برچسب: خراسان رضوی

  • آلودگی هوای مشهد تا یکشنبه ادامه دارد

    آلودگی هوای مشهد تا یکشنبه ادامه دارد

    هوای مشهد و خراسان رضوی همچنان درگیر گرد و غبار است و کارشناسان هواشناسی خبر از تداوم این وضعیت تا پایان هفته و حتی یکشنبه آینده می‌دهند. این یعنی نفس‌های این روزهای شهروندان تا چند روز دیگر با طعم خاک و آلودگی همراه خواهد بود.

    آلودگی هوای مشهد تا یکشنبه ادامه دارد

    به گزارش رسا نشر و به نقل از ایسنا، زهرا عنایتی، کارشناس مرکز پیش‌بینی اداره کل هواشناسی خراسان رضوی، با اشاره به وضعیت نامناسب هوای استان گفت: وزش بادهای پراکنده و گاهی شدید همراه با خیزش گرد و غبار، تا ابتدای هفته آینده در خراسان رضوی ادامه خواهد داشت. این موضوع به ویژه در نواحی بادخیز استان، تاثیر بیشتری دارد.

    به گفته‌ی عنایتی، با توجه به جهت جریان‌های هوا و سکون نسبی، ذرات معلق در هوا در بیشتر نقاط استان، از جمله مشهد، تجمع کرده و باعث کاهش کیفیت هوا و میدان دید می‌شود. به همین دلیل نیز هشدارهای نارنجی شماره هفت و هشت در روزهای گذشته صادر شده بود.

    در کنار آلودگی هوا، پیش‌بینی‌ها حاکی از کاهش تدریجی دما تا اوایل هفته آینده و افزایش ابرناکی هوا از جمعه و شنبه است. این شرایط می‌تواند تا حدی از پراکندگی گرد و غبار کمک کند، اما رهایی کامل از این آلودگی را به سرعت به ارمغان نخواهد آورد.

    عنایتی تاکید کرد: متاسفانه وضعیت نامطلوب هوا تا یکشنبه به صورت پراکنده و با شدت‌های مختلف در سراسر استان ادامه خواهد داشت. روز گذشته نیز بخش‌هایی از خراسان رضوی شاهد گرد و غبار شدید بودند و با توجه به پایداری شرایط جوی، این روند تکرار خواهد شد.

    آلودگی هوا در شهرهای بزرگ ایران، دیگر یک خبر فصلی نیست، بلکه به یک چالش همیشگی تبدیل شده است. سوال اینجاست که آیا راهکارهای بلندمدت و جدی برای مقابله با این معضل، به‌ویژه در فصل‌های خطرناک سال، اندیشیده شده است؟ آیا می‌توان با برنامه‌ریزی دقیق‌تر و اتخاذ سیاست‌های پیشگیرانه، از تکرار این وضعیت و اثرات منفی آن بر سلامت شهروندان جلوگیری کرد؟

     

     

  • سقوط از بام هنگام برف‌روبی در خراسان رضوی؛ ۲ نفر جان باختند

    بارش برف در شهرستان‌های خوشاب و ششتمد خراسان رضوی منجر به وقوع دو حادثه مرگبار شد. زنی ۳۵ ساله در روستای نورآباد و مردی ۶۵ ساله در روستای پادر به دلیل سقوط از بام منزل خود هنگام برف‌روبی جان خود را از دست دادند.

    سقوط از بام هنگام برف‌روبی در خراسان رضوی؛ ۲ نفر جان باختند

    بارش برف و حوادث ناشی از آن در غرب خراسان رضوی، منجر به جان باختن ۲ نفر در شهرستان های خوشاب و ششتمد شد.

    به گزارش ایرنا، بر اساس گزارش های دریافتی در یکی از این حوادث که هنگام برف روبی از پشت بام روی داد، زنی ۳۵ ساله در روستای «نورآباد» از توابع دهستان «بلوک تکاب» در بخش مرکزی شهرستان خوشاب، هنگام برف‌روبی از پشت بام منزل خود، به پایین سقوط کرده و جان خود را از دست داد.

    در حادثه دیگری نیز در روستای «پادر» در شهرستان ششتمد، مردی ۶۵ ساله هنگام انداختن برف بام خود، سقوط کرده و جان باخت.

    بارش برف در شبانه روز گذشته همه شهرستان های غرب خراسان رضوی را سپیدپوش کرد.

    مرکز شهرستان ۲۴ هزار نفری ششتمد در ۲۴۰ کیلومتری جنوب غربی مشهد و «سلطان‌آباد»، مرکز شهرستان ۳۸ هزار نفری خوشاب در ۱۷۵ کیلومتری غرب مشهد واقع است.

  • لغو تمامی امتحانات مدارس و دانشگاه‌ها در خراسان رضوی تا پایان هفته

    لغو تمامی امتحانات مدارس و دانشگاه‌ها در خراسان رضوی تا پایان هفته

    معاون هماهنگی امور عمرانی استانداری خراسان رضوی گفت: در پی کاهش دما و برودت شدید هوا و به جهت صرفه‌جویی در مصرف گاز و انرژی، کلیه فعالیت‌های آموزشی مدارس و دانشگاه‌های خراسان رضوی تا پایان هفته (۳۰ دی ماه ۱۴۰۱) به صورت مجازی برگزار خواهد شد.

    لغو تمامی امتحانات مدارس و دانشگاه‌ها در خراسان رضوی تا پایان هفته

    معاون هماهنگی امور عمرانی استانداری خراسان رضوی گفت: تمام فعالیت‌های آموزشی مدارس و دانشگاه‌های خراسان رضوی تا ۳۰ دی‌ماه به صورت مجازی برگزار خواهد شد و تمامی امتحانات مدارس و دانشگاه‌ها برگزار نخواهد شد.

    به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ جواد خدایی معاون هماهنگی امور عمرانی استانداری خراسان رضوی با بیان این مطلب که تمامی امتحانات مدارس و دانشگاه‌های مشهد و خراسان رضوی تا ۳۰ دی ماه ۱۴۰۱ لغو شده است، گفت: در پی کاهش دما و برودت شدید هوا و به جهت صرفه‌جویی در مصرف گاز و انرژی، کلیه فعالیت‌های آموزشی مدارس و دانشگاه‌های خراسان رضوی تا پایان هفته (۳۰ دی ماه ۱۴۰۱) به صورت مجازی برگزار خواهد شد.

    او افزود: با توجه به ادامه شرایط سرما و کمبود گاز در استان و صرفه جویی در انرژی مقاطع مختلف آموزشی، مدارس و دانشگاه‌ها از روز یکشنبه تا انتهای هفته به صورت غیر حضوری فعالیت خود را ادامه خواهند داد همچنین امتحانات به صورت کامل لغو است و اعلام شده خوابگاه‌های دانشجویی را نیز مدیریت کنند.

    معاون هماهنگی امور عمرانی استانداری خراسان رضوی  ادامه داد: فعالیت تمامی ادارات و دستگاه‌های اجرایی استان خراسان رضوی در روز یکشنبه ۲۵ دی ماه ۱۴۰۱ به صورت دورکاری خواهد بود.

    خدایی بیان کرد: بر اساس مصوبه ستاد انرژی مقرر شد فعالیت مراکز تجاری از ساعت ۹ صبح تا ۱۸ فعالیت داشته باشند و از سوخت دوم نیز استفاده کنند.

  • خراسان رضوی/ 17 مصدوم بر اثر واژگونی مینی بوس حامل کارگران

    خراسان رضوی/ 17 مصدوم بر اثر واژگونی مینی بوس حامل کارگران

    عصر دوشنبه یک دستگاه مینی بوس سرویس کارگران یک شرکت تولیدی در شهرک صنعتی خیام به هنگام برگشت از محل کار خود در محدوده شهر خرو مینی بوس حامل کارگران دچار حادثه و واژگون شد.

    خراسان رضوی/ 17 مصدوم بر اثر واژگونی مینی بوس حامل کارگران

    رئیس مرکز حوادث و فوریت های پزشکی شهرستان های نیشابور، فیروزه و زبرخان (خراسان رضوی) گفت: واژگونی مینی بوس سرویس کارگران یک شرکت تولیدی در شهرک صنعتی خیام در محدوده شهر خرو ١٧ نفر را راهی بیمارستان کرد.
    به گزارش ایلنا، محمد شوروزی با اعلام این خبر افزود: عصر دوشنبه یک دستگاه مینی بوس سرویس کارگران یک شرکت تولیدی در شهرک صنعتی خیام به هنگام برگشت از محل کار خود در محدوده شهر خرو مینی بوس حامل کارگران دچار حادثه و واژگون شد.
    وی اظهار داشت: این حادثه ١٧ مصدوم داشت که به مراکز درمانی منتقل و ٧ نفر آن بستری و تعداد ١٠ نفر دیگر بصورت سرپایی درمان شدند، علت این حادثه در دست بررسی است.
  • فاجعه کرونا در مشهد/ حتی برانکارد برای انتقال جنازه ها نیست/ نه سرم هست، نه دارو، نه جایی برای پذیرش بیمار

    فاجعه کرونا در مشهد/ حتی برانکارد برای انتقال جنازه ها نیست/ نه سرم هست، نه دارو، نه جایی برای پذیرش بیمار

    یک پزشک در فایلی صوتی، نسبت به کشتار کرونایی بزرگ در مشهد هشدار داده است.

    فاجعه کرونا در مشهد/ حتی برانکارد برای انتقال جنازه ها نیست/ نه سرم هست، نه دارو، نه جایی برای پذیرش بیمار

    خانم دكتر ثقفي، مدير گروه زنان دانشكده علوم پزشكي مشهد در این فایل از تعطیلی همه بخش های غیر کرونایی در بیمارستانهای مشهد خبر داده است. در ادامه این فایل صوتی ناراحت کننده را بشنوید.

     

     

  • شکایت جوان ۲۵ساله به اتهام فریب در ازدواج

    شکایت جوان ۲۵ساله به اتهام فریب در ازدواج

     

    خانواده همسرم در روزهای خواستگاری به من گفتند که دخترمان به نوعی بیماری مبتلاست که گاهی مردمک چشمانش بالا می رود و باید دارو مصرف کند. من هم بعد از مشورت با یک پرستار، همچنان به ازدواجم با آن دختر اصرار کردم.

    جوان 25ساله ای که به اتهام فریب در ازدواج از نامزدش شکایت کرده بود، درباره این ماجرا به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی گفت: مدتی قبل خاله ام که برای ملاقات یکی از بستگان مان به بیمارستان رفته بود، با دختر یکی از ملاقات کنندگان آشنا شده و نشانی خانه آن ها را گرفته بود.

    چند روز بعد با معرفی خاله ام و به اتفاق پدر و مادرم به خواستگاری «بهاره» رفتیم، به گونه ای که من در همان جلسه اول عاشق آن دختر شدم.شکایت جوان ۲۵ساله به اتهام فریب در ازدواج|خبر فوری

    بعد از چند بار رفت و آمد، مادر بهاره مرا به گوشه ای کشید و گفت: قبل از آن که مراسم عقدکنان برگزار شود ،باید بدانی که دخترم به نوعی بیماری مبتلاست و برای آن که مردمک چشمانش بالا نرود، دارو مصرف می کند.

    آن روز مادر بهاره نام دارو را هم به من گفت. من هم چون کارشناس رشته مهندسی متالورژی بودم، در باره این دارو از پرستاری که دوستم بود، پرس و جو کردم.

    او هم گفت: این دارو بیشتر برای تمرکز اعصاب استفاده می شود. با آن که مادر بهاره از من خواسته بود بیماری دخترش را با خانواده ام در میان بگذارم و بعد به خواستگاری بیایم، اما من که عاشق او شده بودم، به این ازدواج اصرار کردم.

    بعد از آن که مراسم عقدکنان برگزار شد و ما به منزل یکدیگر رفت و آمد کردیم، تازه متوجه برخی رفتارهای عجیب خانواده همسرم شدم.

    مادرزنم مدام توصیه می کرد مبادا مصرف قرص های همسرم به تاخیر بیفتد یا نگذارم هیچ گاه استرس به او وارد شود. وقتی با نامزدم بیرون می رفتیم، مدام زنگ می زدند که زودتر برگردیم.

    پدر و مادر من فرهنگی بودند و دخالتی در زندگی ام نمی کردند. با این حال، من ماجرای بیماری همسرم را پنهان کردم.

    از سوی دیگر نیز در رشته تحصیلی خودم شغلی پیدا نکردم و در امور ساختمانی مشغول شدم. درآمدم بد نبود و مشکل مالی نداشتم و از این که با همسرم به دورهمی خانوادگی یا دوستانه بروم، لذت می بردم اما خانواده همسرم کمتر اجازه بیرون رفتن به من و بهاره می دادند.

    هنوز چهار ماه بیشتر از دوران نامزدی ما نگذشته بود که فهمیدم نامزدم داروهای خاصی را مصرف می کند.

    وقتی آن قرص ها را به یکی از پزشکان نشان دادم، تازه متوجه شدم که همسرم بیماری صرع دارد. وقتی برگه آزمایش های او را به دست آوردم و به پزشکان متخصص مراجعه کردم، آن ها این موضوع را تایید کردند.

    با کنکاش های بیشتر دریافتم که همسرم از دوران کودکی به این بیماری مبتلا شده و نمی تواند باردار شود.

    حالا هم به راحتی نمی توانم با این دروغ بزرگی که به من گفته اند و مرا فریب داده اند کنار بیایم چون اگر همان روز خواستگاری از بیماری صرع نام می بردند ،هیچ گاه به این ازدواج تن نمی دادم و …

    شایان ذکر است، پرونده این زوج جوان برای بررسی های بیشتر و با صدور دستوری از سوی سرگرد مهدی کسروی، رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد در اختیار کارشناسان و مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی قرار گرفت.

     

  • اخاذی از رابطه پنهانی زن صیغه ایی/ مچ گیری دلاری

    اخاذی از رابطه پنهانی زن صیغه ایی/ مچ گیری دلاری

     

    زن جوان دور از چشم شوهر صیغه ای به دفتر کار مرد پولدار رفت اما شوهر موقتش آنها را غافلگیر کرد و با گرفتن فیلم از مرد متاهل و زن صیغه ای دست به اخاذی میلیونی زد.

    زن 22 ساله به نام مینا در یک قرار صوری برای تحویل فیلم سیاه توسط نیروهای کلانتری سناباد مشهد دستگیر شده است.

    اخاذی از رابطه پنهانی زن صیغه ایی/ مچ گیری دلاری|خبر فوری

    این زن جوان در حالی که بیان می کرد در اخاذی های دلاری شوهرش نقشی ندارد درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: دختری خردسال بودم که مادرم من و برادر 3 ساله ام را رها کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت چرا که پدرم مردی شیشه ای بود و آن ها با هم اختلاف داشتند. بعد از این ماجرا پدرم منزلی را در منطقه قلعه ساختمان مشهد اجاره کرد و ما به زندگی ادامه دادیم تا این که 7 سال قبل جوانی به نام «فولاد» به خواستگاری ام آمد و من پای سفره عقد نشستم.

    خیانت مرد جوان به نوعروس مشهدی
    یک سال از دوران نامزدی ما گذشته بود که اطرافیانم با کمک های مردمی و خیران جهیزیه ای برایم تهیه کردند تا من زندگی مشترکم را با فولاد آغاز کنم.

    خلاصه بدون هیچ مراسمی زیر یک سقف رفتیم اما هنوز 6 ماه از ازدواجمان سپری نشده بود که فهمیدم شوهرم از چند سال قبل با زن مطلقه ای رابطه دارد در همین روزها بود که فولاد همه جهیزیه ام را برای زندگی با آن زن به مکان نامعلومی برد و مرا رها کرد.

    من هم پس از دو سال دوندگی بالاخره موفق شدم از فولاد طلاق غیابی بگیرم.

    بعد از این ماجرا چند بار به صورت موقت ازدواج کردم اما هیچ کدام دوامی نداشت تا این که حدود پنج ماه قبل با «فرمان» ازدواج کردم در حالی که هیچ شناختی از او نداشتم اگرچه می دانستم این ازدواج نیز پایه های لرزانی دارد اما برای آن که سایه مردی بالای سرم باشد همه خواسته های فرمان را قبول می کردم.

    اخاذی شوهر صیغه ای از زن خیانتکارش
    در همین روزها بود که با معرفی یکی از دوستانم با مردی آشنا شدم که اوضاع مالی خوبی داشت و به من ابراز علاقه می کرد من هم که امید چندانی به ادامه زندگی مشترک با فرمان نداشتم سعی می کردم این رابطه عاطفی با اسفندیار را حفظ کنم به همین دلیل چند بار به دفتر کار او و منزلش رفتم تا این که چند روز قبل زمانی که به تنهایی و بدون قرار قبلی وارد دفتر کار اسفندیار شدم ناگهان فرمان از پشت سرم وارد دفتر شد و با تهدید چاقو اسفندیار را وادار کرد تا به ارتباط با من اعتراف کند.

    او همزمان از اظهارات اسفندیار فیلم گرفت و سپس او را مجبور کرد به صرافی بروند و مقداری دلار برای فرمان بخرد تا او آن فیلم را منتشر نکند یا در اختیار همسر اسفندیار نگذارد.

    خلاصه من هم که ترسیده بودم سوار بر خودرو با آن ها تا مقابل یک صرافی بزرگ رفتم اما وقتی آن ها پیاده شدند من از فرصت استفاده کردم و از آن جا گریختم چند روز بعد با اسفندیار تماس گرفتم و به او گفتم مموری آن فیلم را از همسر صیغه ای ام دزدیده ام او هم با خوشحالی برای تحویل مموری در دفتر کارش با من قرار گذاشت و مدعی شد که فرمان نه تنها 9 میلیون تومان از او دلار گرفته است بلکه هنوز قصد اخاذی با همان فیلم را دارد اما وقتی من برای تحویل آن مموری وارد دفتر کار اسفندیار شدم ناگهان ماموران انتظامی از راه رسیدند و مرا دستگیر کردند.

    شایان ذکر است با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد بیگی، رئیس کلانتری سناباد تحقیقات پلیس درباره پشت پرده فیلم سیاه مورد ادعای زن جوان توسط کارشناسان زبده دایره تجسس و اطلاعات کلانتری آغاز شد.

     

  • شوهرم ارتباط پنهانی دارد

    شوهرم ارتباط پنهانی دارد

    17 سال فرصت داشت تا عشق قدیمی اش را فراموش کند اما دروغ می گفت، او خودش به این عشق خیانت بار دامن می زد و مدام با آن زن در ارتباط بود. حالا دیگر من نمی توانم این وضعیت را تحمل کنم.

    زن 34 ساله که از شدت خشم وعصبانیت آرام و قرار نداشت، در حالی که بیان می کرد خیانت بر زندگی ام سایه افکنده است و امروز مشت و لگدهای همسر خیانت پیشه ام را نیز تحمل کرده ام.

    درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: 17 سال قبل زمانی که به تازگی از هنرستان فنی و حرفه ای دیپلم گرفته بودم پای سفره عقد نشستم و با «فیروز» ازدواج کردم. هنوز یک هفته از برگزاری مراسم عقدکنان سپری نشده بود که روزی خواهر شوهرم رازی را برایم فاش کرد.

    او گفت: قبل از آن که به خواستگاری تو بیاییم فیروز عاشق دختری به نام «مبینا» بود، عشق هوس آلود خیابانی چشمان برادرم را کور کرده بود و بی بند و باری های مبینا را نمی دید. او اصرار داشت با آن دختر ازدواج کند ولی ما نمی توانستیم این خفت را تحمل کنیم چرا که رفتارهای زننده و حتی نوع پوشش آن دختر قابل دفاع نبود. به همین دلیل همه خانواده با این ازدواج مخالفت کردند تا این که فیروز به ازدواج با تو رضایت داد.

    شوهرم ارتباط پنهانی دارد|خبر فوری

    حالا هم باید به همسرت اهمیت بدهی و طوری رفتار کنی که مبینا را فراموش کند.

    من هم که دیگر به عقد فیروز درآمده بودم همه تلاشم را انجام دادم تا با محبت هایم عشق و صفا را برایش به ارمغان بیاورم .همه زندگی ام را وقف همسرم کردم و در انجام وظایف همسرداری هیچ گاه کوتاهی نکردم تا این که خداوند دو دختر و یک پسر به ما عنایت کرد.

    آن ها از هوش و استعداد بالایی برخوردارند به طوری که پسر 15 ساله ام هر سال شاگرد ممتاز مدرسه است و با این حال به پدرش نیز در امور تجارت و بازرگانی کمک می کند. خلاصه پایه های زندگی شیرین من از حدود یک ماه قبل زمانی به لرزه درآمد که فیروز با فراموش کردن تلفن همراهش در منزل، به محل کارش رفت.

    هنوز چند دقیقه نگذشته بود که با شنیدن زنگ دریافت پیامک متوجه گوشی همسرم شدم اما با دیدن جمله «سلام عشقم!» درجا میخکوب شدم. هنوز حیرت زده به شماره ارسال کننده پیام خیره شده بودم که همسرم هراسان وارد خانه شد و گوشی را از دستم قاپید. او در حالی که به چشمان اشک بار و چهره نگرانم نگاه می کرد پرسید: اتفاقی افتاده؟ با جملاتی غضب آلود پاسخ دادم: تو باید توضیح بدهی که چرا عشقت نگران شده است؟

    فیروز که فهمید همه چیز لو رفته و دیگر نمی تواند چیزی را انکار کند با بی حیایی و پررویی مقابلم ایستاد و گفت: مبینا عشق قدیمی من است و ما فقط با یکدیگر دوست اجتماعی هستیم! مبینا سال هاست که ازدواج کرده و همسر و فرزند دارد به همین دلیل من و او گاهی با هم درد دل می کنیم و …

    خلاصه همسرم حرف می زد اما من چیزی نمی شنیدم. «خیانت» بر زندگی ام سایه افکنده بود و من به آینده تاریک خودم می اندیشیدم و اشک می ریختم. فیروز که این شرایط را دید از من مهلت خواست تا به این ارتباط شوم پایان بدهد. در حالی که فریاد می زدم 17 سال برای پایان دادن به عشقی خیانت آلود کافی نبود؟

    داخل اتاقم رفتم تا پسرم که دقایقی دیگر به خانه می رسید اشک هایم را نبیند. حدود یک ماه را در میان شک و تردید سپری کردم اما یک روز صبح وقتی سر میز صبحانه همسرم برای پوشیدن لباس هایش بلند شد ناگهان چشمم به همان شماره تلفن مبینا افتاد.

    ناخودآگاه صفحه تلگرامی او را باز کردم و تازه فهمیدم او نه تنها ارتباطش را با آن دختر قطع نکرده است بلکه در طول یک ماه گذشته پیام های زیادی بین آن ها رد و بدل شده است! دیگر نتوانستم تحمل کنم و به همسرم گفتم امروز همه ماجرا را برای شوهر مبینا بازگو خواهم کرد.

    همان طور که او با خیانت هایش زندگی مرا به نابودی کشاند من هم آشیانه او را ویران می کنم تا معنای خیانت را بفهمد. در این هنگام همسرم با شنیدن این حرف ها به سوی من حمله ور شد و برای اولین بار مرا زیر مشت و لگدهای سنگین اش گرفت.

    تازه متوجه شدم که او در طول این سال ها همواره با آن زن خیانت پیشه ارتباط داشته است در حالی که من خانه ام را غرق در محبت کرده بودم تا خانواده ام طعم خوشبختی را احساس کنند اما حالا به کلانتری آمده ام تا …

    شایان ذکر است با صدور دستوری از سوی سرهنگ محمدعلی محمدی، رئیس کلانتری آبکوه پرونده این زوج جوان توسط مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی های کارشناسی قرار گرفت تا زندگی آن ها فرونپاشد.

     

  • سرگذشت دختر جوان معروف به دی جی لیلا!

    سرگذشت دختر جوان معروف به دی جی لیلا!

     

    دختر ۱۷ ساله ای که بیان می‌کرد همه زندگی ام را در قمار نادانی و غرور نوجوانی باخته ام و اکنون می‌خواهم از این مرداب کثیف بیرون بیایم، درباره سرگذشت خود به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری قاسم آباد توضیحاتی ارائه داد.

    قدر در مهمانی‌ها و پارتی‌های مخفیانه مورد توجه قرار می‌گرفتم که در مدت کوتاهی زندگی و سرنوشتم دگرگون شد. برای آن که آهنگ سازی می‌کردم و صدای خوبی داشتم، به دی جی لیلا معروف بودم تا این که …سرگذشت دختر جوان معروف به دی جی لیلا!|خبر فوری

    دختر ۱۷ ساله در حالی که بیان می‌کرد همه زندگی ام را در قمار نادانی و غرور نوجوانی باخته ام و اکنون می‌خواهم از این مرداب کثیف بیرون بیایم، درباره سرگذشت خود به کارشناس و مشاور اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: پدر و مادرم تحصیلکرده هستند و موقعیت اجتماعی خوبی دارند، اما هیچ تفاهم اخلاقی با یکدیگر نداشتند و مدام در قهر و آشتی و مشاجره و سر و صدا به سر می‌بردند.

    آن‌ها در دوران دانشگاه عاشق هم شده بودند، اما هر کدام به دنبال خوشگذرانی خودش بود، به همین دلیل بعد از ۱۳ سال زندگی مشترک از یکدیگر طلاق گرفتند و به دنبال سرنوشت خودشان رفتند. آن روز‌ها من ۱۱ سال بیشتر نداشتم و در کلاس‌های آهنگ سازی و خوانندگی شرکت می‌کردم.

    علاقه عجیبی به موسیقی داشتم و بیشتر اوقاتم را برای ساخت آهنگ یا آواز صرف می‌کردم. از سوی دیگر من کنار مادرم ماندم چرا که او کاری به کارم نداشت و راحت‌تر می‌توانستم بیرون بروم یا در کلاس‌های موسیقی شرکت کنم. خلاصه در ۱۶ سالگی همه فنون موسیقی را آموختم و به خوانندگی و آهنگ سازی پرداختم. تصمیم گرفتم چند آهنگ بخوانم و آن‌ها را در فضای مجازی منتشر کنم. به همین دلیل و برای ضبط آهنگ به یکی از سالن‌های غیرمجاز و زیرزمینی می‌رفتم که با پسری به نام «شادمهر» آشنا شدم و با هم ارتباط برقرار کردیم.

    او ۱۰ سال از من بزرگ‌تر بود و از یک دنیای آرمانی برایم سخن می‌گفت. در این میان من به طور پنهانی در مجالس و مهمانی‌های شبانه شرکت می‌کردم و به آوازخوانی ادامه می‌دادم، به طوری که به دی جی لیلا معروف شده بودم. تبحر خاص من در نواختن انواع ساز‌ها و صدای دلنشینی که داشتم، دیگران را وادار به رقص و پایکوبی می‌کرد یا لحظات خوشی را برای حاضران به وجود می‌آورد.

    به همین دلیل صاحبان پارتی یا مهمانی مرا ترغیب می‌کردند برای آوازخوانی بیشتر مشروب بنوشم و مواد مخدر مصرف کنم. کار به جایی رسید که به دلیل نادانی و غرور نوجوانی در منجلاب کثیف فساد غرق شدم. همه چیز را فراموش کرده بودم و تنها به خاطر تشویق‌های احمقانه دیگران با سرنوشتم بازی می‌کردم.

    هیچ کس هم نبود تا از سقوط بیشتر من در این مرداب هولناک جلوگیری کند. یک سال بعد، زمانی به خود آمدم که شادمهر با دختر دیگری ازدواج کرده بود و من، چون زباله‌ای بودم که برای کسی اهمیتی نداشت. در این شرایط روحی عجیب و در یک تصمیم احمقانه بدتر، دست به خودکشی زدم، اما به طور اتفاقی یکی از دوستانم متوجه موضوع شد و من از مرگ حتمی نجات یافتم. بعد از این ماجرا بود که خواستم خودم را از این لجنزار بیرون بکشم، مواد مخدر را ترک کنم و در دانشکده هنر صداوسیما ادامه تحصیل بدهم. می‌خواهم پدر و مادرم در کنار هم زندگی کنند و به روز‌های عاشقانه خودشان برگردند و … شایان ذکر است، با راهنمایی مشاور کلانتری این دختر نوجوان به یکی از مراکز ترک اعتیاد معرفی شد و پدر و مادر او نیز تصمیم گرفتند به زندگی گذشته بازگردند.

     

  • ماجرای کتک‌خوردن دختر مشهدی توسط خواستگارش

    ماجرای کتک‌خوردن دختر مشهدی توسط خواستگارش

     

    ماجرای کتک‌خوردن دختر مشهدی توسط خواستگارش|خبر فوریدختر ۱۹ ساله در حالی وارد کلانتری آبکوه مشهد شده بود که آثار هولناک کتک کاری‌های خواستگارش بر روی بدنش نمایان بود.

    دختر ۱۹ ساله در حالی که با نگرانی و وحشت وارد کلانتری شده بود، با نشان دادن آثار هولناک کتک کاری‌های خواستگارش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: حدود دو سال قبل جوانی به نام «بهزاد» که مدعی بود روز‌های زیادی مرا در مسیر مدرسه تعقیب کرده است، به خواستگاری ام آمد، اما خانواده ام به دلیل این که کار و کسبی نداشت و بیکار بود، با ازدواجمان مخالفت کردند، اما از آن روز به بعد مزاحمت‌های خانواده بهزاد شروع شد.

    هر کدام از اعضای خانواده اش یک روز به منزل ما زنگ می‌زدند و اصرار می‌کردند که با این ازدواج موافقت کنیم.

    گاهی نیز با التماس و خواهش قصد داشتند رضایت من یا مادرم را جلب کنند، اما هر بار پایان این تماس‌های تلفنی به تهدید و توهین می‌رسید. تا این که بالاخره یک روز «هایده» خواهر بهزاد با مادرم تماس گرفت و گریه کنان به او گفت: برادرم از عشق «نیلوفر» دیوانه شده است و قصد خودکشی دارد.

    او با خواهش و تمنا به مادرم گفت اجازه بدهید نیلوفر با بهزاد صحبت کند و به او بگوید که فرد دیگری را دوست دارد و نمی‌خواهد با او ازدواج کند. این بود که مادرم رضایت داد تا در حضور هایده و در بیرون از منزل با هم صحبت کنیم.

    آن روز بهزاد و خواهرش به دنبالم آمدند. پس از آن که هایده با چرب زبانی و تعریف و تمجیدهایش به مادرم اطمینان داد که یک ساعت دیگر باز می‌گردیم، من سوار خودروی بهزاد شدم و سه نفری حرکت کردیم. با وجود این از چشمان بهزاد می‌ترسیدم. وقتی از آینه خودرو نگاهم می‌کرد کینه‌ای عمیق را در چشمانش می‌دیدم.

    خلاصه در میانه راه هایده از خودرو پیاده شد و با این بهانه که به منزل دوستش می‌رود تا ما راحت‌تر صحبت کنیم، من و بهزاد را تنها گذاشت.

    در این هنگام بهزاد در حالی که بیان می‌کرد من راننده تاکسی تلفنی نیستم و قرار است همسرت بشوم، از من خواست تا در صندلی جلو بنشینم. من هم به خواسته اش عمل کردم و دیگر نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد.

    شب به نیمه نزدیک می‌شد که بهزاد مرا به منزلمان بازگرداند، اما من حال طبیعی نداشتم و احساس می‌کردم همه این صحنه‌ها که در باغ رخ داد کابوسی بیش نبوده است.

    مادرم از شدت نگرانی مرا در آغوش کشید، اما من حتی نمی‌دانستم با بهزاد به کجا رفته ام و گفت وگوی ما چند ساعت طول کشیده است. از آن روز به بعد بهزاد مدام مرا تهدید می‌کند که از ارتباطمان فیلم و عکس تهیه کرده است و اگر با او ازدواج نکنم، آبرویم را می‌برد.

    من که از شنیدن حرف‌های او ترسیده بودم تصمیم گرفتم تا به هر طریق ممکن فیلم‌ها و عکس‌ها را از او بگیرم چرا که می‌دانستم اگر مادرم متوجه این ماجرا شود، حادثه ناگواری رخ خواهد داد.

    به همین دلیل این بار خودم با التماس از مادرم اجازه گرفتم و با بهزاد قرار گذاشتم، ولی او مرا شبانه به مکان خلوتی برد و آن چنان کتکم زد که همه بدنم سیاه و کبود شد و …

    شایان ذکر است، با صدور دستوری از سوی سرهنگ محمدی، رئیس کلانتری آبکوه رسیدگی به این پرونده توسط کارشناسان و مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری در حالی آغاز شد که دستگیری جوان مورد ادعای دختر ۱۹ ساله نیز با شکایت وی در دستور کار نیرو‌های انتظامی قرار گرفت.