برچسب: عباس عبدی

  • عباس عبدی: ضعف ایران در نداشتن رسانه مستقل؛ روایت‌ها در سیستم رسانه‌ای بر دروغ استوارند

    عباس عبدی: ضعف ایران در نداشتن رسانه مستقل؛ روایت‌ها در سیستم رسانه‌ای بر دروغ استوارند

     

    عباس عبدی، روزنامه‌نگار و جامعه‌شناس برجسته، با انتقاد از وضعیت رسانه‌ای ایران، بر این باور است که ضعف اصلی کشور نه در کمبود امکانات نظامی، بلکه در فقدان رسانه‌های مستقل و حقیقت‌محور نهفته است. او در نشست «برای حیات ایران» به بررسی چالش‌های موجود در نظام رسانه‌ای کشور پرداخت و تأکید کرد که روایت‌ها در این سیستم اغلب بر پایه جعل و دروغ بنا می‌شوند و این امر، اعتماد عمومی را به شدت تضعیف کرده است.

    عباس عبدی: ضعف ایران در نداشتن رسانه مستقل؛ روایت‌ها در سیستم رسانه‌ای بر دروغ استوارند

    عبدی در این نشست که در دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد، با اشاره به تأثیر عمیق رسانه‌ها بر تحولات جهانی، به ویژه در کشورهایی مانند ایالات متحده، اذعان داشت که در ایران، نظام رسانه‌ای نیازمند یک بازنگری اساسی است. او گفت: «سیستم رسانه‌ای نیازمند تغییر و تدوین یک خط‌مشی اساسی است. اگر چنین خط‌مشی وجود داشت، در ایران فضایی شکل می‌گرفت که کسی جرأت نمی‌کرد به این شکل حمله کند یا روایت‌ها را به‌طور مخدوش عرضه کند.»

    عبدی با بیان اینکه در شرایط بحرانی و جنگ، آزادی‌های رسانه‌ای محدود می‌شود، به این نکته اشاره کرد که در بسیاری از موارد، رسانه‌های ایرانی به جای حقیقت‌محوری، به سمت روایت‌های جهت‌دار سوق داده می‌شوند. او افزود: «ضعف ایران نداشتن موشک نیست؛ نداشتن رسانه است.» وی تأکید کرد که در نظام رسانه‌ای ایران، اصل بر عدم انتشار خبر است، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود، که این رویکرد با اصول اساسی زندگی اجتماعی در تضاد است.

    این روزنامه‌نگار، همچنین به نقش فضای مجازی در غیاب رسانه‌های حرفه‌ای اشاره کرد و گفت: «فضای مجازی هم به‌جای رسانه‌های واقعی بار روایت را به دوش کشیده است.» وی معتقد است که اگر روزنامه‌ها قوی بودند، شاهد این وضعیت نامطلوب در فضای مجازی نبودیم. او با انتقاد از ابتذال حاکم بر فضای مجازی، بر اهمیت استقلال نسبی رسانه‌ها تأکید کرد و افزود: «وقتی از استقلال رسانه حرف می‌زنیم، مقصود استقلال مطلق نیست. هیچ رسانه‌ای در جهان کاملاً مستقل نیست. استقلال نسبی است، نه مطلق.»

    عبدی در بخش دیگری از سخنان خود به مقایسه خبرنگاری در ایران و غرب پرداخت و حرفه‌ای نبودن رسانه‌های ایران را مورد انتقاد قرار داد. وی با اشاره به هزینه‌های بالای تولید گزارش‌های خبری در رسانه‌های غربی، فقدان خبرنگاران حرفه‌ای در ایران را که بتوانند با استانداردهای بین‌المللی فعالیت کنند، مورد توجه قرار داد.

    در پایان نشست، عبدی با اشاره به نمونه‌هایی از رسانه‌های جهانی که با وجود وابستگی‌های سیاسی، تلاش می‌کنند روایت‌های خود را بر پایه حقیقت بنا کنند، بر ضرورت تدوین یک خط‌مشی اساسی برای رسانه‌های داخلی تأکید کرد. او معتقد است که این خط‌مشی می‌تواند به ایجاد فضایی منجر شود که در آن، روایت‌ها بر پایه دروغ و جعل بنا نشوند و اعتماد عمومی به رسانه‌ها افزایش یابد.

    سخنان عباس عبدی، زنگ خطری برای نظام رسانه‌ای ایران است. او با تأکید بر اهمیت استقلال، حقیقت‌محوری و حرفه‌ای‌گری در رسانه‌ها، خواستار تحولی عمیق در این حوزه شده است. از نظر عبدی، بدون وجود رسانه‌های مستقل و قابل اعتماد، امکان دفاع مؤثر از منافع ملی و جلب اعتماد عمومی وجود ندارد. این اظهارات، لزوم بازنگری در سیاست‌های رسانه‌ای و تلاش برای ارتقای کیفیت و اعتبار رسانه‌های داخلی را بیش از پیش ضروری می‌سازد.

  • عباس عبدی : جهنم و پل صراط را شبیه‌سازی می کنند چون نشان دادن نهرهای عسل و حوری پرهزینه است

    عباس عبدی : جهنم و پل صراط را شبیه‌سازی می کنند چون نشان دادن نهرهای عسل و حوری پرهزینه است

    طراحی و نمایش پل صراط و جهنم در شمال کشور موجب حیرت جامعه شد، ولی کمتر کسی به این پرداخت که این نمایش در ذیل سیاست ترس معنادار است. البته در همین مورد نیز سیاست طمع و ایجاد بهشت را حذف کردند، چون نشان دادن نهرهای عسل و حوری و انواع خدمات مجانی و… خیلی پرهزینه است. برخی موارد را هم که نمی‌توان نمایش داد.

    عباس عبدی : جهنم و پل صراط را شبیه‌سازی می کنند چون نشان دادن نهرهای عسل و حوری پرهزینه است

    عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:
    فرمانده نظامی در یکی از شهرهای شمال پروژه‌ای را به نام «ساعت به وقت بهشت» افتتاح کرده که در عمل بازسازی و پل صراط و مثلا آتش جهنم است. چنین کار بسیار عجیبی بازتاب‌های فراوانی داشت که در این یادداشت ریشه‌‌یابی رویکردی می‌شود.
    انگیزه‌های بشر در هر رفتاری از چه مولفه‌هایی تاثیر می‌پذیرد؟ در یک قالب کلی و بسیار عقلانی، موازنه هزینه و فایده است. هر گاه فایده یک عمل و رفتار بیشتر از هزینه آن برآورد شود، انجام می‌شود. البته گفتن این گزاره ساده است. ولی توصیف دقیق اینکه «هزینه» چیست؟ «منافع» چیست؟ «ارزیابی موازنه» آن چگونه است؟
    اینها ماجرا را خیلی پیچیده می‌کند. گذشته از این مشکل کلیت آن را می‌توان پذیرفت، از این حیث سیاست‌های تربیتی و حکومت‌داری برحسب اینکه بر کدام مولفه تاثیرگذار بر رفتار تاکید می‌کنند، متفاوت می‌شوند. یک سیاست مبتنی بر افزایش هزینه برای دور کردن فرد از رفتار به خصوصی است. حکومت‌داری با چنین رویکردی هر کاری را نمی‌پسندند، جرم اعلام می‌کنند و کوشش آنان برای افزایش مجازات است.
    اعدام که اوج مجازات است، در بسیاری از جرایم متداول می‌شود. در سطح فردی و خانوادگی نیز تنبیه اساس تربیت و سر به راه کردن عضو خانواده می‌شود. این رویکرد دقیقا از موضع ترس و ضعف است و البته این خطای اساسی را هم دارد که هزینه و تنبیه در اغلب رفتارها هنگامی موثر است که در درجه اول با شرایط دیگری همراه باشد و نیز از حد متعارفی بالاتر نرود. همچنین نباید شرایط به گونه‌ای شود که منافع رفتاری را که می‌خواهند منع کنند، بسیار افزایش یابد.  سیاست کیفری در ایران و تا حدی هم در افکار عمومی، هزینه‌محور و مبتنی بر عامل ترس است.
    گمان می‌کنند که اگر مردم بترسند رفتار معینی را انجام نمی‌دهند، حتی اگر از نظر اعتقادی و ارزشی خواهان انجام آن رفتار باشند از ترس عقوبت و مجازات از ارتکاب آن پرهیز می‌کنند. این تصور باطل است. تجربه هم نشان داده در هر جامعه‌ای که بر مجازات‌های سنگین‌تر و بر عامل ترس تاکید شده، اتفاقا جرم هم بیشتر است که کمتر نیست. در واقع عامل ترس و مجازات عامل اصلی شکل‌دهی به رفتارها نیست، چه بسا نتیجه معکوس هم داشته باشد. نکته جالب اینکه کسانی بر این عامل تاکید زیادی می‌کنند که خودشان بیشتر تابع هزینه رفتار هستند. یعنی ترس عامل اصلی شکل‌دهی رفتار آنان است.
    عامل بعدی منافع است. رویکرد افزایش منافع و به تعبیری طمع هم برای جهت‌دهی به رفتارها شایع است. اگر ترس بازتابی از ویژگی بردگی است، طمع نیز بازتاب سودجویی و خودمحوری است. برخلاف ترس و هزینه که اِعمال آن علیه مردم ساده است و نیاز چندانی به منابع مادی ندارد، کاربرد عامل فایده نیازمند منابع است و منابع نیز نه تنها محدود است، بلکه گروهی که دنبال جهت دادن به رفتار دیگران هستند، منفعت را برای خودشان می‌خواهند و حاضر نیستند که با دیگران شریک شوند. منابع و سود محدودیت‌های جدی دارد. با این حال تاکید بر سود نیز چندان گره‌گشا نیست. هر دو عامل ترس و طمع به شرطی اثرگذاری جدی دارند که رفتار مورد نظر تا حدی از سوی مردم درونی شود.
     رویکرد دیگر و موثر پذیرش اعتقادی یک رفتار است. سود و نفع در ذیل این رویکرد معنادار و موثر می‌شود. رویکرد کلان سیاست‌های جاری در ایران، در درجه اول مبتنی بر ترس سپس طمع است. کار چندانی به اقناع ندارند، انتظار دارند دیگران وظیفه دارند که چشم‌ بسته مثل آنان فکر کنند…
    در حالی که افکار رسمی آنان از نظر بنیادهای فکری بسیار ضعیف است. همان‌گونه که گفته شد طراحی و نمایش پل صراط و جهنم در شمال کشور موجب حیرت جامعه شد، ولی کمتر کسی به این پرداخت که این نمایش در ذیل سیاست ترس معنادار است. البته در همین مورد نیز سیاست طمع و ایجاد بهشت را حذف کردند، چون نشان دادن نهرهای عسل و حوری و انواع خدمات مجانی و… خیلی پرهزینه است. برخی موارد را هم که نمی‌توان نمایش داد.
    با وجود این، مساله مهم‌تر آنجاست که اساسا چگونه می‌توان عظمت و بزرگی جهنم یا بهشت کتاب مقدس را بازسازی کرد؟ به‌طور قطع پرده‌خوانی و نقالی‌های قدیمی تصویرسازی بهتری می‌کردند. به علاوه آیا اصولا توضیحات آنها در کتاب مقدس واقعی است یا نمادین؟ آیا اصولا دیدن این نمایش‌ها اثری بر کسی دارد؟ آیا بیننده را مومن و پرهیزگار می‌کند؟
    حالا فرض کنیم ترسیدند، آیا این ترس پایدار است؟ اگر این مساله را هم در نظر نگیریم، آیا وظیفه نیروی نظامی این است که مردم را انذار از جهنم دهد؟ از کی تا حالا آنان خود را در مقام هدایت‌کننده مردم تعریف کرده‌اند؟ مگر هدایتگری کار وظیفه‌بگیران حکومتی است؟ کدام پیامبر و امام و هدایتگری کارمند و مزدبگیر حکومت‌ها بوده است؟ اینها فقط نشانه‌ای از استیصال فکری و عملی است که با شواهد دیگری در یادداشت بعدی به آن خواهم پرداخت.
  • هشدار عباس عبدی به پزشکیان : لیست را پس بگیرید و ۱۹ وزیر خودتان را معرفی کنید

    هشدار عباس عبدی به پزشکیان : لیست را پس بگیرید و ۱۹ وزیر خودتان را معرفی کنید

    «آیا این فهرست (وزیران) نهایی است یا باید در مجلس نیز فیلتر جدیدی گذاشته شود؟ اگر نهایی نیست لطفا در همین مرحله همه را پس بگیرید و ۱۹ وزیری را پیشنهاد کنید که خودتان قبول دارید. از آقای پزشکیان می‌خواهم که اجازه ندهند در امور جاری غرق شوند. سیاست در اینجا مثل گرداب است که ظرفیت غرق کردن بهترین شناگران را دارد. سیاست فریبنده است. اطلاعات جزیی به راحتی می‌تواند فرد را گمراه کند.»

    هشدار عباس عبدی به پزشکیان : لیست را پس بگیرید و ۱۹ وزیر خودتان را معرفی کنید

    عباس عبدی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: انتقادات روزهای اخیر نه یک تهدید بلکه یک فرصت و ظرفیت است. اینها لزوما از روی دشمنی و خباثت نیست.
    وزارت آموزش و پرورش خط قرمز شماست. برای وزارت کشور افراد شایسته‌ای بودند که می‌توانستند ملاحظات رسمی حکومت را نیز در نظر بگیرند و معلوم نیست که چرا تأیید نشدند؟
    نکته دیگر این است که آیا این فهرست (وزیران) نهایی است یا باید در مجلس نیز فیلتر جدیدی گذاشته شود؟ اگر نهایی نیست لطفا در همین مرحله همه را پس بگیرید و ۱۹ وزیری را پیشنهاد کنید که خودتان قبول دارید.
    یک لحظه تصور کنید که آقای پزشکیان شکست بخورد، چه خواهد شد؟ جز اینکه او به خانه خود می‌رود در همان جایی که پیش از انتخابات بود؟ این حکومت است که باید ماجرا را حل کند. چه راه‌حلی برای آن وجود دارد؟
    آخرین جلسه شورای راهبری پزشکیان در دهم مرداد برگزار شد و با عکس یادگاری پایان یافت. پس از آن یادداشت زیر را نوشتم و حتی برای آقای حضرتی صاحب امتیاز روزنامه فرستادم تا منتشر شود. در این فاصله آن را برای دو تن از دوستان فرستادم تا نظر دهند. یکی از آن‌ها گفت؛ متن خوبی است ولی ممکن است شائبه فاصله‌گذاری از فرآیند موجود شورای راهبری از آن برداشت شود و این به سود آقای پزشکیان نیست.
    اگر منظور تو همین است ایرادی ندارد ولی اگر چنین قصدی نداری تأمل کن. پذیرفتم و در آخرین ساعات کار روزنامه از آقای حضرتی خواستم که منتشر نکند. اکنون که ماجرای فهرست کابینه پیش آمده مناسب می‌دانم که ابتدا این یادداشت را تقدیم کنم، سپس به بیان نظرات خود پیرامون فهرست پیشنهادی کابینه بپردازم.
    پایان یک مقطع؛ آغاز یک دوره
    با توجه به آغاز فرآیند انتخاب نامزدهای وزرای پیشنهادی و نیز انتصاب‌های دولت، برخی دوستان طی تماس‌هایی با ذکر اخبار و شایعات و تحلیل‌هایی، نسبت به برخی از آن‌ها انتقاداتی دارند و انتظار دارند که من نیز در این باره اقدامی کنم یا نظری بگویم. لازم می‌دانم که به‌طور روشن نگاه خودم را شرح دهم تا ابهامی برای هیچ کس باقی نماند. حضور من در این انتخابات براساس یک تحلیل مشخص بود که درست یا غلط آن بحث دیگری است.
    براساس این تحلیل باور داشتم که دیر یا زود راهی برای حضور موثر انتخاباتی و عبور از وضع موجود باز شده است. راهی که می‌تواند تا حدی مطالبات عمومی را تأمین کند و در نقطه مقابل نیز ساختار سیاسی از این تحول انتخاباتی و حضور مردمی بهره‌مند شود. این تحلیل را مفصل و مکرر نوشته‌ام. فرصتی که در خردادماه پیش آمد.
    خیلی صریح و روشن بگویم، تمام وقت خود را در خدمت به این برداشت قرار دادم و هیچ انتظار و توقعی نیز از هیچ کس به ویژه آقای پزشکیان ندارم، جز اینکه آرزو می‌کنم به کلیت ایده‌ها و شعارهایی که دادند ملتزم باشند و البته محدودیت‌ها را هم کمابیش می‌دانم و اگر چنین کنند همه ما از جمله بنده را مدیون خود خواهند کرد. به همین علت آخرین حضور بنده در ستاد آقای پزشکیان به روز شنبه ۱۶ تیر برمی‌گردد و پس از آن حضوری نداشتم و طبعا هیچ توقعی هم نداشتم.
    حدود یک هفته گذشت که با من صحبت شد برای حضور در شورای راهبری شرکت کنم. در این فاصله شورای راهبری تشکیل شده بود. اولین چیزی که پرسیدم علت دعوت بود. گفتم اگر فکر می‌کنید که چون در ستاد فعال بوده‌ام باید دعوت کنید، مطلقا نخواهم آمد، گفتند خیر. بحث شده تعداد اعضای شورا بیشتر شود و شما را مفید دانسته‌اند. گفتم فقط یک جلسه می‌آیم، اگر دیدم فضای آن مفید است و من هم می‌توانم نقشی هر چند کوچک در بهبود امور داشته باشم، ادامه می‌دهم وگرنه همان جا تمام می‌کنم.
    پذیرفتند و پس از حضور در جلسه که شاید ۷ تا ۸ جلسه را برگزار کرده بودند، فضا را مناسب دانستم و همه جلسات را از ابتدا تا انتها (فقط با یک ساعت غیبت حاضر بودم). هیچ خبری از شورا را منتشر نکردم، همه ضوابط را رعایت کردم و در پایان هم در ۱۰ مرداد عکس یادگاری گرفتیم و پس از حدود ۵۰ روز از همه خداحافظی کردم و پرونده آن شورا هم بسته شد.
    در این فاصله تا امروز فقط چند پیام را از سوی دیگران برای آقای ظریف فرستادم که ایشان هم پاسخ دادند. همین. از نظر رویکردی حساسیت زیادی نسبت به اینکه چه فردی در چه جایگاهی و وزارتخانه‌ای قرار بگیرد ندارم. نه اینکه این مساله مهم نیست، بلکه مساله من بهبود زمین بازی است و در مورد اشخاص هم داوری‌های موجود را چندان نمی‌پذیریم. به راحتی هر کس را می‌توان به عرش برد یا به فرش انداخت.
    علاقه‌ای هم به معرفی یا اصطلاحا لابی کردن برای این و آن ندارم. می‌دانم که آقای پزشکیان یا هر کس دیگر در مقام تصمیم‌گیر با انواع و اقسام ملاحظات مواجه هستند. از کلیت فرآیند شورای راهبری دفاع می‌کنم به همین دلیل هم به حضورم ادامه دادم. اگر کسی را مناسب بدانم و نظرم را بپرسند جواب می‌دهم، به شرطی که اطمینان نسبی از صلاحیت‌های او داشته باشم، اگر دوست نزدیک من هم باشد ولی معتقد به او نباشم ممکن نیست معرفی کنم.
    کار و نقش اصلی که برای خودم تعریف کرده‌ام چیز دیگری است که به آن برگشته‌ام. تا همین جا هم معتقدم، مردم پیروز شده‌اند، چه آنان که رأی ندادند و چه آنان که به پزشکیان رأی دادند. نسبت به آینده متوهم نیستم ولی آینده را همین حضور من و شما می‌سازد. حضوری آگاهانه، صادقانه که به دور از سهم‌خواهی‌های مبتذل باشد. اینکه کسانی دنبال پست و مقام هم باشند، از نظر بنده مذموم نیست، فقط باید بدانند که می‌توانند در آن کار موفق شوند.
    بخشی از سیاست نیز همین جاه‌طلبی‌ها است. تا اینجا نیز اشکال چندان مهمی به انتصابات آقای پزشکیان نمی‌بینم. اینکه کسی از اواخر لیست پیشنهادی یا خارج لیست انتخاب شود را اشکال نمی‌دانم، مگر اینکه اغلب انتصاب‌ها چنین شوند. انتخاب در مرحله نهایی سیاسی است و نه حرفه‌ای و کارشناسی. در حالی که انتخاب در مراحل اولیه و شورای راهبری عموما حرفه‌ای و کارشناسی بود.
    انتخاب وزیر اصولا یک اقدام سیاسی است که باید میان کارشناسی و سیاسی تلفیق موثری صورت بگیرد. در اینجا فرصت را مغتنم می‌شمارم و از همه کسانی که در این مدت در کنارشان بودم تشکر می‌کنم، به جای این نقدها که هر کدام هم می‌تواند درست باشد، باید از آقای پزشکیان حمایت کرد، همان‌گونه که انتظار داریم نهادهای دیگر حکومتی از او حمایت کنند. امروز مساله ایران مهم‌تر از هر مساله دیگری و شاید تنها مساله ماست. قدری اعتماد کنیم، زیان نخواهیم کرد.
    راه انداختن کارزار و نقد و… حق هر کس است ولی باید دقت کرد که نتیجه‌بخش باشد. از آقای پزشکیان می‌خواهم که اجازه ندهند در امور جاری غرق شوند. سیاست در اینجا مثل گرداب است که ظرفیت غرق کردن بهترین شناگران را دارد. سیاست فریبنده است. اطلاعات جزیی به راحتی می‌تواند فرد را گمراه کند. باید تحلیل جامع و روشن داشت و مطلقا خود را از مشورت افراد امین بی‌نیاز ندانید، حتی اگر به رأی و نظر خود اطمینان صد درصد داشته باشید.
    نکته پایانی اینکه شکل فعالیت رسانه‌ای من نیز متناسب با وضعیت جدید تغییر خواهد کرد. از این پس به موضوعات روز کمتر می‌پردازم و در نتیجه حضورم در فضای مجازی بسیار کمرنگ‌تر خواهد شد. گفت‌وگوهای رسانه‌ای در زمینه امور جاری را بسیار کم خواهم کرد و در عوض تمرکز خود را بر یادداشت‌های ایجابی برای رسیدن به نوعی تفاهم و درک مشترک از مسائل ایران و راه‌های حل آن‌ها متمرکز خواهم کرد. امیدوارم این نقش را به گونه‌ای ایفا کنم که رضایت مخاطبان عزیز نیز فراهم شود و کمکی هم به دولت و وزرای آن خواهد بود.
    (پایان یادداشت)
    واقعیت این است که اگر حکومت ما، نقدهای دیگران را قدری همدلانه‌تر می‌دید، شاید به این وضعیت بغرنج نمی‌رسیدیم که برخی از مردم خواب چنین دولتی را هم چهار ماه پیش نمی‌دیدند، و آن را غیر ممکن می‌دانستند، امروز معتقد باشند که این ادامه دولت رییسی است!
    این حد از تغییر انتظارات شاید محصول کم‌هزینه بودن فرآیند دو ماه گذشته است. فرآیندی که در جوامع دیگر با خشونت‌های فراوان و حتی جنگ داخلی طی شده است، در ایران طی دو ماه جذاب و آرام و با نشاط و بدون آنکه کوچک‌ترین مشکلی پیش‌آید به پایان رسید و در واقع مرحله اول آن پایان یافته و اکنون در مرحله دوم آن، چنان حرف می‌زنند که گویی طی یک مبارزه مسلحانه طولانی و دادن هزینه‌های مادی و انسانی فراوان به پای میز مذاکره رسیده‌اند و باید طرف مقابل نیز تسلیم شود. متأسفانه سهم‌خواهی‌های غیر شفاف نیز موجب تشدید این بحران فکری شده است. طنز و شوخی و اظهارات غیر مسوولانه و فراموشی گذشته و آینده، دست به دست هم داده و این وضعیت را ایجاد کرده است.
    این مشکل در طرف جامعه و نخبگان فکری و سیاسی است. هنگامی که خودمان به اولین اصل کنش سیاسی اعتقاد نداریم و برخلاف همه مشورت‌ها کاری را می‌کنیم که دوست داریم، چرا باید نسبت به پزشکیان معترض بود که چرا حرف ما را گوش نمی‌کند. سیاست دنیای فانتزی و خیال‌پردازی و شوآف نیست. قرار نیست که اگر روند امور به کام ما نشد، آن را به کام همگان تلخ کنیم.
    هفته گذشته یک توییت در مورد یکی از نامزدهای وزارتخانه‌ها زدم. قصد اصلی من بیش از اینکه علیه یا له فرد بخصوصی باشد، در نقد فرآیند تصمیم‌گیری بود. تاکنون هم در مورد افراد حرف خاصی حداقل در علن نزده‌ام. بنابراین من هم معتقدم که در مواردی فرآیند طی شده در چارچوب تعیین شده نبوده است، ولی این به معنای نقد تند و تخطئه آن نیست. کدام یک از ماست که تاکنون در فرآیندهایی مشابه کاملا درست و بدون اشتباه مشارکت نداشته باشیم؟
    اجازه بدهید خیلی روشن نظر خودم را درباره تحولات دو ماه اخیر بیان کنم. در گذشته گرگ‌ها خسارات زیادی به روستاییان می‌زدند، لذا اگر کسی گرگی را می‌کشت و کله آن را به روستا می‌آورد جایزه‌ای به او می‌دادند و این را کلّه گرگی می‌گفتند.
    یک بار یک روستایی هنگام شب در دشت مورد حمله گرگی قرار گرفت و آن را با چماق کشت و سرش را برید و بالای چوب زد و آورد به روستا تا جایزه خود را بگیرد. هنگامی که رسید به روستا، هوا تا حدی روشن شده بود، و مردم عازم دشت بودند. دید مردم فرار می‌کنند، پرسید چرا فرار می‌کنید؟ به بالای چوب اشاره کردند. دید گرگ نبوده، پلنگ را کشته است. خودش هم از ترس فرار کرد. حالا قضیه ما است. هنوز اهمیت ماجرای رخ داده را متوجه نشده‌ایم.
    این آغاز ایران جدید است. کافی است که نگاهی به پشت سر خود بیندازیم تا به اهمیت آنچه در پیش است واقف شویم. البته شاید برخی نمی‌خواهند گذشته را ببینند. این خودویرانگری است که دچار آن شده‌ایم. می‌گویند ما را فریب دادند! کسانی که فریب بخورند، ظرفیت فریب خوردن‌های بعدی را هم دارند، لذا بهتر است به مواضع کنونی خود غرّه نشوند. چون باز هم فریب می‌خورند. پذیرش فریب خوردن از کسی رفع مسوولیت نمی‌کند که بخواهد اکنون خود را غیر مسوول بداند.
    من هفته پیش در ۱۳ مرداد یادداشت «صندوق با درب باز» را نوشتم. متذکر شدم که: «انتخابات هر روز ادامه دارد. زیرا هر لحظه صندوق‌های رای با درهای باز در میدان‌های همه شهرها و روستاهای کشور وجود دارد، هر کسی که رای داده می‌تواند بیاید و رای خود را بردارد و کسانی هم که رای نداده‌اند می‌توانند بیایند و رای خود را در صندوق بریزند. رای معادل یک برگه کاغذی نیست، بلکه اراده تک‌تک مردم است.
    این سیاست‌های رسمی است که مردم را به یکی از این دو کار تشویق می‌کند. خود دانید.» بنابراین راه بر هیچ کس بسته نیست. این حضور مردم است که می‌تواند هر سرنوشتی را رقم بزند. آنان که در ناامیدی کامل بودند و اکنون علم انتقاد و نفی را برداشته‌اند، حتما فکر بعدش را هم کرده‌اند. چون این کار را با اعتماد به نفسی انجام می‌دهند که گویی این‌بار دیگر فریب نمی‌خورند.
    در اینجا ابتدا سخنی با آقای پزشکیان و سپس با ساختار سیاسی دارم. آقای پزشکیان اولین چیزی را که باید دقت کنند این است که انتقادات روزهای اخیر نه یک تهدید بلکه یک فرصت و ظرفیت است. اینها لزوما از روی دشمنی و خباثت نیست. نیازی به دادن پاسخ‌های جدلی از سوی نزدیکان نیست.
    این چهره دیگر سیاست است. همان‌گونه که امام علی (ع) گفته است، «دنیا دو روز است، روزی به سود تو و روزی به زیان تو. هرگاه به سود تو بود، سرکشی نکن و وقتی به زیان تو بود، شکیبایی پیشه کن.» بنابراین می‌توان با درایت و مشورت با آرامش این مرحله سخت را از پیش رو گذراند. از این نقدها استقبال کنید، حتی اگر غیرمسوولانه باشد.
    در اینجا فرصت را مغتنم شمرده و چند نقد خودم را تقدیم می‌کنم و معتقدم راه‌حل هم دارد. اول اینکه من از ابتدا موافق و حامی دولت وفاق ملی بوده و هستم ولی پیش‌تر هم تأکید می‌کردم و در جلسات شورای راهبری هم متذکر می‌شدم که چنین دولتی با دولت ائتلافی فرق دارد. افراد دیگران را باید خودتان انتخاب کنید باید به شعارهای شما در کلیت خود ملتزم باشند، نه آنکه آنان معرفی کنند.
    شما باید سلامت مالی و درستی آنان را خودتان تأیید کنید، مسوولیت حضور آنان در دولت با شماست. به گمان من این قاعده در مورد حدود ۴ نفر رعایت نشده است. نکته دوم را پیشتر خصوصی گفته‌ام و حتما به اطلاع شما رسانده‌اند که از شعارها و رویکردهای شما به این نتیجه رسیدم که وزارت آموزش و پرورش خط قرمز شماست. شخصا هم بیش از هر وزارتخانه‌ای به این مورد حساس هستم و این را خدمت آقای حاجی‌میرزایی عرض کرده بودم.
    ما می‌توانیم در هر موردی کوتاه بیاییم ایرادی هم ندارد و این طبیعت سیاست است، ولی برای آموزش و پرورش باید به گونه‌ای عمل شود که آینده فرزندان این کشور نابود نشود. سیاست‌های سه سال گذشته در آموزش و پرورش، حتی خطرناک‌تر از بهره‌برداری بی‌رویه از منابع آبی و انرژی کشور است و باید وزیری باشد که سرمایه‌های انسانی کشور را در آینده حراست کند. برای وزارت کشور نیز افراد شایسته‌ای بودند که می‌توانستند ملاحظات رسمی حکومت را نیز در نظر بگیرند، و معلوم نیست که چرا تأیید نشدند؟
    با این ملاحظات معتقدم که می‌توان در این دو مورد تجدید نظر کرد، هر چند هیچ شناخت ویژه‌ای از هیچ کدام از دو فرد محترم پیشنهادی برای این دو وزارتخانه ندارم. اگر هم تجدید نظر را صلاح نمی‌دانید، آیا حاضرید که درباره درستی عملکرد آنان از ابتدا خودتان تضمین دهید؟ چون تضمین شخصی شما می‌تواند تعیین‌کننده باشد.
    نکته دیگر این است که آیا این فهرست نهایی است، یا باید در مجلس نیز فیلتر جدیدی گذاشته شود؟ اگر نهایی نیست، لطفا در همین مرحله همه را پس بگیرید و ۱۹ وزیری را پیشنهاد کنید که خودتان قبول دارید، بگذارید مجلس هر کاری می‌خواهند انجام بدهند. اینکه نمی‌شود در فرآیند دیگری توافق شود، بعد مجلس هم در میانه میدان دنبال سهم‌گیری شود.
    مسوولیت مجلس با بزرگ‌ترهای آن است، خودتان را با این گروه‌ها درگیر نکنید که بی‌تردید بازنده‌اید. از همان فردای ۱۵ تیر مکرر گفتم که درباره اطلاع‌رسانی تصمیم قاطعی بگیرید و نیازمند سخنگو هستید، در آخرین دیدار نیز مکرر این را گفتم. ولی ظاهرا پیشرفت امور به گونه‌ای است که قادر به حل این مساله نیستید.
    اگر از من می‌پرسید، انجام این کار حتی مقدم بر تعیین فهرست وزرای پیشنهادی بود. نکته دیگری که آقای پزشکیان باید توجه کنند این است که با ترکیب محافظه‌کارانه درون ساختاری نمی‌توان نتیجه‌ای به دست آورد، البته این ایراد همان اندازه جدی است که باید گفت با ترکیب رادیکال و تحول‌خواه نیز نمی‌توان نتیجه مثبتی را به دست آورد.
    قدری توازن نیاز دارد و این همان پیچیدگی سیاست موجود است. تفاهم با ساختار قدرت و همه گروه‌های آن امری ضروری و لازمه وفاق است، ولی توجه به خواست‌های عمومی مردم نیز حداقل همین اندازه بلکه بیشتر اهمیت دارد. بارها نوشته‌ام که ما با دو شکاف مواجهیم. باید هر دو را متوازن برطرف کرد. کوشش برای رفع شکاف درون ساختار ضروری است، مشروط بر اینکه به رفع شکاف با جامعه و مردم نیز منجر شود.
    نقطه بهینه این دو امر را باید پیدا کرد. شاید آقای دکتر عارف کمک‌کار قابل قبولی برای اجرای بخش اول این هدف است، ولی متأسفانه از بخش دوم مغفول مانده‌اید. اگر با اتحاد در دولت می‌شد مشکلات کشور را حل کرد در این سه سال مشکلی باقی نمانده بود. بدون حمایت مردم هیچ کاری نمی‌توان انجام داد. ناترازی سیاسی ریشه اغلب ناترازی‌ها است.
    سخن اصلی من در این یادداشت خطاب به ساختار سیاسی ایران است. معتقدم که دستمزد صد برابر کوششی که طی یک ماه ۲۰ خرداد تا ۱۵ تیر انجام شد را دریافت کرده‌ایم. مردم در همان ۱۵ تیر پیروز شدند، بدون تردید یک‌ماه فعالیت با نشاط، گفت‌وگوهای خوب، حیات سیاسی را به جامعه ایران بازگرداند. بنابراین در پیروزی این مردم هیچ تردیدی نیست. ولی پیروز دیگر این میدان هم مجموعه سیاست حاکم در ایران بود. اتفاقا شخصا به این علت در این انتخابات فعال شدم که انتظار بازی برد – برد را داشتم. یک بازی آگاهانه و نه از روی خطای حکومت.
    شواهد بعدی نیز این تحلیل را تایید می‌کرد. هنوز هم گمان می‌کنم که ساختار سیاسی به سیاستی که در پیش گرفته التزام دارد. سیاستی که پیروزی پزشکیان را پیروزی خود می‌داند. چنین سیاستی، قطعا دنبال شکست پزشکیان نیست، چون شکست او نیز شکست خود است. شخصا معتقدم که این بازی هنگامی برای کشور مفید است که برد آن دوطرفه باشد.
    در واقع ملت و حکومت یک شوند، یا به سمت یکی شدن بروند و برد هر کدام شامل برد دیگری هم باشد. سیاست اصلاحگرانه یعنی همین. قرار نیست ستیز و حذف حرف اول را بزند. پس پزشکیان را رییس‌جمهور خودتان بدانید. رییس‌جمهوری که باید بار ۸۰ درصدی را بکشد. ۳۰درصد مردم را مستقیما نمایندگی می‌کند و می‌کوشد که ۵۰ درصدی که نیامدند را هم همراه کند. همان‌طور که در ابتدا از یادداشت‌های قبلی خود نقل کرده‌ام بخشی از این امر تابع سیاست‌های رسمی است.
    این فیلترینگ فاجعه‌بار را نه تنها از روی فضای مجازی‌بردارید، بلکه مهم‌تر از آن از روی حضور نیروها درعرصه قدرت‌بردارید. اتفاقات بنگلادش آموزنده است؛ بسیاری از رفتارها به‌شدت پارادوکسیکال (تناقض‌نما) است. از یک سو تقاضا برای ورود به ساخت قدرت و عرصه سیاست بیشتر می‌شود از طرف دیگر مسیر ورودی به آن را تنگ‌تر می‌کنید. خوب لحظه‌ای فکر کنید که دیر یا زود صبر آنانی که پشت این مسیر می‌مانند سر می‌آید و هر چه تراکم پشت آن بیشتر شود، خطرناک‌تر است.
    عده‌ای نشسته‌اند و قانون می‌نویسند که مثلا این و آن نباید در دولت یا پست‌های حساس باشند، بگذریم از اینکه با این همه احتیاط‌بازی‌ها خیلی از جاهای آنان سوراخ و نفوذی است ولی متوجه نیستند. آنچه مانع نفوذ می‌شود این قوانین نادرست و زیان‌بار نیست، تعلق روانی جوانان و مردم به میهن و حکومت است که اگر این تعلق خاطر نباشد بزرگ‌ترین سدهای امنیتی نیز مانع از نفوذ نخواهد شد که نشده است!
    بنابراین خیلی صریح و شفاف این موانع رابردارید. یا حداقل مسیر ورودی را گشوده‌تر کنید. این لازمه پیروزی امثال پزشکیان است. شما نمی‌توانید کسی را مسوول حفر تونل کنید ولی ابزار حفاری را به او ندهید و بخواهید با ناخن و پنجه ۱۰۰ متر تونل حفر کند.
    چرا دولت‌های ایران به مرور در حال پیر شدن هستند و فقط بیماری یا حضرت عزراییل است که آنان را از دایره خدمت‌رسانی! خارج می‌کند؟ پاسخ روشن است؛ چون دروازه ورودی به این ساختار از خیلی وقت پیش بسته شده و فقط به روی عده‌ای متوهم و مالیخولیایی باز بوده است و نتیجه آن همین وضع است که همه می‌بینیم. من ملاحظات حکومت را در باز کردن این فضا متوجه می‌شوم، حتی اگر با آن موافق نباشم.
    ولی باید توجه شود که این واکنش‌های تند نسبت به فهرست پیشنهادی آقای پزشکیان حتی اگر مورد تأییدم نباشد، واقعیتی از جامعه ایران است. این واکنش‌ها در درجه اول و بیش از آنکه علیه پزشکیان باشد، علیه محدوده تنگ سیاست در ایران است. یک لحظه تصور کنید که آقای پزشکیان شکست بخورد، چه خواهد شد؟ جز اینکه او به خانه خود می‌رود در همان جایی که پیش از انتخابات بود؟ این حکومت است که باید ماجرا را حل کند. چه راه‌حلی برای آن وجود دارد؟
  • عباس عبدی: شریعتمداری عصبانی است، چون کاخ‌های آرزویش خراب شده

    عباس عبدی: شریعتمداری عصبانی است، چون کاخ‌های آرزویش خراب شده

    عباس عبدی، عضو شورای راهبردی دولت چهاردهم گفت: مدیرمسئول روزنامه کیهان عصبانی است. همه کاخ‌های آرزویش خراب شده و متوجه نیست، که مردم به همین افراد رای دادند و نه به طرف مقابل.

    عباس عبدی: شریعتمداری عصبانی است، چون کاخ‌های آرزویش خراب شده

    عباس عبدی به توهین مدیر مسئول کیهان نسبت به اعضای شورای راهبری واکنش نشان داد.
    به گزارش ایلنا؛ عباس عبدی عضو شورای راهبری دولت چهاردهم در واکنش به مطلب توهین‌آمیز اخیر مدیرمسئول روزنامه کیهان که اکثر اعضای شورای راهبری دولت پزشکیان، فاسد و محکوم امنیتی و مدافع همجنس‌گرایی توصیف کرده بود، عنوان کرد: عصبانی است. همه کاخ‌های آرزویش خراب شده و متوجه نیست که مردم به همین افراد رای دادند و نه به طرف مقابل.
  • عباس عبدی: افزایش مشارکت به سود پزشکیان است / او نامزد اول اصلاح طلبان است

    عباس عبدی: افزایش مشارکت به سود پزشکیان است / او نامزد اول اصلاح طلبان است

    بر اساس نظرسنجی‌هایی که انجام شده، مشخص است که حدود ۵۰ تا ۵۲ درصد است اما به دلایل مختلف طی دو سه روز آینده این درصد بیشتر خواهد شد. امروز هم رهبری تأکید کردند بر افزایش مشارکت و این خیلی خوب است و این سبب افزایش رای پزشکیان خواهد شد. میزان رأی آقای جلیلی تا الان حدود ۲۳ درصد است… دعوت رهبری به مشارکت در انتخابات به این دلیل است که جایگاه کشور و موضع کشور را تقویت خواهد کرد.

    عباس عبدی: افزایش مشارکت به سود پزشکیان است / او نامزد اول اصلاح طلبان است

    در حالی که مسعود پزشکیان در مناظره سیاسی اعلام کرد افراد حاضر در ستاد تبلیغاتی او خودشان آمده‌اند، عباس عبدی فعال اصلاح‌طلب با حضور در ویژه‌برنامه شبکه خبری المیادین گفت که ظریف و تیم او، مشاور اصلی پزشکیان در سیاست خارجی هستند.
    به گزارش ایسنا، عباس عبدی سه‌شنبه ششم تیر ۱۴۰۳ در استودیو ویژه انتخابات شبکه المیادین در تهران حضور یافت و با بیان این‌که نمی‌توان گفت که پزشکیان نماینده جریان اصلاح‌طلبی است، اعلام کرد که محمد جواد ظریف مسئول و مشاور اصلی مسعود پزشکیان در امر سیاست خارجی و موضوع هسته‌ای است.
    عبدی در ابتدای این مصاحبه گفت: معلوم است که من از آقای پزشکیان حمایت می‌کنم. دلیلش هم این است که او قویترین تیم سیاست خارجی را از جمله آقای ظریف را در اختیار دارد. آن‌ها کارنامه (عملکرد) تاریخی خوبی دارند و نمی‌توان از این جهت وی را با نامزدی دیگر مقایسه کرد. برای همین یکی از دلایل افزایش محبوبیت و رأی پزشکیان این رویکرد او در سیاست خارجی و کمک از این گروه است.
    مجری المیادین اشاره کرد: اما ظاهرا حضور پزشکیان در مناظره سیاسی روز دوشنبه، کمی طرفداران او را ناامید کرد وقتی که درباره مسائل پرونده هسته‌ای مکررا تکرار می‌کرد، نمی‌دانم.
    عبدی پاسخ داد: خیر اینطور نیست. مواضع او در خصوص برنامه هسته‌ای کاملا روشن است… درباره برجام و این موضوع، مشاور آقای پزشکیان، آقای ظریف و تیم همراه ایشان هستند… الان در اجرای برجام کسی تردیدی ندارد حتی دولت  شهید رئیسی هم آن را دنبال کرد؛ لذا در این مسئله اختلافی وجود ندارد.
    وی در پاسخ به سوالی درباره چرایی حضور ظریف در کنار پزشکیان و این‌که او در کنار این نامزد چه نقشی ایفا می‌کند با توجه به این‌که وی پیشتر در مقاطعی محبوبیت بالایی داشت، گفت: ‌همین الان هم آقای ظریف محبوبیت بالایی در جریان اصلاح طلبی دارد. اکثریت از ظریف حمایت می‌کنند. از حیث محبوبیت بین مردم هم او شخص محبوب و نفر اول است و می‌توان گفت که تردیدی در این خصوص نیست.
    مجری المیادین گفت: شما از عدم رضایت مردم ایران از وضعیت کنونی‌شان صحبت می‌کنید، آیا پزشکیان نامزد اصیل جریان اصلاح طلبی است؟
    عبدی گفت: حقیقت این است که در رقابت انتخاباتی، شش نفر تایید صلاحیت شده‌اند و شما یا باید بر این اساس در انتخابات شرکت کنید یا نکنید. اصلاح طلبان تصمیم گرفتند شرکت کنند؛ لذا اصلاح‌طلبان از پزشکیان حمایت می‌کنند و او نامزد اول اصلاح‌طلبان است و فاصله او با نامزد بعدی در نظرسنجی‌ها بیشتر هم خواهد شد.
    مجری المیادین پرسید: آقای پزشکیان می‌گوید من دولت سوم روحانی نیستم. از این صحبت چه میفهمیم؟
    عبدی پاسخ داد: خب وقتی یک چیزی می‌گویند و شما را به آن تشبیه می‌کنند، این‌که به شما ارتباطی ندارد و شما هم در توجیه خودتان این حرف را میزنید. او وزیر دولت خاتمی بود اما نمی‌خواهم بگویم او ادامه دولت خاتمی هست هر چند برای اصلاح طلبان افتخار است که ادامه دولت خاتمی باشند. اصولگرایان این اتهام را وارد می‌کنند در حالی که خیلی از وزرای دولت روحانی هم نزدیک به دولت خاتمی بودند. چرا او را به ادامه دولت خاتمی متهم نکردند. این بازی خوبی نیست. او هویت مستقل خود را دارد.
    مجری المیادین یادآوری کرد:اصلاح طلبان دولت روحانی را اصلاح طلب اصیل تلقی نمی‌کردند.
    عبدی گفت: این به این دلیل است که روحانی در حقیقت از جناح اصولگرایان بود و وارد انتخابات شد. او این هویت را داشت. از بین آن نامزدان هم من از روحانی حمایت کردم درحالی که ارتباطی با او نداشتم و او تنها نامزد میانه‌رو بود. و انتخاب بین قالیباف و روحانی بود. و به دلایل مختلف روحانی را حمایت کردیم.
    عبدی افزود: هنگامی که آقای پزشکیان میگوید من اصولگرا هستم معنایش این نیست که متعلق به جناح اصولگراست بلکه اصولی دارد که به آن متعهد است؛ لذا اصلاح گرایان از این اصولگرایی حمایت می‌کنند. مشکل ما این است که اصولگرایان به اصول پایبند نیستد و ادعا می‌کنند که اصولگرا هستند. رفتارشان بر خلاف ارزش‌های اصولگرایی است.
    مجری المیادین گفت، ما مواضع شما را دنبال می‌کنیم و همیشه می‌بینیم که با نوعی سرخوردگی درباره عملکرد اصلاح طلبان صحبت می‌کنید. عملکرد اصلاح طلبان را در این مدت چطور ارزیابی می‌کنید؟
    عبدی گفت: اصلاح‌طلبان در برهه‌ای دچار بحران فکری شدند و سیاست‌های اصلاح‌طلبی در برهه‌ای به بن‌بست رسید و خیلی‌ها از این انتقاد کردند… در این انتخابات من از اولین کسانی بودم که وارد صحنه شدم و از پزشکیان حمایت کردم. در انتخابات قبل من فعالیت نکردم. تحلیل من این است که رهبر انقلاب تصمیمی برای باز کردن فضا گرفت و وضعیت الان مثل گذشته نیست و صلاحیت پزشکیان هم تایید شد. در انتخابات گذشته نمی‌توانستیم آقای همتی را نامزد اصلاح طلبان بدانیم. با این حال نمی‌خواهم بگویم که پزشکیان نماینده اصلاح طلبان است چنین ادعایی نمی‌کنیم. ولی من میفهمم که پزشکیان صحبتها و ادبیات و رفتارش با دیگر اصولگرایان فرق دارد و نزدیک به اصلاح‌طلبان است؛ لذا اصلاح‌طلبان از او حمایت می‌کنند.
    در خصوص میزان مشارکت نیز عبدی گفت: بر اساس نظرسنجی‌هایی که انجام شده، مشخص است که حدود ۵۰ تا ۵۲ درصد است اما به دلایل مختلف طی دو سه روز آینده این درصد بیشتر خواهد شد. امروز هم رهبری تأکید کردند بر افزایش مشارکت و این خیلی خوب است و این سبب افزایش رای پزشکیان خواهد شد. میزان رأی آقای جلیلی تا الان حدود ۲۳ درصد است… دعوت رهبری به مشارکت در انتخابات به دلیل است که جایگاه کشور و موضع کشور را تقویت خواهد کرد.
    المیادین پرسید: چه چیزی سبب می‌شود اینقدر مطمئن باشید که افزایش مشارکت به سود پزشکیان خواهد شد؟
    عبدی گفت: دلیل اول این که این یک تحلیل است و دوم این که این حقیقت است. شما نظرسنجی‌ها را ببینید متوجه می‌شوید که… افزایش مشارکت نشان می‌دهد که این امر به سود پزشکیان خواهد شد. بقیه نامزدها یا درصدشان ثابت است یا کاهشی.
  • عباس عبدی : مردم ایران زندگی « پانزی » دارند

    عباس عبدی : مردم ایران زندگی « پانزی » دارند

    عباس عبدی نوشت: «مجموعه یکسری از عوامل را می‌توان تحت عنوان زندگی پانزی مقوله‌بندی کرد. تعبیر دیگری از آن را می‌توان آینده‌فروشی برای گذران حال، تصور کرد. کاری که نه تنها مردم، بلکه حکومت هم کمابیش انجام می‌دهد. این زندگی در سیاست، اقتصاد و… دیده می‌شود..»

    عباس عبدی : مردم ایران زندگی « پانزی » دارند

    عباس عبدی در اعتماد نوشت: ماجرای کوروش کمپانی و فروش گوشی‌های اپل به قیمت زیر قیمت بازار، تکرار اتفاقی است که بار‌ها و بار‌ها رخ داده و به طور معمول هم با کلاهبرداری و فرار متهم اصلی، پرونده‌ای با هزاران شاکی تشکیل می‌شود که درنهایت هم مردم و کشور متضرر می‌شوند. پرسش این است که چرا با چنین وضعی مواجه هستیم؟
    قطعا عوامل گوناگونی هست که در اینجا سعی می‌کنم فقط به چند مورد اصلی اشاره کنم. البته این پدیده‌ها کمابیش در کشور‌های دیگر هم دیده می‌شود، ولی آنچه وجود این پدیده را در ایران متمایز می‌کند، تکرار غیر قابل قبول آن است که گفته می‌شود فقط در سال‌های اخیر چندده مورد از این موارد وجود داشته است. اگر خوب به ماجرا نگاه کنیم، موسسات اعتباری که تحت نام‌های پرطمطراق اسلامی شکل گرفت و یکی از عوامل اصلی بحران‌های اقتصادی از سال ۱۳۹۴ به بعد بودند نیز در ذیل همین پدیده قابل بررسی است.
    مهم‌ترین علت ماجرا در ایران وجود تورم مزمن دورقمی و ناتوانی نهاد بانک در حفظ سرمایه‌های مردم است. تورم در یک کلمه ویرانگر است، به ویژه اگر مزمن باشد. اثر مهم‌تر تورم در حریص کردن و نااطمینانی آینده اقتصادی است. هنگامی که من می‌دانم تورم سال آینده باز هم حداقل ۴۰درصد است، پس از امروز باید در این فکر باشم که سال آینده از قطار اقتصادی عقب نیفتم. هزینه فرزندان، کرایه خانه، هزینه‌های جاری و خوراک را باید تامین کنم؛ لذا به فکر حفظ قدرت پس‌انداز فعلی هستم، بانک‌ها به علل گوناگون قادر به این نیستند، لذا به سوی بورس، طلا، ارز و کالای بادوام می‌روم، یکی از این زمینه‌ها فعالیت‌های اقتصادی متقلبانه مشهور به پانزی است.
    حضور در این فعالیت‌ها محصول شرایط فوق و حرص و طمع و ناآگاهی است که البته همیشه وجود داشته و خواهد داشت. علت بعدی فساد اداری و فقدان نظارت‌های قانونی و موثر است. هنگامی که برای باز کردن یک دکان چندمتری چندین مراحل نظارتی را باید طی کرد و انواع و اقسام ادارات بر کار شما نظارت دارند، چگونه است یک شرکت به ظاهر جعلی با حضور یک سرباز فراری، می‌تواند معاملاتی را راه بیندازد که چند هزار میلیارد تومان نقدینگی جمع کند؟
    این ممکن نیست، مگر با خریدن برخی از افراد ذی‌ربط رسمی در نهاد‌های گوناگون. چون اگر خریده نشده باشند و واقعیت را نبینند، در این صورت کوتاهی آنان در برابر شکل‌گیری این پدیده ناشی از بی‌مسوولیتی است که به مراتب بدتر از فساد اداری است. علت بعدی را می‌توان در انحراف وظایف و مسوولیت‌های حکومتی دید. اگر می‌توان یک شرکت را برای نداشتن حجاب خانم‌ها دو بار پلمب کرد ولی هیچ توجهی به اقدامات مجرمانه اقتصادی و خطرناک آن نکرد، این محصول انحراف در تعریف ماموریت و وظایف دولت است.
    به عبارت دیگر موضوعاتی را در اولویت قرار می‌دهند که ربط چندانی به ساختار قدرت ندارد، در مقابل مساله حفظ حقوق عامه و وضعیت اقتصادی آن هم در شرایط کنونی را بی‌توجه هستند، نتیجه همین می‌شود. علت بعدی را در مقررات مفسده‌آمیز و رانت‌زا می‌توان دید. قیمت‌گذاری کالا و ارز و وام، امتیازات ویژه، تحریم‌ها و منع واردات و ترویج قاچاق، فقدان نمایندگی کالا‌های جهانی در ایران، جملگی موجب می‌شوند که در روند زندگی مردم اختلال ایجاد شود.
    رانت‌های ناشی از قیمت‌گذاری، واردات با امتیازات ویژه و گرفتن ارز دولتی، مجموعا موجب می‌شود که تقاضا برای ورود به این نوع معاملات و رفتار‌ها افزایش یابد. البته این‌گونه نیست که همه مردم برای این کار هجوم ببرند، خیلی‌ها هم باور نمی‌کنند ولی آن‌قدر افراد ساده‌لوح و طمعکار هست که بتوان چند هزار میلیارد تومان از آنان کلاهبرداری کرد. می‌گویند ۲۰۰ هزار نفر ثبت‌نام کرده‌اند که خیلی زیاد است.
    مجموعه این عوامل را می‌توان تحت عنوان زندگی پانزی مقوله‌بندی کرد. تعبیر دیگری از آن را می‌توان آینده‌فروشی برای گذران حال، تصور کرد. کاری که نه تنها مردم، بلکه حکومت هم کمابیش انجام می‌دهد. این زندگی در سیاست، اقتصاد و… دیده می‌شود.
  • انتقاد تند عباس عبدی از گذاشتن شرط حجاب برای ارائه خدمات درمانی در لاهیجان

    انتقاد تند عباس عبدی از گذاشتن شرط حجاب برای ارائه خدمات درمانی در لاهیجان

    عباس عبدی به شرط گذاشتن حجاب برای ارائه خدمات درمانی در لاهیجان انتقاد کرد.

    عباس عبدی

    عباس عبدی تحلیلگر مسائل اجتماعی و سیاسی نوشت: ‏کاری به دبیر ستاد امر به معروف ندارم که درک او همین اندازه است. آن پزشکی که مدیر دولتی است و آن وزارتخانه‌ای که تن به چنین تخلفی ضد انسانی می‌دهد و دولتی که سکوت می‌کند باید پاسخگو باشند.

     

     

     

    photo_2023-07-28_18-22-59.jpg

     

     

     

     

  • عباس عبدی: استیضاح تاثیری نه بر صنعت دارد، نه بر خودرو و نه حتی در کیفیت معرفی نامزد بعدی

    عباس عبدی: استیضاح تاثیری نه بر صنعت دارد، نه بر خودرو و نه حتی در کیفیت معرفی نامزد بعدی

    یکی از نمایندگان نسبت به عملکرد کاملا یک‌جانبه صداوسیما در حمایت از وزیر صمت اعتراض کرد. کمتر کسی به این امر توجه کرد که این نیز رانتی بزرگ است که رسانه ملی به جای طرح بی‌طرفانه مسائل و ایفای نقش رسانه‌ای، وارد حمایت از وزیری شده که بحق یا ناحق از سوی مجلس در معرض استیضاح قرار گرفته است. این نیز «استفاده از امکانات عمومی برای امور شخصی» است. اگر معنای فساد را در کتاب‌ها یا اینترنت جست‌وجو کنید، مهم‌ترین تعریف آن همین است که اینجا نوشتم.

    عباس عبدی: استیضاح تاثیری نه بر صنعت دارد، نه بر خودرو و نه حتی در کیفیت معرفی نامزد بعدی

    عباس عبدی در اعتماد نوشت: جلسات استیضاح در جوامعی، چون ایران یک متن دارند و یک حاشیه. حاشیه‌ای که به عللی فربه‌تر و مهم‌تر از متن است. از این رو پرداختن به حاشیه‌های استیضاح وزیر صمت مهم‌تر از متن آن است، به ویژه آنکه متن استیضاح تاثیری نه بر صنعت دارد و نه بر خودرو و نه حتی در کیفیت معرفی و انتخاب نامزد بعدی. این در‌ها تا اطلاع ثانوی همچنان بر همان پاشنه خواهد گشت. در مقابل حواشی آن اهمیت دارد که می‌تواند مورد توجه قرار گیرد.
    ۱- اولین مورد تایید ضمنی و حتی صریح واگذاری خودرو‌های ویژه به نمایندگان است. خودرو‌هایی که در زمان واگذاری نزدیک به دو میلیارد تومان و شاید اندکی کمتر تفاوت قیمت داشته است. قطعا شرط این واگذاری‌ها همراهی با وزارت صمت نبوده، چون کسی که آن‌ها را بگیرد به‌طور طبیعی چنان آلوده به خودروی به نسبت مجانی و رانتی می‌شود که نیازی به شرط گذاشتن برای او نیست. اگر کسی تریاک بکشد، سرخوشی بعد از آن خود به خود خواهد آمد، چه بخواهد و چه نخواهد. فساد واقعی در ایران همین رانت است که بخش کوچکی از آن را به این افراد و افراد مشابه می‌دهند و بخش بزرگ‌تر آن را دیگران کارسازی می‌کنند.
    ۲- یکی از نمایندگان نسبت به عملکرد کاملا یک‌جانبه صداوسیما در حمایت از وزیر صمت اعتراض کرد. کمتر کسی به این امر توجه کرد که این نیز رانتی بزرگ است که رسانه ملی به جای طرح بی‌طرفانه مسائل و ایفای نقش رسانه‌ای، وارد حمایت از وزیری شده که بحق یا ناحق از سوی مجلس در معرض استیضاح قرار گرفته است. این نیز «استفاده از امکانات عمومی برای امور شخصی» است. اگر معنای فساد را در کتاب‌ها یا اینترنت جست‌وجو کنید، مهم‌ترین تعریف آن همین است که اینجا نوشتم.
    ۳- یکی از نمایندگان مخالف وزیر گفت: «ما [دولت و مجلس]در یک کشتی نشسته‌ایم و با هم پیش می‌رویم.» دیگری گفت که «امروز مجلس میان دفن خود و ماندن وزیر باید یکی را انتخاب کند.» به نظر می‌رسد که هر دو گزاره بیان بخشی از حقیقت موجود در ایران است. اکنون مجلس متناسب با نظر نماینده دوم عمل کرده و ماندن خود را انتخاب کرده است. ولی واقعیت ذکر شده در گزاره نماینده اول را چه می‌کنند که هر دو در یک کشتی نشسته‌اند؟ این پارادوکس موجود در وضعیت کنونی ایران است. به علاوه انگیزه نمایندگان نه تغییر فرد با هدف اصلاح، بلکه پاسخ به مطالبه عمومی برای رفع اتهام از خودش است و این منجر به افزایش کارایی نخواهد شد. چند ماه دیگر خواهید دید.
    ۴ـ هیات رییسه مجلس با درخواست برخی نمایندگان برای علنی شدن رای‌گیری مخالفت کرد، کسانی که با هدف شفاف کردن رای آمدند و با گذشت این همه مدت از انجام موردی آن هم پرهیز می‌کنند، چگونه می‌خواهند که وزرا به وعده‌های خود عمل کنند؟ یکی گفت که آقای وزیر وعده داد و عمل نکرد، در حالی که همه وعده‌های موجود چنین است، خودتان باید عاقل باشید و متوجه شوید که آیا این وعده‌ها قابل تحقق است یا خیر؟ مثلا من وعده دهم که صد متر را در ده ثانیه می‌دوم و برای این امکانات بگیرم. مگر وعده‌های رییس‌جمهور محقق شده که تحقق وعده‌های وزیرش را مطالبه می‌کنید؟
    ۵ـ وزیر صمت در دفاع از خودش گفت که «هواپیمای اقتصاد تازه تیک‌آف کرده و از زمین بلند شده اجازه ندهید دوباره به زمین بنشیند.» اگر ۴ سال دیگر هم بر سر کار باشند و هیچ پیشرفتی را شاهد نباشیم و عقب‌گرد هم شده باشد، باز هم همین حرف‌ها را می‌زنند، بدون اینکه هیچ شاهدی در تایید مدعای آنان باشد. این هواپیما، بنزین ندارد، به زودی مجبور می‌شود برای فرود برگردد، البته اگر بتواند بنشیند.
    ۶ـ جالب‌ترین بخش برنامه استیضاح سخنان آقای رییسی بود که‌گر چه در مقام دفاع از وزیر ادا شد ولی به‌طور قطع می‌توان گفت که استنباط دفاع از وزیر از آن نمی‌شد کرد، حتی درباره فلسفه آمدن به مجلس نکاتی را گفت که به معنای همراهی با وزیر نبود. تقریبا جز پاکدستی شخص آقای وزیر نکته مهم دیگری در دفاع از او نداشت و برخی جا‌ها نیز انتقادی بود و با شنیدن سخنان وی معلوم بود که کار استیضاح تمام شده محسوب می‌شود.
    ۷ـ و آخرین نکته اینکه روشن بود اندازه فساد در صنعت خودرو به‌طور کامل ناشی از قیمت‌گذاری دستوری در این صنعت است، ولی کسی به آن نپرداخت، جز نکته‌ای که رییس‌جمهور و در نقد قانون فرزندآوری گفت. البته توضیح نداد که فرض کنیم این قانون نبود، با وجود این نظام قیمت‌گذاری، رانت و فساد ناشی از آن همچنان بیداد خواهد کرد. این هم محصول یکی از اقدامات نادرست مجلس در حوزه فرزندآوری است.
  • عباس عبدی با اعتراض نسبت به ادامه روند فیلترینگ: ساکنان استان فضای مجازی هر لحظه به دعای مسئولان مشغولند

    عباس عبدی با اعتراض نسبت به ادامه روند فیلترینگ: ساکنان استان فضای مجازی هر لحظه به دعای مسئولان مشغولند

    جهت اطلاع آقایان عرض می‌شود که در حال حاضر حدود ۷۵ درصد افراد بالای ۱۸ سال کشور، عضو حداقل یکی از شبکه‌های اجتماعی این استان هستند. البته کسان دیگری هم هستند که از سرچ گوگل یا ایمیل و یا… استفاده می‌کنند ولی در این شبکه‌ها حضور ندارند.

    عباس عبدی با اعتراض نسبت به ادامه روند فیلترینگ: ساکنان استان فضای مجازی هر لحظه به دعای مسئولان مشغولند

    عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: یکی از مواردی که دولت جدید و آقای رییسی برای خود برجسته می‌دانند سفرهای استانی است. مهم‌ترین دلیل دفاع از این سیاست، آشنا شدن مستقیم با مشکلات مردم و رفع و حل آنها است. گر چه با این سیاست موافق نیستم و آن را منتج به نتیجه مزبور نمی‌دانم، ولی فرض می‌کنیم که ماجرا همین گونه است که گفته‌اند. لذا بر همین مبنا از ایشان و دیگر مسئولین مربوط دعوت می‌کنیم که سری هم به استان بزرگ مجازی بزنند. استانی که بیش از ۵۰ میلیون نفر ساکن آن هستند و گوشه‌ای از درد دل‌های ساکنان این استان محروم را بشنوند.
    جهت اطلاع آقایان عرض می‌شود که در حال حاضر حدود ۷۵ درصد افراد بالای ۱۸ سال کشور، عضو حداقل یکی از شبکه‌های اجتماعی این استان هستند. البته کسان دیگری هم هستند که از سرچ گوگل یا ایمیل و یا… استفاده می‌کنند ولی در این شبکه‌ها حضور ندارند.
    چند شهر مهم این استان عبارتند از واتس‌آپ، تلگرام و اینستاگرام که در کنار آنها شهرهای مهم دیگری هم هستند. ۶۴ درصد افراد در واتس‌آپ، ۴۵ درصد در اینستاگرام و ۳۶ درصد در تلگرام ساکنند و از آنها استفاده می‌کنند. اینها آمار ۱۹ ماه پیش است که الآن بیش‌تر هم شده است. این رقم میان جوانان تا ۸۳ درصد می‌رسد. افراد تحصیل‌کرده‌تر نیز به نسبت بیش‌ترند. ولی بد نیست بدانید که حدود ۲۰ درصد آنان به نوعی از این حضور بهره اقتصادی می‌برند و مشغول به کار هستند.

    این فقط تعداد بهره‌مندان مستقیم از اقتصاد در این استان است. بسیاری دیگر در حال تحقیق، سرچ مطلب، انجام کارهای اداری و شخصی و خانوادگی و حتی احوالپرسی‌های خانوادگی، ارسال رسیدهای مالی، خرید مایحتاج، تأمین سرگرمی، کسب اطلاعات در باره بیماری‌ها و ویژگی‌های خوراکی و… و هزاران کار هستند.

    متأسفانه سرعت و زیرساخت این استان مجازی در ایران در مقایسه با جوامع پیشرفته چیزی در حد پراید در مقایسه با خودروهای با کیفیت بالای جهانی است. بدتر این که یک ماه است به دلایل واهی چهار چرخ این پراید را باز کرده و به جای بنزین داخل باک آن آب و گازوییل ریخته و می‌خواهند مردم به همین حرکت و زندگی کنند.

    تازه در آن را هم بسته‌اند، و کسانی هستند که با قیمت گزاف VPN می‌فروشند تا بتوان داخل این لگن شد. البته این میلیون‌ها نفر ساکن این استان، هر لحظه به دعای مسئولان محترم مشغول هستند.

    حالا ببینیم منطق و نتیجه این فیلترینگ و قطع راه‌های ارتباطی و زندگی مردم این استان چیست؟ یک تصور باطل. یکی می‌گوید ۹۰ درصد فضای مجازی دست دشمن است، خوب دوستان خود را هم ساکن کنید. پاسپورت و ویزا که نمی‌خواهد. مگر کسی مانع است؟ به علاوه آیا ۹۰ درصد این ساکنان دشمن هستند؟ پس دیگر برای کی و به کی حکومت می‌کنید؟

    می‌خواهید بدانید که این کار اثر بازدارنده هم نداشته است؟ کافی است به تعداد کاربران و دیدن پست‌های منتشره در طی این یک ماه مراجعه کنید، تا ببینید چگونه موافقان خود را تضعیف و منتقدان و مهم‌تر از آن براندازان را تقویت کرده‌اید؟

    حداقل ۲۰ درصد این مردم از راه این شهر نان می‌خورند و پول در می‌اورند. آیا درکی از تورم ۴۰ درصدی دارید که مانع از اشتغال و درآمدزایی این ده میلیون نفر می‌شویم؟ اینها باید از کجا زندگی خود را تحت این تورم وحشتناک تأمین کنند؟

    همه اینها یک طرف، اصولاً برای چه این کار را انجام می‌دهید؟ برای بقای چه چیزی؟ حکومت بدون مردم، مجموعه تهی محسوب می‌شود. اول مردم باید باشند، بعد دولت و حکومت. چرا توجه نمی‌کنید که محدودیت اینترنت به معنای وضعیت اضطراری در حکومت است و این با توصیف غیر مهم بودن این حوادث سازگاری ندارد و برای کشور هزینه دارد.

    رییس کمیسیون اقتصاد دیجیتال اتاق بازرگانی معتقد است که این قطعی‌ها ۸۰ هزار میلیارد تومان خسارت به اقتصاد زده است، آیا درکی از این ارقام وجود دارد؟ می‌دانید که بخش اصلی صنعت پوشاک از طریق این استان مجازی خرید و فروش می‌شود؟

    آقای معاون وزیر فرموده‌اند که صاحبان کسب و کارهای اینترنتی باید از قبل فکرش را می‌کردند که نباید از این شبکه‌ها استفاده کنند. تا حالا به این جملات فکر کرده‌اید؟ یعنی مردم باید متوجه می‌شدند که دولتی خواهد آمد که برای یک دستمال قیصریه را آتش می‌زند، و نباید ساکن این قیصریه شوند؟

    لطفاً یک ساعت را بگذارید برای دیدار از این استان گر چه نیازی به دیدار نیست، همه مشکلات معلوم است و طبعاً اراده معطوف به ایجاد این مشکلات در دولت محترم است.

    راستی به قول یکی ‏آقای رئیسی در مناظرات انتخاباتی درباره وضعیت اینترنت، نگران وقفه در بازی گیمرها بود. الان از یه سرچ ساده تو گوگل محروم شدیم!!

  • آقای نمکی و شرکت برکت چه نقش و سودی در تولید دو داروی جنجالی دارند؟

    آقای نمکی و شرکت برکت چه نقش و سودی در تولید دو داروی جنجالی دارند؟

    عباس عبدی نوشت:زمانی که کرونا آمد برای مقابله با آن چند راه پیش روی بشر بود؛ اول پیشگیری، دوم درمان و سوم ایمنی.

    آقای نمکی و شرکت برکت چه نقش و سودی در تولید دو داروی جنجالی دارند؟

     

    پیشگیری یعنی همان پروتکل‌هایی که گفته شد و همه با آن آشنا هستیم. همچون رعایت فاصله، قرنطینه، کاهش ارتباطات فیزیکی، شست‌وشوی دست‌ها، ضدعفونی کردن، ماسک زدن و خوردن برخی مواد غذایی و مواد تقویتی و… البته این پروتکل‌ها به مرور اصلاح می‌شد ولی چندان غیرمتعارف یا نامعقول نبود. سخت‌ترین آنها که ماسک بود، برای ما شناخته شده بود و از نزدیک شدن به افراد مبتلا به آنفلوآنزا پرهیز می‌کردیم یا ماسک می‌زدیم.

    راه سوم یعنی ایمنی نیز همان پیشگیری است به علت تفاوت کیفی متمایز شده است. این راه فقط از طریق تولید واکسن عملی بود که حداقل یک‌سال و شاید هم بیشتر زمان لازم داشت تا به واکسن مورد اعتماد دست یافته شود. در این فاصله بخش درمان از همه مهم‌تر بود، زیرا بشر نمی‌توانست درمان را به ماه‌ها و سال‌های بعد موکول کند. در نتیجه طبیعی بود که برای بیماران باید دارو تجویز شود. برخی داروها آمد و رفت. تصور می‌شد موثر است، پس از مدتی از گردونه تجویز حذف شدند. ترکیبی از داروهای بیماری‌های مشابه را تجویز کردند.

    اثربخشی دارو نیز نیازمند مطالعات مفصلی است ولی فرصت این کار نبود و بیماران را باید با دارو یا حتی دارونما راضی می‌کردند.

    در این میان دو دارو بیش از بقیه جدی تلقی شد. رمدسیویر و فاویپیراویر به عنوان دو داروی موثر برای این بیماری شناخته شد. ماده اولیه آن وارد و در داخل تولید و هر عدد رمدسیویر 700000 تومان فروخته شد! در مقاطعی قیمت آن در بازار سیاه و غیرقانونی به 50 میلیون هم رسیده بود! ظاهرا با ورود نهادهای بازرسی قیمت به 340 هزار تومان کاهش یافت.

    فارغ از این وضعیت بغرنج چندنکته بسیار مهم دراین ماجرا وجود دارد. اول اینکه شرکت‌های تولیدکننده این داروها درایران کدام هستند و صاحبان سهام و ذی‌نفعان آنها چه کسانی هستند؟ این شرکتها ذاتا هیچ کار بدی نکرده‌اند، دارو تولید و عرضه می‌کنند و این به نفع مردم است البته سود هم می‌برند اشکالی هم ندارد. ولی چرا دارویی که تا چندماه پیش از آن داروی بیمارستانی محسوب می‌شد، به یک باره و هنگامی که تاریخ مصرف آن در حال تمام شدن است در داروخانه‌ها توزیع شد؟! چه کسی دستور این کار را داد؟ و چه اثری بر قیمت آن داشت؟ و او چه سهمی از کارخانه تولید این دارو را داشته است؟

    مساله دیگر و مهم‌تر اینکه این دو دارو در ابتدا براساس شواهد و قراین اولیه به بیماران تجویز شد ولی چرا تجویز آن ادامه یافت؟ در حالی که باید گزارش‌های علمی و معتبر اثربخشی داروها تهیه و منتشر می‌شد. چرا در حالی که بسیاری معتقد بودند؛ این داروها به ویژه فاویپیراویر اثربخشی ندارد، صدها میلیارد تومان از مواد آن وارد و در اینجا تبدیل به دارو و به خورد مردم و بیماران داده شد.

    گفته می‌شود که فروش رمدسیویر فقط درسال 1399،بیش از 2140 میلیارد تومان بوده است.شرکت اکتوور چه نقشی در تولید این داروها داشته و آقای سعید نمکی چه نقش یا سهمی در این شرکت دارد؟ شرکت (سبحان انکولوژی) برکت در تولید این دارو چه نقشی داشته است؟ آیا تاخیر در واردات واکسن ربطی به این پاسخ‌ها ندارد؟

    همچنین جزییات قرارداد تولید واکسن اسپوتنیک شرکت اکتوور با روسها چرا متفاوت از واقعیت آن اعلام شد؟به‌طور کلی اعضای کدام یک از شرکت‌های دارویی در شوراها و کانون‌های تصمیم‌ساز حضور دارند که بتوانند در تصمیمات نظام درمانی و دارویی کشور اثرگذار باشند؟ تعداد زیادی داروساز، ویرولوژیست، ایمنولوژیست و اپیدمیولوژیست هرکدام طرف قرارداد یا عنصر اصلی تولید یک یا چند دارو و واکسن با شرکت‌ها و دستگاه‌های حکومتی یا خصوصی هستند. اصل این کار ایراد ندارد. ولی حضور آنان در کمیته‌های علمی و تصمیم‌سازی موجب تعارض منافع و ایراد است. شاید پاسخ به این پرسش‌های روشن، به ما نشان دهد که آیا دستی پنهان در ماجرای عدم واردات واکسن بوده است یا خیر؟ به‌طور کلی باید یک تحقیق کامل از سیاست دارویی در ماجرای کرونا صورت پذیرد تا خیلی از ابهامات رفع شود.