برچسب: سریال آقازاده

  • گفتگوی جنجالی خبرفوری با «سینا مهراد» / از ماجرای ریحانه پارسا و حواشی سریال پدر تا داستان سکانس پُرحاشیه صیغه موقت با شکلات در سریال «آقازاده»

    «سینا مهراد» یکی از چهره‌های خبرساز سینماست که در حاشیه جشنواره فیلم فجر با خبرفوری به گفتگو نشسته است.

    سینا مهراد در ویژه برنامه مدیا که اختصاص به پوشش اخبار جشنواره در برج میلاد دارد، با اشاره به بازی خود در فیلم سینمایی “شادروان”، گفت: نقش من در «شادروان» بسیار متفاوت از سریال «آقازاده» و «پدر» است و این تفاوت برایم جذاب اما پر ریسک بود.

    او به سکانس جنجالی شیغه در سریال “آقازاده” اشاره کرد و افزود: من نمی توانم بگویم با سکانس «شکلات» موافق یا مخالف هستم، من به آقای عنقا اعتماد دارم و هرکاری بگوید، انجام می‌دهم.

    او ادامه داد: این سکانس جزیی از سریال بود و باعث بیشتر دیده شدن سریال شد.

    دیگر بخشهای این گفتگو را در فیلم کامل گفتگو ببینید:

  • ما خط قرمز داریم، آقازاده‌ ها ندارند

    ما خط قرمز داریم، آقازاده‌ ها ندارند

     

    بازیگر سریال «آقازاده» می‌گوید، خط قرمز برای هر کسی نسبی است و نمی شود قطعی راجع به آن چیزی گفت. البته ما در سریال از خودمان حرف نمی زنیم. از آقازاده‌ها حرف می زنیم. ما خط قرمز داریم، اما آقازاده‌ها ندارند.

    امیر آقایی درباره شخصیت نیما در سریال «آقازاده» گفت: اعتقادی به اینکه نیما آدم باهوشی است ندارم. مسیری را یاد گرفته است و همان را پیش می رود. سفره‌ای پهن است و او مثل همه آنها می گوید من باید حقم را بردارم. دولت باید بگوید عمو جان این سهم شما نیست.

    وی در ادامه درباره اینکه سریال خط قرمزی داشته است، توضیح داد: خط قرمز برای هر کسی نسبی است و نمی شود قطعی راجع به آن چیزی گفت. البته ما در سریال از خودمان حرف نمی زنیم. از آقازاده ها حرف می زنیم. ما خط قرمز داریم اما آقازاده ها ندارند.

    ما خط قرمز داریم، آقازاده‌ها ندارند|خبر فوری

    بازیگر نقش نیما در «آقازاده» درباره تاثیر ممیزی بر روند ساخت این سریال گفت: ما هنوز چیزی نگفتیم. فقط به مسائل جزء اقتصادی پرداختیم.

    آقایی تأکید کرد: نیما به راحتی به آدم های اطرافش اعتماد نمی کند، او خودش آنها را ساخته است و آدم هایش هستند. همه زندگی نیما به لحاظ قانونی دست بهرامی است. خودش او را بزرگ کرد و شاید فکر نمی کرد نزدیکترین فرد به او این کار را انجام بدهد. همان موقع زمان فیلمبرداری گفتم راضیه کسی نبوده است که نیما بخواهد عاشق او بشود. به درست یا غلط اینقدر پیرامون نیما دیده ایم. راضیه هم مثل بقیه مهره ای بود که مدتی از او استفاده کرد.

    این بازیگر درباره اینکه آیا لطمه ای از آقازاده ها خورده، پاسخ داد: خوشبختانه اینقدر از این آدم ها دورم که اصلاً نه علاقه های آنها را می دانم نه چیزی درباره زندگی شان. من کلیتی را می شناسم و بابت این کلیت گاهی خشم هم داشته ام. بیش از این راجع به اینها نمی دانم. اصلا نمی خواهم برایش وقتم بگذارم.

    این بازیگر در پایان درباره تجربه همکاری با حامد عنقا و بهرنگ توفیقی گفت: دو آدم کاربلد و متخصص هستند.

    مستند «بوی خون» به کارگردانی وحید سعیدی و نویسندگی احمد رنجبر یکشنبه‌ها منتشر می شود. این مستند پرونده های سیاسی سریال آقازاده را در گفت و گو با کارشناسان تحلیل می کند. در این مستند چهره های سیاسی هم نظرشان را درباره مفهوم آقازادگی بیان می کنند.

     

  • از حجاب گرفته تا نفوذ مفسدان اقتصادی در سریال «آقازاده»/ عنقا به حواشی واکنش نشان داد

    از حجاب گرفته تا نفوذ مفسدان اقتصادی در سریال «آقازاده»/ عنقا به حواشی واکنش نشان داد

     

    از حجاب گرفته تا نفوذ مفسدان اقتصادی در سریال «آقازاده»/ عنقا به حواشی واکنش نشان دادحامد عنقا در گفت‌وگویی، از حواشی و متن سریال «آقازاده» گفت که این روزها در شبکه نمایش خانگی در حال نمایش است.

    حامد عنقا، نویسنده و تهیه‌کننده «آقازاده»، درباره برخی از مواردی که در رابطه با این سریال در رسانه‌ها و فضای مجازی، بحث و جدل و حاشیه درست کرده است، واکنش نشان داد.

    او از موضوع حجاب و نشانه‌های مذهبی در این سریال گرفته تا بحث فساد در نهادهای حکومتی گفت که در سریال «آقازاده» به صورت پُر رنگ به نمایش درآمده است. فرازهایی از گفت‌وگوی حامد عنقا با روزنامه فرهیختگان را که کانال تلگرامی صبا گزینش کرده است، بخوانید:

    – قبل از این که سریال را کلید بزنیم فرد بزرگی با چهل سال سابقه و اشراف قضایی و اجرایی در نظام گفت با خدا معامله کنید، برای اینکه اتفاقات عجیب و غریبی برایتان می افتد و ناخودآگاه دست در لانه زنبور می کنید و نمی فهمید دوست و دشمن‌تان چه کسی خواهد بود. متاسفانه تا حالا بیشتر پیش‌بینی آن بزرگوار محقق شد (با خنده)

    – ما در آقازاده اول درباره جریان فساد اقتصادی حرف می‌زنیم، دوم درباره یک جریان جدی درون نظام که به مقابله با این جریان فاسد می‌پردازد و مقابل جریان فاسدی که پشتوانه قدرت، رانت اطلاعات و رانت ارتباطات دارد، می‌ایستد.

    – حرف اصلی‌مان در «آقازاده» این است که تا حدی به مردم نشان دهم رانت ارتباطات، رانت قدرت و رانت اطلاعات چه بلایی می‌تواند سرمان بیاورد.

    – در بحث حجاب، یکی از شاخص‌هایمان فیلم‌های ابراهیم حاتمی‌کیا بود؛ برای این‌که همه انتساب ایشان را به نظام می‌دانند و از علاقه آقا نسبت به حاتمی‌کیا هم آگاه هستند.

    – قرار بر این شد برای شخصیت مانلی از تکنیک موی مصنوعی استفاده کنیم که هم حدود حجاب را رعایت کرده باشیم و هم بتوانیم حرف‌مان را بزنیم. در قسمت‌های اول عکسش را گرفتند و گفتند اینکه موهایش بیرون است، اینکه تولید سازمان اوج و فلان است و …

    از حجاب گرفته تا نفوذ مفسدان اقتصادی در سریال «آقازاده»/ عنقا به حواشی واکنش نشان داد

    – همراهی و مشارکت ما با سازمان اوج یک مشارکت فکری درباره این موضوع بود و اینکه مخاطب حرف‌هایمان را فقط یک قشر خاص قرار ندهیم. این کار هزینه و لوازمی دارد. بخشی از هزینه‌اش هم همین حمله‌ها و حرف‌هایی است که می‌شنویم.

    – هیچ مفسد اقتصادی وجود ندارد مگر این که دو بال داشته باشد؛ بال قضایی و بال دولتی. هر پرونده‌ای را که نگاه می‌کنید می‌بینید یک پشتوانه دولتی دارد.

    – وقتی تلویزیون گزارش دادگاهی در قوه قضاییه را با جزئیات پرونده و فساد اقتصادی آن بررسی می‌کند، یعنی اگر این فساد سیستماتیک بود هیچ وقت نباید گزارش این دادگاه را در تلویزیون می‌دیدیم.

    – «آقازاده» اولین سریال شبکه نمایش خانگی است که اینقدر با تاکید المان‌های مذهبی را نشان می‌دهد، از تدین و نماز و حلال و حرام و حجاب و ارزش‌های خانوادگی و زیارت و توبه در بالاترین سطح تا جایی که تیتراژش در یک قسمت اذان مرحوم موذن‌زاده اردبیلی است.

    – مفسد اقتصادی ما در آقازاده همزمان دو بازپرس و ضابط را آلوده می‌کند. همه تنش ما در قصه از اینجا شروع می‌شود که آن بازپرس آلوده می‌شود اما ضابط جان و مال و آبرو و خانواده و همه چیز خود را از دست می‌دهد اما در نهایت آلوده نمی‌شود.

    – در شبکه‌های اجتماعی خبری می‌خواندم که یک نفر را به خاطر دزدیدن یک بسته پوشک گرفته‌اند! ما داریم با پدیده ژان‌والژان‌سازی روبه‌رو می‌شویم و از طرف دیگر در خیابان‌های مان بنز و پورشه و ماشین‌های چند میلیارد تومانی رژه می‌روند.

    – وقتی نظام توزیع ثروت عادلانه نباشد، این مساله برای طبقه فرودست به خشم اجتماعی تبدیل می‌شود. خشم اجتماعی اش را لزوما نمی‌آید کف خیابان نشان بدهد، بلکه خشم اجتماعی‌اش کیف‌زنی در خیابان است. یعنی امنیت اخلاقی-اجتماعی به خطر می‌افتد.

    – وقتی مخاطب می‌بیند یک سریال در نظام جمهوری اسلامی ایران که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یعنی دولت پروانه می‌گیرد و نهادهای نظارتی اعم از ضابطین و قوه قضاییه هم بر آن نظارت می‌کنند، چنین موضوعاتی را مطرح می‌کند ناخودآگاه ضریب اطمینانش بالاتر می‌رود.

     

  • از آقازاده‌هایی گفتیم که صدایشان دیگر شنیده نمی‌شود

    از آقازاده‌هایی گفتیم که صدایشان دیگر شنیده نمی‌شود

    از آقازاده‌هایی گفتیم که صدایشان دیگر شنیده نمی‌شود

    تهران- ایرنا- «حامد عنقا» فیلم‌نامه‌نویس و تهیه‌کننده سریال «آقازاده» با اشاره به مسیر قصۀ این اثر عقیده دارد: شخصیت‌های مثبت سریال ما در امروز جامعه، آدم‌هایی هستند که صدایشان کمتر شنیده می‌شود و در ظاهر به نظر می‌رسد ضعف دارند و دیگر مانند دهه شصت و هفتاد نیستند.

    همه چیز با یک عنوان شروع شد، عنوان تازه باب شده‌ای که در خود حب و بغض ها و واکنش های زیادی دارد؛ عنوانی که ورای آنچه در دل خود نهفته دارد، واکنش برمی انگیزد و توجه جلب می کند: عنوانی به نام آقازاده. وقتی بحث سریالی تازه ساخته شده به نویسندگی حامد عنقا در شبکه خانگی مطرح شد، بیش از هر چیز عنوان آن سوال و چالش برانگیز بود و شاید همین عنوان در بادی امر و زمانی که هنوز چیزی از داستان منتشر نشده بود، توجهاتی را به خود جلب کرد.
    پس از شروع پخش و فروش آنلاین و نسخ فیزیکی در هفته‌های اخیر آقازاده به یکی از سریال‌های مورد توجه بدل شد که به سرعت موافقان و منتقدانی را مانند تمام این سبک ساخته‌ها پیدا کرد. موافقانی که از اهمیت بحث پرداختن به مفاسد اقتصادی دفاع کرده و نیاز جامعه به مطرح کردن این واقعیات مگو در دل جامعه را حیاتی می دانستند تا منتقدانی که از انتخاب بازیگران و کیفیت بازی تا سرمایه گذاری و تبلیغات فیلم در سطح شهر و حتی کلیشه‌های مطرح شده در سریال را هدف گرفته و محتوای آن را بیش از پرداختن به آقازادگی، روایتی ساده انگارانه قلمداد می کردند.
    مطرح کردن سبک زندگی نخبگان سیاسی و فرزندانشان که در سال‌های اخیر سواستفاده آنان از رانت های شغل پدر با کنایه آقازادگی به یکی از گلایه های مهم مردمی بدل شده است، داستان محوری سریال آقازاده است که در دل خود اشاراتی به موضوعات کمتر مطرح شده ای دارد که برای مخاطب تازگی و خاصیت دنبال کردن دارند؛ البته رویدادهایی چون حراج تهران و پشت پرده های آن که پیشتر خود به یکی از سوژه‌های پرحاشیه فضای هنر ایران مدرن تبدیل شده بود و … دیگر مورادی هستند که سریال آقازاده پیشگام عنوان کردن آنان شده و از این رهگذر توجهات متعددی را به خود معطوف داشته است.
    از آقازاده‌هایی گفتیم که صدایشان دیگر شنیده نمی‌شود
    خبرنگار فرهنگی ایرنا بعد از دردسترس قرار گرفتن حدود ۱۵ قسمت از سریال آقازاده در یک روز پاییزی و در دفتر حامد عنقا، طراح، نویسنده و تهیه‌کنند این سریال با وی در مورد شخصیت‌های مثبت و منفی، چالش های داستان و صحنه هایی که به حواشی رسانه‌ای منجر شد و .. گفت وگو کرده است که بخش نخست آن می‌خوانید.
    به نظر می‌رسد تمرکز و پرداخت نسبت به شخصیت‌های منفی داستان پررنگ‌تر بوده است و شخصیت‌های مثبت به‌ نوعی در سایه قرار دارند؛ آیا واقعا شخصیت‌های منفی محوریت قصه بوده‌اند و شخصیت‌های مثبت صرفاً برای تکمیل این قصه اضافه‌شده اند؟
    این‌طور نبوده که روی کاراکترهای منفی پرداخت زیادی صورت گرفته باشد. البته نباید فراموش کنیم امروز که دراین‌باره صحبت می‌کنیم، هنوز در نیمه داستان هستیم. ولی این هم واقعیتی است که در دل درام‌های این‌چنینی همیشه چون بعد منفی داستان قصه را شروع می‌کند، به‌واسطه انرژی درونی شخصیت ممکن است بیشتر به چشم بیایند.
     
    شخصیت کلیشه‌ای و غیرکلیشه‌ای نداریم
    این را قبول دارید که شخصیت‌های مثبت داستان، سبک زندگی و فضای ذهنی‌شان نوعی از کلیشه‌بودن را بازتاب می‌دهند؟
    از من به‌عنوان روزنامه‌نگار بازنشسته و یک درام‌نویس در آستانهٔ بازنشستگی بپذیرید شخصیت کلیشه‌ای و غیرکلیشه‌ای نداریم. تنها وقتی کار به انتها می‌رسد، می‌شود گفت کاراکتری بر اساس کنش و واکنش‌هایش کلیشه بود یا رفتارهایی کرد که برای ما در آن جایگاه خاص، قابل‌تصور نبود؛ بدیهی است که چون سابقه ذهنی و تصویری شما (مخاطب نوعی) بر اساس برخی آثاری است که قبلاً به‌عنوان سریال دیده‌اید (مخصوصاً شخصیت‌هایی که در تلویزیون تکرار شده‌اند)، به‌محض دیدن آن شاخصه‌ها در یک کاراکتر احساس کلیشه‌ای بودن می‌کنید.

    مثلاً می‌گویند شخصیت حاج رضا و شریفه و حامد یا نوع پوشش و خانه آن‌ها و … کلیشه است؛ درصورتی‌که این‌ها خصوصیت و ویژگی است. ولی کلیشه به این معناست که کاراکتری در آن جغرافیا همان واکنشی را نسبت به موقعیت بروز دهد که شما از کاراکترهای مشابه اش که پیش‌تر دیده‌اید، انتظار دارید.

    از بزرگ‌ترین نقدهایی که هنوز به ما می‌شود، این است که چطور ممکن است کاراکتر حاج رضا یا حامد، چنین دختری را (وقتی می‌فهمند چنین سابقه‌ای دارد) به‌راحتی به‌ عنوان عروس خود می‌پذیرند؟ پسری متدین که در خانواده‌ای مؤمن و متدین بزرگ‌شده، با پدرش به مسجد می‌رود، مادرش چادری است، چطور دختری را که می‌فهمد قبلاً چه بدکاره‌ای بوده است، به‌راحتی به‌ عنوان همسرش می‌پذیرد؟ این‌ها و کنش‌هایی که در نیمه دوم داستان تا انتها از این کاراکترها می‌بینیم، تکلیفمان را درباره گزاره کلیشه‌ای بودن یا نبودن مشخص خواهد کرد.

    این را برای دفاع نگفتم، بلکه برای داشتن تحلیل درستی از ماجرا عرض کردم؛ وگرنه بقیه‌اش قلاب‌ها و ترفندهایی است برای این‌که تماشاگر را به هر دلیلی به واکنش بیندازید یا علاقه‌مند به ادامه داستان کنید.

     
    از آقازاده‌هایی گفتیم که صدایشان دیگر شنیده نمی‌شود
    این‌که بازیگران سریال قبلی (پدر) را با همان سبک زندگی و حتی اسامی وارد داستان جدید کرده‌اید، اگرچه در مصاحبه‌هایتان فرموده‌اید که برای پذیرش سریع‌تر مخاطب است اما فکر نمی‌کنید این نوعی ساده‌سازی است که جذابیت کشف شخصیت را از مخاطب می‌گیرد؟
    قطعاً به این فکر کرده‌ایم که پس از حاشیه‌های سریال پدر استفاده دوباره از سینا مهراد، آن‌هم در نقشی به نام حامد چگونه خواهد شد و این از سر ندانستن نبوده است. این عادت من است از قلب یخی تا امروز. زمانی درامی را که روایت می‌کنیم بر اساس لایه‌های مختلف شخصیتی است؛ مانند انقلاب زیبا که کاراکتر آتیلا پسیانی در یک نمودار سینوسی تعریف می‌شد و جایی باید احساس می‌کردید تواب است و جای دیگر نفوذی؛ اما بعضی کاراکترهایی که وقایع قصه را پیش می‌برند، انتخاب ما هستند، ممکن است با این انتخاب موافق نباشید اما ما آگاهانه به‌جای این‌که شما را درگیر لایه‌های مختلف شخصیت کنیم، درگیر وقایع و واکنش‌هایی که این دو طرف خیر و شر به هم می‌دهند می‌کنیم. این مواجهه می‌تواند یک ریسک باشد ولی این ریسک برای خودمان جذاب است.
     
    نمی‌خواستیم درام فربه باشد
    اگر این لایه‌ها باشند، تقابل جذاب‌تر نخواهد شد؟
    ممکن است و این نکته از فرط تکرار، گویی یک اصل است ولی در «آقازاده» نه. اینجا فکر می‌کنم شاید چنین چیزی فقط قصه را فربه‌تر می‌کند، درحالی‌که ما می‌خواهیم مخاطب دوست داشته باشد قصه را دنبال کند.
    امروز در شرایطی درباره آقازاده صحبت می‌کنیم که سطح میزان مخاطب آن را می‌دانیم (چه موافق و چه مخالف)؛ می‌دانیم این ترفند و انتخاب، به‌هرحال با تلقی و تجربه و فهم بنده از مخاطب (ممکن است ناقص باشد و دفاعی از این بابت نداشته باشم) جواب داده است؛ فهم کلی من روزی که درام را شروع می‌کردم، این بود که اگر این کار را می‌کردیم، شاید درام فربه‌تر و چاق‌تر می‌شد و این چاقی باعث می‌شد مدت زیادی طول بکشد مخاطب با شخصیت‌های داستان همراه شود. در اینجا و مخصوصاً در روایت غیرخطی و پیچیده قسمت‌های اولیه که به مخاطب نشان می‌دهید، مخاطب بیشتر درگیر تشخیص وقایع است و تلاش می‌کند پازل را در ذهنش بچیند و جاهای خالی را پر کند، ممکن است نتیجه معکوس دهد. این‌ها تحلیل‌های شروع کار است و باقی‌اش به روند کار و کار کارگردان و دیگر چیزها وابسته.
    از آقازاده‌هایی گفتیم که صدایشان دیگر شنیده نمی‌شود
    این اولین همکاری شما با امیر آقایی است؟
    در ساخت سریال اولین همکاری ما بود.
    بازی دو آقازاده اینجا مقابل هم ضعف دارد و هم‌وزن نیستند؛ از سویی امیر آقایی را داریم که بازیگر توانمندی است که به نقش و آن اثر اعتبار می‌دهد اما از سوی دیگر سینا مهراد است که در انتقال حس، بیان دیالوگ‌ها و حتی بازی در برخی صحنه‌ها فاجعه است.
    اجازه دهید این حرف را به‌ عنوان کسی که این موضوع را این‌گونه نقد کند که فاجعه است، نپذیرم. نظر شما را به‌عنوان مخاطب کمی جدی‌تر که در این حوزه قلم می‌زند، می‌پذیرم ولی باید مقیاسی برای این فاجعه بودن و نبودن که می‌گویید وجود داشته باشد..
     
    هر دو کاراکتر جوان از مولفه‌های جذب سریال هستند
    مثال‌های متعددی را می‌توان در این مورد برشمرد.
    مثال در این سکانس‌ها تعریف نمی‌شود؛ بلکه بین سنتزی است که بین این تز و آنتی‌تز برقرار است؛ یعنی بین این کاراکتر و همراهی مخاطب و واکنش مخاطب به آن تعریف می‌شود؛ مثلا این‌طور باید بگوییم که می‌بینید همه شهر درباره کیفیت خوب بازی امیر آقایی حرف می‌زنند اما نسبت به سینا مهراد واکنش بدی دارند؟ ما این را نمی‌بینیم. چون این‌گونه نیست. مشاهده ما می‌گوید اتفاقاً هر دو کاراکتر جوان یعنی راضیه و حامد از بالاترین مؤلفه‌های جذب مخاطب سریال هستند.

    میزان محبوبیت سینا مهراد و واکنشی که دارد می‌گیرد از مخاطب جدی سریال است که او را دنبال می‌کند وگرنه امروز شاید شرایط سریال شکل دیگری بود.

    یعنی قبول ندارید بازی سینا مهراد در مقابل امیر آقایی به‌عنوان دو آقازاده مثبت و منفی داستان و تقابلی که قرار داده ید، همخوانی خوبی ندارند؟
    اصلاً مگر قرار بوده است این همخوانی وجود داشته باشد؟
    بله، چون بازیگران نقش مقابل باید حداقلی از تناسب را داشته باشند.
    این حرف از کجا می‌آید؟ بالاخره هر شخصیت و بازیگر به ‌واسطه توقع و شرایطی که برایش طراحی‌شده است، کارش را انجام می‌دهد. چه کسی گفته است که آقازاده فقط باید بر اساس تضاد آنتاگونیستی و پروتوگانیستی پیش برود؟ حتماً در هدایت بازیگر توسط کارگردان نکات دیگری هم مدنظر بوده است.
    از آقازاده‌هایی گفتیم که صدایشان دیگر شنیده نمی‌شود
    سؤال من این است وقتی یک بازیگر با وزن کیفی مثلاً ۱۰۰ را در این‌سوی داستان قرار داده‌اید، چرا سوی دیگر یک بازیگر با وزن مثلاً ۵۰ گذاشته‌اید؟
    این‌ها هر دو ۱۰۰ هستند. به جهت تعریفی که کارگردان از کاراکترهایشان دارد. فکر می‌کنید سینا مهراد بلد نیست داد بزند یا اکت بیشتری داشته باشد و در سکانس‌هایش مدل دیگری بازی کند؟ او دارد بر اساس طراحی‌ که برای نقشش شده است، بازی می‌کند. البته این حرف را قبول دارم که تجربه، موقعیت و کارنامه بازیگری امیر آقایی به‌ عنوان یک بازیگر پر سابقه با سینامهراد به ‌عنوان جوانی که تازه به این کار آمده، قطعاً یکی نیست، کما اینکه کارنامه امیر آقایی و جمشید هاشم‌پور هم با هم یکی نیست.
    بله وزن کارنامۀ جمشید هاشم‌پور و امیر آقایی یکی نیست چون جایگاهشان در سریال یکی نیست؛ اما بحث بر سر هم‌وزن نبودن شخصیت‌های نماینده تقابل نیروی خوب و بد داستان و دو آقازاده‌ای است که شما داستان را بر اساس آن‌ها روایت می‌کنید.
    این تعریفی است که شما دارید و نه تعریفی که لزوماً بنده به‌ عنوان نویسنده در ابتدا داشته‌ام. قصۀ ما، قصۀ تقابل حامد و نیما نیست و قصه‌ای خوشه‌ای و پرماجراست که اتفاقاً قرار نیست این دو زورشان یکی باشد. دوست داشتیم در پاتکس خودمان بگوییم که شخصیت‌های مثبت ما در امروز جامعه، آدم‌هایی هستند که صدایشان کمتر شنیده می‌شود و در ظاهر به نظر می‌رسد ضعف دارند یا حتی مظلومیت؛ و دیگر مانند دهه شصت و هفتاد نیستند. امروز صدای امثال نیما بحری قدرتمندتر شده است و زورشان بیشتر؛ اتفاقاً دنبال این بودیم که در صحنه‌هایی مانند جایی که نیما عکس‌های زن حامد را نشانش می‌دهد، این کاراکتر را در مظلومیت ببینید. ممکن است اسم این را ضعف بگذارید ولی این ضعف لازمۀ شخصیت است. ما دنبال این بودیم وگرنه می‌شد هزار گزینه به‌جای سینا مهراد در مقابل امیر آقایی قرار داد؛ فکر می‌کنید نمی‌شد آدمی دیگر، مثلاً کامبیز دیرباز را در نقش حامد در مقابل امیر آقایی قرار داد؟ حتماً دنبال هدف مهم‌تری هستی؛ مهم‌تر از اینکه دو بازیگر آیا هم‌وزن هستند یا نه. بازیگرها و هزار چیز دیگر لوازمی هستند برای آنکه بتوانی موضوعت را به مخاطب منتقل کنی.

    نمی‌گویم این انتخاب یک نتیجه‌گیری درست بوده اما حاصل ساعت‌ها حرف زدن بین من، بهرنگ توفیقی و ده دوست دیگر ازجمله مهدی سلطانی و امین تارخ و آدم‌های باتجربه این حوزه بوده که در روزهای اول به ما اضافه شدند. برای من به‌عنوان نویسنده تأثیری که می‌خواهم در کف خیابان بگذارم، مهم‌تر از احسنت شنیدن از دوستان متخصصی مثل شماست.

    اینجا باید انتخاب کرد و دید می‌خواهیم به چه چیزی بها بدهیم؟ به آنچه خودمان دوست داریم بشنویم (همان احسنت گفتن‌ها) و باید برایش باج بدهیم و متعاقباً تأثیری که می‌خواهیم به‌ واسطه حرفمان در کف خیابان بگذاریم را از دست بدهیم؟ اینجا باید به یکی غلبه کرد و این چیزی بود که پس از ساعت‌ها حرف زدن به آن رسیدیم. شاید روزی که داشتیم با بهرنگ توفیقی بازیگران را انتخاب می‌کردیم نظرمان با شما یکی بود اما پس از مشورت به نتیجه فعلی رسیدیم.
    فکر نمی‌کنید نظر متخصصان می‌تواند آن کیفیت نظر مخاطب را هم بالاتر ببرد؟ یعنی لزوماً این‌ها دو موضوع متقابل نیستند که بخواهید بین آن‌ها انتخاب کنید.
    متقابل نیستند. ولی این حرف‌ها در لحظه تصمیم‌گیری است که خود را نشان می‌دهد و البته توجه به چند فاکتور دیگر که ممکن است شما از بیرون درست نتوانید ببینید.
     
    سکانس صیغه را برای واکنش‌گرفتن نگذاشته بودیم
    در داستان صیغه، محتوا و شکل مطرح کردن این موضوعات می‌تواند حواشی‌ای (مثبت یا منفی) را برای دیده شدن کار رقم بزند. هدف شما همین بود؟ 
    به نظر شما اگر این کار قبل از این حاشیه‌ها مورد استقبال مخاطب واقع نشده بود، می‌توانست چنین موجی ایجاد کند؟
    می‌توانست. 
    شک دارم. زیرا می‌توانم چند کار دیگر مثال بزنم که در این دوران پخش‌شده و از این سکانس‌ها در آن بوده اما حتی اسمشان هم شنیده نشده است؛  ولی به‌هرحال این هم نظری است.
    زمانی که این سکانس را در کار قراردادید، تصور نمی‌کردید می‌تواند چنین حواشی‌ را ایجاد کند که به کار توجه (مثبت یا منفی) شود؟
    به جهت قصه‌ای که نوشته بودیم و روایت و پیشبرد درامی که در داستان داشتیم این سکانس کاملاً درست بود؛ حداقل شمایی که کار را دیده‌اید با کسی که یک سکانس دودقیقه‌ای دیده است، تفاوت دارید و می‌دانید پس‌وپیش آنچه بوده. می‌دانید آن‌ها دختر و پسری هستند که قرار است ازدواج کنند و هفته دیگر عروسی‌شان است و مادرش این پسر را فرستاده و ولی وقتی سکانس را در تدوین دیدم، فکر می‌کردم سکانسی می‌شود که واکنش برمی‌انگیزد.
    پس می‌دانستید که حاشیه‌هایی را ایجاد می‌کند؟
    خیر. یک‌زمان هست که در سریال پدر سکانس از پنجره پریدن را تعمداً می‌گذاریم که واکنش بگیریم؛ چون در قسمت‌های شروع داستان است؛ اما اینجا این سکانس را برای واکنش گرفتن نگذاشته بودیم. کما اینکه سکانس آقای تارخ و هاشم‌پور را هم که دیدیم (دیالوگی که حاج رضا می‌گوید که صبح یک حرفی می‌زنید و اینجا چیز دیگری می‌گویید) احساس می‌کردیم واکنش می‌دهد.

    آن سکانس (آش و شکلات) چون جاذبه‌های اجتماعی دارد به چشم می‌آید ولی به این معنی که آن را در سریال بگذاریم که حاشیه و توجه بگیریم نبوده است؛ یعنی اصلاً در این کار نیازی نیست.

    وقتی سکانسی برای ایجاد حاشیه باشد، نباید برداشتن آن خللی در قصه وارد کند، درصورتی‌که برداشتن این سکانس اتفاقاتی را در داستان ما رقم می‌زد؛ یعنی عشق این دو و آب شدن یخ آن‌ها باهم و این‌که بعداً یخ حامد باز می‌شود و این کاشت محبتی درون او اتفاق می‌افتد که حتی وقتی در مشهد راضیه همه‌چیز را به او می‌گوید باز حاضر می‌شود از همه‌چیز بگذرد در همین سکانس رخ می‌دهد. بدون این سکانس و اتفاقی که در آن می‌افتد همه‌چیز در رابطه راضیه و حامد بسیار خشک و مهندسی‌شده می‌شد. ضمن اینکه از این تمیزتر و باحیاتر نمی‌شد این موضوع را مطرح کرد. فیلمی مانند شوکران هم در زمان خودش این موضوع را مطرح کرد و واکنش‌های خاص خودش را هم داشت یا فیلم فی المدت المعلوم در سال‌های اخیر؛ طی سال‌های گذشته در فیلم‌های دیگری هم این موضوع به‌کرات گنجانده شده است.
    پایان بخش اول…

  • تلویزیون به‌جای حذف رقیب به فکر رقابت سالم باشد

    تلویزیون به‌جای حذف رقیب به فکر رقابت سالم باشد

     

    تلویزیون به‌جای حذف رقیب به فکر رقابت سالم باشد|خبر فوری

    نویسنده سریال «دل» معتقد است: دعوا بر سر به دست گرفتن مدیریت شبکه خانگی دعوایی بی حاصل بوده که بیشترین آسیبش به مخاطب می‌رسد.

    مدتی است که اختلاف بر سر مدیریت و نظارت بر شبکه نمایش خانگی موضوع مناقشه بین سینما و تلویزیون شده و وضعیت ساخت سریالهای شبکه نمایش خانگی را معلق گذاشته است. تا مدتی پیش مجوز ساخت سریال‌های شبکه خانگی را وزارت ارشاد صادر می‌کرد تا اینکه با بالا گرفتن تب سریال‌های شبکه خانگی و افزایش کاربران وی‌اودی‌ها، زمزمه‌هایی مبنی بر ادعای مالکیت صداوسیما بر شبکه خانگی به گوش رسید. این ادعا از همان ابتدا با واکنش‌هایی مواجه شد و باعث شد تا برخی از کارگردانان و بازیگرانی که اتفاقا اغلب برای تلویزیون هم سریال ساخته اند، لب به اعتراض بگشایند.

    در آخرین واکنش ها خانه سینما طی نامه ای از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی  درخواست همراهی با صنوف سینمایی را مطرح کرده است.

    بابک کایدان ـ نویسنده سینما و تلویزیون ـ که به تازگی پخش سریال «دل» به قلم او در شبکه خانگی به پایان رسیده است، درباره رقابت تلویزیون با سریالها و مجموعه های شبکه خانگی به ایسنا توضیح داد: «طبیعتا با استقبال بیشتر از سریال های شبکه نمایش خانگی، مخاطب اندک تلویزیون ریزش بیشتری می‌کند. اما با حذف رقیب، اتفاقی نمی‌افتد چون در نهایت آسیبش به مخاطب می‌رسد.»
    او ادامه داد: کاش تلویزیون هم در درون خودش حس رقابت ایجاد می‌کرد و به رقابت سالم روی می‌آورد. تلویزیون می‌توانست با جذب هنرمندان و با رفتن به سمت قصه‌های جسورانه تر و شرایط بهتر، رقابتی با نمایش خانگی شکل دهد که نفعش برای مخاطب بود. مخاطب انتخاب می کرد کدام کار را ببیند. البته هیچکس منکر این نیست که آثار موفق تلویزیونی بیننده‌  ۳۰ تا ۴۰ میلیونی دارد اما شبکه خانگی به خاطر مدل پلتفرم و بحث اینترنت گستردگی اش نهایتا با دو ـ سه میلیون مخاطب است.

    این فیلنامه نویس تاکید کرد: «بارها گفته ام دلم می‌خواست تمام آثار شبکه خانگی از طریق تلویزیون به دست مردم می‌رسید؛ زیرا هم رایگان بود و هم مخاطبش را پیدا می‌کرد و هم گستردگی‌اش بسیار بیشتر بود. اما متاسفانه سیاست‌های سازمان صداوسیما خیلی به این سمت نرفته است.

    کایدان تصریح کرد، «امیدوار بودم که تلویزیون به خودش بیاید و رقابتی ایجاد شود اما حذف رقیب نه تنها رقابتی ایجاد نمی‌کند بلکه آسیب بیشتری هم به خودش و هم به شبکه خانگی و از همه مهمتر به مخاطب می‌زند.»
    کایدان که خود در گذشته سریال‌هایی همچون «دلدادگان» را برای تلویزیون نوشته است، با اشاره به ضعف سریال‌های تلویزیونی در چند سال اخیر، عنوان کرد: به نظرم چند سال است که دافعه صداوسیما نسبت به جاذبه‌اش خیلی بیشتر شده است.
    چند سال است که خیلی از هنرمندانی که هم برای تلویزیون و هم برای خودشان آورده‌ای داشتند، متاسفانه دیگر در تلویزیون فعالیت نمی‌کنند. شبکه خانگی هم دارد خودش را پیدا می‌کند و در همین زمان محدود فارغ از کارهای متوسط، ضعیف و قوی‌اش توانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند.

    تلویزیون به‌جای حذف رقیب به فکر رقابت سالم باشد|خبر فوری 
    نویسنده سریال «دل» در عین‌ حال گفت که اگر محدودیت‌ها کمتر باشد ترجیحش نوشتن سریال برای تلویزیون است، زیرا تلویزیون مخاطبان گسترده‌تری دارد و وی‌اودی‌ها هنوز به تلویزیون نرسیده‌اند.

    او در این زمینه افزود: من چند سریال برای تلویزیون نوشته‌ام. ارتباط مخاطب با سریال‌ها در تلویزیون خیلی گسترده تر است. طبیعی هم است. تلویزیون رسانه ملی است و جمعیت زیادی برنامه هایش را تماشا می کنند. وی او دی ‌ها فعلا به تلویزیون نمی رسند شاید تا چند سال دیگر همه چیز اینترنتی شود اما تلویزیون در صورت داشتن کار موفق می‌تواند راحت از شبکه خانگی عبور کند.
    اما وقتی کارها به مخاطب نزدیک نشوند و دارای جسارت لازم نباشند، طبیعتا این اتفاق نمی‌افتد و مردم شبکه خانگی را دنبال می‌کنند.
    کایدان درباره آسیب مالی و شغلی که در راستای توقف صدور پروانه ساخت سریال‌های شبکه خانگی برای فعالان این حوزه به وجود می‌آید، تاکید کرد: طبیعتا آسیب زیادی به کسانی‌که در این حوزه مشغول به کار بودند وارد می شود. با توجه به اوضاع موجود و توقف تقریبی سینماها و اینکه تولیدات تلویزیون هم مثل‌های قبل گسترده نیست،  شبکه خانگی که بخش خصوصی هم در آن چرخش مالی داشت، می‌توانست خیلی‌ها را مشغول به کار کند.
    اگر هفت ـ هشت ‌پروژه راه می‌افتاد حدود دو هزار نفر مشغول به کار می‌شدند و برای مخاطب از لحاظ تنوع کار و برای دست‌اندرکاران سینما از لحاظ هدایت خوب چرخه مالی مفیدی بود.
    متاسفانه این بلاتکلیفی آسیب جدی می‌زند آن هم زمانی که تنور شبکه خانگی حسابی داغ شده بود و می‌توانست خودش را پیدا کرده و خیلی بالغ‌تر شود.

    تلویزیون به‌جای حذف رقیب به فکر رقابت سالم باشد|خبر فوریسریال «هم گناه»

     
    این نویسنده با بیان اینکه اگر قرار باشد نمایش خانگی با فیلترها و چهارچوب‌های تلویزیون هدایت شود، صد در صد در کاهش مخاطب و روی آوری مخاطب به شبکه‌های ماهواره‌ای تاثیرگذار است و لطمه‌اش را دوباره مخاطب می‌خورد،‌ عنوان کرد: با اینکه شبکه خانگی از جهت مرزها و چهارچوب‌ها فقط یک گام از تلویزیون جلوتر است و خیلی کار عجیب و غریبی چه از نظر محتوا و چه از نظر فرم انجام نمی‌دهد اما همین یک گام توانسته رقابت خیلی جدی را با شبکه‌های ماهواره‌ای‌ داشته باشد.

    او با بیان اینکه شبکه خانگی یک جریان نوپاست که سه چهار سال است که به شکل حرفه‌ای تنورش گرم شده است، عنوان کرد: طبیعی است که یک جریان نوپا ممکن است آسیب‌هایی داشته باشد تا به بلوغ برسد.
    ممکن است از بین کارها یک کار هم نیمه تمام بماند و یک کار دچار حواشی شود اما به نظرم برآیند کلی نمایش خانگی کارنامه خیلی موفقی را ارائه می‌دهد.

    کایدان افزود: در این سال‌ها شبکه خانگی حدود ۱۵ سریال تولید کرده که حداقل پنج‌تا از آن‌ها در حافظه مخاطب مانده و رضایت مخاطب را جلب کرده است. در صورتی که اگر بخواهیم با کارهای خارجی مقایسه کنیم،‌ آن‌ها انبوهی از سریال‌ها را فارغ از محدودیت‌ها کار می‌کنند و تنوع ژانر دارند و پول گسترده‌ای در صنعت هنریشان در چرخش است و با این حال شاید ۱۰ سریال موفق شود.
    ما با این تعداد سریال در شبکه نمایش خانگی و فقر مالی گسترده و همه محدودیت‌های فرهنگی، عرفی، سیاسی و اقتصادی که بر کارها حاکم است، توانستیم مثلا از ۱۵ اثر پنج اثر ماندگار و  با رضایت مندی بالا انجام دهیم.
    بقیه کارها هم کارهایی بوده که به سرانجام رسیده  حالا ممکن است از این تعداد دو سریال هم دچار حواشی شده باشد. این به این معنی نیست که کل بشکه خانگی باید تعطیل شود. به نظرم آورده‌های شبکه خانگی بسیار بیشتر از آسیب‌هایش بوده است.

    او اختلاف بر سر نظارت بر شبکه خانگی را دعوایی بی دلیل دانست که چوبش را مخاطب می‌خورد و امکان ورود دوباره شبکه‌های ماهواره‌ای و آسیب‌های فرهنگی تقویت می‌شود. علاوه بر این به اعتقاد این نویسنده این اختلاف فعالان سینما را نسبت به قبل بیکارتر می‌کند و هیچ آورده‌ی دیگری ندارد.
    تلویزیون به‌جای حذف رقیب به فکر رقابت سالم باشد|خبر فوریسریال «آقازاده»

     
    این فیلمنامه نویس در ادامه درباره مطرح شدن پیشنهادی مبنی بر تشکیل شورای نظارت بر نمایش خانگی متشکل از نمایندگانی از نهادهای مختلف، اظهار کرد: این پیشنهاد شدنی است به شرط اینکه هدف همدلی و رسیدن به یک جمع بندی نهایی باشد نه اینکه در همان شورا هم یارکشی سازمانی شود. هدف باید همدلی باشد و نه خنثی سازی شبکه خانگی. به نظرم پیشنهاد خوبی است زیرا هجمه آرا است و می‌توان به یک نتیجه‌ای رسید.
    باید اجازه دهند که شبکه خانگی حداقل در مورد محتوا با جسارت جلو بیاید. بحث حجاب و پوشش بحث جدایی است ولی حداقل از لحاظ محتوایی امیدوارم چهارچوب‌ها به گونه‌ای نباشد که کارها به آثاری خنثی تبدیل شود و مردم  اعتمادشان را به شبکه خانگی از دست بدهند. به ویژه اینکه بابتش پول می‌دهند و انتظار دارند چیزی را ببینند که ارزش دارد.

    چه در بخش سرگرمی، چه در بخش رویاسازی و چه در بخش نقدهای اجتماعی و در همه حوزه‌ها  مخاطب باید احساس کند که این سریال ارزش پول دادن برای تماشا را دارد وگرنه اگر قرار باشد در شبکه خانگی باز کارهایی مثل تلویزیون ساخته شود، آسیبش خیلی خیلی بیشتر است زیرا مردم فکر می‌کنند سرشان کلاه رفته و  اعتمادشان را نسبت به شبکه خانگی از دست می‌دهند.

    امیدوارم برآیند این پیشنهاد به این برسد که جلوی جسارت کارها را نگیرند. کار شبکه خانگی خارج از عرف و فرهنگ نیست فقط یک گام جلوتر است. قطعا در مرحله اول لازمه جذب مخاطب و سرگرم کردنش همین جسارت است.
    او در عین‌حال افزود: البته واقعیت این است که راهکار نظارت خیلی کار راحتی بود و نیازی به این همه جنجال نبود. نهایتا می‌شد یک مقدار قوانین منظم‌تر و مدون‌تری را در پروانه ساخت اعمال می‌کردند.

    کار آنقدر پیچیده نبود که جلوی سریال‌ها به این شکل گرفته شود. الان دو ـ سه سریال دیگر که بیاید دیگر کاری برای نمایش خانگی وجود ندارد و نیمه دوم سال تقریبا خالی است. سه یا چهار روز در هفته مردم می‌توانستند از این سریال‌ها استفاده کنند و این یک آسیب جدی است.
    تلویزیون به‌جای حذف رقیب به فکر رقابت سالم باشد|خبر فوری
    سریال «نهنگ آبی»

     
    کایدان در پایان درباره سریال جدیدش برای شبکه نمایش خانگی گفت: کاری را قرار است برای شبکه خانگی انجام دهیم که فعلا در حد گفت‌و گو و ایده است. احتمالا کمدی خواهد بود. پیگیر کارگردان و تکمیل تیم هستیم. ان شاءالله تا هفته آینده به نتیجه برسیم و کارگردان هم مشخص می شود.

    بابک کایدان پیش از سریال «دل» در سریال‌هایی همچون «دلدادگان» و «خوب بد زشت» به کارگردانی منوچهر هادی، «معراجی‌ها» و «دارا و ندار» به کارگردانی مسعود ده‌نمکی و «سقوط یک فرشته» به کارگردانی بهرام بهرامیان، به عنوان نویسنده حضور داشته است.
     
  • راز پربیننده شدن سریال «آقازاده»

    راز پربیننده شدن سریال «آقازاده»

     

    5f6311cc2f481_5f6311cc2f483امین تارخ که در سریال «آقازاده» نقش‌آفرینی کرده است، فیلمنامه جذاب و کارگردانی خوب را از دلایل موفقیت این سریال می‌داند.

    امین تارخ درباره سریال «آقازاده» گفت: «سریالی که ۶۰میلیون دقیقه دیده می‌شود معنی‌اش این است که با تماشاگر ارتباط برقرار کرده و آنها را راضی نگه می‌دارد. این به شکل اتفاقی نیست؛ این در واقع نشانگر این مطلب است که صاحب یک فیلمنامه و تهیه‌کننده بسیار خوب و یک کارگردانی بسیار جذاب است.»

    او که در این سریال نقش حاج‌رضا تهرانی را بازی می‌کند، ادامه داد: «به‌نظر من غیر از من همه بازیگرایی که در این سریال بازی می‌کنند همه افراد چهره، فهمیده و صاحب تجربه هستند. اگر که خودم را جدا می‌کنم به این دلیل نیست که فروتنی می‌کنم به این جهت هست که من نباید درباره خودم نظر بدهم. وقتی یک مجموعه نمایش خانگی صاحب یک فیلمنامه خوب، کارگردان و بازیگران و تهیه‌کننده خوب باشد طبیعی است که مورد وثوق مردم قرار می‌گیرد.»

  • به بهانه سکانس جنجالی سریال آقازاده و جنجال‌های پیش از آن؛ زندگی جنگ است و دیگر هیچ … لیلی جان!

    به بهانه سکانس جنجالی سریال آقازاده و جنجال‌های پیش از آن؛ زندگی جنگ است و دیگر هیچ … لیلی جان!

    5f0fb8527e26b_5f0fb8527e26e

    صبر می‌خواهد که زن باشی و موفق هم باشی اما نام و نام‌های دیگری از کودکی تا ۷۶ سالگی به تو چسبیده باشند و رهایت نکنند، هر چند که با چنگ و دندان همواره تلاش کنی که خودت و خودت باشی؛ لیلی بی گلستان!

    دست از سرش بر نمی دارند . چه آن زمان که پای عاشقانه های فروغ فرخزاد در میان باشد، چه آن زمان که بخواهند نقبی به زندگی شخصی پدرش بزنند تا بلکه سو‍ژه های دندان گیرتری نصیب شان شود، چه آن زمان که درصدد باشند با یک «بوس کوچولو» خصومت ها و کینه توزی های شخصی را با ناخن کشیدن به حوزه خصوصی یک نفر تسویه کنند و چه آن زمان که قرار باشد خوردن و بردن های حوزه هنر را بی ربط و بی جهت به گالری داری او نسبت دهند، مثل همین سریال آقازاده.
    کمتر به سراغش می روند تا از ترجمه های ماندگاری چون‌ «زندگی جنگ است و دیگر هیچ» یا ۳۰ سال تجربه گالری داری اش بپرسند. بیشتر همان حاشیه های پیرامونی و عشق سر برآورده در ادبیات معاصر است که او را به سوژه جذابی برای رسانه ها تبدیل کرده است و صبر می خواهد که زن باشی و موفق هم باشی اما نام و نام های دیگری از کودکی تا ۷۶ سالگی به تو چسبیده باشند و رهایت نکنند هر چند که با چنگ و دندان همواره تلاش کنی که خودت و خودت باشی؛ لیلی بی گلستان!
    به هر حال در همه این سال ها این زن در برابر هجوم بادهای مسموم ، یکه و تنها ایستاده و کمر خم نکرده است و هیچ خواب و خیالی هم برای کندن ریشه هایش و پناه بردن به عمارت رویایی عصر گوتیک در ساکس لندن در سرنمی پروراند . لیلی گلستان ! بی هیچ همراه و با یدک کشیدن یک عنوان خانوادگی که به همان اندازه که برایش نام نشان داشت به همان اندازه هم دردسرهای خودش را داشته و دارد.
    یک بوس سیاه کوچولو
    طعنه های گزنده و پیدا و پنهان بهمن فرمان آرا با شخصیت پردازی مرد سرگشته ای به نام سعدی در فیلم «یک بوس کوچولو» را می توان نخستین دست درازی صریح به حوزه خصوصی و خانوادگی گلستان ها دانست. موضوعی که پا را از عاشقانه های فروغ و گلستان فراتر گذاشته و همسر و فرزندان او را نشانه رفته بود.
    دیالوگ های زهرآگین این فیلم که از حد یک تسویه حساب و خصومت شخصی فراتر نمی رفت در همان زمان واکنش های گسترده ای را در میان منتقدین به همراه داشت تا جایی که روبرت صافاریان، منتقد سینمایی، در این باره نوشت: «با وجود اشاره های آشکار و پنهان یک بوس کوچولو به ابراهیم گلستان، بنا را بر این گذاشتیم که با دنیای خیالی و شخصیتهای ساخته و پرداخته ذهن نویسنده کار داریم، کمااینکه فیلمساز می تواند بگوید شما اشتباه می کنید، همه شباهت ها اتفاقی است و این فیلم هیچ ربطی به ابراهیم گلستان ندارد.اما واقعیت این است که بسیاری از بینندگان فیلم، سعدی را همان ابراهیم گلستان می گیرند و موضع خصمانه فیلم نسبت به سعدی را موضع فرمان آرا نسبت به ابراهیم گلستان تلقی می کنند. به گمانم این شیوه حمله به یک شخصیت حقیقی و زنده شیوه ناجوانمردانه ای است. چون میتوانی هرچه دلت خواست بگویی و بعد هم بگویی مرادت اصلاً آن نبوده که شما گمان کرده اید. پرخاشگریهای ابراهیم گلستان – که برای من گاه به شدت آزاردهنده اند – دست کم این حُسن را دارند که شفاف و روشن اند و هر عیبی که برای هر آدمی قائل اند با نام و بی پرده پوشی بیان می کنند.»
    اما قاطعانه ترین پاسخ را، خود لیلی گلستان تحویل سازندگان این روایت خانوادگی کاملاً دستکاری شده داد. او در مصاحبه ای با احمد طالبی نژاد در واکنش به روایت های مطرح شده در این فیلم گفت: «آنقدراین فیلم بد بود که نمی خواهم راجع به آن صحبت کنم. آیا نباید ناراحت می شدم؟ بیجا کرده که از موضع من صحبت می کند! من خودم هستم می توانم از موضعِ خودم صحبت کنم ایشان بیجا کردند ولی مساله این است که تمام آن دروغ بود، مادر من برای مرگ کاوه یک قطره اشک نریخت، لااقل در انظارِ عمومی حالا ممکن است در اتاق خودش و درِ بسته گریه کرده باشد اما آنجا یک مادری نشان داد که روی خاک قبر افتاده و خودش را دارد می کُشد!غلط کردند! اگر اینقدر واضح و این قدر آشکار دارید نشانه هایی می دهید که معلوم است ما هستیم دیگر درست رفتار کنید و اینقدر دروغ نگویید.»
    یک هزار نظر و میلیون ها وامصیبتا
    ۵ سال پیش بود که در کتاب هفته خبر گفت و گویی منتشر شد با لیلی گلستان. گفت‌وگویی جنجالی که لایه های شخصیتی این زن خودساخته را با زبردستی تمام به میان می کشید و سطر به سطر آن خواندنی بود . اما آنچه از همه این گفت وگوی مفصل برش خورد و دست به دست در فضای مجازی چرخید و هنوز هم که هنوز است برای جذب فالور و لایک و کامنت جزء یکی از پرکاربردترین محتواهای صفحات ادبی اینستاگرام است اظهار نظری است که او درباره فروغ فرخ زاد در این مصاحبه کرد.
    لیلی گلستان در این گفت‌وگو در اظهارنظری صریح درباره فروغ می گوید :‌ «او دختر جوان بدبختی بود که محتاج همه چیز بود. محتاج پول، محتاج زندگی بهتر، محتاج کسی که بیاید و راه و چاه زندگی را نشانش بدهد و یکی را گیر آورده بود و چسبید به او! من به او حق می‌دهم، چون پدرم واقعاً مرد جذابی بود و هنوز هم هست. خیلی زیبا بود، یعنی زیباترین مردی است که من در ایران دیدم. خب، وقتی یک دختر جوان که شعر هم بلد است می‌آید پیش همچین مرد جذابی برای کار منشی‌گری، باید هم عاشق شود. طبیعی است که مرد الواطی نبود، خوشگل بود. مشهور بود، قشنگ حرف می‌زد، لباس‌های معمولی می‌پوشید و دلش می‌خواست خوب زندگی کند. همه اینها قابل احترام هستند، اما خب، یک روز دلش خواست که از ایران برود و من این را متوجه نشدم که چرا چنین تصمیمی گرفت.»
    لیلی گلستان در همین مصاحبه البته به تحسین کتاب تولدی دیگر فروغ هم می پردازد. کتابی که فروغ آن را به « الف . گ» تقدیم کرده است و چه کسی است که نداند «الف . گ» همان سایه پر رنگی است که بواسطه حضور چند وجهی و جنجالی اش هنوز هم که هنوز است نامش در کنار چهره هایی که با او سر و کار داشتند جا خوش کرده و حذف ناشدنی است . از فروغ گرفته تا لیلی و کاوه گلستان !
    اما به هر حال بیان همین چند جمله کافی بود که جماعت قشون کش مجازی، ناسزا ترین الفاظ و تحقیرآمیزترین طعنه ها را به سمت او روانه کنند. آدم هایی که بی شک حوزه های خصوصی هنرمند برایش بیشتر از آثار بر جامانده از او جذابیت دارد و در این کمشکش ها و یقه پاره کردن ها معلوم نیست که سر پیاز تشریف دارند یا ته پیاز !
    برچسب ناجور آقازادگی
    و اما در چند روز اخیر سکانسی از سریال آقازاده و کنایه های آن نشان داد که حاشیه پردازان از سر این زن دست بردار نیستند، هر چقدر هم که او بخواهد حاشیه ای ایمن برای خودش داشته باشد.
    در همان قسمت اول سریال آقازاده به ماجرای گالری‌داری پرداخته می شود که تابلویی جعلی از سهراب سپهری را در یک حراج عرضه می‌کند. سکانسی که منتقدان آن را اشاره ای صریح به لیلی گلستان می دانند.
    او در واکنش به این سکانس معنادار هم به همان جملات همیشه کوتاه خود بسنده کرد و گفت:‌ ‌«من فکر می‌کنم این یک جریان برنامه‌ریزی شده است و به نظرم با هدف خاصی انجام گرفته‌؛ نمی‌دانم هدفشان چیست اما می‌دانم حتماً نیتی دارند؛ نیتی که خیر نیست شر است. این کارها برای چیست؟ مردم دارند به کرونا مبتلا می‌شوند و روزی ۲۰۰ نفر جانشان را از دست می‌دهند و می‌بینیم اوضاع مملکت و گرانی بیداد می‌کند، آن‌وقت می‌آییم و چنین فیلمی می‌سازیم.‌ من باز هم برای هزارمین بار از این گوش می‌شنوم و از گوش دیگر در می‌کنم و چون اهمیت نمی‌دهم به این چیزها. اما من از بالا به این اتفاقات نگاه می‌کنم. آدم‌هایی که از این کارها می‌کنند، بدانند همه‌اش نقش بر آب است».
    رونق گالری را می بینند ، اشک های تداکس تهران را نه
    با افتخار سرش را بالا می گیرد و از گاراژ خانه اش می گوید که در آغاز کتابفروشی می شود و بعدها یک گالری پررونق ؛ «شدم کتابفروش منطقه دروس. کارم از همون اول گرفت. طبقه زدم. در و دیوار را خودم رنگ زدم تا خرج زیادی نداشته باشد و کار گرفت … ۶ سال گذشت تا این که زیر جنگ و بمباران کتابفروش ها وضع شان خیلی خراب شده بود من باید زندگی ام را می گذراندم من که هنر خوانده بودم و پدرم هم که مجموعه دار بود. با نقاشی های سهراب سپهری خانه خودمان این کار را شروع کردم … تا این که ارشاد گفت: از کی مجوز گرفتی؟ گفتم از شهرداری. گفت: همین حالا می بندی یا پلمپ می کنیم … یک هفته تمام می رفتم و کسی محل نمی گذاشت . بالاخره مسئول آن جا گفت : خانم چیه این جا نشستید. گفتم: من مجوز گالری می خوام. گفت این جا که جای زن نیست برو مردت را بیار …. آن لحظه بغضی آمد در گلوم و گفتم: من مرد ندارم به پهنای صورتم اشک سرازیر شد …گفت: درخواستت را بده . درخواست را دادم مهر کرد و امضا وپرت کرد جلوی من …. تا دروس زار زار گریه می کردم .»
    این ها را روی صحنه «تداکس تهران» تعریف می کند و همان گونه که شرح می دهد رد اشک از گوشه چشم هایش سرازیر می شود. آن هم جلوی چشم ده ها جوان نسل امروز که به خوبی بین حرف تا شعار تمایز قائلند و فرق بین آقازادگی تازه به دوران رسیده ها و پز بهره مندی از ژن خوب تا سیمای موقر یک زن خودساخته را می فهمند.
    در لابلای قطرات اشکش می گوید:‌
    « من برادر نازنینی را از دست دادم در جنگ آمریکا در جنگ مزخرف عراق- آمریکا … رنج با ما عجین است درد ما با عجین است باید صبوری کرد و تحمل. »
    با دیدن آن قطره های اشک و فهم آن تحمل دشوار است که می فهمی او هم هزاران زن است همچون دیگرانی که به این باور و شهود رسیده اند که زن بودن یعنی مبارزه از گهواره تا گور .
    و فرقی نمی کند مترجم چیره دست یکی از پرفروش ترین کتاب های حوزه جنگ باشی ، نویسنده آن یا حتی خواننده آن . مهم حس مشترکی است که از این چنگ انداختن زنانه برای ساختن گونه ای دیگر از زندگی به آدم دست می دهد.
    مهم زیستن صبورانه در میان جماعتی است که زندگان هنر را به دشنام می کشند و از دست رفتگانش را ستایش می کنند حتی اگر شده به اندازه به اشتراک گذاشتن عکسی و برشی از آثارش در فضای هزار رنگ مجازی!

    منبع: خبرنیوز