برچسب: حوادث تهران

  • ماجرای خیلی مشکوک خانم الف در بلوک ۱۸ اکباتان

    ماجرای خیلی مشکوک خانم الف در بلوک ۱۸ اکباتان

    روزنامه شرق طی گزارشی در شماره امروز خود به جزئیات مرگ مشکوک یک مادر و دختر در اکباتان پرداخت.

     

    ماجرای خیلی مشکوک خانم الف در بلوک ۱۸ اکباتان

    این روزنامه نوشت: در مجتمع مسکونی شهرک اکباتان تهران، همه‌جا حرف از پیدا‌شدن دو جنازه مادر و دختر است؛ مادر و دختری که ساکن یکی از واحدهای طبقه هفت بلوک ۱۸ بودند. مشخص نیست چند روز از مرگ‌شان گذشته اما هر‌چه هست، جنازه‌ها به دلیل ماندگاری در گرما و گذشت زمان از بین رفته و به‌سختی قابل تشخیص است. در میان اهالی، حرف‌هایی درباره قتل و خودکشی شنیده می‌شود که هیچ‌کدام تأیید یا رد نشده است.

    در مجتمع مسکونی اکباتان تهران، همه‌جا حرف از پیدا‌شدن دو جنازه مادر و دختر است؛ مادر و دختری که ساکن یکی از واحدهای طبقه هفت بلوک ۱۸ بودند. مشخص نیست چند روز از مرگ‌شان گذشته اما هر‌چه هست، جنازه‌ها به دلیل ماندگاری در گرما و گذشت زمان از بین رفته و به‌سختی قابل تشخیص است. در میان اهالی، حرف‌هایی درباره قتل و خودکشی شنیده می‌شود که هیچ‌کدام تأیید یا رد نشده است. اولین نفری که همراه پلیس وارد خانه شده، به «شرق» می‌گوید: «در را که باز کردیم، دیدیم یکی از اتاق‌ها قفل شده. جنازه خانم «الف» آنجا بود. جنازه آن‌قدر در هوای گرم مانده بود که فقط استخوان و موهایش قابل تشخیص بود. پلیس شروع کرد دنبال دختر خانه بگردد. اول فکر کردیم پنهان شده، اما بعد از مدتی در گوشه خانه جنازه فاسد‌شده او هم پیدا شد. من اثری از خودکشی ندیدم. ممکن است به قتل رسیده باشند». از شنبه و پیداشدن جنازه، به گفته همسایه‌ها نیروهای آگاهی در حال رفت‌و‌آمد به مجتمع هستند، اما نه پاسخی به مسئولان بلوک می‌دهند و نه توضیحی به همسایه‌ها.

    یک اتفاق معمولی

    در راهروهای بلوک ‌۱۸، آدم‌ها نگاه مغمومی دارند. هر گوشه‌وکناری که سایه‌ای هست، چند نفری نشسته‌ یا ایستاده‌اند و از دو جنازه‌ای حرف می‌زنند که به‌تازگی از طبقه هفتم این بلوک پیدا شده است؛ یکی جنازه خانم «الف» و دیگری جنازه دخترش که دو روز است پیدا شده‌اند و همه را در بهت فرو‌ برده است. خانم «الف»، زن مسنی بود، همسایه‌ها می‌گویند مبتلا به یک بیماری بود و پایش می‌لنگید. پیک‌موتوری که خریدهایشان را می‌رساند، می‌گوید: «زن مسن، گوشی قدیمی داشت و هر وقت سفارش مواد غذایی می‌داد، صدایش به‌سختی شنیده می‌شد، اما همیشه وقتی سفارش را برایش می‌بردم، انعام خوبی می‌داد». روایت اهالی محل از رفت‌و‌آمد خرید این مادر و دختر اما به اوایل فروردین امسال ختم می‌شود. پس از آن دیگر کسی خانم «الف» را ندید، تا شنبه 18 مرداد‌ که اورژانس برای بردن جنازه او و دخترش وارد خانه‌‌شان شد.

    ماجرای خیلی مشکوک خانم الف در بلوک ۱۸ اکباتان

    شهر عمودی

    خبر پیداشدن دو جنازه اولین بار در کانال‌های تلگرامی منتشر شد؛ حرف و حدیث‌ها زیاد بود. سؤال اصلی اما این بود که مگر می‌شود در مجتمع شلوغ و پرجمعیتی مانند اکباتان، دو جنازه‌ مدتی طولانی در خانه‌ مانده باشند. در خبرهای تلگرامی اعلام شده بود که این جنازه‌ها در فاز دو اکباتان پیدا شدند؛ اما فاز دو اکباتان نزدیک به 19 بلوک دارد که هر بلوک حدود 200 خانواده دارد. اهالی براساس همان خبرهای منتشر‌شده، از ماجرا اطلاع دارند. فروشنده سوپرمارکت فاز دو، مرد سن‌و‌سال‌داری است. او می‌گوید که پیدا‌شدن جنازه در این مجتمع اتفاق عجیبی نیست: «قبل از تعطیلات عید هم در همین بلوک جنازه مردی جوان در خانه‌اش پیدا شد». در یکی از مراکز خرید اکباتان نزدیک به محل پیدا‌شدن جنازه‌ها، مرد املاکی مشغول صحبت با تلفن است؛ مرد به اندازه اخبار اینستاگرامی و تلگرامی از ماجرا خبر دارد. مرد اما آشفته می‌شود. عکسی از کیفش بیرون می‌آورد و نشان می‌دهد: «این دوست صمیمی من بود، دو سال پیش در یکی از بلوک‌ها، جنازه‌اش پیدا شد. چند وقتی از او خبری نداشتم، بعد معلوم شد جان باخته است». کنار گل‌فروشی نبش بلوار، چند جوان نشسته‌اند. آنها از ماجرا خبر دارند: «خانم «الف» را می‌گویید؟ ما با آنها همسایه‌ایم. جنازه در بلوک ما پیدا شده، بلوک 18». مرد تا همین‌جا اطلاعات می‌دهد.

    قبض‌ها هشدار نمی‌دهند

    در بلوک ۱۸، اهالی جزئیات بیشتری دارند. نگهبان بلوک 18 می‌گوید: «جنازه‌ها متعلق به یک زن و دختر تنها بود. چند ماه بود که قبض‌ آب و برق‌شان را پرداخت نکرده بودند. شاید دست‌شان تنگ بوده، نمی‌دانم. اما کسی هم نرفت در خانه‌شان را بزند، ببیند چه خبر است». او حرف‌های دیگری هم می‌زند: «اینجا معمول است، اگر کسی یک‌ ماه شارژ را پرداخت نکند، جلوی خانه‌اش می‌روند و سراغ می‌گیرند. اما ظاهرا برای این دو نفر این اتفاق نیفتاده است». مدیریت مجتمع اکباتان، ساختاری سلسله‌مراتبی دارد. یک هیئت‌مدیره و یک مدیرکل برای کل مجتمع منصوب شده که مسئول تصمیمات اصلی و کلی شهرک است. یک هیئت‌مدیره و یک مدیر‌کل نیز دارد که برای هر بلوک انتخاب می‌شود و مسئول رسیدگی به کارهای همان بلوک است. یکی از مدیران بلوک در پاسخ به «شرق» درباره روند پرداخت شارژ ماهانه توضیح می‌دهد: «قبلا یک نفر هر ماه جلوی در خانه‌ها می‌رفت و شارژ را می‌گرفت اما حالا در بیشتر بلوک‌ها تنها قبض شارژ را لای در می‌‌گذارند و می‌روند». ساکنان این بلوک می‌گویند چند ماهی می‌شود خانم «الف» را ندیده‌اند. حتما باید چندین قبض لای در خانه‌شان باشد، اما مدیر می‌گوید: «اگر قبض‌ها زیاد شود، همسایه‌ها فکر می‌کنند مالکان در سفر هستند». البته در این مدت همسایه‌ها چندین بار ‌ سراغ خانه خانم «الف» رفته‌اند. یکی از همسایه‌ها می‌گوید: «خودمان چند باری در خانه‌شان را زدیم، یک بار نذری بردیم، اما جوابی نشنیدیم و فکر کردیم خانه نیستند. قبض‌ها هم اگر کسی سفر باشد، یا به همسایه‌اش می‌گوید برایش عکس بفرستد تا پرداخت کند‌ یا بعدا که برگشت همه را پرداخت می‌کند، بنابراین اینکه چند قبض لای در واحدی باشد، اتفاق خیلی عجیبی نیست».

    بوی تعفن و دری که باز شد

    «از عید بوی بدی مانند بوی گربه مرده در کل بلوک پیچیده بود. ما فکر می‌کردیم شاید لوله فاضلاب ترکیده، شاید هم در انباری‌ها گربه‌ای مرده. تمام انبارها را گشتیم و لوله‌ها را بازرسی کردیم اما مشکلی وجود نداشت. در روزهای بعد از جنگ که دیگر همه کم‌کم از مسافرت برگشتیم به خانه، دیدیم بوی بد دو برابر قبل شده، به‌ همین ‌علت به پلیس و آتش‌نشانی زنگ زدیم. آمدند قفل در را شکاندند و وارد خانه شدند. در خانه دو جنازه وجود داشت. جنازه یک مادر که متعفن شده و از بین رفته بود و جنازه دختری که آسیب زیادی دیده بود». این روایت یکی از ساکنان فاز دو اکباتان است که خانه‌شان در همسایگی خانم «الف» است. همسایه‌های نزدیک به واحد خانم «الف» می‌گویند از بعد از عید که دیگر صاحبخانه را ندیدند، نگرانش شدند اما فکر کردند احتمالا مریضی‌ زمین‌گیرش کرده است. ولی وقتی بوی تعفن به‌طور مشخص‌تری از خانه او بلند شد، برای شکایت به مدیر بلوک و مسئولان مجتمع مراجعه کردند. یک بار پلیس آمد، اما چون حکم ورود به خانه را نداشت، نتوانست وارد شود.

    ماجرای خیلی مشکوک خانم الف در بلوک ۱۸ اکباتان

    روایت تلخ یکی از ساکنان

    یکی از نگهبانان از شکایتی می‌گوید که واحد پایینی خانه خانم «الف» حدود یک‌ ماه پیش ثبت کرده بود: «همسایه طبقه پایینی‌شان شکایت کرده بود که آبی از منافذ و جداره‌های دیوار و پنجره طبقه بالا وارد خانه‌اش شده و دیوار و سقف خانه‌اش را خراب کرده. اما چون خانم «الف» پاسخی نمی‌داد، همه فکر کردند احتمالا مشکل از لوله‌ است. جنازه که کشف شد، فهمیدیم از شدت گندیدگی، خونابه و چربی بدن خانم «الف» بوده که از منفذ‌ها به طبقه پایین رسیده است». یکی دیگر از ساکنان که مرد جوانی‌ است در همسایگی خانه خانم «الف»، روایت دقیق‌تری از روز پیداشدن جنازه‌ها دارد: «چند وقتی بود از خانم «الف» خبری نبود، آن روز دیگر ما همسایه‌‌ها نیز از بوی بد کلافه شده بودیم. چند نفر رفتیم جلوی در خانه خانم «الف» در زدیم اما کسی در را باز نکرد. با آتش‌نشانی و پلیس تماس گرفتیم، آمدند و در را باز کردند. در خانه دو جنازه وجود داشت. جنازه مادر که به گفته مأموران حدود 50 روز از مرگش می‌گذشت و جنازه دختر که حدود 40 روز می‌شد مرده بود. بافت بدن یکی از جنازه‌ها طبق گفته پزشکی ‌قانونی شبیه ژله شده بود».

    قاتل، مقتول یا خودکشی، مرگ طبیعی

    عده‌ای از همسایه‌ها خبر از مشکل روان دختر خانم «الف» می‌دهند. یکی از همسایه‌ها می‌گوید: «شایعه شده که دختر خانم «الف» عامل قتل خواهرش در کودکی بوده است». پیک‌موتوری یکی از رستوران‌های محل هم اضافه می‌کند: «در گرمای تابستان برایشان غذا می‌بردم، دختر خانه با کاپشن و کلاه می‌آمد غذا را از من تحویل می‌گرفت». روایت دیگری هم در اکباتان از این خانواده شنیده می‌شود: «احتمالا مادر که فوت کرده، دختر از ترس و غصه به کسی چیزی نگفته و بعد از چند روز هم خودش خودکشی کرده». یکی از کسانی که از اولین افراد حاضر در صحنه بود، می‌گوید: «طوری که درز در و پنجره اتاق خواب مادرش را پوشانده، نشان می‌دهد می‌خواسته جنازه را پنهان کند، یعنی قصد و نیتی داشته که بو بیرون نرود و جنازه را پیش خود نگه دارد». او که همراه با پلیس اولین کسی بود که وارد خانه شد، درباره‌ وضعیت خانه هم توضیح می‌دهد: «در را که باز کردیم، دیدیم یکی از اتاق‌ها قفل شده. جنازه خانم «الف» آنجا بود. جنازه آن‌قدر در هوای گرم مانده بود که فقط استخوان و موهایش قابل تشخیص بود. پلیس شروع کرد گشتن به دنبال دختر خانه. اول فکر کردیم پنهان شده، اما بعد از مدتی در گوشه خانه جنازه فاسدشده او هم پیدا شد. من اثری از خودکشی ندیدم، ممکن است به قتل رسیده باشند». از شنبه و پیداشدن جنازه، به گفته همسایه‌ها، نیروهای آگاهی در حال رفت‌وآمد به مجتمع هستند، اما نه پاسخی به مسئولان بلوک می‌دهند و نه توضیحی به همسایه‌ها. حتی یکی از مسئولان رسانه‌ای محلی اکباتان هم می‌گوید‌ به او گفته‌اند نباید حرفی بزند و بگذارد همان روایتی که در حال دست به دست شدن است، منتشر شود.

  • خبرگزاری فارس درباره حوادث اخیر: تاکنون هیچ معترضی در تهران کشته نشده/ ۴ تن از نیرو‌های پلیس و بسیج تاکنون به شهادت رسیده‌اند

    خبرگزاری فارس درباره حوادث اخیر: تاکنون هیچ معترضی در تهران کشته نشده/ ۴ تن از نیرو‌های پلیس و بسیج تاکنون به شهادت رسیده‌اند

    فارس: پیگیری‌ها از منابع آگاه نشان می‌دهد از ابتدای اغتشاشات تاکنون در شهر تهران در جریان اغتشاشات اخیر به رغم تلاش تجزیه طلبان برای کشته سازی، هیچ معترضی کشته نشده است. این درحالی است که نیروهای بسیج و فراجا در پایتخت 4 شهید را تقدیم امنیت مردم کرده‌اند.

    خبرگزاری فارس درباره حوادث اخیر: تاکنون هیچ معترضی در تهران کشته نشده/ ۴ تن از نیرو‌های پلیس و بسیج تاکنون به شهادت رسیده‌اند

    فارس نوشت: با وجود تلاش‌های بسیار ضد انقلاب برای کشته سازی در پایتخت، هیچ معترضی در شهر تهران کشته نشده است این در حالی است که 4 تن از نیروهای پلیس و بسیج تاکنون به شهادت رسیده‌اند.
    به گزارش فارس؛ پیگیری‌ها از منابع آگاه نشان می‌دهد از ابتدای اغتشاشات تاکنون در شهر تهران در جریان اغتشاشات اخیر به رغم تلاش تجزیه طلبان برای کشته سازی، هیچ معترضی کشته نشده است. این درحالی است که نیروهای بسیج و فراجا در پایتخت 4 شهید را تقدیم امنیت مردم کرده‌اند.
    نخستین شهید شهر تهران در این غائله حسین تقی‌پور بود که روز های ابتدایی مهرماه در اثر حمله آشوبگران دچار جراحت شدید شد و ساعاتی بعد در بیمارستان بقیه الله به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

    بسیجی مدافع امنیت پوریا احمدی هم که روز ۳۰ شهریور ماه در جریان اغتشاشات بر اثر ضربات متعدد چاقو مجروح شده بود، روز ۱۲ مهرماه بر اثر شدت جراحات وارده به شهادت می‌رسد.

    شانزدهم مهر ماه نیز در جریان اغتشاش در محله امام‌زاده حسن تهران، سلمان امیراحمدی که برای دفاع از امنیت مردم در حال مقابله با اغتشاشگران بود به درجه رفیع شهادت رسید.

    روز بیست و سوم مهر‌ماه نیز آخرین شهید پایتخت تقدیم حفظ امنیت مردم تهران شد، ستوان «مهدی لطفی» جمعی یگان امداد فاتب که در قالب واحدهای موتورسوار عازم ماموریت بود دچار سانحه شده و به شهادت رسید.

    با برا اعلام خبرگزاری فارس، در اغتشاشات اخیر ادوات و سلاحهای سرد و گرم زیادی از اغتشاشگران کشف و ضبط شد اما فرماندهان پلیس و دستگاه‌های امنیتی توصیه کرده بودند ماموران حتی برای دفاع از خود از تیر جنگی استفاده نکنند.

  • بازخوانی پرونده قتل‌های سریالی خفاش شب در تهران

    بازخوانی پرونده قتل‌های سریالی خفاش شب در تهران

    غلامرضا خوشرو کوران کردیه اولین بار در شهرستان نیشابور به دلیل ارتکاب سرقت در سال ۱۳۶۱ دستگیر و در ادامه با اعتراف واهی خود مبنی بر جاسوسی برای کشور‌های بیگانه به زندان رفت.

    فروردین سال ۱۳۷۶ تا مرداد همان سال؛ تراژدی تلخی که مردم تهران را به وحشت انداخته بود؛ لقبش خفاش شب و کارش خِفت و خفه کردن زنان تهرانی بعد از سرقت جواهراتشان بود.

    غلامرضا خوشرو کوران کردیه متولد یکم آذر ماه سال ۱۳۴۳ بود؛ عبدالله عبدالرحمن، مراد نادری، ستار وخفاش شب از القاب و نام‌های غلامرضا بود.

    او اولین بار در شهرستان نیشابور به دلیل ارتکاب سرقت در سال ۱۳۶۱ دستگیر و در ادامه با اعتراف واهی خود مبنی بر جاسوسی برای کشور‌های بیگانه به زندان رفت.

    آغاز سریال قتل‌های خفاش شب در تهران

    او در سال ۱۳۷۱ به تهران نقل مکان کرد و پس از سرقت یک دستگاه خودروی سواری اقدام به مسافرکشی می‌کرد. غلامرضا همیشه لباس سیاه رنگی به تن داشت و با این شکل و شمایل اقدام به مسافرکشی می‌کرد که همیشه مسافرانش دختران و زنان جوان بودند.

    هدفش از قبل مشخص شده بود، مسافرکشی، رفتن به جای خلوت، سرقت جواهرات، آزار و اذیت زنان و دختران و در نهایت قتل آن‌ها و سوزاندن اجسادشان در مکان‌های نامعلوم.

    غلامرضا به دفعات مکرر توسط پلیس آن زمان دستگیر و در هر دفعه خود را با نام‌های متفاوت معرفی می‌کرد و ماموران را فریب می‌داد؛ اما در پاییز سال ۱۳۷۱ به دنبال شکایت دختران جوانی با این عنوان که ۲ مرد پس از سوارکردنشان به عنوان مسافر طلا‌ها و پول‌هایشان را سرقت کرده و برخی را نیز مورد تجاوز قرار داده‌اند، پرونده تشکیل و ماموران را به دستگیری این دو ترغیب کرد.

    پلیس تحقیقات گسترده‌ای را آغاز کرد و پس از چند روز تعقیب و مراقبت در درگیری مسلحانه‌ای ۲ متهمی را که اقدام به این اعمال جنایتکارانه کرده بودند، دستگیر کرد.

    ظهر یکی از روز‌های پاییز همان سال، خودرو از سوی نیرو‌های انتظامی در منطقه شهرزیبا شناسایی شد. ماموران خودروی مذکور را تعقیب کردند و پس از چند تیراندازی که به زخمی شدن غلامرضا و البته مرگ یک عابر پیاده منجر شد، سرنشینان خودرو را دستگیر کردند.

    علی کریمی و غلامرضا خوشرو که آن زمان خودش را مراد نادری معرفی کرده بود، در بازجویی به چندین فقره تجاوز و سرقت مسلحانه علیه بانوان اعتراف کردند.

    علی با پوشش زنانه عقب خودرو می‌نشست تا به زعم خود دختران را فریب دهد و در ادامه با سوار کردن آن‌ها مقاصد شوم خود را به کمک غلامرضا اجرا می‌کرد.

    پرونده بررسی شد و احکام صادر شد، اما قبل از اینکه حکمی اجرا بشود، غلامرضا در زمان انتقالش از زندان به دادگستری از دست ماموران پلیس فرار کرد و متواری شد، بعد‌ها همدستش به دلیل سرقت و تجاوز به زنان اعدام شد.

    دستگیری اتفاقی خفاش شب توسط واحد گشت بسیج در غرب تهران

    در این سال‌ها که او متواری بود در گوشه‌ای از شهر مشغول انجام کار‌های خود بود تا اینکه ساعت ۲۲ روز پنجم تیرماه ۱۳۷۶ بسیجیان پایگاه مقاومت شهید نظری درغرب تهران در گشت‌های خود در سطح شهر با غلامرضا برخورد می‌کنند و در ابتدا خود را جبار رحمتی و اهل مشهد معرفی کرده بود.

    غلامرضا در پاسخ به سوالات گشتی‌ها می‌گوید: «خانه‌ام در سه راه آذری است و برای خرید از فروشگاه شهروند آمده بودم که حالم خراب شد؛ به خانه یکی از دوستانم که در پونک همین نزدیکی‌ها است رفتم که شب را در آنجا بمانم، اما کسی در خانه نبود و ناچار شدم به این بوستان بیایم و استراحت کنم.»

    واحد‌های گشتی بسیج محله به غلامرضا گفتند که برو و در اینجا نمان، اما بعد از مدتی بازهم نیرو‌های گشتی بسیج او را دیدند و به رفتارش شک کردند.

    پس از تذکر نیرو‌های بسیج بوستان را ترک کرد، اما پس از گذشت دو ساعت، نیرو‌های بسیج این فرد را دوباره در همان حوالی پیدا کردند و زمانی که از او پرسیدند که هنوز اینجایی و چه کار می‌کنی، پاسخ داد: «برگشتم به خانه دوستم بروم».

    واحد گشت بسیج از او خواستند که خانه دوستش را نشان دهد، بعد از اینکه غلامرضا چند دقیقه‌ای آن‌ها را معطل کرد و در خیابان‌ها گرداند، نیرو‌ها فهمیدند که دوستی در کار نیست و بلافاصله او را به پایگاه بسیج منتقل کردند و پس از بازجویی و تفتیش بدنی مرد ناشناس یک دسته کلید و سوییچ خودروی پیکان سفید رنگی را در جیبش پیدا کردند.

    پس از گشت در منطقه خودروی پیکان سفیدی را پیدا کردند که به کلید جیب مرد می‌خورد که بعد‌ها مشخص شد که خودرو سرقتی است.

    نیروی بسیج او را به کلانتری تحویل داد و پلیس که از مدت‌ها قبل انتظار دستگیری غلامرضا را می‌کشید، سوژه را کت بسته در اختیار گرفته بود، به آگاهی تهران منتقل شد و از آن لحظه به بعد تحقیقات و بازجویی‌های کارآگاهان شروع شد که در نهایت به قتل زنان و سوزاندن اجسادشان اعتراف کرد.

    کشف اجساد قربانیان خفاش شب در نقاط مختلف تهران

    پرونده قتل‌های او با کشف جسد زنی ۵۴ ساله در مقابل پارک چیتگر در روز ۱۳ فروردین ۱۳۷۶ شروع شد و پس از آن ماموران اجساد سوخته زنان دیگری را در ۱۶ و ۳۱ فروردین، ۲، ۸، ۱۴ و ۳۰ خرداد کشف کردند.

    غلامرضا در مصاحبه تلویزیونی که در آن زمان با او انجام شد درباره نخستین مقتولان خود گفت: «اولی را ساعت نه ونیم یا ده شب سوار کردم و به سمت پایین حرکت کردم. نرسیده به استادیوم آزادی به داخل فرعی پیچیدم، او که متوجه قضیه شده بود در داخل ماشین با من درگیر شد و من هم او را با ضربات چاقو کشتم.

    دومی خانمی بود که از شهرک مخابرات سوارش کردم البته صبح زود بود، وقتی به سمت سرازیری رفتم به سمت فرعی پیچیدم و خانم مسافر فهمید؛ داد و فریاد کرد و با من درگیر شد و کمی که جلوتر رفتم ماشین را نگه داشتم و با چاقو زدم و او را کشتم.»

    او درباره مقتول سوم و چهارم خود گفت: «صبح زود خانمی را از شهرک غرب سوار کردم، پس از طی مسافتی به سمت فرعی پیچیدم و به طرف جاده خاکی رفتم و خانم مسافر گفت: کجا می‌روی؟ و با من بگو مگو کرد؛ بعد چاقو را درآوردم یک ضربه زدم.

    حوالی ساعت ده شب بود که از طرف مینی سیتی به طرف بالا می‌رفتم، در آنجا خانمی منتظر تاکسی بود که او را سوار کردم و پس از طی مسافتی تغییر مسیر دادم و به طرف فرعی خیابان رفتم که دختر داد و فریاد کرد؛ از او خواستم داد نزند، ولی او جیغ می‌کشید و دست و پا می‌زد کمی جلوتر رفتم به جای مناسب‌تری رسیدم و یعنی انتهای مینی‌سیتی. دختر را زیر پل بردم و کشتم و بعد از آن جنازه‌اش را اطراف ولنجک و اوین انداختم و آتش زدم»

    به گفته خفاش شب، او وسایل مقتولان را در بازار می‌فروخته و اعتراف کرد که چهارسال پیش هم به جرم آدم ربایی و آزار دختران محکوم شده است.

    او در پاسخ به علت آدم کشی‌هایش گفت: دلیل بخصوصی نمی‌توانم تعریف بکنم. یک هفته اعصابم خراب بود و دست خودم نبود، تشنج به من دست می‌داد و همه‌اش توی فکر بودم.

    تشکیل جلسات دادگاه متهم در دادگاه

    پرونده غلامرضا خوشرو کوران کردیه خارج از نوبت در شعبه ٣٥ دادگاه عمومی واقع در مجتمع قضایی امام خمینی (ره) مورد رسیدگی قرار گرفت.

    در اولین جلسه که علنی و با حضور شاهدان تشکیل شد، او خود را معرفی کرد و گفت که ٢٨ ساله و ساکن روستائی در قوچان خراسان است.

    دومین جلسه دادگاه مدتی پس از تشکیل، برای رسیدگی به موارد خلاف عفت عمومی و به منظور حفظ حیثیت خانواده‌های قربانیان، غیرعلنی اعلام شد.

    دادگاه او یکی از جنجالی‌ترین دادگاه‌های تاریخ ایران بود که تمام مراحل آن جز رسیدگی به اقدامات منافی عفت او به طور علنی برگزار شد و جزئیات قتل‌ها و جنایت‌هایش بشدت مردم را تحت تأثیر قرار داد.

    اتهامات عنوان شده علیه این متهم سرقت اتومبیل، آدم ربایی، ارتکاب نه فقره قتل، اقدام به قتل برادرزاده خردسال خود و فرار از چنگ ماموران در سال ١٣٧٢اعلام شد.

    در دومین جلسه دادگاه وکیل تسخیری متهم در قسمتی از دفاعیات خود گفت: حکمت حضور وکیل، جلوگیری از مکتوم ماندن حقیقت و رفع ستم به متهم است. حال آن که در این پرونده، ظلم شدید و ستم اکید وسیله این جانی قربانیان و خانواده‌های آنان رفته و قلب مردم آزرده شده است.

    اینجانب وکیل متهم نیستم، مدعی العموم هستم، چگونه میتوانم اتهامات متهم را نفی کنم، حال آن که متهم صریحأ در مراجع و رسانه‌ها به گناه خود اعتراف دارد.

    دادگاه، غلامرضا خوش رو را به ٢١٤ ضربه شلاق و اعدام محکوم کرد و این پرونده با پیک مخصوص به دیوان عالی کشور ارسال و حکم صادره تأیید شد.

    سرانجام ساعت ۷:۴۵ صبح روز چهارشنبه ۲۲ مرداد ماه سال ۷۶ غلامرضا خوشرو کوران کردیه در چهار دیوار انبار روباز ورزشگاه آزادی واقع در سه راه دهکده المپیک بعد از اجرای ۲۱۴ حکم شلاق به دار مجازات آویخته شد.

    هنگام زدن ضربه‌های شلاق به دست اولیای دم، یکی از زنان حاضر در جمع فریاد می‌زد که «وقتی داشتی با چاقو تن دخترم را تکه تکه می‌کردی به فکر این روز‌ها هم بودی»؟

    او درآخرین خواسته‌اش روی کاغذ نوشت: «به هیچ کس بدهکار نیستم و از کسی طلبکار نیستم و از همه طلب بخشش دارم».

  • جزئیات تازه در پرونده قاتل «خانه وحشت»

    جزئیات تازه در پرونده قاتل «خانه وحشت»

    پرونده مردی که متهم به قتل یک زن و حبس دو دختر در خانه اش است با کشف سرنخ های تازه وارد مرحله تازه ای از تحقیقات شد.

    جزئیات تازه در پرونده قاتل «خانه وحشت»

    به‌ دنبال کشف جسد ناشناس دختر جوان داخل کیسه‌ای نایلونی در واحد شماره 6 ساختمانی در خیابان خرمشهر خیابان قزوین و رهایی دو دختر 20 و 21 ساله از اسارتگاه مرد شیطان صفت تحقیقات به دستور بازپرس محمد وهابی آغاز شد.
    در ادامه تحقیقاتی که روز گذشته در دادسرای امور جنایی پایتخت صورت گرفت، سعید (متهم) در حالی که منکر اتهام قتل است سعی داشت با داستانسرایی‌های مختلف مسیر تحقیقات را تغییر دهد، وی در ادامه تحقیقات مدعی شد: من جنایتی مرتکب نشده‌ام، فتانه و شراره دل به من بسته بودند شراره به مقتول حسادت می‌کرد و برای همین او را کشت. وی که با دیدن خبرنگاران در دادسرا شروع به تهدید و توهین به آنها کرده بود وقتی با تذکر بازپرس پرونده رو به رو شد گفت: من از زن‌ها متنفرم نمی‌توانم علت این خشم و نفرت را بگویم اما همین موارد باعث شده تا نسبت به خبرنگاران خانم هم حس خوبی نداشته باشم.

    مسافر ترکیه
    شراره، دختر جوانی که 8 ماه داخل کمد نگهداری می‌شد، در تحقیقات گفت: من فرزند ناخواسته پدر و مادرم بودم. پدرم بارها سعی کرده بود من قبل از به دنیا آمدن سقط شوم همین کارها باعث شد که من با پای فلج به دنیا بیایم. بی‌سواد هستم و قبل از اینکه در دام سعید بیفتم، پول‌هایم را جمع کردم و تصمیم گرفتم به ترکیه بروم. از اسلامشهر راهی تهران شدم اما از شانس بد زمانی رسیدم که ساعت کاری بانک‌ها تمام شده بود و نتوانستم پولی از حسابم برداشت کنم و مجبور شدم که شب را در تهران بمانم. اما جایی برای ماندن نداشتم و در اطراف راه‌آهن سرگردان بودم که سعید را دیدم و او گفت می‌تواند برای آن شب به من جا بدهد. من هم راهی خانه سعید شدم و 8 ماه در خانه او محبوس شدم. در تمام این مدت در کمد محبوس بودم و او اجازه نمی‌داد حتی به دستشویی بروم. چون اعتیاد به مواد مخدر داشتم، سعید برایم شیشه تهیه می‌کرد و در شبانه روز یک وعده غذا به من می‌داد.

    فیلم‌های جنجالی
    قربانی دوم این پرونده فتانه است، دختری همسن و سال شراره با این تفاوت که او رکورد دار حبس در خانه مخوف است. 3 سال زندگی در خانه‌ای که جز هراس و ترس در آن چیزی وجود نداشت. فتانه بشدت از سعید می‌ترسد و وهم این را دارد که اگر او آزاد شود؛ هرجایی باشد او را پیدا کند و بکشد.فتانه گفت: دیپلم که گرفتم پدرم اجازه نداد ادامه تحصیل بدهم و مرا کتک می‌زد که کار کنم تا بتوانم هزینه مواد مخدر او را تهیه کنم. آخرین بار هم مرا از خانه بیرون انداخت. من سرگردان مانده بودم که کجا بروم، به خودم که آمدم دیدم در میدان راه‌آهن هستم و چند دقیقه بعد سعید به سراغم آمد و گفت جایی برای ماندن دارد. با سعید همراه شدم و هرگز نمی‌دانستم که چه سرنوشت شومی در انتظارم است.او ادامه داد: وقتی وارد خانه سعید شدم، او مرا حبس کرد و برای اینکه ما به فرار فکر نکنیم؛ از ما فیلم گرفت. فیلم‌های سیاه و فیلم‌هایی که ما را مجبور کرده بود به مقدسات و اشخاص مطرح کشور توهین کنیم. می‌گفت اگر فرار کنید فیلم‌ها را به پلیس می‌دهم و به‌خاطر اهانتی که مرتکب شده‌اید به اعدام محکوم می‌شوید. یک روز صدای سعید که از خواهرش پیچ گوشتی می‌خواست را شنیدیم و صدای فریادهای دختر جوان را که کمک می‌خواست . بعد از آن صدای مقتول برای همیشه قطع شد و دو یا سه ماهی جسدش داخل حمام نگهداری می‌شد، اما بعد از آن جسد به داخل اتاق انتقال داده شد و سعید مدام عود روشن می‌کرد تا بوی تعفن جسد بیرون نرود. خواهر سعید هم همان شب با ما دستگیر شد.  فتانه به بازپرس گفت: دلم نمی‌خواهد به خانه پدرم برگردم چون سرنوشت خوبی در انتظارم نیست، اگر می‌شود مرا به بهزیستی تحویل دهید.

    بررسی صحت روانی متهم
    به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران، سعید برای بررسی صحت روانی به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات برای رازگشایی از جنایات احتمالی او ادامه دارد. این در حالی است که طبق اظهارات پلیس  مشخص شد در یک ماه گذشته جسد دو زن جوان دیگر نیز در همان محدوده کشف شده است و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت هنگام بازرسی از خانه متهم، کارت شناسایی زن جوانی را به‌دست آورده‌اند و به دستور بازپرس جنایی، کارت شناسایی و اجساد کشف شده مورد بررسی قرار خواهند گرفت تا مشخص شود که آنان قربانیان متهم دستگیر شده هستند یا خیر.

  • سقوط بالابر جان 2 کارگر ساختمانی را گرفت

    سقوط بالابر جان 2 کارگر ساختمانی را گرفت

    سخنگوی سازمان آتش نشانی شهرداری تهران از سقوط بالابر که منجر به جان باختن دو نفر و مصدوم شدن یک نفر شد، خبر داد.

    جلال ملکی اظهار کرد:ساعت ۱۶:۵۶ امروز یک مورد حادثه سقوط داخل چاهک آسانسور در خیابان پیامبر غربی خیابان مطهری به سامانه ۱۲۵ سازمان آتش نشانی شهرداری تهران اطلاع داده شد.

    وی ادامه داد:بالافاصله دو ایستگاه به محل حادثه اعزام شدند. محل حادثه یک ساختمان در حال ساخت بود که به طبقه منفی یک داخل چاهک آسانسور سه کارگر اتباع که حدود ۲۵ سال سن داشتند سقوط کردند و آسیب‌های شدیدی دیدند. شواهد نشان می‌داد که از طبقه چهارم این ساختمان سقوط کرده بودند.

    ملکی گفت:با یک بالابر موقت که برای جابه جایی مصالح ساختمانی استفاده می‌شد درحال جابه جا کردن سنگ بودند، بالابر شکسته بود و کارگران با سنگ‌ها به پایین سقوط کردند. آتش نشانان با احتیاط افراد را خارج کردند و تحویل عوامل اورژانس دادند که مشخص شد دو نفر جان خود را از دست داده اند و یک نفر دچار مصدومیت‌های زیادی شده است که به مراکز درمانی منتقل شد.

    سخنگوی سازمان آتش نشانی شهرداری تهران با اشاره به اینکه بالابر برای جابه جایی افراد مناسب نیست،بیان کرد: ساعت ۱۸:۰۰ عملیات به پایان رسید و محل تحویل مسولان پروژه و عوامل انتظامی شد. بالابر‌ها به صورت موقت استفاده و در گذشته هم حوادث زیادی با این وسیله رخ داده که به دلیل نبود محاسبه دقیق در تعداد و وزن است.

     

    منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

  • حضور دادستان شهر ری در محل حادثه پالایشگاه تهران

    حضور دادستان شهر ری در محل حادثه پالایشگاه تهران

     

    در حال حاضر اطفا حریق در حال انجام است و مسیر توسط نیروی انتظامی کنترل می شود. موضوع در دست بررسی است و اقدامات فنی و امنیتی در حال انجام است. دستورات قضایی لازم در خصوص این حادثه صادر شده است و در خصوص این حادثه پرونده قضایی تشکیل خواهد شد.حضور دادستان شهر ری در محل حادثه پالایشگاه تهران

    ۲۳۵۲۳۵

    منبع: خبر آنلاین