برچسب: رومینا

  • نمی خواهم سرنوشت رومینا اشرفی را داشته باشم / نامه دختر فراری به پلیس تهران

    نمی خواهم سرنوشت رومینا اشرفی را داشته باشم / نامه دختر فراری به پلیس تهران

    5ef4704a68981_2020-06-25_14-07

    میترا دختر 30 ساله تهرانی برای اینکه سرنوشتش شبیه به رومینا اشرفی نشود و توسط پدرش کشته نشود دست به اقدام عجیبی زد و در نامه ای که برای پلیس نوشته بود ماجرا را توضیح داد.

    «خانواده‌ام مخالف ازدواج من با مردی بودند که عاشقش هستم. من هم از خانه فرار کردم و می‌دانم اگر برگردم به سرنوشت رومینا دچار می‌شوم و پدرم مرا می‌کشد اما نمی‌خواهم به این سرنوشت دچار شوم.» این بخشی از نامه میترای ٣٠ساله است که کپی عقدنامه‌اش را به همراه دست نوشته‌ای ضمیمه کرده و برای پلیس آگاهی تهران فرستاده است تا دیگر به‌دنبال او نگردند.
    ٢٣خرداد‌ماه خانواده دختری ٣٠ساله راهی یکی از کلانتری‌های تهران شدند و از ناپدید شدن دخترشان خبر دادند. پدر این دختر به مأموران گفت: دخترم میترا فوق لیسانس حقوق دارد و صبح امروز به بهانه انجام کارهایش از خانه خارج شد و درحالی‌که گفته بود تا ظهر برمی‌گردد، خبری از او نشد. هرچه به موبایلش زنگ می‌زنیم جواب نمی‌دهد و احتمال می‌دهیم که اتفاقی برایش افتاده است.
    نامه دختر فراری به پلیس آگاهی تهران
    با این اظهارات، پرونده‌ای درباره ناپدید شدن دختر ٣٠ساله تشکیل شد و گروهی از مأموران پلیس آگاهی تهران با دستور بازپرس جنایی مأمور رسیدگی به این پرونده شدند. همچنان که ردیابی‌ها برای به‌دست آوردن ردی از دخترجوان آغاز شده بود، خانواده وی ٢٤ساعت بعد راهی دادسرا شدند و این‌بار از خواستگار دخترشان شکایت کردند.
    پدر میترا گفت: دخترم ساعت ٩شب ٢٣خرداد‌ماه به ما پیامک داده و خواسته که شکایتمان را پس بگیریم. او برای ما نوشته که به همراه خواستگارش به یکی از شهرهای جنوبی کشور رفته و قصد دارد با او زندگی کند. من اطمینان دارم که خواستگار سمجش، دخترم را اغفال کرده و به زور با خودش برده است. دخترم چند وقتی می‌شد که با خواستگارش آشنا شده بود اما ما مخالف این وصلت بودیم و دلایل موجهی داشتیم. یکی از دلایلمان این بود که خواستگار ١٦سال از دخترمان بزرگ‌تر بود و دلیل بعدی این بود که کار مناسبی نداشت. حالا هم تقاضا داریم که هرچه زودتر دخترمان پیدا شود و به خانه برگردد.
    نامه‌ای به پلیس/ نمی‌خواهم به سرنوشت رومینا دچار شوم
    درحالی‌که تحقیقات در این پرونده ادامه داشت نامه‌ای عجیب به پلیس آگاهی تهران پست شد. فرستنده کسی جز میترا نبود که از مأموران خواسته بود پرونده را مختومه کنند. متن نامه با دستخط میترا اینطور نوشته شده بود: من ٤سال قبل در فضای مجازی با وحید آشنا شدم. او ساکن تهران نبود و چندماهی طول کشید تا با هم قرار ملاقات گذاشتیم. رفته رفته علاقه‌ام به او بیشتر شد و مدتی بعد او از من خواستگاری کرد. اما وقتی موضوع را با خانواده‌ام مطرح کردم با مخالفت شدید آنها روبه‌رو شدم. با این حال ٣بار وحید برای خواستگاری آمد اما خانواده‌ام مخالفت کردند. دفعه بعد که به همراه خانواده‌اش آمد، خانواده‌ام به‌شدت کتکم زدند و مرا داخل اتاقی حبس کردند. به وحید و خانواده‌اش بی‌احترامی کردند و جواب رد دادند.
    میترا در ادامه نوشته بود: من و وحید یکدیگر را دوست داشتیم و می‌خواستیم هرطور شده با هم ازدواج کنیم. اما خانواده‌ام به هیچ عنوان راضی نمی‌شدند. دیگر نتوانستم این وضعیت را تحمل کنم و یک روز تمام وسایلم را جمع کردم و با وحید به یکی از شهرهای جنوبی کشور رفتیم. با هم عقد کردیم که کپی عقدنامه را هم ضمیمه نامه‌ام کرده‌ام. ما زندگی خیلی خوبی داریم. از خانواده‌ام می‌خواهم که دیگر پیگیر زندگی من نباشند و از شما درخواست دارم که پرونده را مختومه کنید. چراکه اگر به خانه پدری‌ام برگردم قطعا پدرم مرا می‌کشد و به سرنوشت رومینا مبتلا خواهم شد. من نمی‌خواهم بمیرم و دوست دارم با کسی که عاشقش هستم زندگی کنم.
    با ارسال این نامه، پرونده وارد مرحله تازه‌تری شده و خانواده میترا همچنان اصرار دارند که دخترشان باید به خانه بازگردد

    منبع: رکنا

  • ما چه کردیم که فاجعه رومینا رخ ندهد؟!

    ما چه کردیم که فاجعه رومینا رخ ندهد؟!

    5ee2a7ed8c62d_5ee2a7ed8c62f

    ساناز بیان، حادثه قتل تلخ رومینا را ناشی از نبود فضای گفت‌وگو دانست و گفت: وقتی هیچ راهی برای گفتگو نیست، داس به بدترین شکل وارد عمل می‌شود و فاجعه می‌آفریند.

    این هنرمند تئاتر که دغدغه مسائل اجتماعی را در کارهایش دارد، در گفت‌وگو با ایسنا به بررسی ابعاد فرهنگی چنین فجایعی پرداخت.

    بیان در آغاز از زوایای ناشناخته این پرونده سخن گفت و افزود: متاسفانه فرهنگ ما در برخورد با این قبیل پرونده‌ها مبتنی بر احساسات لحظه‌ای است بی‌اینکه به تحلیل و ریشه‌یابی توجه کنیم.

    او خاطرنشان کرد: بحث سر قضاوت نکردن نیست، بلکه یک ارزیابی سنجیده و دور از احساس‌های لحظه‌ای می‌تواند ما را به فهم ماجرا نزدیک‌تر کند.

    بیان افزود: در چنین مواردی در لحظه اول در تمام انسان‌های سالم نوعی حس همدردی شکل می‌گیرد و بعد به حس عدالت‌خواهی تبدیل می‌شود ولی در ماجرای رومینا، شاید پدر او، خود نخستین قربانی باشد. درون این مرد، با وجود تمام قساوتی که داشته، قدرتی نمی‌بینیم. فقط می‌شود پسربچه ترسیده‌ای دید. مردی که در دهه چهارم زندگی‌اش آنقدر از حرف و قضاوت اطرافیان وحشت‌زده است که نه فقط دخترش، بلکه در واقع ترس‌هایش را هم با این خشونت سبعانه می‌کشد تا با آن‌ها مواجه نشود و نشنودشان.

    او با اشاره به ریشه سنتی مراقبت از ناموس از سوی مردان تصریح کرد: در فرهنگ ما واژه غیرت معمولا به معنای مراقبت از ناموس است. در این نگاه، ناموس یعنی موجودیتی که در تملک مرد است. اما مگر زنان موجوداتی واجد عقل و هویت‌مند نیستند؟

    این نمایشنامه‌نویس خاطرنشان کرد: تغییر این رویکرد مالکیت‌طلبانه بی‌شک رشد مسئولیت‌پذیری فردی و اجتماعی را در پی خواهد داشت.

    نویسنده و کارگردان نمایش «آبی مایل به صورتی» افزود: غیرت وقتی با مفاهیمی چون سخت‌کوشی و مسئولیت‌پذیری گره خورده و فراجنسیتی است، متفاوت است با غیرت در جایگاهی که از حسادت و خودخواهی و زورگویی مردانه یا ترس از قضاوت‌های دیگران ریشه می‌گیرد. دومی نه تنها چیز خوب و شرافتمندانه‌ای نیست بلکه به فرد مجوز می‌دهد تا به جای تاب‌آوری و کنترل و برخورد عقلانی، احساساتش را به غیرمتمدنانه‌ترین شکل فرافکنی کند. در واقع وقتی که راه گفتگو با خودمان و دیگری بسته باشد، داس به بدترین شکل وارد عمل می‌شود.

    این هنرمند با تاکید بر اینکه برای گفت‌وگو باید تربیت شویم، ادامه داد: گاه مسائلی که در ظاهر بسیار بی‌اهمیت هستند، در بروز خشونت‌های خیابانی دخالت مستقیم دارند. مثلا تحقیقات نشان داده روزهای گرم، در خودروهای بدون کولر، احتمال بروز خشونت‌های رفتاری و درگیری بالا می‌رود. ما بیش از آنچه فکر می‌کنیم، تحت تاثیر محرک‌های محیط خود هستیم.

    بیان اضافه کرد: در روانشناسی اصطلاحی به نام تاب آوردن وجود دارد. به این معنا که با کنترل روی خودمان اجازه ندهیم احساسات آنچنان بر ما چیره شود که بی‌اراده دست به عمل بزنیم.

    بیان با اشاره به عواملی که در ارتکاب خشونت دخیل هستند، ادامه داد: پرونده رومینا خیلی برجسته شده ولی در تحقیقاتی که برای نوشتن نمایشنامه‌هایم داشتم، پرونده‌هایی هم بوده بارها خشن‌تر و هولناک‌تر که هیچ صدایی از آنها در نیامده است. امین میری و سجاد افشاریان از همکارانم زمانی که برای نمایش «احساس آبی مرگ» در مورد قتل‌های غیرعمد پژوهش می‌کردند، بسیار دیده بودند مجرمانی را که می‌گفته‌اند فقط یک لحظه خون جلوی چششم را گرفت و نفهمیدم چه کردم. این موضوع نشان‌دهنده همان مساله تاب‌آوری است. این مجرمان یاد نگرفته‌اند با خودشان گفتگو کنند و صدای درون خود را بشنوند. ما اول باید خودمان، خودمان را بشنویم تا بعد توانایی شنیدن دیگری را پیدا کنیم. چیزی که هیچ وقت به ما یاد نداده اند.

    او اضافه کرد: در این پرونده مشخص، همه پر از خشم و عصبانیت نسبت به پدر رومینا هستیم ولی چند نفر از ما از خود پرسیده‌ایم مگر خود ما و افراد و نهادهای مسئول برای این که چنین اتفاقاتی پیش نیاید چه کارکرده‌ایم؟ در شرایطی که اعتیاد و فشارهای اجتماعی و بحران‌های روانی آدم‌ها را درگیر کرده، چه آگاهی و چه پیگرد یا مانع جدی‌ای برای مادران و مخصوصا پدران ایجاد کرده‌ایم تا بچه‌هایشان را کتک نزنند و نکشند؟!

    او با تاکید بر نقش مهم آموزش و پرورش در فرهنگ‌سازی خاطرنشان کرد: آموزش مهارت‌های زندگی در مدرسه از بسیاری از دروس واجب‌تر است اما وجود که ندارد هیچ، گاهی دانش‌آموزان، به وسیله‌ای برای تخیله‌ی خشم‌ها و عقده‌های پرسنل مدرسه هم تبدیل می‌شوند.

    بیان از نقش مهم رسانه‌ها بویژه تلویزیون در فرهنگ‌سازی یاد کرد و افزود: ما بخش مهمی از سواد فرهنگی‌مان را از رسانه‌ها می‌گیریم اما رسانه‌های ما چه کاری کرده‌اند تا پدری مانند پدر رومینا، گفتگو را بیاموزد؟! مشخصا تلویزیون به عنوان رسانه‌ای بسیار پربیننده که قدرت تاثیرگذاری‌اش انکارناپذیر است چه کار کرده؟ در همین سینما هم فیلم «خانه پدری» را سال‌ها به محاق بردند و آن را سیاه‌نمایی دانستند. حالا واقعیت سیاه‌تر است یا آن اثر؟ چرا تا امروز به لحاظ قانونی کار جدی‌ای برای مقابله با کودک آزاری نکردند؟ درها را باز گذاشتیم و حالا همه از این حادثه ابراز تاسف می‌کنیم. فقط تشویق و اصرار به ازدواج و فرزندآوری، بی‌آن که مهارت‌های مورد نیاز و امکانات زندگی برای مردم فراهم باشد، پایانی جز این هم ندارد. متاسفانه کسی به فکر عاقبت این ازدواج‌ها و سرنوشت فرزندانِ والدینِ بی‌صلاحیت نیست.

    بیان در پاسخ به این پرسش که چرا در تئاتر چنین موضوعاتی کمتر مورد توجه هنرمندان قرار می‌گیرند، گفت: به این مباحث پرداخته می‌شود اما تئاتر امکان پرداخت فرمالیستی‌تر، غیر واقعی‌تر و انتزاعی‌تری را هم به هنرمند پیشنهاد می‌دهد و از این نظر شاید به نظر برسد که سینما واقع‌گراتر است. البته به جز سختی‌هایی که برای مجوز وجود دارد، اصولا ساخت چنین آثاری بسیار دشوار است.

    این هنرمند توضیح داد: نوشتن و تولید هر یک اثر با محوریت آسیب‌های اجتماعی اگر بخواهد درست و اصولی اتفاق بیفتد، نیازمند سال‌ها تحقیق و کار سخت است. هرچند آن نویسنده مقاوم‌تر می‌شود ولی دشوار است. ضمن اینکه احتمال دیده شدن اثر بسیار اندک است. بنابراین نوعی شهادت‌طلبی است زیرا هزینه عاطفی، زمانی و حتی مالی بسیاری بر دوش هنرمند می‌گذارد.

    او ادامه داد: معمولا دو گروه به سراغ سوژه‌های اجتماعی می‌روند. گروه اول کسانی هستند که واقعا دغدغه و مساله دارند ولی در سال‌های اخیر گروه دیگری هم اضافه شده‌اند. چون این ژانر، به نوعی ژانر شرافت و انسانیت به شمار می‌آید، رفتن به سراغ آن برای عده‌ای افراد فرصت‌طلب به پز فرهنگی تبدیل شده است. به همین دلیل نمونه‌های کاریکاتور گونه‌ای از همین فضاهای اجتماعی و مثلا دغدغه‌مند را هم در سینما دیده‌ایم که البته بی‌مایه و جعلی بودن‌شان هم نمایان است.

    بیان در بخش دیگری از این گفتگو با اشاره به مشکلاتی که در اجرای نمایش «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» برایش رخ داده بود، یادآوری کرد: مگر این نمایش چه ایرادی داشت که آن گونه با سختگیری رو به رو شد؟! خانواده، اشل کوچکی از جامعه است. تا کی می‌خواهیم با داس به جان آنچه بیفتیم که فکر می‌کنیم برای‌مان مایه بی‌آبرویی است؟! ولی این کاری است که ما با هنرمندان خود می‌کنیم. مدیران فرهنگی چقدر برای گفتگو، زمینه‌سازی کرده‌اند؟ حذف و خاموش کردن صدای طرف مقابل، کاری است مثل کشتن. با این حساب ما روزی هزار بار می‌کشیم و کشته می‌شویم. کار پدر رومینا، فقط شکل عینیت یافته عملی است که ما هر روز مرتکب می‌شویم.

    او با ابراز تاسف از بی‌اخلاقی‌هایی که در جامعه هنری وجود دارد، افزود: در همین همکاران مثلا روشنفکر و آرتیست خود دیده‌ام کارگردان‌هایی را که اثری اجتماعی درباره مسائل زنان می‌سازند. اثری که اتفاقا نویسنده‌اش زن است. ظاهرا آن کارگردان با دنیایی دغدغه درباره حقوق زنان به میدان آمده ولی همین کارگردان به راحتی نویسنده کارش را حذف می‌کند و هویت و موجودیت او را می‌کشد!

    ساناز بیان در پایان به نقش رسانه‌ها در زنده نگه داشتن رویدادهایی همچون قتل رومینا پرداخت و افزود: در حال حاضر هرروز بمباران اطلاعاتی می‌شویم. شبکه‌های اجتماعی، آنقدر اطلاعات ناخواسته به ما می‌دهند که دریافتش سبب می‌شود آنچه را واقعا نیاز است، بزودی فراموش کنیم و به ریشه‌یابی نرسیم ولی رسالت رسانه‌هاست که اجازه ندهند این رویدادها فراموش شوند تا یک شناخت درست از آن‌ها صورت بگیرد.

    منبع: ایسنا

  • اولین گفتگو با پدر رومینا اشرفی: رومینا را دوست داشتم و الان زمان بازگشت نیست

    اولین گفتگو با پدر رومینا اشرفی: رومینا را دوست داشتم و الان زمان بازگشت نیست

    واکاوی در پرونده قتل رومینا، ما را به استان گیلان کشاند. اولین قرار ملاقات با پدر رومینا در زندان مرکزی رشت بود.

    پیش از اینکه در محل ملاقات با رضا اشرفی، پدری که دخترش را در روستای سفیدسنگان به طرز فجیعی به قتل رساند، حاضر شویم، به بررسی توصیف رسانه‌ها از عامل جنایت تالش پرداختیم.

    5edfb9f497bbe_2020-06-09_21-03
    در زندان در اتاقی منتظر انتقال پدر رومینا بودیم و در آن فرصت تصویرهای گوناگون و ترسناکی را از او در ذهن ترسیم می‌کردیم تا اینکه صدای قدم‌های آهسته‌ای سکوت اتاق را شکست و لحظاتی بعد در اتاق باز شد.
    مردی که وارد اتاق شد، لاغر اندام و در ظاهر آرام بود و در حالی که پاهایش را روی زمین سر می‌داد روی یک صندلی نشست و با صورت کشیده خود به زمین خیره شد.
    در ادامه مشروح گفت وگوی رضا اشرفی، پدر رومینا با خبرنگاران را می‌خوانید.
    _ در ابتدا خود را معرفی کنید.
    پدر رومینا: من، رضا اشرفی، متولد اول شهریورماه ۶۲ و کارگر مزرعه هستم. ۱۵ سال است که ازدواج کرده‌ام.
    _ رومینا چه زمانی به دنیا آمد و به چه دلیل نام او را رومینا گذاشتید؟
    پدر رومینا: یک سال پس از ازدواج من و همسرم، رومینا به دنیا آمد.
    _ اولین بار چه زمانی متوجه رابطه دخترت با بهمن خاوری شدی؟
    پدر رومینا: یک نفر به من گفت ظرف ۲ تا ۳ روز دیگر دخترت فرار می‌کند؛ به خانه آمدم و گوشی دخترم را چک کردم متوجه شدم پیامی در این رابطه رد و بدل نشده است.
    _ چه هنگام متوجه شدید رومینا فرار کرده است و بعد از آن چه کردید؟
    پدر رومینا: یک هفته از شنیدن اینکه می‌خواهد فرار کند می‌گذشت؛ خرید کرده بودم، همسرم مریض احوال بود؛ شام گذاشتم و چهار نفری سر سفره نشستیم و شام خوردیم. بعد از آن هوس چای کردم؛ رومینا چای را حاضر کرد؛ در هنگام خوردن چای متوجه شدم ماده سفید رنگی ته استکان است؛ شک کردم؛ چای دوم را که خوردم گفتم بی مزه است؛ بعد از خوردن چای سوم؛ در همان وضعیت خوابم برد و از ساعت ۱۰ و نیم تا سه صبح خوابیدم. خانمم بیدارم کرد و گفت رومینا کجاست؟ رومینا در خانه نیست. متوجه شدم رومینا در چای مواد خواب آور ریخته بود و از خانه رفته بود. تا ساعت هشت صبح گیج بودم که برادرم آمد و گفت آن پسر (بهمن خاوری) در اینستاگرام گفته است که ساعت ۱۲ شب با رومینا فرار کرده‌اند.
    _ بعد از آن چه کردید؟
    پدر رومینا: قبل از ظهر به پاسگاه رفتم و در زمینه آدم ربایی شکایت کردم. دوباره بعد از ظهر برای پیگیری به پاسگاه رفتم، با آن پسر (بهمن خاوری) تماس گرفتم و گفتم دخترم را به تو می‌دهم؛ مقدمات کار را فراهم کن. آدرس خانه خواهرش را داد. به آنجا رفتم و دخترم را که دیدم تپش قلب داشتم؛ به اتاقی رفتیم و از او پرسیدم چند سال است با این پسر رابطه داری؟ گفت یک ماهی می‌شود با او تلفنی صحبت می‌کنم.
    _ در این مدت مادر رومینا کجا بود؟
    پدر رومینا: بعد از آن، به آن‌ها (خانواده خاوری) گفتم مادرش بی تابی می‌کند و می‌خواهد رومینا را ببیند؛ با مادر رومینا قبلا هماهنگ کرده بودم و گفتم وقتی تماس گرفتم با مامور بیاید. ماموران آمدند و آن پسر را دستگیر کردند.
    _ در خصوص این ادعا که در برخی رسانه‌ها گفته شد رومینا در بازپرسی و یا آگاهی گفته است که نزد خانواده‌اش امنیت ندارد توضیح دهید.
    پدر رومینا: من اصلا چیزی از جانب رومینا در این خصوص نشنیدم. انجا فضا خیلی احساسی و عاطفی شد برعکس این حرف‌ها را هم زد، زمانی که به خانه باجناقم رفتیم خیلی صمیمی‌تر شده بودیم زمانی که همدیگر را دیدیم.
    _ یعنی بعد از اینکه رومینا را پیدا کردید به خانه باجناق خود رفتید؟
    پدر رومینا: بله رفتیم خانه باجناقم بعد از آگاهی تماس گرفتند که بیایید اینجا. در بازپرسی گفتم وسایل و شناسنامه دخترم در خانه آن پسر (بهمن خاوری) است. بعد از آن وسایل را تحویل گرفتیم و به منزل باجناقم برگشتیم.
    _ در خانه چه گذشت؟
    پدر رومینا: بعد از ناهار از خانه باجناقم به سمت خانه حرکت کردیم. در مسیر خیلی مهربان بودیم و خودش هم تشکر کرد، هنگامی که رسیدیم کمی بعد، رومینا و برادرش خوابیدند؛ با خودم گفتم کاش نمی‌خوابید و با هم صحبت می‌کردیم.
    _ رابطه‌ات با دخترت چطور بود؟
    پدر رومینا: رابطه‌ام خوب بود. معمولا با او درد دل نمی‌کردم، اما با هم شوخی می‌کردیم.
    _ بهمن خاوری را می‌شناختی؟ مشکلت با او چه بود؟
    پدر رومینا: پارسال قبل از عید برای نزدیکانش بنایی کرده بودم. از همان اول از این پسر بدم می‌آمد؛ اصلا ادم خوبی نبود شما میتوانید از همه محل بپرسید به چه نام‌هایی مشهور بود اگر هم برای رومینا خواستگاری می‌آمد، مخالفت می‌کردم، اما بهمن اصلا خواستگاری نیامد.
    _ بهمن خاوری را چند بار دیده‌ای؟
    پدر رومینا: سلام علیک داشتیم. برای من تعریف کرده بود و گفته بود چه کاره بوده است.
    _ واضح بگو که چرا از بهمن خاوری خوشت نمی‌آمد.
    پدر رومینا: از بهمن حرکاتی دیده بودم که تا به حال از کسی ندیده بودم. می‌دانستم با افرادی بد نام در ارتباط بوده است خودش هم شما بپرسید از همسایه‌ها که چه کاره است.
    _ بهمن خاوری به شما گفته بود از کسی عکس یا فیلم تهیه کرده است؟
    پدر رومینا: دختری را می‌شناسم که قبل از ازدواج با او ارتباط داشت؛ اما من عکس یا فیلمی ندیدم. این‌ها را خاوری به من می‌گفت.
    _ چه زمانی متوجه شدی بهمن خاوری با دخترت در ارتباط است؟
    پدر رومینا: بعد از اینکه با دخترم فرار کردند متوجه شدم با دخترم در ارتباط است.
    _ علت عصبانیت شما چه بود؟
    پدر رومینا: من در آیینه می‌دیدم که یا باید در خانه این خانواده می‌ماند و او را می‌فروختند یا اینکه یک ماهه فرار می‌کرد به بیابان.
    _ شما از مذهب خانواده خاوری اطلاع داشتید؟
    پدر رومینا: بله اطلاع داشتم که اهل سنت هستند، اما برای من مهم نبود.
    _ بهمن خاوری مدعی شده است که به علت اهل سنت بودن اجازه ندادی با رومینا ازدواج کند.
    پدر رومینا: خواهر من حدود ۱۶ سال پیش با یک اهل سنت ازدواج کرد و الان پسرش کلاس نهم است. اصلا مشکلی با این موضوع نداریم خوشبخت هم هست.
    _ بهمن خاوری خانواده شما را تهدید کرده بود؟
    پدر رومینا: گفته بود اگر این دختر (رومینا) با من نرود، آبرویت را می‌برم و پدر و مادرت را می‌کشم. این موضوع را رومینا به همسرم گفته بود.
    _ چرا رومینا باید از بهمن بترسد؟
    پدر رومینا: نمی‌دانم؛ باید گوشی موبایل بررسی شود. من به بهمن گفتم اگر می‌خواهی دخترم را خوشبخت کنی چرا چنین تصاویری در اینستاگرام می‌گذاری؟ از مادر رومینا بپرسید، رومینا را مجبور می‌کردند در آن حالت از او عکس بگیرند.
    _ احساس نمی‌کنی، چون دخترت کوچک بود اغفال شده بود و باید به او فرصت می‌دادی؟‌
    می‌خواستم بهشتی کوچک برایش درست کنم.
    _ پشیمانی؟ اگر زمان به عقب برمی‌گشت باز هم همین کار را می‌کردی؟
    پدر رومینا: نه این کار را نمی‌کردم.
    _ اگر مشکلی نداری درباره نحوه قتل توضیح بده؟
    پدر رومینا: دو ضربه وارد کردم و بیرون رفتم.
    _ رابطه همسرت و دخترت (رومینا) چگونه بود؟
    پدر رومینا: رابطه بدی داشتند و مدام در حال دعوا بودند. مادرشان با بچه‌ها مدام در حال زد و خورد بود.
    _ روزی که تصویر دخترت را اینستاگرام، چه حالی شدی؟
    پدر رومینا: آن صحنه را که دیدم، اذیت شدم.
    _ بهمن را چقدر مقصر می‌دانی؟
    پدر رومینا: دخترم را فریب داد. با ابروی خانواده ما در اینستاگرام بازی کرد آدمی که شرف و غیرت داشته باشد، این کار را نمی‌کند.
    _ چه کسی مقصر است؟
    پدر رومینا: مقصر اصلی خودم هستم، چون من قتل را انجام دادم.
    _ تا به حال مشکلی در زمینه روانی نداشته‌ای که به روانشناس مراجعه کنی؟
    پدر رومینا: نه مشکلی نداشتم.
    _ نگرانی شما در حال حاضر چیست؟
    پدر رومینا: فرزندم امیر و زنم.
    _ پس از قتل، در حال خودت بودی؟
    پدر رومینا: بله و تمام جزییات را به یاد دارم.
    _ به صورت شفاف بگو که علت قتل چه بود؟
    پدر رومینا:، چون رومینا با یک آدم … فرار کرده بود از این موضوع ان موقع گذشتم، ولی بدتر این اقدام ان عکس‌ها را در اینستاگرام گذاشته بودند.
    _ بهمن خاوری گفته چند روز پیش از این اتفاق، کسی را برای خواستگاری فرستاده بود.
    پدر رومینا: نه؛ کسی نبود و اگر هم کسی را فرستاده باشد، کسی نزد من نیامد و با من صحبت نکرد.
    _ رومینا خواستگار داشت؟
    پدر رومینا: رومینا خواستگارهای زیادی داشت.
    _ به عنوان حرف آخر چه چیزی برای گفتن داری؟
    پدر رومینا: من نمی‌خواستم رومینا را تحت فشار بگذارم و می‌خواستم او آزاد باشد؛ من با حجابش مشکلی نداشتم اصراری نداشتم لباس خاصی بپوشد. هر لباسی می‌گفت دوست دارم همان را برایش می‌خریدم من رومینا را دوست داشتم، ولی عصبی شدم و الان زمان قابل بازگشت نیست.

  • شاید خون رومینا غبار این لایحه را پاک کند

    شاید خون رومینا غبار این لایحه را پاک کند

    5ed9a80b96ef7_5ed9a80b96efa

    مشاور حقوقی و پارلمانی معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری می‌گوید: بی‌شک قتل رومینا و رومیناهای دیگر در گذشته، حال و آینده جامعه را دچار شوک و نگرانی کرده و خواهد کرد.

    خبر قتل «رومینا» طی چند روز اخیر موجب جریحه‌دار شدن افکار عمومی شده است؛ دختر ۱۴ ساله‌ای که با پسر مورد علاقه‌اش که ۱۶ سال از او بزرگتر بود برای چند روزی از خانه فرار می‌کند، اما پس از بازگرداندنش به خانه، درنهایت به دست پدر به قتل می‌رسد.
    پس از این اتفاق، هفتم خردادماه در هیئت دولت درباره جنایت علیه رومینا صحبت و خواستار تسریع همراه با اولویتِ رسیدگی به لایحه تامین امنیت زنان شد؛ درخواستی که از سوی جنیدی، معاون حقوقی رئیس جمهور نیز مطرح و در نهایت منجر به آن شد که معاون اول رئیس جمهور دستور بررسی خارج از نوبت این لایحه را در کمیسیون لوایح صادر کند. بنابر اظهارات صورت گرفته در نشست کمیسیون اصلی لوایح دولت در تاریخ شنبه 10 خرداد ماه، مقرر شد بررسی لایحه مذکور در هفته پیش رو در دستورکار قرار گیرد.
    اما لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت چیست و چرا تدوین شد؟
    معاونت امور زنان و خانواده به دلیل خلاءهای قانونی و آمارهای موجود از میزان خشونت علیه زنان، در دولت دهم یعنی سال ۱۳۹۰، لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت را پیشنهاد و تدوین کرد. با روی کار آمدن دولت دوازدهم در مرداد ۱۳۹۲، معاونت زنان بررسی لایحه را در دستور کار خود قرار داد و در نهایت متن نهایی لایحه در قالب ۹۲ ماده آماده و اسفند ۱۳۹۵ به دولت ارسال شد و دولت نیز آن را در اردیبهشت ۱۳۹۶ در کمیسیون لوایح تحت رسیدگی قرار داد و نتیجه گرفت که لایحه به جهت ماهیت قضایی جهت جلب نظر قوه قضائیه به این قوه ارسال شود.
    لایحه مذکور اردیبهشت ۱۳۹۶ به قوه قضائیه ارسال شد. صادق لاریجانی- رئیس وقت قوه قضائیه برای بررسی لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت ۵۸ جلسه کارشناسی متشکل از قضات و نمایندگان دولت برگزار کرد و درنهایت این لایحه در قالب ۵۳ ماده نهایی شد. با تغییر ریاست قوه قضائیه، لایحه برای بررسی به معاونت حقوقی قوه ارجاع شد. در نهایت قوه قضائیه این لایحه را پس از گذشت دو سال، در قالب ۷۷ ماده در شهریور ماه ۹۸ تایید و به دولت ارسال کرد.
    اما بعد از وقوع حادثه قتل رومینا به دست پدرش برخی اینطور عنوان کردند که این لایحه می‌توانست از وقوع این قتل جلوگیری کند.
    اشرف گرامی‌زادگان- مشاور حقوقی و پارلمانی معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در گفت‌وگویی، ضمن ارائه توضیحاتی درباره لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت، می‌گوید: بی‌شک قتل رومینا و رومیناهای دیگر در گذشته، حال و آینده جامعه را دچار شوک و نگرانی کرده و خواهد کرد. حق حیات و حق زندگی برای همه افراد در هر جایگاه و هر سنی دارای ارزش است و نمی‌توان از این فجایع به سادگی گذشت.
    وی در ادامه در پاسخ به سوالی درباره تاثیر قوانین بازدارنده در جلوگیری از وقوع این گونه جنایت‌ها نیز بیان می‌کند: این مسائل ابعاد گوناگونی دارد که تنها به اصلاح قوانین مربوط نیست و باید از ابعاد فرهنگی نیز مورد بررسی قرار گیرد. پرسش این است که چه افرادی می‌توانستند مانع این فاجعه شوند و نشدند؟ چه ابزاری می‌توانست به کاهش این فاجعه چهره دیگری ببخشد و موجود نبود؟
    گرامی زادگان می‌افزاید: اگر جامعه منتظر است در قبال این فاجعه، عملی صورت گیرد که بازدارنده باشد و تکرار نشود، باید به این موضوع نیز توجه کند که والدین دارای مسئولیت هستند. شما هر روز شاهد پدران و مادرانی هستید که به دلیل حفظ فرزندان خود برای امرار معاش حتی در سنین بالا به خاطر تحصیل فرزندانشان از صبح تا شام تلاش می‌کنند تا فرزندانشان تحصیل کنند و یا زندگی مناسبی داشته باشند. این والدین را نادیده نگیریم. نباید با هیجان، والدین اعم از پدر یا مادر را زیر سوال برد و همه را با یک چوب راند.
    مشاور حقوقی و پارلمانی معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری ادامه می‌دهد:  فراموش نکنیم که ما دارای پدران و مادران صبور و زحمت‌کشی هستیم که جز بهبود وضعیت فرزندان، اندیشه دیگری در سر ندارند. علیرغم همه گفته‌ها، شکی نیست که نه تنها باید این قبیل فجایع محکوم شوند بلکه باید از طریق بررسی‌های فرهنگی و اجتماعی درصدد یافتن راه کاهش این مصائب باشیم. در دسترس قرار دادن امکانات مورد نیاز، روش‌های حل اختلاف، بهره‌گیری از روش‌های مددکاری و روانشناسی، ایجاد خانه‌های امن و کلینیک‌های درمانی به خانواده‌های در شرف آسیب و یا آسیب‌دیده کمک می‌کند تا در صورت وجود مشکل و مسئله‌ای مانند آنچه اتفاق افتاد،  به مراکز و سازمان‌های مسئول و ذیربط مراجعه و با بررسی و یافتن راه حل مناسب جلوی این فجایع را گرفت. نباید اجازه دهیم این فجایع رخ دهد.
    گرامی‌زادگان معتقد است در شرایطی که مردم در وضعیت بد اقتصادی و اجتماعی قرار دارند، این حوادث دردهای مردم را عمیقتر و زخم‌های روحی آنان را افزون‌تر و امید به هرنوع اصلاحی را به یأس مبدل می‌کند. البته دولت‌ها و دستگاه‌های اجرایی مربوط وظایف سنگین‌تری دارند. جنبه حمایتی این فجایع باید بازتعریف شوند تا با شرایط امروز کشور تطبیق پیدا کنند.
    وی در ادامه این گفت‌وگو به « لایحه تأمین امنیت زنان در برابر خشونت » که توسط معاونت امور زنان و خانواده تدوین شد، اشاره می‌کند و می‌گوید: با تغییر دولت، همچنان این لایحه در زمره برنامه‌های این معاونت قرار داشت و پس از آن نیز یکی از مهم‌ترین لوایحی بود که تلاش و پیگیری زیادی در مورد آن صورت گرفت. خوشبختانه این لایحه پس از ارجاع دولت به قوه قضائیه، با تلاش قضات و حقوقدانان در این قوه به صورت قابل قبولی تأیید و به دفتر ریاست قوه ارائه شد. متأسفانه در این فاصله حدود یک سال در قوه قضائیه متوقف ماند چون باید رئیس قوه آن را امضاء و تأیید می‌کرد اما با تغییر رئیس قوه قضاییه، این لایحه به دولت آمد.
    گرامی‌زادگان می‌افزاید: طبق قاعده، این لایحه باید در کمیسیون فرعی و اصلی دولت با حضور افراد دستگاه‌های مرتبط کارشناسی شود. تدوین لایحه زمانبر است و به علت تخصصی بودن و تأثیری که قانون بر زندگی مردم اعم از مرد و زن و کودک و بزرگسال می‌گذارد باید از پشتوانه علمی برخوردار شود.
    مشاور حقوقی و پارلمانی معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری علت فشار بر تسریع لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت را از جهت مسائل و مصائب پیش آمده در جامعه عنوان می‌کند و ادامه می‌دهد: قانون باید جامع باشد، در غیر این صورت، با پروسه اصلاح و بازنگری مواجه می‌شود که این روند زیبنده قانون‌گذاری نیست. اما تسریع در تصویب آن نیز باید با اولویت همراه باشد.
    گرامی زادگان ادامه می‌دهد: ضرورت اصلاح لایحه تأمین امنیت زنان در برابر خشونت از این روست که زمانی که قانون‌گذار تصمیم می‌گیرد با وضع قانون موجب کاهش خشونت از زنان شود، باید دسترسی زنان را جهت تأمین امنیت سهل و آسان کند، به عنوان مثال باید خانه‌های امن و دارای شرایط مطلوب ایجاد شود، امکان گرفتن وکیل معاضدتی فراهم شود، صندوق مربوط به زنان تشکیل شود و دارای اعتبار مالی کافی باشد و دهها وسیله دیگر که نتیجه دسترسی به آنها، منجر به کاهش خشونت می‌شود.
    وی با بیان اینکه خشونت علیه زنان هم دارای سابقه طولانی است و هم به وسعت و گسترش جهان است. گفت: همه کشورها دارای معضل خشونت علیه زنان هستند، اما انتظار این است که در کشور ایران با سابقه فرهنگی و مذهبی که رعایت عدالت را جزو ملاک اصلی قوانین می‌شمارد، شاهد خشونت نباشیم.
    گرامی‌زادگان ادامه می‌دهد: جهان با تصویب اعلامیه رفع خشونت علیه زنان و کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان در آن چارچوب عمل می‌کند و راه دادرسی را نیز باز گذاشته است، البته ایران به این دو سند نپیوسته است اما در عوض اعلامیه بین‌المللی حقوق بشر و میثاقین را پذیرفته است. پس اکنون که اصرار بر تدوین قانونی بومی در حوزه منع خشونت داریم باید لایحه مزبور با کیفیت مطلوب و مناسب و با تأکید بر در نظر گرفتن حقوق زنان باشد.
    وی می‌افزاید: ما خود مدعی حفظ کرامت انسانی زن هستیم پس هنگام تصویب ضروری است این کرامت را پاس بداریم. در غیر این صورت متهم به ظاهرسازی می‌شویم. در صورت قانونی شدن این لایحه، مهم اجرایی کردن آن است. بخش مهم آن اجرا و نظارت بر اجرا و گزارش‌دهی به مردم است.  این قانون نباید خاک بخورد و یا در اجرا با تعلل مواجه شود. نظارت بر اجرای این قانون نیاز امروز جامعه ماست.
    وی با تاکید بر اینکه امروزه در جهان موضوع حق حیات و حق زیستن حقی اساسی است، می‌افزاید: سالهاست همه به موضوع منع اعدام در جهان پرداخته‌اند حتی در کشورمان نیز این تعدیل نگاه و یا مجازات‌های جایگزین مورد توجه قضات قرار گرفته است. بهترین راهبرد در موضوع عدم امنیت در خانواده و جامعه، به کارگیری قانون توأم با فرهنگ‌سازی است. نباید از این دو مقوله غافل بود.
    گرامی‌زادگان می‌گوید: در لایحه تأمین امنیت زنان در برابر خشونت، شاهد مواردی هستیم که نگاه خاصی به استثناءهای قبلی دارد. به طور مثال در ماده ۵۳ سوءاستفاده از حقوق ناشی از ولایت، قیمومت، وصایت و سرپرستی را در موضوع وادار کردن زن به ازدواج ممنوع دانسته و در صورت وقوع جرم مذکور دارای مجازات دانسته است. یا در ماده ۵۴ به موضوع اجبار و اکراه، اغفال و تحریک و فریب و تشویق به فرار زن از خانه پرداخته است. در بند ۴ ماده ۶۱ نیز این قانون،  مجازات درباره بانوان آسیب‌پذیر مانند بانوان زیر ۱۸ سال سن، بیمار، سالمند، کم‌توان ذهنی و… را تشدید کرده است.
    مشاور حقوقی و پارلمانی معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری اظهار می‌کند: انتظار می‌رود که دستگاه‌های اجرایی مرتبط با حوزه کودکان و نوجوانان به استناد وقایع موجود در کشور با سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی در این حوزه به نتایج مناسبی برسند تا دیگر کودکان و نوجوانان کشورمان قربانی افکار پوچ و آداب و رسوم تهی از عقل و منطق نشوند.
     

    منبع: ایسنا

  • چرا رومینا عاشق مردی شد که دو برابر خودش سن داشت؟


    مشاور رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور با اشاره به قتل دختر ۱۴ ساله گیلانی توسط پدرش، به تشریح دلایل روانی وابستگی این نوجوان به پسری که ۱۶ سال از خودش بزرگتر بود، پرداخت.

    امین رفیعی‌پور مشاور رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور به تحلیل ابعاد روانی و اجتماعی قتل رومینا دختر ۱۴ ساله گیلانی پرداخت و ضمن طرح این پرسش که چرا باید دختر ۱۴ ساله‌ای با پسری حدود ۱۶ سال بزرگتر از خود قصد ازدواج داشته باشد، گفت: اگر به بررسی عوامل این موضوع بازگردیم، متوجه شویم که عواملی در این زمینه نقش داشته‌اند که موجب وابستگی کودک به آن پسر شده‌اند. به نظر این موضوع ناشی از مشکلاتی است که در خانواده وجود داشته است. به طور قطع خانواده این کودک حمایت‌گر نبوده‌اند؛ ممکن است پدر او فردی مستبد باشد؛ پدری که فشارهای اقتصادی و همچنین آسیب‌های روانی و اجتماعی داشته است و این‌ها زمینه‌ای بوده تا کودک شبکه حمایت اجتماعی خوبی را از خانواده دریافت نکند.
    وی افزود: این مسائل باعث می‌شود که این کودک به سمت فردی متمایل شود که از خودش بزرگتر است، زیرا قصد داشته فردی را جایگزین پدرش کند، اگر غیر از این بود او می‌توانست با پسری که هم‌سن خود یا چند سال بزرگتر از او است، ازدواج کند. موضوع دیگری که باید در نظر گرفت این است که این کودک در سن بلوغ قرار داشته و هنوز به بلوغ فکری کامل نرسیده بود که یکی از موارد دخیل در بروز این اتفاق، عدم آگاهی از مهارت‌های زندگی در خانواده است.
    رفیعی‌پور در ادامه با اشاره به قتل رومینا توسط پدرش، بیان کرد: به طور قطع این پدر مشکلات روانی داشته است، اما اینکه چرا این کودک به آن پسر (بهمن) وابسته شده است، باید گفت که او مهارت‌های حل مسئله و تصمیم‌گیری صحیح را نداشته است.
    مشاور رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور، نقش آموزش مهارت‌های زندگی برای کودکان را از بدو تولد ضروری دانست و با اشاره به پسری که رومینا به همراه او فرار کرده است، گفت: پسری که همراه این کودک (بهمن) بوده است نیز باید مورد بررسی قرار گیرد؛ پسری که به دختری که هنوز به بلوغ کامل نرسیده و ۱۶ سال از خودش کوچکتر است وابسته می‌شود، لازم است که از نظر روانی مورد بررسی قرار گیرد.
    رفیعی‌پور در پاسخ به این سوال که آیا ازدواج‌های دوران قدیم با تفاوت سنی بالا میان دختر و پسر نیز ناشی از اختلالات روانی بوده است، اظهار کرد: در آن دوران نیز اگر بین دختر و پسر تفاوت سنی بالا وجود داشته است ناشی از فقر فرهنگی، آموزشی، اقتصادی و روانی بوده است، در آن زمان نیز این مشکلات وجود داشته است اما به این شکل بروز نیافته است.
    وی در بخش دیگری از این گفت‌وگو با تاکید بر اینکه قتل‌های ناموسی علاوه بر اختلالات روانی و رفتاری، به دلیل خشم‌هایی رخ می‌دهند که افراد نمی‌توانند آن را کنترل کنند، افزود: پدر این کودک عصبانیت‌های کنترل نشده‌ای داشته است و مدیریت خشم را آموزش ندیده بود و دچار مشکلات روحی و روانی خاصی بوده است؛ البته نباید یک‌جانبه قضاوت کرد. بلکه باید بررسی کرد که این فرد در چه شرایطی قرار داشته است؟ به طور قطع فامیل، خانواده و بافت فرهنگی منطقه در وقوع این قتل فجیع موثر بوده است، زیرا پس از فرار کودک ممکن است گفته شود او، پدر بی‌غیرتی بوده و دخترش فرار کرده است و شاید حتی به دلیل اینکه در برخی مناطق فقر فرهنگی و آموزشی وجود دارد برخی افراد از این پدر قهرمان بسازند، چراکه این موضوع را قدرتی مردانه در نظر می‌گیرند.
    این روانشناس سلامت افزود: در این حالت، جایگاه مرد به نحوی در نظر گرفته می‌شود که گویی پدر مالک فرزندش است و اگر این پدر بی‌غیرتی را با از دست دادن منبع قدرتی خود هماهنگ کند، با فرار کردن دخترش احساس می‌کند که منبع قدرتی خود را از دست داده است.
    رفیعی‌پور ادامه داد: به نظر پدر این کودک توان کنترل و مدیریت هیجانات خود را نداشته و این موضوع منجر به رفتار پرخاشگرانه شده و رفتار پرخاشگرانه او نیز غیرطبیعی‌تر از آن است که وجود دارد.
    مشاور رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور به زمانی که کودک به همراه پسر دستگیر می‌شوند نیز گریزی زد و گفت: نیاز به قانون حمایت از کودکان و زنان وجود دارد. زمانی که کودک در دادگاه اظهار می‌کند که اگر به خانه بروم پدرم مرا می‌کشد، باید در همان زمان خانواده تحت درمان‌های روانشناختی و مشاوره‌ای قرار می‌گرفتند و تا زمانی که خانواده به آرامش نسبی می‌رسیدند کودک باید در جایی نگهداری می‌شد.
    وی در ادامه درباره پشیمانی قاتل بعد از وقوع قتل نیز توضیحاتی ارائه داد و گفت: پشیمانی بعد از وقوع جرم، بستگی به اختلال شخصیتی که فرد با آن دست و پنجه نرم می‌کند، دارد. برخی افراد دچار اختلال شخصیتی هستند که احساس همدلی و گناه نمی‌کنند، لذا لازم است که پدر و آن پسر (بهمن) و همچنین اطرافیان مورد بررسی قرار گیرند. باید بررسی شود که انگیزه چه بوده است و افراد دچار اختلال شخصیتی هستند یا خیر؟
    رفیعی‌پور در ادامه درباره وضعیت روحی و روانی برادر رومینا نیز گفت: شکل‌گیری شخصیت افراد از بدو تولد شروع و تا حدود ۱۰ سالگی ادامه پیدا می‌کند. اکنون او دچار PTSD (آسیب پس از سانحه) است و به طور قطع این اتفاق در سلامت روانی آینده برادر این کودک نقش مهمی دارد. به نظر باید خانواده به ویژه برادرِ این کودک تحت درمان‌های روانشناختی قرار گیرند تا از آسیب بیشتر جلوگیری شود.
    این روانشناس سلامت در ادامه به نقش آموزش و پرورش در پیشگیری از این نوع اتفاقات اشاره کرد و یادآور شد: آموزش و پرورش به جای این مقدار محفوظات، باید مهارت‌های تصمیم‌گیری، حل مسئله و زندگی را در مدرسه به دانش‌آموزان آموزش دهد. این کودک نمی‌توانسته مسائل خود را حل کند و آموزش‌های لازم را برای حل این موضوع دریافت نکرده است. همچنین خانواده‌ها نیز باید به کودک آموزش‌هایی دهند. کمک گرفتن از روانشناس و مشاور نیز می‌تواند در جلوگیری از این وقایع بسیار کمک‌کننده باشد.
    وی در ادامه از رسانه‌ها خواست که به جنبه‌های روانی، خانوادگی، جامعه‌شناسی و حقوقی این مسائل ورود کنند و افزود: قانون حمایت از کودکان باید جدی‌تر گرفته شود.

    منبع: ایسنا

  • اولین تصاویر از قبر رومینا اشرفی در تپه ای مشرف به خانه شان + عکس

    اولین تصاویر از قبر رومینا اشرفی در تپه ای مشرف به خانه شان + عکس

    5ecf68d938959_2020-05-28_12-01

    رومینا اشرفی که توسط پدرش و با داس به قتل رسیده است در قبرستانی دفن شده است که مشرف به خانه شان است.

    در قبرستان روستای سفید سنگان آخرین قبر که هنوز سنگی ندارد و نام و نشانی هم روی آن نوشته نشده است متعلق به رومینا اشرفی است یک چراغ گردسوز روی آن دیده می شود اهالی می گویند رومینا بچه بود شاید از تاریکی بترسد و این چراغ را آورده اند تا شب ها روشن کنند رومینا آسوده بخوابد.
    روی قبر یک پارچه توری سفیدرنگ و قرمز انداخته اند اهالی می گویند در سفید سنگان رسم است روی قبر دختران جوان عروس نشده این توری را می اندازند و روی  قبر پسران داماد نشده پارچه مشکی قرمز می اندازند.
    یکی از مردان روستا به خبرنگاران اعزامی رکنا گفت:پسری که رومینا اشرفی را دوست داشت – بهمن خاوری – به قبرستان آمده بود و سعی داشته قبر را بکند و جنازه رومینا را با خود ببرد که اجازه نداده اند.
    رومینا اشرفی روز یکم خردادماه وقتی در خانه شان خوابیده بود و مادرش در حمام لباس می شست توسط پدرش و با داس سر بریده شد.او دل به پسری 30 ساله داده بود و برای 5 روز هم با او فرار کرده بود که پدرش همراه پلیس این دختر را در خانه خواهر بهمن پیدا کرد و به آنها تحویل داد.
     
    عکس قتل رومیناعکس قبر رومینا اشرفی   عکس قبر رومینا اشرفی

    منبع: رکنا

  • ماجرای قتل رومینا اشرفی از زبان بهمن خاوری

    ماجرای قتل رومینا اشرفی از زبان بهمن خاوری

    ⁣پدر بهمن خاوری: کسی صدای رومینا را نشنید
    ⁣در چند روز اخیر خبر قتل رومینا اشرفی دختر ۱۴ ساله گیلانی به دست پدرش در صدر اخبار قرار گرفته است. خبری که به شدت باعث جریحه دار شدن افکار عمومی شد و باعث شد بحران‌ قتل‌های ناموسی دوباره بر سر زبان‌ها بیفتد.
    ⁣خبرنگار «فراز» به محل وقوع حادثه رفته و با «بهمن خاوری» پسر همراه با
    رومینا در فرار از خانه و پدرش «روح‌الله خاوری» گفت‌وگو کرده است.
    بهمن خاوری می‌گوید پدر رومینا مخالف ازدواج آن‌ها بوده و رومینا خواسته او را با خودش ببرد چرا که پدرش رومینا را آزار می‌داده است.
    روح‌الله خاوری نیز می‌گوید رومینا بارها گفت مرا به پدرم تحویل ندهید مرا می‌کشد اما کسی حرف او را نشنید.

  • هیچ‌کس صدای رومینا را نشنید؛ روایت تلخ قتل فجیع رومینا در گفت‌وگو با بستگانش / پدر از پشت میله‌های زندان از بی‌آبرویی جسد و قبر «ناموسش» می‌ترسد

    هیچ‌کس صدای رومینا را نشنید؛ روایت تلخ قتل فجیع رومینا در گفت‌وگو با بستگانش / پدر از پشت میله‌های زندان از بی‌آبرویی جسد و قبر «ناموسش» می‌ترسد

    برای بهمن، رومینا همسر او بود که با خواست خود می‌خواست در سن چهارده سالگی‌ وارد زندگی زناشویی شود؛ برای پدر و اسفندیار اما رومینا مطلقا یک واژه بود: «ناموس».

    ساعت سه بعدازظهر روز یک خرداد، کفش‌ها پشت در خانه تازه از پا کنده شده‌اند و هنوز یک ساعتی نمی‌شود که پدر از دادگاه به خانه بازگشته است، صبح همان روز پدر برای بازگرداندن دختر چهارده ساله به دادگاه رفته بود، با این خیال که دختر فریب خورده و با مردی همسن و سال پدر فرار کرده است، صحبت‌های دختر در دادگاه و ننگ عکسی در گوشی همراهش اما او را با خشم مضاعفی به خانه بازگردانده بود.
    از همان لحظه ورود، عربده‌ها و داد و بیدادها بالا می‌گیرد، «بی‌ناموسی» واژه‌ای است که در این میان بارها از میان لب‌های خشمگین پدر بیرون می‌ریزد، لابه و انکار رومینا اما بر خشم پدرش می‌افزاید تا آنجایی که مادر خانواده و برادر رومینا در حمام زندانی می‌شوند، خشم تا منتهای درجه وجود پدر را فرا می‌گیرد، به سوی دختر خطاکار می‌رود تا او را خفه کند، رومینا با چابکی فرار می‌کند و این‌بار پدر داس را از دیوار خانه بر می‌دارد و با ضربه‌ای به پشت سر رومینا، به زندگی دخترش در همان لحظه پایان می‌دهد.
    قتل رومینای چهارده ساله بار دیگر داغ دیگر قتل‌های ناموسی را در سال‌های اخیر زنده کرده است. بهمن، همان مردی است که به قول اسفندیار، عموی بزرگ رومینا، ننگ بی‌ناموسی را بر این خانواده زده است. روایت بهمن، روایت دلدادگی و عشق دختربچه‌ای است که از آشوب خانواده به شادی و امنیت مردی دیگر پناه برده است، روایت اسفندیار اما روایت قتلی است که مسبب اصلی آن انتشار عکس‌های بدحجاب رومینا در فضای مجازی است، مسبب اصلی آن مردی است که با اغفال رومینا، حرمت خانواده را شکسته است.
    او به من پناه آورد
    «از ۹ سالگی عاشقم بود و منو می‌خواست. یازده ساله که شد با هم حرف زدیم و وابسته شدیم.» بهمن ۲۸ ساله بود که در کوچه پس کوچه‌های روستای حویق برای اولین‌بار با رومینای ۹ ساله آشنا شد. بهمن ساکن «حویق» نبود اما خانه‌اش کمتر از یک کیلومتر با حویق فاصله داشت و عصرها که از کارگری خلاص می‌شد، می‌توانست قدم‌زنان خود را به حوالی خانه رومینا برساند. از همان روزهایی که رومینا توانست در دستان کوچکش گوشی همراه بگیرد، رابطه رومینا و بهمن دور از ید خانواده در فضای مجازی ادامه پیدا کرد.
    مادر رومینا از همان روزها از رابطه دختر دوازده ساله‌اش با پسری که فقط یکی، دوسال با همسرش اختلاف داشت، آگاه بود اما این رابطه را از پدر رومینا مخفی و در خلوت با دخترش جدل می‌کرد. مخالفت و اصرار رومینا به رابطه‌اش سرانجام به گوش پدر نیز می‌رسد. بهمن بارها می‌گوید که پدر رومینا دست بزن داشت، نه فقط رومینا، بلکه مادرش نیز از سیلی‌های او نوش جان کرده بودند و بارها رومینا به بهمن شکایت برده بود که پدرش موهایش را می‌کشد و او را می‌زند.
    پس از اینکه آوازه رابطه رومینا و بهمن به پدر رسید، یک هفته گوشی تلفن از رومینا گرفته شد، بهمن در این یک هفته مطلقا خبری از رومینا نداشت تا اینکه بالاخره یک روز صبح از گوشی خود پیامی از رومینا دریافت می‌کند: «امروز ظهر بیا سرکوچمون و منو با خودت ببر.» بهمن پاسخ مثبتش را بدون تعلل می‌دهد.
    او پیش از این «آدم» به خانه رومینا فرستاده و از پدر خواستگاری دختر را کرده است، اما پدر به بهمن دختر نداده است، بهمن سنی است و خانواده شیعه رومینا چنین پیوندی را صلاح ندانسته‌اند. همین مساله و اصرار رومینا برای فرار از خانه‌ کابوس‌وار پدری بهمن را مصمم می‌کند تا ظهر اردیبهشت ماه رومینا را همراه با کیف کوچکی از وسایل شخصی‌اش به سوی خانه خواهر بزرگش ببرد.
    بهمن می‌گوید که شش، هفت روزی را که فرار کردند، رومینا در خانه خواهر بزرگش مانده بود و خودش در خانه یکی دیگر از خواهرانش، تاکید اوست که در این مدت آنها جدا از هم بودند و بهمن تلاش کرده است تا لااقل صیغه‌ محرمیت میان آن دو خوانده شود. به‌رغم تلاش‌های بهمن برای صیغه کردن رومینا، در این مدت پدر رومینا بارها او را تهدید به مرگ و انتقام کرده و گفته است که «تو ناموس ما رو بردی؛ ناموس ما رو لکه‌دار کردی.»
    در این میان رومینا و بهمن تصمیم به انجام کاری می‌گیرند که سرنوشت تلخ رومینا را رقم می‌زند. انتشار عکسی دونفره در اینستاگرام گرچه به‌زعم بهمن نشان از این دارد که رومینا با خواست خودش فرار کرده و حالا در کنار او احساس خوشبختی می‌کند، اما انتشار عکس «ناموس» در اینستاگرام برای پدر و عموهای رومینا بسیار دردناک‌تر از فرار آن دو نفر از خانواده می‌شود.
    در آخرین روز اقامت رومینا در خانه خواهر بزرگ، بهمن موفق می‌شود تا با حضور برخی اقوام رومینا و والدین و اقوام خود مراسم صیغه‌ای تدارک ببیند، مهمانان حاضر می‌شوند و رومینا نیز در لباس سپیدی کنار بهمن سر سفره عقد می‌نشیند، روحانی به خانه می‌آید تا صیغه را بخواند و در لحظه‌ای که بهمن در دل یک قدم تا وصلت با رومینا فاصله دارد، پلیس‌ها از میان مهمانان نقاب از چهره برمی‌دارند و بهمن را دستگیر می‌کنند.
    بهمن یک شب را در بازداشتگاه می‌ماند تا فردا روز در دادگاه حاضر شود، با اینکه خطبه صیغه عقد موقت هرگز میان رومینا و بهمن جاری نشد، اما بهمن رومینا را پس از آن روز همسر خود می‌داند رومینا چطور؟ «ما همدیگه رو دوست داشتیم و رومینا به من می‌گفت که پناه آورده به من. می‌گفت تا حالا تو عمرش اینقدر خوشحال نبوده، اون چند روزی رو که خونه خواهرم بود می‌گفت تا حالا چنین خونواده خوشحالی ندیده، وقتی می‌گفت به من پناه آورده یعنی می‌خواسته زن من بشه.»

    بهمن تعریف می‌کند که رومینا در دادگاه با صدای بلند گریه و زاری کرده و بارها از مقام قضایی خواسته است تا او را پیش پدرش باز نگرداند، رومینا بارها در کنار پدرش فریاد کشیده است که اگر پایش به خانه برسد، پدر او را می‌کشد. مراجع قضایی حاضر در آن جلسه هرگز فکر نمی‌کردند که لابه‌های دختر ۱۴ ساله همان روز رنگ واقعیت به خود بگیرد

    دادگاه
    اقامت یک‌شبه بهمن در بازداشتگاه به درازا نکشید، صبح روز بعد، در مسیر بازداشتگاه تا دادگاه، بهمن لحظه‌ای از ناسزاهای پدر و عموهای رومینا در امان نماند. همانجا از زبان پدر رومینا شنید که نه فقط او، بلکه پدر و مادر و خواهرهایش را به قتل می‌رساند. رومینا و بهمن در دادگاه حاضر می‌شوند، رومینا با گریه و بهمن با سکوت. هر دو یک صدا می‌گویند که دزدی در کار نبوده و رومینا با خواست خود فرار کرده است اما تفاوت نظر رومینا و بهمن در برداشت معنا از یک کلمه خلاصه می‌شود، رومینا دلزده و ترسان از خشم پدر به مردی همسن و سال پدر خود «پناه» برده است و بهمن این «پناه آوردن» را به دلدادگی تعبیر کرده است.
    بهمن تعریف می‌کند که رومینا در دادگاه با صدای بلند گریه و زاری کرده و بارها از مقام قضایی خواسته است تا او را پیش پدرش باز نگرداند، رومینا بارها در کنار پدرش فریاد کشیده است که اگر پایش به خانه برسد، پدر او را می‌کشد. مراجع قضایی حاضر در آن جلسه هرگز فکر نمی‌کردند که لابه‌های دختر ۱۴ ساله همان روز رنگ واقعیت به خود بگیرد.
    با اینکه توضیحات رومینا با شفافیت تمام نشان می‌دهد که او از آشوب خانه فراری شده است و از مواجهه دوباره با پدر تندخویش واهمه دارد، اما همان روز دادگاه بهمن را تبرئه کرد و دست لرزان رومینا را در دستان پدر گذاشت تا ساعت سه بعدازظهر همان روز، آن دست‌های زمخت به زندگی دختر پایان دهند.
    دو، سه ساعت پس از قتل رومینا، دوستان بهمن او را مطلع کردند. او به سوی خانه رومینا دوید اما هم‌محله‌ای‌هایش به او هشدار دادند که پدر رومینا قصد خون او را هم دارد و بهمن، یگانه مقصر این قتل ناموسی است، این بهمن است که دامن دختر خانواده را لکه‌دار کرده است، این بهمن است که دختر خانواده را فریب داده است و این بهمن است که مقدمات دخترکشی را فراهم کرده است. در این چند روزی که از قتل رومینا گذشته، بهمن بارها تلاش کرده تا شبانه به مزار رومینا برود اما پدر چند مرد را بر قبر دخترش گمارده است تا مانع حضور بهمن بر مزار او شوند، پدر از پشت میله‌های زندان نیز از بی‌آبرویی جسد و قبر «ناموسش» واهمه دارد.
    شرم از بی‌ناموسی
    «بچه بود دیگه، سیزده سالش بود، تازه رفته بود توی چهارده سالگی، چی می‌فهمید مگه؟» اسفندیار عموی بزرگ رومیناست، حالا که پدر پشت میله‌های زندان روزها را شب می‌کند، اسفندیار راوی آن سوی ماجرایی است که چندان با روایت بهمن همخوانی ندارد، جز در ارسال و انتشار همان عکسی که هنوز هم برای عموی رومینا به مثابه «بی‌آبرو کردن ناموس» است.
    بعد از آن روز شوم، اسفندیار می‌گوید که بارها زنگ و پیام تهدید از بهمن دریافت کرده است، بهمن حالا مدعی است که رومینا زن اوست و باید قبر او را به روستای خود منتقل کند. اسفندیار بارها به جان پسرش قسم می‌خورد که در آن پنج، شش روز فرار، کسی برای خواستگاری نیامد، حتی او برای سامان ‌دادن به اوضاع به پدر بهمن مراجعه کرد، اما پدر بهمن دست رد به سینه او زد و گفت: «ما دختری رو که فرار کرده نمی‌خوایم، ببرید چنین دختری رو بفروشید.»
    یادآوری این صحبت‌ها، یادآوری انتشار عکسی از «ناموس» خانواده با «لباس نامناسب» هنوز هم برای عموی رومینا دردناک است، دردناک‌تر از جای خالی برادرزاده.
    گرچه بهمن بارها می‌گوید که رومینا به میل و خواسته خود به او پناه برده بود، اما عموی رومینا معتقد است که بهمن در خلوت کوچه چاقو زیر گلوی او گذاشته و او را تهدید کرده بود که باید با او فرار کند، کاری که پیش از آن نیز با چند دختر دیگر انجام داده و حالا پرونده‌ای قطور در دادگاه به اسم بهمن خورده است.
    اما اسفندیار ناراحتی اصلی برادرش را در همان عکس‌ها می‌داند، می‌گوید بعد از اینکه بهمن عکس‌های رومینا و خودش را برای او فرستاد و گفت «این زن منه» چند ساعتی گوشی همراهش را خاموش کرده بود، خانه را دورتا دور قدم می‌زد و احساس شرم می‌کرد: «آنقدر ناراحت بود که بدون صیغه بدون عقد ناموسش پیش یه مرد دیگست، عکس و اس‌ام‌اس میومد براش، نمی‌تونست سرشو از خجالت پیش در و همسایه بلند کنه.»
    روز قتل، اسفندیار به ییلاق رفته بود، ساعت پنج که به روستا برمی‌گردد خبر می‌رسد که تمام پاسگاه محل جمع ‌شده‌اند در خانه برادرش. به دو به سوی خانه می‌رود و برادر گریانش را می‌بیند که روی پله‌های حیاط نشسته است و گریه می‌کند و می‌گوید: «ناموسم رفت.»
    حالا مادر رومینا که چهل سال هم ندارد گریان است و بی‌تاب، اسفندیار می‌گوید که مادر رومینا از آن روز نتوانسته از شرم دروهمسایه از خانه بیرون برود و از ننگ این اتفاق دوام نخواهد آورد. کدام اتفاق؟ قتل دخترش به دست پدر یا بی‌ناموسی؟ «بی‌ناموسی، شما جای ما بودید چی کار می‌کردید؟ همش سر نامردی اون مرد شد که ناموس ما رو فریب داد و با خودش برد. من حالا دیگه شرمم می‌شه تو کوچه راه برم. ما هممون داغدار و شرمنده‌ایم. از این شرم و خجالت می‌رم توی جنگل گریه می‌کنم. کمر ما شکسته خانم.»
    دخترکشی
    تلاقی روایت‌های بهمن و اسفندیار در یک نقطه به هم گره می‌خورد، ندیدن رومینا. برای بهمن، رومینا همسر او بود که با خواست خود می‌خواست در سن چهارده سالگی‌ وارد زندگی زناشویی شود؛ برای پدر و اسفندیار اما رومینا مطلقا یک واژه بود: «ناموس». واژه‌ای که با این ننگ، پیش از مرگ نیز از دست رفته بود.
    پرسش‌های مکرر از هر دو سوی ماجرا نشان می‌دهد که هیچ‌ کدام از این و طرف مذکر، هرگز به ریشه‌های ناآرامی و بی‌تابی رومینا در منزل پدری توجه نکردند، بهمن هرگز از خود نمی‌پرسد که یک دختر چهارده ساله چگونه می‌تواند با خواست خود به عقد یک مرد سی ساله در بیاید و اسفندیار هرگز از خود نمی‌پرسد که بر برادرزاده‌اش در خانه چه گذشت که چنین بی‌تابانه در پی خانه مردی دیگر دوید، ناله‌های رومینا حتی به گوش دادگاه نیز نرسید و دادگاه نیز چندان لابه‌های او را جدی نگرفت و بی‌معطلی دست دختر را در دستان پدر گذاشت.
    شاید اگر دادگاه پیش از بازگرداندن رومینا به پدرش، تنها یک جلسه مشاوره برگزار می‌کرد، یا اجازه می‌داد که زمان بار خشم و کینه پدر را فرو بخواباند، شاید رومینا حالا نفس می‌کشید، گرچه به عنوان «یک ناموس خطاکار» اما هنوز از زندگی بهره داشت و شاید آینده روی دیگری جز «ناموس یک مرد بودن» برای او متصور می‌شد.

    منبع: روزنامه شرق

  • اکران خانه پدری 2 با قتل رومینا اشرفی

    اکران خانه پدری 2 با قتل رومینا اشرفی

    پایگاه خبری تحلیلی رسانشر – انگار کسی فیلم را به عقب برگرداند و دوباره پِلِی کرد. از اول ِ اول. از همانجا که حاجی آقا دخترش را بخاطر مسائل ناموسی به قتل می رساند. همانجا که فرزند خطاکارش را در زیرزمین خانه مدفون می کند. چقدر این فیلم آشناست. آهان! خانه پدری. اما انگار نسخه جدیدش آمده. خانه پدری 2 ! . با بازیگران جدید، فتح الله اشرفی، رومینا اشرفی، پسر بد و ماموران اهمال کاری که باعث وقوع قتل شدند. خانه پدری واقعی شد …

    خانه پدری توقیف شده کیانوش عیاری می توانست هشداری باشد برای خانوداه هایی که هنوز فکر می کنند در قرن گاری و کالسکه ، اتو زغالی و  گاو آهن زندگی می کنند. سلام بی خبر! توقیف خانه پدری ها و اصرار بر رفتارهای غلط و متعصب بعضاً نادرست و مغایر با شرع و عرف، امروز باعث شد نوجوان 14 ساله ای به دست پدرش و به فجیع ترین شکل ممکن به قتل برسد. خطای رومینا هرچه بود و هرچقدر که بزرگ بوده باشد، مستحق مرگ آن هم با داس و هنگام خواب نبود. هنوز کسی نمی داند بر پدر رومینا چه گذشته است؟ ماجرای احساسی دختر جوان چه بوده و چه شد که تاوانش جدا شدن سر از بدن بود؟!
    آنچه مبرهن است این پرونده باید به شکل ویژه بررسی و پدر قاتل با هر ادله ای قصاص گردد. تا دیگر هیچ پدری جرأت نکند برای مسائلی چون غیرت و ناموس، فرزندش را به قتل برساند. همینطور با مسببین احتمالی دیگر این اتفاق از جمله بازپرس، قاضی و مامور پلیسی که با سپردنش به دست پدر  و عدم تامین امنیت این دختر نوجوان اسباب قتل او توسط پدر جنایت کارش را فراهم آورده اند، برخورد قاطع صورت گیرد. حوادث اینچنینی قلب جامعه را به درد می آورد و آرامش جامعه را بر هم می زند. در فضای مجازی همه جا صحبت از رومینا و نحوه قتل اوست. نباید اجازه دهیم این حوادث به دست فراموشی سپرده شوند.و  مسئولان امر می بایست در برابر چنین جنایاتی آنقدر حساسیت  به خرج دهند تا دیگر شاهد اینگونه حوادث تلخ نباشیم. خانه پدری باید محل مهر و عشق باشد و نه قتلگاه دختران جوان! …
    شبنم حاجی اسفندیاری

  • قتل رومینا، مافیای میوه و… صداوسیما کجای ماجراست؟

    قتل رومینا، مافیای میوه و… صداوسیما کجای ماجراست؟

    5ecd3f9914cee_5ecd3f9914cf0

    آنچه درباره صداوسیما می‌توان گفت، ادامه بی‌حالی و انفعال این سازمان در مقابل بسیاری از رویدادهای مهم روز است.

    آنچه درباره صدا و سیما می‌توان گفت، ادامه بی‌حالی و انفعال این سازمان در مقابل بسیاری از رویدادهای مهم روز است. اتفاقاتی در حوزه‌های مختلف که ذهن جامعه را درگیر خود می‌کند و وظیفه رسانه بطور اعم و رسانه‌ملی بطور مشخص، این است که با واکاوی و تحلیل این موضوعات به مخاطبان خود کمک کند، نگاه روشن‌تر و اطلاعات بیشتری درباره پیرامون خود داشته باشند.

    شاید تصور کنید این صحبت‌ها اغراق‌آمیز و برای نکوهش و انتقاد از صدا و سیماست. اما ببینید، مجلس دهم به پایان کار خود رسیده است و مجلس یازدهم در آستانه شروع به کار است. ذهنیت عمومی این است که مجلس گذشته که اکثریتی اصولگرا داشته، نتوانسته مطالبات عمومی را پاسخ دهد و مجلس بعدی که یکدست‌تر هم هست، باید به شکل بهتری انجام وظیفه کند. مسئولیت صداوسیما در این میان چیست. نباید برنامه‌های تحلیلی جذاب و حتی‌الامکان بی‌طرفانه‌ای بسازد و بررسی کند که مجلس قبلی چه کرده و چرا ناموفق بوده است؟ نباید بررسی کند که مجلس بعد چه کارهایی باید و می‌تواند انجام دهد؟ کسی چنین برنامه‌هایی را از تلویزیون سراغ دارد؟

    مورد بعدی دادگاه سلطان خودرو است. این که در دادگاه چه گذشته و چه گفته‌اند را همه نقل کرده‌اند. مردم می‌پرسند یک زن و شوهر چطور توانسته‌اند ۶۷۰۰ دستگاه خودرو بخرند. با چه ترفند یا زد و بندی توانسته‌اند حتی مدیرعامل سایپا را به شراکت دعوت کنند. نقش دو نماینده مجلس چه بوده. چه مسائلی وجود داشته که دیگر نباید تکرار شود. این مفاسد از کجا شروع شده و چطور گسترش پیدا کرده. کار رسانه این است که برود ریشه‌یابی کند، که واقعیت‌ها را به مردم نشان بدهد، کارشناسانش از دلایل شکل‌گیری باندها فساد بگویند. آیا در صداوسیما گزارش و پرونده و پیگیری در این زمینه دیده‌اید؟ مطلبی گفته شده که کسی نمی‌دانسته؟ چراغی روشن شده؟

    دادگاه نیشکر هفت‌تپه مورد بعدی است. حیرت‌آور است که دو جوان ۲۸ و ۳۰‌ ساله چطور توانسته‌اند صنعتی به این بزرگی و در این حد استراتژیک را به مبلغی اندک بخرند. چطور توانسته‌اند سال‌ها به گرفتن وام و دلار ارزان و فروش آن ادامه بدهند و کسی مزاحمشان نشود. در حالی که کارگران نیشکر هفت‌تپه ماه‌ها حقوق نگرفته بودند و کف خیابان پیگیر مطالبات‌شان بودند، صاحبان بی‌رحم کارخانه چطور می‌تواستند با ارتباط با رده‌بالاترین مسئولان کشور پاسخگوی کارگران‌شان نباشند و به فساد خود ادامه بدهند. صداوسیما چرا سراغ اینها نمی‌رود و ابهامات را برای مردم روشن نمی‌کند و به سؤالات جواب نمی‌دهد.

    پدری فرزندش را سر بریده و در ساعات گذشته یکی از مهمترین موضوعات مورد بحث در محافل خصوصی و عمومی همین بوده. اما صداوسیما یک برنامه کارشناسی ارائه نکرده. نه سراغ این خانواده رفته و ریشه‌های ماجرا را برای مردم بازگو کرده و نه نکته‌ای حقوقی گفته. نه سابقه موضوع را بررسی کرده و نه تقریباً هیچ چیز دیگر. اگر برنامه دیدنی و داغی در این زمینه ساخته تا به نیاز مخاطب پاسخ بدهد، بگویید تا ما هم بدانیم.

    نمونه‌ها آنقدر زیادند که یادآوری‌شان خنده‌دار به نظر می‌رسد. از چند میلیارد دلار ۴۲۰۰ تومانی که گفتند گم شده، یا داده شده و جنسی بابتش به کشور نیامده، تا چند میلیارد قاچاقی که هر سال به کشور وارد می‌شود تا شعله‌ور شدن ناگهانی قیمت میوه و خشکبار. خیلی سخت است که گزارشگر و خبرنگار تلویزیون مسیر میوه را از سر باغ و جالیز -که محصول تقریبا مفت است-، تا میوه‌فروشی بالای شهر -که قیمت سر به فلک می‌زند-، دنبال کند و ببیند دلالی و اجحاف به مردم کجا اتفاق می‌افتد؟ خیلی سخت است که در مورد قیمت خودرو این کار را بکند.

    این کارها برای یک رسانه معمولی هم ساده است. نیاز به ده‌ها هزار کارمند و هزاران مدیر با حقوق‌های نجومی ندارد. اینها کار رسانه است و خبرنگار و برنامه‌ساز اگر بلد نباشند چطور به این موضوعات بپردازند، اصلا این‌کاره نیستند. سوال همچنان این است که چرا صداوسیما به مهمترین دغدغه‌های افکار عمومی بی‌توجه است. چرا حاضر نیست تکانی به خود بدهد. اگر بلد نیست، آن همه حقوق‌بگیر در آن سازمان چه می‌کنند. اگر این کارها ازش برنمی‌آید هزاران میلیارد بودجه سازمان برای مردم چه حاصلی دارد. اگر ریگی به کفش ندارد چرا تکانی به خود نمی‌دهد.

    نگرانی صداوسیما و مسئولان فرهنگی کشور همیشه این است که چرا رسانه‌ملی و رسانه‌های داخلی در جذب مخاطب آنچنان که باید عمل نمی‌کنند و رسانه‌‌های فرامرزی و فضای مجازی، بخش بزرگی از مخاطبان را دزدیده‌اند. یکی از پاسخ‌هایش همین جاست. رسانه‌ها در خارج از کشور، سوالاتی را مطرح می‌کنند و جواب می‌دهند که شما باید به آن توجه کنید. اگر جواب‌ها و سوگیری‌شان با منافع ملی ما در تعارض است و اگر بیننده‌هایشان گمراه می‌شوند، بخشی از گناهش گردن ما و شماست که خوراک مناسبی تهیه نمی‌کنیم و به رسالت‌مان درست عمل نمی‌کنیم. فضای مجازی هم چنان گسترده و به لحظه نیازها را پاسخ می‌دهد که رسانه ملی با این شیوه لاکپشتی و مبهوت در پرداختن به اخبار و موضوعات، هرگز رقیبش نخواهد شد.

    منبع: برترین‌ها