برچسب: شاعر

  • آرامگاه هوشنگ ابتهاج پس از نصب تندیس و سنگ قبر (عکس)

    آرامگاه هوشنگ ابتهاج پس از نصب تندیس و سنگ قبر (عکس)

    پیکر هوشنگ ابتهاج شنبه ۵ شهریور با حضور جمعی از مردم گیلان و دیگر استان‌ها، در خانه ابدی خود در باغ محتشم رشت آرام گرفت.

    آرامگاه هوشنگ ابتهاج پس از نصب تندیس و سنگ قبر (عکس)

    امروز چهارشنبه ۲۳ شهریور، سنگ مزار و تندیس هوشنگ ابتهاج( سایه) در باغ محتشم رشت نصب شد.

    به گزارش عصر ایران، یلدا ابتهاج، فرزند این شاعر فقید صبح امروز با اعلام این خبر در صفحۀ اینستاگرامی خود نوشت: روز چهارشنبه، ۲۳ شهریور پس از روزها تلاش و آماده‌سازی برای سنگ آرامگاه و نصب و سردیس در باغ محتشم رشت گرد هم می‌آییم.

    اولین عکس از آرامگاه هوشنگ ابتهاج پس از نصب تندیس و سنگ قبر

  • تکذیبیه دختر هوشنگ ابتهاج درباره اخبار مراسم خاکسپاری پدرش

    تکذیبیه دختر هوشنگ ابتهاج درباره اخبار مراسم خاکسپاری پدرش

    باید بگویم که هیچ یک از این اطلاعات درست نیست. در تلاشم تا فردا نتیجه این هماهنگی را به اطلاع همگان برسانم.

    دختر هوشنگ ابتهاج اخبار منتشر شده در خصوص مراسم خاکسپاری پدرش، ه.الف. سایه، را تکذیب کرد.

    طی روزهای گذشته اخبار ضد و نقیضی درباره محل تدفین و جزئیات مراسم خاکسپاری مرحوم هوشنگ ابتهاج در برخی رسانه‌ها منتشر شده بود که بیشتر از آن که مبتنی بر اطلاع باشد، ناشی از نوعی گمانه‌زنی می‌نمود.

    یلدا ابتهاج در این خصوص با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش اعلام کرد: این روزها اخباری درباره مراسم خاکسپاری پدرم از سوی افراد و رسانه‌های مختلف دست به دست می‌گردد که باید بگویم که هیچ یک از این اطلاعات درست نیست. در تلاشم تا فردا نتیجه این هماهنگی را به اطلاع همگان برسانم.

    مراسم خانه هنرمندان برای هوشنگ ابتهاج

  • پیکر هوشنگ ابتهاج پنجشنبه تشییع می‌شود

    پیکر هوشنگ ابتهاج پنجشنبه تشییع می‌شود

    پیکر استاد ابتهاج چهارشنبه به ایران منتقل و پنجشنبه از کنار درخت ارغوان واقع در میدان فردوسی تشییع و سپس به رشت انتقال داده شده و جمعه صبح در باغ محتشم این شهر بخاک سپرده می‌شود.

    پیکر هوشنگ ابتهاج پنجشنبه تشییع می‌شود

    دبیر اسبق جشنواره بین‌المللی شعر فجر گفت: پیکر استاد ابتهاج چهارشنبه به ایران منتقل و پنجشنبه از کنار درخت ارغوان واقع در میدان فردوسی تهران تشییع می‌شود.
    رضاحمیدی در گفت وگو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: پیکر استاد امیر هوشنگ ابتهاج روز جمعه ۲۸ مرداد با تشییع مردم فرهنگ دوست و ادب پرور ایران اسلامی در باغ محتشم رشت آرام می‌گیرد.
    این کارشناس مسائل فرهنگی و ادبی افزود: پیکر استاد ابتهاج چهارشنبه به ایران منتقل و پنجشنبه از کنار درخت ارغوان واقع در میدان فردوسی تشییع و سپس به رشت انتقال داده شده و جمعه صبح در باغ محتشم این شهر بخاک سپرده می‌شود.

    حمیدی در ادامه با بیان اینکه هنوز تقاضای خانواده و آرزوی استاد ابتهاج خاکسپاری در کنار درخت ارغوان است، از متولیان فرهنگی و مردم فرهنگ دوست خواست با فراهم آوردن امکان این موضوع روح استاد را شاد و خواسته خانواده را جامه تحقق بپوشانند.

    وی افزود: از استاد ابتهاج آثار فراوانی به یادگار مانده که با تاسیس «بنیاد ادبی سایه» می‌توان تمام آثار را در قالب موزه گرد هم آورد و از نابودی آنها در گذر زمان جلوگیری کرد.

    امیرهوشنگ ابتهاج شاعر و پژوهشگر پیشکسوت متخلص به سایه بامداد چهارشنبه (۱۹ مرداد) در سن ۹۴ سالگی در کلن آلمان درگذشت. وی اواخر تیر به دلیل نارسایی کلیوی در بیمارستانی در این شهر بستری و تحت درمان بود.

    ابتهاج متولد ششم اسفند ۱۳۰۶ در رشت بود، نخستین اثرش به نام نخستین نغمه‌ها را سال ۱۳۲۵ منتشر کرد. از آثار دیگر او می‌توان به تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) اشاره کرد. سراب، سیاه مشق، شبگیر، زمین، چند برگ از یلدا، تا صبح شب یلدا و بانگ نی از دیگر آثار ابتهاج است. وی همچنین در رادیو (برنامه گل‌ها) کار می‌کرد و پایه‌گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.

    از مهمترین آثار ابتهاج، تصحیح غزل‌های حافظ است که با عنوان حافظ به سعی سایه نخستین بار سال ۱۳۷۲ توسط نشر کارنامه به چاپ رسید و بار دیگر با تجدید نظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سال‌های زیادی را صرف پژوهش و حافظ‌شناسی کرده که این کتاب حاصل همه آن زحمت‌هاست و در مقدمه حافظ به سعی سایه، آن را به همسرش تقدیم کرده ‌است.

    دهم مهر ماه ۱۳۹۵ بیست و سومین جایزه ادبی و تاریخی محمود افشار یزدی در باغ موقوفات افشار به انتخاب اعضای هیئت گزینش جایزه این بنیاد به هوشنگ ابتهاج اهدا شد. ۱۲ مهر ۱۳۹۷ در مراسم پایانی ششمین جشنواره بین‌المللی هنر برای صلح، نشان عالی هنر برای صلح به ابتهاج و سه هنرمند دیگر اهدا شد.

    منزل شخصی سایه که خود آن را ساخته است، سال ۱۳۸۷ با نام خانه ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌ است. دلیل این نامگذاری وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفته ‌است، این شعر توسط علیرضا قربانی خوانده و در قالب آلبوم موسیقی حریق خزان به آهنگسازی مهیار علیزاده منتشر شده است.

    یلدا ابتهاج دختر این شاعر ۲۰ مرداد در صفحه شخصی خود در فضای مجازی با اشاره به هماهنگی با مسئولان ایران برای خاکسپاری پیکر پدرش، اعلام کرد: تشییع پدرم از کنار درخت ارغوان انجام خواهد شد و از آنجا برای خاکسپاری به شهر رشت خواهیم‌ رفت.

  • پیام تسلیت روحانی در پی درگذشت هوشنگ ابتهاج

    پیام تسلیت روحانی در پی درگذشت هوشنگ ابتهاج

    رئیس‌جمهور سابق: برای او که توانست بخش مهمی از تاریخ معاصر ما را با زبان شعر ثبت و ضبط کند از درگاه احدیت رحمت و غفران آرزومندم و یقین دارم که سایه مهربان او بر سر زبان و ادب فارسی تا جهان باقی است گسترده خواهد ماند.

    پیام تسلیت روحانی در پی درگذشت هوشنگ ابتهاج

    حسن روحانی، رئیس‌جمهور سابق کشورمان در پیامی درگذشت هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه)، شاعر برجسته معاصر را تسلیت گفت.
    به گزارش ایسنا، متن پیام حسن روحانی، رئیس‌جمهور سابق کشورمان در پی درگذشت هوشنگ ابتهاج به این شرح است:
    «هوالباقی

    برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
    این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی

    قریب به دو سال پیش آن که این کلمات را به آواز حَزین می‌خواند از میان ما رفت و دیشب شبیخون بلا، سُرآینده این کلمات را از ما گرفت.

    باری ما ملت حماسه و دریغیم و هوشنگ ابتهاج یکی از درخشان‌ترین چهره‌هایی است که توانست به زیباترین شکل ممکن بازتاباننده این روح جمعی باشد.

    برای او که توانست بخش مهمی از تاریخ معاصر ما را با زبان شعر ثبت و ضبط کند از درگاه احدیت رحمت و غفران آرزومندم و یقین دارم که سایه مهربان او بر سر زبان و ادب فارسی تا جهان باقی است گسترده خواهد ماند.

    حسن روحانی»

  • وزارت امور خارجه: هماهنگی‌ها برای انتقال پیکر ابتهاج به کشور انجام شده

    وزارت امور خارجه: هماهنگی‌ها برای انتقال پیکر ابتهاج به کشور انجام شده

    امیر هوشنگ ابتهاج بامداد چهارشنبه ۱۹ مرداد در ۹۴سالگی در کلن آلمان درگذشت.

    وزارت امور خارجه: هماهنگی‌ها برای انتقال پیکر ابتهاج به کشور انجام شده

    روابط عمومی وزارت امور خارجه ایران اعلام کرد: هماهنگی‌های لازم جهت انتقال، تکریم و تدفین پیکر امیر هوشنگ ابتهاج در کشورمان انجام شده و سرکنسولگری ایران در فرانکفورت دستورالعمل‌های لازم در این خصوص را دریافت کرده است.
    روابط عمومی وزارت امور خارجه، چهارشنبه شب  ۱۹ مردادماه ۱۴۰۱ در اطلاعیه در این ارتباط اعلام کرد: «در پی درگذشت تاسف‌بار استاد امیر هوشنگ ابتهاج (سایه) در کشور آلمان، با انتشار اطلاعیه‌ای ضمن عرض تسلیت و ابراز همدردی با خانواده محترم این ادیب و پژوهشگر ارزشمند کشورمان، اعلام کرد هماهنگی‌های لازم جهت انتقال، تکریم و تدفین پیکر این شاعر بزرگ در کشورمان انجام شده و سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در فرانکفورت دستورالعملهای لازم در این خصوص را دریافت و با خانواده ایشان در ارتباط مستمر قرار دارد.»

     

  • ماجرای وساطت “شهریار” برای آزادی “هوشنگ ابتهاج” از زندان

    ماجرای وساطت “شهریار” برای آزادی “هوشنگ ابتهاج” از زندان

    عصر ایران – در اوایل انقلاب، “هوشنگ ابتهاج (سایه)” طرفدار حزب توده بود و همین باعث شد در جریان دستگیری مرتبطین این حزب در اوایل دهه 1360 او را نیز بازداشت کنند و به زندان ببرند.

    ماجرای وساطت

    اما حبس او دیری نپایید و در حالی که امیدی به آزادی زودهنگام نداشت، روزی نگهبان بند به او گفت: وسایلت را جمع کن؛ تو آزادی!

    ابتهاج، ناباورانه از زندان بیرون آمد و وقتی علت آزادی اش را جویا شد، دانست که شاعر بزرگ ترک، سید محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار) پیگیر آزادی او بوده است.

    دوستی دیرین شهریار و سایه به روایت تصویر
    ماجرای وساطت

    ماجرا از این قرار بود که در سفر رئیس جمهور وقت – آیت الله خامنه ای – به تبریز، شهریار با ایشان ملاقات می کند و بدون این که خواسته ای برای خود داشته باشد، آزادی هوشنگ ابتهاج را از ایشان می خواهد.
    این وساطت مقبول می افتد و چند روز بعد، ابتهاج به آزادی سلامی دوباره می کند.

    شهریار و سایه، از جوانی دوست بسیار صمیمی یکدیگر بودند، به طوری که ابتهاج در این باره می گوید: “دوستی من با شهریار در حد دوستی نبود، عشق هم اگر بگیم، کمه… واقعا هم اون نسبت به من و هم من نسبت به او چنین احساسی داشتیم.”

  • هوشنگ ابتهاج (سایه) که بود؟ چه کرد و چگونه زیست؟

    هوشنگ ابتهاج (سایه) که بود؟ چه کرد و چگونه زیست؟

    شعر نوآیین سایه، به حال و هوا و تماشا، از شعر دیگران ممتاز است. قریحۀ توانا، آشنایی و الفت با دیوان‌های قدما در میراث نثر فارسی، زبان و موسیقی خاص شعر ابتهاج را رقم زده است.

    هوشنگ ابتهاج (سایه) که بود؟ چه کرد و چگونه زیست؟

    دلش نمی‌خواست شناخته شود ولی می‌گفت قسمت زیادی از آن‌چه را می‌خواهد بگوید بلد است بگوید، یعنی راه‌ حلی برای گفتن آن پیدا کرده‌ است؛ «سایه» اما به قول شفیعی کدکنی در چکاد بلندی ایستاده بود که به انکار دیگران نیازی نبود.

    «من (امیرهوشنگ) تنها پسر «آقاخان» ابتهاج و «فاطمه رفعت» به‌شمار می‌رفتم. بعد از من سه تا دختر به‌دنیا آمدند و ضمناً یک پسر هم قبل از من، نیامده رفت. خیلی برای خانواده‌ام اهمیت داشتم و خیلی عزیزکرده، خودسر، خودرای، لوس و از خودراضی بار آمده بودم! تا دوازده سیزده سالگی من، اگر کسی حال مرا از مادرم می‌پرسید، زارزار گریه می‌کرد و می‌گفت که یک پسر دارم که آن همه دیوانه است. هرچه می‌گفتند: خانم‌جان! پسربچه‌ها این‌طورند و بزرگ می‌شوند، خوب و عاقل می‌شوند، می‌گفت که دگیر کی می‌خواهد عاقل شود؟

    خیلی اذیت‌کننده و آزارگر بودم. یک بچه کم کوچک‌تر از خود را با طناب می‌بستم و از درخت آویزان می‌کرذم. تحصیلات ابتدایی را در مدرسۀ عنصری که در ضلع جنوبی باغ سبزه‌میدان بود، گذراندم؛ بعد مرا گذاشتند مدرسۀ قاآنی که پشت خانۀ ما در سبزه‌میدان و آن طرف در ته کوچه بود، بعد از آن‌جا برای کلاس هشتم به مدرسۀ شاپور که کلاس‌های چهارم و پنجم متوسطه را آن‌جا خواندم. در مورد من می‌گفتند که: او در پی آموختن و یادگرفتن است اما در درس و کار مدرسه چندان کوشا و ساعی نیست و زیاد به آن توجه نشان نمی‌دهد. آشپزی، گلدوزی، خیاطی، موسیقی، نقاشی، مجسمه‌سازی، ورزش (کشتی و وزنه‌برداری) هر کدام در دوره‌یی علاقۀ من را به خود جلب می‌کرد. یکی از آن چیزهایی که خیلی برایم جالب بود، آشپزی بود. در همان هشت – ده سالگی برای غذا پختن و یاد گرفتن حرص می‌زدم و همواره از درس گریزان بودم. چنان‌که هنگامی که به تهران آمدیم و در مدرسۀ تمدن نام‌نویسی کردم، در آن‌جا کلاس پنجک متوسطه را رد شدم، بعد هم دیگر به مدرسه نرفتم و درس خواندن را رها کردم».

    آن‌چه در بالا آمد، بخشی از زیست‌نامۀ خودنوشت «سایه» است که در سی‌وچهارمین شماره از نشریۀ «حافظ» (شهریور ۱۳۸۵) با یک شعر از او منتشر شد و ما به رسم الخط خودش منتشر کردیم.

    امیرهوشنگ ابتهاج، متخلص به سایه، بامداد چهارشنبه ۱۹ مردادماه ۱۴۰۱ پس از ۹۵ سال زندگی درگذشت.

    سایه

    اما آغاز زندگی شاعری ابتهاج را شاید بتوان از «نخستین نغمه‌ها» دانست؛ او نخستین اثرش را با این نام در آغازین روزهای جوانی و در سال ۱۳۲۵ منتشر کرد. پس از این، «گالیا» دست‌مایۀ عاشقانه‌های «سایه» شد. او در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام «گالیا» شده بود که در رشت زندگی می‌کرد و این عشق موجب سرودن شعرهای عاشقانه‌ای شد که در آن روزها سروده است. سال‌ها بعد نیز البته ابتهاج شعری را با نام «دیرست گالیا…» با اشاره به‌همان روابط عاشقانه و درگیرودار مسائل سیاسی ایران سرود.

    نام هوشنگ ابتهاج یادآور غزل است؛ اما او را یکی از موفق‌ترین شاعرانی دانسته‌اند که به شیوۀ نیما، اقبال کرده است. شعر نوآیین سایه، به حال و هوا و تماشا، از شعر دیگران ممتاز است. قریحۀ توانا، آشنایی و الفت با دیوان‌های قدما در میراث نثر فارسی، زبان و موسیقی خاص شعر ابتهاج را رقم زده است. (مجلۀ شعر، بهمن و اسفند ۱۳۷۲، شماره ۹)

    نقل است که «سایه» در سال ۱۳۴۶ به اجرای شعرخوانی بر آرامگاه حافظ در جشن «هنر شیراز» می‌پردازد که ابراهیم باستانی پاریزی در سفرنامۀ معروف خود (از پاریز تا پاریس) استقبال شرکت‌کنندگان و هیجان آن‌ها پس از شنیدن شعرهای سایه را شرح می‌دهد و می‌نویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمی‌کرده‌است که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجان‌زده شوند.

    اما خوانده شدن شعرهای ابتهاج از دهۀ پنجاه و با حضور در رادیو آغاز شد، تعدادی از غزل‌ها، تصنیف‌ها و شعرهای نیمایی او توسط کسانی چون محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، حسین قوامی و محمد اصفهانی اجرا شده‌اند.

    امیرهوشنگ ابتهاج در یکی از واپسین جلساتی که در سال ۹۹ با مخاطبان خود سخن گفت، گفته بود: در حدود ۸۰ سال است که من با این زبان شعر آشنایی دارم و خیال می‌کنم قسمت زیادی از آن‌چه را می‌خواهم بگویم بلدم بگویم، یعنی راه‌حلی برای گفتن آن پیدا کرده‌ام. ولی رساترین شعری که تا امروز داشته‌ام و خیال می‌کنم که از آن راضی هستم در حدود ۲۰درصد از آن چیزی است که در درون من هست که این به نظرم حداقل است. برای درون آدمیزاد هنوز این وسیله را پیدا نکرده‌ایم.

    «سایه» به این‌که در هنر ایران اغلب هنرها یک هنر تنها نیست، بلکه ترکیبی از هنرهای دیگر است، اشاره و بیان کرده بود: کاش گوینده و شنونده رازهای بیان را با هم شریک شوند.

    یکی از مشهورترین سروده‌های او، «ارغوان» است که توسط علیرضا قربانی نیز اجرا شده؛ ابتهاج دربارۀ ماجرای سرایش آن گفته بود که درخت ارغوانی در خانه‌ای که سال‌ها پیش در تهران در آن زندگی می‌کرده داشته است و وقتی دیگر در آن خانه نبوده این شعر را به یاد آن خانه و درخت گفته است.

    «سایه» درخصوص اجرای قطعه «ارغوان» از رضایت شنونده‌ها می‌گفت و در عین حال باور داشت این شعر برای آواز و تصنیف طولانی است، مقدار زیادی از آن زده شده و یک خرده شعر شَل و کور شده، ولی در مجموع حالتی که این شعر به وجود آورده، تا حدی در خود شعر جا پایش معلوم است.

    سایه در شب بخارا

    در سال‌های اخیر، برگزاری شب بخارا برای هوشنگ ابتهاج و همچنین تجلیل از او در «جایزۀ شعر خبرنگاران» از گرامی‌داشت‌هایی بودند که برای این چهرۀ فقید برگزار شدند.

    صدوسی‌وهفتمین شب از شب‌های مجله بخارا برای بزرگداشت ه.ا.سایه با همکاری مؤسسۀ فرهنگی هنری ملت، دایر‎المعارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار غروب یکشنبه (۵ آبان ماه ۱۳۹۲) در کانون زبان فارسی و با حضور سیمین بهبهانی، پوری سلطانی، محمدرضا شفیعی کدکنی، شهرام ناظری، داریوش طلایی، یلدا ابتهاج، محمد افشین وفایی و پیامی از محمود دولت آبادی برگزار شده بود.

    در این مراسم، فرزند او، یلدا ابتهاج، بر این باور بود که «سایه» در ایران، در این مقطع تاریخی که ما الان در آن هستیم، شناخته نشده و البته گفت: او کسی هست که دلش نمی‌خواهد شناخته بشود. ولی این وظیفۀ انسان‌هاست او را در عصری که با آن همزمان هستند بشناسند.

    محمدرضا شفیعی کدکنی نیز در توصیف «سایه» در همین مراسم گفته بود: در طول چهل‌واندی سال دوستی از نزدیک و خوشبختانه بسیار نزدیک، هرگز ندیدم که او هنرمند راستینی، از مردم زمانه ما را به چشم انکار نگریسته باشد، در میان صدها دلیلی که به عظمت او می‎توان اقامه کرد، همین یک دلیل بس که او بر چکاد بلندی ایستاده که نیازی به انکار دیگران ندارد و این موهبتی است الهی.

    سایه + شفیعی کدکنی

    همچنین در نهمین دورۀ جایزه کتاب سال شعر «خبرنگاران» در سال ۱۳۹۳ از یک عمر فعالیت شعری «هوشنگ ابتهاج تجلیل شده بود.

    پیش از این البته در اواسط دهۀ هشتاد، ابتهاج به دعوت حسن خجسته، معاون صدای جمهوری اسلامی ایران به رادیو رفت. او در بخشی از سخنان آن روز گفته بود: چندی پیش برخی تعجب کردند از این اصطلاحی که من به کار بردم؛ گفتم: شعری ساختم. تعجب کردند که چرا ساختن را به کار می برید. به گمان من این حرف درست است. حتی شعرهایی که بی اراده به وجود می آیند، ساخته شده اند؛ چون در ذهن انجام گرفته اند. اگر شما دقت بکنید می بینید که چه زمینۀ قبلی داشته است که چیزهایی مثل ابر و باد و مه و خورشید و فلک کارهایی کردند تا این شعر بی اراده شما دوباره ریخته شود بیرون. متأسفانه من اسم این قضیه را گذاشتم «پایان» و تا حالا که چند سال گذشته، همینطور مانده و هنوز صدق می کند. من گاه گاهی به سرم می زند که حتماً شعری بسازم که فردا نگویند فلانی پیش گویی کرده است که آخرین شعرش بود و از این کرامات برای من بشمارند. جامعه مستعد این حرف ها هست. می گویند بله می دانسته و به او الهام شده بود. (مجله چامه، شماره نهم، دی و بهمن ۱۳۹۸)

    در سال‌های اخیر همچنین مسئۀ تخریب خانۀ مادری این شاعر در رشت نیز بارها خبرساز شد؛ او در واکنشی به احتمال تخریب خانه مادری‌اش در رشت (که پس از مدتی در فروردین‌ماه ۹۸ تخریب شد) گفته بود با این‌که آدم‌هایی که در این خانه زندگی می‌کردند برایش اهمیت داشتند، حالا هر بلایی می‌خواهند سر این خانه بیاورند و البته در عین حال باور داشت: این خانه حیف است و یادگاری است و اگر مرکز فرهنگی شود بهتر از این است که به یک اداره‌ تبدیل شود.

    تخریب خانه مادر سایه

    البته شهرود امیرانتخابی، مدیرکل وقت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان گیلان، در آن زمان در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به یکی از علت‌های تخریب این خانه گفته بود: این را هم بگویم که به‌خاطر گرایش‌های سیاسی آقای ابتهاج دست ما بسته بود. نباید همه تقصیرها را هم به گردن شهرداری انداخت. آن‌طور که به ما گزارش داده‌اند، گفته‌اند آقای ابتهاج در آخرین اظهاراتش هم گفته و پافشاری کرده که «من کمونیست هستم و سر ایده‌هایم هم هستم.» گفتند کسی که کمونیست است چطور می‌خواهید آثارش را ثبت کنید؟ ما حتی مجوز سردیس او را هم را نتوانستیم بگیریم تا در میراث روستایی‌مان بگذاریم. این حرف نهایی‌شان بود که حتی اگر شهرداری هم خانه را می‌خرید این گیر وجود داشت.

    انکار ناپذیر است که «سایه» چپ بود و چپ دانسته می‌شد، با این حال در جایی از کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» دربارۀ این‌که او باورها و حتی سروده‌های مذهبی نیز داشت، به روایت میلاد عظیمی می‌خوانیم: «امروز هشتم محرم بود و عصر به خانه سایه رفتیم. سایه مغموم بود و از چشم‌هایش معلوم بود گریه کرده. عاطفه گفت: «بازم شیطونی کردین؟» سایه خندید. پرسیدم «اتفاقی افتاده؟»
    – نه! شما می‌دونین که تلویزیون همیشه جلوم روشنه. هر کانالی هم که می‌زنم داره روضه و نوحه نشون می‌ده. من هم گوش می‌کنم و خب گریه‌ام می‌گیره. می‌شینم با اینها گریه می‌کنم. (لبخند می‌زند.)
    پس از چند دقیقه گپ و گفت، سایه می‌گوید:
    «سال‌ها پیش یک شعری گفتم به اسم «اربعین» که تمومش نکردم.»
    با تعجب اصرار می‌کنم شعر را بخواند و می‌خواند:
    «یا حسین بن علی
    خون گرم تو هنوز
    از زمین می‌جوشد
    هرکجا باغ گل سرخی هست
    آب از این چشمه خون می‌نوشد.
    کربلایی است دلم»»

    سایه همچنین در مصاحبه‌هایی، ار اعتقادات شدید مذهبی مادرش سخن گفته بود که طبعا بر تربیت او نیز تاثیر داشت.

    هوشنگ ابتهاج

    وقتی رفت، «یلدا» نوشت: «بگردید، بگردید، درین خانه بگردید/ درین خانه غریبید، غریبانه بگردید»؛ او اما چندی پیش در گفت‌وگویی غیرخبری درخصوص وضعیت پدرش (پس از بستری شدن در بیمارستان) گفته بود که «سایه» پس از درگذشت همسرش در اسفندماه ۱۴۰۰ بیش از گذشته گرفتار بیماری شد. تا آن‌که سرانجام شب گذشته خبر کوچ ابدی‌اش را در ۹۵سالگی به گوش‌ها رساند.

    وضعیت خاکسپاری پیکر هوشنگ ابتهاج تا ظهر روز چهارشنبه (۱۹مردادماه) هنوز مشخص نشده است. آیا «سایه» از آلمان به ایران بازمی‌گردد؟

  • تحقق پیش بینی سوّم: درگذشت “سایه”، درست در سالی که از کودکی منتظرش بود

    تحقق پیش بینی سوّم: درگذشت “سایه”، درست در سالی که از کودکی منتظرش بود

    این خاطره را روزی در اتومبیل و در بازگشت از مطب پزشکی در میدان آرژانتین تهران برای دکتر شفیعی کدکنی نقل می‌کند و استاد می‌گوید: آن دو مورد که محقق شد (هم سخن ، هم فرزند و خانواده) پس این سومی هم می‌شود و همان 94 سال درست است. سایه هم در پاسخ می‌گوید: البته اگر نوع رانندگی شما پیش‌گویی را باطل نکند!

    تحقق پیش بینی سوّم: درگذشت

    کالبد هوشنگ ابتهاج هر چند اکنون نفس نمی کشد ولی “سایه” اش تا ابد زنده خواهد ماند، نفس خواهد کشید و نفس ها را تازه خواهد کرد (سایه، تخلص او بود).

    از شمار دو چشم، یک تن کم
    وز شمار خرد، هزاران بیش
    (رودکی)

    حتماً در فقدان او که نمادی از لطافت طبع و تجسم شاعرانگی بود، بسیار خواهند نوشت تا شاید اندکی از حق این شاعر گرانمایه را ادا نمایند. این نوشتار اما حامل یک شگفتی است و آن، درگذشت شاعر در سالی است که از خردسالی انتظارش را می کشید.

    ششم اسفند 1400، در سالروز تولد هوشنگ ابتهاج یادداشتی در عصر ایران منتشر شد تحت عنوان “زادروز هوشنگ ابتهاج؛ سایه‌ات مستدام آقای سایه!” و در آن مطلب آمده بود:

    ” 94 ساله شدن سایه هم جای خوش‌حالی دارد هم نگرانی. خوش‌حالی به این خاطر که این بخت و فرصت را داشته و یافته که بیش از اکثر قریب به اتفاق شاعران و نویسندگان این سرزمین، در این جهان بزیَد در حالی که چشمۀ خلاقیت او همچنان جوشان است و هوش و حواس خود را از دست نداده است.

    تحقق پیش بینی سوّم: مرگ

    اما درباره نگرانی از 94 سالگی سایه به خاطره ای از هوشنگ ابتهاج اشاره کرده بود:

    “سال‌ها پیش در بیان خاطره‌ای گفته بود هشت نُه ساله بوده که یکی از هم کلاسی‌های او از هوشنگ ابتهاج و دو نفر دیگر می‌خواهد نام خودشان و نام مادر و نه پدرشان را روی یک برگ کاغذ بنویسند تا شباهنگام نزد پدر برد و آیندۀ آنان را پیش‌گویی کند.

    آن مرد گویا روحانی و اهل‌دل بوده و چند مورد را برای هر یک می‌نویسد. سایه می‌گوید چون از آن دو نفر بعدها جدا شدم نمی‌دانم آنچه دربارۀ آنان گفته بود تحقق یافت یا نه. اما دربارۀ من گفته یا نوشته بود که آیندۀ تو با «سخن» گره می‌خورد و “خانوادۀ پرجمعیت“ی تشکیل می‌دهی و “94 سال” زندگی می‌کنی!

    سایه می‌گوید: وقتی دو مورد اول محقق شد و دیدم مرا با شعر و موسیقی می‌شناختند و دور وبرم هم شلوغ است وقتی 49 ساله شدم به یاد سومی افتادم و ترسیدم! چون خیال می‌کردم 94 که خیلی دور از دست‌رس است چون زمان ما 70 سال هم زیاد بود و احتمالا نوشته یا گفته بوده 49 ولی هم‌کلاسی ما به اشتباه به عکس نوشته 94 و خیلی مراقب بودم اتفاقی برای من نیفتد که یک وقت در 49 سالگی از دست بروم!

    این خاطره را روزی در اتومبیل و در بازگشت از مطب پزشکی در میدان آرژانتین تهران برای دکتر شفیعی کدکنی نقل می‌کند و استاد می‌گوید: آن دو مورد که محقق شد (هم سخن، هم فرزند و خانواده) پس این سومی هم می‌شود و همان 94 سال درست است. سایه هم در پاسخ می‌گوید: البته اگر نوع رانندگی شما پیش‌گویی را باطل نکند!”

    اینک و با تکمیل 94 سالگی سایه، پیش بینی سوم آن مرد اهل دل و راز و رمز – که لابد خود نیز اکنون رخ در نقاب خاک کشیده – درباره هوشنگ خردسال آن روزها به واقعیت پیوسته است و سایه در سالی چشم از جهان فروبست که از کودکی در انتظارش بود.

    هر چند که جای دریغ و تحسر و افسوس دارد که اینک سایه در میان ما نیست ولی چه خوب که جای 4 و 9، اشتباه نشده بود و شاعر دوست داشتنی ما، 94 سال زیست و ای کاش بیشتر می زیست که به اندازه تمام سال هایی که از این پس نخواهد بود، کلمات به روایت او نخواهند رقصید، مانند این شعر او که درباره مرگ است: 

    هرگز از مرگ نترسیدم من

    مگر امروز که لرزید دلم

    داشتم با کیوان

    درد دل می‌کردم

    یادم آمد ناگاه

    آخرین مانده از آن جمع پراکنده منم

    چه کسی خواب تو را خواهد دید

    چه کسی از تو سخن خواهد گفت

    آه، پوری هم رفت

    گفت پوری با ماست

    سایه جان ما هستیم

    ما صدای سخن عشقیم

    یادگار دل ما مژده آزادی انسان است.

    کلن – خرداد ۱۴۰۰

    و پایان سخن این که ما نمی دانیم آن مرد اهل دل و راز و رمز، چگونه آن پیش گویی ها را کرده بود ولی آنچه تأمل برانگیز است این که متافیزیک، واقعیت دارد، هر چند فیزیک قادر به توضیح آن نباشد… و انسان، همچنان سردرگم کوچه های بی پایان و هزار توی حیرت است.

    منبع: عصر ایران – مهرداد خدیر

  • اهانت عجیب به ملا محمد فضولی در مدرسه تلویزیونی ایران

    اهانت عجیب به ملا محمد فضولی در مدرسه تلویزیونی ایران

     

    در جریان کلاس ادبیات مدرسه تلویزیونی ایران، اهانت عجیبی به ملامحمد فضولی شاعر پرآوازه آذربایجانی انجام شد.

    امروز شنبه (۴ اردیبهشت) فیلمی از تدریس ادبیات در صداوسیما منتشر شد که در جریان این تدریس، دبیر مربوطه در جمله ای عجیب و توهین آمیز در خصوص شاعر بزرگ و پرآوازه‌ی آذربایجانی، ملا محمد فضولی گفت که «این شاعر(فضولی) بیخود این اسم را انتخاب نکرده بلکه او فضول اشعار صائب است و هر شعری را که صائب سروده، این شاعر به ترکی نوشته است»

    انتشار این فیلم در فضای مجازی، اهالی شعر و ادب ترکی را آزرده خاطر کرده و اعتراضات زیادی به نحوه‌ی انتخاب دبیرانی که در «مدرسه تلویزیونی ایران» تدریس می‌کنند، به وجود آمده است.

    در همین راستا برای مشخص شدن موضوع و همچنین شناخت بیشتر این شاعر بلند آوازه به سراغ دانشیار دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفتیم.

    اهانت عجیب به ملا محمد فضولی در مدرسه تلویزیونی ایران|خبر فوری

    دکتر ابراهیم اقبالی اظهار می‌کند: ملا محمد فضولی شاعر قرن دهم و صائب تبریزی، شاعر قرن یازدهم است و این طبیعی است که صائب از اشعار فضولی تاثیر گرفته‌است.

    او با بیان اینکه صائب تربیت‌یافته‌ی مکتب فضولی است، ادامه می‌دهد: صائب در اشعار خود از ۱۸ غزل ترکی فضولی استفاده کرده‌است و در واقع این اشتباهی که صورت‌گرفته، به این معنی است که ما بگوییم حافظ از اشعار شهریار تاثیر گرفته‌است درحالی‌که کاملاً واضح و مبرهن است که این‌طور نیست.

    او خاطرنشان می‌کند: صائب تقریباً ۳۷ سال بعد از فوت فضولی متولد شده است و این یک موضوع تاریخی است و چیزی نیست که به صورت شخصی تحلیل کرد.

    این استاد دانشگاه تبریز تاکید می‌کند: این موضوع مطرح‌شده از پایه و اساس غلط است، چرا که در علم منطق بحثی است که اگر ماده فاسد باشد، هر نتیجه‌گیری از این ماده نیز فاسد خواهد بود، لذا اگر هدف این دبیر ادبیات حتی تمسخر هم نباشد، بازهم غلط و اشتباه است.

    او به موضوع پایان‌نامه یکی از اساتید دانشگاه شهید بهشتی نیز اشاره کرده و می‌افزاید: یکی همکاران بنده بنام خانم دکتر مریم مشرف که اکنون در دانشگاه شهید بهشتی تهران استاد هستند، موضوع پایان‌نامه خود را در رابطه با فضولی انتخاب کرده بود و در آن پایان‌نامه ذکر کرده بود که فضولی آغازگر سبک هندی است و صائب تبریزی متأثر از فضولی ‌است.

    او در خصوص نبوغ و قدرت ملا محمد فضولی در شعر سرایی نیز می‌گوید: فضولی از جمله شاعران بی‌نظیر و بی بدیلی بود که صاحب لقب ذو السنة (یعنی صاحب سه زبان) بود که سه دیوان به زبان های ترکی، عربی و فارسی دارد و قدرت تخیل بسیار قوی و تسلط بسیاری بر روی واژه‌ها داشت که ما به این قبیل شعرا، جریان‌ساز می‌گوییم.

    اقبالی متذکر می‌شود: نبوغ فضولی به اندازه‌ای بود که شاعری مانند صائب تبریزی تحت تأثیر اشعار او قرار گرفته است و می‌توان گفت که صائب تبریزی اولین شاگرد برجسته‌ی مکتب فضولی است.

    او در تشریح آثار نثر فضولی نیز بیان می‌کند: هر شاعری توانایی سرودن همزمان نظم و نثر را ندارد؛ به‌عنوان مثال استاد شهریار نظم بسیار قوی داشت ولی در نثر اینطور نبود؛ لذا فضولی هم در نثر و هم در نظم در اوج قرار داشت و کتابی مانند «مطلع الاعتقاد» را نوشته بود همچنین این شاعر بزرگ در راه مکتب تشیع نیز خدمات ارزنده‌ای ارائه کرده‌است و کتاب «حدیقه السعدا» را نوشته‌است.

    او ادامه می‌دهد: فضولی در کتاب «حدیقه السعدا» جریان شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) و تمامی حوادث واقعه عاشورا را به زیبایی بیان کرده‌است.

    این استاد ادبیات دانشگاه تبریز در رابطه با شاگردان فضولی نیز بیان می‌کند: ممکن است شعرای دیگر به‌صورت مستقیم حضور و اشعار فضولی را درک نکرده باشند اما به‌صورت غیرمستقیم تحت تأثیر اشعار او قرار گرفته‌اند؛ مثلاً استاد شهریار در یک بیت بسیار زیبا در وصف فضولی گفته است که «ترکی فارسی عربی ده نه فضائل واریمیش/ که فضولی کیمی بیر  شاعر فاضل  دوغولوب» و لذا وقتی‌که شاعری به بزرگی شهریار این بیت شعر را در وصف فضولی می‌سراید، قطعا تحت تاثیر اشعار او قرار گرفته‌است.

    اقبالی در پایان سخنان خود فضولی را انتقال‌دهنده‌ی آثار نظامی به ترکی می‌نامد و می‌گوید: هیچ شاعری این قدرت را نداشت که پایاپای شاعر قدرتمندی مانند نظامی حرکت کند چرا که نظامی شاعر بزرگی در سبک داستان‌نویسی و رمان‌نویسی بود و هیچ شاعری مانند فضولی این قدرت را نداشت که اشعار نظامی را به‌صورت ترکی و منظوم دربیاورد و فضولی به قدری قدرتمند بود که گاهی ابتکار به خرج داده و قالب شعری مانند لیلی و مجنون را که قصیده بود، با آوردن اشعار عربی و ترکی عوض می‌کرد.

    حکیم ملا محمد فضولی،‌ شاعر و اندیشمند متفکر و شاعر سه زبانه‌ای است که تأثیر عمیقی در تاریخ ادبیات ترکی و عربی و فارسی بر جای نهاده است و گفته شده که در سال ۹۱۰ هجری در خانواده‌ای شیعی مذهب و آذربایجانی،‌ در جوار مرقد حضرت سید الشّهدا(ع)، در کربلا به دنیا آمده است و او را «بزرگترین شاعر ترکی آذربایجانی در سدهٔ دهم هجری قمری» نیز می‌دانند.

    فضولی شاعری اندیشمند است و در شعر ترکی ید طولایی دارد که در مقدمه‌ی دیوان ترکی خود می‌گوید: «شعر عاری از علم همچون دیواری بی‌بنیان باشد و دیوار بی‌بنیان را سرانجام اعتبار نشاید».

    دیوان فضولی با یک دیباچه‌ی منثور آغاز می‌شود. سپس دو تحمیدیه و ۹ نعت می‌آید که آن‌ها را می‌توان از زیباترین آثار فضولی برشمرد.

    در دیوان ترکی فضولی این قلم ترتیب داده است که پس از قصائد (۴۸ قصیده) بخش غزلیات می‌آید که شامل ۴۱۰ غزل بسیار زیبای عرفانی و فلسفی است و اغلب آن‌ها ۷ بیت است و به ندرت به غزل‌های ۶ و ۸ بیتی بر می‌خوریم و پس از غزل‌ها،‌ ۳۳ قطعه، ۱ ترکیب بند، ساقی‌نامه، مثنوی، ۱ مسبّع، ۱ مسدّس، ۱ ملمع، ۱۳ دوبیتی و ۱۰۵ رباعی در دیوانش آمده است.

    بدون شک شعر و ادب کهن این مرز و بوم باید به داشتن چنین شاعری بزرگ و نابغه بر خود ببالد و رسانه ملی نیز علاوه بر اینکه باید در انتخاب دبیرانی که برای تدریس در مدرسه‌ی تلویزیونی ایران، میهمان خانه های دانش آموزان می‌شوند، دقت کند، بلکه در راستای معرفی شاعران بزرگی مانند ملا محمد فضولی به دانش آموزان قدم های بزرگی بردارد.

     

  • پیکر سیدحامد حسینی به خاک سپرده شد

    پیکر سیدحامد حسینی به خاک سپرده شد

     

    پیکر سیدحامد حسینی (راوش)، شاعر، در قطعه هنرمندان بهشت رضای مشهد به خاک سپرده شد.

    جلیل فخرایی، شاعر و روزنامه‌نگار با اعلام این خبر گفت: «پیکر سیدحامد حسینی که پس از طی یک دوره طولانی تحمل رنج و بیماری و ناراحتی‌های مختلف کبدی و اخیرا هم کرونا درگذشت، امروز (بیست‌ویکم فروردین‌ماه ۱۴۰۰) در قطعه هنرمندان و نام‌آوران مشهد در جوار دوستان ادیب و شاعرش به خاک سپرده شد و آرام گرفت.»

    او در معرفی این شاعر اظهار کرد: «سیدحامد حسینی با نام شعری «راوش» متولد ۱۳۵۹ که بالغ بر دو دهه در میان شاعران کرج به بالندگی شعری خود می‌اندیشید، در دهه ۸۰ به شهرش، مشهد آمد. او پس از این به سرودن شعر و طبع سه مجموعه شعر که اغلب شعرهای آیینی است پرداخت؛ از جمله می‌توان به مجموعه شعر «گناه درختان لخت» اشاره کرد.»پیکر سیدحامد حسینی به خاک سپرده شد|خبر فوری

    فخرایی افزود: «ارادت حسینی به ساحت معنوی حضرت زهرا (س) او را به سمت سرودن شعرهای زهرایی سوق داد و سرایش قصاید و غزلیاتی در شان مقام این بانوی اهل بیت را در دستور کارش قرار داد و این‌گونه بود که در زمره شاعران آیینی و مداحان اهل بیت قرار گرفت.»

    شعری از سیدحامد حسینی در ادامه می‌آید:

    «آن‌چه در آفرینش زهرا دخیل شد
    سیب بهشتی و زغب جبرئیل شد

    مریم گزید از رطب شاخه‌ زمین
    اما امین گزیدنی‌اش هم اصیل شد

    از بی‌شمار طنطنه‌ وصف‌تان، غزل
    در بند بند غایب بحر الطویل شد

    قلبت شکست مرغ ابابیل تو – علی –
    محبوس در سقیفه‌ اصحاب فیل شد

    کعبه چهارضلعی فرزندهای توست
    با سقفی از شما مکعب مستعطیل شد

    اندازه بی‌خدا، به خدا عشق من کم است
    هر چیز در برابر حدت قلیل شد

    مادر! ذبیح نام توام چون حسینی‌ام
    قربان‌تان که حامدتان اسماعیل شد»

    سیدحامد حسینی در روز ۲۰ فروردین‌ماه ۱۴۰۰ در ۴۱ سالگی به دلیل ابتلا به کرونا درگذشت.