برچسب: تجاوز

  • آِیا واقعا خودِ فرد آسیب‌دیده از تجاوز، هم مقصر است؟

    آِیا واقعا خودِ فرد آسیب‌دیده از تجاوز، هم مقصر است؟

    این مطلب نشان می‌دهد که چگونه جنبش «می‌تو» پس از مدتی دچار انحرافاتی شده و چگونه جریانات سیاسی این مسیر این جنبش را دچار دست‌انداز کردند، در واقع افراد و تعلقات سیاسی مسیر کلی جنبش را گا‌ها تغییر داده‌اند.

    برترین‌ها: این مطلب نشان می‌دهد که چگونه جنبش «می‌تو» پس از مدتی دچار انحرافاتی شده و چگونه جریانات سیاسی این مسیر این جنبش را دچار دست‌انداز کردند، در واقع افراد و تعلقات سیاسی مسیر کلی جنبش را گاها تغییر داده‌اند.

    آِیا واقعا خودِ فرد آسیب‌دیده از تجاوز، هم مقصر است؟

    «جیا تالنتینو» نویسنده مجله نیویورکر است. او در یادداشتی که در ارتباط با جنبش «می تو» (MeToo) نوشته، به خاطره خودش در مراجعه به پزشک اشاره می‌کند. پزشک متخصص، وقتی متوجه می‌شود که او یک روزنامه‌نگار است و در مورد ماجرا‌های «هاروی واینستاین» مطلب می‌نویسد، او را به باد پرسش می‌گیرد:

    «اصلا فرض کنیم واینستاین یک هیولا باشد. این افشاگری‌ها تا کجا قرار است ادامه پیدا کند؟ شما چه می‌خواهید؟ قرار است به کجا برسید؟ حالا اگر فردا یک نفر توی یک میهمانی به خانمی یک پیشنهاد بدهد باید همه جا بروند جار بزنند؟ آبروی مردم چه می‌شود؟ اصلا از کجا معلوم که دروغ نگویند؟ من خودم خیلی به حقوق زنان اعتقاد دارم، اما هرچیزی حدی دارد. مگر مجاری قانونی وجود ندارد؟ آیا مشکل اصلی جامعه ما این است؟ با این جنجال‌هایی که شما درست کرده‌اید افکار عمومی را منحرف می‌کنید و باعث می‌شوید ترامپ دوباره برنده شود.»

    من هم

    شاید این‌ها همان دغدغه‌هایی باشند که بسیاری از ما پیدا کرده‌ایم یا از دیگران شنیده‌ایم. هر بار که روایت جدیدی مطرح می‌شود، دوباره تمام این پرسش‌ها فهرست می‌شوند و البته هر بار چند تایی هم به فهرست قبلی اضافه می‌شوند؛ اما چه کسی باید به این پرسش‌ها پاسخ بدهد؟ مرور تاریخچه وقایع ممکن است بتواند در این مورد به ما کمک کند.

    در واقع، نخستین دغدغه‌هایی که به «می تو» ختم شد، ناظر بر مواجهه فرد آسیب‌دیده با خودش بود. این مساله، به ویژه در مورد زنانی که قربانی تجاوز شده‌اند بسیار جدی است. حرکت‌های مشابهی با شعار «تقصیر تو نبود» دقیقا بر همین وجه از مساله تاکید داشتند. این شعار‌ها احتمالا در نقطه مقابل انبوهی از آموزه‌ها و پیش‌زمینه‌های سنتی مطرح می‌شوند. باور‌هایی از جنس اینکه: «اگر شب بیرون نرفته بود؛ اگر بیشتر مراقب بود؛ اگر تنهایی به آنجا نمی‌رفت، اگر پوشش بهتری داشت». تمام این انتقادات فقط یک کارکرد دارند: قرار دادن قربانی در جایگاه متهم!

    جنبش «من تو»، اما خیلی زود وارد مراحل دیگری هم شد. سال ۲۰۱۵، «نیویورک تایمز» از تحقیقات پلیس در باب اتهامات آزارگری «هاروی واینستاین» خبر داد و جنجالی را آغاز کرد که تعداد شاکیان آن طی دو سال بعدی از مرز ۸۰ نفر گذشت. از سال ۲۰۱۷ موج روایت‌هایی که با هشتگ «می تو» منتشر می‌شدند اوج گرفت و به همین میزان جنس و کارکرد‌های متفاوتی پیدا کرد.

    آِیا واقعا خودِ فرد آسیب‌دیده از تجاوز، هم مقصر است؟

    کارها، اما به همین سادگی هم پیش نمی‌رفت. با گسترده‌تر شدن ابعاد روایت‌ها، خیلی زود مقاومت‌ها هم از راه رسید. واینستاین در برابر اتهاماتی که متوجه‌اش شد یک استراتژی تهاجمی اتخاذ کرد. او با امکانات مالی و رسانه‌ای گسترده‌ای که داشت علیه یک جنبش خودجوش و پراکنده، یک مقاومت متمرکز، حساب‌شده و در نتیجه قدرتمند به راه انداخت. خبرنگارانی را جذب کرد که حاضر بودند علیه آنچه «افراط‌گرایی فمنیستی» می‌خواندند مطلب بنویسند.

    انتشار روایت‌ها علیه «برت کاوانا»، قاضی جمهوری‌خواه، بهترین فرصت برای پیش کشیدن مساله «سیاسی‌بازی» بود. ۱۷سپتامبر ۲۰۱۸ «کندس اونز» (خبرنگار جمهوری‌خواه) در توییتی نوشت: «هر شخصی که نتواند اعتراف کند جنبش می‌تو کاملاً به یک سلاح سیاسی بدتر شده یا دروغگو است یا ترسو. هر کسی که واقعاً به قربانیان حمله جنسی اهمیت می‌دهد، باید با شدت و صراحت علیه آنچه دموکرات‌ها علیه کاوانا برپا کرده‌اند اعتراض کند.» دو روز بعد، «لیزا بوث» خبرنگار واشنگتن پست هم توییت کرد: «بزرگترین نگرانی من در مورد می‌تو این است که جامعه ما بیش از اندازه مردان را مقصر جلوه می‌دهد مگر اینکه بی‌گناهی خود را ثابت کنند. در دادگاه افکار عمومی دادرسی عادلانه‌ای برای متهم وجود ندارد.»

    این استدلال‌ها هم آشنا هستند. خود را دلسوز جنبش می‌دانند و نگران هستند که از مسیر اصلی خودش منحرف شود؛ اما کدام مسیر اصلی؟ این را گویا دقیقا کسانی باید تعیین کنند که اتفاقا از در مخالفت برآمده‌اند و‌ای بسا خود متهم هستند! آن‌ها به خود جرات می‌دهند که از جایگاه برتر جامعه را قضاوت کنند و به دیگران درس بدهند. آن‌ها به همه می‌گویند که چطور گزارش بنویسند، وارد چه حریم‌هایی نشوند، اولویت‌ها کدام هستند و حتی وقتی قرار است از شخصی‌ترین دردهایشان بنالند باید چطور رفتار کنند. این سرزنش‌کنندگان همیشگی روایت‌گران را بابت افراط‌کاری، نداشتن مدارک مستند و حتی نقض «اصل برائت» در مورد مردان سرزنش می‌کنند، اما همزمان با قاطعانه‌ترین لحن ممکن جنبش را یک «اسلحه و ابزار» سیاسی می‌خوانند و بدون آنکه برای چنین ادعا‌هایی خود را نیازمند شاهد و دلیل بدانند، هر ناظر مرددی را «ترسو یا دروغگو» می‌خوانند.

    آِیا واقعا خودِ فرد آسیب‌دیده از تجاوز، هم مقصر است؟

    «من نمی‌دانم چرا باید نسبت به تمامی ابعاد احتمالی چنین جنبش‌هایی پاسخ‌گو باشم؟ چرا حتی پزشک من احساس می‌کند که حق دارد مدام از من سوال بپرسد و من باید نسبت به تمامی مسائل سیاسی و حقوقی و اخلاقی پاسخگو باشم؟ چرا من باید بدانم که اگر یک نفر در یک میهمانی به زنی پیشنهاد بدهد چه حکمی دارد و ممکن است چه اتفاقی بیفتد؟»

    مشابه چنین رفتار‌هایی را در نسخه ایرانی روایت‌های «می‌تو» هم کاملا می‌توان سراغ گرفت. جایی که شکاف‌های سیاسی عمیق جامعه ایرانی، به یک سنگر جدید و اتفاقا مستحکم برای آزارگران بدل شده است. اگر در جامعه آمریکایی تنها دو جناح دموکرات و جمهوری‌خواه هستند که می‌توانند به صورت متقابل یکدیگر را متهم کنند، اینجا برچسب‌های سلطنت‌طلب، برانداز، مزدور سعودی، اصلاح‌طلب و… به وفور یافت می‌شوند و صف‌بندی‌های به مراتب جدی‌تری را هم تشکیل می‌دهند. حالا اتهامات بیشتری وجود دارد که راویان باید خود را از آن‌ها تبرئه کنند و فرصت بزرگ‌تری وجود دارد که بار دیگر جای شاکی و متهم عوض شود. به نظر می‌رسد یک جای کار هنوز یک ایراد اساسی دارد. ایرادی که به صورت مداوم احساس می‌شود، اما فقط در برخی لحظات خاص است که گویی به مرحله شهود می‌رسد و درک می‌شود.

    «جیانا تالنتینو»، جایی در مقاله خود در مواجهه با موج پرسش‌ها و انتقاد‌ها به ستوه می‌آید. او می‌گوید من نمی‌دانم چرا باید نسبت به تمامی ابعاد احتمالی چنین جنبش‌هایی پاسخ‌گو باشم؟ چرا حتی پزشک من احساس می‌کند که حق دارد مدام از من سوال بپرسد و من باید نسبت به تمامی مسائل سیاسی و حقوقی و اخلاقی پاسخگو باشم؟ چرا من باید بدانم که اگر یک نفر در یک میهمانی به زنی پیشنهاد بدهد چه حکمی دارد و ممکن است چه اتفاقی بیفتد؟ و چرا از میان تمامی شهروندان، اتفاقا این قربانیان هستند که باید مسؤولیت تمامی ابعاد و عواقب احتمالی یک مساله را به عهده بگیرند؟

    البته فراموش نمی‌کنیم که همه ما باید نسبت به رفتار‌های عمومی و جایگاه اجتماعی خود پاسخ‌گو و مسؤولیت‌پذیر باشیم؛ اما این مسؤولیت‌پذیری رابطه مستقیمی با امتیازات و منافعی دارد که ما از موقعیت اجتماعی به دست می‌آوریم. اگر اصراری وجود دارد که در باب تبعیض‌های سیستماتیک علیه زنان یا معانی جدید خشونت و آزار‌های جنسی به تمامی مردان هشدار داده شود، از این بابت است که همه آن‌ها، خواسته یا ناخواسته از پیامد‌های این تبعیض بهره‌مند می‌شوند؛ اما هیچ دلیلی وجود ندارد که تمامی زنان نسبت به افراط‌کاری‌های احتمالی دیگران پاسخ‌گو باشند، چرا که قطعا از این دست انحرافات شخصی بهره‌ای به باقی زنان نمی‌رسد.

    این نکته‌ای است که تا وقتی مغفول بماند آزارگر‌ها از آن سوءاستفاده می‌کنند. آن‌ها در شبکه دفاعی خود همواره تلاش خواهند کرد که با پررنگ کردن برخی پرخاش‌ها یا توهین‌های احتمالی، گناه همه را به گردن آزار دیده‌ها یا راویان و حامیان آن‌ها بیندازند و خود را در جایگاه یک قربانی مظلوم قرار دهند؛ در حالی که به صورت متقابل هیچ مسئولیتی در قبال انبوه حملات و تهمت‌هایی که غالبا خودشان علیه راویان سازمان‌دهی می‌کنند نمی‌پذیرند.

    آِیا واقعا خودِ فرد آسیب‌دیده از تجاوز، هم مقصر است؟

    واقعیت این است که جنبش‌های اجتماعی، حرکت‌های سازمان‌یافته حزبی نیستند که متولی یا اهداف و چهارچوب‌های مشخص داشته باشند. آن‌ها فقط به وجود می‌آیند، درست در لحظه‌ای که شاید هیچ کس تصوری از آن‌ها نداشته باشد؛ و شاید، توسط کسانی که هیچ قصدی برای چنین کاری ندارند. پژوهشگرانی بسیاری تلاش کرده‌اند چگونگی خیزش جنبش‌های اجتماعی را تحلیل و تدوین کنند؛ اما این تحلیل‌های پس از وقوع، نه عامل ایجاد چنین جنبش‌هایی خواهند بود و نه تعیین کننده مرز‌ها و حدود آن‌ها. گاهی یک روایت شخصی، یک خاطره، یک درد دل، یک گلایه یا یک اعتراض ساده به نحو شگفت‌انگیزی به یک موج عظیم بدل می‌شود، فقط به این دلیل که شمار قابل توجهی از مخاطبان، با آن احساس نزدیکی می‌کنند. حس یک جور تجربه مشترک، آن هم از نوعی که پیشتر روایت نشده، هرچند نیاز به آن را عمیقا احساس کرده‌اند.

    کتابخانه شلسینگر، وابسته به دانشگاه هاروارد، طی چند دهه گذشته تمرکز خود را به جمع‌آوری همین روایت‌های مربوط به فعالیت زنان معطوف کرده است. با گسترش جنبش «می تو»، طبیعتاً بخش بزرگی از تمرکز مسوولان این کتابخانه نیز بر ثبت و ضبط روایت‌ها قرار گرفته است. ایده این کار بسیار جالب و الهام‌بخش است: تمرکز بر ثبت و مشاهده آنچه در حال رخ دادن است؛ پیش از آنکه تصمیم بگیریم برای‌اش بخش‌نامه یا دستورالعمل‌های باید و نباید صادر کنیم.

    آِیا واقعا خودِ فرد آسیب‌دیده از تجاوز، هم مقصر است؟

    پرسش‌ها هنوز فراوان هستند. همچنان دشوار است که قاطعانه جواب بدهیم هدف از این جنبش جدید چیست؟ آیا قصد حمایت از زنان و احتمالا آزاردیده‌ها را دارد؟ یا می‌خواهد فراتر از مجاری قانونی، مجرمان و متهمان را مجازات کند؟ آیا تمرکز اصلی بر روی تغییر هنجار‌های اجتماعی است و یا قوانین و ساختار‌های حقوقی و قضایی؟ چطور باید روایت‌های این جنبش را راستی‌آزمایی کرد؟ و اساسا، چه رفتار‌هایی می‌تواند تجاوز یا آزار قلمداد شود؟ این یادداشت هم شاید هیچ کمکی به کسب پاسخ‌های احتمالی نکرده باشد. مساله شاید دقیقا همین باشد که ما پیش از قضاوت، ناظر، یا حتی ثبت کننده این حرکت گسترده باشیم. شاید، آیندگانی که منابع کتابخانه شلسینگر را مرور کنند و احتمالا مقاله «جیانا تالنتینو» را بخوانند قضاوت کنند:

    این جنبش، لحظه تحولی بود که گروهی می‌خواستند به گروه دیگر بگویند: این شما نیستید که همواره در جایگاه برتر و طلب‌کار قرار دارید و این ما نیستیم که همواره باید متهم و پاسخ‌گو باشیم.

  • آزار زنان تنها به کتک زدن و تنبیه‌های جسمی ختم نمی‌شود؛ خشونتی که بر “ضعیفه”ها می‌رود…

    آزار زنان تنها به کتک زدن و تنبیه‌های جسمی ختم نمی‌شود؛ خشونتی که بر “ضعیفه”ها می‌رود…

    خشونت علیه زنان همان خشونتی است که بر زن یا به اصطلاح رایج میان مردان “ضعیفه” اعمال می‌شود و هیچ‌گاه هیچ‌کس نمی‌فهمد این زنان از چه درد می‌کشند و چه می‌خواهند و یا چه رویاهایی در سر دارند…

    خشونت علیه زنان تنها به کتک زدن و تنبیه‌های جسمی ختم نمی‌شود بلکه کلمات توهین‌آمیز یا شک و بدبینی که در میان جماعت مردانه آن را خوش‌غیرتی می‌دانند همان خشونتی است که بر زن یا به اصطلاح رایج میان مردان “ضعیفه” اعمال می‌شود و هیچ‌گاه هیچ‌کس نمی‌فهمد این زنان از چه درد می‌کشند و چه می‌خواهند و یا چه رویاهایی در سر دارند…
    زنی که پایگاه‌های اجتماعی و اقتصادی خود را رها کرده و وارد پیوند زناشویی می‌شود در رویارویی با خشونت مرد، از ترک شدن و بی‌آبرویی و نابسامانی‌های اجتماعی و اقتصادی بعد از آن می‌ترسد و هنگامی که به این نتیجه می‌رسد که بدون مردش حمایت فرهنگی اجتماعی و اقتصادی نخواهد داشت به خود می‌قبولاند که زندگی او همین است و با خشونت می‌سازد!
    بخش اعظم جامعه را زنانی تشکیل داده اند که هیچ از خود و حقوقشان نمی دانند و زن خوب را در کدبانو بودن و شستن و رفتن و پختن و بچه داری می دانند و دلشان خوش است چه موجودات از خود گذشته پاکی هستند و بهشت زیر پای آنها است. در این شرایط حتی صحبت کردن از تجاوز و یا دیگر خشونت‌ها نوعی تابو به حساب می آید. روان شناسان می گویند مردانی که از کودکی شاهد کتک خوردن زنان در خانواده بوده اند در بزرگسالی بیشتر مرتکب خشونت علیه همسران و یا دختران خود می شوند.
    تجاوز در خانه و بی‌پناهی
    مریم دختر ۲۰ ساله‌ای است که در راهروهای خشن و سرد دادگاه با او روبرو شدم. وقتی پای صحبت‌هایش نشستم اینگونه ماجرای تجاوزهایی که از سوی ناپدری و برادر خوانده در حق این دختر و خواهرش شده بود را برایم تعریف کرد: “در هفت سالگی پدرم را از دست دادم. برای دختر ضعیفی مثل من پذیرش این موضوع خیلی سخت بود. هرچند پدرم آنقدرها با ما خوب و مهربان نبود و مادرم هم همیشه مورد آزار پدرم قرار می گرفت و فحش و ناسزا مثل نقل و نبات در دهان پدرم پر و خالی می‌شد…”
    مریم نیمچه لبخندی می‌زند و دوباره شروع می کند به صحبت کردن. “مادرم اینقدر گریه و ناله نفرین پدرم کرد تا اینکه او بیمار شد و بعد از گذراندن چند دوره بیماری فوت کرد. مادرم نمی‌توانست پول کافی دربیاورد اما باز هم بخور و نمیری بود که محتاج کسی نباشیم. بعد خانواده مادرم او را مجبور به ازدواج مجدد کردند. همسر مادرم مرد جا افتاده‌ای بود که از ازدواج اولش یک پسر داشت. چند ماه اول همه چیز خوب بود اما بعد از چند ماه در خفا بارها شنیدم که مادرم به خاطر ما آماج تحقیرها قرار می‌گیرد. بیشتر تحقیرها به این دلیل بود که چرا ما تلویزیون روشن می‌کنیم؟ و یا چرا از حمام استفاده می‌کنیم؟”
    دختر آهی می‌کشد و ادامه می‌دهد: “از طرف دیگر همه ما بزرگ شده بودیم و پسر ناپدری‌ام شروع به دست درازی به من و خواهرم کرد و هنگامی که با مقاومت من و خواهرم روبه‌رو می‌شد ما را کتک می‌زد و کار به خشونت می‌کشید. چه شب‌هایی که من و خواهرم به خاطر ترس از تجاوز شب‌ها نوبتی کشیک می‌دادیم. وقتی که بزرگ‌تر شدیم و دختران بالغی شدیم همه چیز فرق کرد، حالا ناپدری هم روش پسرش را به کار گرفته بود و مداوم در پی آزار جسمی و فیزیکی ما به دور از چشم مادر بود…”
    او توضیح داد: “بارها از مادرم خواستم که از این خانه برویم اما او معتقد بود بیرون از خانه برای سه زن جای امنی نیست و اما از طرفی چگونه می‌تواند طلاق بگیرد در حالی که ناپدری رضایت نمی‌داد. وقتی متوجه این قضیه شد یک روز که من و خواهرم خانه نبودیم مادرم را کتک زده و چشم و بدن او را سیاه و کبود کرد به طوری که از شدت ضربه چشمش باز نمی‌شد. با کمک همسایه‌ها با پلیس تماس گرفتم و مادرم را به پزشک قانونی فرستادند و بعد از آن مادرم در بیمارستان بستری شدپ حالا هم آمده‌ام دادگاه تا با کمک وکیل طلاق مادرم را از این مثلا مرد بگیریم…”

    واقعیت خشونت و ناهنجاری‌های خانگی
    محمدرضا گلستانی‌پور، کارشناس ارشد جامعه‌شناسی عنوان کرد: «تا بوده، خانه و در مجموع خانواده، محل امن و امنیت و جایگاه خوشبختی محسوب می‌شده و خانواده یکی از برجسته‌ترین دستاوردهای زندگی اجتماعی بشر بوده و تا به امروز هم جایگزینی برای آن پیدا نشده است. در قران کریم نیز در آیه ۲۱ سوره روم آمده است که: از نشانه‌های او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید که در کنار آنها آرامش یابید، و میان شما علاقه دوستی و مهر باطنی نهاد، همانا در این امر نشانه‌هایی است. این را می توان به عنوان دلیل وجودی تشکیل خانواده در نظر گرفت.»
    وی افزود: «از طرف دیگر، خشونت و ناهنجاری‌های خانگی نیز یک واقعیت غیر قابل کتمان است. خشونت خانگی قدمتی به عمر وجود بشر و تشکیل خانواده بر روی زمین دارد، در دوره‌هایی از تاریخ، زن و فرزندان عملا جزو اموال مرد محسوب شده و حتی قتل آن ها هم، تبعاتی برای مرد نداشته؛ اما در چند صد سال اخیر قوانینی به منظور محافظت از زنان و فرزندان در محیط جامعه و خانواده، تصویب شده است.»
    این پژوهشگر با اشاره به مصادیق بارز خشونت گفت: «خشونت یک نوع کج‌رفتاری به حساب می‌آید. کج رفتاری شامل انواع رفتارهای نابهنجار است. رفتار نرمال یا بهنجار، هر نوع رفتاری است که از هنجارها یا مقررات گروهی که رفتار مزبور در آن اتفاق می افتد تبعیت می‌کند. در مقابل کج رفتاری به هر نوع رفتاری اطلاق می‌شود که با هنجارها یا مقررات گروه هم‌نوایی نداشته باشد. گفتیم که رسالت و دلیل وجودی خانه و خانواده، داشتن امنیت فیزیکی در مرحله نخست و در مرحله بعد امنیت روانی است. و دوم اینکه خانواده محلی است که افراد می‌توانند در بستر آن به کمال و خوشبختی فکر کنند. حالا می‌بینیم که خشونت، علیه این هنجار و مقررات و دلیل وجودی خانواده است. پس می‌توانیم از خشونت به عنوان یک کج رفتاری یاد کنیم.»
    از خشونت در منزل تا خشونت در کف خیابان
    به عقیده این جامعه‌شناس می توان دسته‌بندی‌های مختلفی را درباره خشونت انجام داد. مثلا خشونت کلامی و یا غیر کلامی. خشونت در منزل، خشونت در محیط کار و یا خشونت در کف خیابان. خشونت علیه کودکان، خشونت علیه زنان و یا خشونت علیه مردان. خشونت روانی یا فیزیکی، جنسی یا اقتصادی. پس ببینید با توجه به انواع خشونت، مصادیق متعددی هم برای آن می توان متصور شد. حال هر گونه عمل خشونت آمیز (از انواعی که گفته شد) که بر پایه جنسیت باشد و بتواند منجر به آسیب فیزیکی(بدنی)،جنسی یا روانی زنان شود، خشونت علیه زنان محسوب می‌شود. طبق تحقیقات، می‌توان گفت در جامعه ما، خشونت ها و مشاجره‌های کلامی شایع ترین نوع خشونت علیه زنان است.
    بستر اجتماعی یا زمینه‌های روانی خشونت
    گلستانی‌پور در پاسخ به اینکه چه بسترهایی منجر به خشونت می‌شود، توضیح داد: «اصولا خشونت به این معنا است که فرد به صورت عمدی، یک رفتار تهاجمی فیزیکی و یا غیر فیزیکی را در مقابل فرد دیگری انجام می دهد. و یا در تعریف دیگری آمده خشونت یعنی صدمه‌ای که به شکل عمدی وارد شده باشد. حالا باید دید چه زمینه‌ها و عواملی باعث می‌شود فرد این رفتار تهاجمی را به قصد آسیب رساندن به دیگری از خودش نشان بدهد که به صورت تیتروار چند مورد را عنوان می کنم. احساسات غیر قابل کنترل، انگیزه قبلی، دشمنی یا کینه‌توزی طرفین، فعالیت بیش از حد ذهنی یا جسمی و خواب ناکافی و یا مصرف مواد مخدر همگی باعث پیش آمدن خشونت در رفتار یک فرد می‌شود. ولی ما نباید در سطح ماجرا بمانیم و فریب ظاهر این عوامل را بخوریم. تمام عواملی که نام برده شد، همگی نشات گرفته از یک سبک زندگی ناسالم است. چرا فرد باید قادر به کنترل احساسات خود نباشد؟ چون به بلوغ احساسی نرسیده است. چرا کینه توزی باید منجر به اعمال خشونت شود؟ چون فرد احترام به حقوق دیگران را یاد نگرفته است. چرا فرد باید مجبور به فعالیت ذهنی و یا جسمی زیاد شود؟ احتمالا برای امرار معاش. پس می بینیم که همه این ها بر می‌گردد به سبک زندگی و نحوه رشد شخصیت فرد.»
    وی با اشاره به عوامل اصلی بروز خشونت بیان کرد: «من عامل اصلی خشونت در رفتار افراد را نبود یک سبک زندگی سالم می دانم. ببینید فشار اقتصادی، امروز جامعه را به سمتی کشیده است که ما درگیر دغدغه تامین نیازهای اولیه خود نظیر خوراک، پوشاک و مسکن شده ایم. در چنین وضعیتی کجا می شود به مسئله آموزش و یا فرهنگ‌سازی و ایجاد یک محیط آرام روانی پرداخت؟ البته که بنده نمی خواهم تمام رفتارهای خشونت آمیز را به وضعیت بد اقتصادی خانواده ها تقلیل بدهم؛ لیکن امروز زمینه اصلی ایجاد رفتارهای خشونت آمیز چه در خانواده و چه در جامعه، تا حد زیادی همین وضعیت نابسامان اقتصادی است.»

    طیف سنی مواجه با خشونت خانگی
    این کارشناس ارشد جامعه‌شناسی در خصوص طیف سنی در معرض خطر مواجهه با خشونت گفت: «افراد در هر سنی در معرض خطر رفتارهای خشونت‌آمیز قرار دارند. منتها برخی دوره‌های سنی شدت این مواجهه بیشتر خواهد بود. مثلا در دختران مجرد، احتمال تجربه رفتارهای خشونت آمیز در دوره نوجوانی و اوایل دوره جوانی بیشتر از کودکی و جوانی است. چون در این دوره، دختر از شرایط سنی دوران کودکی فاصله گرفته و به دنبال استقلال است و از طرف دیگر هنوز وارد دوران جوانی نشده و خانواده چندان استقلال او را به رسمیت نمی‌شناسند. به همین دلیل احتمال پیش آمدن برخوردهای خشونت آمیز در این دوره بیشتر است.»
    محمدرضا گلستانی‌پور ادامه داد: «امّا در زنان متاهل، در هر سن و دوره‌ای احتمال تجربه رفتارهای خشونت‌آمیز وجود دارد. لیکن می‌توان گفت که در سال‌های نخست ازدواج این تجربه شدیدتر خواهد بود. به خاطر همین ما شاهد رشد روزافزاون طلاق در سال نخست همچنین پنج سال ابتدایی ازدواج‌ها هستیم. در سال‌های نخست به دلیل عدم شناخت و درک درست زوجین از همدیگر و از سوی دیگر عادت نداشتن به زندگی مشترک، باعث برخوردهای خشونت‌آمیز می‌شود. و از آنجایی که ما در یک جامعه مردسالار زندگی می‌کنیم، زنان این تجربه را بیشتر خواهند داشت. در مجموع می‌توان گفت رده سنی ۲۰ تا ۳۰ سال دوره‌ای است که بیشترین خطر روبرو شدن با رفتارهای خشونت‌آمیز در زنان وجود دارد.»
    منشا خشونت‌ها از کجاست؟
    وی در خصوص اینکه خشونت خانگی تا چه حد ناهنجاری اجتماعی محسوب می‌شود، به ایسنا گفت: «بسته به نوع خشونت می‌توان عامل انسانی آن را مشخص کرد. اگر خشونت کلامی -مثلا متلک انداختن- را در نظر بگیریم، تبعاً محیط اجتماع بیشتر از خانواده در معرض رفتارهای خشونت‌آمیز قرار می‌گیرد. و یا مثلاً خشونت جنسی را در نظر بگیریم، ممکن است خانه و محیط کار زمینه‌های ایجاد رفنارهای خشن جنسی را فراهم کنند. خشونت اقتصادی بیشتر از طرف خانواده علیه زنان اعمال می‌شود، پس اینکه خانواده یا اجتماع بیشتر موجب رفتارهای خشونت آمیز می شود، بستگی به نوع و شکل خشونت دارد.»
    این پژوهشگر عنوان کرد: «ببینید من می‌خواهم مسئله را فراتر از یک ناهنجاری، و در قالب یک آسیب اجتماعی ببینم. چرا چنین باوری دارم، به این دلیل که خشونت علیه زنان نتیجه و یا مسبب عوامل متعدد دیگری است. دلزدگی از زندگی زناشویی توسط مرد، ازدواج دوباره مرد، نبود درآمد کافی جهت امرار معاش خانواده، شایع شدن مصرف مواد مخدر میان مردان، فرار از ازدواج و انتخاب روابط خارج از عرف و کوتاه مدت، و… همه این‌ها می‌تواند موجبات خشونت علیه زنان را فراهم کند. سستی بنیاد خانواده، افت تحصیلی فرزندان، افزایش مشکلات در سلامت روان خانواده، افزایش نگرش منفی به ازدواج (به خصوص در میان فرزندان دختر)، افزایش طلاق و ناپایداری ازدواج، همه این‌ها نیز از نتایج خشونت علیه زنان است. پس، مسائلی که با محوریت خشونت علیه زنان وجود دارد، گستره زیادی از کج رفتاری ها و ناهنجاری ها را شامل می شود که در مجموع می‌توان گفت که اگر خشونت علیه زنان شدت بگیرد، ما با یک آسیب اجتماعی روبرو هستیم. چرا که طبق پژوهش‌های انجام شده، می توان گفت بیش از ۶۰ درصد زنان جامعه، در طول زندگی خود رفتارهای خشونت‌آمیز را تجربه می‌کنند که البته به عقیده من، این آمار همه واقعیت را هم بیان نمی‌کند که البته همین آمار هم نگرانی‌های جدی‌ و مهمی را مطرح می‌کند.»
    مراکز کمک به زنان آسیب دیده
    کارشناس ارشد جامعه‌شناسی در خصوص مراکزی که زنان آسیب‌دیده می توانند برای دریافت کمک به آن‌ها مراجعه کنند، توضیح داد: «سامانه ۱۲۳ و ۱۴۸۰ بهزیستی که اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی آن را پشتیبانی می کند. و به طور خاص تر، خانه های امن بهزیستی و دفاتر حمایت از حقوق زنان و کودکان. بر اساس قوانین سازمان بهزیستی در صورتی که زنی در معرض خطر قرار گیرد، محل و مکانی برای زندگی نداشته باشد و این موضوع برای کارشناسان بهزیستی محرز شود می‌تواند تا ۶ ماه در خانه امن اقامت کند. اما اگر شبکه حمایتی و خانواده داشته باشد، کارشناس بهزیستی در اولین فرصت با خانواده و فرد آزارگر تماس گرفته و با راهنمایی‌های درست و دقیق خواهان بازگشت به زندگی خانوادگی فرد می‌شوند و پس از آن روال خانواده‌درمانی و زوج‌درمانی آغاز می‌شود. این خانه های امن و مراکز مشاوره، مکان‌هایی هستند که به زنان آسیب دیده خدمات حمایتی ارائه می‌دهند.»

    قانون چقدر توانسته خشونت علیه زنان را کاهش بدهد؟
    گلستانی‌پور در پاسخ به اینکه قانون چقدر توانسته به زنان آسیب‌دیده کمک کند، عنوان کرد: «اینجا دو بحث مطرح می‌شود؛ یک بحث تاثیر قانون و قانون‌گذار و دیگری بحث آموزش و اخلاق مداری. اصولا باید بین این دو تعادل برقرار کرد. اگر قانون و قانون گذار به بهانه حفظ استحکام خانواده و در جهت حمایت از حقوق زنان، شروع به قانون گذاری‌های متعددی کند و بخواهد تمام یا بیشتر جنبه های اجتماعی زندگی را نیز با قوانین و ابزارهای کیفری پیش ببرد، نتیجه این می شود که خانواده ها باید مدام در مسیر خانه و دادگاه رفت و آمد داشته باشند و این می شود دخالت حداکثری دولت در زندگی مردم و زیاد شدن پرونده های جزایی. خب این می شود اهمیت آموزش و تربیت صحیح و اخلاق مداری. از طرف دیگر، اهمیت اخلاق و تربیت صحیح نباید بهانه ای بشود که ما برای حفط حقوق زنان خلا قانونی داشته باشیم. در ادامه خواهیم دید که با توجه به قوانین فعلی و لایحه صیانت کرامت و تامین امنیت بانوان، عملا تا حدود زیادی زنان در چتر حمایتی قانون قرار گرفته اند، تا جایی که در لایحه مذکور پا را فراتر گذاشته و حتی منجر به وضع قوانین حداکثری نیز شده است که چندان مطلوب به نظر نمی‌رسد.»
    وی خاطرنشان کرد: «مطابق آنچه در اصل ۲۱ قانون اساسی آمده، دولت موظف به تضمین حقوق زن در تمام جهات است. در همین راستا تامین همه جانبه حقوق زنان و ایجاد امنیت قضائی عادلانه برای آنان در بند ۱۴ اصل سوم قانون اساسی نیز مورد تاکید قرار گرفته است. در حالی‌که علاوه بر دولت قوه قضائیه نیز مطابق اصل ۱۵۶ قانون اساسی پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی زنان و افراد گردیده و مکلف به تعقیب و مجازات مجرمین و متعرضین به زنان و افراد شده است؛ بنابراین باید گفت که در صورت تعرض به امنیت زنان، آنان حق دارند در حداقل زمان ممکن و با نهایت سهولت به دستور ماده ۱۴ منشور حقوق شهروندی به مراجع و ماموران تامین کننده امنیت عمومی دسترسی داشته باشند.»
    این جامعه‌شناس با اشاره به اینکه مراجع و ماموران مذکور نیز باید بدون وقفه و تبعیض و متناسب با تعرض و تهدیدی که متوجه افراد شده به آنان خدمات قانونی ارائه دهند، گفت: «مطابق ماده ۹۱ منشور حقوق شهروندی این حق شهروندان است که از محیط زندگی عاری از آسیب‌های فردی و اجتماعی برخوردار باشند. همچنین مطابق ماده ۱۰۳ منشور حقوق شهروندی حق زنان در برخورداری از مشارکت و حضور در فضاها و مراکز عمومی مورد تاکید قرار گرفته؛ پس هر آنچه باعث شود این مشارکت و حضور در مراکز عمومی مورد خدشه و خلل واقع شود با واکنش قانون روبرو خواهد گردید. چه اینکه تعرض به حیثیت و تمامیت زنان در معابر و امکان عمومی می‌تواند سرخوردگی، انزوا و گوشه‌گیری آنان و ترس از حضور در اجتماع را در پی داشته باشد. ضمناً حق مصونیت زنان از تعرض گفتاری و رفتاری دیگران و نیز مصونیت از ناهنجاری‌های فرهنگی و اخلاقی و رفع آن‌ها در بندهای ۶۱ و ۶۳ منشور حقوق زنان شناسایی گردیده است.»
    به گفته محمدرضا گلستانی‌پور در همین راستا حمایت دیگر قانون‌گذار از زنان و کودکان به عنوان شهروندان جامعه، جرم انگاری و وضع مجازات برای کسانی است که برای آنان در معابر عمومی و خیابان‌ها مزاحمت ایجاد کرده و یا از طریق توهین و فحاشی موجب آزار و اذیت زنان و اطفال می‌گردند. این امر در ماده ۶۱۹ از کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۵ به شرح ذیل جرم انگاری گردیده است: “هر کس در اماکن عمومی یا معابر متعرض یا مزاحم اطفال یا زنان بشود یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت به آنان توهین نماید، به حبس از دو تا شش ماه و تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد.” از طرف دیگر ماده ۵۴ منشور حقوق شهروندی نیز بیان داشته، حق همه شهروندان به‌ ویژه زنان و کودکان است که از تعرض و خشونت گفتاری و رفتاری دیگران در تمام محیط های خانوادگی و اجتماعی مصون باشند و در صورت بروز هر نوع خشونت امکان دسترسی آسان به مکان های امن و نهادهای امدادی، درمانی و قضایی جهت احقاق حق خود را داشته باشند.
    این پژوهشگر در خصوص قوانین فعلی در حیطه تامین و حفظ امنیت زنان افزود: «پس می بینید همین قوانین فعلی نیز برای امنیت زنان چه در محیط خانه و چه در محیط اجتماع توجه زیادی قائل شده است. پس زنان باید بدانند که هم اکنون نیز به طور کامل مورد حمایت قانون قرار دارند؛ اما آیا این موضوع کفایت می کند؟ اینکه قوانینی وضع شده و روی کاغذ حمایت های فراوانی از زنان می شود، حقوق و امنیت زنان در جامعه تامین می شود؟ طبیعتا پاسخ منفی است. همین پرونده متجاوز زنجیره‌ای اخیر را ببینید، ده‌ها زن مورد تجاوز یک مرد قرار می گیرند و تعداد اندکی حاضر می شوند حضورا اعلام شکایت کنند و دنبال احقاق حق خود و مجازات مجرم باشند.»
    گلستانی‌پور خاطرنشان کرد: «در کشور ما بیشتر خشونت ها در مناطق روستایی دیده می شود چون زنان روستایی به دلیل نا آشنایی با حقوق خود به عنوان یک زن و یک انسان برای حفظ کانون خانواده و یا ترس از بی آبرویی و انگشت نما شدن تمام آزارها را تحمل می کنند.»
     

    منبع: ایسنا

  • تجاوز به پسر نوجوان در دوران قرنطینه همسر کرونایی!

    تجاوز به پسر نوجوان در دوران قرنطینه همسر کرونایی!

    تجاوز به پسر نوجوان در دوران قرنطینه همسر کرونایی!

    وقتی همسر مرد جوان به ‌دلیل ابتلا به کرونا قرنطینه شد، او پسر نوجوانی را ربود و قربانی نقشه شوم خود کرد.

    چندی قبل زنی به دادسرای جنایی تهران مراجعه کرد و گفت پسرش به دام مردی شیطان‌صفت گرفتار شده است.

    وی به بازپرس شعبه چهارم گفت: پسر ۱۵ساله ام در خیابان ظهیرالاسلام در حال گذر بود که ناگهان مردی موتورسوار سد راه او شده و به بهانه اینکه از آشنایان برادرم است او را سوار موتورش کرد و ربود.

    او با تهدید، پسرم را به خانه‌اش کشانده و او را مورد آزار و اذیت قرار داده است.

    تهدید به قتل

    با شکایت این زن، پرونده‌ای در دادسرای جنایی تهران تشکیل شد و گروهی از مأموران پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را در این پرونده آغاز کردند.

    در ادامه پسر نوجوان در اداره آگاهی تهران حاضر شد و جزئیات بیشتری از حادثه‌ای را که برایش رقم خورده بود، بازگو کرد.

    وی گفت: ۵ روزی بود که در یک مغازه الکترونیکی مشغول به ‌کار شده بودم. روز حادثه صاحبکارم از من خواست تا به لاله زار بروم و یک سیمکارت بخرم.

    من هم حرکت کردم به سمت لاله زار که در بین راه یک مرد موتورسوار سد راهم شد. او مدعی شد که از دوستان دایی‌ام است و به بهانه اینکه او با من کار دارد خواست تا سوار موتورش شوم و همراهش نزد دایی‌ام بروم.

    وی ادامه داد: دایی من در کار نصب هواکش است و هر ازگاهی همراه او می‌رفتم تا کمکش کنم.

    وقتی مرد موتورسوار هم گفت دوست دایی‌ام است تصور کردم که او را فرستاده تا برای نصب هواکش کمکش کنم.

    به همین دلیل ترک موتور مردی که تصور می‌کردم دوست دایی‌ام است نشستم غافل از اینکه او نقشه شومی در سر دارد.

    شاکی در ادامه گفت: او وارد کوچه‌ای حوالی میدان شهدا شد و بعد مقابل ساختمانی توقف کرد.

    به او مشکوک شدم و گفتم باید به دایی‌ام زنگ بزنم اما مرد موتورسوار چاقویی از جیبش بیرون آورد و مرا تهدید به قتل کرد.

    بعد از آن مرا به داخل ساختمان کشاند و در انباری با تهدید چاقو مرا مورد آزار و اذیت قرار داد.

    او حتی هرچه پول داشتم را دزدید و بعد رهایم کرد.

    وی ادامه داد: حدود ساعت ۱۶ مرا به داخل انباری برد و نیم ساعتی مرا گروگان گرفت.

    پس از آن اجازه داد تا فرار کنم و باز تهدید کرد که اگر به کسی حرفی بزنم و شکایت کنم مرا به قتل رسانده و جسدم را می‌سوزاند.

    من از ترسم تا چند روز به کسی حرفی نزدم اما به‌شدت دچار مشکلات روحی شده بودم تا اینکه مادرم آنقدر مرا سؤال و جواب کرد تا اینکه ناچار شدم راز این حادثه شوم را برایش فاش کنم.

    در جست و جوی متهم

    شاکی مشخصات مرد موتورسوار را در اختیار تیم تحقیق قرار داد. علاوه بر این چهره نگاری نیز با کمک شاکی انجام شد و در گام بعدی مأموران به همراه شاکی راهی محل حادثه شدند.

    پسر ۱۵ساله می‌گفت مرد موتور سوار کلاه به سر داشته و از کوچه پس کوچه‌های مختلف می‌رفته به همین دلیل آدرس دقیق خانه وی به درستی در حافظه‌اش نمانده است. با این حال مأموران با بررسی دوربین‌های مداربسته و راهنمایی‌های شاکی موفق شدند آدرس خانه‌ای را که متهم، نوجوان ۱۵ساله را در آنجا گروگان گرفته و تسلیم نیت شوم خود کرده بود شناسایی کنند.

    متهم، مستأجر طبقه دوم ساختمانی ۳طبقه بود که همسایه‌ها می‌گفتند چند روزی از وی خبری نیست.

    مرد جوان به همراه همسرش در طبقه دوم زندگی می‌کرد که ظاهرا پس از این حادثه ناپدید شده و دیگر به خانه مراجعه نکرده بودند.

    این درحالی بود که همسایه‌ها می‌گفتند متهم علاوه بر موتورسیکلت، یک خودروی پراید دارد اما اثری از موتور و ماشین در پارکینگ ساختمان نبود.

    از سوی دیگر مأموران در بررسی دوربین‌های مداربسته اطراف محل حادثه متوجه شدند که متهم شماره پلاک موتور و ماشینش را مخدوش کرده و متواری شده است.

    با این حال مشخصات متهم فراری و ماشینش با انجام استعلامات به‌دست آمده و در اختیار تمامی واحدهای گشتی قرار گرفت.

    درحالی‌که تحقیقات برای شناسایی سرنخی از گروگانگیر فراری ادامه داشت شاکی به همراه مادرش بار دیگر راهی اداره آگاهی تهران شد و گفت گروگانگیر تهدید کرده تا شکایت خود را پس بگیرند.

    مادر شاکی گفت: از وقتی شکایت کردیم مدام از سوی افرادی ناشناس تهدید شده‌ایم.

    ۲ مرد ناشناس به محل کار من مراجعه کردند و گفتند اگر شکایتتان را پس نگیرید و رضایت ندهید بلایی سرتان می‌آوریم.

    علاوه بر این به خانه برادرم نیز رفته‌اند و خودشان را خیر جا زده‌اند.

    وقتی برادرم در را به رویشان باز کرده تهدید کرده‌اند که اگر رضایت ندهیم جان من و پسرم را می‌گیرند.

    پایان فرار گروگانگیر

    جست و جو برای شناسایی و بازداشت گروگانگیری که تهدید می‌کرد ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل مأموران موفق شدند وی را شناسایی و دستگیر کنند.

    اگرچه او در بازجویی‌های اولیه منکر گروگانگیری و آزار و اذیت پسر نوجوان شد، اما در مواجهه حضوری با شاکی و وجود مدارک و شواهد لب به اعتراف گشود و به اجرای نقشه شوم اقرار کرد.

    وی گفت: شیطان درونم رخنه کرد و حالا به‌شدت پشیمانم.

    متهم ادامه داد: ۲۵روزی بود که همسرم مبتلا به کرونا شده و در خانه پدر و مادرش قرنطینه شده بود.

    من در خانه تنها بودم و روز حادثه سوار بر موتور شدم تا به محل کارم بروم.

    در بین راه چشمم افتاد به نوجوان ۱۵ساله و وسوسه‌های شیطان سراغم آمد.

    او را گروگان گرفتم و به انباری خانه‌ام کشاندم. اما پس از این اتفاق به‌شدت پشیمان شدم و می‌دانم کار درستی انجام نداده‌ام.

    متهم پس از اقرار به گروگانگیری و اجرای نقشه شوم با قرار قانونی بازداشت شد و تحقیقات از وی ادامه دارد.

     

    منبع: فرتاک

  • اولین تجاوز کرونایی در بخش قرنطینه بیمارستان

    اولین تجاوز کرونایی در بخش قرنطینه بیمارستان

     

    یک پرستار مصری در اقدامی عجیب به یک زن جوان بیمار بستری در بخش کرونایی یکی از بیمارستان‌های الجیزه تعرض کرد.
    به نوشته رسانه‌های مصری و به نقل از نیروهای امنیتی منطقه الدقی در الجیزه مصر، یک دانشجوی ۲۳ ساله که در دانشگاه‌های اسکاتلند تحصیل می‌کند زمانی که به دلیل ابتلا به ویروس کرونا در یک بیمارستان خصوصی در این شهر بستری بود مورد تعرض قرار گرفته است.
    رسانه‌های عربی خبر دادند این پرستار در مقابل بازخواست مسئولان و نیروهای امنیتی توجیه عجیبی برای این اقدام خود ارائه کرد.
    پرستار در بازجویی‌های صورت گرفته ادعا کرد تصور می‌کرده زن بستری‌شده یک خارجی است و رفتار او این زن را ناراحت نخواهد کرد.
  • رئیس پلیس تهران: “کیوان امام‌وردی” به ارتکاب جرم اعتراف کرد/ او مدعی ابتلا به “سادیسم” است

    رئیس پلیس تهران: “کیوان امام‌وردی” به ارتکاب جرم اعتراف کرد/ او مدعی ابتلا به “سادیسم” است

    5f4f37d58b9d2_2020-09-02_10-42

    رئیس پلیس تهران گفت: کیوان امام‌وردی به ارتکاب جرم اقرار کرده اما مدعی شده که مبتلا به سادیسم است.

    سردار حسین رحیمی درباره آخرین روند رسیدگی به پرونده کیوان امام‌وردی، گفت: تاکنون شاکیان زیادی در رابطه با این پرونده به پلیس مراجعه کرده‌اند و مراجعات شاکیان کماکان ادامه دارد و پرونده در دست رسیدگی است.
    رئیس پلیس تهران بزرگ ادامه داد: این متهم خودش نیز به جرم و تخلفش اقرار کرده اما مدعی شده که سادیسم دارد اما اینگونه نیست.
    رحیمی خاطرنشان کرد: پلیس امانتدار مردم است و به دنبال اثبات جرم رخ‌داده هستیم و افرادی که توسط این شخص مورد اذیت و آزار و تعرض قرار گرفته‌اند بدانند که نام و مشخصات آنها نزد پلیس محفوظ خواهد ماند.
     

    منبع: تسنیم

  • شکار دختران در اینستاگرام به بهانه انتخاب بازیگر

    شکار دختران در اینستاگرام به بهانه انتخاب بازیگر

    دو پسر شرور به بهانه انتخاب بازیگر برای فیلم‌های تبلیغاتی و برگزاری شوی لباس سه دختر جوان را ربوده و مورد آزار و اذیت قرار دادند.

    به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، سیزدهم بهمن امسال پرونده‌ای با موضوع آزار و اذیت خانمی ۲۵ ساله از شعبه دهم دادگاه کیفری یک تهران در اختیار کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت که در آن شاکی پرونده مدعی بود توسط ۲ سرنشین یک خودروی ۲۰۶ سفید رنگ مورد ضرب و شتم، تهدید و آزار و اذیت قرار گرفته است.
    تست بازیگری
    شاکی پرونده پس از حضور در اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: «حدود یک هفته پیش در اینستاگرام با فردی آشنا شدم که از من و تعدادی دیگر از خانم‌های جوان درخواست تست بازیگری و اجرای شوی لباس کرده بود.
    او ادامه داد: حدود یک هفته در خصوص شرایط و نحوه انجام تست بازیگری با این شخص از طریق فضای مجازی (اینستاگرام) در ارتباط  بودم تا اینکه روز سیزدهم بهمن از طریق پیامک به من اطلاع داده شد که ساعت ۸ شب راننده شرکت… به‌دنبال من خواهد آمد تا مرا برای انجام تست بازیگری به دفتر شرکت ببرد.
    زن جوان گفت: به این بهانه و ترفند بود که آدرس محل سکونتم را گرفتند؛ رأس ساعت ۸ شب یک ماشین ۲۰۶ سفید که مرد جوانی راننده‌اش بود به خانه ما در بزرگراه اشرفی اصفهانی مراجعه کرد. وقتی سوار خودرو ۲۰۶ شدم، راننده خودرو متن فیلمنامه‌ای را به من داد و خواست تا زمان رسیدن به شرکت آن را حفظ کنم و مدعی شد که بر اساس آن تست بازیگری گرفته خواهد شد. در محدوده بازار مبل یافت آباد بود که راننده خودرو به‌صورت تلفنی با شخصی تماس گرفت و مدعی شد که دفتر شرکت شلوغ است و قرار شده تا تست بازیگری در دفتر شماره ۲ شرکت انجام شود؛ دقایقی بعد نیز در مقابل یکی از مجتمع‌های فروش مبلمان در بازار یافت آباد فرد دیگری که خود را فیلمبردار معرفی کرد سوار ماشین شد.
    تعرض در خودرو
    شاکی جوان ادامه داد: او از راننده خواست تا به سمت دفتر شرکت در شهرری برود. هنوز مسافت زیادی نرفته بودیم که ناگهان خودرو ۲۰۶ به داخل باغ متروکه ای  رفت.
    او ادامه داد: خیلی ترسیده بودم؛ می‌خواستم از ماشین پیاده شوم اما در‌های ۲۰۶ از داخل باز نمی‌شد؛ مرد فیلمبردار ناگهان به سمت من حمله ور شد و در ادامه با توقف ماشین، راننده ۲۰۶ نیز به صندلی عقب خودرو آمد و با تهدید و ضرب و شتم مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند؛ پس از آن مرا در همان بیابان‌های تاریک از ماشین پیاده کرده و فرار کردند.
    دومین شکایت
    همزمان با آغاز رسیدگی به این شکایت پرونده مشابه دیگری نیز به اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ رسید که به همان شیوه و شگرد، دختری ۱۹ ساله مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود؛ در بررسی اظهارات این دختر خانم مشخص شد که در شب حادثه مادرش او را همراهی می‌کرده اما در ادامه سرنشینان ۲۰۶، در زمان پارک خودرو و پیاده شدن مادر این دختر از فرصت استفاده کرده و دختر جوان را ربودند. در جاده‌ای خاکی وی را مورد آزار و اذیت قرار دادند. با توجه به حساسیت هر ۲ پرونده، کارآگاهان اداره شانزدهم با اقدامات ویژه پلیسی و بررسی تصاویر به دست آمده از مراکز تجاری منطقه یافت آباد موفق به شناسایی خودرو ۲۰۶ سفید رنگ شدند. با شناسایی هویت مالک خودرو به محل سکونت وی در باقرشهر مراجعه کرده و در تحقیقات میدانی مشخص شد که مالک خودرو چند سالی است که فوت کرده و خانواده‌اش نیز محل سکونتشان را تغییر داده‌اند.
    دستگیری پسر ۲۰۶ سوار
    در ادامه کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که در حال حاضر خودرو در اختیار پسر وی بوده و با نشان دادن تصویر جواد ۲۱ ساله به دو دختر جوان بلافاصله او را شناسایی کردند. در ادامه مخفیگاه وی در منطقه باقرشهر شناسایی و سرانجام در بیست و ششم بهمن دستگیر شد؛ خودرو ۲۰۶ سفید رنگ نیز در مقابل محل سکونتش شناسایی، توقیف و در بازرسی از داخل خودرو یک عابربانک متعلق به یک خانم کشف شد.
    با دستگیری جواد وی چاره‌ای جز اعتراف نداشت و در همان ساعت اولیه دستگیری به آزار و اذیت ۲ شاکی پرونده اعتراف و یکی از دوستانش به‌نام حمید (۲۲ ساله) را معرفی کرد؛ حمید نیز در همان محدوده زندگی جواد در منطقه باقرشهر دستگیر و هر ۲ متهم به اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شدند.
    جواد پس از انتقال به اداره شانزدهم پلیس آگاهی، در خصوص نحوه شناسایی این دو دختر گفت: با گردش در فضای مجازی بویژه اینستاگرام، داخل صفحات شخصی خانم‌های جوانی می‌شدم که تصاویر شخصی خودشان را در آنجا بارگذاری کرده بودند؛ در ادامه از طریق دایرکت (Direct) برای آنها پیام فرستاده و خودم را مدیر یک شرکت فیلمسازی معرفی می‌کردم و بعد از جلب اعتماد آنها نقشه‌ام را با همدستی دوستم اجرا می‌کردم.
    سومین قربانی
    با پیدا شدن عابر بانک یک خانم در خودرو ۲۰۶ کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی موفق به شناسایی سومین شاکی پرونده در استان البرز شدند که وی نیز با مشاهده متهمان بلافاصله آنها را شناخت و گفت که به همین شیوه و شگرد از سوی آنها مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی – معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ- در این باره گفت: در حال حاضر پرونده متهمان، به اتهام «آزار و اذیت» و «آدم ربایی»، با صدور قرار قانونی از سوی مقام قضایی در اختیار اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دارند؛ از کسانی که با این شیوه و شگرد از سوی این دو متهم مورد آزار و اذیت قرار گرفتند دعوت می‌شود تا برای شناسایی متهمان و پیگیری شکایت‌های خود به نشانی اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ در خیابان وحدت اسلامی مراجعه کنند.

  • ترس از دست رفتن آبروی خانوادگی ؛ «به بابات نگو می‌کُشدت»

    ترس از دست رفتن آبروی خانوادگی ؛ «به بابات نگو می‌کُشدت»

    یکی از تهدیدهای آشنای متجاوزین به دختران جوان و حتی پسرها، بردن آبروست. اگر به کسی بگی آبروت رو می‌بریم. حفظ آبرو باعث می‎شود سکوت کنند و به هیچ کس نگویند.
    سکوت
    عصر ایران؛ مصطفی داننده- دختر ۱۵ ساله، یک سال تمام توسط شوهر عمه‌اش که احتمالا عمو خطابش می‌کرد مورد تجاوز قرار گرفته و سکوت کرده است. احتمالا او می‌ترسیده از آبروی خانواده، از رفتار تند احتمالی پدرش.
    «به بابات نگو می‌کشتت» جمله آشنایی برای برخی دخترهایی ایرانی است وقتی کار غیرمعمولی را انجام می‌دهند. بسیاری از خانواده‌های ایرانی به واسطه این سنت غلط که آبرو از همه چیز مهم‌تر از چشم خود را بر روی یک فاجعه می‌بندند و حتی حاضر هستند دختر و پسر خود را با شدیدترین مجازات‌ها روبرو کنند تا آبرویشان نرود.
    «آبرو» باعث شده است بحران‌های اجتماعی در ایران در گوشه پستو در صندوقی هزار قفل خورده باقی بماند. این حفظ آبرو تنها مخصوص خانواده‌های ایرانی نیست. دستگاه‌های حاکمیتی نیز سال‌هاست برای حفظ آبرو و خوب نشان دادن جامعه، چشم خود را بر روی آمارها بسته‌اند و می‌گویند همه چیز خوب است.
    یکی از تهدیدهای آشنای متجاوزین به دختران جوان و حتی پسرها، بردن آبروست. اگر به کسی بگی آبروت رو می‌بریم. حفظ آبرو باعث می‎شود سکوت کنند و به هیچ کس نگویند.
    بسیاری از متجاوزین با خیال راحت کارهای خود را می‌کنند چون مطمئن هستند، «حفظ آبرو» از آنها محافظت می‌کند.
    برخی از این تجاوزها سریالی است و هیچ کس از فرد متجاوز شکایت نمی‌کند چون یاد گرفته‌اند آبرو از همه چیز مهم‌تر است.
    تصور کنید یکی از کسانی که مورد تجاوز قرار گرفت، از فرد متجاوز شکایت می‌کرد شاید تجاوزهای دیگر صورت نمی‌گرفت.
    فرد متجاوز وقتی می‌بیند که تجاوز اول، دوم، سوم و هیچ خبری از شکایت نیست با اطمینان بیشتری دست به عمل شیطانی خود می‌زند.
    باید به خانواده‌ها آموزش داد، دختر و پسری که مورد تجاوز قرار می‌گیرند تقصیری ندارند. آنها به زور مورد تجاوز قرار گرفته‌اند و اولین کسی که با بحران روبرو است خود آنها هستند. خانواده‌ها نباید فکر کنند اگر به پلیس شکایت کنند، دیگر نمی‌توانند در اجتماع سربلند کنند.
    عدم شکایت آنها باعث می‌شود، متجاوزین حریص تر شوند و هر روز شاهد خبرهای زشت تجاوز باشیم. زن، کودک و پسر درگیر بحران تجاوز هستند.
    پدرها باید به گونه‌ای رفتار کنند که فرزندان آنها را اولین و مهم‌ترین پناه‌گاه خود بدانند نه اینکه از مطرح کردن مشکلات خود وحشت داشته باشند.
    صداوسیما و رسانه‌ها می‌توانند کمک بزرگی برای مبارزه با فرهنگ غلط «سکوت برای حفظ آبرو» باشند. به طور مثال به تلویزیون پیشنهاد می‌کنم فیلم سینمایی « هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» را پخش کنند. همین یک فیلم می‌تواند کمک بزرگی به خانواده‌ها برای مواجه با این موضوع باشد.
    بیاییم به جنگ این شیطان صفت‌ها برویم. باور کنید سکوت ما برای حفظ آبرو بزرگ ترین کمک به این متجاوزین است.