برچسب: تن فروشی

  • تن فروشی دختر خوزستانی در خانه زن معروف تهرانی؛ افسانه افشا کرد

    تن فروشی دختر خوزستانی در خانه زن معروف تهرانی؛ افسانه افشا کرد

     

    وقتی از خوزستان به تهران گریخت دیگر اسم واقعی‌اش را فراموش کرد. او با تن دادن به سیاهترین سرنوشت‌ها تن داد و حالا به افسانه معروف است.او دل پردردی دارد از آرزویش که ازدواج است و حسرت هایش می گوید از روزی که وقتی تنها شده است توسط زنی معروف به خاله خانم در اختیار مردان قرار گرفته و فروخته شده است و حالا با دل بستن به پسری بیشتر در منجلاب فرو رفته است.
    “از دست کتک های پدرم، بعد از 20سال به خانه مادرم گریختم اما شوهر مادرم  مرا بیرون کرد و از آنجا بود که آواره جاده ، تهران و شوش و سیاهی ها شدم …”
    این را وقتی روبه روی ما نشست تا از روزهای زندگیش بگویید ، گفت. دختری 22 ساله که وقتی آمد خط چروک بر صورت نداشت و حال صورتش تکیده شده است.تن فروشی دختر خوزستانی در خانه زن معروف تهرانی؛ افسانه افشا کرد/ ویدئو|خبر فوری
    فرار از دست ناپدری آزارگر
    افسانه می گوید: ” 22ساله هستم ، از خوزستان به تهران آمده ام ! مادر و پدرم از هم جدا شده اند. مادرم دوباره ازدواج کرد و شوهرش شیشه ای (موادمخدر) بود. 20 سال با پدرم زندگی کردم و او مرا مورد آزار و اذیت قرار می داد، بنزین روی من می ریخت و با شیلنگ کتکم می زد و می گفت باید پول در بیاوری… می گفت باید با پسرهای خیابان دوست شوی و بگویی که اذیتت کرده اند تا من از آنها شکایت کنم پول در بیاورم! بعد از 20 سال آمدم پیش مادرم اما شوهرش می خواست آزارم دهد. شوهر مادرم 30ساله و شوهرش شیشه ای بود. من را از خانه بیرون کرد ”

    سرنوشتی بدتر در تهران
    افسانه ادامه می دهد: در لحظه ورود به تهران با پسری که قبلا در فضای مجازی با او آشنا شده بودم  از ترمینال  رفتم به خانه اش، اما چمدان من را زد.سارق بود. فرار کردم و دوباره رفتم ترمینال چند روزی ، آنجا خوابیدم. مجبور شدم برای این که پول در بیاورم کار کنم با زنی آشنا شدم که او من را در اختیار مردان قرار می داد  و من پول می گرفتم و خرج و مخارج زندگی خودم را در بیاورم. مجبور بودم این کار را بکنم چون در آن شرایط هیچ کسی را نداشتم که حمایتم کند و خرجم را بدهد.
    فرار از خانه فساد
    افسانه می گوید: خیلی خسته شدم از خودم بدم می آمد تا اینکه تصمیم گرفتم از آن خرابخانه بیرون بیایم بعد با یک پسری آشنا شدم که او هم از من سوءاستفاده جنسی کرد. با او مواد می فروختم. اما این پسر هم، من را فقط برای پولم می خواست. خانه هایی که با هم می رفتیم دختر و پسر با هم قاطی و بیزینسی بودند. شیشه می کشیدند یا مواد می فروختند یا آشپزخانه داشتند. من نمی دانستم که قرار است دو برابر من را در این شرایط فرو کند و بدبخت ترم کند. اصلا فکر نمی کنم من را به سمت مواد که نکشیده ام گرایش دهد. حتی چاقو بخورم یا به من بگویند برو بیزینسی شو و کار کن.
    سرماها و سختی هایی که کشیدم من را وادار کرد که به خودم بیایم و خودم را پیدا کنم و برای خودم ارزش قائل شوم. …
    دوست داشتم پدر و مادر کنار هم زندگی کنند
    افسانه در پایان صحبت هایش گفت :”دوست دارم ازدواج کنم ولی هیچ کسی در اجتماع آدم هایی که یکبار در زندگی خطا کرده را نمی پذیرد. من خودم را جای آن آدم می گذارم هیچ وقت نمی پذیرم کسی که گذشته اش بد بوده را بپذیرمش. مثل آب یا روغنی است که ریخته و جمع نمی شود.دوست داشتم یه بچه دیگر به جز خودم باشد، خواهر یا برادری داشته باشم. دوست داشتم پدر و مادر م کنار هم زندگی کنند تا وقتی که زنده ام.”
    سپیده علیزاده، روانشناس و مدیر مرکز کاهش آسیب «نور سپید هدایت» در مورد مشکلات زنان بی خانمانی که از شهرستان به تهران می آیند، در گفتگو با خبرنگار اجتماعی رکنا، در خصوص اینگونه دختران تاکید کرد: جنوب تهران به خاطر شرایطی که دارد و اینک نزدیک راه آهن و ترمینال است خیلی از دخترانی آنجا می آیند که فکر می کنند تهران برایشان جایی که به آرزوهایشان برسند و شرایط و محدودیت هایشان را عوض کنند. متاسفانه می آیند تهران و در دام آسیب های اجتماعی می افتند و تبدیل می شوند به آدم های افسرده ای که از نظر جسمانی و روانی از آنها سوءاستفاده شده است. شرایطی پیدا می کنند که خانواده شان قبولشان نمی کنند. در تهران وارد تجارت های زیرزمینی می شوند و مسابقه هایی برای سوءاستفاده هایشان برگزار می شود.
    بلایی که سر زنان آسیب دیده در جنوب تهران می آید
    ارتباطی که خانواده با آنها برقرار می کنند باعث می شود آنها دست به گریختن از شرایط بنند. برای دور شدن از آن شرایط به هر کسی اعتماد می کنند و اعتمادها باعث می شود تبدیل به زنان آسیب دیده ای می شوند که در حیطه اعتیاد و رابطه های متعدد جنسی می افتند و یک آسیب به صد آسیب تبدیل می شود.
    کاهش آسیب ها و آموزش زنان
    ما به کمک شهرداری منطقه 12 و بهزیستی مرکز جامع کاهش آسیب را راه اندازی کردیم برای زنان آسیب دیده که بی خانمان و بی سرپرست هستند. ما سعی می کنیم به این زنان آموزش دهیم، خصوصا به دخترانی که تازه وارد هستند. ما سعی کردیم از طریق مرکز کاهش آسیب این شرایط را به حداقل برسانیم.

  • ماجرای آگهی کفش‌های جلوباز و تن‌فروشی، از شایعه تا واقعیت

    ماجرای آگهی کفش‌های جلوباز و تن‌فروشی، از شایعه تا واقعیت

     

    ماجرای آگهی کفش‌های جلوباز و تن‌فروشی، از شایعه تا واقعیت|خبر فوریاخباری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که نشان می‌دهد یکی از سایت‌های فروش و معرفی کالا‌های دست دوم با کدگذاری برخی از افراد بر روی اجناس، اقدام به ترویج فحشا و تن‌فروشی می‌کنند.

    طی چند روز گذشته اخباری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که نشان می‌دهد یکی از سایت‌های فروش و معرفی کالا‌های دست دوم با کدگذاری برخی از افراد بر روی اجناس، اقدام به ترویج فحشا و تن‌فروشی می‌کنند.

    در گزارش یکی از خبرگزاری‌ها آمده است که «برخی از عوامل باند‌های فساد و فحشا با توجه به حضور گسترده و قابل توجه کاربران فضای مجازی کشورمان در سایت‌ها و سرویس‌های اینترنتی پرمخاطبی مانند سایت دیوار از بستر‌های رایگان این‌گونه سایت‌های تبلیغاتی استفاده کرده و جهت بازاریابی و گسترش شبکه فاسد خود بهره می‌برند، در این میان هستند افرادی که تبلیغات عجیب در قالب یک جرم را به‌راحتی در سایت دیوار بدون هیچ‌نظارتی انجام می‌دهند.»

    این خبرگزاری به فروش کفش و اجاره خانه‌ها برای چند ساعت اشاره داشته و در ادامه این گزارش آورده است: «کاربران سودجو در سایت دیوار با ارائه فروش یک کفش جلوباز و استفاده از عبارت‌های خاص در تبلیغ سعی می‌کنند تا خدمات خود (تن فروشی) را به‌صورت پنهان ارائه دهند.»

    این گزارش به شکل گسترده‌ای در فضای مجازی و حتی شبکه‌های ماهواره‌ای بازخورد داشت و در این شرایط سایت دیوار اقدام به حذف بسیاری از آگهی‌های فروش کفش، اجاره خانه‌های چند روزه، کدرهگیری و … کرد که در این بین بسیاری از آنها، چون مبالغی را پرداخت کرده بودند، متضرر شدند.

    اما اصل ماجرا چیست؟

    طبق بررسی‌ها، آگهی‌هایی که در سایت دیوار و دیگر پلتفرم‌های اینترنتی منتشر می‌شود توسط دو گروه نظارت انسانی و تیم ربات مورد بررسی و ارزیابی قرار می‌گیرد و در هر ۲۴ ساعت دستورات جدید به آن‌ها داده می‌شود. در این بین برخی از کدگذاری‌ها بر روی اجناس انجام می‌شود که به گفته پلیس فتا، بسیار محدود است و به شکل باند یا شبکه گسترده نیست.

    همان‌طور که سرهنگ رامین پاشایی، رئیس پلیس فتا می‌گوید: ما آگهی‌های سایت‌های خرید و فروش کالا را به‌صورت رسمی و مستمر در پلتفرم‌ها مورد بررسی قرار می‌دهیم و تاکنون به هیچ‌شبکه یا باندی که در این رابطه وجود داشته باشد، برنخوردیم. برخی مواقع یک موضوعی در سطح جامعه شایعه می‌شود، ولی باید صحت و سقم آن از سوی نهاد رسمی نیز تأیید گردد. ما منکر این موضوع نیستیم که این نوع اتفاق‌ها در سایت‌هایی نظیر دیوار رخ می‌دهد، ولی بسیار محدود و انگشت‌شمار است و اصلاً به‌صورت سازماندهی شده نیست.

    پلتفرم‌ها در یک بستر ناشناخته فعالیت می‌کنند و برخی از افراد سودجو قصد دارند از این بستر سوءاستفاده کنند. رئیس پلیس فتا به موارد مشابهی که رخ داده اشاره می‌کند و می‌افزاید: «فروش پرندگان شکاری در کشور ما ممنوع است و برخی از افراد تصویر یک کبوتر را در آگهی‌شان قرار می‌دهند و در قسمت توضیحات قید می‌کنند که یک پرنده شکاری نیز داریم که آن را به بالاترین قیمت پیشنهاد شده می‌فروشیم. از اینگونه مسائل زیاد وجود دارد، چندی پیش نیز در یک سایت آگهی را دیدیم مربوط به فروش سرکه، آب انگور و آبلیمو بود، اما زمانی‌که بررسی انجام شد، متوجه شدیم فروش مشروبات الکلی بوده است، اما در حوزه تن فروشی به هیچ‌چیزی نرسیدیم و خبر در حد شایعه مجازی است.»

    ماجرای آگهی کفش‌های جلوباز و تن‌فروشی، از شایعه تا واقعیت|خبر فوری

    اعتراض به حذف آگهی‌های دیوار

    پس از انتشار گزارش در رابطه با رابطه کفش‌های جلو باز با فحشا، عده زیادی از آگهی‌ها از سایت دیوار حذف شدند. تعدادی از آن‌ها که کسب و کار یا خدماتشان را در این سایت معرفی می‌کردند و مبالغی از ۱۰ تا ۲۵‌هزار تومان به سایت پرداخت می‌کردند، اعتراض داشتند که چرا این آگهی‌ها حذف شده است. سجاد که یکی از این افراد بود می‌گوید: «آگهی ما که مربوط به کد رهگیری املاک بود از سایت دیوار حذف شد. مردم برای نیاز‌های خود از قبیل خرید و فروش آپارتمان، ثبت سند خودرو، وام ودیعه مسکن که توسط خود بانک‌ها از آن‌ها درخواست می‌شود که قرارداد‌های کدرهگیری‌دار ارائه دهند، به این قبیل خدمات نیاز دارند که متاسفانه توسط سایت دیوار پاک شده است. برای هر آگهی از ۱۵ تا ۲۵‌هزار تومان پول دادیم ولی حالا این آگهی حذف شده است».

    طبق بررسی‌ها ظاهرا دیوار این آگهی‌ها را به‌صورت موقت حذف کرده تا با پالایش آنها، بتواند مجدداً آگهی‌های «ناسالم» را حذف نماید.

    سرهنگ رامین پاشایی در رابطه با حذف آگهی‌ها از روی سایت دیوار نیز خاطر نشان می‌کند: ما به سایت دیوار تذکر دادیم و اگر ارتکاب به جرمی رخ داده باشد، آگهی را حذف کنند، اما حذف آگهی‌ها در سایت دیوار موقتی است تا بررسی بیشتری روی آن‌ها صورت بگیرد. فعلاً در این موضوع امنیت روانی جامعه اهمیت بیشتری از حذف چند آگهی دارد و باید مسئولان سایت بررسی دقیق‌تری بر روی این آگهی‌ها انجام دهند. اگر مردم نیز آگهی‌هایی در این حوزه دیدند حتما به ما اطلاع دهند. مسئولان سایت موظف هستند که آگهی را حذف نمایند، اما اینکه به‌صورت سازمان یافته با باندی در این رابطه فعالیت داشته باشد، ما این موضوع را تایید نمی‌کنیم.

    حذف آگهی‌ها از روی دیوار

    یکی دیگر از اخباری که در رابطه با آگهی‌های دیوار سر و صدای زیادی به پا کرده، در ارتباط با فروش برخی از کالا‌ها و خدمات است، که بیشتر شبیه شوخی هستند تا واقعیت. مثل آگهی فروش گردنبند مسروقه علی دایی یا آگهی فروش ناو هواپیما‌بر لینکلن و فردی که برای کتک‌خوردن در دیوار آگهی داده بود.

    اما وقتی آگهی‌های دیوار را بررسی کردیم، این آگهی‌ها با وجود اینکه در فضای مجازی به شکل وسیعی منتشر شده، اما در سایت دیوار قرار نگرفته بودند. به اعتقاد برخی از مسئولان سایت‌های فروش کالا، این آگهی‌ها یا فتوشاپ هستند یا قبل از اینکه تایید شوند، در مرحله پیش نمایش عکسی از آن‌ها گرفته می‌شود و در شبکه‌های مجازی منتشر می‌شند. طبق اعلام مسئولان سایت دیوار، هیچوقت آگهی فروش گردنبند مسروقه علی دایی در سایت منتشر نشده است و در مرحله بازبینی حذف شده است.

    مشکل سیم‌کارت‌های بدون نام

    ماجرای آگهی کفش‌های جلوباز و تن‌فروشی، از شایعه تا واقعیت|خبر فوری

    زمانی‌که همه این موضوعات را مرور می‌کنیم، به یک پاسخ و ریشه مشترک در بسیاری از وقوع جرم‌ها در کشور می‌رسیم و آن ارائه سیم‌کارت‌های بدون هویت است. طبق اعلام پلیس و نهاد‌های مسئول، بیشتر این سیم‌کارت‌ها متعلق به اپراتور ایرانسل است. این سیم‌کارت‌ها سبب شده که افراد بدون اینکه هویتشان معلوم شود، برای دیگران مزاحمت ایجاد نمایند یا در سایت‌ها و پلتفرم‌های اینترنتی که نیاز به تایید سیم کارت‌شان را دارند، آگهی‌های مشکوک را منتشر نمایند و این موضوع دست نهاد‌های مربوطه را می‌بندد و هیچ‌راه پیگیری ندارد. در کشور ما میلیون‌ها سیم کارت تایید نشده و بدون هویت وجود دارد که اپراتور‌ها هنوز اقدام به ابطال آن نکرده‌اند.

     

  • گزارش میدانی از زندگی شبانه زنان معتاد و کارتن‌خواب در تهران؛ از زباله‌دانی اعتیاد تا تَن‌فروشی

    گزارش میدانی از زندگی شبانه زنان معتاد و کارتن‌خواب در تهران؛ از زباله‌دانی اعتیاد تا تَن‌فروشی

    5f1286453867a_2020-07-18_09-49

    طبق آخرین آمار ستاد مبارزه با مواد مخدر، در ایران ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر مصرف کننده مواد مخدر زندگی می‌کنند که ۱۵۶ هزار تَن از این افراد را زنان تشکیل می‌دهند . یعنی ۶ درصد جمعیت مصرف کننده مواد مخدر زنان هستند..

    طبق آخرین آمار ستاد مبارزه با مواد مخدر، در ایران ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر مصرف کننده مواد مخدر زندگی می‌کنند که ۱۵۶ هزار تَن از این افراد را زنان تشکیل می‌دهند . یعنی ۶ درصد جمعیت مصرف کننده مواد مخدر زنان هستند. که تعداد زیادی از آن‌ها در تهران زندگی می‌کنند.
    می‌گوید ما زن‌ها از خیابان امن‌تر سراغ نداریم. مردم از ما می‌ترسند اما معتادهای زن از کسی نمی‌ترسن.
    ساعت حوالی 12 شب است و خیابان‌های پرازدحام تهران از ترافیک میلیون‌ها انسان و خودرو خلوت شده و اکثر 9 میلیون ساکن این کلان‌شهر در حال استراحت شبانه در خانه‌هایشان هستند؛ اما بیشتر از 10 سال است که سهم نفیسه از ۷۵۱ کیلومتر مربع پایتخت ایران، تختی در یک اتاق مشترک در جنوب شهر یا اشغال گوشه و کنار پارک یا خیابان در حد چمپاتمه زدن است.
    گرمای تیرماه تهران هم او را به داخل سرپناه نکشانده است و او حوالی نیمه‌های شب در خیابان انقلاب نرسیده به میدان امام حسین تهران دیوار بلند یک مسجد را تکیه گاه خود کرده و همراه 11 مرد در حال مصرف مواد مخدر است.
    نفیسه می‌گوید 36 ساله و مجرد است اما دست کم 10 سال بیشتر از سنش نشان می‌دهد. مانند 12 سال گذشته در حال آماده سازی مقدمات برای مصرف شیشه کنار چند معتاد مرد است. می‌گوید «دو مصرفی» است و اگر هروئین پیدا نکند شیشه را جایگزینش می‌کند.
    ساکن فعلی خیابان‌های جنوبی تهران، بزرگ شده‌ی تهرانپارس در شرق پایتخت است که بعد از اعتیاد از سوی خانواده طرد شده است.
    می‌گوید بی انصاف نیستم. خانواده‌ام خیلی تلاش کردند که من را از اعتیاد نجات دهند؛ حساب دفعاتی که با حمایت خانواده ترک کرده از دستش در رفته است. خانواده‌ای که وقتی دیدند دخترشان نمی‌تواند یا نمی‌خواهد به زندگی عادی برگرد طردش کردند و چند سالی است که فراموش کرده‌اند دختری به نام نفیسه داشته‌اند. نفیسه می‌گوید مادرش که آرایشگر است آخرین بار به او گفته وقتی «آدم شدی برگرد خونه»
    نفیسه که حدود 13 سال قبل با مدرک لیسانس جغرافیا -کارتوگرافی از دانشگاه آزاد شهرری فارغ التحصیل شده به عصر ایران می‌گوید برخلاف تعدادی از افراد درگیر با اعتیاد که شروعش در دانشگاه یا خوابگاه بوده من در دوران دانشجویی حتی سیگار هم نکشیده بودم.
    اما بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه و صرفا به دلیل کنجکاوی با همراه دوستانش در دورهمی‌ها چند باری کراک مصرف می‌کند و تا به خود می‌آید می‌بیند درگیر اعتیاد شده است.
    عذرخواهی بابت سیگار پای بساط اعتیاد
    در حالی که بساط مصرف شیشه مقابل پای نفیسه پهن بود او هنگام صحبت چند باری به خاطر روشن کردن سیگار و پُک‌های عمیقی که به آن می‌زد عذرخواهی کرد.
    نفیسه می‌گوید تعداد زنانی که مثل او ترجیح می‌دهند به جای حضور در مراکز اسکان شبانه تحت نظر بهزیستی یا گرمخانه‌های شهرداری تهران، شب‌ها در خیابان‌ها پرسه بزنند کم نیست. او هم بعد از برطرف کردن خماری به تختی که در یکی از اتاق‌های میدان امام حسین با پرداخت شبی 15هزار تومان برای زندگی اجاره کرده می‌رود.
    اتاقی که چند تخت دیگرش هم از سوی زنانی با وضعیت نفیسه اشغال شده است.
    2 هزار زن معتاد در خیان‌های تهران
    طبق آمار رسمی، زنانی مانند نفیسه که ابایی از مصرف مواد در اماکن عمومی ندارند و به معتاد متجاهر مشهورند حدود 2 هزار نفر برآورد شده است. کسانی که در پاتوق‌های مشهور تهران از دره فرحزاد تا پارک‌های حوالی میدان شوش و دیگر حاشیه‌های شهر یا به صورت کارتن خوابی شب را به صبح می‌رسانند و یا با حضور در یکی از پنج مرکز ویژه زنان درگیر اعتیاد یا بی‌خانمان سازمان بهزیستی یا شهرداری تهران سرپناه موقت و ساعتی رایگان به همراه غذای گرم و امکان استحمام را پیدا می‌کنند.
    البته این 2 هزار زن جمعیت کل زنان درگیر اعتیاد تهران و ایران نیست. طبق آخرین آمار ستاد مبارزه با مواد مخدر، در ایران ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر مصرف کننده مواد مخدر زندگی می‌کنند که ۱۵۶ هزار تَن از این افراد را زنان تشکیل می‌دهند . یعنی ۶ درصد جمعیت مصرف کننده مواد مخدر زنان هستند. که تعداد زیادی از آن‌ها در تهران زندگی می‌کنند.
    ادعای 200 بار ترک مواد مخدر
    حساب تعداد دفعاتی که نفیسه طی 12 سال درگیری با مواد مخدر ترک کرده از حافظه‌اش پاک شده است. بعد از کمی مکث می‌گوید فکر می‌کنم شاید 200 بار از روی انتخاب یا اجبار ترک کرده باشم. اما چند روز بعد از ترک، نفیسه دوباره به سمت مواد کشیده شده. 3بار از این دفعات ادعایی ترک اعتیاد، خانواده بدنش را سم زدایی (UROD) کردند. همان روشی که بین افراد درگیر با اعتیاد و بخشی از جامعه به تصفیه یا عوض شدن خون معروف است. روشی که  به سرعت بدن را از  ماده مخدر پاک می‌کند و پس از آن تا مدتی فرد باید تحت نظر روانپزشک داروهای خاصی را مصرف کند. روندی که برای نفیسه کارساز نبوده و او ترجیح داده به جای ادامه درمان، زندگی‌اش را در پاتوق‌های مواد مخدر کنار مردان و زنان معتاد بگذراند.
    همه‌ی زنان معتاد تَن‌فروش نیستند
    نفیسه در هر شبانه روز یک گرم شیشه یا هروئین مصرف می‌کند.
    او هر گرم هروئین را به طور میانگین 25 هزار تومان می‌خرد و برای یک گرم شیشه هم باید 30 هزار تومان پرداخت کند.
    یعنی کف هزینه‌های مصرف مواد و اجاره تخت او در طی 24 ساعت بدون غذا 45 هزار تومان است. می‌گوید همه‌ی زنان معتاد که برای تامین مواد و هزینه‌های زندگی تَن‌فروشی‌ نمی‌کنند. دستان نحیفش را نشان می‌دهد و می‌گوید از این کِبـِره‌های پوستم مشخص نیست که از طریق جمع آوری زباله‌های خشک خرج مواد و زندگی‌ام را در می‌آورم؟
    نفیسه که چند باری لابلای صحبت‌هایش تاکید کرده بود منتظر است تا هوا خنک شود و برای ترک اعتیادش اقدام کند موقع خداحافظی با بغضی در صدا گفت: راستش فکر که می‌کنم می‌بینم انگیزه‌ای برای ترک ندارم چون این اواخر تجربه یک شکست عشقی را داشتم که امید زندگی بهتر و ترک مواد مخدر را از من گرفته است.
    نفیسه به مرد معتادی که کمی دورتر از جمع منتظرش است اشاره می‌کند و می‌گوید باید برود. هنگام خداحافظی می‌گوید؛ «جای امن من برای زندگی خیابونه و ترسی از زندگی کنار معتادان آقا و خانم ندارم.»
    از مادری تا مامازند
    می‌گوید منتظر است تا ماشینی به مقصد پاکدشت بیاید و او را به خانه‌اش در مامازند در جنوب شرقی تهران برساند.
    هزینه زندگی فروغ از “کاسبی شبانه” تامین می‌شود
    عقربه‌های ساعت کمی مانده به یک شب را نشان می‌دهند و زنی که می‌گوید نامش فروغ است با موهای بلوند شده روی یکی از نیمکت‌های مجاور پایانه خاوران در جنوب شرق تهران حین آدامس جویدن اطرافش را می‌پایید تا راننده پرایدی که قرار است از راه برسد و او را چهل و چند کیلومتر آن طرفتر به خانه‌اش برساند از تیررس‌اش دور نشود.
    اعتیادش به مواد مخدر حتی در نور کمِ نیمکت پایانه خاوران هم مشخص است اما ابتدا انکار می‌کند و کمی بعد می‌گوید قبلا شیشه مصرف می‌کرده و در حال حاضر مصرفی به جز متادون ندارد.
    فروغ که متولد 1359 است مدام تکرار می‌کند؛«به خدا معتاد نیستم و بچه‌ام مریض است.»
    توضیح که می‌دهد مشخص می‌شود دو فرزند دارد؛ دخترش ازدواج کرده و پسر 12 ساله‌اش کم توان ذهنی است.
    می‌گوید به این خاطر ساعت یک نصفه شب وسط اینهمه معتاد و خلافکار نشسته‌ام که چند روز قبل تصادف کردم و پیگیر کارهای دادگاهم بود و به خاطر همین تا الان (حدود یک شب) منتظر ماشین هستم.
    او که در 18 سالگی ازدواج کرده می‌گوید وقتی اولین بار مصرف تریاک را شروع کردم که برای فرزند دومم حامله بودم و درگیر دیابت شدم. ادعا می‌کند برادرم گفت چند بار مصرف کن تا قند خونت پایین بیاید.
    چند بار مصرف فروغ به چند صد بار می‌انجامد و پسرش هم وقتی از شکم مادر چشم به دنیا می‌گشاید مغزش معیوب شده بود و در حال حاضر تحت پوشش سازمان بهزیستی پاکدشت قرار دارد.
    امانتی به نام پایپ داخل کیف
    12 سال از آن اتفاق گذشته است و مادر که چند بار تکرار می‌کند معتاد نیست و ترک کرده و فقط متادون مصرف می‌کند هنگام جستجو در کیف دستی کوچکش برای نشان دادن کارت مددجویی بهزیستی پسرش، پایپ و تکه‌ای زرورق داخل کیفش مقابل چشمانمان آشکار می‌شود. با دستپاچگی پشت سر هم به خدا و جان بچه‌اش قسم می‌خورد که این پایپ که حدود دو سوت شیشه (دو دهم گرم) آماده‌ی مصرف هم داخلش بود برای او نیست و کسی به او امانت داده تا برایش نگه دارد. می‌گوییم مامور مبارزه با مواد مخدر نیستیم اما اگر راست هم گفته باشی در صورت بازداشت به همراه داشتن مواد و ابزار استفاده از آن جریمه نقدی،حبس و شلاق دارد.
    این زن کاسب شبانه است؟
    چند نفر که در آن محدوده هستند و فروغ را می شناسند می‌گویند سرپرستی پسر معلولش با او نیست و با طعنه می‌گویند یکی از راه‌های تامین زندگی و هزینه‌های اعتیاد فروغ «کاسبی» شبانه یعنی همان تَن‌فروشی است. فروغ اعتراض می‌کند و می‌گوید: «خدا نکند. من هرگز خودم را نفروخته‌ام.» او پیشنهاد خواب و استراحت در یکی از گرمخانه‌های زنان شهرداری یا بهزیستی را اینگونه رد می‌کند؛ شما بروید تا من زنگ بزنم و بچه‌ام را به کسی بسپارم بعد می‌روم به یک گرمخانه.
    یکی از رانندگان می‌گوید؛ او نه خانه می‌رود و نه خوابگاه. فردا شب هم بیایی همین جا نشسته با همین داستان و خیالبافی‌ها و توهمات.
    عروسک در پارک
    تلاش می‌کند سطل زباله‌ی بزرگ وسط پارک خیابان طیب میدان خراسان تهران را کج کند تا از بین زباله‌های متعفن شده از گرمای تابستان چیزی ارزشمند پیدا کند.
    کیمیا جثه‌ی ریزی دارد و از دو کیسه‌ای که در کنارش است یکی تا نصفه از زباله‌های خشک پر شده است و دیگری هنوز خالی است.
    با صدایی نازک و کودکانه می‌گوید اهل همدان است و از 7 سالگی به تهران آمده.
    با کمی مکث توضیح می‌دهد پدر و مادرم در جریان حملات هوایی عراق به ایران در یکی از روستاهای همدان جان‌شان را از دست دادند. این یادآوری چشمانش را از اشک خیس می‌کند و با همان دست‌های کثیف اشک‌هایش را پاک می‌کند . او که از آن حمله جان سالم به در برده بود چند سالی در خانه عمویش زندگی کرد اما بعد از فوت عمو او را به سازمان بهزیستی سپردند.
    کیمیا به دلیل ظاهر ظریف و زیبایش در محله و پارک به «عروسک» معروف است اما دست‌هایش از کار سخت جسمی و زباله‌گردی زمخت شده‌ و نسبتی با بدن نحیفش ندارد.
    جستجوی 10 ساله در سطل‌های زباله
    کیمیا می‌گوید؛ به دوا (هروئین) معتاد است و برای تامین هزینه‌های اعتیادش سال‌هاست در سطل‌های زباله دنبال تکه‌های کاغذ یا پلاستیک می‌گردد و با فروش آن‌ها هزینه مصرف روزانه‌اش را تامین می‌کند. محل خوابش هم 10 سالی است که یکی از خوابگاه‌های خیابان انبار گندم در حوالی خیابان شوش است.
    کیمیا روزها کار نمی‌کند و زباله‌گردی‌اش وقتی شروع می‌شود که هوا تاریک شود. می‌گوید؛امشب دو کیسه زباله خشکی که از خیابان‌های اطراف جمع کردم را تا قبل از ساعت 12 شب در «کوچه‌‌ی غربتی‌ها فروختم.»
    اگر زباله‌ها را تفکیک کرده باشد به ازای هر کیلو 1500 تومان به او پرداخت می‌کنند و اگر درهم تحویل‌شان بدهد نتیجه ساعتها سر فروبردن در سطل‌های زباله برای یافتن تکه پلاستیک یا کاغذ در هر کیلو 1300 تومان است.
    کیمیا می‌گوید که تمام درآمد روزانه‌اش را برای خرید مواد مخدر هزینه نمی‌کند و بخشی از آن را جمع می‌کند تا به دوقلوهایش در همدان سر بزند.
    بچه‌هایش 16 ساله هستند و وقتی یکساله بودند پدرشان فوت کرد. دو قلوها به جز از دست دادن پدر، شانس زندگی در کنار مادر و حتی یکدیگر را هم نداشته‌اند. دختر کیمیا خانه‌ی مادربزرگش زندگی می‌کند و پسرش در خانه‌ی عمویش ساکن است. آخرین باری که مادر بچه‌هایش را دیده 29 اسفند 98 بود.
    کیمیا بیسواد است؛ توضیح می‌دهد «خیلی بار» مواد را ترک کرده‌ام. اما به خاطر اینکه در زندگی‌ام محبت ندیده و مدام در حقم بدی می‌کنند به مواد پناه می‌برم.
    بلافاصله می‌گوید شاید هم این حرف‌ها عذر و بهانه باشد و تقصیر خودم باشد که به سمت مواد می‌روم.
    ماجرای جداکردن مادر از دوقلوهای زیر یک سال
    کیمیا با ناراحتی ادامه می‌دهد؛ هنگام فوت همسرم هنوز بچه‌هایم یک سال هم نداشتند. اما به من گفتند که تو صلاحیت نگهداری از دوقلوها را نداری. در حالی که من دو ماه بود مواد مخدر را ترک کرده بودم. اما بچه‌هایم را از من جدا کردند.
    دوباره می‌گوید؛ البته اگه سرپرستی بچه‌ها را به من می‌دادن نمی‌تونستم که خرج شون رو بدم. باید با خودم در پارک‌ها می‌گرداندم. بعد می‌دونید فردا چه هیولاهایی می‌شدند؟
    زیر لب زمزمه می‌کند که بچه‌هایم خیلی دوسَم دارن. تکرار می‌کند که اونا دوسَم دارن و بار دیگر با دست‌هایی که دقایقی قبل در سطل زباله دنبال زباله‌هایی ارزشمند برای فروش می‌گشت چشمان خیس از اشکش را پاک می‌کند.
    ادامه می‌دهد؛هربار اراده کنم می‌تونم مواد را ترک کنم اما خب یک ماه دیگه پاک شدم کی هوای منو داره؟ کسی به من سرپناه می‌ده؟
    موقع خداحافظی می‌گوید؛مدیر خوابگاه انبار گندم برای ترک اعتیاد به او و یکی دیگر از زنان درگیر اعتیاد نامه داده‌ که برای حمایت‌های بیشتر و ترک مواد مخدر در یکی از مراکز حمایتی حضور پیدا کنند. در مرکز مورد نظر به آن‌ها گفته شد که برای پذیرش در کمپ باید تست کرونای شما منفی باشد. کیمیا به همراه دیگر زن همراهش به چند بیمارستان منطقه برای انجام تست کرونا مراجعه کردند. در بیمارستان به آن‌ها اعلام شد برای تست کرونا باید 70 هزار تومان پرداخت کنند. پولی که کیمیا می‌گفت ندارد و بار دیگر مدیر خوابگاه با پیگیری‌های مختلف آن‌ها را به خیریه‌ای مرتبط با ترک مواد مخدر معرفی کرد. موسسه‌‌ای که کیمیا تاکید داشت به زودی برای ترک اعتیاد به آن‌ها مراجعه می‌کند.
    زمزمه می‌کند؛مواد را ترک می‌کنم اما اگر شناسنامه داشتم می‌رفتم خانه مردم کارگری می‌کردم. اما تمام مدارکم را گم کرده‌ام.چند بار برای گرفتن شناسنامه جدید مراجعه کرده‌ اما می‌گویند باید ضامن معتبر بیاوری. آرام می‌گوید کسی حاضر نیست که ضامن امثال من بشود.
    مشکل کیمیا البته پدیده‌ای رایج بین معتادان کارتن‌خواب و یا متجاهر است. کسانی که مدعی گم کردن مدارک خود هستند اما به گفته مدیران ثبت احوال و ستاد مبارزه با مواد مخدر اکثر افراد درگیر با مواد مخدر مدارک هویتی خود و حتی اعضای خانواده‌شان را در ازای مقدار ناچیزی پول یا مواد برای رفع خماری می‌فروشند. مدارکی که در یک چرخه‌ از سوی معتادان دیگر یا باندهای مواد مخدر یا جعل مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند.
    طبق توضیحات سخنگوی سازمان ثبت احوال افرادی مانند کیمیا که بی خانمان هستند باید از طریق اقوام، مسجد محل، پلیس یا مراکز ترک اعتیاد هویت خود را مشخص کنند تا بعد از تائید، برای آن‌ها مدارک المثنی صادر شود. اگر هیچ یک از این مراجع گفته شده حاضر به تائید هویت این افراد نباشند امکان دریافت شناسنامه المثنی برای آن‌ها وجود نخواهد داشت.
    ایرانِ ویران
    صدای دورگه و خش‌دارش نسبتی با پوشش زنانه‌اش ندارد. نزدیک‌تر که می‌روی «ایران» را می‌بینی که روی سکوی سیمانی وسط پارک انبار گندم لم داده و تلاش بی‌نتیجه‌ای کرده که چهره‌ی تکیده و دندان‌های پوسیده‌اش را پشت آرایش غلیظ چشم و موهای پَرکلاغی‌اش مخفی کند.
    ایران از سیگارِ غنیمت گرفته شده‌اش خوشحال است اما فندکی برای روشن کردن سیگار پیدا نمی‌کند. به عصر ایران می‌گوید 43 ساله و اصالتا اهل شهریار کرج است و 27 سال است که سرپناه دائم نداشته و آواره خیابان‌های مختلف تهران و شهریار است.
    در جواب این سوال که حدود ساعت 2 نصف شب در پارک چه می‌کنی می‌گوید دو سه روزی است از شهریار برای ترک کردن هروئین و شیشه به تهران آمده‌ام.
    می‌گوید در 13 سالگی ازدواج کردم؛ حدودا 15 سالم بود که درگیر بیماری شدم و همسرم پیشنهاد کرد برای کم کردن دردهایم مواد مصرف کنم. اما همین پیشنهاد شروع بدبختی‌هایم بود و 27 سال دربه دری و مصیبت را برایم داشته است.
    حالا همسرش همچنان درگیر اعتیاد است و در خانه مادرش زندگی می‌کند و او هم دور از دو فرزند 27 و 30 ساله‌اش آواره خیابان‌ها است. نجواگونه ادامه می‌دهد: «بچه‌هام سر زندگی شون هستن اما مواد بین مادر و فرزند هم دوری می‌ندازه قربونت برم.»
    ایران زندگی‌اش را با جمع آوری زباله‌های خشک و کمک‌های مردمی می‌گذراند.
    قدرت مواد از خدا هم بیشتر است
    می‌گوید قبل از آنکه معتاد شود و تا چند سال بعد از اعتیادش به خیاطی و آرایشگری مشغول بود و درآمد خوبی هم داشت؛ بعد از اینکه بابای بچه‌هام معتاد شد من را هم به اینجا رساند.
    کمی فکر می‌کند و می‌گوید در این 27 سال 20 بار و شاید بیشتر ترک کرده‌ام؛ اما وسوسه‌ی مواد عجیب است و به نظرم قدرت مواد از خدا هم بیشتر است!
    با جملاتی که مشخص نیست نجواست یا ناله ادامه می‌دهد: «اما دیگه کم آوردم. واقعا برای ترک کردن از شهریار به تهران اومدم.»
    خسته از ترور شخصیتی
    ایران بعد از آنکه به سختی کمی روی سکوی سیمانی خودش را جابجا می‌کند ادامه می‌دهد؛ از ترور شخصیتی خسته شده‌ام: «مثلا می‌روی مواد بخری هم باید پول و جون بدهی باز هم فروشنده‌هایی که سرتاپاشون یه قرون نمی‌ارزه به آدم توهین می‌کنن که خیلی درد داره»
    ایران از لحظاتی می‌گوید که بعضی فروشنده‌های مواد مخدر از زنانی مثل او پول می‌گیرند اما به جای مواد آن‌ها را با فحش‌های رکیک، کتک و اذیت و آزارهای جنسی از محل دور می‌کنند.
    تاکید می‌کند؛ من جزء زن‌هایی نیستم که تَنم را برای مواد بفروشم. یعنی به خاطر خماری جنازه‌ام هم روی زمین بیافتد حاضر به اینکار نیستم. چون خون پدرم در رگ‌هام هست و شیر مادرم.
    اما می‌گوید از هر 100 زنی که درگیر اعتیاد هستند حداقل 97 نفرشان در نهایت ناچار می‌شوند برای تامین هزینه‌ها، تَن‌فروشی کنند.
    مشاهدات «ایران» از زن‌های معتاد کم نیست: «زن‌های معتاد زیادی به خاطر 10تا 20 هزار تومن در گوشه و کنار خیابون و پشت درخت‌ها و بوته‌های پارک تَنٍ کم جون‌شون رو در اختیار معتادی دیگه یا فروشنده مواد می‌ذارن تا فقط در اون لحظه از خُماری بیرون بیان.»
    ایران منتقدانه ادامه می‌دهد؛ چرا مواد مخدر در «ایران» زیاد است؟ چرا وقتی اینهمه انسان را به خاک سیاه نشانده جلوی توزیع آن گرفته نمی‌شود؟ یعنی کسانی که اون بالا نشسته‌ان نمی‌دونن کراک،شیشه و موادی مثل تسبیح، نخ، برنج بین جوان‌ها و خانم‌ها دست به دست می‌شه؟
    سوالاتش که تمام می‌شود برای بار چندم می‌پرسد؛ واقعا فندک ندارین این سیگارو روشن کنم؟
    نفیسه،فروغ، کیمیا و ایران نمونه‌های کوچکی از زنان درگیر اعتیاد در ایران هستند که طبق آمار رسمی 6 درصد از جامعه‌ی آماری را به خود اختصاص داده و طبق آمارهای غیر رسمی 10 درصد. اگر تعدادشان در تهران 2هزار کارتن خواب یا بی‌خانمان باشد باز هم نمی‌توان از زنجیره‌ی آسیب‌هایی مثل فروپاشی خانواده، آینده نامعلوم کودکانی که از پدران ناشناس متولد می‌شوند و بیماری‌های مقاربتی، هپاتیت و ایدز برای دهها مرد درگیر با اعتیاد و حتی سالم گذشت.
    انکار این زنان قطعا راه حل کاهش آسیب‌های اجتماعی در این بخش نیست.

    منبع: عصرایران

  • پرسه خبرنگار کیهان در «شهرنو» چند روز پس از اعدام «پری بلنده»

    پرسه خبرنگار کیهان در «شهرنو» چند روز پس از اعدام «پری بلنده»

    5f0c63c763e09_2020-07-13_18-08

    درون خانه‌های تنگ و تاریک قلعه و سر زبان‌هایی که از میان لب‌های رنگ‌پریده زنان و دختران بدکار بیرون می‌زند، پری بلنده، اشرف چارچشم و ثریا ترکه، نامی آشناست.

    ساعت یک بامداد پنجشنبه بیست و یکم تیر ۱۳۵۸ به حکم دادگاه‌های انقلاب ۳ زن و یک مرد به جرم افساد فی‌الارض تیرباران شدند؛ سه زن اعدامی سردستگان شهرنو بودند به نام‌های: «سکینه قاسمی» مشهور به پری بلنده، «صاحب افشاری» مشهور به ثریا ترکه و «زهرا عافیها» مشهور به اشرف چهارچشم. مرد اعدامی نیز منصور باقریان نام داشت.

    بخشی از رأی صادره دادگاه انقلاب درباره این چهار تن به این شرح بود: «.. به جرم یک عمر فحشا و فساد و خرید و فروش دختران خردسال و زنان گول‌خورده و اغفال‌شده و دایر کردن مراکز فحشا و عشرتکده‌های مختلف که موجب انحراف نسل جوان این مملکت گردیده‌اند مفسد فی‌الارض شناخته شده به اعدام محکوم می‌گردید…» (کیهان، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۵۸)

    دو روز پس از اعدام این چهار تن، خبرنگار روزنامه کیهان به شهرنو رفت تا ببیند پس از اعدام آن سه زن سردسته آن‌جا اهالی درباره آن‌ها چه می‌گویند و قربانیان نظرشان چیست. مشروح این گزارش میدانی را که روز یکشنبه ۲۴ تیر ۵۸ در روزنامه کیهان منتشر شد در پی می‌خوانید:

    بر در خانه پری‌بلنده که معبر هزاران زن و دختر به بیراهه‌کشیده بود اکنون قفل بزرگی مهار زده است. نگاه‌های بی‌تفاوت کارگران خسته و تنهایی که کوچه‌های تنگ و تاریک «قلعه» را به هم می‌دوزند، قفل را برانداز می‌کند. یکی‌شان به تاسف سری تکان می‌دهد، با خود گویه می‌کند که «ای کشته که را کشتی…»

    «پری» سال‌های سال از درون همین خانه شکارهایش را به خانه‌های فساد می‌فرستاد. شکار‌هایی که به قیمت نابودی هزاران خانواده به دام او افتادند تا «پری بلنده»‌ها و دار و دسته چهار هزار نفری باج‌خورهایش که در کوچه پس‌کوچه‌های نکبت‌زده قلعه می‌لولند، زالووار زندگی خود را ادامه دهند.

    خانه‌ای که اکنون قفل خورده است، سال‌های سال مرکز توزیع زنان و دختران فریب‌خورده بوده است، اما قفلی که اکنون بر در این خانه خورده، آیا همان قفلی است که بایستی بر دست و پای فساد و فحشا در این مملکت بخورد؟ پری بلنده، اشرف چهارچشم و ثریا ترکه برای اولین بار در تاریخ به جرم «یک عمر فحشا» و منحرف کردن زنان و دختران بی‌گناه سحرگاه پنجشنبه به جوخه اعدام سپرده شدند. این‌ها سردستگان زنان بدکاره محله بدنام بودند. بسیاری از جمعیت چند صد نفری یا چند هزار نفری قلعه به وسیله پری بلنده و گروه باج‌خورهایش به منجلاب فساد کشانده شدند. نمونه‌های متعددش را می‌توان در هر کوچه و خانه محله بدنام پیدا کرد. پری بلنده و هم‌پالکی‌هایش یک تن و دو تن نبودند، سه نفرشان اعدام شدند و چندین ده نفر دیگر همچنان در تلاش‌اند.

    جامعه‌شناسان فحشا را به صورت یک عارضه و بیماری اجتماعی بررسی می‌کنند و فاحشه‌ها را قربانیان این جریان اجتماعی می‌دانند. آن‌ها همچنین معتقدند که شیوع فحشا در یک جامعه بستگی به شرایط خاص آن جامعه دارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، تنگنا‌های خانوادگی، زورگویی پدر و مادر، اختناق و دیکتاتوری حاکم بر جامعه و مسائلی از این قبیل. اما مهم‌ترین عامل همان میل به داشتن استقلال اقتصادی است و پری بلنده و دار و دسته‌اش به صورت این عارضه‌های اجتماعی وارد عمل می‌شدند.

    تردیدی نیست که وجود این عوامل در اجتماع، جریان فساد را تسریع می‌کند و باعث گسترش روزافزون آن می‌شود؛ بنابراین محو این عوامل یا هدایت و ارشاد آن‌ها جزئی از برنامه پاکسازی یا براندازی فحشا و فساد است، اما تا وقتی که ریشه‌های این بیماری قطع نشود و به جای علت، معلول را از بین ببرند عملا نتیجه دلخواه عاید نمی‌شود. چراکه پری بلنده‌ها همه جا هستند و نه نابود کردن همه آن‌ها میسر است و نه کنترل‌شان.

    همین الان ده‌ها زن و دختر در سنینی متفاوت درون خانه‌های قلعه از راه تن‌فورشی ارتزاق می‌کنند و می‌توان گفت که فقط ارتزاق می‌کنند، زیرا باقی درآمدشان به جیب باج‌خور‌ها و سردسته‌ها می‌رود که تعدادشان از شمار زنان بدکاره هم بیش‌تر است. پاره‌ای از آن‌ها توسط پری بلنده، اشرف چهارچشم، ثریا ترکه به این راه کشانده شده‌اند، ولی اکثریت‌شان به وسیله کسانی آمده‌اند که هنوز مگس‌وار در لجنزار فساد و تباهی دست و پا می‌زنند. در حال حاضر تنها در محله جمشید و شهرنو، بیش از ۴ هزار باج‌خور زندگی می‌کنند که تقریبا تمامی درآمد زنان بدکاره را از چنگ‌شان بیرون می‌آورند.

    در گشت و گذاری که طی چند ساعت در کوچه پس‌کوچه‌های قلعه داشتیم متوجه شدیم که بسیاری از باج‌خور‌ها بعد از اعدام پری بلنده و دو سردسته دیگر، از قلعه فرار کرده‌اند. مسئول کمیته قلعه نیز تاکید می‌کند که ما دنبال عده‌ای از این سردستگان و باج‌خور‌ها هستیم و به زودی آن‌ها را نیز دستگیر می‌کنیم. وی اضافه می‌کند که در یک دو ماه گذشته بیش‌ترین سعی‌مان را کرده‌ایم تا اولا زنان جدیدی به این‌جا نیایند و شدیدا جلوی این کار را گرفته‌ایم، و ثانیا کوشیده‌ایم که زنان و دختران قلعه را که ندانسته اغفال شده‌اند و ناخواسته به این راه افتاده‌اند هدایت و ارشاد کنیم. به دنبال همین تلاش‌ها بوده که تاکنون ۲۰ تن از زنان قلعه به خانه و زندگی خویش برگشته‌اند و ۵ تن از آنان با ضمانت، ازدواج کرده‌اند.

    ۱۰ خانه بسته شد

    همین‌طور که در کوچه پس‌کوچه‌های قلعه گشت می‌زنیم با چند تن از زنان و دخترانی که توسط پری بلنده و اشرف چارچشم و ثریا ترکه به این‌جا کشیده شده‌اند یا مثل کالا چندین دست گشته‌اند و از این شهر به آن شهر و از این سردسته به آن سردسته فروخته شده‌اند، گفتگو می‌کنیم. پیش از آن یکی از مسئولان کمیته شهرنو خبر می‌دهد که «این سه تن در بیش از ۱۰ خانه داخل قلعه فعالیت داشتند و بیش‌تر زنان گران‌قیمت قلعه نیز متعلق به آن‌ها بودند. به همین دلیل پس از اعدام این سه تن در این خانه‌ها نیز بسته شد و چند تن از سردسته‌های آن‌ها تحت تعقیب قرار گرفتند.»

    پری بلنده که بود؟

    درون خانه‌های تنگ و تاریک قلعه و سر زبان‌هایی که از میان لب‌های رنگ‌پریده و داغمه [خشکی]بسته زنان و دختران بدکار بیرون می‌زند، پری بلنده، اشرف چارچشم و ثریا ترکه، نامی آشناست. اکثر آن‌ها این سه تن را از نزدیک می‌شناسند و عده‌ای‌شان نیز توسط خود آن‌ها به این خانه‌ها کشیده شده‌اند. معصومه یکی از آن‌هاست که به قول خودش اکنون دیگر درمانده و فرتوت شده است و پس از عمری «کار کردن» هنوز هم به پری بلنده بدهکار است. خبر اعدام او را که می‌شنود لب‌های بی‌رنگش را به نشانه لبخند رضایت از هم باز می‌کند و آهی می‌کشد که: «کاش زودتر شرش را از سرمان کم کرده بود.»

    یکی دیگر از زنان قلعه که از شنیدن خبر اعدام پری بلنده هم ترسیده و هم خوشحال است درباره پری می‌گوید: «پری چهره ظاهرا مهربان و آرامی داشت، ولی خدا می‌داند که در باطن او چه دیوی خوابیده بود. دختران و زنان بیگناه را از راه به در می‌کرد و با قرار دادن آن‌ها زیر فشار قرض و ناتوانی مالی که تمام عمر همراه‌شان بود کاری می‌کرد که تا زنده‌اند نتوانند از این خانه بیرون بروند.»

    پری بلنده و اشرف چهارچشم و امثال آن‌ها را درون قلعه به عنوان «سردسته» می‌شناسند. سردسته در ارتباط دائم با باج‌خور‌ها هستند که زنان و دختران ناآگاه و بیگناه را با انواع حقه‌ها و فریب‌ها شکار می‌کنند و به قیمت کلان به سردسته‌ها می‌فروشند. بسیار اتفاق افتاده که یک باج‌خور با فروش یک زن یا دختر به سردسته‌های متعدد در طول سال‌ها، ده‌ها و صد‌ها و هزار تومان به جیب می‌زده و تمام عمر نیز آن‌ها را فریب می‌داده که بالاخره آن‌ها را خواهد گرفت.

    یکی از قربانیان همین باج‌خور‌ها مژگان ۱۵ ساله است که توی محله بدنام به زن‌های ۳۰-۴۰ ساله می‌ماند. سرگذشت زندگی‌اش را چنین تعریف می‌کند: «دو سال و نیم پیش در خیابان همدان ایستاده بودم که مرد جوانی با اتومبیل جلوی پایم توقف کرد. دردسرتان ندهم ناگهان خودم را در جاده کرمانشاه دیدم در حالی که مرتب تهدید شده بودم که سکوتم را نشکنم. در کرمانشاه و بعد در تهران کسی حاضر نشد مرا بخرد، چون خیلی کوچک بودم. بالاخره مرا به اهواز برد و به زنی به اسم «فریده ساچمه‌ای» به ۵۰ هزار تومان فروخت. وقتی به اندازه ۵۰ هزار تومان برای فریده کار کردم دوباره همان مرد به سراغم آمد و در کرمانشاه مرا به یک سردسته دیگر به ۲۲ هزار تومان فروخت. مدتی بعد دوباره به اهواز کشیده شدم و وجه‌المعامله ۴۰ هزار تومان پول قرار گرفتم. ده هزار تومان دیگر هم از من گرفت و برای مدتی ناپدید شد. در این مدت من فقط توانستم قرض او را بپردازم. بعد از مدتی باز برای ساختن خانه‌اش ۲۵۰ هزار تومان پول خواست که، چون نه من و نه سردسته‌ای که برایش کار می‌کردم نداشتیم مرا به زن دیگری به اسم «افسانه سیبیل» فروخت و پولش را از او گرفت. مدتی بعد در یک خانه تلفنی در تهران مشغول کار شدم و بالاخره به قلعه آمدم. با آن‌که «محمود» از همان اول قول داده بود مرا به زنی خواهد گرفت هرگز به قولش وفا نکرد و حتی تهدید کرد که اگر ازدواج کنم مرا خواهد کشت، چون دیگر نمی‌توانست از پهلوی من خرج عیاشی‌هایش را درآورد.

    منبع: انتخاب