برچسب: حوادث تلخ امروز

  • مرگ دردناک سه زن و مرد در واحد مسکونی

    مرگ دردناک سه زن و مرد در واحد مسکونی

    مدیرکل مدیریت بحران استانداری البرز گفت: سه نفر در کرج به دلیل استفاده غیر اصولی از وسایل گاز سوز و استنشاق گاز منوکسید کربن جان خود را از دست دادند.

    مرگ دردناک سه زن و مرد در واحد مسکونی

    محمد رضا فلاح نژاد افزود: جانباختگان در یک واحد مسکونی در منطقه آق تپه مهرشهر کرج ساکن بودند که صبح امروز براثر استفاده غیر اصولی از وسایل گازسوز ( عدم نصب دودکش آبگرمکن دیواری ) در طبقه همکف ساختمان چهار طبقه دچار حادثه شدند.

    وی ادامه داد: جانباختگان ۲ مرد ۴۷ ، ۱۶ ساله و یک زن ۳۵ ساله هستد که با حضور نیروهای عملیاتی موقعیت ایمن سازی و اسجاد تحویل عوامل انتظامی شد .
    مدیرکل مدیریت بحران استاندرای البرز افزود:: طی مکاتبه ای و مصوبه ای در ستاد پیشگیری از بحران استان از دفتر فنی استانداری خواسته شد که به همراه شرکت گاز، اداره کل راه وشهرسازی،نظام مهندسی ساختمان ،موسسه استاندارد و شهرداران، ضمن بررسی علل این گونه اتفاقات تدابیری برای کاهش حوادث در روزها وماه های آینده بیندیشند.
    وی تاکید کرد: دانشگاه علوم پزشکی استان هم به عنوان متولی سلامت باید تدابیری داشته باشد.

  • شوهرم متوجه رابطه پنهانی من و فرهاد شد/ مرا وادار کرد او را سر قرار بکشانم و او را بکشد

    شوهرم متوجه رابطه پنهانی من و فرهاد شد/ مرا وادار کرد او را سر قرار بکشانم و او را بکشد

     

    با انتقال جسد به پزشکی قانونی و پیگیری تحقیقات مأموران متوجه شدند اختلاف فرهاد و سینا برسر همسر سینا بوده است.

    درحالی‌که پلیس تلاش خود را برای دستگیری سینا آغاز کرده بود، این مرد خود را به مأموران معرفی کرد. او گفت: من فرهاد را به قتل رساندم؛ او به همسرم نظر داشت و با او رابطه برقرار کرده بود به همین دلیل هم او را به قتل رساندم.شوهرم متوجه رابطه پنهانی من و فرهاد شد/ مرا وادار کرد او را سر قرار بکشانم و او را بکشد

    متهم گفت: چند سال قبل در یک رستوران که فرهاد صاحب آن بود، مشغول به کار شدم. مدتی بعد از من دختری به نام شبنم در آن رستوران مشغول به کار شد. من به شبنم علاقه‌مند شدم و از او خواستگاری کردم. بعد از مدتی با هم عقد کردیم. ما دو سال بود عقد کرده بودیم. در این مدت من محل کارم را عوض کردم و در جای دیگری مشغول شدم اما همسرم همچنان در آن رستوران بود. تا اینکه متوجه شدم همسرم با فرهاد رابطه دارد. همه پیامک‌هایش را دیدم و تصمیم گرفتم از او جدا شوم. من همسرم را به خانه پدرش بردم و همه‌چیز را گفتم. همسرم قول داد این رابطه را تمام کند و دیگر با فرهاد رابطه نداشته باشد و من هم چون او را دوست داشتم، بخشیدم. حتی آنها با هم شمال رفته بودند و من عکس‌های همسرم و فرهاد را دیدم؛ با این حال زنم را بخشیدم.

    تا اینکه روز حادثه از سر کار برگشتم. وقتی در را باز کردم متوجه شدم همسرم با فرهاد تماس تصویری دارد و فرهاد به او می‌گوید نمی‌تواند همسر من را فراموش کند. من از شنیدن این جملات خیلی شوکه و ناراحت شدم. وقتی همسرم متوجه من شد گوشی را قطع کرد. دعوای سختی بین من و همسرم اتفاق افتاد و من از شدت عصبانیت حرف‌های ناجوری به همسرم زدم.

    متهم در ادامه گفت: همسرم را وادار کردم با فرهاد تماس بگیرد و با او قرار بگذارد. آنها در میدانی با هم قرار گذاشتند و من به جای همسرم رفتم، با فرهاد درگیر شدم و او را با چاقو زدم. او در این مدت با همسرم رابطه داشت و می‌خواست زندگی من را خراب کند.

    مأموران در ادامه بررسی‌ها همسر متهم را مورد بازجویی قرار دادند. شبنم به مأموران گفت: چهار سال قبل زمانی که با سینا همکار بودم، به یکدیگر علاقه‌مند شدیم و دو سال بعد با هم عقد کردیم؛ اما شرایط مالی مناسبی نداشتیم تا زودتر جشن عروسی را برگزار کنیم. به همین دلیل، دو سالِ بعد زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. در این مدت فرهاد مدیر رستوران شده بود و چون من از کارمندان قدیمی بودم، در کارها به او کمک می‌کردم. در این مدت او به من علاقه‌مند شد و وقتی فهمید به خاطر مشکلات مالی همسرم هرگز به سفر شمال نرفته‌ام، پیشنهاد داد تا همراه او و یکی از همکارانمان به سفر شمال برویم. من به همسرم گفتم با یکی از دوستانم به سفر کاری می‌روم. اما پس از بازگشت از سفر همسرم عکس‌های مشترک من و فرهاد را دید و درگیری بین ما شروع شد.

    زن جوان ادامه داد: همسرم مرد خوبی بود، اما بعد از ازدواج فهمیدم او مرد لجبازی است و همیشه می‌خواهد حرف خودش را به کرسی بنشاند.

    این زن درباره رابطه پنهانی با قربانی گفت: باور کنید من هیچ رابطه پنهانی‌ای با فرهاد نداشتم. او در این مدت به من ابراز علاقه کرده و می‌خواست با من دوست شود، اما من قبول نمی‌کردم. علاقه او به من یک‌طرفه بود. آخرین‌بار وقتی همسرم وارد خانه شد و دید ما با هم تماس تصویری داریم، عصبانی شد و مرا مجبور کرد تا با فرهاد قرار ملاقات بگذارم.

    پرونده این جنایت با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و متهم به‌زودی در دادگاه محاکمه می‌شود. این در حالی است که اولیای‌دم برای او حکم قصاص خواسته‌اند.

    17302

    منبع: خبر آنلاین

  • برای گذران زندگی و تامین هزینه های اعتیاد، صیغه مردان متاهل می شدم/ مردی که از او بچه دار شدم از ترس آبرویش دیگر سراغم نیامد

    برای گذران زندگی و تامین هزینه های اعتیاد، صیغه مردان متاهل می شدم/ مردی که از او بچه دار شدم از ترس آبرویش دیگر سراغم نیامد

     

    او گفت: در یکی از روستاهای انتهای بولوار پنجتن به دنیا آمدم. پدرم نه تنها اوضاع مالی مناسبی نداشت بلکه بیشتر درآمدش را صرف خرید موادمخدر می‌کرد. از آن جایی که من وابستگی خاصی به پدرم داشتم، مدام در کنار بساط او می‌نشستم و کارهایش را انجام می‌دادم، به گونه‌ای که حتی برای خرید موادمخدر نیز همراهش می‌رفتم و از او جدا نمی‌شدم. در واقع من با خواهر و برادران دیگرم فرق داشتم و تنها با پدرم زندگی می‌کردم.

    حال و هوای خماری و نشئگی را به خوبی درک می‌کردم. هیچ علاقه‌ای هم به درس و مدرسه نداشتم و فقط از نشستن پای بساط موادمخدر پدرم لذت می‌بردم. تا این که بالاخره در همان مقطع ابتدایی ترک تحصیل کردم. با این حال همواره بین پدرم و دیگر اعضای خانواده درگیری بود که چرا اجازه نمی‌دهد من نیز در دامان مادرم تربیت شوم. خلاصه ۱۳ سال بیشتر نداشتم که یکی از هم بساطی‌های پدرم از من خواستگاری کرد.برای گذران زندگی و تامین هزینه های اعتیاد، صیغه مردان متاهل می شدم/ مردی که از او بچه دار شدم از ترس آبرویش دیگر سراغم نیامد

    با آن که همه اعضای خانواده ام مخالف این ازدواج بودند، اما فقط با رضایت یک جانبه پدرم، پای سفره عقد نشستم و با جوانی ازدواج کردم که ۱۴ سال از من بزرگ‌تر بود. او که خود موادمخدر می‌فروخت و اعتیاد شدیدی به این مواد افیونی داشت، با وعده و وعیدهای رویایی، پدرم را خام کرده بود. بالاخره سه ماه بعد جشن عروسی من وسهراب برگزار شد و ما زندگی مشترک مان را در حالی آغاز کردیم که پدرم نیز از سوی خانواده ام طرد شده بود و جا و مکانی نداشت. به همین دلیل او نیز به منزل ما آمد.

    در واقع محل زندگی مشترک مان پاتوق مصرف و خرید و فروش موادمخدر بود، به گونه‌ای که شب‌ها عده زیادی از معتادان و قاچاقچیان به خانه ما رفت و آمد می‌کردند. هنوز یک سال بیشتر از آغاز زندگی مشترک من و سهراب نگذشته بود که او را به جرم حمل مقادیر زیادی موادمخدر دستگیر کردند و آن منزل که پاتوق استعمال موادمخدر بود، پلمب شد. بعد از این ماجرا، من هم که معتاد بودم آواره کوچه و خیابان شدم، ولی گاهی به ملاقات همسرم می‌رفتم و به او دلداری می‌دادم.

    بالاخره یکی از اهالی محله اتاقک مخروبه‌ای را در اختیارم گذاشت که من به جای پرداخت اجاره، امور شخصی مادر پیرش را انجام بدهم.

    در حالی که دو سال از زندانی شدن همسرم می‌گذشت متوجه بارداری ام شدم و با خودم فکر می‌کردم که شاید این موضوع موجب تخفیف مجازات همسرم شود. اما این گونه نشد. با تولد پسرم اوضاع زندگی ام به هم ریخت و آشفته‌تر شد چرا که من فقط برای تامین هزینه‌های اعتیادم تلاش می‌کردم و حس مادری را از یاد برده بودم. دیگر به ملاقات همسرم نیز نمی‌رفتم. یک سال از تولد فرزندم گذشته بود که از همسرم طلاق گرفتم و به سوی پدرم بازگشتم، اما او نیز اوضاعی بهتر از من نداشت تا این که چند ماه بعد بر اثر عوارض ناشی از اعتیاد جان سپرد و من دوباره آواره و سرگردان شدم.

    چندین بار تصمیم به ترک اعتیاد گرفتم، اما با این زندگی آشفته دوباره به موادمخدر پناه می‌بردم تا جایی که مجبور بودم برای تامین هزینه‌های اعتیادم به عقد موقت مردان متأهل دربیایم تا حداقل برای مدتی هزینه‌های اعتیادم تامین شود و از سرگردانی و آوارگی نجات یابم.

    خلاصه در یکی از همین ازدواج‌های موقت، فرزند دیگرم نیز به دنیا آمد و همسرم به خاطر ترس از متلاشی شدن زندگی اش مرا رها کرد و هیچ گاه به سراغم نیامد. این در حالی بود که دیگر به خاطر چندین ازدواج و رفت و آمدهای آن‌ها به منزلم، انگشت نمای محله شده بودم و همه اهالی به چشم زنی بی بند و بار به من می‌نگریستند تا این که چند ماه قبل به کلانتری آمدم و سرگذشتم را بازگو کردم.  با دستور رئیس کلانتری و هماهنگی‌های قضایی فرزندانم تحویل بهزیستی داده شدند و من هم در یکی از مراکز ترک اعتیاد تحت درمان قرار گرفتم. وقتی از چنگ این هیولای وحشتناک نجات یافتم، با کمک خیران منزلی برای اقامتم فراهم شد و کودکانم دوباره به آغوشم بازگشتند. اکنون نیز در مکان مناسبی مشغول کار شده ام، روزهای خوشبختی را با همه وجودم حس می‌کنم.

    17302

    منبع: خبر آنلاین

  • یافتن جمجمه یک کوهنورد در ارتفاع ۳۴۸۰ متری دماوند

    یافتن جمجمه یک کوهنورد در ارتفاع ۳۴۸۰ متری دماوند

    5f38cbd1bc353_5f38cbd1bc355

    یکی از اعضای ستاد اطلاع رسانی و پیشگیری از حوادث کوهستان می گوید که جمجمه ای در ارتفاع ۳۴۸۰ متری دماوند یافت شده است.

    امیر رحمان زاده در خصوص علمیات امداد و نجات کوهنوردان در دماوند گفت: هفته گذشته در دماوند عملیات جستجوی مختلفی انجام شد که در یکی از آنها پس از هفت ساعت جستجوی شبانه در یکی از دره های خطرناک دماوند موفق شدیم کوهنورد مفقودی را بیابیم.

    او اضافه کرد: همچنین متأسفانه گروه جستجو و نجات جمجمه یک کوهنورد را در دماوند پیدا کردند. این جمجمه در ارتفاع ۳۴۸۰ متری مسیر جنوبی دماوند و در یکی از دره ها یافت شد.

    رحمان زاده در خضوص این جمجمه اظهار کرد: این جمجمه یافت شده توسط تیم هلال احمر برای ارسال به پزشکی قانونی تحویل کلانتری شد اما هویت فرد فوت شده تاکنون مشخص نیست.

    عضو ستاد اطلاع رسانی و پیشگیری از حوادث کوهستان بیان کرد: احتمال می رود این جمجمه مربوط به دانشجویی باشد که دو سال پیش در این مسیر مفقود شده بود.

     

    منبع: ایسنا