
محمدحسین میثاقی که اسمش به عنوان گزارشگر صداوسیما در لیست ۶۰ نفره باشگاه پرسپولیس بوده است نتوانسته ویزای قطر برای سفر به این کشور را دریافت کند.
ماجرا از این قرار است که نام او، حجازی گزارشگر واحد مرکزی خبر و هاشمی تهیه کننده فوتبال برتر و یک عکاس به نمایندگی از رسانه ها در لیست ۶۰ نفره بوده است. علاوه بر این مهدی ریاضتی عکاس_فیلمبردار تیم و کاوه علی اسماعیلی مدیر روابط عمومی باشگاه هم همراه تیم به دوحه رفته اند.
ظاهرا کنفدراسیون فوتبال آسیا وقتی نام سه نفر را از تلویزیون می بیند حساس می شود که چرا ایرانی ها عادت دارند بدون حق پخش و عقد قرارداد، تصویر اختصاصی از تمرین یا بازی بگیرند! به همین دلیل ویزای میثاقی را صادر نمی کنند و در اولین تمرین هم به حجازی گزارشگر واحد مرکزی خبر هشدار می دهند که تصویربرداری از تمرینات برابر با بازگشت به تهران است!
بر اساس مقررات کنفدراسیون فوتبال اسیا فقط عکاسان تیم حق تهیه ویدئو از تمرین را دارند، آن هم برای پخش در رسانه باشگاه. هنوز مشخص نیست که سفر میثاقی به قطر انجام می شود یا نه.اگر هم او به قطر رفته باشد احتمالا اجازه فیلمبرداری را نخواهد داشت.

اقدام اخبار شبانگاهی شبکه سه در جهت پنهان کردن آرم شبکه ای دیگر از صداوسیما در حالی رخ می دهد که برای بیننده تلویزیونی که در جست و جوی برنامه مورد علاقه خود، فارغ از هرگونه مرزبندی های درون سازمانی است، این اقدام می تواند بی معنی و سوال برانگیز باشد.
شبکه ورزش هشت سال قبل با هدف پرداختن به اتفاقات و مسابقات مهم ورزشی در داخل و خارج از کشور، با رویکردی تخصصی آغاز به کار کرد تا جدول پخش شبکه سه که آن زمان در محاصره برنامه ها و مسابقات ورزشی درآمده بود، نفسی تازه بکشد و فرصتی داشته باشد تا بیش از گذشته به رویکرد اصلی خود ـ شبکه ویژه جوانان ـ بپردازد. البته از همان زمان تاکنون همچنان مسابقات مهم ورزشی با این توجیه که شبکه سراسری امکان پوشش مخاطبان بیشتری در کشور را فراهم می کند، از شبکه سه پخش می شود و در حقیقت شبکه ورزش در بسیاری مقاطع مکملی است برای برنامه های ورزشی شبکه سه تا امکان دریافت همزمان چند مسابقه را به بیننده تلویزیونی بدهد.
اما اگر از همین زاویه به عملکرد دو شبکه نگاهی بیندازیم و اگر این فرض را هم پیش رویمان قرار دهیم که در چارت سازمان صداوسیما، شبکه ورزش همچنان زیرمجموعه شبکه سه تلقی می شود، آن وقت بار مسوولیت حمایتی شبکه ای قدیمی از شبکه ای جوان که در زیرمجموعه اش قرار می گیرد، بیشتر احساس می شود.
هرچند باید این نکته را هم در نظر داشت که اساسا عملکرد بخشهای خبری و تبلیغاتی در صداوسیما، به گردانندگان شبکهها مربوط نمی شود؛ بلکه بخش خبری زیر نظر معاونت سیاسی و بخش تبلیغاتی زیر نظر اداره کل بازرگانی اداره میشود. اما در نظر داشتن این نکته هم پرسش جدی تری را به میان می آورد که چرا اساسا باید برای متولیان اخبار سیما تفاوت داشته باشد که تصویر آرشیوی یک خبر، متعلق به کدام شبکه از مجموعه صداوسیماست و این خودسانسوری میان شبکهای را رقم بزند؟

طی روزهای گذشته گفتوگویی از مدیر گروه فیلم و سریال شبکه سه منتشر شد که گفته بود با وجود تلاشهایی که طی این مدت شده رضا عطاران مایل نیست با تلویزیون کار کند اما چه عوامل باعث این بی تمایلی شده؟
۱-تجربه تلخ عطاران
شاخصترین دلیل برای عدم بازگشت عطاران به تلویزیون تجربه آخر او؛ یعنی سریال “بزنگاه” است. سریالی که عطاران بعد از اتفاقات و ممیزیهایش همکاریاش را با صدا سیما قطع کرد. بدون توجه به مقصر آن اتفاقات، سوال این است که حالا تلویزیون ظرفیت همان شوخیها را دارد؟ شواهد و قرائن میگوید نه تنها ساخت “بزنگاه” امکان ندارد حتی ساخت سریالهایی مثل “متهم گریخت” و “خانه به دوش” هم با اما و اگر همراه است.
۲-مسیر سخت و انتظارات بالا
عطاران اگر بخواهد به سریالسازی برگردد باید سراغ پروژهایی برود که برای او چند گام رو به جلو باشد. یک روی ماجرا نگرانی خود اوست که آیا موفق میشود یا نه یک روی دیگر ظرفیت مدیران است که آیا آنقدر بالا هست که عطاران کمدی خودش را بسازد؟
۳-تجربه تلخ “در حاشیه” و مدیری
طبعا عطاران به مهران مدیری دیگر کمدیساز مطرح نگاه میکند. او که با انرژی فراوان به تلویزیون بازگشته بود و “در حاشیه” را ساخته بود اما اعتراض پزشکان نفس سریالش را گرفت و تلویزیون هم پشت او نایستاد تا قصه فصل دوم این سریال به طور کلی تغییر کند و مدیری هم قید حضور مقابل دوربین را بزند و بعد از آن هم دیگر برای تلویزیون سریال نساخت
۴-شکست رضویان
حتما توانایی کارگردانی عطاران با رضویان متفاوت است اما او هم بازیگر محبوبی بود که تجربه اش با سیامک انصاری به نتیجه نرسید. همین باعث میشود عطاران به خودش نهیب بزند اگر قرار است سریالی برای تلویزیون بسازد باید همه شرایط (از فیلمنامه و بازیگران تا همراهی مدیران) فراهم باشد.
۵-قدرت پایین شبکهها
تا پیش از محمد سرافراز اختیار سریالسازی در اختیار مدیران شبکه ها بود این قدرت حالا از آنها سلب شده و سریالسازان مسیر طاقتفرسایی را از تصویب تا پخش در بروکراسیهای موجود در سیمافیلم طی میکنند. دیگر مدیر شبکه نمیتواند با اختیار خودش تسهیلات مادی و معنوی برای کارگردانها مطرح فراهم کند و به واسطه اینکه سریال زیر نظر خودش ساخته میشود سپر انتقادات شود. عطاران میداند در شرایط فعلی اگر نتیجه کارش مورد پسند مدیران نباشد پشتش را خالی میکنند. در این شرایط رضا عطاران چرا باید به تلویزیون برگردد و سریال بسازد؟

دراگان میلیویویچ، خبرنگار کانال بالکان شبکه سحر روز چهارشنبه (۵ آذرماه) به علت ابتلا به ویروس کرونا در بلگراد جان باخت.
میلیویویچ سال ۱۹۵۶ میلادی در صربستان به دنیا آمد و دانشآموخته علوم سیاسی از دانشگاه بلگراد بود.
او از سال ۱۹۸۲ به صورت حرفهای وارد کار خبرنگاری شد و با رسانههای تراز اول منطقه بالکان از جمله رادیو و تلویزیونی دولتی صربستان همکاری کرد.
دراگان میلیویویچ همکاری نزدیک خود با کانال بالکان شبکه سحر را از یک سال پیش آغاز و در این مدت گزارشهای متعددی برای این کانال تهیه و مخابره کرد.
خبرنگار فقید شبکه سحر علاقه زیادی به ایران داشت و پیشتر به این کشور سفر کرده بود. او قصد داشت سپتامبر گذشته هم دیداری از ایران داشته باشد که محدودیتهای ناشی از شیوع ویروس کرونا مانع از سفرش شد.
پوشش تجمع زنان سیاهپوش صربستان در سالگرد قتل عام سربرنیتسا یکی از مهمترین گزارشهای تهیهشده توسط میلیویویچ برای کانال بالکان شبکه سحر است.

در سالهای اخیر دعوت از خوانندگان تازهکار و جوان در برنامههای مختلف تلویزیونی رو به افزایش است. در حالی که از نگاه متخصصان این بخش، بیشتر آنها فاقد تواناییهای هنری اولیه هستند و توسط تلویزیون معروف و مشهور میشوند.
تلویزیون در سالهای اخیر نتوانسته در جذب مخاطب موفق عمل کند و حتی بخشی از مخاطبانش را از دست داده و بر این اساس به راههای مختلفی برای جذب مخاطب متوصل شده است. از جمله آنها میتوان به دعوت از هنرمندان، خوانندگان و افراد مشهور اشاره کرد که بیشتر از گذشته دامنه آن افزایش یافته است.
این عمل به خودی خود اتفاق بدی نیست و میتواند وجه سرگرمی و نشاط تلویزیون را برای بخشی از مخاطبان تقویت کند اما برخی مواقع این رسانه با دعوت از بعضی خوانندگان، نه تنها به بُعد هنری و سرگرمیاش اضافه نکرده بلکه سبب انتقاد مخاطبان از آن برنامه نیز شده است.
تشویق و انگیزه دادن به جوانی که در ابتدای فعالیت هنری خود قرار دارد، همیشه عمل پسندیدهای بوده اما وقتی دعوت از این هنرمندان نه به دلیل درخشش هنری بلکه به دلیل شهرت در فضای مجازی، پرطرفدار بودن یکی از آثارشان در میان جوانان و تعداد فالوورهایشان در اینستاگرام باشد، اتفاق مخرب و ناخوشایندی است که پیامدهای جبرانناپذیری بر ذائقه فرهنگی و هنری مردم میگذارد.
نوروز امسال بود که در ویژه برنامه یکی از شبکههای تلویزیون، مخاطبان شاهد حضور خواننده جوان ناآشنایی در این برنامه بودند که چند سالی است وارد موسیقی پاپ شده و با یکی از تکآهنگهایش در میان برخی از جوانان به شهرت رسید.
حضور و اجرا در این برنامه واکنشهای منفی بسیاری را در فضای مجازی برانگیخت و البته به شهرت بیشتر او کمک کرد. حالا با مهاجرت این خواننده و ایجاد حواشی بسیاری در فضای مجازی، عملکرد تلویزیون بیش از پیش در این زمینه زیرسوال رفته است.
اما سازوکار تلویزیون برای دعوت از مهمانان و هنرمندان چگونه است و این افراد برای حضور در برنامههای تلویزیونی باید چه ویژگیهایی داشته باشند؟
این پرسشها را از سیدعبدالجواد موسوی منتقد حوزه موسیقی، نویسنده و شاعر پرسیدیم.
موسوی درباره سازوکار تلویزیون در برابر دعوت از خوانندگان جوان برای حضور در برنامههای گوناگون گفت: از همان ابتدا سازوکار تلویزیون درباره این زمینه اشتباه بود. البته پیش از این شایعه میشد که به طور مثال فلان خواننده این مقدار پول داده تا به تلویزیون بیاید و بخواند. البته این اتفاق برای زمانی است که تلویزیون احترام خاصی برای مخاطبانش داشت و مردم هم تا حدودی آن را دنبال میکردند و موسیقیهایش را گوش میدادند.
شایعه دیگری که مطرح میشد این بود که میگفتند فلان خواننده پول داده تا ترانهاش در تلویزیون پخش شود و چون این اتفاق افتاده، خواننده مشهوری شده و کنسرتهایش بسیار پرفروش شدهاند. در واقع این اتفاقات و ارتباطات مرسوم شده بود.
در حال حاضر اتفاق دیگری افتاده و اصلا مشخص نیست مرکز تصمیمگیری برای انتخاب خواننده در تلویزیون چه کسی است؟ تهیهکننده یک برنامه چه تخصصی از موسیقی دارد که تعیین میکند چه کسی خواننده آن سریال یا برنامه باشد یا اینکه تیتراژ بخواند؟
این منتقد و نویسنده، مدعی وجود پشتپردههایی در تلویزیون شد و گفت: افرادی هستند که وقتی قرار است ترانهای برای تیتراژ سریالی ساخته شود، تصمیم میگیرند از میان برخی اسامی مورد قبول خود، خواننده انتخاب شود. فارغ از هرگونه جنبه و ویژگیهای تخصصی یک اثر هنری که شاید هر فرد عادی آن را متوجه نشود، اما صدای بد و خوب را دیگر هر کسی میفهمد یا مثلا شعر بد و خوب را میشود تشخیص داد.
«کار به جایی رسیده و آثاری از تلویزیون پخش میشود که اشعارشان نه وزن دارند و نه قافیه. براساس این مشاهدات، میتوان گفت شورایی که به اسم شورای شعر و موسیقی تشکیل شده، چندان کارهای نبوده و نقشی ندارد.»
وی با تاکید بر اینکه خوانندگان دعوت شده به تلویزیون باید ویژگیهای حداقلی یک هنرمند را داشته باشند، افزود: وقتی خوانندهای در تلویزیون یک کشور ظاهر میشود حداقل باید صدایی داشته و یا صورت شعری که میخواند به لحاظ ظاهری درست باشد. حالا میگوییم شعرها تا حدی ضعیف و متنزلتر شدهاند اما وزن آن که باید درست یا قافیهاش سرجایش باشد.
«وقتی میگوییم موسیقی، منظور این نیست که هر چیزی را میتوانیم موسیقی بدانیم. حداقل موسیقی این است که گوش را اذیت نکند. اما متاسفانه هیچیک از این ویژگیهای اولیه در تلویزیون رعایت نمیشود و این انتخاب و دعوتها، خارج از این حوزه اتفاق میافتد.»
در یک برنامه پرطرفدار تلویزیونی نیز بارها شاهد حضور و اجرای خوانندگان تازهکار بودیم. اتفاقی که البته با انتقاد برخی از رسانهها هم همراه بود. اما برای رفع این مشکل باید چه اقداماتی انجام شود؟
موسوی در اینباره گفت: در ابتدا باید این بینظمیها از بین برود. گفته میشود مجری، تهیهکننده یا هر عوامل دیگری بنا به قدرتش خواننده تعیین میکنند. این دعوتها اصلا قاعده مشخصی ندارد. یعنی ربطی به میزان فرهنگ و هنر و … ندارد. به اندازهای در این زمینه اوضاع خراب شد که مهمترین مقام رسمی نظام هم به تیتراژهای تلویزیون اعتراض کرده است. بعد از این اعتراض فکر میکردیم تلویزیون در این زمینه دقت و توجه بیشتری کند، اما این اتفاق نیفتاد و وضعیت بدتر شد.
از نگاه موسوی در این زمینه بزرگترین مشکل این است: کسانی که در حوزه موسیقی اطلاعات ندارند، تصمیمگیرنده هستند.
«هر کسی توان مالی دارد، تهیهکننده نیست. این در حالی است که حتی تلویزیون پولی در جیب خود ندارد و پولش را از جیب مردم و بیتالمال دریافت میکند. حال اگر در سینما بود میگفتیم فلان شخص پول دارد و دوست دارد فیلم بسازد. البته این هم تفکر درستی نیست. با این حال در تلویزیون اینگونه نیست. پول از بیتالمال میآید. در واقع، بزرگترین مشکل در این حوزهها، حضور افراد غیرمتخصص و فاقد مهارت است.»

مسعود کلانتری و کیهان خسروانی دو مدیر لابراتوارهای قدیمی سینمای ایران دارفانی را وداع گفتند.
کیهان خسروانی از مدیران با سابقه لابراتوار بدیع بهدلیل بیماری دارفانی را وداع گفت. استودیو بدیع قدیمیترین لابراتوار خصوصی ظهور و چاپ فیلمهای سینمایی در ایران بود.
این لابراتوار که نقش مهمی در سینمای ایران داشتهاست در اوایل سال ۱۳۹۳ به دلیل دیجیتالی شدن صنعت سینما تعطیل شد. کیهان خسروانی از اوایل دهه۶۰ مسیٔولیت فنی و مدیریت این مرکز را به عهده داشت.
خسروانی در مرحله اجرای طرح توسعه و تجهیز لابراتوار بدیع در دوره گذار فیلمسازی به عصر دیجیتال زحمات و دلسوزی بسیاری را متحمل شد. حتی پس از دوران توقف فعالیتهای لابراتوار بدیع نیز برای واگذاری، انتقال، نصب و راهاندازی تجهیزات فنی لابراتوار در فیلمخانه ملی ایران، بسیار مسئولانه، مشتاقانه و دلسوزانه عمل کرد.
مسعود کلانتری از بنیانگذاران استودیو (لابراتوار فیلمساز) در اثر ابتلا به بیماری کوید۱۹ در آمریکا دارفانی را وداع گفت.
از دههی ۱۳۶۰ با از رونقافتادن فیلمهای تبلیغاتی و افزایش محصولات سینمای ایران، «شرکت فیلمساز» به یکی از اصلیترین لابراتوارهای ظهور و چاپ فیلمهای سینمایی بدل شد و به نوسازی و گسترش تجهیزات فنی پرداخت و تا پایان کارش در کنار دیگر لابراتوار بخش خصوصی (لابراتوار بدیع) و دو لابراتوار فیلم بخش دولتی در وزارت ارشاد و صداو سیما لابراتواری معتبر و مکانی برای حضور همیشگی بسیاری از فیلمسازان تاریخ سینمای ایران بود.
فعالیت لابراتوارهای فیلم در سالهای بین ۹۱ تا ۹۲ در دوران رشد فیلمسازی دیجیتال با فراز و نشیبهایی مواجه شد. و در نهایت نیز این لابراتوار و دیگر لابراتوار بخش خصوصی مجبور به توقف فعالیتهای خود شدند.
فیلم «جدایی نادر از سیمین» از آخرین فیلمهایی بود که خدمات لابراتواری آن در این مرکز انجام شد. در این سالها مرحوم کلانتری در کنار بیژن جباری مسئولیت مدیریت لابراتوار فیلمساز را به عهده داشت.
با پیگیریهای انجام شده در سال های ۹۵ و ۹۶ و با حمایت بنیاد سینمایی فارابی تجهیزات فنی و قدیمی این دو لابراتوار فیلم خریداری و با هدف بهرهبرداری و نگهداری به فیلم خانه ملی ایران منتقل شد.
محل لابراتوار فیلمساز نیز با هدف حفظ و نگهداری بخشی از خاطره جمعی اهالی سینمای ایران، بههمت مجید مسچی خریداری و پس از بازسازی هماکنون بهعنوان ساختمان اداری موسسه سینما شهر بهرهبرداری میشود.

روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: رسانه ملی همچنان بر نگاه یکطرفه خود درباره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پافشاری میکند و در برنامههای خبری و سیاسی خود، به دعوای حقوقی ترامپ امید بسته است! جالب است که مردم ایران از رفتن ترامپ ابراز خوشحالی میکنند ولی رسانه ملی همچنان ساز خودش را میزند.
این روزها وضعیت انفعالی گروهکهای ضدانقلاب مقیم خارج از کشور اعم از شاهیها، منافقین، کمونیستها و بقیه عمله و اکره آمریکا و انگلیس و فرانسه که از شکست ترامپ دچار سرگیجه شدهاند، بسیار تماشائی است. آنها در سخنان و نوشتههایشان هنوز به ادامه ریاست جمهوری ترامپ برای 4 سال دیگر امیدوارند و به دادگاه عالی آمریکا چشم دوختهاند تا آراء بایدن را باطل کند و ترامپ را پیروز انتخابات ریاست جمهوری اعلام نماید!

بیش از ۱۰ ماه از اعلام رسمی شیوع کرونا در کشور می گذرد و این ویروس همچنان به تاخت و تاز ادامه می دهد؛ مبتلا می کند و قربانی می گیرد. کرونا مدت هاست که به حوزه فرهنگ و هنر هم راه پیدا کرده است و در این بین همکاری با تولید سریال ها و پروژه های تلویزیونی، به دلیل کثرت حضور افراد در یک محیط و همچنین ناگزیری از برداشتن ماسک ها مقابل دوربین، از پرخطرترین مشاغل محسوب می شوند.
درست یا غلط، در روزهای گذشته کریم اکبری مبارکه ـ بازیگر سریال «جشن سر برون» ـ قربانی تولید پروژه ای تصویری در شرایط کرونا لقب گرفت. هرچند عوامل تولید سریال تاکید دارند که دقیقا نمی توان گفت، او چه زمان و چگونه به این ویروس منحوس مبتلا شده است، اما قدر مسلم ذات تولید سریال های تلویزیونی آن هم از نوع پربازیگرش چندان با پروتکل های بهداشتی که برای ممانعت از گسترش کرونا برشمرده می شود، همخوانی ندارد.
با این همه تولید پروژه ها با عواملی که تعدادشان گاه به بیش از ۱۰۰ نفر می رسد، همچنان ادامه دارد. مدیران تلویزیون و تهیه کننده ها اصرار دارند که پروتکل ها را سر صحنه تصویربرداری رعایت می کنند و در عین حال آنتن را هم نمی توان خالی نگه داشت و بازیگران هم برای امرار معاش چاره ای جز همراهی ندارند.
از نخستین پروژه های تصویری که درگیر کرونا شد، سریال «ایلدا» بود. اردیبهشت ماه امسال محمد کمانگیر، بازیگر نقش فرعی این سریال سر صحنه حالش بد شد و پس از قرنطینه او را به بیمارستان رساندند. برخی می گفتند او را در شرایطی که مشکوک به کرونا بوده است برای ایفای نقش آفیش کرده اند.
مدتی بعد مجید مظفری، از بازیگران سریال «ایلدا» هم نسبت به سیاستهای صداوسیما برای ساخت پروژههای تلویزیونی در بحران کرونا انتقاد و اینگونه عنوان کرد که برخی عوامل این پروژه از جمله راما قویدل ـ کارگردان «ایلدا» ـ بر اثر ابتلا به این ویروس، در منزل قرنطینه بودهاند.
خبرها درباره ابتلای کارگردان و برخی عوامل دیگر «ایلدا» هیچگاه مورد تایید رسمی قرار نگرفت و راما قویدل هم مدتها بعد از این اتفاقات، وقتی با پرسشی درباره ابتلا به کرونا مواجه شد، چنین پاسخ داد «من در روزهایی که به دلیل بیماری ریوی و آسم در قرنطینه بودم آزمایش کرونا ندادم و حقیقتا نمی دانم آیا به این بیماری مبتلا شدم یا نه.»
اما دیگر برنامه تلویزیونی که در آن زمان دچار کرونا شد و خبرش هم رسما به تایید سازندگان رسید، مسابقه تلویزیونی «میدون» بود که اتفاقا با حضور مردم عادی در استودیو ضبط و پخش می شد. حجتالله ملکی و امیر شکوهی نیا، ۲ داور این مسابقه تلویزیونی پس از انجام تست کرونا و مثبت اعلام شدن این تست، امکان حضور در چند قسمت پیش روی این رقابت کارآفرینی را نداشتند و پس از اینکه شرایط جسمانی شان رو به بهبودی گذاشت، به صورت مجازی و آنلاین در قسمت های بعدی همراهی با این برنامه را ادامه دادند.
خبر ابتلای مهران رجبی به کرونا در اواخر شهریور ماه امسال و وخامت حال این بازیگر، شوکی دیگر برای عرصه ساخت و ساز سریال بود؛ خصوصا که در ادامه اعلام شد، این بازیگر برای بازی در سریال زندگی شهید مجید شهریاری به زنجان رفته بوده است.
هرچند تهیهکننده سریال «شهید شهریاری» با رد ادعای ابتلای رجبی سر صحنه ساخت سریال، توضیح داده بود که او صبح روز دوشنبه وارد زنجان شده و همان بعدازظهر در بیمارستان بستری می شود، تست گرفتند و متوجه شدند مهران رجبی به کرونا مبتلا شده است.
اما در شرایطی که به نظر می رسید قائله ها ختم به خیر شده است و پروژه های تصویری تا اینجا از ویروس منحوس کرونا جان سالم به در برده اند، خبر درگذشت یک بازیگر به دلیل ابتلا به کرونا، نشان داد که هنوز برای اینکه نفس راحتی بکشیم، خیلی زود است.
سازندگان «جشن سر برون» مانند دیگر همکارانشان خوش شانس نبودند؛ خبر درگذشت کریم اکبری مبارکه در شرایطی که مشغول ایفای نقش در این سریال پر بازیگر بود، بار دیگر ورق را برگرداند و دوباره نگاه ها را به خطرات احتمالی بازی در پروژه های سینمایی و تلویزیونی معطوف کرد.
البته انتشار خبر ابتلای لاله اسکندری، دیگر بازیگر سریال «جشن سربرون» به کرونا که کمی پیش از ابتلای کریم اکبری مبارکه توسط خود این بازیگر منتشر شده بود هم بر شائبه ی ابتلا سر صحنه می افزود.
اما در شرایطی که هنوز ذهن ها معطوف به درگذشت کریم اکبری مبارکه بود، اعلام شد که پروژه تلویزیونی دیگری درگیر کرونا شده است. رابعه اسکویی بازیگر سریال «هشت آباد» (نوروز رنگی) که برای پخش در نوروز ۱۴۰۰ آماده می شود، چند روزی است که کرونا گرفته و البته به گفته خودش خوشبختانه از نوع خفیف آن است. او هم اینک در هتلی در مشهد ـ شهر محل تصویربرداری سریال ـ روزهای قرنطینه و بیماری را می گذراند.
اسکویی درباره حضور بازیگران در پروژههای تلویزیونی در شرایط کرونا به ایسنا گفته است: هر هفته سر پروژه ها از ما تست میگیرند. این نوعی بیماری است که چندان نمی توان کاری کرد. هر چقدر هم رعایت کنیم به خاطر اپیدمی بودنش باز امکان ابتلا وجود دارد و کار خاصی نمیتوان انجام داد.
به گفته او بعد از ابتلای رابعه اسکویی به کرونا به سرعت از تمام گروه تست گرفته اند و تستها منفی بوده است.
البته چرخه ابتلای بازیگران و عوامل پروژه های تصویری به کرونا به همین جا ختم نمی شود؛ اینها وجه علنی قضیه است. بسیاری از هنرمندان و عوامل هم هستند که به کرونا مبتلا می شوند اما صرفاً همکارانشان از ماجرا باخبرند.
این روزها خبر ابتلای جلال الدین معیریان، گریمور باسابقه سینما و تلویزیون به کرونا و بستری شدن وی در بیمارستان منتشر شد که البته در ادامه مشخص نشد این هنرمند آیا با پروژه ای تصویری همکاری داشته است یا خیر.
در شبکه نمایش خانگی هم که با تهیه کننده خصوصی اداره می شود، شرایط چندان بهتر از تلویزیون نیست. خبرها از سریال «سیاوش» سروش محمدزاده که بازیگرانی چون رضا کیانیان، نیکی کریمی، امیر جعفری و میلاد کی مرام را مقابل دوربین دارد، حاکی از درگیری برخی عوامل این پروژه با کروناست.
با این همه، اصرارها بر ساخت سریال ها و پروژه های تصویری برای تلویزیون و شبکه نمایش خانگی که در هر نوبت فیلمبرداری، جمعیت انبوهی از عوامل را دور هم می کشاند، ادامه دارد؛ این در حالی است که با فرض رعایت تمام پروتکل های بهداشتی سر صحنه، شاید بتوان این انتظار را هم داشت که با صرف هزینه ای بیشتر و طولانی تر کردن مدت زمان ساخت، کاهش تعداد نفرات در پشت صحنه ها و همچنین تعطیلی مقطعی در هفته هایی که بیماری به اوج خود می رسد را شاهد باشیم؛ اتفاقی که از منظر برخی سازندگان از جمله منوچهر هادی فعلا غیرممکن به نظر می رسد.
هادی که ساخت سریال «دل» را در زمان شیوع کرونا به پایان رساند و این روزها هم سر صحنه تصویربرداری فصل دوم از سریال «عاشقانه» است، از جمله افرادی است که به همراه همسرش یکتا ناصر (بازیگر) یک بار به کرونا مبتلا شدند. او چندی قبل در اظهار نظری تاکید کرده بود، «به بهانه دلسوزی و نگرانی برای اهالی فیلم و سریال؛ کسانیکه توصیه میکنند سریال ها متوقف شود، آیا تمهیدی برای معیشت اهالی سینما و … هم در نظر گرفتهاند؟ آیا فکر میکنید ما نگران جان و سلامتی خود نیستیم؟ آیا از سینماگران اگر کسی مبتلا به کرونا شده و یا از دنیا رفته او را به زور سرکار آوردهاند یا تهدید شدهاند؟اول باید مسایل مالی هنرمندان حل شود و بعد صحبت از تعطیلی کارها شود.»

فرمانده ستاد مقابله با کرونا در کلانشهر تهران، از وزیر ارشاد و رئیس سازمان صدا و سیما خواستار تعلیق پروژههای سینمایی شد.
علیرضا زالی در نامهای خطاب به وزیر ارشاد و رئیس سازمان صدا و سیما درخواست کرد با توجه به ابتلای تعدادی از هنرمندان و بازیگران به کرونا و با توجه به لزوم حفظ سرمایههای فرهنگی و هنری کشور نسبت به تعطیلی پروژههای سینمایی و تلویزیونی به مدت دو هفته اقدام کنند.
وی همچنین با اشاره به اینکه در طول فیلمبرداری سریالها و فیلمهای تلویزیونی و سینمایی، به رغم رعایت پروتکلهای بهداشتی، به علت عدم امکان استفاده از ماسک توسط بازیگران احتمال خطر ابتلای این دسته از هنرمندان بالا است، نسبت به تعطیلی این پروژهها حداقل به مدت دو هفته تاکید کرد.
زالی خواستار رعایت کامل شیوه نامههای بهداشتی و نظارت دقیق بر آنها، در زمان شروع مجدد این پروژهها پس از دو هفته شد.
این در حالی است که فاطمه معتمد آریا رئیس انجمن بازیگران سینمای ایران نیز طی مکاتبهای با زالی نسبت به ابتلای هنرمندان به کرونا اظهار نگرانی کرده بود.