برچسب: قصاص

  • پدر امیرمحمد خالقی قاتل را بخشید؛ مهلتی برای جبران

    در لحظه‌ای که همه چیز برای اجرای حکم قصاص قاتل امیرمحمد خالقی آماده بود، اتفاقی غیرمنتظره رخ داد. پدری داغدار، با وجود تمام درد و اندوهی که متحمل شده، در آخرین لحظه از حق خود گذشت و به قاتل پسرش مهلت داد تا شاید بتواند راهی برای جبران پیدا کند. این بخشش، نه تنها یک اقدام انسانی، بلکه نشان‌دهنده‌ی عمق فاجعه‌ای است که خانواده خالقی تجربه کرده‌اند.

    پدر امیرمحمد خالقی پای چوبه دار به قاتل دو ماه مهلت داد

    به گزارش رسا نشر و به نقل از مهر، وکیل مرحوم امیرمحمد خالقی، حمیدرضا حاجی اسفندیاری، از این اتفاق تکان‌دهنده خبر داد. او توضیح داد که تمام مقدمات قانونی برای اجرای حکم اعدام قاتل در زندان قزلحصار فراهم شده بود و خانواده‌های هر دو طرف در محل حاضر بودند. قاتل تا پای چوبه‌دار پیش رفت، اما پدر امیرمحمد در لحظه‌ی آخر با بزرگواری از حق قصاص خود صرف‌نظر کرد و به او دو ماه فرصت داد.

    این تصمیم، سوالات بسیاری را برمی‌انگیزد. آیا این مهلت، فرصتی برای رسیدن به آشتی و بخشش است؟ آیا قاتل می‌تواند در این مدت، راهی برای جبران خسارت‌های وارده پیدا کند؟ و مهم‌تر از همه، آیا این بخشش، مرهمی بر زخم‌های عمیق خانواده خالقی خواهد بود؟

    امیرمحمد خالقی، دانشجوی ۱۹ ساله رشته مدیریت دانشگاه تهران، در شامگاه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ در جریان یک حمله مسلحانه به قتل رسید. این حادثه، شوک بزرگی به جامعه دانشجویی و افکار عمومی وارد کرد و بار دیگر مسئله امنیت در جامعه را به بحث کشید.

    حالا، با گذشت پدر امیرمحمد از حق قصاص، فصل جدیدی در این پرونده آغاز شده است. فصلی که شاید بتواند به التیام زخم‌ها و بازگشت آرامش به خانواده‌های داغدار کمک کند. اما این سوال همچنان باقی است که آیا این مهلت، فرصتی واقعی برای جبران است یا صرفاً یک اقدام انسانی در مواجهه با یک فاجعه‌ی دردناک؟

    این اتفاق، یادآور این نکته است که در پیچیده‌ترین و دردناک‌ترین شرایط، هنوز هم می‌توان امید به انسانیت و بخشش را زنده نگه داشت. اما آیا این امید، در دنیایی که خشونت و بی‌رحمی در آن بیداد می‌کند، می‌تواند پایدار باشد؟

     

  • صدور حکم قصاص برای قاتل مامور انتظامی دزفول

    صدور حکم قصاص برای قاتل مامور انتظامی دزفول

    سروان سجاد دالمن نهم مرداد ۱۴۰۰ در درگیری با سارقان مسلح از ناحیه سر مجروح و پس از انتقال به بیمارستان بر اثر شدت جراحات وارده به شهادت رسید.

    صدور حکم قصاص برای قاتل مامور انتظامی دزفول

     رئیس دادگستری شهرستان دزفول از صدور حکم قصاص برای قاتل شهید سجاد دالمن مامور نیروی انتظامی این شهرستان خبر داد.
    به گزارش روابط عمومی دادگستری استان خوزستان، محمدیار ممبینی چهارشنبه گفت: سروان سجاد دالمن نهم مرداد ۱۴۰۰ در درگیری با سارقان مسلح از ناحیه سر مجروح و پس از انتقال به بیمارستان بر اثر شدت جراحات وارده به شهادت رسید.
    وی افزود: پس از برگزاری جلسات متعدد دادگاه و باتوجه به شهادت همراهان شهید در ماموریت و همچنین اقاریر صریح و دقیق متهم به هویت ع. ع در خصوص شب واقعه و نحوه شلیک به خودروی ماموران، بزه انتسابی وی در دادگاه کیفری یک خوزستان مستقر در دزفول محرز دانسته و باتوجه به درخواست خانواده مقتول، وی به قصاص نفس محکوم شد.

    ممبینی اظهارداشت: محکوم علیه در خصوص حمل و نگهداری غیرمجاز سلاح گرم کلاشینکف نیز به تحمل ۲ سال حبس تعزیری با احتساب ایام بازداشت قبلی محکوم شده است.

    سرهنگ “روح اله گراوندی” فرمانده انتظامی دزفول روز یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ به رسانه‌ها اعلام کرد: ساعت ۲۳ شب گذشته افراد مسلح در محور “شوش – دزفول” به سمت گشت خودرویی پاسگاه “صفی آباد” تیراندازی کردند.

    وی افزود: در این تیراندازی، مامور جان بر کف ناجا “سجاد دالمن” جمعی پاسگاه “صفی آباد” شهرستان دزفول بر اثر اصابت گلوله و شدت جراحات وارده به درجه رفیع شهادت نائل شده است.

  • آخرین خواسته آرمان: پدر و مادرِ غزاله شانس دوباره‌ به من بدهند

    آخرین خواسته آرمان: پدر و مادرِ غزاله شانس دوباره‌ به من بدهند

    آرمان گفت: می خواهم از پدر و مادر غزاله بابت اتفاق تلخی که افتاده عذرخواهی کنم. با تصمیم اشتباهی که من گرفتم هم به آن‌ها و هم به خانواده خودم و هم به خودم ظلم کردم.

    آخرین خواسته آرمان: پدر و مادرِ غزاله شانس دوباره‌ به من بدهند

    ماجرای «آرمان و غزاله» روایت تلخی است که این روزها همه درباره آن صحبت می‌کنند و پیگیر سرنوشت پرونده هستند. ماجرای دختر و پسری نوجوان که به قتل غزاله به‌ دست آرمان انجامید و حالا آرمان در زندان سرنوشت نامعلومی دارد؛ «بخشش یا قصاص؟» او در یک‌ ماه اخیر پنج بار برای اجرای حکم به قرنطینه زندان رجایی‌شهر منتقل شده اما هر پنج مرتبه با به تعویق افتادن زمان اجرای حکم، مهلت تازه‌ای برای ادامه زندگی به‌ دست آورده است. آرمان اما دیگر آن پسر سال ۹۲ نیست. زندان و «ثانیه‌های کشنده انتظار در قرنطینه» از او جوانی تکیده ساخته است. آرمان روز گذشته در گفت‌وگویی تلفنی از آخرین وضعیت پرونده‌اش صحبت کرد و بار دیگر از پدر و مادر غزاله خواست تا او را ببخشند. این مقدمه گفت‌وگوی تلفنی ما با او بود. گفت‌وگویی که این طور آغاز شد: «من از زندان رجایی‌شهر تماس می‌گیرم. شما خبرنگار هستید؟ آرمان عبدالعالی را می‌شناسید؟ او کنار من است و می‌خواهد با شما صحبت کند.»

    قبل از این حادثه رابطه‌ات با غزاله چطور بود و این حادثه چه تأثیری در زندگی‌ات گذاشت؟

    قبل از این حادثه یکدیگر را دوست داشتیم. اما اشتباهی که متأسفانه من مرتکب شدم خیلی چیزها را خراب کرد. چند روز قبل آقای شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی، به زندان آمده بود. فیلمی از حرف‌های مادر غزاله را به من نشان دادند که آنها ناراحت بودند. ناراحت از حواشی‌ای که در فضای مجازی مطرح شده بود. حرف من این است که باور کنید پدر و مادرم و وکلایم در این روزها تلاش زیادی برای نجات من انجام می‌دهند و بعضی حرف‌ها و کارهای‌شان از روی دلسوزی برای من است. اما کارهایی که انجام می‌دهند نه من در جریان آنها هستم و نه با من هماهنگ می‌کنند. آنها برای کمک به من این کارها را می‌کنند. من از خبرهای بیرون از زندان و چیزهایی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود بی‌خبرم و شاید یک هفته بعد متوجه می‌شوم. می‌دانم که این حرف‌ها و نامه‌ها خانواده غزاله را ناراحت کرده است. ممکن است این حرف‌ها را از چشم من ببینند اما باور کنید من از هیچکدام از این نامه‌ها و اظهار نظرها اطلاعی ندارم؛ حتی نامه وکلا. از نامه‌ای هم که مدتی قبل از طرف خانواده‌ام منتشر شد اطلاعی نداشتم و آقای شهریاری درباره آن با من صحبت کردند.

    حالا در زندان چه شرایطی داری و آیا از زمان اجرای حکم خبر داری؟

    حالا که با شما صحبت می‌کنم (عصر سه‌شنبه) نمی‌دانم چه سرنوشتی برایم رقم خواهد خورد و ممکن است تا چند ساعت دیگر من را برای اجرای حکم دوباره به قرنطینه ببرند و صبح چهارشنبه قصاص شوم. شاید شما آخرین نفری باشید که با من صحبت می‌کند. ممکن است پیش از اجرای حکم، این آخرین فرصت من برای حرف‌زدن باشد.

    با پدر و مادر غزاله چه صحبتی داری؟

    می‌خواهم از آنها بابت اتفاق تلخی که افتاده عذرخواهی کنم. با تصمیم اشتباهی که من گرفتم هم به آنها و هم به خانواده خودم و هم به‌ خودم ظلم کردم. واقعا از پدر و مادر غزاله می‌خواهم که شانس دوباره‌ای برای زندگی‌کردن به من بدهند و من را ببخشند. الان که با شما صحبت می‌کنم بود و نبودم دست آنهاست. در این مدت بارها در زندان با چند نفر دیگر ختم قرآن گرفتیم، ختم یس گرفتیم و از خدا خواستیم که رحمی به دل پدر و مادر غزاله بیندازد تا شاید من را ببخشند و از سر تقصیرم بگذرند. آنها خانواده محترمی هستند. اگر من را ببخشند، بزرگی و خوبی در حقم کرده‌اند. کار بدی کرده‌ام اما پشیمانم. اشتباه کرده‌ام.

    در یک‌ ماه گذشته پنج مرتبه برای اجرای حکم به قرنطینه زندان منتقل شده‌ای. از شرایط قرنطینه و لحظاتی که در آنجا گذرانده‌ای صحبت کن!

    معمولا یک یا دو روز قبل از زمان اجرای حکم، زندانی را به یک اتاق منتقل می‌کنند. ارتباطت با همه‌ جا قطع می‌شود. فکر می‌کنی که تا یک یا دو روز دیگر یا حتی چند ساعت دیگر زنده نیستی. همین امروز (عصر روز سه‌شنبه) نمی‌دانم که دوباره قرار است به قرنطینه منتقل شوم و صبح فردا حکم اجرا شود یا نه. تا حالا پنج مرتبه برای اجرای حکم به قرنطینه رفته‌ام. یک‌ بار هم دو سال قبل. حتی من را پای چوبه دار بردند و در آخرین لحظات پیش از اجرای حکم مسئولان توانستند از پدر و مادر غزاله مهلت بگیرند. هر باری که به قرنطینه رفته‌ام فکر کردم که دیگر برنمی‌گردم.

    در قرنطینه به چه چیز فکر می‌کردی؟

    (ابتدا نفس عمیقی می‌کشد و با کمی مکث ادامه می‌دهد) آنجا جایی است که آدم را می‌برند و نگه می‌دارند و چند ساعت بعد هم می‌برند پای چوبه دار برای اجرای حکم. در مدتی که در قرنطینه هستی همه روزهای عمرت مثل یک نوار از جلوی چشمانت رد می‌شود. از بچگی تا آخرین روز عمرت را مرور می‌کنی و نمی‌دانی که تا چند ساعت دیگر شانس زنده ماندن پیدا می‌کنی یا نه.

    آیا وقتی برای اجرای حکم به قرنطینه منتقل شدی وصیتنامه هم نوشتی؟

    در این مدت چون حس کردم به چوبه دار نزدیک هستم و تقریبا اجرای حکم را قطعی می‌دیدم وصیتنامه نوشتم و در آن از خانواده غزاله و پدر و مادر و برادرم عذرخواهی کردم و از خدا خواستم که از گناهم بگذرد. من هنوز به ۱۸ سالگی هم نرسیده بودم که این حادثه اتفاق افتاد.

    در این پنج مرتبه چه عاملی تو را از چوبه دار نجات داد و چطور شد که دوباره از قرنطینه به بند زندان برگشتی؟

    دلیل این که این پنج مرتبه حکم اجرا نشد را خودم هم نمی‌دانم. حرفی به من زده نشده است. شاید این تنبیه من به‌ خاطر اشتباهی باشد که مرتکب شده‌ام. البته شاید در برابر کاری که من کرده‌ام تنبیه کمی باشد.

    وقتی به بند زندان برمی‌گردی همبندی‌هایت چه واکنشی نشان می‌دهند؟

    همه از این که حکم اجرا نشده، خوشحال می‌شوند. صلوات می‌فرستند و دعا می‌کنند که خانواده غزاله مرا ببخشند.

    در هشت سالی که در زندان هستی، احتمالا تعدادی از زندانیان را دیده‌ای که قصاص شده‌اند. وقتی آنها را شب قبل از اجرای حکم به قرنطینه می‌برند، در بند زندان چه شرایطی حاکم می‌شود؟

    کاری نمی‌شود کرد. همه ساکت می‌شوند و یک گوشه‌ای کز می‌کنند. دعا می‌کنند. قرآن می‌خوانند. کاری جز دعاکردن از کسی ساخته نیست. فقط به خدا توکل می‌کنیم.

    در بیرون از زندان وقتی اعلام می‌شود که قرار است حکم قصاص آرمان اجرا شود افراد زیادی برای گرفتن رضایت سراغ خانواده غزاله می‌روند یا با آنها تماس می‌گیرند. با این افراد چه صحبتی داری؟

    من دست این افراد را می‌بوسم که به‌ خاطر من تلاش می‌کنند اما از آنها می‌خواهم که خانواده شکور را راحت بگذارند و آرامش را از آنها نگیرند. آنها در این مدت به اندازه کافی اذیت شده‌اند و نباید بیشتر آنها را اذیت کرد. شاید خدا بخواهد و آنها در خلوت خودشان به من رحم کنند و شاید از تقصیر من بگذرند. همه‌ چیز را باید به خدا واگذار کرد.

    شاید اگر پیکر غزاله‌ کشف می‌شد و او مزاری داشت خانواده‌اش به آرامش بیشتری می‌رسیدند. در این‌ باره حرف ناگفته‌ای نداری؟

    حالا فرصت خوبی برای صحبت‌کردن در این‌ باره نیست. واقعیت همانی است که همیشه گفته‌ام. پدر و مادر غزاله حق دارند که هنوز هم به آرامش نرسیده‌اند. اگر غزاله مزاری داشت شاید آنها هم به آرامش می‌رسیدند. امیدوارم خدا کمک کند.

    فکر می‌کنی تصمیم نهایی خانواده غزاله درباره تو چه باشد و اگر بخشیده شوی، چه کار می‌کنی؟

    اگر خانواده شکور محبت کنند، بزرگواری کنند و من را ببخشند واقعا تلاش می‌کنم مسیر تازه‌ای در زندگی‌ام انتخاب کنم. نمی‌دانید در شب‌هایی که در قرنطینه بودم چه بر من گذشت. در آنجا بود که با خودم عهد کردم اگر من را ببخشند و زندگی دوباره‌ای به من بدهند، من هم این چرخه زندگی را ادامه بدهم. اگر خدا بخواهد و رضایت بگیرم به افرادی که برای ادامه زندگی به اعضای بدن نیاز دارند کمک می‌کنم. من حاضرم برای ادامه چرخه مهربانی و زندگی هر کاری بکنم. نیت کردم یک کلیه و بخشی از کبدم را به بیماران نیازمند اهدا کنم. از طرفی تلاش می‌کنیم درمانگاه یا مرکز درمانی‌ای به نام غزاله درست کنیم یا خیریه‌ای ثبت کنیم تا اسم غزاله هم به خوبی بماند.

    همان طور که خودت گفتی ممکن است این آخرین حرف‌هایت با یک نفر در بیرون از زندان باشد. آخرین حرفت چیست؟

    همه حرفم با خانواده غزاله است. می‌دانم که آنها در این مدت سختی زیادی کشیده‌اند. باید جای آنها بود تا فهمید که در این چند سال چه کشیده‌اند. حق با آنهاست. من حرفی برای دفاع‌کردن ندارم. هر تصمیمی که بگیرند حق دارند اما از آنها می‌خواهم از حق‌شان بگذرند. عمر دوباره‌ای به من بدهند. می‌دانم با اتفاقاتی که اخیرا در شبکه‌های اجتماعی افتاد رنجیده‌اند. اما باید بدانند که این کارها ربطی به من نداشته و من از هیچکدام از این حرف‌ها و نامه‌ها اطلاعی نداشتم. این اتفاقات ناخواسته باعث رنجش پدر و مادر غزاله شدند.

     

    منبع: همشهری

  • تعویق اجرای حکم قصاص آرمان عبدالعالی

    تعویق اجرای حکم قصاص آرمان عبدالعالی

    پدر آرمان عبدالعالی آخرین جزییات پرونده پسرش را تشریح کرد.

    پیش‌نویس خودکار

    پدر آرمان عبدالعالی آخرین جزییات پرونده پسرش اظهار کرد: حکم آرمان که قرار بود فردا اجرا شود به تعویق افتاد.

    گفتنی است؛  آرمان عبدالعالی در سال ١٣٩۴ به علت قتل غزاله به قصاص محکوم شد، بر اساس ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی دیوان عالی در بهمن ماه سال ۱۳۹۸ با محاکمه مجدد آرمان موافقت کرد که حکم قبلی مجدد تایید شد.

    حجت الاسلام و المسلمین هادی صادقی رئیس شورای حل اختلاف ظهر ۲۴ مهرماه در جمع خبرنگاران از تلاش شورای حل اختلاف برای کسب رضایت از خانواده غزاله خبر داد.

    ابتدا قرار بود بامداد چهارشنبه ۲۸ مهرماه حکم قصاص آرمان اجرا شود این حکم به تعویق افتاد.

    مجدد قرار شد حکم آرمان فردا ۱۲ آبان ماه اجرا شود که به گفته پدرش احرای حکم به تعویق افتاده است.

     

    منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

  • اولین صحبتهاى پدر و مادر غزاله بعد از هشت سال سکوت

    اولین صحبتهاى پدر و مادر غزاله بعد از هشت سال سکوت

    خانواده غزاله شکور پس از سالها سکوت خود را شکستند.

    حکم اعدام آرمان باز هم به تعویق افتاد، بازگشت به انفرادی رجایی شهر

    خانواده غزاله شکور که توسط آرمان عبدالعالی به قتل رسیده است، در طول این سالها سکوت خواهان اجرای حکم قصاص آرمان بوده اند. اکنون برای اولین بار و در گفتگو با رکنا خواهان رسیدن به حقشان هستند و می گویند اجازه بدهید خودمان برای قصاص یا گذشت تصمیم بگیریم.

     

  • حکم اعدام آرمان باز هم به تعویق افتاد، بازگشت به انفرادی رجایی شهر

    حکم اعدام آرمان باز هم به تعویق افتاد، بازگشت به انفرادی رجایی شهر

    در شرایطی که همه چیز برای قصاص آرمان عبدالعالی در سحرگاه چهارشنبه آماده بود او بار دیگر با توقف اجرای حکم از قرنطینه به بند زندان رجایی شهر منتقل شد.

    حکم اعدام آرمان باز هم به تعویق افتاد، بازگشت به انفرادی رجایی شهر

    طبق آنچه که از قبل اعلام شده بود قرار بود سحرگاه چهارشنبه آرمان به اتهام قتل غزاله قصاص شود اما باز هم با توقف اجرای حکم او به بند عمومی زندان رجایی شهر منتقل شد. در یک هفته گذشته این سومین مرتبه ای است که این جوان برای اجرای حکم به قرنطینه منتقل شده و ساعتی پیش از اجرا، حکم اعدام متوقف می شود.

     

    منبع: حادثه ۲۴

  • مروری بر پرونده قتل غزاله؛ سرانجام جنایت عشقی در نوجوانی

    مروری بر پرونده قتل غزاله؛ سرانجام جنایت عشقی در نوجوانی

    آرمان، پسرک نوجوانی که در ۱۷ سالگی متهم به قتل دوستش غزاله شد، حالا در لبه تیغ ایستاده و هر آن احتمال دارد حکم قصاص برای او اجرا شود. مروری بر پرونده اخباری که درباره او و مقتول منتشر شده نشان دهنده وضعیت عجیب و پیچیده این پرونده است.

    مروری بر پرونده قتل غزاله؛ سرانجام جنایت عشقی در نوجوانی

    به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، حکم قصاص آرمان عبدالعالی که به خاطر اتهام به قتل دوست دخترش غزاله شاکر در معرض اجرا قرار گرفته است، امروز اجرا نشد تا بار دیگر تلاش برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول ادامه یابد.

    سه نکته بسیار مهم در این پرونده وجود دارد که باعث شده افکار عمومی نسبت به آن حساسیت زیادی نشان دهد. اول آنکه هیچ نشانی از جسد مقتول در دست نیست ولی قضات به این نتیجه رسیده اند قتل واقع شده است. نکته دوم حساسیت هایی است که نسبت به اعدام و بخشش وجود دارد و نکته سوم مربوط به وضعیت آرمان است. آنطور که قانون تکلیف کرده باید برخی متهمان از جمله متهمان به قتل تحت معاینه روانشناسی قرار گیرند. روان‌شناس پرونده آرمان هم در دادگاه گفته است او مشکل عصبی و انزوای بیش از حد دارد و وضعیت روانی او در زمان حادثه محرز است.

    فهمیه حسینی در صحن علنی دادگاه کیفری یک گفت: آرمان در زمان حادثه دچار افت شدید تحصیلی بوده و معدل او در آن زمان هفت بوده است. او دچار مشکلات روحی شدید بوده است. بعد از بازداشت و در زندان هم او در کارهای گروهی شرکت نمی‌کند و دوستی در زندان ندارد. در همه کارهای گروهی ناموفق است و فقط درس‌خواندن که یک کار فردی است را خوب انجام داده است. او بسیار کم حرف می‌زند و هیچ دوستی ندارد. قبل از زندان هم این وضعیت را داشته است و این نشان از مشکل عصبی و انزوای بیش از حد آرمان دارد. او به نامه غزاله اشاره کرد و گفت: از نامه‌ای که از غزاله به جا مانده است، هم آمده که آرمان «بچه است»؛ رفتارهای بچگانه دارد. بنابراین عدم درک عقلی آرمان با توجه به وضعیت تحصیلی وی در زمان حادثه و وضعیت روانی او و همچنین نامه غزاله محرز است. بنا بر این گزارش قضات بعد از بررسی پرونده رأی خود را اعلام خواهند کرد.

    با این حساب می توان گفت شاید آرمان سلامت روان نداشته و متوجه عواقب عمل خود در اقدام به قتل غزاله نبوده است. هر چند این جزییات در پرونده مضبوط است و دسترسی به آن جز برای طرفین پرونده و وکلایشان مقدور نیست.

    مروری بر پرونده قتل غزاله؛ سرانجام جنایت عشقی در نوجوانی

    با وجود این سه نکته، رییس شوراهای حل اختلاف کشور معتقد است می توان از خانواده غزاله، رضایت گرفت. امروز هادی صادقی در پاسخ به سوالی درباره پرونده آرمان عبدالعالی گفت: همچنان در تلاش هستیم که در این پرونده رضایت خانواده مقتوله را بگیریم.

    او گفت: درباره این که این فرد مجرم است یا نه، نباید قضاوت کنیم زیرا این پرونده جزییات بسیار دارد و مسایل مختلفی در حاشیه این پرونده مطرح است بنابراین قضاوت در این پرونده سخت است. ده‌ها قاضی در این پرونده ورود کردند و پرونده با دقت بررسی شده و دو مرتبه در دیوان عالی کشور مورد بررسی قرار گرفته است.

    رئیس مرکز توسعه حل اختلاف کشور گفت: مردم از نظر اتقان حکم صادره تردید نکنند زیرا براساس شواهد موجود حکم قتل صحیح است هرچند طبیعتاً ناخواسته بوده و قاتل هدف قبلی نداشته و این اتفاق پیش آمده است. این جوان سابقه جنایی نداشته و جنایتکار حرفه‌ای نیست. گاهی افراد در یک لحظه حادثه‌ای پیش می‌آید و خطایی می کنند. البته در این خطاها عمد بوده اما با قصد قبلی نبوده است. خانواده مقتول و محکوم خانواده‌های محترمی هستند و ما هر دو خانواده را دیدیم و با آن ها صحبت کردیم. آرمان عبدالعالی زمانی که به زندان می‌رود، در حال اخذ دیپلم بوده اما در زندان فوق لیسانس خود را نیز اخذ کرده است.

    رئیس مرکز توسعه حل اختلاف کشور گفت: باید به خانواده مقتوله حق داد که داغ بزرگی دیده‌اند و از طرف دیگر جنازه‌ای هم در کار نیست و از این خاطر نیز خانواده مقتوله آزرده خاطر هستند. اکنون شرایط به گونه ای نیست که به جسد دسترسی باشد و اتفاقی افتاده که قابل دسترسی نیست و هر چه اینها اصرار کنند که آرمان جای جنازه را بگوید، او نمی تواند بگوید زیرا خودش هم نمی‌داند و اگر می‌دانست تا الان بارها گفته بود.

    قتلی که جسد مقتول هرگز پیدا نشد

    رسیدگی به این پرونده از اسفند سال ۹۲ آغاز شد و خانواده دختر ۱۹ ساله‌ای به‌نام غزاله خبر ناپدید شدن دخترشان را اعلام کردند اما خیلی زود مشخص شد او آخرین بار به خانه دوستش که پسری ۱۸ ساله به‌نام آرمان بوده رفته است. با دستگیری آرمان، او پس از چند روز به قتل غزاله اعتراف کرد و بازداشت شد. اما مدتی بعد منکر قتل شد و گفت آن روز از غزاله خواستم برای صحبت و خداحافظی به خانه ما بیاید چون می‌خواست برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود.

    آرمان گفت: چون او را دوست داشتم و نمی‌خواستم برود سر این موضوع با هم بحث کردیم اما او از پله‌ها پرت شد و سرش به لبه پله خورد، من هم ترسیدم و جسدش را در یک چمدان گذاشتم و در سطل زباله خیابان انداختم.

    بعد از اعترافات آرمان تلاش برای پیداکردن جسد آغاز شد اما این جست‌وجوها راه به جایی نبرد و جسد دختر جوان هنوز هم پیدا نشده است. مدتی بعد آرمان اعترافات قبلی خود را پس گرفت و مدعی شد قتلی مرتکب نشده است. او گفت: غزاله به خانه ما آمده بود که موقع بازگشت در راه‌پله پایش لیز خورد و روی پله‌ها افتاد و جانش را از دست داد. من هم ترسیده بودم، او را بلند کردم و در یک چمدان گذاشتم و نزدیکی سطل زباله رها کردم. من غزاله را نکشتم.

    انکارهای آرمان فایده‌ای برای او نداشت، با اینکه او در زمان قتل چند روز تا ۱۸سالگی زمان داشت و هنوز به ۱۸سالگی نرسیده بود، در دادگاه محاکمه و به قصاص محکوم شد. رأی صادرشده مورد تأیید دیوان عالی کشور قرار گرفت و پرونده برای اجرای حکم آماده شد.

    مادر غزاله اعلام کرد در صورتی گذشت می‌کند که آرمان محل دفن جسد را بگوید.

    با این وجود باز هم با توجه به مدارک جدید به‌دست‌آمده و قبول اعاده دادرسی، آرمان بار دیگر پای میز محاکمه رفت و این بار در شعبه ۵ مورد محاکمه قرار گرفت. او که حالا در مقطع فوق‌لیسانس در دانشگاه شهید مدرس در حال تحصیل است، یک بار دیگر اعلام کرد قتل کار او نیست و نمی‌داند جسد کجاست و ممکن است غزاله زنده باشد.

    در نهایت قضات دادگاه کیفری استان تهران وارد شور شدند و آرمان را در قتل مجرم تشخیص دادند و او را برای بار دوم به قصاص محکوم کردند. رأی صادرشده یک بار دیگر در دیوان عالی کشور تأیید شد.

    نکته اینجاست که خانواده غزاله شکایت دیگری هم از آرمان کرده بودند: او علاوه بر قتل، جسد دختر ما را پنهان کرده است. با توجه به اینکه پلیس نتوانست جسد را پیدا کند، خانواده غزاله درباره اخفای جسد از سوی متهم نیز شکایتی در شعبه ۱۱۵۴ دادگاه بعثت مطرح کردند.

    در نهایت بخشی از پرونده که مربوط به اخفای جسد بود به شعبه ۱۱۵۴ دادگاه بعثت فرستاده شد و قاضی دادگاه آرمان را به سه ماه و یک روز حبس محکوم کرد.

    جزییاتی که در دادگاه بیان شد

    در دو دادگاهی که آرمان در آن به جرم قتل محاکمه شد، جزییات زیادی بیان شده است. در دادگاه اول او اختیاری نماینده دادستان گفت: آرمان در سال ۹۲ دختری به نام غزاله را به قتل رسانده است و همه مدارک موجود در پرونده این موضوع را ثابت می‌کند. او به قتل اعتراف کرده و به یکی از دوستانش هم گفته مرتکب قتل شده است اما از آنجایی که جسدی از غزاله پیدا نشده است، در پرونده شبهه ایجاد شد.

    مروری بر پرونده قتل غزاله؛ سرانجام جنایت عشقی در نوجوانی

    نماینده دادستان در توضیح پس‌گرفتن رأی دو نفر از قضات هم گفت: آنها رأی خود را پس نگرفتند و به دلیل اینکه وکیل سابق مقتول مدعی شده بود مدارک جدیدی در پرونده پیدا شده خواستار بررسی بیشتر پرونده شدند. دو موضوع به‌عنوان مدرک جدید مطرح شد؛ یکی دفترچه بیمه غزاله بود و دیگری تمدید مرخصی دانشگاه او. هر دو مورد به دقت مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که هیچ‌کدام دلیلی بر زنده‌بودن غزاله نیست. ما همچنان با توجه به مدارک موجود در پرونده بر مجرم‌بودن متهم اصرار داریم. سپس پدر و مادر مقتول در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند. پدر غزاله در توضیح تمدید دفترچه بیمه دخترش گفت: همسر من بیمه خویش‌فرماست؛ غزاله را هم خودش بیمه کرده بود. بعد از قتل غزاله وقتی همسرم برای واریز حق بیمه و تمدید دفترچه رفته بود، به‌صورت اتوماتیک دفترچه غزاله هم تمدید شده بود. این مسئله پیچیده نبود که به‌عنوان مدرک جدید عنوان کردند.

    مادر غزاله هم در توضیح مرخصی دانشگاه دخترش گفت: غزاله از دانشگاه مرخصی گرفته بود؛ می‌خواست در خارج از کشور درس بخواند و برای این کار آماده می‌شد اما این اتفاق افتاد. وقتی از دانشگاه با من تماس گرفتند و گفتند مرخصی غزاله تمام شده و او برنگشته من موضوع را تعریف کردم و گفتم باور نمی‌کنم، دخترم مرده است. آنها هم از سر دلسوزی گفتند یک ترم دیگر تمدید می‌کنند. آنها به خاطر ناراحتی من چنین کاری کردند. مدرک جدیدی وجود نداشت؛ خواستند که من را آرام کنند. بعد از حادثه من روزهای سختی را گذراندم. تا زمانی که آرمان به قتل غزاله اعتراف کند، من در خیابان‌ها دنبال دخترم می‌گشتم. ساعت‌ها در خیابان با ماشین می‌رفتم که دخترم را پیدا کنم. به هر دختری که شبیه غزاله بود می‌رسیدم، جلویش را می‌گرفتم. من خیلی سختی کشیدم.

    در ادامه زمانی، وکیل اولیای دم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: متأسفانه وکیل سابق متهم در این پرونده کارهایی کرد که پرونده با چالش روبه‌رو شود. ما براساس مدارک پرونده درخواست صدور حکم قانونی را داریم.

    آرمان: از من اعتراف دروغ گرفتند

    در ادامه جلسه دادگاه، آرمان در جایگاه متهم قرار گرفت و از خود دفاع کرد. او گفت: من اتهام قتل عمدی را قبول ندارم. من و غزاله مشکل خاصی با هم نداشتیم. او به خانه ما آمد و با هم صحبت کردیم و بعد رفت. من صدایی شنیدم، وقتی در را باز کردم، غزاله را دیدم که در راه‌پله افتاده است. خیلی ترسیدم. او را به داخل خانه کشیدم و بعد سعی کردم کمکش کنم. آن‌قدر ترسیده بودم که نمی‌دانستم چه می‌کنم. من خیلی بچه بودم. غزاله را داخل کیسه گذاشتم. متوجه شدم نفس می‌کشد اما ترسیده بودم و فقط می‌خواستم او را از خانه دور کنم. بعد کیسه را به نزدیکی سطل زباله اطراف پارک ملت بردم.

    قاضی گفت: چرا با اورژانس تماس نگرفتی؟چرا جسد را به چندین متر آن‌طرف‌تر از خانه بردی؟ متهم گفت: به فکرم نرسید با اورژانس تماس بگیرم. من بعد متوجه شدم که باید با اورژانس تماس می‌گرفتم و جسم غزاله را هم از ترس به کمی دورتر بردم. من اصلا متوجه کارهایم نبودم. قاضی گفت: لکه‌های خون روی دیوار، کاغذ دیواری دستگیره کمد و جاهای دیگر خانه شما بوده است. اگر غزاله خارج از خانه افتاده بود و تو او را به داخل آوردی، چرا این خون‌ها در خانه بود. متهم گفت: من دقیقا نمی‌دانم از چه صحبت می‌کنید و من در جریان نیستم.

    قاضی پرسید: چرا به دوستت گفته‌ای که غزاله را کشته‌ای؟ اگر تو واقعا این کار را نکرده بودی، چرا این حرف را به او زدی و درخواست کمک کردی.

    متهم گفت: من اول گفتم غزاله زمین خورده؛ حرفم را باور نکرد. بعد گفتم دعوا کردیم؛ باز باور نکرد و بعد گفتم او را کشتم که حرفم را باور کند و کمک کند. متهم گفت: من و غزاله هیچ مشکلی با هم نداشتیم. در مدتی که با هم دوست بودیم، سه بار با هم دعوا کردیم. یک بار من پیش‌قدم شدم که آشتی کنم و دو بار غزاله پیش‌قدم شد. آن روز هم مشکلی با هم نداشتیم و او خداحافظی کرد و رفت و بعد این اتفاق افتاد. قاضی گفت: از غزاله نامه‌ای به جا مانده که در آن به تو اشاره کرده و گفته از دست آزارهای تو خسته شده است. دراین‌باره چه می‌گویی. متهم گفت: من نمی‌دانم آن نامه چیست. من و غزاله هیچ مشکلی با هم نداشتیم. متهم در پاسخ به این سؤال که با توجه به انکارش چرا به قتل اعتراف کرده، گفت: بعد از بازداشت به من خیلی سخت گذشت. مدام به من می‌گفتند پدر و مادرت در اتاق بغلی هستند و بازجویی می‌شوند و من اذیت می‌شدم به همین دلیل اعتراف دروغ کردم.

    به نظر می رسد افکار عمومی انتظار دارد علاوه بر اجرای عدالتضمن اعلام رضایت از سوی اولیای دم و گذشت از قصاص آرمان، زوایای پنهان این پرونده مشخص شود.

  • مرد جنایتکار در یک قدمی چوبه دار/ او به زن جوان در ساختمان نیمه تمام تعرض کرد و جسدش را در چاه انداخت

    مرد جنایتکار در یک قدمی چوبه دار/ او به زن جوان در ساختمان نیمه تمام تعرض کرد و جسدش را در چاه انداخت

     

     رسیدگی به این پرونده از سال 88 به‌دنبال پیدا شدن جسد زنی جوان از درون چاه یک ساختمان نیمه کاره آغاز شد.

    ساعت 15 روز بیست و نهم آذر سال 88 بود که کارگران ساختمانی نیمه کاره واقع در جهان شهر کرج هنگام کار متوجه شدند داخل چاه مانعی وجود دارد به همین خاطر یکی از کارگران وارد چاه شد تا موضوع را بررسی کند اما با جسد زن جوان رو به رو شد.مرد جنایتکار در یک قدمی چوبه دار/ او به زن جوان در ساختمان نیمه تمام تعرض کرد و جسدش را در چاه انداخت

    بدین ترتیب بلافاصله با پلیس تماس گرفتند. پس از بیرون کشیدن جسد به دستور بازپرس جنایی جنازه زن جوان به پزشکی قانونی منتقل شد نخستین معاینات پزشکی قانونی نشان می‌داد وی در اثر خفگی جان باخته است همچنین در گزارش دیگری مشخص شد این زن تحت آزار و اذیت جنسی قرار گرفته است.

    بدنبال شناسایی هویت این زن به‌نام فریبا خیلی زود تحقیقات کارآگاهان جنایی برای کشف راز این جنایت کلید خورد.

    در نخستین گام کارآگاهان از محل کشف جسد شروع به تحقیقات میدانی کردند. صاحب ساختمان گفت: ما قرار است در اینجا یک تالار پذیرایی بسازیم و مدتی است که کارگران سرگرم کار هستند اما چند روز قبل یکی از کارگران به نام احمد 27 ساله پیش من آمد و گفت دستمزدم را تسویه کن چون می‌خواهم از اینجا بروم من هم پولش را دادم و رفت.

    به دنبال اظهارات صاحب ساختمان احمد خیلی زود شناسایی و دستگیر شد. وی که در اولین اظهارات خود منکر هر گونه اطلاع از قتل فریبا بود پس از بازجویی‌های فنی لب به اعتراف گشود و راز جنایت خود را برملا کرد.

    وی گفت: چند روزی بود که با زن جوانی به نام فریبا آشنا شده بودم وسوسه ارتباط با او رهایم نمی‌کرد تا اینکه تصمیم گرفتم به بهانه نشان دادن ساختمان تالار او را به آنجا بکشانم و نقشه‌ام را عملی کنم اما وقتی دیدم او رضایت ندارد با تهدید و زور به او تعرض کردم و بعد از ترس اینکه شکایت کند و گرفتار شوم او را با روسری‌اش خفه کردم و جسدش را داخل چاه ساختمان انداختم. فردای همان روز از صاحبکار خواستم تا دستمزدم را بدهد و فرار کردم.

    بدنبال اظهارات این مرد جنایتکار کیفرخواست وی به اتهام قتل عمد و تجاوز به عنف صادر شد و متهم دردادگاه کیفری یک استان البرز تحت محاکمه قرار گرفت و با درخواست اولیای دم وی به اتهام قتل عمد به قصاص و به خاطر تجاوز به اعدام محکوم شد.

    با گذشت 11 سال از این ماجرا از آنجا که اولیای دم توان پرداخت تفاضل دیه برای اجرای حکم قصاص را نداشتند این حکم اجرا نشد اما حکم اعدام وی به جرم تعرض تنفیذ شد و این مرد جنایتکار بزودی پای چوبه دار خواهد رفت.

    17302

    منبع: خبر آنلاین

  • اعتراض قاتل به حکم، برادرش را نیز گرفتار کرد/ زن خیانتکار،چگونه شوهرش را به کشتن داد

    اعتراض قاتل به حکم، برادرش را نیز گرفتار کرد/ زن خیانتکار،چگونه شوهرش را به کشتن داد

     

    رسیدگی به این پرونده از ساعت ٩ شب هفتم آذر ‌سال ٩٢ با گزارش کشف جسد مرد جوانی در بیابان‌های شهر  آفتاب استان تهران آغاز شد. مرد جوان لباس خاته به تن داشت و خفه شده بود، در همان تحقیقات احتمال اینکه جنایت در محل دیگری رخ داده و بعد جسد به آنجا منتقل شده مطرح شد.

    جسد مرد ناشناس به پزشکی قانونی منتقل شد، اما خیلی زود تیم جنایی موفق شد هویت مقتول را به دست آورد. وی بهنام  44 ساله، ساعتراض قاتل به حکم، برادرش را نیز گرفتار کرد/ زن خیانتکار،چگونه شوهرش را به کشتن داداکن نازی‌آباد بود و سوپرمارکتی در همان محل داشت. وقتی تیم جنایی به سراغ سهیلا همسر مقتول رفت او در تحقیقات اولیه مدعی شد از 2 روز قبل خبری از شوهرش ندارد و نمی‌داند برای او چه اتفاقی رخ داده است. اما رفتار عجیب و هراس دختر 10 ساله مقتول از مادرش  شک تیم جنایی را بیشتر کرد.

    در ادامه نیز مأموران دریافتند این زن با مردی غریبه ارتباط دارد بنابراین بار دیگر به سراغ سهیلا رفتند و این بار زن جوان راز جنایت را برملا کرد: من و شوهرم با هم اختلافات زیادی داشتیم. مدتی بعد با مردی به نام امیر که نصاب آسانسور بود، آشنا شدم. کم کم به امیر دل باختم و می‌خواستم با او ازدواج کنم اما بهنام سد راهم بود. شب حادثه شوهرم وارد خانه شد و به اتاقش رفت. دقایقی بعد من در را برای امیر باز کردم که وارد شد و بعد از آن برادرش به همراه دو نفر دیگر از دوستانش وارد اتاق شدند و شوهرم را با یک شلوار خفه کردند اما من و دخترم  ندیدیم که دقیقاً چه کسی شوهرم را خفه کرد.»

     دستگیری ۴ متهم

    با اعتراف زن جوان، امیر و همدستانش بازداشت شدند و به قتل اعتراف کردند. مرد جوان به قتل با همدستی برادرش که در زمان جنایت نوجوان بود و دو نفر از همدستانش اعتراف کرد. با اعتراف ۵ متهم این پرونده، کیفرخواست آنها صادر شد و متهمان در شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفتند.

    دختر نوجوان مقتول در دادگاه کیفری  گفت: «من برای چهار متهم این پرونده تقاضای قصاص دارم و از دادگاه می‌خواهم که مادرم را هم مجازات کند. این زن دیگر مادر من نیست و من می‌خواهم مجازات شود. پدرم مرد خوبی بود و وضع مالی خوبی هم داشت اما مادرم مرتب او را اذیت می‌کرد.» بعد از آن امیر در جایگاه قرار گرفت و گفت: «من قبول دارم که مرتکب قتل شده‌ام ولی قصدم قتلنبود.»

    در نهایت با توجه به اظهارات متهمان، امیر به قصاص و همدستانش به زندان محکوم شدند. حکم در دیوان عالی کشور تأیید شد اما  امیر درخواست اعاده دادرسی داد و مدعی شد که در هنگام قتل برادر و دوستش نیز با او همدست بوده‌اند.

    بدین ترتیب قضات دیوان عالی کشور درخواست اعاده دادرسی او را پذیرفته و پرونده به شعبه هم عرض ارسال شد. پس از محاکمه برادر و یکی از دوستان امیر، قضات دادگاه برای آنها نیز مشارکت در قتل گرفته و پرونده برای ابلاغ به اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد.

     

    منبع: خبر آنلاین

  • درخواست قصاص برای برادر زن

    درخواست قصاص برای برادر زن

    درخواست قصاص برای برادر زن

     رسیدگی به این پرونده از شامگاه ۱۲ مرداد سال گذشته با اعلام خبر قتل زنی جوان به مأموران کلانتری ۲۲ مهرشهر کرج آغاز شد و مأموران بلافاصله به محل جنایت رفتند. آنها با جسد خونین زن ۳۲ ساله‌ای در خانه روبه‌رو شدند و کنار جسد چند چاقو  پیدا کردند.

    به دستور بازپرس کشیک قتل جسد سارا به پزشکی قانونی منتقل شد و گزارش‌ها نشان داد که این زن با ۲۵ ضربه چاقو به ناحیه گردن و قلب و سینه جان باخته است.

    برادر ۲۰ ساله مقتول به‌ نام میثم که با پلیس تماس گرفته بود ضمن اعتراف به قتل خواهرش در بازجویی‌ها گفت: حدود یک سالی بود که خواهرم از شوهرش قهر کرده و به خانه پدری‌ برگشته بود اما از مدتی قبل به رفتارهای او مشکوک شده بودم. به همین خاطر مخفیانه نرم افزاری روی تلفنش نصب کردم و متوجه شدم روابط نامناسبی دارد.

     روز حادثه اعضای خانواده‌مان برای تفریح به باغی رفتند اما خواهرم همراهشان نرفت. صبح با هم صبحانه‌ خوردیم اما ساعتی بعد متوجه پیام‌هایی از یک مرد ناشناس شدم و دیدم خواهرم برای عصر با او قرار گذاشت به خاطر همین من بشدت عصبانی شدم.

    حدود ساعت ۲ بعدازظهر بود که به او گفتم حق ندارد از خانه بیرون برود اما توجهی نکرد من هم از کشوی آشپزخانه یک چاقو برداشتم و به جانش افتادم، بعد لباس هایم را که خونی شده بود عوض کردم و در تماس با پلیس خودم را معرفی کردم.

    به دنبال اعتراف میثم به قتلی که مرتکب شده بود با صدور کیفرخواست از سوی دادستانی کرج به اتهام قتل عمد روانه ندامتگاه مرکزی کرج شد.

    در دادگاه چه گذشت؟

    سرانجام صبح سه‌شنبه پرونده این جنایت در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز روی میز قاضی قیومی رئیس دادگاه قرار گرفت، اما برای رعایت پروتکل‌های بهداشتی به خاطر کرونا این جلسه به شکل ویدیو کنفرانس برگزار شد و متهم از زندان به دادگاه منتقل نشده بود.

    در آغاز جلسه دادگاه نماینده دادستان که در جلسه دادگاه حضور داشت متن کیفرخواست را خواند سپس پدر و مادر مقتول در جایگاه ایستادند و رضایت خود را نسبت به پسرشان مطرح کردند اما همسر مقتول که به‌ عنوان قیم دو دختر کوچک وی در دادگاه حاضر شده بود برای برادرزنش درخواست قصاص کرد.

    آنگاه متهم که تصویر او از طریق ویدیو پخش می‌شد از زندان در مقابل تفهیم اتهام قاضی قیومی گفت: من اتهام قتل خواهرم را قبول دارم.

    وی در تشریح ماجرا گفت: خواهرم از شوهرش قهر کرده بود و در خانه ما زندگی می‌کرد .من برای خواهرم یک خط تلفن همراه خریدم و برنامه تلگرام را برایش نصب کردم اما کاری کردم تا بتوانم پیام‌هایش را ببینم روز حادثه متوجه شدم قرار است عصر به دیدار یک مرد غریبه برود ؛عصبانی شدم و به آشپزخانه رفتم و با برداشتن چاقو آنقدر او را زدم تا کشته شد.

    در ادامه جلسه دادگاه قاضی قیومی از همسر مقتول خواست درباره درخواست قصاص خود قدری بیشتر تأمل کند همچنین پدر مقتول نیز اظهار داشت که دخترش قبل از قتل و زمانی که به خانه وی برگشته بود در خواست دریافت مهریه‌اش را داشته که از دادگاه خواست به این موضوع هم توجه داشته باشند. بدین ترتیب قضات با دادن فرصتی دو ماهه به طرفین از آنها خواستند در صورت امکان بیشتر به درخواست‌های خود فکر کنند.

    بدین ترتیب پس از پایان اظهارات طرفین ختم جلسه از سوی رئیس دادگاه اعلام شد.

    منبع: خبر آنلاین