برچسب: زباله گردی

  • ربودن مرد زباله‌گرد و کتک زدن او توسط ماموری که حکم نداشت

    ربودن مرد زباله‌گرد و کتک زدن او توسط ماموری که حکم نداشت

     

    شاکی در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: من در شهرستان زندگی می‌کردم. بعد از شیوع کرونا وضع مالی‌ام خیلی بد شد و نتوانستم خرجی خودم و خانواده‌ام را تأمین کنم. تصمیم گرفتم به تهران بیایم و زباله جمع کنم؛ چون گفته بودند جمع‌آوری زباله خیلی پرسود است. چند روزی بود که در تهران کار می‌کردم و درآمد خوبی هم داشتم تا اینکه یک روز وقتی داخل سطل زباله خم شده بودم و داشتم کارتن و نایلون جمع می‌کردم، مرد تنومندی به من نزدیک شد و گفت بازداشت هستم. پرسیدم تو چه کسی هستی که من را بازداشت می‌کنی؟ جواب داد مأمور شهرداری‌ام و وظیفه دارم زباله‌گردها را بازداشت کنم چون در شیوع کرونا زباله جمع‌کردن ممنوع است.

    او افزود:من حرفش را باور نکردم و گفتم به من حکمی نشان بده که این کار را ممنوع کرده‌اند، اما حکمی به من نشان نداد و بعد هم با کتک مفصل من را به زور سوار ماشین کرد و با خود برد.

    مرد شاکی در ادامه گفت: من چند ساعتی در شرکت بازداشت بودم و بعد از من قول گرفتند دیگر زباله جمع نکنم و سپس رهایم کردند، اما آنجا هم حکمی به من نشان ندادند. به خاطر اینکه حسابی من را کتک زده بودند، مجبور شدم به بیمارستان بروم و چند روزی بستری بودم. حالا هم به خاطر آدم‌ربایی شکایت و همچنین درخواست خسارت دارم.

    با تشکیل پرونده، مرد کارمند به دادسرا احضار شد. او ادعا کرد شرکت محل کارش به او گفته بود زباله‌گردها را جمع کند، اما نتوانست حکمی در این زمینه ارائه بدهد. سپس در استعلام از شهرداری نیز معلوم شد چنین حکم یا دستوری به شرکت‌های طرف قرارداد با شهرداری داده نشده است.

    به این ترتیب پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

    متهم پای میز محاکمه رفت.  او گفت: من اتهام را قبول ندارم چون فکر می‌کردم واقعا چنین دستوری وجود دارد. این مرد گفت: مدیر شرکت به ما گفته بود از شهرداری دستور رسیده با زباله‌گردها برخورد شود. من نمی‌دانستم چنین دستوری وجود ندارد و دروغ گفته شده است. روز حادثه من حین گشت‌زنی به دستشویی احتیاج پیدا کردم و وقتی به دستشویی عمومی رفتم و برگشتم دیدم مردی سرش را داخل زباله‌ها کرده و زباله جمع می‌کند. برای محافظت از خودش گفتم این کار را نکند و بعد هم گفتم این کار با حکم شهرداری ممنوع است. من حکمی نداشتم ولی به ما گفته بودند چنین حکمی وجود دارد. من از اینکه دقت کافی نکردم و حکم را از مدیرم نخواستم عذرخواهی می‌کنم، ولی به خاطر حرف شرکت چنین اقدامی کردم و قصدم هم آدم‌ربایی نبود. من او را جایی مخوف نبردم، او را به شرکت بردم و بعد هم رهایش کردیم.

    بعد از گفته‌های متهم و وکیل‌مدافع او، هیئت قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.

    منبع: خبر آنلاین

  • این آشغال های دوست نداشتنی…/چرا کسی به فکر کودکان زباله‌گرد نیست؟

    این آشغال های دوست نداشتنی…/چرا کسی به فکر کودکان زباله‌گرد نیست؟

    5ed4a1f78af6e_2020-06-01_11-06

    با یک دستش یک طرف سطل زباله و با دست دیگرش دنبال چیزی می گردد، دقایقی او را تماشا می کنم.او به جست و جوی خود برای پیدا کردن بطری نوشابه، بطری آب معدنی و .. ادامه می دهد.

    از خانه بیرون رفتم و برای کنجکاوی بیشتر نزدیکش شدم، سعی می کند نگاهش را که با شرمسازی گره خورده از نگاهم بدزد؛ قیافه نحیف و لاغر او را باسؤال های بی شمار بارها بالا پایین می کنم، او خود را امید معرفی می کند.
    پسرک رنگ به صورت ندارد. خودش هم نمی داند 11 ساله است یا 12 ساله. فقط می داند باید کار کند تا خرجی خانواده اش مهیا شود.
    دوستانش تا من را می بینند از آن طرف خیابان به سمتم می آیند؛ امید آن ها را معرفی می کند، علی، سمیه، خدیجه و احسان.
    احسان 7 سال دارد و از همه آن ها کوچک تراست می گوید صبح که از خواب بیدار می شود با برادر بزرگترش علی به دنبال زباله اند تا برای خانواده پول درآورد، در حرف هایش شیرین زبانی کودکانه موج می زند.
    سمیه می گوید کاش مردم آشغال‌هایشان را جدا می‌کردند تا ما مجبور نباشیم  این همه آشغال را کنار بزنیم و مقواها و بطری‌ها را پیدا کنیم.
    خدیجه 8 سال دارد و گمان می‌کند همه عروسک‌های دنیا، شبیه عروسک شکسته او چشم ندارند و صورتشان سیاه است. با تلخی می گوید بیشترین چیزی که طی دو،  سه سال گذشته دیده آشغال است؛« همه از آشغال بدشان می آید من اما بیشتر ، آشغال ها را اصلا دوست ندارم. کثیفند.سوسک دارند.من از سوسک می ترسم من از شیشه شکسته می ترسم چون چند بار دستم را بریده اند، من از گربه ها می ترسم چون هر جا آشغال هست، گربه هم هست من…».
    او با همان تلخی همچنان حرف می زند اما من دیگر صدایش را نمی شنوم، او حرف می زند و من دیگر نمی شنوم خدای من…
    زندگی آنها مانند کودکان عادی نیست؛ صبح که از خواب بیدار می شوند دغدغه مدرسه و مشق را ندارند، روزی شان را از درون زباله ها جست و جو می کنند، مخازن زباله ها برای آن ها حکم تخم مرغ شانسی دارد یا شاید هم لپ لپ…
    زباله‌گردی این روزها و کرونا؛دیگر گفتن ندارد،دارد؟
    زبانمان مو درآورد پس که گفتیم چرا هیچ مسئول و نهادی مسئولیت رسیدگی به کودکان زباله گرد را بر عهده نمی گیرد؟ واقعا چرا نمی گیرد؟

    منبع: خبرنیوز

  • جست‌و‌جوی “نان” در بین زباله‌های کرونایی (عکس)

    جست‌و‌جوی “نان” در بین زباله‌های کرونایی (عکس)

    گرانی‌ها برای شلوغی پایتخت، رشد ترافیک و حضور مردم در سطح شهر در روزهای کرونایی همچنان پابرجاست، اما زباله گردان که بخش قابل توجهی از آنها را کودکان تشکیل می‌دهند بی توجه به آنچه در شهر می‌گذرد، در بین زباله‌ها به دنبال “نان” می‌گردند.