برچسب: خودکشی زینب

  • زینب 13 ساله دیگر دغدغه لباس ندارد

    زینب 13 ساله دیگر دغدغه لباس ندارد

    زینب نهالی بود که بارور نشد و خانواده اش نتوانستند به ثمر نشستنش را ببینند. مگر  قیمت یک دست لباس دخترانه چقدر است؟ خودکشی آن هم برای لباس؟
    پایگاه خبری رسا نشر – مهدی سوری: چه می شد اگر بخش کوچکی از ریخت و پاش های سیاسی و هزینه های فرهنگی که کسی از دخل و خرجشان خبر ندارد را کم کرد؟ چه می شد اگر هزینه های گزاف بنرهای تبلیغاتی شهرداری ها و سازمان های مختلف برای نشان دادن اوضاع خوش ایرانیان در شهرها نصب می کنند را جایی دیگر هزینه می کردند؟ می پرسید کجا؟ من به شما می گویم. اگر تنها 10 درصد هزینه های تبلیغاتی خیلی از همین نهادها و سازمان ها را خرج فقرا و مستمندان می شد، امروز زینب 13 ساله بخاطر نداشتن یک لباس مناسب و سرافکندگی و شرم در اوج فقر خود را حلق آویز نمی کرد! خودکشی یک دختر 13 ساله روستایی که تمام عمرش را با فقر در درون دخمه ای تاریک سپری کرده است، برای او مرگ نبود. بلکه رهایی و آزادی است.چراکه برای او هیچ اتفاق خوبی و هیچ تغییری قرار نبود رقم بخورد. امروز اگر بخاطر لباس جان نمی داد. فردا شاید برای تکه ای نان … .
    زینب 13 ساله
    مقصران این اتفاقات چه کسانی هستند؟ همان هایی که باید می دیدند، اما چشمشان دنبال چیزهای دیگری بود. و اگر هم دیدند، صدایش را در نیاوردند و از کنارش رد شدند. آنان بی خیال و سرمست از قدرت  و سیاسی کاری های  از خنکای سایه درختان این کشور استفاده می کنند و لذت می برند، خبر ندارند که با شکستن نهال های جوان و خشک شدنشان، فردا آفتاب سوزان رویشان را سیاه خواهد کرد. زینب نهالی بود که بارور نشد و خانواده اش نتوانستند به ثمر نشستنش را ببینند. مگر  قیمت یک دست لباس دخترانه چقدر است؟ خودکشی آن هم برای لباس؟ نمی دانم . شاید اگر قانون نگاه ویژه تری به فقر و مناطق محروم داشت ، آنجا که چنین حادثه ای رخ می داد تمام مسئولین مقصر در این حادثه را به پای میز محاکمه می کشاند. تا دیگر دنیای یک انسان برای چنین چیز پیش پا افتاده ای برایش تنگ نشود و بیهوده جان نسپارد. اما امروز هیچکس بازخواست نمی شود. هیچکس به خودش نمی گیرد. و هیچ مسئولی عذاب وجدان نمی گیرد. شاید هم اصلاً این خبر را نشنود و اگر هم شنید، بی خیال ….

  • روز دختر بدون رومینا، فاطمه، ریحانه و زینب …

    روز دختر بدون رومینا، فاطمه، ریحانه و زینب …

    پایگاه خبری رسا نشر – شبنم حاجی اسفندیاری : پدر خسته از کار به خانه بازگشت. در که باز شد همه به استقبالش آمدند و به او خسته نباشید گفتند. پدر آغوش گرمش را برای فرزندان خود باز کرد و آنان را در آغوش گرفت. از داخل کیفش کادو هایی را درآورد و به هر سه دخترش داد. سرشان را بوسید و گفت شیرینی های زندگی ام، روزتان مبارک. دختران عزیزم… دخترها سرشار از عشق و شوق پدرشان را غرقِ در بوسه کردند و برای پدر مهربان و فداکار خود آرزوی سلامتی کردند.

    این اتفاق در خیلی از خانه ها طی این چند روز رخ می دهد. اما من خانه هایی را سراغ دارم که پدر بود، دختر هم بود. اما کادویی در کار نبود. داس بود، میله بود یا تبر ! و دخترانی که و احتمالاً پدرها جنازه غرق در خون دخترانشان را در آغوش کشیدند و هرگز خبری از جشن بوسه پدرانه نبود. رومینا اشرفی، فاطمه بریهی و ریحانه عامری امروز نبودند تا روز دختر را جشن بگیرند. دخترانی که اکنون در خاک آرمیده اند و هیچ کادویی از پدرانشان نمی گیرند. امسال روز دختر معنا ندارد. امسال روز دختر تبریک گفتن ندارد وقتی کمتر از یک ماه چند دختر جوان کشته شدند و یا خودکشی کردند! زینب را هم باید به این لیست اضافه کرد . دختر 13 ساله ای که فقر و آرزوی داشتن یک دست لباس خوشی زندگی اش را به مرگ بدل کرد. چند روز دیگر همه چیز به حالت عادی باز می گردد. و همه این حوادث را فراموش می کنند. و دیگر به یاد نمی آورند که روز دختر بود، اما رومینا، فاطمه،ریحانه و زینب دیگر نبودند ….