگیر کردند.

    ما او را شکنجه نکردیم، فقط به پاهایش می زدیم که غذایش را بخورد و حتی برایش هیتر برقی آوردیم که از آن سوز سرمای زمستان دچار بیماری نشود و … این گزارش حاکی است با پایان یافتن جلسات دادگاه ، قضات با تجربه شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی با توجه به همکاری و اقرار صریح متهمان در مراحل رسیدگی به پرونده و همچنین با استفاده از قانون کاهش حبس تعزیری، هریک از متهمان به آدم ربایی را به تحمل 9 سال زندان و پرداخت دیه محکوم کردند. رای صادرشده از سوی دادگاه قابل فرجام خواهی است و متهمان می توانند به رای مذکور اعتراض کنند.