برچسب: شهر تهران

  • آماده‌باش بیمارستان‌های تهران برای پذیرش مصدومان آتش‌سوزی پالایشگاه

    آماده‌باش بیمارستان‌های تهران برای پذیرش مصدومان آتش‌سوزی پالایشگاه

     

    مجتبی خالدی در این باره اظهار کرد: تقریبا نیم ساعت گذشته حریقی در پالایشگاه تهران اتفاق افتاده است و گویا مخازنی در حال شعله ور شدن هستند.

    وی ادامه داد: تیم های آتش نشانی در حال اطفای حریق هستند. طبق برآورد سازمان اورژانس کشور تا به این لحظه نزدیک به ١٠ دستگاه آمبولانس و یک دستگاه اتوبوس آمبولانس به محل اعزام و در محدوده مستقر هستند.

    خالدی گفت: بیمارستان های هفتم تیر، فیروزآبادی و شهید مطهری تهران در حالت آماده باش هستند. بیمارستان های جنوبی تهران ۵٠ تخت برای مصدومان احتمالی آماده کردند. همچنین اطلاع رسانی به مسئولین بهداشت محیط وزارت بهداشت انجام شده و به مدیران بحران نیز اطلاع رسانی انجام شده است.

    خالدی افزود: آمادگی به صورت کامل وجود دارد اما تا به این لحظه هیچ مصدومی به عوامل اورژانس تحویل داده نشده. منتظر هستیم که اطفا حریق انجام شود.

    خالدی گفت: امیدواریم حادثه تلفات جانی نداشته باشد.آماده‌باش بیمارستان‌های تهران برای پذیرش مصدومان آتش‌سوزی پالایشگاه

    آماده باش هلال احمر

    معاون عملیات سازمان امدادونجات هلال احمر از آتش‌سوزی در پالایشگاه تهران خبر داد.

    محمدی در این‌باره اظهار کرد: بر اساس گزارش‌های رسیده در پالایشگاه تهران حریق رخ داده است.

    وی افزود: هنوز ابعاد این حادثه مشخص نیست اما تیم‌های ارزیاب هلال احمر برای پشتیبانی از حادثه و امدادرسانی اعزام شده‌اند.

    47231

    منبع: خبر آنلاین

  • آتش‌سوزی بزرگ جنوب تهران مربوط به کدام بخش پالایشگاه است؟

    آتش‌سوزی بزرگ جنوب تهران مربوط به کدام بخش پالایشگاه است؟

     

    منصور درجاتی مدیر کل بحران استانداری تهران در خصوص آتش سوزی پالایش‌گاه تهران اظهار کرد: یکی از خطوط لوله ارتباطی داخل پالایشگاه تهران که در آن فرآورده گاز مایع وجود داشته است دچار حادثه شده است و دود ناشی از آن هنوز در منطقه وجود دارد.

    وی گفت: همه دستگاه‌های امداد رسان و خدماتی در این خصوص به صحنه اعزام شده‌اند.آتش‌سوزی بزرگ جنوب تهران مربوط به کدام بخش پالایشگاه است؟

    مدیرکل بحران استانداری تهران افزود: تا این لحظه تلفاتی گزارش نشده است علت حادثه هنوز مشخص نیست و باید بررسی شود.

     

    منبع: خبر آنلاین

  • جزییات آتش‌سوزی بزرگ در پالایشگاه جنوب تهران

    جزییات آتش‌سوزی بزرگ در پالایشگاه جنوب تهران

     

    به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، هم اکنون؛ آتش سوزی گسترده ای در جنوب تهران رخ داده که دود سیاه از هر نقطه پایتخت قابل مشاهده است.

    گزارش‌های اولیه از این مساله حکایت دارد که منشا این دود غلیظ آتش‌سوزی در اطراف شهرک شهید بهشتی در شهر ری است.

    شنیده ها حاکی از آن اسجزییات آتش‌سوزی بزرگ در پالایشگاه جنوب تهرانت که آتش سوزی در  انبار نفت پالایشگاه تهران رخ داده و  تیم های امدادی و آتش نشانان برای مهار این آتش سوزی به محل حادثه اعزام شدند.

    اسماعیل نجار – رئیس ستاد مدیریت بحران کشور در گفتگو با رکنا گفت :  دود عظیم در آسمان تهران و شهرری ناشی از آتش سوزی در پالایشگاه تهران است.

    رئیس ستاد مدیریت بحران کشور در توضیح این خبر گفت : هنوز ابعاد حادثه مشخص نیست و اطلاعات تکمیلی به زودی اعلام می شود.

    47231

    منبع: خبر آنلاین

  • اورژانس تهران: تاکنون ۲۸ مصدوم حوادث چهارشنبه‌سوری داشتیم

    اورژانس تهران: تاکنون ۲۸ مصدوم حوادث چهارشنبه‌سوری داشتیم

     

    سعید مهر سروش، در خصوص حوادث مراسم چهارشنبه سوری تهران اظهار کرد: در مجموع کل ماموریت هایی که از ابتدای اسفندماه تاکنون در تهران انجام شده است به تعداد ٢۴ ماموریت افزایش یافت.

    وی ادامه داد: از این تعداد ١٧ نفر به بیمارستان منتقل شدند و برای ١١ نفر درمان در محل انجام شده است یا همکاری لازم را با ما انجام ندادند.

    مهرسروش گفت: در مجموع در سه ماموریت آخر که در دو ساعت گذشته انجام شده است؛ یک نوجوان ١٧ ساله، مردی ٢٧ ساله، مردی ٢٨ ساله و یک آقای ١۵ ساله دچار مصدومیت شدند.

    وی گفت: لازم به ذکر است که در شهر تهران به جز دو نفر سایر افراد آقا بودند.اورژانس تهران: تاکنون ۲۸ مصدوم حوادث چهارشنبه‌سوری داشتیم

    ۴۷۲۳۱

    منبع: خبر آنلاین

  • روایت تکان‌دهنده شاهد عینی از مرگ کوهنوردان در ارتفاعات تهران

    روایت تکان‌دهنده شاهد عینی از مرگ کوهنوردان در ارتفاعات تهران

     

    هر پنج‌شنبه‌ بامداد به کوه‌های نوار شمالی تهران عزیز سلام کرده‌ام، گزاف نیست که از پنجاه و دو هفته‌ی سال، دست‌کم چهل پنج‌شنبه را در کوه بوده‌ام. شیرپلا، توچال، کولک‌چال، دارآباد و دَرَکه اسم رمز پایان هفته‌ی من است.

     اما، یکی دو سالی است به واسطه‌ی مسؤولیت دانشگاهی‌ام در خارج از تهران، نواخت این کوه‌زیستی به‌هم ریخته است. لیکن، هرگاه به تهران آمده‌ام کوشیده‌ام به پنج‌شنبه‌ام رنگ کوهستان بزنم. کوه آرام‌گاه جان من است، تپش نبض برف زیر پایم زندگی‌بخش و شادی‌آفرین است. هم‌دستی ریزبرف و باد و بوران علیه صورتم، نوازش است، زنده‌ام می‌کند و بودنم می‌بخشد. با مویرگ‌های ارتفاعات تهران صمیمی‌ام و هرگاه چون نسیم بر یال‌های این اسب سفید می‌خزم، برای مردمم و میهنم دعا می‌کنم و پاداش می‌خواهم.

    از قضا این هفته برای جلسه‌ی کاری در تهران هستم، چهارشنبه‌شب رسیدم و دیروز به جلسه گذشت و امروز یکی از کم‌بارهایی است که بر آن شدم جمعه بیایم و نفس بکشم در این پله‌کان هستی. ازاین‌رو تا پاسی از دیشبم با شوق کودکانه‌ای به پایش آب‌وهوا و کوه‌راه‌ها از تارنما گذروایت تکان‌دهنده شاهد عینی از مرگ کوهنوردان در ارتفاعات تهرانشت؛ هوا نیمه‌ابری، مسیرها خوب و شتاب باد از بیست تا بیست‌وپنج نشان می‌داد. پس، به‌گونه‌ای نبود که سر باز زنم و نروم. سرانجام کولک‌چال را برگزیدم.

    دیشب دیر خفتم و امروز دیرتر به‌کوه زده‌ام. از شیوه و اندازه‌ی وزش، دانستم که نورد سختی خواهم داشت و بی‌گمان زمان بیشتری را به رفت و برگشت خواهم سپرد. ازاین‌رو به خانواده‌ام خبر دادم که شاید بازگشتم به شب به‌انجامد.

    کوه‌راه کولک‌چال پر است از جوان و میان‌سال و کودک و کهن‌سال مردمی که شادمان می‌خرامند و من هم خود را به این شادی می‌خوانم و سر از پا نمی‌شناسم. البته هر چه به برج کولک‌چال نزدیک می‌شوم، بر حجم برف و سرما افزوده می‌شود، هوا آفتابیست لیکن، وزش تند، ریزبرف‌ها را به گونه‌ها و چهره‌ی بی‌دفاع و مشتاق ما می‌کوبد.

    گفتم که دیر راه افتادم و اینک که ساعت دور و بر چهارده است به برج کولک‌چال رسیده‌ام. کمپ بسته است!! اندک خوراکی خوردم و آمدم که راه بیوفتم دوسه‌ تن از کوه‌بانان می‌گویند که هوا صاف لیکن بالاتر سرما زیادتر است. سپاس می‌گویم و این‌که چنان‌چه هوا را ناساز یافتم، بالاتر نخواهم رفت.

    خوب، از این‌جا بالاتر تا ستیغ(قلّه) کوه را بیش‌تر، کوه‌نوردان آماده می‌آیند. من در فصل زمستان، بسته به کم و زیاد برف، از یک‌ونیم تا دوساعت به ستیغ می‌رسم. شگفت اینکه از همین آغاز، گروه گروه کسانی را می‌بینم که برمی‌گردند با برفی بر چهره‌ها ماسیده و بیش‌تر با روخسار رنگ‌پریده! دانستم که دچار سرمازدگی شده‌اند. یکی‌دو تن کوه‌نورد ایستاده‌اند، آن‌که چیره‌تر می‌نماید از من می‌پرسد: «عزم صعود دارید؟» سرم را به نشانه‌ی آری تکان دادم. می‌گوید که بالاتر چند تن آسیب دیده‌اند و به من هشدار می‌دهد که بهتر است نروم. سپاس می‌گویم و آرام آرام بالا می‌آیم و می‌اندیشم بالاتر بروم تا چنان‌چه کسانی در کوره‌راه‌ها و دهلیزها مانده‌ باشند و نیازمند کمک، کمکشان کنم؛ این بهتر است تا برگردم. با این ایده، نیرو گرفتم که حتماً بالاتر بروم. پس قدم سفت می‌کنم و بالا می‌آیم. حالا دیگر نزدیک بخش صخره‌ای کوه‌راه هستم. این‌جا برای کوه‌نوردان آشنا است. شلوغی می‌بینم. نزدیک‌تر می‌روم. خدای من! یکی از کوه‌نوردها جان باخته است! آنی شوکه شدم! پرس و جو می‌کنم. می‌گویند دو ساعتی می‌شود از یخ‌زده‌گی جان خود را از دست داده است. بالاپوش سبزی دارد و بادگیر مشکی. می‌خواهم رویش را ببینم؛ نمی‌توانم! بی‌اختیار چشمانم گرم می‌شود؛ فرزند کدام مادر بی‌خبری؟ انگار دست‌های یخ‌زده‌اش را برایم تکان می‌دهد.

    کاری از دستم برنمی‌آید. یکی از هم‌وطنان کوه‌نورد که حسّم را درک کرده رو به من می‌گوید: «روی یال یک نفر مانده که حال و روزش خوب نیست؛ لیکن زنده است. یک نفر هم کمی پایین‌تر. اگر انرژی دارید …» دیگر چیزی نمی‌گوید. نشانی درست‌تری از او می‌خواهم و بیشتر می‌پرسم و راه می‌افتم به‌شتاب. شگفت اینکه معمولاً اکیپ امداد در یال کولک‌چال مستقر هستند؛ لیکن در این شرایط از ایشان خبری نبود و یا شاید من نمی­بینم!

    دیگر نگاهم و عزمم‌ جزم شده است. باید بالا بروم و مطمئن شوم که می‌توانم با هرچه در توانم هست یاری برسانم. در راه باد می‌وزد و من بالا می‌روم. وَزِش و ریزبرف، جای پاکوب‌ها را به‌تندی می‌آکند و شیب تند و حجم برف هم مزید بر خطرآفرینی است. چند تن مرا از دور می‌بینند یکی‌شان دست تکان می‌دهد و صدایم می‌کند. گمان می‌کند امدادگر هستم. می‌خواهم‌ تندتر بروم نمی‌شود. سرانجام می‌رسم. از من می‌پرسد: «امدادگرید؟» می‌گویم نه، کوه‌نوردم و آمده‌ام کمک کنم. او که خودش هم سرمازده است و چون بید می‌لرزد نگاه پرسشگر مرا پاسخ می‌دهد و درباره‌ی دوست حادثه‌دیده‌شان می‌گوید: «ما گروهی ده نفره بودیم. صعود کرده و به ستیغ رسیدیم. در بازگشت دچار سرمازدگی شدید شده‌ایم.» می‌پرسم: «مطمئن هستید که ایشان زنده است؟» می‌گوید: «نمی‌دانم، هر کاری به عقل‌مان رسیده کرده‌ایم. لیکن نتوانستیم بفهمیم و منتظر امداد مانده‌ایم.»

    می‌خواهم ساعتم را ببینم باد و بوران و اندوه نمی‌گذارد. دلم می‌خواهد زمان بایستد. بیست دقیقه‌ای گذشت تا امداد برسد. سه تن آمدند. پایش نشانه‌های جان‌داری می‌کنند و معلومشان می‌شود که آسیب‌دیده زنده است. کمی لوازم و یک بادگیر می‌دهند. یکی از امدادگرها رو به ما سه کوهنورد می‌گوید: «اگر می‌توانید به‌سوی یال بروید، یک‌تن آنجا هست. ببینید آیا جان دارد یا نه!» سه نفری راه می‌افتیم. سرانجام بالای سرش می­رسیم. اما دریغ، بدنش پوشیده از برف است و دهانش باز، و تمام!! خدایا کاش می‌توانستم برایش کاری بکنم؛ نفس بدهم، خون بدهم، زنده‌اش کنم، افسوس. ناامید برمی‌گردیم به سوی تیم امداد.

    اکنون برای بستن پاها و کتف مصدوم طناب ایمن لازم است و برای حملش تخت­حمل. امدادگرها نه تخت حمل دارند نه طناب ایمن به‌قدر کافی! صبح که می‌زدم به‌کوه یکی دوبار طناب را از کوله‌پوشتی‌ام درآوردم و دوباره سر جایش گذاشتم. حالا می‌بینم امدادگران طناب کافی ندارند و می‌پرسند آیا کسی طناب دارد؟ طناب را به امدادگر می‌دهم.

    پا و دست آسیب‌دیده را می­بندند تا بتوان بدون تخت­حمل او را به پایین آورد. اکنون باد و بوران هم تندتر شده و احتمال ریزش بهمن و یورش بی‌امان سوزن‌باران ریزبرف و باد به صورت‌های‌مان خطر را افزون می‌کرد. اگر صورتمان را بپوشانیم، دیدمان محدود می‌شود وگرنه یخ‌زده‌گی صورت و بینی‌مان را چه کنیم؟ به‌هرروی، هم‌وطن مصدوم را با احتیاط از راه شیب‌دار پرخطر به پایین می‌آوریم. گهگاه حتی تا کمر در برف هستیم. نشانی از راه دیده نمی­شود. از دوسه تن همراهان خواستیم پیش‌تر بروند و راه را پاکوب کنند. همین گونه ادامه می‌دهیم.

    یک‌ساعتی شد. نمی‌دانم. اینک برج کولک‌چال را می‌بینیم: من، دو کوهنورد داوطلب دیگر، همراه مصدوم و سه امدادگر. در خروجی کوه‌راه، حدود دویست سیصدمتری برج کولک‌چال، بالاخره امدادگران دیگری را دیدیم. خوشبختانه تخت‌حمل داشتند و حرفه‌ای‌ها می‌دانند تخت‌حمل در چنین شرایطی حکم قالیچه‌ی سلیمان را دارد.

    اینجا بود که تازه یادم آمد که دست و کتفم مدتی پیش آسیب دیده است و نمی­بایست بی‌احتیاطی می­کردم! اما درد کتف و دستم مجال بروز پیدا نکرده بود. دیگر هوا تاریک شده است و دستور رسیده بود کمپ اصلی برج کولک‌چال را بگشایند. اینجا در برج هم غوغایی برپاست. شهرام و همکارانش، چهره­ های آشنای کوهنوردان، با آن­که زمان کاری­شان نیست، برایمان چای آماده کرده و چشم به راهمان هستند. امدادگران نشانه‌های حیاتی مصدوم را پایش می‌کنند. لیکن باید تا ایستگاه سوم کولک‌چال که آمبولانس مستقر است برویم. از اینجا برخی کوه‌نوردان داوطلب شدند و تا ایستگاه رفتند و امانت را به آمبولانس سپردند.

    اکنون ساعت بیست و یک است در خانه و در کنار خانواده نشسته‌ام. چای می‌نوشم و به امروز می‌اندیشم. می­اندیشم که کوه تنها جاییست که دوست‌داران‌ بی‌شمارش از درد و رنج زندگی و فشارهای دهشتناک این روزگار، به آن پناه می‌برند. لیکن آنجا هم بی‌پناه‌گاه یخ می‌زنند و می‌میرند. معلم به کوه می‌رود تا روز شنبه بهتر معلمی کند، استاد دانشگاه به کوه می‌رود که شنبه تا چهارشنبه‌ی خوب‌تری برای دانشجویانش رقم بزند؛ امروز در غوغای برج کولک‌چال یکی از کوه‌نوردان می‌گفت معلم است و آنکه در زیر یال مانده و یخ زده است همکارش است. اندوه بی‌پایانی دلم را فرا گرفته است. باید به این مهم سامان داد. ولی مگر می‌شود بدون امکانات و امدادگر حرفه‌ای!؟ نمی‌دانم امدادگر بدون تجهیزات کافی چه مددی می‌تواند بکند؛ امدادگری که دست و صورت و پای خودش هم از نبود تجهیزات سرما می‌زند و آسیب می‌بیند به ارتفاع نیاید بهتر است! فوریت‌های ملی ما برای شرایط فوریت‌دار آماده نیستند و این از طنزهای روزگار است.

    دیگر گرم شده‌ام لیکن چهره‌ی سرد هم‌وطنانم در سفر بی‌پایان کولک‌چالشان رهایم نمی‌کند.

    میهن و هم‌میهنانم را دعا می‌کنم و درود می‌فرستم و از پنجره آینده‌ای بهتر را می‌بینم.

    [روز شنبه فردای همان‌روز، خبردار شدم یکی از کسانی که در حادثه‌ی جمعه در ارتفاعات شمال تهران جانش را از دست داده است همکار طبیعت‌گرد و کوه‌نوردم، استاد پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران جناب آقای دکتر اشکان رضوانی نراقی بوده است و اندوهم افزون شد. به ایشان درود می‌فرستم و برای خاندانش آرزوی صبر دارم.]

    خداوند حافظ شما، خداوند حافظ دانشگاه تهران و خداوند حافظ میهن عزیزمان باد.

    *آموزگار دانشگاه تهران و فرزند کوهستان‌های ایران

    منبع: خبر آنلاین

  • تمساح خبرساز هفته؛ چرا خزنده دریاچه خلیج فارس پیدا نشد؟

    تمساح خبرساز هفته؛ چرا خزنده دریاچه خلیج فارس پیدا نشد؟

     

    سهراب پارسی پور: تمساحی که خبر آن شهر را به هم ریخت، انگار دود شده و به هوا رفته یا آب شده و رفته به زمین که همه در هفته گذشته به دنبال او گشتند و هیچ کس هیچ چیزی از او نیافت.

    روایتهای هالیوودی از وجود تمساح غول پیکر در دریاچه خلیج فارس واقع در غرب تهران، چند روزی همه را سرگرم کرده است. همه چیز از یک عکس شروع شد که در تاریکی شب گرفته شده بود و چیزی در آن واضح نبود. ولی گفتند تمساح عظیم الجثه ای در دریاچه خلیج فارس برای خودش می چرخد.

    بخش طنز این روایت به قدری جذاب بود که کاریکاتورهایی هم درباره تمساح گرسنه دریاچه چیتگر منتشر شد تا به مردم یادآوری کند ماجرا خیلی هم جدی نیست.

    تمساح خبرساز هفته؛ چرا خزنده دریاچه خلیج فارس پیدا نشد؟

    با این حال، مردمی که قصه را جدی گرفته بودند به مسئولان فشار آوردند که چه نشسته اید؟ تمساح دارد در دریاچه می چرخد و هر آن ممکن است یکی دو نفر از ما را شکار کند و ببلعد. اینطور بود که به دستور مسئولان، عملیات جستجو برای یافتن تمساح خبرساز، آغاز شد و پس از گشت و گذار چند روزه، بالاخره در گزارشی رسمی اعلام شد هیچ خبری از وجود تمساح در دریاچه خلیج فارس وجود ندارد و مردم آسوده بخوابند، همه جا امن و امان است.

    واقعیت این است که چند روزی تیم های مختلف مردمی، فعالان محیط زیست، گروه های جستجو و حتی آتشنشانی به دنبال یافتن این موجود بودند. آتشنشانی تهران با اسکنر به دنبال صید تمساح در دریاچه افتاد ولی باز هم چیزی پیدا نکرد. ملکی سخنگوی آتشنشانی تهران گفته نه تمساح دیدیم و نه ردپا یا فضولات او را مشاهده کردیم. هر چه گشتیم، خبری از تمساح نبود که نبود!

    بیخبری از تمساح به اندازه ای طول کشید که فرمانده یگان حفاظت از محیط زیست تهران در گفتگویی، فرضیه تلف شدن تمساح را هم مطرح کرد و گفت: تمساح نمی تواند زیر آب بماند. ما ۳ روز تمام در دریاچه حضور داشتیم و حتی اگر تمساحی در دریاچه چیتگر بوده است تا الان باید جسدش روی آب می‌آمد که چنین چیزی را هم ما مشاهده نکردیم.

    تمساح خبرساز هفته؛ چرا خزنده دریاچه خلیج فارس پیدا نشد؟

    اما روایتی که می تواند جایزه طلایی درباره جستجو به دنبال تمساح را بگیرد، به یک پژوهشگر و فعال ورزشهای آبی تعلق گرفت که می گوید چندماه دوربین تصویربرداری در زیر آب را کف دریاچه مستقر کرده تا ردی از تمساح بگیرد و در نهایت، هیچ چیزی به دام دوربین او نیفتاد. این فعال ورزشهای آبی به خبرآنلاین گفت از دریاچه خلیج فارس انواع ماهی های بزرگ و کوچک را صید کرده ام ولی هیچ نشانه ای از تمساح ندیده ام. آنطور که او گفته ردپایی که ناخنهای بزرگ دارد و می گفتند متعلق به تمساح است، هم مربوط به لاکپشت فراتی است که در دریاچه زیست دارد.

    برخی افراد هم درباره وجود ماهیهایی که تصویر آنها ممکن است شبیه تمساح باشد هم توضیح دادند. برخی گفتند ماهی الیگیتور در دریاچه وجود دارد که سر بزرگی شبیه تمساح دارد و سخنگوی آتشنشانی هم از وجود ماهی سرسوسماری در دریاچه خلیج فارس خبر داد و گفت احتمالا تصاویری که از تمساح ثبت شده مربوط به این ماهی بوده است.

    برخی تحلیلگران هم فرصت را مغتنم شمردند تا با اشاره به ماجرای عجیب تمساح در غرب تهران، فاصله طبقاتی بین مناطق برخوردار پایتخت تا دوردستهای استان سیستان و بلوچستان را دوباره گوشزد کنند و به مسئولان بگویند به جای این که به دنبال صید تمساح خیالی در دریاچه غرب تهران باشید فکری به حال گاندوهای سیستان و بلوچستان کنید که هر چند وقت یکبار، خبر می رسد دست و پای بچه های مردم را خورده اند. البته برخی هم گفتند تمساح دریاچه واقعیت دارد و این گونه توسط قاچاقچیان حیوانات وحشی به صورت غیرقانونی وارد تهران شده و حالا برای خودش در حال شکار و زندگی در اطراف دریاچه خلیج فارس است.

    تمساح خبرساز هفته؛ چرا خزنده دریاچه خلیج فارس پیدا نشد؟

    روایتهای هالیوودی از وجود تمساح در دریاچه بالاخره پایان یافت ولی قصه هایی که درباره حضور موجودات خطرناک و آدمخوار در این گودال پر از آب در شبکه های اجتماعی منتشر شده، همچنان مشتری خود را دارد و عده ای تصور می کنند هر چه رنگ و لعاب اخبار ضد و نقیض درباره وجود تمساح ۳.۵ متری آزاد در تهران پررنگتر منتشر شود، بیشتر می توانند در شبکه های اجتماعی فالوئر بگیرند، ویو و لایک بخورند و مورد توجه باشند.

    منبع: خبر آنلاین

  • عاقبت عبور از خط قرمز پلیس

    عاقبت عبور از خط قرمز پلیس

     

    ببینید | عاقبت عبور از خط قرمز پلیس

    ششمین مرحله اجرای طرح اقتدار پلیس امنیت عمومی پایتخت ظهر امروز برگزار شد. سردار رحیمی رئیس پلیس پایتخت در حاشیه این طرح اظهار کرد: ۱۵۴ نفر و ۱۳۱ باند شرارت در ششمین مرحله اجرای طرح اقتدار پلیس امنیت عمومی پایتخت دستگیر شدند؛۶۵ نفر در حوزه شرارت، ۵۴ نفر در حوزه مزاحمت‌های نوامیس و ۸ نفر در حوزه مشروبات بودند.

    منبع: خبر آنلاین

  • تصاویری از ریزش ناگهانی ساختمان ۳ طبقه در شرق تهران

    تصاویری از ریزش ناگهانی ساختمان ۳ طبقه در شرق تهران

     

    سید جلال ملکی با اعلام خبر تخریب یک ساختمان در خیابان نبرد شمالی، درباره جزئیات این حادثه اظهار کرد: ساعت ۲:۴۰ بامداد امروز (۱۳ آبان) یک مورد حادثه تخریب یک ساختمان در خیابان نبرد شمالی، خیایان ثانی به سامانه ۱۲۵ آتش‌نشانی تهران اعلام شد که به سرعت آتش‌نشانان دو ایستگاه آتش‌نشانی با امکانات کامل به محل حادثه اعزام شدند.

    سخنگوی سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی تهران افزود: محل حادثه ساختمان سه طبقه قدیمی در حال تخریب بود که کارگران چند روزی بود کار تخریب آنجا را آغاز کرده بودند که ناگهان در ساعات میانی بامداد، بخشی از ساختمان (هم نمای بیرونی و هم قسمتی از سقفها و دیوارها) در هر سه طبقه تخریب شده بود.

    وی خاطرنشان کرد: آتش‌نشانان با توجه به ریسک خطر بالا، ایمن‌سازی‌های لازم را انجام دادند، هیچ کدام از کارگران و مسئولان پروژه در محل حضور نداشتند و به تماسهای گرفته شده نیز پاسخگو نبودند هرچند که مسئولان پروژه در این چنین مواردی حتی در نیمه‌های شب نیز باید پاسخگو باشند.

    ملکی عنوان کرد: از طریق اطلاعات به دست آمده توسط عوامل شهرداری که در محل حاضر شده بودند، مشخص شد فردی زیر آوار نیست البته یکی، دو ساعت بعد نیز پس از استعلامات صورت گرفته از مسئولان پروژه و طبق بررسی‌های آتش‌نشانان، عدم محبوس بودن فرد یا افراد زیر آوار محرز شد.

    سخنگوی آتش‌نشانی تهران تصریح کرد: این حادثه خوشبختانه مصدوم و تلفات جانی نداشت و آتش‌نشانان در ساعت ۴:۱۲ بامداد، محل حادثه را تحویل عوامل شهرداری دادند و به ایستگاه‌های خود مراجعت کردند.

    وی یادآور شد: برخلاف تفکر برخی از افراد مبنی بر ساده بودن تخریب یک ساختمان، باید گفت انجام این کار بسیار پیچیده‌ است، هر چقدر ساختمان قدیمی‌تر باشد، بیشتر ایستایی آن از بین می‌رود، در نتیجه باید در این رابطه از کارگران حرفه‌ای و به اصطلاح تخریب‌کار استفاده شود.

    تصاویری از ریزش ناگهانی ساختمان ۳ طبقه در شرق تهران

    تصاویری از ریزش ناگهانی ساختمان ۳ طبقه در شرق تهران

    تصاویری از ریزش ناگهانی ساختمان ۳ طبقه در شرق تهران

    تصاویری از ریزش ناگهانی ساختمان ۳ طبقه در شرق تهران

    تصاویری از ریزش ناگهانی ساختمان ۳ طبقه در شرق تهران

    ریزش ساختمان۴۷۲۳۱

    منبع: خبر آنلاین