برچسب: عروس

  • اطلاعات تازه از مرگ مشکوک نوعروس جنوبی در هرمز

    اطلاعات تازه از مرگ مشکوک نوعروس جنوبی در هرمز

    «ساعت از هشت شب گذشته بود که خبری از آیدا نشد. از خواستگارش پرسیدیم و او هم گفت باید تا الان به خانه برگشته باشد. همه جا را دنبالش گشتیم و پیدا نشد. تا پنجشنبه قبل که حدود ساعت ۳ ظهر جلوی در خانه خواستگارش پیدا شد».

    اطلاعات تازه از مرگ مشکوک نوعروس جنوبی در هرمز

    روزنامه شرق 

    نیلوفر حامدی

    عصر روز دوازدهم تیرماه امسال جسد دختری ۱۴ ساله مقابل در خانه خواستگارش در جزیره هرمز استان هرمزگان پیدا شد. «آیدا علیزاده» که در آستانه ازدواج بود، در حالی بعد از حدود ۱۰ روز ناپدیدی، پیدا شد که بدنش به‌دلیل تورم شدید قابل شناسایی نبود.

    حالا در شرایطی که پلیس با دستور مقام قضایی در حال بررسی همه جوانب پرونده است، «کنیز» مادربزرگ او از جزئیات بیشتر این اتفاق می‌گوید.

    کنیز که سواد ندارد و خودش هم ساکن جزیره هرمز است و آیدا را بزرگ کرده توضیح می‌دهد: «این دختر جلوی چشمان من بزرگ شد و قرار بود عروس شود. آن روز برای گفت‌وگو با خواستگارش رفته بود که در راه خانه مفقود شد. حدود ۱۰ روز از او بی‌خبر بودیم، مادرش ناپدیدی آیدا را به پلیس اعلام کرد تا اینکه هفته پیش بدنش را جلوی خانه خواستگارش پیدا کردند».

    تصویری از مادربزرگ و مادر آیدا در زمان نوزادی او
    مادربزرگ و مادر آیدا در زمان نوزادی او

    به گفته کنیز، بدن آیدای ۱۴ ساله آن‌قدر ورم کرده بود که نمی‌شد چهره‌ه‌اش را شناسایی کنند. اما از طریق لباس‌ها و دمپایی که به پا داشت فهمیدیم خودش است.

    پس از آن بود که به پلیس هم اطلاع دادند: «همان موقع مادرش شکایت کرد به پلیس و به ما قول دادند پیگیری کنند تا قاتلش پیدا شود. الان هم مادرش بندرعباس است تا کارها را پیگیری کند. من سواد ندارم و دلم خون است. دختر ما تا کلاس پنجم درس خوانده بود، می‌خواست عروس شود که سیاه‌پوشمان کردند».

    مادربزرگ آیدا درباره روز حادثه می‌گوید: «ساعت از هشت شب گذشته بود که خبری از آیدا نشد. از خواستگارش پرسیدیم و او هم گفت باید تا الان به خانه برگشته باشد. همه جا را دنبالش گشتیم و پیدا نشد. تا پنجشنبه قبل که حدود ساعت ۳ ظهر جلوی در خانه خواستگارش پیدا شد».

    کنیز درباره اینکه مرگ مشکوک این دختر چطور رخ داده هم توضیح می‌دهد: «ما درست نمی‌دانیم دخترمان چطور به این سرنوشت دچار شده است. انگار پلیس ‌و پزشکی قانونی دارند تحقیق می‌کنند. یک سری می‌گویند خفه شده و عده‌ای دیگر گفته‌اند به سرش ضربه وارد شده است. هر کدام از این‌ها که باشد ما می‌خواهیم پلیس حقیقت را روشن کند».

    کودکی آیدا
    کودکی آیدا

    این موضوع بلافاصله به پلیس گزارش شد و تیم بررسی صحنه جرم به همراه کارشناسان پزشکی قانونی در محل حاضر شدند.

    با توجه به موقعیت کشف جسد و وضعیت ظاهری آن، فرضیه مرگ مشکوک در دستور کار قرار گرفته و تحقیقات پلیس برای روشن شدن ابعاد این حادثه آغاز شده است.

  • مرگ تازه عروس تهرانی به خاطر رنگ مو

    مرگ تازه عروس تهرانی به خاطر رنگ مو

    تازه عروس هنگام رنگ کردن مو در آرایشگاه غش کرد و در بیمارستان جان خود را از دست داد.

     

    مرگ تازه عروس تهرانی به خاطر رنگ مو

    چند روز قبل یک تازه عروس 32 ساله برای شرکت در مراسم عروسی خواهر شوهرش تصمیم گرفت رنگ موهایش را تغییر دهد به همین خاطر به یکی از آرایشگاه های شمال تهران رفت.

    دوستانش خیلی از کار این آرایشگاه تعریف کرده بودند و او نیز به امید یک تغییر خوب موهایش را به دست زن آرایشگر سپرد اما بعد از چند ساعت وقتی که آرایشگر جوان موهایش را شست، با دیدن چهره اش بسیار تعجب کرد. بعد از این همه ساعت معطلی و صرف وقت و هزینه نتیجه کار نه تنها دلخواهش نبود بلکه بشدت از دیدن رنگ موهایش عصبی شد.

    فکر اینکه با چنین رنگ مویی به عروسی خواهر شوهرش برود کلافه اش کرده بود. وقتی مهناز به زن آرایشگر اعتراض کرد و از او خواست که کاری برای موهایش انجام دهد، زن جوان گفت فردا به آرایشگاه بیا تا فکری برای موهایت بکنم. آن شب تا صبح از ناراحتی خوابش نبرد روز بعد دوباره به آرایشگاه رفت. زن آرایشگر دوباره موهایش را دکلره کرد و او را زیر سشوار برقی نشاند. زمان برایش به کندی می گذشت هر وقت می پرسید کی باید از زیر سشوار خارج شود زن آرایشگر می گفت عجله نکن، دو ساعت و نیم گذشت در حالی که مواد دکلره روی سرش بود احساس خارش و سوزش اذیتش می کرد هر بار اعتراض می کرد در جواب می شنید نگران نباش هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد.

    اما ناگهان مهناز احساس سردرد و سوزش شدیدی کرد و فریادی کشید و از هوش رفت. زن آرایشگر که ترسیده بود بلافاصله کلاه برقی را از سر تازه عروس جدا کرد و برای به هوش آوردن وی پارچ آب سرد را روی صورت و موهایی که مواد شیمیایی روی آن قرار داشت ریخت.

    اما وضعیت جسمی مهناز بهتر نشد و در نهایت او را به بیمارستان منتقل کردند. تلاش کادر درمان برای نجات تازه عروس ادامه یافت اما ساعاتی بعد او تسلیم مرگ شد.

    به دنبال مرگ مهناز، موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد. بدین ترتیب جسد برای مشخص شدن علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. این درحالی بود که شوهر مهناز با شنیدن خبر مرگ همسرش سکته کرد.

    با انجام معاینات پزشکی قانونی، علت مرگ زن جوان پارگی مویرگی اعلام شد. بدین ترتیب بازپرس جنایی با توجه به عدم صلاحیت رسیدگی به پرونده در دادسرای جنایی و به درخواست خانواده وی پرونده را برای رسیدگی به دادسرای جرایم پزشکی ارجاع کرد.

     

    منبع: فرتاک

  • ۷۰ضربه چاقوی عروس بر پیکر مادر شوهر مشهدی

    ۷۰ضربه چاقوی عروس بر پیکر مادر شوهر مشهدی

     

    ۷۰ضربه چاقوی عروس بر پیکر مادر شوهر مشهدی|خبر فوری

    عروس 25 ساله ای در مشهد و با انگیزه اختلافات خانوادگی، مادرشوهر 66 ساله اش را با وارد آوردن حدود 70 ضربه چاقو به قتل رساند.

    ظهر پنج شنبه گذشته، زنگ تلفن پلیس 110 به صدا درآمد و خبر جنایتی وحشتناک در بی سیم های پلیس پیچید.

    پیرزنی در طبقه اول منزل ویلایی در بولوار توس به قتل رسیده است در پی دریافت این خبر بلافاصله گروهی از نیروهای کلانتری آبکوه به فرماندهی سرهنگ محمدعلی، محمدی رئیس کلانتری عازم نشانی مذکور شدند و به تحقیق در این باره پرداختند.

    آنان با تایید درستی خبر و با حفظ صحنه جنایت در حالی مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند که پیکر بی جان پیرزن غرق در خون کف پذیرایی افتاده بود. دقایقی بعد با حضور قاضی کاظم میرزایی و کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در محل وقوع جنایت، بررسی های تخصصی آغاز شد.

    قاضی میرزایی که در همان لحظات اولیه تحقیقات پی به ماجرای جنایت خانوادگی برده بود، ابتدا عروس خانواده را که با دستی خون آلود و بانداژ شده در محل حضور داشت، مورد بازجویی های فنی قرار داد.

    عروس 25 ساله ادعا کرد: دقایقی قبل پدرشوهرم عصبانی به منزل آمد و پس از مشاجره با همسرش او را هدف ضربات چاقو قرار داد.

    من هم که ترسیده بودم فرار کردم اما او به سراغم آمد و قصد کشتن مرا هم داشت که دستم را مقابل چاقو گرفتم و زخمی شد او سپس مرا با همین وضع رها کرد و از خانه گریخت، در این هنگام دختر مقتول نیز که اولین نفر بعد از وقوع جنایت پا به خانه پدرش گذاشته بود، به مقام قضایی اظهار کرد: وقتی من بعد از شنیدن ماجرای قتل مادرم، هراسان به خانه رسیدم، عروسمان در خانه تنها بود و همین ادعا را مطرح کرد.

    قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد که به نحوه رفتار و گفتار عروس خانم مشکوک شده بود، از او خواست باند دستش را بگشاید قاضی نیم نگاهی به زخم ایجاد شده روی دست عروس انداخت و بلافاصله متوجه خودزنی شد و او را در تنگنای سوالات تخصصی قرار داد اما عروس جوان سعی کرد با تناقض گویی های متعدد، راه گریزی برای فرار از این سوالات بیابد و هر بار داستانی را درباره چگونگی زخمی شدن دستش سرهم می کرد تا این که دختر شش ساله عروس وقتی با نگاه مهرآمیز قاضی روبه رو شد به طرف مادرش دوید و گفت: مادرم با چاقو خودش را زخمی کرد من هم برایش باند آوردم که خونی نشود زن جوان که دیگر همه راه ها را بسته می دید ناگهان فریاد زد من خودم او را کشتم.

    عروس جوان که دیگر چاره ای جز بیان حقیقت نداشت، با اشاره به سرزنش ها و نیش و کنایه های مادرشوهرش گفت: از هفت سال قبل که عروس این خانواده شدم، همواره مرا تحقیر می کردند، پدرم 10 سال قبل به اتهام قتل دستگیر شد و آن ها همین موضوع را هر بار مانند پتک به سرم می کوبیدند و هر اتفاقی را به گردن من می انداختند.

    من سعی می کردم این سرزنش ها و کنایه ها را تحمل کنم چون در طبقه بالای منزل آن ها سکونت داشتم و نمی توانستم حرفی بزنم ولی زمانی که گفت: “باید خانه را تخلیه کنید” خیلی ناراحت شدم همسرم سر کار رفته بود و کسی جز من و مادرشوهرم در خانه نبود با همان حالت خشم به طبقه پایین رفتم و به مادرشوهرم گفتم ،از جان من چه می خواهید؟

    او گفت تو همه را به جان هم می اندازی پس بهتر است خانه را تخلیه کنید و به جای دیگری بروید با این جمله دیگر چیزی نفهمیدم چاقو را برداشتم و چند ضربه بر پیکرش فرود آوردم زمانی که برگشت تا چیزی بردارد دیگر امانش ندادم و پشت سر هم ضربات چاقو را می زدم نفهمیدم چند ضربه شد چون خیلی عصبانی بودم.

    بعد هم پیکر خون آلود او را در همان حال رها کردم و به طبقه بالا رفتم فکر کردم دخترم خوابیده است به همین دلیل نقشه ای کشیدم تا قتل را به گردن پدرشوهرم بیندازم بنابراین با همان چاقو دستم را زخمی کردم و چاقو را به پشت بام همسایه ها انداختم بعد هم فهمیدم که دخترم بیدار بود اما جست وجوی کارآگاهان با دستور مقام قضایی برای یافتن آلت قتاله (چاقو) نتیجه ای نداشت.

    قاضی میرزایی که متوجه شده بود عروس جوان درباره چاقو دروغ می گوید، باز هم او را سوال پیچ کرد تا این که متهم به قتل برای رها شدن از این سوالات به سرویس بهداشتی اشاره کرد و گفت: چاقو را درون چاه انداختم.

    دقایقی بعد با کشف چاقوی خون آلود، ماجرای این جنایت هولناک در یک ساعت فاش شد و عروس جوان که با حدود 70 ضربه چاقو مادرشوهر 66 ساله اش را به قتل رسانده بود با دستور قاضی میرزایی روانه بازداشتگاه شد تا بررسی های بیشتر درباره زوایای پنهان این جنایت ادامه یابد.

     

  • عروس جوان طعمه کلاهبرداران اینترنتی شد

    عروس جوان طعمه کلاهبرداران اینترنتی شد

    اظهارات دختر ۲۰ ساله‌ ای که برای شناسایی و دستگیری یک کلاهبردار اینترنتی دست به دامان پلیس شد، اشک ریزان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری توضیحاتی ارائه داد.

    این دختر مدعی بود که پول خرید جهیزیه اش توسط شیادان فضای مجازی به یغما رفته است، در حالی که از شدت نگرانی و اضطراب آرام و قرار نداشت، اشک ریزان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: هنوز یک ماه بیشتر از برگزاری جشن عروسی خواهر بزرگم نگذشته بود که مجید به خواستگاری ام آمد.

    من هم که به تازگی تحصیلاتم را در مقطع دبیرستان به پایان رسانده بودم، به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم چرا که پدرم کاملا مجید و خانواده اش را می‌شناخت و می‌دانست او جوانی با ایمان و اهل کار و زندگی است.

    به همین دلیل بلافاصله قول و قرار‌ها گذاشته شد و من و مجید در حالی پای سفره عقد نشستیم که پدر بازنشسته ام اقساط خرید جهیزیه خواهرم را می‌پرداخت.

    دوران شیرین نامزدی من و مجید در شرایطی آغاز شد که دغدغه تامین جهیزیه به یک معضل روحی برایم تبدیل شده بود و به شدت آزارم می‌داد.

    به خوبی می‌دانستم پدرم بدون آن که به روی خودش بیاورد در وضعیت اقتصادی سختی قرار دارد و حقوق بازنشستگی اش کفاف هزینه‌های سنگین زندگی را نمی‌دهد.

    اما از سوی دیگر من هم باید به خانه بخت می‌رفتم و جهیزیه ام را آماده می‌کردم چرا که در همین مدت کوتاهی که از برگزاری مراسم عقدکنان می‌گذشت متوجه شدم خانواده مجید اهل تجملات هستند و به نوع و مارک لوازم خانه اهمیت زیادی می‌دهند.

    این افکار همواره در ذهنم می‌پیچید و نمی‌توانستم با کسی در میان بگذارم. مجید فروشنده لوازم تزیینی ساختمان بود و درآمد خوبی داشت. هنوز دوران نامزدی ما به یک سال نرسیده بود که او بسیاری از لوازمی را که به عهده داشت و در سیاهه خواستگاری نوشته بودیم خرید و آماده برگزاری جشن عروسی شد، در حالی که پدر و مادرم هنوز نتوانسته بودند تکه کوچکی از جهیزیه مرا تهیه کنند.

    این موضوع به یک نگرانی عجیبی برایم تبدیل شده بود تا این که روزی وقتی در شبکه اجتماعی اینستاگرام مشغول جست و جو بودم با پیج فردی آشنا شدم که مقدار زیادی لوازم منزل و جهیزیه عروس را با قیمتی بسیار مناسب به فروش گذاشته بود.

    برای لحظاتی روی قیمت اجناس با کیفیت و مارک‌های شناخته شده خیره ماندم تا این که بالاخره تصمیم گرفتم یک وسیله ارزان قیمت خریداری کنم تا خدای ناکرده در چنگ کلاهبرداران نیفتم.

    به همین دلیل یک دستگاه سشوار سفارش دادم تا در صورتی که این فروش اینترنتی کلاهبرداری بود پول زیادی از دست نداده باشم، اما درکمال ناباوری یک هفته بعد فردی که خودش را پستچی معرفی می‌کرد در منزل پدرم آمد و سشوار سفارشی را در یک بسته بندی شیک تحویلم داد.

    با شور و شوق خاصی به داخل پذیرایی رفتم و بسته را باز کردم. درست همان مارکی بود که سفارش داده بودم. خیلی خوشحال شدم و بلافاصله یک دستگاه جاروبرقی هم سفارش دادم.

    بعد ازآن با خانم فروشنده تماس تلفنی گرفتم و کلی درباره اجناس و قیمت‌های مناسب آن با هم گفتگو کردیم.

    خلاصه، جاروبرقی هم یک هفته بعد و درست با همان شیوه به دستم رسید. دیگر به آن فروشنده و لوازم خانگی آن‌ها اعتماد کامل داشتم.

    این بود که پدرم را راضی کردم تا مبلغ وامی را که به تازگی گرفته بود به همراه همه پس اندازش به حساب فروشنده اینترنتی واریز کند تا همه لوازم جهیزیه ام را یک جا و با قیمتی مناسب خریداری کنیم.

    پدرم اگرچه بسیار تردید داشت و نمی‌توانست به این گونه خرید‌ها اطمینان یابد، اما وقتی چشمان اشک بار مرا دید، همه سرمایه اش را به حساب بانکی من واریز کرد و من هم با ارسال فهرست کامل جهیزیه ام، وجه را به فروشنده اینترنتی پرداخت کردم. این بار هر روزی که سپری می‌شد اضطراب بیشتری پیدا می‌کردم چرا که ده‌ها میلیون تومان دارایی و وام پدرم را به حساب بانکی کسی ریخته بودم که هیچ سند و مدرکی از او نداشتم.

    بالاخره از آن چه می‌ترسیدم به سرم آمد و با گذشت ۱۰ روز از زمان واریز پول نه تنها لوازمی به دستم نرسید بلکه گوشی تلفن فروشنده نیز خاموش شد.

    وقتی به اداره پست رفتم تازه فهمیدم برگه رسید پست هم جعلی است و من در دام کلاهبرداری افتاده ام …

    منبع: روزنامه خراسان

  • خواستگار سمج گوش‌های برادر عروس را برید

    خواستگار سمج وقتی با جواب منفی خانواده عروس مواجه شد در اقدامی انتقام جویانه، گوش های برادر عروس را برید.

    به گزارش ایسنا، سرهنگ هادی دیدور فرمانده انتظامی شهرستان قم در خصوص این پرونده گفت: این متهم بارها به خواستگاری دختر مورد علاقه اش رفته بود اما هربار از سوی خانواده عروس با جواب منفی روبرو می شد و زمانی که شنید که دختر مورد علاقه اش به عقد فرد دیگری در آمده است در اقدامی انتقام جویانه برادر ۱۲ ساله عروس را ربود و گوش های او را برید.

    وی با بیان اینکه این حادثه شنبه ۱۵ اردیبهشت در یکی از بوستان های منطقه قلعه کامکار رخ داده است، گفت: ضارب همچنین پسر بچه را از چند ناحیه صورت و کتف هم مجروح کرده و متواری می شود.

    دیدور در ادامه افزود: خوشبختانه با اقدام سریع و اشراف اطلاعاتی به موقع ماموران انتظامی، متهم در کمتر از دوساعت دستگیر و در حال حاضر پرونده او به دادسرا ارسال شده است.

    وی در پاسخ به این سوال که آیا متهم در حالت طبیعی بوده یا مواد مخدر و توهم زا مصرف کرده بود، تصریح کرد: متهم در سلامت کامل دست به چنین اقدامی زده است.

    این مقام انتظامی در پایان گفت: در حال حاضر کودک ۱۲ ساله برای انجام اقدامات درمانی در بیمارستان بسر می برد.