برچسب: بهنوش طباطبایی

  • ساعت ۳ هزار یورویی بهنوش طباطبایی با طرحی خاص

    ساعت ۳ هزار یورویی بهنوش طباطبایی با طرحی خاص

    بهنوش طباطبایی بازیگر سینما و تلویزیون در تصویر زیر ساعتی از برند فردریک کونستانت و مدل highlife که قطر قابش ۳۴ میلیمتر است. در این ساعت از ۸ الماس کار شده و قیمت آن در مارکت ۳ هزار یورو است./خبرآنلاین

    عکس| ساعت ۳ هزار یورویی بهنوش طباطبایی با طرحی خاص

  • چه اندازه نقابها ما را مهار کرده اند؟

    چه اندازه نقابها ما را مهار کرده اند؟

     

    بهنوش طباطبایی، بازیگر در صفحه اینستاگرام خود درباره نقاب ها بر اساس اندیشه یونگ سخن گفته است.

    طباطبایی چنین نوشته است:

    چه اندازه نقابها ( ماسک ها) ما را مهار کرده اند؟چه اندازه نقابها ما را مهار کرده اند؟|خبر فوری

    یونگ “نقاب “ را که اصطلاحی لاتینی است که ابتدا درباره ی نمایش های تئاتر به کار می رفت و اشاره به صورتکی دارد که بازیگران هنگام اجرای نقش به چهره می زند ، مترادف نوعی ماسک می داند که ما انسانها برای پنهان کردن خصلتهای واقعی مان استفاده می کنیم. ما در بسیاری از موقعیت ها هویتمان را با اجرای یک نقش در زندگی یا برخورداری از یک حرفه و‌شغل مشخص می کنیم یا به رغم اعتقاد و میل باطنی همرنگ جامعه می شویم، یا خود را در پسِ یک نقاب ، پنهان می سازیم و یا ظاهر سازی می کنیم و چهره ایی کاذب از خود به نمایش می گذاریم.
    خلاصه ی کلام نقاب عبارت است از « عقده ایی کنشی که بدلیل تلاش فرد برای سازگاری با [عقاید عمومی ]یا به سبب این که فرد را از دردسر می رهاند بوجود می آید. [ سازش]
    نقاب هم به شکل هایی مفید متجلی می شود و هم به شکل هایی پر مخاطره. آن کسانی که در محیط کارشان تقلا می کنند تا رفتارشان را با دیگران همخوان کنند چه بسا دریابند که یگانه راه موثر برای ارائه ی نگرش حرفه ایی مناسب در محل کار این است که نگذارند ویژگی های شخصیت شان بروز کند.به این منظور آنها ممکن است چنان رفتار خود را با قواعد معین تنظیم کنند که وقتی به خانه باز می کردند، دیگر آن خود واقعی شان نیستند . در چنین مرحله ایی، نقاب یا ماسک مهار شخص را در اختیار گرفته و دیگر حکم سازگاری با محیط را ندارد . این مشکل غالبا زمانی بوجود می آید که شخص مسائل محیط کار را نمی تواند در خانه فراموش کند.
    /اندیشه ی یونگ/

    چه اندازه نقابها ما را مهار کرده اند؟|خبر فوری
  • ازدواج مهدی پاکدل با خانم بازیگر

    ازدواج مهدی پاکدل با خانم بازیگر

    مهدی پاکدل و رعنا آزادی ور با هم ازدواج کردند.

    مهدی پاکدل و رعنا آزادی ور با هم ازدواج کردند. خبر را جاری رعنا آزادی ور یعنی عاطفه رضوی با انتشار این پست در اینستاگرام اعلام کرد.

    عاطفه رضوی همسر حسین پاکدل، برادر داماد است.

    ازدواج مهدی پاکدل با خانم بازیگر

     

  • سیما تیرانداز جای بهنوش طباطبایی و گربه‌اش را گرفت

    سیما تیرانداز جای بهنوش طباطبایی و گربه‌اش را گرفت

     

    سیما تیرانداز جای بهنوش طباطبایی و گربه‌اش را گرفت|خبر فوریبعد از حذف اپیزود «بانو گربه ملوس» از نمایش شش اپیزودی «عشق روزهای کرونا»، کارگردان این نمایش، اپیزودی دیگر را جایگزین کرد.

    این اپیزود تازه با نام «به افتخار نیل سایمون» با بازی سیما تیرانداز و علی اوجی اجرا می‌شود و از روز شنبه ۵ مهر ماه اجرا خواهد شد.

    پیش از این اپیزود «بانو و گربه ملوس» با بازی بهنوش طباطبایی و با همراهی گربه این بازیگر، اجرا می‌شد اما به دلیل ممنوعیت حضور گربه روی صحنه، این اپیزود حذف شد و حالا اپیزودی دیگر جایگزین شده است.

    نمایش «عشق روزهای کرونا» نوشته و کار محمد رحمانیان دربردارنده شش اپیزود است که هر یک از آنها به نوعی به وضعیت عشق در اشکال مختلفش در دوره کرونایی می‌پردازد.

    بازیگران این نمایش به ترتیب حروف الفبا عبارتند از:‏‎امیرکاوه آهنین‌جان، نوشین اعتماد، علی اوجی، سیما تیرانداز، سعید توکلی، راحیل زمانی، غزل شاکری، مبینا طبایی، نیما طیبی، مانیا علیجانی، مهتاب نصیرپور، افشین هاشمی و احترام برومند.

    این نمایش هر شب رأس ساعت ۱۹ در فضای باز تالار وحدت اجرا دارد.

     

  • بهنوش طباطبایی خبرساز در سال ۹۹/ از استایل‌های جنجالی تا همبازی شدن با گربه

    بهنوش طباطبایی خبرساز در سال ۹۹/ از استایل‌های جنجالی تا همبازی شدن با گربه

    بهنوش طباطبایی بازیگر سینما و تئاتر در سال‌های اخیر تغییرات خاصی در سبک زندگی‌اش ایجاد کرده. ورزش می‌کند، میکاپ‌های متنوع را امتحان می‌کند و با تازه‌ترین و جنجالی‌ترین استایل‌ها در مراسم‌های رسمی حضور می‌یابد.

    بهنوش طباطبایی اخیراً با انتشار عکس گربه اش (نارنگی) نوشت که با گربه محبوبش در نمایش عشق روزهای کرونا هم بازی شده است. بهنوش طباطبایی ۱۱ اسفند سال ۱۳۸۹ با مهدی پاکدل ازدواج کرد و پس از مدت از وی جدا شد. دانش اموخته دانشگاه تهران است و متولد ۲۷ اردیبهشت سال ۱۳۶۰ در تهران. تحصیلات وی رایانه است اما دوره بازیگری در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران را گذراند.

     

    جدید ترین فیلم هایی که بهنوش طباطبایی در آن ها نقش آفرینی کرده ماجرای نیمروز و غلامرضا تختی محصول سا ۱۳۹۷ بود. در سال ۹۸ بهنوش طباطبایی در تئاتر پرفروش مری پاپینز حضور یافت که فروش خوبی را در تالار وحدت تهران تجربه کرد. او با یکی از تولید کنندگان محصولات چرمی نیز همکاری دارد.

     

    بهنوش طباطبایی در اینستاگرامش خود را دانش آموخته روانشناسی معرفی می کند و معمولاً در اینستاگرامش، مثل پرویز پرستویی، از جملات قصار بزرگان ادبیات ایران و جهان، مطالبی را به اشتراک می‌گذارد. او بیش از ۵۰۰ پست به اشتراک گذاشته و بیش از ۷ میلیون فالوئر دارد. بهنوش طباطبایی از جمله سلبریتی های سینما و تئاتر کشور است که بیش از ۷ میلیون دنبال کننده در اینستاگرام دارد.

     

    پست جنجالی بهنوش طباطبایی که ۲۶ شهریور در اینستاگرامش به اشتراک گذاشت، بازتاب‌های زیادی در شبکه های اجتماعی و رسانه های فارسی داشت. لباس مشکی با خال های سفید رنگ که با تی شرت مشکی رنگ ست شده بود و روی آن کلمه STAR WAR نقش بسته بود. او این لباس تابستانی را در نشست خبری تئاتر عشق روزهای کرونا بر تن کرده بود.

     

    بهنوش طباطبایی

     

    استایل تابستانی بهنوش طباطبایی 

     

    عکاسی در فضای باز انجام شده و شاهد یک استایل شیک کژوال از بهنوش طباطبایی در آخرین روزهای تابستان ۹۹ هستیم. این عکس بیش از ۱۶۰ هزار لایک و ۳ هزار کامنت دریافت کرد. بعضی از کامنت ها توسط بهنوش طباطبایی هم پاسخ داده شد.

     

    بهنوش طباطبایی

     

    تیپ مشکی و سفید تابستانی بهنوش طباطبایی

     

    بهنوش طباطبایی با انتشار این استایل در اینستاگرامش، گفتاری از قیصر امین پور را که گفته بود: می‌کشم ناز یکی، تا به همه ناز کنم را به اشتراک گذاشت. عکسی که با کامنت پوران درخشنده نیز همراه شده بود و ۱۳۰ هزار لایک گرفت.

     

     

    عکس بالا مربوط به استایل شیک بهنوش طباطبایی است که در سال ۱۳۹۵ برای مجله دیار گرفت. او ایمان انصافی و الهام حدادی را نیز به عنوان طراحان استایلش تگ کرده بود.

     

     

    بهنوش طباطبایی این فوتوشوت را در تابستان منتشر کرده بود.

     

    بهنوش طباطبایی در کنار استایل ها و فوتوشوت ها وسلفی هایش که در اینستاگرام به اشتراک میگذارد، معمولا کتاب هم به دوستانش معرفی میکند. کتابی که اخیرا بهنوش طباطبایی معرفی کرده است، کتاب هنر شناختن مردم نوشته پل دی تیگر با ترجمه محمد گذر آبادی است. این کتاب می گوید چگونه می توان دیگران را سریع ارزیابی کرد و به زبان خودشان با آن ها سخن گفت. مهراوه شریفی نیا و نیکی کریمی هم عادت دارند به هوادارانشان در طول سال، کتاب معرفی کنند.

     

    بهنوش طباطبایی

     

    معرفی کتاب توسط بهنوش طباطبایی

     

    بهنوش طباطبایی از هشتگ ها برای دیده شدن بهتر و بیشتر مطالبش استفاده نمی کند. اما به نظر می رسد بر خلاف برخی از سلبریتی ها، فالوئرهای وی فیک نباشد. موضوعی که در دیجیتال مارکتینگ تاثیر زیادی دارد.

     

  • از خاطرهِ خوش «روزگار جوانی» تا «پس از باران» و «شب‌های برره»

    مهدی درستی: شاید برای نسل امروز عجیب باشد که یک سریال یا برنامه تلویزیونی بتواند همه مردم را سر ساعتی مشخص در هر کجا که هستند پای گیرنده‌های‌شان بنشاند و به اصطلاح، خیابان‌ها را خلوت کند. اما قدیمی‌ترها که در آن دوران نفس کشیدند یادشان هست و هنوز از خاطرات خوش آن دوران یاد می‌کنند و حسرت می‌خورند.

    آن زمان، آثار تلویزیونی حسابی بر دل مردم می‌نشستند و حتی بخشی از زندگی‌شان می‌شد.

    در میان همه این برنامه‌های رنگارنگ و متنوع اما سریال‌های تلویزیونی جایگاه والاتری داشتند و اگر دل مخاطبان را به دست می‌آوردند، به جزوی از اتفاقات روزمره‌شان بدل می‌شدند و از دیالوگ و تکه کلام گرفته تا شعر و آهنگ تیتراژشان، ورد زبان مردم در کوچه و خیابان بود.

    فارغ از دیالوگ‌ها، به سراغ تیتراژهای ماندگار سریال‌های تلویزیونی برویم که زمانی نه چون حالا، نقطه قوت و از عناصر شهرت یک سریال بودند. اتفاقی که این روزها کمتر شاهد آن هستیم و دیگر خبری از خلق آثار ماندگار برای تیتراژهای تلویزیونی نیست.

    برای تجدید خاطرات و یادآوری آثار ارزشمندی که روزی از قاب تلویزیون شنیده شدند، بر بهترین و ماندگارترین تیتراژهای تلویزیون مروری داشته‌ایم. (انتخاب آثار براساس نظرسنجی از یک جامعه آماری محدود صورت گرفته است.)

    «روزگار جوانی»

    بدون شک اگر فهرستی از موفق‌ترین سریال‌های تلویزیونی تهیه کنیم، نام سریال «روزگار جوانی» به کارگردانی شاپور قریب و اصغر توسلی را نمی‌توان نادیده گرفت. این سریال در سال های ۷۷ و ۷۸ از شبکه تهران پخش شد و فیلمنامه نویس فصل اول آن اصغر فرهادی، کارگردان نام آشنای سینمای ایران بود.

    «روزگار جوانی» داستان پنج جوان دانشجو با بازی نصرالله رادش، امین حیایی، کیهان ملکی، بهزاد خداویسی و مهدی صبایی را روایت می‌کند که چهار نفرشان شهرستانی‌اند. آنان با یکدیگر خانه‌ای را اجاره می‌کنند و در هر قسمت با ماجرای تازه‌ای روبه رو می‌شوند…

    اما تیتراژ این سریال هم یکی از ماندگارترین آثار این حوزه است، «رنگین کمون» نام آهنگی بود که با مطلع «مثل یک رنگین کمون هفت رنگ/سرگذشت زندگیمون رنگ رنگ» با صدای محمدرضا عیوضی در تیتراژ پایانی خوانده شد. این اثر سروده ابوالفضل عزیزی بود و خود عیوضی، آهنگسازی‌اش را برعهده داشت.

    «ولایت عشق»

    آثار متعددی در طی سالیان اخیر درباره تاریخ اسلام و تشیع ساخته شده‌اند که از میان آن‌ها، چند اثر بیشتر مورد توجه قرار گرفتند و ماندگار شدند، «ولایت عشق» به کارگردانی مهدی فخیم‌زاده یکی از همین آثار است که در سال ۷۹ از شبکه یک سیما پخش شد.

    در این سریال که به زندگی امام رضا (ع) می‌پردازد، بازیگرانی چون محمد صادقی، فرخ نعمتی، مریلا زارعی، دانیال حکیمی، اکبر زنجانپور و… بازی می‌کنند.

    مطمئنا یکی از زیبایی‌های این سریال، موسیقی آن است که توسط هنرمند فقید، بابک بیات ساخته و طنین آواز محمد اصفهانی نیز بر این موسیقی ارزشمند نقش بسته و به اثری جاودانه بدل شده است که هنوز هم برای مخاطبان تازگی دارد.

    «پس از باران»

    در سال ۷۹، تلویزیون یک سریال پرمخاطب دیگر را هم روی آنتن داشت؛ «پس از باران» به کارگردانی سعید سلطانی که از شبکه سه سیما پخش شد. این سریال که در گیلان مقابل دوربین رفت، نگاهی به تاریخ ایران در دوره رضا خان و نظام ارباب رعیتی آن زمان داشت.

    محمود پاک‌نیت، کتایون ریاحی، بهزاد فراهانی، ثریا قاسمی، مرجان محتشم و … از جمله بازیگران اصلی این سریال بودند.

    نکته قابل توجه درباره این سریال، بهره بردن از ترانه و گویش محلی در تیتراژ بود که حسابی رنگ و لعاب دیگری به اثر بخشید و مخاطب را به فضای آن روزها برد. موسیقی حزن‌انگیزی این سریال را سعید انصاری ساخته بود و آهنگ تیتراژ و برخی از قطعات را فریدون پوررضا خوانده بود که در آن سال بسیار مورد توجه قرار گرفت و بعدها در قالب یک آلبوم موسیقی منتشر شد.

    البته این اتفاق پیشتر هم در سریال «کوچک جنگلی» ساخته بهروز افخمی در سال ۶۶ انجام و برای تیتراژ این مجموعه از ترانه و خواننده محلی استفاده شده بود.

    «زیر آسمان شهر»

    «زیر آسمان شهر» ساخته مهران غفوریان را می‌توان یکی از موفق‌ترین و البته نخستین مجموعه‌های طنز تلویزیون دانست که حسابی در میان مردم بازخورد خوبی داشت و پس از پخش در سال ۸۰ به دلیل استقبال مردم، فصل دوم و سوم آن هم ساخته شد.

    این سریال در قالب روایتی طنز، زندگی قشرهای مختلف شهر در کنار یکدیگر را به تصویر کشیده است و تمام داستان آن در یک آپارتمان می‌گذرد که چند همسایه در آن زندگی می‌کنند…

    تیتراژ این سریال با صدای امیر تاجیک یکی از تیتراژهای ماندگار تاریخ تلویزیون است، ترانه قطعه «زیر آسمان شهر» را محمدعلی شیرازی، شاعر باسابقه سروده بود و مهدی غفوریان هم آهنگساز کار بود.

    «خط قرمز»

    قاسم جعفری یکی از کارگردانان موفق دهه ۸۰ تلویزیون به شمار می‌رود چرا که با دو سریال «خط قرمز» و «مسافری از هند»، مردم را به پای تلویزیون کشاند.

    «خط قرمز» سریالی درام و اجتماعی بود که از ۱۳ آذر ۸۰ تا چهارم تیر۸۱ به صورت هفتگی روی آنتن شبکه سه سیما رفت. این سریال به معضل زندگی جوانان می‌پرداخت و از بازی بازیگرانی چون سروش گودرزی، پویا امینی، شهرام حقیقت‌دوست، ایمان اشراقی و … بهره می‌برد.

    این سریال، قصه چند دانش آموز دبیرستانی است که هر یک برای فرار از مشکلات زندگی‌شان از خانه فرار می‌کنند، دور هم جمع می‌شوند و با هدف سفر به سوی آرمان‌ها و خواسته‌های خود پا به راهی با مقصد نامعلوم می‌گذارند…

    آهنگ و ترانه تیتراژ «خط قرمز» هم حسابی توانست نظر جوانان دهه هشتادی را به خود جلب کند و دست به دست شود. اسم این آهنگ «به امید یه هوای تازه‌تر» بود که با صدای حسین ریاضیان، ترانه حسن عسگری و افشین یداللهی و آهنگسازی پیروز ارجمند پخش شد.

    «مسافری از هند»

    دیگر سریال پرمخاطب قاسم جعفری، «مسافری از هند» بود که در سال ۸۱ روی آنتن شبکه سه سیما رفت. در این سریال، سروش گودرزی بار دیگر مقابل دوربین این کارگردان رفت و در کنار او شیلا خداداد، حمید گودرزی، بهنوش طباطبایی، ایرج نوذری، نسرین مقانلو و … بازی کردند.

    خلاصه داستان سریال به این شرح است: «رامین نادری برای درس خواندن به هندوستان می‌رود. او که قرار است با دختر دایی خود پروانه ازدواج کند، با دختری هندی به نام سیتا آشنا می‌شود و او را برای ازدواج به ایران می‌آورد، اما ورود سیتا به ایران مشکلاتی را به وجود می‌آورد…»

    تیتراژ این سریال، بدون شک یکی از نقاط قوت کار بود که افشین یداللهی ترانه آن را سروده بود و محمدمهدی گورنگی هم آهنگسازی را برعهده داشت و در نهایت این قطعه با صدای مهرداد هویدا (ترانه هندی)، علیرضا بلوری (ترانه فارسی) و دکلمه شیلا خداداد منتشر شد.

    «خانه به دوش»

    نام مجید اخشابی با تیتراژهای تلویزیونی پیوندی ناگسستنی دارد و او یکی از پرکارترین خواننده‌ها در این زمینه به شمار می‌آید، اوج فعالیت او در دهه ۸۰ با سریال‌های مناسبتی تلویزیون بود که نقش مهمی هم در به شهرت رسیدنش داشت؛ از «گمگشته» تا «متهم گریخت»، «دارا و ندار» و …

    اما یکی از ماندگارترین تیتراژهایی که او خوانده است، تیتراژ سریال «خانه به دوش» به کارگردانی رضا عطاران است. سریالی طنز که در ماه رمضان سال ۸۳ از شبکه سه سیما پخش شد و بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. ترانه این قطعه را علی معلم سروده بود و آهنگسازی را هم خود اخشابی برعهده داشت.

    حمید لولایی، مریم امیرجلالی، علی صادقی، غلامحسین لطفی، آناهیتا همتی و … از جمله بازیگران «خانه به دوش» بودند.

    «شب‌های برره»

    مهران مدیری در بین مخاطبان تلویزیون یکی از چهره‌های محبوب است که همواره با سریال‌ها و برنامه‌هایش توجه بسیاری را به خود جلب کرده و می‌کند. اوج فعالیت مدیری پس از «ساعت خوش» در دهه ۸۰ بود که با ساخت سریال‌های طنز توانست نام خود را دوباره بر سر زبان‌ها بیندازد. یکی از پرمخاطب‌ترین سریال‌های او «شب‌های برره» بود که در سال ۸۴ روی آنتن تلویزیون رفت.

    سریال داستان شخصی به نام کیانوش استقرار زاده را که سردبیر یک روزنامه دهه ۲۰ است روایت می‌کند که با نوشتن مقاله‌ای انتقادی به تبعید در نقاط دوردست ایران محکوم می‌شود. در بین راه در اتفاقاتی توسط یک مار گزیده می‌شود و به برره می‌رسد…

    محبوبیت این سریال در بین مردم آنقدر زیاد بود که پول، اصطلاحات و دیالوگ‌های سریال تا چندین سال در زبان غیررسمی کشور کاربرد داشت.

    تیتراژ این سریال هم سرنوشتی مشابه خود آن داشت و مهران مدیری توانست با خواندن آهنگ محلی این تیتراژ در حوزه خوانندگی هم به محبوبیت برسد. او ترانه «بیا بریم دشت» را با آهنگسازی بهرام دهقانیار بازخوانی کرد. این ترانه آواز معروفی است که در جنوب خراسان با نام ترانه صیاد رایج است.

    «میوه ممنوعه»

    حسن فتحی هم از جمله کارگردانانی است که سریال‌های مناسبتی ماندگاری را برای تلویزیون ساخته است، از «شب دهم» تا «میوه ممنوعه». «میوه ممنوعه» با بازی علی نصیریان، هانیه توسلی، گوهر خیراندیش، امیر جعفری، طناز طباطبایی و … در ماه رمضان ۸۶ از تلویزیون از شبکه دو پخش شد.

    این سریال داستان فردی متدین به نام حاج یونس است؛ بازرگانی که به اصول دینی اعتقاد دارد و اهل حرام و حلال است اما اتفاقاتی در زندگی‌اش پیش می‌آید که او را درگیر ماجراهایی می‌کند. این مجموعه را شاید بتوان بنا به توصیف کارگردانش حسن فتحی، راوی آدم‌های خاکستری دانست.

    تیتراژ این سریال هم با صدای احسان خواجه‌امیری در فهرست ماندگارترین تیتراژهای تلویزیونی قرار دارد که خود او آهنگسازی آن را هم برعهده داشته است.

    «مدار صفر درجه»

    سریال دیگر حسن فتحی در تلویزیون که البته مناسبتی نبود اما توجه بسیاری از مخاطبان را متوجه خود کرد، «مدار صفر درجه» بود که در سال ۸۶ روی آنتن شبکه یک سیما رفت. این سریال بر اساس کتاب «مدار صفر درجه‌» احمد محمود ساخته شده که البته با انتقاداتی برای تغیر داستان و شخصیت‌ها به نفع جناح‌هایی خاص، مواجه شد.

    «مدار صفر درجه» در بستر جنگ جهانی دوم و قدرت گرفتن صهیونیست می‌گذرد. شهاب حسینی، رویا تیموریان، مسعود رایگان، لعیا زنگنه و… از جمله بازیگران این سریال هستند.

    تیتراژ این سریال با خوانندگی علیرضا قربانی هم به مانند خود اثر ماندگار شد. ترانه این قطعه را هم افشین یداللهی سروده بود و فردین خلعتبری آهنگسازی را برعهده داشت.

    «معمای شاه»

    سریال «معمای شاه» به کارگردانی محمدرضا ورزی که به تاریخ معاصر ایران می‌پرداخت و در سال ۹۴ روی آنتن شبکه یک سیما رفت هم توانست به فهرست ترانه‌های تیتراژهای محبوب راه پیدا کند، چرا که ترانه افشین یداللهی، آهنگسازی بابک زرین و صدای سالار عقیلی چندان با هم هماهنگ شدند که به گوش هر ایرانی خوش آمد.

    این سریال داستان زندگی محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران را از زمان بازگشت او از مصر، پس از ازدواج با ملکه فوزیه تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی به تصویر می‌کشد. در این مجموعه ۱۲۰ بازیگر اصلی و ۸۵۳ بازیگر فرعی حضور داشتند.

    «لیسانسه‌ها»

    حتما نباید برای یافتن تیتراژهای ماندگار تلویزیون به سراغ سریال‌های قدیمی که در پس ذهن‌مان در حال خاک خوردن هستند برویم چرا که در سال های اخیر هم برخی از سریال ها بودند که با موسیقی و ترانه با کیفیت توانستند تیتراژ ماندگاری را از خود به یادگار بگذارند؛ مانند سریال «لیسانسه‌ها» ساخته سروش صحت که در سال ۹۵ از شبکه سه پخش شد و مورد توجه قرار گرفت. قطعه تیتراژ این سریال که «تمام ناتمام» نام داشت، با ترانه، موسیقی و صدای امید نعمتی پخش شد.

    محبوبیت این قطعه آنقدر زیاد بود که سازندگان حتی برای فصل جدید این سریال که به‌زودی پخش خواهد شد، حاضر به تغییر تیتراژ نشده و از همین آهنگ استفاده کرده‌اند.

    در این باره بیشتر بخوانید:

    فاجعه است که برخی خوانندگان مرد مثل زن‌ها با عشوه می‌خوانند

    محمدعلی شیرازی: پس از انقلاب تنها دو، سه ترانه خوب داشتیم

    ظلم بزرگ مجریان و تهیه‌کنندگان تلویزیون به مخاطبان

    بلایی که تلویزیون بر سر موسیقی آورد

    ۵۷۲۴۳

  • نقد فیلم ماجرای نیمروز: رد خون، روایت یک گسست

    یکی از تلخ‌ترین اتفاقات جشنواره سی و ششم برای من صرف کردن دو ساعت زمان برای تماشای فیلمفارسی «لاتاری» بود. دو ساعتی که تماما با بهت به پرده خیره شده بودم و به این فکر می‌کردم که چطور ممکن است فیلمسازی از «ایستاده در غبار» و خصوصا فیلم درخشانی مثل «ماجرای نیمروز» به ورطه ساخت فیلمی چون «لاتاری» سقوط کند. بدتر از آن حرف‌های جنجال برانگیز مهدویان درباره فاشیسم و فردوسی بود که باعث شد تا بار دیگر اطمینان پیدا کنم که در سینمای ناپاک و پر زرق و برق ایران هیچ استعدادی جان سالم به در نمی‌برد و سرنوشت محتومش حل شدن در این باتلاق است. خوشبختانه «ماجرای نیمروز: رد خون» اثبات می‌کند که «لاتاری» صرفا یک اتفاق بوده و مهدویان هنوز هم جدی‌ترین استعداد نسل جدید سینمای ماست.

    «رد خون» یک تریلر سیاسی است که نیاز است ابتدا تکلیف با همین عبارت مشخص شود. یک تریلر سیاسی قرار نیست بازسازی مو به مو از وقایع تاریخی باشد بلکه خوانشی شخصی از سوی فیلمساز – و فیلمنامه‌نویس – نسبت به یک برهه‌ی خاص تاریخی و اتفاقات سیاسی در آن است. شاید بیشترین نقدهایی که علیه قسمت قبلی «ماجرای نیمروز» شد حول بحث‌های ایدئولوژیک و عقیدتی می‌چرخید و فیلم به واقع هم از دست راستی‌ها به دلیل کم کاری‌اش در زدن مجاهدین می‌خورد و هم از دست چپی‌ها به خاطر برخی احتیاط‌ها و حذف‌ها. اما تمام این افراد در یک اشتباه بزرگ مشترک بودند. این که مدیوم نقد فیلم را با جناح بازی‌های سیاسی‌شان اشتباه گرفته و در نتیجه در نقد‌های “سینمایی‌شان” تنها چیزی که گم می‌شد سینما بود. حال در «رد خون» مهدویان به همین دلیل محافظه‌کارتر عمل می‌کند. همین محافظه‌کاری سبب شده که از زمان جشنواره تا الان که فیلم به تازگی در سینماها اکران شده، این بحث‌های حاشیه‌ای کم‌تر به گوش برسد.
    داستان «رد خون» هفت سال پس از ماجراهای فیلم قبلی اتفاق می‌افتد که در سال ۱۳۶۰ و با کشته شدن موسی خیابانی به پایان رسید. حال هفت سال گذشته و پایان جنگ ایران و عراق نزدیک است. در این بین مجاهدین خلق در پی انجام عملیات معروف فروغ جاویدان و نیروهای فیلم قبلی – با حذف احمد مهرانفر و مهرداد صدیقیان – به دنبال دستگیری آن‌ها هستند. در این بین شخصیتی جدید به نام افشین (محسن کیایی) که به عنوان تلفن و بیسیم‌چی معرفی می‌شود، با دیدن عکس همسرش سیما (بهنوش طباطبایی) در میان مجاهدین متوجه می‌شود که او به آن‌ها پیوسته است. از سوی دیگر سیما خواهر کمال (هادی حجازی‌فر) است. این دو سعی می‌کنند این موضوع را از صادق (جواد عزتی) که مامور اطلاعات شدیدا پیگیری است پنهان کنند و خود آن را حل کنند.

    در اولین برخورد با فیلم چیزی که بیش از هر چیز به نظر می‌رسد تعادل دوربین مهدویان نسبت به آثار پیشین است. در «ماجرای نیمروز» و «ایستاده در غبار» دوربین کاملا مستند‌گونه مهدویان که حتی گاهی از پشت شیشه و به صورت دزدکی به مسائل نگاه می‌کرد، تبدیل به یکی از موتیف‌های مهم بصری فیلم‌هایش شده بود. این نوع دوربین کاملا برای فضای این دو فیلم مناسب بود و هم حال و هوای جنگ را به خوبی بازسازی می‌کرد و هم به دلیل کهنگی موجود در تصویر بیشتر به نوعی سند تاریخی می‌ماند. اما اشتباه بزرگ مهدویان تکرار همین دوربین در فیلم «لاتاری» بود که دیگر نه توجیه منطقی داشت و نه به فضاسازی کمک می‌کرد. این بار در «رد خون» اما، مهدویان دوربین خود را کمی تلطیف کرده است. هم کهنگی تصویر و هم نماهای مستند‌گونه – که در موارد افراطی‌اش گاهی به نظر آرشیوی می‌رسید – با حفظ کامل اصول قبلی کمی تلطیف شده‌اند و دوربین نیز آرام و قرار گرفته است. نوع فیلمبرداری خاص آثار او که به نظر وام‌دار سینمای جیلو پونته کوروو و علی‌الخصوص فیلم نبرد الجزیره است، این بار نزدیک به سینمای دراماتیک حرکت می‌کند. دیگر کمتر خبر از نماهایی که دوربین به شکلی پنهان‌ شخصیت‌ها را می‌پایید و جاسوسی می‌کرد، هست. این بار دوربین مهدویان ترکیبی از یک سینمای مستند و داستانی است که سعی کرده تا فاصله‌گذاری‌های پیشین را از بین ببرد و به بار دراماتیک داستان توجه بیشتری نشان دهد. این “دور شدن از فضای سینمای گزارشی” مهم‌ترین تفاوت کارگردانی رد خون نسبت به آثار قبلی مهدویان است.
    در «رد خون» دیگر از کارکردن‌های جمعی «ماجرای نیمروز» و رفاقت گرم وسترن‌گونه بین بچه‌های سپاه خبری نیست و آن‌ها جای خود را به نوعی جدا افتادگی و در خط‌‌های مختلف قرار گرفتن داده است که به وضوح حکایت از سال‌های میانی دهه شصت در ایران دارد. آدم‌های «رد خون» نیز آدم‌های فیلم قبلی نیستند. هفت سال گذشته و در این هفت سال جنگ و آشوب آن‌ها نیز تغییر کرده‌اند. بیشترین نمود تغییر را در شخصیت صادق می‌بینیم. صادقِ «ماجرای نیمروز» که برای مرگ شهید رجایی و شهید باهنر آن طور شدید اشک می‌ریخت، حال با جدیت و حتی گاه قساوت تمام فقط به اصول کاری فکر می‌کند و هیچ گونه احساساتی را با کارش ترکیب نمی‌کند. او به وضوح بدبین‌تر شده و هیچکس از دست چشمان تیزبین و بازجویانه او در امان نیست. ترکیب هوشمندی و ریزبینی با خلق و خوی خشک او و البته بازی درخشان جواد عزتی باعث شده تا صادق کار شده‌ترین و کاریزماتیک‌ترین شخصیت فیلم باشد.
    اما بر خلاف فیلم قبلی این بار مهدویان دوربین خود را به اردوگاه اشرف می‌برد و داستان‌های داخل دار و دسته رجوی را نیز روایت می‌کند. در سمت مجاهدین دو زن به عنوان شخصیت‌های مهم حضور دارند که یکی از آن‌ها همان همسر افشین است. همچنین عباس زریباف که در قسمت قبلی فیلم دیدیم نفوذی مجاهدین در سپاه است و توسط صادق دستگیر شد، اما با یک اشتباه از چنگ آن‌ها گریخت، این بار نقشی مهم‌تر را ایفا می‌کند. او نقشی همچون موسی خیابانی در فیلم پیشین را دارد و آنتاگونیست اصلی «رد خون» است.
    مهدویان در روایتش با تمرکز بر عملیات مرصاد، تعداد زیادی خرده داستان را وارد پیرنگ فیلم خود می‌کند و به هر یک از شخصیت‌های داستانش به اندازه مورد نیاز زمان برای پرداخت می‌دهد. در این بین لغزش‌هایی گاه و بیگاه مانند لحظات کمدی اضافه و بد موقع شخصیت کمال و البته کل خط داستانی زائد مسعود (مهدی زمین پرداز) که پیشبردی در درام ندارد، موجب می‌شود تا فیلم به مانند یک اثر منسجم عمل نکند. از سوی دیگر در جبهه مجاهدین نیز یک خط عشقی حول عباس زریباف و زهره (هستی مهدوی) وجود دارد بهره‌گیری از آن نیز از این قرار است که پوچ بودن معنی عشق در بین مجاهدین را نشان دهد.
    یکی از اشکالات اساسی فیلم که در «ماجرای نیمروز» قبلی نبود، اغراق و گل‌درشت بودن در برخی از سکانس‌هاست. یکی از تلخ‌ترین سکانس‌های فیلم جایی است که مجاهدین مردم و زنان و کودکان بی‌گناه بیمارستان اسلام‌ آباد را به گلوله می‌بندند. پیش از این سکانس در یک نما مجاهدین در حال نماز خواندن زیر سر و صدای شلیک و آتش و جنایت‌های خودشان به تصویر کشیده می‌شوند که قرار است خوانش غلط آن‌ها از اسلام را تداعی کند اما در اجرا به شدت شعاری است. یا در یکی دیگر از سکانس‌ها که دوربین به داخل قرارگاه اشرف رفته و جلسات اعتراف مجاهدین را می‌گیرد، آن‌ها به قدری احمق به تصویر کشیده می‌شوند که نتیجه کمی کاریکاتوری است. همین در نظر گرفتن افکار ارتجاعی و هوش کم برای جبهه دشمن در اکثر فیلم‌های جنگی ایرانی، از مهم‌ترین ایرادات آثار ژانر دفاع مقدس در ایران است.

    اما دو زن اصلی سمت مجاهدین تفاوت دارند. سیما که داستان اصلی حول مجاهد شدن او می‌چرخد، یک دغدغه دارد و آن هم رسیدن به تهران برای دیدن دوباره فرزندش است. به نظر می‌رسد حتی پیوستنش به مجاهدین و همراهی‌اش با آن‌ها نیز “بیشتر”‌ با این هدف بوده باشد. او با این که به نیروهای مجاهدین پیوسته است اما با آن‌ها فرق دارد و اصطلاحا “مسئله دار” است. هستی مهدوی نیز مشخصا تصویر یکی از هزاران قربانی ساده‌لوحی است که به مجاهدین پیوستند و در نهایت نیز از سوی همان‌ها بیشترین لطمه را خوردند. او نیز مانند سیما در اعماق وجود خود اعتقاد قلبی به مانیفست مجاهدین ندارد و بهترین شاهد این مدعا سکانسی است که مشغول کارگردانی سخنرانی مسعود رجوی است. در این سکانس بیشتر حواس او معطوف به عباس زریباف است و اگر سقلمه سیما نبود حتی دستش را برای رجوی بالا نمی‌برد.
    «رد خون» در بین آثار مهدویان درخشان‌ترین پایان‌بندی را دارد. پس از کش و قوس‌های فراوان، افشین با سیما دیدار می‌کند و در نهایت نیز کمال او را نمی‌زند و سیما ظاهرا می‌رود. در همین لحظه سر و کله صادق پیدا می‌شود. در واقع در این لحظه هم بیننده و هم شخصیت‌ها به این موضوع واقفند که گذشت آن‌ها به معنای نجات سیما نیست و صادق هیچگاه دست از دستگیری او نمی‌کشد. حال که رازها برملا شده وقت جدا شدن‌ است. جدایی کمال و افشین از خط مبارزه و انتخاب یک زندگی آرام و دست و پنجه نرم کردن با سرافکندگی قضیه سیما.
    پس از تحویل اسلحه و جدا شدن، کمال و افشین از قاب خارج می‌شوند اما صادق باقی می‌ماند. صادقی که همواره روی اصول خود ایستاد و حتی برای نزدیک‌ترین رفقایش نیز استثنایی قائل نمی‌شود. او نمونه‌ کامل یک مرد اطلاعاتی است و حال محکوم به تنها ماندن است. مهدویان این تنهایی و گسست بین او و دوستانش را دقیقا با تمهید پایان بندی فیلم قبلی انجام می‌دهد. در «ماجرای نیمروز» نیز آخرین سکانس یک لانگ شات با نمای موسوم به “چشم خدا” بود. با این تفاوت مهم که در «ماجرای نیمروز» دوربین از فاصله لانگ شات جمعی را زیر نظر می‌گرفت که با یکدیگر رفاقت گرمی داشتند و به تازگی نیز موفق شده بودند تعدادی از سران مجاهدین را از پای در آورند، اما این بار تنهایی صادق را مشاهده می‌کند که چگونه کنار سلاح‌های تحویل داده شده رفقایش روی یک نیمکت در اکباتان نشسته است.
    «رد خون» شاید به دلایل ذکر شده فیلم شاهکاری نباشد و برخی ایرادات آن‌ را از رسیدن به سطح یک اثر فوق العاده بازدارد، اما قطعا جزو دیدنی‌ترین فیلم‌های جنگی و البته سیاسی یک دهه اخیر سینمای ایران است.
     
     

  • محمدحسین مهدویان مانند حاتمی‌کیا به قولش وفا نکرد

    محمدحسین مهدویان که بعد از ساخت فیلم «ماجرای نیمروز: رد خون» وعده داده بود دیگر فیلم سیاسی درباره تاریخ معاصر نمی‌سازد، گویا نتوانسته از ژانر مورد علاقه‌اش دور شود و تازه‌ترین فیلمش را درباره بمباران شیمیایی حلبچه خواهد ساخت.

    پایگاه خبری تئاتر: محمدحسین مهدویان یکی از پرسروصداترین نام‌ها در سال‌های اخیر سینمای ایران است؛ کارگردان جوانی که فعالیت هنری‌اش را با ساخت مستندهای متمرکز بر دفاع مقدس و تاریخ معاصر آغاز کرد و سپس قدم به سینمای داستانی گذاشت. «ایستاده در غبار»، «ماجرای نیمروز»، «لاتاری» و «ماجرای نیمروز: رد خون» چهار فیلم بلند او هستند که با موضوع‌هایی سیاسی در ارتباط با ماجرای ترورهای دهه ۶۰، دفاع مقدس و مسائل اجتماعی ملتهب معاصر، رنگ پرده نقره‌ای را به خود دیده‌اند.
    این فیلمساز بعد از «ماجرای نیمروز: رد خون» اگرچه قول داده بود دیگر سراغ موضوع‌های سیاسی و تاریخ معاصر کشور نرود، اما به پیمان خود وفادار نمانده و پروژه تولید فیلم «درخت گردو» را با داستانی درباره بمباران حلبچه کلید زده است. از این نظر، شاید بتوان او را به ابراهیم حاتمی‌کیا شبیه دانست که اگرچه قول داده بود فیلم جنگی نسازد، اما بارها به سراغ این ژانر سینمایی بازگشت.
    مهدویان مدتی است تولید فیلم جدیدش به نام «درخت گردو» را در خوی آغاز کرده و این بار از تیم همیشگی خود فاصله گرفته و به سراغ تهیه‌کننده و بازیگران دیگری رفته است. سیدمصطفی احمدی، تهیه‌کننده پروژه‌های اخیر مهران مدیری این بار در قامت تهیه‌کننده فیلم مهدویان حاضر شده است و مهران مدیری و پیمان معادی هم به عنوان بازیگران این فیلم انتخاب شده‌اند.
    به بهانه ساخت این فیلم، نگاهی بر کارنامه او و فیلم‌هایی که مقابل دوربین برده است، انداخته‌ایم.

    همکاری با روایت فتح در آغاز راه

    این کارگردان جوان در سال ۸۳ و در ۲۳ سالگی فیلم مستندی با موضوع زمینه‌های شروع جنگ به نام «استخون لای زخم» را برای موسسه روایت فتح ساخت.
    او البته مستندهای دیگری چون «دیکتاتور بزرگ»، «سه سوی میدان جنگ»، «ثنا» و… را هم ساخت اما مهدویان شهرتش را مدیون اثر دیگری بود. این سینماگر در نهایت سال ۱۳۹۱ با مجموعه مستند ۱۰ قسمتی به نام «آخرین روزهای زمستان» وارد تلویزیون شد.
    مستندی درباره حسن باقری با بازی مهدی زمین‌پرداز که از شبکه یک سیما پخش شد، نکته جالب توجه این مستند استفاده از تصاویر ۱۶ میلیمتری به سبک و سیاق برنامه‌های «روایت فتح» بود.
    اکثر صحنه‌های مربوط به دهه ۶۰ در این مستند به نوعی بازسازی شده که به نظر مخاطب صحنه‌های واقعی و آرشیوی می‌آید، همچنین در این فیلم از صدای واقعی باقری در جنگ استفاده شده است.

    «ایستاده در غبار»؛ نخستین گام در مسیر شهرت

    مهدویان پس از ساخت «آخرین روزهای زمستان» توانست نام و نشانی برای خود دست و پا کند و همین موضوع کافی بود تا سازمان اوج ساخت فیلمی درباره احمد متوسلیان را به او بسپارد و اینچنین پروژه «ایستاد در غبار» آغاز شد.
    او در این فیلم شکلی مستندگونه را برای روایت زندگی احمد متوسلیان انتخاب کرد و صحنه‌های مختلف از زندگی این رزمنده را در جنگ ایران و عراق و پیش و پس از آن به تصویر کشید.
    نخستین نمایش «ایستاده در غبار» در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر بود، رویدادی که نقش مهمی در معرفی مهدویان به مخاطبان سینما داشت و این فیلم به خوبی توانست برد لازم را برای این فیلمساز به همراه آورد.
    «ایستاده در غبار» در این جشنواره سیمرغ بلورین بهترین فیلم، بهترین جلوه‌های ویژه میدانی و جلوه‌های ویژه بصری و بهترین طراحی لباس را از آن خود کرد.

    «ماجرای نیمروز»؛ گام دوم با فیلمی جنجالی

    موفقیت نسبی «ایستاده در غبار» مهدویان را بر آن داشت تا فیلم بعدی خود را هم درباره تاریخ معاصر ایران بسازد و به همین دلیل با سیدمحمود رضوی به سراغ سال‌های ابتدایی انقلاب و فعالیت مجاهدین خلق رفت که حاصل آن ساخت فیلم «ماجرای نیمروز» بود.
    او برای بازیگران این فیلم از برگ برنده‌اش در آثار پیشین خود یعنی هادی حجازی‌فر بازیگر نقش احمد متوسلیان و همچنین مهدی زمین پرداز بازیگر نقش حسن باقری به همراه جواد عزتی، مهرداد صدیقیان و احمد مهرانفر استفاده کرد.
    «ماجرای نیمروز» هم برای نخستین بار در جشنواره فیلم فجر سی و پنجم به نمایش درآمد و تا حدود زیادی توانست نظر منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کند و در نهایت سه سیمرغ بهترین فیلم، بهترین فیلم از نگاه ملی و بهترین طراحی صحنه و لباس را از آن خود کرد.
    مهدویان در این فیلم به سراغ ترورهای سال ۱۳۶۰ به دست مجاهدین و درگیری هایی که پس از برکناری ابوالحسن بنی صدر در جامعه شکل گرفت، پرداخته است.

    «لاتاری»؛ گذر از مجاهدین به دبی

    بعد از چند فیلم تاریخ سیاسی سال‌های انقلاب، مهدویان تصمیم گرفت تا فیلمی اجتماعی بسازد. انتخاب او سوژه‌ای درباره قاچاق دختران بود. ایده‌ای که خودش گفته پس از گوش دادن به ترانه دبی محسن چاوشی در ذهنش ایجاد شد.
    فیلمی که ساختش دردسرهای  بسیاری را برایش ایجاد کرد. طرح او در زمانی که فیلم تبلیغاتی حسن روحانی را برای انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ ساخته بود رد شد و گفتند به صلاحش نیست چنین فیلمی بسازد. او البته کمی بعد با تغییر تهیه‌کننده و آوردن محمود رضوی در کنارش «لاتاری» را ساخت.
    فیلمی که محمود رضوی درباره چگونگی ساخته شدنش گفت: «ما با هم حرف زدیم. تقریبا ما با تغییر مسیر و روند فیلم، این طور که قصه را وارونه «از انتها به ابتدا»روایت کنیم توانستیم مجوز ساخت فیلم را بگیریم.»
    «لاتاری» ساخته و اکران شد. فیلم اما آن بازتاب مثبت ساخته‌های قبلی مهدویان را نداشت. نه به اندازه «ایستاده در غبار» و نه «ماجرای نیمروز».

    بازگشت به قصه انقلاب؛ ماجرای عملیات مرصاد

    مهدویان و رضوی سریع سراغ ساخت ورژن دوم ماجرای تاریخ جنایت‌های گروهک مجاهدین خلق رفتند و این بار قصه‌ای عملیات مرصاد را برای رفتن روی پرده در قالب «ماجرای نیمروز: رد خون» آماده کردند.
    فیلم این بار نتوانست در رقابت «با شبی که ماه کامل شد»، «سرخپوست» و «متری شیش و نیم» به موفقیتی چشمگیری در جشنواره فیلم فجر دست پیدا کند اما این روزها روی پرده است تا شاید حال و روز گیشه‌ها را با ستاره‌هایش کمی بهتر کند.
    مهدویان در «ماجرای نیمروز: رد خون» از تیم بازیگری قسمت نخست بهره برد و بازیگران جدیدی چون محسن کیایی، بهنوش طباطبایی و هستی مهدوی را هم به پروژه اضافه کرد.

    اولین روایت از «درخت گردو»

    مهدویان پس از فیلم «ماجرای نیمروز: رد خون» گفته بود دیگر درباره تاریخ معاصر و ماجراهای سیاسی نمی‌خواهد فیلمی بسازد. چیزی شبیه به آنچه حاتمی‌کیا بعد از «به رنگ ارغوان» و «به نام پدر» گفته بود. آن حرف‌های معروفش در فیلم پایان‌نامه دوره دانشجویی بهناز جعفری که سر مزار مرتضی آوینی با بغض می‌گفت دیگر نمی‌خواهد فیلم جنگی بسازد. مگر قسم خورده که فقط فیلم جنگی بسازد و…
    اما حاتمی کیا خیلی زود برگشت و فیلم‌های جنگی ساخت. کاری که در آن استاد است. از «دیده‌بان» تا «به وقت شام» او را به تسلط در این ژانر می‌شناسند. حتی اگر «روبان قرمز»، «آژانس شیشه‌ای» یا «موج مرده» بسازد.
    مهدویان هم انگار ساخته شده برای این کار. او در این فاصله مستند «ترور سرچشمه» را ساخته است، کاری فاخر و تحسین برانگیز درباره انفجار هفتم تیر و شهادت آیت‌الله بهشتی و یارانش.
    وقتی او ایده «درخت گردو» را برای ساخت استارت زد، آن هم با تهیه‌کنندگی کارهای مهران مدیری، اولین گمانه این بود که سراغ مضمونی طنز یا نهایتا درام اجتماعی رفته باشد. به خصوص که اعلام شد جای بازیگرانی چون هادی حجازی‌فر قرار شده با مهران مدیری کار کند.
    ولی لوکیشن‌هایی چون بانه، ارومیه و مناطق جنگی شمال غرب کشور انتخاب‌های عجیب او برای فیلم سنگین جدیدش بود. فیلمی که اکثر لوکیشن‌هایش خارج از محدوده شهری فیلمبرداری می‌شود.
    فیلمی که خلاف گمانه‌های ابتدایی، یک درام اجتماعی با محوریت بمباران شیمیایی مناطق شمال غرب در سال‌های پایانی جنگ تحمیلی توسط ارتش بعثی عراق است و مهران مدیری احتمالا خارج از کلیشه سال‌های اخیرش، در نقشی جدی به سینما بر می‌گردد. او البته در دهه هفتاد و فیلم دیدار مهران مدیری تجربه‌اش را داشت.

  • انتقاد تند بهنوش طباطبایی از برخورد مجری «اختیاریه» با مشایخی/ عکس

    بهنوش طباطبایی با انتقاد از رویکرد برنامه «اختیاریه» که با حضور مشایخی پخش شد، تاکید کرد که مجری از احساسات این بازیگر سواستفاده کرد تا به اهداف خود برسد.

    به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، بهنوش طباطبایی، بازیگر سینما و تئاتر که در فیلم سینمایی «غلامرضا تختی» به کارگردانی بهرام توکلی نیز به ایفای نقش پرداخته است، با انتقاد از نحوه گفت‌وگوی مجری برنامه «اختیاریه» با جمشید مشایخی در اینستاگرام نوشت: «هنوز هم تختی سیاه تختی سپید را زمین می‌زند… آری! وقتی پیر سپیدموی هنر این سرزمین را به تلویزیون رسمی کشور می‌آوریم و کسی را رو به رویش می‌نشانیم که با سوالات تمسخرآمیز و سطحی‌شان مرد بزرگی مثل جمشید مشایخی را آنقدر پایین بیاورد تا ایشان مجبور شوند پاسخ‌هایی دهند که پرواضح است خودشان هم از آن‌ها ناراضی هستند دیگر چه توقع از هموطنانمان؟ چه توقع از جوانترها؟ چه توقع از کم تجربه‌ترها؟
    این بود صداوسیمایی که قرار بود دانشگاه باشد؟! این دانشگاه مگر نه قرار است به مردم یاد دهد قضاوت نکنید؟ در امور شخصی مردم تجسس نکنید که بعد از هر قضاوتِ نابه جایی گناهی در کمین است… بسیاری در سینما و تئاتر ایران با هزاران مشکل تلاش می‌کنند یک اثر موثر فرهنگی عرضه کنند و بعد تلویزیون به دلیل گستره مخاطبانش با کوته فکری‌های بچه‌گانه تصور می‌کند می‌تواند آن همه کار طاقت فرسا را نابود کند…فیلمی در مورد جهان پهلوان تختی ساخته می‌شود که با ظرافت می‌گوید رها کنید زندگی شخصی این بزرگمرد را …ببینید او چه کرد…؟ چه باقی گذاشت…؟ و بعد تلویزیون استادی مثل جمشید مشایخی را جلوی دوربین می‌نشاند و با سواستفاده از احساسات این مرد شریف او را ابزاری قرار می‌دهد تا هنوز بعد از ده‌ها سال از تختی فقط این را یادآور شود که او چرا از میان ما رفت…
    شرم نمی‌کنید از بازمانده‌های او…؟ از بازماندگان همسرش شرم نمی‌کنید؟ آیا جهان پهلوانی که پیش از مرگ حسابش را با همه صاف کرده بود نمی‌توانست جایی حتی کوچک اشاره‌ای کند که در زندگی شخصیش بر او چه گذشته؟! چقدر نفرت انگیز است که نور افکن می‌تابانید و سرک می‌کشید در زندگی خصوصی شخصیتی که باید سرمایه فرهنگی نسل‌های پس از خود باشد…»

    *

  • معرفی کامل فیلم‌های سودای سیمرغ سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر (قسمت سوم)

    قسمت اول معرفی فیلم های سودای سیمرغ جشنواره فجر

    قسمت دوم معرفی فیلم های سودای سیمرغ جشنواره فجر

    سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر از هفته آینده کار خود را آغاز خواهد کرد و آثار متعددی در ژانرهای گوناگون در آن با یکدیگر به رقابت خواهند پرداخت. تیم روزیاتو قصد دارد امسال پوشش کاملی از فیلم‌های پخش شده در این جشنواره را برای شما خوانندگان داشته باشد و تمامی آثار پخش شده در جشنواره را معرفی و بررسی کند. حال که تا شروع جشنواری چیزی نمانده، بد نیست نگاهی دقیق‌تر به فیلم‌هایی که قرار است در طی چند روز آینده به نمایش در بیایند داشته باشیم. پوشش کامل فیلم‌های جشنواره سی و هفتم فیلم فجر توسط روزیاتو از دهم بهمن ماه آغاز خواهد شد. با معرفی کامل فیلم‌ های سودای سیمرغ سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر همراه باشید.
     
    ۱۶- قسم
    محسن تنبانده را بیشتر برای فیلم‌ها و آثار کمدی می‌شناسیم اما او در آخرین ساخته‌اش سراغ ژانر درام اجتماعی رفته و سیروس الوند، یار همیشگی تنابنده، هم در کنار او به عنوان مشاور کارگردان حضور دارد. فیلم قسم درباره عمل قسامه در فقه و حقوق اسلامی است که در آن نیاز به سوگند خوردن ۵۰ نفر از بستگان پدری ذکور مدعی ِ وقوع قتل لازم است تا جرم ثابت شود. از همین رو به نظر می‌رسد که فیلم قسم به احتمال زیاد حال و هوای جنایی هم داشته باشد.
    فیلم محسن تنابنده با هزینه سنگینی ساخته شده و به گفته خودش تنها یک میلیارد تومان هزینه اسکان بازیگران در هتل‌ها شده اما تامین کننده این هزینه یک شخص نبوده و تنابنده بار دیگر با موسسه اوج همکاری کرده است (حتما خاطرتان هست که فصل آخر سریال پایتخت هم با تهیه کنندگی همین موسسه ساخته شد)
    قسم با بازی مهناز افشار, سعید آقاخانی, حسن پورشیرازی, مهران احمدی, نیکا فرقانی اصل, سارا فرقانی اصل (دوقلوهای پایتخت) ساخته شده و قرار است که بعد از جشنواره در ایام نوروز به اکران عمومی در بیاید.
    ۱۷- قصر شیرین
    از آخرین باری که رضا میر کریمی در جشنواره حضور یافته حدودا سه سالی می‌گذرد و فیلم دختر در جشنواره سی و چهارم توانست با بخت و اقبال خوبی در برابر تماشاگران و منتقدان روبرو شود و فروش گیشه خوبی هم پیدا کند. قصر شیرین را محسن قرایی نوشته، همان فردی که فیلم سد معبر را کارگردانی کرده و این بار در نقش فیلمنامه نویس یک اثر سینمایی ظاهر شده است. بازیگر اصلی فیلم حامد بهداد بوده و دیگر بازیگران فیلم افراد آنچنان مشهوری نیستند و از همین رو به نظر می‌رسد که بار اصلی فیلم روی دوش بهداد سنگینی کند.
    این فیلم داستانی اجتماعی دارد و حامد بهداد, محمد عسگری, ژیلا شاهی, اکبر آئین, آزاده نوبهار, محمد اشکان فر,یونا تدین و نیوشا علیپور بازیگران آن هستند.
    عوامل تولید «قصر شیرین» عبارتند از: تهیه‌کننده و کارگردان: سیدرضا میرکریمی، نویسندگان: محسن قرائی و محمد داودی،   مدیر فیلمبرداری: مرتضی هدایی، طراح صحنه و لباس: آتوسا قلمفرسایی، برنامه‌ریز و دستیار اول کارگردان: محمد عسگری، صدابردار: سعید بجنوردی، طراح چهره پردازی: محمود دهقانی، منشی صحنه: ماریا میرنژاد ، دستیار اول فیلمبردار: همایون قربانی، عکاس: حافظ احمدی، مجری طرح و مدیر تولید: محمدصادق میرکریمی.
    ۱۸– ماجرای نیمروز ۲ : رد خون
    قسمت اول ماجرای نیمروز فیلمی بود که دو سه سال پیش اکران شد و توانست به خاطر بودجه سنگینی که برایش در نظر گرفته شده بود، صحنه‌های اکشن نسبتا جالبی را به تصویر بکشد و تماشاگران را به وجد بیاورد. فیلم با بودجه موسسه سینمایی مهر ساخته شده بود و داستانی را در دوران اوایل انقلاب روایت می‌کرد که در آن به گروهک مجاهدین خلق پرداخته می‌شد. با اینکه انتقاداتی نسبت به داستان فیلم از سوی برخی کارشناسان شد و عده‌ای آن را چندان واقعی ندانستند اما فروش خوب فیلم باعث شد که موسسه سیمای مهر به ساخت قسمت دوم چراغ روشن دهد.
    محمدحسین مهدویان بار دیگر به عنوان کارگردان فیلم در نظر گرفته شده و فیلم با پسوند رد خون ساخته شده است. این بار فیلم به عملیات مرصاد می‌پردازد و قهرمانان همان گروه ضد ضربت قسمت یک هستند که بعد از آتش بس متوجه حرکت‌های مشکوک منافقین می‌شوند.
    در سینمای ایران ساخت دنباله‌های سینمایی چندان رایج نبوه و به جز چند مورد انگشت شمار، شاهد قسمت دوم فیلمی نبودیم. ماجرای نیمروز تقریبا اولین فیلم جدی است که قسمت دوم آن ساخته می‌شود و باید دید که آیا از فرمول نانوشته سینما که می‌فرماید قسمت دوم از قسمت اول بدتر است، پیروی می‌کند یا می‌تواند این طلسم را بشکند.
    چهره‌های نظامی و سیاسی واقعی زیادی در «ماجرای نیمروز: رد خون» به تصویر کشیده شده اند. شهید صیاد شیرازی یکی از این چهره‌ها است که در فیلم حضور موثری دارد. آنطور که بازیگران گفته‌اند ساخت فیلم روندی طاقت فرسا داشته و آنها تا مدتها در باشگاه‌های پینت بال مشغور تمرین تیراندازی بودند تا بتوانند در فیلم طبیعی بازی کنند.
    محسن کیایی, بهنوش طباطبایی, جواد عزتی, هادی حجازی فر,در نقش کمال، هستی مهدوی, مهدی زمین پرداز, حسین مهری, احمد قزوینی، امیرحسین هاشمی در نقش شادکام بازیگران فیلم هستند.
    ۱۹- متری شیش و نیم
    سعید روستایی بعد از ساخت فیلم ابد و یک روز نشان داد که یکی از آینده‌دار ترین کارگردانان سینمای کشور است. روستایی اما برای ساخت فیلم بعدی خود کمی وسواس به خرج داد و روند ساخت آن هم به همین طولانی شد. متری شش و نیم که سال گذشته ساخته شده و امسال مراحل فنی‌اش را گذرانده تا به جشنواره فیلم فجر برسد، اثری است اجتماعی که بنا بر شنیده‌ها هزینه سنگینی هم برای تولید آن در نظر گرفته شده است (حدود ۶ میلیارد تومان.)
    بیش از شش ماه برای دریافت مجوز ساخت فیلم زمان لازم بوده و روستایی توانسته با تلاش و پیگیری فراوان در نهایت این مجوز را دریافت کند و کمترین ممیزی را به فیلمنامه خودش وارد کند. او بعد از دریافت مجوز در پستی اینستاگرامی نوشته بود: «شاید یه روز سر فرصت حجم مسخره مشکلاتى که برامون ساختن رو براتون گفتم.»
    این فیلم به مواد مخدر و عواقبی که این مسئله برای جامعه و خانواده ها به وجود می آورد می پردازد. انتظارات از سعید روستایی بعد از ابد و یک روز بالا رفته و باید منتظر ماند و دید که فیلم جدید او هم می‌تواند مانند اثر قبلی قلب مخاطبین و منتقدین را تاحد زیادی تسخیر کند یا خیر.
    پیمان معادی, پریناز ایزدیار, نوید محمدزاده, فرهاد اصلانی, مهدی حسینی نیا, مازیار سیدی, علی باقری, مرجان قمری, هومن کیایی, پیمان شریعتی, دلسا ملکی, اصغر پیران, محمدعلی محمدی بازیگران فیلم به شمار می‌آیند. امیر جدیدی نیز قرار بود در این فیلم بازی کند که بنا به دلایلی نتوانست در آن حضور بیابد.
    ۲۰- مردی بدون سایه
    علیرضا رییسیان سه‌گانه‌ای درباره بحران عاطفی و روابط زناشویی ساخته که روند تولید آنها از ده سال پیش با فیلم چهل سالگی آغاز شد. بعد از دوران عاشقی که قسمت دوم این سه گانه محسوب می‌شد حالا نوبت به آخرین آنها یعنی مردی بدون سایه رسیده است. سه گانه رییسیان از نظر داستانی و کاراکترها ربطی به هم ندارند و محتوای آنهاست که مشترک بوده (مانند سه گانه فرهادی درباره دروغ‌ها و راست‌ها.)
    مردی بدون سایه با حضور لیلا حاتمی, علی مصفا, فرهاد اصلانی, امیر آقایی, گوهر خیراندیش, نادر فلاح, به آفرید غفاریان, سیامک اطلسی, نسیم ادبی, سیمون سیمونیان, پانته آ سیروس, آزاده اسماعیل خانی, شهرام جمشیدی, احسان شیخی, حسام نورانی, عاطفه للهی, النا مارتینز, رافائل چاوز مادرا, آویسا سجادی ساخته شده است و در خلاصه داستانی که به بولتن جشنواره داده شده چنین آمده است:
    «ماهان کوشیار پس از ساخت یک فیلم مستند درباره قتل‌های زنجیره‌ای زندگی‌اش تهدید شده و همسرش عاشقانه به کمک او می‌آید اما حوادثی رمزآلود همه چیز را دگرگون می‌کند.»
    فیلمنامه «مردی بدون سایه» برداشتی آزاد از «زن پارسا» الهی نامه عطار نیشابوری است و با نگاهی به مسائل اجتماعی به بحران عاطفی انسان معاصر می‌پردازد. فیلم بر اساس طرحی از مهدی سجاده‌چی و مریم شبانی پرداخت شده است.
    فیلم در تهران و چند شهر از کشور اسپانیا فیلمبرداری شده و چند تا از روزنامه‌های این کشور هم به روند ساخت آن واکنش نشان دادند.
    ۲۱- مسخره باز
    علی مصفا در مقام تهیه کننده فیلم حضور دارد و همایون غنی زاده که او را بیشتر از صحنه تئاتر می‌شناسیم تصمیم گرفته تا اولین فیلمش را در کنار او کارگردانی کند. او پیش‌تر نمایش‌های معروف و محبوبی چون «آگاممنون»، «در انتظار گودو»، «ملکه زیبایی لی‌نین»، «کالیگولا» را روی صحنه برده است و حالا در مسخره باز  به یک داستان جدی روی آورده که خلاصه آن را نیز به جشنواره چنین معرفی کرده است: تو پرورشگاه صدام می کردند مسخره باز! اما من مشت محکمی حواله صورت یکیشون کردم تا داستان رو شروع کنم.
    در فیلم مسخره باز بازیگران بزرگی نقش آفرینی می‌کنند و تیم درخشان بازیگری فیلم می‌تواند به تنهایی برگ برنده فیلم باشد. افراد مشهوری چون علی نصیریان، صابر ابر،  و هدیه تهرانی چند تن از این بازیگران هستند و در کنار هم قرار گرفتن آنها می‌تواند هر تماشاگری را کنجکاو به دیدن فیلم کند. گفتنیست قرار بود به جای صابر ابر، نوید محمدزاده در این نقش فرو برود که بنا به دلایلی از پروژه انصراف داد و جای خود را به صابر ابر رساند.
    ۲۲- ناگهان درخت
    صفی یزدانیان بعد از ساختن فیلم در دنیای تو ساعت چند است؟ تا به امروز فیلمی را کارگردانی نکرده و حالا بعد از گذشت بیش از ۵ سال تصمیم گرفته که اثر جدید خود را به جشنواره فیلم فجر بیاورد. صفی یزدانیان این بار با پیمان معادی همکاری کرده و معادی نقش تهیه کندنگی فیلم را نیز بر عهده داشته است.
    ناگهان درخت هم مانند اثری قبلی یزدانیان در حال و هوای خاص پرداخته شده توسط او ساخته می‌شود و امضای یزدانیان در تک تک سکانس‌های آن به چشم می‌خورد. یزدانیان توجه ویژه‌ای به قاب‌های تصویر خود دارد و محتوای فیلمنامه‌اش نیز شاعرانه بوده و در آن از نمادهای سمبلیک به وفور استفاده می‌کند.
    قصه این فیلم در سه دوره تاریخی روایت می‌شود و. فرهاد (بازیگر نقش اصلی) زندگی خود را از کودکی تا ۵۰ سالگی برای روانکاو تعریف می کند. پیمان معادی, مهناز افشار, مهراب قاسم خانی, شقایق دهقان, سیامک صفری, پانته آ پناهی ها, لیلی فرهادپور, شهروز آقایی پور, ایران نبی زاده, آرمان مرادی, سانیا رمضانی, ترنم کاظمی, آرمیتا باقری, زهره عباسی از باریگران فیلم هستند.
    فیلم ناگهان درخت در تهران و شهرهای شمال کشور از جمله لاهیجان فیلمبرداری شده (علاقه صفی یزدانیان به خطه شمالی کشورمان در فیلم‌های کاملا مشخص است.) ناگهان درخت به اصطلاح عام از هنری‌ترین فیلم‌های حاضر در جشنواره پیش رو بوده و به نظر می‌آید که بتواند نظر منتقدین را به سمت خود جلب کند.
    یکی از نکات جالب توجه فیلم حضور زوج هنری محبوب سینمای ایران، محراب قاسم‌خانی و شقایق دهقان، در فیلم است و این اولین نقش جدی قاسم‌خانی در یک اثر سینمایی محسوب می‌شود.