برچسب: دختر نوجوان

  • مادر دختر نوجوان 14 ساله درباره حادثه ماموران گشت ارشاد :‌ پیگیری شکایت از ماموران / لباس‌هايش پاره‌پاره و او براي اينكه پيراهنش نيفتد، آنرا گره زده بود / از خانه بيرون نمي‌رود حتي جرات نمي‌كند پيش تراپيست برود

    مادر دختر نوجوان 14 ساله درباره حادثه ماموران گشت ارشاد :‌ پیگیری شکایت از ماموران / لباس‌هايش پاره‌پاره و او براي اينكه پيراهنش نيفتد، آنرا گره زده بود / از خانه بيرون نمي‌رود حتي جرات نمي‌كند پيش تراپيست برود

    در ون بچه را ترسانده بودند كه خود و خانواده‌ات را به زندان مي‌اندازيم و ولت نمي‌كنيم. او را تهديد كرده بودند تو را به زندان مي‌فرستيم.

    مادر دختر نوجوان 14 ساله درباره حادثه ماموران گشت ارشاد :‌ پیگیری شکایت از ماموران / لباس‌هايش پاره‌پاره و او براي اينكه پيراهنش نيفتد، آنرا گره زده بود / از خانه بيرون نمي‌رود حتي جرات نمي‌كند پيش تراپيست برود

    مادر یکی از دختران نوجوان 14 ساله به نام “نفس” که یک ماه قبل،‌ با رفتار نامناسب ماموران گشت ارشاد در تهران دستگیر و دچار آسیب شد در مصاحبه با روزنامه اعتماد جزئیات حادثه و پیگیری قضایی ماموران متخلف را توضیح داد.  او گفت مامور پليس، زماني كه شكايت كردم، نگاه عاقل اندرسفيهي به من انداخت و گفت: «زنگ زدي 197؟ حالا بدو زنگ بزن ببين چي‌كار برات مي‌كنه؟ فكر كردي گوش ما رو مي‌برن؟» نه تنها نگران برخوردهاي حقوقي و قضايي نبودند، بلكه مرا مسخره مي‌كردند

    روزنامه اعتماد-مهدي بيك اوغلي:  16مردادماه بود كه فيلمي در فضاي رسانه‌اي كشورمان منتشر شد كه به سرعت طول و عرض شبكه‌هاي اجتماعي را به هم دوخت. در تصاويري كه در سايت‌هاي خبري منتشر شده بود، 2دختر نوجوان با برخورد تند ماموران نيروي انتظامي مواجه شده و با خشونت روي زمين كشيده و به خودروي ون گشت ارشاد منتقل مي‌شوند. در ادامه با انتشار اطلاعات تكميلي مشخص شد كه موضوع مربوط به دختري 14ساله به نام نفس حاجي‌شريف است كه براي خريد به يكي از مجتمع‌هاي منطقه مراجعه كرده بود. نحوه برخورد تند ماموران اما با انتقادات كاربران مواجه شد.

    فیلم حمله ماموران گشت ارشاد برای بازداشت دو دختر نوجوان در تهران

    مادر دختر نوجوان 14 ساله درباره حادثه ماموران گشت ارشاد :‌ پیگیری شکایت از ماموران / لباس‌هايش پاره‌پاره و او براي اينكه پيراهنش نيفتد، آنرا گره زده بود / از خانه بيرون نمي‌رود حتي جرات نمي‌كند پيش تراپيست برود

    با گذشت بيش از 1ماه از انتشار فيلم و 2ماه و نيم از رخداد، مريم عباسي مادر نفس در گفت‌وگو با «اعتماد» ابعاد تازه‌‌اي از پرونده و شرايط نفس را شرح مي‌دهد. عباسي با اشاره به اينكه نفس پس از اين حادثه با مشكلاتي چون استرس و اضطراب مواجه شده از متوليان امر مي‌خواهد هرچه سريعتر در خصوص اين پرونده احقاق حق كنند.

    او در شرح ماجرا مي‌گويد: «وقتي رسيدم، ديدم صورت دخترم زخمي و خوني است. گردنش كبود شده و جاي چنگ در جاي‌جاي بدنش وجود دارد. لباس‌هايش پاره‌پاره و او براي اينكه پيراهنش نيفتد، آن را گره زده است. حيرت‌آور اينكه بدون روسري جلوي آن همه مرد، بي‌حال نشسته بود.» او همچنين به اين نكته اشاره مي‌كند كه ماموران براي اينكه فيلم‌هاي ون باعث محكوميت آنها نشود ابتدا نفس را در يك ون و سپس در خودروي دوم قرار مي‌دهند.

    ‌برخوردي كه برخي ماموران طرح نور با دختر شما (نفس حاجي شريف) داشتند، بازخوردهاي بسياري در فضاي عمومي كشور پيدا كرد. درباره آخرين ابعاد اين پرونده توضيح مي‌دهيد؟

    قبل از هر چيز لازم است از دادستان دادسراي نظامي تشكر كنم كه چندين و چند جلسه براي ما وقت گذاشته و حرف ما را شنيدند. در شرايطي كه بسياري از افراد و مقامات مسوول مدام به ما مي‌گفتند: « هيس، ما خودمان پيگيري مي‌كنيم» ايشان تلاش كرد موضوع پرونده را شفاف، راستي‌آزمايي كند. حرف‌هاي ما و ماموران نيروي انتظامي را شنيدند. خودشان پيگير جمع‌آوري ادله بوده و هستند و مطابق قانون تلاش مي‌كنند احقاق حق كنند. با اينكه پرونده ما مهر عدم صلاحيت خورده و از دادسراي نظامي خارج شده و ايشان همچنان در كنار ما هستند. البته ما هنوز نمي‌دانيم پرونده در كدام دادگاه و شعبه ارجاع شده است. ذكر اين نكته هم ضروري است كه ما متوجهيم تخلف يك يا چند مامور به معناي تخلف كل ساختار نيست.

    چرا پيگيري اين پرونده اين اندازه براي شما مهم است؟ برخي معتقدند به دردسرهايش نمي‌ارزد؟

    از ابتداي شكل‌گيري اين بحران تلاش كردم از طريق قانوني موضوع را دنبال كنم. هدف از پيگيري اين پرونده آن است كه دختر من بداند در اين كشور فرقي نمي‌كند متخلف در چه لباس و چه پست و سمتي باشد. هر زمان كه تعرضي به حقوق او يا خود او صورت گيرد، دستگاه قضايي و قانون كشور از او حمايت مي‌كند. نمي‌خواهم بچه‌ام از مملكت خود بترسد.

    ‌ماجراي نفس از كجا آغاز شد؟ زماني كه نفس و دوستش دستگير شدند، شما كجا بوديد؟ در فيلم تنها يك بخش كوچك ماجرا بازتاب داده شده است.

    دختر 14ساله من و دوستش در 1تيرماه 1403 در خيابان وطن‌پور شمالي زماني كه قصد داشتند به مركز خريد بروند، توسط ماموران گشت ارشاد به وضع عجيب و خشونت‌باري دستگير مي‌شوند. ما در يك كافي‌شاپ نزديك به خيابان وطن‌پور بوديم. دخترم و دوستش براي تحويل گرفتن خريدشان به مركز خريد رفتند و من منتظر بازگشت آنها بودم. دقايقي بعد متوجه شدم موبايل بچه‌ها خاموش شده. سراسيمه شده بودم و از استرس كم مانده بود قالب تهي كنم. ساعت 6و نيم عصر بچه‌ها را مي‌گيرند و تا ساعت 8 به من خبري ندادند. فكرم هزار جا رفت و آرام و قرار نداشتم. نهايتا از گوشي دوستش به من زنگ زدند و خبر دادند كه گشت ارشاد آنها را گرفته است.

    ‌واكنش شما پس از اطلاع از دستگيري بچه‌ها چه بود؟

    من تلاش كردم گوشي را به مامور خانم بدهند تا به او بگويم كه اين بچه‌ها 14ساله‌اند تا برخورد مناسبي با آنها صورت گيرد. اما مامور خانم بدون توجه به حرف من گفتند به مركز پليس امنيت گيشا بياييد. در مسير بودم كه آقايي به من زنگ زد و گفت: «دخترتان جلوي من نشسته؛ آب هم به او داده‌ايم، روبه روي كولر و هيچ اتفاقي براي او نيفتاده. روسري داشتيد بياريد، نداشتيد هم ايرادي ندارد! فقط بياييد دنبالش.» وقتي اين مامور به من گفت اتفاقي براي بچه‌تان نيفتاده، و روسري هم نياوريد فهميدم از لحاظ قانوني نمي‌توانستند بچه را بازداشت كنند. وقتي رسيدم، بماند كه چه حرف‌ها و فحش‌هاي زشتي به من دادند. به من گفتند: « دخترت را تو خيابون ول كردي. دخترت و…است.»من از يك طرف نگران بچه بودم و از طرف ديگر با تحقيرهاي ممتد مواجه بودم.

    ‌اولين بار كه نفس را ديدید چه شرايطي داشت؟

    وقتي رسيدم، ديدم صورت دخترم زخمي و خوني است. گردنش كبود شده و جاي چنگ در جاي‌جاي بدنش وجود دارد. لباس‌هايش پاره‌پاره و او براي اينكه پيراهنش نيفتد، آنرا گره زده است. حيرت‌آور اينكه بدون روسري جلوي آن همه مرد بي‌حال نشسته بود. من تعجب كردم به خاطر حجاب نفس را گرفته‌اند، بعد نفس بي‌حجاب منتظر من نشسته است. حالم بد شد و با ماموران بحثم شد. بلافاصله به همه نهادهاي قانوني شكايت كردم. اين كار را كردم تا فردا نگويند، اگر به فراجا و بازرسي و حفاظت اطلاعات و….شكايت مي‌كرديد، پيگيري مي‌شد. بنابراين به بازرسي ناجا، حفاظت اطلاعات ناجا، بازرسي فراجا، حفاظت اطلاعات فراجا و بازرسي كل ناجا و دفتري كه مربوط به آقاي رادان است، شكايت كردم. همچنين به 197 و دادسراي نظامي هم شكايت بردم. اكنون دو ماه و نيم است كه من و وكيلم در حال رفت و آمد هستيم. اما نتيجه‌اي نگرفته‌ايم.

    ‌ مرجعي كه شما از آن شكايت داريد، چه مرجعي است؟

    من مي‌دانم كه نمي‌توان يك حادثه را به كل نيروي انتظامي تعميم داد و زحمات آنها ناديده گرفته شود. به خاطر خطاي يك نفر يا چند نفر نمي‌توان گفت كل مجموعه ايراد دارند. من از كل تيم و سرتيمي گشت ارشادي كه بچه‌ام را گرفته و كتك زده‌اند، شكايت كرده‌ام. از مسببين اين اتفاق هم شاكي هستم. بعد از 2ماه و نيم، يك جلسه دادگاه‌مان برگزار نشده. اما يكي از ماموران خانم كه نفس را گرفته، مدت‌ها بعد ادعا كرده، انگشتش در رفته، بلافاصله براي او وقت دادرسي تشكيل داده‌اند! چطور ممكن است، شكايت ما اين همه مدت به جايي نرسد و بعد افرادي كه بچه مرا كتك زده‌اند بدون هيچ سند و مدركي دادگاه‌شان برگزار شود.البته من براي رد ادعاي آنها سند و مدرك ارايه كرده‌ام.

    ‌نفس روايت آن روز خاص در خيابان وطن‌پور را چطور براي شما شرح مي‌دهد؟

    فيلم حادثه موجود است و در برخي سايت‌ها منتشر شده. پس از حادثه‌اي كه براي نفس در خيابان وطن‌پور رخ داد و ماموران گشت‌هاي نور با رفتاري غير متعارف و خشن او را ضرب و شتم كرده، سوار ون كردند، ما تلاش زيادي كرديم كه از طريق قانون و با ارايه اسناد و مدارك، حق‌مان را استيفا كنيم.خوشبختانه متوجه شديم آرشيو دوربين مجتمع تجاري وجود دارد و از دادستان دادسراي نظامي خواستيم به صورت قانوني اين فيلم‌ها را بگيرد. ماموران ادعا كرده بودند، بچه‌ها قبل از برخورد ماموران در منطقه‌اي ديگر فحاشي كرده‌اند. فرار كرده و ما دنبال آنها آمده‌ايم. آن هم با ارايه دوربين‌هاي مجتمع تجاری كه محل استقرار گشت است، مشخص مي‌شود.

    ‌آيا به درخواست شما براي ارايه تصاوير دوربين‌هاي خودروي ون پاسخ داده شد؟

    ما در تعجبيم كه پليس امنيت به دستور قضايي پاسخ نداده و حتي فيلمي كه مامور انتظامي با هندي‌كم مي‌گيرد و در فيلم مشخص است، را ارايه نمي‌كنند. من نمي‌دانم آيا تغيير خودروهاي ون ارتباطي با ارايه فيلم دوربين‌ها دارد يا نه؟ اما بين راه، نفس را از ون اول پياده كرده و سوار ون دوم كردند. چون اگر مسوولان قضايي، درخواست دوربين ون را كردند، دوربين ون دوم را ارايه كنند. وقتي نفس اين موضوع را به من گفت، همه جا اعلام كردم، نفس سوار دو خودرو شده است. خوشبختانه ما در مورد اينكه بچه‌ها را از خودروي ابتدايي پيدا كردند و سوار ون دوم كردند، شاهد داريم.

    ‌يعني شما از رخدادهاي درون خودروها شاهد داريد؟

    بله، يكي از خانم‌هايي كه داخل ون اول بوده و داخل ون دوم بوده، براي شخص ما شهادت داده كه چه برخوردي با نفس شده است.

    ‌حال و هواي نفس به عنوان يك نوجوان حساس پس از اين رخداد چگونه است؟

    در كشاكش امتحانات پايان سال بود كه اين اتفاق تلخ رخ داد. نمراتش نزول چشمگيري پيدا كرد و به درس‌هاي او آسيب زده است. نفس از خانه بيرون نمي‌رود. حتي جرات نمي‌كند پيش تراپيست برود.دچار اضطراب و استرس شديد است. برخي مشكلات را نمي‌توانم بگويم اما از نظر روحي و رواني آسيب زيادي پيدا كرده است.

    چند شب اول خوابش نمي‌برد، نصف شب از ترس اينكه ماموران قرار است به خانه بريزند، پيش من مي‌آيد. در مجتمع مسكوني ما دوربين وجود دارد، هر روز صبح، اول دوربين واحد را مي‌بيند تا مطمئن شود ماموران پشت درب خانه نيستند و بعد كارهايش را انجام مي‌دهد. در ون بچه را ترسانده بودند كه خود و خانواده‌ات را به زندان مي‌اندازيم و ولت نمي‌كنيم. او را تهديد كرده بودند تو را به زندان مي‌فرستيم. اين روند باعث استرس و ترس شديد نفس شده است. نفس يك دانش‌آموز نخبه، يك هنرمند مستعد و يك ورزشكار مدال‌آور است. مدال‌هاي قهرماني فراواني دارد. اين روزها نفس مي‌ترسد و مدام از من مي‌خواهد از ايران برويم.

    – ‌مطالبه شما از مسوولان قضايي چيست؟

    بچه من هم آسيب جسمي ديده و هم آسيب روحي. دليل اينكه پيگير اين پرونده هستم و علي‌رغم شلوغي كارم براي اين پرونده وقت مي‌گذارم اين است كه خود ماموران بفهمند كه قانون وجود دارد و مرا مسخره نكنند.

    مامور پليس، زماني كه شكايت كردم، نگاه عاقل اندرسفيهي به من انداخت و گفت: «زنگ زدي 197؟ حالا بدو زنگ بزن ببين چي‌كار برات مي‌كنه؟ فكر كردي گوش ما رو مي‌برن؟» نه تنها نگران برخوردهاي حقوقي و قضايي نبودند، بلكه مرا مسخره مي‌كردند.

    مامور كلانتري به من مي‌گفت به خاطر اينكه موضوع را افشا كردي با تو برخورد هم مي‌شود! گفتم مگر من با رسانه‌هاي خارجي صحبت كرده‌ام؟ با رسانه‌هاي داخلي و رسمي كشورم صحبت كردم. اين ماموران نه تنها پشيمان نبودند، بلكه به رفتار تند خود افتخار مي‌كردند. من به دستگاه قضايي، پناه آورده و درخواست احقاق حق کردم.

    مگر غير از اين است كه در مواجهه با اطفال نهايتا بايد تذكر لساني داده شود؟ من نه هدف سياسي دارم و نه به جايي وصل هستم و نياز به حمايت از جايي دارم. فقط با روزنامه داخلي كشورم صحبت مي‌كنم.

    از رييس قوه قضاييه هم درخواست دارم كه اجازه ندهند با بچه‌هاي مردم اينطور برخورد شود. از ابتدا با من برخورد نامناسبي نشد. شب اول وقتي بچه را مي‌خواستند تحويل ما دهند، گفتند قاضي كشيك گفته اصل مدارك شناسايي شما و دخترتان بايد پيش ما بماند. من احساس مي‌كنم اين كار را كردند تا ما نتوانيم بلافاصله به پزشكي قانوني برويم. البته يك هفته بعد مراجعه كرديم و اسناد آن در اختيار قاضي است. از مسوولان مي‌خواهم حق مرا احقاق كنند. حق مظلوم را بگيرند. شب اول ماموران پليس از صورت و گردن دختر من عكاسي كردند و عكس‌ها را دارند. مي‌توانند آنها را منتشر كنند. قوه قضاييه و رسانه‌ها بايد پناهگاه من شهروند نوعي باشند. هر مامور و مسوولي در هر جايگاه و پستي كه هست، زماني كه رفتار غير قانوني و فراقانوني دارد بايد با او برخورد شود.

  • بازداشت کارگردان سینما به اتهام آزار جنسی چند دختر نوجوان

    بازداشت کارگردان سینما به اتهام آزار جنسی چند دختر نوجوان

    کارگردان سینما که با شکایت ۲ دختر نوجوان به اتهام آزار و اذیت دستگیر شد، در حالی که گفته می‌شود تعداد قربانیان وی بیشتر است.

    بازداشت کارگردان سینما به اتهام آزار جنسی چند دختر نوجوان

    همشهری آنلاین نوشت: رسیدگی به این پرونده از شهریور سال ۱۴۰۱ با شکایت دختر نوجوانی به نام ملیکا که مدعی بود از سوی یک کارگردان میانسال مورد آزار و اذیت قرار گرفته است آغاز شد.

    وی که با مادرش به پلیس آگاهی رفته بود، در توضیح ماجرا به مأموران گفت: من به یک آموزشگاه خصوصی می‌رفتم. مربی ما خانمی ۴۰ ساله بود که یک روز درباره بحث آرامش روح و پاک کردن ذهن و روح از شیاطین صحبت می‌کرد، بعد هم وقتی اشتیاق مرا برای ادامه این بحث دید گفت که یک کارگردان سرشناس را می‌شناسد که می‌تواند روح انسان‌ها را از شر شیاطین پاک کند. من تحت‌تأثیر حرف‌های خانم مربی قرار گرفتم و به او اعتماد کردم و خواستم من را به آن کارگردان معرفی کند.

    وی ادامه داد: ۲ روز بعد با من تماس گرفت و گفت به سختی توانستم برایت وقت ملاقات بگیرم و باید به خانه آقای کارگردان در شمال تهران برویم. من هم روز قرار با ذوق و شوق به خانه ویلایی کارگردان ۴۵ ساله رفتم.  خانم مربی هم آنجا بود. کارگردان مورد نظر از همان ابتدا با دیدن من حرف‌های عجیبی زد. از خودش تعریف کرد که ارتباطات ماورایی دارد و بعد هم مدعی شد شیاطین مرا احاطه کرده‌اند اما گفت نگران نباش چون هنوز دختری نوجوان هستی و روحت پاک است، به زودی از دست آنها رها می‌شوی و به همه خواسته‌هایت می‌رسی.

    دختر نوجوان گفت: پس از آن خانم مربی با این بهانه که محیط باید خلوت باشد ما را تنها گذاشت. لحظاتی بعد آقای کارگردان به من گفت برای شروع کار باید لباس‌هایم را دربیاورم و من هم که در جو محیط قرار گرفته بودم حرفش را گوش کردم اما او من را آزار داد و بعد هم گفت برای به سرانجام رسیدن هدفم نباید درباره این موضوع با کسی حرف بزنم. شب وقتی به خانه برگشتم آنقدر حالم بد بود که موضوع را به مادرم گفتم و حالا هم از آقای کارگردان و مربی‌ام شاکی هستم.

    پس از ثبت این شکایت و در حالی که مأموران تحقیقات خود را آغاز کرده بودند، دومین شکایت مشابه از آقای کارگردان به پلیس اعلام شد. میترا ۱۶ ساله که با پدرش به پلیس آگاهی رفته بود، در توضیح ماجرا گفت: یک ماه قبل از طریق مربی‌ام در یک آموزشگاه با کارگردان و تهیه‌کننده‌ای آشنا شدم.

    وی افزود: خانم مربی می‌گفت تهیه‌کننده میانسال می‌تواند روحم را از ناپاکی‌ها خلاص کند و پس از آن می‌توانم به خواسته‌هایم برسم. به همین خاطر با او قرار گذاشتم و به خانه مرد میانسال رفتم اما او مرا آزار داد. من از ترسم نزدیک یک ماه سکوت کردم تا اینکه فهمیدم یکی دیگر از دوستانم هم با همین ترفند به دام سیاه همین کارگردان افتاده و مورد آزار قرار گرفته است. به همین دلیل ماجرا را به خانواده‌ام گفتم، اما دوستم از ترس آبرویش سکوت کرده و موضوع را به خانواده‌اش نگفته است.

    با اظهارات شاکی دیگر، مأموران به خانه ویلایی کارگردان رفته و او را بازداشت کردند. در ادامه مربی آموزشگاه نیز دستگیر شد. سپس پرونده برای تحقیق و رسیدگی به شکایت‌ها به شعبه ششم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

    در آن جلسه نخستین شاکی گفت: روز حادثه وقتی حرف‌های این مرد را شنیدم، اول تعجب کردم اما وقتی مربی گفت نگران نباش، من هم برای دور کردن شیاطین خودم را به دست آقای کارگردان سپردم و او شیاطین را از من دور کرده و با خیال راحت به او اعتماد کن، خام حرف‌های این زن شدم و خودم را تسلیم آقای کارگردان کردم.

    میترا نیز گفت: من به تازگی فهمیده‌ام که چند دختر دانش‌آموز دیگر هم به دام این دو شیاد افتاده‌اند، اما آنها از ترس آبرویشان سکوت کرده و پیگیر پرونده نشده‌اند. این مرد باید به سزای عملش برسد چون زندگی چندین دختر را تباه کرده است.

    سپس ۲ متهم با انکار اتهام‌شان عنوان کردند هیچ‌کدام از شاکی‌ها را آزار نداده‌اند. زن جوان مدعی شد خودش قربانی خواسته‌های شوم این کارگردان شده اما او دختران نوجوان را اغفال نکرده است.

    با تکمیل تحقیقات، ۲ متهم به زودی در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه می‌شوند.

  • خودکشی دختر نوجوان به‌دلیل انتشار تصاویر فتوشاپی

    خودکشی دختر نوجوان به‌دلیل انتشار تصاویر فتوشاپی

    پنج نفر در مصر به‌دلیل خودکشی یک دختر نوجوان به‌طور رسمی متهم شده‌اند چرا که این افراد برای انتشار تصاویر ویرایش شده [فتوشاپی] دختر در فضای اینترنت باج‌خواهی کرده‌اند.

    این دومین رسوایی اخیر در پرجمعیت‌ترین کشور عربی است.
    بسنت خالد، دانش‌آموز ۱۷ ساله دبیرستانی از روستایی در شمال مصر در ماه دسامبر گذشته با خوردن یک قرص سمی به همین دلیل خودکشی کرده بود.

    هایدی نوجوان دومی است که در اوایل ماه فوریه به همان شیوه خود را در مناطق روستایی شمال این کشور کشت.
     
    مقامات مصری در یک بیانیه مطبوعاتی توضیح داده‌اند که این دختر [هایدی] مورد باج‌گیری در ارتباط با انتشار تصاویر ویرایش شده قرار گرفته بود.

    ماجرای اخیر از درگیری مادر مقتول و همسایه‌اش آغاز شد که پسرانش تهدید کردند در صورت عذرخواهی نکردن مادر مقتول‌، عکس‌های دخترش را منتشر خواهند کرد.
    گرچه این عذرخواهی انجام شد اما عکس‌های هایدی در فضای اینترنت منتشر شد و این دختر نوجوان را به سمت خودکشی سوق داد.
    در بیانیه دادستانی مصر آمده است که پنج نفر به اتهام تهدید هایدی، مقتول و خواهرش از طریق یک اپلیکیشن شبکه‌های اجتماعی، انتشار تصاویر نامناسب منتسب به او و تعرض به حریم زندگی خصوصی وی در دادگاه محاکمه خواهند شد.
    قبل از او، خودکشی بسنت، دختر نوجوان دیگری در مصر غوغا به‌پا کرده بود. این دختر قبل از خودکشی متنی خطاب به مادرش نوشته بود که رسانه‌های مصر آن را منتشر کردند. او در نامه خداحافظی به مادرش نوشته بود: «مادر امیدوارم باور کنید که من آن دختر نیستم. این‌ها تصاویر ویرایشی [فتوشاپی] هستند. من سزاوار چیزی که رخ داده است نیستم.»

    منبع: یورو نیوز
  • سرنوشت پرونده قتل “غزاله” به دست “آرمان” چه می‌شود؟

    سرنوشت پرونده قتل “غزاله” به دست “آرمان” چه می‌شود؟

    وکیل اولیای‌ دم دختری به نام غزاله که توسط پسری به نام آرمان به قتل رسیده، ابراز امیداواری کرده که اولیای‌ دم اگر برایشان مقدور است در مسیر گذشت و بخشش قدم برداشته و از این حق خود، گذشت کنند.

    سرنوشت پرونده قتل

     پرونده قتل غزاله توسط آرمان به مراحل نهایی خود نزدیک شده است.

    به گفته محمد رضا زمانی علویجه، وکیل خانواده غزاله، پرونده این قتل پس از انجام تحقیقات مفصل و تشکیل جلسات متعدد در دادسرای جنایی تهران سپس دو مرحله رسیدگی در دادگاه کیفری یک استان تهران (شعب چهارم و پنجم) و پنج  مرحله رسیدگی فرجام‌خواهی و اعاده دادرسی در دیوان عالی کشور، اکنون در واحد اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران، روند اجرایی خود را طی می‌کند.

    وکیل اولیای دم غزاله اعلام کرد: رأی قطعی دادگاه مبنی بر قصاص است.

    زمانی با اشاره به اینکه هیچ دلیلی مبنی بر زنده بودن غزاله وجود ندارد، خاطرنشان کرد: تلاش کردیم حقیقت روشن شده و به اثبات برسد که خوشبختانه با دقت قضات محترم دستگاه قضا این موضوع احراز شد اما اکنون تصمیم با اولیای‌دم (پدر و مادر غزاله) است زیرا به هر حال گذشت از قصاص یا اجرای آن، در اختیار آنها است و امیدواریم اگر برایشان مقدور است در مسیر گذشت و بخشش قدم برداشته و از این حق خود، گذشت کنند.

    ماجرای قتل غزاله توسط آرمان چه بود؟

    آرمان و غزاله در سفر خانواده‌هایشان به ترکیه در سال 1390 با یکدیگر آشنا و به هم علاقه‌مند شده بودند. این ارتباط بعد از بازگشت به ایران ادامه پیدا می‌کند تا اینکه 12 اسفند 1392 فرا رسید. روزی که غزاله ناپدید می‌شود.

    ساعت 22 دوازدهم اسفند 92 پدر و مادر غزاله، هراسان و نگران، به کلانتری 103 گاندی مراجعه و خبر ناپدید شدن غزاله را به پلیس اعلام می‌کنند.

    پدر غزاله گفته بود دخترش ساعت 15 از خانه خارج شده و به مطب پزشک پوست در خیابان ظفر رفته اما تا این لحظه هیچ خبری از او ندارد و گوشی‌ تلفن همراهش هم خاموش است.

    پلیس پس از اعلام مفقودی غزاله توسط پدر و مادر وی، بررسی‌‌های خود را آغاز می‌کند و پی می‌برد که غزاله پس از ترک مطب، در تماس تلفنی با یکی از دوستانش، به او گفته که به دیدار پسری به نام آرمان می‌رود.

    آرمان 14 اسفند به پلیس آگاهی احضار و ماجرای آشنایی خود با غزاله را تعریف می‌کند.

    او گفت که ما بعد از آشنایی در ترکیه، از طریق تلفن، پیامک و یاهو با هم ارتباط داشتیم و آخرین ‌بار یک یا دو ماه قبل همراه دوستانش او را ملاقات کرده بودم و‌ پس از آن، دیگر وی را ندیده‌ام. پدر و مادرم از رابطه ما مطلع بودند. رابطه ما از دو سال قبل شروع شد ولی در این مدت همیشه با هم چالش داشتیم.

    آرمان درباره ماجرای روزی که غزاله مفقود شده بود گفت: دوازدهم اسفندماه غزاله با من تماس گرفت و گفت نزدیک خانه ما است اما هرگز به خانه ما نیامد. من از آیفون بیرون را نگاه کردم اما غزاله را ندیدم، به همین خاطر پیش برادر کوچکم در اتاق رفتم و به خاطر مصرف داروی ضدآلرژی فصلی، خوابم برد.

    او در ادامه بازجویی‌ها وقتی با ادله پلیس آگاهی و بازپرس دادسرا روبه‌رو شد، به حضور غزاله در منزلشان و مرگ او اعتراف کرد و گفت: «غزاله با من تماس گرفت اما گوشی قطع شد. سپس خودم با او تماس گرفتم، او گفت وقت ویزیت دکتر عقب افتاده و او الان مقابل خانه ما است.

    صبر کردم مادرم از خانه خارج شود و بعد در را باز کردم و غزاله به خانه‌مان آمد. با هم صحبت کردیم اما او گفت دیرش شده. من او را بدرقه کردم و در را بستم اما ناگهان صدای جیغش را شنیدم. او به خاطر خیس‌بودن پله‌ها سُر خورده بود و صورتش خونریزی داشت.

    او را به داخل خانه آوردم، چون مرده بود و نفس نمی‌کشید، به دور او کیسه زباله کشیدم و آن را در چمدان چرخدار گذاشته و به میدان مینا بردم و به سطل زباله انداختم، سپس برگشتم و خون موجود در راه پله‌ها را پاک کردم.»

    این بخشی از اعترافات اولیه آرمان بود. او که در زمان بازداشت، چند روز کمتر از 18 سال سن داشت، در ادامه تحقیقات به قتل غزاله توسط خودش اعتراف کرد.

    آرمان در بازجویی‌های بعدی با اعتراف صریح به قتل غزاله، توضیح داد: “وقتی غزاله به منزلمان آمد، با هم بحث کردیم، غزاله راجع به گذشته حرف زد و گفت دلش برای گذشته‌ها تنگ شده، ‌من نمی‌خواستم به گذشته برگردم برای همین اجازه ندادم حرف بزند، او مرا هل داد، من هم او را هل دادم که سرش به میله تخت خورد، من هم سرش را دو دستی گرفتم و چند بار به میله تخت کوبیدم و سپس میله بارفیکس را برداشتم و با آن نیز پنج ضربه به سرش زدم، بعد او را در چمدان چرخدار گذاشتم و به سطل زباله انداختم.”

    آرمان ده ماه بعد منکر قتل شد و 14 دی 93 مجدداً علت فوت غزاله را عجله وی برای رفتن و سقوط او از پله‌ها اعلام کرد، اما در نهایت قضات دادسرای جنایی تهران و قضات شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران، آرمان را قاتل غزاله دانستند و بر همین اساس آرمان به قصاص محکوم شد اما درخواست فرجام‌خواهی داد و حکم پس از تأیید توسط دیوان عالی کشور، به اجرای احکام فرستاده شد که شهریور 95 ریاست قوه‌ قضائیه اجرای حکم را جهت بررسی مجدد متوقف کرد اما پس از بررسی طولانی که دو سال بطول انجامید، ایرادی در پرونده ملاحظه نشد و مجدداً پرونده جهت اجرای حکم اعاده شد.

    در ادامه، هشتم دی 97 جلسه صلح و سازش با حضور خدام آستان قدس رضوی برگزار شد و اولیای‌دم گذشت خود را منوط به معرفی محل اختفای جسد اعلام کردند اما به دلیل عدم کشف جسد، 11 دی 98 به عنوان تاریخ اجرای حکم قصاص تعیین شد.

    صبح روز 11 دی 98، آرمان در زندان رجایی‌شهر تا پای چوبه دار رفت. اولیای دم برای اجرای حکم اصرار داشتند اما در آخرین لحظات، پدر و مادر غزاله به آرمان یک‌ماه فرصت دادند تا محل اختفای جسد فرزندشان را اعلام کند تا آنها از مجازات او گذشت کنند.

    از فردای آن روز تلاش وکیل آرمان معطوف به اعاده دادرسی و محاکمه دوباره آرمان شد. درخواستی که از سوی دیوان عالی کشور پذیرفته شد تا آرمان بار دیگر محاکمه شود.

    وکیل آرمان مدعی شد بعد از تاریخ تشکیل پرونده قتل، برای غزاله در دانشگاه محل تحصیل او برگه مرخصی تحصیلی صادر و همچنین دفترچه بیمه‌اش هم تمدید شده است، به این ترتیب درخواست اعاده دادرسی کرد.

    دو نفر از قضاتی که قبلاً رأی بر قصاص داده بودند اعلام کردند با توجه به ادعاهای مطرح شده از سوی وکیل آرمان، باید در این زمینه تحقیقات بیشتری شود.

    موضوعات مذکور در ادامه مورد بررسی قرار گرفت، از دانشگاه غزاله استعلام صورت گرفت که دانشگاه پاسخ داد: درخواست مرخصی، نه توسط شخص غزاله بلکه توسط خانواده غزاله انجام شده و از زمان اعلام مفقودیت و قتل غزاله، او ‌هرگز به دانشگاه مراجعتی نداشته است و پدر و مادر غزاله به امید پیدا شدن دخترشان، برای او یک ترم مرخصی گرفته‌اند.

    درباره تمدید دفترچه بیمه غزاله نیز از کارگزاری بیمه استعلام صورت گرفت که در استعلام صورت گرفته مشخص شد والدین غزاله (و نه شخص غزاله) در همان اوایل و به امید زنده بودن او، برای یک نوبت تمدید دفترچه دخترشان، به بیمه مراجعه کرده بودند.

    آرمان نهایتاً بار دیگر پای میز محاکمه رفت و این بار در شعبه پنج دادگاه کیفری یک استان تهران، بار دیگر اعلام کرد قتل غزاله کار او نیست و نمی‌داند جسد کجاست و ممکن است غزاله زنده باشد.

    در نهایت قضات دادگاه کیفری یک استان تهران وارد شور شدند و آرمان را در قتل غزاله مجرم تشخیص دادند و او را به قصاص محکوم کردند که رأی صادر شده یک بار دیگر در دیوان عالی کشور تأیید شد.

     

    منبع: تسنیم

  • چه مجازاتی در انتظار دختر قمه به دست است؟

    یک وکیل دادگستری تصریح کرد: متاسفانه جرمی که این افراد مرتکب شده‌اند شامل جنسیت نمی‌شود. مهمترین جرم آن‌ها حمل و استفاده از صلاح سرد است، استفاده از سلاح سرد اگر باعث ایجاد رعب و وحشت در جامعه شود مجازات سنگینی دارد.

    چه مجازاتی در انتظار دختر قمه به دست است؟

    به دنبال انتشار کلیپی از درگیری چند دختر نوجوان در پارکی در اصفهان و قمه کشی یکی از آنها که جنجال زیادی در فضای مجازی بوجود آورد، تحقیقات پلیس برای شناسایی این دختران آغاز شد و ماموران موفق شدند در مدت کوتاهی محل زندگی این دختران را شناسایی کنند. روز گذشته دختران نوجوان با همراهی اعضای خانواده شان به پلیس شهر اصفهان منتقل شدند و معلوم شد که جمع حاضر در کلیپ منتشر شده از مدتی قبل در فضای مجازی با هم آشنا و دوست شده بودند اما کل کل‌ها و کری خوانی هایشان در این فضا باعث بوجود آمدن اختلاف میان آنها شده بود و به همین دلیل در یکی از پارک‌ها با هم قرار گذاشته بودند اما دراین قرار بین تعدادی از آنها درگیری بوجود آمده و یکی از آنها اقدام به قمه کشی کرده بود. تحقیق از دختران نوجوان ادامه دارد و پرونده آنها برای تصمیم‌گیری در اختیار مرجع قضائی قرار خواهد گرفت،با این همه موضوع قابل بحث این است که طبق قانون چه مجازاتی انتظار این دختران نوجوان را می‌کشد؟

    نعمت احمدی، وکیل پایه یک دادگستری در این خصوص گفت:« دختران نوجوانی که مرتکب جرم ضرب و شتم و استفاده از صلاح سرد شده‌اند زیر هجده سال هستند بنابراین تابع قانون رسیدگی به جرائم اطفال می‌شوند در دادگاه اطفال باید به جرم آن‌ها رسیدگی شود. البته عده‌ای بر این باورند که سن قانونی تحقق جرم در اطفال زیر ۱۸ سال است اما طبق قانون فعلی،جرائم افراد زیر ۱۸ سال باید در دادگاه اطفال مورد رسیدگی قرار بگیرد و اگر جرم آن‌ها منجر به بازداشت شود باید در کانون اصلاح و تربیت نگهداری شوند. »

    وی تصریح کرد:« متاسفانه جرمی که این افراد مرتکب شده‌اند شامل جنسیت نمی‌شود یعنی نمی‌توان گفت چون دختر هستند باید قانون یا تبصره خاصی برای آن‌ها در نظر گرفته شود. مهمترین جرم آن‌ها حمل و استفاده از صلاح سرد است، استفاده از صلاح سرد اگر باعث ایجاد رعب و وحشت در جامعه شود مجازات سنگینی دارد البته این موضوع باز هم تابع نظر قاضی پرونده است. علاوه بر آن یک منازعه رخ داده است و هر فردی که در این نزاع شرکت کرده است مجازات خاص شرکت در نزاع جمعی برایش صادر می‌شود،هر اتفاقی هم که رخ داده باشد اعم از زخمی یا مضروب شدن، دارای مجازت خاصی است که به مرتکب اعمال می‌شود.»

    احمدی ادامه داد:« در پرونده مذکور یک سری ابهامات وجود دارد که مهمترین آن این است که آن قمه نیم متری چگونه به دست آن دختر رسید. نمی‌توان این را پذیرفت که در حین ضرب و جرح و کتک‌هایی که دختر می‌خورد، حتی زمانی که در باغچه افتاد قمه در لباس او بوده است چون در چنین شرایطی حتما او را زخمی می‌کرد یا لباس را پاره می‌کرد. به نظر میر سد در حین دعوا قمه از جایی به دست او رسید باید دید چه کسی قمه را در اختیار او قرار داد؟و این را هم باید در نظر گرفت که دختر از آن استفاده نکرد، حتی شروع‌کننده این نزاع هم نبود. از طرف دیگر باید دید آن جمع تحت تاثیر مواد بودند؟ از لحاظ روانی سالم بودند؟ انگیزه دعوا چه بوده؟ جمیع این موارد در پرونده مورد نظر تاثیر‌گذار است.

    وی در پایان تاکید کرد:« این واقعه برای ما دارای یک پیام ناخوشایند است چرا که نشان می‌دهد خانواده در خصوص اصلاح و تربیت فرزند قدرتش را از دست داده است و فضای مجازی و خشونتی که هر روز تکرار می‌شود علت اصلی این موضوع است. البته باید به این موضوع هم توجه داشت که این اتفاق منحصر به کشور ما نیست و همه دنیا در حال حاضر در چنین شرایطی قرار گرفته است. بنابراین باید یک تعریفی برای نقش خانواده در اجتماع صورت بگیرد و در واقع خانواده باید باز تعریف شود. باید مشخص شود چه کسی مسئول تربیت فرزندان جامعه است؟ خانواده، جامعه، آموزش و پرورش یا فضای مجازی؟ بعد برای احیای تربیت فرزندان روی نهاد متولی کار کرد تا دچار این گونه مشکلات نشویم. در حال حاضر بازی‌هایی که مورد علاقه نوجوانان جامعه امروز است سراسر خشونت است و همین‌ها باعث بازتولید خشونت در جامعه می‌شود.»

     

    منبع: آفتاب یزد

  • دادستانی اصفهان به دنبال هلیا، دختر قمه به دست

    دادستان عمومی و انقلاب اصفهان در واکنش به انتشار کلیپ قدرت نمایی با سلاح سرد دختر نوجوان اصفهانی ضمن به صدور دستور جهت شناسایی و تشکیل پرونده تاکید کرد.

    علی اصفهانی  در واکنش به انتشار کلیپ قدرت نمایی با سلاح سرد دختر نوجوان اصفهانی اظهار داشت: ناهنجاری‌های اجتماعی در غفلت خانواده‌ها و نهادهای متولی فرهنگی به صورت جدی نوجوانان را در معرض تهدید قرار داده است.

    دادستان عمومی و انقلاب اصفهان ضمن اشاره به صدور دستور جهت شناسایی و تشکیل پرونده شخصیت و مددکاری اجتماعی برای افراد خاطی بر ضرورت بررسی روان شناسی و جامعه‌شناختی برخی رفتارهای هنجارشکنانه تاکید کرد.

    وی در عین حال از خانواده‌ها نیز خواست تا به این نکته مهم نیز توجه کنند که عواقب ناشی از عدم نظارت و تقلید برخی حرکات یا دسترسی به سلاح سرد می‌تواند جبران ناپذیر باشد و خشونت و حتی قتل را به کانون خانواده‌ها بکشاند.

    روز گذشته کلیپی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که در آن چند دختر نوجوان در اصفهان اقدام رفتارهای پرخاشگرانه می‌کردند.

    طبق ماده ۲۰۳ قانون مجازات اسلامی، در جرایمی که مجازات قانونی آن‌ها سلب حیات، قطع عضو، حبس ابد و یا تعزیر درجه چهار و بالاتر است و همچنین در جنایات عمدی علیه تمامیت جسمانی که میزان دیه آن‌ها ثلث دیه کامل مجنی علیه یا بیش از آن است، بازپرس مکلف است در حین انجام تحقیقات دستور تشکیل پرونده شخصیت را به واحد مددکاری اجتماعی صادر کند. این پرونده که به صورت مجزا از پرونده عمل مجرمانه تشکیل می‌شود، حاوی گزارش مددکار اجتماعی در خصوص وضعیت مادی و گزارش پزشکی و روان‌پزشکی خواهد بود.

    همچنین طبق ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی، در جرایم تعزیزی درجه پنج و شش، تشکیل پرونده شخصیت در مورد اطفال و نوجوانان توسط دادسرا یا دادگاه اطفال و نوجوانان الزامی است.

     

    منبع: فارس