برچسب: قتل ناموسی

  • قتل دختر ۱۲ ساله با نقشه پدر، برادر و عمو با اسلحه شکاری!

    قتل دختر ۱۲ ساله با نقشه پدر، برادر و عمو با اسلحه شکاری!

    مهیا؛ دختر ۱۲ ساله اواسط شهریور ماه جاری در شهرستانی که سال ۱۳۹۷ با زمین لرزه ۶.۴ ریشتری لرزید و بیش از ۵۰۰ نفر کشته داد، توسط پدرش یا با دستور او با «اسلحه شکاری» به قتل رسیده است.

    قتل دختر ۱۲ ساله با نقشه پدر، برادر و عمو با اسلحه شکاری!

    روزنامه اعتماد نوشت: مهیا؛ دختر ۱۲ ساله اواسط شهریور ماه جاری در شهرستانی که سال ۱۳۹۷ با زمین لرزه ۶.۴ ریشتری لرزید و بیش از ۵۰۰ نفر کشته داد، توسط پدرش یا با دستور او با «اسلحه شکاری» کشته شده است.
    روز حادثه «مهیا.ن» در خانه با پدر، عمو و برادرش تنها بود. این سه نفر همان روز متوجه ارتباط مهیا با یک پسر جوان می‌شوند، به همین خاطر تصمیم می‌گیرند او را بکشند. پس از این ماجرا پلیس هر سه نفرشان را بازداشت می‌کند، اما پدر مقتول در اعترافاتش اظهار می‌کند که خودش دخترش را به خاطر مسائل ناموسی به قتل رسانده است. با اعتراف پدر این دختر نوجوان، عمو و برادر مقتول آزاد می‌شوند، اما کارشناس پلیس آگاهی براساس بررسی‌هایی که انجام می‌دهد، عنوان می‌کند دو فردی که قدشان بلند بوده به سمت مقتول شلیک کرده‌اند…
    به گزارش اعتماد، تاکنون زنان و دخترانی که به دست همسر، پدر، برادر و اقوام نزدیک خود با انگیزه ناموسی یا اختلافات خانوادگی به قتل رسیده‌اند، سنین گوناگونی داشته‌اند، اما این‌بار مهیا در میان قربانیانی که تا به حال به دست یکی از اعضای خانواده به قتل رسیده‌اند، کمترین سن ممکن را داشته. او به خاطر هر آنچه تعصب و آبرو نامیده می‌شود به قتل رسیده است.
    مهیا؛ دختر ۱۲ ساله اواسط شهریور ماه جاری در شهرستانی که سال ۱۳۹۷ با زمین لرزه ۶.۴ ریشتری لرزید و بیش از ۵۰۰ نفر کشته داد، توسط پدرش یا با دستور او با «اسلحه شکاری» کشته شده است.
    مهیا زمان زلزله ۷ ساله بود. حتما اگر می‌دانست در ۱۲ سالگی به چنین سرنوشتی دچار می‌شود، آرزو می‌کرد همان روزی که زلزله سرپل ذهاب را لرزاند او نیز مثل صدها نفر دیگر کشته می‌شد نه اینکه پنج سال بعد به دست پدرش کشته شود…
    آن روز پدر این دختر نوجوان وقتی می‌بیند مهیا دیگر نفس نمی‌کشد با مادر او تماس می‌گیرد و می‌گوید؛ بیا دخترت خودکشی کرده است…
    اینها را یکی از اقوام نزدیک خانواده به «اعتماد» توضیح می‌دهد. او در ادامه می‌گوید: «ما کردها یک رسم و رسومی درباره طلاق داریم و آن این است که اگر مردی سه، چهار بار به همسرش بگوید؛ تو خواهر منی! مادر منی و من دیگر تو را نمی‌خواهم، زن را طلاق داده است و دیگر به هم محرم نیستند (سه طلاقه؛ شوهر سه بار به زن خود می‌گوید طلاقت دادم، طلاقت دادم، طلاقت دادم). بنابراین مادر مهیا نمی‌تواند به آن خانه بازگردد و فقط مراحل قانونی طلاق مانده است. روز قبل از حادثه پدر مهیا این جملات را به همسرش می‌گوید و همسرش هم خانه را ترک می‌کند. مهیا می‌خواسته با مادرش برود که پدر او نگذاشته است.»…
    بررسی‌ها نشان می‌دهد؛ قتل خانوادگی زنان و دختران بیشتر با انگیزه‌های ناموسی یا همان اختلافات خانوادگی رخ می‌دهد.
    سالانه ده‌ها زن و دختر به خاطر روابط عاشقانه‌ای که در فضای مجازی با جنس مخالف داشته‌اند، کشته می‌شوند. جنایت فجیع ۱۶ بهمن ماه ۱۴۰۰ از همین دست است. وقتی شوهر مونا حیدری متوجه رابطه او با مردی دیگر می‌شود پس از بازگرداندن مونا از ترکیه سر او را به بهانه مسائل ناموسی و آبرو بریده و در منطقه خشایار اهواز با لبی خندان می‌چرخاند (طبق فیلمی که از او در فضای مجازی و رسانه‌ها منتشر شد). مونا در سن پایین با اجبار خانواده با پسرعمویش ازدواج می‌کند و چند سال بعد در سن ۱۷ سالگی با مردی در فضای مجازی (اینستاگرام) آشنا می‌شود و برای دیدن او از خانه شوهرش فرار می‌کند و به ترکیه می‌رود.
    در چنین قتل‌هایی اکثرا زنان و دختران را با روسری حلق‌آویز یا با بالشت خفه یا با تفنگ می‌کشند یا در برخی مواقع می‌گویند؛ آنها خودکشی کرده‌اند یا بر اثر بیماری فوت شده‌اند. البته کرونا، مشکلات اقتصادی و بیکاری مردان نیز در افزایش قتل‌های خانوادگی که شامل قتل‌های ناموسی نیز می‌شود، تاثیرگذار بوده است.
    قربانیان قتل‌های خانوادگی معمولا دخترانی هستند که ازدواج نکرده‌اند. آنها توسط پدر، برادر، عمو، دایی و… به بهانه هر آنچه آبرو نام دارد، کشته می‌شوند. همچنین زنانی که قصد طلاق دارند و وارد روابط عاشقانه می‌شوند، قربانیان دیگر قتل‌های خانوادگی هستند.
    عرف محلی هم این‌گونه قتل‌ها را مجاز می‌داند. حتی در برخی موارد گفته می‌شود؛ حق با مردان بوده است. امتناع از ازدواج اجباری، روابط عاشقانه، درخواست طلاق و ازدواج‌های فامیلی در قتل‌های خانوادگی نقش بسزایی دارند. البته در تمام دنیا خشونت‌های خانگی مشاهده می‌شود و این موضوع ربطی به فرهنگ و زبان خاصی ندارد. این نوع خشونت خانگی با افزایش آگاهی و فرهنگ عمومی کاهش پیدا می‌کند.

    ماموران آگاهی: دخترت خودکشی نکرده، بلکه به قتل رسیده

    یکی از بستگان نزدیک مهیا در مورد جزییات مربوط به روز حادثه به «اعتماد» توضیح می‌دهد: «روز قبل از حادثه پدر مهیا با مادر او بحث می‌کند. پدر مهیا رفتارهای مناسبی نداشت و مرتب دوستانش را به خانه می‌برد. آن روز با هم بحث می‌کنند و پدر مهیا به همسرش سه، چهار بار می‌گوید؛ تو خواهر منی، مادر منی از این خانه برو. مادر این دختر نوجوان هم وسایلش را جمع می‌کند تا به خانه پدری‌اش برود.
    مهیا اصرار می‌کند که با مادرش برود، اما پدرش نمی‌گذارد. این دختر نوجوان با پدر، برادر و عمویش در خانه تنها می‌ماند. فردای روزی که مادر این دختر خانه نبوده این سه نفر پی می‌برند مهیا با پسری جوان در ارتباط است. برای همین او را با اسلحه شکاری می‌کشند. حدود ساعت 6 بعدازظهر وقتی پدر مهیا مطمئن می‌شود دخترش دیگر نفس نمی‌کشد با مادر او تماس می‌گیرد و می‌گوید؛ بیا دخترت خودکشی کرده است.
    مادر او اول فکر می‌کند به خاطر بحثی که روز گذشته در خانه‌شان پیش آمده دخترش این اقدام را انجام داده، اما وقتی به خانه می‌رود به ماجرای خودکشی دخترش شک می‌کند. به همین خاطر به کلانتری محل‌شان مراجعه می‌کند. آنجا به او می‌گویند دخترت خودکشی نکرده، بلکه با اسلحه به قتل رسیده است.»
    به گفته این فرد؛ پس از این اتفاق هر سه نفر بازداشت می‌شوند، اما در اداره آگاهی پدر مهیا اعتراف می‌کند که قتل مهیا کار خودش بوده و ربطی به برادر و عموی مهیا نداشته است. به همین خاطر عمو و برادر این دختر نوجوان آزاد می‌شوند.
    او به چند سوال آخر نیز پاسخ می‌دهد.
    *این خانواده غیر از مهیا چند فرزند دیگر دارد؟
    مهیا بود و همین برادرش که 15 ساله است. برادر او سن کمی دارد، اما به‌شدت تحت تاثیر پدرش بود.
    *ماموران اداره آگاهی به مادر مهیا چه گفتند؟
    در پی گزارش مرگ مشکوک مهیا ماموران اداره آگاهی بررسی‌های لازم را انجام می‌دهند و این سه نفر را دستگیر می‌کنند. پدر مهیا به قتل اعتراف می‌کند، اما کارشناس پلیس آگاهی عنوان می‌کند؛ تیری که از اسلحه خارج شده فاصله زیادی با مقتول داشته است. یعنی مهیا در حال فرار بوده که به او دوبار شلیک می‌شود. تیر آخر را زمانی به مهیا شلیک می‌کنند که او به داخل دستشویی فرار کرده بود تا قایم شود. تیر از پنجره بالای در دستشویی به داخل شلیک می‌شود. کارشناس پلیس آگاهی می‌گوید؛ این دو تیر توسط دو نفری که قد بلندی داشته‌اند، شلیک شده است. همسایه‌ها هم صدای جیغ و داد مهیا را شنیده‌اند و بعضی از آنها دیده‌اند که مهیا داخل حیاط خانه در حال فرار بوده است.
    *یعنی امکان دارد پدر مهیا قاتل نباشد؟
    امکان دارد پدر مهیا به سمت او شلیک نکرده باشد، اما به هر حال دستور شلیک را خودش داده.
    *همسایه‌ها متوجه نشدند چه کسی با اسلحه به مهیا شلیک کرده است؟
    اگر هم دیده باشند جرات نمی‌کنند حرفی بزنند. فعلا پلیس به ما گفته شاید مجدد برادر و عموی مهیا را احضار کنند.

    قتل با انگیزه‌های ناموسی بیشتر در استان‌هایی با بافت فرهنگی قبیله‌ای گزارش شده

    حدود سه سال پیش محمدرضا محبوب‌فر، جامعه‌شناس در مصاحبه با روزنامه جهان‌صنعت گفت؛ آمارهای قبلی قتل‌های خانوادگی یا ناموسی در ایران هیچ‌کدام جامع، شفاف و واقعی نیست و نهادها و سازمان‌های مرتبط با این قتل‌ها مانند اورژانس اجتماعی و پلیس دسترسی به آمار نداشته و آمار رسمی در این خصوص اعلام نشده است.
    آمارهای سالانه نشان از وقوع حداکثر ۴۵۰ مورد قتل با انگیزه‌های ناموسی در کشور داشته است. این‌گونه قتل‌ها در استان‌هایی با بافت فرهنگی قبیله‌ای و عشیره‌ای بالاتر از دیگر نقاط کشور گزارش می‌شود و استان‌های خوزستان، کردستان، ایلام و سیستان ‌و ‌بلوچستان در رده‌های بالای رتبه‌بندی قتل‌ با انگیزه‌های ناموسی قرار داشتند، اما مطالعه و بررسی روند فعلی افزایش خشونت در جامعه و وقوع قتل‌های سریالی خانوادگی و ناموسی دلالت بر این دارد که وضعیت کشور نسبت به گذشته متفاوت شده است.
  • جزییات قتل ناموسی یک ایرانی در آمریکا

    جزییات قتل ناموسی یک ایرانی در آمریکا

    نیما مومنی ۳۸ ساله روز پنجشنبه، چهارم آوریل در آمریکا بازداشت شد. او مظنون اصلی قتل باب لی است.

    جزییات قتل ناموسی یک ایرانی در آمریکا

    لی در چهارم آوریل در حال تلوتلو خوردن و خونریزی شدید به‌دلیل دریافت سه ضربه چاقو به بیمارستان منتقل و ساعتی بعد درگذشت. دادستان می‌گوید احتمالا یکی از دلایل قتل باب لی، رابطه مخفیانه او با خواهر فرد مظنون نیما مومنی، آمریکایی ایرانی تبار بوده است.

     بازجویان پرونده که پس از مرگ باب لی به تلفن‌های او دسترسی پیدا کرده‌اند، متوجه تماس‌های متعدد فیس‌تایمی بین باب لی و خزر مومنی شده‌اند

     

    به گزارش اعتمادآنلاین؛ دادستان پرونده قتل باب لی می‌گوید قتل بنیانگذار کش‌اپ «برنامه‌ریزی‌شده و عامدانه» بوده است و یک روز پیش از قتل باب لی، نیما مومنی و بنیانگذار «کش اپ» بر سر خزر، خواهر نیما، مشاجره کرده بودند.

    دادستان می‌گوید احتمالا یکی از دلایل قتل باب لی، رابطه مخفیانه او با خواهر فرد مظنون نیما مومنی، آمریکایی ایرانی تبار بوده است.

    نیما مومنی ۳۸ ساله روز پنجشنبه، چهارم آوریل بازداشت شد. او مظنون اصلی قتل باب لی است. لی در چهارم آوریل در حال تلوتلو خوردن و خونریزی شدید به‌دلیل دریافت سه ضربه چاقو به بیمارستان منتقل و ساعتی بعد درگذشت.

    نیما مومنی که دوست و همکار باب لی است، پیش‌تر شرکت نرم‌افزاری «اکسپند آی تی» را بنیان گذاشته بود. لی یکی از افراد مشهور در دنیای فناوری ایالات متحده بود. نشریه فوربز ارزش برنامه کش اپ را ۴۰ میلیارد دلار اعلام کرده است.

    دادستان سانفرانسیسکو روز جمعه اعلام کرد که این قتل «برنامه ریزی شده و عمدی» بوده است.

    یکی از نزدیکان باب لی به دادگاه گفت که نیما مومنی و خزر، خواهر جوان او، سوم آوریل ساعت‌ها در آپارتمان خزر با بنیانگذار کش اپ مشاجره کرده‌اند.

    به گفته این شاهد، نیما مومنی از باب لی خواسته به او اطمینان دهد که خواهرش «مواد مخدر» مصرف نکرده است. لی هم گفته که «شاهد چنین اتفاقی نبوده است.»

    بازجویان پرونده که پس از مرگ باب لی به تلفن‌های او دسترسی پیدا کرده‌اند، متوجه تماس‌های متعدد فیس‌تایمی بین او و خواهر نیما مومنی شده‌اند. آن‌ها همچنین پیامکی از طرف خزر مومنی پیدا کردند که در آن نوشته بود: «می‌خواستم مطمئن شوم که کاروبار خوب است. چون می‌دانم که نیما به سختی با تو برخورد کرده است. ازت ممنونم که مرد باکلاسی هستی و نیما را مدیریت می‌کنی.»

    فرد نزدیک به باب لی می‌گوید مطمئن نیست که خواهر متاهل نیما مومنی با باب لی رابطه داشته، اما بی‌تردید «رابطه او با شوهرش بحران زده بوده است.»

    خزر مومنی و همسرش هر دو روز جمعه در جلسه دادگاه شرکت کردند. همسر خزر مومنی، دینو الیاس‌نیا یکی از جراحان پلاستیک و زیبایی مشهور در سانفرانسیسکو است.

    تصاویر دوربین‌های مداربسته نشان می‌دهند که نیما مومنی سوم آوریل، ساعت هشت و نیم شب به آپارتمان خواهرش می‌رسد. هر دو مرد چهار ساعت بعد از آپارتمان خارج می‌شوند. به گفته دادستان، نیما مومنی، ضربات چاقو را در حالی که دو نفر در خودرویی به سمت منطقه‌ای دورافتاده می‌رفتند، وارد کرده است.

  • قتل ناموسی دختر ۱۷ ساله اهوازی به دست پدرش

    قتل ناموسی دختر ۱۷ ساله اهوازی به دست پدرش

    نکته جالب توجه اینکه در برخی از موارد حتی شکایتی از سوی خانواده مقتول مطرح نمی شود و یا به فاصله کمی از طرح شکایت اعلام رضایت می شود. فلذا در اینگونه موارد به لحاظ گذشت شاکی خصوصی مجازات متناسبی که در قانون تعیین شده به طور کامل اجرا نشده و از اینرو از بازدارندگی لازم و کافی برخوردار نخواهد بود.

    قتل ناموسی دختر ۱۷ ساله اهوازی به دست پدرش

    رکنا نوشت: دختر ۱۷ساله اهوازی به دلیل موارد ناموسی توسط پدرش با چاقو به قتل رسید. جنازه این دختر جوان جلوی در خانه شیخ طایفه کشف شد.
    یک منبع آگاه در گفتگوی اختصاصی با رکنا اظهار داشت ساعت ۲۰ غروب روز جمعه ۱۱ آذرماه مردی  ۴۵ ساله اهل و ساکن کوی علوی اهواز با در دست داشتن یک چاقوی خون آلود خود را به یکی از کلانتری های این شهرستان معرفی کرد و  بیان داشت فرزندم به نام معصومه که حدودا ۱۷ساله است را به دلیل مسائل ناموسی با سلاح سرد چاقو به قتل رساندم و در یک ملحفه پیچیدم و در منزل شیخمان واقع در خیابان کردونی انداختم و خودم را به کلانتری معرفی، نمودم.
    بلافاصله متهم دستگیر و مأمورین به محل اعزام گردیده و با جسد بی جان دختر نوجوان مواجهه شدند. پس از حضور قاضی ویژه شعبه قتل جسد دختر ۱۷ساله اهوازی به پزشکی قانونی انتقال یافت و موضوع علت اصلی این قتل وحشتناک به صورت ویژه در دست برسی است.

    قاضی مستشار شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان تهران در رابطه با انگیزه قتل های ناموسی اظهار داشت: دلیل عمده و انگیزه اصلی ارتکاب قتل های ناموسی تحت تاثیر موضوعات مرتبط با مسائل قومیتی و تعصبات قومی و قبیله ای و نیز مباحث اعتقادی و دینی است. بطور کلی این مسئله به شرایط فرهنگی و قومی حاکم بر منطقه و جغرافیای محل وقوع جرم بستگی داشته و با آن ارتباط مستقیم دارد. بنابراین بسته به شرایط فرهنگی و قومی حاکم بر محل وقوع جرم قتل، انگیزه ارتکاب این جرم نیزمنفاوت خواهد بود.

    به طور مثال در مناطقی خاص بر مسائلی ساده نظیر صحبت کردن با نامحرم ولو از طریق تلفن آنهم به قصد آشنایی پیش از ازدواج عکس العمل ها و واکنش های بسیار شدیدی از سوی اطرافیان دختر مشاهده شده که توجیهاتی عمدتا غیرمعقول برای آن ابراز شده از جمله اینکه جهت دفاع از آبرو و حفظ ناموس چنین واکنشی را از خود بروز داده اند.

    زیرا گاها تصورشان بر این است که با عکس العمل های این چنینی و خشونت بار به نوعی اعاده حیث می‌نمایند. اگرچه اینگونه رفتارها به تدریج سیرنزولی به خود گرفته اما متاسفانه گاها همچنان شاهد چنین حوادثی بوده ایم.

    لازم به ذکر است که نوع نگاه به این گونه مسائل در نقاط مختلف با یکدیگر متفاوت است. به گونه ای که در برخی مناطق پایبندی به قانون از اولویت بیشتری برخوردار بوده و نگاه شخصی به موضوع مشاهده نمی شود اما در برخی مناطق برخی افراد خود را در جایگاه مجری قانون قرار داده شخصا مجری حکم صادره از خویش میشوند.

    نکته جالب توجه اینکه در برخی از موارد حتی شکایتی از سوی خانواده مقتول مطرح نمی شود و یا به فاصله کمی از طرح شکایت اعلام رضایت می شود. فلذا در اینگونه موارد به لحاظ گذشت شاکی خصوصی مجازات متناسبی که در قانون تعیین شده به طور کامل اجرا نشده و از اینرو از بازدارندگی لازم و کافی برخوردار نخواهد بود.

    ایشان در رابطه با قوانین مرتبط با موضوع قتل و جنایات عمدی افزود؛ قوانین کیفری موجود قطعا به حد کافی بازدارنده هستند اما مسئله اصلی نگاه متفاوت به موضوع در مناطق مختلف است.در برخی مناطق نگاه سخت گیرانه تری به مسئله دارند و در برخی مناطق نیزمنطقی تربه قضیه نگاه می شودومساله به قانون سپرده میشود؛ که قطعا تصمیم درستی است؛ قانون ازاین حیث نقصی ندارد و متناسب با هر جرم ، مجازات آن را نیزتعیین نموده است. طبق مفاد ماده ۲۹۰ از قانون مجازات اسلامی مصادیق قتل عمد معین شده و مجازات مربوطه (قصاص نفس) بافرض وقوع و اثبات آن اجرا میشود و در ماده ۶۱۲ از قانون تعزیرات نیزجنبه عمومی برای قتل عمدی لحاظ شده تا بازدارندگی آن حفظ گردد.

    قاضی عباس بائی افزود؛ مساله پیشگیری موضوعی فرهنگی بوده مستلزم ایجاد بسترهای مناسب جهت فرهنگ سازی است.لازم است در این خصوص آموزشهای لازم داده شود تا آگاهی بخشی مناسب ایجاد شود. چرا که بسیاری افراد از سر نا آگاهی مرتکب چنین واکنشهای شدیدی می شوند. در برخوردهایی که با چنین افرادی داشته ایم آثار پشیمانی به وضوح در رفتارشان قابل درک و مشاهده بوده است. اما این پشیمانی زمانی حادث می شود که دیگر کار از کار گذشته و دیگر نمی توان کاری انجام داد.

    کاملا واضح و روشن است که آنها به جوانب این مساله آگاهی ندارند و هر زمانی که افراد خود بخواهند مجری قانون شوند چنین حوادث تلخی را شاهد خواهیم بود. بنظر میرسد که با آگاهی بخشی و دادن آموزش های لازم گام های موثری در پیشگیری از اینگونه حوادث تلخ برداشته خواهد شد. رسیدن به این هدف به برداشتن گامهای اساسی نیازمند است. در حالیکه ما معمولادر باره این موضوعات کمتر صحبت میکنیم و کمتردیده شده که موضوعاتی اینچنینی آسیب شناسی شوند. بنابراین موضوع اصلی دراین خصوص میزان و سطح آگاهی افراد است.

    وی با اشاره به راه های پیشگیری از این دسته از قتل ها افزود: اگر این موضوعات به مشاور ارجاع و از تجربه و تخصص مشاورین مربوطه استفاده شود قطعا مفید فایده خواهد بود. اما مشکل اینجاست که ابتدا موضوعی ناگوار اتفاق می افتد و سپس به این فکر میشود که حالا چه کاری باید بکنیم؟! بدیهی است که علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد.باید در جامعه این آگاهی ایجاد شود که هر اتفاقی که افتاد،حتی در مورد عملی که بسیار قبیح است باید قانون حاکم شود. بنابراین ابتدا آموزش و سپس ارجاع به کارشناس و مشاور باید سرلوحه کار قرار گیرد. البته همه اینها قبل از وقوع جرم است و پس از آن این اقدامات فایده ای دربر نخواهد داشت.

  • قتل دختر اهوازی و قربانیان قتلهای ناموسی

    قتل دختر اهوازی و قربانیان قتلهای ناموسی

    خون بی گناهانی چون رومینا اشرفی، فاطمه بریهی، ریحانه عامری و حالا مونا حیدری بر روی دستان شیفتگان کودک همسری، زن ستیزان و متحجران تا همیشه باقی خواهد ماند.

    پایگاه خبری تحلیلی رسا نشر – از خشونت، درگیری و حتی قتل در هیچ جامعه ای نمی شود رهایی یافت. در هر کجای دنیا بسته به شرایط و روحیات اجتماعی شهروندان، همه روزه اتفاقات تلخ بسیاری رخ می دهد. اما آنجا که این حادثه برچسب جنایت فجیع به خود می گیرد، دیگر نمی توان به آن یک نگاه عادی کرد. ماجرای شنبه خونین اهواز، 16 بهمن 1400 را نمی توان بی تفاوت از کنارش رد شد و ندید. قتل فجیع یک مادر 17 ساله، که در 12 سالگی و با اصرار به عقد پسرعمویش درآمده است، شاید یکی از قتل های تلخ در تاریخ جنایی ایران لقب بگیرد. اما بدون اغراق می توان گفت متفاوت ترین قتل ناموسی در تاریخ ایران بدون شک ماجرای مرحومه مونا حیدری است!

    ظهر روز گذشته فیلمی در شبکه های اجتماعی دست به دست می شد که سر بریده یک زن جوان یا بهتر بگویم سر یک قربانی کودک همسری در دستان شوهرش، خونین به این سو و آن سو برده می شد. اینکه شهامت چنین عمل قساوت گونه همراه با لبخند توأم با افتخار چگونه در این مرد شکل گرفته است؛ همان چیزی است که سالیان سال مدافعان حقوق زنان و فعالین رسانه ای مدام در رابطه با آن هشدار می دهند و همه ساله بر تعداد قربانیان خشونت و قتل های ناموسی اضافه می شود. تفاوت این قتل با همه قتل هایی که پیشتر در باره آن شنیدید در همین دور افتخاری است که مرد به اصطلاح ناموس پرست، نه تنها فرار نکرده است، بلکه با سری بالا و لبی خندان سر جدا شده زنش را در کوچه و خیابان می گرداند!

    زن اهوازی به بد سرنوشتی دچار شد. دختر 17 ساله ای که شاید تنها گناهش این بوده که برای رهایی از یک زندگی اجباری فرار کرده است. جنایتی از این بالاتر نیست که حقوق اولیه انسان، یک زن از او گرفته شود. اختیار و حق انتخابش را مصادره کنند و در کودکی به زور شوهرش بدهند. امروز همه آن خشک مقدسانی که مروج کودک همسری هستند در این جنایت بزرگ شریک هستند و باید پاسخگو باشند. آنانکه باعث شده اند تا قاتلان روانی فرزند یا همسر خود را به بدترین شکل ممکن به قتل برسانند و به سزای عملشان نرسند نیز در مظان اتهام قرار دارند.

    قانون در دفاع از حقوق زنان نقص دارد. لایحه حمایت از زنان در برابر خشونت،  بازیچه سیاسی کاری مسئولین است و تا زمانیکه قانون به عنوان یک پشتوانه مطمئن در حمایت از زنان آسیب پذیر قرار نگیرد، از این جنایت ها بارها رخ خواهد داد. دختران و زنان نیازمند حمایت ویژه ای در قانون قضایی هستند. و بر رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه و نمایندگان مجلس واجب است که با رسیدگی ویژه قوانین فشل و مردانه را اصلاح کنند. خون بی گناهانی چون رومینا اشرفی، فاطمه بریهی، ریحانه عامری و حالا مونا حیدری بر روی دستان شیفتگان کودک همسری، زن ستیزان و متحجران تا همیشه باقی خواهد ماند. مشکل جریحه دار شدن احساسات جامعه با بستن رسانه ها و شبکه های اجتماعی حل نخواهد شد. تا زمانیکه حتی یک زن در خانه پدر و همسر احساس نا امنی می‌کند و مرد به خودش اجازه می‌دهد که با هر روشی زن را به تمکین و اطاعت از خود وا دارد، احتمال قتل های فجیع تر از این و جنایت های بیشمار دیگر وجود خواهد داشت. پس به جای بازی با الفاظ و اظهار تأسف های گاه و بی گاه، از زنان بی گناهی چون مونا حمایت کنید. اگرچه دیگر برای نجات مونا از تعصبات قومی و ناموسی خیلی دیر است. اما شاید در پهنه این دیار مونای دیگری باشد که هر لحظه جانش در خطر باشد ….

    شبنم حاجی اسفندیاری

  • ماجرای نجات معجزه‌آسای افشین برادر بابک خرمدین از مرگ‌ حتمی

    ماجرای نجات معجزه‌آسای افشین برادر بابک خرمدین از مرگ‌ حتمی

     

    معاونت  اجتماعی پلیس پیشگیری تهران بزرگ از ماجرای نجات “افشین” برادر “بابک خرمدین” (کارگردان سینما که به تازگی به دست والدین خود به قتل رسیده بود)، در خانه‌اش پرده برداشت.

    به گزارش پلیس تهران، سرهنگ وحید سلطانی پاجی روز سه شنبه در خصوص نجات معجزه آسای “افشین خرمدین” از مرگ، بیان داشت: صبح یکشنبه اطلاع رسانی پلیس پیشگیری تهران برای تحقیق، کارهای اجتماعی و مددکاری تصمیم داشت از خانواده بابک خرمدین تحقیقاتی را در خصوص بحث های اجتماعی انجام دهد.ماجرای نجات معجزه‌آسای افشین برادر بابک خرمدین از مرگ‌ حتمی|خبر فوری

    وی اضافه کرد: به همین خاطر کارشناسان اجتماعی پلیس پیشگیری از ماموران کلانتری ۱۳۵ آزادی برای تماس با خانواده خرمدین درخواست کمک کردند.
    سرهنگ سلطانی افزود: رئیس کلانتری ۱۳۵ آزادی با توجه به اینکه هیچ شماره ای از خانواده خرمدین در اختیار نداشت برای انجام این تحقیق با نگهبان ساختمان بابک خرمدین در شهرک اکباتان تماس می گیرد.

    وی اضافه کرد: با توجه به اینکه صبح زود بوده و احتمال می رفت که “افشین”، در خانه باشد از نگهبان ساختمان درخواست می شود که به جلوی در خانه بابک خرمدین برود و شماره تماس برادر بابک را بگیرد.
    معاونت اجتماعی پلیس پیشگیری تهران اظهار داشت: نگهبان ساختمان با دستور رئیس کلانتری به جلوی در خانه خانواده خرمدین در طبقه ششم رفت که متوجه باز بودن در خانه می شود و هرچه افشین را صدا می زند پاسخی نمی شوند.
    وی اضافه کرد: نگهبان نگران از اتفاق تلخ دیگری در این خانه، وارد خانه شده و با افشین خرمدین که روی زمین افتاده بود روبرو می شود.

    سرهنگ سطانی ادامه داد: نگهبان ساختمان با عوامل اورژانس و ماموران کلانتری تماس گرفت که در ادامه افشین خرمدین را که نیمه بیهوش شده بود به بیمارستان منتقل کردند.
    وی عنوان داشت: اگر پلیس برای پیگیری پرونده در روند مسائل خانوادگی و اجتماعی کوتاهی کرده بود احتمال می رفت افشین در یک ماجرای تلخ به کام مرگ فرو رود.
    چندی پیش خبر شایعه خودکشی افشین خرمدین در فضای مجازی منتشر شد که پلیس در پیگیری خبرگزاری ایرنا اعلام کرد در این زمینه باید مسئولان امر اظهار نظر کنند.

    منبع: خبرفوری

     

  • بالاخره یک نفر در مقابل جنایات اکبر خرمدین درخواست خونخواهی کرد

    بالاخره یک نفر در مقابل جنایات اکبر خرمدین درخواست خونخواهی کرد

     

    برای پدر بابک خرمدین درخواست قصاص شد.

    رسیدگی به پرونده این جنایت هولناک در حالی ادامه دارد که خانواده فرامرز تصمیم‌شان درباره سرنوشت قاتل فرزندشان را گرفته‌اند و خواهان قصاص او هستند. خواهر فرامرز می‌گوید: تصمیم ما اشد مجازات و قصاص قاتلان است. ما می‌دانیم که اکبر خرمدین سرطان پیشرفته دارد و امیدی به زنده ماندن ندارد و احتمالا با توجه به بیماری‌اش، خودش خواسته که رازش فاش شود. رها کردن جسد بابک در نزدیکی خانه‌شان هم احتمالا به همین‌خاطر است، اگر نه او دو بار در گذشته مقتولان خود را به‌گونه‌ای سر به نیست کرده بود که امکان شناسایی‌اش وجود نداشت و حتی احتمال دارد که او پیش از محکومیت و اجرای حکم فوت کند.بالاخره یک نفر در مقابل جنایات اکبر خرمدین درخواست خونخواهی کرد|خبر فوری

    اقوام خانواده خرمدین همچنین هرگونه باور و اعتقاد مذهبی را از سوی او رد کرده و درباره تصاویر منتشر شده از صحنه شکرگزاری او از ارتکاب این قتل‌ها معتقدند که او نمایشی را برای عموم اجرا کرده که کوچک‌ترین اعتقادی به آن ندارد.

     

     

  • گفتگو با خواهر فرامرز داماد پدر بابک خرمدین

    گفتگو با خواهر فرامرز داماد پدر بابک خرمدین

     

    خواهر فرامرز داماد خانواده خرمدین که توسط اکبر خرمدین به قتل رسید درباره زندگی مشترک آرزو و برادرش ناگفته هایی گفت.

    پرونده هولناک قتل ۳عضو خانواده خرمدین به‌دست پدر و مادر خانواده‌ همچنان ابهامات زیادی را پیش روی افکار عمومی قرار داده است. ابهاماتی که هراز گاهی با انتشار اظهارنظرهای بدون سند و مدرک پیچیده‌تر هم می‌شود. چرا باید پدر و مادری فرزندان و دامادشان را به قتل برسانند؟ آنها چه کرده بودند؟ چرا خانواده داماد آنها به نام فرامرز پیگیر پرونده او نشده‌اند و…

    این ها سؤالاتی است که خیلی‌ها به‌دنبال پیدا کردن پاسخ آن هستند. برای پاسخ به این موارد با برخی از نزدیک‌ترین اعضای خانواده قاتل و مقتولان صحبت کرده‌ایم که برخی از آنها به‌دلیل در جریان بودن پرونده خواستند هویت‌شان محفوظ بماند و تنها ذهن عموم را درباره این واقعه عجیب و وحشتناک روشن کرده باشند. یکی از این افرادی که پای صحبت‌های او درباره این پرونده‌ نشسته‌ایم، خواهر فرامرز، داماد خانواده خرمدین است که از ماجرای ازدواج برادرش با دختر خانواده خرمدین، ناپدید شدن او و شنیدن خبر قتل وی می‌گوید.گفتگو با خواهر فرامرز داماد پدر بابک خرمدین|خبر فوری

    روایت خانواده داماد خرمدین از ماجرای ازدواج و ناپدید شدن فرامرز و آرزو

    شاید بتوان گفت که همه‌چیز در این پرونده هولناک از دختر بزرگ خانواده خرمدین به نام آرزو آغاز شده است. آرزو، دختر بزرگ خانواده خرمدین، سال ۱۳۷۸، تازه از همسر اولش پس از ۵سال زندگی مشترک، جدا شده بود. یعنی همان سال‌ها که بیماری ام‌اس‌اش عود کرد. فرامرز، پسرعمه آرزو هم تازه از همسر اولش جدا شده بود. آرزو حال روحی مناسبی نداشت. آن زمان فرامرز با خانواده‌اش زندگی می‌کرد. از آنجایی که رابطه فامیلی بین این ۲خانواده بود شکست در زندگی مشترک و صحبت و گپ‌های آرزو خرمدین و فرامرز باهم آنها را به هم نزدیک‌تر کرد. همین آغاز علاقه آن‌دو به هم شد. هر چند رفتارهای آرزو چندان با خانواده فرامرز همخوان نبود.

    خواهر فرامرز می‌گوید: ما خانواده‌ای مذهبی داریم که خانواده‌ام علاقه نداشتند به آرزو به‌عنوان عروس خانواده نگاه کنند. آرزو، آزادی‌هایی داشت که چندان با عرف خانوادگی ما هماهنگی نداشت و با این حال فرامرز یکی از دلایلش را برای ازدواج با آرزو حمایت از او عنوان می‌کرد. بیماری آرزو هر روز شدیدتر می‌شد و این برای همه خانواده خصوصا فرامرز ناراحت‌کننده بود. همین هم شد که پس از یک مهمانی در منزل خرمدین‌ها که به دعوت بابک که دوستی و رابطه تنگاتنگ و نزدیکی با فرامرز داشت، برگزار شده بود، فرامرز به خانواده گفت که می‌خواهد با آرزو ازدواج کند.

    اصرار فرامرز در نهایت باعث ازدواج آنها شد، هرچند پدر فرامرز به‌علت مخالفت در این مراسم حضور پیدا نکرد و صیغه محرمیت آنها را پدر آرزو، یعنی اکبر خرمدین خواند. اما مدتی نگذشت که فرامرز با آرزو دچار اختلاف و همین باعث شد بخواهد نامزدی‌شان را به هم بزند. آرزو اما نمی‌خواست این اتفاق رخ دهد و با اقدام به‌خودکشی آرزو، فرامرز تصمیم گرفت زندگی‌اش را با او از سر بگیرد.

    ازدواج آنها درتاریخ مهر ۱۳۹۰انجام شد. در تهرانسر خانه‌ای اجاره کردند، اما دعواهایشان تمامی نداشت. آرزو سیگار می‌کشید و این بیماری‌اش را تشدید می‌کرد. هرچند هفته دعواها به خانه نزدیکان کشیده می‌شد و آرزو به قهر، به خانه پدرش برمی‌گشت. دی‌ماه همان سال آرزو برای همیشه به خانه پدرش رفت و دیگر به خانه مشترک‌شان برنگشت.

    این قهرها ادامه داشت تا ۱۴اسفندماه که فرامرز با دسته‌گلی به خانه خرمدین که دایی‌اش بود رفت تا برای همیشه و به خوبی داستان زندگی‌اش با آرزو را به پایان برساند. او حتی در خانه خرمدین با خواهرش تماس گرفته و از حضور آرزو، دایی‌اش اکبر خرمدین، همسر او و پسر کوچک‌شان افشین خبر داده و گفته بود که باهم صحبت می‌کنند.

    فرامرز متولد ۱۳۴۵بود و ۲برادر و یک خواهر دارد. پسری که به‌گفته نزدیکانش مودب و غیرتی بود و دوست صمیمی و نزدیک بابک خرمدین . نزدیکانش می‌گویند که او اهل هیچ خلافی نبوده و سیگار هم نمی‌کشیده. او تکنیسین برق و عاشق و شیفته اتومبیلش بود. خانواده و نزدیکانش دلیل ازدواج فرامرز و آرزو را دلسوزی فرامرز برای آرزو می‌دانستند، زیرا آرزو در آن زمان نیز بیماری‌اش پیشرفته شده بود و با افسردگی وحشتناکی دست و پنجه نرم می‌کرد.

    خواهر فرامرز می‌گوید: ۱۴اسفند فرامرز آخرین بار با من صحبت کرد، موقعیت خود را در منزل دایی خود، اکبر خرمدین، شرح داد و با من قرار گذاشت که فردای آن روز یکدیگر را ببینیم. او ۲خط تلفن داشت که یکی مخصوص کار و دیگری برای ارتباط خانوادگی بود. او پس از آن روز ناپدید شد و خط تلفن کاری‌اش پس از غیبتش خاموش شد اما خط دیگرش دست آرزو بود که می‌گفت فرامرز تلفن را به او سپرده و رفته است. از آن روز دیگر خبری از فرامرز نشد.

    فردای این ماجرا، اکبر خرمدین به خانه خواهرش رفت و ماجرا را اینطور تعریف کرد که «تا ساعت۲ شب با فرامرز درباره تصمیم او برای جدایی از آرزو صحبت کرده و صبح زود رفته‌اند و با یکدیگر ورزش کرده‌اند. بعد فرامرز به او گفته که آرزو را طلاق نمی‌دهد.»

     

  • دامادم را با همدستی دخترم کشتیم!

    دامادم را با همدستی دخترم کشتیم!

     

    اکبر خرمدین در گفت وگویی گفت که دامادش پسر خواهرش بوده است.

    در حاشیه بازجویی از پدر بابک در دادسرای امور جنایی تهران، او در گفت‌وگویی زوایای پنهان 3جنایتی که مرتکب شده را بازگو کرد. اکبر خرمدین در این مصاحبه گفت‌ اگر دستگیر نمی‌شد قصد داشت دختر و پسر دیگرش را هم به قتل برساند.

    درباره زندگی دخترتان صحبت کنید. مشکلات شما با او از چه زمانی آغاز شد؟

    دخترم آرزو ابتدا با یک دندانپزشک ازدواج کرد. آنها زندگی خوبی داشتند اما بعد از مدتی با یکدیگر دچار اختلاف شدند و مدتی بعد دخترم از شوهرش طلاق گرفت. او مدتی تنها بود تا اینکه با پسرخواهرم به نام فرامرز ازدواج کرد. او ورزشکار بود و در رشته‌های رزمی فعالیت می‌کرد.دامادم را با همدستی دخترم کشتیم!|خبر فوری

    چطور شد که تصمیم گرفتید دامادتان را بکشید؟

    فرامرز و آرزو مدتی با یکدیگر زندگی کردند اما بعد فهمیدم فرامرز در کار قاچاق است. او با قاچاقچی‌ها در ارتباط بود و آدم قاچاق می‌کرد. دخترم می‌گفت انسان خوبی نیست. می‌گفت در خانه رفتارهای زشتی انجام می‌دهد و افراد مختلف را به خانه می‌برد. او حتی با همسرم هم رفتار بدی داشت. به همین دلیل اواسط سال 90بود که من ، همسر و دخترم تصمیم گرفتیم او را بکشیم.

    درباره قتل فرامرز صحبت کنید. چطور توانستید او را که رزمی‌کار بود به قتل برسانید؟

    یک شب او و دخترم را به خانه‌مان دعوت کردیم. آن شب غذا زرشک پلو با مرغ داشتیم. دخترم 80قرص خواب‌آور از قبل تهیه کرده بود که همه را داخل غذای شوهرش ریخت و وقتی فرامرز غذایش را خورد بیهوش شد. بعد من او را کشتم و 3 نفری جسد را به حمام خانه بردیم و در آنجا جسد را مثله کردیم و بقایای آن را همان شب در اطراف شهرک اکباتان انداختیم. فرامرز یک پراید هم داشت که آن را در اطراف مهرآباد جنوبی رها کردیم و به خواهرم و خانواده‌اش هم گفتیم که او آمده و زنش را در خانه ما گذاشته و خودش هم برای کارش که قاچاق بود به منطقه اشنویه رفته است. بعد از چند وقت هم وقتی خبری از او نشد همه گفتند شاید در مرز بلایی بر سرش آمده است و شاید قاچاقچی‌ها او را کشته‌اند. این حرف ما باعث شد که دیگر هیچ‌کس پیگیر سرنوشت فرامرز نشود و همه فکر کنند او خارج است یا اینکه کشته شده است.

    بعد از قتل دامادتان، دخترتان کجا زندگی می‌کرد و چه شرایطی داشت؟

    مدتی بعد از قتل دامادم درحالی‌که همه فکر می‌کردند او به خاطر قاچاق ناپدید شده است دخترم درخواست طلاق غیابی داد و از دادگاه خانواده طلاقش را گرفت. از آن به بعد آرزو با ما زندگی می‌کرد. اوایل همه‌چیز خوب بود اما کم‌کم فهمیدیم که او معتاد شده است. او ماریجوانا و هروئین و موادمخدر دیگر مصرف می‌کرد. دختر فاسدی شده بود و پسرهای مختلف را به خانه می‌آورد. وقتی من و همسرم به مهمانی می‌رفتیم می‌گفت هر وقت که برمی‌گردید خبر بدهید چون من مهمان دارم. او فاسد بود و آبرویمان را برده بود. همین رفتار آرزو باعث شد من و همسرم نقشه قتل او را بکشیم.

    نقشه قتل آرزو را چطور اجرا کردید؟ نقش همسرتان در قتل او چه بود؟

    حدود 7سال از قتل فرامرز گذشته بود که تصمیم گرفتیم آرزو را هم پیش او بفرستیم. دیگر تصمیم‌مان را گرفته بودیم. دخترم خیلی کله‌پاچه دوست داشت. یادم می‌آید که یک روز صبح برایش کله‌پاچه گرفتم و بیدارش کردم تا بخورد. مادرش از قبل تعداد زیادی قرص در صبحانه او ریخته بود و آرزو چند دقیقه بعد از خوردن کله‌پاچه بیهوش شد. آن روز هم خودم او را با چاقو کشتم و با همسرم جنازه‌اش را به حمام بردیم و مثل فرامرز او را هم مثله کردیم. چند ساعت بعد تکه‌های جسد را داخل چند کیسه انداختیم و آخر شب در سطل زباله‌های اطراف شهرک اکباتان انداختیم و به همه گفتیم که آرزو به ترکیه رفته است. خانواده هم زیاد پیگیر ماجرا نشدند.

    آیا بابک از قتل آرزو با خبر شده بود؟

    بابک رابطه خوبی با خواهرش نداشت و زیاد پیگیر نبود اما وقتی مدتی گذشت پرسید که بلایی برسر آرزو آورده‌اید؟ روز حادثه او خانه نبود اما آنطور که بعدا فهمیدیم ظاهرا او فیلم دوربین‌های مداربسته ساختمان را کنترل کرده و چیزهایی درباره قتل آرزو فهمیده بود. او دیده بود که من و مادرش چند کیسه را با خود بیرون می‌بریم اما به درستی نمی‌دانست که چه اتفاقی افتاده است. در خانه سعی می‌کردیم درباره آرزو حرفی نزنیم تا ماجرای او فراموش شود. با این حال 4‌ماه قبل درحالی‌که حدود 3‌سال از قتل آرزو گذشته بود، دختر دیگرم که در این مدت همیشه برای روشن شدن سرنوشت خواهرش کنجکاو بود نزد پلیس رفت و اعلام مفقودی کرد. او گفت که خواهرش از 3سال قبل گم شده اما پلیس هچ وقت نتوانست ردی از او پیدا کند.

    چطور شد که تصمیم گرفتید بابک را هم به قتل برسانید؟ آیا او را به خاطر اینکه ماجرای قتل آرزو را فهمیده بود کشتید؟

    دردسرهای ما با بابک بعد از شیوع کرونا آغاز شد. او استاد دانشگاه بود اما بعد از شیوع کرونا کلاس‌هایش آنلاین شده بود و اغلب در خانه بود و از طریق فضای مجازی کلاس‌هایش را برگزار می‌کرد. ما در شمال بودیم که برادرش تماس گرفت و گفت بابک خانه‌مان را خانه فساد کرده است. او دختران دانشجو را به خانه می‌آورد و مادرش را مجبور می‌کرد که از آنها پذیرایی کند و گاهی هم مادرش را اذیت می‌کرد به خاطر همین مثل دو دفعه قبل در غذای او هم داروی بیهوشی ریختیم و او را کشتیم و بعد از مثله کردن جسد در حمام تکه‌های جسد را در سطل‌های زباله میدان صادقیه، میدان قدس و فاز سوم شهرک اکباتان انداختیم.

    رابطه شما با بابک چطور بود؟ از اول هم از او نفرت داشتید یا این اواخر با هم دچار مشکل شده بودید؟

    من بابک را خیلی دوست داشتم. نام خانوادگی ما چیز دیگری بود اما من فامیل‌مان را عوض کردم و خرمدین گذاشتم. وقتی هم که بابک به دنیا آمد به خاطر علاقه‌ای که به بابک خرمدین داشتم اسم پسرم را بابک گذاشتم. می‌خواستم نام بابک خرمدین را زنده نگه دارم. امیدوار بودم که پسرم راه بابک خرمدین را ادامه دهد.

    حالا که 10سال از قتل دامادتان، 3سال از قتل دخترتان و چند روز از قتل بابک می‌گذرد آیا از جنایتی که مرتکب شده‌اید پشیمان نیستید؟

    از کاری که با همدستی همسرم کرده‌ام پشیمان نیستم. آنها افراد فاسدی بودند. خدا را هم شکر می‌کنم که آنها را کشته‌ام و از کارم راضی هستم. اگر پلیس ما را دستگیر نمی‌کرد حتما دختر و پسر دیگرم را هم می‌کشتم.

     

  • گزارش چند قتل؛ چطور «خرم‌دین»‌ها مخوف‌ترین قاتلان تهران شدند؟

    گزارش چند قتل؛ چطور «خرم‌دین»‌ها مخوف‌ترین قاتلان تهران شدند؟

     

    به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین از اصغر قاتل، تا خفاش شب، از بیجه تا عنکبوت، این نامهایی است که شنیدن آنها لرزه به تن مخاطبان می اندازد، معروف ترین و مخوفترین قاتلان ترسناک سالهای اخیر که روایت شاهکارهایشان در روزنامه ها منتشر شد. چند سالی پس از آنکه کمتر جنایتی با این ابعاد، وجدان عمومی جامعه را تکان داده، باز هم پرونده چند قتل روی میز بازپرس ویژه قتل در تهران آمده که نشان می دهد یک زن و مرد سالمند –آنطور که خود می گوند- با همدستی برخی از اعضای خانواده، تعداد دیگری از خانواده خود، از جمله دختر و پسرشان را سلاخی کرده و اعضای بدن آنها را به زباله دانی انداخته اند.

    اولین خبر وقتی منتشر شد که آفتاب ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ به شهرتهران می تابید و در محله اکباتان واقع در غرب پایتخت، مردم از پیدا شدن اعضای بدن یک نفر در سطل زباله به ماموران گزارش داده بودند. پس از انگشت نگاری قطعات جسد مشخص شد این قطعات متعلق به جسد بابک خرمدین متولد ۱۳۵۳ در تهران و کارگردان سینما بود. «سوگنامه‌ای برای یاشار» به کارگردانی او در گروه هنر و تجربه اکران شد.

    با ورود پلیس آگاهی به این پرونده، ساعاتی بعد هویت مقتول که یکی از کارگردانان سینما بود، شناسایی شده و خانواده‌اش نیز که در همان شهرک ساکن بودند مورد شناسایی قرار گرفتند. با حضور ماموران پلیس در محل، والدین مقتول که زوجی سالخورده بودند به قتل فرزند خود اقرار کردند. پدر این فرد در اظهارات اولیه خود به ماموران گفت: شب قبل از کشف جسد، اقدام به بیهوشی فرزند خود کرده و سپس در حمام او را به قتل رسانده و جسدش را مثله کرده است.

    گزارش چند قتل؛ چطور «خرم‌دین»‌ها مخوف‌ترین قاتلان تهران شدند؟

    مرکز اطلاع رسانی پلیس پایتخت با تایید این خبر گفت: والدین این فرد بازدداشت شده و تحقیقات برای یافتن علت قطعی این قتل در حال انجام است.

    بلافاصله با اعلام خبر فرزندکشی توسط پدر و مادر بابک خرمدین، محققان و پژوهشگران در رشته های حقوق، جامعه شناسی و روانشناسی درباره این قتل، شروع به قلمفرسایی کرده و دلایلی برای این مسئله عنوان کردند. ولی واقعیت های هولناک بعدی نشان داد ماجرا بسیار پیچیده تر از چیزی است که در ابتدا به ذهن می رسید. یکی از ابعاد پیچیده این جنایت، قطعه قطعه کردن جسد بی سر کارگردان فقید سینما بود.

    عده ای از قتل فرزند به دست پدر خود به عنوان منطقه ناحقوق جامعه یاد کردند و برخی این فرزندکشی را زنگ خطری درباره انحطاط اخلاقی جامعه دانسته و با قتل بابک خرمدین از شخصیت های تاریخی ایران به دست خلیفه عباسی نسبت دادند.

    کم کم فیلم متهمان این پرونده هم منتشر شد که چطور زمانی که کارگردان را کشته بودند، او را قطعه قطعه کرده و برای پخش و پلا کردن در زباله ها، به بیرون خانه انتقال می دهند.

    حتی فیلم این پدر و مادر هم منتشر شد که با خیال راحت از کشتن فرزند خود، در مقابل مقامات قضایی و انتظامی می نشینند و از کارهای خویش تعریف کرده و خدا را به خاطر ارتکاب این جنایت شکر می کنند.

    پدر و مادر قاتل در بخشی از اعترافات خود به ارتباطات این کارگران با اشخاصی در داخل و خارج کشور اشاره کردند و گفتند از کشتن او شاد هستند چون این فرد از دیدگاه آنان فاسد و مستحق مرگ بود. به این ترتیب انگیزه والدین قاتل مشخص شد: آنها فرزند خود را فردی لایق مرگ و نابودی می دانستند چون از دیدگاه آنان مواد مخدر صرف می کرد، با آنها بدرفتار بود و احیانا روابط غیراخلاقی با دیگران داشت. ولی این همه ماجرا نبود چون این زوج سالمند جانی در نیمه شبی که از انها بازجویی می شد به قتل دختر و دامادشان در سالهای ۹۰ و ۹۷ هم اعتراف کردند و ناگهان همه خود را در مقابل نسخه تازه ای از قاتلان سریالی دیدندو آنچنان که اصغر قاتل و عنکبوت و خفاش شب جامعه را شوک زده کردند، مردم از دیدن این گروه جنایتکار، میخکوب شدند.

    به این ترتیب کشف شاهکارهای خانواده خرمدین در زمره معروف ترین پرونده های ترسناک قتل در ایران قرار گرفت و فرصت زیادی برای واکنش نشان دادن مردم و اندیشمندان و محققان علوم انسانی به وجود آمد. برخی جامعه شناسان به این مسئله اعتراض کردند که چرا جامعه مورد سرزنش قرار می گیرد و بهت زدگی افکار عمومی باعث شد تا کارهای خانواده خرمدین با قاتلان معروفی از جمله اصغرقاتل و بیجه مقایسه شود.

    گزارش چند قتل؛ چطور «خرم‌دین»‌ها مخوف‌ترین قاتلان تهران شدند؟

    ولی واقعیت این است که ابعاد زیادی از پرونده قتل ها هنوز مشخص نیست.  قاضی محمد شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران، در جمع خبرنگاران درباره آخرین روند رسیدگی به پرونده قتل بابک خرمدین و اعترافات جدید پدر و مادر وی مبنی بر قتل دختر و دامادشان اظهار کرد: پدر بابک، چهار فرزند به نام‌های آرزو متولد ۵۱، بابک متولد ۵۳، افشین متولد ۵۴ و آذر متولد ۶۱ دارد. آرزو در ابتدا ازدواج کرده اما سال ۸۸ از همسرش جدا شده و سپس به عقد پسرعمه‌اش درآمده بود و از بیماری ام‌اس رنج می‌برد.

    وی افزود: پدر بابک مدعی شده همسر آرزو به نام فرامرز، مشکلات اخلاقی داشته و وی را به همان شیوه قتل بابک، در سال ۹۰ به قتل رسانده و جسدش را به خارج از خانه منتقل کرده و در سطل زباله انداخته است.

    شهریاری ادامه داد: پدر بابک مدعی است در ابتدا پس از قتل فرامرز، خانواده وی اعلام فقدان کرده بودند و خودروی فرامرز نیز حوالی فرودگاه مهرآباد پیدا شده بود.

    وی افزود: در این فقره، صرفا یک فقدان اعلام شده بود  و مدعی شده‌ بودند، وی افراد قاچاقچی را به مرز می‌برده و با این پوشش، فکر خانواده را از این که بخواهند پرونده را پیگیری کنند، منحرف کرده‌اند. به گزارش تسنیم، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران با بیان این که پدر بابک مدعی شده دخترش به ترکیه رفته اما بررسی‌ها، کذب بودن این اظهارات را نشان داد، اضافه کرد: پدر بابک به همراه همسرش مدعی هستند در سال ۹۷ آرزو را به دلیل مصرف مشروبات الکلی، مواد مخدر و ارتباط با افراد غریبه به همان شیوه قتل بابک، به قتل رسانده‌اند.

    وی ادامه داد: در همان روز نخست بازداشت والدین بابک، این احتمال را می‌دادیم که آن ها مرتکب دو فقره قتل دیگر هم شده اند و اطمینان داشتیم که دختر آن ها (آرزو) مفقود شده است. اکنون نیز باید تحقیقات بیشتری انجام شود که آیا فرد یا افراد دیگری از این خانواده مفقود شده‌اند یا خیر؛ اما به نظر نمی‌رسد فقدان دیگر بستگان این خانواده مطرح باشد.

    شهریاری با بیان این که پزشکی قانونی اعلام کرده متهمان این پرونده به خصوص پدر بابک بیش از ۹۵ درصد از سلامت عقلی و روانی برخوردار هستند، افزود: به نظر می‌رسد پدر بابک در سلامتی کامل به سر می‌برد و جنون نداشته است؛ هرچند باید معاینات مجدد انجام شود. پدر بابک جزئیات قتل‌ها و اسامی و مطالب دیگر را به خوبی بیان می‌کند و این می‌تواند دلیلی بر صحت روانی وی باشد.

    بیشتر متهمان مثله‌ کردن اجساد را پس از قتل با انگیزه انتقال راحت به خارج از منزل انجام می‌دهند و پدر بابک بیشتر تفکرات ملی دارد تا مذهبی و حتی به دلیل همین تفکرات و تعلق خاطر به بابک خرمدین، نام خانوادگی خود را عوض کرده بود. وی همچنین اظهار می‌کند حق داشته بابک را به دلیل فساد اخلاقی‌اش به قتل برساند و اعتقاد دارد که آدم باید پاک باشد.

    مادر بابک خرمدین نیز اظهار می‌کند تحت فشار همسرش نبوده و از همه ماجراها باخبر بوده است. متهمان مدعی شده‌اند، صرفا به دلیل مشکلات مقتولان از جمله استعمال مواد مخدر و ارتباطات نامتعارف، آن‌ها را به قتل رسانده‌اند. تحقیقات قضایی نشان می‌دهد انگیزه‌ای غیر از مسائل خانوادگی برای این قتل وجود ندارد.

    پرده آخر این جنایت هولناک تا این لحظه، اعترافات تکان دهنده اکبر خرمدین است. او گفت: فرامرز و آرزو (دختر و دامادش) مدتی با یکدیگر زندگی کردند اما بعد فهمیدم فرامرز در کار قاچاق است. او با قاچاقچی‌ها در ارتباط بود و آدم قاچاق می‌کرد. دخترم می‌گفت انسان خوبی نیست. می‌گفت در خانه رفتارهای زشتی انجام می‌دهد و افراد مختلف را به خانه می‌برد. او حتی با همسرم هم رفتار بدی داشت. به همین دلیل اواسط سال ۹۰بود که من ، همسر و دخترم تصمیم گرفتیم او را بکشیم.

    این قاتل گفت: یک شب او و دخترم را به خانه‌مان دعوت کردیم. آن شب غذا زرشک پلو با مرغ داشتیم. دخترم ۸۰قرص خواب‌آور از قبل تهیه کرده بود که همه را داخل غذای شوهرش ریخت و وقتی فرامرز غذایش را خورد بیهوش شد. بعد من او را کشتم و ۳ نفری جسد را به حمام خانه بردیم و در آنجا جسد را مثله کردیم و بقایای آن را همان شب در اطراف شهرک اکباتان انداختیم. فرامرز یک پراید هم داشت که آن را در اطراف مهرآباد جنوبی رها کردیم و به خواهرم و خانواده‌اش هم گفتیم که او آمده و زنش را در خانه ما گذاشته و خودش هم برای کارش که قاچاق بود به منطقه اشنویه رفته است. بعد از چند وقت هم وقتی خبری از او نشد همه گفتند شاید در مرز بلایی بر سرش آمده است و شاید قاچاقچی‌ها او را کشته‌اند. این حرف ما باعث شد که دیگر هیچ‌کس پیگیر سرنوشت فرامرز نشود و همه فکر کنند او خارج است یا اینکه کشته شده است.

    این جانی خونسرد ادامه داد: حدود ۷سال از قتل فرامرز گذشته بود که تصمیم گرفتیم آرزو را هم پیش او بفرستیم. دیگر تصمیم‌مان را گرفته بودیم. دخترم خیلی کله‌پاچه دوست داشت. یادم می‌آید که یک روز صبح برایش کله‌پاچه گرفتم و بیدارش کردم تا بخورد. مادرش از قبل تعداد زیادی قرص در صبحانه او ریخته بود و آرزو چند دقیقه بعد از خوردن کله‌پاچه بیهوش شد. آن روز هم خودم او را با چاقو کشتم و با همسرم جنازه‌اش را به حمام بردیم و مثل فرامرز او را هم مثله کردیم. چند ساعت بعد تکه‌های جسد را داخل چند کیسه انداختیم و آخر شب در سطل زباله‌های اطراف شهرک اکباتان انداختیم و به همه گفتیم که آرزو به ترکیه رفته است. خانواده هم زیاد پیگیر ماجرا نشدند.

    منبع: خبر آنلاین

  • چرا روانپزشکان گفتند پدر و مادر بابک خرمدین از لحاظ پزشکی سالمند

    چرا روانپزشکان گفتند پدر و مادر بابک خرمدین از لحاظ پزشکی سالمند

     

    دکتر کیانا کولایی نژاد، متخصص پزشکی قانونی به بررسی ابعاد قتل بابک خرمدین پرداخت.

    جسد بابک خرمدین ، سینماگر ایرانی  چند روز قبل در شهرک اکباتان تهران کشف شد . جسدی مثله شده که ساعاتی بعد از کشف این جسد تکه تکه شده، تحقیقات پلیسی به والدین فرد کشته شده رسید. پدر و مادر “بابک خرمدین ” بازداشت و به قتل فرزندشان اعتراف کردند.اما این پایان ماجرا نبود. سه روز بعد از کشف جسد بابک خرمدین ، این زوج قاتل به قتل دختر و دامادشان نیز اعتراف کردند. قتلی فجیع که ابتدا با مسمومیت قربانیان آغاز و در ادامه با کشتن با چاقو و تکه تکه کردند ادامه می یافت.چرا روانپزشکان گفتند پدر و مادر بابک خرمدین از لحاظ پزشکی سالمند|خبر فوری

    زوج قاتلی که در مراحل بازجویی هیچ گونه پشیمانی و ناراحتی از ارتکاب این قتل ها در رفتار و صدایشان وجود ندارد.

    وقوع چنین جرمی ( قتل سریالی فرزندان توسط والدین و مثله کردن) حداقل در کشور ما از نظر جرم شناسان و کارشناسان پزشکی قانونی بی سابقه بوده است. اگرچه کمتر از یک درصد از قتل های صورت گرفته به صورت مثله کردن است و در کشور ما نیز چنین اتفاقی در گذشته به وقوع پیوسته اما قتل های سریالی، به صورت مثله کردن و البته خانوادگی، اتفاقی است که شاید تنها در فیلم های جنایی و داستان های مخوف بتوان آن را متصور شد. اکنون ما با پدر و مادری روبرو هستیم که در سال 90 داماد، در سال 97 دختر و چند روز قبل نیز پسرشان را به فجیع ترین شکل ممکن به کام مرگ کشانده اند.

    این اتفاق باعث شد تا به سراغ یکی از متخصصان پزشکی قانونی گفت و گو داشته باشیم و تحلیل وی را در این رابطه جویا شویم.

    پرونده های مثله کردن ممکن است در آینده دوباره باز شوند

    دکتر کیانا کولایی نژاد، متخصص پزشکی قانونی به بررسی ابعاد قتل بابک خرمدین پرداخت.

    دکتر کیانا کولایی نژاد متخصص پزشکی قانونی در رابطه با سابقه وقوع چنین اتفاقات و قتل های سریالی در کشور اظهار داشت: بر اساس مطالعات اینجانب، به نظر میرسد چنین مواردی کم نبودند و البته آمار دقیقی نیز از این نوع قتل ها در کشورمان در دست نیست. با این حال مواردی که به صورت مثله کردن رخ داده باشد به سازمان پزشکی قانونی آورده شده است، این موارد چون به صورت قطعات بدن بوده، مورد بررسی قرار گرفتند و بررسی های علمی پزشکی قانونی روی آن ها انجام شده و پرونده های آن نیز به مقامات قضائی اطلاع داده شدند. گاهی خبر سرنوشت این موارد بعد ها به گوش ما رسیده و یا پرونده دوباره به پزشکی قانونی باز می گردد تا سوالات تکمیلی در آن پاسخ داده شود، با این وجود ممکن است در برخی موارد به نتیجه قطعی نرسیم، مثلاً ممکن است علت فوت یا هویت مقتول کاملاً مشخص نشود و اطلاعات آن پرونده ناتمام بماند.

    وقوع قتل سریالی، به صورت مثله کردن و خانوادگی در کشورمان بی سابقه است

    این متخصص پزشکی قانونی در مورد قتل بابک خرمدین، بیان کرد: تا کنون قتل سریالی که به صورت مثله کردن و خصوصاً خانوادگی باشد در کشور ما بی سابقه بوده است و تا آن جایی که من اطلاع دارم گزارشی در مورد مثله کردن فرزند توسط پدر نداشتیم. کسانی هم که اقدام به مثله کردن می کنند یا قاتل به این منظور این کار را می کند که حمل و نقل جسد  راحت تر باشد و جسد دیرتر پیدا شود و یا اصلاً به دلیل فاسد شدن پیدا نشود. گاهی نیز مثله کردن با اهداف انتقام جویانه یا در قتل های ناموسی انجام میشود.

    کولایی نژاد ادامه داد: هرچند مثله کردن میتواند تشخیص هویت را دشوار سازد ولی با پیشرفت علم پزشکی قانونی این امر امکان پذیر است و ممکن است در بسیاری از قتل هایی که ناموسی هستند نیز ممکن است چنین اتفاقی بیوفتد، اگرچه انتقام جویی و مشخص نشدن علت فوت نیز موجب ایجاد چنین شیوه هایی از قتل ها خواهد شد. در ایران قتل هایی که به صورت مافیایی و یا برنامه ریزی شده انجام شده باشد، بسیار کمتر دیده می شود و این موارد برخلاف تصوری که مردم از فیلم ها و داستان های جنایی دارند در واقعیت کمتر رخ می دهد.

    زیر یک درصد از قتل ها با مثله کردن رخ می دهد

    وی با بیان اینکه طبق آمار جهانی، در کمتر از یک درصد از قتل ها  مثله کردن رخ می دهد، افزود: ما در ایران آمار دقیقی از مثله کردن پس از قتل ها در دست نداریم و پزشکی قانونی نیز آمار دقیقی در اختیار ندارد.

    کیانا کولایی نژاد در مورد قتل بابک خرمدین با توجه به اینکه پدرش (قاتل) سابقه مصرف مواد مخدر و پرخاشگری در گذشته نداشته است، گفت: افرادی که مرتکب قتل می شوند، از منظر روانشناسی جنایی به 3 دسته تقسیم می شوند، اولاً، افرادی که اعتیاد به مواد مخدر، الکل یا رونگردان دارند، ثانیاً، مجرمین سابقه دار و سازمان یافته  و وابسته به گروههای خلافکار و خشن، ثالثاً، افرادی که سابقه بیماری روانی دارند، مثلاً ممکن است قاتل مبتلا به انواع جنون یا اختلالات شخصیت باشد، بیشترین انواع اختلالات شخصیت  در این افراد عبارتند از شخصیت های ضداجتماعی، سایکوپات و مرزی و افرادی که مبتلا به اختلال سلوک هستند.

    تا کنون بنا به تحقیقات پرونده مذکور، فرد قاتل مبتلا به این موارد نبوده است. با این حال همچنان نیازمند تحقیقات و مطالعات دقیق تر در این جنایت هستیم.

    وجود اختلالات روانی باعث تقلیل مجازات قاتل نمی شود

    این متخصص پزشکی قانونی گفت: چیزی که در روانپزشکی قانونی اهمیت دارد این است که فرد جنون داشته باشد. اینکه پزشکی قانونی اعلام می کند که فرد سالم است به معنای آن نیست که فرد هیچ گونه اختلال روانی ندارد، بلکه به این معناست که فرد جنون ندارد. اگر فرد جنون داشته باشد، بنا به قوانین کشور ما، رافع مسئولیت کیفری است و مجازات وی طبق قوانین تغییر میکند، اما اگر فرد جنون نداشته باشد، هر بیماری روانی دیگری از قبیل، افسردگی، اضطراب و اختلال شخصیت و امثالهم با وجود این که ممکن است در جرم وی نقش داشته باشند، در میزان مجازات وی نقش ندارند و رافع مسئولیت کیفری اش نمی شود.

    کیانا کولایی نژاد در پایان با بیان این که ممکن است پزشکی قانونی طی بررسی های آینده برخی اختلالات روانی در قاتل بابک خرمدین پیدا کند، افزود: اگر قاتل دارای اختلالات یا بیماریهای روانی بجز جنون باشد نیز دارای مسئولیت کیفری است  و مجازات وی طبق قوانین تعیین می گردد.

    منبع: رکنا