برچسب: خیانت به همسر

  • شلاق و کار در خانه سالمندان؛ مجازات زن خیانتکار/ پیامک هایی که متهم را لو داد

    شلاق و کار در خانه سالمندان؛ مجازات زن خیانتکار/ پیامک هایی که متهم را لو داد

     

     پرونده اتهامی این زن یک سال قبل به جریان افتاد و مردی جوان علیه همسرش به نام خوشچهره شکایت کرد و مدعی شد خوشچهره به او خیانت کرده است.

    این مرد گفت: من سال‌هاست با همسرم زندگی می‌کنم و دو فرزند داریم. مدتی قبل خوشچهره به من گفت وضعیت کاری‌اش تغییر کرده و از این به بعد باید چند ساعت بیشتر سر کار بماند. من هم حرفش را باور کردم تا اینکه به‌ صورت کاملا اتفاقی متوجه شدم او به من خیانت می‌کند.
    این مرد گفت: یک روز چندین پیامک پشت سر هم برای همسرم آمد. همسرم دستشویی بود و تا به گوشی برسد زمان برد. وقتی من به سمت گوشی رفتم تا ببینم چه کسی است که این‌طور پشت سر هم پیامک می‌فرستد همسرم از دستشویی بیرون آمد و سراسیمه به سمت گوشی رفت. من به رفتار او شک کردم و پرسیدم چه کسی پشت سر هم پیامک می‌دهد. جواب داد یکی از همکارانش سؤال کاری داشت. من مطمئن بودم برای سؤال کاری کسی سراسیمه نمی‌شود. به همین خاطر تصمیم گرفتم همسرم را زیر نظر بگیرم. چند باری او را تعقیب کردم و متوجه شدم او با یکی از مردان فامیل قرار می‌گذارد. من از هر دو آنها شکایت دارم.

    شلاق و کار در خانه سالمندان؛ مجازات زن خیانتکار/ پیامک هایی که متهم را لو داد
    با شکایت این مرد، زن جوان و مردی که گمان می‌رفت با او رابطه داشته باشد، احضار شدند. زن همه چیز را انکار کرد و مدعی شد ارتباطی بین آنها نبوده است. مرد نیز این اتهام را رد کرد؛ اما شوهر خوشچهره از دادگاه خواست تا تلفن همراه همسرش بررسی شود. او گفت اطمینان دارد رابطه‌ای وجود دارد و آنها سعی می‌کنند موضوع را پنهان کنند. دادگاه با توجه به شواهد موجود و چند پیامک که شاکی مدعی بود وجود دارد، تلفن همراه زن را مورد بررسی قرار داد و مشخص شد خوشچهره با دیگر متهم پرونده رابطه داشته است و عکس‌های خصوصی او را در گوشی‌اش دارد.
    خوشچهره بعد از برملاشدن این رابطه گفت: من و همسرم با هم اختلافات زیادی داشتیم و من از زندگی با او راضی نبودم. سالار فامیل شوهرم بود و من از وقتی عروس خانواده شدم، او را می‌شناختم. در رفت‌وآمدهایی که با هم داشتیم بیشتر با او آشنا شدم و نسبت به او وابستگی پیدا کردم. من سالار را دوست نداشتم اما چون از طرف شوهرم هیچ حمایتی نمی‌شدم و محبتی نمی‌دیدم به سمت این مرد کشیده شدم.
    متهم گفت: من از ابتدای ازدواجم کار کردم، شوهرم پول من را جمع کرد و خانه و ماشین خرید اما همه را به نام خودش کرد؛ البته به صورت قول‌نامه‌ای سه دانگ خانه را به من داد و حالا برای اینکه همین سه دانگ از خانه هم سهم من نباشد از من شکایت کرده است. در تمام این سال‌ها خرج زندگی را من می‌دادم و شوهرم کاری نمی‌کرد. حالا هم می‌خواهد به من مهریه ندهد درحالی‌که ارتباط من و سالار یک ارتباط ساده بود. من بودم که اول درخواست طلاق دادم و حالا شوهرم می‌خواهد همه چیز را به نفع خودش عوض کند.
    سپس متهم دیگر این پرونده در جایگاه قرار گرفت. او ادعا کرد قرارهای ملاقاتش با خوشچهره یک قرار ساده بوده و او هیچ نظری به این زن نداشته است.

    شاکی پرونده این حرف‌ها را رد کرد و گفت : این زن 16 سال با من زندگی کرد و هر بار با تهدید به طلاق سعی کرد چیزی از من بگیرد. من هم اوایل به حرفش توجه می‌کردم اما بعد دیگر توجهی نداشتم چون می‌دانستم نمی‌خواهد طلاق بگیرد. رابطه ما به‌ خاطر کارهایی که همسرم می‌کرد، سرد بود. ضمن اینکه رابطه این دو یک رابطه دوستانه و ساده نبوده است؛ مدارک داخل پرونده نشان می‌دهد این دو چند سال با هم رابطه داشته و به من خیانت کرده‌اند.
    با پایان گفته‌های متهمان و شاکی پرونده با توجه به عکس‌ها و متن پیام‌هایی که متهمان ردوبدل کرده بودند، هر دو به شلاق محکوم شدند.

    شعبه 12 دادگاه کیفری استان تهران همچنین زن جوان را به دلیل خیانتی که مرتکب شده و با توجه به ابعاد کاری که انجام داده بود به دو سال کار اجباری به‌ صورت سه روز در هفته و هر روز شش ساعت در آسایشگاه سالمندان محکوم کرد. مرد جوان نیز علاوه بر شلاق به دو سال تبعید نیز محکوم شد.

    23302

    منبع: خبر آنلاین

  • شوهرم با حضور در کلاسهای طب سنتی با دختری دوست شد و به من خیانت کرد

     

    . این زن جوان که دستان دختر و پسر خردسالی را نیز در دست می‌فشرد، درباره ماجرای تلخی که زندگی اش را در آستانه نابودی قرار داده است، به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: دوران کودکی و نوجوانی ام را در یکی از شهرهای استان خوزستان گذراندم و تا کلاس دوم دبیرستان درس خواندم، اما به دلیل این که علاقه زیادی به درس و مدرسه نداشتم، در همان سال ترک تحصیل کردم و در کنار مادرم به امور خانه داری پرداختم تا این که چند سال بعد یکی از دوستان برادرم که به منزل ما رفت و آمد داشت، از من خواستگاری کرد.

    مهسا: شوهرم به من خیانت کرده؛شرط جدا شدنم این است که جشن طلاق بگیرم/وحید: خودش پای سحر را به خانه باز کرد

    اگرچه «آرش» مورد تایید برادرم بود، اما باز هم پدرم تحقیقاتی را درباره او و خانواده اش انجام داد و ما ۱۴ سال قبل به صورت سنتی ازدواج کردیم. سال‌های اول زندگی مشترک مان خیلی عاشقانه و صمیمی سپری شد و با به دنیا آمدن دختر و پسرم زندگی ما صفای دیگری پیدا کرد.
    مدتی بعد خانواده ام بعد از بازنشستگی پدرم، به مشهد مهاجرت کردند و من در خوزستان ماندم چرا که همسرم فروشگاه داروهای گیاهی داشت و من هم با او همراهی می‌کردم. اما از حدود شش سال قبل سرنوشت من به گونه‌ای دیگر رقم خورد و زندگی ام در آستانه فروپاشی قرار گرفت.رفتار آرش به طور ناگهانی تغییر کرد به طوری که به شدت پرخاشگر شده بود و با هر بهانه‌ای این زندگی عاشقانه را زیر سوال می‌برد و با من به مشاجره می‌پرداخت. آن روزها خیلی تلاش کردم تا ریشه این تغییر رفتار همسرم را پیدا و به خاطر زندگی ام و فرزندانم مشکل به وجود آمده را حل کنم، اما هیچ گاه موفق نشدم. به آرش پیشنهاد دادم تا به یک مشاوره خانواده مراجعه کنیم، اما او زیر بار نمی‌رفت و مدعی بود زندگی خوبی دارد. برای حفظ زندگی ام دست به دامان بزرگ‌ترها و بستگان نزدیک آرش شدم، ولی باز هم فایده‌ای نداشت.

    حتی زمانی که دست پسرم شکست او همچنان نسبت به من و فرزندانش بی تفاوت بود تا این که بالاخره سه سال قبل فهمیدم او در کلاس‌های خواص گیاهان دارویی که توسط یکی از استادان معروف طب سنتی برگزار می‌شد، با دختری آشنا شده است و با یکدیگر ارتباط برقرار کرده اند. وقتی ماجرای خیانت همسرم فاش شد دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و به همراه فرزندانم نزد خانواده ام بازگشتم. او هم با همان دختر در شهرستان زندگی می‌کند و سراغی هم از فرزندانش نمی‌گیرد. حالا هم مهر و علاقه اش از دلم بیرون رفته است و قصد دارم با گرفتن حق و حقوقم از او طلاق بگیرم تا فرزندانم را خودم بزرگ کنم .

    منبع: خبر آنلاین

  • مهسا: شوهرم به من خیانت کرده؛شرط جدا شدنم این است که جشن طلاق بگیرم/وحید: خودش پای سحر را به خانه باز کرد

    مهسا: شوهرم به من خیانت کرده؛شرط جدا شدنم این است که جشن طلاق بگیرم/وحید: خودش پای سحر را به خانه باز کرد

     

    مهسا جواب داد: جناب قاضی من تحت تأثیر فضای مجازی و داستان‌های خیالی نبوده و نیستم. من خواسته‌ام برگزاری جشن طلاق است تا فردا بعد از جدایی‌مان خانواده وحید به دوستان و فامیل‌هایشان نگویند که من مشکلی داشتم. من می‌خواهم در آن جشن دست خیانتکار او را برای همه اقوامشان باز کنم و بدانند که من در این ماجرا بی‌تقصیرم.

    قاضی پرسید واضح‌تر صحبت کن. مگر همسرت چه خیانتی به تو کرده که نمی‌توانی بدون جشن طلاق او را رها کنی؟

    مهسا گفت: چند سال پیش در یک میهمانی وحید را دیدم. از آنجا که جوان خوش‌قیافه و خوش‌تیپی بود به او علاقه‌مند شدم و پس از آنکه درخواست دوستی داد پذیرفتم. بعد از ۲ ماه نامزد کردیم و۶ ماه بعد هم عروسی گرفتیم. اما بعد از ۳ سال متوجه موضوعی شدم که هیچ وقت انتظارش را از کسی که مدعی بود عاشقانه دوستم دارد نداشتم. چند ماه پیش وقتی تلفن همراهش را نگاه می‌کردم متوجه پیامک‌های احساسی او با یکی از دوستانم شدم. با وجود انکارش وقتی بیشتر حواسم را جمع کردم دیدم ظاهراً این آقا به سحر که دوست مشترک من و خواهرش است، علاقه‌مند شده و فراموش کرده که من همسرش هستم. حالا هم نمی‌خواهم مانع ارتباط او با دوستم شوم، اما می‌خواهم در ازای بخشش مهریه‌ام که ۸۰۰ سکه بهار آزادی است جشن طلاق بگیرم و به اقوام و دوستان این آقا بگویم که او را بشناسند و بدانند که یک خائن است!

    مهسا: شوهرم به من خیانت کرده؛شرط جدا شدنم این است که جشن طلاق بگیرم/وحید: خودش پای سحر را به خانه باز کرد

    در همین لحظه وحید با لحنی طلبکارانه گفت: جناب قاضی دروغ می‌گوید. من هیچ ارتباطی با سحر نداشتم و برایش سوء‌تفاهم شده. من فقط احساساتم را برایش بیان کردم وگرنه هیچ علاقه‌ای به او ندارم. من زندگی‌ام را دوست دارم و به هیچ وجه حاضر به طلاق دادن همسرم نیستم. اصلاً نمی‌دانم جشن طلاق چه صیغه‌ای است.

    قاضی رو به وحید کرد و گفت: شما همیشه احساساتت را به دیگران در قالب علاقه مندی ابراز می‌کنی؟

    وحید جواب داد: اصلاً تقصیر خودش است. این خانوم اصلاً به من توجهی نمی‌کند و به جای اینکه به من و زندگی‌مان تمرکز کند همه فکرش رفتن به کلاس‌ها و برنامه‌هایی است که با دوستانش گذاشته. اصلاً چرا وقتی چند ماه سحر به خانه ما می‌آمد و جلوی خودش به من محبت می‌کرد، اعتراضی نداشت. حالا با چند تا پیامک من خائن شدم؟ اگر سحر مشکلی داشت چرا گذاشت به خانه مان رفت و آمد کند. بعد هم مقصر من نیستم مقصر تویی که به من توجه نکردی و حالا هم ما را در مسیر جدایی قرار دادی.

    مهسا که در حال گریه کردن بود با دستمالی چشم هایش را پاک کرد و گفت: جناب قاضی ارتباط وحید با سحر آنقدر عمیق شده که همه نزدیکانمان فهمیده‌اند. او آبروی من را جلوی خانواده‌ام برده و دوست ندارم حتی یک لحظه با او زیر یک سقف زندگی کنم.

    وحید در پاسخ به مهسا گفت: هر کاری می‌کنم، اما جشن طلاق نمی‌گیرم.

    مهسا جواب داد: تو خیانت کردی و باید تاوانش را بدهی. یادت نرفته که پدرت پرداخت مهریه‌ام را ضمانت کرده و اگر مجبور شوم خانه پدرت را به جای مهریه می‌گیرم. پس یا به خواسته‌ام توجه کن یا تا ریال آخر مهریه‌ام را از تو و پدرت می‌گیرم.

    در این لحظه قاضی زوج جوان را به آرامش دعوت کرد و گفت: فکر می‌کنم شما به چند جلسه مشاوره نیاز دارید تا ببینم مشکلتان با مشاوره حل خواهد شد یا راه چاره‌ای ندارید.

    23302

    منبع: خبر آنلاین

  • مرد همسرکش: زنم با مرد کابینت ساز رابطه داشت/ توی چشمهایم نگاه کرد و گفت دوستم ندارد

    مرد همسرکش: زنم با مرد کابینت ساز رابطه داشت/ توی چشمهایم نگاه کرد و گفت دوستم ندارد

     

    با انتقال جسد به پزشکی قانونی، حسن متهم به قتل مورد بازجویی قرار گرفت و در تشریح ماجرا گفت: چند ماه پیش خانه‌ای خریدم اما کابینت نداشت. شخصی برای ساختن کابینت به خانه‌مان آمد پس از اتمام کار در حالی که فکر می‌کردم دیگر در زندگی‌مان دغدغه‌ای نداریم متوجه تغییر رفتار همسرم شدم و به او شک کردم.

    هربار که در این باره با او حرف می‌زدم مینا قضیه را انکار می‌کرد و می‌گفت که خیالاتی شده‌ام اما همیشه تلفنش اشغال بود و ادعا می‌کرد که با خواهر و مادرش حرف می‌زند تا اینکه یک روز وقتی به خانه آمدم او با ترس و نگرانی تلفنش را برداشت و همه پیامک‌هایش را پاک کرد و بعد هم شخصی پشت سرهم با او تماس می‌گرفت و مینا هم تلفنش را قطع می‌کرد. با اصرار تلفنش را گرفتم و به آن شماره زنگ زدم و متوجه شدم که آن شخص همان کابینت‌سازی است که به خانه ما آمده بود.

    مرد همسرکش: زنم با مرد کابینت ساز رابطه داشت/ توی چشمهایم نگاه کرد و گفت دوستم ندارد

    وی در ادامه افزود: خیلی ناراحت شدم وهمان موقع به همسرم گفتم اگر می‌خواهی می‌توانی از من جدا شوی. او نیز با خونسردی در چشمانم نگاه کرد و گفت مدتهاست دیگر دوستم ندارد و در این چند سال هم فقط من را تحمل کرده است و حالا هم حاضر است به هر قیمتی از من جدا شود. با شنیدن این حرف‌ها در یک لحظه کنترلم را از دست دادم و شالی که سرش بود را دور گردنش پیچیدم و بعد هم سرش را داخل سطل آبی که آنجا بود فرو بردم تا خفه شد. همان موقع پشیمان شدم و سعی کردم او را احیا کنم اما نشد.

    به این ترتیب متهم برای بازسازی صحنه جرم به محل حادثه برده شد و او بار دیگر آنچه رخ داده بود را توضیح داد و گفت: من از کارم پشیمانم. من و مینا همدیگر را دوست داشتیم و زندگی‌مان خوب بود. حتی حاضر بودم او را ببخشم اما همسرم اصلاً پشیمان نبود و خیلی راحت به من گفت که حاضر نیست به زندگی با من ادامه دهد. همین حالا هم دیگر دوست ندارم زندگی کنم و مرگ برایم بهتر از زنده ماندن است. هر مجازاتی که اولیای دم برایم در نظر بگیرند می‌پذیرم. کاش به جای همسرم خودم را می‌کشتم.

    پس از اعترافات متهم و تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و متهم بزودی محاکمه می‌شود.

     

    منبع: خبر آنلاین

  • زن شوهردار خود را مجرد معرفی کرد و با ماهان دوست شد/ ماهان هم شوهر او را کشت

    زن شوهردار خود را مجرد معرفی کرد و با ماهان دوست شد/ ماهان هم شوهر او را کشت

    با حضور مأموران در محل حادثه، جسد به دستور قضائی برای تشخیص هویت به پزشکی قانونی فرستاده ‌و در جریان تحقیقات مشخص شد جنازه متعلق به مردی ۳۰‌ساله به نام مهران است که با ضربات چاقو کشته شده است. به این ترتیب خانواده مهران مورد تحقیق قرار گرفتند.

    زن شوهردار خود را مجرد معرفی کرد و با ماهان دوست شد/ ماهان هم شوهر او را کشت

    همسر ۲۵‌ساله او به نام پروانه گفت: شوهرم پیک‌موتوری است و شب‌ها هم نگهبان خوابگاه دختران بود. او آخرین بار با مرد جوانی قرار ملاقات داشت. مهران آن شب از خانه بیرون رفت تا اینکه جسدش کشف شد. نمی‌دانم چه کسی با چه انگیزه‌ای او را به قتل رسانده است.

    پلیس با ثبت این اظهارات، در بررسی‌های بیشتر به رابطه پنهانی همسر مقتول با مردی به نام ماهان پی برد؛ بنابراین ماهان ۲۹‌ساله تحت تعقیب قرار گرفت و در اسلامشهر بازداشت شد. این مرد وقتی مورد تحقیق قرار گرفت، ابتدا مدعی شد از ماجرای قتل اطلاعی ندارد تا اینکه در بازجویی‌های فنی به ارتکاب جنایت با همدستی یکی از دوستانش به نام سیاوش اعتراف کرد.

    او در شرح ماجرا گفت: مدتی قبل با پروانه در فضای مجازی آشنا شدم. او می‌گفت مجرد و در شبکه بازاریابی هرمی مشغول به کار است. همین باعث شد رابطه ما ادامه داشته باشد تا اینکه به او گفتم مواد مخدر گل مصرف می‌کنم. او اعتراضی نکرد و درباره مصرف گل از من سؤال کرد. این گذشت تا اینکه روزی با هم قرار گذاشتیم و حضوری همدیگر را دیدیم. آن قرار باعث شد به او علاقه‌مند شوم تا اینکه با خانواده‌ام درباره ازدواج با پروانه صحبت کردم.

    متهم ادامه داد: خانواده‌ام مخالفتی نکردند تا اینکه روزی پروانه تماس گرفت و گفت درباره خودش دروغ گفته و متأهل است و دو فرزند دارد. از شنیدن این حرف شوکه شدم، به‌ همین‌ دلیل به دیدنش رفتم و با او دراین‌باره صحبت کردم که پروانه گفت شوهرش معتاد است و قصد دارد از او جدا شود. چند روزی که گذشت، پروانه به دیدنم آمد و پیشنهاد داد شوهرش را به قتل برسانیم. از آنجا که قصد داشتم با او ازدواج کنم این پیشنهاد را قبول کردم.
    متهم درباره نحوه ارتکاب قتل گفت: آن روز طبق نقشه با شوهر پروانه تماس گرفتم و از او خواستم تا بسته‌ای را به محلی در نزدیکی کوره آجرپزی ببرد. سپس همراه دوستم، سیاوش، به آن محل رفتیم. وقتی مقتول به آنجا آمد، جلو رفتم و گفتم مأمور پلیس و از اقوام همسرش هستم. بعد با او صحبت کردم تا قانع شود پروانه را طلاق بدهد؛ اما او قبول نکرد و کار به درگیری کشید. آنجا بود که با چاقو چند ضربه به او زدم. مقتول قصد فرار داشت که دوستم هم با چاقو چند ضربه زد. وقتی مقتول روی زمین افتاد، با سیاوش فرار کردیم.

    با اقرارهای متهم، دوستش نیز بازداشت شد. پس از اعتراف دو متهم، همسر مقتول بار دیگر مورد تحقیق قرار گرفت. او گفت: متهم دروغ می‌گوید. او خودش طراح نقشه بوده است.

    با درخواست قصاص از سوی اولیای‌ دم، ماهان و سیاوش به اتهام مشارکت در قتل و زن جوان نیز به اتهام معاونت در قتل راهی زندان شدند و پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

    در جلسه رسیدگی به این پرونده، ابتدا نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و خواستار صدور حکم قانونی برای هر سه متهم شد. در ادامه اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند.پدر مقتول به‌عنوان قیم نوه‌اش هم درخواست صدور حکم قصاص کرد.

    وقتی نوبت به متهمان رسید، در ابتدا ماهان در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: قرار بر قتل نبود. همان‌طور که در بازجویی‌ها گفتم، من عاشق پروانه شدم و وقتی فهمیدم او شوهر دارد، دیگر کار از کار گذشته بود؛ عاشقش شده بودم. قرار شد با شوهر پروانه صحبت کنم و از او بخواهم پروانه را طلاق بدهد. قرار بود خودم را پلیس معرفی کنم و بگویم می‌دانم اعتیاد دارد و اگر پروانه را طلاق ندهد، کاری می‌کنم زندانی شود؛ اما مرد جوان قبول نکرد و کار به درگیری کشید. وقتی با هم درگیر شدیم، من او را زدم. پروانه از این موضوع خبر نداشت و دراین‌باره دروغ نمی‌گوید.

    سپس متهم دیگر پرونده که با ماهان همدست بود، در جایگاه قرار گرفت. او نیز اتهام را قبول کرد و گفت: من و دوستم با هم این ضربات را زدیم. اول ماهان ضربه‌ها را وارد کرد و بعد هم من به مقتول چند ضربه زدم.

    وقتی نوبت به پروانه رسید، او اتهام معاونت در قتل را رد کرد و گفت: وقتی ازدواج کردم فهمیدم شوهرم مواد می‌کشد. او اعتیاد داشت و نسبت به من هم علاقه‌ای نشان نمی‌داد. بیشتر ساعات روز را بیرون از خانه بود. من با ماهان دوست شده بودم. قبول دارم اشتباه کردم که وارد این رابطه شدم، اما طراح نقشه قتل شوهرم نبودم. ماهان به من گفت با شوهرم تماس می‌گیرد و با او پشت کوره‌های آجرپزی قرار می‌گذارد تا با او درباره طلاق من صحبت کند و بگوید می‌داند او معتاد است. آن‌طور که ماهان به من گفته بود، قرار بود او با شوهرم تماس بگیرد و بگوید یک بسته دارد و از او بخواهد بسته را برایش به آدرسی ببرد. ماهان با شوهر من پشت کوره‌های آجرپزی قرار گذاشته بود. در واقع به بهانه اینکه باید بسته‌ای را جابه‌جا کند، او را به محل کشانده و بعد هم او را به قتل رسانده بود. من از این ماجرا اصلا خبر نداشتم و بعد از پیداشدن جسد شوهرم فهمیدم او کشته شده است. من می‌خواستم طلاق بگیرم، اما هرگز راضی به مرگ پدر فرزندم نبودم. از هیچ‌چیز هم خبر نداشتم و فقط شماره همسرم را به ماهان دادم.

    بعد از گفته‌های متهمان و وکلای آنها، قضات شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.

    23302

    منبع: خبر آنلاین

  • محاکمه دوباره زن خیانتکار به اتهام همدستی در قتل شوهر

    محاکمه دوباره زن خیانتکار به اتهام همدستی در قتل شوهر

    محاکمه دوباره زن خیانتکار به اتهام همدستی در قتل شوهر

    صاحبخانه که مأموران را با خبر کرده‌بود، در توضیح گفت: «چند ماه قبل این ویلا را خریده بودم و می‌خواستم در حیاط آن استخر بسازم. امروز کارگرها در حال کندن باغچه حیاط بودند که با اسکلت یک انسان روبه‌رو شدند و آنرا بیرون کشیدند.» با انتقال بقایای جسد به پزشکی قانونی، در روند تحقیقات، مشخص شد سال‌۹۲ زن صاحبخانه مأموران را از ناپدید شدن شوهر ۴۰‌ساله‌اش به نام فرشید باخبر کرده بود، اما ردی از آن مرد به دست نیامده بود.همچنین مشخص شد همسر فرشید که فریبا نام داشت بعد از فروش ویلا با مرد جوانی به نام شاهین ازدواج کرده و در شهرستان همدان صاحب یک فرزند شده‌اند.

    با بدست آمدن این اطلاعات فریبا بازداشت شد و مورد تحقیق قرار گرفت تا اینکه به قتل شوهر سابقش با همدستی شاهین اعتراف کرد و گفت: «شوهرم مرد بداخلاقی بود. از او دو فرزند داشتم تا اینکه آخرین بار وقتی با هم درگیر شدیم شاهین برای میانجیگری به خانه‌مان آمد و با شوهرم درگیر شد. در آن درگیری من دهان شوهرم را گرفتم و شاهین با چاقو او را زد. سپس جسد را در باغچه خانه دفن کردیم و بعد از ازدواج با شاهین به همدان رفتیم.»

    بعد از این توضیحات، شاهین نیز بازداشت شد و با اقرار به جرمش گفت: «فریبا دوست صمیمی خواهرم بود. آخرین بار او به خواهرم زنگ زد و کمک خواست. این شد که برای وساطت به خانه آن‌ها رفتم. مقتول چاقو در دست داشت به همین خاطر چاقویی از اپن آشپزخانه برداشتم و یک ضربه زدم.»

    دو متهم در شعبه دهم محاکمه شدند و با درخواست اولیای‌دم شاهین به قصاص و فریبا از اتهام معاونت در قتل تبرئه و به حبس محکوم شد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد و با تأیید حکم قصاص شاهین، حکم تبرئه زن جوان نقض و پرونده بار دیگر به همان شعبه فرستاده شد.

    بنابراین پرونده برای دومین بار روی میز هیئت قضایی همان شعبه قرار گرفت، اما زن جوان که با قرار وثیقه آزاد بود در دادگاه حاضر نشد. به این ترتیب هیئت قضایی جلسه را به تاریخ دیگری موکول کرد جلسه با حضور متهم برگزار شود.

    17302

    منبع: خبر آنلاین

  • سناریوی زن دروغگو برای قتل شوهر/ او با همدستی خواستگار سابقش جنایت کرد

    سناریوی زن دروغگو برای قتل شوهر/ او با همدستی خواستگار سابقش جنایت کرد

    سناریوی زن دروغگو برای قتل شوهر/ او با همدستی خواستگار سابقش جنایت کرد

    موضوع این حادثه بلافاصله به اورژانس و پلیس گزارش شد و مرد جوان به نام یاشار به بیمارستان منتقل شد. اما ساعاتی بعد، شدت جراحات وارده مرگ یاشار را رقم شد.

    قاتل نامرئی
    وقتی بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم به محل قتل رفتند در تحقیقات اولیه، منیژه همسر یاشار به مأموران گفت: صبح همسرم خواب بود که برای خرید خانه را ترک کردم. بعد از اینکه برگشتم با یاشار درحالی که چاقو خورده بود مواجه شدم. هر چه از او پرسیدم چه کسی این بلا را سرت آورده او فقط ناسزا می‌گفت. نمی‌دانم چه کسی او را به قتل رسانده و زمانی که من از خانه خارج شده و به خانه برگشتم کسی را ندیدم. من و یاشار زندگی خوبی داشتیم و نمی‌دانم چه کسی شوهرم را به قتل رسانده است.

    در حالی که زن جوان چنین ادعایی داشت، مأموران در تحقیقات میدانی دریافتند که منیژه و شوهرش باهم اختلاف داشته‌اند. اختلاف زوج جوان و ادعای او برای بی‌اطلاعی از عامل جنایت شک مأموران را به همسر مقتول برانگیخت. در تحقیقات از همسایه‌ها نیز آن‌ها ادعا کردند که بارها صدای درگیری و جر و بحث زوج جوان را شنیده‌اند.

    دومین ادعا
    مدارک و دلایل حکایت از آن داشت که زن جوان در این جنایت دست دارد و به دستور بازپرس جنایی منیژه بازداشت شد. زن جوان که دچار تناقض گویی شده بود این بار ادعای دیگری مطرح کرد: من واقعیت را به شما نگفته‌ام، زمانی که این اتفاق افتاد من داخل اتاق بودم و یاشار در سالن پذیرایی خوابیده بود که ناگهان صدای فریاد او را شنیدم. خودم را به پذیرایی رساندم که او را خونین دیدم. از او پرسیدم کار چه کسی بود، گفت فرهاد او را با چاقو زده است. زن جوان ادامه داد: فرهاد، خواستگار سابق من بود، اما خانواده‌ام با ازدواج ما مخالفت کردند من همسر یاشار شدم. چند وقت قبل فرهاد با من تماس گرفت و من هم با او درددل کردم، تصور می‌کنم درد دل هایم باعث شده که کینه همسرم را به دل بگیرد و روز حادثه بدون اینکه به من بگوید وارد خانه ما شده و او را به قتل برساند.

    دستگیری در شهرستان
    با اطلاعاتی که زن جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد، دستور بازداشت فرهاد صادر شد. بررسی‌ها نشان می‌داد که فرهاد از تهران خارج شده و کسی از او خبری ندارد. بدین ترتیب پاتوق‌ها و محل‌هایی که احتمال می‌رفت فرهاد در آن تردد داشته باشد زیر نظر گرفته شد. در ادامه بررسی‌ها، مخفیگاه فرهاد در یکی از شهرستان‌های شمال شرقی کشور شناسایی شد وکارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت با هماهنگی قضایی راهی شهر مورد نظر شده و صبح دوشنبه ۱۲ آبان، مرد جوان را دستگیر کردند. متهم جوان پس از دستگیری به قتل اعتراف کرد، او برای تحقیقات به دستور بازپرس جنایی به پایتخت منتقل شد.

    گفتگو با همسر مقتول

    چرا نقشه قتل شوهرت را کشیدی؟‌
    نمی‌خواستم او کشته شود، فقط می‌خواستم کمی تنبیه شود او به من خیانت می‌کرد و هربار که مچش را می‌گرفتم قول می‌داد دیگر این کار را نکند، اما فایده نداشت او پارکت کار بود و درآمدش بد نبود، من مشکل مالی را می‌توانستم تحمل کنم، اما خیانت را نمی‌شد تحمل کرد.

    پس خودت چرا خیانت کردی؟
    من قصدم خیانت نبود. فرهاد خواستگار سابقم بود و بعد از ازدواج هم از او خبری نداشتم. نمی‌دانم شماره تلفنم را از کجا آورده بود که با من تماس گرفت. من هم که از شوهرم ناراحت بودم با او درددل کردم. وقتی برای فرهاد مشکلاتم را گفتم، پیشنهاد داد که از یاشار جدا شوم، اما یاشار مرا طلاق نمی‌داد. بعد تصمیم به قتل گرفت و گفت بعد از کشتن یاشار باهم ازدواج می‌کنیم. اما من دلم نمی‌خواست با او ازدواج کنم و دلم هم نمی‌خواست که همسرم را به قتل برساند.

    روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
    از قبل با فرهاد هماهنگ کرده بودم. زمانی که یاشار خواب بود در را برایش باز کردم و او به پشت بام رفت و آنجا مخفی شد. چند دقیقه‌ای که گذشت، وقتی مطمئن شدم کسی در راه پله‌ها نیست و یاشار هم هنوز خواب است، در پشت بام را باز کردم و به فرهاد گفتم وارد خانه شود. او هم بعد از ورود با چاقو به یاشار که خواب بود حمله کرد. بعد از فرار فرهاد، شروع به داد و فریاد کردم.

    چرا از اول این موضوع را نگفتی؟
    فکر نمی‌کردم راز این جنایت برملا شود و به من شک کنند.

    23302

    منبع: خبر آنلاین