برچسب: صدا و سیما

  • مجلس حق پخش مسابقات ورزشی را به رسمیت شناخت؛ گامی مهم در جهت درآمدزایی باشگاه‌ها

    مجلس حق پخش مسابقات ورزشی را به رسمیت شناخت؛ گامی مهم در جهت درآمدزایی باشگاه‌ها

    محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، با انتشار مطلبی در شبکه اجتماعی ایکس، از به رسمیت شناخته شدن حق پخش مسابقات ورزشی توسط مجلس خبر داد. این اقدام که در راستای حمایت از باشگاه‌های ورزشی صورت گرفته، نویدبخش تحولی اساسی در تأمین منابع مالی پایدار برای این مجموعه‌ها است.

     

    مجلس حق پخش مسابقات ورزشی را به رسمیت شناخت؛ گامی مهم در جهت درآمدزایی باشگاه‌ها

     

    به گزارش خبرنگار رسا نشر – قالیباف در این باره اظهار داشت: “امروز مجلس مهم‌ترین منبع درآمد پایدار باشگاه‌ها یعنی حق پخش مسابقات ورزشی را به رسمیت شناخت.” این تصمیم پس از تصویب ماده ۱۷ لایحه نظام جامع باشگاه‌داری در مجلس اتخاذ شده است.

    جزئیات مصوبه مجلس و تأثیرات آن

    بر اساس این مصوبه، باشگاه‌ها به عنوان ذی‌نفعان اصلی کلیه حقوق ناشی از برگزاری مسابقات و رویدادهای رسمی باشگاهی شناخته می‌شوند. این حقوق شامل منافع مالی و معنوی، سمعی و بصری، ضبط رادیویی، حقوق تولید و پخش تلویزیون، حقوق چندرسانه‌ای و بهره‌برداری از نشان‌ها (آرم‌ها) می‌شود. به این ترتیب، نهادهایی مانند صداوسیما و سایر ارگان‌ها که متقاضی بهره‌برداری از این حقوق هستند، ملزم به توافق با باشگاه‌ها خواهند بود.

    تبصره‌های این ماده قانونی نیز نکات مهمی را در بر دارند:

    • تبصره ۱: سازمان برنامه و بودجه موظف است به منظور ارتقای سلامت جامعه و ترویج فرهنگ ورزش، اعتبارات لازم برای پرداخت حق پخش تلویزیون و حقوق چندرسانه‌ای مسابقات ورزشی را تأمین کند. این موضوع براساس آیین‌نامه‌ای که توسط صداوسیما با همکاری وزارت ورزش و جوانان و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تهیه و به تصویب هیئت وزیران می‌رسد، اجرایی خواهد شد.
    • تبصره ۲: وزارت ورزش و جوانان موظف است با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آیین‌نامه‌ای را برای چگونگی تأمین، تسهیم منافع مالی و معنوی، سمعی، بصری، چندرسانه‌ای و بهره‌برداری از نشان‌ها (آرم‌ها) بین ذی‌نفعان، سه ماه پس از لازم‌الاجرا شدن این قانون، به تصویب هیئت وزیران برساند.

    اهمیت این مصوبه برای آینده ورزش کشور

    به رسمیت شناختن حق پخش مسابقات ورزشی، گامی اساسی در جهت استقلال مالی باشگاه‌ها و ارتقای سطح کیفی ورزش کشور محسوب می‌شود. این اقدام می‌تواند به افزایش درآمدزایی، جذب سرمایه‌گذاری بیشتر و توسعه زیرساخت‌های ورزشی کمک شایانی کند. همچنین، شفاف‌سازی در فرآیند واگذاری و بهره‌برداری از حقوق پخش مسابقات، از بروز مناقشات احتمالی جلوگیری کرده و به توسعه پایدار ورزش کشور کمک خواهد کرد.

    با اجرای این قانون، انتظار می‌رود شاهد تحولی مثبت در عرصه ورزش کشور باشیم و باشگاه‌ها بتوانند با اتکا به منابع مالی پایدار، در مسیر پیشرفت و کسب افتخارات بیشتر گام بردارند.

  • اظهارات جدید جبلی در مورد رفتار مجریان روی آنتن زنده

    اظهارات جدید جبلی در مورد رفتار مجریان روی آنتن زنده

    پیمان جبلی، رئیس سازمان صداوسیما می‌گوید مجری برنامه گفت‌وگومحور صداوسیما باید رفتارها و گفتار خود را مدیریت کند.

    اظهارات جدید جبلی در مورد رفتار مجریان روی آنتن زنده

    به گزارش خبرآنلاین به نقل از ایسنا، پیمان جبلی، رئیس سازمان صداوسیما درباره مسئولیت اظهارات مهمانان برنامه و مجریان توضیح داد مسئولیت سخنان مهمان در برنامه زنده با خودش است اما مجری برنامه گفت‌وگومحور صداوسیما باید رفتارها و گفتار خود را مدیریت کند.

    جبلی افزود: «در برنامه‌های زنده که کارشناس و مهمان برنامه حضور پیدا می‌کنند مسئولیت صحبت و تحلیل‌شان به صورت طبیعی بر عهده خودشان است؛ به ویژه این‌که وقتی برنامه زنده است قابلیت کنترل، آن‌طور که ۱۰۰ درصد بتوان کنترل شود ممکن نیست. اما ادبیات و زبان بدن مجری برنامه‌های گفت‌وگومحور می‌تواند مفاهیمی داشته باشد که باید کنترل و مدیریت شود.»

  • کلاهبرداری که روح شد، اما همچنان به نام برنده شدن از رادیو صبا کلاهبرداری می کند

    کلاهبرداری که روح شد، اما همچنان به نام برنده شدن از رادیو صبا کلاهبرداری می کند

    مگر می‌شود یک نفر با مستندات مشخصی که اتفاقاً قابل ردیابی است، ادعای اخاذی و کلاهبرداری داشته باشد، و مرجع رسیدگی‌کننده بدون بررسی حساب مقصد و اخذ دفاعیه طرف دریافت‌کننده وجه، پرونده‌ای را با یک جلسه مختومه کند

    کلاهبرداریپایگاه خبری رسا نشر -مهدی سوری: اخیراً یکی از نزدیکانم با سادگیِ تمام به یک تماس تلفنی کلاهبرداری پاسخ داده، و بدون آنکه متوجه باشد فریب تماس‌گیرنده را خورده است. و بی آنکه کمی تامل کند به امید برنده شدن جایزه 30 میلیونی از رادیو صبا، رمز پویای خود را در اختیار فرد قرار داده و در آن طرف خط با نصب اپلیکیشن بانک حدود 60 میلیون تومان از حساب وی برداشت شده است.

    اینکه چگونه تماس‌گیرنده به تمام اطلاعات هویتی و کارت‌های بانکی و حتی موجودی حساب وی دسترسی و اطلاع دقیق داشته، بماند. حتی این موضوع که مالباخته با توجه به تمام هشدارهای رسانه‌ای و آموزش‌های پیشگیرانه پلیس فتا، چگونه باز هم فریب خورده و از او کلاهبرداری شده است، هم باشد برای بعد. موضوع مهم این است که علی‌رغم شکایت مالباخته از صاحبان حساب‌هایی که پول‌ها به آنها واریز شده، دادیار محترم شکایت مالباخته را نپذیرفته و بدون بررسی فنی و اخذ توضیح و بررسی تماس‌ها و پیام‌های رد و بدل شده، در یک انشاء 3 صفحه‌ای، خالی کردن حساب این فرد را مصداق کلاهبرداری نمی‌داند، عجیب اندر عجیب است!

    هرچه در حکم نگارش شده کنکاش می‌کنم نمی‌فهمم چگونه برای دادیار محترم سرقت و کلاهبرداری آشکار در این پرونده محرز نشده است؟ مالباخته می‌گوید من هیچ اطلاعاتی از کارت بانکی شامل شماره کارت، تاریخ و CVV2 به فرد نداده‌ام. به من گفت دو بار کد احراز هویت برایت می‌آید، بده. تنها با دادن همین دو کد متوجه شدم که مبالغ زیادی از حسابم در حال کسر شدن است! اگر این سرقت و کلاهبرداری نیست، پس چیست؟ اینکه فرد را تطمیع کنند و بگویند جایزه برنده شده‌ای و با چرب‌زبانی و دروغ حسابش را خالی کنند، کلاهبرداری نیست؟ اینکه بدون نیت قبلی و بدون رد و بدل شدن مال و صورت گرفتن معامله‌ای پول به حساب دیگری واریز شود، امری خودخواسته است؟ مالباخته جنون آنی داشته و تصمیم گرفته پول را به یک حساب تصادفی واریز کند؟ حتماً باید چاقو زیر گلوی فرد بگذارند تا مصداق دزدی باشد؟ حتماً باید تلفن همراهش را هک کنند تا بگوییم کلاهبرداری صورت گرفته است؟ آیا در ساده‌ترین حالت برای اثبات ادعای مالباخته نباید صاحب حساب مقصد را احضار و از وی توضیحات اخذ شود که به چه دلیل و بر چه اساسی پول به حساب شما آمده است؟

    واقعاً هنوز فکر می‌کنم دادیار مستقر در دادسرا قصد شوخی داشته، یا اینکه موضوع کلاهبرداری تلفنی و اینترنتی در حوزه تخصصی ایشان نبوده است. مگر می‌شود یک نفر با مستندات مشخصی که اتفاقاً قابل ردیابی است، ادعای اخاذی و کلاهبرداری داشته باشد، و مرجع رسیدگی‌کننده بدون بررسی حساب مقصد و اخذ دفاعیه طرف دریافت‌کننده وجه، پرونده‌ای را با یک جلسه مختومه کند؟ آیا آخر سال بوده و خواسته‌اند حجم پرونده‌ها را سبک کنند؟ یا 60 میلیون تومان پولِ به زحمت درآمده از مسافرکشی به چشمشان کم و ناچیز به نظر رسیده است؟

    منطق حکم می‌کند شماره تلفن همراه تماس‌گیرنده بررسی شود، مالک شناسایی و احضار گردد. حساب فرد دریافت‌کننده بررسی شده و فرد احضار شود. این یک رویه مشخص در پرونده‌های این‌چنینی است. ضمن اینکه با توجه به روایت مالباخته از تماس و فرد تماس‌گیرنده، به نظر نمی‌رسد طرف پشت خط یک جوجه هکر زیر 20 سال بوده باشد که برای سرگرمی 60 میلیون تومان یک نفر را بالا کشیده باشد. حتماً با در دست داشتنِ این حجم از اطلاعات کامل هویتی و بانکی  و نحوه تطمیع و سرعت عمل در فریب مالباخته، پشت این جریان یک تیم کلاهبرداری حرفه‌ای حضور دارد. و اتفاقاً رسیدگی به این پرونده می‌تواند رمزگشای پرونده‌های مشابه و کلاهبرداری‌هایی باشد که به راحتی در این کشور در حال انجام است.

    به هر حال، یک ادعایی مطرح شده است. آیا مرجع رسیدگی‌کننده نباید رویه اثبات یا رد ادعا را پیش گیرد؟ نوشتن چند خط حکم بر اساس چند بند و تبصره قانونی، بدون توجه به خسارت مادی و معنوی تحمیل شده بر مالباخته و مختومه کردن پرونده، آن هم به این دلیل که خودش کد را به طرف داده، با عدالت همخوانی ندارد. در کدام معامله مرسوم است که خریدار رمز پویایش را تلفنی به فروشنده بدهد تا او از آن طرف خط پروسه پرداخت آنلاین را تکمیل کند؟

    اینکه دادیار محترم ضرورت رسیدگی به این ماجرا را درک نکرده، بسیار تأسف‌آور است. شاید اگر به جای سرعت بخشیدن به مختومه کردن پرونده‌ها، کمی خود را جای مالباخته قرار می‌داد و به خسارتی که به فرد وارد آمده، فکر می‌کرد، شاید روند این پرونده به سمت کشف حقیقت و دستگیری کلاهبردارانی که همین الان آزادانه دنبال خالی کردن حساب یک فرد ساده‌لوح دیگر هستند، منجر شده بود. بر اساس دیده‌ها و شنیده‌های بسیاری احساس می‌کنم در دادسراهای شهرستان‌های غرب استان تهران، شاید به دلیل حجم بالای پرونده‌ها و کمبود نیرو، رسیدگی به پرونده‌ها آن‌چنان حرفه‌ای نیست. امیدوارم که ریاست محترم قوه قضائیه اهتمام ویژه‌ای به این مناطق داشته باشند و برای افزایش کیفیت خدمات قضایی و برخورداری شهروندان این شهرستان‌ها از عدالت تدبیری بیاندیشند. شاکی پرونده تا قبل از دریافت این حکم، امید بسیاری به عدالت دستگاه قضا برای پیگیری و احقاق حقوقش داشت. اگرچه خودش هم بسیار تقصیرکار است؛ اما آنچه از انشای این رأی برمی‌آید، مالباخته محکوم شده و کلاهبرداران بی‌گناه هستند. فکر می‌کنم آنها هم به خوبی رویه را می‌دانند و با شیوه‌ای مشخص کلاهبرداری می‌کنند و یقین دارند که قرار نیست پایشان به دادسرا و زندان باز شود!

    پ ن : رأی صادره تسط دادیار محترم به رویت چند نفر از وکلای خبره و متخصص در همین زمینه رسیده و همگی این عزیزان اذعان بر اشتباه دادیار در نگارش حکم داشته و معتقد هستند که در موضوع فوق کلاهبرداری آشکارا صورت گرفته و دادگاه باید علاوه بر احضار مالک خط همراه، فرد یا افرادی را که وجوه نقدی به حسابشان واریز شده است را احضار و توضیحات لازم از ایشان اخذ می شده و سپس اقدام به دادن حکم می کرده است.علی ایها الحال شاکی پرونده نسبت به این حکم در زمان مقرر اعتراض خود را پس از مشورت با وکلا تسلیم نموده است و همچنان امیدوار به رسیدگی عادلانه به این پرونده است. 60 میلیون تومان برای ما مردم معمولی که با زحمت به دست می آید پول کمی نیست!

    به روز رسانی و ادامه پیگیری این پرونده {30 تیر 1403}

    اکنون که حدود 5 ماه از این کلاهبرداری می گذرد، پیگیری این پرونده همچنان توسط قوه قضائیه ادامه دارد. اما به جهت سرعت لاک پشت وار درپیگری و شناسایی و دستگیری کلاهبردار یا کلاهبرداران، هیچ اتفاق خاصی در این پرونده رخ نداده است. حدود یک ماه پیش با استعلام شماره تلفن همراه تماس گیرنده، آدرس کلاهبردار مشخص گردیده و با نیابت قضایی مشخص شد که مالک سیمکارت در محل اعلامی سکونت ندارد و تنها روند مثبت پس از 5 ماه بی نتیجه ماند.

    نمی دانم دادایار شعبه منتظر چه چیزی بوده است؟ مشخص است کسی که کلاهبرداری می کند، آدرس ثبتی در سامانه اپراتور تلفن همراه و بانک یک نشانی غلط و سوخته است. و به فرض دادن اطلاعات درست در زمان خرید سیمکارت، حتماً پس از کلاهبرداری در نشانی اعلامی منتظر نمی نشیند تا یک روز پلیس او را دستگیر کند. پس نتیجه می گیریم رویه و روش شناسایی و احضار متهم به کلاهبرداری اشتباه است. اگر به جای تلف کردن وقت آن هم به مدت خدود 5 ماه از شکایت مالباخته، حساب مورد نظر مسدود و یا رد زنی از سایر خطوط این فرد صورت می گرفت، امروز این پرونده مختومه شده بود و شاکی به حقش رسیده بود. چه بسا این روند کند و طاقت فرسای رسیدگی به این شکایت، فرد کلاهبردار از همین روش برای خالی کردن حساب چندین نفر دیگر هم اقدام کرده باشد. واقعاً گمان نمی کنم اگر نیت بر رسیدگی عاجل به چنین پرونده هایی باشد، دسترسی به شخص کلاهبردار خیلی هم سخت باشد.

    در نهایت با عدم حضور کلاهبردار در محل اعلامی توسط اپراتور، این پرونده در بلاتکلیفی قرار گرفت. و مشخص نیست اقدام بعدی دستگاه قضایی برای پیگیری از طریق روش های دیگر چقدر زمان خواهد برد. اصلاً آیا مالباخته در نهایت به پولش می رسد؟ و یا اینکه اگر شانس داشته باشد کلاهبردار طعمه های بیشتری را به دام بیندازد، و شکات پرونده زیاد شوند و پلیس آگاهی مجیور شود به طور ویژه به این پرونده رسیدگی کند.

    احتمالاٌ بعد از مطالعه این پرونده متوجه شده اید که اگر از این روشها سر شما کلاه بگذارند، باید بی خیال پولتان شوید. نمی گوییم شکایت نکنید و یا امیدی نداشته باشید، فقط زیادی روی کمک پلیس و قوه فضائیه حساب باز نکنید. منتظر نباشید به این زودی ها کلاهبردار به دام بیفتد و شما به اموالتان برسید. پس بهتر است حواستان را جمع کنید و در دام شیادان نیفتید. شما آنقدرها هم آدم مهم و خوش شانسی نیستید که از صدا و سیما به شما زنگ بزنند و برنده جایزه شوید. امروز اگر به هشدار ها توجه نکنید و فریب بخورید شما هم مانند شاکی این پرونده ساده نباشید که م. صادقی و یا فرد ناشناس دیگری که از خط تلفن و حساب بانکی او استفاده می کند، به سادگی تمام پول را از حسابش برداشت کرد و یک لیوان آب خنک نوشید و اکنون گوشه ای از این مملکت به کلاهبرداری مشغول است، باید حسرت آن روز را بخورید که به آن تماس پاسخ دادید و طمع کردید که قرار است به حسابتان پول بریزند. اما برعکس، حسابتان را طوری خالی می کنند که برای پس گرفتن آن ماهها از این دادسرا، به آن اداره آگهی بروید و دست آخر پولتان که برنمی گردد هیچ، کلی هزینه اضافی هم خرج کردید و از همه بدتر اعصاب و روانتان آسیب خواهد دید.

    بعید می دانم در این پرونده اتفاق خاصی که به نفع مالباخته باشد رقم بخورد. اما اگر فرجی شد، در به روز رسانی بعدی اسناد و احکام صادره در این پرونده را منتشر خواهیم کرد. در آخر باز هم هشدار می دهیم که به هیچ عنوان به تماس های مشکوک پاسخ ندهید و اگر کسی از هر طریقی با انواع وعده‌ها از شما درخواست اطلاعات بانکی و مخصوصاً کد رمز پویای پیامک شده به تلفن تان را کرد، همان جا مکالمه را قطع کنید و شماره را به پلیس فتا گزارش دهید.

    به روز رسانی پرونده پس از 1 سال { تیر 1404}

    یک سال از ماجرای این کلاهبرداری تلفنی گذشته و شاید برای شما مهم باشد بدانید که ماجرای این کلاهبرداری در نهایت به کجا رسید؟ پس از کلی دوندگی شاکی، بالاخره حکم جلب سیار  متهم م. صادقی صادر شد و مشخص شد که مالباخته تنها شاکی پرونده نیست و افراد زیادی با عناوین مجرمانه متفاوت برای جلب متهم به درب خانه ثبت شده وی رفت و آمد کرده‌اند. حال این متهم کجاست؟ خدا می داند. بررسی‌ها نشان می‌دهد که این فرد همچنان داخل کشور است چراکه بر خلاف تصور ما و روش‌های مشابه و مرسوم، این کلاهبرداری از داخل زندان نبوده، و از آنجایی که م. صادقی در لیست زندان های کشور هم نیست و از کشور هم خارج نشده، قطع به یقین در همین تهران، یا شهرهای اطراف آن مخفی شده است. تا جایی که می دانیم، هر چند وقت یکبار پیدایش می شود، کلاه عده ای را بر می‌دارد و برای مدتی ناپدید می شود.

  • فریدون صدیقی: رسانه‌ ملی تک‌صدا نیست، بی‌صداست / متأسفم که صداوسیمای ما سال‌هاست مخاطب‌محور نیست

    فریدون صدیقی: رسانه‌ ملی تک‌صدا نیست، بی‌صداست / متأسفم که صداوسیمای ما سال‌هاست مخاطب‌محور نیست

    در حالی که افکار عمومی در بحبوحه جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران چشم‌انتظار روایت‌های شفاف و ملی از سوی رسانه‌ها بودند، فریدون صدیقی، روزنامه‌نگار و استاد پیش‌کسوت روزنامه‌نگاری، با نقد جدی عملکرد صداوسیما می‌گوید این رسانه «کنش‌مند نیست، واکنشی است» و در عمل «سال‌هاست کارکرد ملی خود را از دست داده است». او معتقد است رسانه ملی، نه‌تنها در روایت‌سازی ملی و بحران‌محور ناتوان بوده، بلکه با بی‌توجهی به مخاطب، عملاً میدان را برای رسانه‌های برون‌مرزی باز گذاشته است.

    فریدون صدیقی: رسانه‌ ملی تک‌صدا نیست، بی‌صداست / متأسفم که صداوسیمای ما سال‌هاست مخاطب‌محور نیست

    زینب‌کاظم‌خواه: فریدون صدیقی در گفت‌وگو با خبرآنلاین، با انتقاد از فقدان مخاطب‌محوری، تک‌صدایی شدن رسانه ملی، نبود خبرنگاری میدانی و مرجعیت از دست رفته‌ی رسانه‌ها، درباره صدا و سیمایی سخن می‌گوید که دیگر نه اعتماد عمومی را دارد، نه سرعت و دقت در روایت واقعیت، و نه حتی جسارت شنیدن صدای مخالف در چارچوب منافع ملی. به اعتقاد او، رسانه‌ای که مخاطب را نمی‌شناسد، طبیعتاً برنامه‌ای هم برای او ندارد، و نتیجه‌ی این بیگانگی، کوچ تدریجی افکار عمومی به سوی رسانه‌های بیگانه‌ای است که هرچند با نیت‌های سیاسی و غیردوستانه عمل می‌کنند، اما صدایی را بازتاب می‌دهند که مردم در رسانه رسمی خود گم کرده‌اند.

    در این گفت‌وگو، صدیقی فقط از ضعف فنی یا محتوایی این رسانه گلایه نمی‌کند؛ او از بحران اعتماد، از نادیده‌گرفتن عقل جمعی، و از ساختاری می‌گوید که «رسانه ملی» را به ابزاری برای حفظ یک نگاه خاص بدل کرده است، نه انعکاس‌دهنده‌ی صدای ملی. از نگاه او، صداوسیما دیگر نه رسانه‌ای ملی، که تنها پژواک یک جریان محدود فکری است؛ رسانه‌ای که به‌جای همراهی با مخاطب، از او فاصله گرفته و هر روز بیشتر به بی‌صدا شدن نزدیک می‌شود.

    در پاسخ به این پرسش که در دوران بحران، روایت ملی و مؤثر چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد و صداوسیما چقدر در جنگ ۱۲ روزه موفق به چنین روایتی شد، گفت: «صداوسیمای ما جناحی است و جناحی بوده است. این جناحی بودن باعث شد پاره‌ای از اخبار نگاهی جناحی داشته باشد. این خود به خود اتفاق نیفتاده، بلکه سال‌هاست در این سازمان نهادینه شده است. صداوسیمای ما یک رسانه کنش‌مند نیست، معمولاً واکنشی است؛ یعنی اتفاقی می‌افتد و وقتی از طریق شبکه‌های مجازی یا شهروندخبرنگاران منتشر می‌شود، آن‌وقت وارد عمل شده و واکنش نشان می‌دهد.»

    صدیقی ادامه داد: «وظیفه‌ی رسانه واکنش آنی، کنش‌مند بودن، دقت و سرعت در عمل است. اما صداوسیمای ما هرگز این‌طور نبوده و دهه‌هاست این موضوعات مشمول حالش نمی‌شود و همچنان به همین رویکرد ادامه می‌دهد.»

    به باور او صداوسیما در مورد جنگ ۱۲ روزه، پوشش خبری درستی ارائه نداد و ادامه می‌دهد: «اول به این دلیل که جامعه را به زعم خودش نگران و لرزان نکند و دوم این‌که با نشر خبر و تصاویر غیرمستقیم، به زعم خود، به رسانه‌ها و خبرنگارانی که دشمن تلقی می‌شوند، کمک نکند.»

    او با تأکید بر تأخیری بودن عملکرد صدا و سیما در پوشش اخبار، افزود: «در نتیجه‌ی همین نگاه، ما کمتر خبرهایی را دیدیم که به‌موقع منتشر شوند. بیشتر خبرهای تأخیری را می‌دیدیم که از فلان خبرگزاری یا شبکه برون‌مرزی منتشر شده بود.»

    صدیقی به جِد باور دارد که رادیو و تلویزیون ما که منسوب به «ملی» است، مدت‌هاست کارکرد ملی‌اش را از دست داده‌ و چنین قابلیتی برای روایت‌گری ملی را ندارد.

    مخاطب موضوعیت ندارد

    وقتی بحث به شناخت مخاطب رسید، صدیقی با اشاره به سه کارکرد اصلی یک رسانه توضیح داد: «رسانه سه کارکرد دارد؛ خبررسانی به موقع، دقیق و صحیح، تحلیل رویداد، و سوم سرگرمی. سال‌هاست صدا و سیما مرجعیت خود را در خبررسانی و تحلیل رویدادها از دست داده. آنچه برایش مانده، فقط سرگرمی است، آن هم در حد یک سریال و پخش برنامه‌های تلویزیونی که اغلب دستخوش تغییرات نابجا و ناروا می‌شود تقلیل یافته است. به عنوان مثال برنامه نود فردوسی‌پور یکی از برنامه‌های پرمخاطب تلویزیون بود اما نتوانستند تحملش کنند، در حالی که آن برنامه مخاطب داشت، سودآوری داشت و آورده‌ی اجتماعی بالایی برای صداوسیما فراهم کرده بود؛ ولی آن را نادیده گرفتند و حذفش کردند. بنابراین صداوسیمای ما اصلاً مخاطب‌محور نیست. بیشتر برای یک جریان فکری است و مخاطبش هم از همان گروه است. بنابراین این‌که چند درصد مردم تلویزیون می‌بینند برای این سازمان اهمیتی ندارد.»

    صدیقی سپس با اشاره به فقدان حضور به‌موقع خبرنگاران در صحنه‌ی حوادث گفت: «مثلاً اسرائیل به خاک ایران تجاوز کرده و اهدافش پادگان‌ها و مکان‌های نظامی بوده. آیا صدا و سیما، با آگاهی از این مسئله، خبرنگاران و تصویربردارانش را بلافاصله به محل حادثه اعزام می‌کرد تا گزارش بگیرند؟ من کاملاً بعید می‌دانم. کما اینکه در حمله‌ای که به خود صدا و سیما شد، خودش هم غافلگیر شد.»

    فریدون صدیقی: رسانه‌ ملی تک‌صدا نیست، بی‌صداست / متأسفم که صداوسیمای ما سال‌هاست مخاطب‌محور نیست

    او ادامه داد: «عمیقاً متأسفم که صداوسیمای ما سال‌هاست مخاطب‌محور نیست. بسیاری از رسانه‌های دیگر ما هم مرجعیت خود را از دست داده‌اند. سایت‌ها، روزنامه‌ها، خبرگزاری‌ها… چرا کسی رغبت نمی‌کند روزنامه بخرد؟ چون بیشتر رسانه‌های ما تأخیری عمل می‌کنند. در حالی که وظیفه‌ی رسانه و خبرنگار، حضور به‌موقع و بهنگام در صحنه است. اگر قرار است مورد مواخذه قرار گیرد، ما دروازه‌بان خبر داریم. سردبیر یا مدیرمسئول آن رسانه باید مؤاخذه شود.»

    او در پایان این بخش از سخنانش، با انتقاد از وضعیت صنفی خبرنگاران گفت: «در سال‌های اخیر، نمونه‌های زیادی بوده که خبرنگاران به خاطر تهیه‌ی گزارش، از ادامه‌ی کار محروم شده‌اند. به همین دلیل، به گمان من، ناامیدترین قشر جامعه برای انجام وظیفه‌ی درست خود، روزنامه‌نگاران هستند. آن‌ها عملاً کارمند شده‌اند؛ خودشان را مثل کارمند ساده‌ی ثبت احوال می‌بینند که فقط باید شناسنامه صادر کند.»

    صداوسیما حتی تک‌صدا هم نیست؛ بی‌صداست

    صدیقی در پاسخ به پرسشی درباره تک‌صدایی شدن رسانه ملی و حضور تحلیلگران تکراری، گفت: «من اصلاً قائل به تک‌صدایی بودن هم نیستم. رادیو و تلویزیون ما در واقع بی‌صدا حرکت می‌کند. اگر هم گاهی چند نفر از جناح اصلاح‌طلب دعوت می‌شوند، مصاحبه‌ها بیشتر هدایت‌شده است. سعی می‌کنند صداها را کنترل کنند یا نادیده بگیرند.»

    او با اشاره به حذف صداهای دلسوز اما متفاوت افزود: «آدم‌هایی که دعوت می‌شوند، قطعاً حرفی برای گفتن دارند. اما آیا آن نظرها باعث تغییر یا اصلاح رویکرد شده؟ اصلاً و ابداً. حتی کسانی که دیدگاه مخالف دارند، همگی پایبند به منافع و مصالح ملی‌اند. من کسی را نمی‌شناسم که بخواهد در رسانه ملی حرف بزند و هر چه دلش خواست بگوید.»

    او ادامه داد: «ده‌ها تحلیل‌گر واقع‌بین داریم که در چارچوب منافع ملی می‌نویسند. اما رسانه‌ی ما، آن‌ها را حداقلی و بی‌اهمیت تلقی می‌کند. بودن و نبودن آن صداها برای رسانه ملی بی‌اهمیت شده است. برای همین است که آن‌ها اگر بخواهند حرف بزنند، می‌روند با رسانه‌های بیگانه حرف می‌زنند.»

    خودمان مردم را به سمت رسانه‌های برون‌مرزی سوق دادیم

    در ادامه گفت‌وگو، فریدون صدیقی درباره انتقادات نسبت به رجوع مردم به رسانه‌های خارجی، چنین توضیح داد: «هر رسانه‌ای می‌خواهد پیامش را به مخاطب هدفش برساند. اگر رسانه‌ای برای سازمان نظام پزشکی است، برای پزشکان، دانشجویان پزشکی و علاقه‌مندان به پزشکی تولید محتوا می‌کند. یک رسانه ورزشی است، یکی سیاسی است، یکی عمومی. بنابراین وقتی رسانه‌های داخلی ما خواسته یا ناخواسته، مخاطب را هل داده‌اند که ما را نبین، نشنو، نخوان، طبیعی است که او به سمت رسانه‌های برون‌مرزی سوق داده شود.»

    او ادامه داد: «هر رسانه‌ای کارکرد و هدف خودش را دارد. انتقاد از رسانه‌ای مثل اینترنشنال بی‌مورد است. چون آن رسانه برای دشمنی با جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته. بی‌بی‌سی یک نوع محتوا تولید می‌کند، الجزیره یک نوع دیگر. این‌که آن‌ها صدای ما نیستند، عجیب نیست. صدای ما باید در داخل کشور تولید شود.»

    صدیقی با انتقاد از ضعف رسانه‌های داخلی گفت: «عمیقاً متأسفم که رسانه‌های ما عموماً صدای مخاطب خودشان نیستند. در نتیجه نباید انتظار داشته باشیم که رسانه‌ی خارجی دوست ما باشد و برای ما حرف بزند. چرا روزنامه‌های ما حداقلی شده‌اند؟ چرا خبرگزاری‌ها دیده و خوانده نمی‌شوند؟ ما پنج میلیون دانشجو داریم، نود میلیون جمعیت داریم، چرا این اتفاق می‌افتد؟ این را نهادهای بالادستی مثل وزارت ارشاد باید پاسخ دهند.»

    او در پایان گفت: «مخاطب، وقتی صدای خودش را در رسانه داخلی نشنود، مجبور است سراغ صدای بیرون برود. رسانه باید به نیاز واقعی مخاطب پاسخ دهد تا مخاطب سراغ رسانه‌های بیگانه نرود.»

     

     

     

  • وقتی مردم پاسخ‌هایشان را از رسانه‌ ملی بگیرند دیگر سراغ فیک‌نیوزها نمی‌روند/ صداوسیما در دوران پساجنگ چه کند تا شاید «ملی» شود؟

    وقتی مردم پاسخ‌هایشان را از رسانه‌ ملی بگیرند دیگر سراغ فیک‌نیوزها نمی‌روند/ صداوسیما در دوران پساجنگ چه کند تا شاید «ملی» شود؟

    پذیرش نگاه مغایر، رفتن به سراغ نخبگان، یافتن پاسخ کارشناسی برای پرسش‌ها، ابهام‌ها و چالش‌ها و فرآیندمحور بودن به‌جای اقدام‌محور بودن، چهار «بایسته‌ ملی» است که مجید رضائیان استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم توجه به آن‌ها را به‌خصوص در دوران پساجنگ برای هر رسانه‌ای، ازجمله صداوسیما لازم می‌داند.

    وقتی مردم پاسخ‌هایشان را از رسانه‌ ملی بگیرند دیگر سراغ فیک‌نیوزها نمی‌روند/ صداوسیما در دوران پساجنگ چه کند تا شاید «ملی» شود؟

    نرگس کیانی: درخصوص عملکرد صداوسیما که خود را «رسانه ملی» می‌داند، در طول جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، انتقادات فراوان است. انتقاداتی که مربوط به امروز و دیروز هم نیست. بلکه سال‌هاست که تحت عنوان «از دست رفتن مرجعیت رسانه‌ای در داخل و واگذاری آن به خارج» از سوی استادان علوم ارتباطات و روزنامه‌نگاری در موردش هشدار داده می‌شود. پس شاید بهتر باشد به جست‌وجوی پاسخ پرسشی تازه پرداخت. این که «رسانه‌های ما و در راس آن صداوسیما در شرایط پساجنگ باید به چه چیزهایی توجه کنند؟» آن‌چه باید در دوران پساجنگ مورد توجه اهالی رسانه و صداوسیما به‌عنوان سردمدار قرار گیرد چهار مورد است. مواردی که مجید رضائیان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم از آن‌ها تحت عنوان «بایسته‌های ملی» یاد می‌کند. بایسته‌های مورد اشاره رضائیان، پذیرش نگاه مغایر، رفتن به سراغ نخبگان، یافتن پاسخ کارشناسی برای پرسش‌ها، ابهام‌ها و چالش‌ها و فرآیندمحور بودن به‌جای اقدام‌محور بودن است. رضائیان معتقد است تنها در صورت رعایت این موارد است که یک رسانه می‌تواند اثرگذار و جریان‌ساز باشد.

    بایسته نخست؛ پذیرفتن نگاه مغایر

    رسانه‌های ما و در راس آن صداوسیما در شرایط پساجنگ باید به چه چیزهایی توجه کنند؟ مجید رضائیان پیش از پاسخ دادن به این پرسش از ارجح بودن نگاه ملی بر هر دیدگاه دیگر حتی از سوی اپوزیسیون در طول جنگ ۱۲ روزه گفت. او در این مورد توضیح داد: «حتما فراموش نکرده‌اید که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری ۵۰ درصد واجدین شرایط حاضر به شرکت نشدند. این افرادِ گلایه‌مند و معترض با چهره‌ها و شخصیت‌هایی که در راس قدرتند دچار مسئله‌اند و حتی برخی‌شان اپوزیسیون محسوب می‌شوند. با این حال، در جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، همه به میدان آمدند. به عبارت دیگر، نگاه ملی را بر هر دیدگاهی ترجیح دادند. چون نیرویی خارجی در برابر کشور قرار گرفته بود. در چنین شرایطی رسانه‌ها و مشخصا صداوسیما چه باید بکنند؟»

    نویسنده کتاب «شیوه‌نامه روزنامه‌نگاری» با برشمردن «پذیرفتن نگاه مغایر» به‌عنوان بایسته نخست برای تاکید بر اهمیت آن ادامه داد: «آزادی بیان که به‌عنوان ذات و هویت رسانه شناخته می‌شود در گرو به رسمیت شناختن نگاه مغایر است. در توضیح نگاه مغایر باید گفت طبیعتا صحبت در خصوص هر موضوعی همراه با اظهارنظرهای موافق و مخالف است. به رسمیت شناختن نگاه مغایر یعنی پوشش دادن اظهارنظرهای مخالف. یعنی منتقدین، معترضین و مخالفین بتوانند بدون آن که مشکلی برای‌شان پیش بیاید، حرف‌شان را بزنند. این توصیه‌ای است که در مورد مخاطبین عام باید به آن توجه کرد. اما در مورد نخبگان چه‌طور؟»

    بایسته دوم؛ رفتن به سراغ نخبگان

    حرف‌های نخبگان، حرف‌های کارشناسی است. پس ما باید به سراغ نخبگان برویم و اجازه دهیم حرفشان را بزنند. درواقع برای آن‌ها مجالی فراهم کنیم. چراکه بسیاری از آن‌ها حاضر به سخن گفتن نیستند. رضائیان با اشاره به این نکته در مورد خصوصیات نگاه نخبگانی توضیح داد: «نخبگان اگر بخواهند در مورد موضوعی صحبت کنند، اساس بحث را بر نگاه کارشناسی و ارائه راهکار می‌گذارند. فراموش نکنید که نگاه مغایر را در دل مباحث نخبگانی هم باید دید. برای ارائه مثالی در این زمینه می‌توانم به سیاست خارجی اشاره کنم. بحث اکنون ما نباید این باشد که نشستن پای میز مذاکره خوب است یا بد؟ چراکه وقتی جنگ آغاز شد ما پای میز مذاکره بودیم. در نگاه بین‌المللی درخصوص هر موضوعی دو اصل هم‌زمانِ با هم سنجیده می‌شود؛ یکی منافع و دیگری حقوق. حق شما هیچ‌گاه از سوی جریان‌های مختلف قدرت به رسمیت شناخته نخواهد شد، مگر با آن‌ها اشتراک منافع پیدا کنید. درواقع اشتراک منافع که پیدا کردید به حق‌تان می‌رسید. مسیری که ژاپن و چین برای رسیدن به موقعیت کنونی پیمودند چه بود؟ آن‌ هم در حالی که مشکلات‌شان از اکنون ما بسیار بیشتر بود. آن‌ها نشان دادند اگر به سراغ ایجاد منافع مشترک بروید به نتیجه می‌رسید. این حرف کنونی نخبگان است.»

    او با اشاره به آن‌چه نخبگان می‌گویند، افزود: «آن‌ها می‌گویند صحبت مدام از حق‌تان سبب نمی‌شود که به آن برسید. نمونه‌اش این که دو کشورِ دارای بمب اتم، کشوری عضو آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و متعهد به پیمان NPT را بمباران می‌کنند. چرا؟ به این دلیل که آن کشور مبادا به سلاح هسته‌ای دست پیدا کند. درحالی که خود اذعان می‌کنند که آگاه بر نبود سلاح هسته‌ای در آن کشور هستند. ما اگر هزار بار دیگر هم این راه برویم، اگر فقط از حق‌مان بگوییم، باز هم به همین نقطه می‌رسیم که رسیده‌ایم. به عقیده نخبگان برای رسیدن به حق‌مان باید میان منافع و حقوق رابطه برقرار کنیم. درواقع  این دو را باید در کنار یکدیگر دید و این‌گونه نیست که بتوان یکی را حفظ و دیگری را حذف کرد. بنابراین گاهی اوقات باید راه‌های دیگر را هم امتحان کرد. این‌گونه است که می‌توان از زمین بازی کشورهای جنگ‌طلب خارج شد و در زمین دیگری بازی کرد. این حرف نخبگان است اما آیا شنیده می‌شود؟ آیا صداوسیما این حرف را منعکس می‌کند؟ اگر پاسخ منفی است، که هست، بایسته دوم رسانه‌ها و به شکل مشخص صداوسیما، باید رفتن به سراغ نخبگان باشد.»

    بایسته سوم؛ پاسخ به پرسش‌ها، ابهامات و چالش‌ها

    نویسنده کتاب «تیترنویسی در وب» با اشاره به سه سطح پرسش‌ها، ابهام‌ها و چالش‌ها برای توضیح بایسته سوم، این‌طور گفت: «در بایسته سوم، رسانه، خصوصا صداوسیما باید پرسش‌ها، ابهامات و چالش‌ها را پیدا کنند و روی تک‌تک آن‌ها کار مستقل رسانه‌ی انجام دهند. امروزه روز، دنیای رسانه شاهد حضور روزنامه‌نگاران ـ کارشناسان است. امروزه روزنامه‌نگار یعنی Analytical journalism، یعنی روزنامه‌نگاری تحلیلی، یعنی رفتن به سراغ دو عنصر آخر روزنامه‌نگاری؛ عناصر داینامیک؛ پاسخ دو پرسش «HOW» و «WHY». این بخشی از واقعیت است که وقتی مردم پاسخ پرسش‌ها، ابهامات و چالش‌های خود را از رسانه خودشان بشنوند، از صداوسیما بشنوند، دیگر به فیک‌نیوزها اعتنا نخواهند کرد.»

    بایسته چهارم؛ فرآیندمحور بودن به جای اقدام‌محور بودن

    از نظر مجید رضائیان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم بایسته چهارم این است که در شرایط کنونی به جای اقدام‌محور بودن، فرآیندمحور بود. او در این مورد توضیح داد: «نهایت هنر رسانه‌های ما و از جمله صداوسیما این است که منتظر بمانند تا اتفاقی رخ دهد و آن‌ها نسبت به آن واکنشی نشان دهند و نهایتا گزارشی تهیه کنند. این است که شما همیشه اقدام‌محور و واکنشی باقی می‌مانید. رسانه شما، زمانی رسانه موفقی خواهد بود که بتواند جریان‌سازی کند. روزنامه‌نگاری یکی از زیرمجموعه‌های ارتباطات فرآیندی است. روزنامه‌نگاری زمانی فرآیندمحور می‌شود که شما به انتخاب سوژه بپردازید و جریان‌سازی کنید. این کاری است که هم صداوسیما و هم رسانه‌های دیگر باید انجام دهند. این بایسته‌ها را در صورتی می‌توان عملیاتی کرد که به بایسته اول پایبند بود و از دیدگاه‌های مغایر، از چندصدایی بهره برد.»

    رضائیان با بیان این که «این‌ها اصولی نیستند که مختص رسانه‌های ایرانی باشند»، صحبت خود را این‌طور به پایان برد: «شما با جست‌وجویی ساده می‌توانید دریابید که امروزه روزنامه‌نگاری تحلیلی در دنیا چه می‌کند؟ ارتباطات فرآیندی چه می‌کند؟ آیا از نگاه مغایر بهره می‌برد یا خیر؟ آیا جریان‌ساز است یا منفعل؟ در نهایت این که رعایت این بایسته‌هاست که موجب شاخص شدن یک رسانه‌ در دنیا، موجب محور شدن آن و موجب جریان‌سازی توسط آن می‌شود.»

     

  • شمس‌الواعظین: سوختن ساختمان شیشه‌ای را نباید صدا و سیما نشان می‌داد

    شمس‌الواعظین: سوختن ساختمان شیشه‌ای را نباید صدا و سیما نشان می‌داد

    در روزنامه‌نگاری بحران، پروتکلی داریم که این جور تصویرسازی که به طرف مقابل گفته شود موشک شما به هدف خورده است، اشتباه است و نباید ارائه شود. 

    شمس‌الواعظین: سوختن ساختمان شیشه‌ای را نباید صدا و سیما نشان می‌داد

     

        عصر ایران- دومین نشست از مجموعه نشست‌های «همبستگی اجتماعی و دفاع ملی» با عنوان «ابعاد رسانه‌ای» در ۱۸ تیر۱۴۰۴ در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. 

        در این نشست شماری از استادان حوزه علوم ارتباطات به بررسی ابعاد رسانه‌ای و روایت‌سازی رسانه‌ها در جنگ اسراییل علیه ایران پرداختند. «علی ربیعی» رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، «ماشاءالله شمس‌الواعظین»، مشاور مرکز مطالعات راهبردی غرب آسیا در تهران و روزنامه‌نگار، «مسعود کوثری»، استادیار و مدیر گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران و «نفیسه زارع کهن»، روزنامه نگار و مدرس دانشگاه در این نشست به ایراد سخنرانی پرداختند. 

        اعظم ده‌صوفیانی دانش‌آموخته دکتری علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی هم دبیری علمی نشست را بر عهده داشت.

     

     

        جنگ ۱۲ روزه، مبتنی بر جاسوسیِ متکی بر هوش‌مصنوعی و عملیات روانیِ متکی بر رسانه بود- ربیعی

        علی ربیعی رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات در این نشست با اشاره به جنگ ۱۲ روزه گفت: ما شاهد جنگی بودیم که از جنگ‌های متعارف متفاوت بود. این جنگ بیشتر متکی بر ۲ پایه تکنولوژی و عملیات روانی بود که البته جنگ‌های آینده هم از همین جنس خواهد بود.

        ربیعی توضیح داد: اگر جنگ‌های سنتی مانند جنک ناپلئون و جنگ صلیبی را در نظر بگیریم، باید بگوییم این نوع جنگ‌ها بیشتر بر نیروی انسانی و ابزار زمان خود متکی بود. جنگ جهانی دوم هم بیشتر مبتنی بر ابزار و نیروی انسانی و اصل تصرف بود در حالیکه در روزهاه اخیر ما شاهد جنگی علیه ایران هستیم که بیشتر مبتنی بر هوش مصنوعی است. بنا به تعریف پسا مدرنی در واقع، نیروی انسانی و نیروی زمینی و اصلاً موضوع تصرف در این جنگ جایگاهی نداشت. به عبارتی این جنگ مبتنی بر قدرت هوش مصنوعی و جاسوسی متکی بر هوش مصنوعی و عملیات روانی متکی بر رسانه بود. در عملیات روانی متکی بر رسانه هم از رسانه‌های دیجیتال و هم از اخبار شبکه‌های اجتماعی استفاده شد.

      رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات یادآور شد: آنچه در این جنگ بی‌سابقه بود نوعی تصمیم مردم، رفتار سیاسی و قضاوت مردم و همدلی بزرگی بود که ظاهر شد و این تصمیم مردم و رفتار سیاسی آنها بود که مهمترین عنصر بازدارنده برای هر نوع نقشه اسرائیل و آمریکا علیه ایران بود که البته بی‌سابقه بود.

      در جنگ‌های نسل جدید، روایت‌سازی رسانه‌ای جای توپ و تفنگ را گرفته است- شمس الواعظین

      ماشاءالله شمس الواعظین مشاور مرکز مطالعات راهبردی غرب آسیا در تهران گفت: ما بطور کلی ۲ دسته بلایای جهانی داریم. یک دسته بلایای طبیعی مانند زمین لرزه، طوفان و سونامی و دیگری بلایای دست‌ساز انسان هستند مانند جنگ‌ها، حرکت‌های تروریستی و … این نوع بلایا توسط انسان ایجاد می‌شوند. به عنوان مثال انسان‌ها تصمیم می‌گیرند که فلان جنگ اتفاق بیفتد.

      رییس انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران در ادامه اظهار داشت: در جنگ‌های نسل چهارم به بعد، به دلیل وسعت جغرافیای وقوع چالش، دیگر بحث‌های نظارت بصری روی رویدادها حذف شده‌است. 

      بنابراین به جای مشاهده انسان در محل وقوع آن چالش یا آن جنگ، روایت در نوشتار یا قاب در تصویر و یا گفتار در رسانه‌های شنیداری قرار گرفته است. به همین دلیل روان شناسان تبلیغات و اساتید علوم ارتباطات این سه قاب یا سه اصل را که می‌تواند رابطه مخاطب با پدیده دست‌ساز انسان را برقرار کنند، مورد توجه قرار داده‌اند. 

      به عنوان مثال، ساختمان شیشه‌ای صدا و سیما هدف قرار گرفت. من که در منزل بودم یا مردمی که در خانه نشسته بودند، نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاده است تا آن قاب ساخته شد. 

      البته ما در جنگ‌ها پروتکل‌هایی داریم که نباید آن قاب پخش می‌شد. من به مدیران صدا و سیما هم گفتم که قاب بسیار زیبایی از سوختن ساختمان شیشه‌ای در اختیار اسرائیل قرار دادند. در حالی که ما در روزنامه‌نگاری بحران، پروتکلی داریم که این جور تصویرسازی که به طرف مقابل گفته شود موشک شما به هدف خورده است، اشتباه است و نباید ارائه شود. در روایت‌سازی بسیار مهم است که ما قاب را چگونه تدوین کنیم و چگونه عرضه کنیم.

        مشاور مرکز مطالعات راهبردی غرب آسیا در تهران ادامه می‌دهد: در جنگ ایالات متحده آمریکا و ائتلاف بین‌المللی، سقوط بغداد توسط نیروهای مسلح صورت نگرفت؛ بلکه توسط نیروهای سی‌ان‌ان صورت گرفت. فاصله اولین سرباز ایالات متحده آمریکا با بغداد یعنی مرکز وقوع رویداد، ۱۶۸ کیلومتر بود، اما سی‌ان‌ان پیش‌قراول این حرکت بود و اعلام کرد بغداد سقوط کرد. 

       اصلاً جنگ و مقاومتی برای سقوط بغداد صورت نگرفت، زیرا سربازی که در حلقه اول، دوم تا پنجم دفاع از بغداد ایستاده بود، شنیده بود بغداد سقوط کرده است و دیگر از کجا دفاع کند.  قابی که سی‌ان‌ان ساخت در چگونگی طرح این موضوع و غافل گیری افکار عمومی و ارتش عراق در جنگ بسیار بسیار تعیین‌کننده بود.

       وی با اشاره به جنگ ۱۲ روزه گفت: در جنگ ۱۲ روزه تجاوز اسرائیل به ایران، من به عنوان روزنامه‌نگار شاهد یک سری جابه‌جایی‌هایی در ایستگاه‌های تلویزیونی، شبکه‌ها، انتقال خبرنگار از تقطه‌ای به نقطه دیگر بودم. احساس کردم اتفاقی در حال وقوع است؛ زیرا رسانه‌های فارسی زبان خارجی مانند اینترنشنال در حال یک سری تدارکات برای ساختن آن قاب بودند. برخی از آنها قاب خود را لو دادند و آن قاب، ضربه وارد آوردن و ایجاد شوک غافل گیرکننده به روان اجتماعی مردم ایران بود که من معتقدم به صورت نسبی در کنار شوک بسیار عظیم نظامی، موفق بودند.

      شمس الواعظین ادامه داد: اولین خبر رسانه‌های فارسی زبان و برخی از رسانه‌های انگلیسی ایالات متحده آمریکا از این قرار بود: بر اساس گزارش رسیده به اینترنشنال شخصیت‌هایی از بیت رهبری مشغول گفت‌وگو با مقامات روسیه برای انتقال رهبران ایران به روسیه در این جنگ هستند. 

       این به این معناست که تهران سقوط کرده و یا در حال سقوط است. همزمان هواپیما و پهبادها و نیروهای جاسوسی آن قاب را ساختند یعنی ایران در حال فروپاشی است و فرماندهانش در حال خروج هستند و ایران دیگر توان برخاستن ندارد. این قابی است که اصطلاحاً ساخته شد.

      این متخصص علوم ارتباطات یادآور شد: اتفاقی که در ایران افتاد، نشان داد مساله کاملاً عادی و بوروکراتیک در حال صورت گرفتن است. رسانه‌های ملی ما شهادت یک سری فرماندهان را به صورت قطره چکانی اعلام کرد که البته جزو پروتکل‌های رسانه برای حفظ روانی جامعه و بسیار ضروری است؛ زیرا کسانی که باید به حفظ شرایط جامعه بپردازند باید تعادل روانی و اتکای نفس داشته باشند تا بتوانند امدادرسانی کنند و یا واکنش نشان دهند. قابی که ساخته شد، نمی‌دانست یک ضد حمله آرام و بوروکراتیک در حال ساخته شدن است و آن جایگزین کردن پست‌های خالی شده فرماندهان شهید هم به سرعت طی سه تا چهار ساعت صورت گرفت و این بی‌سابقه بود و مورد توجه بسیاری از اندیشمندان در جهان قرار گرفت.

      ابتدای جنگ ۱۲ روزه، جنگ روایت رسانه‌ای هم بود- کوثری

      مسعود کوثری استادیار و مدیر گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهرانگفت: اینکه گفته می‌شود جنگ، جنگ روایت‌ها است به معنایی درست و به معنای دیگر درست نیست. به نظر من، ما در سطح دانشگاه و مسئولان سیاسی و فرهنگی گرفتار پست مدرن شدیم که همه چیز روایت است. ظاهر زیباست اما نشان می‌دهد که ما حتی روایت‌هایی در دل روایت‌های قبل می‌سازیم و این روایت‌ها هستند که مشخص می‌کنند که چه کسی پیروز است.

    کوثری: به نظر من الان وقت ایجاد شرایط جدید برای ایران جدید است. ما وارد دوران جدید شدیم که باید برای نقش‌آفرینی در این دوران جدید نماد جدید داشته باشیم.

      مدیر گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران توضیح داد: آیا واقعا جنگ فقط جنگ روایت‌ها است؟ آن موقع حقیقت و واقعیت چگونه می‌شود؟ به نظر من این کلاهی است که اندیشه‌های پسامدرن بر سر ما می‌گذارند. متاسفانه در همه جا هم جا افتاده است که جنگ، جنگ روایت‌ها است. اگر چه تا حدی روایت‌ها مهم هستند اما فلسفه‌ای که پشت این روایت‌ها است این است که اصلاً حقیقتی وجود ندارد. در غرب هم صدها کتاب در مورد دوران پساحقیقت نوشته شده یعنی همه چیز روایت است. حتی این موضوع به فلسفه هم کشیده شده است.

      وی اظهار داشت: به نظر من صرف نظر از طبقه‌بندی جنگ‌ها بر اساس سلاح، روایتی که مبنای این جنگ بود این بود که ما با حکومت ایران کار داریم و این حکومت هم شاخص‌ها و نمادهایی دارد. برای مثال بخش‌هایی از سپاه و موشک‌های هسته‌ای و بخش‌هایی از دانشمندان هسته‌ای. در واقع روایت این بود که ملت از حاکمیت جداست و کاری با مردم نداریم. بنابراین روایت رسانه این بود. 

      در لحظات اولیه موفق نشدیم روایتی همسنگ با این روایت را بسازیم و مقابله کنیم به این دلیل که به نظر من صدا و سیما آمادگی این کار را نداشت. بنابراین صدا و سیما سعی می‌کرد شیوه مظلوم نمایی مورد حمله واقع شدن را ابراز کند.

       کوثری ادامه داد: در آلمان در سال ۱۹۹۱ دلیوس کتابی تحت عنوان «گلابی‌های ریبک» نوشته است که داستان درخت گلابی است که بعد از فروپاشی دیوار برلین به نماد اتحاد فرهنگی و آشتی ملی در محلی در آلمان شرقی کاشته شده است. در اقع این درخت به نمادی برای اتحاد ۲ آلمان درآمده است.

      وی در ادامه توضیح داد: به نظر من، ما نیاز داریم در این فضا یک درخت گلابی بکاریم. درختی که شکافی که بین ملت و حاکمیت ایجاد شده را از بین ببرد. در واقع نماد قوی برای به سوی هم رفتن ایجاد شود. خیلی‌ از اندیشمندان و مخالفان و موافقان به دلیل شرایط ایجاد شده جلو آمدند.  استاد ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران در پایان یادآور شد: من فکر می‌کنم الان زمان کاشتن آن درخت گلابی است.

       به نظر من الان وقت ایجاد شرایط جدید برای ایران جدید است. در این جنگ فقط آسیب ساختمانی و دادن شهید نبود ما وارد دوران جدید شدیم که باید برای نقش‌آفرینی در این دوران جدید نماد جدید داشته باشیم. نمادی که نشان‌دهنده آشتی بین گروه‌های مختلف باشد.

      صدا و سیما در جنگ 12 روزه نقاط قوت و ضعف داشت که باید مورد توجه قرار گیرد- زارع کهن

      نفیسه زارع کهن روزنامه‌نگار ابعاد کیفیت روایت‌سازی رسانه‌های ایران را مورد توجه قرار داد و گفت: اگر عملکرد صدا و سیما  طی 12 روز جنگ  را مورد توجه قرار دهیم، به نقاط قوت و ضعف مشخصی می رسیم.

     به گفته وی از نقاط قوت صدا و سیما اطلاع‌رسانی سریع بود ،نمایش مواضع اصلی حاکمیت،پوشش بیانیه‌های وزارت‌خانه‌ها  و عرضه نمایش قدرت بود.ضمن آن که  تلاش می‌کرد در این زمینه که ما پیروز جنگ خواهیم بود، امیدآفرینی کند و از افشای اطلاعات محرمانه پرهیز می‌کرد.

      این روزنامه‌نگار ادامه داد: در کنار این عملکرد مثبت، ضعف‌ها و نواقصی هم داشت که بسیار مهم است مورد توجه قرار بگیرد. متاسفانه آنچه در صدا و سیما شاهد بودیم این بود که گویی به جنگ 8 ساله ایران و عراق برگشته‌ایم. یعنی فضا همان فضا بود. گویش‌ها همان بود و آن آگاهی‌بخشی واقعی غایب بود. اینکه مردم در شرایط جنگ چکار کنند و چه رفتاری باید داسته باشند غایب بود . تحلیل‌ها جناحی، سطحی و کم عمق بود. این روایت‌ها روایت درستی نبودند تا جریان غالب را در دست بگیرند.

      نکته دیگر بزرگ‌نمایی واقعیت‌ها بود تا جایی که با هوش مصنوعی تصاویری هم ساخته می‌شد. اگر چه نشان دادن دستاورد خوب است اما دستاوردسازی برای بزرگ‌نمایی واقعیت آن هم در عصری  که مردم با نرم افزارهایی راست و دروغ بودن را تشخیص می‌دهند یک نقطه ضعف است و بی‌اعتمادی موجود در جامعه را دامن می‌زند. جایی که روایت‌های غیر رسمی بتوانند خود را عرضه کنند وجود نداشت. در واقع بعد انسانی ماجرا در روایت‌های صدا و سیما بسیار غایب بود. ضعف در تنوع روایت هم یکی دیگر از نقاط ضعف بود.

      زارع کهن اظهار کرد: اگر به رسانه‌های مکتوب توجه کنیم می‌بینیم این رسانه‌ها تحلیل‌های سیاسی و بین‌المللی را داشتند. در یک دسته‌بندی رسانه‌های اصولگرا اکثراً تمرکزشان بر نیروی‌های نظامی و روایت‌سازی حماسی و ایدئولوژی بود. به ابعاد انسانی و هزینه‌ها چندان توجهی نداشتند اما اگر به رسانه‌های دولتی مانند روزنامه ایران و اطلاعات توجه کنیم می‌بینیم که برای حفظ تعادل بین روایت رسمی و آرام‌سازی افکار عمومی تلاش می‌کردند. همچنین پرهیز از هیجان‌زدگی یکی از نقاط مثبتی بود که در رسانه‌های مکتوب دولتی دیده می‌شد اما رسانه‌های منتقد بیشتر به برجسته‌سازی ابعاد انسانی و هزینه‌های جنگ می‌پرداختند که در رسانه‌های اصلاح طلب غایب بود. با این حال چیزی که در رسانه‌های اصلاح‌طلب غایب بود، روایت‌های آلترناتیو بود. به این دلیل که ضعف‌ها و شرایط موجود نمی‌گذاشت تا آنها روایت‌ها را بسازند.

     

      وی در نهایت گفت: در مجموع اگر بخواهم نقاط قوت روایت سازی توسط رسانه ها را در ایران بیان کنم باید بگویم تاکید رسانه‌ها بر دفاع مشروع از ایران، و زمانبندی رسانه‌ها و سرعت انتشار اخبار تا قبل از قطعی اینترنت خوب بود. بین رسانه‌های رسمی و غیررسمی هماهنگی خوبی صورت می‌گرفت و نمادسازی ارزشمند بود با این حال نقاط ضعف رسانه‌ها نیز حول عدم انعطاف کافی برای ساختن روایت و تمرکز بر بعد نظامی بود و همچنین روایت‌های جهانی به اندازه کافی تولید نمی‌شد.

  • نامه دفتر روحانی به رییس صداوسیما: برای تخریب روحانی به اسرائیلیات توسل جسته‌اید / صداوسیما نقش پوششی‌های انتخابات را ادامه می‌دهد

    نامه دفتر روحانی به رییس صداوسیما: برای تخریب روحانی به اسرائیلیات توسل جسته‌اید / صداوسیما نقش پوششی‌های انتخابات را ادامه می‌دهد

    کار صداوسیما و «کارشناسان»! به کجا کشیده که یک روزنامه اسرائیلی منبع مورد وثوق آن‌ها شده است!

    نامه دفتر روحانی به رییس صداوسیما: برای تخریب روحانی به اسرائیلیات توسل جسته‌اید / صداوسیما نقش پوششی‌های انتخابات را ادامه می‌دهد

    دفتر روحانی در انتقاداتی تند نسبه به برنامه پخش شده از صدا و سیما نوشته است: این سازمان سال‌هاست تبدیل به یک تریبون یک‌طرفه شده و امیدی به پاسخگویی در آن و یا عذرخواهی از آن نیست؛ کار صداوسیما و «کارشناسان»! به کجا کشیده که یک روزنامه اسرائیلی منبع مورد وثوق آن‌ها شده است.
    به گزارش سایت دولت های یازدهم و دوازدهم، روابط عمومی دفتر رئیس‌جمهور ایران در دوره‌های یازدهم و دوازدهم در نامه‌ای به رئیس سازمان صداوسیما، به ادعای میهمان یکی از برنامه‌های تلویزیونی واکنش نشان داد.
    متن کامل نامه به این شرح است:
    بسمه تعالی
    جناب آقای دکتر پیمان جبلی
    رئیس محترم سازمان صداوسیما
    با سلام
    اخیراً در یکی از برنامه‌های زنده شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی، یکی از میهمانان به‌اصطلاح کارشناس، مدعی مذاکره آقای دکتر حسن روحانی با مشاور نخست‌وزیر وقت اسرائیل در سال ۱۳۶۵ شده و استناد ایشان نیز به مقاله روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارونوت است.
    ۱- اینکه ادعایی چنین سخیف و مضحک، سال‌ها بعد از طرح آن توسط یکی از سخنرانان تندرو و محکومیت او در دادگاه به ۸ ماه حبس، چرا دوباره در صداوسیما مطرح شده سؤالی است که پاسخ آن با توجه به رویه سابق این سازمان در تخریب دکتر روحانی بویژه در ایام انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر قابل حدس است اما موضوع تأسف‌برانگیز اصرار صداوسیما بر ادامه مسیری است که به تصورشان به تخریب رئیس‌جمهور دوره‌های یازدهم و دوازدهم کشور و تفکر اعتدالی نزدم مردم هوشیار و شریف ایران منجر می‌شود که اگر رویه سیاسی این سازمان نزد مردم جایگاهی داشت که امروز باید فضای سیاسی کشور و انتخاب آن‌ها و امورات اجتماعی طور دیگری می‌بود.
    ۲- صداوسیما به فرموده حضرت امام خمینی(ره) «یک دانشگاه عمومی» است؛ چه بر سر این دانشگاه عمومی آمده که در آن به هر فرد بی‌اطلاع و جویای نامی تریبون پخش زنده داده می‌شود تا انواع توهین‌ها و تهمت‌ها و دروغ‌ها را از صداوسیمایی که با پول بیت‌المال اداره می‌شود، جهت رضای یک اقلیت سیاسی خاص طرح کند و برای دیده شدن خود و برنامه، شطحیاتی از جمله دیدار دکتر روحانی با مقامی اسرائیلی را بر زبان آورد و صداوسیما نیز به راحتی از کنار آن بگذرد و بار دیگر به او و دیگر همفکرانشان تریبون دهد تا دروغ‌های دیگری را بگویند.قرار است اعتبار ازدست‌رفته صداوسیما با این عقده‌گشایی‌های کارشناسان ساختگی و دروغ‌پردازی‌های افراد جویای نام احیا شود و این‌طور مردم تلویزیون را ببینند؟! صداوسیمای خلاق و متعهد و اخلاقی آن سال‌ها کجا و این مسابقه حراج آبرو و دروغ و تهمت کجا! آن مناظره‌های درخشان ابتدای انقلاب بین برجسته‌ترین چهره‌های مذهبی و مارکسیست کجا و این کارشناس‌سازی‌ها و مخاطب‌تراشی‌ها کجا!
    ۳- کار صداوسیما و «کارشناسان»! به کجا کشیده که یک روزنامه اسرائیلی منبع مورد وثوق آن‌ها شده است! خبری چنین مهم چرا فقط در یک منبع اسرائیلی نوشته شده و در طی این سال‌ها کسی نتوانسته آن را حتی تأیید کند؟ اینکه برای به زعم خود تخریب دکتر روحانی و تفکر اعتدالی و تعامل‌گرایانه، به اسرائیلیات توسل جسته‌اند، عیار واقعی مدعیان را آشکار می‌کند.
    ۴- صداوسیما سال‌هاست تبدیل به یک تریبون یک‌طرفه شده و امیدی به پاسخگویی در آن و یا عذرخواهی از آن نیست. ۴ نامه ارسال‌شده در ایام انتخابات ریاست‌جمهوری برای پاسخگویی به ادعاهای دروغ برخی کاندیداها در مناظره‌ها، از سوی سازمان بی‌پاسخ ماند اما پاسخ دکتر روحانی به آن‌ها خوشبختانه به نحو گسترده‌ای در فضای مجازی و رسانه‌های عمومی منتشر شد. دیگر دوران تک‌گویی و نشنیدن صدای دیگران گذشته است، حتی اگر تنها رادیو تلویزیون انحصاری در کشور باشد و محفل سیاسی شکست‌خوردگان انتخاباتی و جریانات تندرو.
    ۵- آقای جبلی! صداوسیما نه تنها افتخار مرجعیت رسانه‌ای، وثوق و اعتماد اجتماعی و رضایت و تعداد بییندگان را از دست داده که با این راهی که رفته، در رعایت اخلاق اسلامی نیز شکست‌ خورده است. این تکاپوها برای دیده شدن و سکوت رضایتبخش در مقابل تخریب‌ها، نه اعتباری برای شما و سازمانتان می‌آورد و نه اعتمادی می‌افزاید، جز اینکه به همگان اثبات کند که صداوسیما نقش پوششی‌های انتخابات را ادامه و عصبانیت خود را از نتیجه انتخاب مردم بروز می‌دهد. گرچه همچنان حق شکایت برای طرح این ادعاهای خلاف واقع محفوظ است.
    روابط عمومی دفتر رئیس‌جمهور ایران در دوره‌های یازدهم و دوازدهم
  • استخدام 5 عضو یک خانواده در صداوسیما / پدر و سه پسر و یک دختر

    استخدام 5 عضو یک خانواده در صداوسیما / پدر و سه پسر و یک دختر

    در حالی از یک خانواده حداقل پنچ نفر حقوق بگیر و استخدام صداوسیما هستند که در بعضی خانواده ها تا چهار فرد تحصیل کرده بیکار هستند.

    استخدام 5 عضو یک خانواده در صداوسیما / پدر و سه پسر و یک دختر

     بر اساس یک آگهی فوت یک فرد مشخص شد که پدر که بازنشسته اداره کل فنی پخش صداوسیما بوده سه پسر و یک دختر وی در این سازمان مشغول کار هستند درحالی که در اکثر خانواده ها بعضا سه تا چهار فرزند بیکار هستند.
    به گزارش بولتن نیوز روز گذشته آگهی مراسم ترحیمی در مسجد بلال صداوسیما در فضای مجازی پخش شد که بر اساس آن مشخص شده پدر این فرد فوت شده بازنشسته اداره کل فنی پخش صداوسیما بود و 2 برادر متوفی در حوزه ریاست، یک برادرش در شبکه جام جم و یک خواهرش هم در معاونت فنی مشغول بکار هستند.
    البته در این آگهی مشخص نشده که آیا خود فرد متوفی هم در صداوسیما مشغول بکار بوده یا نه.
    در حالی از یک خانواده حداقل پنچ نفر حقوق بگیر صداوسیما هستند که در بعضی خانواده ها تا چهار فرد تحصیل کرده بیکار هستند.
    آکهی فوت
  • حدیث میرامینی ، بازیگر : مردم می‌گویند با این تلویزیون دروغگو همکاری نکن!

    حدیث میرامینی ، بازیگر : مردم می‌گویند با این تلویزیون دروغگو همکاری نکن!

    حدیث میرامینی گفت: خیلی سال است که در تلویزیون کم‌رنگ شده‌ام و علتش هم این بوده که احساس می‌کردم وقتی سر کاری می‌روم، علاوه بر اینکه دیگر چیزی به من اضافه نمی‌شود، یک چیزی هم از هنر و توانایی‌ام کم می‌شود!

    حدیث میرامینی ، بازیگر : مردم می‌گویند با این تلویزیون دروغگو همکاری نکن!

    بازیگر پرکار تلویزیون در دهه 90 در گفتگو با روزنامه شرق گفت: اگر با تلویزیون کار کنم و بعد در جمع همکارانم بگویم که سر فلان کار برای تلویزیون هستم، به گونه بدی با تعجب من را بازخواست می‌کنند که چرا تلویزیون؟!
    متأسفانه برخی افراد غیرمنعطف که اهل گفتمان هم نیستند، مدیریت بخش‌هایی از رسانه ملی را بر عهده دارند که نمی‌شود امیدی به تعامل داشت.
    خیلی سال است که در تلویزیون کم‌رنگ شده‌ام و علتش هم این بوده که احساس می‌کردم وقتی سر کاری می‌روم، علاوه بر اینکه دیگر چیزی به من اضافه نمی‌شود، یک چیزی هم از هنر و توانایی‌ام کم می‌شود!
    الان من پسرم را می‌برم مهدکودک، خانم‌های مهد به من می‌گویند نروی تلویزیون کار کنی‌، تلویزیون این دروغ را گفته، آن کار را انجام داده و… . این در نهایت برای همه ما اتفاق بد و نامطلوبی است که رسانه ملی‌مان را  در این وضعیت ببینیم.
  • بیانیه صدا و سیما درباره حواشی زنی که گفت مملکت مال حزب‌اللهی‌هاست

    بیانیه صدا و سیما درباره حواشی زنی که گفت مملکت مال حزب‌اللهی‌هاست

    روابط عمومی سازمان صدا و سیما با وجود بارها اعلام رسمی و مکرر این موضوع در موارد پیشین، مجدداً تأکید می‌کند که مواضع میهمانان و کارشناسان برنامه‌های زنده چه در گذشته و چه در آینده الزاماً موضع رسانه ملی نیست.

    بیانیه صدا و سیما درباره حواشی زنی که گفت مملکت مال حزب‌اللهی‌هاست

    سازمان صدا و سیما در پی حواشی یک برنامه زنده تلویزیونی اطلاعیه‌ای صادر کرد که نظرات کارشناسان برنامه‌ها، الزاماً موضع رسمی این رسانه نیست.
    به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در پی بازتاب‌های مختلف و گسترده پیرامون نظرات یکی از کارشناسان یکی از برنامه‌های زنده سیما، روابط عمومی رسانه ملی به منظور تنویر افکار عمومی اعلام می‌کند در برنامه‌های زنده صداوسیما؛ که جزء لاینفک برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی است، میهمانان بعضاً سخنان و نظرات شخصی خود را حتی خارج از موضوع و محورهای تعیین شده برای برنامه اظهار می‌دارند که بدیهی است اظهارات آنان الزاماً موضع رسمی رسانه ملی نیست.

    روابط عمومی سازمان صدا و سیما با وجود بارها اعلام رسمی و مکرر این موضوع در موارد پیشین، مجدداً تأکید می‌کند که مواضع میهمانان و کارشناسان برنامه‌های زنده چه در گذشته و چه در آینده الزاماً موضع رسانه ملی نیست.

    چند روزی است یک عبارت «این مملکت مال حزب‌اللهی‌هاست» مورد حاشیه و انتقادات فراوانی قرار گرفته که شبِ گذشته محمود کریمی مداح اهل‌بیت در برنامه «به افق فلسطین» و چند تن دیگر به آن واکنش نشان دادند که ایران برای همه ایرانی‌هاست. و از طرفی دیگر این بیانیه هم نشان می‌دهد موضع سازمان صداوسیما آن چیزی نیست که در برخی برنامه‌ها و توسط میهمانانی مطرح می‌شود.

    انتهای پیام/