برچسب: ترسناک

  • هشداری برای همه؛ هنرمندان ایرانی که گرفتار کرونا شدند

    هشداری برای همه؛ هنرمندان ایرانی که گرفتار کرونا شدند

    5f09ae1462339_5f09ae146233b

    بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر، مانند دیگر اقشار جامعه، گرفتار کرونا شده‌اند. تجربه‌های تلخ این هنرمندان، نویسندگان و شاعران از دوران بیماری، هشداری برای همه مردم است که ویروس کووید ۱۹ را جدی بگیرند و برای سلامت ماندن، نکات و توصیه‌های بهداشتی را رعایت کنند.

    نزدیک به پنج ماه است که از اعلام ورود ویروس کووید ۱۹ به کشورمان گذشته است. پس از یک دوره فروکش کردن بیماری در اردیبهشت و خرداد امسال، بار دیگر موج کرونا سربرآورده و آمار مبتلایان و درگذشتگان این بیماری، فزونی یافته است.

    پرهیز از رفت و آمدهای غیر ضروری، فاصله‌گذاری اجتماعی و استفاده از ماسک، از جمله راهکارهایی است که در مدیریت بحران همه‌گیری کرونا، نقشی موثر دارند. تبلیغ و توصیه برای رعایت این نکات، مدتی است که از رسانه‌های رسمی و شبکه‌های اجتماعی به گوش و چشم می‌رسد و هنرمندان هم از راه‌های گوناگون در این راه گام برداشته‌اند که در این مورد می‌توان به پویش استفاده از ماسک اشاره کرد.

    در این میان، آن گروه از هنرمندان که خود، درد و رنج بیماری کرونا را کشیده‌اند، در پیام‌هایی هشدارآمیز، از تجربه تلخ خود در مقابله با ویروس کووید ۱۹ گفته و نوشته‌اند.

    مروری به فهرست اهالی فرهنگ و هنر که در پنج ماه گذشته به کرونا مبتلا شده و بیماری آن‌ها رسانه‌ای شده، نشان دهنده این واقعیت است که ویروس کووید ۱۹ در کمین همه آدم‌ها نشسته و سرشناس و گمنام، کوچک و بزرگ، دارا و ندار و … نمی‌شناسد.

    کرونا را شوخی نگیرید

    دیروز (جمعه ۲۰ تیر)، بهاره رهنما، نام خود را به عنوان آخرین بازیگری که تاکنون از ابتلایش به کرونا خبر داده است، ثبت کرد. او در اینستاگرام، در این‌باره اطلاع‌رسانی کرد و نوشت: «روز هفتم قرنطینه و روز چهاردهم علائم بیماری کرونا رو با لطف ‌و یاری خداوند، دعای مادرم و خانواده و همسر مهربانم، دوستان و نزدیکانم و الطاف ائمه و فرشتگان در منزل می‌گذرانم.»

    این بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینما، در ادامه وعده داد که تجربیاتش از روزهای بیماری را با دیگران به اشتراک خواهد گذاشت.

    اگر بهاره رهنما دوران درمان را در خانه سپری می‌کند، اما سر و کار کیانوش گرامی، بازیگر باسابقه تلویزیون و سینما، به بیمارستان کشیده شده است.

    او که بازی در فیلم‌ها و سریال‌هایی چون «میوه ممنوعه»، «آشپزباشی»، «سلطان»، «دایره زنگی»، «خیلی دور، خیلی نزدیک» و «سن پترزبورگ» را در کارنامه دارد، ابتدا در صفحه شخصی اینستاگرامش، خبر ابتلای خود به کرونا را رسانه‌ای کرد و در ادامه، در گفت‌وگویی از روی تخت بیمارستان میلاد، از مردم خواست تا کرونا را شوخی نگیرند .

    گرامی توضیح داد: «اوایل فکر نمی‌کردم کرونا گرفته‌ام، فکر می‌کردم سرما خورده‌ام و اتفاق حادی نیفتاده اما رفته رفته این مشکل بیشتر شد تا سی‌تی‌اسکن گرفتم و متوجه شدم که ریه‌ام درگیر شده است.»

    این بازیگر با اشاره به این‌که همسر و دو دخترش هم گرفتار این بیماری شده‌اند، گفت: «از مردم خواهش می‌کنم که کرونا را شوخی نگیرند تا مثل من و خانواده‌ام گرفتار این بیماری نشوند. معلوم نیست این بیماری در هر بدنی چطور نشان دهد، من ۵۸ ساله تصور چنین اتفاقی را نداشتم. الان چند روزی در بیمارستان میلادم، بخش‌ها شلوغ است و شاهدِ فوت بیمارانم و از هرجهت تلخی‌ها را به چشم می‌بینم.»

    او با تشکر از کادر درمانی و پزشکی، از مردم خواست با زدن ماسک و رعایت همه نکات پزشکی، شر این بیماری را از کشور کم کنند.

    ویروسی مرموز و خطرناک

    ویروس کووید ۱۹، تنها در ایران نیست که تاخت و تاز می‌کند، این یک بیماری جهان‌گیر است که در هر گوشه کره خاکی، قربانی می‌گیرد و ایرانیان مهاجرت کرده از کشور هم از این قاعده مستثنی نیستند.

    در ششم تیر بود که خبر درگذشت پرویز ارشد، مترجم آثار ادبی جهان به زبان فارسی که در آمریکا اقامت داشت، منتشر شد . او که مترجم آثاری چون «گربه روی شیروانی داغ»، «باران‌ساز» و «شکار جاسوس» به زبان فارسی بود، پس از ابتلا به ویروس کووید ۱۹، در سن ۸۶ سالگی درگذشت.

    این خبر تلخ را، اسدالله امرایی، مترجم و کارشناس ادبی شناخته شده کشورمان، در یک پست اینستاگرامی منتشر کرد.

    ویروس کرونا، تنها برای افراد پا به سن گذاشته خطرناک نیست، بلکه جوانان را هم گرفتار می‌کند. از جمله رضا بهرام، خواننده موسیقی پاپ کشورمان که به دلیل ابتلا به کرونا، این روزها در قرنطینه خانگی به سر می‌برد.

    ششمین روز از تابستان ۹۸ بود که خبر رسید تست کرونای رضا بهرام که از مدتی قبل بیمار شده بود، مثبت و ریه‌های او هم درگیر شده است. این خواننده جوان چند روز بعد، با انتشار ویدئویی، حال عمومی خود را مناسب توصیف و به همه توصیه کرد خطر ابتلا به کرونا را جدی بگیرند و مراقب خود باشند.

    کووید ۱۹، ویروسی مرموز و خطرناک است که گاه در ابتدای ابتلای فرد، خودش را کم‌خطر نشان می‌دهد و در ادامه، به طور ناگهانی، بیمار را به شرایط بحرانی می‌رساند. این اتفاق، متاسفانه برای علیرضا راهب، از شاعران و ترانه‌سرایان کشورمان، روی داد.

    او که از همان ابتدای ابتلا، در اینستاگرام از بیماری‌اش خبر داده بود، عصر روز چهارم تیر، در آخرین پست در صفحه شخصی‌اش، اعلام کرد به دلیل تنگی نفس و تپش قلب، بعد از دو هفته قرنطینه در خانه، به بیمارستان مراجعه خواهد کرد . متاسفانه، مدت زمان بستری شدن این شاعر و نظریه‌پرداز ادبی در بیمارستان به ۱۲ ساعت هم نرسید و او صبح پنجم تیر، بر اثر ایست قلبی درگذشت.

    از علیرضا راهب، آثاری چون «دو استکان عرق چهل گیاه» و «عشق پاره وقت» به یادگار مانده است.

    تجربه وحشتناک لیلا بلوکات

    کرونا، در هنگام درگیر کردن فرد، نشانه‌ها و عوارض دردناک و گاه ترسناکی را به همراه خود می‌آورد. یکی از بیمارانی که تجربه‌ای سخت در این زمینه داشته، لیلا بلوکات است. 

    این بازیگر سینما و تلویزیون، در اینستاگرامش توضیح داد: «بیماری کرونا را دست کم نگیرید. عاجزانه می‌خواهم که رعایت کنید. من سه ماه قرنطینه را رعایت کردم و در آخر که زندگی جریان پیدا کرد و ستاد مبارزه با کرونا یکی یکی مکان‌های عمومی و رفت و آمدها را آزاد کرد، قسمت شد و سفر کردم به مشهد مقدس و به دیدار بچه‌های معلول شتافتم. ولی افسوس با رعایت تمام پروتکل‌های بهداشتی از جانب خودم باز هم این ویروس منحوس امانم نداد و مرا نیز مبتلا کرد.»

    او چند روز بعد، در گفت‌وگویی، درباره تجربه وحشتناک خود در ایام بیماری گفت: «روزی که زنگ زدند و به من گفتند که کرونای شما مثبت است، باورم نمی‌شد، اما نترسیدم. زمانی ترسیدم که بینایی‌ام را از دست دادم. یک روز آن‌قدر سرفه کردم که ناگهان دیدم دیگر نمی‌بینم و جلوی چشمم تار است. آن‌جا بود که ترسیدم و به گریه افتادم. به خودم می‌گفتم که امشب را به صبح نمی‌رسانم. اما بعد از حدود دو ساعت آرام آرام بینایی‌ام برگشت. در آن دو ساعت جهنم را از سر گذراندم.»

    اما همه هنرمندان، با بیماری کرونا، با شدتی که لیلا بلوکات به آن گرفتار شده است، روبه‌رو نشده‌اند.

    گلاب آدینه و دخترش (نورا هاشمی) از جمله کسانی بودند که اواخر فروردین، از تجربه ابتلای نسبتا خفیف خود به ویروس کووید ۱۹ پرده برداشتند. این دو در ویدئویی که منتشر کردند، با اشاره به این‌که ویروس کرونا از هرچه فکر کنیم به ما نزدیکتر است، توضیح دادند: «از روز دوم فروردین دچار چند عطسه ساده شدیم اما از فردای آن روز هیچ مزه‌ای را حس نمی‌کردیم. هیچ‌وقت چنین چیزی را در زندگی‌مان تجربه نکرده بودیم.»

    در ادامه این ویدئو، نورا هاشمی گفت به احتمال زیاد، دلیل ابتلای او به کرونا، خرید رفتن بدون ماسک بوده است.

    گلاب آدینه هم تأکید کرد: «ما بسیار رعایت می‌کردیم. خودمان را قرنطینه کرده بودیم. واقعا فقط شانس آوردیم. می‌خواهم همه بدانند، موضوع جدی است و باتوجه به از بین برده شدن محدودیت‌ها، مردم باید بیشتر رعایت کنند.»

    مرگ برای همسایه نیست

    در همان روزهای آخر فروردین، خبر تلخ درگذشت شاهین شهابلو، عکاس مستند و از استادان عکاسی ساکن انگلستان، منتشر شد . این هنرمند ایرانی، بعد از یک هفته بستری شدن در بیمارستانی در لندن، به دلیل تشدید و پیشرفت بیماری، درگذشت.

    شهابلو، تنها عکاس ایرانی نبود که بر اثر کرونا، در خارج از کشور درگذشت. کیومرث درم‌بخش، روزنامه‌نگار، عکاس، کارگردان و مستندساز ایرانی هم صبح ۱۲ فروردین در پاریس درگذشت.خبر درگذشت این هنرمند را برادرش کامبیز درم‌بخش (کاریکاتوریست سرشناس ایرانی) در اینستاگرام تایید کرد.

    بیشتر اهالی فرهنگ و هنر که در چند ماه گذشته، گرفتار کرونا شده‌اند، خبر رسانی درباره بیماری خود را، بعد از بهبودی انجام داده‌اند. در واقع آن‌ها خواسته‌اند تجربه‌های خود در این زمینه را به دیگران منتقل کنند. شهرام اقبال‌زاده، از نویسندگان پیشکسوت کشورمان، از جمله این افراد است که ۲۲ فروردین درباره بیماری خود توضیح داد : «از یک روز قبل از عید نوروز، دستگاه گوارشم به‌هم ریخت و به تدریج علائم بیماری در من ظاهر شد. بعد از آن، در خانه در قرنطینه خانگی و تحت درمان بودم و بالاخره بعد از دو هفته توانستم بحران شدید کرونا را پشت سر بگذارم.»

    او البته تأکید کرد بعد از سه هفته هنوز به طور کامل بهبود پیدا نکرده است و عوارض بیماری همچنان او را آزار می‌دهد.

    عباس حسین‌نژاد، شاعر کشورمان هم، عبور خود از روزهای ابتلا به ویروس کرونا را با این جمله آغاز کرد : «مرگ برای همسایه نیست!» و ادامه داد: «در اوایل اسفند بود که دچار تنگی نفس شدم اما آن زمان ابتلای من به ویروس کرونا تشخیص داده نشد، پزشک‌هایی که به آن‌ها مراجعه کردم، گفتند که «چیزی نیست» تا آن‌که روز ۱۴ اسفند ۹۸، مشکوک به کرونا تشخیص داده شدم و در بیمارستان فیروزگر بستری شدم.»

    او با توصیف فضای ملتهب اورژانس بیمارستان در روز بستری شدن خود گفت: «در لحظه ورورد به بیمارستان، فضای ابتدایی که اورژانس است، بسیار ملتهب بود. آدم‌ها به آن‌جا می‌آمدند و مشخص می‌شد که تست‌شان منفی است یا مثبت و بستری می‌شدند. من هم رفتم و بعد از گذشت مدتی گفتند که باید بستری شوم.»

    بسیاری نمی‌فهمند چگونه مبتلا شده‌اند

    بیژن خاوری، خواننده باسابقه هم، اوایل فروردین و پس از مرخص شدن از بیمارستان، در یک گفت‌وگوی خبری درباره بیماری خود در طول اسفند ۹۸ گفت : «هشت روز در بیمارستان بستری بودم. من بیشتر در شهر سرخ‌رود مازندران اقامت دارم؛ چراکه به دلیل مشکلات ریوی، هوای تهران برایم خوب نیست. پیش از ابتلا به این بیماری، دو هفته بود که در قرنطینه به سر می‌بردم ولی برای خرید به بیرون می‌رفتم، شاید دلیل ابتلایم به این بیماری همین باشد. البته هیچ کسی نمی‌فهمد که چگونه به این بیماری مبتلا شده است.»

    محسن‌ پرویز، دیگر اهل فرهنگ و هنر کشورمان است که در اسفند، گرفتار کرونا شد و خبرش در فروردین رسانه‌ای شد. این نویسنده و رییس انجمن قلم ایران که خود پزشک است، در این‌باره گفت: «تقریبا سه هفته پیش، علایمی از بیماری دیدم اما چون پیشرفت نداشت و خفیف بود، تلاش کردیم با مراقبت‌هایی که در منزل انجام می‌شود، بتوانیم بیماری را کنترل کنیم. بعد یک‌دفعه این بیماری پیشرفت کرد و دچار مشکل تنفسی و مسائل ریوی  شدم و به بیمارستان مراجعه کردم و تست تنفسی و اسکن ریه انجام دادم، که متوجه شدیم ریه‌ها به‌طور کامل درگیر شده‌اند. تنفسم سطحی و سخت شده بود. درگیری ریه‌هایم  شدید بود؛ به نحوی که رفقای پزشک ما در بیمارستان  نگران شدند و احساس خطر کردند. به آی‌سی‌یو منتقل شدم، تقریبا یک‌هفته در آن‌جا بودم و با مراقبت‌هایی که دربیمارستان انجام شد، حالم بهتر شد، تقریبا یک‌هفته‌ای هم در اتاق پست آی‌سی‌یو بودم و چون حالم خیلی مناسب نبود، مراقبت‌ها همچنان ادامه داشت تا این‌که دوم فرودین‌ توانستم بدون ماسک اکسیژن و با فواصل طولانی نفس بکشم. بعد با مشورتی که انجام دادم،  قرار شد به منزل بیایم و دوره نقاهت و ادامه درمان را در منزل انجام  بدهم.»

    چنین تجربه‌ای را هم، بهروز بقایی، بازیگر باسابقه کشورمان از سرگذرانده است . ندا قاسمیان، همسر این بازیگر توضیح داد: «همسرم (بهروز بقایی) از دوم اسفند بود که دچار تب شدید می‌شد به طوری که نمی‌توانستم در خانه تب وی را پایین بیاورم به همین خاطر به بیمارستان مراجعه کردیم و پس از عکس‌برداری از ریه وی، متوجه شدیم که مبتلا به ویروس کرونا شده است. حدود یک هفته در بیمارستان امام خمینی بستری شد تا پزشکان اعلام کردند می‌تواند به خانه منتقل شود.»

    او پیرامون این‌که همسرش چگونه به ویروس کرونا مبتلا شده است ، گفت: «بقایی اواخر بهمن برای تمرین نمایش جدید خود به تماشاخانه می‌رفت و بعد از آن بود که دچار این ویروس شد.»

    ویروس کووید ۱۹، در چند ماه گذشته نشان داده است وقتی رخنه‌ای به خانه‌ای بیابد، بیشتر اعضای خانواده را گرفتار می‌کند. مجید جمشیدی و محمد جمشیدی، دو برادر ساکن گیلان که نوازنده و آهنگساز موسیقی ایرانی بودند، دچار چنین سرنوشتی شدند و براثر ابتلا به کرونا درگذشتند.

    علی پارسا، آهنگساز و خواننده موسیقی پاپ درباره درگذشت این دو برادر توضیح داد: «محمد جمشیدی از نوازندگان موسیقی ایرانی بود. او دارای مشکل ریوی بود و بیشتر از ۷۰ سال سن داشت. وقتی به دکتر مراجعه کرد، بستری شد و متاسفانه به فاصله‌ یک روز فوت کرد.»

    او افزود: «مجید جمشیدی هم مبتلا به کرونا شده بود و حتی نتوانست در مراسم خاکسپاری برادرش شرکت کند. او در بیمارستان رازی رشت بستری شد و بعد از ترخیص، به خانه خود در لنگرود رفت. با این حال، شرایط تنفسی‌اش یک‌باره وخیم شد و پس از بستری شدن در بیمارستان این شهر، درگذشت.»

    در حالی که در گرم‌ترین روزهای تابستان، ویروس کووید ۱۹ به شدت در حال گرفتار کردن مردم است، از حالا می‌توان پیش‌بینی کرد پاییز و زمستان امسال، به‌خاطر همه‌گیری این بیماری، فصل‌های سختی پیش روی خواهیم داشت. آن چه از روایت‌های اهالی فرهنگ و هنر که خود به کرونا مبتلا شده‌اند، برمی‌آید، این است که حفظ هوشیاری در رعایت و به‌کارگیری توصیه‌های بهداشتی و اصول پیشگیری، بهترین راه مبارزه با این ویروس است که همت همه مردم را می‌طلبد.

    منبع: خبرآنلاین

  • چند راهکار مهم برای جلوگیری از ناخن جویدن کودکان

    چند راهکار مهم برای جلوگیری از ناخن جویدن کودکان

    5ef9f773aa0bd_5ef9f773aa0c0

    ناخن جویدن یکی از اختلالات شایع بین کودکان و نوجوانان است که آن‌ها هنگام ناراحتی و نگرانی این کار را انجام می‌دهند.

    مهرداد ثابت، روانشناس در گفت وگویی در رابطه با اختلال در کودکان و نوجوانان اظهار کرد: ناخن جویدن یکی از اختلالات شایع بین کودکان و نوجوانان است که آن‌ها هنگام ناراحتی و نگرانی این کار را انجام می‌دهند، امّا در حقیقت، این اختلال معمولا با مشکلات دیگری مانند شب ادراری و پرخوری همراه است و در تمامی گروه‌های سنی و اجتماعی دیده می‌شود.

    وی بیان کرد: ناخن جویدن وسیله‌ای برای کاهش فشار‌های بیرونی و درونی است که اگرچه با افزایش سن از میزان و شدت آن کاسته می‌شود، امّا در بزرگسالی هم دیده می‌شود و با تنش و اضطراب همراه است.

    این روانشناس تصریح کرد: پژوهش‌ها نشان داده اند که “طلاق و جدایی والدین”, ” احساس ناخشنودی و نگرانی “, “اختلالات خانوادگی”, “خودآزاری” , “دلبستگی ناایمن مادر و کودک “, “بی توجهی والدین” , “کمال گرایی و افزایش انتظارات از کودک”, “سرزنش توسط والدین” , “تماشای فیلم‌های ترسناک”, “ضعف جسمانی و کمبود ویتامین”, باعث به وجود آمدن و تشدید اختلال ناخن جویدن می‌شود که این موضوع در پسران بیشتر از دختران است.

    ثابت با اشاره به درمان اختلال ناخن جویدن در کودکان گفت: برای درمان ناخن جویدن در کودکان ابتدا باید علت‌های زمینه‌ای که باعث به وجود آمدن این اختلال شده اند ازبین برود و علاوه بر آن، ایجاد فضای آرام، پذیرش و محبت مادر، بازی و نقاشی، کاهش انتظارات، محیط شاد هم تا حد زیادی از بروز اختلال ناخن جویدن جلوگیری می‌کنند.

    وی افزود: روش هایی، چون تلخ کردن و بستن ناخن ها، تهدید و تمسخر کودک و اصرار بر نجویدن ناخن ممکن است به طور موقت موثر باشند، امّا در درمان این اختلال ارزش چندانی ندارند.

     

     

    منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

  • دو روایت متفاوت از مرگ ندا آقاسلطان / عکس

    دو روایت متفاوت از مرگ ندا آقاسلطان / عکس

    5ef02dcce7120_2020-06-22_08-34

    با وجود گذشت یازده سال از مرگ ندا آقاسلطان در حوادث ۸۸ هم‌چنان ابهام‌ها و پرسش‌ها درباره‌ی جزییات این حادثه بی پاسخ مانده است.

    نویسنده‌ی کتاب «حماسه تلخ» که سابقه‌ی تهیه‌کنندگی برنامه‌ی تلویزیونی «پایش» را دارد و علیرضا مبارکی تهیه‌کننده‌ی سابق تلویزیون که در کارنامه‌ی کاری‌اش تهیه‌ی برنامه‌ی «دیدار در وقت اضافه» را داشته است، دو روایت متفاوت از مرگ خانم آقاسلطان در حوادث ۸۸ را در صفحات توییتر خود منتشر کردند.
    اقای سیاح می‌نویسد: «‏بعدازظهر شنبه ۳۰خرداد۸۸ دختری ۲۷ساله پس از معطلی درترافيك سنگین اميرآباد شمالی، از خودرو پياده شده ومنتظر بازشدن خیابان بود كه ناگهان گلوله خورد ونقش زمين شد.
    از لحظه زمين خوردن او تا جان‌دادنش ۳دوربين از۳زاويه مختلف تصويرگرفتند.
    تصویر یکی از دوربینها حرفه‌ای وبدون لرزش بود.
    دو روایت متفاوت از مرگ ندا آقاسلطان
    ‏ساعتی بعد، فيلم دلخراش فوران خون از سینه ‎ندا آقاسلطان از تلویزیونهای بین‌المللی پخش شد.
    و ۲۴ساعت بعد، رکورد بازدید در یوتیوب راشکست.
    همزمان بانمایش فیلمهای جان دادن ندا، فیلم دیگری از او در تجمع روزهای قبل پخش شد که تصويربردار آن، ندا را درمیان تظاهرکنندگان ازپشت تعقيب می‌كرد.
    دو روایت متفاوت از مرگ ندا آقاسلطان
    ‏آرش حجازی دانشجوی پزشکی درانگلیس كه ۴روز پيش وارد تهران شده بود،‌ خودرا به ندا رساند وسعی كرد نجاتش دهد.
    ۴۸ساعت بعد او بعنوان شاهد عينی ماجرا، درلندن درباره قاتل ندا به BBCگفت: مردم اورا گرفتند وخلع سلاح کردند کارت شناسایی بسیج داشت فریاد میزد نمیخواستم بکشمش مردم گذاشتند برود.
    دو روایت متفاوت از مرگ ندا آقاسلطان
    در آمریکا و اروپا برای ندا تشیع جنازه نمادین وده‌ها تجمع برگزارشد از گنجی تا گوگوش به این تظاهرات پیوستند.
    رسانه‌های غربی باپخش مكرر فیلمهای ندا، اورا يك معترض به تقلب در انتخابات كه توسط حکومت كشته شده، معرفی ميکردند روزنامه تايمزلندن نداآقاسلطان را شخصيت سال۲۰۰۹ معرفی کرد.
    دو روایت متفاوت از مرگ ندا آقاسلطان
    ‏مریم رجوی برای ندا مراسم بزرگداشت گرفت و برایش گریست.
    نمایندگان مجاهدین خلق در اروپا، مجسمه ندا را به پارلمان ایتالیا اهداکردند.
    دو روایت متفاوت از مرگ ندا آقاسلطان
    دو روایت متفاوت از مرگ ندا آقاسلطان
    ‏رضاپهلوی هم در اول تیر۸۸ خودرا به باشگاه ملی مطبوعات در واشنگتن رساند و جلوی دوربینها برای ندا گریه کرد.
    دو روایت متفاوت از مرگ ندا آقاسلطان
    ‏اقلام تبلیغاتی متنوعی به‌نام ندا تهیه شد.
    در آمریکا یکنفر برند “Remember Neda” را ثبت و انواع تیشرت و کلاه و ساعت و… را روانه بازار کرد.
    ‏مادر و پدر ندا خون می‌گریستند وتا چندماه بعد از قتل ندا، مورد توجه برخی چهره‌ها، گروه‌های سیاسی و رسانه‌ها بودند.
    دو روایت متفاوت از مرگ ندا آقاسلطان
    ‏ماکان نامزد ندا عکسهای اورا منتشر ودایم مصاحبه میکرد.
    اشپيگل نوشت: ماکان، بابت مصاحبه‌هایش پول میگیرد وکاسبی راه انداخته.
    ماکان بعدازسفر پرسروصدا به دوردنیا، به تل‌آویو رفت وازشیمون پرز، هديه صلح گرفت.
    او درواکنش به اعتراضات داخلی به کارهایش گفت: ندا سیاسی نبود وحتی رای هم نداده بود.
    دو روایت متفاوت از مرگ ندا آقاسلطان
    ‏چندماه بعد از ماجرا، یک خبرنگار ایتالیایی با دقيق شدن روی فيلمها و عكسهای متعدد موجود از جان‌دادن ندا، چند تناقض جدی دراین تصاویر كشف كرد.
    ازجمله رد خون روی پیشانی ندا که درفیلم اولیه موجود است ولی در عکس مشهور بعداز جان دادن ندا باچشمان باز، این ردخون وجود ندارد.
    ‏ندا، فردای نمازجمعه تاریخی ۲۹خرداد۸۸ به قتل رسید.
    فردای روزی که رهبری، معترضان را به پیگیری اعتراض از مسیر قانون دعوت کرد و تجمعات خيابانی تهران درحال فروكش بود.
    این قتل وصحنه‌های فجیع جان سپردن ندا، شوك روانی و انگيزه جديدی برای ادامه اعتراضات ايجاد كرد.
    ‏نکته پایانی:
    پرونده قتل مرحوم ندا آقاسلطان، هرگزنباید فراموش یا بایگانی شود.
    پلیس آگاهی باید پرونده را تاروشن شدن ماجرا وهویت قاتل، پیگیری کند.
    خون‌خواه ندا، همه هموطنان او هستند.
    ۱۱سال بعد از این قتل فجیع، لازم است بازهم بپرسیم: قتل ندا در بعدازظهر۳۰خرداد۸۸ به نفع چه کسی بود؟
    ‏این رشتو درباره مرحوم ‎ندا آقاسلطان، برگرفته از فصل۱۷ کتاب ‎حماسه تلخ (وقایع نگاری حوادث سال۸۸) است.
    این ‎کتاب را اواخر سال۸۸ به سفارش انتشارات ‎جام جم نوشتم که منحل شده والان ظاهرا وجود و صاحب ندارد.
    به سهم خودم راضی هستم هرکسی نسخه الکترونیک یا کاغذی این کتاب۵۹۸صفحه‌ای را منتشرکند.
    آقای مبارکی در پاسخ به مطالب سیدامیر سیاح درباره‌ی مرگ ندا آقاسطان نوشت: «‏امیر سیاح به بهانه مرگ ندا آقاسلطان نکات نادرست و جعلی را با به امید بی اطلاعی مخاطب منتشر کرده است.
    ادعای ایشان در کتاب قطور۵۹۸صفحه‌ نمادینی که سال۸۸ با سرمایه‌گذاری انتشارات سروش صداوسیما منتشر شد، حتی با منابع او جور نبود.
    در نقد این توییت، نکات نادرست را در ‎رشتو بیان می‌کنم.
    ‏۱. به خلاف ادعای جناب سیاح تصویر آماتوری مرگ ندا آقاسلطان روز شنبه ۳۰ خرداد روی یوتیوب نرفته و از هیچ کانال تلویزیونی پخش نشد.
    به دلیل قطع بودن خدمات اینترنت و موبایل امکان ارتباطی با یوتیوب نبود.
    نخستین تصویر کوتاه ظهر روز یکشنبه ۳۱ خرداد ۸۸ روی یوتیوب آمد که قابل شناسایی نبود.
    ‏۲. در ساعت نخست معلوم نبود این تصویر کجا و این زن کیست؟
    موج انتشار تصویر در یوتیوب و فیس‌بوک بالا گرفت، حدود ساعت ۳بعدازظهر یکی از رسانه‌های داخلی به نقل از مقام آگاه و ۲۴ساعت پس از مرگ ندا، از نام ندا سلطانی نام برد و عکس جعلی کار کرد که از قضا سیاح بعد ۱۱سال بهره برده است!
    ‏۳. حدود ۴ عصر برخی کاربران مدعی بودند این محل یکی از کوچه‌های امیرآباد شمالی حوالی پمپ بنزین است.
    دقیقا ۲۴ ساعت پس از حادثه بی‌بی‌سی تصاویر محدودی از مرگ دختری را در تهران نشان داد.
    موج حیرت و شوک از مرگ زن جوان گمانه‌زنی های فراوان ساخت.
    تا ظهر روز یک تیر که نام اصلی او مشخص شد.
    ‏۴. بی‌بی‌سی فارسی به دلیل انتشار عکس جعلی و مشخصات اشتباه از زن دیگری، اندکی از موضوع دور شد تا اینکه پزشک حاضر در صحنه پس از بازگشت به لندن با این شبکه مصاحبه کرد.
    بخشی از حادثه آن شب باز شد، یعنی ۵روز پس از حادثه، نه ۴۸ ساعت!
    همچنان یک تصویر ناقص چند دقیقه‌ای دست به دست می‌شد.
    ‏۵. روز جمعه ۵تیر۸۸ تصویر آماتوری بسیار لرزان دیگری روی یوتیوب آمد که لحظاتی پس از اصابت گلوله و انتقال ندا به داخل۲۰۶ را نشان می‌داد.
    هر دو تصویر بسته، پر التهاب با ضربه‌های سنگین و استرس بود که اجازه نمی‌داد ابعاد وسیع‌تری از محیط و مردم دیده شوند.
    تصویر حرفه‌ای همیشه مدیوم است.
    ‏۶. تصویر سوم که توسط نفر دیگری گرفته شده و از کنار پیاده‌رو بود و اندکی فضای بزرگتری داشت روز ۸ یا ۹ تیر روی یوتیوب آمد.
    تقریبا تا این روز همه ابعاد حادثه روی شبکه‌های اجتماعی بیان شده و نکته جالب این بود که رسانه‌ها پیگیر پازل‌ اطلاع‌رسانی مردمی این حادثه در فیس‌بوک بودند.
    ‏۷. ماجرای پیدا شدن نامزد واقعی یا مدعی او با فاصله و مدت زیادی بعد مطرح شد که با موج سواری سر دسته تروریست ‌های پاریسی همراه بود.
    اما نکته جالب تصویر چهارمی بود که پس از انتشار خیلی سریع از روی یوتیوب توسط خود کاربر حذف شد.
    نکته مهمی که در طول این سالها هیچ وقت بررسی دقیق نشد.
    ‏۸. این تصویر با موبایل از روی بام خانه‌ای داخل کوچه بود که در حالت زوم نشان می‌داد یک نیروی نظامی کاملا کم تجربه در شلیک تیرهوایی اسلحه‌اش زاویه مایل دارد.
    موضوع برای فیلمبردار هم جالب بود و می‌گفت اینطوری که میخوره به مردم!
    ناگهان صدای جیغ از وسط کوچه و تصویر افتادن ندا را گرفت.
    ‏۹. روایت امیر سیاح حتی با اسناد خودش هم جور نیست:
    آ. تصویر ندا ساعتی بعد از رسانه‌های بین‌المللی پخش نشد، حتی در اسکرین شات ضمیمه یوتیوب که ۲۱ژوئن۲۰۰۹(۲۴ساعت بعد) تصویر ۴۰۰بیننده دارد.
    ولی امیر سیاح نه آن زمان و نه امروز اطلاع دقیقی از حادثه ندارد و صرفا تغاری بشکند، ماستی بریزد.
    ‏۱۰. گاف بعدی ادعا در مورد پزشک داخل تصویر است.
    ب. آرش حجازی مترجم و پزشک ایرانی مقیم انگلیس ۴۸ ساعت بعد با BBC صحبت نکرده بلکه ۵ روز بعد ۲۵ ژوئن ۲۰۰۹ مصاحبه کرده است.
    اگر همین ادعای مصاحبه ۴۸ ساعت بعد به سند خود سیاح نادرست باشد، آمدن آرش حجازی ۴روز قبل حادثه هم قابل شک است.
    دو روایت متفاوت از مرگ ندا آقاسلطان
    ۱۱. گاف حیرت‌انگیز عکس جعلی در کتاب بود.
    پ. عکس جعلی که امیر سیاح بعد ۱۱سال به اسم ندا آقاسلطان منتشر می‌کند. عکس خانم ندا سلطانی است که تصویر او با شیطنت رسانه خاص روز ۳۱خرداد منتشر شد.
    جالب است محقق بزرگ در کتاب ۵۹۸صفحه‌ای نه متوجه جعلی بودن عکس شده نه تحقیقات مناسبی داشته است.
    دو روایت متفاوت از مرگ ندا آقاسلطان
    ‏۱۲. عجیب نیست انتشارات موفق و بزرگ سروش به برکت مدیران نابلد و چاپ کتاب دکتر کردان و امیر سیاح با عدم استقبال جامعه و ورشکستگی روبرو شود.
    سوداگری و کاسبی از اتفاقات سال ۸۸ در شرایطی بود، که امروز پس از ۱۱ سال دروغ و گاف‌های تابلو آن قابل کتمان نیست.
    ‏۱۳. در همان زمان کلیپ آماتوری شبکه پرس‌تی‌وی بود که نوجوانی با صدای ترسناک نریشن می‌خواند و مدعی بود گلوله خوردن ندا دروغ بود.
    ندا با دستش سس کچاپ را به صورتش می‌ریزد و در ماشین کشته می‌شود.
    در حالی که نقل قول استاد موسیقی ندا نشان می‌داد او پس از کلاس در راه بازگشت به خانه بود.
    ‏۱۴. باید دید جناب امیر سیاح حاضر به عذرخواهی بابت انتشار اطلاعات نادرست و بازگشت درآمد از بودجه بیت‌المال برای کتاب ۵۹۸ صفحه‌ای خود هستند؟
    یا با استناد به درآمد ۱۰ میلیونی این گاف و جعل آشکار را توجیه می‌کنند؟
    ای کاش این بودجه‌ها صرف دلجویی از مردم و اتحاد ملی می‌شد.

    منبع: انصاف نیوز

  • پلیس به جشن هالوین در شهر پرند با گریم‌های ترسناک خاتمه داد

    سرهنگ مهدی سرپناه با اشاره به خبر برگزاری جشن هالوین در پرند اظهار داشت: یک گروه گریمور آخر هر هفته از تهران به پرند می‌آید و فعالیت آن در یک فست فودی است که این جشن و دورهمی کوچک با عنوان هالوین در این فست‌فودی برگزار شده است.
    وی ادامه داد: به محض اطلاع از برگزاری چنین جشنی در کمترین زمان، مالک فست فود و گریمور دستگیر شدند که تحقیقات از این دو نفر همچنان ادامه دارد.
    معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی غرب استان تهران تصریح کرد: در رابطه با برگزاری جشن‌ها با نمادها و فرهنگ‌های غربی که احساسات مردم را جریحه‌دار می‌کند بدون اغماض با آن برخورد می‌شود که مردم خط قرمز پلیس هستند.
    سرپناه با اشاره به برخورد شدید با هرگونه اخلاقیات غیرشرعی گفت: نیروی انتظامی با هر گونه اقدامی که هنجارهای اجتماعی جامعه را به چالش بکشد مقابله خواهد کرد.
    وی در پایان خاطرنشان کرد: هر توفیقی که پلیس به دست می‌آورد مرهون مشارکت مردم است که مردم با ناهنجاری‌های اجتماعی مخالف هستند و پلیس در کنار آن‌ها است و از مردم درخواست داریم تا به محض اطلاع از هرگونه برنامه‌ غیراخلاقی و غیرشرعی که به جامعه آسیب وارد می‌کند پلیس را در جریان بگذارند.
     

  • تصویری ترسناک روی پوستر یک سریال ایرانی/ عکس

    هفتمین قسمت از سریال «احضار» به کارگردانی رامین عباسی‌زاده از طریق گلرنگ‌‎رسانه به شبکه خانگی عرضه شد.

    به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در قسمت هفتم سریال «احضار» با ماجراها و هویت افرادی روبرو هستیم که در شش قسمت ابتدایی تصاویر و نقل قول‌هایی غریب درباره‌شان، ارائه شده بود.
    «احضار» اولین سریال ایرانی در گونه ترسناک است و می‌کوشد با به کارگیری مولفه‌های هراس‌زا در اساطیر مردمان مشرق زمین، به روایت داستان بپردازد.

    الهه جعفری، شهریار ربانی، کیمیا ملایی، بنیامین پیروانی، حسین سیفی، ریحانه رضی، یاسمن همتی، نرگس امینی، نوش آفرین رحمانی، شیما مرزی، بهار خانی، محمد توکلی و سلیمه رنگزن بازیگران این سریال هستند.

    *

  • نسخه ایرانی سریال ترسناک «احضار» منتشر شد

    نخستین قسمت از نخستین سریال ترسناک ایرانی در شبکه خانگی دو روز گذشته منتشر گردید. سریال ترسناک «احضار» ساخته رامین عباس زاده اولین فیلم داستانی از ژانر وحشت و احضار ارواح در ایران است.
    قسمت اول سریال احضار منتشر شد و انچه که معلوم است این سریال داری فصل های متعددی خواهد بود. قسمت اول از فصل یکم این سریال به یک خانواده دو نفره اشاره دارد که قرار است بزودی نوزادی به آنها اضافه شود. آنها تازه به یک خانه باغ نقل مکان کرده اند. و درست در همان ابتدای فیلم اتفاقات عجیب و غریب در خانه رخ می دهد. آنچه که معلوم است اتفاقات ترسناک این فیلم حول محور همسر اول مرد که فوت شده است رقم خواهد خورد. از طرفی دوست این خانواده نیز در یک خانه باغ دیگر ساکن است که آنجا هم بگونه ای ترسناک است. دختر کوچکی که دختر خوانده ی مرد است گویی با ارواح در ارتباط است …
    تعداد اتفاقات ترسناک در این فیلم برای قسمت اول زیاد به نظر می رسید. یعنی درست در همان دقایق اول فیلم شما وارد ماجرای های ترسناک می شوید در حالیکه بهتر بود کمی داستان روزمرگی ای دو خانواده پیش میرفت و بعد سکانس های ترسناک رخ می داد. اینگونه مخاطب آن هیجان و حس ترس برای تماشای فیلم را در خود نمی یابد. مگر اینکه در ادامه قرار باشد اتفاقات بدتری هم رقم بخورد تا ما شوکه شویم. بازیگران این فیلم هیچکدام سوپر استار و معروف نیستند. همین امر باعث شده تا بازی ها و محاوره ها کمی یخ و با اکت نا مناسب ارائه شوند. البته با توجه به محدودیت های مالی ، ابزار و تجهیزات حرفه ای برای ساخت فیلم های ترسناک، بازیگران حرفه ای حاضر نیستند ریسک بازی در این فیلم ها را به جان بخرند. چرا که فیلم ترسناک ساختن در ایران به دردسرهایش نمی ارزد و تقریباً شانس موفقیت اینگونه فیلمها بسیار کم است.
    احضار قرار است هر هفته از طریق شبکه نمایش خانگی ترس و دلهره را به خانه های ما بیاورد. البته همانطور که گفتم به دلیل پیچیدگی ها و هزینه بر بودن سری فیلم های ژآنر وحشت کمتر تهیه کننده ای رغبت به ساخت فیلم ترسناک دارد. و برای همین است که در این ژانر فیلم در خوری ساخته نشده است. امیدوارم در ادامه با داستان بهتر و بازی های بهتری مواجه شویم.
    مهدی سوری

  • لیستی از فیلم های ترسناکی که تنهایی نباید ببینید+ تصویر

    فیلم ترسناک یکی از ژانرهایی است که به شدت بیننده را درگیر خود می کند و تماشای آن می تواند به یک کابوس وحشتناک تبدیل شود. عموماً داشتن دوست زندگی را شیرین تر و لذتبخش تر می کند. زمانی که دوستان در کنار شما باشند بیشتر خواهید خندید، بیشتر نیشتان باز خواهد شد و در نهایت باعث می شود از دست حالت افسردگی و ناخوشایندی که ممکن است هفته ها به آن دچار بوده اید خلاص شوید.

    حتی تجربه تماشای فیلم همراه با دوستان نیز بسیار متفاوت است و فیلم های بی معنی را به کمدی هایی خنده دار تبدیل کرده و فیلم هایی که در تنهایی از دیدن آن ها کلافه می شود همراه با دوستان به فیلمی تاثیر گذار تبدیل می شود که شما را سخت به گریه می اندازد. اما گاهی اوقات باید کسی هنگام تماشای فیلمی خاص و بخصوص یک فیلم ترسنک با شما همراه باشد تا شما را به دنیای واقعی و واقعیت های موجود بازگرداندو به عبارت دیگر تعدادی فیلم ترسناک وجود دارد که به هیچ عنوان نباید تنهایی به تماشای آن ها نشست و ما در این مطلب قصد داریم به بررسی تعدادی از این فیلم ها بپردازیم.

    ۱- حلقه

    علی رغم این که داستان این فیلم ترسناک عمدتاً بر یک تکنولوژی قدیمی و منسوخ شده تکیه دارد اما داستان نوار ویدیویی اهریمنی فیلم «حلقه» (The Ring) از اولین قسمت در سال ۲۰۰۲ تا به امروز بیش از پیش ترسناک شده است. در گذشته باید نوار ویدیو مذکور را به صورت عامدانه و آگاهانه در دستگاه پخش گذاشته و دکمه پخش را فشار می دادید اما از زمان توسعه رسانه های دیجیتالی دیگر به یکباره خود را در دنیای اینترنت و در حال تماشای این ویدیو خوفناک خواهید دید. علاوه بر این وقتی که فیلم «حلقه» را می بینید مسلماً شما نیز جزو کسانی می شوید که ویدیو مرگبار مذکور را دیده اید و اینجاست که یک دوست و همراه خوب می تواند به کمک شما آمده و با یادآوری این که سامارا کوچولو چندین نفر دیگر را در فهرست مرگ دارد شما را از وحشت بیرون بکشد.

    ۲- نزول

    همانطور که عنوان فیلم ترسناک «نزول» یا «هبوط» (The Descent) نشان می دهد می خواهیم به سراغ فیلم ترسناکی برویم که ما را به سمت زیر هدایت می کند؛ به درون و به زیر زمین. این فیلم ترسناک در سال ۲۰۰۵ و در روزگاری که مجموعه فیلم های «اره» (Saw) فرمانروایی می کردند ساخته شد و داستان چند زن را روایت می کند که قصد دارند به درون غاری زیرزمینی در کوهستان آپالاش در کارولینای شمالی بروند. همه چیز خوب پیش می رود و زنان داستان با خوشحالی وسایلشان را جمع کرده و در کلبه ای در جنگل ساکن می شوند. به یاد داشته باشید که در فیلم های ترسناک هیچگاه کلبه ها مکان های خوب و دوست داشتنی برای قهرمانان داستان ها نبوده اند.

    زمانی که آن ها وارد غار شده و راه خروجی نمی یابند رفته رفته اوضاع ترسناک می شود. گرفتار در تاریکی و در میان موجودات شبه انسانی که به شدت تشنه گوشت و خون انسان هستند، این زنان برای پیدا کردن مسیر خروجی از این غار تلاش می کنند. فیلم «نزول» بسیار تاریک و ترسناک است و صحنه های پایانی فیلم و پیچشی که در داستان شکل می گیرد شما را چنان در ترس و وحشت فرو می برد که تماشای آن نیز مانند رفتن به درون غار برایتان سخت شده و باید حتما کسی همراهتان باشد.

    ۳- زن سیاهپوش

    در فیلم ترسناک تاریخی «زن سیاهپوش» (The Woman in Black) دانیل رادکلیف نقش یک وکیل مدافع کم سن و سال را بازی می کند که رازی خوفناک را کشف می کند که در آن یک روح انتقام جو با هدیه ای خیالی، کودکان را به سمت خودکشی سوق می دهد. این فیلم هیچ شباهتی به فیلم های قدیمی در مورد خانه های جن زده و نفرین شده ندارد که شما را برای مدتی سرگرم نماید بلکه با تماشای این فیلم از هر گونه صدایی مانند باز شدن در یا افتادن شیئی کوچک در آشپزخانه به شدت دچار ترس شده و منتظر رخداد خوفناکی خواهید شد. اگر هم به اسباب بازی علاقه دارید ، پس از تماشای این فیلم دیگر نمی توانید دید و نگاه سابق را به مجموعه اسباب بازی هایتان داشته باشیدو بعد از تماشای این فیلم هر گونه سایه ای شما را خواهد ترساند پس بهتر است این فیلم را به تنهایی تماشا نکنید.

    ۴- بابادوک

    فیلم ترسناک «بابادوک» (The Babadook) با نام جالب و داستان عجیب و غریبش اولین پروژه کارگردانی جنیفر کنت است و داستان زن و پسربچه اش را روایت می کند که گرفتار یک هیولای مشهور داستانی به نام آقای بابادوک شده اند که اگر کسی وجود او را منکر شود با چندین قتل وجود خود را ثابت خواهد کرد. بعد از چندین مورد تشنج تب دار، توهمات خطرناک، بیدار ماندن در تاریکی و حمله های دیوانه وار که همگی توسط بابادوک هدایت می شوند، این زن و پسرش تصمیم می گیرند که یک بار برای همیشه، این هیولای مرگبار را از بین ببرند.

    اگر چه تلاش های اولیه این دو ظاهراً بی نتیجه است اما تلاش های این دو در ادامه باعث می شود که بیننده بیش از پیش استرس بازیگران را حس کرده و در حالی که چشم به صفحه نمایش دارد ناخن های خود را تا استخوان بجود. علاوه بر این فیلم دارای بن مایه های غیرترسناکی مانند تابوهایی است که در باور والدین است و دلگیری که مادر و فرزند نسبت به یکدیگر دارند. شاید بتوان با قطعیت گفت که فیلم «بابادوک» ترسناک ترین فیلمی است که در سال های اخیر ساخته شده و حتی منتقدان نیز تاثیر آن را بر تماشاگر تایید کرده اند. بسیاری از منتقدان به افرادی که قصد تماشای این فیلم را دارند توصیه کرده اند که به تنهایی به تماشای آن ننشینند. بدون شک هنگام تماشای این فیلم به همراهی نیاز خواهید داشت که به یکباره برای فرار از ترس به او پناه برده و دستش را بفشارید.

    ۵- نفس نکش

    فیلم ترسناک «نفس نکش» (Don’t Breathe) ساخته فید آلوارز داستان سه نوجوان کلاهبردار را روایت می کنند که قصد دارند از خانه یک مرد ظاهراً نابینا دزدی کنند و خیلی زود متوجه می شوند این مرد آنطور که فکر می کرده اند هدف آسانی برای دزدی نیست. خیلی زود ورق بر می گردد و سه نوجوانی که قرار بود سرقتی آسان را انجام دهند خود را در خانه ای عجیب و غریب و تاریک می یابند که کوچک ترین صدایی، حتی یک سرفه یا قدم اشتباه باعث می شود که قاتل بیرحم داستان به سراغ آن ها بیاید.

    کارگردان موفق شده این تنش و وحشت را در تمامی طول داستان حفظ نماید و این چیزی است که حضور یک دوست در کنار شما هنگام تماشای این فیلم را ضروری می سازد. علاوه بر این داشتن دو دست اضافی برای جویدن ناخن های آن ها در هنگام تماشای این فیلم ضروری خواهد بود زیرا تجربه نشان داده یک جفت دست کافی نخواهد بود!

    ۶- شبح

    ۳۵ سال پس از اکران اولیه، هنوز هم فیلم ترسناک «شبح» یا «روح» (Poltergeist) نماد ترس و وحشت سینما است: اشباحی که روی صفحه تلویزیون حرکت می کنند، درخت های آدمخواری که بیرون از پنجره در کمین نشسته اند، دلقک های بدذاتی که زیر تخت قایم شده اند و دریچه ای به دنیای دیگر که گاهی اوقات در کمد لباس شما ظاهر می شود. مهم نیست که چه مدت از تماشای این فیلم برای اولین بار می گذرد و با دیدن یک خانه قدیمی در گوشه کنار شهر ناخودآگاه به فکر فرو خواهید رفت که شاید تهدیداتی آن-جهانی در این خانه در کمین شما نشسته اند. اگر کسی هنگام تماشای این فیلم در کنار شما نباشد بدون شک با شنیدن جمله ی «اونا اینجااااان!» نخواهید توانست جلوی جیغ کشیدن خود را بگیرید.

    ۷- تعقیب می کند

    فیلم ترسناک و تحسین شده «تعقیب می کند» (It Follows) از آن دسته فیلم های ترسناک است که داستانی جدید و هوشمندانه را بازگو می نماید که هیچ شباهتی با داستان های دیگر این ژانر ندارد. این فیلم با بن مایه های فراطبیعی و روانشناسانه در یک محیط حاشیه شهری، به جای خونریزی ها و کشتارهای فراوان، بیننده را با حس دلهره همیشگی و در کمین بودن سرنوشتی تلخ که از آن اطلاع دارید در ترس و وحشت فرو می برد. این فیلم داستان سه نوجوان را روایت می کند که می دانند چیزی، کسی، هویتی مرگبار در تعقیب آن هاست و دیر یا زود جان آن ها را خواهد گرفت. بعد از تماشای این فیلم دیگر با کوچک ترین صدای پایی در پشت سرتان بازگشته و با ترس نگاه خواهید کرد. این فیلم شما را به شک خواهد انداخت، با تماشایش عرق خواهید کرد و در نهایت صحنه های پایانی فیلم برای همیشه شما را همراهی خواهد نمود.

    ۸- بازی های مسخره

    تنها چیزی که می تواند ترسناک تر از متجاوزانی ماسک به صورت باشد که به زور وارد خانه شما شده اند، متجاوزان به عنفی است که بدون ماسک وارد خانه شما شده باشند و آن هم با دلایلی کاملاً مشخص و قابل درک و این دقیقاً همان چیزی است که فیلم «بازی های مسخره» (Funny Games) ساخته میشاییل هانکه را از همان ابتدا به یک فیلم ترسناک دلهره آور تبدیل می کند. اگر چه فیلم پایانی غیرمنتظره و پیام هایی جالب دارد اما تماشای آن در کنار چند نفر که به فیلم ترسناک علاقمند باشند باعث می شود که احساساتتان را کنار گذاشته و از زیبایی هنرمندانه داستان لذت ببرید.

    ۹- تعقیب گر

    فیلم های تریلر همواره قصد دارند با داستانی واقعی یا الهام از اتفاقی که در واقعیت رخ داده شما را تا مغز استخوان دچار ترس و وحشت کنند و در این میان هیچ فیلم ترسناکی را نمی توان با فیلم ترسناک کره ای «تعقیب گر» (The Chaser) ساخته سال ۲۰۰۸ مقایسه کرد که بر اساس زندگی واقعی یک قاتل سریالی به نام یو یونگ چول ساخته شده است. یک افسر پلیس سابق و هرزه که اکنون به کارهای خلاف روی آورده، کارهای غیر اخلاقی خود را برای مدت کوتاهی کنار گذاشته و برای یافتن بدهکارانی که مدت کوتاهی قبل از پرداخت بدهی های خود به او ناپدید می شوند به سراغ روش های قدیمی پلیسی خود می رود.

    در حالی که وی به شدت تحت فشار مالی قرار داشته و سرنخ های متعددی در اطراف او قرار دارد در می یابد که پای یک مشتری روان پریش و تشنه خون در میان است. این فیلم با ترکیب کردن تعلیق داستان قاتل های سریالی، مناظر نئو نوآر شهر سئول و اتفاقات خطرناکی که هر لحظه باید منتظر وقوع آنها باشید فضایی از هیچان، ترس و لذت را برای شما ایجاد خواهد کرد. با نزدیک شدن فیلم به دقایق پایانی داستان به یک نفر همراه نیاز خواهید داشت که همراه با شما از سر خشم بر سر کارگردان فیلم فریاد زده و نفری دیگر که سعی کند تپش قلب شما را در حد نرمال قرار دهد.

    ۱۰- رهایی

    در فیلم ترسناک و کلاسیک «رهایی» (Deliverance) با بازی جان وویت و برت رینولدز در دورانی که این دو بازیگرانی پرکار و مشهور بودند، یک سفر دوستانه در طول رودخانه با قایق به تلاشی جانکاه برای زنده ماندن تبدیل می شود. این فیلم نامزد دریافت چندین جایزه اسکار شد که نشان می دهد این فیلم از جهات مختلف فیلمی قابل توجه و قوی است. با این وجود صحنه های ترسناک فیلم چنان شما را در وحشت فرو می برند که بهتر است هنگام تماشای آن تنها نباشید.

    منبع: looper