برچسب: ترویج کتاب خوانی

  • کتابفروشان را جزو مشاغل سطح یک بگذارید

    کتابفروشان را جزو مشاغل سطح یک بگذارید

     

    با شیوع دوباره ویروس کرونا در ایران و اوج‌گرفتن این همه‌گیری، برخی محدودیت‌ها از سوی دولت و ستاد ملی مقابله با کرونا دوباره تشدید شد.

    کتابفروشی‌ها نیز مانند برخی دیگر از مشاغل و اماکن به ناچار تعطیل‌اند. طبق اعلام ستاد ملی مبارزه با کرونا، بسیاری از مشاغل در زمره مشاغل سطح یک قرار دارند و به فعالیت خود ادامه می‌دهند و بعضی مشاغل مانند کتابفروشی‌ها جزو کسب‌وکارهای گروه یک محسوب نشده و مجبورند برای مدتی کرکره‌های خود را پایین بکشند و فروشگاه‌هایشان را تعطیل کنند؛ موضوعی که با انتقادهای بسیاری از ناشران و کتابفروشان همراه بوده. این در حالی است که در بسیاری از کشورها کتاب به‌عنوان کالای فرهنگی در فهرست کالاهای اساسی قرار دارد و کسی مانع فعالیت کتابفروشی‌ها و عرضه کتاب نمی‌شود. در جدیدترین بازتاب این تعطیلی‌ها، انجمن کتابفروشان انقلاب اسلامی در نامه‌ای که به امضای 180کتابفروشی رسیده است، از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خواسته‌اند تا با توجه به مشکلات متعدد کتابفروشان، برای تعطیلی احتمالی و دوباره آنها تجدید‌نظر کنند.کتابفروشان را جزو مشاغل سطح یک بگذارید|خبر فوری

     تعطیلی و آسیب‌دیدن کتابفروشی‌ها
    محـــمد راهی، دبیر انجــــمن کتابفروشان انقلاب اسلامی خوشه درباره تعطیلی کتابفروشی‌ها و نامه‌هایی که در این ارتباط به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشته شده است، به همشهری می‌گوید: «وقتی ویروس کرونا تازه شیوع پیدا کرده بود، ماهیت ناشناخته و مرموز‌ این همه‌گیری باعث شد تا همه‌‌چیز به‌هم بریزد و کشور به سمت تعطیلی گسترده برود. در نتیجه زمانی که ما بازار شب عید را پیش‌رو داشتیم، کتابفروشی‌ها تعطیل شدند و همین تعطیلی نابهنگام و زودتر از موعد آسیب جدی به این شغل وارد کرد. این آسیب آنقدر زیاد بود که تنش‌ها و پیامدهای حاصل از آن همچنان ادامه دارد و مشکلات مالی به‌جا مانده از آن دوره با گذشت زمان هنوز بر‌طرف نشده است. همچنین در آذرماه سال گذشته هم تعطیلی سراسری دیگری داشتیم که بازهم کتابفروشی‌ها در گروه مشاغل سطح یک قرار نگرفتند و تعطیل شدند. در آن زمان بسیاری از کتابفروش‌ها به انجمن خوشه مراجعه کردند و از ما خواستند تا نسبت به این موضوع واکنش نشان دهیم. چون در تعطیلی دوم باتوجه به شناختی که نسبت به ویروس کرونا پیدا شده بود، بسیاری از مشاغل سطح‌شان تغییر کرد و در زمره مشاغل سطح یک قرار گرفتند و کتابفروشان اعتراض‌شان به این موضوع بود که چرا کتابفروشی‌ها شامل این تغییر سطح نشدند. بنابراین قرار شد با امضای کتابفروش‌ها این موضوع را از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پیگیری و مطالبه کنیم. در این رابطه نامه‌ای تهیه شد و به‌دست وزیر رسید تا ایشان به‌عنوان نماینده عرصه فرهنگ کشور در ستاد ملی مبارزه با کرونا از حق کتابفروشی‌ها دفاع و حمایت کرده و این ستاد را قانع کنند که فعالیت کتابفروشی‌ها آنقدر که باید در شیوع ویروس کرونا تأثیر‌گذار نیست که بخواهد منجر به تعطیلی آنها شود. امیدوارم این درخواست نتیجه‌بخش باشد و اگر قرار است در آینده دوباره مشاغلی تعطیل شوند، کتابفروشی‌ها جزو مشاغل سطح یک قرار گیرند. در هر صورت ما تابع تصمیم‌گیری‌های ستاد ملی مبارزه با کرونا هستیم، چون سلامت مردم از هرچیزی برای‌مان مهم‌تر است.»
    کتابفروشان را جزو مشاغل سطح یک بگذارید|خبر فوری
    اشتباه محاسباتی در تعطیلی مشاغل
    بزرگ‌ترین آسیب به کتابفروشان قرار ندادن آنها در مشاغل سطح یک بوده است. مسئولان بدون آنکه بدانند چه بر سر فعالان این حوزه خواهد آمد، کتابفروشی‌ها را تعطیل می‌کنند. هومان حسن‌پور، رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان با بیان این مطلب به همشهری می‌گوید: «بیش از 6‌ماه است که درخصوص تعطیلی کتابفروشی‌ها و اینکه این صنف باید در سطح مشاغل یک قرار بگیرد، در حال مذاکره هستیم، اما تاکنون به هیچ نتیجه‌ای نرسیده‌ایم. در تعطیلی مشاغل اشتباه محاسباتی اتفاق افتاده است. بیشتر مشاغل فعالیت دارند؛ از رستوران‌ها گرفته تا خشکشویی‌ها، اما کتابفروشی‌ها باید تعطیل باشند! مگر کتابفروشی‌ها تا چه حد در شیوع ویروس کرونا تأثیرگذارند؟ کتاب غذای روح است که باید به آن اهمیت داده شود، اما متأسفانه در کشور ما به این مقوله توجهی نمی‌شود. در دوران قرنطینه کتابفروشی‌ها بسته می‌شوند، اما انبوهی از دستفروشان کتاب در کنار خیابان بساط می‌کنند و این ضربه بزرگی برای یک کتابفروش است.»
    کتابفروشان را جزو مشاغل سطح یک بگذارید|خبر فوری
    اهالی حوزه کتاب به حال خود رها شده‌اند
    کتابفروش و ناشر مانند یک زنجیره سلسله‌وار به هم متصل هستند و اگر یک حلقه از این زنجیره قطع شود، به تبع آن، همه به مشکل بر‌می‌خورند. سعید دمیرچی، مدیر نشر هرمس با بیان این مطلب به همشهری می‌گوید: «به اعتقاد من تعطیلی کتا‌بفروشی‌ها اشتباهی بزرگ است، چون اگر کتابفروشی‌ها تعطیل شوند، ناشران هم با مشکل مواجه خواهند شد و در نهایت هردو متضرر می‌شوند، بنابراین نیاز است که یک بازنگری درخصوص تغییر سطح کتابفروشی‌ها و قرارگرفتن آنها در میان مشاغل سطح یک انجام شود. در این میان وزارت فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی هم می‌تواند با پیگیری این موضوع در هیأت‌دولت و ستاد مقابله با کرونا از کتابفروشان حمایت کند.»
    دمیرچی معتقد است فعالان حوزه کتاب به حال خود رها شده‌اند و مسئولان توجهی به آنها ندارند: «در بسیاری از کشورهای درگیر کرونا کتابفروشی‌ها تعطیل نشده‌اند یا دست‌کم برای آنها به شکلی برنامه‌ریزی شده تا قرنطینه و تعطیلی بر فعالیت آنها تأثیر منفی نگذارد و به هر شکل ممکن از کتابفروشی‌ها حمایت می‌شود تا به فعالیت خود ادامه دهند و به کسب‌وکارشان خلل و آسیبی وارد نشود، اما در ایران سیاستگذاری‌ها به این شکل نیست و مسئولان هیچ حمایتی از کتابفروش و ناشر نمی‌کنند. »

    ی از کتابفروش و ناشر نمی‌کنند. »

  • «ضیافت به صرف گلوله» نوشته مجید قیصری منتشر شد

    «ضیافت به صرف گلوله» نوشته مجید قیصری منتشر شد

     

    داستان بلند «ضیافت به صرف گلوله»، نوشته مجید قیصری که به‌تازگی منتشر شده است، روایتی بدون تقدس‌گرایی از دردها و خاطرات جنگ ایران و عراق است.داستان بلند «ضیافت به صرف گلوله»، نوشته مجید قیصری، در مجموعه «دنیای ما» در انتشارات کتاب کوچه منتشر شد.

    مجید قیصری از سال‌ها پیش، آثار متعددی را در حوزه ناگفته‌های جنگ ایران و عراق نوشته است. گرچه زمان داستان «ضیافت به صرف گلوله»، مربوط در دوران پس از جنگ است، اما شخصیت‌های آن در طی یک حادثه مجبور به یادآوری خاطرات جنگ ایران و عراق می‌شوند. ماجرای این کتاب، از یک سری کارت‌های دعوت بی‌نام و نشانی شروع می‌شود که به دست چند نفر می‌رسد. آن‌ها به جایی مهمان می‌شوند که نمی‌دانند خانه کیست و چرا به این بزم دعوت شده‌اند. عجیب این‌که وقتی می‌رسند، با لکه‌های خون مواجه می‌شوند. از همین جا ماجرای اصلی این کتاب که پیرامون خاطرات آن شخصیت‌ها و شخصی به نام بهزاد فرحان است، آغاز می‌شود.

    مخاطب وقتی دیالوگ‌های این شخصیت‌ها را می‌خواند، به یاد دردها و خاطرات جنگ می‌افتد؛ فارغ از هیچ تقدس‌گرایی یا سطحی دیدن آن روزگار. او با حواشی واقعی جنگ مواجه می‌شود. با آدم‌هایی که پرونده مبارزات‌شان سال‌هاست بسته مانده و همین مهمانی و آن چند قطره خون، مجال بازگشایی آن را فراهم کرده است.«ضیافت به صرف گلوله» نوشته مجید قیصری منتشر شد|خبر فوری

    در بخشی از این اثر که یادآور سختی‌های رایج دوران جنگ ایران و عراق است، آمده: «دست آخر گفتند بروید سردخانه. شاید جنازه‌اش آن‌جا باشد. آن وقت‌ها این چیز معمول بود. یعنی معمول شده بود. اگر نمی‌جنگیدیم دنبال هم می‌گشتیم. برادر دنبال پدر. شوهر دنبال زن. سرگردانی دیگر گفتن ندارد.»

    «ضیافت به صرف گلوله» نوشته مجید قیصری، در ۹۶ صفحه با قیمت ۲۶ هزار تومان توسط انتشارات کتاب کوچه منتشر شده است.

     

  • کتاب صوتی «درخت‌های تشنه» مصطفی رحماندوست با صدای خودش منتشر شد

    کتاب صوتی «درخت‌های تشنه» مصطفی رحماندوست با صدای خودش منتشر شد

     

    «درخت‌های تشنه» تازه‌ترین اثر داستانی منتشر شده از سوی مصطفی رحماندوست است که در قالب کتاب چاپی به همراه کتاب صوتی با صدای نویسنده منتشر شده است.

    «درخت‌های تشنه» تازه‌ترین اثر داستانی منتشر شده از سوی مصطفی رحماندوست است که در قالب کتاب چاپی به همراه کتاب صوتی با صدای نویسنده منتشر شده است. این کتاب سه داستان دنباله‌دار و خیال‌انگیز را با محوریت دختر کوچکی به نام آذر بازگو می‌کند. آذر با ماه دوست است و هر شب پیش از خواب برای ماه از بهترین کارهای روزانه‌اش سخن می‌گوید و ماه نیز او را به یکی از آرزوهایش می‌رساند. این داستان‌ها در موخره خود با یک لالایی کوتاه نیز همراه می‌شود که رحماندوست خود سراینده آن است.

    داستان‌های کتاب «درخت‌های تشنه» داستان‌هایی لطیف و خیال‌انگیز به شمار می‌روند. داستان‌هایی برخاسته از نهاد لطیف و پاک کودکان که سعی دارند سرشت آنها را با فعالیت‌هایی نیک و پاک آمیخته کند که رسوم زیست سالم را به آنها یادآوری می‌کند.کتاب صوتی «درخت‌های تشنه» مصطفی رحماندوست با صدای خودش منتشر شد|خبر فوری

    رسیدگی به گیاهان و حیوانات در کنال خیال‌انگیزی نهفته در دل قصه که حاصل گفتگوی قهرمان قصه با سایر موجودات است به زیباترین شکل ممکن پیوند دوستی و محبت آمیزی میان کودکان و طبیعت را تقویت می‌کند. آذر دختر بچه حاضر در تمامی قصه‌ها رنج و ناراحتی ناشی از تشنه ماندن درختان و نبود آب برای سیراب شدنشان را به ملکه و پری دریا بازگو می‌کند و از او طلب باران می‌کند. یا در قصه دیگری او پس از ایثارش برای رساندن غذا به پرندگان یک شب را میهمان آنها در آسمان و در کنار ابرها و ماه و ستاره‌ها می‌شود.

    اما شاید سومین فراز این کتاب که روایتی تحسین برانگیز از ترسیم ساده و توام با عشق میان مادر و آذر است را بتوان زییاترین بخش کتاب دانست؛ جایی که در آن نویسنده از زبان مادر به آذر می‌گوید اگر ماه امشب در آسمان نیست اما مادرت در کنارت است. این پیوند میان خیال و واقعیت و تزریق محبت و مهر مادری در قالب قصه و روایت داستانی را می‌توان مهمترین کارکردی دانست که داستان‌های ساده و صمیمی این کتاب به مخاطب خود القا می‌کند.

    رحماندوست که سابقه قابل توجهی در سرایش قصه‌هایی با تم لالایی و با نگاهی انسانی و برانگیزاننده احساسات مخاطبانش دارد در این کتاب کودکان را در مواجهه با یک پدیده اخلاقی ذهنی قرار می‌دهد و آنها را به مرور و نشاندن این مفاهیم در ذهن به منظور ساخت ساختاری زیبا و مهربان برای زیستشان هدایت می‌کند.

    کتاب همچنین از تصویرگری‌های جذاب نازنین عباسی بهره برده است که با تکنیک ویژه‌ای منجر به خلق تصاویری خیال‌انگیز از رویاپردازی‌های کودکانه قهرمان این داستان شده است.

    این کتاب چاپی به همراه کتاب صوتی توسط انتشارات کتاب نیستان به بازار نشر کودک عرضه شده است.

     

  • روایت ماموریت یکی از افراد گروه دستمال سرخ‌ها در«متهم دادگاه»

    روایت ماموریت یکی از افراد گروه دستمال سرخ‌ها در«متهم دادگاه»

     

    کتاب «متهم دادگاه» نوشته مرتضی قاضی روایت مأموریت ماجراجویانۀ عبدالله نوری‌پور، یکی از افراد گروه «دستمال‌سرخ‌ها» است که ضمن انجام مأموریت در انگلستان دستگیر و به مدت هشت سال زندانی می‌شود.

    متن زیر نقد محمدتقی عزیزیان درباره کتاب «متهم دادگاه» نوشته مرتضی قاضی است که توسط  انتشارات روایت فتح منتشر شده است.

    موضوع کتاب «متهم دادگاه» روایت مأموریت ماجراجویانۀ عبدالله نوری‌پور، یکی از افراد گروه «دستمال‌سرخ‌ها» است که ضمن انجام مأموریت در انگلستان دستگیر و به مدت هشت سال زندانی می‌شود. نگارنده در مقدمه به نکات خاصی اشاره می‌کند؛ یکی از این نکات، سیزده سال فاصله‌ای است که بین تحقیق و مصاحبه تا نگارش کتاب می‌افتد، قاضی دلیل این فاصله را ملاحظات امنیتی می‌داند. سیزده سال مصاحبه‌کننده به متن ماجرا فکر می‌کند و دوست دارد نگارش کار را هم به او بسپارند؛ طوری که در مقدمه اذعان می‌کند.

     بعد از این زمان طولانی، در دوران مدیریت محسن دریالعل، نگارش کتاب را به مرتضی قاضی می‌سپارند، همین تصمیم بخردانه یکی از دلایل موفقیت متن این اثر می‌شود. در نگارش کتب مستند، یکی از مؤلفه‌هایی که متن را شاخص می‌کند این است که نگارنده و مصاحبه‌کننده به شرط جامع‌الشرایط بودن، یک نفر باشد که نگارنده متهم دادگاه از این اصل برخوردار است و با تجربه و علم کافی، به سراغ نوشتن می‌رود. دلیل این وحدت را باید درک احساس و ابعاد برون‌متنی راوی از طرف مصاحبه‌کننده دانست، زیرا مصاحبه‌کننده در ارتباط
    رُودررُو و در نشست‌وبرخاست‌های متعددی که با راوی دارد، با بسیاری از جنبه‌های عاطفی، لحن، شیوه گفتار، عصبانیت‌ها، خوشحالی‌ها، دل بستن و دل بریدن‌های راوی آشنا می‌شود که گاهی بروز این عواطف در یک اشاره و شکل صورت و چشم و ابرو و یا تُن و لحن راوی نهفته است و در هیچکدام از جملات پیاده شدۀ مصاحبه یافت نمی‌شود.روایت ماموریت یکی از افراد گروه دستمال سرخ‌ها در«متهم دادگاه»|خبر فوری

    از طرفی فاصلۀ بین تحقیق تا نگارش برای کسی که مدام به متن نظر دارد و گوشۀ ذهنش درگیر ماجراهای راوی است، فرصت مناسبی فراهم می‌کند تا او به یک پیرنگ، روایت جذاب و شیوه و گونه‌های موفق و مخاطب‌پسند بیندیشد. متن در طی این سالیان در ذهن نگارنده پخته شده و آرام‌آرام جا افتاده است، راوی دست به قلم می‌شود و ۸۰ ساعت مصاحبه را در یک سال تدوین و تألیف می‌کند و «متهم دادگاه» به دنیا می‌آید. کتابی که باید آن را در گونه ادبیات تاریخی یا تاریخ ادبی بررسی کرد. متهم دادگاه پلی است بین ادبیات و تاریخ،؛ گاهی کفه به سمت ادبیات سنگینی می‌کند و گاه استنادات و ملاحظات تاریخی، مخل کار ادبی نگارنده است.

    الف-شناسایی نقطۀ اوج و روایت رمان‌گونه

    قبل از پرداختن به نمونه‌هایی از متن کتاب، بد نیست به نکته‌ای از مقدمه اشاره کنم که بی‌ارتباط با مطلب نیست، نگارنده در مقدمه اشاره می‌کند که نوری‌پور راوی کتاب، پس از حضور پررنگ و فعال در گروه دستمال‌سرخ‌ها و همکاری‌های جانانه با اصغر وصالی و بقیۀ اعضاء، از برهه‌ای به بعد، نامی از او برده نمی‌شود. پس از طرح این سؤال از طرف مصاحبه‌کننده است که نطفۀ کتاب شکل می‌گیرد و جواب‌های راوی می‌شود بهانۀ نگارش و شاکلۀ کتاب متهم دادگاه.

     با این که پاسخ سؤال از ساعت ۲۰ مصاحبه، وارد متن می‌شود؛ اما نویسنده با زیرکی خاصی، و فرصتی که برای اندیشیدن داشته، از مصاحبه تا تألیف، کتاب را از ساعت ۲۰ مصاحبه شروع می‌کند؛ یعنی نویسنده برای نگارش کتاب، طرح ذهنی داشته و آگاهانه و براساس پیرنگ، کار را پیش برده است.

     مکانیزم نویسنده در شروع کتاب، همان مکانیزمی است که نویسندگان رمان، به کار می‌بندند. مخاطب با خواندن چند صفحه از کتاب، احساس می‌کند که دارد یک رمان پلیسی را می‌خواند؛ رمانی که براساس موتیف‌های واقعی نگاشته شده است: «مأمور فرودگاه فرانکفورت روی پاسپورتمان مهر می‌کوبد. از در فرودگاه بیرون می‌آییم. تاکسی می‌گیریم و می‌رویم به طرف بانک ملی ایران. جَوِ بانک ایرانی است. حاج‌آقا تهرانی مادرخرج است. چک‌ها را می‌دهد و پول را به فرانک چنج می‌کند. حال دیگر دستمان پر پول است. از بانک بیرون می‌آییم.»

    در ادامۀ همین جملات، تم و درونمایه کتاب، از نقطۀ جذابی رو می‌شود: «حسین هنوز نرسیده. منتظرش می‌مانیم. کنار یک باجه روزنامه‌فروشی می ایستیم و به روزنامه‌ها نگاهی می‌اندازیم. صفحۀ اول همۀ روزنامه‌ها، عکس سقوط هواپیماها و هلی‌کوپترهای آمریکایی در صحرای طبس است. یک روزنامه را برمی‌دارم و ورق می‌زنم. از زبان چند زن و مردی که آنجا ایستاده‌اند، کلمه «ایران» را می‌شنوم. دربارۀ وقایع ایران صحبت می‌کنند. به سرووضعم نگاه می‌کنند و متوجه می‌شوند شرقی هستم به عکس جنازۀ سوخته آمریکایی‌ها اشاره می‌کنند و به من حرف‌هایی می‌زنند. از لحنشان معلوم است که دارند به من و جمهوری اسلامی دری‌وری می‌گویند. ایران دیپلمات‌های آمریکایی را گروگان گرفته، همۀ دنیا چشمش به ایران است و ایران و آمریکا در بحبوحۀ گروگانگیری‌اند. سرتیتر اخبار روزنامه‌ها اختصاص دارد به ایران و گروگانگیری. جو علیه ایران سراسر اروپا را گرفته. رسانه‌ها تبلیغات سنگینی علیه ایران راه انداخته‌اند. آمریکا هم به شدت مظلوم‌نمایی می‌کند. حسین را پیدا می‌کنیم. همۀ راه را با ماشین از ایران آمده.»

    در اینجا نویسنده به یکی از اصول نگارش داستان که بیشتر در داستان کوتاه رایج است، رجوع کرده، اصلی که حکم می‌کند نویسندۀ داستان کوتاه، شخصیت اصلی یا ماجرای اصلی را در چند سطر اول رو کند و حول وحدت موضوع آن را پیش ببرد، قاضی در اینجا حس حاکم بر کار را در همان چند سطر اول، به مخاطب منتقل می‌کند و او را در فضایی قرار می‌دهد که می‌تواند به عمق ماجرا و اصل قصه پی ببرد و این حس را از بستر اسناد، رسانه‌ها و روزنامه‌ها منتقل می‌کند تا اعتمادسازی کند؛ گرچه می‌توانست این کار را به تعویق بیندازد و ریسک خستگی مخاطب و رها کردن متن را از طرف او بپذیرد.

    ب-پایبندی به سنت تقابل

    مرتضی قاضی همان‌گونه که در نقد پیشین و در خوانش کتاب «شماره پنج» ایشان، اشاره کردم، در متهم دادگاه باز هم  به سنت تقابل‌نویسی خود پایبند می‌ماند. قاضی در شماره پنج به بررسی تفاوت و تشابه‌های شخصیت‌ها، اماکن و احساسات و رنگ و بوها می‌پرداخت، در اینجا هم همان رویه را از سر می‌گیرد؛ با این تفاوت که این بار از شکست روایت و پیوندهای لولاگونه و چفت و بست‌دار و روابط علی و معلولی استفاده می‌کند: «دانشجوها اطلاعات دقیق می‌دهند. می‌گویند: «نزدیک اینجا یه هاید پارک هستش که یکشنبه‌ها ایرانی‌های مخالف جمهوری اسلامی تظاهرات برگزار می‌کنن.» هاید پارک یک پارک ملی خیلی بزرگ و معروف است، مثل پارک ملت تهران.» ص۱۳

    نگارنده با اعمال نقش نویسندگی خود در متن، گاهی به زیبایی و به‌جا، مراکز و میادین و خیابان‌های ایران و خارج از کشور را در تقابل با هم قرار می‌دهد، گاه این تقابل و تشابه، وجه شباهت دارند و گاه ندارند و برای این که در ذهن مخاطب بومی‌سازی شوند به آنها اشاره می‌کند.

     این ترفند هم محاسن دارد و هم معایب، محاسنش این است که نویسنده مجبور نیست، طول و عرض و درخت و بوته و … را توصیف کند تا مخاطب هاید پارک را در ذهنش مجسم سازد؛ بلکه با آوردن عبارت: «مثل پارک ملت تهران» کار را خلاصه و گویاسازی می‌کند و در کمترین جملات، مفهوم را بومی‌سازی می‌کند؛ اما معایبش این است که آیا همان اتفاقی که در هاید پارک می‌افتد در ایران هم افتاده است، آیا آمریکایی‌های مقیم ایران که از حکومت آمریکا ناراضی هستند در پارک ملت این اعتراضاتشان را بروز می‌دهند؟

    پاسخ هرچه باشد جملات بعدی با تعقیدی که در معنا و لفظ دارند به این نکته اشاره می‌کنند تا مخاطب غیرایرانی آن سال‌ها، اعتراضاتی را در پارک ملت هم متصور شود: «هاید پارک یک پارک ملی خیلی بزرگ و معروف است، مثل پارک ملت تهران. هرگروه سیاسی از هر ملیتی که می خواهد تظاهرات راه بیندازد یا اعتصاب کند قرارش هاید پارک است. اتفاقاً فصلی وارد لندن شده‌ایم که اعتصابات کارگری زیاد است.» ص۱۳

    ج-شکست روایت و استحکامات علی، معلولی

    از نکات بارز و شاید بتوان گفت بارزترین نکتۀ کتاب متهم دادگاه در شکل روایت، شکست روایتی است که نویسنده هنرمندانه و با چیدمان لولاوار و استحکامات علی‌معلولی به کار می‌بندد. به قدری هنرمندانه و زیباست که مخاطب احساس می‌کند شروع روایت پسین، ادامۀ پایان روایت پیشین است. این اتفاق گاه در بین فصل‌ها می‌افتد و گاه در ضمن مطالب یک فصل. نگارنده به فراخور و بسیار هوشمندانه دست به شکست روایت می‌زند. آوردۀ این شیوه هم این است که نویسنده دو روایت را با دو زاویۀ دید به طور هم‌زمان پیش می‌برد؛ طوری که مخاطب هم‌زمان با دو دنیای متفاوت و متشابه آشنا می‌شود: «حواسم را جمع می‌کنم که حالت صورتم من را لو ندهد. صحنه‌هایی که می بینم از تنفر ضدانقلاب است نسبت به انقلاب. این صحنه‌های آدم‌های عصبانی برایم عجیب است. همین چند ماه پیش در ایران مردمی عصبانی را دیده‌ام. اینجا آدم‌هایی که از یک انقلاب مردمی عصبانی هستند و آنجا مردمی که از سلطۀ آمریکا به تنگ آمده بودند. صحنه‌هایی که جلوی یک سفارت بود؛ سفارت آمریکا در ایران. جمعیت توی هاید پارک با هم فریاد می‌زنند:

    مرگ بر جمهوری اسلامی

    – مرگ بر خمینی

     -مرگ بر آمریکا مرگ بر آمریکا

    صدا توی سفارت پیچیده بود. سریع بچه‌ها را آرایش داد. هرکدام یک گوشۀ حیاط سفارت مستقر شدند. یک ساعت قبل به ما مأموریت داده بودند بیاییم سفارت آمریکا. توی حیاط پادگان ولیعصر ایستاده بودیم که اصغر وصالی آمد سراغم. تازه از جلسه آمده بود بیرون، گفت: «زود نیروهات رو بردار و ببر.» گفتم: «کجا؟» گفت: «مردم جلوی در سفارت آمریکا تظاهرات کردن، به وزارت خارجه گزارش دادن که یه عده می‌خوان از در و دیوار سفارت برن بالا. شاید ملت شما رو ببینن و بکشن کنار. خود سفارت آمریکا به وزارت خارجه گفته که ما داریم تهدید می‌شیم. شما موظفید از ما حفاظت کنید.» صص۱۵ و ۱۶

    و از این دست:

    در روایت صحنه‌هایی که راوی در انگلیس و در ایران و در حال موتورسواری، با پلیس برخورد می‌کند دارد. در انگلیس کارهای شناسایی و اطلاعاتی را پیش می‌برد، سوار بر موتور است، ایستاده که ماشین پلیس او را دوره می‌کند، دو نفر چابک و فرز از او بازرسی می‌کنند.

    «بلافاصله دو نفر از در چپ و راست ماشین می آیند بیرون . لباس رسمی تنشان است. جوان و فرز و چابکند. یکی جلویم می‌ایستد و یکی پشت سر. کسی که جلویم است سریع کارت شناسایی‌اش را درمی‌آورد و صاف می‌گیرد جلوی چشمم . می‌گوید: «پلیس.» می‌پرسد: «کجا میری؟»

    آمد جلو، یکدفعه خم شد، سرشمع موتور را کشید بیرون و پرت کرد توی تاریکی. موتور خاموش شد. جا خوردم، با عصبانیت گفتم: «چرا این‌طوری می‌کنی؟» کارتش را درآورد و گرفت جلوی صورتم: «پلیس!»» صص ۲۸ و ۲۹

    در ایران نیز همین اتفاق زمانی می‌افتد که راوی دارد از خاطراتش در خیابان‌های تهران می‌گوید. سال‌هایی که عشق موتور است و دارد ویراژ می‌دهد؛ اما پلیس تمام لذت موتورسواری‌اش را از بین می‌برد و او را متوقف می‌کند. در این متن از این دست پیوندها به وفور دیده می‌شود.

    استفاده از شکل هندسی مربع □ از دیگر نوآوری‌هایی است که نویسنده را به تمایلات ادبی‌اش نزدیک کرده است؛ معمولا در رمان‌ها و در فواصل بین ابیات اشعار راویی؛ به خصوص غزل معاصر از این شکل هندسی استفاده می‌شود.

    د: تعلیق‌های بی‌نتیجه

    از دیگر مؤلفه‌های داستان‌نویسی که نویسندۀ متهم دادگاه دستاویز قرار داده می‌توان به عنصر «تعلیق» اشاره کرد. تعلیق در کتب خاطرات، زادۀ خود روایت است؛ اما گاهی نویسنده با دخل‌وتصرفی در پیش‌وپس کردن جملات و جابه‌جایی موتیف‌ها می‌تواند این تعلیق را زیباتر سازد؛ نویسندۀ متهم دادگاه در حوزۀ تعلیقات، گاهی موفق است و گاه ناموفق و دست خالی از میدان برمی‌گردد. اگر هدف از تعلیق را در روایت مستند، پرداخت زیبا و جذاب کردن متن در نظر بگیریم و هدف از این کار را جذب مخاطب بدانیم، نگارنده موفق بوده است؛ اما این تکنیک برای یکی‌دوبار بیشتر در یک متن نمی‌تواند کارساز باشد. مخاطبی که متن تعلیقی را می‌خواند اگر در خوانش نمونه‌های اول و دوم پس از تحمل و تأمل بندها و خوانش پاراگراف‌ها در نهایت به حدسی که نویسنده زمینۀ آن را برای او ایجاد کرده، نرسد، بی‌شک در ادامه به تعلیق‌ها جز دام و ترفند، نگاه نخواهد کرد و هیچ انتظاری را متصور نخواهد شد:

    «پلیس‌ها سوئیچ را از ما می‌گیرند و با لباس مکانیکی و ابزار می‌افتند به جان ماشین. همه جایش را وارسی می‌کنند. از پنجره به ماشین نگاه می‌کنم. دل توی دلم نیست. نمی‌دانم چرا به ماشین گیر داده اند. با خودمان کاری ندارند. بازرسی بدنی‌مان نمی‌کنند؛ حتی کیف‌هایمان را هم نمی‌گردند. همان از گیت‌ها که رد شده‌ایم، اسکنمان کرده‌اند .حسین اضطرابش بیشتر از من است. می‌داند توی ماشین چی دارد. حاجی‌تهرانی اما عین خیالش نیست. قشنگ دراز کشیده روی تختخواب، دستش را هم گذاشته پشت گردنش. الا بذکر الله تطمئن القلوب.» مدام می‌گوید: «عبدالله بیا بشین، ول کن بابا، هیچ کاری نمی‌کنن. اینا فقط دارن وقت تلف می‌کنن. مگه نه حسین؟» حسین با اضطراب می‌گوید: «بابا حاجی بیا نیگا کن ببین چیکار دارن میکنن.» سرم را با کنجکاوی می‌برم کنار پنجره. پلیس‌ها صندلی‌ها را درآورده‌اند و همه چیز را زیرورو می‌کنند. به حاجی می‌گویم: «حاجی نیگا کن، دارن ماشین رو حسابی پیاده‌ش می‌کنن‌ها.» حاجی برایش مهم نیست. یکدفعه می‌گویم: «بابا اینا دیگه سگ آوردن، تموم شد.» حاجی نیم‌خیز می‌شود، می‌گوید: «چطور سگ آوردن؟» می‌گویم: «این مکانیک‌ها همه کار کردن، دیدن یه انسان نتونست چیزی از اینجا دربیاره، حال سگ آوردن که بو بکشه.» رو می‌کنم به حسین می گویم: «حسین‌آقا، نکنه اینا فکر می‌کنن ما قاچاقچی هستیم، دنبال موادمخدر دارن می‌گردن.» حسین لبخند کمرنگی می‌زند. نگرانی توی صورتش موج می‌زند. سگ زیر و بالای ماشین را بو می‌کشد، همه جایش را می‌گردد؛ ولی هیچی پیدا نمی‌کند. تایم گرفته‌ام، نزدیک چهار ساعت است آنجا هستیم. ساعت پنج بعدازظهر می‌شود. هوا دارد تاریک می شود. ناهار نخورده‌ایم. ضعف کرده‌ایم. کم کم پلیس‌ها می آیند سراغمان. پاسپورت‌هایمان را تحویل می‌دهند. رفتارشان نظامی است. معلوم است ناراحتند از اینکه نه از خودمان چیزی گیر آورده اند و نه چیزی توی ماشینمان پیدا کرده‌اند. کمی بعد از غروب ولمان می‌کنند.» صص ۱۲ و ۱۳

    ایجاد تعلیق خوب است و می‌تواند خواننده را با هیجان و شور و حرارت خاصی در خواندن متن نگه دارد و او را به ادامۀ این کار حریص کند؛ اما نویسنده می‌بایست برای تعلیق، تمهیداتی در نظر بگیرد تا خواننده در پایان احساس نکند درک و شعور او را دست کم گرفته است یا به نوعی زمانش را از دست رفته ببیند.

    ن-توصیف‌های کلی و غیرملموس

    با این که توصیف، فضاسازی و لحن در کتب مستند، مستلزم کلام و شیوه روایت راوی است؛ اما گاهی نویسنده می‌تواند با اندک تصرفی در متن یا با پرسش سوالات بیشتر به خیلی از جزییات برسد، چنان که در کتاب متهم دادگاه شاهد هستیم و در بسیاری از موارد توصیف جزیی‌نگرانه و روایت ریزبینانۀ راوی، متن را زیبا، قابل فهم و قابل‌تصور می‌کند؛ اما گاه امانتداری نویسنده در آوردن توصیفات اصلی از زبان راوی، متن را کلی‌نگرانه و غیرملموس می‌کند: «هتلی که ساکن می‌شویم کم‌هزینه و معمولی است. نه زیاد تشریفاتی است نه سطح پایین. شب را آنجا می‌خوابیم. فردا می‌رویم کنسولگری.»

    توصیف فضای هتل براساس کم‌هزینه بودن و میزان درآمد، برای مخاطب یک امر سردرگم‌کننده و یک مفهوم کلی است و نمی‌تواند عینیتی را در ذهن او تداعی کند و با هزاران سؤال مواجه می‌شود: «آیا هتل کاهگلی بوده؟ آیا در و پنجره‌های فرسوده و پرده‌های چرک‌مرده داشته؟ آیا بوی تعفن داده و …» دلایل فراوانی می‌تواند دال بر ارزان بودن یک هتل باشد.

    و در جای دیگر:

    «کنسولگری در یک محلۀ معمولی قرار دارد؛ اما سفارتخانه در خیابان اصلی است.»

    در اینجا باز هم همان شیوۀ کلی در توصیف بر متن اشراف دارد، مخاطب نه تصویری از کنسولگری در ذهنش باز می‌شود و نه خوشه های تصویری به کمک می‌آیند تا فضای سفارتخانه را تصور کند. در ادامه باز هم به نبودن سفیر و حال و هوای سفارت اشاره می‌کند؛ اما بدون این که تصویری از ساختمان، فضای فیزیکی و روح و طعم و بوی حاکم بر آن را ارایه دهد: «سفیر در سفارتخانه می‌نشیند و فعالیت‌های دیپلماتیک، آنجا انجام می‌شود. کنسولگری هم کارهای کنسولی و اداری اتباع کشور مثل صدور پاسپورت را انجام می‌دهد. دوسه‌تا از بچه‌های دانشجوی پیرو خط امام در کنسولگری مشغول هستند. با آنها صحبت می‌کنیم، پرس‌وجو می‌کنیم که چه افرادی در کنسولگری کار می‌کنند. بیشتر حرف‌هایمان با آدم‌های کنسولگری دربارۀ سفارت است. در ذهنشان اینطور جا می‌اندازیم که نگران سفارت هستیم، از ایران آمده‌ایم تا ببینیم ماجرای سفارت چه بوده، چه اتفاقاتی دارد می افتد.»

    م-جملات کوتاه و متن خوش‌خوان

    وقتی نویسنده می‌داند چه می‌نویسند و به نوعی مضمون را هضم کرده است و دارد متن را می‌نویسد در نگارش اثر، بسیاری از مؤلفه‌ها به صورت مکانیکی و خودکار به بهترین شیوه ثمر می‌دهد. یکی از این مؤلفه‌ها خوش‌خوان بودن متن است، جملاتی کوتاه که نه نفس مخاطب را می‌گیرد و نه متن را در دام تعقیدهای لفظی گرفتار می‌کند. تکنیکی که بیشتر داستان‌نویسان از آن بهره‌ برده‌اند در کتاب متهم دادگاه به ندرت مواردی را می‌بینیم و می‌خوانیم که طول و تفصیل آن باعث شده باشد معنا را گم کنیم. در کوتاه‌ترین جملات و با کمترین کلمات، معنا و مفهوم به سرعت منتقل می‌شود و ادامه دارد:

    «روستا ۱۰ تا خانه بیشتر نداشت. اهالی روستا ما را کلی تحویل گرفتند. ما را به غسالخانه بردند. جای خنک و خیلی خوبی بود. نماز جماعت را پشت سر رضا خواندیم. دعای جانانه‌ای هم کردیم. ما را به اتاقکی بردند. مثلاً مسجدشان بود. اصغر و خواهر مریم کنار پنجرۀ کوچک اتاق نشستند و شروع کردند به صحبت. ما مشغول کار خودمان بودیم، ولی از دور حرف‌هایشان را می‌شنیدیم. بحث سیاسی می‌کردند؛ از گروهک‌های کمونیستی و چریک‌های فدایی خلق و شفق سرخ و حزب زحمتکشان و توده‌ای‌ها.» ص۱۲۲

    ه-رعایت نظام دستورمند زبان

    یکی از شاخصه‌های نویسندگی که باعث می‌شود معنا به ساده‌ترین شکل ممکن منتقل شود و مخاطب به خوبی با متن ارتباط برقرار کند، استفاده صحیح از نظام دستورزبان است، به عبارتی نویسنده وقتی ترکیب و اجزا جمله را دستورمند، درست و تندرست به کار می‌بندد، خواننده هرکسی و با هر سطح سوادی باشد، به راحتی معنا و مفهوم جمله را درمی‌یابد و برای ادامه‌دادن به خوانش ترغیب و تشویق می‌شود. در کتاب متهم دادگاه، نویسنده به این نکته هم توجه تام داشته است که دستورمندی متن هم رعایت شود:

    «… در سلولم را باز می‌کنند، بیرون می‌آییم، سوار ماشین می‌شویم و سمت دادگاه راه می‌افتیم. در یک سلول نگه‌م می‌دارند. یکی دو ساعت منتظر می‌مانیم تا دادگاه شروع بشود. وکیل اصلی می‌آید. پیرمرد جاافتاده‌ای است.» ص ۱۳۱

    در این برش از متن، افعال به درستی در جای خودشان نشسته‌اند، هیچ‌کدام از فعل‌ها در میان جمله نیامده‌اند، همه در پایان درج شده‌اند و سیر و نظام دستورمند زبان رعایت شده است؛ در بیشتر کتاب‌های رمان، نویسندگان معاصر سعی می‌کنند فعل را پیش‌وپس کنند که گاه نظام دستوری زبان بر هم می‌خورد و معنا گم می‌شود.

    یا در این نمونه، به درستی شاهد رعایت نظام دستوری زبان هستیم: «… همانجا مستقر شدیم. خواهر مریم قبل از ما آنجا بود. همراه دکتر چمران آمده بود. کلاه‌سبزهای گروه چمران هم آنجا مستقر بودند. باهاشان شوخی می کردیم. مجید به‌شان تیکه می‌انداخت.» ص۱۵۵

    ی-روایت هم‌زمان در حال و گذشته

    نویسنده کتاب متهم دادگاه را با دو روایت و در دو زمان حال و گذشته پیش‌ می‌برد. در هر دو مورد هم به زبان و دستوری بودن آن، وفادار می‌ماند؛ اما هوشمندانه‌ترین نکته‌ای که در این دو حالت وجود دارد، این است که منِ راوی در روایت گذشته، خاطراتی از انقلاب و جنگ با عراق را بیان می‌کند و در روایتی که در زمان حال بیان می‌کند، خاطرات راوی را از درگیری با آمریکا و اسراییل مرور می‌کند، خاطراتی که خواننده آن را هر زمانی بخواند، انگار که در همان لحظه اتفاق افتاده و دشمن ما هنوز دشمن ماست؛ این هوشمندی نگارنده را نشان می‌دهد و استمراری که دشمنی حق و باطل در طول تاریخ داشته‌اند.

    نمونه روایت در زمان حال

    «تازه با بچه‌های زندان بریکستون ایاق شده‌ام که باید از آنها جدا شوم. انگار با هم برادر شده‌ایم. حال که حکمم مشخص شده، دیگر برگشتی به بریکستون نیست. باید به فکر آینده باشم و آدم‌های جدید. من را از دادگاه سوار ماشین می‌کنند و می‌برند به یک زندان دیگر؛ زندان ووندزوورث (wandsworth) در حومۀ لندن. هر متهمی که محکوم می‌شود، سریع به آنجا منتقل می‌کنند. موقع ورود لباس کامل زندان به من می‌دهند. لباسم شبیه همان لباس زندان قبلی است؛ یک پیراهن راه‌راه ریز آبی‌رنگ با یک شلوار جین سُرمه‌ای و کفش لاستیکی. من را توی سلول می‌نشانند. غذا می‌آورند. نمی‌خورم. ماه رجب است و روزۀ مستحبی‌ دارم. تصمیم دارم دو ماه رجب و شعبان را به ماه رمضان متصل کنم. طول روزها کوتاه است و شب‌ها بلند. زندان ووندزوورث اصلاً شبیه بریکستون نیست.» ص۱۵۹

    نمونۀ روایت در زمان گذشته

    – خواهر رو گروگان گرفتن

    همه شوکه شدیم. حتماً کار بهاره بود. باید بیشتر مراقبت می کردیم. مخابرات شهر دست دموکرات‌ها بود، تمام مکالمات ما را شنود می‌کردند. دو، سه نفر بودیم که هر شب به نوبت کشیک می‌ایستادیم و تا صبح بیدار می‌نشستیم که اگر خبری شد، با بیسیم خبر بدهیم. باید به طریقی به ضدانقلاب پیام می‌فرستادیم. دختری بود به نام بهاره. شب‌ها زنگ می‌زد سپاه و صحبت می‌کرد. یک شب که زنگ زد، من خودم کشیک بودم و تلفن را برداشتم و صحبت کردم. قرار شد فردا بیاید. حرفش این بود که ما نباید با هم بجنگیم. گفتم: «آره نباید بجنگیم، واسۀ چی بجنگیم، ما هم اینجا اومدیم برای صلح.» گفت: «راست میگی؟» گفتم: «اگه می‌خوای خودت بیا ببین». فردای آن روز آمد. دختر کوچک‌اندامی بود. پوتین پوشیده بود. آمده بود از کارمان سردربیاورد. ما هم چشمه‌ای نشانش دادیم تا حساب کار دستش بیاید و برود گزارش کند که اینجا چه خبر است. تعداد نیروها را خیلی زیاد نشان دادیم. تجهیزاتی را نشانش دادیم. آرام‌آرام جذب حرف‌های خواهر مریم کاظم‌زاده شد. اطلاعات زیادی داد. طوری شد که خیلی با هم دوست شدند و از مقر سپاه رفتند بیرون.»

    نتیجه‌گیری

    متهم دادگاه از کتب مستند خاطره و تاریخ است که در فرم، ساختمان و زبان، منطق خاص خود را دارد و در این دو بعد، به منطق داستان‌نویسی نزدیک‌تر است؛ اما در ذکر زمان و مکان، به ضمیمۀ تاریخی بودن، مستلزم رعایت اصول تاریخ‌نگاری  و پیوست کردن اسناد است. کار دشواری که مرتضی قاضی با هنر و تجربه خود از عهدۀ آن برآمده است؛ گرچه در حجم ۴۰۰ صفحه‌ای آن انتظار می‌رود گاه از رعایت برخی از اصول، عدول کند و پایش بلغزد. در متهم دادگاه ما دو روایت و به نوعی دو کتاب را در دل یک مجلد مشاهده و مطالعه می‌کنیم، تابلویی دو وجهی که حوادث داخلی و خارجی در زندگی راوی را به نمایش می‌گذارد و ضمن ترسیم، توصیف، تعلیق و مراعات زبان، دستورزبان و دیالوگ‌نویسی‌ها، بار اسناد و پیوند آن‌ها را به متن، بر دوش می‌کشد و البته که نویسندگان می‌دانند این دشوارترین گونۀ نویسندگی است که با قیدوبندهای بسیاری همراه است؛ اما قاضی از این سنگلاخ سربلند بیرون می‌آید.

    پایان قسمت اول

    در قسمت بعدی یادداشت‌ها، به بررسی مستندات و شیوه تاریخ‌نگاری در «متهم دادگاه» خواهیم پرداخت.

    خدایا چنان کن سرانجام کار

    تو خشنود باشی و ما رستگار

    محمدتقی عزیزیان

    کتابنامه

  • رمان «همه» روانه کتابفروشی‌ها شد/ قصه «رفتن» آدم‌ها

    رمان «همه» روانه کتابفروشی‌ها شد/ قصه «رفتن» آدم‌ها

     

    رمان «همه» نوشته تیمور آقامحمدی توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شد.

    تیمور آقامحمدی تا پیش از این کتاب‌های «مرا با دریاهای مرده کاری نیست» (زندگی و شعر هوشنگ ایرانی) و «هرگز به جنگ سیگار تعارف نکن» (شعرهایی برای صلح) را در نشر ثالث، مجموعه داستان «مادربزرگ پیام مرده» را در نشر شهرستان ادب و رمان نوجوان «رونی یک پیانو قورت داده» را در نشر سوره مهر منتشر کرده است.

    این نویسنده درباره قصه این کتاب گفت: «دو سال پیش با دختری عقد کردم که پدرش سه ماه بعد از بازنشستگی، آن‌ها را گذاشت و رفت.» این نخستین سطر از رمان «همه» است. آیدین، مهندس معدن درگیر ماجرای پدرزن خود می‌شود که صدها کیلومتر دورتر از محل زندگی خود تصادف کرده. پرسش این است: او که نه قصد مسافرت و کار و مأموریت داشته، آن‌جا چه می‌کرده؟ اصلاً چرا گذاشته رفته؟ در طول داستان رازهایی از زندگی بهرام برایش عیان می‌شود که او را بر دو راهی انتخاب قرار می‌دهد، هر تصمیم او، تبعاتی برای دیگران و خودش دارد. راوی در مسیر جست‌وجو، دست به واکاوی گذشته خود می‌زند، گذشته‌ای که پر از رفتن آدم‌هاست.

    آقامحمدی اضافه کرد: نگارش و بازنویسی نهایی رمان «همه» چهل ماه زمان برده و سایه پررنگ زبان ترکی و اقلیم آذربایجان و همدان در پس اتفاقات داستان وجود دارد که راوی می‌کوشد نسبت زندگی‌اش را با آنها مشخص کند. راوی در جایی از داستان می‌ایستد و می‌گوید همه باید یک‌جایی تکلیف خودشان را با آن‌چه عذاب‌شان می‌دهد مشخص کنند؛ الان وقت آن تصمیم است.رمان «همه» روانه کتابفروشی‌ها شد/ قصه «رفتن» آدم‌ها|خبر فوری

    در بخشی از رمان «همه» می‌خوانیم:

    «کاش من هم می‌توانستم بدوم و مثل پارکورکارها از روی زندگی بپرم، برسم به دیواری در ته دنیا که پشتش هیچ‌چیز نیست، از همه‌چیز و همه‌کس دور باشم، خودم باشم و خودم، تکیه بدهم و یک دل سیر سیگار بکشم، آن‌قدر که خودم را هم دود کنم بروم هوا. بشوم بخشی از ذرات معلق در فضا، سبک، آرام.»

    رمان «همه» در ۱۵۸ صفحه با قیمت ۴۰ هزار تومان و با طراحی جلد مجید زارع از سری کتاب‌های «مدرسه رمان» به چاپ رسیده است.

     

  • دلیل عدم توفیق در ارائه مدل و الگوی پوشش عمومی بانوان چیست؟

    دلیل عدم توفیق در ارائه مدل و الگوی پوشش عمومی بانوان چیست؟

     

    رجبی، پژوهشگر تاریخ گفت: مهمترین نکته درباره عدم‌ توفیق لازم حاکمیت و یا قدرت پس از انقلاب در ارائه مدل و الگوی پوشش عمومی زنان، ناشی از تضارب بینش‌ها به مقوله حجاب است.

    کتاب «زیبایی‌شناسی پوشاک زنان پس از انقلاب اسلامی ایران» نوشته سیده راضیه یاسینی، دانشیار پژوهشکده هنر پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، به همت سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران، روز گذشته، سه‌شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ نقد و بررسی شد. در این جلسه که با حضور مولف و با دبیری عبدالله بیچرانلو برگزار شد، مریم رفعت‌جاه دانشیار گروه انسان‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و مولف کتاب تاملی در هویت زن ایرانی و محمدحسن رجبی، پژوهشگر تاریخ معاصر و مولف کتاب «فرهنگنامه زنان ایرانی و پارسی‌گوی از آغاز تا مشروطه»، به‌عنوان منتقد، به بررسی این کتاب پرداختند.

    در ابتدا دبیر نشست ضمن معرفی کتاب بیان داشت که کتاب «زیبایی‌شناسی پوشاک زنان پس از انقلاب اسلامی ایران» با مفروض‌دانستن تطور پوشاک زنان تحت گفتمان‌های رایج و حاکم در دوره‌های مختلف پساانقلاب، درصدد برآمده تا تأثیر عوامل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بر زیبایی‌شناسی پوشاک زنان را در بستر گفتمان‌های حاکم و رقیب شش دوره گذار انقلابی (۱۳۵۷-۱۳۵۹)»، «ارزش‌گرایی/ دفاع مقدس(۱۳۵۹-۱۳۶۷)»، «پساجنگ/ سازندگی (۱۳۶۷–۱۳۷۶)، «اصلاح‌طلبی/آزادی‌خواهی (۱۳۷۶-۱۳۸۴)»، «اصول‌گرایی/ بازگشت به ارزش‌ها (۱۳۸۴-۱۳۹۲)» و «اعتدال‌گرایی (۱۳۹۲-۱۳۹۶)» مطالعه و تحلیل نماید. محقق در این کتاب بیان داشته که تمرکز بر حدود ظاهری پوشش اسلامی زنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با هدف تحقق شخصیت زن آرمانی موجب شده تا در سیاستگذاری پوشش زنان، وجوه زیباشناسانه و کارکردی پوشاک متناسب با جامعه چندفرهنگی امروز ایران مغفول مانده و تحت‌الشعاع سایر ابعاد پوشاک زنان قرار گیرد. در این کتاب نویسنده با تحلیل تطورات پوشش زنان در شش دوره نشان می‌دهد که تغییرات زیباشناختی پوشاک زنان در چه نسبتی با گفتمان‌های حاکم و رقیب در هر دوره بوده و چگونه از آن‌ها در بستر تحولات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تاثیر پذیرفته است.دلیل عدم توفیق در ارائه مدل و الگوی پوشش عمومی بانوان چیست؟|خبر فوری

    پس از این مقدمه از سوی دبیر، ناقدان به طرح نظرات خود در این زمینه پرداختند.

    نخست «محمدحسن رجبی» با اشاره به برجستگی‌های پژوهشی این کتاب گفت: نویسنده در این کتاب به مقولات نظری و کاربردی چندبعدی تاریخی، سیاسی، جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، اجتماعی، روانشناسی و … پیرامون موضوع تحقیق پرداخته که عملاً در حد کار یک موسسه پژوهشی با چند گروه تخصصی و چندین پژوهشگر است. استفاده فراوان از صدها منبع از متون نوشتاری، تصویری، اسناد حاکمیتی، سخنرانی‌ها، تولیدات نمایشی سینما و تلویزیون، رویدادهای هنری، کتاب‌های درسی، مجلات و  …  مرتبط با لباس و پوشاک زنان از یک‌سو تحقیق را همه‌جانبه و عمیق نموده و از سوی دیگر، نثر روان در قلم نویسنده، بیان مطالب را در این کتاب، بسیار زیبا نموده است.

    وی با اشاره به مشکلات ظاهری کتاب منتشره بیان داشت: کتاب به شکل وزینی به چاپ نرسیده برای نمونه عدم ویراستاری کامل کتاب توسط ناشر یکی از مشکلات آن است. همچنین تعداد کلمات به هم چسبیده در متن کتاب بسیار زیاد است که با یک نظارت مختصر ابتدایی از بروز آن جلوگیری می‌شد تا این اثر به لحاظ انتشار با نام و محتوایش که زیبایی‌شناسی است، هم‌سنگ گردد. همچنین بی‌سلیقگی در چاپ عکس‌ها به صورت سیاه و سفید  و بدون کیفیت، به زیبایی‌شناسی کتاب آسیب‌زده است که بجا بود تصاویر و عکس‌ها رنگی و در قطع بزرگ‌تری چاپ می‌شد تا در بیان معنای متن کتاب نحو صحیحی عمل نماید. همچنین کتاب فاقد فهرست اعلام و اشخاص است که این موضوع هم به کیفیت کتاب آسیب‌زده است.

    رجبی ادامه داد: همچنین برخی اشکالات تاریخی در کتاب دیده می‌شود که حاصل برگرفت برخی مطالب از کتاب‌ها و منابعی است که از آن بهره‌برداری شده است که نیاز به استفاده از منابع دقیق‌تری دارد. وی همچنین افزود که اگر این فرض را بپذیریم که با گفتمان‌های شش‌گانه قدرت پس از انقلاب اسلامی تطورات و تحولاتی در نوع پوشش زنان رخ داده است. این سوال ممکن است پیش آید که آیا این گفتمان‌ها موجب تطورات پوشاک زنان بوده‌اند؛ و یا تطورات پوشاک زنان موجب تغییر گفتمان‌ها و نگرش نسبت به پوشش زنان در حاکمیت شده است؟

    این پژوهشگر حوزه کتاب افزود: در کتاب به این مطلب تصریح و تاکید شده است که پوشاک و پوشش زنان از اجزای پیکره کلی فرهنگ و نه سیاست است که همراه با آن در سیری تاریخی تغییر می‌یابد و شاید از همین‌رو در سراسر کتاب تنها در دو مقطع تاریخی به ابراز سیاسی‌شدن پوشش زنان در صد سال گذشته اشاره شده است. نخست در سال ۱۳۱۴ در جریان کشف حجاب تحمیلی توسط حاکمیت و سپس مخالفت‌های گفتمان رقیب پس از انقلاب.  در این کتاب چندان به موضوع حجاب و پوشش به عنوان ابراز سلطه استعماری اشاره‌ای نشده در حالی‌که موضوع حجاب و پوشش اسلامی بانوان به عنوان یکی از مهم‌ترین ارکان هویت و انسجام ملی ایران در برابر سلطه استعماری در اولویت برنامه استعمارگران بوده است که در قالب اقدامات فرهنگی و بشردوستانه و نیکوکاری، اهداف سیاسی را تعقیب می‌کرده است که همان استحاله تدریجی فرهنگی و تزلزل و تضعیف هویت ملی و در نتیجه پذیرش و حتی استقبال از استعمار خارجی بوده است.

    این پژوهشگر تاریخ بیان کرد: به نظر من مهمترین نکته درباره عدم‌ توفیق لازم حاکمیت و یا قدرت پس از انقلاب در ارائه مدل و الگوی پوشش عمومی و بیرونی زنان و پذیرش آن از سوی جامعه بانوان، گذشته از نکات مهمی که در کتاب به آنها اشاره شده است، ناشی از تضارب بینش‌ها به مقوله حجاب است که نمود آن در تعارض گفتمان حاکمیت و گفتمان رقیب و به‌تبع آن انتخاب پوشش‌های متفاوت توسط گروه‌های مختلف خود را نشان داده است.

    سپس «مریم رفعت‌جاه» به بیان موضوع و ابعاد تحقیقی کتاب پرداخت. وی با اشاره به اینکه جای چنین کتابی در زمینه زیبایی‌شناسی پوشاک بسیار خالی بود و با نگارش این کتاب به بخشی از نیاز موجود پاسخ داده شده و این کتاب می‌تواند منبع مناسبی برای تحقیقات دانشگاهی در این زمینه باشد، اشاره داشت که نویسنده با ورود به یک حوزه گسترده و جامع برای تحلیل تغییرات زیباشناختی پوشاک زنان در طی چهل سال پس از انقلاب، در دستیابی به مفاهیم زیباشناسی متناسب با موضوع تحقیق و بیان آنها در این کتاب خیلی موفق بوده است. همچنین نویسنده در این کتاب بر اهمیت زیبایی‌شناسی و جایگاهی که هنر در شناساندن واقعیت‌های روزمره دارد توجه شده و به درستی آن را برای تحلیل تطورات پوشاک زنان در این دوره‌ها، بکار برده است.

    رفعت‌جاه افزود: بخشی از این کتاب، ویژگی‌های زن مسلمان آرمانی و ویژگی پوشش زن ایرانی را در دوره‌های تاریخی مطرح می‌کند و این مساله برمی‌گردد به جامعه سنتی‌ای که در جامعه ایرانی وجود دارد. اگر به عناصر پوشاک ایرانی زنان و جنبه‌های فرهنگی آن توجه می‌شد، می‌توانستیم از بسیاری از مسائل و چالش‌های پیش آمده اجتناب کنیم.زنان دارای اطلاعات و آگاهی و گزینش هستند و گاهی در زمینه پوشش مقاومت می‌کنند و این مقاومت‌ها شدید خود را نشان می‌دهد. اگر پوشاک متناسب را با نیازهای امروز زن ایرانی مطرح می‌کردند این رویداد رخ نمی‌داد. باید نیازهای زن امروزی را تعریف کرد و با نگاه انسان‌شناسی این مساله باید مطرح شود و باید از درون زندگی روزمره زنان بیرون بیاید.
    نکته دیگر اینکه همیشه پوشش هم برای زنان و مردان دلالت هویتی داشته است و هر کسی با توجه به عرف جامعه خود، هویت خود را با پوشاک خود بازنمایی می‌کند.

    وی گفت: پوشاک زنان در جای‌جای کشور با توجه به ارزش‌های جاری در زندگی روزمره انتخاب می‌شود. اگر زمینه‌های فکری، اقتصادی و اجتماعی، فرهنگی و هنری زنان را بررسی کنیم، می‌توانیم الگوهای زیبایی‌شناسی پوشاک آنها را نیز معرفی کنیم.

    رفعت‌جاه افزود: حیا واژه‌ای است که در این کتاب به کار برده شده است. حیا از دیرباز مطرح بوده است و این واژه که گاه در بیان مفهوم انواعی از پوشاک زنان در این کتاب بکار رفته، نیازمند توضیح بیشتری در کتاب بود. حیا یکی از مفهوم‌هایی است که در گفتمان‌های اصول‌گرایانه و ارزش‌گرایانه محوریت دارد. حیا با واژه‌های دیگر تداخل معنایی پیدا می‌کند که باید در این باره بیشتر بررسی شود.

    این استاد دانشگاه افزود: بعد از انقلاب در سال ۵۷ تا ۵۹ زندگی و نیز پوشاک و پوشش ساده و به‌طور کلی ساده‌زیستی در زندگی و ساده‌پوشی زنان بسیار زیاد بود. این مساله به دلیل این بود که جلوه‌نمایی و تجملات زیادی در رژیم پهلوی وجود داشت و مردم و زنان در برابر این مساله مقاومت می‌کردند و به سمت ساده‌پوشی می‌رفتند. شاید بعدها بتوانیم سادگی را در عین زیبایی در الگوهای پوششی زنان به‌کار بگیریم. وی نیز بر ضرورت انتشار رنگی و کیفی این کتاب، متناسب با موضوع آن تاکید نمود و افزود در شکل فعلی، بخشی از یافته‌های تحقیق که در این کتاب ارائه شده قابل استفاده نیستند.

    در ادامه «یاسینی» از ایده اولیه تحقیق در این کتاب گفت و بیان کرد: این ایده ناظر بر آن بود که وضع کنونی پوشاک و فرهنگ پوشش بخش بزرگی از زنان ایرانی پس از انقلاب اسلامی – با این فرض که پوشاک، دارای هویت است و دلالت فرهنگی و ایدئولوژیک دارد- اکنون به‌نحوی است که از یک‌سو با آنچه مطلوب نظام فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به‌ویژه در اوان پیروزی انقلاب بوده، فاصله بسیار دارد و از سوی دیگر با زیباشناسی پوشاک ایرانی زنان در تاریخ گذشته ایران هم تقارن چندانی ندارد. این موضوعی پیچیده است و دلایل متعددی دارد از جمله اینکه اولاْ تغییرات فرهنگی اجتماعی سیاسی در دوره‌های گفتمانی پیش از انقلاب، به‌تدریج ممیزات فرهنگ ایرانی را از پوشش زنان زدود و آن را به فرهنگ مغرب زمین نزدیک کرد. این میراث به ایران پس از انقلاب نیز سپرده شد. همچنین در دوره‌های گفتمانی پس از انقلاب، سیاستگذاری‌های فرهنگی هر دوره برای پوشش اجتماع زنان و در نتیجه تعیین زیباشناسی طراز در پوشاک آنها تابع سلایق کارگزاران فرهنگی و اقتصادی و تصمیمات آنها قرار گرفت و به ارائه الگوهای متنوع پوشش منجر شد. همچنین غلبۀ نظام تقریباً متحدالشکل پوشش برای زنان، به کمک رسانه‌های عمومی غالب، به سردرگمی مضاعف در بارۀ اساس چیستی و چگونگی پوشش عفیف و درعین‌حال زیبای زن ایرانی انجامید به‌نحوی که دلالت‌های سیاسی در هر گفتمان، جایگزین دلالت‌های فرهنگی پیشین شدند و هر کدام ممیزات زیباشناسی پوشاک زنان را به سویی راندند.

    یاسینی با اشاره به اینکه جامعه چندفرهنگی ایران، الگوی واحدی را در پوشاک و یا حدود پوشش، برنمی‌تابد و به دلیل تنوع قومی و فرهنگی، قواعد زیباشناختی عُرفی پوشاک، فهم‌های متفاوتی از پوشانندگی و پوشش را در بر دارد، افزود: سیاست‌های گفتمانی دوره‌هایی خاص و تأکید و اصرار بر غیریت‌سازی در تقابل‌های گفتمانی، نوعی «همگون‌سازی» پوشش زنان در ایران پساانقلاب را رقم زد که در آن، تفاوت‌های فرهنگی پوشاک اقوام گوناگون در نظر گرفته نشد تا جایی که در یک تلقی عمومی، لباسی که مستور بود، لباسی نازیبا و هر نوع لباس زیبایی، نافی حجاب دانسته شد.

    یاسینی تاکید کرد: تحقیق در این کتاب بر اساس یک مطالعه ‌بینارشته‌ای هنری با تمرکز بر زیبایی‌شناسی پوشاک اجتماع زنان صورت گرفته و البته زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی موثر بر آن را نیز مدنظر قرار داده است.

    وی گفت: تحقیق بر یک فرض پیش رفت که با استفاده از یونیفرم یکسان، نمی‌توان همۀ دلالت‌های فرهنگی پوشاک، منطبق بر ارزش‌های هویتی یک فرهنگ –در اینجا فرهنگ اسلامی ایران- را برای تحقق منش حیاورزانۀ زن آرمانی بازنمایاند. همچنین دلالت‌های زیباشناختی پوشاک، جزء جدایی‌ناپذیر آنها است که به متغیر زمینه‌ها و تفاوت‌های فرهنگی به‌شدت وابسته است. بنابر این «همگون‌سازی» پوشش زنان الزاما به معنی طریق صحیحی برای تحقق منظر فرهنگی جمهوری اسلامی به این نوع از پوشش نبوده و باید در نظر داشت که توجه به زیبایی‌شناسی پوشش اسلامی زنان در گفتمان انقلاب اسلامی، باید با شناخت زیست‌جهان جهانی شده‌ای باشد که در آن هویت‌های افراد، چهل‌تکه شده و نوع پوشش انتخابی آنها از الگوها، منابع و مراجع فرامرزی نیز تاثیر می‌گیرد.

    در ادامه یاسینی در پاسخ به پرسش رجبی در نپرداختن به موضوع سلطه استعمار و سهم آن بر تطور پوشاک زنان، اشاره داشت که تطور حجاب زنان موضوع اصلی این تحقیق نبوده اما به‌دلیل پیوند میان پوشش اجتماع زنان با موازین پوشش اسلامی در ایران پس از انقلاب اسلامی، به چگونگی پوشانندگی لباس اجتماع زنان بر اساس موازین دینی هم توجه نموده است گرچه همچنان بازشناسی و معرفی مولفه‌های زیباشناسانه در ساختار، رنگ، فرم و نوع پوشاک را در این پوشاک، در نظر آورده‌ است.

    وی تاکید کرد: ترسیم تصویری روشن از چگونگی رویارویی زنان با نوع پوشش انتخابی‌شان از منظر کارکرد زیباشناختی موضوع این کتاب است که تلاش شده نشان داده شود این امر، چگونه در یک منظومه گفتمانی شکل می‌گیرد. وی در پاسخ به پرسش رجبی در این‌باره که آیا تطور پوشاک زنان، سهمی در تغییرات گفتمانی دوره‌های مختلف نداشته است، افزود: این تحقیق تلاش داشته تصویر نسبتاً جامعی از تطور پوشش زنان در ایران پساانقلاب را با تمرکز بر ساختار زیبایی‌شناسانۀ آن فراهم نماید، ‌تصویری که صرف «رخدادها در عرصه ساختار شکلی پوشش و پوشاک زنان» را نشان ندهد بلکه با «تحلیل تطورات پوشش زنان در ادوار مختلف گفتمانی»، نسبت پوشاک زنان را با اوضاع اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و … تبیین نماید. در اینجا باید گفت که تحولات گفتمانی در یک منظومه و به‌طور متقابل صورت می‌گیرد و کردارهای گفتمانی گفتمان حاکم و گفتمان یا گفتمان‌های رقیب، همزمان بر یکدیگر موثرند. به این ترتیب باید گفت هم تغییرات پوشاک زنان بر تغییرات گفتمانی موثر بوده و هم تغییر گفتمان‌ها، تغییراتی در زیباشناسی پوشاک زنان به وجود آورده است.

    وی در پاسخ به سوالی در خصوص چگونگی کاربست نظریات مطرح شده در فصل کلیات کتاب، در تحلیل یافته‌ها افزود: این پژوهش به لحاظ نظری از نوع ترکیبی است از اینرو به طور همزمان از چند نظریه «تحلیل گفتمان» -هم به مثابه نظریه و هم به‌مثابه روش- ؛ نظریه «تطورگرایی»- برای شناخت سمت و سوی تطورات زیباشناختی پوشاک-، نظریه «کارکردگرایی» برای درک رابطه ساخت اجتماعی زیبایی‌شناسی لباس زنان ایران پس از انقلاب، با عناصر سازنده آن از جمله مؤلفه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، نظریه «جامعه‌شناختی» با هدف بررسی مسائل پایه‌ای‌تر و درونی‌تر از جمله «رفتار» و «نظم» در انتخاب نوع پوشاک توسط زنان و نیز نظریات «زیبایی‌شناختی» که در میان رویکردهای گوناگون به زیبایی‌شناسی با توجه به چالش‌های جامعه‌شناسی با زیبایی‌شناسی سنتی، برای داوری زیباشناسانه موضوع، به رویکردهای مبتنی بر رابطه مستقیم زیبایی‌شناسی با واقعیت متکی بوده است. یاسینی گفت این تحقیق به سیاق تحقیقات دانشگاهی درصدد انطباق موردی یافته‌های خود با نظریه‌ای نبوده بلکه با اتخاذ و استفاده از نظریات یادشده، چهارچوب نظری محقق در فرایند تحقیق را فراهم آورده است.

    وی همچنین بیان داشت: این پژوهش در صدد ارزش‌گذاری بر زیباشناسی پوشاک زنان در هیچ دوره‌ای نبوده بلکه صرفا سیر تطور آن را تحلیل نموده است. همچنین در پاسخ به نکات رفعت‌جاه در خصوص لزوم ارایه الگوهای پوششی بازتولیدشده از لباس سنتی زنان و نیز مفهوم حیا و مفاهیمی نظیر آن که برای بیان برخی مولفه‌های زیباشناختی پوشاک زنان به کار رفته، یادآوری کرد که در دو کتاب پیش‌تر به تالیف درآمده از سوی وی: «پوشاک ایرانی زنان، زیبایی و کارکرد» و نیز «پوشش و منش زنان در نقاشی و ادبیات  ایران»، این موضوعات مد نظر تحقیق بوده و از برخی مفاهیم کتب مذکور و رویکردهای متخذه در آنها در این کتاب، استفاده شده است.

    یاسینی درباره نکات اعلام شده منتقدان درباره کیفیت انتشار کتاب گفت: تلاش زیادی شد تا کتاب به شکل رنگی به انتشار برسد که در نهایت تصمیم گرفته شد با استفاده از QR code، امکان دسترسی به تصاویر رنگی کتاب در سایت پژوهشگاه  فراهم گردد که البته چندان مفید، کاربردی و موثر نیست.نتایج این پژوهش نه‌تنها برای تحقق سیاست‌گذاری‌های آتی واقع‌گرایانه دربارۀ لباس و پوشش زنان مفید فایده خواهد بود، بلکه نشان می‌دهد با توجه به جایگاه اجتماعی تأثیرگذار زنان در جامعه، شناخت الزامات و اقتضائات جنسیتی آنان – و در اینجا نوع لباس آنها- از چه اهمیت بنیادینی در وضعیت ارزش‌های نظام اجتماعی و فرهنگی جامعه برخوردار است.

  • کرونا مردم بارسلونا را کتاب‌خوان کرد

    کرونا مردم بارسلونا را کتاب‌خوان کرد

     

    شیوع ویروس کرونا و قرنطنیه در بارسلونا، منجر به افزایش مطالعه کتاب در این شهر اسپانیا شد.

    کتاب‌فروشی‌های شهر بارسلونا در دوران کرونا از افزایش فروش کتاب خبر داده‌اند و در کمال حیرت در این دوران، کتاب‌فروشی‌های جدیدی نیز افتتاح شده است.

    کتاب‌فروشی بایرن یکی از کتاب‌فروشی‌های جدید شهر بارسلونا است که توسط انتشارات کتاب‌های دانشگاهی هایگنز تاسیس شده و از ماه نوامبر آغاز به کار کرده است.کرونا مردم بارسلونا را کتاب‌خوان کرد|خبر فوری

    ماریانا ساریا که از فروشندگان این کتاب‌فروشی است می‌گوید: «سه سال بود که برای افتتاح این فروشگاه برنامه‌ریزی کرده بودیم و قرار بود در ماه آوریل آغاز به کار کنیم، اما واضح بود که این امر امکان‌پذیر نیست… روزی که در ماه نوامبر تصمیم گرفتیم این کتاب‌فروشی را افتتاح کنیم، صف طولانی از مردم مقابل کتاب‌فروشی شکل گرفته بود. فضای کافی برای همه وجود نداشت. این اتفاق واقعا تاثیرگذار بود. با افتتاح این فروشگاه افراد زیادی از نقاط مختلف به این‌جا می‌آمدند. نمی‌دانم آیا این استقبال به‌خاطر حس همبستگی بود یا این‌که کتاب‌فروشی‌ چیزی است که مردم این منطقه به آن احتیاج داشتند.»

    «ماریا کارم فرر» مدیر انجمن کتاب‌فروشی‌های کاتالان می‌گوید: «همه‌گیری کرونا مردم را نسبت به لزوم حمایت از کتاب‌فروشی‌های منطقه زندگی‌شان آگاه کرده است… ناشران نیز با استقبال مردم در دوران کرونا مواجه شده‌اند… شاید دیگر چیزی برای تماشا کردن در نتفلیکس باقی نمانده و یا شاید قرنطینه باعث شده فکر کنند کتاب می‌تواند دوست خوبی برای‌شان باشد.»

    این استقبال از کتاب درحالی به وجود آمده که چندی پیش به نظر می‌رسید آینده‌ای برای صنعت نشر کتاب وجود ندارد. کتاب‌فروشی «کاتالونیا» که از سال ۱۹۲۴ کانون اصلی علاقه‌مندان به کتاب در بارسلونا بود در سال ۲۰۱۳ ناچار به تعطیلی شد و یکی از شعبه‌های «مک دونالد» جای آن را گرفت.

    در همان سال کتاب‌فروشی کنودا که یک کتاب‌فروشی مختص کتاب‌های دست دوم بود نیز تعطیل شد و یکی از شعبه‌های یک برند مشهور لباس جای آن را گرفت.

    مورال که مدیر یکی از محبوب‌ترین کتاب‌فروشی‌های این شهر است می‌گوید فروش کتاب در دوران کرونا به خصوص کتاب‌های کلاسیک افزایش یافته است. او معتقد است قرنطینه سبب شده مردم به یاد بیاورند که کتاب‌ها می‌توانند دوست‌های بسیار خوبی باشند.

     

  • کتابفروشی و رستورانی که در هم آمیخته شده‌اند/ عکس

    کتابفروشی و رستورانی که در هم آمیخته شده‌اند/ عکس

     

    کتابفروشی و رستورانی که در هم آمیخته شده‌اند/ عکس|خبر فوریدر شهر بروکسل، یک کتابفروشی وجود دارد که هم می‌توانید در آن کتاب بخوانید و هم یک غذای خوشمزه نوش جان کنید.

    در شهر بروکسل کتابفروشی وجود دارد که خیلی از شهروندان بلژیکی می‌گویند اینجا اصلاً یک کتابفروشی نیست و از غذاهای خوشمزه آن برای تبلیغ کتاب استفاده شده است ولی خیلی از طرفداران ادبیات هم می‌گویند این مکان برای جذب عاشقان کتاب از غذا استفاده می‌کند. حالا رستوران یا کتابفروشی، کوک‌اندبوک (Cook & Book) به مکانی مرکزی برای گردشگران داخلی و خارجی تبدیل شده است که دوست دارند در کنار مطالعه کتاب یک غذای خوشمزه بخورند یا اینکه در کنار خوردن یک غذای خوشمزه یک کتاب هم بخوانند.

    کوک اند بوک، ترکیب جالب و متفاوتی از کتابفروشی و رستوران است. این رستوران در قلب بروکسل قرار گرفته و در آن می توانید هشت بخش مختلف را ببینید که هرکدام با توجه به موضوع شان طراحی منحصر به فردی دارند و در هر اتاق میزی هم برای سرو غذا تعبیه شده است.

    این بخش ها شامل موسیقی، بخش کودک، عمومی و غیره می شوند. از فیات مدل ۵۰۰ آن در بخش آشپزی گرفته تا ون قدیمی بخش سفر و ۸۰۰ کتاب آویزان شده از سقف در بخش داستان های تخیلی، زیبایی و جذابیت طراحی بخش های آن به حدی است که نمی توانید از آن دل بکنید!

    در بخش کتابفروشی هر اتاق مخصوص یک گروه از کتاب‌ها با ژانرهای متفاوت به طور خاصی تزئین شده است و مثلاً برای کتاب‌های محیط زیست و طبیعت استفاده از رنگ سبز برای دیوار و گذاشتن گلدان‌های طبیعی یکی از نمونه‌های این تزئینات است. در بخش داستان بسته به نوع آن از دکوراسیون خاصی استفاده شده است.

  • پدر گلشیفته فراهانی داستان زندگی‌اش را نوشت

    پدر گلشیفته فراهانی داستان زندگی‌اش را نوشت

     

    پدر گلشیفته فراهانی داستان زندگی‌اش را نوشت|خبر فوریبهزاد فراهانی از انتشار نخستین کتاب خود در حوزه ادبیات داستانی خبر داد و گفت: برای نخستین‌بار اعلام می‌کنم که به تازگی پا را از ادبیات نمایشی فراتر گذاشته و به سمت ادبیات داستانی رفته‌ام و کتاب «پنجاه و پنج داستان کوتاه» را که شرح زندگی خودم از کودکی تا امروز است نوشته‌ام.

    بهزاد فراهانی، بازیگر و نمایشنامه‌نویس با پیوستن به پویش «کتابخوانی ملی» که توسط این سازمان برگزار شده است، گفت: کتاب «پنجاه و پنج داستان کوتاه»، نخستین کتابم در حوزه ادبیات داستانی را نوشته‌ام که خوب یا بد بودن آن باید توسط مخاطبان ارزیابی شود اما سعی کردم با این کتاب یادگار خوبی از خودم برای مردم به جای بگذارم که برگ سبزی است تفحه درویش.

    او ادامه داد: هر انسان اهل ادب و فرهنگ، از کودکی کتاب را رفیق و همراه خود داشته است. به اعتقاد من، کتاب معلم بزرگ، نگهدار اسرار و رفیق مهربانی برای انسان است و اندیشیدن را به او می آموزد. اما همواره از این مهم غافل بوده‌ایم و در حوزه ترویج کتاب و کتابخوانی فرهنگ‌سازی نشده است.

    او همچنین گفت: من کارمند قدیمی سازمان صداوسیما هستم. در طول سال‌ها کار در این سازمان آن‌قدر که تبلیغ خوردنی‌ها را دیده‌ام تبلیغ کتاب ندیده‌ام. شاید به ندرت برنامه‌هایی برای کودکان با محوریت قصه‌خوانی برای آن‌ها ساخته شده باشد.

    پدر گلشیفته فراهانی داستان زندگی‌اش را نوشت|خبر فوری

    این پیشکسوت هنرهای نمایشی سپس بیان کرد: متاسفانه ما مبلغان خوبی برای زبان و ادبیات فارسی نبوده و نیستیم، یادمان رفته صاحب چه کشوری هستیم. فراموش کردیم بزرگان ادبیات ایران با غیرت تلاش کردند تا زبان و ادبیات فارسی در این سرزمین باقی بماند و حال این‌که ما به عنوان میراث‌داران باید با ترغیب و ترویج کتاب و کتابخوانی برای ماندگار شدن داشته‌های ایران‌مان به ویژه برای نسل جوان تلاش کنیم.

    فراهانی در ادامه گفت: زیباترین کتابی که در چند سال اخیر خوانده‌ام «پیر پرنیان‌اندیش» نام دارد، کتابی درباره هوشنگ ابتهاج، شاعر زمانه، حافظ دوران و سایه ادبیات ایران. به نسل جوان و هم‌نسلان خودم توصیه می‌کنم که این کتاب را مطالعه کنند.

    این بازیگر و کارگردان تئاتر همچنین خاطرنشان کرد: باید تمرین کتاب خواندن کنیم تا آثار نویسندگان در کتابخانه‌ها خاک نخورد. وقتی به کتابفروشی‌های جلو دانشگاه نگاه می‌کنم خستگی و غصه‌مندی را در چهره کارگران و ناشران خوب کشور می‌بینم و ناراحت می‌شوم، زیرا آن‌ها افرادی هستند که برای فرهنگ میهن از جان ‌مایه گذشته‌اند. ولی متاسفانه کتاب مهجور مانده است و هر اندازه کتاب مهجور بماند انسان به ورطه سقوط و نابودی می‌افتد. در نهاین می‌خواهم بگویم هرکتابی که بخوانید خوب است و فقط کتاب بخوانید.