برچسب: حوادث روز

  • شوهرم متوجه رابطه پنهانی من و فرهاد شد/ مرا وادار کرد او را سر قرار بکشانم و او را بکشد

    شوهرم متوجه رابطه پنهانی من و فرهاد شد/ مرا وادار کرد او را سر قرار بکشانم و او را بکشد

     

    با انتقال جسد به پزشکی قانونی و پیگیری تحقیقات مأموران متوجه شدند اختلاف فرهاد و سینا برسر همسر سینا بوده است.

    درحالی‌که پلیس تلاش خود را برای دستگیری سینا آغاز کرده بود، این مرد خود را به مأموران معرفی کرد. او گفت: من فرهاد را به قتل رساندم؛ او به همسرم نظر داشت و با او رابطه برقرار کرده بود به همین دلیل هم او را به قتل رساندم.شوهرم متوجه رابطه پنهانی من و فرهاد شد/ مرا وادار کرد او را سر قرار بکشانم و او را بکشد

    متهم گفت: چند سال قبل در یک رستوران که فرهاد صاحب آن بود، مشغول به کار شدم. مدتی بعد از من دختری به نام شبنم در آن رستوران مشغول به کار شد. من به شبنم علاقه‌مند شدم و از او خواستگاری کردم. بعد از مدتی با هم عقد کردیم. ما دو سال بود عقد کرده بودیم. در این مدت من محل کارم را عوض کردم و در جای دیگری مشغول شدم اما همسرم همچنان در آن رستوران بود. تا اینکه متوجه شدم همسرم با فرهاد رابطه دارد. همه پیامک‌هایش را دیدم و تصمیم گرفتم از او جدا شوم. من همسرم را به خانه پدرش بردم و همه‌چیز را گفتم. همسرم قول داد این رابطه را تمام کند و دیگر با فرهاد رابطه نداشته باشد و من هم چون او را دوست داشتم، بخشیدم. حتی آنها با هم شمال رفته بودند و من عکس‌های همسرم و فرهاد را دیدم؛ با این حال زنم را بخشیدم.

    تا اینکه روز حادثه از سر کار برگشتم. وقتی در را باز کردم متوجه شدم همسرم با فرهاد تماس تصویری دارد و فرهاد به او می‌گوید نمی‌تواند همسر من را فراموش کند. من از شنیدن این جملات خیلی شوکه و ناراحت شدم. وقتی همسرم متوجه من شد گوشی را قطع کرد. دعوای سختی بین من و همسرم اتفاق افتاد و من از شدت عصبانیت حرف‌های ناجوری به همسرم زدم.

    متهم در ادامه گفت: همسرم را وادار کردم با فرهاد تماس بگیرد و با او قرار بگذارد. آنها در میدانی با هم قرار گذاشتند و من به جای همسرم رفتم، با فرهاد درگیر شدم و او را با چاقو زدم. او در این مدت با همسرم رابطه داشت و می‌خواست زندگی من را خراب کند.

    مأموران در ادامه بررسی‌ها همسر متهم را مورد بازجویی قرار دادند. شبنم به مأموران گفت: چهار سال قبل زمانی که با سینا همکار بودم، به یکدیگر علاقه‌مند شدیم و دو سال بعد با هم عقد کردیم؛ اما شرایط مالی مناسبی نداشتیم تا زودتر جشن عروسی را برگزار کنیم. به همین دلیل، دو سالِ بعد زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. در این مدت فرهاد مدیر رستوران شده بود و چون من از کارمندان قدیمی بودم، در کارها به او کمک می‌کردم. در این مدت او به من علاقه‌مند شد و وقتی فهمید به خاطر مشکلات مالی همسرم هرگز به سفر شمال نرفته‌ام، پیشنهاد داد تا همراه او و یکی از همکارانمان به سفر شمال برویم. من به همسرم گفتم با یکی از دوستانم به سفر کاری می‌روم. اما پس از بازگشت از سفر همسرم عکس‌های مشترک من و فرهاد را دید و درگیری بین ما شروع شد.

    زن جوان ادامه داد: همسرم مرد خوبی بود، اما بعد از ازدواج فهمیدم او مرد لجبازی است و همیشه می‌خواهد حرف خودش را به کرسی بنشاند.

    این زن درباره رابطه پنهانی با قربانی گفت: باور کنید من هیچ رابطه پنهانی‌ای با فرهاد نداشتم. او در این مدت به من ابراز علاقه کرده و می‌خواست با من دوست شود، اما من قبول نمی‌کردم. علاقه او به من یک‌طرفه بود. آخرین‌بار وقتی همسرم وارد خانه شد و دید ما با هم تماس تصویری داریم، عصبانی شد و مرا مجبور کرد تا با فرهاد قرار ملاقات بگذارم.

    پرونده این جنایت با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و متهم به‌زودی در دادگاه محاکمه می‌شود. این در حالی است که اولیای‌دم برای او حکم قصاص خواسته‌اند.

    17302

    منبع: خبر آنلاین

  • قاچاقچی مسلح در هتل مجلل سکونت داشت

    قاچاقچی مسلح در هتل مجلل سکونت داشت

     

    سرهنگ «سعید راستی»، رئیس مرکز عملیات پلیس امنیت عمومی تهران بزرگ در تشریح این خبر گفت:بررسی پرونده نشان از این داشت، شلیک گلوله توسط رانندگان و ۲ سرنشین خودروها، علاوه بر تخریب شیشه‌ها و لاستیک یک دستگاه خودرو پژو ۲۰۷ و یک دستگاه موتورسیکلت که در حال عبور  از این محور بوده راکب موتورسیکلت را از ناحیه پا مصدوم کرده است.
    قاچاقچی مسلح در هتل مجلل سکونت داشت
    رئیس مرکز عملیات پلیس امنیت عمومی تهران با اشاره به اینکه با حضور بموقع عوامل امدادی موتورسوار مجروح به نزدیکترین مرکز امدادی انتقال یافته بود، افزود: در بررسی‌های اولیه خودروی متهمان شناسایی و مشخص شد که هر ۴ متهم سابقه دار بوده و در خرید و فروش مواد مخدر به‌صورت عمده فعالیت دارند. راستی در ادامه با اشاره به اینکه در همان تحقیقات اولیه ۳ تن از عاملان این تیراندازی و درگیری مسلحانه شناسایی و دستگیر شدند، افزود: متهم اصلی پرونده که در این مدت مخفیگاه خود را چندین مرتبه تغییر داده بود، در نهایت روز جمعه در یکی از هتل‌های شمال شهر تهران شناسایی و با هماهنگی قضایی در یک عملیات منسجم دستگیر شد.

    17302

    منبع: خبر آنلاین

  • برای گذران زندگی و تامین هزینه های اعتیاد، صیغه مردان متاهل می شدم/ مردی که از او بچه دار شدم از ترس آبرویش دیگر سراغم نیامد

    برای گذران زندگی و تامین هزینه های اعتیاد، صیغه مردان متاهل می شدم/ مردی که از او بچه دار شدم از ترس آبرویش دیگر سراغم نیامد

     

    او گفت: در یکی از روستاهای انتهای بولوار پنجتن به دنیا آمدم. پدرم نه تنها اوضاع مالی مناسبی نداشت بلکه بیشتر درآمدش را صرف خرید موادمخدر می‌کرد. از آن جایی که من وابستگی خاصی به پدرم داشتم، مدام در کنار بساط او می‌نشستم و کارهایش را انجام می‌دادم، به گونه‌ای که حتی برای خرید موادمخدر نیز همراهش می‌رفتم و از او جدا نمی‌شدم. در واقع من با خواهر و برادران دیگرم فرق داشتم و تنها با پدرم زندگی می‌کردم.

    حال و هوای خماری و نشئگی را به خوبی درک می‌کردم. هیچ علاقه‌ای هم به درس و مدرسه نداشتم و فقط از نشستن پای بساط موادمخدر پدرم لذت می‌بردم. تا این که بالاخره در همان مقطع ابتدایی ترک تحصیل کردم. با این حال همواره بین پدرم و دیگر اعضای خانواده درگیری بود که چرا اجازه نمی‌دهد من نیز در دامان مادرم تربیت شوم. خلاصه ۱۳ سال بیشتر نداشتم که یکی از هم بساطی‌های پدرم از من خواستگاری کرد.برای گذران زندگی و تامین هزینه های اعتیاد، صیغه مردان متاهل می شدم/ مردی که از او بچه دار شدم از ترس آبرویش دیگر سراغم نیامد

    با آن که همه اعضای خانواده ام مخالف این ازدواج بودند، اما فقط با رضایت یک جانبه پدرم، پای سفره عقد نشستم و با جوانی ازدواج کردم که ۱۴ سال از من بزرگ‌تر بود. او که خود موادمخدر می‌فروخت و اعتیاد شدیدی به این مواد افیونی داشت، با وعده و وعیدهای رویایی، پدرم را خام کرده بود. بالاخره سه ماه بعد جشن عروسی من وسهراب برگزار شد و ما زندگی مشترک مان را در حالی آغاز کردیم که پدرم نیز از سوی خانواده ام طرد شده بود و جا و مکانی نداشت. به همین دلیل او نیز به منزل ما آمد.

    در واقع محل زندگی مشترک مان پاتوق مصرف و خرید و فروش موادمخدر بود، به گونه‌ای که شب‌ها عده زیادی از معتادان و قاچاقچیان به خانه ما رفت و آمد می‌کردند. هنوز یک سال بیشتر از آغاز زندگی مشترک من و سهراب نگذشته بود که او را به جرم حمل مقادیر زیادی موادمخدر دستگیر کردند و آن منزل که پاتوق استعمال موادمخدر بود، پلمب شد. بعد از این ماجرا، من هم که معتاد بودم آواره کوچه و خیابان شدم، ولی گاهی به ملاقات همسرم می‌رفتم و به او دلداری می‌دادم.

    بالاخره یکی از اهالی محله اتاقک مخروبه‌ای را در اختیارم گذاشت که من به جای پرداخت اجاره، امور شخصی مادر پیرش را انجام بدهم.

    در حالی که دو سال از زندانی شدن همسرم می‌گذشت متوجه بارداری ام شدم و با خودم فکر می‌کردم که شاید این موضوع موجب تخفیف مجازات همسرم شود. اما این گونه نشد. با تولد پسرم اوضاع زندگی ام به هم ریخت و آشفته‌تر شد چرا که من فقط برای تامین هزینه‌های اعتیادم تلاش می‌کردم و حس مادری را از یاد برده بودم. دیگر به ملاقات همسرم نیز نمی‌رفتم. یک سال از تولد فرزندم گذشته بود که از همسرم طلاق گرفتم و به سوی پدرم بازگشتم، اما او نیز اوضاعی بهتر از من نداشت تا این که چند ماه بعد بر اثر عوارض ناشی از اعتیاد جان سپرد و من دوباره آواره و سرگردان شدم.

    چندین بار تصمیم به ترک اعتیاد گرفتم، اما با این زندگی آشفته دوباره به موادمخدر پناه می‌بردم تا جایی که مجبور بودم برای تامین هزینه‌های اعتیادم به عقد موقت مردان متأهل دربیایم تا حداقل برای مدتی هزینه‌های اعتیادم تامین شود و از سرگردانی و آوارگی نجات یابم.

    خلاصه در یکی از همین ازدواج‌های موقت، فرزند دیگرم نیز به دنیا آمد و همسرم به خاطر ترس از متلاشی شدن زندگی اش مرا رها کرد و هیچ گاه به سراغم نیامد. این در حالی بود که دیگر به خاطر چندین ازدواج و رفت و آمدهای آن‌ها به منزلم، انگشت نمای محله شده بودم و همه اهالی به چشم زنی بی بند و بار به من می‌نگریستند تا این که چند ماه قبل به کلانتری آمدم و سرگذشتم را بازگو کردم.  با دستور رئیس کلانتری و هماهنگی‌های قضایی فرزندانم تحویل بهزیستی داده شدند و من هم در یکی از مراکز ترک اعتیاد تحت درمان قرار گرفتم. وقتی از چنگ این هیولای وحشتناک نجات یافتم، با کمک خیران منزلی برای اقامتم فراهم شد و کودکانم دوباره به آغوشم بازگشتند. اکنون نیز در مکان مناسبی مشغول کار شده ام، روزهای خوشبختی را با همه وجودم حس می‌کنم.

    17302

    منبع: خبر آنلاین

  • خروج یک هواپیمای مسافربری اندونزی از رادار فرودگاه جاکارتا/ لاشه هواپیما در شمال جاکارتا پیدا شد

    خروج یک هواپیمای مسافربری اندونزی از رادار فرودگاه جاکارتا/ لاشه هواپیما در شمال جاکارتا پیدا شد

    مقام‎های اندونزی از قطع ارتباط برج مراقبت با یک هواپیمای مسافربری در پی برخاستن آن از فرودگاه شهر جاکارتا خبر می‎دهند.

    خروج یک هواپیمای مسافربری اندونزی از رادار فرودگاه جاکارتا/ لاشه هواپیما در شمال جاکارتا پیدا شد

    به گزارش رویترز، ارتباط برج مراقبت «جاکارتا»، پایتخت اندونزی، با یک فروند هواپیمای مسافربری «سریویجایا ایر» قطع شده است.

    هواپیمای «بویینگ ۷۳۷» پرواز «سریوجایا ۱۸۲» در ساعت ۱:۲۵ بعد از ظهر روز شنبه به وقت محلی، فرودگاه جاکارتا را به مقصد شهر «پونتیاناک» ترک کرده است.

    «آدیتا ایراواتی»، سخنگوی وزارت حمل و نقل اندونزی، به پایگاه «ویک» گفته که «آخرین ارتباط سریوجایا ایر با این پرواز ساعت ۲:۲۰ بعد از ظهر بوده است.»

    به گفته وی، «در مرحله کنونی ما در حال بررسی و هماهنگی این موضوع با آژانس جست وجو و نجات و نهاد ایمنی حمل و نقل هستیم و به محض دریافت اطلاعات بیشتر، آن را منتشر خواهیم کرد.»

    این هواپیما که حامل ۵۰ مسافر بوده، بعد از یک کاهش ارتفاع ناگهانی از صفحه رادار محو شده است.

    یک پایگاه‌ رصد سفر‌های هوایی می‌گوید که احتمالا این هواپیما در داخل دریاچه «جاوه» سقوط کرده است.

    خبرگزاری رویترز نیز می‌گوید که قطعاتی از لاشه این هواپیما در شمال جاکارتا پیدا شده است.

    در حال تکمیل…

     

    منبع: میزان

  • راز یک قتل/ چرا جسد زن 49 ساله ای که با پسر25 ساله ارتباط داشت،منجمد شده بود؟

    راز یک قتل/ چرا جسد زن 49 ساله ای که با پسر25 ساله ارتباط داشت،منجمد شده بود؟

     

    با اعلام شکایت خانواده میترا، تحقیقات از سوی کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی پایتخت آغاز شد. در بررسی‌های انجام شده مشخص شد که زن میانسال، آخرین بار با پسر جوانی به نام سروش دیده شده است.

    با این احتمال که سروش از سرنوشت میترا با خبر باشد، تحقیقات برای دستگیری او ادامه یافت و در نهایت سروش شناسایی و پسر 25 ساله یکشنبه 14 دی بازداشت شد.
    راز یک قتل/ چرا جسد زن 49 ساله ای که با پسر25 ساله ارتباط داشت،منجمد شده بود؟
    سروش در تحقیقات اولیه مدعی بود از سرنوشت میترا بی‌خبر است اما فقط 24 ساعت پس از بازداشت راز ناپدید شدن او را برملا کرد و گفت: یک‌سال قبل با میترا در یک گروه تلگرامی آشنا شدم. رابطه ما کم کم صمیمی شد و چندین بار او را ملاقات کردم.

    او ادامه داد: حدود سه هفته قبل، میترا به خانه من آمد تا مواد مصرف کنیم. آن روز هم قرص و هم مواد مصرف کردیم که ناگهان حال میترا بد شد ترسیده بودم نمی‌دانستم چه کار کنم در همین حال متوجه شدم دیگر نفس نمی‌کشد و مرده است. می‌خواستم جسد را از خانه‌ام که در طبقه دوم بود بیرون ببرم اما ترسیدم. مدام منتظر فرصتی بودم تا بتوانم جسد را از خانه خارج کنم. اما این انتظار سه هفته طول کشید. من در این مدت با جسد در خانه تنها بودم. جسد را داخل ساک مخصوص پتو قرار داده و آن را داخل کمد گذاشتم و قبل از اینکه فرصت انتقال جسد را پیدا کنم دستگیر شدم.

    با اعتراف پسر جوان تیم جنایی به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران راهی آپارتمان سروش شدند. از جسد داخل کمد خبری نبود اما در یکی از اتاق‌ها با تعداد زیادی پتو رو به رو شدند مأموران پتوها را کنار زده و در نهایت موفق شدند جسد میترا را داخل ساک مخصوص پتو پیدا کنند.

    موضوعی که باعث تعجب تیم تحقیق شد این بود که جسد یخ زده و دچار فساد نعشی نیز نشده بود. با آن‌که حدود سه هفته از مرگ زن میانسال می‌گذشت اما در بررسی‌های اولیه متخصصان پزشکی قانونی باتوجه به نبود فساد نعشی احتمال دادند زمان کمی از مرگ گذشته باشد. از سویی جسد دچار یخ زدگی شده بود اما هیچ یخچالی که جنازه را داخل آن قرار داده باشند نیز در محل پیدا نشد.

    با اعتراف سروش، به دستور بازپرس محمد وهابی، جنازه زن میانسال برای مشخص شدن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. همچنین با انتقال متهم به اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت تحقیقات در رابطه با این حادثه ادامه دارد.

    23302

    منبع: خبر آنلاین

  • قتل مرموز دختر 26 ساله در خانه مجردی/ فرنوش مزون عروس در تهران داشت

    قتل مرموز دختر 26 ساله در خانه مجردی/ فرنوش مزون عروس در تهران داشت

    راز ناپدید شدن دو هفته‌ای دختر مزون دار با کشف جسد وی در خانه‌اش در حالی فاش شد که دلارها و لباس‌های گران‌قیمت وی نیز به سرقت رفته بود.

     ساعت 11صبح 19 آذر مردی به کلانتری 140 باغ فیض رفته و از ناپدید شدن دخترش فرنوش خبر داد. وی گفت: وقتی دخترم در یکی از دانشگاه‌های تهران قبول شد از شهر محل زندگی مان برای ادامه تحصیل به اینجا آمد. اما درسش که تمام شد چون در پایتخت کار پیدا کرده بود همین جا ماندگار شد.
    دخترم یک مزون لباس زنانه و لباس عروس داشت. گاهی به او سر می‌زدیم تا اینکه چندی قبل سر موضوعی با او بحث مان شد و قهر کرد، مدتی تلفن هایمان را جواب نمی‌داد تا اینکه نگران شده و به تهران آمدیم اما در خانه‌اش را نیز باز نکرد. از همسایه‌ها پرسیدیم آنها گفتند چند روزی است که از فرنوش خبر ندارند و فکر می‌کردند به دیدن ما به شهرستان آمده است. همین مسأله ما را نگران کرد و باعث شد تا به کلانتری برویم.

    قتل مرموز دختر 26 ساله در خانه مجردی/ فرنوش مزون عروس در تهران داشت

    بدین ترتیب مأموران کلانتری ۱۴۰ باغ فیض با هماهنگی‌های قضایی راهی خانه دختر جوان شده و پس از ورود به خانه با جسد فرنوش روی تخت خواب مواجه شدند.
    گزارش این حادثه بلافاصله به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد‌. بدنبال اعلام این خبر تیم تحقیق راهی محل حادثه که طبقه سوم ساختمانی در غرب تهران بود، شدند.

    با حضور در محل و بررسی جسد، طبق گفته متخصصان پزشکی قانونی از زمان مرگش حدود دو هفته می‌گذشت.
    روی جسد دختر جوان، آثار خراش و زخم دیده می‌شد که این فرضیه را مطرح کرد جسد دختر جوان را روی زمین کشیده‌اند و احتمالاً محل مرگ، جای دیگری از خانه بودهاست.

    به‌هم‌ ریختگی خانه حکایت از سرقت داشت. خانواده فرنوش نیز اعلام کردند: دخترشان از درآمدی که به‌دست می‌آورد دلار خریداری می‌کرد اما دلارهایش به سرقت رفته است، همچنین آنها مدعی شدند فرنوش لباس‌های مزون و عروس داخل مغازه را به خانه هم می‌آورد، اما از لباس‌ها نیز خبری نبود. باتوجه به مرگ مشکوک دختر 26 ساله، به دستور بازپرس مصطفی واحدی جسد برای مشخص شدن علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. همچنین بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور تحقیقات در رابطه با مرگ او را صادر کرد.

     

    منبع: رکنا

  • انفجار کپسول گاز جان ۶ نفر را گرفت

    انفجار کپسول گاز جان ۶ نفر را گرفت

    سخنگوی آتش نشانی گفت: صبح امروز یک مورد آتش سوزی در باغی واقع در اتوبان آزادگان تهران رخ داد. به دلیل شدت آتش سوزی، متاسفانه ۶ نفر در این حادثه جان باختند. منبع: خبر فوری

  • مشتری به خاطر تذکر صاحب مغازه برای زدن ماسک،محل کسب او را آتش زد

    مشتری به خاطر تذکر صاحب مغازه برای زدن ماسک،محل کسب او را آتش زد

    مشتری به خاطر تذکر صاحب مغازه برای زدن ماسک،محل کسب او را آتش زد

    وی گفت: ساعت15:00 روز چهارشنبه پنجم آذرماه در حال خرید از سوپرمارکت محل بودم که با یکی از مشتریان مغازه که ماسک نزده بود و مدام سرفه می‌کرد بحثم شد در ادامه با بالا گرفتن مشاجره طرف مقابل که من را می‌شناخت تهدیدم کرد و گفت، مغازه‌ات را به آتش می‌کشم و خودت را هم می‌کشم؛ تا اینکه صبح پنجشنبه همسایه‌های مغازه به من زنگ زدند و گفتند، مغازه موتورسازی‌ام درحال سوختن است.

    پس‌از این شکایت تیمی از مأموران کلانتری به مغازه شاکی مراجعه کردند و پس از تحقیقات محلی دریافتند چند نفر از همسایه‌ها نیز شاهد تهدیدهای مرد جوان بوده‌اند.در حالی که تحقیقات ادامه داشت مأموران دریافتند متهم بار دیگر به خانه شاکی رفته و در حال تهدید وی است که این بار با مراجعه به محل او را دستگیر کردند.

    سرهنگ مجتبی سهرابی منش، رئیس کلانتری ۱۲۶ تهرانپارس در تشریح این خبر،  با اشاره به اینکه متهم در بازجویی‌های اولیه به آتش کشیدن عمدی مغازه موتورسازی اعتراف کرد،گفت: با اعتراف متهم به جرم ارتکابی، متهم برای سیر مراحل قانونی تحویل مرجع قضایی شد.

    منبع: خبر آنلاین

  • ماجرای عجیبی که20 سال بعد از قتل برای قاتل افتاد

    ماجرای عجیبی که20 سال بعد از قتل برای قاتل افتاد

     

     این قتل در بهار سال ۷۹ رخ داد. مرد جوان که از سر کار به خانه برگشته بود با شنیدن صدای گریه دختر ۱۸ ماهه‌اش نگران شد، اما وقتی به اتاق خواب رفت جسد همسرش را دید که به قتل رسیده بود. با اعلام ماجرا به پلیس مأموران تحقیقات خود را آغاز کرده و دریافتند که مرد ناشناسی روز حادثه در اطراف خانه مقتول دیده شده است. بلافاصله به چهره‌نگاری از مرد ناشناس پرداخته و تصویر را به اهالی محل نشان دادند که هویت وی به نام سیروس شناسایی و بازداشت شد.

    ماجرای عجیبی که20 سال بعد از قتل برای قاتل افتاد

    وسوسه‌های شیطانی
    متهم در بازجویی‌ها به قتل اعتراف کرد و گفت: «این زن را در خیابان دیدم و از او خوشم آمد، وسوسه‌های شیطانی به سراغم آمده بود. آن روز او را دنبال کردم و خانه‌اش را یاد گرفتم صبح روز بعد به مقابل خانه‌اش رفتم وقتی همسرش از خانه خارج شد از دیوار بالا رفتم و وارد خانه‌اش شدم. وقتی مرا دید شروع به سرو صدا کرد تا همسایه‌ها به کمکش بیایند. من که خیلی ترسیده بودم دستم را روی دهان و گلویش قرار دادم و ناخواسته جنایتی را رقم زدم.»

    محکوم به قصاص
    باتوجه به درخواست اولیای دم برای قصاص و مدارک موجود در پرونده، دادگاه سیروس را به قصاص محکوم کرد. با تأیید این حکم از سوی دیوانعالی کشور، وی برای اجرای حکم پای چوبه دار رفت، اما در آخرین لحظات موفق شد از اولیای دم مهلت بگیرد.
    در این مدت پدر و مادر آرزو فوت کرده و خواهر و برادران مقتول و تنها دخترش که در آن زمان حدوداً یک سال و نیم سن داشت، اولیای دم محسوب شدند.

    اما با گذشت ۲۰ سال از قتل، هیچ‌کدام برای اجرای حکم حاضر نشدند و قاتل بلاتکلیف در زندان بود تا اینکه درخواست آزادی موقت با وثیقه را داد تا اولیای دم تصمیم نهایی را برای او بگیرند. بدین‌ترتیب او با سپردن وثیقه آزاد شد، اما هنوز مهر آزادی وی خشک نشده بود که کارشناسان قوه قضائیه دریافتند سندی که برای آزادی سیروس ارائه شده، جعلی است.

    با برملایی این موضوع، آزادی سیروس لغو شد و او دوباره به زندان برگشت. اما در تحقیقات خانواده سیروس مدعی شدند که از جعلی بودن سند بی‌اطلاع بودند. یکی از آن‌ها گفت: «ما خودمان سندی برای سپردن به دادگاه نداشتیم به همین خاطر مجبور شدیم در ازای پرداخت ۵۰ میلیون تومان به مردی از او سند بگیریم نمی‌دانستیم سند جعلی است.» تحقیقات در این‌باره از سوی دادگاه ادامه دارد.

     

    منبع: خبر آنلاین

  • زورگیری در باشگاه بدنسازی در شهرری

    زورگیری در باشگاه بدنسازی در شهرری

    زورگیری در باشگاه بدنسازی در شهرری

    سرهنگ کارآگاه حیدر گودرزی رئیس پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران از دستگیری یکی از سارقان باند ۴ نفره زورگیر در باشگاه بدنسازی خبر داد و گفت: دستگیری کلیه اعضای این باند در دستور کار قرار داد.

    رئیس پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران گفت: اواخر شهریور ماه سال جاری پرونده‌ای با موضوع سرقت به شیوه زورگیری در کلانتری ۱۳۱ شهرری تشکیل و با دستور مقام قضائی برای رسیدگی تخصصی به پلیس آگاهی ارجاع شد.

    وی عنوان کرد: شاکی که جوانی ۲۷ ساله و ساکن شهرری بود به پایگاه نهم پلیس آگاهی مراجعه و اظهار داشت، ساعت ۷ بعد از ظهر بیست و ششم شهریور ماه در حال تمرین در باشگاه بدنسازی بودم که ۴ جوان قوی هیکل وارد باشگاه شدند و پس از تهدید و ارعاب، مرا به بیرون از باشگاه کشاندند و با ضرب و شتم سوار بر خودرو کردند و در ادامه با گرفتن رمز کارت بانکی ام مبلغ ۵ میلیون تومان سرقت و سپس در بیابان‌های شهر ری مرا رها کرده و متواری شدند.

    رئیس پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران افزود: با عنایت به حساسیت موضوع، شناسایی و دستگیری متهمان در دستورکار تیم مبارزه با جرائم جنایی پایگاه قرارگرفت و کارآگاهان موفق شدند در پی جویی‌های جرم هویت یکی از متهمان را به نام “بایرام” ساکن حومه تهران شناسایی و با هماهنگی‌های قضائی و اخذ نیابت قضائی وی را در مخفیگاهش دستگیر و پایگاه نهم انتقال دادند.

    این مقام انتظامی با اشاره به اینکه متهم در بازجوئی‌های اولیه به جرم ارتکابی اعتراف و اظهار کرد نقشه سرقت را وی کشیده بود، اضافه کرد: متهم انگیزه خود را از این کار اختلاف با شاکی بیان کرد، درحالی که شاکی اظهار داشت هیچگونه آشنایی قبلی با متهمان نداشته است.

    رئیس پایگاه نهم پلیس آگاهی در پایان گفت: با اعتراف متهم به بزه انتسابی با صدور قرار مجرمیت روانه زندان شد و تلاش برای کشف زوایای پنهان پرونده و دستگیری سایر متهمان همچنان ادامه دارد.

    منبع: خبر آنلاین