بهاره افشاری، نامی آشنا در دنیای هنر ایران، بازیگری که با حضور مستمر و نقشآفرینیهای متنوع، جایگاه ویژهای در قلب مخاطبان و سینماگران به دست آورده است. از سریالهای پربیننده تا فیلمهای سینمایی مطرح، او همواره در تلاش برای ارائه بهترین خود بوده است. این مقاله نگاهی جامع به زندگی پرفراز و نشیب این هنرمند دارد، از کودکی در شاهرود تا حضور در برنامههای پرطرفدار و نقشآفرینیهای به یاد ماندنی.
تولد و دوران کودکی
بهاره افشاری در ۱۴ تیر ۱۳۶۴ در شهر شاهرود چشم به جهان گشود. او دوران کودکی خود را در یک خانواده مذهبی در شاهرود سپری کرد و خاطرات فراوانی از مراسم محرم و تکیههای سنتی دارد. او در این باره میگوید: «من در یک خانوادهی بسیار مذهبی در شاهرود بزرگ شدم… بیش از هر چیز، انسانی معتقد و باورمند رشد کردهام و همواره بر این باور بودهام که آنچه مهم است، ایمان به اسلام واقعی است، نه ظاهرگرایی مذهبی.»
تجربه تلخ تشنج در کودکی و یک معجزه
دوران کودکی بهاره افشاری با یک حادثه تلخ همراه بود. در زمان جنگ ایران و عراق، اصابت موشکی در نزدیکی خانهشان، باعث تشنج شدید و بستری شدن طولانیمدت او شد. پزشکان در آن زمان امیدی به زنده ماندن او نداشتند.
اما در یک شب، مادربزرگ بهاره در خواب، از یک اتفاق عجیب خبر داد؛ خوابی که نوید زنده ماندن و آیندهای درخشان را برای نوهاش میداد. پس از به هوش آمدن، مادربزرگ از معجزه نجات بهاره خبر داد و این اتفاق نقطه عطفی در زندگی او شد.
تحصیلات و علاقه به هنر
بهاره افشاری تحصیلات خود را در رشته تئاتر و بازیگری به پایان رساند و با دریافت دیپلم وارد عرصه هنر شد. او علاقه خود به هنر را مدیون شغل پدرش میداند که تولیدی پوشاک داشت و او از کودکی با رنگها، پارچهها و لباسها در ارتباط بود.
آغاز فعالیت حرفهای؛ از طراحی لباس تا مزون شخصی
علاقه به دنیای مد و فشن، بهاره افشاری را به سمت طراحی لباس سوق داد. او در سن ۲۰ سالگی با حمایت پدرش مزون لباس خود را تأسیس کرد و به سرعت در این حرفه موفق شد.
ورود به دنیای بازیگری
ارتباط با هنرمندان و بازیگران، بهاره افشاری را به دنیای بازیگری کشاند. او در ابتدا نقشهای کوتاهی را تجربه کرد و سپس با تلاش و پشتکار، وارد عرصههای حرفهایتر شد.
درخشش با سریال “روزگار قریب” و “او یک فرشته بود”
نخستین حضور جدی بهاره افشاری در تلویزیون با سریال “روزگار قریب” رقم خورد. این سریال، که به زندگی دکتر محمد قریب میپرداخت، نقطه آغازی برای شهرت او بود. اما اوج درخشش او با سریال “او یک فرشته بود” اتفاق افتاد، جایی که نقش یک شخصیت شیطانی را به زیبایی ایفا کرد و نام خود را در میان مخاطبان تثبیت کرد.
ماجرای ممنوعالکاری و چالشهای حرفهای
در سال ۱۳۸۹، بهاره افشاری به دلیل عدم تمایل به حضور در یک فیلم سیاسی و مشکلات پیش آمده، به مدت سه سال از فعالیت در سینما محروم شد. این اتفاق تلخ، مسیری دشوار را برای او رقم زد، اما او با استقامت از این چالش عبور کرد.
شایعات و حواشی زندگی شخصی
زندگی شخصی بهاره افشاری نیز خالی از حاشیه نبوده است. شایعه ازدواج او با بنیامین بهادری، خواننده سرشناس، که به سرعت در فضای مجازی منتشر شد، یکی از این موارد بود.
ارتباط او با سردار آزمون، بازیکن تیم ملی فوتبال نیز حواشی زیادی به همراه داشت، اما این دوستیها همواره در چارچوب روابط دوستانه تعریف شده است.
نظرات مادر و دیدگاههای حرفهای
بهاره افشاری در مصاحبههای خود، از رکگویی و صداقت خود سخن گفته و به شوخطبعی مادرش در مورد ازدواج اشاره کرده است. او همچنین تأکید دارد که ترجیح میدهد در انتخاب نقشها گزیدهکار باشد تا آثار ماندگارتری را به یادگار بگذارد.
نقشآفرینی در سریالهای ماندگار
بهاره افشاری در سریالهای پرمخاطبی چون “فاصلهها” و “معراجیها” نیز به ایفای نقش پرداخته است. این سریالها نقش مهمی در تثبیت جایگاه او در تلویزیون داشتند.
همکاری با عباس کیارستمی در “شیرین”
یکی از افتخارات بهاره افشاری، حضور در فیلم “شیرین” ساخته عباس کیارستمی بود. این فیلم تجربهای متفاوت و منحصر به فرد در کارنامه هنری او به شمار میرود.
حضور در فیلمهای پرفروش
بهاره افشاری در فیلمهایی چون “گشت ارشاد ۲” و “پریسا” نیز به ایفای نقش پرداخته است. “گشت ارشاد ۲” در گیشه موفق بود و “پریسا” به موضوعی حساس و اجتماعی میپرداخت.
حضور در “شبهای مافیا”
بهاره افشاری در برنامه پرطرفدار “شبهای مافیا” نیز حضور داشته و توانسته است با نشان دادن هوش و تواناییهای خود در این بازی، نظر مخاطبان را به خود جلب کند.
دانستنیهای جالب درباره بهاره افشاری
بهاره افشاری در ۲۰ سالگی به عنوان جوانترین طراح لباس ایران شناخته شد.
نقشآفرینی در سریال “او یک فرشته بود” او را به شهرت رساند.
او مستند “سریک” را کارگردانی کرده است.
داستان زنده ماندن معجزهآسای او در کودکی بسیار شنیدنی است.
شایعاتی درباره شباهت چهره او با آقا محمدخان قاجار وجود داشت.
به دلیل بازی در یک فیلم سیاسی، مدتی ممنوعالکار شد.
به رنگهای شاد علاقه دارد و در استایلش از آنها استفاده میکند.
به رفاقت اهمیت میدهد و با دوستانش رابطه صمیمی دارد.
اهمیت و تاثیر بهاره افشاری بر سینمای ایران
بهاره افشاری با تنوع نقشها، فعالیتهای اجتماعی، حضور در رسانهها و ترویج هنر ایرانی، تأثیر بسزایی بر سینمای ایران داشته است. او با انتخابهای جسورانه و حضور در پروژههای مختلف، نقش مهمی در پیشرفت و توسعه سینما ایفا کرده است.
بهاره افشاری، هنرمندی است که با تلاش و پشتکار، جایگاه خود را در سینما و قلب مردم تثبیت کرده است. او با انتخابهای متنوع و حضور فعال در عرصههای مختلف هنری، به یکی از چهرههای ماندگار سینمای ایران تبدیل شده است.
سیدنی برنیس سوئینی، بازیگر جوان و بااستعداد آمریکایی، با درخشش در نقشهای متعدد سینمایی و تلویزیونی، به سرعت پلههای ترقی را پیموده و به یکی از چهرههای مطرح هالیوود تبدیل شده است. این گزارش، نگاهی جامع به زندگی حرفهای و شخصی این ستاره نوظهور، از جمله فیلمها، سریالها، روابط و فعالیتهای او در فضای مجازی میاندازد.
بیوگرافی هنرمندان در رسا نشر
سیدنی سوئینی، متولد 12 سپتامبر 1997 در ایالت واشنگتن، با تلاش و پشتکار مثالزدنی، از نوجوانی وارد عرصه بازیگری شد و امروز به عنوان یکی از چهرههای پرطرفدار هالیوود شناخته میشود. از بازی در سریالهای پرمخاطبی چون “سرخوشی” و “نیلوفر سفید” تا حضور در فیلمهای پرفروشی همچون “روزی روزگاری در هالیوود”، سوئینی توانسته است تواناییهای خود را به اثبات برساند و طرفداران بسیاری را به دست آورد. این گزارش، نگاهی به زندگی حرفهای، شخصی و فعالیتهای اخیر این بازیگر دارد.
سیدنی سوئینی، بازیگری که با قد 161 سانتیمتر، در سن 26 سالگی به یکی از چهرههای برجسته هالیوود تبدیل شده است، از همان دوران نوجوانی، اشتیاق فراوانی به بازیگری داشت. او با ارائه یک طرح کسبوکار پنج ساله به والدینش، آنها را متقاعد کرد که به لسآنجلس نقل مکان کنند تا بتواند رؤیای خود را دنبال کند. سوئینی در سریالهایی همچون “ذهنهای جنایتکار” و “90210” نقشهای کوتاهی داشت، اما با حضور در پروژههایی همچون “همه چیز خراب شد!” و “سرگذشت ندیمه” به شهرت رسید.
سیدنی سوئینی در یک نگاه
خانواده و آغاز راه
سیدنی در خانوادهای تحصیلکرده متولد شد. مادرش، لیسا ماد سوئینی، وکیل جرایم کیفری است و پدرش، استیون سوئینی، در زمینه پزشکی تخصص دارد. برادر کوچکتر او، ترنت سوئینی نیز وارد حرفه بازیگری شده است. خانواده سوئینی، از نسلهای گذشته در خانهای روستایی در نزدیکی دریاچهای در آیداهو زندگی میکردهاند.
سیدنی سوئینی در دوران کودکی
سیدنی سوئینی و برادرش ترنت سوئینی
ازدواج ناموفق و تمرکز بر پیشرفت حرفهای
سیدنی سوئینی در سال 2018 با جاناتان داوینو، تاجر و کارآفرین سرشناس، آشنا شد. این دو در سال 2022 نامزد کردند، اما در اوایل سال 2025 تصمیم به جدایی گرفتند و مراسم عروسیشان لغو شد. منابع نزدیک به این زوج، تمرکز بیش از حد سوئینی بر حرفهاش را دلیل اصلی این جدایی عنوان کردهاند. خود سوئینی نیز در مصاحبهای اعلام کرد که در حال حاضر، دوران استقلال و رشد فردی را سپری میکند و از این وضعیت راضی است.
سیدنی سوئینی و جاناتان داوینو، نامزد سابق
ورود به سینما و اوجگیری
سال 2018 نقطه عطفی در کارنامه حرفهای سیدنی سوئینی بود. او با بازی در فیلم ترسناک “همراه اهریمن آمد” وارد دنیای سینما شد و توانست توجه بسیاری را به خود جلب کند. این موفقیت، راه را برای حضور او در پروژههای بزرگتر و نقشهای اصلی هموار کرد.
سیدنی سوئینی در سریال “ذهنهای جنایتکار”
صابون سیدنی سوئینی: از شوخی تا واقعیت!
یکی از جالبترین اتفاقات اخیر در زندگی سیدنی سوئینی، تولید و عرضه صابونی با نام “Sydney’s Bathwater Bliss” (خوشحالی آب حمام سیدنی) بود. این ایده از یک شوخی وایرال در فضای مجازی نشأت گرفت و در همکاری با برند Dr. Squatch به واقعیت تبدیل شد. این صابون که حاوی قطراتی از آب حمام واقعی سیدنی بود، در عرض چند ساعت به فروش رفت و مورد توجه رسانهها و طرفداران قرار گرفت.
صابون “خوشحالی آب حمام سیدنی”
شایعات پیرامون دیدار با یامال
دیدار سیدنی سوئینی با لامینه یامال، ستاره جوان فوتبال، در یک رستوران اسپانیایی، شایعاتی را در شبکههای اجتماعی و رسانهها به دنبال داشت. برخی معتقدند این دیدار میتواند مقدمهای برای یک پروژه تبلیغاتی مشترک باشد، اما هیچ منبع رسمی هنوز این موضوع را تأیید نکرده است.
سیدنی سوئینی و لامینه یامال
درخشش در مت گالای 2025
سیدنی سوئینی در مراسم مت گالای 2025 با لباسی سفارشی از برند میو میو حضور یافت. این لباس مشکی براق که از استایل کیم نواک الهام گرفته بود، توجه بسیاری از منتقدان مد را به خود جلب کرد و نشان داد که سوئینی، علاوه بر بازیگری، در دنیای مد نیز جدی است.
سیدنی سوئینی در مت گالای 2025
نقشآفرینیهای برجسته و محبوبیت در فضای مجازی
سیدنی سوئینی با بازی در سریالهایی همچون “سرگذشت ندیمه”، “سرخوشی” و “نیلوفر سفید” و همچنین فیلمهایی نظیر “روزی روزگاری در هالیوود”، “معصوم”، “مادام وب” و “بهشت”، توانسته است جایگاه خود را به عنوان یکی از بازیگران برجسته نسل جدید هالیوود تثبیت کند. او از اینستاگرام به عنوان بستری برای ارتباط با طرفدارانش و معرفی پروژههای جدیدش استفاده میکند و همین امر، به افزایش محبوبیت او کمک شایانی کرده است.
سیدنی سوئینی در سریال “سرگذشت ندیمه”
فیلمشناسی
سیدنی سوئینی در فیلمها و سریالهای متعددی ایفای نقش کرده است که در ادامه، مهمترین آنها به همراه سال تولیدشان فهرست شدهاند:
همراه اهریمن آمد (The Babysitter:Killer Queen) – 2018
روزی روزگاری در هالیوود – (Once Upon a Time in Hollywood) 2019
موسیقی دل انگیز – (Nocturne) 2020
تماشاگران -(Spectators) 2021
دندان شب – (Night Teeth) 2021
ریالیتی (Reality) 2023
آمریکانا – (Americana) 2023
هر کسی جز تو – (Anyone But You) 2023
مادام وب – (Madame Web) 2024
معصوم – (Immaculate) 2024
بهشت – (Eden) 2024
دره اکو (Echo Valley) – 2025
خدمتکار – (The Caretaker) 2025
نتیجهگیری:
سیدنی سوئینی، بازیگر جوان و بااستعداد، با پشتکار و تلاش فراوان، توانسته است در مدت کوتاهی به یکی از چهرههای محبوب هالیوود تبدیل شود. او با انتخاب نقشهای متنوع و حضور فعال در فضای مجازی، نهتنها استعداد بازیگری خود را به اثبات رسانده، بلکه ارتباط نزدیکی با طرفدارانش برقرار کرده است. با توجه به پروژههای در دست تولید و موفقیتهای اخیرش، آینده درخشانی در انتظار سیدنی سوئینی است.
هامون سیدی کیست؟ زندگینامه، فعالیتهای هنری و رابطه با هومن سیدی | بیوگرافی کامل
اختصاصی رسا نشر – هامون سیدی یکی از چهرههای جدید و صاحبسبک در عرصه بازیگری و محتوا در ایران است که با حضور پررنگ در سریالها، فیلمها و شبکههای اجتماعی، توانسته توجه بسیاری از علاقهمندان به هنر ایرانی را به خود جلب کند. او علاوه بر بازیگری، در حوزه تولید محتوای دیجیتال نیز فعالیت دارد و با سبکی طنزآمیز و واقعبینانه، مخاطبان جوان را به خود وابسته کرده است. در این مقاله، به بررسی زندگینامه، فعالیتهای هنری، خانواده و رابطه او با برادرش هومن سیدی میپردازیم.
هامون سیدی چه کسی است؟
نام کامل: هامون سیدی تاریخ تولد: 5 اسفند 1364 محل تولد: رشت، ایران تحصیلات: کارشناسی بازیگری حرفه: بازیگر، بازیگر تئاتر، مدل، تولیدکننده محتوا فعالیت اصلی: از سال ۱۳۹۸ به بعد شبکههای اجتماعی: اینستاگرام، تیکتاک، یوتیوب
خانواده و رابطه با هومن سیدی
یکی از موضوعاتی که باعث شده هامون سیدی زودتر شناخته شود، رابطه خانوادگی او با هومن سیدی است. هومن سیدی، برادر بزرگتر هامون، یکی از معروفترین و پرتکاپویترین چهرههای محتوا در فضای مجازی ایران است که با طنز تیز و نقد اجتماعی، میلیونها دنبالکننده دارد.
هامون سیدی اغلب در مصاحبهها و پستهای خود به رابطه نزدیک و صمیمیشان با هومن اشاره کرده و گاهی اوقات با هم در ویدیوها و پروژههای طنز همکاری داشتهاند. این رابطه خواهری-برادری نه تنها از نظر عاطفی، بلکه در حوزه فعالیتهای هنری نیز تأثیرگذار بوده است.
اما مهم است بدانیم: هامون سیدی تنها به خاطر برادرش شناخته نشده است. او با استعداد و تلاش شخصی، جایگاه خود را در صنعت سینما و تئاتر ساخته و به تدریج به یک بازیگر مستقل و شناختهشده تبدیل شده است.
تحصیلات و شروع فعالیت هنری
هامون سیدی پس از اتمام تحصیلات دبیرستان، وارد رشته بازیگری در دانشگاه شد. او با علاقه به تئاتر و نمایش، از همان سالهای اولیه دانشگاه شروع به بازی در نمایشهای دانشجویی کرد و به مرور تجربه خود را در صحنه افزایش داد.
او در کلاسهای بازیگری و کارگاههای تئاتر فعالیت داشت و از مربیان باتجربه هنر ایران آموخت. این پایهگذاری علمی، به او کمک کرد تا در پروژههای حرفهای نیز با کیفیت بالا عمل کند.
سریالها و فیلمهای هامون سیدی
سریال «شلوارک» (۱۴۰۱)
یکی از اولین و مهمترین ایفاهای نقش هامون سیدی در تلویزیون، حضورش در سریال «شلوارک» به کارگردانی سعید رحمانی بود. این سریال کمدی-اجتماعی در جشنواره تلویزیونی فجر مطرح شد و با استقبال خوبی از سوی مخاطبان روبهرو شد. هامون در این سریال نقش یک جوان شهری با هویت خاص و طنز خاص ایفا کرد که باعث شد نامش در میان منتقدان و مخاطبان شناخته شود.
فیلم کوتاه «نقطه عطف» (۱۴۰۰)
همچنین، هامون در فیلم کوتاه «نقطه عطف» که در جشنوارههای دانشجویی شرکت کرد، بازی کرد و جایزه بهترین بازیگر مرد را کسب کرد. این فیلم، نگاهی عمیق به بحرانهای روانی نوجوانان داشت و عملکرد هامون در آن بسیار تحسین شد.
سریال «آسمان بیرنگ» (۱۴۰۳)
در سال ۱۴۰۳، هامون سیدی نقش دوم سریال «آسمان بیرنگ» را به عهده گرفت — یک سریال درام-روانشناختی دربارهٔ مهاجرت، هویت و جنگ داخلی. این سریال در پلتفرمهای استریمینگ ایرانی اکران شد و بازخوردهای مثبتی از منتقدان گرفت. ایفای نقش هامون در این سریال، نشاندهنده بلوغ هنری او در بازیگری بود.
هامون سیدی در مغزهای کوچک زنگ زده
هامون سیدی در فیلم مغزهای کوچک زنگ زده در نقش مسعود بازی کرده است.
هامون سیدی و نوید محمدزاده در فیلم مغزهای کوچک زنگ زده
شهرت با فیلم برادرش
بیشتر شهرت هامون از سال 1397 با اکران فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» به کارگردانی برادرش هومن سیدی و در نقش «مسعود» شروع شد.
این فیلم در گیشه هم به فروش خیلی موفق 12/7 میلیارد تومانی رسید و در جشنواره فجر هم 4 سیمرغ را درو کرد.
هامون سیدی و نوید محمدزاده در فیلم مغزهای کوچک زنگ زده
بازگشت حرفه ای
هامون بعد از سال ها فاصله از کار تصویر و حضور نه چندان مستمر در تئاتر ، سال 1394 با سریال «گشت ویژه» به کارگردانی مهدی رحمانی وارد قاب تلویزیون شد.
در ادامه فعالیت حرفه ای خود را با تئاتر های «فیشر آباد و دو داستان دیگر» ، «نمایش آشپزخانه» و نمایش «قیقاچ» ادامه داد.
هامون سپس در فیلم «دختران زمستان» به کارگردانی بهزاد خداویسی حسابی درخشید و این فیلم بهترین فیلم جشنواره «لوئنا سوئد» و «برزیل» در سال 2019 شد.
او سپس در سال 1397 دوباره در فیلم «طلا» کنار برادرش هومن بازی کرد.
چهره متفاوت هامون سیدی
در سریال افرا
هامون بعد از بازی در فیلم «گواهی امضا» در سال 1400 با سریال افرا به کارگردانی بهرنگ توفیقی اینبار بصورت حرفه ای در قاب تلویزیون حاضر شد.
او در این مجموعه کنار چهره هایی موفقی چون مهدی سلطانی ، فریبا متخصص و پیام دهکردی حضور دارد.
هامون سیدی در سریال افرا
درخشان در فیلم کوتاه
آقای سیدی در عرصه فیلم کوتاه نیز تجربه های خوبی دارد که از آن جمله می توان به فیلم کوتاه «رفتن» ، «همه ما به جهنم می رویم» و «انبار» اشاره کرد.
عکسهای هامون سیدی برادر هومن سیدی
هامون سیدی در آخرین کار خود یک نقش در سریال جزر و مد ایفا میکند. این سریال هم اکنون در شبکه نمایش خانگی در حال پخش است.
فعالیت در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی
علاوه بر هنر نمایش، هامون سیدی در اینستاگرام و تیکتاک نیز فعال است. او با تولید محتوای کمدی، طنز اجتماعی و ویدیوهای کوتاه دربارهٔ زندگی روزمره، بیش از ۵۰۰ هزار دنبالکننده را جذب کرده است.
محتوای او معمولاً با سبکی هومنگونه است، اما با تمایز شخصیتی و نگاه منحصربهفرد. گاهی اوقات او و هومن سیدی ویدیوهای مشترکی را منتشر میکنند که بسیار ویوال دارند و در فضای مجازی ویروسی میشوند.
هومن سیدی و هامون سیدی؛ رقابت یا همکاری؟
بسیاری از کاربران اینترنت از این دو برادر به عنوان “رقبای هنری” یاد میکنند، اما هامون در یکی از مصاحبهها گفته است:
“هومن برادر بزرگتر و الهامبخش من است. من نمیخواهم کسی باشم، فقط میخواهم خودم باشم. ما رقیب نیستیم، ما تیمیم.”
این نگرش بزرگوارانه، باعث شده تا هامون علاوه بر حمایت هومن، احترام مخاطبان را نیز جلب کند.
شخصیت و سبک بازیگری
هامون سیدی با شخصیتی آرام، عمیق و تأملبرانگیز شناخته میشود. در مقابل هومن که بیشتر طنز و سرعت دارد، هامون بیشتر به بازی دراماتیک، صمیمی و روانشناختی علاقه دارد. او در مصاحبهها اغلب به تأثیر نمایشنامههای کلاسیک و فیلمهای اروپایی بر سبک بازی خود اشاره میکند.
حامون سیدی در آینده چه برنامههایی دارد؟
بر اساس آخرین اخبار، هامون سیدی در حال حاضر در تولید یک فیلم بلند مستقل مشارکت دارد که موضوع آن حول زندگی نوجوانان در مناطق حاشیهنشین تهران است. او همچنین برای سالن تئاتر شهر نیز در حال تمرین برای یک نمایش جدید است که قرار است در فصل بهار ۱۴۰۴ به روی صحنه برود.
نتیجهگیری: هامون سیدی، بازیگری با آیندهای روشن
هامون سیدی تنها “برادر هومن سیدی” نیست. او یک هنرمند مستقل، بااستعداد و جدی است که با تلاش و پشتکار، دارد جایگاه خود را در صنعت هنر ایران میسازد. از تئاتر تا تلویزیون، از فیلم تا فضای مجازی — هامون سیدی ثابت کرده که میتوان با شخصیت و محتوای باکیفیت، مخاطب را جذب کرد.
اگر به دنبال شناخت چهرههای نوین هنر ایران هستید، هامون سیدی قطعاً یکی از نامهایی است که باید دنبال کنید.
سوالات متداول درباره هامون سیدی (FAQ)
❓ هامون سیدی برادر هومن سیدی است؟
بله، هامون سیدی برادر کوچکتر هومن سیدی است.
❓ تاریخ تولد هامون سیدی چیست؟
5 اسفند 1364 در رشت
❓ هامون سیدی در چه سریالهایی بازی کرده؟
سریالهای معروف او شامل «شلوارک»، «آسمان بیرنگ» و چند فیلم کوتاه است.
❓ آیا هامون سیدی در فضای مجازی فعال است؟
بله، او در اینستاگرام و تیکتاک با بیش از ۵۰۰ هزار دنبالکننده فعال است.
❓ تفاوت هامون و هومن سیدی چیست؟
هومن بیشتر طنز و محتوای فان دارد، اما هامون روی درام، تئاتر و بازیگری جدی تمرکز دارد.
اگر این مقاله را دوست داشتی، لطفاً آن را با دوستانت به اشتراک بگذار تا بیشتر با چهرههای نوین هنر ایران آشنا شوند.
رضا بهرام، خواننده موسیقی پاپ با انتشار یک مجموعه استوری از زندگی پرمشقت و سخت خود و راه دشواری که پیمود تا به عنوان یکی از پرطرفدارترین خوانندههای امروز موسیقی مطرح شود، پرده برداشت.
رضا بهرام در صفحه شخصی خود در اینستاگرام مجموعه عکسهایی را به صورت استوری منتشر کرد که روایت کننده روزهای سخت زندگی او بوده تا به مرحله امروز رسیده است.
او در این عکسها از روزهایی نوشته که به عنوان پیک موتوری و فروشنده نوتلا کار میکرده و به عنوان یک شنونده به کنسرت خوانندههای مشهور میرفته، تا اینکه با تلاش و پشتکار به جایی رسیده که حتی سال گذشته رکورد مخاطب در کنسرت را شکسته است.
این خواننده همچنین در این رشته استوریها از دوستان و خانواده خود به عنوان پشتوانه و مشوق خود یاد کرده و به خاطر حمایتهای آنها برای رسیدن به موفقیت قدردانی کرده است.
رضا بهرام در این استوریها ویدیویی را هم منتشر کرده که در آن خطاب به مخاطبانش در یکی از کنسرتها گفته: روزهایی بود که حتی نمیدانستم صبحانه یا ناهار چه باید بخورم اما از تلاش دست برنمیداشتم و با خودم میگفتم: یا بهشت زهرا یا برج میلاد؛ یعنی اینکه یا باید بمیرم یا اینکه در برج میلاد کنسرت بگذارم.
مارک زاکربرگ در تاریخ 14 مه سال 1984 میلادی در «وایت پلینز» نیویورک متولد شد و با همراهی یکی از دوستانش در خوابگاه دانشجویی بزرگ ترین شبکه اجتماعی دنیا را راه اندازی کرد. رفتهرفته فیسبوک به موفقیت رسید و شرکتهایی مثل اینستاگرام، واتساپ و آکیلس را خرید. حالا زاکربرگ با تغییر نام این شرکت به متا تمرکز خود را روی متاورس گذاشته است.
مارک 38 ساله به عنوان دوازدهمین فرد ثروتمند دنیا حالا با دو فرزند آیندهای را تصور میکند که همه در آن به راحتی میتوانند با یک هدست واقعیت مجازی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و افکار و احساسات خود را با هم به اشتراک بگذارند.
سال های نخست زندگی
مارک الیوت زاکربرگ در 14 می سال 1984 میلادی در منطقه White Plains نیویوک متولد شد. خانواده اش تحصیل کرده بودند؛ پدرش ادوارد یک مطب دندانپزشکی درست چسبیده به منزلشان داشت و مادرش کارن تا پیش از تولد چهارفرزندشان (به نام های مارک، رندی، دونا و آریل) به عنوان روانپزشک کار می کرد.
مارک در همان سنین نوجوانی علاقه شدیدش به کامپیوترها را آشکار کرد؛ وفتی تنها دوازده سال داشت، با استفاده از Atari BASIC نوعی برنامه پیام رسان به نام زاکنت را توسعه داد و آن را در اختیار پدرش قرار داد تا در مطب استفاده کند. به این ترتیب منشی پدر دیگر لازم نبود نام بیمار بعدی که وارد اتاق می شود را داد بزند و با استفاده از برنامه دکتر را از این بابت باخبر می کرد.
جالب است بدانید حتی اعضای خانواده زاکربرگ نیز از زاکنت برای ارتباط با هم در داخل منزل استفاده می کردند. مارک جوان با همراهی دوستانش حتی تعدادی بازی کامپیوتری را توسعه داد که البته صرفا جنبه سرگرمی داشتند. او در این باره می گوید: «من تعداد زیادی دوست داشتم که هنرمند بودند، آنها ایده هایشان را مطرح می کردند و من از روی آنها بازی می ساختم.»
والدین مارک برای همگام شدن با علاقه رو به رشد وی به کامپیوترها یک معلم خصوصی به نام «دیوید نیومن» را استخدام کردند که هفته ای یکبار به منزلشان می آمد و با مارک کامپیوتر کار می کرد.
بعدها نیومن در مصاحبه اش با خبرنگاران اظهار داشت: «جلو افتادن از مارک اعجوبه که همزمان کلاس هایی را هم در کالج Mercy می گذراند ابدا برایم ساده نبود.»
زاکربرگ بعدا دوره های آمادگی کامپیوتر را در آکادمی Phillips Exeter واقع در نیو همپشایر طی کرد. او در آنجا ذوق و استعداد ویژه اش در زمینه شمشیربازی را به نمایش گذاشت و به عنوان کاپیتان تیم مدرسه نیز انتخاب شد.
او حتی در رشته ادبیات نیز سرآمد بود و در دروس کلاسیک موفق به دریافت یک دیپلم جداگانه شد. اما در پس تمامی این فعالیت ها، زاکربرگ همچنان شیفته کامپیوترها بود و تلاش هایش برای توسعه برنامه های جدید را ادامه می داد. هنوز در دبیرستان درس می خواند که نسخه اولیه ای از نرم افزار موسیقی پاندورا را طراحی کرد که خودش به آن Synapse می گفت. چندین شرکت از جمله AOL و مایکروسافت علاقمندی شان برای خرید آن نرم افزار و حتی استخدام مارک نوجوان را پیش از اتمام تحصیل مطرح کردند اما او همه پیشنهادات را رد کرد.
تحصیل در هاروارد
در سال 2002 و بعد از آنکه زاکربرگ درسش را در مدرسه «اکستر» تمام کرد، برای پذیرش در دانشگاه هاروارد اقدام نمود. سال دوم دانشگاه بود که نامش به عنوان توسعه دهنده کاربلد نرم افزار در دانشگاه بر سر زبان ها افتاد. همان موقع بود که او برنامه ای به نام CourseMatch را ساخت که به دانشجویان کمک می کرد کلاس هایشان را براساس گزینه های انتخاب شده توسط دیگر کاربران انتخاب نمایند.
او همچنین Facemash را اختراع کرد که عکس دو دانشجو را در کنار هم نمایش می داد و دیگران می توانستند از طریق آن، فردی که جذابیت ظاهری بیشتری داشت را انتخاب نمایند. طولی نکشید که آن برنامه به محبوبیت بالایی دست یافت اما اندکی بعد چون مدیریت دانشگاه آن را نامناسب تشخیص داد، بسته شد.
براساس برخی گفته ها و شنیده ها در رابطه با پروژه های قبلی اش، چهارتن از هم کلاسی های مارک به نام های «دیویا نارندرا» (Divya Narendra)، دوقلوهای «کامرون» و «تایلر وینکلووس» (Tyler Winklevoss) تلاش داشتند از او برای کار روی ایده یک شبکه اجتماعی به نام Harvard Connection دعوت به همکاری نمایند که برای آشنا کردن دانشجویان با هم از اطلاعات دریافتی شبکه دانشجویان هاروارد استفاده می کرد.
زاکربرگ موافقت کرد با آن گروه بر سر پروژه مذکور همکاری نماید اما طولی نکشید که درسش را رها نمود تا با همراهی دوستانش «داستین ماسکوویتز»، «کریس هیوز» و «ادواردو ساورین» روی شبکه اجتماعی خودش کار کند.
زاکربرگ و دوستانش سایتی را طراحی کردند که به کاربران امکان می داد برای خود پروفایل تهیه کرده، عکس رویش آپلود نمایند و با دیگران ارتباط برقرار کنند. آن تیم، سایت خود به نام فیسبوک را در ژوئن سال 2004 در داخل یکی از اتاق های خوابگاه دانشجویی هاروارد راه اندازی کردند. سال دوم تحصیل در هاروارد هم تمام شد و زاکربرگ تصمیم گرفت تحصیل را رها کند تا به صورت تمام وقت روی پروژه فیسبوک کار کند. او دفتر شرکت را به پالو آلتو انتقال داد و تا پایان سال 2004 میلادی شمار کاربران وبسایتش به یک میلیون نفر رسید.
شکوفایی فیسبوک
در سال 2005 میلادی، فیسبوک مبلغ قابل توجهی را از شرکت سرمایه گذار Accel Partners دریافت کرد. در واقع Accel حدود 12.7 میلیون دلار را در شبکه ای اجتماعی سرمایه گذاری کرد که در آن دوران تنها برای دانشجویان آیوی لیگ قابل دسترس بود.
طولی نکشید که شرکت تحت سرپرستی زاکربرگ دسترسی دانشجویان دیگر دانشگاه ها، دبیرستانها و مدارس بین المللی را هم به فیسبوک فراهم نمود و با این ترفند، شمار کاربران سایت را در دسامبر سال 2005 میلادی به رقم 5.5 میلیون نفر رساند.
این شبکه اجتماعی به ندرت توجه شرکت هایی که تمایل داشتند از آن در بخش تبلیغات بهره بگیرند را به خود جلب نمود. زاکربرگ که نمی خواست ظرفیت های تبلیغاتی وبسایتش پر شود، پیشنهادات شرکت های مطرحی نظیر یاهو و MTV Networks را رد کرد و در مقابل تصمیم گرفت تمرکزش را روی توسعه سایت قرار دهد. در همین راستا او امکان دسترسی توسعه دهندگان به پروژه خود را فراهم نمود تا امکانات بیشتری را به آن اضافه نماید.
همکلاسی های قدیمی زاکربرگ در هاروارد او را به سرقت ایده شان متهم کردند
اولین شکایت از فیسبوک
شرکت روندی رو به رشد را طی می کرد تا اینکه در سال 2006، با نخستین مانع بزرگش روبرو شد. خالقان Harvard Connection مدعی شدند که زاکربرگ ایده آنها را سرقت کرده و خواهان پرداخت غرامت از سوی او شدند.
زاکربرگ اصرار داشت که فیسبوک و Harvard Connection براساس دو ایده کاملا متفاوت توسعه یافته اند، اما چندی بعد وکلا با بررسی اطلاعات رد و بدل شده میان او و دوستانش به رشته ای از پیامک ها دست پیدا کردند که در آنها زاکربرگ از هک کردن دیتابیس دانشگاه می گوید.
وکلا در ادامه اعلام کردند که وی احتمالا به صورت عمدی مالکیت معنوی پلتفرم هم دانشگاهی هایش را نقض کرده و حتی اطلاعات خصوصی کاربران دیتابیس دانشگاه را در اختیار دوستانش قرار داده است.
وی بعدا به خاطر پیام های ارسالی اش عذرخواهی کرد و در مصاحبه ای که با نشریه نیویورکر انجام داد اظهار نمود: «اگر قرار باشد سرویسی تاثیرگذار ساخته شود و مردم زیادی به آن اتکا کنند، در وهله نخست باید به مرحله بلوغ رسید، درست است؟ فکر می کنم بزرگ شده ام و چیزهای زیادی یاد گرفتهام.»
هرچند که بعدها زاکربرگ با پرداخت 65 میلیون دلار به طرف شاکی، دعوای حقوقی شان را حل و فصل کرد اما پرونده همچنان تا سال 2011 در جریان بود و Narendra و Winklevosses مدعی شدند که هم کلاسی قدیمی شان آنها را گمراه کرده است.
فیلم شبکه اجتماعی
در سال 2009 میلادی و همزمان با انتشار کتاب میلیاردرهای تصادفی به قلم بن مزریچ، زاکربرگ با چالش بزرگ دیگری روبرو شد. او مزریچ را متهم کرد که سرگذشتش را به درستی بازگو نکرده و از سناریوهای ساختگی، دیالوگ های تخیلی و کاراکترهای خیالی در کتابش استفاده نموده.
در هر حال، نویسنده کتاب حق امتیاز داستانش را به Aaron Sorkin نمایش نامه نویس واگذار کرد و در ادامه فیلمی به نام The Social Network یا شبکه اجتماعی از روی آن ساخته شد که هشت تن از عوامل آن هم نامزد دریافت آکادمی آوارد شدند.
زاکربرگ اما شدیدا روایت فیلم را مورد انتقاد قرار داد و بعدها به خبرنگار نیویورکر گفت که بسیاری از جزئیات آن غیرواقعی بوده اند. برای نمونه در آن گفته شده که زاکربرگ از سال 2003 با پریسیلا چن دانشجوی چینی-آمریکایی رشته پزشکی دانشگاه هاروارد ارتباط داشته است. البته بخش هایی از این فیلم نیز مورد توجهش قرار گرفته از جمله جزئیاتی که روی آنها تاکید شده. مثلا آنطور که خودش می گوید تک تک تیشرتهایی که شخصا می پوشد را بر تن کاراکتر اصلی فیلم دیده است.
زاکربرگ و فیسبوک با وجود تمامی این حاشیه سازی ها همچنان مسیر موفقیت را طی می کردند. کمی بعد، مجله تایم از وی به عنوان شخصیت سال 2010 یاد کرد و فوربز نیز جایگاه سی و پنجم را در فهرست چهارصد گانه ثروتمندترین های خود به وی اختصاص داد که با این حساب، او با ثروت حدودی 6.9 میلیارد دلار حتی استیو جابز مدیرعامل وقت اپل را هم پشت سر می گذاشت.
ورود فیسبوک به بازار بورس
در ماه می 2012، دو تغییر بزرگ در زندگی زاکربرگ رخ داد؛ نخست اینکه سهام فیسبوک به صورت عمومی به بازار بورس عرضه شد که با این کار 16 میلیارد دلار عاید آن شد و زاکربرگ در نخستین قدم برای آنکه بیشترین بهره را از این عایدی ببرد، راسا برای خرید اینستاگرام با مدیران آن وارد مذاکره شد.
در نخستین روزهای پس از عرضه فیسبوک به بازار بورس، ارزش سهام این شرکت افت قابل توجهی پیدا کرد اما کمی بعد اوضاع به روال عادی اش برگشت.
خرید اینستاگرام
توییتر در اوایل سال 2012 به شدت علاقهمند به خرید پلتفرم جدیدی برای اشتراکگذاری تصاویر بود که اینستاگرام نام داشت. «دیک کاستولو»، مدیرعامل وقت توییتر گفته بود «کوین سیستروم»، موسس اینستاگرام میتواند مدیر این شرکت باقی بماند و همچنین میتواند مدیر محصول توییتر شود. با این حال، موسسان اینستاگرام تمایلی برای فروش شرکت خود نداشتند. این جا بود که مارک زاکربرگ با پیشنهاد جذاب حفظ استقلال وارد عمل شد.
موسس فیسبوک در هفته اول آوریل 2012 با سیستروم تماس گرفت و گفت میخواهد اینستاگرام را بخرد. او مدعی شد که رقم پرداختی او دو برابر مبلغ پیشنهادی توییتر که حدود 500 میلیون دلار برآورد میشد، خواهد بود. اینستاگرام در آن زمان درآمد زیادی نداشت و تعداد کاربران آن 90 میلیون تخمین زده میشد.
زاکربرگ به موسس اینستاگرام وعده داد که این شرکت را صرفا به یکی از محصولات فیسبوک تبدیل نمیکند و این همکاری نه تنها میتواند به رشد پلتفرم سیستروم کمک کند، بلکه منابع فراوان آنها را در اختیار این شرکت خواهد گذاشت. این پیشنهاد برای سیستروم جذاب بود، اما او در ابتدا میخواست رقم این معامله را 2 میلیارد دلار تعیین کند.
این رقم برای سرویسی که نسبت به فیسبوک کاربران خیلی کمتری داشت، بسیار سنگین به حساب میآمد، اما زاکربرگ میدانست که کسب و کارها از همین حالا از اینستاگرام استقبال کرده و تصاویر محصولات خود را روی آن به اشتراک میگذارند. از این رو، او تمام تلاش خود را کرد تا این معامله سریعتر نهایی شود.
با این حال، بر سر شیوه پرداخت هم اختلافنظر وجود داشت. زاکربرگ سعی داشت سیستروم را متقاعد کند که با دریافت سهام فیسبوک میتواند سرمایهگذاری بهتری داشته باشد و در آینده به ثروت بیشتری دست پیدا کند. فیسبوک میخواست فعالیتهای خود را گسترش دهد و این اتفاق قیمت سهام این شرکت را بالا میبرد، در نتیجه، مقدار سهامی که به او پیشنهاد شده بود، خیلی زود میتوانست به همان رقم 2 میلیارد دلاری معامله برسد و حتی بیشتر شود.
از سوی دیگر، زاکربرگ نمیخواست مبلغ زیادی بابت شرکت کوچک اینستاگرام بپردازد تا در بازار دره سیلیکون حباب بیهوده ایجاد کند. او قصد داشت شرکتهای بیشتری را بخرد و با این کار شرایط کاری آینده خود را بدتر میکرد. در نهایت، در همان آوریل سال 2012 اعلام شد که مارک زاکربرگ اینستاگرام را با پرداخت مبلغ 1 میلیارد دلار در قالب پول نقد و سهام به زیرمجموعه فیسبوک اضافه میکند.
خرید واتساپ
مارک زاکربرگ اولین بار در همان بهار سال 2012 با «جان کوم»، مدیرعامل واتساپ تماس گرفت. آنها یک ماه پس از این تماس با یکدیگر دیداری داشتند و درباره این معامله صحبت کردند، اما چیزی نهایی نشد. با این حال، هر دو طرف ارتباطات خود را حفظ کردند. زاکربرگ مصرانه تصمیم داشت این پیامرسان را بخرد چون عمیقا معتقد بود که تعداد کاربران این پلتفرم خیلی زود به 1 میلیارد نفر میرسد.
توافق بر سر عقد این قرارداد حدود دو سال طول کشید اما زاکربرگ از خرید آن پا پس نکشید. واتساپ در سال 2014 بیش از 450 میلیون کاربر فعال ماهانه داشت که 70 درصد آنها هر روز این پلتفرم سر میزدند. این آمار حتی بهتر از فیسبوک بود که 62 درصد از کاربران آنها هر روز حداقل یک بار مطالب آن را بررسی میکردند.
او و کوم یک بار دیگر در تاریخ 9 فوریه 2014 با هم شام خوردند. مارک زاکربرگ دوباره پیشنهاد خرید واتساپ را مطرح کرد و گفت بهتر است جهان این دو پلتفرم را با هم یکی کنیم. او مدعی شد که این خرید نه مانند خرید اکثر استارتاپها، بلکه مشابه یک همکاری واقعی خواهد بود. زاکربرگ وعده داد که کوم را حتی به هیئت مدیره فیسبوک اضافه خواهد کرد.
مدیرعامل واتساپ چند روز درباره پیشنهاد مدیرعامل فیسبوک فکر کرد. در نهایت، توافق شد که این شرکت با پرداخت مبلغ 16 میلیارد دلار (شامل 4 میلیارد دلار نقدی و 12 میلیارد دلار در قالب سهام) فروخته شود. فیسبوک 3.6 میلیارد دلار دیگر به این مبلغ اضافه کرد تا کارمندان واتساپ به همکاری با این کمپانی ادامه دهند. البته افزایش قیمت سهام فیسبوک باعث شد تا سرانجام 1.7 میلیارد دلار دیگر بر ارزش این معامله افزوده شود.
خرید آکیلس
میان خرید واتساپ و آکیلس فقط چند هفته فاصله بود. در ژانویه سال 2014 زاکربرگ داشت برای تولد 10 سالگی فیسبوک و 30 سالگی خودش آماده میشد. در آن زمان فیسبوک به موفقیتهای زیادی رسیده بود و او داشت به این فکر میکرد که برای آینده چه برنامههایی داشته باشد. آیا پلتفرمهای محاسباتی اهمیت زیادی پیدا خواهند کرد؟ پس از گوشیهای هوشمند چه گجتی دنیا را تسخیر میکند؟ مارک زاکربرگ باور داشت که پاسخ در هدستی خلاصه شده که میتواند تجربههای غنی سه بعدی را برای کاربران فراهم کند.
این هدستها در نهایت قادر به اسکن مغز انسان خواهند بود و میتوانند افکار ما را به ذهن دوستانمان منتقل کنند. زاکربرگ معتقد بود که این فناوری اجازه میدهد از طریق یک تجربه حسی کامل با دیگران ارتباط برقرار کنیم. او میگفت بعضی چیزها هستند که از وقوعشان در آینده اطمینان داریم، تنها چالش اساسی این است که دریابیم چه چیزهایی در دنیای فعلی ممکن خواهند بود و چگونه باید آنها را بسازیم.
مدیرعامل فیسبوک در نهایت آکیلس را با پرداخت 2 میلیارد دلار از «پالمر لاکی»، موسس 22 ساله آن خرید. به نظر میرسد که این کارآفرین میلیاردر از همان زمان متوجه شده بود که باید چه مسیری را طی کند و در نهایت پارسال قدم بزرگتری در این راه برداشت که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.
رسوایی کمبریج آنالیتیکا
یکی از مهمترین چالشهای زاکربرگ و فیسبوک در سال 2016 اتفاق افتاد؛ زمانی که حجم مطالب دروغین در این شبکه اجتماعی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به شدت افزایش یافت. کمبریج آنالیتیکا یک شرکت مشاورهای در بریتانیا بود که به سوء استفاده از اطلاعات کاربران فیسبوک در برهه زمانی انتخابات آمریکا متهم شد. این شرکت در سال 2013 تاسیس شده بود و توانست بدون رضایت کاربران، اطلاعات شخصی 87 میلیون نفر را گردآوری کند.
کمبریج آنالیتیکا از طریق پرسشنامههایی که به دقت طراحی شده بود، یک طرح ماهرانه را در فیسبوک پیادهسازی کرد. این شرکت با سوء استفاده از تنظیمات نمودار اجتماعی پیشفرض این شبکه اجتماعی، اطلاعات شخصی کاربران را از طریق پرسشنامههایی که برای دوستان آنها ارسال شده بود، به دست آورد. سپس آنها از این اطلاعات برای برگزار کارزارهای تبلیغاتی انتخاباتی استفاده کردند تا بر نظر کاربران تاثیر بگذارند.
اثرات اقتصادی این رخنه اطلاعاتی که ناقض قانون محافظت از اطلاعات سال 1998 بود، قیمت سهام فیسبوک را پایین آورد و حدود 30 میلیارد دلار به این شرکت ضرر زد. به دنبال این اتفاق، مارک زاکربرگ در یک عذرخواهی عمومی گفت: «ما اشراف کافی نسبت به مسئولیت خود نداشتیم، این یک اشتباه بزرگ بود.» او پذیرفت که خودش مقصر بخشی از این مشکل بوده و به همین خاطر حتی از سوی قانونگذاران آمریکا مورد مؤاخذه قرار گرفت.
زاکربرگ در ماه آوریل 2018 به کنگره رفت و درباره این رسوایی شهادت داد. او گفت کل این اتفاق بر اثر نقض تعهد از سمت دانشمندی به نام «الکساندر کوگن»، سازنده اپلیکیشن گردآوری اطلاعات، کمبریج آنالیتیکا و فیسبوک به وقوع پیوسته است. با این حال، مدیرعامل فیسبوک به درخواست پارلمان بریتانیا برای ادای شهادت پاسخ رد داد.
تغییر برند فیسبوک به متا
به دنبال رسوایی کمبریج آنالیتیکا و نگرانیهایی که عموم مردم درباره حریم خصوصی اطلاعات خود در این شبکه اجتماعی پیدا کرده بودند، پلتفرم فیسبوک رفته رفته محبوبیت خود را از دست دادند. افزون بر این، تحقیقاتی منتشر شده بودند که از اثر منفی این شبکه اجتماعی بر ذهن نوجوانان خبر میدادند. یکی از کارمندان سابق این شرکت هم گفته بود که فیسبوک درآمدزایی را به سلامت کاربران خود ترجیح میدهد.
از سوی دیگر، این شرکت حالا بسیار بزرگتر از یک شرکت شبکه اجتماعی محسوب میشد و کسب و کارهای زیادی را در زیرمجموعه خود قرار داده بود. فیسبوک تا سپتامبر 2021 حدود 91 شرکت خریده بود تا علاوه بر کنار زدن رقبا، دامنه فعالیتهای خود را گسترش دهد. تا پیش از این، اپلیکیشنهایی مثل اینستاگرام و واتساپ تحت عنوان زیرمجموعه فیسبوک منتشر میشدند و این نام به خودی خود میتوانست به این برندها آسیب وارد کند.
از سوی دیگر، مارک زاکربرگ به معنای واقعی کلمه شیفته فناوری واقعیت افزوده و واقعیت مجازی شده بود. او از سالها قبل باور داشت که جهان به سمت مجازی شدن پیش میرود و پس از تلفنهای هوشمند، بزرگترین محصول دنیا هدستهای AR/VR خواهند بود. به همین خاطر نام کمپانی خود را به متا تغییر داد تا بیش از هر چیز یادآور کلمه متاورس باشد.
زاکربرگ با این تغییر برند یادآور شد که این شرکت میخواهد یکی از بنیانگذاران متاورس باشد و نقش مهمی در آینده ایفا کند. او برای کار روی متاورس بسیار جدی بود. زاکربرگ اکتبر پارسال از برنامهای برای استخدام 10 هزار نیروی ماهر در اتحادیه اروپا خبر داد که همه قرار بود روی متاورس کار کنند. یک ماه قبلتر یعنی در ماه سپتامبر هم اعلام شد که این شرکت 50 میلیون دلار در زمینه ساخت یک جهان مجازی اخلاقمدار سرمایهگذاری میکند.
زاکربرگ در مصاحبهای درباره این تغییر برند گفته بود: «فکر میکنم خیلی گیجکننده و عجیب بود که نام شرکت با نام یکی از اپلیکیشنهای شبکه اجتماعی ما یکسان بود. فکر میکنم مهم است که ارتباط مردم با شرکت متفاوت از ارتباط آنها با محصولات ما باشد.» او وعده داده بود که میخواهد 10 میلیارد دلار در زمینه متاورس سرمایهگذاری کند تا بستری مناسب برای ایجاد ارتباط میان مردم بسازد.
ثروت شخصی
مارک زاکربرگ در سال 2007 در 23 سالگی به جوانترین ثروتمند میلیاردر خودساخته جهان تبدیل شد. او در حال حاضر بر اساس شاخص میلیاردرهای بلومبرگ دوازدهمین فرد ثروتمند دنیاست و مجموع داراییهایش به 73.2 میلیارد دلار میرسد. دارایی او در سال 2021 تا 141 میلیارد دلار هم بالا رفت، اما به دنبال افت قیمت سهام فیسبوک که بخش عمده داراییهای این کارآفرین 38 ساله را تشکیل داده، ثروت زاکربرگ هم افت قابل توجهی داشته است.
مهمترین و عجیبترین ریزش در ثروت شخصی مدیرعامل متا در حد فاصل دوم تا سوم فوریه 2022 رخ داد که در یک شب حدود 30 میلیارد دلار از داراییهای او کم شد. زاکربرگ اکنون حدود 13 درصد از سهام متا را در دست دارد و تغییرات قیمت سهام این شرکت تاثیر زیادی در دارایی او میگذارد.
زندگی شخصی
زاکربرگ در 19 می سال 2012 و درست یک روز بعد از عرضه سهام فیسبوک به بازار بورس با پریسیلا چن ازدواج کرد و حدودا صد نفری در مراسم ازدواجشان در پالو آلتو حضور یافتند. جالب است بدانید که مهمان ها علت برگزاری جشن را نمی دانستند و تصورشان این بود که برای جشن فارغ التحصیلی پریسیلا از دانشکده پزشکی در آنجا جمع شده اند اما در آنجا پریسیلا را در لباس عروس دیدند. در ماه می سال 2013، فیسبوک به مجله فورچون راه یافت و زاکربرگ در حالی که تنها 28 سال داشت عنوان جوان ترین مدیرعامل در فهرست این نشریه را به خود اختصاص داد.
زاکربرگ و همسرش متعهد شدند که 99 درصد از سهام فیسبوک شان را در طول حیات خود صرف امور خیریه کنند
در نوامبر سال 2015 دختر این زوج جوان به نام «مکس» به دنیا آمد و زاکربرگ نیز اعلام کرد که دو ماه به مرخصی پدر شدن می رود تا وقتش را با خانواده اش سپری کند. او و همسرش در نامه ای سرگشاده ای که برای دخترشان نوشتند، اعلام کردند 99 درصد از سهامشان در فیسبوک را به خیریه خواهند داد. آنها در این نامه نوشتند: «ما متعهد هستیم که سهم کوچکی را برای ایجاد جهانی بهتر برای کودکان ادا نماییم و به همین خاطر 99 درصد از سهام فیسبوک مان را که هم اکنون ارزشی برابر با 45 میلیارد دلار دارد در طول حیات خود برای نسل های آتی صرف خواهیم کرد.»
دومین دختر آنها در تابستان سال 2017 به دنیا آمد و مطابق ماه تولدش «آگوست» نام گرفت. مارک در یادداشتی خطاب به فرزندش نوشت: «آگوست، خیلی دوستت داریم و هیجانزدهایم تا این ماجراجویی را در کنار تو طی کنیم.»
زاکربرگ و پریسیلا چان همچنین از سگی از نژاد Puli به نام Beast نگهداری میکنند که در فیسبوک بیش از دو میلیون دنبالکننده دارد. مدیرعامل متا که در یک خانواده یهودی بزرگ شده بود، در جوانی اعتقادات مذهبی خود را از دست داده بود، اما در سال 2016 در مصاحبهای گفته بود که حالا معتقد است دین نقش بسیار مهمی در زندگی ایفا میکند.
فعالیتهای بشردوستانه
از همان زمان که زاکربرگ شروع به ثروت اندوزی کرد، میلیون ها دلار از درآمد خود را نیز به امور بشردوستانه اختصاص داد که بارزترین نمونه آن در سال 2010 اتفاق افتاد. در سپتامبر آن سال وی 100 میلیون دلار را برای حمایت از مدارس دولتی Newark در نیوجرسی صرف کرد و در دسامبر همان سال با امضای «تعهدنامه بخشش» وعده داد که دست کم 50 درصد از ثروت خود را در طول حیاتش صرف امور خیریه نماید.
گفتنی است بیل گیتس، وارن بافت و جرح لوکاس از دیگر اشخاصی هستند که این تعهدنامه را امضا نموده اند. زاکربرگ حتی بعد از امضای این سند، از دیگر کارآفرینان جوان و ثروتمند دعوت کرد که به او ملحق شوند.
مدیرعامل فیسبوک در دوره همهگیری ویروس کرونا 25 میلیون دلار از ثروت شخصی خود را به برنامه شتابدهنده بنیاد بیل و ملیندا گیتس اهدا کرد تا جستجو به دنبال درمان این بیماری با سرعت بیشتری انجام شود. او همچنین 25 میلیون دلار دیگر را به پشتیبانی از سرویسهای خبرنگاری محلی اختصاص داد که در دوره همهگیری تحت تاثیر این بیماری قرار گرفته بودند.
فعالیتهای دیگر
در سپتامبر سال 2016، زاکربرگ و چن از آغاز به کار شرکتی به نام Chan-Zuckerberg خبر دادند؛ همان شرکتی که قصد دارند سهام فیسبوک شان را در آن صرف کنند و قرار است ظرف یک دهه آتی دست کم سه میلیارد دلار را صرف تحقیقات علمی برای درمان، پیشگیری و مدیریت تمامی بیماری های کودکان کند.
«کوری بارگمن» عصب شناس مطرح دانشگاه راکفلر نیز ریاست واحد علوم این موسسه را بر عهده گرفت. زاکربرگ و همسرش همچنین از ایجاد یک مرکز تحقیقاتی مستقل به نام BioHub در سانفرانسیسکو خبر دادند که قرار است به مجمعی برای مهندسان، دانشمندان علوم رایانه، بیولوژیست ها، شیمی دان ها و دیگر اعضای جامعه علمی بدل گردد.
BioHub که در واقع همکاری مشترکی میان دانشگاه های استنفورد، کالیفرنیا، سان فرانسیسکو و برکلی است طی یک بازه زمانی ده ساله از آغاز به کارش بودجه ای برابر با 600 میلیون دلار را دریافت خواهد کرد.
بیل گیتس در ۲۸ اکتبر سال ۱۹۵۵ متولد شد و در کنار دو خواهرش در سیاتل رشد کرد. گیتس در خانوادهای به دنیا آمد که از تاریخی غنی در تجارت و سیاست و خدمات اجتماعی سرشار بود. پدرش ویلیام هنری گیتس دوم وکیل دادگستری و یکی از سرشناسان شهر سیاتل بود و مادر او آموزگار مدرسه و یکی از اعضای هیأت مدیرهٔ یونایتد وی اینترنشنال (United Way International) بود که در امور خیره نیز فعالیت داشت.
گیتس در مدرسهٔ لیک ساید شروع به تحصیل کرد. سپس به علاقه خود به نرمافزار پی برد و برنامهنویسی را در سن ۱۳ سالگی شروع کرد.
در همین جا بود که هستهٔ اولیهٔ مایکروسافت شکل گرفت. در بهار سال ۱۹۶۸ میلادی مدرسه تصمیم گرفت که دانش آموزان را با پدیدهای جدید که به تازگی در دنیا شکل گرفتهبود یعنی کامپیوتر آشنا کند. کامپیوترها هنوز بزرگتر و گرانتر از آن بودند که مدرسه بتواند خریداری کند. به همین منظور مدرسه صندوقی را برپا کرد و اعلام کرد که برای اجارهٔ یک سال کامپیوتر PDP-10 ساخت شرکت DEC، کمک کنید. پول زیادی بیشتر از هزینهٔ اجاره یک سال جمعشد. اما مدرسه، جذابیت این غول الکترونیکی را برای شاگردان دست کم گرفته بود. این شاگردان، بیل گیتس، پل آلن که دو سال از گیتس بزرگتر بود و چند تای دیگر از دوستان بودند که همگی در حال حاضر از برنامهنویسان ارشد مایکروسافت هستند.
در سال ۱۹۷۳ گیتس وارد دانشگاه هاروارد شد و با استیو بالمر آشنا شد. در هاروارد گیتس نسخهای از زبان برنامهنویسی بیسیک را برای اولین میکروکامپیوتر نوشت.
در سال دوم دانشگاه را رها کرد تا تمام انرژی خود را صرف مایکروسافت کند. شرکتی که او در سال ۱۹۷۵ با دوست دوران کودکی خود پل آلن آغاز کردهبود بر این باور استوار بود که کامپیوتر به وسیلهای ارزشمند بر روی هر میزی و در هر خانهای تبدیل خواهد شد. آنها شروع به ساخت نرمافزار برای کامپیوترهای خانگی کردند. افق دید گیتس برای محاسبات شخصی محور موفقیتهای شرکت مایکروسافت شد.
با مدیریت بیل گیتس، مأموریت گیتس برای گسترش نرمافزار و آسانتر شدن آن و کم هزینهتر و دلپذیر شدن آن برای استفاده کنندگان کامپیوتر به پیشرفت خود ادامه داد. کمپانی به اهداف بلند مدت میاندیشید و در سال ۲۰۰۵ نزدیک به ۶٫۲ میلیارد دلار برای تحقیق و توسعه، سرمایهگذاری کردهاست.
در سال ۱۹۹۹، گیتس کتاب «Business @ the Speed of Thought» را نوشت، کتابی که نشان میدهد کامپیوتر چگونه میتواند در تجارت و کسب و کار مشکلات کاربران را حل کند. این کتاب به ۲۵ زبان ترجمه شدهاست و در بیش از ۶۰ کشور موجود میباشد. این کتاب در لیست پرفروشترین کتابها در روزنامهٔ نیویورک تایمز، یو اس ای تودی، وال استریت ژورنال و فروشگاه اینترنتی آمازون قرار گرفت. کتاب پیشین گیتس به نام «The Road Ahead» که در سال ۱۹۹۵ مننتشر شده بود برای ۷ هفته متوالی حائز رتبهٔ اول در روزنامه نیویورک تایمز شد.
گیتس در سال ۲۰۰۰ پس از ۲۵ سال، از مدیرعاملی مایکروسافت کنارهگیری کرد و جای خود را به استیو بالمر داد، ولی همچنان بهعنوان مدیر ارشد اجرایی و رییس هیئت مدیره این شرکت، به فعالیت خود ادامه داد. وی از سال ۱۹۷۵ تا ۲۰۱۴ ریاست هیئت مدیره مایکروسافت را برعهده داشت و پس از ۳۹ سال جان دبلیو. تامسون بجای گیتس منصوب گردید.
در ادامه سخنان آموزنده بیل گیتس را می خوانید:
.
.
به نظر من عشق و علاقه زیاد به تداوم در امر یادگیری عامل بسیار مهمی است.
من در دوران کودکی آموختم که زیاد کتاب بخوانم.
بیل گیتس
.
.
.
هر گاه خبرهای بد را به عنوان یک نیاز به تغییر و نه یک خبر منفی پذیرفتید،
شما از آن شکست نخورده اید، بلکه چیزهای تازه ای از آن آموخته اید.
بیل گیتس
.
.
.
در زندگی، همه چیز دادگرانه نیست؛
بهتر است با این حقیقت کنار بیایید.
بیل گیتس
.
…
.
.
یکی از داراییهای شرکت ما، “پندار آدمی” است.
اگر شما همهی ساختمانها و زمینها و انبار لوازم سختافزار و سایر لوازم گرانبهای دیگر
و هر آنچه لمس کردنی باشد را از ما بگیرید،
هیچ پیشامدی برای ما رخ نخواهد داد؛
چرا که ارزش شرکت ما به نیروی اندیشهی آدمی بستگی دارد و دیگر هیچ!
بیل گیتس
.
.
.
ثروتمندترین مرد دنیا دارنده ی چیزهای ملموس نیست.
نه زمین دارد، نه طلا، نه نفت، نه کارخانه، نه فعالیت صنعتی دیگر و نه ارتش و نه سپاهی.
این نخستین بار در تاریخ بشر است که ثروتمندترین مرد دنیا تنها دانش دارد و بس.
بیل گیتس
.
.
.
بهترین کاری که می کنم این است که اشتیاقم را با دیگران قسمت می کنم.
بیل گیتس
.
.
.
پیش از آنکه شما متولد بشوید،
پدر و مادر شما هم جوانان پرشوری بودند و تا به آن اندازه که اکنون به نظر شما می رسد،
موجب آزردگی خاطر نبودند.
بیل گیتس
.
.
.
اگر در کارتان موفق نیستید، پدر و مادر خود را سرزنش نکنید،
از نالیدن دست بکشید و از خطاهای خود درس بگیرید.
بیل گیتس
.
.
.
آشپزی در رستورانها با غرور و شأن شما در تضاد نیست.
پدر بزرگ های ما در مورد این کار نظر دیگری داشتند،
از نظر آنها این کار، یک فرصت بود.
بیل گیتس
.
.
.
اگر فکر می کنید آموزگارتان سخت گیر است، بسیار در اشتباه هستید.
پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سخت گیرتر از آموزگارتان است؛
چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد.
بیل گیتس
.
.
.
مشتریان ناراضی همیشه موجب نگرانی هستند.
آنها در عین حال فرصت طلایی شما هستند.
بیل گیتس
.
.
.
پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام،
کسی به شما رقم بسیار زیادی پرداخت نخواهد کرد.
به همین ترتیب، پیش از آن که بتوانید به مقام معاون ارشد،
با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید، باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید.
بیل گیتس
.
.
.
دنیا برای شرافت شما اهمیتی قائل نیست.
در این دنیا از شما انتظار می رود که پیش از آن که نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید،
کار مثبتی انجام دهید.
بیل گیتس
.
.
.
خیلی جالب است که امروزه می توان درباره موضوعات مختلف مورد علاقه به سراغ کامپیوتر رفت.با وجود کامپیوتر به دست آوردن اطلاعات مورد علاقه و توجه به صورت آنلاین بسیار ساده تر شده است.
من معتقدم که داشتن این نوع کنجکاوی درباره جهان به هرکسی کمک می کند پیشرفت کند. فرقی نمی کند تصمیم داشته باشی چه کاری را دنبال کنی.
بیل گیتس
علی انصاریان، پیشکسوت فوتبال ایران امروز به دلیل ابتلا به ویروس کرونا درگذشت. انصاریان سابقه حضور در تیمهای فوتبال استقلال و پرسپولیس را در کارنامه خود دارد.
انصاریان متولد ۱۴ تیر ۱۳۵۶ در تهران بود. او ابتدا بازیکن بود سپس خواننده شد و بعد وارد حرفه بازیگری و تهیه کنندگی و حتی کارگردانی شد.
نخستین سکانس بازیگری انصاریان در تلویزیون در سریال زیر آسمان شهر بود و سپس در سینما هم در فیلم پاداش سکوت به کارگردانی مازیار میری ۲ سکانس بازی کرد.
او فوتبال حرفهای را از سال ۱۳۷۵ وقتی ۱۹ ساله بود از تیم فجر سپاسی شیراز شروع کرد تا اینکه سال ۱۳۷۷ به تیم پرسپولیس تهران پیوست. او پنج سال در پرسپولیس بازی کرد.
انصاریان سال ۱۳۸۵ به عنوان بمب نقل و انتقالات به مدت یک فصل راهی تیم رقیب، استقلال شد سپس از سال ۸۶ تا ۸۸ یکسال در استیل آذین و استقلال اهواز بود.
فصل ۸۸ تا ۸۹ را در گسترش فولاد تبریز بازی کرد سپس یک سال دیگر در شهرداری تبریز حضور داشت تا اینکه سال ۱۳۹۰ در ۳۴ سالگی با شاهین بوشهر از فوتبال کنار رفت.
انصاریان سال ۱۳۹۱ در برنامه ویتامین سه علی ضیا اعلام کرد، بزرگترین اشتباه زندگی ام بازی در استقلال بود، اما شرایطی بوجود آمد که مجبور به این کار شدم.