با تصمیم مراجع ذیربط دسترسی به اینستاگرام از شب گذشته از داخل ایران ممکن نیست. همچنین دسترسی به واتسآپ هم دارای اختلال است.
اینترنت در تهران از عصر دیروز چهارشنبه تا صبح امروز (حدود 9 صبح) قطع بود اما هم اکنون در تهران وصل شده است. اختلال و قطعی اینترنت در برخی دیگر از شهرها و مناطق ایران از عصر دیروز نیز گزارش شده است.
با این حال همچنان اینستاگرام و واتس اپ، قطع هستند.
خبرگزای فارس هم نوشت: با تصمیم مراجع ذیربط دسترسی به اینستاگرام از شب گذشته از داخل ایران ممکن نیست. همچنین دسترسی به واتسآپ هم دارای اختلال است.
قبل از این هم وزیر ارتباطات گفته بود: محدودیت در اینترنت بخاطر مسائل امنیتی ممکن است اعمال شود.
وزیر ارتباطات توضیح داده بود: بخاطر مسائل امنیتی و برخی از بحثهایی که این روزها وجود دارد، ممکن است گاهی اوقات محدودیتهایی توسط دستگاههای امنیتی تصمیم گیری و اعمال شود، ولی در کل ما کاهش باند نداشتهایم.
استفاده از اینستاگرام برای اهداف بازاریابی به سرعت در حال افزایش است و بیش از ۷۰ درصد از شرکت ها از این پلت فرم استفاده میکنند. استفاده از اینستاگرام برای کسب و کار مهم است، اما فهمیدن اینکه چقدر موفق هستید سخت است. بدون معیارهای مناسب برای، شما هرگز نمی دانید که آیا می توانید کار بیشتری برای جذب مخاطب و یا افزایش فالوور انجام دهید. برنامه ها و ابزارهای زیادی برای تحلیل رایگان اینستاگرام برای پیگیری پیشرفت و کشف حوزه های نیازمند بهبود وجود دارد.
در این مقاله، بهترین برنامه های تحلیل رایگان اینستاگرام را بررسی میکنیم، که با استفاده از آنها میتوانید پول و تلاش های خود را بر روی محتوای اینستاگرام متمرکز کنید و اقدامات لازم را برای بهینه سازی پروفایل اینستاگرام خود انجام دهید.
Reach: تعداد کاربرانی که هر کدام از پست های شما را دیده اند
Impressions: تعداد کل دفعاتی که تمام پست های شما دیده شده اند
اگر حساب کاربری بیزینسی در در اینستاکرام داشته باشید، به طور خودکار به به ابزار تحلیلی رایگان Instagram Insights دسترسی دارید. ابزار Insights می تواند به شما نشان دهد که مخاطبان شما کجای اینستاگرام هستند، کدام پست های شما محبوب تر هستند و تعداد Impression و Reach شما چقدر است (اگر ۱۵۰۰ impression و ۱۰۰۰ reach دارید، به این معنی است که بعضی افراد یک پست را چندین بار مشاهده کرده اند).
علاوه بر این، می توانید پست اصلی خود را با یک نسخه تبلیغ شده از پست مقایسه کنید تا متوجه شوید که آیا پولی که برای آن پرداخت میکنید مفید است. متاسفانه، فقط می توانید از اپلیکیشن این ابزار استفاده کنید (نسخه دسکتاپ ندارد)، و این کاربرپسند ترین حالت نیست، اما بهرحال یک مرور کلی از تجزیه و تحلیل اینستاگرامتان برای هر یک از پست ها و به طور کلی اکانت شما ارائه می دهد.
Engagement: تعداد کاربرانی که هر پست را لایک کرده، کامنت گذاشته اند و یا ذخیره کردند
Iconosquare یک راه حل سه گانه اینستاگرامی برای بازاریابی شبکه های اجتماعی است. این پلتفرم به شما امکان می دهد پست های جدید را زمانبندی کنید، بر آنچه که مردم در مورد صنعت (یا برند) شما می گویند نظارت کنید، و البته اینستاگرام خود را تجزیه و تحلیل کنید. این تجزیه و تحلیل ها روند های مرتبط با engagement، impressions و reach و حتی نحوه عملکرد استوریهای اینستاگرام شما را نشان میدهد.
Iconosquare همچنین دارای ویژگی ردیابی و بررسی هشتگ و رقیب ها می باشد، که به بازاریابان این امکان را می دهد تا خود را در برابر مردم و موضوعات مورد علاقه آنها مقایسه کنند. این پلت فرم یک دوره آزمایشی دو هفته ای رایگان دارد و همچنین انواع ابزارهای رایگان مانند Instagram Audit کامل را نیز ارائه میکند.
Squarelovin ابزار تحلیل Instagram Insights بخش عمده ای از اطلاعات مورد نیاز برای تحلیل رایگان اینستاگرام و سنجش پیشرفت در طول سال را فراهم می کند. به عنوان مثال، میتوانید یک تحلیل ماهانه برای پست های خود دریافت کنید یا سابقه پست های خود را به صورت ماهانه، روزانه یا حتی برای هر ساعت دریافت کنید. علاوه بر این، ابزار بینش هایی در مورد علایق فالوورهای شما و نحوه درگیر کردن بیشتر آنها با پست های شما ارائه میکند. حتی میتوانید بسته به زمانی که فالورهای شما به احتمال زیاد آنلاین هستند بهترین زمان برای پست گذاشتن را پیدا کنید.
Mentions: تعداد پست هایی که نام کاربری شما را منشن کرده اند
Crowdfire به بازاریابان اجازه میدهد تا پست ها را زمانبندی کنند، عملکرد شان را اندازه گیری و Mentions به برندشان را پیگیری کنند. بعلاوه محتوای مرتبط با صنعت خود را از سراسر اینترنت انتخاب کنند. این محصول پیشنهاد مقاله و تصویر را از سایر وب سایت ها ارائه میدهد و با در نظر گرفتن اینکه چه محتوایی در استراتژی اینستاگرام آنها وجود دارد به بازاریابان کمک میکند که بیشتر دیده شوند.
ابزار تجزیه و تحلیل Crowdfire داده های اینستاگرام شما را در چند نمودار کاربر پسند به تصویر میکشد. آنها همچنین تعدادی از معیارهای پیشرفته را دقیق واکاوی میکنند که عملکردتان را در طول زمان های طولانی به شما نشان میدهد.
Pixlee ابزار تحلیل رایگان اینستاگرام موثری را ارائه میدهد که توسط برندهای بزرگ استفاده میشود. این ابزار به شما اجازه میدهد گزارش های قابل اشتراکی را ایجاد کنید که میتوانید آنها را در کل تیم بازاریابی خود پخش کنید، و معیارهایی را تحلیل کنید که به شما کمک میکند تعامل بیشتری ایجاد کنید و فالوورهای جدید جذب کنید. علاوه بر این، این ابزار به شما کمک میکند تا اینفلوئنسرها و طرفداران برندی را پیدا کنید که محصولات شما را تبلیغ میکنند، بنابراین میتوانید کمپین های اینفلوئنسری موثرتری را ایجاد کنید.
در حالی که Union Metrics تحلیل اینستاگرام اش را به صورت رایگان ارائه نمیکند، این ابزار امکان تحلیل و بررسی کلی ماهانه رایگان اینستاگرام را ارائه میدهد. تحلیل و بررسی به شما میگوید که کدام هشتگ ها باعث افزایش engagement شما خواهد شد، کدام پست ها بیشتر برای مخاطبین شما جذاب هستند، و چه زمانی فالوور های شما از برنامه استفاده میکنند. در حالی که این ابزار نمیتواند به شما تجزیه و تحلیل برای بیش از ۳۰ روز را ارائه کند، یک گزینه مفید برای نگاهی به تم ها و الگوهای کوتاه مدت است و یاد میگیرید که چگونه میتوانید به سرعت معیارهای خود را بهبود بخشید.
در حالی که مسلما این ابزار از نظر ظاهری جذاب ترین فهرست نیست، Socialbakers اطلاعات مهمی ارائه میدهد، از جمله پست هایی که بیشترین تعداد لایک و کامنت را داشته اند، و فیلترهایی که کارایی بالایی داشته اند. علاوه بر این، Socialabakers گزارشی ارائه میکند، (آنالیز رایگان عمکلرد اینستاگرام) که بر اساس آن میتوانید حساب کاربری اینستاگرام خود را با رقبای خود مقایسه کنید، تا ببینید که در کجای صنعت قرار گرفته اید و چه کاری می توانید برای بهبود آن انجام دهید.
سؤال اصلی در واقع دیالوگ مشهور حمید لولایی ( آقا ماشاءالله) در سریال هزار بار پخش شده «خانه به دوش» از تلویزیون است: چرا قیمهها را میریزی تو ماستها؟! چرا موضوعات را با هم قاطی میکنید؟ یک حرفی زده، تابلو را چرا جمع میکنید؟
مهرداد خدیر- نکات متعددی را دربارۀ ماجرای مناقشۀ علی کریمی ستارۀ پیشین فوتبال ایران در مناقشه لفظی در فضای مجازی با آقایی به نام «حامد رضا معاونیان» یادداشت کرده بودم که چون به برخی در نوشتۀ متین آقای باقر محسنی ساروی اشاره و منتشر شده از آنها درمیگذرم و به موارد دیگر میپردازم اگرچه برخی همپوشانیها محتمل است.
1. علی کریمی فوتبالیست بوده که شغلی است کاملا مدرن. چندانکه اگر به کسی که صد سال پیش مرده و حالا زنده شده بگویید درآمد آدمی که فقط بلد است با توپ بازی کند از بسیاری مشاغل دیگر بالاتر است و بعد از بازنشستگی هم به او پول میدهند تا عکس او را روی تابلو نصب کنند حیرتزده میشود چرا که هر دو مقوله – کشب درآمد از محل بازی و تبلیغات- به دنیای مدرن تعلق دارد. رسانهای که علی کریمی در آن حرف درست یا نادرست خود را مطرح کرده هم مدرن است (اینستاگرام) و این یکی، دیگر خیلی مدرن است.
در مقابل با روحانی و واعظی رو به رو هستیم که به جهان سنت تعلق دارد و از رسانۀ سنتی (منبر) به علی کریمی تاخته است. این تقابل در عرصههای دیگر زندگی ایرانیان نیز دیده میشود. اما همان سخنرانی هم باز در فضای مجازی منتشر شده است. پوشش زنان و نوع مقابلۀ ستاد امر به معروف و نهی از منکر هم از این دست است. شکاف سنت و مدرنیته و تلاش سنتگرایان برای بهرهبرداری از ابزارهای مدرن به قصد ترویج سنت و گاه تحمیل یک فرم به همه نمونههای متعدد دارد و هر بار در یک جا خود را نشان میدهد.
2. علی کریمی تحصیلات عالیه ندارد؛ هنر او بازی با توپ است نه کلمات. غالب بازیکنان فوتبال در ایران و جهان، چنیناند. اساسا فوتبال ورزشی کارگری است و از شگردهای سرمایه داری شاید تا طبقات کمبرخوردارتر جامعه امید خود به تغییر طبقه اجتماعی و اقتصادی با راههای مسالمتآمیز را از دست ندهند. لاتاری، بورس، فوتبال و مواردی از این دست یعنی نومید نشو و نشور! این گونه است که در بریتانیا و در ردیف ثروتمندترینها هم نام ملکه الیزابت را میبینی هم دیوید بکهام را که علی کریمی آنهاست و هم یک معلم به نام جیکیرولینگ (خالق هریپاتر) تا به جامعه بگویند با قلم و توپ هم می توانید به ثروت برسید و نیاز به شورش علیه سلطنت نیست. این همان نکته است که امثال معاونیان از درک یا تبیین آن عاجزند و نمیدانند کارکرد امثال علی کریمی و علی دایی چیست.
با این وصف از فوتبالیست با تحصیلات کم انتظار نمیرود در چینش لغات دقت و احساس خود را بیان کند. قبلتر در رسانهها سخنان آنان دروازهبانی میشد و بعد انتشار مییافت اما حالا هر که برای خود صفحهای دارد و این هم ویژگی دنیای مدرن است. آن واعظ معمم اما که دروس حوزوی را خوانده و با اصحاب قدرت نشست و برخاست دارد چرا از الفاظ مبتذل و مفتضح استفاده میکند؟
جدای وجه سناریویی توجه به فوتبال و مثال انگلیس، میلیونها ایرانی با حرکات نمایشی و زیبای علی کریمی چه در تیم باشگاهی و چه تیم ملی شاد شدهاند و به هزاران کودک و نوجوان انگیزه و امید داده با ورزش پیشرفت کنند و گِرد اعتیاد نچرخند. این را نمیتوانی تحقیر یا انکار کنی آقای معاونیان! ضمن اینکه میلیونها ایرانی علی کریمی را میشناسند و دوست دارند ولی روحانی مورد نظر تا قبل از این ماجرا کاملا ناشناخته بود. چرا خود را در مقابل مردم قرار میدهد؟
3. رفتار و گفتار علی کریمی به خود او نسبت داده میشود نه هیچکس دیگر و نه حتی دیگر بازیکنان فوتبال. آقای معاونیان اما لباس روحانیت بر تن دارد. دوست معممی میگفت به ما گفته بودند وقتی این لباس را بر تن دارید بستنی چوبی و قیفی هم به دست نگیرید. چرا که به تصویر عمومی از این صنف یا طبقه یا لایۀ اجتماعی خدشه وارد میکند. حال آن که بستنی خوردن نه حرام است نه ممنوع مگر آن که ستاد امر به معروف سراغ این مقوله هم بیاید!
با این وصف، آن که باید بیشتر مراقب میبود -که نبود- همان شخص آقای معمم است. از آفات اختلاط با قدرت همین است که به جای آن که از موضع دین و اخلاق سخن بگویی با اتکا به قدرت صدای خود را بلند کنی اما این رفتار مردم را به یاد علمای دین نمیاندازد و به تبع نهادهای دیگر دست به کار شوند و به قول وزیر ارتباطات دولت روحانی پس از دو رییس جمهوری سابق، حالا فوتبالیست و مجری را ممنوعالتصویر کنند.
4. بگذارید صریح بگویم: نویسنده موضع علی کریمی دربارۀ غذای نذری را نمیپسندد نه به خاطر آن که نذریدادن را امری قدسی بداند و در زمرۀ مقدسات. مدام که نمیتوان این دایره را گسترش داد. از این منظر که اصلا شخصی دوست دارد برای نمایش، نذری بدهد. خوب بدهد. چه اشکالی دارد؟! در پایان مراسم هم برای بیماران دعا کند. این هم چه اشکالی دارد؟ این چه اخلاقی در بین ما ایرانیان است که هر کس تا کاری انجام میدهد به او میگوییم به جای آن فلان کار را انجام بده؟
طرف به جزیرۀ کیش سفر میکند تا از این جزیرۀ مرجانی و آبوهوای متفاوت آن در زمستان لذت ببرد، آن وقت باید به دیگران توضیح دهد چرا با همین پول نرفته استانبول؟! چه ربطی دارد؟ کیش، کیش است و استانبول، استانبول. هوای بهمن در کیش بهاری است. در استانبول اما هوا سرد است. نه که تفاوت ندارد. بله، این داخل است و آن خارج. اینجا باد زیر موی دخترکان نمیدود و آنجا میدود. نوشاک اینجا مانند آنجا نیست. (همان نوشاک، نه پوشاک!). اما چرا باید به جای کیش برود استانبول؟ مگر تنها معیار، مقدار پول مصرفی است؟
یکی دوست دارد نذری بدهد. دیگری میخواهد به بیماران کمک کند. هر کار عمومی خوب است. اصلا کدام صنف بیشتر از صنوف دیگر اصرار به تظاهر آیینی در تاسوعا و عاشورا دارد؟ گمان میکنم بنگاههای ماشین. حالا نقد کنیم که چرا روی ماشین سه میلیاردی پرچم سیاه کشیدهای یا چرا پول نذری را به فلان جا نمیدهی؟ یا چرا مواقع دیگر سال رفتاری متفاوت داری؟
5. بله، میدانم. خشم واعظ به خاطر استنباط تمسخر از استوری بازیکن سابق است. اما استهزا نکرده تناقضی دیده است. میگوید اگر واقعا هدف شما شفای بیماران است، این پول را صرف درمان کنید نه نذری. اما اگر هدف شفا نباشد چه؟ آیینی است و در انتها دعا هم میکنند.
انگیزۀ این یادداشت با این همه مقدمه چینی اما موضوعی دیگر است. این که بلافاصله تابلوهای تبلیغاتی با چهرۀ علی کریمی را پایین کشیدند! (نویسنده البته هیچ ارتباطی با شرکت مذکور ندارد و بعید هم نیست واحد بازرگانی ما عکسها را کمی محو کند تا حمل بر تبلیغ نشود اما برای مستند بودن چارهای نیست و بحث بر سر اختلاط مفاهیم است).
این بیلبوردها مربوط است به تصاویر او به عنوان سفیر یکی از برندهای آرایشی و بهداشتی و خبرگزاری اصولگرا نوشت: «چون علی کریمی در صفحۀ شخصی خود به فرهنگ نذری دادن توهین کرده بود و با مخالفت شدید مردم روبه رو شد سازمان زیباسازی و اداره ارشاد در تکریم شعائر حسینی دستور به جمع آوری دادند.»
ترجیح یک امر خیر بر موضوعی دیگر، اهانت است؟ کدام دادگاه رفتار او را اهانت (متضمن تحقیر) دانسته است؟
داستان اما چیز دیگری است. نواصولگرایان، عرصۀ عمومی را هم متعلق به خودشان میدانند و از این فرصت استفاده کردند تا هم در فضای مجازی خودی نشان دهند و هم در عرصۀ عمومی. وگرنه قضیه با دو خط توضیح هم قابل حل بود.
میخواهند بگویند هر قدر هم هوادار واقعی و مجازی در اینستاگرام یا کلاب هاوس و در هر عرصه عمومی داشته باشی چه فوتبال باشد و چه هنر و چه سیاست، بدان و بفهم که قدرت در دست ماست. بیربط هم نمیگویند اما وقتی دیگران از علی کریمی حمایت کنند چه بر سر این نمایش اقتدار خواهد آمد؟ ورزشگاه ها که همیشه خالی نمیماند. اگر فردا استقلالیها علی کریمی و پرسپولیسیها وریا غفوری را یکصدا تشویق کنند آنگاه چه؟ کدام تابلو را میخواهید پایین بکشید؟
استفادۀ حداکثری از هر امکان که در اختیار دارید برای گوشمالی دادن هر که جز شما بیندیشد یا سر خم نکند جامعه را بیش از این دوپاره میکند و حاصل این میشود که علی کریمی صفحه خود را برای نظرات مردم باز میگذارد و آقای معاونیان این کار را نتواند انجام دهد چون نشان میدهد اکثریت جامعه به کدام سو متمایل است.
البته نواصولگرایی ایرانی دیگر دنبال آن نیست که بگوید ما اکثریت را در اختیار داریم. دنیال این است که بگوید قدرت در دست ماست و میتوانیم هر تابلویی را که بخواهیم پایین بکشیم و محبوبیت سیاسی، هنری و ورزشی هم تفاوتی ندارد.
حالا یک سؤال. اگر علی دایی حمایت کند بیلبوردهای تبلیغاتی با چهرۀ او را هم پایین میکشند؟ شاید پاسخ دهند بله. اما این کار را نمیکند و اصلا این کار را کردیم تا دیگران هم حساب کار دستشان بیاید! میگویید نه؟ امتحان کند!
جدال بر سر تصاحب فضای عمومی هر بار به شکلی خود را نشان میدهد و به نظر میرسد به جای طرح صیانت سراغ چهره های اثرگذار در فضای مجازی رفتهاند اما اگر همین علی کریمی در ایران زندگی نمیکرد چگونه میخواستند او را تنبیه کنند؟
سؤال اصلی در واقع دیالوگ مشهور نقش حمید لولایی ( آقاماشاءالله) در سریال هزار بار پخش شده «خانه به دوش» از تلویزیون خطاب به بازیگر مقابل (علی صاددقی) است: “چرا قیمه را میریزید تو ماستها؟!” [چرا موضوعات را با هم قاطی میکنید؟]
روزگاری مهندس بازرگان به شیخ صادق خلخالی گفته بود بیا یک روز از تهران تا چالوس برویم و در چند غذاخوری توقف کنیم تا ببینیم مردم دربارۀ من چه نظری دارند و دربارۀ تو چه؟ کدام را احترام میگذارند و کدام را نه. این پیشنهاد البته عملی نشد و چندان هم دقیق نبود. چرا که طبیعت اموری که با برخورد نسبت دارد محبوبیت زداست و معلوم است مردم بین آدمی که حکم اعدام یک نخستوزیر را صادر کرده و یک نخستوزیر که در کشتن پشه هم ملاحظه داشته جانب کدام را میگیرند.
ماجرای آقای معاونیان اما متفاوت است. چون مدعای او این است که از طرف خدا و مردم سخن میگوید و میتوان پرسید اگر با هم در جایی ظاهر شوند کدام را مردم ترجیح میدهند؟ نه به سبب اشتهاری که بازیکن پیشین فوتبال دارد و آوازهای که واعظ مورد نظر تا قبل از این ماجرا نداشت که بر سر همین مشاجرۀ خاص.
موضوع این یادداشت اما همان است که اشاره شد. اگر مجوزهای بیلبوردها صادر شده چگونه فیالفور لغو میکنند؟ چرا قیمهها را میریزند توی ماستها و چرا تصور میکنند مالک کل فضای عمومی هم هستند؟!
ستایشی، سخنگوی قوه قضاییه گفت: در رابطه با پرونده میلاد حاتمی، ۲۲ متهم مطرح بودند. پرونده در دادسرا بررسی و با صدور قرار جلب دادرسی به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب ارجاع و فرد مورد نظر به اتهام افساد فیالارض، پولشویی و اخلال در نظام ارزی به همراه فرد دیگری به اتهام افساد فی الارض، پولشویی و اخلال در نظام اقتصادی در بازداشت به سر میبرند.
شواهد فنی نشان میدهد سیستم فیلترینگ کشور دچار تغییراتی شده که دلیل آن یا به روز رسانی تجهیزات فیلترینگ است یا سناریوهای جدیدی برای سیستم فیلترینگ کشور در حال پیادهسازی است.
«اعتراض عملی به اختلالات گسترده در اینترنت» عنوان کارزاری است که در اعتراض به کاهش سرعت اینترنت در یک هفته اخیر راه افتاده است.
پیش از این نیز کارزارهایی در اعتراض به محدودیتهای اینترنتی و موضوع طرح صیانت ایجاد شده بود و از ششم تیر ماه، در اعتراض به افت کیفیت و سرعت اینترنت در دو هفته اخیر کارزار جدیدی به راه افتاد که در آن از کاربران دعوت شده با امضای این کارزار، ثبت گزارش اختلال در سامانه ۱۹۵ و استفاده از هشتگ گزارش اختلال نسبت به وضعیت فعلی اینترنت واکنش نشان دهند.
تجربه کاربران از وضعیت اینترنت در یک هفته اخیر و اعتراضات آنها نسبت به این موضوع در شبکههای اجتماعی حکایت از بروز اختلالات شدید در اینترنت و کاهش سرعت اینترنت دارد.
مدیر فنی یکی از شرکتهای فناوری ایران در گفتوگو با زومیت اعلام کرده بود که کندی و اختلال در سرویس اینترنت کاربران به سیستم فیلترینگ کشور بازمیگردد.
او گفته بود که شواهد فنی نشان میدهد سیستم فیلترینگ کشور دچار تغییراتی شده که دلیل آن یا به روز رسانی تجهیزات فیلترینگ است یا سناریوهای جدیدی برای سیستم فیلترینگ کشور در حال پیادهسازی است.
باوجود این، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات درباره این تغییرات و بروز اختلالهای اینترنتی که کاربران به وضوح با آنها درگیر هستند واکنش مشخصی نشان نداده است.
مهدی سالم، رئیس مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت ارتباطات با رد این ادعاها می گویدکه دسترسی هیچ فردی به اینترنت محدودیت ایجاد نشده و اگر کسی با اختلال در دسترسی به اینترنت مواجه است و در این زمینه اطمینان کامل دارد باید ازطریق سامانه کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه (کمیته فیلترینگ) شکایت خود را مطرح کند تا ادعایش بررسی شود.
از این رو در کارزاره مذکور شیوه ثبت شکایت در سامانه 195.cra.ir آموزش داده شده است
در متن کارزار اعتراض عملی به اختلالات گسترده در اینترنت در مورد اپلیکیشنهای سنجش سرعت اینترنت توضیحاتی ارائه شده و چنین نوشته شده است: «اپلیکیشنهای سنجش سرعت اینترنت به این دلیل که پروتکلهای مورد استفاده در آن توسط فیلترینگ محدود شده یا سرورهای سنجش سرعت در همان سرویسدهنده ایتنرنت نصب شده و اکثر مردم سرورهای پیشفرض را که نزدیک ترین است، انتخاب میکنند، گزینهی خوبی برای بررسی شرایط فعلی نیستند. شاید در کشوری آزادتر و شبکهای غیر انحصاری بتوان از این ابزارها سود برد.»
این کارزار تا 31 شهریور 1401 برای جمع آوری امضا ادامه دارد.
مارک زاکربرگ در تاریخ 14 مه سال 1984 میلادی در «وایت پلینز» نیویورک متولد شد و با همراهی یکی از دوستانش در خوابگاه دانشجویی بزرگ ترین شبکه اجتماعی دنیا را راه اندازی کرد. رفتهرفته فیسبوک به موفقیت رسید و شرکتهایی مثل اینستاگرام، واتساپ و آکیلس را خرید. حالا زاکربرگ با تغییر نام این شرکت به متا تمرکز خود را روی متاورس گذاشته است.
مارک 38 ساله به عنوان دوازدهمین فرد ثروتمند دنیا حالا با دو فرزند آیندهای را تصور میکند که همه در آن به راحتی میتوانند با یک هدست واقعیت مجازی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و افکار و احساسات خود را با هم به اشتراک بگذارند.
سال های نخست زندگی
مارک الیوت زاکربرگ در 14 می سال 1984 میلادی در منطقه White Plains نیویوک متولد شد. خانواده اش تحصیل کرده بودند؛ پدرش ادوارد یک مطب دندانپزشکی درست چسبیده به منزلشان داشت و مادرش کارن تا پیش از تولد چهارفرزندشان (به نام های مارک، رندی، دونا و آریل) به عنوان روانپزشک کار می کرد.
مارک در همان سنین نوجوانی علاقه شدیدش به کامپیوترها را آشکار کرد؛ وفتی تنها دوازده سال داشت، با استفاده از Atari BASIC نوعی برنامه پیام رسان به نام زاکنت را توسعه داد و آن را در اختیار پدرش قرار داد تا در مطب استفاده کند. به این ترتیب منشی پدر دیگر لازم نبود نام بیمار بعدی که وارد اتاق می شود را داد بزند و با استفاده از برنامه دکتر را از این بابت باخبر می کرد.
جالب است بدانید حتی اعضای خانواده زاکربرگ نیز از زاکنت برای ارتباط با هم در داخل منزل استفاده می کردند. مارک جوان با همراهی دوستانش حتی تعدادی بازی کامپیوتری را توسعه داد که البته صرفا جنبه سرگرمی داشتند. او در این باره می گوید: «من تعداد زیادی دوست داشتم که هنرمند بودند، آنها ایده هایشان را مطرح می کردند و من از روی آنها بازی می ساختم.»
والدین مارک برای همگام شدن با علاقه رو به رشد وی به کامپیوترها یک معلم خصوصی به نام «دیوید نیومن» را استخدام کردند که هفته ای یکبار به منزلشان می آمد و با مارک کامپیوتر کار می کرد.
بعدها نیومن در مصاحبه اش با خبرنگاران اظهار داشت: «جلو افتادن از مارک اعجوبه که همزمان کلاس هایی را هم در کالج Mercy می گذراند ابدا برایم ساده نبود.»
زاکربرگ بعدا دوره های آمادگی کامپیوتر را در آکادمی Phillips Exeter واقع در نیو همپشایر طی کرد. او در آنجا ذوق و استعداد ویژه اش در زمینه شمشیربازی را به نمایش گذاشت و به عنوان کاپیتان تیم مدرسه نیز انتخاب شد.
او حتی در رشته ادبیات نیز سرآمد بود و در دروس کلاسیک موفق به دریافت یک دیپلم جداگانه شد. اما در پس تمامی این فعالیت ها، زاکربرگ همچنان شیفته کامپیوترها بود و تلاش هایش برای توسعه برنامه های جدید را ادامه می داد. هنوز در دبیرستان درس می خواند که نسخه اولیه ای از نرم افزار موسیقی پاندورا را طراحی کرد که خودش به آن Synapse می گفت. چندین شرکت از جمله AOL و مایکروسافت علاقمندی شان برای خرید آن نرم افزار و حتی استخدام مارک نوجوان را پیش از اتمام تحصیل مطرح کردند اما او همه پیشنهادات را رد کرد.
تحصیل در هاروارد
در سال 2002 و بعد از آنکه زاکربرگ درسش را در مدرسه «اکستر» تمام کرد، برای پذیرش در دانشگاه هاروارد اقدام نمود. سال دوم دانشگاه بود که نامش به عنوان توسعه دهنده کاربلد نرم افزار در دانشگاه بر سر زبان ها افتاد. همان موقع بود که او برنامه ای به نام CourseMatch را ساخت که به دانشجویان کمک می کرد کلاس هایشان را براساس گزینه های انتخاب شده توسط دیگر کاربران انتخاب نمایند.
او همچنین Facemash را اختراع کرد که عکس دو دانشجو را در کنار هم نمایش می داد و دیگران می توانستند از طریق آن، فردی که جذابیت ظاهری بیشتری داشت را انتخاب نمایند. طولی نکشید که آن برنامه به محبوبیت بالایی دست یافت اما اندکی بعد چون مدیریت دانشگاه آن را نامناسب تشخیص داد، بسته شد.
براساس برخی گفته ها و شنیده ها در رابطه با پروژه های قبلی اش، چهارتن از هم کلاسی های مارک به نام های «دیویا نارندرا» (Divya Narendra)، دوقلوهای «کامرون» و «تایلر وینکلووس» (Tyler Winklevoss) تلاش داشتند از او برای کار روی ایده یک شبکه اجتماعی به نام Harvard Connection دعوت به همکاری نمایند که برای آشنا کردن دانشجویان با هم از اطلاعات دریافتی شبکه دانشجویان هاروارد استفاده می کرد.
زاکربرگ موافقت کرد با آن گروه بر سر پروژه مذکور همکاری نماید اما طولی نکشید که درسش را رها نمود تا با همراهی دوستانش «داستین ماسکوویتز»، «کریس هیوز» و «ادواردو ساورین» روی شبکه اجتماعی خودش کار کند.
زاکربرگ و دوستانش سایتی را طراحی کردند که به کاربران امکان می داد برای خود پروفایل تهیه کرده، عکس رویش آپلود نمایند و با دیگران ارتباط برقرار کنند. آن تیم، سایت خود به نام فیسبوک را در ژوئن سال 2004 در داخل یکی از اتاق های خوابگاه دانشجویی هاروارد راه اندازی کردند. سال دوم تحصیل در هاروارد هم تمام شد و زاکربرگ تصمیم گرفت تحصیل را رها کند تا به صورت تمام وقت روی پروژه فیسبوک کار کند. او دفتر شرکت را به پالو آلتو انتقال داد و تا پایان سال 2004 میلادی شمار کاربران وبسایتش به یک میلیون نفر رسید.
شکوفایی فیسبوک
در سال 2005 میلادی، فیسبوک مبلغ قابل توجهی را از شرکت سرمایه گذار Accel Partners دریافت کرد. در واقع Accel حدود 12.7 میلیون دلار را در شبکه ای اجتماعی سرمایه گذاری کرد که در آن دوران تنها برای دانشجویان آیوی لیگ قابل دسترس بود.
طولی نکشید که شرکت تحت سرپرستی زاکربرگ دسترسی دانشجویان دیگر دانشگاه ها، دبیرستانها و مدارس بین المللی را هم به فیسبوک فراهم نمود و با این ترفند، شمار کاربران سایت را در دسامبر سال 2005 میلادی به رقم 5.5 میلیون نفر رساند.
این شبکه اجتماعی به ندرت توجه شرکت هایی که تمایل داشتند از آن در بخش تبلیغات بهره بگیرند را به خود جلب نمود. زاکربرگ که نمی خواست ظرفیت های تبلیغاتی وبسایتش پر شود، پیشنهادات شرکت های مطرحی نظیر یاهو و MTV Networks را رد کرد و در مقابل تصمیم گرفت تمرکزش را روی توسعه سایت قرار دهد. در همین راستا او امکان دسترسی توسعه دهندگان به پروژه خود را فراهم نمود تا امکانات بیشتری را به آن اضافه نماید.
همکلاسی های قدیمی زاکربرگ در هاروارد او را به سرقت ایده شان متهم کردند
اولین شکایت از فیسبوک
شرکت روندی رو به رشد را طی می کرد تا اینکه در سال 2006، با نخستین مانع بزرگش روبرو شد. خالقان Harvard Connection مدعی شدند که زاکربرگ ایده آنها را سرقت کرده و خواهان پرداخت غرامت از سوی او شدند.
زاکربرگ اصرار داشت که فیسبوک و Harvard Connection براساس دو ایده کاملا متفاوت توسعه یافته اند، اما چندی بعد وکلا با بررسی اطلاعات رد و بدل شده میان او و دوستانش به رشته ای از پیامک ها دست پیدا کردند که در آنها زاکربرگ از هک کردن دیتابیس دانشگاه می گوید.
وکلا در ادامه اعلام کردند که وی احتمالا به صورت عمدی مالکیت معنوی پلتفرم هم دانشگاهی هایش را نقض کرده و حتی اطلاعات خصوصی کاربران دیتابیس دانشگاه را در اختیار دوستانش قرار داده است.
وی بعدا به خاطر پیام های ارسالی اش عذرخواهی کرد و در مصاحبه ای که با نشریه نیویورکر انجام داد اظهار نمود: «اگر قرار باشد سرویسی تاثیرگذار ساخته شود و مردم زیادی به آن اتکا کنند، در وهله نخست باید به مرحله بلوغ رسید، درست است؟ فکر می کنم بزرگ شده ام و چیزهای زیادی یاد گرفتهام.»
هرچند که بعدها زاکربرگ با پرداخت 65 میلیون دلار به طرف شاکی، دعوای حقوقی شان را حل و فصل کرد اما پرونده همچنان تا سال 2011 در جریان بود و Narendra و Winklevosses مدعی شدند که هم کلاسی قدیمی شان آنها را گمراه کرده است.
فیلم شبکه اجتماعی
در سال 2009 میلادی و همزمان با انتشار کتاب میلیاردرهای تصادفی به قلم بن مزریچ، زاکربرگ با چالش بزرگ دیگری روبرو شد. او مزریچ را متهم کرد که سرگذشتش را به درستی بازگو نکرده و از سناریوهای ساختگی، دیالوگ های تخیلی و کاراکترهای خیالی در کتابش استفاده نموده.
در هر حال، نویسنده کتاب حق امتیاز داستانش را به Aaron Sorkin نمایش نامه نویس واگذار کرد و در ادامه فیلمی به نام The Social Network یا شبکه اجتماعی از روی آن ساخته شد که هشت تن از عوامل آن هم نامزد دریافت آکادمی آوارد شدند.
زاکربرگ اما شدیدا روایت فیلم را مورد انتقاد قرار داد و بعدها به خبرنگار نیویورکر گفت که بسیاری از جزئیات آن غیرواقعی بوده اند. برای نمونه در آن گفته شده که زاکربرگ از سال 2003 با پریسیلا چن دانشجوی چینی-آمریکایی رشته پزشکی دانشگاه هاروارد ارتباط داشته است. البته بخش هایی از این فیلم نیز مورد توجهش قرار گرفته از جمله جزئیاتی که روی آنها تاکید شده. مثلا آنطور که خودش می گوید تک تک تیشرتهایی که شخصا می پوشد را بر تن کاراکتر اصلی فیلم دیده است.
زاکربرگ و فیسبوک با وجود تمامی این حاشیه سازی ها همچنان مسیر موفقیت را طی می کردند. کمی بعد، مجله تایم از وی به عنوان شخصیت سال 2010 یاد کرد و فوربز نیز جایگاه سی و پنجم را در فهرست چهارصد گانه ثروتمندترین های خود به وی اختصاص داد که با این حساب، او با ثروت حدودی 6.9 میلیارد دلار حتی استیو جابز مدیرعامل وقت اپل را هم پشت سر می گذاشت.
ورود فیسبوک به بازار بورس
در ماه می 2012، دو تغییر بزرگ در زندگی زاکربرگ رخ داد؛ نخست اینکه سهام فیسبوک به صورت عمومی به بازار بورس عرضه شد که با این کار 16 میلیارد دلار عاید آن شد و زاکربرگ در نخستین قدم برای آنکه بیشترین بهره را از این عایدی ببرد، راسا برای خرید اینستاگرام با مدیران آن وارد مذاکره شد.
در نخستین روزهای پس از عرضه فیسبوک به بازار بورس، ارزش سهام این شرکت افت قابل توجهی پیدا کرد اما کمی بعد اوضاع به روال عادی اش برگشت.
خرید اینستاگرام
توییتر در اوایل سال 2012 به شدت علاقهمند به خرید پلتفرم جدیدی برای اشتراکگذاری تصاویر بود که اینستاگرام نام داشت. «دیک کاستولو»، مدیرعامل وقت توییتر گفته بود «کوین سیستروم»، موسس اینستاگرام میتواند مدیر این شرکت باقی بماند و همچنین میتواند مدیر محصول توییتر شود. با این حال، موسسان اینستاگرام تمایلی برای فروش شرکت خود نداشتند. این جا بود که مارک زاکربرگ با پیشنهاد جذاب حفظ استقلال وارد عمل شد.
موسس فیسبوک در هفته اول آوریل 2012 با سیستروم تماس گرفت و گفت میخواهد اینستاگرام را بخرد. او مدعی شد که رقم پرداختی او دو برابر مبلغ پیشنهادی توییتر که حدود 500 میلیون دلار برآورد میشد، خواهد بود. اینستاگرام در آن زمان درآمد زیادی نداشت و تعداد کاربران آن 90 میلیون تخمین زده میشد.
زاکربرگ به موسس اینستاگرام وعده داد که این شرکت را صرفا به یکی از محصولات فیسبوک تبدیل نمیکند و این همکاری نه تنها میتواند به رشد پلتفرم سیستروم کمک کند، بلکه منابع فراوان آنها را در اختیار این شرکت خواهد گذاشت. این پیشنهاد برای سیستروم جذاب بود، اما او در ابتدا میخواست رقم این معامله را 2 میلیارد دلار تعیین کند.
این رقم برای سرویسی که نسبت به فیسبوک کاربران خیلی کمتری داشت، بسیار سنگین به حساب میآمد، اما زاکربرگ میدانست که کسب و کارها از همین حالا از اینستاگرام استقبال کرده و تصاویر محصولات خود را روی آن به اشتراک میگذارند. از این رو، او تمام تلاش خود را کرد تا این معامله سریعتر نهایی شود.
با این حال، بر سر شیوه پرداخت هم اختلافنظر وجود داشت. زاکربرگ سعی داشت سیستروم را متقاعد کند که با دریافت سهام فیسبوک میتواند سرمایهگذاری بهتری داشته باشد و در آینده به ثروت بیشتری دست پیدا کند. فیسبوک میخواست فعالیتهای خود را گسترش دهد و این اتفاق قیمت سهام این شرکت را بالا میبرد، در نتیجه، مقدار سهامی که به او پیشنهاد شده بود، خیلی زود میتوانست به همان رقم 2 میلیارد دلاری معامله برسد و حتی بیشتر شود.
از سوی دیگر، زاکربرگ نمیخواست مبلغ زیادی بابت شرکت کوچک اینستاگرام بپردازد تا در بازار دره سیلیکون حباب بیهوده ایجاد کند. او قصد داشت شرکتهای بیشتری را بخرد و با این کار شرایط کاری آینده خود را بدتر میکرد. در نهایت، در همان آوریل سال 2012 اعلام شد که مارک زاکربرگ اینستاگرام را با پرداخت مبلغ 1 میلیارد دلار در قالب پول نقد و سهام به زیرمجموعه فیسبوک اضافه میکند.
خرید واتساپ
مارک زاکربرگ اولین بار در همان بهار سال 2012 با «جان کوم»، مدیرعامل واتساپ تماس گرفت. آنها یک ماه پس از این تماس با یکدیگر دیداری داشتند و درباره این معامله صحبت کردند، اما چیزی نهایی نشد. با این حال، هر دو طرف ارتباطات خود را حفظ کردند. زاکربرگ مصرانه تصمیم داشت این پیامرسان را بخرد چون عمیقا معتقد بود که تعداد کاربران این پلتفرم خیلی زود به 1 میلیارد نفر میرسد.
توافق بر سر عقد این قرارداد حدود دو سال طول کشید اما زاکربرگ از خرید آن پا پس نکشید. واتساپ در سال 2014 بیش از 450 میلیون کاربر فعال ماهانه داشت که 70 درصد آنها هر روز این پلتفرم سر میزدند. این آمار حتی بهتر از فیسبوک بود که 62 درصد از کاربران آنها هر روز حداقل یک بار مطالب آن را بررسی میکردند.
او و کوم یک بار دیگر در تاریخ 9 فوریه 2014 با هم شام خوردند. مارک زاکربرگ دوباره پیشنهاد خرید واتساپ را مطرح کرد و گفت بهتر است جهان این دو پلتفرم را با هم یکی کنیم. او مدعی شد که این خرید نه مانند خرید اکثر استارتاپها، بلکه مشابه یک همکاری واقعی خواهد بود. زاکربرگ وعده داد که کوم را حتی به هیئت مدیره فیسبوک اضافه خواهد کرد.
مدیرعامل واتساپ چند روز درباره پیشنهاد مدیرعامل فیسبوک فکر کرد. در نهایت، توافق شد که این شرکت با پرداخت مبلغ 16 میلیارد دلار (شامل 4 میلیارد دلار نقدی و 12 میلیارد دلار در قالب سهام) فروخته شود. فیسبوک 3.6 میلیارد دلار دیگر به این مبلغ اضافه کرد تا کارمندان واتساپ به همکاری با این کمپانی ادامه دهند. البته افزایش قیمت سهام فیسبوک باعث شد تا سرانجام 1.7 میلیارد دلار دیگر بر ارزش این معامله افزوده شود.
خرید آکیلس
میان خرید واتساپ و آکیلس فقط چند هفته فاصله بود. در ژانویه سال 2014 زاکربرگ داشت برای تولد 10 سالگی فیسبوک و 30 سالگی خودش آماده میشد. در آن زمان فیسبوک به موفقیتهای زیادی رسیده بود و او داشت به این فکر میکرد که برای آینده چه برنامههایی داشته باشد. آیا پلتفرمهای محاسباتی اهمیت زیادی پیدا خواهند کرد؟ پس از گوشیهای هوشمند چه گجتی دنیا را تسخیر میکند؟ مارک زاکربرگ باور داشت که پاسخ در هدستی خلاصه شده که میتواند تجربههای غنی سه بعدی را برای کاربران فراهم کند.
این هدستها در نهایت قادر به اسکن مغز انسان خواهند بود و میتوانند افکار ما را به ذهن دوستانمان منتقل کنند. زاکربرگ معتقد بود که این فناوری اجازه میدهد از طریق یک تجربه حسی کامل با دیگران ارتباط برقرار کنیم. او میگفت بعضی چیزها هستند که از وقوعشان در آینده اطمینان داریم، تنها چالش اساسی این است که دریابیم چه چیزهایی در دنیای فعلی ممکن خواهند بود و چگونه باید آنها را بسازیم.
مدیرعامل فیسبوک در نهایت آکیلس را با پرداخت 2 میلیارد دلار از «پالمر لاکی»، موسس 22 ساله آن خرید. به نظر میرسد که این کارآفرین میلیاردر از همان زمان متوجه شده بود که باید چه مسیری را طی کند و در نهایت پارسال قدم بزرگتری در این راه برداشت که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.
رسوایی کمبریج آنالیتیکا
یکی از مهمترین چالشهای زاکربرگ و فیسبوک در سال 2016 اتفاق افتاد؛ زمانی که حجم مطالب دروغین در این شبکه اجتماعی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به شدت افزایش یافت. کمبریج آنالیتیکا یک شرکت مشاورهای در بریتانیا بود که به سوء استفاده از اطلاعات کاربران فیسبوک در برهه زمانی انتخابات آمریکا متهم شد. این شرکت در سال 2013 تاسیس شده بود و توانست بدون رضایت کاربران، اطلاعات شخصی 87 میلیون نفر را گردآوری کند.
کمبریج آنالیتیکا از طریق پرسشنامههایی که به دقت طراحی شده بود، یک طرح ماهرانه را در فیسبوک پیادهسازی کرد. این شرکت با سوء استفاده از تنظیمات نمودار اجتماعی پیشفرض این شبکه اجتماعی، اطلاعات شخصی کاربران را از طریق پرسشنامههایی که برای دوستان آنها ارسال شده بود، به دست آورد. سپس آنها از این اطلاعات برای برگزار کارزارهای تبلیغاتی انتخاباتی استفاده کردند تا بر نظر کاربران تاثیر بگذارند.
اثرات اقتصادی این رخنه اطلاعاتی که ناقض قانون محافظت از اطلاعات سال 1998 بود، قیمت سهام فیسبوک را پایین آورد و حدود 30 میلیارد دلار به این شرکت ضرر زد. به دنبال این اتفاق، مارک زاکربرگ در یک عذرخواهی عمومی گفت: «ما اشراف کافی نسبت به مسئولیت خود نداشتیم، این یک اشتباه بزرگ بود.» او پذیرفت که خودش مقصر بخشی از این مشکل بوده و به همین خاطر حتی از سوی قانونگذاران آمریکا مورد مؤاخذه قرار گرفت.
زاکربرگ در ماه آوریل 2018 به کنگره رفت و درباره این رسوایی شهادت داد. او گفت کل این اتفاق بر اثر نقض تعهد از سمت دانشمندی به نام «الکساندر کوگن»، سازنده اپلیکیشن گردآوری اطلاعات، کمبریج آنالیتیکا و فیسبوک به وقوع پیوسته است. با این حال، مدیرعامل فیسبوک به درخواست پارلمان بریتانیا برای ادای شهادت پاسخ رد داد.
تغییر برند فیسبوک به متا
به دنبال رسوایی کمبریج آنالیتیکا و نگرانیهایی که عموم مردم درباره حریم خصوصی اطلاعات خود در این شبکه اجتماعی پیدا کرده بودند، پلتفرم فیسبوک رفته رفته محبوبیت خود را از دست دادند. افزون بر این، تحقیقاتی منتشر شده بودند که از اثر منفی این شبکه اجتماعی بر ذهن نوجوانان خبر میدادند. یکی از کارمندان سابق این شرکت هم گفته بود که فیسبوک درآمدزایی را به سلامت کاربران خود ترجیح میدهد.
از سوی دیگر، این شرکت حالا بسیار بزرگتر از یک شرکت شبکه اجتماعی محسوب میشد و کسب و کارهای زیادی را در زیرمجموعه خود قرار داده بود. فیسبوک تا سپتامبر 2021 حدود 91 شرکت خریده بود تا علاوه بر کنار زدن رقبا، دامنه فعالیتهای خود را گسترش دهد. تا پیش از این، اپلیکیشنهایی مثل اینستاگرام و واتساپ تحت عنوان زیرمجموعه فیسبوک منتشر میشدند و این نام به خودی خود میتوانست به این برندها آسیب وارد کند.
از سوی دیگر، مارک زاکربرگ به معنای واقعی کلمه شیفته فناوری واقعیت افزوده و واقعیت مجازی شده بود. او از سالها قبل باور داشت که جهان به سمت مجازی شدن پیش میرود و پس از تلفنهای هوشمند، بزرگترین محصول دنیا هدستهای AR/VR خواهند بود. به همین خاطر نام کمپانی خود را به متا تغییر داد تا بیش از هر چیز یادآور کلمه متاورس باشد.
زاکربرگ با این تغییر برند یادآور شد که این شرکت میخواهد یکی از بنیانگذاران متاورس باشد و نقش مهمی در آینده ایفا کند. او برای کار روی متاورس بسیار جدی بود. زاکربرگ اکتبر پارسال از برنامهای برای استخدام 10 هزار نیروی ماهر در اتحادیه اروپا خبر داد که همه قرار بود روی متاورس کار کنند. یک ماه قبلتر یعنی در ماه سپتامبر هم اعلام شد که این شرکت 50 میلیون دلار در زمینه ساخت یک جهان مجازی اخلاقمدار سرمایهگذاری میکند.
زاکربرگ در مصاحبهای درباره این تغییر برند گفته بود: «فکر میکنم خیلی گیجکننده و عجیب بود که نام شرکت با نام یکی از اپلیکیشنهای شبکه اجتماعی ما یکسان بود. فکر میکنم مهم است که ارتباط مردم با شرکت متفاوت از ارتباط آنها با محصولات ما باشد.» او وعده داده بود که میخواهد 10 میلیارد دلار در زمینه متاورس سرمایهگذاری کند تا بستری مناسب برای ایجاد ارتباط میان مردم بسازد.
ثروت شخصی
مارک زاکربرگ در سال 2007 در 23 سالگی به جوانترین ثروتمند میلیاردر خودساخته جهان تبدیل شد. او در حال حاضر بر اساس شاخص میلیاردرهای بلومبرگ دوازدهمین فرد ثروتمند دنیاست و مجموع داراییهایش به 73.2 میلیارد دلار میرسد. دارایی او در سال 2021 تا 141 میلیارد دلار هم بالا رفت، اما به دنبال افت قیمت سهام فیسبوک که بخش عمده داراییهای این کارآفرین 38 ساله را تشکیل داده، ثروت زاکربرگ هم افت قابل توجهی داشته است.
مهمترین و عجیبترین ریزش در ثروت شخصی مدیرعامل متا در حد فاصل دوم تا سوم فوریه 2022 رخ داد که در یک شب حدود 30 میلیارد دلار از داراییهای او کم شد. زاکربرگ اکنون حدود 13 درصد از سهام متا را در دست دارد و تغییرات قیمت سهام این شرکت تاثیر زیادی در دارایی او میگذارد.
زندگی شخصی
زاکربرگ در 19 می سال 2012 و درست یک روز بعد از عرضه سهام فیسبوک به بازار بورس با پریسیلا چن ازدواج کرد و حدودا صد نفری در مراسم ازدواجشان در پالو آلتو حضور یافتند. جالب است بدانید که مهمان ها علت برگزاری جشن را نمی دانستند و تصورشان این بود که برای جشن فارغ التحصیلی پریسیلا از دانشکده پزشکی در آنجا جمع شده اند اما در آنجا پریسیلا را در لباس عروس دیدند. در ماه می سال 2013، فیسبوک به مجله فورچون راه یافت و زاکربرگ در حالی که تنها 28 سال داشت عنوان جوان ترین مدیرعامل در فهرست این نشریه را به خود اختصاص داد.
زاکربرگ و همسرش متعهد شدند که 99 درصد از سهام فیسبوک شان را در طول حیات خود صرف امور خیریه کنند
در نوامبر سال 2015 دختر این زوج جوان به نام «مکس» به دنیا آمد و زاکربرگ نیز اعلام کرد که دو ماه به مرخصی پدر شدن می رود تا وقتش را با خانواده اش سپری کند. او و همسرش در نامه ای سرگشاده ای که برای دخترشان نوشتند، اعلام کردند 99 درصد از سهامشان در فیسبوک را به خیریه خواهند داد. آنها در این نامه نوشتند: «ما متعهد هستیم که سهم کوچکی را برای ایجاد جهانی بهتر برای کودکان ادا نماییم و به همین خاطر 99 درصد از سهام فیسبوک مان را که هم اکنون ارزشی برابر با 45 میلیارد دلار دارد در طول حیات خود برای نسل های آتی صرف خواهیم کرد.»
دومین دختر آنها در تابستان سال 2017 به دنیا آمد و مطابق ماه تولدش «آگوست» نام گرفت. مارک در یادداشتی خطاب به فرزندش نوشت: «آگوست، خیلی دوستت داریم و هیجانزدهایم تا این ماجراجویی را در کنار تو طی کنیم.»
زاکربرگ و پریسیلا چان همچنین از سگی از نژاد Puli به نام Beast نگهداری میکنند که در فیسبوک بیش از دو میلیون دنبالکننده دارد. مدیرعامل متا که در یک خانواده یهودی بزرگ شده بود، در جوانی اعتقادات مذهبی خود را از دست داده بود، اما در سال 2016 در مصاحبهای گفته بود که حالا معتقد است دین نقش بسیار مهمی در زندگی ایفا میکند.
فعالیتهای بشردوستانه
از همان زمان که زاکربرگ شروع به ثروت اندوزی کرد، میلیون ها دلار از درآمد خود را نیز به امور بشردوستانه اختصاص داد که بارزترین نمونه آن در سال 2010 اتفاق افتاد. در سپتامبر آن سال وی 100 میلیون دلار را برای حمایت از مدارس دولتی Newark در نیوجرسی صرف کرد و در دسامبر همان سال با امضای «تعهدنامه بخشش» وعده داد که دست کم 50 درصد از ثروت خود را در طول حیاتش صرف امور خیریه نماید.
گفتنی است بیل گیتس، وارن بافت و جرح لوکاس از دیگر اشخاصی هستند که این تعهدنامه را امضا نموده اند. زاکربرگ حتی بعد از امضای این سند، از دیگر کارآفرینان جوان و ثروتمند دعوت کرد که به او ملحق شوند.
مدیرعامل فیسبوک در دوره همهگیری ویروس کرونا 25 میلیون دلار از ثروت شخصی خود را به برنامه شتابدهنده بنیاد بیل و ملیندا گیتس اهدا کرد تا جستجو به دنبال درمان این بیماری با سرعت بیشتری انجام شود. او همچنین 25 میلیون دلار دیگر را به پشتیبانی از سرویسهای خبرنگاری محلی اختصاص داد که در دوره همهگیری تحت تاثیر این بیماری قرار گرفته بودند.
فعالیتهای دیگر
در سپتامبر سال 2016، زاکربرگ و چن از آغاز به کار شرکتی به نام Chan-Zuckerberg خبر دادند؛ همان شرکتی که قصد دارند سهام فیسبوک شان را در آن صرف کنند و قرار است ظرف یک دهه آتی دست کم سه میلیارد دلار را صرف تحقیقات علمی برای درمان، پیشگیری و مدیریت تمامی بیماری های کودکان کند.
«کوری بارگمن» عصب شناس مطرح دانشگاه راکفلر نیز ریاست واحد علوم این موسسه را بر عهده گرفت. زاکربرگ و همسرش همچنین از ایجاد یک مرکز تحقیقاتی مستقل به نام BioHub در سانفرانسیسکو خبر دادند که قرار است به مجمعی برای مهندسان، دانشمندان علوم رایانه، بیولوژیست ها، شیمی دان ها و دیگر اعضای جامعه علمی بدل گردد.
BioHub که در واقع همکاری مشترکی میان دانشگاه های استنفورد، کالیفرنیا، سان فرانسیسکو و برکلی است طی یک بازه زمانی ده ساله از آغاز به کارش بودجه ای برابر با 600 میلیون دلار را دریافت خواهد کرد.
عمر با ارزش مرحومه فکور خیلی آسان به پایان رسید. آنچه مشخص است و تائید شده خودکشی ایشان است. اما دلیل خودکشی هنوز مشخص نیست و هرچه می شنویم شایعاتی هستند که از زبان هرکسی بازگو می شود.
پایگاه خبری تحلیلی رسا نشر – صرفنظر از هرآنچه که این روزها می بینیم و می شنویم و خبرهای ضد و نقیضی که فضای مجازی را پر کرده است، عمر یک انسان بی گناه، یک هنرمند ارزشمند و یک بانوی مهربان است که به تلخی به پایان رسیده است و دیگر زهره فکور صبور وجود ندارد. هرگاه هنرمند یا یک فرد مهمی بصورت طبیعی یا بر اثر حادثه ای از دنیا می رود، فضای مجازی پر می شود از تصاویر او، آثار و مصاحبه هایش و خاطراتی که از او به یاد مانده است. اما موضوع درگذشت این بانوی خیّر و هنرمند متفاوت است و حاشیه های فراوانی به همراه داشته است. خودکشی اولین کلیدواژه پر تکرار در همه محتواهای منتشر شده طی این چند روز است. و پس از آن ماجرای اخاذی یک ناخبرنگار! و موضوع حفظ کرامت انسانی و حریم خصوصی افراد مهم، حواشی و شایعات بسیاری را بر سر زبانها انداخته است.
عمر با ارزش مرحومه فکور خیلی آسان به پایان رسید. آنچه مشخص است و تائید شده خودکشی ایشان است، اما دلیل خودکشی هنوز مشخص نیست و هرچه می شنویم شایعاتی هستند که از زبان هرکسی بازگو می شود. و مسلماً همه حقیقت نیست. این کار تخصصی پلیس آگاهی است تا چیزهایی که گفته شده است را بررسی و با سرنخ های موجود به متهم یا متهمین احتمالی برسد.
زهره فکور صبور دیگر در میان ما نیست. مصیبت تلخی است. خودکشی کردن یعنی رسیدن به انتهای خط زندگی و این یعنی راه دیگری وجود ندارد. و اگر آنچه در خبرها شنیده ایم حقیقت داشته باشد، یعنی یک یا چند نفر مستقیماً در تصمیم این بازیگر خوب سینما و تلویزیون ایران دخیل بوده و به نوعی قاتل به حساب می آیند. این را باید به زمان سپرد تا همه چیز معلوم شود. اما آیا جز مسببین احتمالی در این ماجرا، دیگرانی هم وجود دارند؟ که خواسته یا ناخواسته در گرفتن تصمیم به این بزرگی دخیل باشند؟ باید گفت بله. حتی من و شما هم می توانیم مقصر مرگ امثال زهره فکور ها باشیم. بی آنکه بدانیم و بخواهیم.
ما هم مقصریم . اگر ثابت شود که مرگ این هنرمند گرامی به جهت تهدیدهای یک اخاذ صورت گرفته است. ما هم سهم داریم اگر صبح و شب کارمان نقض حریم خصوصی دیگران و سرک کشیدن در زندگی مردم است! اگر من یا شما یکی از همین اخاذها و به اصصلاح پاپاراتزی های فیک و کلاهبردار را دنبال و حمایت کرده باشیم ، در تمامی کلاهبرداری ها و اهانت ها و دروغگویی هایش شریک هستیم.
می گویند ا.ف. بانو فکور صبور را تهدید کرده است و بر علیه او افشاگری کرده است. این فرد ساکن آلمان که دستش برای مردم به تازگی رو شده است را من همان ابتدا شناختم. زمانیکه تصاویر عریان یک واینر اینستاگرامی ساکن ترکیه را در تلگرام منتشر کرد و به اذعان خودش می گفت که این دختر شیاد و کلاهبردار است و مروج فساد و فحشاست! وقتی در چت خصوصی به او اعتراض کردم که کودکان و نوجوانان ممکن است در صفحه شما حضور داشته باشند و دیدن این تصاویر زننده و مبتذل برای این سن مناسب نیست پاسخ داد: میخواست عکس سکسی نگیرد! من هر عکسی از این “فاضلاب مجازی” ببینم منتشر می کنم و رسوایش می کنم.
در ادامه صحبت با او و زمانی که کمتر از 3 هزار دنبال کننده بیشتر نداشت متوجه شدم که نه فهم و درک اصول حرفه ای خبرنگاری دارد و نه نیت درست و انسانی برای برخورد با متخلفین و هنجار شکنان در فضای مجازی! یک سال بعد هم که مشخص شد دستش با شبکه قمار و فساد ترکیه در یک کاسه است و با هم در یک آبخور سر می برند و از راه دزدی و تلکه کردن مردم نان می خورند!
حاشیه بسیار است. حرف و حدیث هم کم نیست. ا.ف در مرگ زهره فکور صبور نقش داشته باشد یا نه، فرقی نمی کند. به هر حال او یک اخاذ و کلاهبردار است. و همدست دستگیر شده او هم پشت پرده برنامه به شدت غیر حرفه ای “پشت پرده” را لو داده است! شکایت های بسیاری هم از این فرد شده است و مسلماً این توقع از مراجع قضایی و پلیس وجود دارد که پیگیر دستگیری و استرداد او به کشور و محاکمه او باشند. فضای مجازی با تمامی محاسنی که دارد، جولانگاه عده ای بی شناسنامه و لاشخور صفت است که نه مرام دارند و نه انسانیت. ضمن اینکه بر خلاف ادعایشان حتی اخلاق حرفه ای کار رسانه را هم بلد نیستند.
تعدادی از نمایندگان مجلس به طرح صیانت از حقوق کاربران فضای رای مثبت دادند، موضوعی که سوژه کارتونی از محمد طحانی در صفحه طنز و کارتون نیشخط در اینستاگرام شد.
اینطور که به نظر میرسد اینستاگرام قصد دارد ۵ قابلیت جدید را به اپلیکیشن خود اضافه کند که البته فعلا این موضوع رسما توسط خود شرکت تأیید نشده است.
روز گذشته یکی از افشاگران که با نام الساندرو پالوزی شناخته میشود و یک طراح اپلیکیشن و مهندس معکوس نیز به حساب میآید، طی پستی در توییتر مدعی شد که اینستاگرام بهزودی ۵ قابلیت جدید دریافت خواهد کرد. این قابلیتهای جدید عبارتاند از: گزینهای برای اشتراکگذاری مستقیم ریلز در فیسبوک
با توجه به توییت الساندرو پالوزی، میتوان متوجه شد گزینهای جدید تحت عنوان «اشتراکگذاری در فیسبوک» قرار است به گزینههای اشتراکگذاری موجود در ریلزهای اینستاگرام اضافه شود. کاربرانی که همچنان در فیسبوک حضور دارند میتوانند با لمس این گزینه، ویدیوی خود را به صورت مستقیم در این اپلیکیشن هم بارگذاری کنند. بدون اینکه نیازی به انجام کار اضافه باشد.
البته در حال حاضر هم این قابلیت بهنوعی در اینستاگرام وجود دارد با این تفاوت که در ابتدا باید گزینهی «Recommend on Facebook» فعال باشد. سپس باید روی گزینهی «Turn on for this Reel» کلیک کرده تا بتوان ریلزها را در فیسبوک به اشتراک گذاشت. بهبود راهنمای ویراستار استوری و ریلز
اینستاگرام میخواهد استفاده از پلتفرمش تا جایی که امکان دارد ساده باشد. آنچه که از توییت پالوزی متوجه شدیم این است که این شرکت ظاهرا مشغول کار روی بهبود راهنمای ادیتور در ریلز و استوری است. وقتی کاربر مثلا سعی میکند نوشتهای را به آیکون سطل زباله منتقل کند، یک راهنما ظاهر شده و به او میگوید که چگونه یک متن را حذف کنند. امکان ترک پیام در شرایطی که کاربر نمیتواند به تماس ویدیویی یا تصویری پاسخ دهد
اینستاگرام به احتمال زیاد گزینهی «پاسخ» یا همان «Reply» را هم به اپلیکیشن خود اضافه خواهد کرد. این گزینه در کنار دو گزینهی «پذیرفتن» (Accept) و «رد کردن» (Decline) ظاهر خواهد شد و در زمانهایی که کاربر امکان پاسخدهی به تماس ویدیویی یا صوتی را ندارد میتواند روی گزینهی پاسخ کلیک کرده و یک سری پیامهای از پیش مشخص شده را برای مخاطب خود ارسال کند. همچنین گزینهای برای ارسال پیام دلخواه هم در نظر گرفته شده است. این دقیقا مشابه همان پاسخ سریع است که کاربران میتوانند هنگام رد تماس در حالت عادی میتوانند برای مخاطبین خود ارسال کنند. کاربران بیزینسی میتوانند بدون نمایش شماره تلفن، تماس صوتی دریافت کنند
در حال حاضر کاربرانی که با هدف کسب و کار در اینستاگرام حساب کاربری دارند و میخواهند کاربران از طریق تماس صوتی در این شبکهی اجتماعی با آنها ارتباط برقرار کنند، حتما باید شماره تلفن خود را هم وارد کنند که این شماره تلفن بعدها به کاربران دیگر نمایش داده خواهد شد. این باعث میشد حریم خصوصی کاربران اندکی به خطر بیفتد. در نتیجه شرکت تصمیم گرفت روی بهبود آن کار کند. پالوزی میگوید اینستاگرام میخواهد به کاربران این امکان را بدهد تا بدون اینکه شمارهشان برای کاربران دیگر نمایش داده شود، بتوانند از آنها تماس دریافت کنند. امکان اشتراکگذاری ویدیوهای زنده به عنوان استوری و در خارج از اینستاگرام
اگر شما هم تاکنون میخواستید یک ویدیوی زنده را به عنوان استوری در اینستاگرام به اشتراک بگذارید اما امکان آن وجود نداشت، به نظر میرسد اینستاگرام مشغول کار روی قابلیتی است که این قابلیت را به اپلیکیشن خود اضافه کند. با توجه به توییتی که پالوزی منتشر کرد، میتوان گفت قرار است دو گزینهی جدید برای اشتراکگذاری ویدیوی زنده به اینستاگرام اضافه شود: «اشتراکگذاری در استوری» (share to Story) و «اشتراکگذاری خارجی» (share externally). گزینهی share externally احتمالا به کاربر این امکان را میدهد تا ویدیوهای زنده را در خارج از اینستاگرام هم به اشتراک بگذارند اما در حال حاضر اطلاعات بیشتری در رابطه با آن در دسترس نیست.
ظاهرا این ۵ قابلیت جدید واقعا به اینستاگرام اضافه خواهند شد و با توجه به توضیحات آنها، میتوان حدس زد که چیز سخت و پیچیدهای هم نیستند که بگوییم اینستاگرام برای آمادهسازی آنها به زمان زیادی نیاز دارد. بنابراین خیلی زود باید خبر اضافه شدن آنها را به یکی از محبوبترین پلتفرمهای اجتماعی دنیا شاهد باشیم.
آنچه که از بابت آن اطمینان داریم، اضافه شدن آواتار مجازی به پروفایل است تا کاربر در پیامهای دایرکت یا استوریها خود را از طریق این آواتارها به کاربران دیگر معرفی کند. این قابلیت برای کاربران آمریکا، کانادا و مکزیک هم در دسترس قرار دارد اما در ماههای آتی برای تمام کاربران منتشر خواهد شد. دلیل اصلی استفاده از آواتار این است که آواتارها در متاورس، پروژهی جاهطلبانهی متا (فیسبوک) نقشی اساسی خواهد داشت و شرکت آمریکایی هم از همین حالا قصد دارد بخشی از آن را به واقعیت تبدیل کند.