برچسب: بهروز وثوقی

  • قیصر در روز سینما: یاد بهروز وثوقی و نوستالژی یک فیلم ماندگار

    قیصر در روز سینما: یاد بهروز وثوقی و نوستالژی یک فیلم ماندگار

    در مراسم گرامیداشت روز ملی سینما، خاطره‌ها زنده شد و قیصر بار دیگر بر پرده نقش بست. اجرای موسیقی این فیلم نوستالژیک و نمایش لحظاتی از آن، چشم‌ها را به خود خیره کرد و یادآور روزگاری شد که سینمای ایران، با ستاره‌هایی چون بهروز وثوقی در اوج می‌درخشید.

    به گزارش پایگاه خبری رسا نشر، مراسم روز ملی سینما با حضور چهره‌های نام‌آشنا برگزار شد. در این مراسم، بخشی از فیلم قیصر، ساخته‌ی ماندگار مسعود کیمیایی، به نمایش درآمد. قیصر، محصول سال ۱۳۴۸، با بازی درخشان بهروز وثوقی، ناصر ملک‌مطیعی، جمشید مشایخی، و دیگر بزرگان سینما، در قلب تاریخ سینمای ایران جای دارد.

    قیصر، داستانی پرکشش از انتقام و جوانمردی، همچنان پس از سال‌ها برای مخاطبان ایرانی جذاب است. بازیگران این فیلم، هر کدام به تنهایی، ستاره‌هایی در آسمان سینما بودند و یاد و خاطره‌شان همچنان زنده است. نمایش دوباره‌ی این فیلم در روز سینما، فرصتی بود برای مرور این خاطرات و ادای احترام به این بزرگان.

    شاید روزی برسد که سینمای ایران دوباره قیصرهایی را به خود ببیند. آیا نسل جدید سینماگران، توان بازآفرینی این شکوه و عظمت را خواهند داشت؟

  • فردین ، بهروز وثوقی و ناصر ملک‌مطیعی در کنار هم (عکس)

    فردین ، بهروز وثوقی و ناصر ملک‌مطیعی در کنار هم (عکس)

    تصویری جالب و کمتر دیده شده از فردین ، بهروز وثوقی و ناصر ملک‌مطیعی را در دهه 50 هجری شمسی می بینید.

    فردین ، بهروز وثوقی و ناصر ملک‌مطیعی در کنار هم (عکس)

    وفت صبح نوشت: در این بخش قابی از تاریخ؛ «فردین، بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی»؛ دهه 50 برای شما تهیه کردیم که امیدواریم مورد توجه شما قرار بگیرد.

    در ادامه تصویری جالب و کمتر دیده شده از «فردین، بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی» را در دهه 50 هجری شمسی می‌بینید.

    فردین، بهروز وثوقی و ناصر ملک‌مطیعی (عکس)

     

  • بهروز وثوقی تن به بازی انتخاباتی نداد

    بهروز وثوقی تن به بازی انتخاباتی نداد

     

    بهروز وثوقی در دهه نهم عمر خود بدون آن‌که حضوری در ایران و سینما داشته باشد، در رسانه‌های داخلی ظهور و بروز متفاوتی دارد.

    بهروز وثوقی، پست راجع به‌ممنوع‌الکار شدن‌اش توسط خاتمی، موسوی و مخملباف را حذف کرد. این اتفاق واکنش‌هایی در توییتر ایجاد کرده بود.

    بهروز وثوقی در دهه نهم عمر خود بدون آن‌که حضوری در ایران و سینما داشته باشد، در رسانه‌های داخلی ظهور و بروز متفاوتی دارد. گاه از سوی یک طیف سیاسی با استقبال مواجه می‌شود و از این رهگذر درخواست می‌شود که مقدمات بازگشت او پس از ۴ دهه حضور در خارج به کشور فراهم شود، این در حالی است که از سوی یک جناح دیگر او متهم به رواج فساد در سینمای قبل از انقلاب شده و اعتقاد این گروه بر آن است که او بهتر است در همان خارج بماند.

    با این همه او در روز‌های گذشته در فضای اجتماعی به گونه‌ای خبرساز شد که این صف‌بندی به گونه‌ای تغییر کرد که مخالفان او در چهار دهه گذشته به ناگهان با او موافق شدند؛ و آن انتشار پستی از سوی وثوقی مبنی بر این‌که میرحسین موسوی، سید محمد خاتمی و محسن مخملباف عامل ممنوع‌التصویری او شده‌اند؛ اما، اما اندکی بعد با برخی یادآوری‌ها این پست را حذف کرد.بهروز وثوقی تن به بازی انتخاباتی نداد|خبر فوری

    چندی پیش بهروز وثوقی در بخش‌هایی از گفتگو با مجله چلچراغ درباره آرزویش برای بازگشت به ایران گفت: «وقتی که آقای خسرو شکیبایی آمد سانفرانسیسکو، من بردمش به آلکاتراز. برای این‌که در حقیقت من هم در زندانم، حالا در زندان وسیع‌تر. وقتی که آدم در مملکت خودش نیست و آن چیزی که خودش دلش می‌خواهد داشته باشد، آن کاری که دوست دارد انجام بدهد و در مملکت خودش نیست، می‌شود زندان دیگر. حالا ممکن است این زندانی، آزادی عمل بیشتری داشته باشد، ولی به هر حال زندانی است.»

     

    وی افزود: «من اگر بتوانم ایران بیایم و عمرم این‌قدر باشد که بتوانم برگردم آنجا، اول می‌روم سر قبر مادرم. برای این‌که مادرم را خیلی دوست داشتم و متاسفانه وقتی من نبودم فوت کردند. بعد هم خانه آخری که من ازش آمدم بیرون در امیرآباد و در خیابان داوری است. اگر فرصتی باشد دلم می‌خواهد بروم آنجا و خاطرات گذشته خودم را زنده کنم.»

    بازیگر قدیمی سینمای ایران با اشاره به دلتنگی‌هایش ادامه داد: «خیلی سخت است آدم از ملتش از ملتی که عاشقانه دوستش داشتند. ملتی که همیشه بهش احترام گذاشتند دور باشد و آن کاری که دوست دارد در مملکت خودش می‌توانسته انجام دهد نتواند پیش ببرد. این برای من از زندان هم بدتر است. یعنی این طوری فکر کنید که خیلی خیلی به من سخت می‌گذرد، ولی چاره‌ای ندارم. همیشه به امید این‌که حالا یک روزی احتمالا اگر عمرم اجازه بدهد و برگردم به وطن، می‌روم و تمام آن‌جا‌هایی که بودم سر می‌زنم. برای من همین کافی است و در آرزوی آن هستم همیشه.»

    وثوقی گفت: «من آرزو دارم به هرحال برگردم به وطن. حتی اگر شده در آخرین لحظات زندگی‌ام که من برگردم و آن مملکت را دوباره ببینم و آن مردم را دوباره لمس کنم. این بزرگ‌ترین آرزوی من است. بعد از آن دیگر راحت سرم را می‌گذارم زمین و می‌روم.»

    این بخش از سخنان بهروز وثوقی سبب شد تا موجی از همدلی با او به راه بیفتد، به گونه‌ای که بسیاری در شبکه‌های اجتماعی با این خواسته او همراهی کردند و خواستار فراهم آمدن شرایطی شدند تا او بتواند به کشور بازگردد و سال‌های آخر عمرش را در وطنش بگذراند. مصطفی فقیهی، مدیر مسئول وبسایت انتخاب در این باره نامه‌ای خطاب به متولیان سیاست و فرهنگ کشور نوشت که در آن آمده است: «تصور کنید، پدرتان گرفتار غربتی ۴۲ساله شده، چه حالی به شما دست می‌دهد؟ لطفاً زمان را نسوزانید؛ به عنوان یک شهروند که شیفته‌ی بازی‌های او در فیلم‌های وزینش هستم، تقاضا دارم رسماً و علناً درخواست بازگشت او را اعلام کنید تا دل اسطوره‌ی سالخورده‌ی سینمای ما، قُرص و محکم شود که پشتوانه‌ای در این مسیر دارد.

    بگذارید بهروز وثوقی باقیمانده عمر خود را در کشورش سپری کند؛ والله بی‌انصافی‌ست، بی‌تفاوتی در برابر بازگشت انسان‌ها به خاک و ملت خویش؛ بالاخص، چون اویی که جز فعالیت هنری، هیچ اقدام و رفتار سیاسی‌ای ابراز نداشته و در سکوت و سکونی تلخ، مشغول زندگی خود بوده است؛ بی‌آنکه به عشق خود «بازیگری» بپردازد.»

    برخی دیگر نیز این خواسته را در فضای مجازی تکرار کردند و خواستار مقدمات حضور او و حتی دعوت از وی برای حضور در کشور شدند.اگرچه خود بهروز وثوقی سکوت را برگزیده بود وگذاشته بود که دیگران برای بازگشتش درخواست کنند، اما او سه روز پیش با یک پست اینستاگرامی به ناگهان خبرساز شد. او تصویری مونتاژ شده از موسوی، مخملباف و خاتمی منتشر کرد که در زیر آن نوشته شده بود: «چه کسانی فردین، ناصر ملک مطیعی، بهروز وثوقی و … را ممنوع‌التصویر کردند؟ سید محمد خاتمی، میرحسین موسوی و محسن مخملباف.» این پست که بسیاری از کاربران فضای مجازی آن را ساخته پرداخته برخی از خبرگزاری‌های اصول‌گرا خوانده و معتقد بودند که بهروز وثوقی فریب این خبرگزاری‌ها را خورده است. اما برخی آن را اقدامی از سوی این بازیگر برای نرم کردن دل برخی نهاد‌های حاکمیتی خواندند که می‌تواند با درخواست او برای بازگشت به کشور مرتبط باشد.

    برخی نیز با یادآوری تاریخ و اشاره به زمان خروج بهروز وثوقی از ایران (سال ۱۳۵۸) این نکته را متذکر شدند که اساساً میرحسین موسوی آن موقع نخست‌وزیر نبوده و سیدمحمد خاتمی نیز جایگاه فرهنگی تاثیرگذاری نداشته است که بخواهند از حضور وثوقی در سینما ممانعت به عمل آورند.

    از سوی دیگر برخی کاربران ارزشی به ناگهان از در موافقت با او برآمدند و او را «قیصر سینمای ایران» خواندند که با این پست از سوی رسانه‌ای اصلاح‌طلب مورد حمله واقع خواهد شد. مشرق نیوز رسانه مخالف اصلاحات با بازنشر شادمانه توئیت یک فعال ارزشی فضای مجازی نوشت: «پست اصلاحات‌سوز بهروز وثوقی خیلی عالی بود. منتظر حمله عمله‌های رسانه‌ای اصلاحات به قیصر سینمای ایران باشید.»

    حسام الدین آشنا، مشاور رئیس جمهوری در توئیتی استقبال مخالفان اصلاحات از این پست وثوقی را به استفاده انتخاباتی احمدی‌نژاد از مرحوم عزت الله انتظامی و بهره‌برداری تبلیغاتی مشاوران رئیسی از امیرتتلو مقایسه کرد و نوشت: «امیدوارم کاری را که در سال ۱۳۹۲ با انتظامی و سال ۱۳۹۶ با تتلو کردند؛ در سال ۱۴۰۰ با وثوقی ‎تکرار نکنند.».

    اما ظاهرا خوشحالی مخالفان موسوی و خاتمی چندان نپایید و بهروز وثوقی قبل از آن که به گفته مشرق‌نیوز «عمله‌های رسانه‌ای اصلاحات» به او حمله کنند، تصمیم گرفت که این پست را حذف کند. تصمیمی که به نظر می‌رسد با کسب اطلاعات موثق‌تر و احتمالا ترس از بهره‌برداری تبلیغاتی و انتخاباتی برخی گروه‌های سیاسی، صورت گرفته است.

    پوریا ذوالفقاری در آوانتی نوشت: بهروز وثوقی از محمد خاتمی، میرحسین موسوی و محسن مخملباف به عنوان عاملین ممنوع الفعالیتی خود نام برده است. اصلاح طلبان هم با طعنه و کنایه به او تاخته اند که دلت هوای بازگشت کرده و برای خوشامد فلان جریان ها این ها را می گویی و در اثبات نادرستی ادعای وثوقی می پرسند او پیش از انقلاب از ایران رفته بوده و کار نکردنش چه ربطی به خاتمی دارد؟

    اول) در کوران انقلاب کسانی با عجله و شتاب و ترس رفتند چون نمی دانستند چه پیش خواهد آمد. نرفتند که بمانند. چندتایی حتی بازگشتند و مثلا گوگوش به ایران آمد و گرچه سر از اوین درآورد و موهایش را از ته تراشیدند ولی توانست خانه اش را که در آستانهٔ مصادره شدن بود پس بگیرد. در همین صفحه نوشتم که برای بازگشت بهروز وثوقی سینماگران زیادی تلاش کردند. علی حاتمی نزد آیت الله یزدی رفت. یزدی به او گفت اگر وثوقی بیاید ما دستگیرش نمی کنیم ولی برای کار کردنش ارشاد باید تصمیم بگیرد. آن زمان وزیر فرهنگ و ارشاد خاتمی بود و مخالفت کرد. پس این استدلال که وثوقی قبل از انقلاب رفته و فلان، حرف پوچی ست.

    دوم) اصلا فرض که حرف بهروز وثوقی نادرست. سوسن تسلیمی می گوید آن رئیس تئاتر شهری که نامهٔ ممنوعیت ورود من را به تئاتر شهر نوشت و امضا کرد و به دیوار کوبید تا در سن بیست و نه سالگی برای همیشه از صحنهٔ تئاتر محروم شوم، فخرالدین انوار بود. کسی که بعد از ریاست تئاتر شهر، معاون سینمایی شد و دورانی تاریک را در مدیریت سینما رقم زد و وصف مدیریتش در گفت‌وگوهای سینماگران طیف های مختلف (از مهرجویی تا فرحبخش و فخيم زاده) آمده است. یا مثلا حکم ممنوع التصویری بازیگران ساعت خوش به جرم محبوبیت(!) در دوران فعالیت احمد پورنجاتی به عنوان معاونت سیما در تلویزیون صادر شد و برخی از بازیگران آن مجموعه هنوز هم درِگوشی از پورنجاتی به عنوان مخالف اصلی شان اسم می آورند.

    بد نیست اصلاح طلبان توضیح بدهند چرا در ریشه یابی هر سانسور و خانه نشین کردنی، نام یکی از چهره های آن ها به میان می آید. صحبت های خاتمی و موسوی و مخملباف در آن دوران و دربارهٔ سینماگران قبل از انقلاب موجود است. در این که سالهای ملتهب و سیاهی بوده است و مدیران، آزادی عمل چندانی نداشته اند، تردیدی نیست ولی انصافا این آقایان هم به جای کلاه سَر بُرده اند و تا این لحظه هرگز مسئولیتش را نپذیرفته اند.

     

  • رضا موتوری؛ با چشم‌های محروم، با پا‌های خسته

    رضا موتوری؛ با چشم‌های محروم، با پا‌های خسته

     

    «رضا موتوری» ۵۰ ساله شد.
    نیم قرن گذشت و خاطره «رضا موتوری» همچنان زنده است. خاطره فیلمبر سابقی که با زخمی بر پهلو روی موتور خیابان‌های تهران را زیر پا می‌گذارد تا فرهاد «مرد تنها» را در رثایش بخواند. رضایی که لحظه آخر آخرین جمله‌اش پیغامی به رفیق است: «به عباس قراضه بگید رضا موتوری مرد.» رضایی که رد خونی که با پنجه‌اش بر پرده سپید سینما دیانا ثبت کرد همچنان تازه است. ۵۰ سال گذشته و رضا موتوری همچنان کار می‌کند و دیده می‌شود.
    رضا موتوری؛ با چشم‌های محروم، با پا‌های خسته|خبر فوری
     
    یک سال بعد از توفان «قیصر»، «رضا موتوری» روی پرده آمد. سومین ساخته مسعود کیمیایی از ۱۰ آذر ۱۳۴۹ در ۱۶ سینمای تهران اکران عمومی شد. مولن روژ، رنگین کمان، ژاله، همای، توسکا، چرخ و فلک، اورانوس، فیروزه، پاسارگاد، مهتاب، رکس، شهوند، نپتون، لیدو، دیانا و اسکار سینما‌های نمایش‌دهنده رضا موتوری بودند. همزمان با فیلم کیمیایی، «مردی از جنوب شهر» (صابر رهبر) با بازی فردین در ۱۴ سینمای پایتخت اکران شد.
    رضا موتوری؛ با چشم‌های محروم، با پا‌های خسته|خبر فوری
    یک سال قبل هم فیلم دیگری از صابر رهبر همزمان با فیلم کیمیایی روی پرده آمده بود؛ فیلم «دنیای آبی» که ۳ بازیگرش (بهروز وثوقی، پوری بنایی و تجدد) در قیصر حضور داشتند، بازی را به فیلم کیمیایی باخت و در هیاهوی قیصر دیده نشد. سال ۴۹، اما اتفاق دیگری رخ داد. درحالی‌که چند‌ماه قبل از اکران رضا موتوری، قیصر در اکران دوم بیشتر از اکران اولش فروخته بود، اقبال عمومی از فیلم سوم کیمیایی در حد متوسط باقی ماند. رضا موتوری در اکران اول تهران ۸۰۰ هزار تومان فروخت؛ تقریبا نصف فروش مردی از جنوب شهر که در تبلیغاتش با اشاره به شاد بودن فیلم این جمله به چشم می‌خورد: «در این فیلم خبری از چاقوکشی نیست.»
    رضا موتوری؛ با چشم‌های محروم، با پا‌های خسته|خبر فوری
    برخلاف قیصر، درباره رضا موتوری خبری از حمایت منتقدان هم نبود. هوشنگ حسامی در روزنامه کیهان با نقد «چرا رضا موتوری فیلم خوبی نیست» به استقبال فیلم رفت. بیژن خرسند به بهانه رضا موتوری پنبه همه ساخته‌های کیمیایی را زد و حتی پرویز نوری (از مدافعان قیصر) در هفته‌نامه فردوسی، با وجود تعریف و تحسین از چند سکانس، رضا موتوری را در مجموع فیلمی ضعیف نامید. در عوض پرویز دوایی برای فیلم سنگ تمام گذاشت و آن را اثری به‌مراتب غنی‌تر از قیصر خواند. مجادله قلمی دوایی با حسامی هم به نوعی تداعی‌کننده جنجال‌های مطبوعاتی قیصر بود.
    چند سینمایی‌نویس جوان مثل رضا سهرابی و جمشید اکرمی هم جزو علاقه‌مندان فیلم بودند، ولی رضا موتوری شوری را که قیصر میان منتقدان، روزنامه نگاران و روشنفکران به پا کرده بود تکرار نکرد. فیلم در گذر بیشتر و بهتر دیده شد و در یاد‌ها ماند. رضا موتوری گرچه موفقیت قیصر را تکرار نکرد و فاقد استحکام دراماتیک داش آکل و گوزن‌ها به‌نظر می‌رسید، ولی نوجویانه‌ترین و مدرن‌ترین فیلم دوره اول فیلمسازی کیمیایی است.
    رضا موتوری؛ با چشم‌های محروم، با پا‌های خسته|خبر فوری
    در نیمه اول فیلم، موقعیت‌های قراردادی سینمای فارسی به سخره کشیده می‌شود و در سکانس تیمارستان فیلم لحن سوررئالیستی به‌خود می‌گیرد. جایی که دیوانه‌ها در مواجه‌شان با یکدیگر از چوب جای اسلحه استفاده می‌کنند هم صدای شلیک گلوله می‌آید و هم یکی گلوله می‌خورد و از پا در می‌آید. رضا موتوری از نیمه دومش لحن تلخ و تراژیک می‌یابد؛ به‌مراتب تلخ‌تر از قیصر و مشحون از به یاد ماندنی‌ترین لحظه‌های ناب سینمای کیمیایی.
    از کبریتی که اصطلاحاً «شاه» می‌ایستد تا بر پیروزی اخلاقی رضا در پس شکست ظاهری‌اش شهادت دهد، تا حضور وسترن‌وار ممد الکی و دار و دسته‌اش در حوالی زیر بازارچه و کل سکانس چاقو خوردن رضا در سالن سینما. با وجود اینکه موفقیت قیصر را در اکران تکرار نکرد، اما مثل اغلب آثار قبل از انقلاب سازنده‌اش جریان‌ساز از کار درآمد. آنچه به‌عنوان نهضت سینمای ارزان خیابانی در ابتدای دهه ۵۰ به راه افتاد، بیش از هر فیلم دیگری وامدار رضا موتوری بود.
    رضا موتوری؛ با چشم‌های محروم، با پا‌های خسته|خبر فوری
    اساسا ضد‌قهرمان سینمای خیابانی و شاخه حسی و غریزی موج نو از این فیلم کیمیایی متأثر بوده است. این تأثیرپذیری را می‌شود در فیلم‌های جوانانه دهه ۵۰ هم که سازندگانشان می‌کوشیدند در سطحی فراتر از سینمای فارسی حرکت کنند نیز مشاهده کرد. از فیلم‌های مجاهد- دلجو گرفته تا «فریاد زیر آب» که سازنده‌اش سیروس الوند، با سوار موتور کردن قهرمان زخمی‌اش یا بهره گرفتن از ترانه‌ای تلخ، ادای دینی آشکار به رضا موتوری کرد.
    رد و سایه رضا موتوری در فیلم‌های کیمیایی هم قابل مشاهده است. با یک نمونه در قبل از انقلاب (استفاده از ترانه مرد تنها در فیلم «بلوچ») و ارجاعاتی در فیلم‌های بعد از انقلاب. شاید بتوان گفت خود کیمیایی بیشتر از هر فیلمساز دیگری به فیلم خاطره‌انگیزی که در انتهای دهه ۴۰ ساخته بود ارجاع داد نمای پایانی «سرب» و حرکت دوربین و تأکید بر کلاه نوری نمای پایانی رضا موتوری را به یاد می‌آورد که دوربین به روی موتور (تن‌ها شی به جا مانده از قهرمانی که از پا درآمده) می‌رود تا تصویر فیکس شود. در «ردپای گرگ» حضور فرامرز قریبیان که چونان تک سواری زخمی با اسب در خیابان‌ها می‌تاخت، به شکلی دلپذیر، رضا موتوری را تداعی می‌کند.
    رضا موتوری؛ با چشم‌های محروم، با پا‌های خسته|خبر فوری
    اجرای موسیقی منفرد‌زاده در سکانس فینال ردپای گرگ، هم اشاره‌ای آشکار به همین فیلم است. کیمیایی در «سلطان» به شکلی آشکارتر به رضا موتوری ارجاع داد و از بازسازی صحنه چاقو خوردن رضا، تا حتی دکوپاژ صحنه‌های موتورسواری، که در آن یکی دو بار دوربینش را در زاویه‌ای مشابه با فصل‌های معروف فیلم قدیمی‌اش قرار داد.
    رضا موتوری؛ با چشم‌های محروم، با پا‌های خسته|خبر فوری
    صحنه شروع فیلم «مرسدس» و حضور اتومبیل گران‌قیمت زیر بازارچه و محله امامزاده یحیی، که حکم وصله‌ای نچسب را در محله‌ای سنتی و قدیمی دارد هم باز یادآور ورود رضا موتوری با رولز رویز به محله‌اش است. در «خون شد» تازه‌ترین ساخته کیمیایی، کل فصل تیمارستان، تداعی‌کننده رضا موتوری است. مجموعه این ارجاعات نشان می‌دهد رضا موتوری برای کیمیایی هم فیلم دلپذیری بوده که بار‌ها به شکل‌های مختلف به آن ارجاع داده است. فیلمی که شاید شهرت و موقعیت تاریخ‌ساز قیصر و گوزن‌ها را نداشته باشد، ولی یکی از مهم‌ترین آثار سازنده‌اش است و هرگز در گذر زمان به فراموشی سپرده نشده است. ۵۰ سال گذشته و رضا موتوری همچنان جوان است.
    رضا موتوری؛ با چشم‌های محروم، با پا‌های خسته|خبر فوری
    پر از طراوت و حس. با تصاویر نصرت‌الله کنی، موسیقی منفرد زاده، صدای فرهاد و کیمیایی جوانی که خوب می‌داند چطور با نمایش ریختن قطره‌های خون بر باک سفید موتور رضا، حس بیافریند و دلاور دورانش را چطور سوار رخش (موتور) کند تا در خیابان‌های تهران انتهای دهه ۴۰ جولان بدهد و عاقبت هم روی آسفالت جان بدهد. ۵۰ سال گذشته و هنوز زوم بک از دست خونی رضا بر پرده سینما دیانا، خودش حکایتی است نامکرر و تمام نشدنی. نشانی کامل از ذوق و قریحه کیمیایی جوان، که ۵۰ سال پیش در چنین روزی یکی از صمیمی‌ترین و دوست داشتنی‌ترین فیلم‌هایش روی پرده رفت تا به قول دوایی حس را با زخمه‌هایش بیدار کند و با صدای بی‌صدا چند نسل را با خود همراه سازد.
    رضا موتوری؛ با چشم‌های محروم، با پا‌های خسته|خبر فوری
    مسعود کیمیایی در گفت و گوی اخیرش با مجله اندیشه پویا درباره مسایل مختلف سینما و جامعه گفت:
    -یک لباس فروشی در کلن آلمان بود که همیشه ویترین آن را نگاه می‌کردم. یک دست کت و شلوار با رنگ قهوه ایی، دو سال بعد و دو سال دیگر در ویترین این فروشگاه بزرگ لباس بود. در این مدت قیمت آن هیچ تغییری نمی‌کرد. در سرزمین خودم قیمتی نیست که دو هفته دوام بیاورد، روزنامه‌ایی نیست که د‌و هفته یک عقیده را داشته باشد، در تلویزیون به سرعت عقیده ها در سریال‌ها جا به جا می‌شود. در سینما یک فیلم را سه کمیسیون دید، صحنه‌ایی را یک کمیسیون رد کرد، همان صحنه را کمیسیون بعدی چقدر خوش آب و هوا دید..
    رضا موتوری؛ با چشم‌های محروم، با پا‌های خسته|خبر فوری
    – مردم گرسنه‌اند. مردم جاجیم زندگی‌شان را نمی‌توانند بکشند، این حقوق‌هایی که مردم می‌گیرند خود به خود آن‌ها را وادار به ضد اخلاق می‌کند. الان دیگر مفاهیم زیبای هنرمندانه ‌و کشفیات این جهانی از هنرهای ناب، تاریک است. ما در جای تاریکی از تاریخ جهان زندگی می‌کنیم. یک دفعه می‌خوانی یک سرزمینی می‌آید مردم را روی این کره زیبای زمین ترور می‌کند یک ویروسی را می‌دهد به جهان که عده‌ایی بمیرند. یک زمانی بود که قاضی دادگستری می‌گفت تو این را کشتی باید اعدام شوی. الان آن کسی که باید اعدام بشود کیست؟
    آثار و تبعات مخرب اقتصادی، انسانی، روحی و روانی و فرهنگی این وضعیت هولناک را چه کسی جوابگوست؟ از خدای خودت می‌‌پرسی اینجا کجاست که من دارم زندگی می‌کنم؟ میان این همه نازیبایی و این همه زشتی، من چگونه زیبایی بسازم، زیبایی بیافرینم؟ حافظ می‌خوانی می‌بینی این واژه‌ها چرا غریبه شده‌اند؟ واژه‌هایی که تو در بیست سال پیش یک حس عاشقانه به آن‌ها داشتی الان اصلا آن را نمی‌شناسی.
    رضا موتوری؛ با چشم‌های محروم، با پا‌های خسته|خبر فوری
    – هنرمند باید حرف بزند، باید کار کند. برای اینکه چرا کار نمی‌کند هم باید کار کند. هنرمند نمی‌تواند بیکار باشد. هنرمندی که کار نکند و حرف نزند بیمار می‌شود.
    – یکی از دستورات بد در جهان، تزریق کردن امید است. آن امید اگر امید باشد، تزریق نمی‌شود. اصلا در بطن شناخت و حرکت جامعه‌ات، ایستایی جامعه‌ات و به ناچار ایستایی مردم و تفکر نمی‌توان امید تزریق کرد. امید را باید نشان داد. امید را باید دید. امید همه‌اش در آینده نیست. پایه‌هایی که امید را باور کنی حالاست. من اگر به تو سفارش زیبایی بدهم و هیچ‌گاه به دستت نرسد زشت ترین آدم دنیایم.
     
  • چنگیز جلیلوند، در کنار فردین، بهروز وثوقی و ناصر ملک‌مطیعی

    چنگیز جلیلوند، در کنار فردین، بهروز وثوقی و ناصر ملک‌مطیعی

     

    چنگیز جلیلوند، در کنار فردین، بهروز وثوقی و ناصر ملک‌مطیعی|خبر فوریروزنامه صبح ایران ابتکار به مناسبت درگذشت هنرمند پیشکوست دوبله مرحوم چنگیز جلیلوند طرح جالبی از عکس او درکنار فردین، بهروز وثوقی و ناصر ملک‌مطیعی چاپ کرد.

    چنگیز جلیلوند، در کنار فردین، بهروز وثوقی و ناصر ملک‌مطیعی|خبر فوری

     

  • واکنش بهروز وثوقی به درگذشت استاد شجریان/ روحت شاد رفیقم

    واکنش بهروز وثوقی به درگذشت استاد شجریان/ روحت شاد رفیقم

    واکنش بهروز وثوقی به درگذشت استاد شجریان/ روحت شاد رفیقم

    بهروز وثوقی با انتشار عکسی از خود و محمدرضا شجریان در صفحه شخصی خود درگذشت استاد شجریان را تسلیت گفت.

    بهروز وثوقی با انتشار عکسی از خود در کنار محمدرضا شجریان درگذشت استاد شجریان را تسلیت گفت.

    وی در واکنش به درگذشت استاد آواز ایران در اینستاگرام نوشت: روحت شاد رفیقم

    واکنش بهروز وثوقی به درگذشت استاد شجریان/ روحت شاد رفیقم

    استاد محمدرضا شجریان پس از تحمل دوره طولانی بیماری عصر امروز (پنجشنبه ۱۷مهر) در بیمارستان جم تهران درگذشت.

     

    منبع: خبرآنلاین

  • کارگردان «آشغال‌های دوست داشتنی»: بگذارید «بهروز وثوقی» پس از ۴۱ سال بر پرده سینما دیده شود

    کارگردان «آشغال‌های دوست داشتنی»: بگذارید «بهروز وثوقی» پس از ۴۱ سال بر پرده سینما دیده شود

    از شما بزرگان می‌خواهم که کمک کنید برای دیده‌شدن این بازیگر پیشکسوت، آن هم پس از ۴۱ سال دوری از سینما و لطفا با بی‌تفاوتی شریک یک‌جنایت فرهنگی و توقیفی مجدد نشوید.

    پایگاه خبری رسا نشر – محسن امیریوسفی، کارگردان «آشغال‌های دوست داشتنی» که نسخه‌ای تازه از این فیلم با بازی بهروز وثوقی را به دبیرخانه جشنواره فیلم فجر تحویل داده، نامه‌ای سرگشاده به هیات انتخاب جشنواره منتشر کرده است.
    در این نامه آمده است:
    «با سلام به اعضای محترم هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر ضمن عرض خسته نباشید به‌خاطر زحماتی که در این مدت برای انتخاب فیلم‌ها کشیده‌اید، لازم دانستم نکاتی را در خصوص فیلم «آشغال‌های دوست داشتنی اصل» به اطلاع شما دوستان برسانم:
    یک:  نباید نسبت به دیدن فیلمی که بطور قانونی بازسازی فیلمنامه دارای پروانه ساخت سال ۹۱ است، بی تفاوت باشید. مخصوصا با اجحافی که در آن شش سال شوم نسبت به نسخه قبلی آن شد و حتی به هیات انتخاب نشانش ندادند، در شرایطی که سال‌های قبل برای فیلم‌های مورد تائید جشنواره، مقررات شناور بود و عوض می‌شد ولی حال که برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران با دوباره سازی فیلمنامه‌ای مجوزدار روبرو هستیم، شما به‌عنوان فیلمسازی جوان، خانم یلدا جبلی، کارگردان و رییس هیات مدیره خانه سینما، آقای همایون اسعدیان، تهیه‌کننده سینما، آقای سیدمحمود رضوی و یک منتقد سینما آقای رضا درستکار و سه مدیر محترم آقایان اربابی، احسانی و کرمی، نمی‌توانید نسبت به آن بی‌تفاوت باشید.

    دو: دلیل من برای دیده شدن فیلمم در جشنواره، سیمرغ گرفتن نیست چون بزرگ‌ترین جایزه من و عوامل این فیلم، استقبال بی‌نظیر مردم از نسخه قبلی این فیلم پس از شش سال اجحاف و توقیف غیرقانونی و خانه‌نشینی من بود. دلیل اصلی گرفته شدن حق این فیلم‌ پس از هفت سال اجحاف و نیز دیده شدن، هنرنمایی بازیگری پیشکسوت است که مردم  ایران ۴۱ سال است منتظر دیده شدن او بر پرده سینما هستند. از شما بزرگان می‌خواهم که کمک کنید برای دیده‌شدن این بازیگر پیشکسوت، آن هم پس از ۴۱ سال دوری از سینما و لطفا با بی‌تفاوتی شریک یک‌جنایت فرهنگی و توقیفی مجدد نشوید.
    شما هفت عضو محترم هیات انتخاب، خود می‌دانید این بزرگ‌ترین فرصت برای دیده شدن «آشغال‌های دوست داشتنی اصل» و بازیگر جدیدش توسط اهالی محترم مطبوعات و مردم قدرشناس ایران است. لطفا فریب نخورید که به شما بگویند بعدا اکران می‌شود، چون نسخه قبلی هم با همین روش در جشنواره سال ۹۲ شش سال به توقیف رفت! شما اعضای محترم هیات انتخاب باید بدانید که تاریخ سینما عمل شما در برابر «آشغال‌های دوست داشتنی اصل» را قضاوت خواهد کرد چه موافقت شما با این خواسته به حق و چه مخالفت شما هر دو ثبت خواهد شد. بگذارید مردم با دیدن این فیلم در مورد آن تصمیم بگیرند.
    سه: از شما اعضای محترم هیات انتخاب، خصوصا چهار سینماگر محترم تقاضا دارم جلوی این عمل غیرقانونی جشنواره مبنی بر نگرفتن نسخه این فیلم بایستید و شرایطی فراهم کنید که فیلم «آشغال‌های دوست داشتنی اصل» توسط شما دیده شود، هر تصمیمی که پس از دیدن فیلم گرفتید مورد تائید من است.»