برچسب: قاتل

  • قتل پسر ورزشکار توسط دوست17ساله اش

    قتل پسر ورزشکار توسط دوست17ساله اش

    حدود ساعت 11صبح سه‌شنبه 21 تیر، صدای درگیری و به‌ دنبال آن فریادهای کمک پسر جوانی در یک خانه ویلایی، اهالی خانه را به حیاط کشاند.

    آنها پسر نوجوانی را دیدند که چاقو به‌ دست قصد فرار از خانه را دارد اما بلافاصله او را دستگیر کردند. در یکی از اتاق‌های خانه نیز با جسد هم‌اتاقی او مواجه شدند.
    با مشاهده جسد موضوع به پلیس اعلام شد و دقایقی بعد بازپرس محمد وهابی و تیم جنایی‌اش راهی محل جنایت شدند.

    در تحقیقات اولیه عامل جنایت که پسری 17ساله بود، گفت: 8ماهی می‌شود که با مقتول هم‌خانه هستم. من کارگر نظافتچی هستم و مقتول هم کارگر بود اما در کنار کارش ورزش هم می‌کرد. او در کار بدنسازی و پرورش‌اندام بود و همیشه به خاطر این موضوع به من فخر می‌فروخت و مدام از خودش تعریف می‌کرد. همین مسأله باعث اختلاف ما شده بود. من چند روز قبل به شمال سفرکردم و به او گفتم 10روز دیگر از سفر برمی‌گردم و تا آن موقع از این خانه برو. مقتول قبول کرد اما زمانی که از سفر برگشتم، او هنوز آنجا را ترک نکرده بود. دوباره شروع به کری‌خوانی کرد و من از روی عصبانیت با چاقو او را زدم، قصد فرار داشتم که دستگیر شدم.

    تحقیقات به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران ادامه دارد.

     

    منبع: ایران
  • حمله مسلحانه به ۲ مامور فراجا در خیابان طالقانی تهران/ توضیحات پلیس (+عکس)

    حمله مسلحانه به ۲ مامور فراجا در خیابان طالقانی تهران/ توضیحات پلیس (+عکس)

    در این حادثه دو نفر از مامورین پلیس پایتخت بر اثر اصابت گلوله از ناحیه پا و صورت مجروح و جهت مداوا به بیمارستان انتقال داده شدند. این حمله مسلحانه نزدیک ساختمان بنیاد شهید و امور ایثارگران صورت گرفت.

    حمله مسلحانه به ۲ مامور فراجا در خیابان طالقانی تهران

    صبح امروز در خیابان طالقانی تهران، تیراندازی مسلحانه صورت گرفته و ۲ مامور فراجا و یک فرد عبوری زخمی شدند.

    به گزارش برنا، صبح امروز شنبه ۷ خرداد 1401 در خیابان طالقانی تهران تیراندازی و حمله مسلحانه صورت گرفت‌.

    بر اساس پیگیری های خبرگزاری برنا، این حمله مسلحانه نزدیک ساختمان بنیاد شهید و امور ایثارگران صورت گرفت.

    در این تیراندازی ۲ مامور یگان ویژه فراجا و یک فرد عبوری زخمی شدند.

    توضیح پلیس درباره حادثه تیراندازی به ماموران کلانتری ۱۰۷

    مرکز اطلاع‌رسانی پلیس پایتخت توضیحاتی درباره حادثه خیابان طالقانی و مجروح شدن دو مامور فراجا ارائه کرد.

    به گزارش عصر ایران مرکز اطلاع‌رسانی پلیس پایتخت در پی وقوع حادثه در خیابان طالقانی و حمله به ماموران کلانتری ۱۰۷ طالقانی اعلام کرد: در پی تجمع تعدادی از افراد مقابل بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور شخصی با سلاح کمری اقدام به تیراندازی به سمت مامورین و شهروندان کرده است که در این حادثه دو نفر از مامورین پلیس پایتخت بر اثر اصابت گلوله از ناحیه پا و صورت مجروح و جهت مداوا به بیمارستان انتقال داده شدند.

    متهم دستگیر و بازجویی از او در حال انجام است.

    در حال حاضر امنیت در خیابان طالقانی و مناطق اطراف برقرار و مورد خاصی وجود ندارد.

    در این حادثه تاکنون گزارشی مبنی بر شهادت مامورین و یا شهروندان گزارش نشده است.

    حمله مسلحانه به ۲ مامور فراجا در خیابان طالقانی تهران
    حمله مسلحانه به ۲ مامور فراجا در خیابان طالقانی تهران
    حمله مسلحانه به ۲ مامور فراجا در خیابان طالقانی تهران
    حمله مسلحانه به ۲ مامور فراجا در خیابان طالقانی تهران
    حمله مسلحانه به ۲ مامور فراجا در خیابان طالقانی تهران
  • بازخوانی پرونده قتل‌های سریالی خفاش شب در تهران

    بازخوانی پرونده قتل‌های سریالی خفاش شب در تهران

    غلامرضا خوشرو کوران کردیه اولین بار در شهرستان نیشابور به دلیل ارتکاب سرقت در سال ۱۳۶۱ دستگیر و در ادامه با اعتراف واهی خود مبنی بر جاسوسی برای کشور‌های بیگانه به زندان رفت.

    فروردین سال ۱۳۷۶ تا مرداد همان سال؛ تراژدی تلخی که مردم تهران را به وحشت انداخته بود؛ لقبش خفاش شب و کارش خِفت و خفه کردن زنان تهرانی بعد از سرقت جواهراتشان بود.

    غلامرضا خوشرو کوران کردیه متولد یکم آذر ماه سال ۱۳۴۳ بود؛ عبدالله عبدالرحمن، مراد نادری، ستار وخفاش شب از القاب و نام‌های غلامرضا بود.

    او اولین بار در شهرستان نیشابور به دلیل ارتکاب سرقت در سال ۱۳۶۱ دستگیر و در ادامه با اعتراف واهی خود مبنی بر جاسوسی برای کشور‌های بیگانه به زندان رفت.

    آغاز سریال قتل‌های خفاش شب در تهران

    او در سال ۱۳۷۱ به تهران نقل مکان کرد و پس از سرقت یک دستگاه خودروی سواری اقدام به مسافرکشی می‌کرد. غلامرضا همیشه لباس سیاه رنگی به تن داشت و با این شکل و شمایل اقدام به مسافرکشی می‌کرد که همیشه مسافرانش دختران و زنان جوان بودند.

    هدفش از قبل مشخص شده بود، مسافرکشی، رفتن به جای خلوت، سرقت جواهرات، آزار و اذیت زنان و دختران و در نهایت قتل آن‌ها و سوزاندن اجسادشان در مکان‌های نامعلوم.

    غلامرضا به دفعات مکرر توسط پلیس آن زمان دستگیر و در هر دفعه خود را با نام‌های متفاوت معرفی می‌کرد و ماموران را فریب می‌داد؛ اما در پاییز سال ۱۳۷۱ به دنبال شکایت دختران جوانی با این عنوان که ۲ مرد پس از سوارکردنشان به عنوان مسافر طلا‌ها و پول‌هایشان را سرقت کرده و برخی را نیز مورد تجاوز قرار داده‌اند، پرونده تشکیل و ماموران را به دستگیری این دو ترغیب کرد.

    پلیس تحقیقات گسترده‌ای را آغاز کرد و پس از چند روز تعقیب و مراقبت در درگیری مسلحانه‌ای ۲ متهمی را که اقدام به این اعمال جنایتکارانه کرده بودند، دستگیر کرد.

    ظهر یکی از روز‌های پاییز همان سال، خودرو از سوی نیرو‌های انتظامی در منطقه شهرزیبا شناسایی شد. ماموران خودروی مذکور را تعقیب کردند و پس از چند تیراندازی که به زخمی شدن غلامرضا و البته مرگ یک عابر پیاده منجر شد، سرنشینان خودرو را دستگیر کردند.

    علی کریمی و غلامرضا خوشرو که آن زمان خودش را مراد نادری معرفی کرده بود، در بازجویی به چندین فقره تجاوز و سرقت مسلحانه علیه بانوان اعتراف کردند.

    علی با پوشش زنانه عقب خودرو می‌نشست تا به زعم خود دختران را فریب دهد و در ادامه با سوار کردن آن‌ها مقاصد شوم خود را به کمک غلامرضا اجرا می‌کرد.

    پرونده بررسی شد و احکام صادر شد، اما قبل از اینکه حکمی اجرا بشود، غلامرضا در زمان انتقالش از زندان به دادگستری از دست ماموران پلیس فرار کرد و متواری شد، بعد‌ها همدستش به دلیل سرقت و تجاوز به زنان اعدام شد.

    دستگیری اتفاقی خفاش شب توسط واحد گشت بسیج در غرب تهران

    در این سال‌ها که او متواری بود در گوشه‌ای از شهر مشغول انجام کار‌های خود بود تا اینکه ساعت ۲۲ روز پنجم تیرماه ۱۳۷۶ بسیجیان پایگاه مقاومت شهید نظری درغرب تهران در گشت‌های خود در سطح شهر با غلامرضا برخورد می‌کنند و در ابتدا خود را جبار رحمتی و اهل مشهد معرفی کرده بود.

    غلامرضا در پاسخ به سوالات گشتی‌ها می‌گوید: «خانه‌ام در سه راه آذری است و برای خرید از فروشگاه شهروند آمده بودم که حالم خراب شد؛ به خانه یکی از دوستانم که در پونک همین نزدیکی‌ها است رفتم که شب را در آنجا بمانم، اما کسی در خانه نبود و ناچار شدم به این بوستان بیایم و استراحت کنم.»

    واحد‌های گشتی بسیج محله به غلامرضا گفتند که برو و در اینجا نمان، اما بعد از مدتی بازهم نیرو‌های گشتی بسیج او را دیدند و به رفتارش شک کردند.

    پس از تذکر نیرو‌های بسیج بوستان را ترک کرد، اما پس از گذشت دو ساعت، نیرو‌های بسیج این فرد را دوباره در همان حوالی پیدا کردند و زمانی که از او پرسیدند که هنوز اینجایی و چه کار می‌کنی، پاسخ داد: «برگشتم به خانه دوستم بروم».

    واحد گشت بسیج از او خواستند که خانه دوستش را نشان دهد، بعد از اینکه غلامرضا چند دقیقه‌ای آن‌ها را معطل کرد و در خیابان‌ها گرداند، نیرو‌ها فهمیدند که دوستی در کار نیست و بلافاصله او را به پایگاه بسیج منتقل کردند و پس از بازجویی و تفتیش بدنی مرد ناشناس یک دسته کلید و سوییچ خودروی پیکان سفید رنگی را در جیبش پیدا کردند.

    پس از گشت در منطقه خودروی پیکان سفیدی را پیدا کردند که به کلید جیب مرد می‌خورد که بعد‌ها مشخص شد که خودرو سرقتی است.

    نیروی بسیج او را به کلانتری تحویل داد و پلیس که از مدت‌ها قبل انتظار دستگیری غلامرضا را می‌کشید، سوژه را کت بسته در اختیار گرفته بود، به آگاهی تهران منتقل شد و از آن لحظه به بعد تحقیقات و بازجویی‌های کارآگاهان شروع شد که در نهایت به قتل زنان و سوزاندن اجسادشان اعتراف کرد.

    کشف اجساد قربانیان خفاش شب در نقاط مختلف تهران

    پرونده قتل‌های او با کشف جسد زنی ۵۴ ساله در مقابل پارک چیتگر در روز ۱۳ فروردین ۱۳۷۶ شروع شد و پس از آن ماموران اجساد سوخته زنان دیگری را در ۱۶ و ۳۱ فروردین، ۲، ۸، ۱۴ و ۳۰ خرداد کشف کردند.

    غلامرضا در مصاحبه تلویزیونی که در آن زمان با او انجام شد درباره نخستین مقتولان خود گفت: «اولی را ساعت نه ونیم یا ده شب سوار کردم و به سمت پایین حرکت کردم. نرسیده به استادیوم آزادی به داخل فرعی پیچیدم، او که متوجه قضیه شده بود در داخل ماشین با من درگیر شد و من هم او را با ضربات چاقو کشتم.

    دومی خانمی بود که از شهرک مخابرات سوارش کردم البته صبح زود بود، وقتی به سمت سرازیری رفتم به سمت فرعی پیچیدم و خانم مسافر فهمید؛ داد و فریاد کرد و با من درگیر شد و کمی که جلوتر رفتم ماشین را نگه داشتم و با چاقو زدم و او را کشتم.»

    او درباره مقتول سوم و چهارم خود گفت: «صبح زود خانمی را از شهرک غرب سوار کردم، پس از طی مسافتی به سمت فرعی پیچیدم و به طرف جاده خاکی رفتم و خانم مسافر گفت: کجا می‌روی؟ و با من بگو مگو کرد؛ بعد چاقو را درآوردم یک ضربه زدم.

    حوالی ساعت ده شب بود که از طرف مینی سیتی به طرف بالا می‌رفتم، در آنجا خانمی منتظر تاکسی بود که او را سوار کردم و پس از طی مسافتی تغییر مسیر دادم و به طرف فرعی خیابان رفتم که دختر داد و فریاد کرد؛ از او خواستم داد نزند، ولی او جیغ می‌کشید و دست و پا می‌زد کمی جلوتر رفتم به جای مناسب‌تری رسیدم و یعنی انتهای مینی‌سیتی. دختر را زیر پل بردم و کشتم و بعد از آن جنازه‌اش را اطراف ولنجک و اوین انداختم و آتش زدم»

    به گفته خفاش شب، او وسایل مقتولان را در بازار می‌فروخته و اعتراف کرد که چهارسال پیش هم به جرم آدم ربایی و آزار دختران محکوم شده است.

    او در پاسخ به علت آدم کشی‌هایش گفت: دلیل بخصوصی نمی‌توانم تعریف بکنم. یک هفته اعصابم خراب بود و دست خودم نبود، تشنج به من دست می‌داد و همه‌اش توی فکر بودم.

    تشکیل جلسات دادگاه متهم در دادگاه

    پرونده غلامرضا خوشرو کوران کردیه خارج از نوبت در شعبه ٣٥ دادگاه عمومی واقع در مجتمع قضایی امام خمینی (ره) مورد رسیدگی قرار گرفت.

    در اولین جلسه که علنی و با حضور شاهدان تشکیل شد، او خود را معرفی کرد و گفت که ٢٨ ساله و ساکن روستائی در قوچان خراسان است.

    دومین جلسه دادگاه مدتی پس از تشکیل، برای رسیدگی به موارد خلاف عفت عمومی و به منظور حفظ حیثیت خانواده‌های قربانیان، غیرعلنی اعلام شد.

    دادگاه او یکی از جنجالی‌ترین دادگاه‌های تاریخ ایران بود که تمام مراحل آن جز رسیدگی به اقدامات منافی عفت او به طور علنی برگزار شد و جزئیات قتل‌ها و جنایت‌هایش بشدت مردم را تحت تأثیر قرار داد.

    اتهامات عنوان شده علیه این متهم سرقت اتومبیل، آدم ربایی، ارتکاب نه فقره قتل، اقدام به قتل برادرزاده خردسال خود و فرار از چنگ ماموران در سال ١٣٧٢اعلام شد.

    در دومین جلسه دادگاه وکیل تسخیری متهم در قسمتی از دفاعیات خود گفت: حکمت حضور وکیل، جلوگیری از مکتوم ماندن حقیقت و رفع ستم به متهم است. حال آن که در این پرونده، ظلم شدید و ستم اکید وسیله این جانی قربانیان و خانواده‌های آنان رفته و قلب مردم آزرده شده است.

    اینجانب وکیل متهم نیستم، مدعی العموم هستم، چگونه میتوانم اتهامات متهم را نفی کنم، حال آن که متهم صریحأ در مراجع و رسانه‌ها به گناه خود اعتراف دارد.

    دادگاه، غلامرضا خوش رو را به ٢١٤ ضربه شلاق و اعدام محکوم کرد و این پرونده با پیک مخصوص به دیوان عالی کشور ارسال و حکم صادره تأیید شد.

    سرانجام ساعت ۷:۴۵ صبح روز چهارشنبه ۲۲ مرداد ماه سال ۷۶ غلامرضا خوشرو کوران کردیه در چهار دیوار انبار روباز ورزشگاه آزادی واقع در سه راه دهکده المپیک بعد از اجرای ۲۱۴ حکم شلاق به دار مجازات آویخته شد.

    هنگام زدن ضربه‌های شلاق به دست اولیای دم، یکی از زنان حاضر در جمع فریاد می‌زد که «وقتی داشتی با چاقو تن دخترم را تکه تکه می‌کردی به فکر این روز‌ها هم بودی»؟

    او درآخرین خواسته‌اش روی کاغذ نوشت: «به هیچ کس بدهکار نیستم و از کسی طلبکار نیستم و از همه طلب بخشش دارم».

  • جزئیات تازه در پرونده قاتل «خانه وحشت»

    جزئیات تازه در پرونده قاتل «خانه وحشت»

    پرونده مردی که متهم به قتل یک زن و حبس دو دختر در خانه اش است با کشف سرنخ های تازه وارد مرحله تازه ای از تحقیقات شد.

    جزئیات تازه در پرونده قاتل «خانه وحشت»

    به‌ دنبال کشف جسد ناشناس دختر جوان داخل کیسه‌ای نایلونی در واحد شماره 6 ساختمانی در خیابان خرمشهر خیابان قزوین و رهایی دو دختر 20 و 21 ساله از اسارتگاه مرد شیطان صفت تحقیقات به دستور بازپرس محمد وهابی آغاز شد.
    در ادامه تحقیقاتی که روز گذشته در دادسرای امور جنایی پایتخت صورت گرفت، سعید (متهم) در حالی که منکر اتهام قتل است سعی داشت با داستانسرایی‌های مختلف مسیر تحقیقات را تغییر دهد، وی در ادامه تحقیقات مدعی شد: من جنایتی مرتکب نشده‌ام، فتانه و شراره دل به من بسته بودند شراره به مقتول حسادت می‌کرد و برای همین او را کشت. وی که با دیدن خبرنگاران در دادسرا شروع به تهدید و توهین به آنها کرده بود وقتی با تذکر بازپرس پرونده رو به رو شد گفت: من از زن‌ها متنفرم نمی‌توانم علت این خشم و نفرت را بگویم اما همین موارد باعث شده تا نسبت به خبرنگاران خانم هم حس خوبی نداشته باشم.

    مسافر ترکیه
    شراره، دختر جوانی که 8 ماه داخل کمد نگهداری می‌شد، در تحقیقات گفت: من فرزند ناخواسته پدر و مادرم بودم. پدرم بارها سعی کرده بود من قبل از به دنیا آمدن سقط شوم همین کارها باعث شد که من با پای فلج به دنیا بیایم. بی‌سواد هستم و قبل از اینکه در دام سعید بیفتم، پول‌هایم را جمع کردم و تصمیم گرفتم به ترکیه بروم. از اسلامشهر راهی تهران شدم اما از شانس بد زمانی رسیدم که ساعت کاری بانک‌ها تمام شده بود و نتوانستم پولی از حسابم برداشت کنم و مجبور شدم که شب را در تهران بمانم. اما جایی برای ماندن نداشتم و در اطراف راه‌آهن سرگردان بودم که سعید را دیدم و او گفت می‌تواند برای آن شب به من جا بدهد. من هم راهی خانه سعید شدم و 8 ماه در خانه او محبوس شدم. در تمام این مدت در کمد محبوس بودم و او اجازه نمی‌داد حتی به دستشویی بروم. چون اعتیاد به مواد مخدر داشتم، سعید برایم شیشه تهیه می‌کرد و در شبانه روز یک وعده غذا به من می‌داد.

    فیلم‌های جنجالی
    قربانی دوم این پرونده فتانه است، دختری همسن و سال شراره با این تفاوت که او رکورد دار حبس در خانه مخوف است. 3 سال زندگی در خانه‌ای که جز هراس و ترس در آن چیزی وجود نداشت. فتانه بشدت از سعید می‌ترسد و وهم این را دارد که اگر او آزاد شود؛ هرجایی باشد او را پیدا کند و بکشد.فتانه گفت: دیپلم که گرفتم پدرم اجازه نداد ادامه تحصیل بدهم و مرا کتک می‌زد که کار کنم تا بتوانم هزینه مواد مخدر او را تهیه کنم. آخرین بار هم مرا از خانه بیرون انداخت. من سرگردان مانده بودم که کجا بروم، به خودم که آمدم دیدم در میدان راه‌آهن هستم و چند دقیقه بعد سعید به سراغم آمد و گفت جایی برای ماندن دارد. با سعید همراه شدم و هرگز نمی‌دانستم که چه سرنوشت شومی در انتظارم است.او ادامه داد: وقتی وارد خانه سعید شدم، او مرا حبس کرد و برای اینکه ما به فرار فکر نکنیم؛ از ما فیلم گرفت. فیلم‌های سیاه و فیلم‌هایی که ما را مجبور کرده بود به مقدسات و اشخاص مطرح کشور توهین کنیم. می‌گفت اگر فرار کنید فیلم‌ها را به پلیس می‌دهم و به‌خاطر اهانتی که مرتکب شده‌اید به اعدام محکوم می‌شوید. یک روز صدای سعید که از خواهرش پیچ گوشتی می‌خواست را شنیدیم و صدای فریادهای دختر جوان را که کمک می‌خواست . بعد از آن صدای مقتول برای همیشه قطع شد و دو یا سه ماهی جسدش داخل حمام نگهداری می‌شد، اما بعد از آن جسد به داخل اتاق انتقال داده شد و سعید مدام عود روشن می‌کرد تا بوی تعفن جسد بیرون نرود. خواهر سعید هم همان شب با ما دستگیر شد.  فتانه به بازپرس گفت: دلم نمی‌خواهد به خانه پدرم برگردم چون سرنوشت خوبی در انتظارم نیست، اگر می‌شود مرا به بهزیستی تحویل دهید.

    بررسی صحت روانی متهم
    به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران، سعید برای بررسی صحت روانی به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات برای رازگشایی از جنایات احتمالی او ادامه دارد. این در حالی است که طبق اظهارات پلیس  مشخص شد در یک ماه گذشته جسد دو زن جوان دیگر نیز در همان محدوده کشف شده است و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت هنگام بازرسی از خانه متهم، کارت شناسایی زن جوانی را به‌دست آورده‌اند و به دستور بازپرس جنایی، کارت شناسایی و اجساد کشف شده مورد بررسی قرار خواهند گرفت تا مشخص شود که آنان قربانیان متهم دستگیر شده هستند یا خیر.

  • «قاتل خون‌آشام» کودکان از بازداشت گریخت

    «قاتل خون‌آشام» کودکان از بازداشت گریخت

    به گزارش رسانه‌های محلی ماستن وانجالا از طریق جا زدن خود به عنوان مربی فوتبال اعتماد قربانیانش را جلب می‌کرد.

    مردی که به کشتن بیش از ۱۰ کودک در کنیا اعتراف کرده بود توانسته از بازداشتگاه فرار کند.
    قرار بود ماستن وانجالا، ۲۰ ساله، روز چهارشنبه برای اتهام قتل ۱۴ پسر در دادگاه حاضر شود.
    «قاتل خون‌آشام» کودکان از بازداشت گریخت
    قتل‌های زنجیره‌ای کودکان در نایروبی، پایتخت، و همچنین مناطق شرقی و غربی کشور، مردم کنیا را به شدت متاثر کرده بود.
    ماستن وانجالا در ماه ژوئیه بازداشت شده بود.
    پلیس می‌گوید در سرشماری صبحگاهی روزانه متوجه فرار او شدند.
    گفته شده در زمانی که این متهم به قتل‌های زنجیره‌ای از بازداشتگاه فرار کرده سه مامور پلیس در این محل سر پست بودند.
    مقام‌های کنیا عمیات جستجو برای یافتن مظنون فراری را آغاز کرده‌اند. پلیس کنیا می‌گوید ماستن وانجالا “بسیار خطرناک” است.
    گزارش شده که ماستن وانجالا پس از بازداشت ماموران را به دست کم ۱۰ صحنه جرم برده بود.
    او اعتراف کرده بود که پسران قربانی را مسموم کرده و کشته است. همچنین او اعتراف کرده بود که در بعضی موارد خون قربانیان را آشامیده است.
    به گزارش رسانه‌های محلی ماستن وانجالا از طریق جا زدن خود به عنوان مربی فوتبال اعتماد قربانیانش را جلب می‌کرد.
  • دستگیری قاتل همسرکش در تبریز

    دستگیری قاتل همسرکش در تبریز

    ماموران پس از حضور در محل مشاهده کردند مرد ۳۷ ساله تبریزی‌ به علت اختلاف خانوادگی و در حالت غیر عادی همسر ۳۲ ساله‌اش خود را به قتل رسانده است که بلافاصله قاتل دستگیر و پس از تشکیل پرونده مقدماتی به پلیس آگاهی استان معرفی شد.

    معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان آذربایجان‌شرقی از قاتل همسرکش در تبریز خبر داد.

    دستگیری قاتل همسرکش در تبریز

    به گزارش فارس، سرهنگ شعفی، معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان آذربایجان شرقی اظهار داشت: در پی اعلام به مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ مبنی بر یک فقره قتل در یکی از خیابان‌های تبریز بلافاصله ماموران کلانتری ۲۲ طالقانی به محل اعزام شدند.

    ‌وی افزود: ماموران پس از حضور در محل مشاهده کردند مرد ۳۷ ساله تبریزی‌ به علت اختلاف خانوادگی و در حالت غیر عادی همسر ۳۲ ساله‌اش خود را به قتل رسانده است که بلافاصله قاتل دستگیر و پس از تشکیل پرونده مقدماتی به پلیس آگاهی استان معرفی شد.

  • نامه خوانده نشده از قاتل روح الله داداشی

    نامه خوانده نشده از قاتل روح الله داداشی

    ۲۶ تیر ماه سال ۹۰ بود که خبر قتل روح الله داداشی در تمام رسانه های دنیا پیچید.

    نامه خوانده نشده از قاتل روح الله داداشی

    قدرت نمایی با چاقو تبدیل به یک فرهنگ تراژیک در میان برخی جوان ها شده است.این فرهنگ خشونت بار غلط در طول تاریخ فجایع خیلی ناگواری به بار آورده است.که یکی از این فجایع زمانی رخ داد که یک نوجوان،آنچنان مجذوب شهوت قدرت شد که دست به چاقو برده و قوی ترین مرد ایران را قربانی قدرت پوشالی خود کرد که احساس قدرت کاذب را تنها چاقویی که در دست او بود،به آن نوجوان القا کرده بود.

    ماجرا از این قرار بود که در عصر روز حادثه سه جوان سوار بر یک پراید مشکی شروع به کل کل با سرنشینان خودرو روح الله داداشی در 45 متری گلشهر کرج کردند.وقتی روح الله داداشی سراتو زرشکی خود را متوقف کرد و از خودرو پیاده شد،یکی از آن سه جوان به نام علیرضا با چاقو به گردن روح الله داداشی ضربه زد و همین باعث به قتل رسیدن روح الله داداشی شد.

    علیرضا در دادگاه گفته بود که قصد قتل نداشت و فقط از هیکل مرد آهنین ترسیده بود.در همان جلسه دادگاه،صاحب یک خودرو شاسی بلند که همان روز با علیرضا و دوستانش درگیر شده بود اظهار کرده بود:«این چند جوان به من حمله کردند.قصد آنها فقط قدرت نمایی بود.بعدا متوجه شدم که بعد از درگیری در یک پارک جمع شدند و با افتخار برای دوستانشان تعریف کردند که چطور راننده یک خودرو شاسی بلند را کتک زدند.»

    رونمایی از آخرین نامه قاتل روح الله داداشی

    روح الله داداشی یکی از قویترین مردان ایران بود که بعد از به قتل رسیدن او،خانواده اش درخواست قصاص قاتل را کردند.رسیدگی به پرونده قتل روح الله داداشی در وقت فوق العاده صورت گرفت و قاتل در ملا عام به دار مجازات آویخته شد. بعد از اجرای حکم قصاص خانواده داداشی بارها اعلام کردند که از اجرای این حکم و اعدام یک قاتل کم سن و سال پشیمانند. برادر روح الله داداشی گفته بود که تحت فشار هواداران مجبور به اجرای حکم شد.

     

    ده سال از این جنایت می گذرد که نامه علیرضا ملاسلطانی، قاتل روح الله داداشی فاش شد.او در این نامه نوشته بود: «می تونم بگم از کاری که کردم خیلی خیلی پشیمونم. من نمی خواستم این اتفاق بیفته، چون نمی خواستم چاقو به دست بگیرم. من موقعی که از ماشین خارج شدم چاقو در دستم بود. با چاقو اون مرحوم رو زدم. شاید اگه چاقو در ماشین یا دستم نبود آن قتل صورت نمی گرفت. از همه جوانان هم سن و سالم می خواهم به خاطر خدا و پدر و مادرشان چاقو دستشان نگیرند. از همه مردم و ورزشکاران ودوستان مرحوم روح الله داداشی عذرخواهی می کنم. امیدوارم که خداوند بزرگ منو مورد افو (عفو) قرار بده. من علیرضا ملاسلطانی از کرده خود پشیمانم. باز هم می گویم ای کاش چاقو با خودم حمل نمی کردم. »

     

    منبع: رکنا

  • توطئه شوم زن بلاگر برای قتل شوهر

    توطئه شوم زن بلاگر برای قتل شوهر

    زن بلاگر با همدستی مجرم سابقه دار پس از قتل همسرش جسد وی را در بیابان‌ های اطراف پرند به آتش کشیدند.‌

    توطئه شوم زن بلاگر برای قتل شوهر

    ۱۵ تیر امسال زن میانسالی به اداره پلیس رفت و از ناپدید شدن پسر ۳۵ ساله‌اش خبر داد.

    او گفت: از ایام عید نوروز تا الان پسرم به طرز مشکوکی ناپدید شده است. عروسم سمانه می‌گوید که او برای انجام کارهایش به کشور امارات رفته است. پسرم آرش و همسرش بلاگر هستند و کارهای طراحی و تبلیغات اینستاگرامی انجام می‌دهند.

    در این مدت پسرم حتی یکبار هم به من زنگ نزده است، البته در واتس اپ پیام می‌دهد و اگر ما هم پیام بدهیم جواب می‌دهد ولی حتی یکبار هم با او صحبت نکرده‌ام‌.

    پسرم اگر می‌خواست به خارج از کشور برود حتماً به من می‌گفت.

    با شکایت زن میانسال به دستور بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی پایتخت، تحقیقات برای رازگشایی از ناپدید شدن آرش آغاز شد. در ادامه تحقیقات، کارآگاهان به سراغ سمانه رفتند،  زن ۲۵ ساله گفت: من و شوهرم مدت هاست که بلاگر هستیم.

    شوهرم یک پیشنهاد کاری خوب از کشور امارات داشت  به همین خاطر به آنجا سفر کرد و با هم در ارتباط هستیم. گرچه زن جوان چنین ادعایی داشت اما در بررسی‌های صورت گرفته مشخص شد که آرش از ایران خارج نشده است بنابراین تحقیقات ادامه یافت تا اینکه مدیر ساختمان محل زندگی این زوج سرنخ اصلی را به‌دست تیم جنایی داد.

    او گفت: فروردین امسال یک شب مرد غریبه‌ای وارد ساختمانمان شد و به خانه آرش رفت. ساعتی بعد هم سمانه به همراه مرد ناشناس در حالی که مردی را روی ویلچر گذاشته بودند از ساختمان خارج شدند. ویلچر را در صندوق عقب خودرو گذاشته و مرد را روی صندلی عقب نشاندند و رفتند.با این اطلاعات سمانه بازداشت شد.

    وی ابتدا منکر ماجرا بود اما در نهایت لب به اعتراف گشود و به قتل همسرش اعتراف کرد: شوهرم خیلی اذیتم می‌کرد و باهم مشکل داشتیم. مدتی قبل در اینستاگرام با پسری ۳۵ ساله به‌نام مهدی آشنا شدیم. مهدی هم بلاگر بود و بواسطه ارتباط کاری چندین بار من و آرش، او را ملاقات کردیم.

    کم کم از مشکلات و اختلافاتم با آرش برایش گفتم. شب حادثه مهدی به خانه ما آمد چند دقیقه‌ای از آمدنش نگذشته بود که با آرش بحث شان شد و با چاقویی که داشت او را به قتل رساند. ترسیده بودیم و نمی‌دانستیم چکار کنیم. مهدی یک ویلچر آورد و با کمک هم او را از خانه خارج کردیم جسدش را به اطراف پرند بردیم و آتش زدیم.

    با اعترافات سمانه، به دستور بازپرس عظیم سهرابی، کارآگاهان اداره آگاهی وارد عمل شده و مهدی را بازداشت کردند. در بررسی‌های صورت گرفته مشخص شد که مهدی سابقه سرقت و زورگیری دارد و ۶ سال قبل به اتهام سرقت و زورگیری بازداشت شده اما پس از گذراندن ۶ سال حبس آزاد شده است.

    مهدی اما در اظهارات خود گفت: یک روز سمانه با من تماس گرفت و گفت به شوهرش قرص داده و او را کشته است.

    از من خواست برای انتقال جسد به او کمک کنم. من هم به آپارتمان آنها رفتم و متوجه شدم آرش مرده است اما سمانه چند ضربه چاقو به او زد و بعد هم جسد را بیرون بردیم و آتش زدیم.

    با اعتراف مهدی، مأموران آگاهی وارد عمل شده و به محل سوزاندن جسد رفتند.

    در آنجا تعدادی استخوان کشف شد که به دستور بازپرس جنایی استخوان‌ها برای انجام آزمایش دی ان ای به پزشکی قانونی منتقل شد.

    تحقیقات برای بررسی صحت اظهارات سمانه و مهدی ادامه دارد.‌

     

    منبع: ایران

  • ماجرای عجیبی که20 سال بعد از قتل برای قاتل افتاد

    ماجرای عجیبی که20 سال بعد از قتل برای قاتل افتاد

     

     این قتل در بهار سال ۷۹ رخ داد. مرد جوان که از سر کار به خانه برگشته بود با شنیدن صدای گریه دختر ۱۸ ماهه‌اش نگران شد، اما وقتی به اتاق خواب رفت جسد همسرش را دید که به قتل رسیده بود. با اعلام ماجرا به پلیس مأموران تحقیقات خود را آغاز کرده و دریافتند که مرد ناشناسی روز حادثه در اطراف خانه مقتول دیده شده است. بلافاصله به چهره‌نگاری از مرد ناشناس پرداخته و تصویر را به اهالی محل نشان دادند که هویت وی به نام سیروس شناسایی و بازداشت شد.

    ماجرای عجیبی که20 سال بعد از قتل برای قاتل افتاد

    وسوسه‌های شیطانی
    متهم در بازجویی‌ها به قتل اعتراف کرد و گفت: «این زن را در خیابان دیدم و از او خوشم آمد، وسوسه‌های شیطانی به سراغم آمده بود. آن روز او را دنبال کردم و خانه‌اش را یاد گرفتم صبح روز بعد به مقابل خانه‌اش رفتم وقتی همسرش از خانه خارج شد از دیوار بالا رفتم و وارد خانه‌اش شدم. وقتی مرا دید شروع به سرو صدا کرد تا همسایه‌ها به کمکش بیایند. من که خیلی ترسیده بودم دستم را روی دهان و گلویش قرار دادم و ناخواسته جنایتی را رقم زدم.»

    محکوم به قصاص
    باتوجه به درخواست اولیای دم برای قصاص و مدارک موجود در پرونده، دادگاه سیروس را به قصاص محکوم کرد. با تأیید این حکم از سوی دیوانعالی کشور، وی برای اجرای حکم پای چوبه دار رفت، اما در آخرین لحظات موفق شد از اولیای دم مهلت بگیرد.
    در این مدت پدر و مادر آرزو فوت کرده و خواهر و برادران مقتول و تنها دخترش که در آن زمان حدوداً یک سال و نیم سن داشت، اولیای دم محسوب شدند.

    اما با گذشت ۲۰ سال از قتل، هیچ‌کدام برای اجرای حکم حاضر نشدند و قاتل بلاتکلیف در زندان بود تا اینکه درخواست آزادی موقت با وثیقه را داد تا اولیای دم تصمیم نهایی را برای او بگیرند. بدین‌ترتیب او با سپردن وثیقه آزاد شد، اما هنوز مهر آزادی وی خشک نشده بود که کارشناسان قوه قضائیه دریافتند سندی که برای آزادی سیروس ارائه شده، جعلی است.

    با برملایی این موضوع، آزادی سیروس لغو شد و او دوباره به زندان برگشت. اما در تحقیقات خانواده سیروس مدعی شدند که از جعلی بودن سند بی‌اطلاع بودند. یکی از آن‌ها گفت: «ما خودمان سندی برای سپردن به دادگاه نداشتیم به همین خاطر مجبور شدیم در ازای پرداخت ۵۰ میلیون تومان به مردی از او سند بگیریم نمی‌دانستیم سند جعلی است.» تحقیقات در این‌باره از سوی دادگاه ادامه دارد.

     

    منبع: خبر آنلاین

  • پیک موتوری معتاد با بستنی مسموم ،صاحب مغازه را کشت

    پیک موتوری معتاد با بستنی مسموم ،صاحب مغازه را کشت

    پیک موتوری معتاد با بستنی مسموم ،صاحب مغازه را کشت

    با شکایت مرد جوان، تحقیقات آغاز شد و مأموران پلیس در تحقیق ازمغازه‌دارها، به صاحب یک مغازه بستنی فروشی رسیدند که سرنخ اصلی را در اختیار مأموران قرار داد.

    او به مأموران گفت: مدتی است که مردی به‌نام اشکان با فریبرز کار می‌کند. او پیک موتوری است و برای فریبرز جنس می‌آورد و گاهی اوقات اجناسش را جا به جا می‌کند. حتی چندین بار دیده‌ام که شب‌ها پیرمرد را با موتورش به خانه می‌رساند. شب حادثه اشکان به مغازه‌ام آمد و بستنی خرید و به داخل مغازه برد.

    او ادامه داد: اواخر شب بود که داشتم مغازه را تعطیل می‌کردم که دیدم چراغ مغازه فریبرز همچنان روشن است. عجیب بود او هیچ وقت تا این موقع شب مغازه‌اش را باز نمی‌گذاشت. وقتی داخل رفتم فریبرز را دیدم که بی‌هوش داخل مغازه افتاده است. خانواده فریبرز نیز مدعی شدند که اشکان مدتی است که برای پدرشان جنس می‌آورده و شب‌ها او را به خانه می‌رسانده است. ولی هیچ کدام از افراد خانواده شماره تماس یا آدرسی از اشکان نداشتند.

    مرگ پیرمرد
    در ادامه پیرمرد مغازه دار در حالی که هر روز حالش بدتر می‌شد به مأموران گفت که شب حادثه اشکان برایش بستنی برده و او بعد از خوردن بستنی حالش بد شده است. در حالی که تلاش برای دستگیری اشکان ادامه داشت فریبرز در بیمارستان جان باخت. با مرگ وی تحقیقات وارد مرحله جدیدی شد و رسیدگی به پرونده با دستور بازپرس جنایی ادامه یافت.

    در حالی که تحقیقات ادامه داشت چند روز قبل کسبه محل با پلیس تماس گرفته و مدعی شدند که اشکان را در اطراف مغازه فریبرز دیده‌اند. بدین ترتیب مأموران راهی محل شده و اشکان را بازداشت کردند. وی در تحقیقات اولیه منکر ماجرا شد، اما بازپرس جنایی دستور تحقیقات درباره علت اصلی مرگ پیرمرد و نقش اشکان در این ماجرا را صادر کرد.
    گفتگو با متهم

    اعتیاد داری؟
    بله، ۱۷ سالی می‌شود که تریاک مصرف می‌کنم و این اواخر هم شیشه مصرف می‌کنم.

    شغلت چیست؟
    پیک موتوری هستم.

    با فریبرز چطور آشنا شدی؟
    مدتی قبل در حال عبور از خیابان بودم که او را کنار خیابان دیدم. منتظر ماشین بود. سوارش کردم و به مغازه‌اش رساندم و بعد از آن باهم دوست شدیم. گاهی برایش وسایل می‌خریدم و گاهی بارهایش را جابه‌جا می‌کردم. شب‌ها نیز او را به خانه می‌رساندم.

    چرا او را مسموم کردی؟
    چند باری برای پیرمرد مواد غذایی و جنس برده بودم و او سه میلیون و پانصد هزار تومان به من بدهکار شده بود. اما برای پرداخت این پول مدام امروز و فردا می‌کرد. بعد از من خواست برایش چند جعبه آبمیوه و نوشیدنی بیاورم، ولی پول آن‌ها را هم نداد. من برای پرداخت پول نوشیدنی‌ها که ۱۳۶ هزار تومان شده بود از خواهرم قرض گرفته بودم. باید به پول‌هایم می‌رسیدم. از مغازه بستنی خریدم و داخل آن قرص بی‌هوشی ریختم. وقتی پیرمرد بی‌هوش شد از مغازه‌اش چند باکس سیگار و پول و گوشی تلفن همراهش را سرقت کردم.

    با سیگارها چه کردی؟
    سیگارها را فروختم و بدهی‌ام را پرداخت کردم و هزینه مواد مخدرم و کمی هم برای خانه وسیله خریدم.

    چه شد که به محل برگشتی؟‌
    می‌خواستم ببینم چه اتفاقی برای پیرمرد افتاده است. من قصد قتل او را نداشتم.

     

    منبع: خبر آنلاین