برچسب: خیانت

  • قتل هولناک زن شیرازی به‌دست شوهرش: خیانت، انتقام، و ۴۵ روز دروغ

    قتل هولناک زن شیرازی به‌دست شوهرش: خیانت، انتقام، و ۴۵ روز دروغ

    در شیراز، پرونده‌ای تکان‌دهنده از خیانت، خشونت خانگی و جنایتی هولناک، جامعه را در بهت فرو برده است. حمیرا فاضل‌منش، زنی جوان و مادر یک کودک ۱۱ ساله، قربانی بی‌رحمی همسرش شد. این گزارش، روایت تلخ این جنایت و ۴۵ روز فریبکاری پس از آن را از زبان مقامات و نزدیکان قربانی بازگو می‌کند.

     

    به گزارش پایگاه خبری رسا نشر، این جنایت در شعبه پنجم پلیس آگاهی شیراز در حال پیگیری است و تحقیقات نشان می‌دهد حمیرا پس از افشای خیانت همسرش و شکایت از او، در تاریخ اول مرداد ۱۴۰۴ به قتل رسیده است.

    متهم، پس از قتل، جسد همسرش را ۲۴ ساعت در صندوق عقب خودرو نگه‌داشته و در سطح شهر تردد کرده است. سپس، پیکر حمیرا را در بیابان‌های اطراف شیراز دفن کرده و حدود ۵۰ روز با دروغ و فریب، ادعا کرده بود که همسرش فرار کرده است. او حتی با حضور در محل کارش و پیگیری ظاهری پرونده، تلاش می‌کرد تا توجه‌ها را از خود دور کند، اما سرانجام با لو رفتن رفتارهای مشکوکش، دستگیر و به قتل اعتراف کرد. متاسفانه، به دلیل گذشت زمان، تنها بقایای استخوانی از پیکر حمیرا باقی مانده است.

    روایت برادر مقتول از قتل و پیامدهای آن

    برادر حمیرا با چشمانی اشک‌بار از ۱۶ سال زندگی خواهرش با همسرش می‌گوید، زندگی‌ای که حاصلش پسری ۱۱ ساله بود و ظاهراً هیچ مشکلی نداشت، تا اینکه پای یک زن دیگر به میان آمد. او ادامه می‌دهد: «ماجرا، شروع به ارتباط با زنی اهل اصفهان کرد، آن زن هم شوهر و بچه داشت، اما ماجرا برای هر دو نفر مهم نبود. شوهر خواهرم بعد از مدتی وقتی شروع به کار کرد، تمامی درآمدش را خرج آن زن میکرد. وقتی حمیرا به خیانت شوهرش پی برد، علیه او و آن زن شکایت کرد. شاهرخ (قاتل) او را تهدید به مرگ کرد. وقتی خواهرم از موضوع شکایت خود به شاهرخ گفت او تصمیم گرفت خواهرم را بکشد. از همان روز اول مرداد که خواهرم ناپدید شد، هیچ خبری از او نبود. ۴۵ روز گذشت تا اینکه فهمیدیم جسدش را در اطراف نیروگاه برق دفن کرده بود. وقتی جسد را پیدا کردند چیزی جز استخوان باقی نمانده بود. هنوز هم جسد را تحویل ما نداده‌اند.»

    برادر حمیرا همچنین توضیح می‌دهد که چگونه دستگیری قاتل اتفاق افتاد: «روز یکشنبه هفته گذشته – ۷ شهریور ماه – با گرفتن کردن حساب خواهرم متوجه انتقال ۱۰ میلیون پول به حساب همسرش شدند. برای همین او را به کلانتری احضار کردند. همین کافی بود تا زیر فشار بازجویی اعتراف کند.»

    وی درباره سرنوشت فرزند حمیرا نیز می‌گوید: «گفت؟ پیش مادر همسر خواهرم است. چندین بار او را به کلانتری بردند. او فقط گفته است که مادرم طلاهای مادرم را برداشته است. اتفاقاً در زمان این اتفاق چون شب بوده در خانه نبوده است، اما نمیدانم چرا حرف نمیزند.»

    برادر مقتول، با اشاره به نحوه دفن جسد، این‌طور ادامه می‌دهد: «۲۹ ساعت جسد خواهرم را در ماشین نگه داشته بود. به نظر می رسد، برای کندن چاله ای برای دفن جسد از کسی کمک گرفته است. من احساس می کنم او همدستی داشته است.»

    وی در حالی که بغض گلویش را می‌فشارد، می‌افزاید: «تنها خواسته ما اجرای سریع عدالت است. از قوه قضاییه می خواهیم قاتل را هر چه زودتر اعدام کنند. از خواهر چیزی نمانده بود. معلوم نیست چقدر اسید بر روی پیکر خواهرم ریخته بود.»

    این پرونده که بازتاب گسترده‌ای در شیراز داشته، همچنان در پلیس آگاهی در حال رسیدگی است. در این میان، این سوال پیش می‌آید که آیا عدالت می‌تواند التیامی بر زخم‌های عمیق این خانواده باشد؟ آیا کودک ۱۱ ساله، با این داغ سنگین، روزهای آینده را چگونه سپری خواهد کرد؟

  • قتل ناموسی دختر ۱۷ ساله اهوازی به دست پدرش

    قتل ناموسی دختر ۱۷ ساله اهوازی به دست پدرش

    نکته جالب توجه اینکه در برخی از موارد حتی شکایتی از سوی خانواده مقتول مطرح نمی شود و یا به فاصله کمی از طرح شکایت اعلام رضایت می شود. فلذا در اینگونه موارد به لحاظ گذشت شاکی خصوصی مجازات متناسبی که در قانون تعیین شده به طور کامل اجرا نشده و از اینرو از بازدارندگی لازم و کافی برخوردار نخواهد بود.

    قتل ناموسی دختر ۱۷ ساله اهوازی به دست پدرش

    رکنا نوشت: دختر ۱۷ساله اهوازی به دلیل موارد ناموسی توسط پدرش با چاقو به قتل رسید. جنازه این دختر جوان جلوی در خانه شیخ طایفه کشف شد.
    یک منبع آگاه در گفتگوی اختصاصی با رکنا اظهار داشت ساعت ۲۰ غروب روز جمعه ۱۱ آذرماه مردی  ۴۵ ساله اهل و ساکن کوی علوی اهواز با در دست داشتن یک چاقوی خون آلود خود را به یکی از کلانتری های این شهرستان معرفی کرد و  بیان داشت فرزندم به نام معصومه که حدودا ۱۷ساله است را به دلیل مسائل ناموسی با سلاح سرد چاقو به قتل رساندم و در یک ملحفه پیچیدم و در منزل شیخمان واقع در خیابان کردونی انداختم و خودم را به کلانتری معرفی، نمودم.
    بلافاصله متهم دستگیر و مأمورین به محل اعزام گردیده و با جسد بی جان دختر نوجوان مواجهه شدند. پس از حضور قاضی ویژه شعبه قتل جسد دختر ۱۷ساله اهوازی به پزشکی قانونی انتقال یافت و موضوع علت اصلی این قتل وحشتناک به صورت ویژه در دست برسی است.

    قاضی مستشار شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان تهران در رابطه با انگیزه قتل های ناموسی اظهار داشت: دلیل عمده و انگیزه اصلی ارتکاب قتل های ناموسی تحت تاثیر موضوعات مرتبط با مسائل قومیتی و تعصبات قومی و قبیله ای و نیز مباحث اعتقادی و دینی است. بطور کلی این مسئله به شرایط فرهنگی و قومی حاکم بر منطقه و جغرافیای محل وقوع جرم بستگی داشته و با آن ارتباط مستقیم دارد. بنابراین بسته به شرایط فرهنگی و قومی حاکم بر محل وقوع جرم قتل، انگیزه ارتکاب این جرم نیزمنفاوت خواهد بود.

    به طور مثال در مناطقی خاص بر مسائلی ساده نظیر صحبت کردن با نامحرم ولو از طریق تلفن آنهم به قصد آشنایی پیش از ازدواج عکس العمل ها و واکنش های بسیار شدیدی از سوی اطرافیان دختر مشاهده شده که توجیهاتی عمدتا غیرمعقول برای آن ابراز شده از جمله اینکه جهت دفاع از آبرو و حفظ ناموس چنین واکنشی را از خود بروز داده اند.

    زیرا گاها تصورشان بر این است که با عکس العمل های این چنینی و خشونت بار به نوعی اعاده حیث می‌نمایند. اگرچه اینگونه رفتارها به تدریج سیرنزولی به خود گرفته اما متاسفانه گاها همچنان شاهد چنین حوادثی بوده ایم.

    لازم به ذکر است که نوع نگاه به این گونه مسائل در نقاط مختلف با یکدیگر متفاوت است. به گونه ای که در برخی مناطق پایبندی به قانون از اولویت بیشتری برخوردار بوده و نگاه شخصی به موضوع مشاهده نمی شود اما در برخی مناطق برخی افراد خود را در جایگاه مجری قانون قرار داده شخصا مجری حکم صادره از خویش میشوند.

    نکته جالب توجه اینکه در برخی از موارد حتی شکایتی از سوی خانواده مقتول مطرح نمی شود و یا به فاصله کمی از طرح شکایت اعلام رضایت می شود. فلذا در اینگونه موارد به لحاظ گذشت شاکی خصوصی مجازات متناسبی که در قانون تعیین شده به طور کامل اجرا نشده و از اینرو از بازدارندگی لازم و کافی برخوردار نخواهد بود.

    ایشان در رابطه با قوانین مرتبط با موضوع قتل و جنایات عمدی افزود؛ قوانین کیفری موجود قطعا به حد کافی بازدارنده هستند اما مسئله اصلی نگاه متفاوت به موضوع در مناطق مختلف است.در برخی مناطق نگاه سخت گیرانه تری به مسئله دارند و در برخی مناطق نیزمنطقی تربه قضیه نگاه می شودومساله به قانون سپرده میشود؛ که قطعا تصمیم درستی است؛ قانون ازاین حیث نقصی ندارد و متناسب با هر جرم ، مجازات آن را نیزتعیین نموده است. طبق مفاد ماده ۲۹۰ از قانون مجازات اسلامی مصادیق قتل عمد معین شده و مجازات مربوطه (قصاص نفس) بافرض وقوع و اثبات آن اجرا میشود و در ماده ۶۱۲ از قانون تعزیرات نیزجنبه عمومی برای قتل عمدی لحاظ شده تا بازدارندگی آن حفظ گردد.

    قاضی عباس بائی افزود؛ مساله پیشگیری موضوعی فرهنگی بوده مستلزم ایجاد بسترهای مناسب جهت فرهنگ سازی است.لازم است در این خصوص آموزشهای لازم داده شود تا آگاهی بخشی مناسب ایجاد شود. چرا که بسیاری افراد از سر نا آگاهی مرتکب چنین واکنشهای شدیدی می شوند. در برخوردهایی که با چنین افرادی داشته ایم آثار پشیمانی به وضوح در رفتارشان قابل درک و مشاهده بوده است. اما این پشیمانی زمانی حادث می شود که دیگر کار از کار گذشته و دیگر نمی توان کاری انجام داد.

    کاملا واضح و روشن است که آنها به جوانب این مساله آگاهی ندارند و هر زمانی که افراد خود بخواهند مجری قانون شوند چنین حوادث تلخی را شاهد خواهیم بود. بنظر میرسد که با آگاهی بخشی و دادن آموزش های لازم گام های موثری در پیشگیری از اینگونه حوادث تلخ برداشته خواهد شد. رسیدن به این هدف به برداشتن گامهای اساسی نیازمند است. در حالیکه ما معمولادر باره این موضوعات کمتر صحبت میکنیم و کمتردیده شده که موضوعاتی اینچنینی آسیب شناسی شوند. بنابراین موضوع اصلی دراین خصوص میزان و سطح آگاهی افراد است.

    وی با اشاره به راه های پیشگیری از این دسته از قتل ها افزود: اگر این موضوعات به مشاور ارجاع و از تجربه و تخصص مشاورین مربوطه استفاده شود قطعا مفید فایده خواهد بود. اما مشکل اینجاست که ابتدا موضوعی ناگوار اتفاق می افتد و سپس به این فکر میشود که حالا چه کاری باید بکنیم؟! بدیهی است که علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد.باید در جامعه این آگاهی ایجاد شود که هر اتفاقی که افتاد،حتی در مورد عملی که بسیار قبیح است باید قانون حاکم شود. بنابراین ابتدا آموزش و سپس ارجاع به کارشناس و مشاور باید سرلوحه کار قرار گیرد. البته همه اینها قبل از وقوع جرم است و پس از آن این اقدامات فایده ای دربر نخواهد داشت.

  • خیانت دیجیتالی چه آسیبی به زندگی زناشویی شما می‌زند؟

    خیانت دیجیتالی چه آسیبی به زندگی زناشویی شما می‌زند؟

    متاسفانه برخی از افراد با توجیه خودشان، به دلیل این که روابط دیجیتال و مجازی و خارج از ازدواجشان به صورت رو در رو و حضوی نیست، رفتارشان را خیانت نمی‌دانند، ولی خیانت دیجیتال هم درست به اندازه خیانت فیزیکی می‌تواند اعتماد بین زوجین را از بین برده و باعث از هم پاشیدن ازدواجشان شود.

    خیانت دیجیتال چیست؟ آیا می‌تواند منجر به پایان ازدواجتان شود؟ خیانت دیجیتال یک مشکل بسیار مدرن برای زندگی امروزی است که می‌تواند ازدواج را نابود کند.

    ظهور و استفاده روز افزون از رسانه‌های اجتماعی، تغییرات زیادی در جوامع ایجاد کرده است که تصورات سنتی خیانت را از بین برده است.

    در گذشته خیانت به معنی معاشقه فیزیکی واقعی بین همسر خیانت کار و نفر سوم بود، ولی حالا با وجود اینترنت و رسانه‌های اجتماعی زوجین درگیر مفهوم جدیدی به نام خیانت دیجیتالی شده اند.

    ضربه‌ای که خیانت دیجیتال به ازدواج وارد می‌کند کمتر از خیانت فیزیکی نیست. خیانت دیجیتال زمانی اتفاق می‌افتد که افزاد از ایمیل، پیامک، پیام‌های متنی و پروفایلشان در رسانه‌های اجتماعی برای ایجاد ارتباط عاشقانه و ابراز محبت به شخصی غیر از همسرشان استفاده کنند.

    از آن جایی که در روابط دیجیتال و اینترنتی، دو نفر از نظر فیزیکی درگیری ندارند و ارتباطشان فقط به صورت کلامی و رد و بدل کردن تصاویر است، بسیاری از افرادی که درگیر این روابط می‌شوند قبل از این که متوجه شوند، وارد خیانت دیجیتال می‌شوند.

    در یک رابطه دیجیتال به صورت طبیعی زمانی که شما از خطوط قرمز ازدواجتان رد می‌شوید، هیچ زنگ هشداری به صدا در نمی‌آید که باعث شود جانب احتیاط را رعایت کنید و فقط زمانی متوجه آسیب شدید این ارتباط می‌شوید که رابطه عاطفی و صمیمیت شما با همسرتان بسیار دور از دسترس شده است.

  • عذاب وجدان، قاتل دختر جوان را به دادسرای جنایی کشاند

    عذاب وجدان، قاتل دختر جوان را به دادسرای جنایی کشاند

    دختر جوان تنها چند روز پس از خرید خانه ای جدید در آنجا به قتل رسید و اسرار این جنایت زمانی فاش شد که مردی آشنا به دلیل عذاب وجدان راهی اداره پلیس شد تا اسرار قتل او را برملا کند.

    عذاب وجدان، قاتل دختر جوان را به دادسرای جنایی کشاند

    شامگاه ٢٧ تیرماه با پیدا شدن جسد دختری جوان به نام پریسا در خانه اش تحقیقات برای کشف راز این جنایت آغاز شد.

    مقتول در خانه جدیدی که به تازگی در مرکز شهر خریده و قصد بازسازی آن را داشت، با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود و نخستین فردی که با جسد مواجه شده بود برادر وی بود. او می گفت که خواهرش قرار بوده برای انجام تعمیرات خانه جدید به آنجا برود اما چون چند ساعتی گذشته و خبری از او نشده، نگران شده و به آنجا رفته و پس از ورود به خانه با جسد خونین او در سالن پذیرایی مواجه شده بود.

    بررسی ها حکایت از این داشت که قتل از سوی یک آشنا رخ داده و  کیف پول و گوشی موبایل دختر جوان سرقت شده بود.

    در حالی  که کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران با دستور قاضی مصطفی واحدی بازپرس جنایی تهران تحقیقات خود را برای شناسایی عامل این جنایت آغاز کرده بودند، روز یکشنبه مرد جوانی به اداره پلیس رفت و به قتل دختر جوان اعتراف کرد.

    او دوست مقتول بود که می گفت در درگیری  با وی دست به جنایت زده و در این مدت یک شب خواب راحت نداشته و به شدت عذاب وجدان داشته تا اینکه تصمیم گرفته خود را معرفی کند. وی پس از اقرار به جنایت با قرار قانونی بازداشت شد و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.

    من نمی خواستم او را به قتل برسانم اما پریسا تهدیدم کرد. گفت اگر ده میلیون به او پول ندهم عکسی که از من دارد را به همسرم نشان می دهد و آبرویم را می برد. من هم عصبانی شدم و اصلا نمی دانم چه شد که در درگیری جانش را گرفتم.

    چند وقت از آشناییتان می گذشت؟

    حدود یک ماه قبل با او آشنا شدم. آشنایی ما مربوط به مسائل کاری بود. او در یک مغازه  کار می کرد و من برای خرید به آنجا می رفتم. وقتی متوجه شد که در یک تولیدی لباس کار می کنم و دوزنده هستم پیشنهاد داد تا برایش تعدادی تی شرت ببرم. همین مراواده ها باعث آشنایی بیشتر ما شد. گاهی در واتس آپ به من پیام می داد اما مربوط به کار بود. من به او گفتم بودم که متاهلم و فرزند دارم.

    از روز حادثه بگو؟

    صبح روز حادثه از من خواست تا او را به مقابل خانه ای که تازه خریده برسانم. می گفت وسایل خریده و قرار است تعمیرکار برای بازسازی به خانه اش برود. من هم همراه او رفتم و بعد اصرار کرد که به داخل آپارتمان بروم و آنجا را ببینم. من هم رفتم و بعد گفت به خاطر خرید خانه حدود 100 میلیون تومان بدهکار شده است.

    یکی از طلبکاران دوستش بود که 20 میلیون تومان پولش را می خواست. پریسا هم شرایط برگرداندن پولش را نداشت. او از من خواست تا به او پول قرض بدهم. گفتم ندارم. گفت حداقل 10 میلیون تومان برایش جور کنم . من یک کارگر ساده بودم و این مبلغ را هم نداشتم. بحث مان شد و تهدیدم کرد که عکسم را برای همسرم می فرستد و همین باعث شد تا کنترلم را از دست بدهم و با ضربات چاقو جانش را بگیرم.

    بعد از قتل هم فقط موبایلش را برداشتم نه کیف پولش را. موبایل را هم به خاطر عکس شخصی که از من داشت و پیام هایی که رد و بدل شده بود با خودم بردم. اما از آن روز به بعد به شدت عذاب وجدان دارم و تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم تا شاید کمی از بار این احساس بد از روی دوشم برداشته شود.

     

    منبع: حادثه 24

  • داداگاه وجدان – دو پدر

    داداگاه وجدان – دو پدر

    نویسنده این قسمت: مهدی سوری

    من براش دریا بودم. اما اون اقیانوس میخواست! من همه چیزم رو به پاش ریختم اما باز هم به چشم اون کم بود. من بخاطرش از همه کَس و همه چیز دست کشیدم. اما اون حتی حاضر نشد از یکی از خواسته هاش بگذره. من هیچوقت نخواستم در موردش فکر بد کنم. با اینکه خیلی چیزها ازش دیدم. با اینکه بهم ثابت شد به من خیانت کرده ولی هیچ کجا حتی تو دادگاه هم این رو مطرح نکردم. الان چون شما گفتی به زبون آوردم. وگرنه ناهید همیشه عشق من بود. عشق من کجا و خیانت! من اونروزها گفتم من رو نمیخواد. دوستم نداره و نمیخواد با من زیر یک سقف زندگی کنه قبول کردم از هم جدا بشیم. آقای انوری ! 5 سال از این روزها گذشته. الان اومدین چی میخواین؟ تو این 5 سال حتی یک بار هم برای دیدن تنها نوه تون نیامدین. شما که هیچ، مادرش نیومد. الان چی شده که یک هو یاد ما افتادین؟

    چشمهاش پر از اشک شده بود. سرش رو پایین انداخته بود. شرمندگی اولین حرفی بود که زد و گفت من خودم شخصاً به تو بدی کردم. تو رو نمی شناختم. ناهید هم به تو بدی کرده. چیزی که عیانِ دیگه گفتن نداره. مهرداد جان! ما در مورد تو اشتباه کردیم. به تو بدی کردیم. نمی دونم. شاید فکر می کردیم داریم در حق دخترمون خوبی می کنیم. البته مادرش از همون اول مخالف بود. اون بارها با ناهید صحبت کرد. حتی با هم دعوا کردند. اما انگار ناهید جادو شده بود. میگفت باید جدا بشم. من نمیخوام با مهرداد زندگی کنم. وگرنه خودم رو می کشم. پسرم به کلام الله قسم من تا چند ماه بعد اصلاً از ماجرای اون مرتیکه بی شرف خبر نداشتم. حتی مادرش هم نمی دونست که دختر ما توسط اون بی همه چیز نامرد اغوا شده. تو باید ما رو ببخشی. اصلاً هرکاری دوست داری با ما بکن. اما الان من بخاطر خودم اینجا نیستم. ناهید چند صباح دیگه اعدام میشه. دوبار تو زندان خودکشی کرده و الان هم حال و روز خوبی نداره. من رو که نگذاشتم ببینمش. فقط تلفنی با حال خراب از من خواست بیام پیدات کنم. بگم حلالش کنی. میگه عذاب وجدان دارم. میگه قبل از اینکه طناب دار نفسم رو ببره، بدی هایی که در حق مهرداد کردم داره خفه ام می کنه. پسرم ، من از روزی که دخترم با اون شارلاتان ازدواج کرد باهاش قطع رابطه کرده بودم. تا روزی که از آگاهی زنگ زدن و گفتند دخترتون به جرم قتل شوهرش دستگیر شده. می دونم بهت خیانت کرده. می دونم در حق تو و دخترش بدی کرده. اما دخترمه. نتونستم تنهاش بگذارم. ازت خواهش می کنم بیا باهاش حرف بزن. حلالش کن. و بگذار دخترش رو ببینه.

    من فقط نگاهش می کردم. دروغ چرا. من همه چیز رو می دونستم. مادر ناهید تنها کسی بود که در این 5 سال من و سورنا رو تنها نگذاشت و کنارمون بود. وگرنه من چطوری از پسِ یک بچه 1 ساله بر می اومدم. با وجود خیانت ناهید و این بی مهریش نسبت به من و دخترش، اما هربار مادرش می اومد مخفیانه بهمون سر بزنه احوالش رو جویا می شدم. همیشه منتظر بودم که یک بار بگه ناهید دلش میخواد سورنا رو ببینه. یا بگه دلش برای ما تنگ شده. اما هیچ وقت نشنیدم. اون ما رو خیلی زود از یاد برد. چطور تو 5 سال گذشته به فکر ما نبود و یادی از ما نکرد. حالا چی شده پای مرگ عذاب وجدان گرفته؟ دلم اصلاً به حالش نمی سوزه. اون کاشانه من رو خراب کرد. خدا هم اینطوری عذابش داد. وقتی شنیدم با شوهرش خوشبخت نیست خوشحال شدم. دلم خنک شد. وقتی برام خبر آوردن که شوهرش ورشکسته شده و مجبور شدند همه دارو ندارشون رو بفروشن کِیف کردم. اون لحظه که خبر قتل حمیدرضا رو توسط ناهید در فضای مجازی دیدم، صحنه های قتل و لحظات دستگیری ناهید رو تماشا می کردم احساس می کردم به حقم رسیدم. من در حق کسی بدی نکردم. اما اون مرد و زن  با خیانتی که به من کردند یک بچه رو بی مادر کردند. من اگر از حق خودم بگذرم از 5 سال بی مادری سورنا نمی گذرم. برای همین گفتم نه آقای انوری. متاسفم ما ناهید رو فراموش کردیم. کاری از دست ما برای دختر خانم شما بر نمی یاد. انشالله خدا کمکشون کنه. من دوست ندارم با این شرایطی که از دخترتون تعریف کردین، بیشتر باعث ناراحتیش بشم. بهش بگین پیدامون نکردین. بگین رفتن خارج از کشور و …. ولی از من نخواین که دخترم رو در این شرایط قرار بدم. داستان حلالیت یک چیزیه بین من و خدا . من همون موقع ناهید رو به خدا واگذار کردم. ولی از حق دخترم نمی گذرم. و دوست ندارم بعد از 5 سال با مادری روبرو بشه که بزودی قراره اعدام بشه. و این حتما توی روحیه اش اثر بد میگذاره.

    نمی دونم چی شد تا این حرفها رو زدم دیدم پیر مرد از روی صندلی خودش رو به زمین انداخت و افتاد به دست و پای من. گریه می کرد و با التماس ازم میخواست به دخترش رحم کنم. تلاش می کردم بلندش کنم و آرومش کنم اما اصرار داشت تا من رو راضی کنه. من اگرچه اجازه دادم ناهید به آسونی بره اما هرگز، از جفایی که در حق ما کرد نگذشتم. اون اوایل دلم میخواست برگرده و حتی با اینکه می دونستم گناهکاره ، اما دلم میخواست ببخشمش. همیشه دلم میخواست برگرده کنارمون. اما اون ما رو انتخاب نکرد. برای همین احساسم کم کم به نفرت بدل شد و من از دختر این مرد که الان به دست و پام افتاده متنفرم. وانگهی الان مساله دیگه من نیستم . دختریه که 5 سال بدون مادر بوده. حالا یک دفعه مادرش پیدا بشه و اون رو ببینه و بعد مادر رو اعدام کنند. دختر من بمونه و غم دوباره بی مادری. نه من نمی تونم اجازه بدم .

    هر طوری بود پدر ناهید رو آروم کردم. نتونستم بهش امید بدم. نا امید شده بود و وقتی داشت میرفت باز هم از من حلالیت خواست. گفتم پدر جان شما من رو ببخش. من گذشته رو فراموش کردم و هیچ دینی به من ندارین. امیدوارم یک دری به روی دخترتون باز بشه. که انگار همون موقع در باز شد. دخترم سورنا از مهد برگشته بود. تا پدربزرگش رو دید شناخت. عکس پدر بزرگش رو مامان جونش ، مادر ناهید نشونش داده بود. بی اختیار پرید بقل پدر بزرگش. آقاجون آقاجون شده بود ورد زبونش. پدر ناهید فقط گریه می کرد و قربون صدقه نوه کوچیکش می رفت.

    نوه ای که به هر دلیل بعد از 5 سال اولین بار بود که می دید. سورنا رو غرق در بوسه کرده بود . دختر بوی مادرش رو می داد. و پدر انگار با آغوش کشیدن دختر 6 ساله احساس می کرد دخترش رو در آغوش گرفته. وسط شیرین زبونی های دخترونه سورنا، به ناگاه از پدر بزرگش پرسید آقاجون ، اومدی من رو ببری پیش مامانم؟ پیر مرد یک آن خشکش زد. برگشت و به من نگاه کرد. نمی دونست چی بگه. برای لحظه ای چشمهامون به هم افتاد. من در اون نگاه اوج نگرانی های دو پدر رو دیدم که یکی نگران حال دختری بود که بزودی اعدام می شد و دیگری یعنی من، نگران آینده دختر کوچکش. مغزم فرمان نداد. دلم انگار به رحم اومد . انگار وجدانم بیدار شد و گفت گذشت کن. تو مثل اونها نباش. الان وقت خوبی برای انتقام نیست. نگذار این پدر دلشکسته، نا امید از این خونه بره بیرون. برای همین روبه دخترم کردم و گفتم. آره دختر قشنگم. آقاجون اومده خبر آورده که مامانیت چند روز دیگه از مسافرت بر میگرده و تو رو می بریم پیشش که اون رو ببینی. آقای انوری که دخترش بزودی به جرم قتل قرار است اعدام شود، در آن لحظه خوشبخت ترین مرد روی زمین شد. او پدری بود که توانسته بود آخرین خواسته دخترش را اجابت کند. پدرِ دیگر همچنان که شادی دختر کوچکش را از شوق دیدار مادر نظاره گر بود به این فکر می کرد که مرگ ناهید برایش چه سودی دارد؟ ناهید هرچه که باشد و با هر گناهی اولاً مادر دختر اوست. وهیچکس حق ندارد دختری را از مادرش جدا سازد. ناهید انوری تقاص گناهش را داده است. و روا نیست اگر قرار باشد اعدام شود دخترش را ندیده، چشم از دنیا فرو بندد. او به من بدی کرد. من بدی اش را با بدی پاسخ نمی دهم …

    پایان

  • زندان و شلاق و دیه مجازات زنی که با همدستی دو جوان، شوهرش را کشت

    زندان و شلاق و دیه مجازات زنی که با همدستی دو جوان، شوهرش را کشت

     

    این حکم صبح دیروز از سوی قضات شعبه هفدهم دیوانعالی کشور مهر تأیید خورد.

    رسیدگی به این جنایت از دوازدهم شهریور سال 93 به‌دنبال مراجعه زن جوانی به اداره پلیس اسلامشهر درباره ناپدیدشدن شوهرش کامبیز شروع شد. لیلا 30ساله در شرح ماجرا به افسر پرونده گفت: شوهرم از دیروز به خانه برنگشته است و از وی اطلاعی ندارم.

    کارآگاهان جنایی درپی تحقیقات گسترده از اقوام و برادر کامبیز دریافتند که این زوج با هم درگیری و اختلاف داشتند به‌دنبال این اطلاعات بود که آنها به لیلا ظنین شدند و سرانجام لیلا در بازجویی‌های پی در پی لب به اعتراف گشود و راز قتل همسرش را برملا کرد.
    زندان و شلاق و دیه مجازات زنی که با همدستی دو جوان، شوهرش را کشت
    وی گفت: در فضای مجازی با کیوان آشنا شدم و کم کم به هم علاقه‌مند شدیم چندباری همدیگر را دیدیم اما شوهرم به من مشکوک شد و شروع به بدرفتاری کرد هرچه می‌گذشت اختلاف من و کامبیز بیشتر می‌شد وقتی موضوع را به کیوان گفتم او از من خواست شوهرم را به جای خلوتی بکشانم تا او را بکشیم.روز حادثه با کامبیز و دختر 6 ساله‌ام به باغی در محمدشهر کرج رفتیم دقایقی بعد کیوان و دوستش ساسان هم به آنجا آمدند و شوهرم را با ضربه‌های چاقو به قتل رسانده داخل یک چاه که در وسط باغ بود، انداختند.

    بدنبال فاش شدن راز این جنایت بود که کیوان و ساسان نیز به اتهام مشارکت در قتل بازداشت شدند آنها در همان بازجویی‌های اولیه به قتلی که مرتکب شده بودند اعتراف کردند.

    این سه متهم پس از انتقال به دادسرا و تکمیل تحقیقات وهمچنین صدور کیفرخواست در دادگاه کیفری استان البرز تحت محاکمه قرار گرفتند.

    در این پرونده کیوان متهم به مشارکت در قتل و رابطه نامشروع بود، برای ساسان اتهام مشارکت در قتل و برای لیلا همسر مقتول نیز معاونت در قتل وهمچنین ارتباط نامشروع و زنا مطرح شد.

    معاون اول قوه قضائیه نیز از جانب دختر کوچک مقتول خواستار پرداخت دیه شد .

    کیوان و ساسان که متهم به مشارکت در قتل بودند به شرط پرداخت یکصدمیلیون تومان رضایت گرفتند اما زن جوان به 15 سال حبس و 99 ضربه شلاق محکوم شد و کیوان نیز به خاطر ارتباط نامشروع به 99 ضربه شلاق محکوم شد.

    کیوان و ساسان پس از واریز یکصد میلیون تومان از نظر جنبه عمومی جرم در همین شعبه تحت محاکمه قرار گرفتند وهر کدام به ده سال حبس محکوم شدند.

    احکام صادر شده پس از سه نوبت رسیدگی به این پرونده صبح دیروز از سوی قضات شعبه 17 دیوانعالی کشور تأیید شد.

    23302

    منبع: خبر آنلاین

  • شوهرم ارتباط پنهانی دارد

    شوهرم ارتباط پنهانی دارد

    17 سال فرصت داشت تا عشق قدیمی اش را فراموش کند اما دروغ می گفت، او خودش به این عشق خیانت بار دامن می زد و مدام با آن زن در ارتباط بود. حالا دیگر من نمی توانم این وضعیت را تحمل کنم.

    زن 34 ساله که از شدت خشم وعصبانیت آرام و قرار نداشت، در حالی که بیان می کرد خیانت بر زندگی ام سایه افکنده است و امروز مشت و لگدهای همسر خیانت پیشه ام را نیز تحمل کرده ام.

    درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: 17 سال قبل زمانی که به تازگی از هنرستان فنی و حرفه ای دیپلم گرفته بودم پای سفره عقد نشستم و با «فیروز» ازدواج کردم. هنوز یک هفته از برگزاری مراسم عقدکنان سپری نشده بود که روزی خواهر شوهرم رازی را برایم فاش کرد.

    او گفت: قبل از آن که به خواستگاری تو بیاییم فیروز عاشق دختری به نام «مبینا» بود، عشق هوس آلود خیابانی چشمان برادرم را کور کرده بود و بی بند و باری های مبینا را نمی دید. او اصرار داشت با آن دختر ازدواج کند ولی ما نمی توانستیم این خفت را تحمل کنیم چرا که رفتارهای زننده و حتی نوع پوشش آن دختر قابل دفاع نبود. به همین دلیل همه خانواده با این ازدواج مخالفت کردند تا این که فیروز به ازدواج با تو رضایت داد.

    شوهرم ارتباط پنهانی دارد|خبر فوری

    حالا هم باید به همسرت اهمیت بدهی و طوری رفتار کنی که مبینا را فراموش کند.

    من هم که دیگر به عقد فیروز درآمده بودم همه تلاشم را انجام دادم تا با محبت هایم عشق و صفا را برایش به ارمغان بیاورم .همه زندگی ام را وقف همسرم کردم و در انجام وظایف همسرداری هیچ گاه کوتاهی نکردم تا این که خداوند دو دختر و یک پسر به ما عنایت کرد.

    آن ها از هوش و استعداد بالایی برخوردارند به طوری که پسر 15 ساله ام هر سال شاگرد ممتاز مدرسه است و با این حال به پدرش نیز در امور تجارت و بازرگانی کمک می کند. خلاصه پایه های زندگی شیرین من از حدود یک ماه قبل زمانی به لرزه درآمد که فیروز با فراموش کردن تلفن همراهش در منزل، به محل کارش رفت.

    هنوز چند دقیقه نگذشته بود که با شنیدن زنگ دریافت پیامک متوجه گوشی همسرم شدم اما با دیدن جمله «سلام عشقم!» درجا میخکوب شدم. هنوز حیرت زده به شماره ارسال کننده پیام خیره شده بودم که همسرم هراسان وارد خانه شد و گوشی را از دستم قاپید. او در حالی که به چشمان اشک بار و چهره نگرانم نگاه می کرد پرسید: اتفاقی افتاده؟ با جملاتی غضب آلود پاسخ دادم: تو باید توضیح بدهی که چرا عشقت نگران شده است؟

    فیروز که فهمید همه چیز لو رفته و دیگر نمی تواند چیزی را انکار کند با بی حیایی و پررویی مقابلم ایستاد و گفت: مبینا عشق قدیمی من است و ما فقط با یکدیگر دوست اجتماعی هستیم! مبینا سال هاست که ازدواج کرده و همسر و فرزند دارد به همین دلیل من و او گاهی با هم درد دل می کنیم و …

    خلاصه همسرم حرف می زد اما من چیزی نمی شنیدم. «خیانت» بر زندگی ام سایه افکنده بود و من به آینده تاریک خودم می اندیشیدم و اشک می ریختم. فیروز که این شرایط را دید از من مهلت خواست تا به این ارتباط شوم پایان بدهد. در حالی که فریاد می زدم 17 سال برای پایان دادن به عشقی خیانت آلود کافی نبود؟

    داخل اتاقم رفتم تا پسرم که دقایقی دیگر به خانه می رسید اشک هایم را نبیند. حدود یک ماه را در میان شک و تردید سپری کردم اما یک روز صبح وقتی سر میز صبحانه همسرم برای پوشیدن لباس هایش بلند شد ناگهان چشمم به همان شماره تلفن مبینا افتاد.

    ناخودآگاه صفحه تلگرامی او را باز کردم و تازه فهمیدم او نه تنها ارتباطش را با آن دختر قطع نکرده است بلکه در طول یک ماه گذشته پیام های زیادی بین آن ها رد و بدل شده است! دیگر نتوانستم تحمل کنم و به همسرم گفتم امروز همه ماجرا را برای شوهر مبینا بازگو خواهم کرد.

    همان طور که او با خیانت هایش زندگی مرا به نابودی کشاند من هم آشیانه او را ویران می کنم تا معنای خیانت را بفهمد. در این هنگام همسرم با شنیدن این حرف ها به سوی من حمله ور شد و برای اولین بار مرا زیر مشت و لگدهای سنگین اش گرفت.

    تازه متوجه شدم که او در طول این سال ها همواره با آن زن خیانت پیشه ارتباط داشته است در حالی که من خانه ام را غرق در محبت کرده بودم تا خانواده ام طعم خوشبختی را احساس کنند اما حالا به کلانتری آمده ام تا …

    شایان ذکر است با صدور دستوری از سوی سرهنگ محمدعلی محمدی، رئیس کلانتری آبکوه پرونده این زوج جوان توسط مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی های کارشناسی قرار گرفت تا زندگی آن ها فرونپاشد.

     

  • شوهرم با حضور در کلاسهای طب سنتی با دختری دوست شد و به من خیانت کرد

     

    . این زن جوان که دستان دختر و پسر خردسالی را نیز در دست می‌فشرد، درباره ماجرای تلخی که زندگی اش را در آستانه نابودی قرار داده است، به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: دوران کودکی و نوجوانی ام را در یکی از شهرهای استان خوزستان گذراندم و تا کلاس دوم دبیرستان درس خواندم، اما به دلیل این که علاقه زیادی به درس و مدرسه نداشتم، در همان سال ترک تحصیل کردم و در کنار مادرم به امور خانه داری پرداختم تا این که چند سال بعد یکی از دوستان برادرم که به منزل ما رفت و آمد داشت، از من خواستگاری کرد.

    مهسا: شوهرم به من خیانت کرده؛شرط جدا شدنم این است که جشن طلاق بگیرم/وحید: خودش پای سحر را به خانه باز کرد

    اگرچه «آرش» مورد تایید برادرم بود، اما باز هم پدرم تحقیقاتی را درباره او و خانواده اش انجام داد و ما ۱۴ سال قبل به صورت سنتی ازدواج کردیم. سال‌های اول زندگی مشترک مان خیلی عاشقانه و صمیمی سپری شد و با به دنیا آمدن دختر و پسرم زندگی ما صفای دیگری پیدا کرد.
    مدتی بعد خانواده ام بعد از بازنشستگی پدرم، به مشهد مهاجرت کردند و من در خوزستان ماندم چرا که همسرم فروشگاه داروهای گیاهی داشت و من هم با او همراهی می‌کردم. اما از حدود شش سال قبل سرنوشت من به گونه‌ای دیگر رقم خورد و زندگی ام در آستانه فروپاشی قرار گرفت.رفتار آرش به طور ناگهانی تغییر کرد به طوری که به شدت پرخاشگر شده بود و با هر بهانه‌ای این زندگی عاشقانه را زیر سوال می‌برد و با من به مشاجره می‌پرداخت. آن روزها خیلی تلاش کردم تا ریشه این تغییر رفتار همسرم را پیدا و به خاطر زندگی ام و فرزندانم مشکل به وجود آمده را حل کنم، اما هیچ گاه موفق نشدم. به آرش پیشنهاد دادم تا به یک مشاوره خانواده مراجعه کنیم، اما او زیر بار نمی‌رفت و مدعی بود زندگی خوبی دارد. برای حفظ زندگی ام دست به دامان بزرگ‌ترها و بستگان نزدیک آرش شدم، ولی باز هم فایده‌ای نداشت.

    حتی زمانی که دست پسرم شکست او همچنان نسبت به من و فرزندانش بی تفاوت بود تا این که بالاخره سه سال قبل فهمیدم او در کلاس‌های خواص گیاهان دارویی که توسط یکی از استادان معروف طب سنتی برگزار می‌شد، با دختری آشنا شده است و با یکدیگر ارتباط برقرار کرده اند. وقتی ماجرای خیانت همسرم فاش شد دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و به همراه فرزندانم نزد خانواده ام بازگشتم. او هم با همان دختر در شهرستان زندگی می‌کند و سراغی هم از فرزندانش نمی‌گیرد. حالا هم مهر و علاقه اش از دلم بیرون رفته است و قصد دارم با گرفتن حق و حقوقم از او طلاق بگیرم تا فرزندانم را خودم بزرگ کنم .

    منبع: خبر آنلاین

  • خیانت‌کارترین مردم دنیا چه کسانی هستند؟/ نمودار

    خیانت‌کارترین مردم دنیا چه کسانی هستند؟/ نمودار

     

    خیانت‌کارترین مردم دنیا چه کسانی هستند؟/ نمودار|خبر فوریطبق نظرسنجی‌ها ۵۱% از متأهل‌های تایلندی اعلام کرده‌اند غیر از دوست یا همسرشان هم‌زمان با شخص دیگری نیز در رابطه بوده‌اند که از این نظر در رتبه یک دنیا هستند! دانمارک و ایتالیا در رتبه دوم و سوم این لیست قرار دارند!

    خیانت‌کارترین مردم دنیا چه کسانی هستند؟/ نمودار|خبر فوری

     

  • مرد مچ زن خائنش را با دامادشان گرفت

    مرد مچ زن خائنش را با دامادشان گرفت


    5f58f9e59a5ac_2020-09-09_20-21

    داماد خانواده که در رابطه پنهانی با عروس خانواده زنش در ارتباط بود با ضربات چاقو مرد غیرتی به قتل رسید.

    ۳ سال پیش بود که یک روز اتفاقی، زودتر زمان همیشگی به خانه بازگشتم . همسرم متوجه حضور من نشده بود و سرش توی گوشی بود و داشت پیامک ارسال می کرد. اما با دیدن من هول شد و گوشی از دستش افتاد و من که به این رفتارش شک کرده بودم گوشی را گرفتم و شماره ها را چک کردم و آنجا بود که متوجه شدم او مشغول گفتگو با شوهر خواهرم بوده است. ناصر ۲۵ سال بود با خواهرم زندگی می کرد و ۳ فرزند داشتند.

    خیانت زنانه

    باورم نمی شد که همسرم بعد از ۱۷سال زندگی مشترک و ۲ فرزند دست به این کار زده است. همسرم زیر بار نرفت و انکار کرد حتی وقتی از والدینش کمک خواستم آنها به جای نصیحت دخترشان از او دفاع کردند و مرا متهم کردند که قصد بدنام کردن دخترشان را دارم. با وجود اینکه او نپذیرفت به من خیانت کرده است از او خواستم به خاطر فرزندانمان دست از این کار بردارد و حتی او را به مشاوره بردم و هر کاری انجام دادم تا او را دوباره به زندگی مشترکمان دلگرم کنم و زندگی خود و همچنین خواهرم را از ویرانی نجات دهم اما فایده ای نداشت.

    بعد از مدتی مچ همسرم را با ناصر که در خانه یکی از آشنایامان بودند گرفتم و با اطلاع از اینکه بی وفایی او نسبت به من به خیانت فیزیکی رسیده است دیگر نتوانستم به زندگی مشترک ادامه دهم و با طلاق موافقت کردم و با او شرط کردم که اصلا دور و بر خانه ما نیاید و خودم فرزندانمان را برای دیدنش ببرم .

    به تصور خودم می خواستم حالا که زندگی خودم در آتش هوس بازی همسرم سوخته با دور کردن او برای حفظ زندگی خواهرم تلاش کنم. اما چند روز بعد از طلاق فهمیدم همسر سابق و دامادمان بلافاصله پس از طلاق بدون رعایت چارچوب های عرفی و شرعی عقد کرده اند و حالا همسر خیانتکارم هووی خواهرم شده بود و دو طرف با وقاحت و بدون پنهان کاری این موضوع را همه جا عنوان می کردند و حتی دامادمان یک روز توی خیابان جلوی من را گرفت و با لحن تحقیرآمیزی عنوان داشت که هم با خواهرتان ازدواج کرده ام و هم عروستان را از راه به در کردم. با وجود سنگین بودن این حرف ولی باز هم سکوت کردم .

    تا اینکه در شب حادثه همسر سابقم بر خلاف توافقمان برای بردن فرزندانمان آمد و وقتی بچه ها با او نرفتند رفت و بار دوم با همسر جدیدش بازگشت و بدون توجه به نگاه های متعجب و کنجکاو همسایه ها شروع به سرو صدا و فحاشی کردند.

    قتل داماد خانواده

    چاره ای نداشتم برای حفظ آبرو و تمام کردن سرو صداها از خانه بیرون رفتم و با آنها درگیر شدم و نزاع و درگیری ما اصابت ضربات چاقوی من بر بدن دامادمان به پایان رسید .

    از کشتن یک انسان دیگر، خوشحال نیستم اما آنها در آتشی سوختند که خودشان شعله اش را از سال ها پیش روشن کرده بودند .

    من تمام تلاشم را برای حفظ زندگی خود و خواهرم کردم اما اشتیاق بی نهایت همسرم برای شکل دادن ارتباط پنهانی با شوهر خواهرم و لاابالی گری شوهر خواهرم ما را به این نقطه رساند.

    فرزندان خواهرم یتیم شدند و فرزندان خودم نیز با برچسب پدر قاتل باید تا همیشه زندگی کنند.

    هوس بازی دو انسان بی ملاحظه زندگی یک خاندان را زیر و رو کرد و نمی دانم واقعا روزی می رسد که این اتفاقات تلخ را فراموش کنم.

    خیلی دلم می خواهد با همسر سابقم روبرو شوم و از او بپرسم که آیا این خیانت آنهم با یکی از نزدیکان من، ارزش زیر پا گذاشتن چارچوب های اخلاقی و شرعی و نادیده گرفتن یک عمر زندگی مشترک را داشت ؟

    آیا رابطه پنهانی آنقدر هیجان انگیز بود که به خاطرش آرامش فرزندانمان را نابود کنی و از مردی که تمام دغدغه اش خوشبختی تو و فرزندانش بود به یک قاتل بسازی؟

    نظریه کارشناس

    – گاهی اوقات افراد فداکاری زیادی در زندگی مشترک از خود نشان می دهند اما بازهم با خیانت از سوی شریک زندگی خود روبرو می شوند و برای خیلی از افراد این پرسش پیش می آید به چه علت افراد نسبت به زندگی مشترک چند ساله اشان سرد می شوند ؟!

    زندگی مشترک مانند یک گلدان گل است که به مراقبت مستمر نیاز دارد و هر زمان که آن را به حال خود رها سازید باید منتظر پژمردگی و از هم پاشیدن آن باشید. بسیاری از افراد علاقه ،مهربانی و فداکاری زیادی در رابطه از خود نشان می دهند اما مشکلی که آنها را در نهایت با شکست روبرو می سازد عدم برخورداری از مهارتهای زندگی می باشد .

    گری چاپمن در کتاب ۵زبان عشق می گوید : شما باید زبان طرف مقابل خود و به اصطلاح عامیانه “قلق” طرف مقابل خود را کشف کنید تا رابطه ای موفق و بدون شکست داشته باشید . مثلا اگر همسر شما عشق را در گرفتن کادو یا با نوازش و توجه یا با وقت گذراندن با هم یا در قالب کلمات عاشقانه می شناسد اگر شما با روش دیگری به او محبت کنید او در گذر زمان دلسرد شده و سمت افراد غریبه ای گرایش پیدا می کند که زبان عشق او را می شناسند . یکی دیگر از مهارتهایی که باعث حفظ و استمرار زندگی مشترک می گردد داشتن اهداف و برنامه های مشترک می باشد . هم افزایی یکی دیگر از علل احساس رضایت از زندگی مشترک می باشد .منظور از هم افزایی این است که شما بعد از چند سال که از زندگی مشترک گذشت در مقایسه زندگی خود در دوران تجرد و تاهل به این نتیجه برسیبد که ازدواج باعث رشد شما شده است .بسیاری از افراد وقتی متوجه می شوند در این سالها درجا زده اند به پوچی می رسندو درست زمانی که زن یا شوهر زبان،هدف و معنای مشترکی در رابطه با همسر خود نمی یابد از هر زمان دیگری در برابر وسوسه شکل دادن روابط فرازناشویی و زیر پا گذاشتن مرزهای اخلاقی و شرعی آسیب پذیرتر می شود و سعی می کند هیجان نداشته اش را در رابطه ای دیگر بیابد و از احساس پوچی که ذهنش را پر کرده فرار کند .

    با وجود اینکه در حال حاضر مراکز مشاوره مختلف از سوی بهزیستی،آموزش و پرورش و نیروی انتظامی در سراسر کشور راه اندازی شده که خدمات روانشناختی را با هزینه های اندک و حتی رایگان به شهروندان ارائه می دهند بسیاری از زنان و مردان به جای درخواست کمک از کارشناسان و متخصصان ترجیح می دهند به راهکارهای اشتباه و ناپخته از جمله روابط فرازناشویی روی آورند .روابطی که در ابتدا شیرین و دلپذیر و هیجان انگیز به نظر می رسند اما در نهایت به دل شکستگی، طلاق و جنایت می انجامند .

    اگر حفظ زندگی مشترکتان برای شما مهم است و مایلید رابطه زناشویی‌اتان طراوت و تازگی خود را حفظ کند پس کتاب بخوانید ، در کارگاه های روانشناسی شرکت کنید و از راهنمایی مشاورین خانواده استفاده کنید./رکنا

     

    منبع: رکنا