برچسب: رسانه

  • نشست خبری رئیس‌جمهور ۲۹ مهر؛ روال پاسخگویی چگونه است؟

    انتظارها برای اولین نشست خبری رسمی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور جدید، به پایان می‌رسد. این نشست سه‌شنبه ۲۹ مهر با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی برگزار خواهد شد و نکته قابل توجه، روال جدید پاسخگویی به سوالات رسانه‌هاست که به شکل قرعه‌کشی تعیین می‌شود. ظاهراً هدف از این تصمیم، ایجاد فرصت برابر برای همه رسانه‌ها و اختصاص زمان کافی به پاسخگویی است.

    نشست خبری رئیس‌جمهور سه‌شنبه ۲۹ مهر برگزار می‌شود

    به گزارش رسا نشر و به نقل از ایرنا، حبیب عباسی، مدیر روابط عمومی نهاد ریاست جمهوری، اعلام کرد که کنفرانس خبری رئیس‌جمهور با هدف اطلاع‌رسانی دقیق و شفاف، سه‌شنبه آینده میزبان خبرنگاران خواهد بود. او همچنین تاکید کرد که محدودیتی برای حضور رسانه‌ها وجود ندارد و تلاش می‌شود تا حداکثر تعداد خبرنگاران بتوانند در این نشست شرکت کنند.

    عباسی در توضیح روال پاسخگویی به سوالات، گفت: “برای این‌که به همه رسانه‌ها فرصت داده شود، سوالات به صورت قرعه‌کشی انتخاب می‌شوند. پیام‌هایی برای رسانه‌ها ارسال خواهد شد تا سوالات خود را به سامانه‌ای که متعاقباً اعلام می‌شود، ارسال کنند.” این روش، تلاشی برای پرهیز از حاشیه‌سازی و تمرکز بر پاسخ‌های دقیق و مرتبط به سوالات مهم است.

    در همین حال، مدیر روابط عمومی نهاد ریاست‌جمهوری از تشویق و استقبال از حضور وزیران اقتصادی در حاشیه جلسات هیات دولت و پاسخگویی به سوالات خبرنگاران خبر داد. برگزاری هفتگی حیاط دولت با حضور رسانه‌ها، بستری برای تعامل مستقیم میان دولت و اصحاب رسانه فراهم می‌کند. در همین راستا می توانید به نرخ لحظه ای طلا، سکه و ارز توجه داشته باشید:

    اینکه آیا روال جدید پاسخگویی به سوالات رسانه‌ها، می‌تواند به افزایش شفافیت و اعتماد عمومی منجر شود، سوالی است که پاسخ آن را در عملکرد آینده نهاد ریاست جمهوری و نحوه برگزاری این نشست خبری خواهیم یافت. آیا این تغییر روش، زمینه را برای یک گفتگوی سازنده و بی‌طرفانه فراهم می‌کند یا صرفاً تلاشی برای کنترل جریان اطلاعات خواهد بود؟ زمان، پاسخ این پرسش را آشکار خواهد کرد.

     

  • عباس عبدی: ضعف ایران در نداشتن رسانه مستقل؛ روایت‌ها در سیستم رسانه‌ای بر دروغ استوارند

    عباس عبدی: ضعف ایران در نداشتن رسانه مستقل؛ روایت‌ها در سیستم رسانه‌ای بر دروغ استوارند

     

    عباس عبدی، روزنامه‌نگار و جامعه‌شناس برجسته، با انتقاد از وضعیت رسانه‌ای ایران، بر این باور است که ضعف اصلی کشور نه در کمبود امکانات نظامی، بلکه در فقدان رسانه‌های مستقل و حقیقت‌محور نهفته است. او در نشست «برای حیات ایران» به بررسی چالش‌های موجود در نظام رسانه‌ای کشور پرداخت و تأکید کرد که روایت‌ها در این سیستم اغلب بر پایه جعل و دروغ بنا می‌شوند و این امر، اعتماد عمومی را به شدت تضعیف کرده است.

    عباس عبدی: ضعف ایران در نداشتن رسانه مستقل؛ روایت‌ها در سیستم رسانه‌ای بر دروغ استوارند

    عبدی در این نشست که در دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد، با اشاره به تأثیر عمیق رسانه‌ها بر تحولات جهانی، به ویژه در کشورهایی مانند ایالات متحده، اذعان داشت که در ایران، نظام رسانه‌ای نیازمند یک بازنگری اساسی است. او گفت: «سیستم رسانه‌ای نیازمند تغییر و تدوین یک خط‌مشی اساسی است. اگر چنین خط‌مشی وجود داشت، در ایران فضایی شکل می‌گرفت که کسی جرأت نمی‌کرد به این شکل حمله کند یا روایت‌ها را به‌طور مخدوش عرضه کند.»

    عبدی با بیان اینکه در شرایط بحرانی و جنگ، آزادی‌های رسانه‌ای محدود می‌شود، به این نکته اشاره کرد که در بسیاری از موارد، رسانه‌های ایرانی به جای حقیقت‌محوری، به سمت روایت‌های جهت‌دار سوق داده می‌شوند. او افزود: «ضعف ایران نداشتن موشک نیست؛ نداشتن رسانه است.» وی تأکید کرد که در نظام رسانه‌ای ایران، اصل بر عدم انتشار خبر است، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود، که این رویکرد با اصول اساسی زندگی اجتماعی در تضاد است.

    این روزنامه‌نگار، همچنین به نقش فضای مجازی در غیاب رسانه‌های حرفه‌ای اشاره کرد و گفت: «فضای مجازی هم به‌جای رسانه‌های واقعی بار روایت را به دوش کشیده است.» وی معتقد است که اگر روزنامه‌ها قوی بودند، شاهد این وضعیت نامطلوب در فضای مجازی نبودیم. او با انتقاد از ابتذال حاکم بر فضای مجازی، بر اهمیت استقلال نسبی رسانه‌ها تأکید کرد و افزود: «وقتی از استقلال رسانه حرف می‌زنیم، مقصود استقلال مطلق نیست. هیچ رسانه‌ای در جهان کاملاً مستقل نیست. استقلال نسبی است، نه مطلق.»

    عبدی در بخش دیگری از سخنان خود به مقایسه خبرنگاری در ایران و غرب پرداخت و حرفه‌ای نبودن رسانه‌های ایران را مورد انتقاد قرار داد. وی با اشاره به هزینه‌های بالای تولید گزارش‌های خبری در رسانه‌های غربی، فقدان خبرنگاران حرفه‌ای در ایران را که بتوانند با استانداردهای بین‌المللی فعالیت کنند، مورد توجه قرار داد.

    در پایان نشست، عبدی با اشاره به نمونه‌هایی از رسانه‌های جهانی که با وجود وابستگی‌های سیاسی، تلاش می‌کنند روایت‌های خود را بر پایه حقیقت بنا کنند، بر ضرورت تدوین یک خط‌مشی اساسی برای رسانه‌های داخلی تأکید کرد. او معتقد است که این خط‌مشی می‌تواند به ایجاد فضایی منجر شود که در آن، روایت‌ها بر پایه دروغ و جعل بنا نشوند و اعتماد عمومی به رسانه‌ها افزایش یابد.

    سخنان عباس عبدی، زنگ خطری برای نظام رسانه‌ای ایران است. او با تأکید بر اهمیت استقلال، حقیقت‌محوری و حرفه‌ای‌گری در رسانه‌ها، خواستار تحولی عمیق در این حوزه شده است. از نظر عبدی، بدون وجود رسانه‌های مستقل و قابل اعتماد، امکان دفاع مؤثر از منافع ملی و جلب اعتماد عمومی وجود ندارد. این اظهارات، لزوم بازنگری در سیاست‌های رسانه‌ای و تلاش برای ارتقای کیفیت و اعتبار رسانه‌های داخلی را بیش از پیش ضروری می‌سازد.

  • فریدون صدیقی: رسانه‌ ملی تک‌صدا نیست، بی‌صداست / متأسفم که صداوسیمای ما سال‌هاست مخاطب‌محور نیست

    فریدون صدیقی: رسانه‌ ملی تک‌صدا نیست، بی‌صداست / متأسفم که صداوسیمای ما سال‌هاست مخاطب‌محور نیست

    در حالی که افکار عمومی در بحبوحه جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران چشم‌انتظار روایت‌های شفاف و ملی از سوی رسانه‌ها بودند، فریدون صدیقی، روزنامه‌نگار و استاد پیش‌کسوت روزنامه‌نگاری، با نقد جدی عملکرد صداوسیما می‌گوید این رسانه «کنش‌مند نیست، واکنشی است» و در عمل «سال‌هاست کارکرد ملی خود را از دست داده است». او معتقد است رسانه ملی، نه‌تنها در روایت‌سازی ملی و بحران‌محور ناتوان بوده، بلکه با بی‌توجهی به مخاطب، عملاً میدان را برای رسانه‌های برون‌مرزی باز گذاشته است.

    فریدون صدیقی: رسانه‌ ملی تک‌صدا نیست، بی‌صداست / متأسفم که صداوسیمای ما سال‌هاست مخاطب‌محور نیست

    زینب‌کاظم‌خواه: فریدون صدیقی در گفت‌وگو با خبرآنلاین، با انتقاد از فقدان مخاطب‌محوری، تک‌صدایی شدن رسانه ملی، نبود خبرنگاری میدانی و مرجعیت از دست رفته‌ی رسانه‌ها، درباره صدا و سیمایی سخن می‌گوید که دیگر نه اعتماد عمومی را دارد، نه سرعت و دقت در روایت واقعیت، و نه حتی جسارت شنیدن صدای مخالف در چارچوب منافع ملی. به اعتقاد او، رسانه‌ای که مخاطب را نمی‌شناسد، طبیعتاً برنامه‌ای هم برای او ندارد، و نتیجه‌ی این بیگانگی، کوچ تدریجی افکار عمومی به سوی رسانه‌های بیگانه‌ای است که هرچند با نیت‌های سیاسی و غیردوستانه عمل می‌کنند، اما صدایی را بازتاب می‌دهند که مردم در رسانه رسمی خود گم کرده‌اند.

    در این گفت‌وگو، صدیقی فقط از ضعف فنی یا محتوایی این رسانه گلایه نمی‌کند؛ او از بحران اعتماد، از نادیده‌گرفتن عقل جمعی، و از ساختاری می‌گوید که «رسانه ملی» را به ابزاری برای حفظ یک نگاه خاص بدل کرده است، نه انعکاس‌دهنده‌ی صدای ملی. از نگاه او، صداوسیما دیگر نه رسانه‌ای ملی، که تنها پژواک یک جریان محدود فکری است؛ رسانه‌ای که به‌جای همراهی با مخاطب، از او فاصله گرفته و هر روز بیشتر به بی‌صدا شدن نزدیک می‌شود.

    در پاسخ به این پرسش که در دوران بحران، روایت ملی و مؤثر چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد و صداوسیما چقدر در جنگ ۱۲ روزه موفق به چنین روایتی شد، گفت: «صداوسیمای ما جناحی است و جناحی بوده است. این جناحی بودن باعث شد پاره‌ای از اخبار نگاهی جناحی داشته باشد. این خود به خود اتفاق نیفتاده، بلکه سال‌هاست در این سازمان نهادینه شده است. صداوسیمای ما یک رسانه کنش‌مند نیست، معمولاً واکنشی است؛ یعنی اتفاقی می‌افتد و وقتی از طریق شبکه‌های مجازی یا شهروندخبرنگاران منتشر می‌شود، آن‌وقت وارد عمل شده و واکنش نشان می‌دهد.»

    صدیقی ادامه داد: «وظیفه‌ی رسانه واکنش آنی، کنش‌مند بودن، دقت و سرعت در عمل است. اما صداوسیمای ما هرگز این‌طور نبوده و دهه‌هاست این موضوعات مشمول حالش نمی‌شود و همچنان به همین رویکرد ادامه می‌دهد.»

    به باور او صداوسیما در مورد جنگ ۱۲ روزه، پوشش خبری درستی ارائه نداد و ادامه می‌دهد: «اول به این دلیل که جامعه را به زعم خودش نگران و لرزان نکند و دوم این‌که با نشر خبر و تصاویر غیرمستقیم، به زعم خود، به رسانه‌ها و خبرنگارانی که دشمن تلقی می‌شوند، کمک نکند.»

    او با تأکید بر تأخیری بودن عملکرد صدا و سیما در پوشش اخبار، افزود: «در نتیجه‌ی همین نگاه، ما کمتر خبرهایی را دیدیم که به‌موقع منتشر شوند. بیشتر خبرهای تأخیری را می‌دیدیم که از فلان خبرگزاری یا شبکه برون‌مرزی منتشر شده بود.»

    صدیقی به جِد باور دارد که رادیو و تلویزیون ما که منسوب به «ملی» است، مدت‌هاست کارکرد ملی‌اش را از دست داده‌ و چنین قابلیتی برای روایت‌گری ملی را ندارد.

    مخاطب موضوعیت ندارد

    وقتی بحث به شناخت مخاطب رسید، صدیقی با اشاره به سه کارکرد اصلی یک رسانه توضیح داد: «رسانه سه کارکرد دارد؛ خبررسانی به موقع، دقیق و صحیح، تحلیل رویداد، و سوم سرگرمی. سال‌هاست صدا و سیما مرجعیت خود را در خبررسانی و تحلیل رویدادها از دست داده. آنچه برایش مانده، فقط سرگرمی است، آن هم در حد یک سریال و پخش برنامه‌های تلویزیونی که اغلب دستخوش تغییرات نابجا و ناروا می‌شود تقلیل یافته است. به عنوان مثال برنامه نود فردوسی‌پور یکی از برنامه‌های پرمخاطب تلویزیون بود اما نتوانستند تحملش کنند، در حالی که آن برنامه مخاطب داشت، سودآوری داشت و آورده‌ی اجتماعی بالایی برای صداوسیما فراهم کرده بود؛ ولی آن را نادیده گرفتند و حذفش کردند. بنابراین صداوسیمای ما اصلاً مخاطب‌محور نیست. بیشتر برای یک جریان فکری است و مخاطبش هم از همان گروه است. بنابراین این‌که چند درصد مردم تلویزیون می‌بینند برای این سازمان اهمیتی ندارد.»

    صدیقی سپس با اشاره به فقدان حضور به‌موقع خبرنگاران در صحنه‌ی حوادث گفت: «مثلاً اسرائیل به خاک ایران تجاوز کرده و اهدافش پادگان‌ها و مکان‌های نظامی بوده. آیا صدا و سیما، با آگاهی از این مسئله، خبرنگاران و تصویربردارانش را بلافاصله به محل حادثه اعزام می‌کرد تا گزارش بگیرند؟ من کاملاً بعید می‌دانم. کما اینکه در حمله‌ای که به خود صدا و سیما شد، خودش هم غافلگیر شد.»

    فریدون صدیقی: رسانه‌ ملی تک‌صدا نیست، بی‌صداست / متأسفم که صداوسیمای ما سال‌هاست مخاطب‌محور نیست

    او ادامه داد: «عمیقاً متأسفم که صداوسیمای ما سال‌هاست مخاطب‌محور نیست. بسیاری از رسانه‌های دیگر ما هم مرجعیت خود را از دست داده‌اند. سایت‌ها، روزنامه‌ها، خبرگزاری‌ها… چرا کسی رغبت نمی‌کند روزنامه بخرد؟ چون بیشتر رسانه‌های ما تأخیری عمل می‌کنند. در حالی که وظیفه‌ی رسانه و خبرنگار، حضور به‌موقع و بهنگام در صحنه است. اگر قرار است مورد مواخذه قرار گیرد، ما دروازه‌بان خبر داریم. سردبیر یا مدیرمسئول آن رسانه باید مؤاخذه شود.»

    او در پایان این بخش از سخنانش، با انتقاد از وضعیت صنفی خبرنگاران گفت: «در سال‌های اخیر، نمونه‌های زیادی بوده که خبرنگاران به خاطر تهیه‌ی گزارش، از ادامه‌ی کار محروم شده‌اند. به همین دلیل، به گمان من، ناامیدترین قشر جامعه برای انجام وظیفه‌ی درست خود، روزنامه‌نگاران هستند. آن‌ها عملاً کارمند شده‌اند؛ خودشان را مثل کارمند ساده‌ی ثبت احوال می‌بینند که فقط باید شناسنامه صادر کند.»

    صداوسیما حتی تک‌صدا هم نیست؛ بی‌صداست

    صدیقی در پاسخ به پرسشی درباره تک‌صدایی شدن رسانه ملی و حضور تحلیلگران تکراری، گفت: «من اصلاً قائل به تک‌صدایی بودن هم نیستم. رادیو و تلویزیون ما در واقع بی‌صدا حرکت می‌کند. اگر هم گاهی چند نفر از جناح اصلاح‌طلب دعوت می‌شوند، مصاحبه‌ها بیشتر هدایت‌شده است. سعی می‌کنند صداها را کنترل کنند یا نادیده بگیرند.»

    او با اشاره به حذف صداهای دلسوز اما متفاوت افزود: «آدم‌هایی که دعوت می‌شوند، قطعاً حرفی برای گفتن دارند. اما آیا آن نظرها باعث تغییر یا اصلاح رویکرد شده؟ اصلاً و ابداً. حتی کسانی که دیدگاه مخالف دارند، همگی پایبند به منافع و مصالح ملی‌اند. من کسی را نمی‌شناسم که بخواهد در رسانه ملی حرف بزند و هر چه دلش خواست بگوید.»

    او ادامه داد: «ده‌ها تحلیل‌گر واقع‌بین داریم که در چارچوب منافع ملی می‌نویسند. اما رسانه‌ی ما، آن‌ها را حداقلی و بی‌اهمیت تلقی می‌کند. بودن و نبودن آن صداها برای رسانه ملی بی‌اهمیت شده است. برای همین است که آن‌ها اگر بخواهند حرف بزنند، می‌روند با رسانه‌های بیگانه حرف می‌زنند.»

    خودمان مردم را به سمت رسانه‌های برون‌مرزی سوق دادیم

    در ادامه گفت‌وگو، فریدون صدیقی درباره انتقادات نسبت به رجوع مردم به رسانه‌های خارجی، چنین توضیح داد: «هر رسانه‌ای می‌خواهد پیامش را به مخاطب هدفش برساند. اگر رسانه‌ای برای سازمان نظام پزشکی است، برای پزشکان، دانشجویان پزشکی و علاقه‌مندان به پزشکی تولید محتوا می‌کند. یک رسانه ورزشی است، یکی سیاسی است، یکی عمومی. بنابراین وقتی رسانه‌های داخلی ما خواسته یا ناخواسته، مخاطب را هل داده‌اند که ما را نبین، نشنو، نخوان، طبیعی است که او به سمت رسانه‌های برون‌مرزی سوق داده شود.»

    او ادامه داد: «هر رسانه‌ای کارکرد و هدف خودش را دارد. انتقاد از رسانه‌ای مثل اینترنشنال بی‌مورد است. چون آن رسانه برای دشمنی با جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته. بی‌بی‌سی یک نوع محتوا تولید می‌کند، الجزیره یک نوع دیگر. این‌که آن‌ها صدای ما نیستند، عجیب نیست. صدای ما باید در داخل کشور تولید شود.»

    صدیقی با انتقاد از ضعف رسانه‌های داخلی گفت: «عمیقاً متأسفم که رسانه‌های ما عموماً صدای مخاطب خودشان نیستند. در نتیجه نباید انتظار داشته باشیم که رسانه‌ی خارجی دوست ما باشد و برای ما حرف بزند. چرا روزنامه‌های ما حداقلی شده‌اند؟ چرا خبرگزاری‌ها دیده و خوانده نمی‌شوند؟ ما پنج میلیون دانشجو داریم، نود میلیون جمعیت داریم، چرا این اتفاق می‌افتد؟ این را نهادهای بالادستی مثل وزارت ارشاد باید پاسخ دهند.»

    او در پایان گفت: «مخاطب، وقتی صدای خودش را در رسانه داخلی نشنود، مجبور است سراغ صدای بیرون برود. رسانه باید به نیاز واقعی مخاطب پاسخ دهد تا مخاطب سراغ رسانه‌های بیگانه نرود.»

     

     

     

  • خبرنگاران در خط مقدم جبهه آگاهی و خبر رسانی – روز خبرنگار مبارک

    خبرنگاران در خط مقدم جبهه آگاهی و خبر رسانی – روز خبرنگار مبارک

    با رسیدن 17 مرداد، از مسئولان گرفته تا مدیران و فعالان رسانه‌ای، با تبریک روز خبرنگار، بر این موضوع تأکید می‌کنند که کار خبرنگاری بسیار سخت است! از حمایت و پشتیبانی از این قشر زحمتکش دم می‌زنند و هرکدام به نوبه خود وعده‌هایی می‌دهند. اما با گذر عقربه‌های ساعت از 12 شب، تمامی این وعده‌ها به فراموشی سپرده می‌شود و لیست نیازهای خبرنگاران از جیب رؤسا به کشوی میز می‌رود تا سال بعد!

    روز خبرنگارپایگاه خبری رسا نشر- شبنم حاجی اسفندیاری: خبرنگاری و در کل کار رسانه‌ای بسیار سخت است. کشته شدن خبرنگاران در جنگ و یا حوادث خود به تنهایی گواه این حرف است. مثلاً در همین ماجرای جنگ غزه از 7 اکتبر به بعد تاکنون 143 خبرنگار جان خود را از دست داده‌اند که حدود 90 نفر آنان فلسطینی بوده‌اند. این دست حوادث یک طرفِ جریان سختیِ کار خبری است. اما در آن سوی دیگر و به خصوص در ایران معضلات بسیار دیگری برای خبرنگاران وجود دارد. نداشتن امنیت شغلی، دستمزدهای پایین و عدم وجود تشکیلات منسجم و انجمن‌های پرقدرت برای حمایت از حرفه خبرنگاری، کار را برای روزنامه‌نگاری و تهیه خبر سخت‌تر می‌کند.

    با این وجود، خبرنگاران و فعالان رسانه در ایران با عشق و علاقه بسیار برای اطلاع‌رسانی و آگاهی جامعه تلاش می‌کنند. با وجود خلأهای فراوان و گاه مسدود کردن مسیر کسب خبر، باز رسانه‌ها تلاش می‌کنند در سریع‌ترین زمان خبر را به گوش مخاطب برسانند. اگرچه باید پذیرفت در هر حاکمیتی رسانه دولتی و نورچشمی وجود دارد و حکومت‌ها و دولت‌ها تمایل دارند با رسانه‌های همسو و هم‌جهت با افکار سیاسی‌شان کار کنند، اما این رویه در ایران از دو جهت قابل بررسی است.

    نخست، همان‌گونه که گفته شد، برخی از نهادها و مدیران، خبرها و رویدادها را فقط با بنگاه‌های خبری خاص و یا وابسته در جریان می‌گذارند و اکثراً رسانه‌های مستقل و یا رقیب را به حساب نمی‌آورند. گاهی دیده شده برای عدم موفقیت رسانه‌های غیرخودی، سنگ‌اندازی و مانع‌تراشی هم می‌کنند. رسانه‌های نورچشمی در همه جا حضور دارند، یارانه و بودجه‌های خوب می‌گیرند و عملاً آنچه را که آنان می‌خواهند نشر می‌دهند. این رویه منجر به نشر تک‌بعدی رویدادها می‌گردد. رانت خبری مانع از نقد سازنده و دلسوزانه می‌شود و به جهت مراودات مادی و معنوی، مدیران رسانه‌ها و خبرنگاران همواره در حال نشان دادن زیبایی‌ها و موفقیت و پیشرفتی هستند که در واقعیت وجود ندارد. این رسانه‌ها در واقع در حال پنهان کردن یا حتی پاک کردن رد و اثر زشتی‌ها، کم‌کاری‌ها و تخلفات مدیران و زیرمجموعه ایشان هستند. زمانی که کار رسانه‌های دیگر محدود می‌شود و یا دسترسی به اطلاعات برای خبرنگاران آزاد وجود ندارد، عاقبت به سمتی می‌رویم که به ایجاد فساد در سازمان‌ها و چشم بستن روی حقایق و ضعف‌ها منتج می‌شود. خبرنگاریِ سفارشی به بروز ناعدالتی در جامعه کمک می‌کند. باعث می‌شود صدای منتقدین و مخالفان به گوش مدیران نرسد و در آن لحظه که مدیران، مشعوف در حال مطالعه از مجیز‌گویی‌های یک خبرنگار هستند، در لایه‌های پایین جامعه شکاف‌های عظیمی از نفرت و کینه در حال شکل‌گیری است.

    موضوع آزاردهنده دیگر این است که حاکمیت و یا سازمان‌ها و نهادها به عمد مانع از انتشار خبر شوند. این یک آفت بزرگ است که در این دهه اخیر به وفور رخ داده و هنوز هم رخ می‌دهد. مرجعیت رسانه‌ای از رسانه‌های ایرانی گرفته شده است. حقیقت تلخی که سال‌هاست مدیران رسانه‌ها را آزار می‌دهد. خیلی بد است که در بسیاری از حوادث و وقایع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … مرجعیت رسانه‌ای که حق طبیعی همه رسانه‌های داخل کشور است از آنها گرفته شود. این امر سبب از بین رفتن شفافیت و ایجاد شایعات و باعث ایجاد فضای مناسب برای جولان دادن فیک نیوزها می‌شود. چرا و چگونه بدون هیچ تلاشی، ایران اینترنشنال‌ها توانستند مرجعیت رسانه‌ای ایرانیان را از آن خود کنند؟ عدم اعتماد به رسانه‌های داخلی را با چه بهانه و مصلحت‌اندیشی‌ای می‌توان توجیه کرد؟ چرا در مقاطع حساسی همچون آذر 96، آبان 98، حادثه هواپیمای اوکراینی و شهریور 1401 باید رسانه‌ها و خبرنگاران ایرانی بایکوت شوند و بترسند از اینکه بخواهند روشنگری کنند. که سکوت رسانه‌های داخلی منجر به توجه مخاطبین به رسانه‌ها و کانال‌های ضد انقلاب و خارجی گردید و آنان بودند که با شایعه‌سازی، کشته‌سازی و خبرهای کذب، کف خیابان را مدیریت کردند! اگر بدنه حاکمیت نگاه منفعلانه نداشت و با اعتماد به رسانه‌های داخلی اجازه می‌داد اخبار این وقایع همان‌گونه که هست منتشر شود، حتماً خسارات جانی و مالی کمتری بر کشور وارد می‌شد. هنوز هم برایم جای سؤال است چرا در حادثه سقوط بالگرد رئیس جمهور شهید، آیت‌الله رئیسی، اولین خبرنگار حاضر در صحنه حادثه از یک رسانه ترکیه‌ای بوده است؟

    رسانه‌ها و خبرنگاران ایرانی مشکلات زیادی دارند، اما مهم‌ترین دغدغه ما این عدم اعتماد و آزادی قانونی در نشر حقایق است. مسلماً آن‌کس که دل در گرو انقلاب و ایران دارد، حتماً وقتی که دست به قلم می‌شود به همه چیز به خوبی فکر می‌کند و می‌داند که مصلحت کشور و امنیت مردم اولویت بالایی دارد. بنابراین یک رسانه ایرانیِ داخلی هرگز خط قرمزها را رد نمی‌کند و امنیت روانی جامعه را بنا بر هیچ مصلحتی بر هم نمی‌زند، به شرط آنکه اعتماد و احترام متقابل از بدنه حاکمان، مسئولان و مخصوصاً مدیران مطبوعاتی کشور ببینند. از این رو از رئیس‌جمهور محترم جناب آقای دکتر پزشکیان درخواست می‌کنیم که در انتخاب وزیر ارشاد بسیار حساس باشند و به ایشان پس از تأیید مجلس، مؤکد توصیه نمایند تا معاون و مدیران مطبوعاتی این وزارتخانه را از میان افرادی انتخاب کنند که سابقه مؤثر رسانه‌ای داشته و دلسوز رسانه‌ها و خبرنگاران باشند. ما خبرنگاران همواره برای کمک به دولت‌ها و انعکاس تلاش‌ها و خدماتشان و صد البته نقد منصفانه و کمک به بهتر شدن شرایط موجود، اعلام آمادگی کرده‌ایم و در کنار رئیس‌جمهور محترم و دولتمردان هستیم.

    با تمامی این دغدغه‌ها که بیان شد، روز خبرنگار را به تمامی خبرنگاران و فعالان رسانه‌ای و مدیران محترم رسانه‌های کشور تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم. به امید آن روز که تکریم خبرنگاران وابسته به یک مناسبت در تقویم نباشد و فعالان رسانه‌ای از نظر معیشت و آینده شغلی تأمین شده باشند، تا در آرامش خاطر و با تمام وجود در حال خدمت به مردم و بازتاب رویدادهای کشور باشند.

    در پایان از سردبیر محترم و تلاشگر رسا نشر، خبرنگاران و تمامی همکاران عزیزم تشکر و قدردانی نموده و روز خبرنگار را به این عزیزان تبریک عرض می‌کنم.

    با آرزوی روزهایی که تنها خبرهای خوب، از حال خوب مردم ایران را به نشر برسانیم.

    شبنم حاجی اسفندیاری

  • اعلام جرم دادستانی علیه ناشران شایعه انفجار در شاهچراغ

    اعلام جرم دادستانی علیه ناشران شایعه انفجار در شاهچراغ

    شب گذشته دادستان عمومی و انقلاب شیراز درباره خبر منتشر شده در همین رابطه که در فضای مجازی منتشر شده بود، گفت: صدای تیراندازی شنیده شده در اطراف شاهچراغ (ع) مربوط به شلیک سهوی یکی از عوامل امنیتی بوده و بر اثر سهل انگاری رخ داده است.

    اعلام جرم دادستانی علیه ناشران شایعه انفجار در شاهچراغ

    دستگاه قضایی علیه منتشرکنندگان شایعه انفجار در حرم شاهچراغ (ع) اعلام جرم کرد.
    به گزارش ایسنا، قوه قضاییه اعلام کرد: شب گذشته در ادعایی نادرست و خلاف واقعیت برخی افراد در فضای مجازی شایعه انفجار در حرم شاهچراغ (ع) را مطرح کردند.
    در پی این ادعای نادرست که امنیت روانی جامعه را تحت تاثیر قرار داد، دستگاه قضایی علیه منتشر کنندگان این شایعه اعلام جرم کرد.
    شب گذشته دادستان عمومی و انقلاب شیراز درباره خبر منتشر شده در همین رابطه که در فضای مجازی منتشر شده بود، گفت: صدای تیراندازی شنیده شده در اطراف شاهچراغ (ع) مربوط به شلیک سهوی یکی از عوامل امنیتی بوده و بر اثر سهل انگاری رخ داده است.
    بحرینی همچنین گفته بود محدوده حرم در امنیت کامل است.
    سید مصطفی بحرینی با بیان اینکه به محض وصول خبر یکی از معاونین دادستان شیراز و بازپرس ویژه در حرم مطهر شاهچراغ (ع) حضور یافتند، گفت: ابعاد دقیق موضوع در دست بررسی است و در صورت کشف موارد دیگر از طریق رسانه‌های رسمی اطلاع‌رسانی خواهد شد.
  • از اخبار فرار کنید، همانطور که از هروئین فرار می‌کنید

    از اخبار فرار کنید، همانطور که از هروئین فرار می‌کنید

     

    ۱۵ دلیل برای کنارگذاشتن اخبار و خواندن چیزهایی عمیق‌تر، طولانی‌تر و مفیدتر، در اینجا برای شما بیان می شود.

    یک بار برای همیشه تکلیف خودتان را با اخبار روشن کنید. مثلاً یک سال گذشته را در نظر بگیرید و از خودتان بپرسید: واقعاً کدام خبر را در روزنامه یا وب‌سایتی خبری خوانده‌اید که تأثیر مهمی در زندگی و کارتان داشته است؟ چه چیز مهمی هست که اگر خبر نخوانید از دست خواهید داد؟ جوابش تقریباً برای همۀ ما یکسان است: هیچ چیز. دنبال‌کردن اخبار نه‌تنها هیچ فایده‌ای ندارد، که همه‌اش ضرر است. پس شاید بهتر باشد این مادۀ مخدر را ترک کنیم.از اخبار فرار کنید، همانطور که از هروئین فرار می‌کنید|خبر فوری

    پیش‌درآمد
    این مقاله پادزهرِ اخبار است. نوشته‌ای است طولانی و احتمالاً نمی‌توانید نگاهی سرسری به آن بیندازید. به لطف مصرف زیاد اخبار، خیلی‌ها عادتِ خواندن را از دست داده‌اند و برای اینکه مطلبی بیش از چهار صفحه را پشت سر هم بخوانند، به تقلا می‌افتند. این مقاله نشانتان می‌دهد که چطور از این دام بیرون بیایید، البته اگر همین حالا خیلی عمیق درونش فرو نرفته باشید.

    اخبار برای ذهن حکم شکر را برای بدن دارد
    اطلاعات زیادی داریم و با این‌همه خیلی کم می‌دانیم. چرا؟

    در این موقعیت ناراحت‌کننده قرار گرفته‌ایم، چون ۲۰۰ سال پیش نوع زهرآگینی از دانش را به نام «اخبار» ابداع کرده‌ایم. زمانش رسیده تا آثار زیان‌بخش اخبار بر افراد و جوامع را بشناسیم و اقدامات لازم را انجام بدهیم تا از خودمان در برابر خطراتش حفاظت کنیم.

    انسان امروزی در اصل همان آدم غارنشین است که حالا لباسی بر تن دارد. مغزهایمان برای محیط ابتدایی شکارچی-گردآورندگان‌ بهینه شده است، جایی که در گروه‌های کوچک ۲۵ تا ۱۰۰ نفره با منابع محدود غذایی و اطلاعاتی زندگی می‌کردیم. مغزهایمان (و بدن‌هایمان) حالا در جهانی متضاد با چیزی زندگی می‌کنند که برایش طراحی شده‌ایم. این ماجرا منجر به مخاطره‌ای بزرگ و رفتارهایی نامناسب و آشکارا خطرناک شده است.

    در چند دهۀ گذشته، آدم‌های خوش‌شانس خطرات زندگی با وفور وحشتناکِ غذا را شناخته‌اند (چاقی مزمن، دیابت) و تغییر در رژیم غذایی ما را شروع کرده‌اند. اما اکثرمان هنوز متوجه نیستیم که اخبار برای ذهن، حکم شکر را برای بدن دارد. هضم اخبار راحت است. رسانه‌ها تکه‌های کوچکی از موضوعی بی‌اهمیت را به خوردمان می‌دهند، خبرهای دست اولی که واقعاً ربطی به زندگی‌هایمان ندارند و نیازی نیست درباره‌شان فکر کنیم. به همین دلیل است که تقریباً هیچ وقت از اخبار سیر نمی‌شویم. برخلاف خواندنِ کتاب و مقالات طولانی و عمیق مجلات (که مستلزم درنگ و تأمل هستند)، می‌توانیم مقادیر نامحدودی از اخبار کوتاه را که مثل آبنبات‌های رنگی برای ذهن هستند، ببلعیم.

    امروز در مواجهه با بار اضافی اطلاعات به همان جایی رسیده‌ایم که ۲۰ سال پیش در رابطه با مصرف غذا با آن روبه‌رو شده بودیم. داریم متوجه می‌شویم که اخبار تا چه حد می‌تواند خطرناک باشد و یاد می‌گیریم که اولین گام‌ها را به سمت نوعی رژیم اطلاعاتی برداریم.

    تلاشم این است که خطرات زیان‌بار اخبار را توضیح بدهم و راه‌هایی برای مقابله با آن پیشنهاد کنم. یک سالِ بدون خبر را پشت سر گذاشته‌ام، پس می‌توانم آثار این نوع آزادی را مستقیماً ببینم، احساس کنم و گزارش بدهم: حواس‌پرتی کمتر، زمان بیشتر، اضطراب کمتر، تفکر عمیق‌تر، بصیرت بیشتر. آسان نیست، ولی ارزشش را دارد.

    دوست خوبم، نسیم نیکلاس طالب،‌ نویسندۀ کتاب قوی سیاه۱ یکی از اولین کسانی بود که مصرف خبر به نظرش مشکلی جدی آمد. بسیاری از بینش‌هایی که در ادامه می‌آیند را مدیون او هستم.

    ۱. اخبار به شکلی نظام‌مند باعث گمراهی ما می‌شود
    گزارش‌های خبری جهان واقعی را نشانمان نمی‌دهند.

    مغزهایمان طوری شکل گرفته‌اند که به حملۀ محرک‌‌های مشهود، بزرگ، فضاحت‌بار، هیجان‌انگیز، شوکه‌کننده، مرتبط با آدم‌ها، داستان‌وار، سریعاً در حال تغییر، پرسروصدا و واضح توجه کنند. بنابراین در مغزهایمان برای خرده اطلاعات نامحسوس‌تر جایِ چندانی برای توجه باقی نمی‌ماند؛ اطلاعاتی که کوچک، انتزاعی، دووجهی،‌ پیچیده، بی‌هیجان و بسیار کم‌سروصداتر‌ هستند و آهنگ رشد پایین دارند. سازمان‌های خبری به شکلی نظام‌مند از این گرایشِ ذهن ما بهره‌برداری می‌کنند.

    خروجیِ رسانه‌های خبری در کل بر روی چیزهایی که به‌شدت به چشم می‌آیند، تمرکز می‌کنند. هرگونه اطلاعاتی که می‌شود با داستان‌های جذاب و تصاویر تکان‌دهنده منتقلش کرد، به نمایش می‌گذارند و به شکل نظام‌مند به چیزهای نامحسوس و پنهان بی‌اعتنایی می‌کنند، حتی اگر مطالب مهم‌تری باشند. اخبار توجهمان را جلب می‌کند، چون طرز کار مدل تجاری‌اش به این شکل است. حتی اگر این مدل تبلیغاتی وجود نداشت، همچنان مطالب خبری را جذب می‌کردیم، چون هضمشان آسان است و به شکلی مصنوعی بسیار خوشمزه هستند.

    چیزهایی که به‌شدت به چشم می‌آیند، گمراهمان می‌کنند.

    رویدادی که در ادامه می‌آید را در نظر بگیرید: ماشینی از روی پلی رد می‌شود و پل فرومی‌ریزد. رسانه‌های خبری بر روی چه چیزی تمرکز می‌کنند؟‌ روی ماشین. روی آدم داخل ماشین. از کجا می‌آمده و قرار بوده به کجا برود. چطور این حادثه را تجربه کرده (اگر زنده بماند). چه جور آدمی (بوده) است. اما همۀ این‌ها کلاً بی‌ربط است. چه چیزی مهم است؟ استحکام ساختاری پل. خطرِ پنهانی که کمین کرده بوده و شاید در پل‌های دیگر هم مخفی باشد. این درسی است که باید از چنین حادثه‌ای گرفت.

    آن ماشین اصلاً مهم نیست. هر ماشینی می‌توانست باعث شود پل فرو بریزد. حتی ممکن بود باد قوی یا سگی که روی پل راه می‌رفت باعث آن شود. پس چرا رسانه‌ها ماشین را پوشش می‌دهند؟ چون به چشم می‌آید، نمایشی است، یک آدم (غیرانتزاعی) در آن است و خبری است که تولیدش ارزان از آب درمی‌آید.

    به دلیل اخبار، نقشۀ خطر در ذهنمان شکل می‌گیرد که کاملاً اشتباه است.

    • دربارۀ تروریسم مبالغه می‌شود. اضطراب مزمن کم‌اهمیت جلوه داده می‌شود.

    • فروپاشی لیمن برادرز۲ زیادی بزرگ می‌شود. بی‌مسئولیتی مالی دست کم گرفته می‌شود.

    • به فضانوردان زیادی بها داده می‌شود. قدر پرستاران دانسته نمی‌شود.

    • به بریتنی اسپیرز ارزش بیجا داده می‌شود. به گزارش‌های هیئت بین‌دولتی تغییرات اقلیمی کم بها داده می‌شود.

    • دربارۀ سقوط هواپیماها غلو می‌شود. مقاومت به آنتی‌بیوتیک‌ها کوچک انگاشته می‌شود.

    وقتی در برابر رسانه‌های خبری قرار می‌گیریم، به‌اندازۀ کافی عقلانی عمل نمی‌کنیم. خبر خواندن کار بسیار خطرناکی است، چون نقشۀ احتمالاتی که از مصرف اخبار به دست می‌آوریم، کاملاً متفاوت از خطرهای واقعی مقابلمان است. هر چقدر هم از نظر فکری باریک‌بین باشید، تماشای سقوط هواپیما در تلویزیون باعث می‌شود نگرشتان به ریسک، بدون توجه به احتمال واقعی آن تغییر کند. اگر فکر می‌کنید می‌توانید با قدرت تأمل درونی خود، این سوگیری را تعدیل کنید، در اشتباه هستید. بانکداران و اقتصاددانان که انگیزه‌های قدرتمندی برای تعدیل مخاطرات با استفاده از اخبار دارند، نشان داده‌اند که نمی‌توانند. تنها راهکار: خودتان را به طور کامل از مصرف اخبار جدا کنید.

    ۲. اخبار بی‌ربط است
    از بین حدود ۱۰۰۰۰ داستان خبری‌ای که در ۱۲ ماه گذشته خوانده‌اید، از خبری نام ببرید که به خاطر آگاهی از آن، توانستید تصمیم بهتری دربارۀ موضوعی مهم و تأثیرگذار در زندگی‌تان، شغلتان و کسب‌وکارتان بگیرید و مقایسه کنید با دانشی که اگر آن اخبار را نمی‌بلعیدید، از قبل داشتید.

    نکته این است: مصرف اخبار به عواملی که واقعاً برای زندگی شما مهم‌اند، ربط چندانی ندارد. در بهترین حالت سرگرمی است، اما همچنان بی‌ربط به شمار می‌رود.

    فرض کنید که بر خلاف تمام احتمالات، خبری پیدا کردید که به میزان زیادی کیفیت زندگی‌تان را بالا بُرده است، منظورم در مقایسه با وضعیتی است که برای زندگی‌تان پیش می‌آمد، اگر آن خبر را نخوانده یا ندیده بودید. مغزتان باید چقدر چیزهای جزئی و بی‌اهمیت را هضم می‌کرد تا به آن اطلاعات باارزش مرتبط می‌رسید؟ حتی این سؤال هم تحلیلی بازاندیشانه است. با نگاهی به آینده، احتمالاً نمی‌توانیم ارزش یک خبر را تا قبل از اینکه نتیجه‌اش را در آینده ببینیم، بفهمیم؛ پس مجبوریم هر چیزی که خط تولید خبر به ما می‌رساند، هضم کنیم. آیا ارزشش را دارد؟ احتمالاً نه.

    در سال ۱۹۱۴، خبرِ یک ترور در سارایوو، از نظر میزان اهمیت جهانی‌اش، مهم‌تر از همۀ گزارش‌های دیگر جلوه می‌کرد. اما، این قتل فقط یکی از چند هزار داستانی بود که آن روز در جریان بود. هیچ کدام از سازمان‌های خبری با این قتل بیشتر از قتلی با انگیزۀ سیاسی برخورد نکرد، در حالی که این اتفاق از نظر تاریخی سرنوشت‌ساز بود.

    اولین جستجوگر اینترنتی در سال ۱۹۹۵ شروع به کار کرد. رونمایی عمومی از این نرم‌افزارِ به‌شدت کارامد، علیرغم اثر گسترده‌اش در آینده، به‌زحمت در مطبوعات جایی پیدا کرد.

    برای مردم دشوار است که تشخیص بدهند چه چیزی به زندگی‌شان ربط دارد. خیلی آسان‌تر است که تشخیص بدهیم چه چیزی جدید است. ما به ارگان‌هایی مجهز نیستیم که ربط و ارتباط را احساس کنند. فهم ربط در خونمان نیست. اما فهمِ چیزهای جدید هست. به همین دلیل است که رسانه از چیزهای جدید سوءاستفاده می‌کند. (اگر ساختار ذهنمان برعکس بود، مطمئناً رسانه از موضوعات مرتبط بهره می‌برد). مرتبط در مقابل جدید، نبرد اساسی انسان مدرن به شمار می‌رود.

    اخبار شما را غرق چیزهایی می‌‌کند که ربطی به زندگی‌تان ندارد. معنای ربط چیست؟ یعنی: چیزی که شخصاً برایتان مهم باشد. ربط به انتخاب‌های شخصی برمی‌گردد. دیدگاه رسانه‌ها را در این رابطه نپذیرید. برای رسانه، هر داستانی که نسخه‌های زیادی بفروشد مرتبط است: دارفور، پاریس هیلتون، تصادف قطاری در چین، نوعی رکورد جهانی احمقانه (مثل آن آدمی که در یک ساعت ۷۸ چیزبرگر خورد). این حقه‌بازی محور مدل تجاری صنعت خبر است: به اسم «مرتبط» به شما می‌فروشد، ولی وقتی به دستتان می‌رسد فقط «جدید» است.

    سازمان‌های رسانه‌ای می‌خواهند باور کنید که اخبار به آدم‌ها نوعی مزیت رقابتی می‌دهد. آدم‌های زیادی گول همین را می‌خورند. وقتی از جریان اخبار دور می‌افتیم، دچار اضطراب می‌شویم. می‌ترسیم چیز مهمی را از دست بدهیم. در واقعیت، مصرف اخبار ضرر رقابتی است. هر چه اخبار کمتری مصرف کنید، مزیت بیشتری دارید.

    می‌ترسید «چیز مهمی»‌ را از دست بدهید؟ از روی تجربه‌ام می‌گویم که اگر چیز واقعاً مهمی اتفاق بیفتد، درباره‌اش خواهید شنید، حتی اگر در پیله‌ای زندگی کنید که در برابر اخبار از شما حفاظت کند. دوستان و همکارانتان موثق‌تر از هر سازمان خبری‌ای، دربارۀ اتفاق‌های مرتبط با شما حرف خواهند زد. آن‌ها اخبار را با مزیت‌های اضافۀ فراداده در اختیارتان قرار می‌دهند، چون اولویت‌هایتان را می‌شناسند و شما هم می‌دانید که آن‌ها چطور فکر می‌کنند. با خواندن ژورنال‌های تخصصی، مجلات عمیق یا کتاب‌های خوب و صحبت با آدم‌هایی که می‌شناسید، خیلی بیشتر از اتفاق‌های واقعاً مهم و تغییرات در جامعه آگاه می‌شوید.

    ۳. اخبار درک را محدود می‌کند
    اخبار هیچ‌گونه قدرت تبیینی‌ای ندارد. مطالب خبری حباب‌های کوچکی هستند که روی سطح دنیای عمیق‌تر می‌ترکند.

    سازمان‌های خبری به خودشان افتخار می‌کنند که واقعیت‌ها را به درستی گزارش می‌کنند، اما واقعیت‌هایی که برایشان ارزش زیادی قائل هستند، فقط پدیده‌های ثانویۀ مسائل عمیق‌تر هستند. هم سازمان‌های خبری و هم مصرف‌کنندگان اخبار به اشتباه دانستن رشته‌ای از واقعیت‌ها را با فهم دنیا یکی می‌دانند.

    این «واقعیت‌های خبری» نیستند که اهمیت دارند، بلکه رشته‌هایی که به هم متصلشان می‌کنند، مهم‌اند. چیزی که واقعاً می‌خواهیم، درک فرایندهای اساسی است، اینکه چیزها چطور اتفاق می‌افتند. متأسفانه، فقط چند سازمان‌ خبری که تعدادشان به طرز خطرناکی اندک است، از عهدۀ تبیین دلایلِ علّی برمی‌آیند، چون فرایندهای اساسی حاکم بر جنبش های مهم اجتماعی، سیاسی و زیست‌محیطی، اساساً نامرئی هستند. چنین فرایندهایی پیچیده و غیرخطی بوده و هضمشان برای مغزهای ما (و روزنامه‌نگاران) دشوار است. چرا سازمان‌های خبری دنبال مطالب سبک، حکایات، رسوایی‌ها، داستان‌ها و تصاویر مردمی می‌روند؟‌جوابش ساده است: چون تولیدشان ارزان است.

    مهم‌ترین داستان‌ها ناداستان‌اند: جنبش‌های آهسته و قدرتمندی که بدون اطلاع روزنامه‌نگاران شکل می‌گیرند، اما آثار دگرگون‌کننده‌ای دارند.

    بیشتر آدم‌ها معتقدند که داشتن اطلاعات بیشتر کمکشان می‌کند تا تصمیم‌های بهتری بگیرند. سازمان‌های خبری از این باور پشتیبانی می‌کنند. خب معلوم است، این به نفعشان است. آیا انباشتن واقعیت‌ها در مغزتان کمکتان می‌کند تا جهان را درک کنید؟ با کمال تأسف، خیر. در واقع رابطه وارونه است. هر چه «واقعیت‌نماهای خبری» بیشتری هضم کنید، کل قضیه را کمتر درک خواهید کرد.

    هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان بدهد معتادان به اطلاعات، تصمیم‌گیرندگان بهتری هستند. مطمئناً موفق‌تر از یک آدم متوسط نیستند. اگر اطلاعات بیشتر منجر به موفقیت اقتصادی بیشتر شود، انتظار داریم روزنامه‌نگاران در رأس هرم باشند. اینطور نیست. تقریباً برعکسش صادق است. نمی‌دانیم چه چیزی باعث موفقیت آدم‌ها می‌شود، اما اندوختن شایعات خبری قطعاً دلیلش نیست.

    اینکه اخبار بخوانید تا جهان را درک کنید، بدتر از این است که هیچ چیزی نخوانید. بهترینش این است: خودتان را به طور کامل از مصرف روزانۀ اخبار دور کنید.

    ۴. اخبار برای بدنتان سمی است
    اخبار دائماً سیستم لیمبیک (دستگاه کناره‌ای) را به کار می‌اندازد. داستان‌های وحشت‌آفرین موجب آزادسازی موج‌هایی از گلوکوکورتیکوئید (کورتیزول) می‌شوند. این اتفاق سیستم ایمنی بدنتان را از کنترل خارج می‌کند و جلوی انتشار هورمون‌های رشد را می‌گیرد. به عبارت دیگر، بدنتان خودش را در حالت اضطراب مزمن می‌بیند. میزان بالای گلوکوکورتیکوئید باعث هضم ناقص، کمبود رشد (سلول، مو، استخوان)، اضطراب و آسیب‌پذیری در برابر عفونت‌ها می‌شود. مصرف‌کنندگان خبر در خطر اختلال در سلامت فیزیکی خود هستند. سایر اثرات جانبی احتمالی اخبار عبارتند از: ترس، پرخاشگری، تقلیل‌گرایی و حساسیت‌زدایی.

    ۵. اخبار به طور گسترده‌ای خطاهای شناختی را افزایش می‌دهد
    اخبار به منشأ تمام خطاهای شناختی خوراک می‌دهد: سوگیری تأییدی. به طور خودکار و سیستماتیک شواهدی که در تضاد با پیش‌فرض‌هایمان هستند را به نفع شواهدی که باورهایمان را تأیید می‌کنند،‌ رد می‌کنیم. از زبان وارن بافت: «بهترین کاری که انسان انجام می‌دهد، تفسیر اطلاعات تازه به شیوه‌ای است که نتایج قبلی دست‌نخورده باقی بماند». این سوگیری تأییدی است. مصرف اخبار، مخصوصاً پذیرش اخبار سفارشی، این خطای انسانی را تشدید می‌کند. نتیجه‌اش می‌شود اینکه در غباری از داده‌های ظاهراً تأییدکننده راه می‌رویم؛ حتی وقتی احتمالاً نظریه‌هایمان دربارۀ جهان و خودمان اشتباه است. مستعد اطمینان بیش‌ازحد به خود می‌شویم، دست به ریسک‌های احمقانه می‌زنیم و دربارۀ فرصت‌ها اشتباه قضاوت می‌کنیم.

    اخبار نه‌تنها سوگیری تأییدی را تغدیه می‌کند، بلکه باعث تشدید خطای شناختی دیگری نیز می‌شود: سوگیری داستان. مغزهایمان در تمنای داستان‌هایی هستند که «با عقل جور در بیایند»؛ حتی اگر با واقعیت تطبیق نداشته باشند. و سازمان‌های خبری با کمال میل این داستان‌های ساختگی را عرضه می‌کنند. به جای اینکه فقط گزارش بدهند که بازار سهام ۲ درصد افت (یا رشد) کرده، گویندگان تلویزیونی خبر اعلام می‌کنند: «بازار به دلیل ایکس ۲ درصد افت داشت». این ایکس می‌تواند یک پیش‌بینی سود بانکی، ترس دربارۀ یورو، آمار حقوق‌بگیران غیرکشاورزی، تصمیمی فدرال، حملۀ تروریستی در مادرید، اعتصاب مترو در نیویورک، توافق بین دو رئیس جمهور یا در واقع هر چیزی باشد.

    یاد دبیرستان می‌افتم. کتاب تاریخم هفت دلیل (نه شش‌تا و نه هشت‌تا)‌ آورده بود که چرا انقلاب فرانسه پیش آمد. واقعیت این است که نمی‌دانیم چرا انقلاب فرانسه شکل گرفت. و مخصوصاً نمی‌دانیم چرا دقیقاً در سال ۱۷۸۹ سر بر آورد. این را هم نمی‌دانیم که چرا بازار سهام به این شکل پیش می‌رود. عوامل بسیار زیادی در چنین چرخش‌هایی مؤثرند. نمی‌دانیم چرا جنگی درمی‌گیرد، چرا پیشرفتی تکنولوژیک به دست می‌آید یا چرا قیمت نفت بالا می‌رود. هر روزنامه‌نگاری که می‌نویسد: «بازار به خاطر ایکس به تحرک افتاد» یا «فلان شرکت به دلیل ایگرگ ورشکست شد»، احمق است. مطمئناً ایکس شاید اثری تصادفی داشته باشد، اما بعید است اثری دائمی داشته باشد و سایر تأثیرات شاید بسیار معنادارتر باشند. گزارش‌های خبری تا حد زیادی چیزی جز داستان و حکایتی ندارند که در نهایت جانشین تحلیل‌های منسجم می‌شود. حالم از این نحوۀ بی‌ارزش «تبیین» جهان به هم می‌خورد. چنین کاری ناشایست است. غیرمنطقی است. تقلب است. و حاضر نیستم اجازه بدهم تفکرم را آلوده کند.

    ۶. اخبار جلوی تفکر را می‌گیرد
    تفکر مستلزم تمرکز است. تمرکز به زمانی بدون مزاحمت نیاز دارد. مطالب خبری مثل امواج اکترومغناطیسی‌ای هستند که تفکر واضح را متخل می‌کنند. هر تکه خبر مخصوصاً مهندسی شده است تا مزاحمتان بشود. مثل ویروس‌هایی که طراحی شده‌اند تا توجه شما را برای اهداف خودشان بدزدند. این ربطی به دزدیدن زمان ندارد (بخش هشتم را ببینید). بلکه به ناتوانی در تفکر واضح مربوط می‌شود، چون خودتان را در برابر یک جریان واقعیت‌نمای مزاحم قرار داده‌اید.

    اخبار تفکر ما را سطحی می‌کند. اما بدتر از این هم هست. اخبار به‌شدت بر حافظه اثر می‌گذارد.

    دو نوع حافظه وجود دارد. ظرفیت حافظۀ بلندمدت تقریباً نامحدود است، اما حافظۀ کوتاه‌مدت به مقدار بسیار کمی دادۀ دشوار محدود می‌شود (سعی کنید بعد از اینکه برای اولین بار شماره تلفنی ۱۰ رقمی را شنیدید، تکرارش کنید). راهی که از حافظۀ کوتاه‌مدت به حافظۀ بلندمدت در مغز می‌رسد، باریک و شلوغ است، اما هر چیزی که بخواهید درک کنید باید از این مسیر بگذرد. اگر این مسیر مختل شود، هیچ چیزی از آن عبور نمی‌کند. چون اخبار تمرکز را به هم می‌زند، عملاً ادراک را تضعیف می‌کند.

    نمی‌تواند یک ساعته از پاریس دیدن کنید، همان‌طور که نمی‌توانید بازدیدی دو دقیقه‌ای از موزۀ هنر مدرن داشته باشید. چرا؟ چون مغزتان برای اینکه گرم شود، نیاز به زمان دارد. ایجاد تمرکز حداقل نیاز به مطالعه‌ای ۱۰ دقیقه‌ای دارد. وقتی زمان کمتری بگذارید، مغزتان اطلاعات را به طور سطحی پردازش کرده و به‌زحمت ذخیره‌شان می‌کند. مطالب خبری مثل بادی هستند که به گونه‌تان می‌خورد. از خودتان بپرسید: ده خبر اول ماه گذشته (که دیگر در اخبار امروز جایی ندارند) چه بودند؟ اگر به سختی می‌توانید به یاد بیاورید، تنها نیستید. چرا می‌خواهید چیزی را مصرف کنید که به مجموعۀ دانشتان نمی‌افزاید؟

    اخبار آنلاین حتی اثر بدتری دارد. در مطالعه‌ای در سال ۲۰۰۱، دو دانش‌پژوه در کانادا نشان دادند که وقتی تعداد هایپرلینک‌ها در متنی زیاد می‌شود، ادراک کاهش می‌یابد. چرا؟ چون هر زمان که لینکی ظاهر می‌شود، مغزتان حداقل باید دست به انتخاب بزند که رویش کلیک کند یا نه، که این خودش حواس را پرت می‌کند.

    مصرف‌کنندگان خبر دیوانۀ موضوعاتی‌اند که هیچ ربطی به آن‌ها ندارد و مصرف‌کنندگان اخبار آنلاین بزرگ‌ترین دیوانگان عالم‌اند. اخبار سیستمی مزاحمت‌آفرین است. توجهتان را می‌قاپد تا فقط به همش بریزد. در کنار کمبود گلوکز درجریان خونتان، حواس‌پرتی جدید، بزرگ‌ترین مانع برای تفکر واضح است.

    ۷. اخبار ساختار مغزتان را تغییر می‌دهد
    اخبار مثل مواد عمل می‌کند. وقتی داستانی آغاز می‌شود، طبیعتاً می‌خواهیم بدانیم که به کجا می‌کشد. با صدها خط داستان من‌درآوردی در سرمان، چنین میلی بیش‌ازپیش جذاب شده و بی‌اعتنایی به آن دشوار می‌شود.

    چرا اخبار اعتیادآور است؟ وقتی عادت می‌کنید اخبار را چک کنید، تحریک می‌شوید که حتی بیشتر از قبل چک کنید. توجه‌تان روی اتفاق‌هایی که سریع رخ می‌دهند متمرکز است، پس تشنه هستید تا داده‌های بیشتری درباره‌شان کسب کنید. این موضوع با فرایندی به نام «تقویت بلندمدت انتقال سیناپسی» (LTP) و مدارهای پاداش در مغز شما ارتباط دارد. معتادان دنبال مقدار بیشتری مادۀ مخدر هستند تا حالشان خوب شود، چون در مقایسه با غیرمعتادان به تحریک بیشتری نیاز دارند تا به آستانۀ پاداش رضایت‌بخش برسند. اگر توجه‌تان را روی چیزهای دیگر متمرکز کنید -مثلاً ادبیات، علوم، هنر، تاریخ، آشپزی، رسیدگی به حیوان خانگی، هر چیزی- بیشتر بر روی چیزهای دیگر متمرکز می‌شوید. مغز اینطوری کار می‌کند.

    علم قبلاً فکر می‌کرد مغز ما مجموعه‌ای از ارتباط‌های متراکم است که بین ۱۰۰ میلیارد نورون داخل جمجمه‌مان شکل گرفته است، و این ارتباط‌ها تا وقتی بزرگ بشویم تا حد زیادی تثبیت شده است. امروز می‌دانیم که اینطور نیست. مغز انسان به‌شدت انعطاف‌پذیر است. سلول‌های عصبی به کرات ارتباط‌های قدیمی را قطع می‌کنند و ارتباطات جدیدی برقرار می‌کنند. وقتی با پدیدۀ فرهنگی جدیدی از جمله مصرف اخبار وفق پیدا می‌کنیم، در نهایت مغزمان متفاوت می‌شود. تطبیق با اخبار در سطح بیولوژیک اتفاق می‌افتد. اخبار از نو برنامه‌مان را می‌نویسند. یعنی مغزمان متفاوت کار می‌کند، حتی وقتی در حال مصرف اخبار نیستیم. و این خطرناک است.

    هر چه بیشتر اخبار مصرف کنیم، بیشتر از مدارهای عصبی مخصوصِ مرور و چندکارگی استفاده می‌کنیم، و به مدارهای عصبی مورد استفاده برای مطالعۀ عمیق و تفکر با تمرکز ژرف بی‌اعتناییِ بیشتری می‌کنیم. اکثر مصرف‌کنندگان اخبار -حتی اگر قبلاً کتاب‌خوان‌هایی پرشور بوده باشند- توانایی‌شان برای خواندن و درک مقالات بلند و کتاب را از دست داده‌اند. بعد از چهار، پنج صفحه خسته می‌شوند، تمرکزشان از بین می‌رود و آشفته می‌شوند. دلیلش این نیست که سنشان بالاتر رفته یا برنامه‌هایشان سنگین‌تر شده است. علتش این است که ساختار فیزیکی مغزشان تغییر کرده است. به زبان استاد مایکل مرزنیچ (دانشگاه کالیفرنیا، سان فرانسیسکو) که در حوزۀ انعطاف‌پذیری عصبی پیشگام است، «مغزهایمان را آموزش داده‌ایم تا به مزخرفات توجه کنند».

    مطالعۀ عمیق از تفکر عمیق تمایزناپذیر است. وقتی خبر مصرف می‌کنید، مغزتان از نظر ساختاری تغییر می‌کند. این یعنی نحوۀ تفکرتان تغییر می‌کند. کسب مجدد توانایی تمرکز و تأمل، مستلزم یک رژیم همه‌جانبۀ عاری از اخبار است.

    ۸. اخبار پرهزینه است
    اخبار وقتمان را تلف می‌کند و هزینه‌هایی گزاف دارد.

    اخبار به سه شکل بازدهی را تحت فشار قرار می‌دهد. اول، مدت زمانی را حساب کنید که مصرفِ خبر می‌گیرد. این مدت را در واقع دارید برای خواندن، شنیدن یا تماشای اخبار هدر می‌دهید.

    دوم، زمانِ لازم برای تمرکز مجدد یا هزینۀ تغییر وضعیت را جمع بزنید. این زمان را صرف می‌کنید تا به کاری برگردید که قبل از مزاحمت اخبار انجام می‌دادید و آن را هم هدر می‌دهید. باید افکارتان را سامان بدهید. قرار بود چه کار کنید؟ هر بار که برای بررسی اخبار، در کارتان وقفه می‌اندازید، برای اینکه دوباره حواستان را جمع کنید، زمان بیشتری تلف می‌شود.

    سوم، اخبار حتی ساعت‌ها بعد از اینکه خبرهای داغ امروز را هضم کردیم، حواسمان را پرت می‌کند. داستان‌ها و تصاویر خبری برای ساعت‌ها و گاهی روزها بعد از شنیدن خبر، در ذهنتان تداعی می‌شود و مدام رشتۀ افکارتان را پاره می‌کند. چرا می‌خواهید چنین بلایی سر خودتان بیاورید؟

    اگر هر روز صبح ۱۵ دقیقه روزنامه بخوانید، بعد در طول ناهار ۱۵ دقیقه و قبل از خواب هم ۱۵ دقیقه اخبار را چک کنید، دارید زمان قابل توجهی را از بین می‌برید. بعد، وقتی سر کار هستید ۵ دقیقه اینجا و آنجا، به اضافۀ حواس‌پرتی و زمان تمرکز مجدد. ساعت‌های کارامدی را از دست می‌دهید که در کل حداقل نصف روز در هر هفته می‌شود. نصف روز؛ و برای چه؟

    در سطح جهانی، ضرری که به خاطر از دست‌دادن بهره‌وریِ بالقوه به بار می‌آید، بسیار عظیم است. حملات تروریستی ۲۰۰۸ در بمبئی را در نظر بگیرید، در آن حملات تروریست‌ها حدود ۲۰۰ نفر را در اقدامی وحشتناک برای جلب توجه به قتل رساندند. تصور کنید یک میلیارد نفر به طور متوسط یک ساعت از توجهشان را به فاجعۀ بمبئی اختصاص داده باشند: پیگیری اخبار، تماشای گزارش‌ها در تلویزیون، فکرکردن به آن. تعداد کاملاً حدسی است، اما تخمین‌ها خیلی بیشتر از این حدس است. هند به تنهایی بیش از یک میلیارد نفر جمعیت دارد. خیلی‌هایشان روزهای زیادی را به پیگیری این ماجرا گذراندند. یک ساعت از یک میلیارد نفر می‌شود یک میلیارد ساعت که برابر است با بیش از ۱۰۰۰۰۰ سال. میانگین جهانی امید به زندگی امروز ۶۶ سال است. پس تقریباً ۲۰۰۰ جان با مصرف خبر بلعیده شد. این رقم خیلی بیشتر از تعداد افرادی است که کشته شدند. به نحوی، گویندگان خبر به شرکای ناخواستۀ تروریست‌ها تبدیل شدند. حداقل حملات بمبئی چیزی جدی بود. به تعداد ساعت‌هایی نگاه کنید که وقتی مایکل جکسون مُرد از دست رفت؛ هیچ محتوای واقعی‌ای در این داستان‌ها نبود و میلیون‌ها ساعت هدر رفت.

    اطلاعات دیگر کالایی کمیاب نیست. اما توجه هست. چرا به آسانی باید هدرش داد؟ نباید نسبت به پول، حیثیت یا سلامتتان اینقدر بی‌مسئولیت باشید. چرا ذهنتان را هدر می‌دهید؟

    ۹. اخبار پیوند بین اعتبار و دستاورد را قطع می‌کند
    اعتبار بر اینکه مردم چطور در جامعه همکاری می‌کنند اثر می‌گذارد. در زمان نیاکانمان، حیثیت فرد مستقیماً با دستاوردهایش ارتباط داشت. وقتی می‌دیدید یکی از اعضای قبیله‌تان با دست خالی ببری را کشته است، حرف شجاعتش را در همه جا پخش می‌کردید.

    با ظهور تولید انبوه خبر مفهوم عجیب «شهرت» وارد جامعه‌مان شد.

    شهرت گمراه‌کننده است، چون مردم عموماً به دلایلی مشهور می‌شوند که ربط چندانی به زندگی‌مان ندارد. رسانه بی‌دلیل، به ستاره‌های فیلم‌ و گویندگان خبر شهرتی تضمینی می‌دهد. اخبار رابطۀ بین حیثیت و دستاورد را از هم می‌پاشد. فاجعه این است که این نوع انگشت‌نمایی پرسروصدا، دستاورد کسانی که سهم چشمگیرتری در جامعه دارند را نادیده می‌گیرد.

    ۱۰. اخبار را روزنامه‌نگاران تولید می‌کنند
    روزنامه‌نگاران حرفه‌ای خوب برای داستان‌هایشان وقت می‌گذارند،‌ صحت اطلاعتشان را بررسی می‌کنند و سعی می‌کنند به همۀ جنبه‌ها فکر کنند. اما مانند هر حرفۀ دیگری، در روزنامه‌نگاری هم کارآموزانی ناشایست و غیرمنصف وجود دارند که زمان یا ظرفیتی برای تحلیل عمیق ندارند. شاید نتوانید فرق بین یک گزارش حرفه‌ای شسته‌رفته را با مقاله‌ای شتاب‌زده که نویسنده‌ای به خاطر پول و با انگیزه‌های پنهانی نوشته است، بفهمید. همۀ آن‌ها شبیه خبر هستند.

    تخمین من: کمتر از ۱۰ درصد از داستان‌های خبری اصیل هستند. کمتر از ۱ درصد واقعاً تحقیقی هستند. و فقط هر ۵۰ سال یک بار روزنامه‌نگاران پرده از اتفاقی مثل واترگیت برمی‌دارند. بسیاری از گزارش‌ها دانش عمومی، تفکراتِ سطحی، گزارش‌های دیگران و هر چه می‌توان در اینترنت پیدا کرد را سر هم می‌کنند. بعضی از روزنامه‌نگارها از روی هم کپی می‌کنند یا به نوشته‌های قدیمی ارجاع می‌دهند، بدون اینکه لزوماً از حک و اصلاحات آن‌ها مطلع شده باشند. کپی‌برداری و کپی‌برداری از کپی‌ها تعداد خطاها در داستان‌ها و بی‌ربطی‌شان را چندبرابر می‌کند.

    ۱۱. واقعیت‌های گزارش‌شده گاهی و تخمین‌ها همیشه اشتباه هستند
    گاهی فکت‌هایی که گزارش‌ می‌شوند صرفاً اشتباه هستند. با کاهش بودجۀ ویراستاری در نشریات اصلی، بررسی فکت‌ها شاید مرحله‌ای در معرض خطر انقراض در فرایند خبر باشد.

    مجلۀ نیویورکر به خاطر بررسی فکت‌ها شهرتی افسانه‌ای دارد. داستان این‌طوری بود که وقتی مقاله‌ای به ساختمان اِمپایر استِیت اشاره می‌کرد، یک نفر از بخش بررسی فکت‌ها بیرون می‌رفت و از نظر بصری تأیید می‌کرد که ساختمان واقعاً هنوز پابرجاست. نمی‌دانم این داستان واقعی است یا نه، اما به نکته‌ای مهم اشاره دارد. امروز، بررسی‌کنندۀ فکت‌ها در اکثر شرکت‌های خبری، گونه‌ای در معرض خطر انقراض محسوب می‌شود (حتی با اینکه در نیویورکر همچنان زنده و سرحال است).

    بسیاری از داستان‌های خبری حاوی پیش‌بینی‌هایی هستند، اما پیش‌بینی دقیق و صحیح هر چیزی در جهانی پیچیده غیرممکن است. شواهد چشمگیر حاکی از این است که پیشگویی‌های روزنامه‌نگاران و متخصصان در حوزۀ مالی، توسعۀ اجتماعی، کشمکش‌های جهانی و تکنولوژی تقریباً همیشه به طور کامل اشتباه است. پس چرا باید چنین مزخرفاتی را مصرف کرد؟

    آیا روزنامه‌ها جنگ جهانی اول، رکود بزرگ، انقلاب جنسی،‌ سقوط امپراطوری شوروی، ظهور اینترنت، مقاومت به آنتی‌بیوتیک‌ها، سقوط میزان زادوولد در اروپا یا افزایش ناگهانی افسردگی را پیش‌بینی کردند؟ شاید یک یا دو پیش‌بینی صحیح را در دریایی از میلیون‌ها پیش‌بینی غلط پیدا کنید. پیشگویی نادرست نه‌تنها بی‌فایده، بلکه آسیب‌زاست.

    برای افزایش صحت پیش‌بینی‌هایتان، اخبار را از خودتان دور کنید و تاس بیندازید، یا اگر آماده هستید که عمیق شوید، کتاب و مجلات پر از اطلاعات بخوانید تا ژنراتورهای نامرئی‌ای که بر جهان اثر می‌گذارند را درک کنید.

    ۱۲. اخبار فریبکارانه است
    گذشتۀ تکاملی‌‌مان ما را به یک مزخرف‌یابِ خوب برای تعاملات رودررو مجهز کرده است. به طور خودکار از نشانه‌های زیادی استفاده می‌کنیم تا پنهان‌کاری و فریب را شناسایی کنیم، نشانه‌هایی که فراتر از پیام شفاهی بوده و ژست، حالات صورت و نشانه‌های اضطراب مثل کف دست عرق‌کرده، سرخ‌شدن و بوی بدن را دربرمی‌گیرند. وقتی در دسته‌هایی کوچک و کنار دیگر آدم‌ها زندگی می‌کنیم، تقریباً همیشه از سابقۀ پیام‌آور خبر داریم. اطلاعات همیشه با مجموعه‌ای غنی از فراداده‌ همراه است. امروز، حتی دقیق‌ترین خوانندگان هم می‌بینند که تمایز داستان‌های خبری منصفانه از داستان‌هایی که طبق دستورکارهای خصوصی نوشته شده‌اند، دشوار و انرژی‌بر است. چرا متحمل چنین کاری شویم؟

    داستان‌ها برای خشنودی تبلیغ‌کنندگان (سوگیری تبلیغاتی) یا مالکان رسانه (سوگیری شرکتی) انتخاب یا تحریف می‌شوند و هر خروجی رسانه‌ای گرایش دارد چیزی را گزارش کند که هر کس دیگری گزارش می‌کند و از داستان‌هایی که ممکن است برای کسانی توهین‌آمیز تلقی می‌شود اجتناب می‌کند (سوگیری جریان غالب).

    صنعت روابط عمومی به بزرگی صنعت گزارش خبر است. همین بهترین شاهد برای این است که روزنامه‌نگاران و سازمان‌های خبری می‌توانند فریب بخورند یا حداقل تحت تأثیر قرار بگیرند یا نظرشان را عوض کنند. اگر روابط عمومی مؤثر نبود، شرکت‌ها، گروه‌های ذی‌نفع و سایر سازمان‌ها چنین مبالغ عظیمی را صرفش نمی‌کردند. اگر متخصصان توجیه‌گری می‌توانند روزنامه‌نگارانی که تردیدهایی طبیعی به سازمان‌های قدرتمند دارند را فریب بدهند، چه چیز باعث می‌شود فکر کنید می‌توانید از حقه‌هایشان فرار کنید؟

    داستان نیره را در نظر بگیرید. نیره دختر کویتی ۱۵ ساله‌ای بود که در بازۀ اختلافاتِ منتهی به جنگ خلیج در سال ۱۹۹۱ در کنگرۀ آمریکا شهادت داد. او ادعا کرد که شاهد قتل نوزادان در کویت به دستِ سربازان عراقی بوده است.۳ عملاً همۀ خروجی‌های رسانه‌ای داستان را پوشش دادند. مردم آمریکا از کوره در رفتند و این واکنش کنگره را به سمت تأیید جنگ نزدیک‌تر کرد. شهادت این دختر که در آن زمان از نظر همۀ خروجی‌های رسانه‌ای معتبر بود، امروز پروپاگاندای زمان جنگ دیده می‌شود.

    روزنامه‌نگاری تصویری کلی از جهان و مجموعه‌ای مشترک از روایت‌ها برای گفت‌وگو دربارۀ آن را شکل می‌دهد و افکار عمومی و اقدامات جمعی را جهت می‌دهد. صبر کنید: آیا واقعاً می‌خواهیم گزارشگران خبری اقدامات جمعی ما را جهت بدهند؟ به نظرم جامعه‌ای که دغدغه‌هایش را خبرگزاری‌ها ایجاد کرده باشند، دموکراسی بدی است.

    ۱۳. اخبار منفعلمان می‌کند
    داستان‌های خبری عموماً دربارۀ مسائلی هستند که نمی‌توانید بر آن‌ها اثری بگذارید. همین باعث می‌شود خوانندگان چشم‌اندازی جبرگرایانه به جهان داشته باشند.

    این را با گذشتۀ پدرانمان مقایسه کنید، زمانی که عملاً می‌شد براساس هر خبری دست به عمل زد. گذشتۀ تکاملی ما آماده‌مان کرده است تا بر اساس اطلاعاتی که داریم دست به عمل بزنیم، اما تکرار روزانۀ اخبار دربارۀ چیزهایی که نمی‌توانیم براساسشان دست به کار شویم، منفعلمان می‌کند. انرژیمان را تحلیل می‌برد. چنان خُردمان می‌کند که دیدگاهی بدبینانه، بی‌اعتنا، تمسخرآمیز و جبرگرایانه برگزینیم.

    اگر مغز انسان با سیلی از اطلاعات مبهم مواجه شود، بدون اینکه بتواند طبق آن اطلاعات عمل کند، با انفعال و احساسِ قربانی‌بودن واکنش نشان می‌دهد. واژۀ علمی‌اش درماندگی آموخته‌شده است. کمی مبالغه‌آمیز است، اما تعجب نمی‌کنم اگر مصرف اخبار حداقل تا حدی در گسترش افسردگی سهم داشته باشد. با نگاهی به خط زمانی، گسترش افسردگی تقریباً به شکل بی‌نقصی همزمان با رشد و بلوغ رسانه‌های گروهی است. ممکن است تصادفی باشد، شاید هم هجوم مداوم آتش‌سوزی، قحطی، سیل و ناکامی به افسردگی بیافزاید، حتی اگر این گزارش‌های ناراحت‌کننده از جایی بسیار دور به گوشمان برسد.

    ۱۴. اخبار به ما توهم نوع‌دوستی می‌دهد
    کاتلین نوریس (حتی اگر با اکثر ایده‌هایش موافق نباشم) خیلی خوب نوشته است: ‌«وقتی نگاهمان از گویندۀ خبری که از آخرین شقاوت‌ها می‌گوید، به سمت امتیازهای لیگِ بسکتبال (ان‌بی‌اِی) و برآورد قیمت بازار سهام که در زیر صفحه رد می‌شود می‌افتد، شاید بخواهیم باور کنیم که همچنان دغدغه‌مندِ انسان‌ها هستیم. اما بمباران بی‌وقفۀ تصویر و کلام باعث می‌شود به نوع‌دوستی بی‌اعتنایی کنیم».

    اخبار ما را در نوعی احساس صمیمیتِ جهانی می‌پیچد. همگی شهروندان جهان هستیم. همگی به هم مرتبط هستیم. این سیاره دهکده‌ای جهانی است. با هم می‌خوانیم «ما مردم دنیاییم» و نور کوچک فندکمان را با هماهنگی کامل با هزاران نفر دیگر تکان می‌دهیم. این کار احساس شادابیِ مبهمی به ما می‌دهد که ما را متوهم می‌کند که مراقب همدیگر هستیم،‌ اما راه به جایی نمی‌برد. وسوسۀ ساختن هر چیزی شبیهِ برادری جهانی، بوی خیال‌بافی‌ای عظیم می‌دهد. واقعیت این است که مصرف اخبار باعث نمی‌شود پیوندهای قوی‌تری با هم پیدا کنیم. با هم در پیوندیم، چون با هم تعامل و بده‌بستان داریم.

    ۱۵. اخبار خلاقیت را از بین می‌برد
    چیزهایی که از قبل می‌دانیم، خلاقیتمان را محدود می‌کند. به همین دلیل است که ریاضی‌دانان، نویسندگان، آهنگسازان و کارآفرینان اغلب خلاقانه‌ترین کارهایشان را در سن پایین تولید می‌کنند. آن ها خیلی به چیزهایی که قبلاً امتحان شده است، توجهی ندارند. مغزهایشان از فضای گسترده و خالی از سکنه‌ای که به آن‌ها جسارت می‌دهد تا ایده‌های جدیدی را مطرح و دنبال کنند، لذت می‌برد.

    حتی یک مغز واقعاً خلاق نمی‌شناسم که معتاد به اخبار باشد، حتی یک نویسنده، آهنگ‌ساز، ریاضی‌دان، پزشک، دانشمند، موسیقی‌دان، طراح، معمار یا نقاش. از طرف دیگر، دستۀ بزرگی از مغزهایی می‌شناسم که به شکل وحشتناکی غیرخلاق هستند و اخبار را مثل مواد مخدر مصرف می‌کنند.

    اثر خلاقیت‌کُش اخبار شاید به دلیل ساده‌تری باشد که قبلاً گفتیم: حواس‌پرتی. اصلاً نمی‌توانم تولید ایده‌های نوآورانه را با حواس‌پرتی‌ای که اخبار همیشه به همراه دارد، تصور کنم. اگر می‌خواهید راهکارهای قدیمی مطرح کنید، اخبار بخوانید. اگر دنبال راهکارهای جدید هستید، اخبار نخوانید.

    به جایش چه کار کنیم؟
    بدون اخبار پیش بروید. کاملاً قطعش کنید. یک‌دفعه آن را کنار بگذارید.

    تا حد امکان اخبار را دسترس‌ناپذیر کنید. نرم‌افزارهای خبری را از روی گوشی‌تان پاک کنید. تلویزیونتان را بفروشید. آبونمان‌ روزنامه‌هایتان را لغو کنید. سراغ روزنامه‌ها و مجلاتی نروید که در هوایپما و ایستگاه راه‌آهن پخش شده‌اند. پیش‌فرض جستجوگر وبتان را روی سایت‌های خبری تنظیم نکنید. سایتی را انتخاب کنید که هیچ وقت تغییر نمی‌کند. هر چه کسالت‌بارتر، بهتر. تمام سایت‌های خبری را از فهرست سایت‌های محبوب در جستجوگرتان حذف کنید. ویجت‌های خبری را از روی دسکتاپتان پاک کنید.

    اگر همچنان می‌خواهید به توهم «از دست ندادن چیزهای مهم» بچسبید، پیشنهاد می‌کنم هفته‌ای یک‌بار نگاهی اجمالی به صفحۀ خلاصۀ اکونومیست بیندازید. بیشتر از ۵ دقیقه زمان صرفش نکنید.

    مجلات و کتاب‌هایی بخوانید که جهان را تبیین می‌کنند: ساینس، نِیچر، نیویورکر، آتلانتیک. دنبال مجلاتی بروید که اطلاعات را در کنار هم می‌گذارند و از ارائۀ پیچیدگی‌های زندگی پرهیز نمی‌کنند، یا اینکه صرفاً سرگرمتان می‌کنند. جهان پیچیده است و نمی‌توانیم هیچ کاری در این باره انجام بدهیم. پس، باید مقالات و کتاب‌های مفصل و عمیقی بخوانید که پیچیدگی جهان را منعکس می‌کنند. سعی کنید هفته‌ای یک کتاب بخوانید. دو یا سه تا کتاب بهتر است. تاریخ خوب است. زیست‌شناسی. روان‌شناسی. اینطوری یاد می‌گیرید سازوکارهای زیربنایی جهان را درک کنید. به جای گستردگی سراغ عمق بروید. از مطالبی لذت ببرید که واقعاً برایتان جالب هستند. با خواندن خوش بگذرانید.

    هفتۀ اول سخت‌ترین دوره است. اینکه تصمیم بگیرید اخبار را چک نکنید و در عین حال فکر کنید،‌ بنویسید یا بخوانید، این کار نیاز به ریاضت دارد. دارید با میلی که در مغزتان جا خوش کرده می‌جنگید. در ابتدا، احساس بی‌خبری یا حتی انزوای اجتماعی می‌کنید. هر روز وسوسه می‌شوید سایت خبری مورد علاقه‌تان را چک کنید. به برنامۀ پرهیز کاملتان پایبند بماند. ۳۰ روز بدون اخبار بمانید. بعد از ۳۰ روز، نگرشی متعادل‌تر به اخبار دارید. می‌بینید که وقت بیشتر دارید، تمرکزتان بیشتر است و درک بهتری از جهان دارید.

    بعد از مدتی، متوجه می‌شوید که علیرغم خاموشی خبری شخصی‌تان، هیچ واقعیت مهمی را از دست نداده‌اید و قرار نیست از دست بدهید. اگر اطلاعاتی واقعاً برای حرفه‌تان، شرکتتان، خانواده‌تان یا اجتماعتان مهم باشد، به موقع از آن باخبر می‌شوید، از سمت دوستانتان، مادرزنتان یا هر کسی که با او صحبت می‌کنید یا می‌بینید. وقتی با دوستانتان هستید، بپرسید که آیا اتفاق مهمی دارد در جهان می‌افتد یا نه. این سؤال، شروع‌کننده‌ای عالی برای مکالمه است. اکثر اوقات جوابش این است: «نه واقعاً».

    آیا می‌ترسید زندگیِ خالی از اخبار باعث شود در مهمانی‌ها مطرود شوید؟ خب، شاید ندانید که لینزی لوهان به زندان رفت،‌ اما اطلاعات هوشمندانه‌تری دارید که برای دیگران مطرح کنید: دربارۀ معنای فرهنگی غذایی که دارید می‌خورید یا کشف سیاراتی خارج از منظومۀ شمسی. اصلاً از صحبت دربارۀ رژیم خبری خود خجالت نکشید. آدم‌ها حیرت‌زده خواهند شد.

    اخبار خوب
    جامعه نیاز به روزنامه‌نگاری دارد، اما به شیوه‌ای متفاوت.

    روزنامه‌نگاری تحقیقی برای هر جامعه‌ای لازم است. نیاز به تعداد بیشتری روزنامه‌نگار متعهد داریم که در داستان‌های معنادار کندوکاو کنند. نیاز به نوعی گزارشگری داریم که بر جامعه‌مان نظارت داشته باشد و حقایق را کشف کند. بهترین مثالش واترگیت است. اما یافته‌های مهم لزوماً به شکل اخبار درنمی‌آیند. گزارشگری اغلب حساس به زمان نیست. مقالات طولانی مجلات و کتاب‌های عمیق، محل‌های خوبی برای روزنامه‌نگاری تحقیقی هستند و حالا که اخبار را کنار گذاشته‌اید، وقت دارید که آن‌ها را بخوانید.

    تکذیبیه
    اظهارات بالا، منعکس‌کنندۀ حقیقی‌ترین دیدگاهی هستند که در زمان نوشتنشان می‌توانستم به آن برسم. این حق را برای خودم قائلم که بعداً در دیدگاهم بازبینی کنم. حتی شاید به خودم این اجازه را بدهم که حرف‌هایم را نقض کنم. در گذشته این کار را کرده‌ام و به احتمال زیاد در آینده هم خواهم کرد. تنها دلیلی که ممکن است دیدگاه‌هایم را تغییر بدهم (تغییر جهتی که بدون شک «مأموران مخصوصِ انسجام» (معمولاً روزنامه‌نگارانی که با نمرۀ بالا دیپلم گرفته‌اند) متوجهش خواهند شد) این است که حرف‌های جدیدم به حقیقت نزدیک‌تر شده باشد، نه به این دلیل که امتیازی شخصی به دست بیاورم.

     

  • رسانه‌های کاغذی یا مجازی؟ قابل توجه دفتر رییس جمهور

    رسانه‌های کاغذی یا مجازی؟ قابل توجه دفتر رییس جمهور

    5f4d3239aa24a_2020-08-31_21-54

    برای بررسی نقش رسانه‌های دیجیتال و کاغذی در افکار عمومی و همچنین نگاه دولت به این رسانه‌ها با چهار نفر از مسئولین پایگاه‌های خبری با دیدگاه‌ها سیاسی مختلف گفت‌وگو شده است.

    هفته گذشته رئیس جمهور هیچ‌کدام از «پایگاه‌های خبری» یا همان «سایت‌های خبری » را برای نشست رسانه‌ای خود دعوت نکرد. تنها خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها بودند که برای این نشست دعوت شده بودند. در تعریف حرفه‌ای پایگاه‌های خبری معمولا به رسانه‌هایی گفته می‌شود که یک حوزه تخصصی دارند؛ اما در کشور ما تفاوت چندانی بین «سایت‌های خبری» و «خبرگزاری»ها نیست. عمدتا سایت‌های خبری حوزه‌های مختلفی را پوشش می‌دهند و فقط معمولا ساختار جمع و جورتری نسبتبه خبرگزاری‌ها دارند.

    البته بسیاری از پایگاه‌های خبری امروزه حتی بیشتر از برخی خبرگزاری‌ها فعالیت می‌کنند. احتمالا شما نام «عصر ایران»، «انتخاب»؛ «الف»؛ «تابناک» که پایگاه خبری هستند را خیلی بیشتر از «شبستان»، «برنا»، «پانا» و «شانا» می‌شنوید. خبرگزاری‌هایی که به گفته‌ی برخی کارشناسان وجودشان چندان هم حرفه‌ای نیست. «مجید رضائیان» استاد ارتباطات در گفت‌وگویی با ایسنا گفته بود: در هر کشور دو یا سه خبرگزاری یا آژانس خبری وجود دارد اما در ایران ۴۸ خبرگزاری داریم؛ که که عمدتاً زیرمجموعه‌ی نهادهای مختلف هستند و با سرمایه‌گذاری‌های دستگاه‌ها شکل گرفته‌اند.

    او ادامه می‌دهد: این خبرگزاری‌ها گرایش‌های مشخص سیاسی دارند؛ بنابراین، آن رسانه به دلایل متعدد کار حرفه‌ای انجام نمی‌دهد؛ بلکه بیشتر در فضای سیاست رسانه فعالیت می‌کند. این خبرگزاری‌ها به جای اینکه مخاطب برایشان اهمیت داشته باشد، سیاست رسانه و آژانس خبری را مهم می‌دانند.

    با توجه به اینکه تعدادی خبرگزاری به صورت تخصصی به موضوعات می‌پردازند و هستند پایگاه‌های خبری که تمام حوزه‌ها و حتی شهرستان‌ها را به خوبی پوشش می‌دهند بنابراین در شرایط فعلی تفاوت چندانی میان این رسانه‌ها نیست.

    در شرایطی که سایت‌های خبری نیز مانند خبرگزاری‌ها و احتمالا خیلی بیش از روزنامه‌ها اثرگذاری دارند؛ اینکه رئیس جمهور از هیچ یک از آن‌ها برای نشست خبری دعوت نکرده است اتفاق عحیبی است. تعدادی از سایت‌های خبری پربازدید ایران بدون در نظر گرفتن جناح سیاسی ضمن پوشش ندادن نشست خبری در نامه‌ای خطاب به رئیس جمهور به این اتفاق اعتراض کردند. البته برخی سایت‌های خبری هم با این اعتراض همراه نشده اند.

    برای بررسی نقش رسانه‌های دیجیتال و کاغذی در افکار عمومی و همچنین نگاه دولت به این رسانه‌ها با چهار نفر از مسئولین پایگاه‌های خبری با دیدگاه‌ها سیاسی مختلف گفت‌وگو کرده ایم.

    صدای وزیر به آقای روحانی نمی‌رسد چگونه صدای رسانه‌ها برسد؟

    «مصطفی فقیهی» صاحب امتیاز پایگاه خبری «انتخاب» یکی از کسانی بود که این نامه را امضا نکرده بود؛ او درباره‌ی امضا نکردن این نامه اعتراضی گفت: ما این نامه را بازنشر کردیم ولی آن را امضا نکردیم چون : اولاً نباید تصور شود که رسانه‌های مجازی که قطعا پرتاثیرترین رسانه‌های حال حاضر کشورند نیازی دارند که جمال دل آرای آقای رئیس جمهور را از نزدیک زیارت کنند. و ثانیا آنکه تجربه نشان داده دیدار و صحبت‌های اهالی رسانه در کنار رییس جمهور یا دیگر مقامات دولت، تاثیری هم بر سیاست‌های دولت نخواهد گذاشت.

    فقیهی در گفت‌وگو با انصاف نیوز تصریح کرد: در فیلم منتشره از این دیدار، مشاهده کردم که یکی از مدیران رسانه خطاب به رییس جمهور گفت «این ۷ سال رسانه‌های از سوی دولت شما مورد آزار و اذیت قرار گرفتند» و رییس جمهور گفت «خب این موضوع را ما خبر می‌دادید»، من اما اگر جای آن همکارم بودم، می‌گفتم «اولاً وزرای شما به جنابتان دسترسی ندارد، چه رسد اهالی رسانه و ثانیاً مگر می‌شود شما بی‌اطلاع از شکایات دولت باشید؟ دفتر شما دهها موضوع شکایت را علیه «انتخاب» انجام داد، واقعا آقای رییس جمهور! باور کنیم که مطلع نبودید؟ اگر مطلع بودید که وااسفا و دیگر «پناه نبرید به خداوند از بستن دهان منتقدان» و اگر مطلع نبودید، شگفتا از چنین مدیریتی که زیرمجموعه هر آنچه بخواهد و هر کینه‌ی «بدریه – حنینیه» نسبت به مدیران رسانه را در مقام دولت و با شکایت قضایی پیش می‌برد».

    اگر سایت‌ها اثرگذارترند پس چرا رئیس‌جمهور روزنامه‌ها را ترجیح می‌دهد؟
    این موضوع که سایت‌های خبری با وجود بازدید بسیار بیشتر نیست به رسانه‌های کاغذی به این نشست دعوت نشده اند؛ اما روزنامه‌ها دعوت شده‌اند این سوال را به وجود می‌آورد که آیا مسئولین ما از جمله آقای رئیس جمهور درک درستی از رسانه‌ها دارند؟ آیا آن‌ها می‌دانند که امروزه کدام رسانه‌ها بیشتر مورد اقبال مردم‌اند؟ اگر اطلاع دارند پس چرا رسانه‌های کاغذی به آن نشست دعوت شده اما سایت‌های خبری دعوت نشده اند؟

    «جعفر محمدی» سردبیر سایت «عصر ایران» یکی از پربیننده ترین سایت‌های خبری است درباره‌ی این سوال گفت: به باور من مسئولین ما نه فقط در این مورد بلکه در خیلی از موارد دیگر نیاز به بروز شدن دارند و این بروز نشدگی و ماندن آنها در دهه‌های گذشته نمودهای متعددی دارد. این یکی از آن نمودهاست؛ و چیز تعجب آوری نیست. عدم التفات به رسانه‌هایی که فراگیری بیشتری دارند ناشی از عدم باور مسئولین به افکار عمومی است.

    او ادامه داد: البته در شعار و زمان انتخابات زیاد حرف از افکار عمومی می‌زنند اما عموما افکار عمومی برایشان اهمیتی ندارد. افکار عمومی فقط پله‌ای است برای رسیدن به پست و مقام؛ حالا این پست ممکن است نمایندگی مجلس؛ وزارت؛ ریاست جمهوری و…باشد هیچ فرقی میان آن‌ها نیست.

    اخبار به صورت کانالیزه به دست رئیس جمهور می‌رسد؟
    «محمد صادق عرب» مدیر مسئول سایت «تابناک» هم با محمدی درباره‌ی دیدگاه سنتی مسئولین موافق است و معتقد است که «با نگاهی به سن و سال مسئولین» می‌شود این موضوع را حدس زد که مفهوم رسانه برای آنها با رسانه‌ی کاغذی گره خورده است. او توجه به رسانه‌های آنلاین را معیاری برای توجه مسئولین به اتفاقات واقعی جامعه دانست و اضافه کرد: می‌شود منتظر ماند و دید که آقای رئیس جمهور به نامه‌ی‌ای که مستقیما خطاب به ایشان نوشته شد و توسط ده‌ها پایگاه خبری منتشر شد، حدود ۶ میلیون بازدید داشت و صدها هزار بار کلیک خورده واکنشی نشان خواهند داد یا نه.

    عرب ادامه داد: واکنش نشان دادن یا ندادن رئیس جمهور مشخص خواهد کرد که خبرهایی که به او می‌رسد کانالیزه شده است یا نه؟ این واکنش می‌تواند نشانه‌ای باشد برای اینکه متوجه شویم رئیس جمهور واقعیت جامعه را می‌بینید یا اخباری که می‌خواهند ببینند. اگر ایشان واکنش ندهند ما متوجه می‌شویم که چرا گاهی به واقعیت‌های جامعه واکنشی نشان نمی‌دهند و یا خیلی دیر واکنش نشان می‌دهند.

    این فعال رسانه‌ای قدیمی با اشاره به تذکرات آقای روحانی در زمان دبیری شورای عالی امنیت ملی به سایت‌ها، به انصاف نیوز گفت: پایگاه‌های خبری ۱۵ سال است که قدمت دارند. ما در پایگاه خبری بازتاب، زمانی که آقای روحانی رئیس شورای عالی امنیت ملی بودند بارها تذکر دربافت کرده بودیم و در آن زمان آقای روحانی به پایگاه‌های خبری توجه داشتند ولی حالا که در مقام رئیس جمهور هستند باید دید چه می‌کنند!

    مسئولین به سبک پیرمردها
    «مصطفی فقیهی» صاحب امتیاز انتخاب اما مدعی است که هم آقای رئیس جمهور و هم بقیه‌ی مسئولین عالی رتبه کشوری از سایت‌ها و کانال‌های تلگرامی اخبار را دنبال می‌کنند. او می‌گوید: « مسئولین برای اخبار سوخته‌ی روز قبل و اخبار کپی روزنامه‌ها وقت نمی‌گذارند». او این نوع برخورد مسئولین را «برخورد به سبک پیرمرد‌ها» خواند و گفت: با وجود اینکه مجموع فروش رسانه‌های کاغذی در روز به اندازه کلیک یک خبر یکی از پایگاه‌های خبری، یا بازدید یک کانال تلگرامی هم نیست ولی برخی همچنان به رسانه‌های کاغذی توجه بیشتری دارند. این چند دلیل دارد. یکی آنکه برخی از این رسانه‌های کاغذی به واسطه رانتی که دارند می‌توانند فروش سازمانی داشته باشند و این رسانه‌ها همواره و جبراً روی میز برخی مدیران است. مدیران سنتی ما هم چون با جامعه فاصله دارند فکر می‌کنند چون خودشان این نشریات مکتوب را می‌بینند پس جامعه هم همین را می‌بیند و در واقع چشم و گوش خود را چشم گوش آحاد ملت می‌دانند و همین است که فاصله‌ای بس عمیق میان آنان و مردم ایجاد شده است.

    او دلیل دیگر اهمیت دادن مدیران به رسانه‌های مکتوب را اینگونه تشریح کرد: یکی دیگر از این دلایل فیزیکی بودن رسانه‎‌های کاغذی است. اینکه یک رسانه کاغذی همیشه باقی می‌ماند. اینکه اگر فلانی تیتر یکی از روزنامه‌ها شد همیشه این یک کاغذ برایش یادگاری می‌ماند. این هم برای مدیران ما احتمالا خیلی ارزشمند است چون برخلاف فضای مجازی که مدام به روز می‌شود، ماندگاری دارد و ممکن است برای قاب کردن و دیوار کوب کردنش هم توجیه داشته باشد.

    از صدر تا ذیل نهادها دنبال این سایت‌ها هستند اما اینجور مواقع رسانه حساب نمی‌شوند!
    فقیهی ضمن عجیب دانستن رفتار دولت با سایت‌ها و کانال‌های خبری اضافه کرد: دولتی‌ها یک خُلق ویژه‌ای دارند. تصور می‌کنند که روزنامه و خبرگزاری یک ابهت ویژه‌ای دارد و به سیاف پیرمردها تصور می‌کنند که کانال تلگرامی و سایت‌های خبری توسط مشتی بچه سال اداره می‌شود. من از دعوت نشدن «انتخاب» کوچکترین ناراحتی ندارم و اعتراضی هم به آن ندارم و قبل‌تر هم که دعوت می‌کردند، نمی‌رفتیم ولی خیلی زشت است که فقط بخواهند ژست عکس گرفتن با به قول خودشان «مدیران ارشد رسانه» را بگیرند و تاثیرگذارترین رسانه‌های کشور را دعوت نکنند. رسانه‌هایی که از صدر تا ذیل این دولت و حاکمیت به دنبال دسترسی به این رسانه‌ها و انتشار اخبارشان هستند ولی اینجور مواقع اصلا به عنوان رسانه به حساب نمی‌آیند.

    مدیر مسئول سایت انتخاب درباه‌ی توقیف یک روزنامه‌ی اقتصادی گمنام گفت:‌ من از توقیف هر رسانه‌ای متاسف می‌شوم ولی حقیقتی را باید در نظر گرفت. چند نفر در جامعه اسم این روزنامه را شنیده بودند؟ ولی وقتی همین رسانه توقیف شد؛ خبر توقیف تبدیل شد به تیتر یک بسیاری از رسانه‌های مجازی و مکتوب و بحث تحلیلی «چرایی توقیف این رسانه». اصلا خیلی‌ها تازه همان موقع متوجه شدند که چنین روزنامه ای وجود دارد؛ یک روزنامه اقتصادی است که فکر می‌کنم تیراژش زیر ۵۰۰ نسخه است.

    فقیهی با مقایسه‌ی اثرگذاری ‌فضای مجازی و روزنامه‌ها ادامه داد: من سوال می‌کنم که اگر پربیننده‌ترین سایت خبری ما که در حال حاضر عصر ایران است یا پربیننده‌ترین کانال تلگرامی ما که خبر فوری است توقیف بشود چند درصد از این رسانه‌های کاغذی حاضرند تیتر یک خود یا حتی تیترهای حاشیه‌ای را به این خبر اختصاص دهند؟ رسانه‌های کاغذی به کنار؛ چقدر خود ما رسانه‌های دیجیتال به این موضوع می‌پردازند؟ جای سوال این است که چرا جامعه خبری اینگونه برخورد می‌کنند. با وجود اینکه هم بازدید و هم تاثیرگذاری رسانه‌های دیجیتال اصلا قابل قیاس با رسانه‌های مکتوب نیست؛ و پرفروش‌ترین روزنامه‌های خصوصی زیر ۲۰۰۰ تا فروش دارند. و سرجمع فروش ۵ روزنامه اول خصوصی ما به ده هزار نمی‌رسد.

    نباید سایت و روزنامه را با هم مقایسه کنیم
    «بیژن مقدم» مدیر مسئول سایت الف اما معتقد است که نباید در مقام مقایسه‌ی روزنامه‌ها و رسانه‌های دیجیتال برآمد. او ضمن تاکید بر جایگاه روزنامه‌ها در فضای رسانه‌ای ایران گفت: مسئله ما این نیست که چرا دولت به روزنامه‌ها و رسانه‌های سنتی توجه دارد. مسئله ما این است که انتظار داریم از مسئولین و آقای رئیس جمهور که کارکرد رسانه‌های مختلف در ساحت‌های متفاوت را بداند. به همین دلیل انتظار داریم که برخوردشان با رسانه‌ها و حتی حمایت از رسانه‌ها با توجه به این شناخت باشد.

    مقدم در گفت‌وگویی درباره‌ی نامه‌ی اعتراضی که خود هم این نامه را امضا کرده بود توضیح داد: طبیعی است که هر نشستی محدودیت‌های خاص خودش را دارد؛ شرایط کرونا هم به این محدودیت‌ها اضافه شد؛ ما هم این موضوع را درک می‌کنیم. اما آنچه که باعث شد تعدادی از سایت‌های خبری پربازدید و فعال نامه‌ای در اعتراض به این جلسه بنویسند این بود که هیچ کس از این گروه رسانه‌های فعال حضور نداشتند. اما آنچه که مهم است این است که مسئولین ما؛ آقای رئیس جمهور؛ و تیم رسانه‌ای او باید به یک ارزیابی دقیق‌تری از شرایط رسانه‌ها برسند. رفتارها و کنش‌هایشان را بر اساس ارزش گذاری‌های واقعی تنظیم کنند که گلایه ای نباشد.
    مسائل مالی پشت پرده‌ی همه چیز است؟
    یکی از نکات جالب درباره‌ی روزنامه‌ها این است که تقریبا همه صفحه اول این روزنامه‌ها را از طریق فضای دیجیتال می‌بینند. فقیهی این کار را باعث دامن زدن به اهمیت بیش از حد دادن مسئولین به رسانه‌های کاغذی می‌داند. او درباره‌ی انتشار اخبار روزنامه‌ها توسط پایگاه‌های خبری گفت: من متاسفم بگویم که ما اهالی رسانه‌های دیجیتال داریم کمک می‌کنیم به اثرگذاری یک سری روزنامه‌‌ی بی اثر و سوخته. عموما‌ً و بر حسب عادت، صفحه یک روزنامه‌ها را که مجموعه‌ای از اخبار سوخته هست را در تیراژی وسیع منتشر می‌کنیم! درواقع امید این دست روزنامه‌ها به انتشار صفحه یک‌شان در فضای مجازیست البته هستند روزنامه‌هایی که مطالب قابل توجه و مفید تحلیلی هم دارند ولی تعدادشان خیلی کم است. من بحثم پیرامون روزنامه‌هایی است که تیراژ اندک و محتوای تولیدی بسیار پایینی دارند.

    جعفر محمدی سردبیر سایت عصر ایران
    سردبیر سایت عصر ایران اما مخالف این نظر فقیهی است. او درباره‌ی انتشار اخبار روزنامه‌ها در سایت‌های خبری به انصاف نیوز گفت: به نظر من اشکالی ندارد که سایت‌ها به روزنامه‌ها کمک کنند؛ یا حتی بالعکس. آن چیزی که در جامعه خبری مهم است هم افزایی میان رسانه هاست. روزنامه‌ها جایگاه خودشان را دارند؛ سایت‌های خبری جای خودشان را دارند و خبرگزاری‎‌ها هم همینطور.

    روزنامه‌ها به جز یارانه‌ی مطبوعات که به همه‌ی رسانه‎‌ها تعلق می‌گیرد از آگهی های‌دولتی و همچنین یارانه‌ی کاغذ نیز بهرمند هستند. از طرفی بسیاری از مسئولین فعلی و سابق کشور از جمله نمایندگان مجلس و…؛ و بسیاری از سازمان‌های خصولتی روزنامه‌ دارند. روزنامه‌هایی که احتمالا حتی اسمشان را هم نشنیده‌اید. اینکه خود مسئولین رسانه‌های کم تاثیر یا بی تاثیری دارند که می‌توانند از طریق آن‌ها از دولت پول بگیرند شاید این شائبه را ایجاد کند که خود مسئولین به خاطر مسائل مالی روزنامه‌ها را پر اهمیت نشان می‌دهند.

    عرب مدیر مسئول سایت تابناک که سایتش در سومین رتبه بندی ارشاد به عنوان برترین سایت کشور انتخاب شد درباره‌ی این موضوع گفت: می‌شود یک مرحله عقب تر رفت. یک سوالی به وجود می‌آید که چرا برخی از مسئولین دولتی وقتی می‌خواهند مجوز رسانه بگیرند به سراغ روزنامه می‌روند. در صورتی که مراحل انتشار روزنامه مانند صفحه بندی، چاپ و افست در مقایسه با انتشار خبر در سایت خیلی سخت‌تر است. خود اینکه چرا مسئولین به سراغ روزنامه می‌روند یک سوال است.

    وی افزود: هستند روزنامه‌هایی که توسط نماینده‌های سابق و فعلی مجلس اداره می‌شوند. مانند روزنامه‌های «اعتماد»،«مردم‌سالاری»، «ابتکار»، «رسالت» و… اما این‌ها رسانه‌های شناسنامه داری هستند. احتمالا آن‌هایی که تیراژی ندارند و فقط یارانه دریافت می‌کنند هستند منظور سوال شما هستند. البته این چند هفته اخیر هیات نظارت کار خوبی کرده است و رسانه‌هایی که منتشر نمی‌شوند را لغو امتیاز کرده است.

    برخی روزنامه‌ها «دکان» هستند
    جعفر محمدی هم در این باره گفت: یکی از معظلات ما رسانه‌ها در ایران پدیده‌ی یارانه است. یارانه باعث رشد رسانه‌نما شده. شما همین الان بروید سایت «جار» را نگاه کنید؛ روزنامه‌هایی وجود دارد که قطعا شما اسم آن‌ها را هم نشنیده‌اید؛ روزنامه‌هایی که تیراژشان کمتر از دویست نسخه است؛ روزنامه‌هایی که نه برای مردم و نه برای مسئولین منتشر می‌شوند بلکه برای چپاول یارانه‌های دولتی منتشر می‌شوند.

    او برخی روزنامه‌ها را «دکان»خواند و اضافه کرد: بسیاری از این‌ها از نظر من رسانه نیستند؛ اینها فقط دکان هستند. خیلی از روزنامه‌ها حتی تحریریه هم ندارند؛ فقط صفحه بند دارند؛ خبرها را از منابع مختلف کپی می‌کنند و روزنامه چاپ می‌کنند. این‌ها فقط برای این به وجود آمده اند که اموال عمومی را چپاول کنند. البته تاکید می‌کنم که روزنامه‌های محترمی که تحریریه و خط مشی دارند. مهم نیست این روزنامه‌ها از کدام جناح‌اند؛ این‌ها رسانه‌های مخترمی اند. ولی بسیاری از این رسانه‌ها اصولا رسانه نیستند. اینها کاغذهایی هستند که با پول مردم منتشر می‌شوند محتوایشان هم دسترنج رسانه‌های دیجیتال است. آن‌ها فقط مطالب دیگران را صفحه بندی و منتشر می‌کنند که سرموعود بروند پول را بگیرند و خرج مصارف غیر رسانه‌ای کنند. که این بزرگترین خیانت است.

    دولت به رسانه‌ها کمک کند یا نه؟
    مدیر مسئول سایت انتخاب هم ضمن مخالفت با کمک دولت به همه رسانه‌ها به‌ویژه آنهایی که تاثیر گذاری کمتری دارند گفت: من منتقد جدی کمک دولت به رسانه‌ها هستم و سالهاست مبلغ‌های تحقیرآمیز (به نسبت رسانه‌های مکتوب – دولت را دریافت نکردیم. با همین استدلال بسیار بیشتر با کمک دولت به رسانه‌های کاغذی که هم مخاطب کمتر و هم تاثیرگذاری کمتری دارند مخالفم.

    او در انتها تاکید کرد: الان تعداد زیادی روزنامه هستند که هم از دولت بودجه می‌گیرند؛ هم یارانه کاغذ می‌گیرند، هم آگهی دولتی می‌گیرند و هم آگهی‌های رانتی دیگری می‌گیرند. و هم کمک‌های دیگری دریافت می‌کنند.

    بیژن مقدم اما برخلاف برخی همکاران خود مخالفتی با یارانه به روزنامه‌ها ندارد. او در این باره گفت: من مخالفتی با حمایت دولت از روزنامه‌ها ندارم؛ روزنامه‌ها از رشد رسانه‌های مجازی و همینطور کرونا آسیب دیده اند و نیازمند کمک هستند و من مشکلی با این کمک ندارم. بلکه نکته مهم این است که رئیس جمهور باید فهم درستی از رسانه‌ها در کشور داشته باشند.

     

    منبع: انصاف نیوز

  • در خدمت و خیانت رسانه

    قادر باستانی- پژوهشگر رسانه و ارتباطات- در روزنامه شرق نوشت:
    75 سال پیش در بهار سال 1945 میلادی، ارتش سرخ، شهر برلین را به تصرف درآورد و نقطه پایانی بر فاجعه بشری آلمان نازی گذاشت. یکی از شخصیت‌های جالب و شایان مطالعه دولت رایش سوم، جوزف گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر است. او تا پایان به هیتلر وفادار ماند و بعد از دیدن غرش تانک‌های روسی در خیابان‌های برلین و اطمینان از شکست نازی، در 11 اردیبهشت 1320 خودکشی کرد.
    گوبلز، از نزدیک‌ترین یاران پیشوا بود. هیتلر، پیشوای خونخوار نازی، پیش از خودکشی، او را به‌عنوان صدراعظم بعد از خود معرفی کرده بود. در آن دوره، همه رسانه‌های آلمان و مؤسسات هنری و فیلم‌سازی، تحت دستور گوبلز کار می‌کردند. خودش مدیر یک مجله هفتگی بود و همواره درباره «پیروزی نهایی» در آینده نزدیک می‌نوشت و از اختراع سلاح‌های معجزه‌آمیز خیالی خبر می‌داد.
    همیشه برایم جالب بود بدانم که در برآمدن و خسارات افراد جنایت‌کاری مانند هیتلر، رسانه‌های همراهش چقدر تأثیرگذار بوده‌اند؛ آیا آنها با تکرار و نشر توهمات جعلی، او را جنایت‌کار کردند یا صرفا خودشان همچون ابزاری از سوی هيتلر مورد سوءاستفاده قرار گرفتند؟ آیا او بدون همکاری رسانه‌ها و تهییج افکار عمومی هم می‌توانست موفق شود؟ اگر رسانه‌ها به اصول حرفه‌‌ای خود پشت نکرده و به مخاطبانشان خیانت نمی‌کردند، آیا هیتلر توان دست‌یازیدن به بزرگ‌ترین فاجعه بشری از ابتدای تاریخ تاکنون را پیدا می‌کرد؟
    در جنگ جهانی دوم، بیش از 60 میلیون انسان کشته شد. تعداد معلولان، مجروحان و بی‌خانمان‌شدگان هم بی‌شمار بود. دستگاه تبلیغاتی گوبلز با بهره‌گيري از راديو، روزنامه و سينما، گسترده و كارآمد بود. کسانی که محتوای خسارت‌بار این رسانه‌ها را تهیه می‌کردند، آیا نادانسته در این جنایت عظیم همراه می‌شدند یا می‌دانستند و مجبور به این کار بودند؟
    اصول حرفه‌‌ای روزنامه‌نگاری خاطرنشان می‌کند فردی که در یک رسانه تولید محتوا می‌کند، باید بکوشد با روایت تا حد ممکن دقیق، منصفانه، متوازن و بی‌طرفانه واقعیت، کمک‌حال جامعه برای نزدیک‌شدن به حقیقت باشد. برخی فکر می‌کنند روزنامه‌نویس مرده‌شور است؛ کس دیگری سیاست‌گذاری می‌کند و او شریک جنایات نیست. اما این چقدر قرین واقعیت است؟
    کسانی که اخبار و تفاسیر رادیو برلین و سایر رسانه‌ها را تنظیم و آماده می‌کردند، جنگاور که نبودند، نویسنده و روزنامه‌نگار بودند. آیا آنها دانسته به اصول حرفه‌‌ای خود خیانت می‌کردند و خونخواری مانند هیتلر را در تعبیر‌شدن توهمات مالیخولیایی‌اش، به قیمت خراب‌شدن شهرها و روستاها و بدبخت‌شدن خانواده‌ها و ریخته‌شدن خون میلیون‌ها انسان بی‌گناه، یاری می‌رساندند؟ آیا آنها در کام ایدئولوژی نژادپرستانه نازیسم گرفتار آمده بودند و فکر می‌کردند کار درست را انجام می‌دهند؟ هیتلر و خودکامه‌های دیگر، بدون بُرد رسانه‌ای، تا کجا می‌توانستند جنایت کنند؟
    من فکر می‌کنم هم‌افزایی مستبدان با نویسندگان و هنرمندان خودفروخته بود که حجم جنایات بشری را افزون می‌کرد. اهل رسانه، رگ خواب افکار عمومی را بلدند؛ پس با خیانت به حرفه خود، بر توهمات هيتلر می‌دمیدند و به آن ابعاد فاجعه‌بار می‌بخشیدند. اگر نویسندگان و هنرمندان فشار را تحمل می‌کردند و تسلیم ایدئولوژی ضدبشری نمی‌شدند، هيتلر نمی‌توانست صرفا با تکیه بر ماشین جنگی خود، چنان فجایعی ضدانسانی خلق کند. این رسانه‌ها بودند که جوانان و نوباوگان تشنه جنگ را تحریک و تهییج کرده و روانه میدان نبرد می‌کردند.
    تاکنون درباره میزان خسارات رسانه‌های خیانت‌پیشه، پژوهشی انجام نشده است؛ بااین‌حال، بررسی اجمالی وقایع مختلف، گویای بزرگی آن است. در انقلاب روسیه، همین رسانه‌های همراه و همیار استالین، شریک جنایت‌های تاریخی او بودند؛ چه جان‌های عزیزی که با تیترها و نوشته‌های روزنامه پراودا، طعمه جوخه‌های اعدام شدند و چه خانواده‌هایی که با اشاره این رسانه‌ها و به دست سرویس مخفی دیکتاتور کرملین، از هم پاشیدند و سرگذشت تراژیک‌شان، قصه پُرغصه فیلم‌های سینمایی شد.
    خبرگزاری تاس و روزنامه پراودا و رادیو مسکو، هر روز کلمات و جملات نفرت‌باری را پخش می‌کردند و جان مردم بدبخت را به لرزه درمی‌آوردند. اما بزرگ‌ترین خیانت رسانه‌های دوران استالین، این بود که انقلابی مانند انقلاب اکتبر روسیه را به ابتذال کشیدند. انقلاب سوسیالیستی باعث شده بود نور امید در میان بدبخت‌بیچاره‌های جهان روشن شود. رسانه‌های اتحاد شوروی، با حمایت همه‌جانبه از جنایات توجیه‌نشدنی استالین، انقلاب امیدبخش اکتبر را بدنام و بدعاقبت کردند.
    کارگران ستم‌کشیده‌‌ای که در غرب وحشی، اسیر استثمار سرمایه‌داران بودند و دهقانان رنج‌دیده‌‌ای که زیر شلاق خونبار اربابان ستمگر، اسیر بودند، انقلاب روسیه را ملجأ و پناه خود می‌دانستند. غربی‌های پول‌پرست، از ترس وقوع انقلاب کمونیستی بود که تن به اصلاحات رفاهی و معیشتی به نفع کارگران دادند. حتی اقدامات پهلوی دوم در ایران برای کارگران، روستاییان و تهیدستان صرفا برای پیشگیری از انقلاب کمونیستی بود، نه میل خدمت به مردم مستضعف.
    هنوز صدا و تصویر سعید الصحاف، وزیر تبلیغات صدام در شبکه سی‌ان‌ان، از خاطرم نمی‌رود که مسلط و آرام از تسلیم‌شدن سربازان آمریکایی در عراق خبر می‌داد و این در حالی بود که بغداد زیر چکمه‌های سربازان غربی سقوط کرده بود.
    البته هنوز بسیار هستند در جهان رسانه‌های آزاده‌‌ای که نه اسیر چرب و شیرین می‌شوند و نه زندان حریفشان است. آنها متعهد به اصول حرفه‌‌ای کارشان هستند و گردن‌شان هم برود، از روایت تا حد ممکن دقیق، منصفانه، متوازن و بی‌طرفانه واقعیت، سر باز نمی‌زنند. آنها به بشریت خدمت می‌کنند.
  • “مرجعیت رسانه ای” چگونه به داخل ایران برمی گردد؟

    “مرجعیت رسانه ای” چگونه به داخل ایران برمی گردد؟

    هم اکنون هر فرد متقاضی برای نشر متن های خود به راحتی می توانند در پیام رسان ها یک کانال ایجاد کنند که به مانند یک رسانه تمام عیار فعالیت می کند بدون هیچ مجوز و دردسری.

     عصرایران؛ رضا غبیشاوی – حسن روحانی رئیس جمهوری در افطاری امسال رسانه ها گفت که مرجعیت رسانه ای در ایران از رسانه های داخلی به رسانه های خارجی منتقل شده است. او همچنین خواستار بازگشت مرجعیت رسانه ای به داخل شد.

    در این باره می توان نکات زیر را مطرح کرد:

    ۱- مرجعیت رسانه ای در خارج از کشور یعنی رسانه های فارسی زبان خارج از کشور و مشخص است که منظور کدام رسانه ها هستند. همان رسانه هایی که در ایران خبرنگار ندارند و به دلیل شرایط خاص، به روزنامه نگاری گلخانه ای می پردازند و قادر به گزارش و خبررسانی عینی نیستند.

    نکته مهم این است شرایط به گونه ای شده که “رسانه گلخانه ای” نسبت به رسانه ای که می تواند خبرها را به صورت عینی پوشش دهد در جایگاه برتری قرار گرفته است.

    مرجعیت رسانه ای چگونه برمی گردد؟

    ۲- اعلام رسمی درباره انتقال مرجعیت رسانه ای از داخل به خارج از کشور را می توان به صدا درآوردن یک زنگ خطر بزرگ دانست. زنگ خطری که نشان می دهد سیاست های در پیش گرفته شده در برابر رسانه های داخلی به صورت خاص و عام نه تنها منجر به تامین اهداف نشده بلکه عملا نتیجه عکس داده و به همین دلیل هم اکنون نیاز فوری به تغییر آن وجود دارد. به ویژه در شرایط فعلی که افراد تلاش می کنند با دریافت حداکثر اطلاعات مورد نیاز، به پیش بینی آینده بپردازند تا بتوانند از خود یا جامعه یا هر دو حمایت کنند.

    ۳- پیشنهاداتی برای بازگشت مرجعیت رسانه ای به داخل:

    – لغو مجوز صدور مطبوعات و تبدیل شیوه انتشار مطبوعات و رسانه ها در ایران از صدور مجوز به ثبت (ثبت نام نشریه و مدیر مسوول و آدرس دفتر آن) یا اعلامی ( انتشار و اعلام نام مدیر مسوول و آدرس دفتر نشریه)

    هم اکنون در کشورهای توسعه یافته، افراد متقاضی انتشار رسانه بعد از ثبت نام رسانه و اعلام مدیر مسوول آن در دفتری ویژه در دادگستری یا وزارت فرهنگ یا شهرداری، می توانند رسانه خود را منتشر کنند.
    در صورتی که فردی مدعی بروز تخلف شده، می تواند به دادگاه مراجعه و شکایت و پیگیری کند.

    – فیلترینگ توییتر، یوتیوب، فیس بوک، تلگرام، وبلاگ گوگل برداشته شود.

    – صدور مجوز کتاب لغو شود. موسسه های نشر و انتشارات می توانند بدون نیاز به کسب مجوز، کتاب چاپ کنند.

    – همه یارانه های نقدی و غیرنقدی ارائه شده به موسسات نشر ، چاپ کتاب و انتشارات و مطبوعات لغو شود.

    – صدور مجوز برای ساخت و پخش فیلم و تئاتر لغو شود. همه یارانه ها به بخش فیلم و تئاتر لغو شود.

    – در صورت وجود شکایت، افراد می توانند به دادگاه شکایت و پیگیری کنند.

    – زندان و توقیف نشریات از مجازات جرایم رسانه ای و فرهنگی حذف و جریمه مالی جایگزین آن شود.

    – محدودیت ها و جرایم برای رسانه ها و مطبوعات و کتاب و فیلم به موارد معین و مشخصی محدود شود از جمله:
    توهین، نقض حریم خصوصی افراد، تبلیغ و تحریک به نژادپرستی، کینه توزی و خشونت ورزی

    تشخیص این موارد بر عهده دادگاه خواهد بود.

    همچنین براساس قانون اساسی، محاکمه روزنامه نگاران باید به صورت علنی و با حضور هیات منصفه برگزار شود.

    البته باید به این نکته اشاره کرد و آن اینکه هم اکنون هر فرد متقاضی برای نشر متن های خود به راحتی می توانند در پیام رسان ها یک کانال ایجاد کنند که به مانند یک رسانه تمام عیار فعالیت می کند بدون هیچ مجوز و دردسری.