برچسب: عزت الله انتظامی

  • روایت کمتر شنیده شده درباره عزت‌الله انتظامی در هفتمین سالروز درگذشت آقای بازیگر

    روایت کمتر شنیده شده درباره عزت‌الله انتظامی در هفتمین سالروز درگذشت آقای بازیگر

    امروز، ۲۶ مرداد ماه ـ هفتمین سالروز درگذشت عزت‌الله انتظامی است و به همین انگیزه، بخشی از روزهای آغازین فعالیت هنری او را که شاید برای مخاطبان، تازگی بیشتری داشته باشد، مرور می‌کنیم.

    روایت کمتر شنیده شده درباره عزت‌الله انتظامی در هفتمین سالروز درگذشت آقای بازیگر

    دهه ۱۳۲۰ زمانی که عزت‌الله انتظامی نوجوانی مشتاق بود و با سال‌های درخشانش فاصله داشت، تئاتر لاله‌زار جایگاه خودش را داشت، اما این رونق، بیش از آنکه به اجرای تئاترهای لاله‌زار مربوط باشد، مرهون پیش‌پرده‌هایی بود که پیش از نمایش اصلی، اجرا می‌شد. عزت الله انتظامی هم یکی از همین پیش‌پرده‌خوان‌ها بود.

    به گزارش ایسنا، امروز، ۲۶ مرداد ماه ـ هفتمین سالروز درگذشت عزت‌الله انتظامی است و به همین انگیزه، بخشی از روزهای آغازین فعالیت هنری او را که شاید برای مخاطبان، تازگی بیشتری داشته باشد، مرور می‌کنیم.

    این نوشتار برگرفته از کتاب خاطرات این هنرمند با نام «جادوی صحنه» است که به کوشش اعظم کیان افراز، از سوی نشر افراز منتشر شده است.

    با ما در این خاطره‌بازی همراه باشید:

    «سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۷ اوج محبوبیت پیش‌پرده‌خوانی بود. پرویز خطیبی کسی بود که در محبوب‌تر شدن پیش‌پرده‌خوانی، نقش بسزایی داشت. پیش از آنکه او مضامین انتقادی را در پیش‌پرده‌خوانی مرسوم کند، این مضامین بسیار ساده و پیش پا افتاده بودند مثل اختلاف زن و شوهر یا عروس و مادر شوهر یا عشق و عاشقی دختر و پسر. وقتی مهرتاش «کارمند دون پایه» نوشته پرویز خطیبی را با اجرای عباس حکمت شعار به صحنه برد، انتظامی هم مثل بیشتر مردم مجذوب این مضمون انتقادی شد چرا که برای اولین بار مردم می‌دیدند که یک کارمند دون پایه درد دل می‌کند و از وضع زندگی خودش می‌گوید.

    شاید هم به همین علت بود که انتظامی برای امتحان پیش‌پرده‌خوانی، بلافاصله شروع به خواندن تصنیف «کارمند دون پایه» کرده بود.

    مهرتاش و گروهش سبک خاص خود را داشتند. پیش‌پرده‌خوان‌های این گروه به جای آنکه فراک بپوشند، تعلیمی به دست بگیرند و کلاه سیلندری به سر بگذارند، کت و شلوار معمولی می‌پوشیدند. آنها از موسیقی ایرانی استفاده می‌کردند و فقط آهنگ‌های ایرانی را اجرا می‌کردند.

    کار به جایی رسید که انتقاداتی که در پیش‌پرده‌خوانی می‌شد، آنقدر تند و تیز بود که نمی‌شد آنها را در روزنامه‌ها چاپ کرد اما همین تصنیف‌های پیش‌پرده‌خوانی به قدری پرطرفدار بود که به محض چاپ، فروخته می‌شد. این تصنیف‌ها را چند نفر از جمله پرویز خطیبی، نواب صفا و ابوالقاسم حالت می‌سرودند.

    در آن سال‌ها تئاتر، رونق پیش‌پرده‌خوانی را نداشت. تماشاخانه‌ها اسم پیش‌پرده‌خوان‌ها را روی پرده و پارچه می‌نوشتند تا مردم را به سالن‌ها بکشانند. تئاتری که پیش‌پرده نداشت، تماشاگر هم نداشت. حتی مرسوم بود که پیش‌پرده‌خوان‌ها را به تئاترهای دیگر دعوت می‌کردند.

    انتظامی هم به تئاترهای «هنر»، «پارس» و «گیتی» دعوت شد. در تئاترهایی که او و همکارانش پیش‌پرده می‌خواندند، به ندرت نمایش‌های جدی و سنگین اجرا می‌شد و بیشتر نمایشنامه‌ها طنز بود. پیش‌پرده‌ها هم که طنز بودند و مربوط به وقایع روز.

    روایت کمتر شنیده شده درباره عزت‌الله انتظامی در هفتمین سالروز درگذشت آقای بازیگر

    اگر نمایشنامه جدی بود، طنز پیش‌پرده، جدی بودن نمایشنامه اصلی را تحت تاثیر قرار می‌داد. حتی بازیگری به نام الماسی که بازیگر خوبی بود و روی نقش‌هایش با دقت و وسواس کار می‌کرد، وقتی می‌خواست نمایشنامه‌ای جدی اجرا کند، از انتظامی می‌خواست پیش‌پرده نخواند چرا که فضای سالن عوض می‌شد و نمایش تاثیر خودش را از دست می‌داد.

    انتظامی بعد از تئاتر «کشور» به تماشاخانه «هنر» رفت؛ یک زیرزمین در انتهای یک کوچه بن‌بست. علاوه بر پیش‌پرده‌خوانی، در این تماشاخانه، نقش‌های کوچک تئاتر را هم بازی می‌کرد.

    پس از مدتی یکی از گاراژدارهای سرچشمه به اسم سعادت، تماشاخانه را خرید و همه را بیرون کرد و در تماشاخانه را بست.

    بعد از این اتفاق، انتظامی به تئاتر «پارس» (فرهنگ) رفت؛ جایی که صمد صباحی در آنجا کار می‌کرد و نیز افرادی مثل اصغر تفکری، هوشنگ سارنگ، پرخیده، فروغ سهامی، عباس تفکری، علی تابش، کاظم تهرانچی، عبدالله محمدی، تقی ظهوری، علی محزون، مرتضی احمدی، تفرشی آزاد و دخترهایش ایران و توران و خانم نادره.

    در تئاتر «پارس»، انتظامی فقط پیش‌پرده می‌خواند اما یک حادثه او را به بازیگر اصلی یک اپرت تبدیل کرد. هنگام اجرای نمایش «آرشین مالالان» به کارگردانی صمد صباحی، کاظم تهرانچی بازیگر نقش اول، در اسکی دچار حادثه شد و پایش شکست. نزدیک بود نمایش تعطیل بشود که انتظامی به حبیبی، مدیر تماشاخانه پیشنهاد کرد جای تهرانچی بازی کند، با این شرط که اگر بازی او بهتر بود، این نقش را به او بدهند.

    هرچند که صمد صباحی میانه خوبی با انتظامی نداشت و با بازی کردن او موافق نبود، ولی چاره‌ای نداشت و پذیرفت. بازی انتظامی آنقدر موفق بود که حتی پس از بهبودی تهرانچی هم کسی با بازی او مخالفتی نکرد. بعد از «آرشین مالالان»، انتظامی در نمایشنامه‌های «محصلین کلک باز»،« ناموس» و نیز «واریته نوروزی» بازی کرد و بعد هم در «اولتیماتوم» که نویسنده آن پرویز خطیبی بود و در آن انتظامی، سارنگ، اصغر تفکری و علی محزون هم بازی می‌کردند.»

    و این سرآغاز ورود بازیگری به صحنه تئاتر بود که بعدها عنوان آقای بازیگر را به خود گرفت.

    یاد عزت الله انتظامی گرامی باد.

     

  • تولد و درگذشت چهره های مشهور ایرانی در ۲۶ مرداد

    تولد و درگذشت چهره های مشهور ایرانی در ۲۶ مرداد

    5f38d572114ee_5f38d572114f0

    امروز ۲۶ مرداد مصادف با سالروز تولد و درگذشت چند تن از چهره‌های مشهور ایرانی است که در ادامه به معرفی بیشتر آنها می پردازیم.

    در این مطلب به معرفی چهره های مشهور ایرانی متولد و درگذشته امروز اشاره میکنیم.

    این چهره های مشهور ایرانی متولد و درگذشته ۲۶ مردادند

    علی عبدالمالکی

    علی عبدالمالکی خواننده جوان موسیقی پاپ کشورمان ۲۶ مرداد ۱۳۶۷ در تهران متولد شد.

    علی عبدالمالکی

    علی عبدالمالکی نوازنده و ترانه سرا و آهنگساز کشورمان اولین بار در سال ۸۶ آلبوم خدانشناس را وارد بازار کرد اما با آلبوم نامسلمون بیشتر به شهرت رسید و اولین بار در سال ۹۰ کنسرتی را برگزار کرد.

    شهرام مکری

    شهرام مکری کارگردان، فیلمنامه نویس و تدوین گر کشورمان ۲۶ مرداد ۱۳۵۷ در کرمانشاه متولد شد.

    شهرام مکری

    شهرام مکری با ساخت فیلم ماهی و گربه مورد توجه قرار گرفت و توانست یک جایزه بین المللی را از آن خود کند و در جشنواره های مختلف فجر سیمرغ بلورین دریافت کند.

    ضیاءالدین دری

    ضیاءالدین دری کارگردان ، تهیه کننده و نویسنده کشورمان تیرماه ۱۳۳۲ متولد شد و ۲۶ مرداد ۱۳۹۷ در تهران درگذشت.

    ضیاءالدین دری

    ضیاءالدین دری کارگردان سریال هایی چون کیف انگلیسی و کلاه پهلوی در تلویزیون بود.

    عزت الله انتظامی

    عزت الله انتظامی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون کشورمان خرداد ۱۳۰۳ متولد شد و ۲۶ مرداد ۱۳۹۷ در تهران درگذشت.

    عزت الله انتظامی

    عزت الله انتظامی آقای بازیگر سینمای ایران پدر مجید انتظامی نوازنده کشورمان است که با فیلم گاو داریوش مهرجویی در سینما شناخته و از چهره های ماندگار ایران شد.

     

    منبع: نمناک

  • دومین سالگرد کوچ عزت‌الله انتظامی و ماجرای پناه دادن او به یک زندانی سیاسی

    دومین سالگرد کوچ عزت‌الله انتظامی و ماجرای پناه دادن او به یک زندانی سیاسی

    5f38ce90cf1d5_2020-08-16_10-43

    عزت الله انتظامی دو سال پیش درگذشت. او نخستین بازیگر ایرانی بود که از یک جشنواره بین المللی جایزه گرفت.

    عزت الله انتظامی پس از حضور در بیش از ۱۲۰ فیلم سینمایی، سریال و تله تئاتر و در سن ۹۴ سالگی درگذشت. او از پرخاطره ترین بازیگران ایرانی است.
    انتظامی، در دهه‌های ۱۳۳۰ تا ۸۰، فعالیت هنری داشت و خصوصاً با بازی در گاو، ساخته داریوش مهرجویی به چشم آمد.

    او در دهه ۵۰ و ۶۰، با بازی در فیلم‌های درخشانی چون؛ صادق کرده، پستچی، آقای هالو، دایره مینا، اجاره‌نشین‌ها، بانو، حاجی واشینگتن، کمال‌الملک، شیر سنگی، روز فرشته، روسری آبی، ناصرالدین‌شاه آکتور سینما و خانه‌ای روی آب نیز سریال‌های هزاردستان و محاکمه، به مهم‌ترین بازی‌گر مرد سینمای ایران بدل شد.

    انتظامی چند سیمرغ بلورین بازی‌گر نقش اول مرد یا بازی‌گر مکمل از جشنواره فیلم‌ فجر در کارنامه دارد.
    خودش درباره روزهای اول اکران فیلم «گاو» گفته است: «یه بعدازظهری که نماز مادرم تموم شد، رفتم بهش گفتم مادر این فیلمی که من بازی کردم، میدونی از این رقص مقص ها و آوازها نداره، می خوای عصری با بچه ها بری فیلم رو ببینی؟ مادرم یه نگاهی بهم کرد، یه مکثی کرد، سری تکون داد و بعد گفت: «مادر، همین یه کارم مونده بود!» پدرم هم هیچی… پدر و مادرم تا زمانی که زنده بودن هیچ فیلمی از من ندیدن.»

    عزت خان درباره پناه دادن یک زندانی سیاسی معروف در زمان پهلوی این گونه تعریف کرده: «روزی دنبال خانه اجاره ای می گشتم، یک شب حسین خیرخواه مرا صدا کرد و گفت: «داری عقب خانه می گردی؟» گفتم: «بله» گفت: «می توانی خانه ای که اجاره می کنی یک اتاقش را آماده کنی و تخت بگذاری برای میهمانی که گاهی می آید و می رود و بعضی وقت ها یکی دو شب در تهران می ماند، این میهمان مسافر علاقه ای برای رفتن به هتل یا مسافرخانه ندارد.»
    در ضمن تاکید کرد «دقت کن، خانه ای که می خواهی اجاره کنی، بهتر است مشرف به جایی نباشد، چشم انداز نداشته باشد، حتی در و پنجره های خانه های دیگر به طرف خانه تو باز نشود. خلاصه که از دید آدم ها دور باشد و حتما جای خلوت و کم رفت و آمدی باشد و حتما در کوچه ای فرعی باشد.» من به خیرخواه نگاهی کردم و گفتم: «آقای خیرخواه شما بروید یه همچین جایی با این مشخصات گیر بیارید، زمینش را بخرید، بسازید، من میام ازتون اجاره می کنم!» غش غش خندید و گفت: «ناراحت نشو، بگرد یه جایی رو پیدا کن این طوری باشه، ضرر نمی کنی.» در آن موقع با همسرم و مجید پسر بزرگم زندگی می کردیم. مجید پنج یا شش ساله بود. خانه را اجاره کردم. همان بود که خیرخواه می خواست. اسباب کشی کردیم. خلاصه یک شب در تئاتر سعدی، حسین خیرخواه و حسن خاشع، مرا صدا کردند و گفتند: «امشب، میهمان اصلی که چند وقتی می مونه می آد.» هر کاری که کردم، اسمش را نگفتند و خیرخواه همانجا گفت: «عزت، لب تر نکنی ها! اصلا قید همه چیز و همه کس را بزن حتی قوم و خویش ها!» تئاتر که تمام شد، از تئاتر سعدی در خیابان شاه آباد تا پل چوبی راهی نبود.
    با عجله به سمت خانه به راه افتادم. یک کلید درخانه هم همیشه در دست میهمان ها می گشت. به همسرم گفته بودم که اگر من نبودم، در را باز نکند. وارد حیاط که شدم، دیدم چراغ اتاق میهمان روشن است. حقیقتا قلبم شروع به زدن کرد. یک سر به اتاق میهمان رفتم. روی تخت خواب دراز کشیده بود. لحظاتی خشکم زد. گلویم خشک شده بود. به تته پته افتاده بودم. بلند شد و به طرف من آمد. یکدیگر را بوسیدیم.
    کم کم حال عادی پیدا کردم. عبدالحسین نوشین بود. زندانی فراری… نزد همسرم رفتم، شامی آماده کرده بود. به او گفتم: «این میهمان دیگر از آن میهمان های یک شب، دو شبی نیست، تا مدتی پیش ما می ماند.» گفت: «کی هست؟ می شناسمش؟» گفتم: «نوشین.» خشکش زد. گفت: «کی؟» گفتم: «نوشین چرا می ترسی؟» گفت: «این بابا از زندون در رفته، گیر بیفتیم بابامونو در میارن.» آن شب من و همسرم تا صبح خوابمان نمی برد. فردای آن روزعازم شدم بروم به طرف اداره. وقتی به خیابان رسیدم، فکر می کردم همه به من نگاه می کنند.
    وحشت سراپایم را گرفته بود. تا پاسبان یا افسری را می دیدم، فورا به ویترین مغازه پناه می بردم و سرم را گرم می کردم. روزها طول کشید تا من بتوانم عادت کنم. نذر می کردم. صدقه می دادم و… اما کم کم حال و احوالم عادی شد، و راحت بگو بخندم را از سر گرفتم و اصلا انگار نه انگار که چه بمب خطرناکی در خانه دارم. یک هفته نگذشته بود که یک شب رمز در زدن را شنیدم. در را باز کردم. یک آقای خیلی شیک با عینک و یک خانم با چادر رنگ روشن، گفتند با آقای عبدالله فردوس کار دارند.
    عبدالله فردوس نام مستعار نوشین بود. به اتاق راهنمایی شان کردم. خودم به اتاق دیگر رفتم. بعد از مدت زمان کوتاهی فردوس مرا صدا کرد. دکتر کیانوری را کاملا می شناختم. ولی آن خانم را به جا نیاوردم که معلوم شد، مریم فیروز، همسر کیانوری است. سرنوشت آدم را چه جاهایی که نمی برد و چه بلاهایی که سر آدم نمی آورد؛ حیرت آور است!
    من از سال ۱۳۵۴ تا سال ۱۳۶۴ در سریال هزاردستان در نقش «خان مظفر» یعنی عبدالحسین خان فرمانفرما بازی می کردم و در سال ۱۳۷۷ در فیلم محاکمه به کارگردانی حسن هدایت نقش عبدالحسین خان فرمانفرما را بازی می کردم که در سه سکانس با دختر خان یعنی مریم فیروز بازی داشتم. در آن شب که در منزل خیابان خورشید، مخفی گاه فردوس، دکتر کیانوری به اتفاق مریم فیروز در منزل ما بودند، نمی دانستم بعد از سالیان دراز، نزدیک به پنجاه سال بعد، باید نقش پدرزن دکتر کیانوری را بازی کنم.»
     

    منبع: دنیای اقتصاد