برچسب: قورباغه

  • این قورباغه اندازه یک گربه است!

    این قورباغه اندازه یک گربه است!

    قورباغه جالوت بزرگترین قورباغه در جهان است. طول آن تا ۱۲.۵ اینچ (۳۲ سانتی متر) می‌رسد و می‌تواند تا ۷.۲ پوند (۳.۳ کیلوگرم) وزن داشته باشد. قورباغه جالوت به اندازه برخی گربه‌های خانگی است!

    این قورباغه اندازه یک گربه است!/ عکس

    به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، قورباغه جالوت در ابتدا به اندازه یک قورباغه معمولی است، اما به رشد خود ادامه می‌دهد. قورباغه بالغ جالوت بسیار شبیه قورباغه‌های دیگر است، فقط بسیار بزرگتر؛ اگرچه این قورباغه‌های غول‌پیکر پیشتر از انسان‌ها وجود داشته‌اند، اما هنوز چیزهای زیادی درباره آنها باید بیاموزیم.

    این قورباغه اندازه یک گربه است!/ عکس

    این موجود استثنایی ساکن بخش‌هایی از کشورهای کامرون و گینه استوایی است. جدای از شکار و تخریب محیط‌زیست تهدید دیگری که برای حیات این شگفتی دنیای قورباغه‌ها وجود دارد، علاقه روزافزون مردم به نگهداری آن به عنوان حیوانی خانگی است.

    این دوزیست غول‌پیکر شکارچی است و بسته به ابعادش جانوران گوناگونی را در خشکی و آب شکار می‌کند. انواع حشرات و خرچنگ‌های کوچک در فهرست خوراک این نوع قورباغه قرار دارند و با توجه به اندازه‌شان نقش مهمی در متعادل کردن اکوسیستم بازی می‌کنند.

    این قورباغه اندازه یک گربه است!/ عکس

    البته که این شکارچی خودش لقمه‌ای چرب و نرم برای شکارچیان بزرگتری چون کروکدیل، بزمجه و در نهایت انسان‌ است.

    قورباغه جالوت در طبیعت حدود ۱۲ سال عمر می‌کند اما دیده شده که در اسارت عمرش به بیش از ۲۱ سال هم رسیده است.

  • این زن بچه قورباغه به دنیا آورد

    این زن بچه قورباغه به دنیا آورد

    یکی از زنان باردار روستا که مثل زنان دیگر هر ماه برای چکاپ نزد پزشک متخصص می رفت با زایمان زودرس، یک قورباغه به دنیا آورد.

    این زن بچه قورباغه به دنیا آورد

    اتفاقی عجیب و باورنکردنی برای زن باردار در زیمباوه خبرساز شد، او که ماهها برای تولد نوزادش انتظار کشیده بود باز ایمان عجیبش وحشت زده شد چرا که نوزادش نوزاد انسان نبود بلکه بچه قورباغه بود.

    زن اهل زیمباوه 8 ماه از بارداری و انتظار تولد نوزادش را سپری کرده بود به شکل غیرمنتظره ای زایمان کرد ، زایمانی عجیب تر از آنچه تصور کنید چرا که نوزاد متولد شده نوزاد انسان نبود و یک بچه قورباغه بود

    “پرشس نیاسی” اهل روستای “گوک وی” 8 ماه بارداری را بدون هچی مشکلی سپری کرده بود اما موفق نشد نوزاد سالمی به دنیا بیاورد ، همسر این زن 36 ساله با دیدن نوزادی که همسرش در خانه زایمان کرد شوکه شد چرا که نوزاد یک بچه قورباغه بود و آنها بعد از ماهها انتظار نه تنها صاحب فرزند نشدند بلکه درگیر اتفاقی عجیب و غریب شده بودند.

    همسر این زن نوزاد را که در حقیقت یک بچه قورباغه بود فورا به بیمارستان و نزد پزشک دوران باداری همسرش برد تا دلیل را بداند.

    پزشک متخصص زنان و زایمانی که این زن زیمباوه ای به مدت 8 ماه بیمار او بود گفت که تمام این مدت بیمارش وضعیت طبیعی و بارداری نرمالی داشت و نمی داند چرا چنین اتفاقی رخ داده است.

    اهالی روستا که معتقد بودند این بچه قورباغه یک نشانه ناخوشایند است و باید هرچه سریعتر او را مقابل چشم همه آتش بزنند اما کار به این جا نکشید و بچه قورباغه که کاملا زنده به دنیا آمده بود در بیمارستان عمرش به پایان رسید.

    هیچ توضیح پزشکی برای این زایمان عجیب منتشر نشده است چرا که این مورد موردی کاملا عجیب و غیرقابل باور است.

     

    منبع: اقتصاد نیوز

     

  • ارتقاء ربات‌های زنده‌ای که با استفاده از سلول‌های قورباغه ایجاد شده‌اند

    ارتقاء ربات‌های زنده‌ای که با استفاده از سلول‌های قورباغه ایجاد شده‌اند

     

    محققان اخیرا موفق به ارتقاء ربات‌های زنده‌ای شدند که سال گذشته آن را با کمک سلول‌های بنیادی جنین قورباغه ایجاد کرده بودند.
    به گزارش دیلی میل، سال گذشته دانشمندان دانشگاه “ورمونت” و “تافتز” با استفاده از سلول‌های قورباغه و یک ابررایانه موفق به ابداع ربات‌های زنده شدند که قابلیت برنامه‌ریزی دارند و با اینکه مصنوعی هستند، مانند موجودات زنده رفتار می‌کنند.ربات‌های میکروسکوپی ایجاد شده حافظه دارند و می توانند برای پاکسازی میکرو پلاستیک‌ها یا تشخیص بیماری‌ها مورد استفاده قرار گیرند.
    محققان با کمک سلول‌های بنیادی جنین قورباغه موفق به توسعه یک ربات زنده میکروسکوپی شده بودند که قابلیت خود ترمیمی دارد و توانایی ذخیره خاطرات را دارد.حال دانشمندان پس از گذشت یکسال این ربات که “زنوباتس”(xenobots) نام دارد را ارتقا داده‌اند و  اکنون این ربات قادر به انجام حرکات پیچیده‌تر و بهتر است. آنها نام نسخه ارتقا یافته این ربات را Xenobots ۲.۰ نامیده‌اند و بنابر گفته آنها می‌تواند با استفاده از پاهای مژک مانند مویی، خود را حرکت دهد و این در حالی است که مدل قبلی برای حرکت به عضله متکی بود.گفتنی است نام این ربات از نام یک نوع قورباغه آفریقایی موسوم به قورباغه پنجه‌دار آفریقایی (Xenopus laevis) گرفته شده است چراکه سلول‌های این ربات‌ از این قورباغه گرفته شده است.ارتقاء ربات‌های زنده‌ای که با استفاده از سلول‌های قورباغه ایجاد شده‌اند
    ربات‌های اولیه برای انجام طیف وسیعی از برنامه‌ها برای مثال رساندن دارو به طور مستقیم به یک نقطه از بدن ، برنامه ریزی شده بودند. با این حال نسخه جدید آن به منظور حرکت سریع‌تر و پیمایش در محیط‌های مختلف و طول عمر بیشتر ارتقا یافته است.
    درحالیکه دانمشندان دانشگاه تافتز این ربات‌ها را ایجاد می کردند ، دانشمندان دانشگاه ورمونت مشغول اجرای شبیه سازی های رایانه‌ای بودند که اشکال مختلف زنوباتس را مدل سازی می‌کردند تا ببینند آیا ممکن است این ربات‌ها رفتارهای مختلفی چه به صورت جداگانه و چه به صورت گروهی از خود نشان دهند یا خیر.با بررسی شبیه سازی ها محققان تشخیص دادند که ربات‌های تازه ارتقا یافته در کارهایی مانند جمع آوری میکرو پلاستیک‌ها و هرگونه آلودگی در آب بسیار سریعتر و ماهرتر عمل می‌کنند و نسبت به نسخه اولیه این کار را بسیار سریع تر انجام می‌دهند.
    نکته اصلی دباره این ربات موفق ، توانایی ضبط حافظه است که از آن برای اصلاح رفتار و توانایی‌های خود استفاده می‌کند.با توجه به این نکته، دانشمندان با استفاده از یک پروتئین گزارشگر فلورسنت به نام EosFP که به طور معمول به رنگ سبز می‌درخشد کاری کردند که این ربات قابلیت خواندن و نوشتن و ضبط یک بیت اطلاعات را داشته باشد.با این حال ، هنگامی که در معرض طول موج ۳۹۰ نانومتر و در معرض نور قرار می‌گیرد ، پروتئین به جای آن نور، نور قرمز ساطع می‌کند.قبل از برداشتن سلول‌های بنیادی برای ایجاد زنوباتس، سلول‌های جنین قورباغه با کد آر.ان.ای پیام رسان به پروتئین EosFP تزریق شدند.
     
  • قورباغه؛ زشت، بدترکیب و البته خفن‌نما!

    قورباغه؛ زشت، بدترکیب و البته خفن‌نما!

     

    فرض کنید، کسی بیاید از شمایی که «قورباغه» را تماشا کرده‌اید، بپرسد، داستان این سریال درباره چیست؟ چه دارید و داریم که بگوییم؟ ماجرای یک پخش‌کننده مواد مخدر؟ ماجرای رفیق قدیمی آن پخش‌کننده مواد مخدر؟ همین؟ بله، همین! دقیقا همین چند کلمه و «قورباغه» بیشتر از این نیست.قورباغه؛ زشت، بدترکیب و البته خفن‌نما!|خبر فوری

    اصلا در این یادداشت با این جنس نقد‌هایی که کار‌های هومن سیدی را کپی‌کارانه و کلاژ می‌دانند کاری ندارم، یعنی تلاش می‌کنم در این کلمات پیش رو تکیه یادداشت بر مچ‌گیری‌های فضای مجازی نباشد، نه که آن‌ها همه باطل و هومن سیدی حق باشد، نه! اساسا این که ضعف‌های عمده و بنیادین «قورباغه» را در حد کپی موسیقی متن، از سریال «دارک» و مشکلاتی در این حد پایین بیاوریم، اتفاقا لطف بزرگی در حق هومن سیدی است، مشکلات «قورباغه» کاش محدود به همین‌ها بود!

    قورباغه؛ زشت، بدترکیب و البته خفن‌نما!|خبر فوری

    برای تماشای یک داستان دنباله‌دار و برای ادامه دادنش، دو مولفه اساسی، یکی داستان است و دیگری آدم‌های داستان، یعنی به زبان ساده، یا باید جذب داستان شویم و پیچ و خم‌های آن ما را به دنبال خودش بکشد و یا اگر داستان کم و خفیف است، حداقل کاراکتری در داستان باشد که مجذوبش شویم، همذات‌پنداری کنیم و فکر کنیم این خودِ ما یا بخش‌هایی از ماست و با دغدغه‌هایش همراه شویم. حالا اگر دنباله‌داری هر دوی این‌ها را داشته باشد که خب، چه بهتر! قورباغه، اما هر دو را با هم ندارد!

    فرض کنید، کسی بیاید از شمایی که «قورباغه» را تماشا کرده‌اید، بپرسد، داستان این سریال درباره چیست؟ چه دارید و داریم که بگوییم؟ ماجرای یک پخش‌کننده مواد مخدر؟ ماجرای رفیق قدیمی آن پخش‌کننده مواد مخدر؟ همین؟ بله، همین! دقیقا همین چند کلمه و «قورباغه» بیشتر از این نیست.

    قورباغه؛ زشت، بدترکیب و البته خفن‌نما!|خبر فوری

    موقعیت‌های منفک و جدا از هم که به زور کنار هم چسبانده شده و هیچ چیزی را جلو نمی‌برد. داستان نه در عمق می‌رود و نه در طول حرکت می‌کند، یک داستان کاملا عرضی! دائما پخش می‌شود و بدون هیچ انسجامی گسترش پیدا می‌کند، بعد از تماشای ۱۱ قسمت، با سریالی مواجهیم که پهن شده و هیچ داستانی به شما ارائه نداده است.

    شخصیت‌ها هیچکدام به اندازه پرداخت نشده و معلوم نیست ما قرار است داستان کدام این‌ها  را دنبال کنیم؟ رامین؟ پسرکی با عقده‌های فروخفته، بلندپرواز و طماع، منفعت‌طلب و علاف! نوری؟ پسرک دست و پا چلفتی و البته در عین حال بی‌رحم، که انتقام مادرش را به فجیع‌ترین شکل از پدرش می‌گیرد و بعد برای خودش دار و دسته راه می‌اندازد!

    موقعیت‌ها گاهی درباره رامین است، گاهی درباره نوری، گاهی درباره هر دو و عجیب آن که غالبا درباره هیچکدام هم نیست. خب الان ما باید با ماجرا‌های نوری مواجه شویم که به شکلی تصادفی با یک متاع کمیاب مواجه شده و به «قدرت» رسیده؟ یا اصلا ماجرا، ماجرای رامین است که می‌خواهد به هر شکلی پیشرفت کند؟ اصلا هسته مرکزی داستان، حول مفهوم «قدرت» شکل گرفته؟ یا که چی؟

    قورباغه؛ زشت، بدترکیب و البته خفن‌نما!|خبر فوری

    این «که چی» البته حین تماشای «قورباغه» دائم در ذهن می‌چرخد و تماما با خودت می‌گویی: «خب که چی؟»، هیچ مضمونی تبدیل به داستان نشده، هیچ داستانی پرداخت نشده. انگار با علاقه‌مندی‌های پراکنده کارگردانی مواجهیم که آثار زیادی دیده و حالا فرصتی دارد که این دوست‌داشتنی‌ها را در یک سلسله موقعیت‌های نه چندان مرتبط کنار هم بیاورد. یعنی مثلا اگر قرار است جهانی خلق کنیم که مخاطب را تحت تاثیر قرار بدهد و هیجان و تعلیق را با هم داشته باشد، با دست به دست کردن «انگشت بریده» چنین چیزی حاصل نمی‌شود؛ همان «دارک» معروف اگر در ایجاد تعلیق موفق است، به خاطر تکیه به یک باور اساطیری و تکیه به مفهوم مناقشه‌برانگیز «زمان» در سیر تفکر آلمانی‌هاست. در آن جغرافیا مفهوم «زمان» یک پیشینه و سابقه‌ای دارد که داستان‌پردازی درباره و برای آن مخاطب را قلقلک می‌دهد.

    قورباغه؛ زشت، بدترکیب و البته خفن‌نما!|خبر فوری

    آکسسوری، دکوپاژ و میزانسن همه ابزاری‌ست که در نهایت نوشته‌های روی کاغذ را پرداخت می‌کنند. وقتی روی کاغذ چیز قابل‌توجهی نوشته نشده، واضح است که اتفاقی که باید، نمی‌افتد. از قسمت چهار تا قسمت ۱۰، دائما یک «انگشت بریده» دست به دست می‌شود، «خب که چی؟» توسل به رنگ‌های سرد، خاکستری و طوسی در خانه نوری، میزانسن‌های خلوت، حتی تُن صدای نوری، و تلاش برای اجرای یک کاراکتر به اصطلاح درونگرا، تبدیل به مضحکه‌ای شده که جدا تماشایش دشوار است. این که شکل و فرم بازی نوید محمدزاده متفاوت شده، خب ذاتا جسورانه است، اما این محصولی که ما می‌بینیم، حقیقتا دلمان را برای همان عصبیتش تنگ کرده! انگار یک موجود ناقص‌الخلقه و الکن و معذب را جلوی دوربین گذاشته‌اند، درونگرایی را با چلفت بودن اشتباه گرفته‌اند، اصلا چگونه چنین موجودی به این حد از قدرت رسیده؟ منطق روایی داستان کجاست؟

    بدتر آن که برای این جهان ابتر، برای این آدم‌های الکن بخواهی فلسفه ببافی، آن هم با دیالوگ‌هایی که به درد کپشن‌های اینستاگرامی نوجوان‌پسند می‌خورد و ردی از زندگی و واقعیت و حتی فانتزی در آن نیست. بسیاری از نریشن‌های رامین، عملا چیز تازه‌ای درباره او به ما نمی‌گوید. حتی در حد هذیان‌های یک ذهن مالیخولیایی هم نیست! که هذیان هم منطق و زیبایی‌شناسی خودش را دارد. جنس دیالوگ‌ها هم همگن با جنس بازی‌ها، طراحی شخصیت‌ها و جهان کلی کار است، هیچ چیزی به شما نمی‌دهد. منظورم محتوا و پیام و این چیز‌ها نیست که اساسا جای موعظه و پیام جای دیگری‌ست، اما دیالوگ‌های قورباغه فقط به قصد «ریتم» نوشته شده، نه به پرداخت شخصیت کمک می‌کند و نه حرکت دارد.

    قورباغه؛ زشت، بدترکیب و البته خفن‌نما!|خبر فوری

    -حرفای جدید می‌زنی؟

    -حرفای قدیمی رو جدید می‌زنم!

    همین دیالوگ را که در قسمت هفتم می‌شنویم، تعمیم بدهید به کلیت سریال. همه‌اش همین گونه پینگ‌پنگی و بدون کارکرد. طبعا عده‌ای از این قسم دیالوگ‌ها خوششان می‌آید، نوعی حاضر جوابی و عصبیت دارد که با حال و روز جامعه منطبق است، اما این که چقدر اصولی و منطقی‌ست؟ تقریبا هیچ! خب طبیعتا با چنین مختصاتی توقع ندارید که رابطه‌ای ساخته شود، انگیزه‌ای دربیاید و چیزی جان بگیرد و یا تحول شخصیتی رخ بدهد. باز هم یک قیاس مع‌الفارق دیگر؛ سریال «بهتره با ساول تماس بگیری» که یک اسپین‌آف از سریال «برکینگ بد» است نمونه‌ی متعالی دیالوگ‌نویسی و پرداخت روابط است؛ در دو فصل اول این سریال عملا هیچ اتفاق خارق‌العاده‌ای نمی‌افتد و ظاهرا با اتفاقات معمولی یک سری آدم‌های معمولی مواجهیم، اما انقدر همه چیز در جزئیات و ظرافت پرداخت شده که دائما چسب دارد و تک تک جملات به شناخت منجر می‌شود.

    «قورباغه»، اما باور نکرده که زیبایی باید در نگاه تو باشد، نه در چشمان تو (عمدا به یک کلیشه ارجاع دادم، در سطح دیالوگ‌های سریال)، همه چیز را ویترینی و الصاقی می‌خواهد، برای همین هم سطحی و آبکی‌ست، بله گاهی «دل» را داریم که از پوستر تا قسمت آخرش ابتذال را فریاد می‌زند و گاهی هم «قورباغه» را داریم که در نگاه اول جدی، موقر و قابل‌توجه به نظر می‌رسد، اما ابتذالش پنهان و دیریاب‌تر است، نه این که مبتذل نباشد، اتفاقا این جنس ابتذال پیچیده‌تر و چه‌بسا خطرناک‌تر باشد، یک کار معمولی ببینیم و گمان کنیم یک اثر «هنری» دیده‌ایم. یک کار معمولی بسازیم و گمان کنیم؛ «خفنیم»!