برچسب: صدا وسیما
-
چرا صداوسیما تبلیغات تلویزیونی «کلوپ همسران» را پخش نمیکند؟
مهدی صباغزاده، کارگردان «کلوپ همسران» امروز ۲۸ مهر عنوان کرده بود که پخش نشدن آگهی و زیرنویس فیلمش صرفا به علت مخالفت رئیس سازمان صداوسیما بوده و کمیته بررسی کننده فیلم که زیر مجموعه اداره کل بازرگانی صداوسیما است، مخالفتی با پخش تیزر و زیرنویس فیلم «کلوپ همسران» نداشته است.
فیلم کلوپ همسران
عباس مهدویمهر، مدیر کل بازرگانی سازمان صداوسیما با ذکر علل مخالفت این کمیته با پخش تیزر و زیرنویس این فیلم اظهار کرد: «در صورت جلسه این کمیته که به امضای کارشناسان آن که همگی از چهرههای شناخته شده فیلم و سریال تلویزیون هستند، رسیده صراحتا علل مخالفت اعضای کمیته ذکر شده است.»
مهدوی مهر افزود: «متن این صورتجلسه از این قرار است: با توجه به اینکه این فیلم فاقد هرگونه پیام مثبت و آموزنده بوده است و از طرفی الفاظ نامناسب و شوخیهای خلاف عرف در آن دیده میشود اعضای کمیته سینمایی سازمان این فیلم را اثر ضعیفی دانستهاند و بنابراین مشمول حمایت های تبلیغی صداوسیما قرار نمیگیرد.»
۵۷۲۴۳ -
ظلم بزرگ مجریان و تهیهکنندگان تلویزیون به مخاطبان
مهدی درستی: تیتراژ سریالها و برنامهها زمانی برگ برنده تلویزیون به شمار میآمدند و حسابی در بازار موسیقی مورد توجه علاقهمندان قرار گرفته و دست به دست میشدند، اتفاقی که این روزها کمتر شاهد آن هستیم. نه تیتراژی با پخش از تلویزیون در بین مخاطبان سر و صدا به راه میاندازد و نظرات را جلب میکند و نه خوانندگان از طریق آن اثر به شهرت یا محبوبیتی دست مییابند.
از ترانه گرفته تا آهنگ و خواننده هیچ کدام رنگ و بوی گذشته را ندارند، انگار بیکیفیتی و سطح نازل آثار تولیدی در صداوسیما بیماری مسری است و مانند یک ویروس تمامی حوزهها را از پای در آورده است. با بررسی میان تیتراژهای امروز و آثاری که پیشتر از تلویزیون پخش میشد، افت کیفیت را میتوان در مسایل مختلفی بر شمرد، از بیمحتوایی ترانهها تا خنثی بودن تیتراژها در سرنوشت خوانندگان.
به منظور بررسی شرایط این روزهای تیتراژهای تلویزیونی با مهیار علیزاده، آهنگساز گفتوگویی کردهایم و به آسیب شناسی افت کیفیت موسیقی و ترانه آثار تولیدی پرداختهایم.
وقتی ترانه جایگاه خود را از دست میدهد
موضوعی که در مورد تیتراژهای تلویزیونی بیشتر از گذشته حسابی توجه را جلب میکند، سطح نازل ترانههایی است که مورد استفاده قرار میگیرد، ترانههایی که نه ارتباط موضوعی با محتوای سریال و برنامهها دارند و نه از اصول ادبی استوار و درستی بهرهمند هستند.
مهیار علیزاده در این باره گفت: «از نظر من آهنگساز ترانهها امروز خصوصا در سبک پاپ روی ملودی گفته میشود، یعنی تنظیم کننده چند ملودی آماده را که بیشتر کپی برداری از کارهای ترکیهای و شرقی است را به ترانهسرا میدهد و او تنها یکسری کلمات روی ملودی سوار میکند که مضمون و هدفی را دنبال نمیکند. در واقع یک اثر تاریخ مصرفدار تولید میشود که چند صباحی خوانده میشود و اگر تیتراژ سریال یا برنامهای باشد کمی طولانیتر مورد استفاده قرار میگیرد و در نهایت خیلی زود تاریخ مصرفش به پایان میرسد.»
ترانهها امروز خصوصا در سبک پاپ روی ملودی گفته میشود، یعنی تنظیم کننده چند ملودی آماده را که بیشتر کپی برداری از کارهای ترکیهای و شرقی است را به ترانهسرا میدهد و او تنها یکسری کلمات روی ملودی سوار میکند که مضمون و هدفی را دنبال نمیکند
او با تاکید بر اینکه اشعار ایرانی بسیار ریشهدار هستند و ساخت آهنگ روی آنها برای آهنگسازان غیرحرفهای سخت است، توضیح داد: «ادبیات ایران غنی است و آهنگسازها باید روی آثاری کار کنند که پیشتر به شکل شعر مستقل سروده شده است، این اشعار به دلیل ریشهدار بودن به شکل یک هنر ناب مورد توجه قرار میگیرند و به همین دلیل ماندگاری بیشتری دارند. البته کار آهنگساز در این زمینه سختتر است چون با شعری رو به رو میشود که خود دارای شکل و فرم است.»
نقش مجریان و تهیهکنندگان بر کیفیت پایین آثار
در این میان، دو گروه را میتوان عامل افت کیفیت موسیقی و ترانه تیتراژهای تلویزیونی دانست، تهیهکنندگان و مجریانی که دارای ذوق و تخصص هنری نیستند و تنها به فکر رونق بیشتر برنامه یا سریالشان به هر قیمتی هستند.
علیزاده در پاسخ به اینکه نقش تهیهکنندگان و مجریان را در افت کیفیت آثار تولیدی برای تیتراژهای تلویزیونی تا چه اندازه موثر میداند؟ بیان کرد: «سلایق مجریان و تهیهکنندگان تلویزیون بسیار سطحی و عوام گرایانه است و در نتیجه این مسئله باعث میشود تا در انتخاب آثار موسیقایی برای تیتراژها به این فکر کنند که چه خوانندهای روی بورس است و مردم بیشتر دوست دارند، خوانندهای که تاریخ مصرف دارد و تنها دو، سه سال فقط خوانندگی کند و پولساز باشد را انتخاب میکنند و آخرین مسئلهای که به آن فکر میکنند کار فرهنگی و نشر هنر فاخر است. تنها میخواهند برنامهشان بیشتر دیده شود و در فضای مجازی بیشتر سروصدا کند، این رویکرد ما را پله پله از هنر فاخر دور میکند.»
سلایق مجریان و تهیهکنندگان تلویزیون بسیار سطحی و عوام گرایانه است و در نتیجه این مسئله باعث میشود تا در انتخاب آثار موسیقایی برای تیتراژها به این فکر کنند که چه خوانندهای روی بورس است و مردم بیشتر دوست دارند، خوانندهای که تاریخ مصرف دارد و تنها دو، سه سال فقط خوانندگی کند و پولساز باشد را انتخاب میکنند
مافیای موسیقی در صداوسیما ریشه دوانده است؟
اما همواره در سالهای اخیر بحث مافیا در حوزه موسیقی را بارها و بارها شنیدهایم، اتفاقی که بسیاری معتقدند نقش موثری بر افت کیفیت موسیقی ایران داشته است. اما نکته این است که مافیای موسیقی در صداوسیما هم وجود دارد یا خیر.
این آهنگساز با تاکید بر اینکه تهیهکننده میتواند بنا به تمایل خود عوامل یک پروژه را تامین کند، در این باره گفت: «وقتی تهیهکنندهای میخواهد روی یک پروژه سرمایهگذاری کند میتواند روی خط و شکل آن فکر کند و مهرههای خود را بچیند، اما مهم این است که تهیهکنندگانی که امروز کار میکنند حرفهای نیستند و به اصطلاح تهیهکننده یکی، دو روزه هستند، یعنی با رابطه و پولی که منبع مشخصی ندارد بدون هیچ گونه سواد و دید هنری در این حرفه فعالیت خود را آغاز میکنند و یک پروژه هنری را استارت میزنند و کاملا بازاری به موضوع نگاه میکنند تا سود ببرند. مافیا در تمام رشتههای پولساز دنیا مانند فوتبال، سینما و حتی موسیقی وجود دارد و کشور ما هم از این قاعده مستثنی نیست، وقتی یک پدیده پولسازی مانند موسیقی در کشوری رایج میشود، قدرتهایی وارد این حوزه میشوند تا سود ببرند و سعی میکنند سایر افراد را بایکوت کنند و مثلا بگویند با چند نفر کار نشود و از این دست اتفاقات.»
او ادامه داد: «در حوزه صداوسیما داستان مافیا را خیلی دخیل نمیدانم، همان داستان تهیهکنندگان و مجریان که اشاره کردم در افت کیفیت آثار نقش دارد چون هدفشان این است فقط آثار و افرادی به سازمان رفت و آمد کنند که باعث بیشتر دیده شدن برنامهشان شوند و هیچ توجهی به وجه هنری کار ندارند.»
دیگر موضوعی که مدتهاست در قالب یک شایعه دهان به دهان میشود، بحث پرداخت پول در قبال خواندن تیتراژ برنامهها یا یک سریال تلویزیونی است، موضوعی که علیزاده درباره اش اینطور نظر داد: «این مسئله وجود دارد، نمیتوانم نمونهای بگویم چون کسی را سراغ ندارم اما شنیدهام که چنین اتفاقی رخ میدهد. بارها به من هم از طرف یکسری برنامهها و تهیهکنندگان پیشنهاد شده است که اگر خوانندهای در نظر داری که این میزان پول پرداخت میکند ما حاضریم تا تیتراژ برنامه را به او بسپاریم.»
در حوزه صداوسیما داستان مافیا را خیلی دخیل نمیدانم، همان داستان تهیهکنندگان و مجریان که اشاره کردم در افت کیفیت آثار نقش دارد
این هنرمند تاکید کرد: «این مسئله وجود دارد و حسابی هم به موسیقی لطمه میزند، چون افراد تخصص کافی را ندارند، تنها با در اختیار داشتن یک صدای معمولی پول خرج میکنند و تیتراژ یک کار را میخوانند و سپس در فضای مجازی هم تبلیغ میکنند و به خوانندهای تبدیل میشوند که ریشهدار نیست و به تولید آثار بیمحتوا میپردازد که به گوش مخاطبان موسیقی کشور لطمه میزند.»
راهکاری برای بهبود اوضاع موسیقی و ترانه تیتراژها
علیزاده در پاسخ به اینکه برای اصلاح وضعیت چه باید کرد، بر رعایت کپی رایت تاکید کردو گفت: «موسیقی در حوزه صداوسیما مشکلات بسیار اساسی دارد که اولین مورد آن رعایت نکردن کپی رایت در رادیو و تلویزیون است چون بدون اجازه هر کاری را استفاده می کنند. در رادیو بارها شنیدم کارهای من پخش شده و تنها نام خواننده را بردند و به شاعر که ۷۰، ۸۰ سال عمر دارد و یکی از رکنهای زنده ادبیات ایران است، به آهنگساز که این اثر را ساخته است هیچ اشارهای نکردند.»
او افزود: «بحث دوم کپی رایت مادی است، در ایران آهنگساز اثری تولید میکند و دستمزدش را میگیرد و تمام میشود اما خواننده با آن قطعه کنسرت میدهد و سالها کسب درآمد میکند در صورتی که مولف هیچ مبلغی دریافت نمیکند. در تمام رادیوهای دنیا وقتی قطعهای تولید میشود آن را پخش میکنند و پولی به عنوان حق کپی رایت به سازمانی مرتبط میدهند که آن مبلغ بین خواننده، آهنگساز و ناشر تقسیم می شود تا مشکلات مالی نداشته باشند. فکر می کنم در کشورهایی که در حال پیشرفت هستند تنها ایران دارای چنین امکانی نیست و کاری که تولید میشود در کمتر از چند دقیقه روی تمامی سایتها قرار می گیرد و صداوسیما به عنوان یک ارگان قانونی تمامی کارها را به راحتی پخش میکند. بنابراین فکر میکنم باید اصلاح بحث موسیقی در صداوسیما از همین قدمهای اولیه آغاز شود و سپس به سراغ سایر مسایل برویم. آقای نوربخش از طرف خانه موسیقی برای قضیه کپی رایت پیگیری زیادی کردند ولی متاسفانه این اتفاق نمیافتد.»
-
حسامالدین آشنا از صداوسیما شکایت کرد
به گزارش رسانشر به نقل ازخبرگزاری خبرآنلاین، حسامالدین آشنا، مشاور رییسجمهور و نماینده قوه مجریه در شورای نظارت بر سازمان صداوسیما، در نامهای به حجتالاسلام محسنی اژهای، خواستار الزام صداوسیما به پخش جوابیه دولت توسط شورای نظارت شد.
مقصر دانستن دولت در خودسوزی دخترآبی به دلیل عدم آمادهسازی ورزشگاهها و حضور نمایندگان قوه مقننه و قضاییه در برنامه پرونده ویژه و غیبت نمایندهای از قوه مجریه از موارد مورد اشکال دولت درباره برنامه پرونده ویژه است.
این درحالی است که به گفته وزیر ورزش در همه استادیومهای بزرگ فوتبال مانند آزادی، نقشجهان اصفهان، یادگارامام تبریز، ثامن مشهد، غدیر اهواز، پارس شیراز و سایر استادیومها ۱۵ هزار نفری که در مراکز استانها ساخته شده است، امکان پذیرایی از خانمها فراهم است.
بر اساس قوانین موجود، شورای نظارت نیز موظف است در اسرع وقت (حداکثر چهل و هشت ساعت) به مسأله رسیدگی نموده و در صورتی که حق را به ذی نفع داد نظر خود را به سازمان صدا و سیما ابلاغ کند. -
انتقاد محمود شهریاری از فهرست مجریان برتر تلویزیون: نقاب زدن را ترویج میکنند/ حذف نود و عادل دهنکجی کردن به مردم است
عادل فردوسیپور از طرف مردم پذیرفته میشود و کسی که روی صندلی او تکیه میزند، از طرف مردم پذیرفته نمیشود.روز گذشته اسامی مجریان منتخب و شایسته تشویق تلویزیون توسط قائممقام معاونت سیما منتشر شد. اما محمود شهریاری معتقد است این لیستهای فرمایشی، راه به جایی نبرده است.
ایرنا نوشت: قطعاً مجری هر برنامهای میتواند رکن مهمی برای موفقیت آن برنامه باشد. حتی تجربه ثابت کرده برنامههای گفتوگومحور هم میتوانند با داشتن مجری کاربلد، حرفهای و محبوب، بینندگان بسیاری را به خود جذب کنند. این در حالی است که عملکرد صداوسیما در این سالها بهگونهای بوده که بسیاری از مجریان حرفهای، باسواد و باسابقه خود را از دست داده است؛ عاملی که میتواند یکی از دلایل کاهش مخاطبان تلویزیون باشد.
این مجریان را تشویق کنید
رضا پورحسین، قائممقام معاون سیما در نامهای خطاب به مدیران شبکههای مختلف، ضمن اعلام مجریان برتر هر شبکه از مدیران خواست که آنها را مورد تشویق قرار دهند. نکته قابل توجه در این نامه، شاخصهای این ارزیابی است؛ پوشش، آرایش، رعایت حدود شرعی و دینی و رعایت اصول حرفهای اجرا. اما سواد، دانش، تجربه، محبوبیت و حتی فن بیان و کاریزما بودن در این شاخصها جایی ندارد. مجید یراقبافان، نجمالدین شریعتی، رسالت بوذری، ندا ملکی، محسن آزادی، محمدحسین میثاقی و … از مجریان منتخب سازمان هستند.
مدیران در جایگاهی نیستند که مجریان را تشخیص دهند
محمود شهریاری، مجری باسابقه و ممنوعالتصویر صداوسیما درباره اعلام منتخبان و اسامی این لیست به خبرنگار ایرناپلاس گفت: با همه احترامی که برای دوستانی که اسامیشان در این لیست آمده، قائل هستم، باید بگویم سالهای اولی که در سازمان، استخدام شده بودیم یک تهیهکننده باتجربهای داشتیم. او در روزهایی که برنامهای زنده پخش میشد، سر خیابان جام جم میایستاد و از مجری میخواست در آن محل تقاضای تاکسی برای رفتن به مسیری را بکند. اگر ماشینها برای آن مجری ترمز میکردند که وی را برسانند، متوجه میشد که برنامه با اقبال و حمایت مردم روبهرو شده و اگر غیر از این بود، اشکالات را جستوجو میکرد که ببیند مشکل کار کجاست که برنامه و مجری با اقبال مردم روبهرو نشده است. مدیران در جایگاهی نیستند که مجریان را تشخیص دهند که آیا خوب هستند یا خیر. مردم هستند که باید این کار را انجام بدهند. مردم هستند که باید سره را از ناسره تشخیص و رأی دهند که کدام برنامه را بیشتر میبینند. در غیر این صورت بله قربان گفتن و مطابق با دستور مدیران، برنامه اجرا کردن تنها برای چند نفر محدود است و مشکلی را حل نمیکند.
حذف نود و عادل دهنکجی کردن به مردم است
این مجری با انتقاد به حذف برنامه نود و عادل فردوسیپور بیان کرد: مرحوم مصدق زمانی به مجلس رفته و درباره ملی شدن صنعت نفت صحبت کرده بود. نمایندههای دست نشانده، علیه او صحبت کرده بودند. وقتی به میدان بهارستان آمد و استقبال مردم را دید، روی چهارپایه ایستاد و گفت مجلس جایی است که مردم باشند. شما ببینید وقتی از مردم نظرسنجی میکنند، مردم برنامه ۹۰ و عادل فردوسیپور را بهعنوان بهترین برنامه و مجری معرفی میکنند. اما بلافاصله آن برنامه را حذف میکنند و آن مجری صادق، دوستداشتنی و پرهیزکار به معنای واقعی کلمه را کنار میگذارند. این در واقع دهنکجی کردن به مردم است. مردم هستند که شبکههای صداوسیما را با دیدن باید نگه دارند.
لیستهای فرمایشی راه بهجایی نبرده
شهریاری با اعلام اینکه این لیستهای فرمایشی هیچوقت راه بهجایی نبرده و مشکلی را حل نمیکند، افزود: متأسفانه من یک آماری خواندم که بیش از ۶۳ درصد مردم، امسال، تحویل سال را از شبکه من و تو دیدند. شبکهای که با یک عده محدود اداره میشود. صداوسیمای ما با ۳۸ هزار و پانصد نیرو در سراسر کشور و جهان اداره میشود. بودجه سازمان ما را در مقایسه با یک شبکه در نظر بگیرید. من نمیخواهم از شبکهای دفاع کنم. میخواهم بگویم که صداوسیما عملاً در جذب مردم شکست خورده است. وقتی ۶۳ درصد مردم شبکههای داخلی را کنار میگذارند و تحویل سال را با یک شبکه ماهوارهای میگذرانند، بیانگر مشکلاتی است که مدیران باید به آن برسند، نه اینکه بیایند و لیست تعیین کنند.
ملاک، نزدیکی به رئیس و معاونان است؟
وی در پاسخ به این پرسش که وقتی میخواستید حرفه اجرا را آغاز کنید از چه مراحل و آزمونهایی عبور کردید، گفت: زمانی که ما در صداوسیما استخدام شدیم، غیر از آزمونهای علمی و … که از ما گرفتند، در دانشکده صداوسیما هم پذیرفته شدیم و آنجا تحصیلاتمان را به اتمام رساندیم. البته من به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفتم و آنجا تحصیلات فوقلیسانسم را به پایان رساندم. غیر از تمام این مبانی علمی و رد کردن این آزمونها، از ما آزمون صدا و تصویر میگرفتند. باید صدا و تصویر در حد معقولی باشد. یعنی یک کاریزمایی داشته باشد که مردم را جذب کند. من به یاد دارم که تست صدای من را سرکار خانم فیروزه امیرمعز گرفتند. ایشان یک گوینده فوقالعاده باسابقه و باتجربهای بود که اوایل انقلاب هنوز رادیو را ترک نکرده بود. او از من آزمون گرفت. در آن زمان ما بهعنوان نیروهای بعد از انقلاب جذب شدیم. ایشان با صداقت به من گفتند که شما به درد این کار میخورید. در آزمونی که از من گرفت و اساتید دیگر هم باید نظر میدادند، پذیرفته شدم. الان متأسفانه از این تست صدا و تصویر، خبری نیست و هر کسی که به رئیس سازمان و معاونان سازمان نزدیکتر باشد، جذب میشود و اصلاً مهم نیست الفاظ را درست ادا میکند یا نه؛ ادبیات را که سالهای سال اساتید ما برایش زحمت کشیدند، به سخره بگیرند یا نگیرند. اینها اصلاً برای آقایان مطرح نیست. ادای درست کلمات، کاریزما و قدرت جذب، مطرح نیست. همه این موارد عواملی هستند که مردم را از صداوسیما دور میکند.
مدیران و مسئولان عالیرتبه ما نقاب میزنند
محمود شهریاری درباره چگونگی رفتار و شخصیت مجریان روی آنتن و خارج از فضای اجرا، بیان کرد: متأسفانه در سالهای اخیر نهتنها از مجریان بلکه از همه مردم خواستهاند که نقاب به چهره بزنند. به فرزندان ما در دبستان یاد میدهند که یک گونه دیگری باشند و در منزل یک شکل دیگر رفتار کنند. به فرزند ما در خانه یاد میدهند که اگر بیرون پرسیدند که در منزل چگونه رفتار میکنید و چه کانال و فیلمی را میبینید دروغ بگویند و نقاب بزنند. متأسفانه مدیران و مسئولان ما نقاب میزنند و آن چیزی نیستند که واقعاً هستند. به همین دلیل، وقتی فیلمهایی از این افراد در فضاهای دیگر منتشر میشود، متوجه میشویم که شخصیت اصلیشان چه بوده و آنچه ما شاهدش بودیم، نقاب بوده است.
کسی که روی صندلی عادل نشست، پذیرفته نشد
وی در ادامه افزود: در صداوسیما نقاب زدن را دارند ترویج میکنند. برای آقایان آن اندازه که تهریش و ریش مهم است، صداقت مهم نیست. در صورتی که خاصیت تصویر این است که صداقت یا عدم صداقت را بلافاصله لو میدهد و مردم میفهمند حرفی که این آقا میزند، حرف واقعی دلش است یا خیر. به همین دلیل میبینید عادل فردوسیپور از طرف مردم پذیرفته میشود و کسی که روی صندلی او تکیه میزند، از طرف مردم پذیرفته نمیشود. حال این اسم در لیست آقایان هم باشد مشکلی را حل نمیکند. باید مدیران ما بهجای چهرههای بله قربانگو، دنبال کسانی باشند که بتوانند بیننده را جذب کنند. -
واکنش تلویزیون به مرگ یک موجود زنده؛ شوخی یا توهین؟
سالهاست که تلویزیون به عقاید مردم احترام نمیگذارد و کار خود را میکند اما حالا کار به جایی رسیده است که هم احترام را نگه نمیدارد هم آن را مسخره میکند.عصرایران؛ مصطفی داننده- در هفتهای که رفت، واکنشها به مرگ گربه بزرگمهر حسینپور کاریکاتوریست و طراح شناخته شده کشور حسابی جنجال بهپا کرد. مهمترین و جنجالیترین واکنش مربوط به دو مجری جوان شبکه افق بود.
دو مجری جوانی که این مرگ و همدردی هنرمندان با بزرگمهر را تا توانستند مسخره کردند. خیلیها گفتند این یک شوخی بوده است و حسینپور و دیگران نباید از آن ناراحت باشند اما در واقعیت این برنامه یک شوخی نبود بلکه توهین به احساسات یک فرد بود.
به هر دلیلی بزرگمهر به این گربه علاقه داشته و با مرگ او غمگین شده است. توجه کنید علاقه او به یک ماشین یا یک لیوان نبوده است، او دلبسته یک موجود زنده شده بود.ابراز همدردی دیگران با این مرگ هم به خاطر این علاقه بوده است. به خاطر احساساتی که جریحه دار شده است.
واقعا رفتار تلویزیون در این ماجرا قابل درک نیست. چرا یاد نگرفتهایم به عقاید دیگران احترام بگذاریم حتی اگر آن را قبول نداریم. فردی یک گربه، یک سگ، یک موجود زنده یا حتی یک انگشتر را از دست داده است و به خاطر آن ناراحت است. چرا به این ناراحتی احترام نمیگذاریم و سعی میکنیم آن را مسخره کنیم؟
شاید خیلیها بگویند این برنامه تنها یک شوخی بوده است و نباید از آن ناراحت شد. این استدلال قابل قبول نیست چون احساسات یک فرد را نشانه گرفته است. همانطور که در بالا اشاره شد این گربه برای بزرگمهر حسین پور بخشی از یک زندگی بوده است و بین این دو یک رابطه عاطفی ایجاد شده بود و مسخره کردن آن یعنی توهین به این احساسات.
نکته جالب این است که در دین ما حیوانات مورد احترام هستند و حتی توصیه شده است که با آنها رفتار تحقیر آمیز نداشته باشیم.
البته هدف این برنامه مسئله دیگری بود. به شکل ذاتی تلویزیون به دنبال این است که نشان دهد دغدغه طبقه هنرمند و روشنفکر ایران با مردم فرق دارد. مثلا با پخش این برنامه میخواست بگوید ببیند اینها نگران مرگ یک گربه هستند و کاری به مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم ندارند.
تلویزیون یک نکته را فراموش کرده است که این روزها نگه داشتن حیوانات خانگی در ایران دیگر همگانی شده است و ما از جنوب تا شمال بسیاری از شهرها شاهد نگه داشتن گربه و سگ در خانهها هستیم. و آیا به خاطر مشکلات اقتصادی انسان باید چشم به روی احساسات خود ببندد و دیگر به این مسائل نپردازد؟
البته سالهاست که تلویزیون به عقاید مردم احترام نمیگذارد و کار خود را میکند اما حالا کار به جایی رسیده است که هم احترام را نگه نمیدارد هم آن را مسخره میکند. -
ممنوع التصویری هانیه توسلی در صدا وسیما !!
هیچ قانون و آئین نامه مدونی هم برای مشخص کردن چهارچوب و سیستم وجود ندارد که بفهمیم تا چه حد این ممنوع التصویریها بحق یا ناحق بوده است!عصر ایران ؛ کاوه معین فر – روز گذشته (چهارشنبه 24 مرداد) الهام غفوری یکی از تهیهکنندگان فیلم سینمایی «قسم» ساخته محسن تنابنده در مصاحبهای با خبرگزاری مهر از ممنوع التصویری مهناز افشار در تلویزیون گفت: «چندی است که تیزرهای تبلیغاتی این فیلم در حالی از تلویزیون پخش میشود که پلانهای مهناز افشار بهعنوان بازیگر نقش اصلی فیلم در لانگ شات قرار دارد. ما بارها برای پخش تیزر با دست اندرکاران تلویزیون صحبت کردهایم اما دلیل این امر را نمیدانیم در واقع این تیزرها به گونهای است که مهناز افشار به عنوان نقش اصلی در آنها دیده نمیشود.»
همزمان با آن مدیر روابط عمومی شرکت سینمایی خانه فیلم و پخشکننده «ایده اصلی» ساخته آزیتا موگویی، با اشاره به پخش نشدن تیزرهای این فیلم از صداوسیما گفت: « بعد از آنکه تیزرهای فیلم ایده اصلی به کارگردانی آزیتا موگویی آماده شد، آن را به صداوسیما ارائه کردیم اما به ما اعلام شد که باید بخشهایی که هانیه توسلی در آن حضور دارد، حذف شود.[…] به ما اعلام شد پخش تصویر و صدای هانیه توسلی در قالب تیزر و برنامههای دیگر ممنوع است.»
مدتی قبل هم (در یک سال اخیر) باران کوثری (بازیگر)، حجت الاسلام زائری! احسان کرمی (مجری) و … ممنوع التصویر شده بودند، سوال مهم این است که چرا و به چه دلیلی این افراد ممنوع التصویر میشوند؟ چه اتفاقی باعث میشود چنین تصمیمی درباره آنها گرفته شود؟با توجه به این ممنوع التصویریهای گاه و بیگاه که می توان گفت دامن اکثریت هنرمندان راگرفته، در نگاهی اجمالی به گذشته میتوان بیاد آورد چه کسانی در صداوسیما بوده اند و بعد ممنوع التصویر شدهاند: حسین پاکدل، فاطمه معتمدآریا، مهران مدیری، پریناز ایزدیار، محمدرضا شهیدیفرد، محمود شهریاری، سید جواد یحیوی و …
در این لیست از بازیگران و هنرمندان گرفته تا مجریان دست پرورده خود صداوسیما دیده می شود و دلیل ممنوع التصویری هر کدام با دیگری فرق دارد، یکی به دلیل موضع سیاسی انتخاباتی و دیگری بخاطر انتشار یک ویدیو مهمانی خصوصی اش و حتی برخی به دلیل محبوبیت بیش از حد یا شلوارک پوشیدن در یک کشور خارجی!
هیچ قانون و آئین نامه مدونی هم برای مشخص کردن چهارچوب و سیستم وجود ندارد که بفهمیم تا چه حد این ممنوع التصویریها بحق یا ناحق بوده است، تنها چیزی که هست اینست که یک دورهای هستند و یک دورهای نیستند، بدون هیچ توضیحی!
باید به مدیران مربوطه صدا و سیما یادآوری کرد: فیلم سینمایی محصول سرمایه، زحمت و هنر مجموعهای متنوع از فعالان حوزه سینماست که از سرمایهگذاران، هنرمندان و حتی عواملی چون مسؤول پذیرایی، حمل و نقل و … را شامل می شود.تیزر تلویزیونی یکی از بهترین و مهمترین مواد تبلیغی یک فیلم سینمایی است و با هیچ معیاری نمیتوان پذیرفت که امکان بیشتر دیده شدن آن را دریغ کنند به دلیل حضور یک بازیگر (هر کسی باشد فرقی نمی کند).
زمانی که امکان دیده شدن یک فیلم گرفته میشود (تفاوتی نمی کند هر فیلمی که در چارچوب قانون تولید شده باشد) در واقع جلوگیری از نمایش نتیجه عملکرد و زحمات تمام آن اعضا تولید فیلم است. آیا این عادلانه است؟
اساسا این ممنوع التصویر بازی چه دستآوردی داشته است غیر از بی اعتمادی مخاطب؟ آیا با نشان ندادن کسی که در میان مردم جایگاهی دارد دل مردم را بدست آوردهایم یا دل چند مدیر که به هر دلیلی دستور ممنوع التصویری را صادر کردهاند و هیچ شفافیتی هم برای حکمشان صورت نگرفته است!
از منظری دیگر و سادهتر باید گفت در زمانهای که حمایت از کالای ایرانی اولویت امور است آیا این اقدام صدا و سیما در تضاد با حمایت از کالای فرهنگی ایرانی محسوب نمیشود؟ -
با پول شما به سلیقۀ خودم، بُت میشکنم!
قائم مقام جوان شبکه سه در توجیه پخش مستند «قدیس» گفته هدف ما شکستن بت برخی شخصیت های فرهنگی است و هر رسانه ای سیاست خودش را دارد…قائم مقام جوان شبکه سه سیما گفته است: « هدف از پخش مستندهایی چون “قدیس” – با موضوع احمد شاملو – شکستن بتهای ساخته شده از برخی شخصیتهای فرهنگی است.»
آقای محسن یزدی این را هم گفته است: «مشکل مخالفان این مستندهایی که پخش میشود این است که میگویند شما وقتی مستندی در نقد شاملو ساختهاید چرا نمیگذارید ما مستندی در دفاع از او بسازیم و همانطور که گفتم قطعا شوخی میکنند، چون هر رسانهای سیاستهای خودش را دارد.»
او در بخش دیگری از گفت و گوی خود با خبرگزاری مهر گفته است: «اینها دیکتاتورهایی هستند که در راستای منافع شخصی خود کار میکنند. اگر شاملو بت نیست، چرا اینگونه رفتار میکنند».
محسن یزدی قائم مقام شبکه سههر چند پیش تر به مستند و در واقع «شبه مستند» و اگر بخواهیم درست تر توصیف کنیم «مستفحش» قدیس ِ شاملو پرداخته بودیم اما به بهانه این توضیحات جدید که البته بیانِ عیان و عریان انگیزه پروژه تخریب فرهنگی است چند نکته یا پرسش قابل طرح است:
1. آیا در جریان متبوع ایشان، شخصیتی بزرگتر و مطرح تر برای این بتشکنی نبوده که این پروژه را به ایشان سپردهاند؟ بتشکنی را با پیامبر اعظم و ابراهیم و امام خمینی میشناسیم.
تازه آنها با کدام بتها درافتادند؟ ابراهیم خلیلالله با «نمرود» و پیامبر با بتهای کعبه و امام خمینی با سلطنتی با 2500 سال ریشه. آن بت شکنی ها جسارت فوقالعاده ای می خواست اما این جوان با بودجه صدا وسیما می خواهد به جان بی جان تندیس روشنفکران بیفتد و خیال می کند بت شکن شده است. آخر این که یک سطل لجن برداری و به چهره این و آن شخصیت فرهنگی بپاشی بت شکنی است؟ در بت شکنی شهامت و بیم خطری نهفته است و در بت شکنی ادعایی ایشان چطور؟
2. در این مصاحبه اصل استناد «محسن یزدی» به چند مصاحبه و سخنرانی شاملو در خارج از کش ور است و مثلا چون به موسیقی سنتی علاقه ندارد و چون احساس می کند آقای شجریان جرأت ندارد به او پاسخ بدهد به ایشان حس قائم مقامی شجریان هم دست داده و جالب این که خود شجریان را تحریم کرده اند ولی از طرف او حرف می زنند!
اشارات این جوان به شجریان مرا به یاد گفت و گویی از آیدین آغداشلو نقاش و منتقد نامدار معاصر می اندازد که درباره یک روزنامه نگار مشهور و دیدگاه های او گفته بود « نمی دانم از کی مصدقی شده است؟!». حالا هم می توان از دستیار آقای علی فروغی پرسید از کی به موسیقی ایرانی و آواز شجریان علاقه مند شده اید که تا یکی انتقاد کرده برآشفته اید و اگر این همه علاقه داشته اید و دارید چرا موسیقی در این تلویزیون این قدر مهجور است تا جایی که حتی بچه های همراه پارسا خائفِ عصر جدید هم به جرم در دست داشتن ساز سانسور می شوند و آن نوجوان باید به تنهایی روی سن برود؟
3. قائم مقام شبکه سه گفته است «هر رسانه ای سیاست خودش را دارد». حرف درستی است. اما اگر ایشان هفته نامه خصوصی با پول خودش منتشر می کرد یا تلویزیون خصوصی داشت. منتها وقتی اصرار دارند برای صدا وسیما از صفت «ملی» استفاده کنند دیگر نمی توانند بگویند «هر رسانه ای سیاست خودش را دارد».
حالا می توان پرسید این سیاست را خودشان به اتفاق رییس شان گذاشته اند یا سیاست سازمان است و اگر چنین است چرا شبکه چهار یا شبکه آموزش یا شبکه دو که فرهنگی ترند مجری این سیاست نیستند و شبکه سه که تعریف دیگری دارد متولی شده است؟
4.با تعبیر ایشان باید منتظر باشیم سراغ «بتهای فرهنگی» دیگر هم بروند. بدین ترتیب بت شجریان را هم به خاطر اظهار نظر پس از انتخابات 88 و تحریم صدا و سیما بشکنند. بت عبدالحسین زرین کوب را به خاطر برنامۀ هویت که 25 سال قبل پخش شد.بت «پرویز ناتل خانلری» را به این دلیل که 15 خرداد 42 وزیر فرهنگ بوده یا بت «بت خودشان» جلال آل احمد را به این دلیل که یکچند با حزب توده همکاری داشته و با این منطق کسی در شهر نمی ماند.
5. نام این پروژه را بتشکنی نگذارند. لجنمالی مناسبتر است و تازه هم نیست. قبلا همین کارها را در نشریاتی با تیراژهای محدود انجام میدادند و حالا میخواهند با استفاده از بودجه کلان صدا وسیما و پول من و شما انجام بدهند. به شاعر و نویسنده مورد علاقه مردم یا بخشی از مردم توهین کنند و بعد راستراست توی چشم ما نگاه کنند و بگویند «بینندگان عزیز».
کسی هم نیست بگوید اگر «عزیز» شما هستیم چرا به علایق ما توهین میکنید و اگر «عزیز» شما نیستیم چرا ریاکاری می کنید و از بام تا شام میگویید عزیز؟
با این همه به نظر میرسد مدیر نورسیده قدری دیر به فکر تخریب شاملو افتاده و شاید به خاطر این باشد که 19 سال قبل که شاعر مرده او احتمالا کودک دبستانی بوده و نمیتوانسته تبر در دست بگیرد و بُتشکنی کند و در آن زمان با فراتر از قندشکن نمیتوانسته کار کند و حالا که قدری بزرگ شده به سودای بتشکنی افتاده غافل از این که آدمهایی از این دست توفانهای بزرگتر را در زندگی از سر گذراندهاند و پس از مرگ هم توفانی کارساز نیست و به تعبیر خودش:
پیش از آن که خشمِ صاعقه خاکسترش کند
تسمه از گُردۀ گاوتوفان کشیده بود… -
عذرخواهی رسمی شبکه سوم از هواداران باشگاه استقلال
روابط عمومی شبکه سه با صدور اطلاعیهای به طور رسمی از هواداران باشگاه استقلال پوزش طلبید.
به گزارش فارس، روابط عمومی شبکه سه با صدور اطلاعیهای به طور رسمی از هواداران باشگاه استقلال پوزش طلبید.
در متن این اطلاعیه آمده است:
همانطور که همه هواداران فوتبال کشور میدانند شبکه سه در طول سالیان گذشته همواره تلاش کرده است تا جانب بیطرفی نسبت به همه تیمهای محبوب کشور را رعایت نماید، اتفاق رخ داده در برنامه صبحگاهی اشتباه شخصی مجری برنامه بوده است و به رغم عذرخواهی این مجری، شبکه سه بر خود لازم میداند ضمن دلجویی و عذرخواهی از هواداران عزیز باشگاه بزرگ استقلال اعلام کند به این مجری و مسئولان برنامه تذکر جدی داده است. -
صدا و سیمایی که ملی نیست / نادیده گرفتن خواست مردم از صفات بارز رسانه ملی
مَثَل نرود میخ آهنین در سنگ درست مصداق صدا و سیمایی است که بیهوده پسوند “ملی” را یدک می کشد. درحالیکه کنترل این رسانه در دست تفکر و کسانیست که با وجود همه اتفاقات مشخص شده است بر خلاف تفکر جامعه حرکت می کند. دقیقاً هر چیزی که مردم با آن موافق باشند در شبکه های تلویزیونی ساز مخالف آن نواخته می شود.
پایگاه خبری رسا نشر- مهدی سوری: در کشور ما بر اساس قانون اساسی صدا و سیما دولتی بوده و هیچ فرد یا گروهی نمی تواند برای خود شبکه تلویزیونی و یا ماهواره ای داشته باشد. حلقه این محدودیت به قدری تنگ است که این سازمان خود مختار بعضاً فعالیت رسانه های اینترنتی و سایت های انتشار محتوای خصوصی را بدون پرداخت هزینه و دریافت مجوز غیر قانونی می داند. بدین معنی که هر محتوای تصویری که در هر فضایی منتشر می شود باید صدا وسیما روی آن نظارت داشته و به آن مجوز دهد. در حالیکه متولی این امر وزارت ارشاد است . جریان بدون رقیب و تولید پخش انحصاری باعث شده است که صدا و سیما خود را حاکم بر تفکر جامعه بداند. یک روز تصمیم می گیرد دولت را خراب کند. یک روز به التهاب در جامعه کمک می کند. و در خبرسازی سفارشی، سانسور و پخش گزینشی هم که ید طولایی دارد.
صدا وسیما
بر خلاف همه ادعاهای مطرح شده که رسانه ملی پر مخاطب ترین رسانه ایران است، خیلی از ساعات تلویزیون صرف تبلیغات و برنامه های بی محتوا می شود که کمتر کسی حاضر به تماشای آن است. به روشن بودن تلویزیون نیست. به تماشا و گوش فرا دادن آن است. تنها چیزی که توانسته مخاطب را در رسانه ی ملی حفظ کند تعداد معدودی از سریال های ایرانی، مسابقات و سرگرمی، پخش زنده فوتبال و والیبال و برنامه نود است. نودی که البته ناجوانمردانه حذف شد! به جرأت می توان گفت ۸۰ درصد برنامه های تلویزیونی ایرانی هدر رفت سرمایه ملی است. چرا که نه مخاطب میلیونی جذب می کند و نه محتواهای با ارزشی دارد. نمونه بارز این برنامه ها، گزارش های و برنامه های تحلیلی و نقادانه است. برنامه هایی که با هدف های خاص و به قصد تخریب ساخته می شوند و هیچ نتیجه با ارزشی ندارند.درست مثل بخش های خبری که چند خبر گزینش شده و گاه تقطیع شده را از سر صبح تا نیمه های شب پخش می کنند. خبرها، تحلیل ها و گزارش ها در همه شبکه ها یکی است . با اینکه در طول روز دهها اتفاق می افتد که باید به آن پرداخته شود اما رویه همین است. و بخش خبری ۹ صبح با بخش خبری ۲۳ جز تغییر مجری و دکور هیچ فرقی با هم ندارند.
اگر سریال های ایرانی، پخش زنده ورزشی،خندوانه، عصر جدید و برنده باش ها را از صدا و سیما بگیریم، دیگر هیچ چیز با ارزش و مخاطب پسندی برای پخش وجود ندارد. و همین امر است که اکثر ایرانی ها بیشتر وقشتان را در فضای مجازی می گذرانند. تلگرام فیلتر شده و اینستاگرام محبوب ترین رسانه های حال حاضر در ایران هستند. وقتی لحظه به لحظه اخبار در تلگرام قابل دریافت و مشاهده است چرا باید منتظر خبر ساعت ۱۴ تلویزیون شد که خبر های دست چین شده و شخصی سازی شده را ارائه می دهد؟
به نظر می رسد تغییر رویه در صدا و سیما به بن بست رسیده و با وجود همه اعتراضات و نقد ها هیچ حرکت سازنده و اصلاحی در این رسانه اتفاق نمی افتد. نمونه اش حذف برنامه نود با ان همه مخاطب وسابقه پخش! اختلاف نظر و شاید فشار و منفعت طلبی باعث پر مخاطب ترین برنامه تاریخ رسانه ی ملی شد. باور کنید اگر در هرجای دنیا و در هر شبکه ای چنین اختلاف نظر و مشکلی پیش می امد مدیران رسانه اولویت را بر خواست مخاطب و حفظ برنامه قرار می دادند. اما در این سازمان تنها چیزی که ارش ندارد احترام به حق و شعور مخاطب است. با این داستان ستاره مربع ها و اجبار برای پرداخت پول به خاطر شرکت در یک نظرسنجی یا مسابقه معمولی رسانه ملی تبدیل به یک دلال و واسطه گر سطح پایین شده است که صدم ثانیه را می فروشد. چاه ویل صدا وسیما سیرمانی ندارد. و تازه هر سال از کمبود بودجه می نالد! و این در حالی است که با بودجه های کلان و هزینه های میلیاردی ساخت برنامه های بی محتوا می شود هزاران کار فرهنگی، خدماتی و عمرانی موثر و با ارزش کرد.
