برچسب: دختر اصفهانی
-

۲ ماه بی خبری از هلنا ، دختر ۱۱ ساله اصفهانی که ناگهان ناپدید شد
در عرض چند دقیقه مفقود شد و تا الان هیچ سرنخی از او پیدا نشده است… دهم خرداد ماه در پارک ناژوان اصفهان دختری ۱۱ ساله به طرز مشکوکی مفقود میشود. حالا بیش از ۶۰ روز است که از گم شدن «هلنا احمدی» میگذرد. پلیس در این رابطه به خانواده هلنا گفته شخصی که به عنوان مظنون بازداشت شده از آشنایان این خانواده است. با این حال پلیس آگاهی قائمیه احتمالاتی داده است، اما تحقیقات هنوز جریان دارد.به گزارش اعتماد، صدف احمدی، خواهر هلنا در این باره میگوید: «آن شب تصمیم گرفتیم که برای خوردن شام به پارک برویم. حدود ساعت ۹ شب آنجا بودیم. میخواستیم غذا درست کنیم که هلنا گفت میخواهد چوب جمع کند. اول ما مخالفت کردیم، اما وقتی هلنا اصرار کرد به او گفتیم برای جمعآوری چوب فقط تا آلاچیق اول میتوانی بروی. او قبول کرد، اما ناگهان از ما دور شد.شب حادثه هلنا به همراه خانوادهاش به پارک ناژوان اصفهان رفته بودند که ناگهان هلنا گم میشود.ده دقیقه بعد وقتی متوجه شدیم هلنا کمی دیر کرده، نگران شدیم و تمام پارک را دنبال او گشتیم، اما هیچ خبری از هلنا نبود. به پلیس اطلاع دادیم. ماموران کل پارک و اطراف پارک را جستوجو کردند، ولی آنها هم نتوانستند هلنا را پیدا کنند. در این رابطه در پلیس آگاهی قائمیه پرونده تشکیل شد. پلیس به ما گفت که دوربینهای پارک را بررسی و یک نفر را نیز به عنوان مظنون بازداشت کرده است. پلیس حتی مدارکی علیه فرد بازداشتی به دست آورده، اما معتقد است تا جرم او بهطور قطعی ثابت نشود چیزی اعلام نخواهد کرد.»خواهر هلنا در ادامه میگوید: «ما خودمان به چند نفر مظنون بودیم و اسامی آنها را به پلیس اعلام کردیم، اما پلیس گفته تا قطعی نشدن موضوع چیزی اعلام نمیکند. ما اصلا نمیدانیم شخص یا اشخاصی که هلنا را ربودهاند با او چه کردهاند! شاید جنایتی رخ داده باشد، شاید هلنا را به فردی فروخته باشند و… فردی که به عنوان مظنون توسط پلیس بازداشت شده هم هنوز اعتراف نکرده است. میخواهیم این موضوع در تمام رسانه منتشر شود تا شاید پلیس زودتر سرنخی به دست آورد یا اگر کسی از هلنا خبر دارد موضوع را به ما یا پلیس اطلاع دهد.»پدر هلنا که حال روحی مساعدی ندارد درباره مفقودی دخترش عنوان کرده است: «با گذشت ۲ ماه از ناپدید شدن دخترم در پارک ناژوان، هیچ ردی از او به دست نیامده و پلیس میگوید در حال تحقیق است و یک مظنون هم دستگیر شده، اما هنوز خبری نشده است. تا به حال هیچ کس حتی با ما تماس هم نگرفته تا بگوید از دخترم خبر دارد یا نه! چشم به گوشی دوختهایم و منتظر هستیم تا اگر کسی او را دیده یا خبری دارد تماس بگیرد و ما را از نگرانی در بیاورد. من، مادر و خواهر بزرگتر هلنا بیقرار او هستیم و در این مدت روز و شبمان را گم کردهایم و بیتابیم تا دخترمان را یکبار دیگر در آغوش بگیریم.»همچنین عموی هلنا در مورد این حادثه گفته است: «وقتی برادرزادهام ناپدید شد خانواده بلافاصله با پلیس تماس گرفتند و موضوع را اطلاع دادند.دقایقی بعد ماموران پلیس سر رسیدند و شروع به جستوجوی پارک کردند، اما هیچ ردی از هلنا به دست نیامد. صبح روز بعد از حادثه با تشکیل پرونده در پلیس آگاهی اصفهان، بار دیگر ماموران، پارک و همه اطراف آن و مکانهایی که احتمال داشت هلنا آنجا باشد را جستوجو کردند، اما سرنخی به دست نیامد. حالا پرونده برادرزادهام به عنوان مفقودی دنبال میشود. از روز گم شدن هلنا، خانواده او و همه فامیل نگرانش هستند و حال روحی هیچ کدام از ما خوب نیست. هر جا که به فکرمان میرسید را گشتیم، اما هیچ ردی از هلنا به دست نیاوردیم و امیدمان نا امید شده است. حالا از رسانهها میخواهیم به کمک ما بیایند تا شاید مردم کمک کنند و ردی از هلنا به دست بیاوریم.»اسامی و عکسهای کودکان و بزرگسالان هر از گاهی در فضای مجازی و رسانهها به عنوان مفقودان منتشر میشود. گاهی این افراد بعد از مدتی پیدا میشوند؛ آرین، پسر ۴ سالهای که اوایل تیر ماه امسال در پارک شهر مفقود میشود. خانواده او روزها به دنبال این کودک بودند تا اینکه ۲۷ تیر ماه رییس پلیس آگاهی از پیدا شدن آرین خبر میدهد که توسط دو زن ربوده شده بود…گاهی هم مفقودان هرگز پیدا نمیشوند؛ سما جهانباز، دختر ۲۲ ساله ساکن اصفهان که وقتی تیر ماه ۱۴۰۱ به همراه خانوادهاش به شیراز سفر میکند به طرز عجیبی مفقود میشود. او از خانه عمهاش به بازار طلافروشی میرود، اما بعد از آن تا الان هیچ خبری از او در دست نیست. حتی پلیس نیز هیچ سرنخی از این دختر ۲۲ ساله به دست نیاورده است…در بعضی موارد نیز اخبار مربوط به مفقودان اصلا رسانهای نمیشود یا گاهی رسانهها به برخی از آنها نمیپردازند؛ خدیجه نبیزاده، دختربچه ۳ ساله از اتباع بیگانه که ۲۹ تیر ماه امسال مقابل خانهشان در منطقه ۱۶ تهران گم میشود…گاهی نیز مفقودان به قتل میرسند و پرونده با پیچیدگیهایی مواجه میشود؛ دیانا آزادمنش، دختر ۱۱ ساله مبتلا به اوتیسم که اردیبهشت ماه سال جاری خبر گم شدنش رسانهای میشود. پلیس بعد از مدتی با بررسی دوربینهای مداربسته و تحقیقات در این زمینه پی میبرد دیانا توسط مادرش به قتل رسیده است…یکی از تلخترین اتفاقاتی که احتمال دارد برای اعضای یک خانواده رخ دهد، گم شدن یکی از عزیزانشان است؛ بنابراین در چنین اتفاقی باید علت مفقودی در نظر گرفته شود.اگر فرد ربوده یا در معرض خطر باشد بهتر است سریع به پلیس مراجعه شود. یکی از مواردی که به ندرت برای شخصی پیش میآید، این است که شاید در کودکی به فرزندی پذیرفته شده و میخواهد به دنبال والدین بیولوژیکی خود باشد، اما هر بار که جستوجو میکند آنها را پیدا نمیکند یا در مواردی یک پدر نفقه فرزندان و خانواده را پرداخت نکرده و خبری هم از او نیست و خانواده به عنوان یک شخص گمشده به دنبال پدرشان هستند و…نحوه برخورد برای یافتن یک فرد گمشده به موقعیت، مدت زمان مفقود شدن و اینکه آیا در خطر است یا نه، بستگی دارد. اگر شخص گمشده سن بالا یا سابقه ابتلا به بیماری آلزایمر دارد ممکن است لازم باشد به پلیس در حوزه قضایی همان منطقه مسکونی که آخرین بار در آنجا حضور داشته است، مراجعه کرده و پس از ثبت گزارش پلیس، شماره پرونده و نام افسر ثبت شود.اگر فردی اخیرا ناپدید شده است تماس با بیمارستانها، زندانها و… گام دیگری است که باید انجام شود. به این ترتیب قبل از ادامه جستوجو، از احتمال تصادف، مرگ و حبس شدن فرد مضمون صرفنظر میشود. اگر احتمال میرود فردی زندانی شده با پلیس تماس گرفته شود.هنگام مراجعه به بیمارستانها و پلیس باید حتما مشخصات ظاهری فرد گم شده ارایه شود؛ توصیف برخی موارد که امکان تغییر نداشته باشند، مهم است. -

معمای دختر جوان که ۴۵ روز پیش در شیراز گم شد
انگار دو سه نفر را دستگیر کردند. ولی اصلا به ما اطلاعات نمیدهند. نمیدانیم این افراد چه کسانی هستند. فقط میدانم یک نفر از آنها همان راننده تاکسی است که سما را به معالیآباد شیراز برده بود.
شهروند آنلاین نوشت: اشک میریزد و از مردم، پلیس، هنرمندان و ورزشکاران میخواهد که به او کمک کنند. پدر میانسالی که حالا ۴۵ روز است، هیچ خبری از دختر جوانش ندارد. کلیپ اشکهای دردناک این پدر حالا در فضای مجازی دستبهدست میچرخد. همه در جستوجوی سما هستند. دختر ۲۲ سالهای که برای خرید به یک پاساژ در شیراز رفت، ولی هرگز بازنگشت…
هیچ سرنخی در دست نیست. هیچکس از او خبر ندارد. حالا پدرش در ویدیویی تلخ و دردناک، از مردم خواهش میکند که به دنبال دخترش بگردند. تنها خواهرش ۴۵ روز تمام، وجببهوجب خیابانهای شیراز را گشت تا شاید ردی و نشانهای از سما پیدا کند، ولی هیچ اثری از او نیست. سالومه، خواهر سما، در حالی که اشک میریزد و حال و روز خوشی ندارد، در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» جزئیاتی از این ماجرای غمانگیز را روایت میکند:
*خواهرتان دقیقا چه روز و کجا ناپدید شد؟
ما ساکن اصفهان هستیم. چند روز بود برای سفر به شیراز و خانه عمهام رفته بودیم. قرار بود همان شب یا فردا صبحش همگی راه بیفتیم و به اصفهان برگردیم. روز 25 تیرماه بود. سما ساعت 7:20 عصر، از خانه بیرون رفت تا برای خودش یک سری وسیله شخصی بخرد. به پاساژی در خیابان معالیآباد شیراز رفت. یکی دو ساعت بعد، حدود ساعت یکربع به 10 بود که سما خبر داد، در حال برگشتن به خانه است و یک ربع دیگر میرسد. پس از آن گوشیاش خاموش شد و دیگر هیچ خبری از او نداریم.
*آخرین وقتی که تماس گرفت، دقیقا چه گفت؟
اول وقتی رسید، از آنجا با ما تماس گرفت. ما هم داشتیم با او هماهنگ میکردیم که چه زمانی به اصفهان برگردیم. اینکه آیا امشب میرسیم یا صبح زود برگردیم. راجع به این مسائل صحبت کردیم و او گفت برود خریدش را بکند و زود برگردد. در اولین تماس، صدای همهمه میآمد. مشخص بود که در خیابان است. تا اینکه ساعت یک ربع به 10 تماس گرفت و گفت که دارد برمیگردد. این بار صدای همهمه نمیآمد. انگار سوار تاکسی شده بود.
*به کسی مظنون نیستید؟
تمام دوربینهای مداربسته آن محل را بررسی کردیم. دوربینها نشان میدهد که سما به تنهایی از خیابان گذشته و وارد پاساژ میشود. انگار یک نفر او را تعقیب میکند. حتی وقتی سما وارد یک مغازه میشود، او میایستد و داخل مغازه را نگاه میکند. تا یک مسافتی هم دنبالش میرود و دیگر دوربینها قطع میشود، اما نمیدانیم او چه کسی است. حتی نمیدانیم دستگیر هم شده یا نه؛
*تا الان کسی هم به عنوان مظنون دستگیر شده؟
بله. انگار دو سه نفر را دستگیر کردند. ولی اصلا به ما اطلاعات نمیدهند. نمیدانیم این افراد چه کسانی هستند. فقط میدانم یک نفر از آنها همان راننده تاکسی است که سما را به معالیآباد شیراز برده بود. گویا از او تحقیق میکنند که ببینند دوباره همان فرد، او را بازگردانده یا نه. در کل هنوز هیچ چیزی مشخص نیست. البته پلیس آگاهی در این زمینه زحمت زیادی میکشد و به صورت جدی پیگیر این ماجراست.
*یعنی هیچ آثار یا سرنخی هم پیدا نشده است؟
نه اصلا. هیچ سرنخی در دست نیست. سما تا زیر پل معالیآباد میرود و دیگر هیچ نشانهای از او یافت نمیشود.
*سما با فردی در ارتباط نبود یا خواستگاری که به او مظنون شوید؟
او یک خواستگار دارد که اصلا در ایران نیست. الان هم حال او از همه ما بدتر است. مطمئنیم که کار او نیست. سما با هیچ فرد دیگری در ارتباط نبود.
*امکانش نیست که خودش به جایی رفته باشد؟
سما چنین دختری نبود. او با خانواده رابطه صمیمی داشت. حتی اگر با پسری آشنا میشد بهخصوص به مادرم بلافاصله اطلاع میداد. اصلا اینطور نبود که در خانه محدود باشد یا با کسی اختلاف داشته باشد. او حتی اگر نیمساعت هم میخواست بیرون برود، خودش اطلاع میداد. امکان ندارد خودش جایی رفته باشد. چون حتی اگر به فرض که رفته باشد، آخرین بار چرا تماس گرفت و گفت که یک ربع دیگر میرسد. چرا در شیراز باید برود و دیگر برنگردد. آن هم شبی که قرار بود به اصفهان برگردیم. برای همین اصلا احتمالش نیست که خودش جایی رفته باشد.
*آخرین بار چه لباسی پوشیده بود؟
یک سارافون مشکی همراه با مانتوی مشکی، روسری سبز و سفید و یک کیف سفید هم داشت.
*خواهرتان درس میخواند؟
بله. سال سوم رشته روانشناسی تربیتی بود.
*شما چند خواهر و برادر هستید؟
ما دو خواهریم و یک برادر کوچکتر هم داریم. من ازدواج کردم. سما به همراه برادرم با خانواده زندگی میکرد.
*الان حال و روز خانواده چطور است؟
همه نابود شدهایم. هر روز اشک میریزیم. مادر و پدرم دیگر توانی برایشان نمانده است. امید دارند و چشم انتظارند که شاید خبری از سما شود. دیگر نمیدانیم باید چکار کنیم. من خودم هرجایی که فکرش را کنید رفتم و گشتم. 45 روز تمام در شیراز ماندم. هر روز و هر شب از خانه بیرون میزدیم و در جستوجوی سما بودیم. وجببهوجب شیراز را گشتیم. ولی هیچ خبری نیست.
*سما رفته بود چه چیزی بخرد؟
میخواست قبل از برگشت به اصفهان چند وسیله شخصی بگیرد. مثلا یک گوشواره کوچک داشت، رفت آن را عوض کند.
*طلا هم همراهش بود؟
نه. ولی بدلیجاتی که شبیه به طلا باشد زیاد داشت.
*الان درخواست شما چیست؟
اینکه مردم و هنرمندان کمکمان کنند تا سما را پیدا کنیم. مگر میشود که هیچ خبری از او نباشد. ما داریم دیوانه میشویم. هیچ آثاری از او نیست. حداقل پلیس تصاویر دوربینهای ماهوارهای را بررسی کند. هر هزینهای هم داشته باشد خودمان پرداخت میکنیم. فقط از این وضعیت خلاص شویم. ما 45 روز است که زندگی نداریم و حالمان خوش نیست.