برچسب: جنایت

  • اعتراف به قتل مرد طلافروش با آمپـول بی هوشی

    اعتراف به قتل مرد طلافروش با آمپـول بی هوشی

     

     رسیدگی به این پرونده از سال 98 با گزارش ناپدید شدن مردی میانسال آغاز شد. همسر وی در توضیح ماجرا به مأموران گفت: همسرم مازیار طلافروشی دارد او هر روز ظهر به خانه می‌آمد و پس از صرف غذا دوباره به سرکارش برمی‌گشت اما امروز به خانه نیامد و هرچقدر هم با تلفن همراهش تماس گرفتم پاسخگو نبود و بعد از یک ساعت هم تلفن همراهش خاموش شد. نگران شدم و به مغازه‌اش رفتم که کرکره مغازه‌اش پایین بود و داخل مغازه هم کسی نبود.

    پس از اظهارات این زن مأموران به مغازه مرد طلافروش رفتند و تحقیقاتشان را آغاز کردند؛ در نخستین گام دوربین‌های مداربسته مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد زمانی که مازیار در حال بستن مغازه‌اش بود، 2 مرد با یک خودرو که آرم اورژانس اجتماعی داشت به سراغش آمده و او را سوار خودرو کرده و از محل رفته‌اند. دقایقی بعد نیز آن 2 مرد به مغازه برگشته و پس از بازکردن مغازه به داخل رفته و بعد از مدتی با 2 کیسه خارج شده و در مغازه را دوباره بسته و رفته‌اند.اعتراف به قتل مرد طلافروش با آمپـول بی هوشی

    در ادامه مأموران شماره پلاک خودرو را استعلام کردند و معلوم شد که پلاک متعلق به یک خودروی پراید سرقتی بوده است.

    جست‌وجوها برای شناسایی آدم ربایان و سارقان ادامه داشت تا اینکه چند روز بعد گزارش کشف یک جسد در اطراف کهریزک به مأموران اعلام شد؛ مشخصات جسد کشف شده نشان می‌داد که او همان مازیار است.

    پس از آن مأموران در تحقیقات تخصصی به یکی از اقوام مقتول به نام حمید مشکوک شده و او بازداشت شد. وی در همان ابتدا به قتل مازیار اعتراف کرد و گفت: به همراه دو نفر دیگر به نام‌های مجید و ناصر دست به این کار زده‌ایم، البته قصدمان کشتن مازیار نبود و فقط می‌خواستیم طلاها را سرقت کنیم.

    وی در توضیح ماجرا اظهار کرد: چون می‌دانستم که مازیار طلافروش است و وضع مالی خوبی دارد، موضوع سرقت از مغازه او را با دو نفر از دوستانم در میان گذاشتم و آنها هم پذیرفتند. قرار بود من جای طلافروشی را نشان دهم و آنها سرقت کنند. روز حادثه دوستانم با لباس مخصوص به مقابل طلافروشی رفته و خودشان را مأمور اورژانس اجتماعی معرفی کردند و گفتند درباره همسر سابقش چند سؤال دارند. مازیار هم بدون اینکه مقاومت کند سوار خودرو شد اما وقتی متوجه شد دروغ گفتیم و قصد سرقت داریم شروع به داد و فریاد کرد که در همان لحظه مجید آمپول بیهوشی به او تزریق کرد و بعد هم ناصر کلید مغازه را از جیبش برداشت و با مجید وارد مغازه مازیار شدند و طلاها را دزدیدند. بعد از آن هم از شهر خارج شدیم می‌خواستیم مازیار را در جایی رها کنیم و برویم که متوجه شدیم او فوت کرده است.

    پس از اعترافات حمید 2 متهم دیگر که به یکی از شهرستان‌ها فرار کرده بودند، شناسایی و بازداشت شدند و پرونده آنها با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه 4 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد؛ در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده اولیای دم خواستار صدور حکم قصاص شدند.

    در ادامه متهمان یک به یک به جایگاه رفتند و با تکرار اظهارات و اعترافات شان گفتند: قصد ما کشتن مازیار نبود و فکر نمی‌کردیم که با آمپول بیهوشی بمیرد وگرنه چنین کاری نمی‌کردیم. حالا هم از اتفاقی که افتاده پشیمانیم و امیدواریم که خانواده مقتول ما را ببخشند.

    بعد از اظهارات متهمان و وکلای آنها قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

    23302

    منبع: خبر آنلاین

  • اعتراف به قتل دختر جوان بعد از 4 سال/ وقتی با دختر دیگری نامزد کردم المیرا به من گفت فریبش داده ام

    اعتراف به قتل دختر جوان بعد از 4 سال/ وقتی با دختر دیگری نامزد کردم المیرا به من گفت فریبش داده ام

     

    رسیدگی به این پرونده از بهمن سال 90 به‌دنبال مراجعه زنی به اداره پلیس هشتگرد شروع شد. این زن مدعی شد؛ دخترش منشی مطب دندانپزشکی بوده اما از شب قبل به خانه برنگشته است. مادر المیرا در ادامه گفت: دخترم خواستگاری داشت به‌ نام سهیل؛ آنها به هم علاقه داشتند اما خانواده سهیل راضی به این ازدواج نشدند و بعد از مدتی هم سهیل را وادار کردند با دختر دیگری نامزد کند. سر همین موضوع بین المیرا و سهیل اختلاف افتاد، تا جایی که خبر دارم آخرین بار سهیل روز قبل از ناپدید شدن دخترم به محل کار او رفته و با هم ملاقات داشته‌اند.

    اعتراف به قتل دختر جوان بعد از 4 سال/ وقتی با دختر دیگری نامزد کردم المیرا به من گفت فریبش داده ام

    بدین ترتیب کارآگاهان به سراغ سهیل رفتند. وی در بازجویی‌ها از سرنوشت المیرا اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت: وقتی نامزد کردم المیرا خیلی ناراحت شد و به من گفت که من با زندگی او بازی کرده‌ام و فریبش داده‌ام و باید نامزدی‌ام را به هم بزنم، اما من دیگر به تلفن‌هایش جواب ندادم و خبری از او ندارم. بدین ترتیب پلیس وی را با قرار وثیقه آزاد کرد اما با گذشت 4 سال از ناپدید شدن مرموز المیرا سرانجام کارآگاهان با کنار هم قرار دادن پازل این معمای جنایی دوباره به سهیل رسیدند و وقتی او را بازداشت کردند وی این بار به قتل المیرا اعتراف کرد و گفت: روز حادثه با المیرا قرار گذاشتم تا برای آخرین بار حرف هایم را به او بزنم و بگویم از زندگی‌ام بیرون برود. او را سوار خودرو کردم بعد به محدوده امامزاده‌ای در هشتگرد رفتیم آنجا ایستادم او مدام از علاقه‌اش به من می‌گفت اما من دیگر او را نمی‌خواستم. از جیبم یک بند پلاستیکی درآوردم و دور گردنش پیچیدم و خفه‌اش کردم درهمان محدوده زمین‌های کشاورزی بود چاله‌ای کندم وجسدش را همان جا دفن کردم.

    بدنبال اعتراف‌های این متهم، او به اتهام قتل عمد بازداشت شد. پس‌از بررسی ‌های فراوان و خاک‌برداری از محل دفن جسد توسط کارشناسان، سرانجام بقایای جسد که چند تکه استخوان وموی مقتول بود کشف شد.

    پس‌از تأیید هویت مقتول از سوی پزشکی قانونی سرانجام صبح دیروز پرونده به شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی قیومی منتقل شد وبزودی این متهم پای میز محاکمه می‌ایستد.‌

    17302

    منبع: خبر آنلاین