برچسب: اکران فیلم

  • فروش خیره‌کننده “احضار: آخرین مراسم” در گیشه؛ بازگشت وحشت به صدر جدول

    فروش خیره‌کننده “احضار: آخرین مراسم” در گیشه؛ بازگشت وحشت به صدر جدول

     

    فیلم ترسناک “احضار: آخرین مراسم” با فروشی خیره‌کننده به مبلغ 34.5 میلیون دلار در روز افتتاحیه، رکورد جدیدی را در گیشه سینماها به ثبت رساند و ثابت کرد که همچنان قدرت ترساندن مخاطبان را دارد. این فیلم که جمعه و در نمایش‌های اولیه در 3802 سالن سینما اکران شد، نه‌تنها از پیش‌بینی‌های اولیه پیشی گرفت، بلکه به بزرگ‌ترین فروش روز افتتاحیه در کل مجموعه “احضار” تبدیل شد.

    فروش خیره‌کننده "احضار: آخرین مراسم" در گیشه؛ بازگشت وحشت به صدر جدول

    “احضار” همچنان می‌تازد: پیش‌بینی‌های خوش‌بینانه برای آخر هفته

    این موفقیت چشمگیر، فیلم را در مسیر عبور از پیش‌بینی‌های اولیه 50 میلیون دلاری برای آخر هفته قرار داده است و می‌تواند رکورد فروش 53 میلیون دلاری “راهبه” را نیز بشکند. “احضار: آخرین مراسم” نه‌تنها در سال 2025 به بزرگ‌ترین افتتاحیه یک فیلم ترسناک تبدیل خواهد شد، بلکه شانس قرار گرفتن در بین 7 فیلم پرفروش سال را نیز دارد و حتی می‌تواند از فیلم “تاندربولت‌ها” با 74 میلیون دلار پیشی بگیرد. اکران در سالن‌های IMAX و پرده‌های بزرگ نیز به این موفقیت افزوده است.

    ستاره‌های محبوب این مجموعه، ورا فارمیگا و پاتریک ویلسون، بار دیگر در نقش اد و لورن وارن، محققان ماوراءالطبیعه، ظاهر شده‌اند. مایکل چاوز نیز که پیش از این کارگردانی فیلم “احضار: شیطان مرا وادار کرد” (2021) و اسپین‌آف “راهبه 2” (2023) را بر عهده داشته، این بار نیز پشت دوربین این فیلم قرار دارد.

    “همیلتون” در سینماها: بازگشت یک اثر کلاسیک

    در حالی که “احضار” گیشه را تسخیر کرده است، نسخه سینمایی موزیکال “همیلتون” نیز با فروشی 3.9 میلیون دلاری در جمعه و نمایش‌های اولیه در 1825 سالن سینما اکران شد. پیش‌بینی می‌شود این فیلم در جایگاه دوم قرار گیرد و حدود 9 میلیون دلار در آخر هفته فروش داشته باشد. این موفقیت، با توجه به در دسترس بودن “همیلتون” در Disney+ برای سال‌ها، قابل توجه است.

    در همین حال، فیلم “Weapons” از Warner Bros. در جایگاه سوم قرار دارد و در پنجمین هفته اکران خود، بیش از 140 میلیون دلار در آمریکای شمالی فروش داشته است.

    فروش خیره‌کننده "احضار: آخرین مراسم" در گیشه؛ بازگشت وحشت به صدر جدول

    رقابت تنگاتنگ در جدول گیشه

    “جمعه عجیب و غریب” از دیزنی و “Caught Stealing” از سونی پیکچرز نیز در جدول فروش حضور دارند. “جمعه عجیب و غریب” با 85 میلیون دلار فروش در آستانه پشت سر گذاشتن “سفید برفی” با 87 میلیون دلار قرار دارد. “Caught Stealing” نیز با افت 58 درصدی نسبت به هفته گذشته، در تلاش است تا به فروش 14.9 میلیون دلاری در آخر هفته دوم خود برسد.

    “نور جهان”، یک فیلم مسیحی با درجه PG نیز در 2075 سالن سینما اکران شده است و با فروش 700 هزار دلاری در رده هشتم قرار دارد.

    موفقیت “احضار: آخرین مراسم” نشان می‌دهد که ژانر وحشت همچنان در جذب مخاطبان سینما موفق است. این فیلم نه‌تنها رکوردهای جدیدی را به ثبت رسانده، بلکه نویدبخش یک فصل پررونق دیگر برای سینما است.

  • مونا فرجاد با استایلی شیک در اکران «ناتور دشت» (عکس)

    مونا فرجاد با استایلی شیک در اکران «ناتور دشت» (عکس)

    مونا فرجاد، بازیگر شناخته‌شده سینما و تلویزیون، با استایلی شیک در مراسم اکران مردمی فیلم سینمایی «ناتور دشت» که در هدیش مال برگزار شد، حضور یافت.

    مونا فرجاد با استایلی شیک در اکران «ناتور دشت» (عکس)

  • دانلود رایگان فیلم مرد عینکی همزمان با اکران فیلم!

    دانلود رایگان فیلم مرد عینکی همزمان با اکران فیلم!

    به نظر می‌رسد با وجود همه هشدارها، پیگیری‌های قضایی و تلاش‌های صنفی، قاچاق نسخه‌های اصلی ـ چه در دوران اکران سینمایی و چه پس از انتشار در نمایش خانگی ـ نه‌تنها متوقف نشده، بلکه با پیشرفت ابزارهای ضبط، تکثیر و انتقال داده، حتی سریع‌تر و گسترده‌تر از گذشته رخ می‌دهد.

    دانلود رایگان فیلم مرد عینکی همزمان با اکران فیلم!

    بعد از سال‌ها که موضوع انتشار غیرقانونی آثار سینمایی به یکی از دغدغه‌های جدی اهالی سینما و فعالان صنعت سرگرمی تبدیل شده است، بار دیگر شاهد تکرار پدیده‌ای هستیم که پیش‌تر نیز چندین‌بار فضای فرهنگی و اقتصادی سینما را تحت تأثیر قرار داده بود؛ پدیده‌ای که طی آن برخی فیلم‌ها ـ که یا در مسیر اخذ مجوز نمایش متوقف می‌شدند یا در نهایت هرگز به اکران عمومی نمی‌رسیدند ـ سر از فضای مجازی درمی‌آوردند. نسخه‌هایی که به اصطلاح «قاچاق» می‌شدند و گاه حتی کیفیت تصویری بالایی داشتند، تا آنجا که تماشاگر احساس می‌کرد فیلم را روی پرده سینما می‌بیند.

    به گزارش فارس، اما این بار ماجرا شکل دیگری پیدا کرده است. این بار نه فیلمی توقیفی یا بلاتکلیف، بلکه اثری در حال اکران گرفتار چنین سرنوشتی شده است؛ اتفاقی کم‌سابقه که ریشه‌های آن را باید در سال‌هایی جست‌وجو کرد که هنوز فضای رسانه‌ای تا این اندازه دیجیتالی نشده بود.

    همان روزگاری که برای نخستین بار نسخه‌ای با کیفیت پرده سینما، درست در میانه فروش و استقبال مردمی، به دست مخاطبان در فضای مجازی رسید و معادلات فروش یک فیلم پرمخاطب را به هم ریخت. حالا، پس از گذشت بیش از یک دهه، این اتفاق دوباره تکرار شده و این بار فیلم مرد عینکی قربانی شده است؛ نسخه‌ای از آن به شکلی کاملاً مبتدیانه، اما همزمان با حضور روی پرده، از روی نمایش سینمایی کپی و در شبکه‌های غیررسمی منتشر شده است.

    دانلود رایگان فیلم مرد عینکی همزمان با اکران فیلم!

    در کنار آن، طی همین مدت کوتاه، نسخه‌ای از فیلم صددام نیز با کیفیتی پایین و به همان شیوه ابتدایی «از روی پرده» در فضای مجازی دست به دست می‌شود. به این ترتیب، تنها ظرف کمتر از دو هفته، دو فیلم پرفروش از ژانر کمدی، که جزو آثار شاخص گیشه بودند، با کپی‌های پرده‌ای و کیفیتی یادآور دهه ۸۰ در معرض قاچاق قرار گرفته‌اند.

    البته صددام و مردعینکی هر دو به ترتیب در رتبه‌های سوم و چهارم جدول فروش آثار سینمایی سال ۱۴۰۴ قرار دارند و در مجموع ۲۰۷ میلیارد تومان فروش داشته‌اند و ۲.۵ میلیون را هم به سینما کشانده‌اند.

    به نظر می‌رسد با وجود همه هشدارها، پیگیری‌های قضایی و تلاش‌های صنفی، قاچاق نسخه‌های اصلی ـ چه در دوران اکران سینمایی و چه پس از انتشار در نمایش خانگی ـ نه‌تنها متوقف نشده، بلکه با پیشرفت ابزارهای ضبط، تکثیر و انتقال داده، حتی سریع‌تر و گسترده‌تر از گذشته رخ می‌دهد.

    تکرار تجربه «مرد عینکی» و «صددام» بار دیگر نشان می‌دهد که این معضل قدیمی هنوز هم می‌تواند ضربه‌ای به پیکره سینما ایران بزند؛ آن هم درست در لحظاتی حساس که فروش گیشه یا عرضه رسمی آثار، تعیین‌کننده سرنوشت اقتصادی یک فیلم و اعتماد تماشاگران به چرخه قانونی نمایش است.

  • نگاهی به کمدی ایرانی فراتر از آمار فروش، بی‌خیالش شو… اگر می‌فروشد، دوباره بساز!

    نگاهی به کمدی ایرانی فراتر از آمار فروش، بی‌خیالش شو… اگر می‌فروشد، دوباره بساز!

    “مرد عینکی” تازه‌ترین نمونه وضعیت کمدی ایرانی است و این یکی رکیبی است از اجزای مختلفِ ژانرها : کمدی، فانتزی، دارک، معمایی و… که بدون هیچ پیوند منطقی، کنار هم چیده شده‌اند.

    نگاهی به کمدی ایرانی فراتر از آمار فروش، بی‌خیالش شو… اگر می‌فروشد، دوباره بساز!

    عصر ایران؛ محسن سلیمانی فاخر- در سال‌های اخیر، ژانر کمدی در سینمای ایران عملاً از یک فرم هنری ـ  روایت‌محور، به سطحِ یک «ابزار فوری خنداندن» سقوط کرده است: مصرف سریع، فراموشی سریع.
    نمونه روشن این وضعیت را می‌توان در فیلم «مرد عینکی»   دید؛ فیلمی که نه موقعیت کمدی می‌سازد، نه دراماتورژی دارد و نه حتی یک شوخی جدی خلق می‌کند؛ بلکه ترکیبی است از اجزای مختلفِ ژانرها : کمدی، فانتزی، دارک، معمایی و… که بدون هیچ پیوند منطقی، کنار هم چیده شده‌اند.
    اولین نکته‌ای که مخاطب را در همان دقایق ابتدایی «مرد عینکی» غافل‌گیر می‌کند، فقدان مطلق منطق و طراحی  روایت درست  است.  دوربین نه شریک روایت است، نه همراه شخصیت. فقط ثبت‌کننده وقایع است؛ بدون خلاقیت، بدون مکث، بدون زاویه‌ای که کمترین تلاش برای شکل‌دادن به فضای صحنه داشته باشد.    انگار سازندگان «فسیل» در شب نشینی‌های فرهنگی هنری شان تصمیم گرفته‌اند رکوردی دیگرثبت کنند.
    بهرام افشاری که جلوی دوربین باشد انگار زمینه فراهم است اما یادشان رفته پژمان جمشیدی هم لازم بوده است.   فیلمساز هم تجسم کرده با چنین فیلم‌نامه  فاخر و بفروش فقط دکمه رک را فشار ‌دهد و منتظر بماند تا صحنه «به‌طبع خودش» جلو برود. هیچ فریم، حامل نگرش نیست. هیچ حرکتی، برآمده از روایت نیست.

    واقعاً «مرد عینکی» بیشتر شبیه دیگِ آش نذری‌یی‌ است که هرکسی از سر کوچه رد شده یک چیزی داخلش ریخته؛ یکی فانتزی، یکی دارک، یکی معمایی، یکی هم از سر خیرخواهی نصف استکان اکشن!
    آخر سر هم همه با هم هم می‌زنند و اسمش را می‌گذارند «کمدی». نتیجه؟ فیلمی که نه خنده دارد، نه گریه، نه داستان… فقط یک آدم بفروش وسط یک فضای ناشناخته دنبال چیزی می‌دوند که خودشان هم نمی‌دانند چیست.
    تجربه دیدن این فیلم دقیقاً مثل این است که با لباس غواصی و ماسک اکسیژن، کت و شلوار رسمی هم رویش بپوشی، بعد بروی سر کلاس ترکیب مواد و با صدای استاد که می‌گوید «حالا اسیدسولفوریک رو بریزید روی هیدروکسید کلسیم»، فقط سعی کنی نفس نکشی و نخندی.
    خلاصه اینکه «مرد عینکی» نه فیلم است، نه کمدی؛ بیشتر یک معجون بی‌هویت است که صرفاً به امید فروختن، همه‌چیز را با هم مخلوط کرده و از شما انتظار دارد به احترام فروش میلیاردی اش بلند شوید و بخندید.

    این «ایده‌های ناب» لعنتی
    اصلاً ماجرا طوری شده که انگار بهرام افشاری توی زیرزمین خانه‌اش یک گاوصندوق فولادی دارد که داخلش «ایده‌های ناب» را پنهان کرده؛ هر وقت می‌خواهد از خانه خارج شود، نگران است مبادا یک نفر از پشت‌ سر بیاید و بگوید: «ایده‌هاتو بده بالا!»بعد هم خیلی با ترس و لرز، یکی از همان ایده‌ها را در پاکت محرمانه آ4  می‌گذارد و به تیم عامریان – صالحی تحویل می‌دهد، با این امید که شاید این بار «کمدی اصیل ایرانی» متولد شود.اما نتیجه ناگهان تبدیل می‌شود به یک مثلث بسیار بکر که با نهایت جدیت، سینمای ایران را از سر تا پا داخل گِل فرو می‌کند؛ طوری‌ که آدم واقعاً می‌ترسد اگر این روند ادامه پیدا کند، چند سال دیگر بهرام افشاری مجبور شود برای حفاظت از ایده‌هایش از گارد ویژه کمک بگیرد!
    فیلمنامه؛ شبیه مخلوط‌کردن باقی‌مانده غذاها

       ساختار روایی فیلم، ‌نمونه واضحی از «بگیروببند ژانری» است. کافی‌ است لیست ژانرهای محبوب چند سال اخیر را ردیف کنیم؛ کمدی/فانتزی، اکشن، دارک، سوررئال، جنایی، معمایی ، اجتماعی و… به نظر می‌رسد نویسنده یا اتاق فکر فیلم، از هر کدام یک اسکوپ برداشته و در یک ظرف مشترک ریخته است، بدون آنکه لحظه‌ای بپرسد: قرار است این مواد در چه ساختاری با هم ترکیب شوند؟
       این وضعیت، نه فقط از منظر زیبایی‌شناختی بی‌دفاع است، بلکه عملاً سرگردانی مخاطب را به‌دنبال دارد. مخاطبی که وارد سالن شده تا یک اثر کمدی ببیند، ناگهان در میانه یک لحظه دارک یا دیالوگ های شبه‌اجتماعی گرفتار می‌شود و نه می‌داند باید بخندد، نه می‌داند باید فکر کند.
       ظاهراً فقط کافی‌ست اسم چیزی را بگذاری «حلیم رایگان» تا مردم خودبه‌خود قهقهه بزنند؛ مهم نیست فیلمنامه کجاست، کاراکترها چه می‌خواهند یا اصلاً چرا دور هم جمع شده‌اند! در سکانس افتتاحیه، یک مرد قد بلند را وسط یک سالن می‌نشانند، چند سؤال عجیب‌و‌غریب  از او می‌پرسند و همین‌که دخترها با چینش دایره‌ای دورش شروع می‌کنند به خندیدن، فیلمساز با خیال راحت می‌گوید: «خب… کمدی شکل گرفت، بریم سکانس بعد!»انگار نه انگار که موقعیت کمیک باید علت داشته باشد؛ نه، اینجا منطق خیلی ساده است: «تا می‌تونی بخند، بعداً می‌فهمیم چرا!»
       در ادامه هم درست مثل همان غذای شب مانده  ترکیبی است.اوج خلاقیت هم جایی ‌است که برای خنداندن مردم یک پروداکشن عظیم امنیتی راه می‌اندازند فقط برای اینکه یک مردی را (که معلوم نیست اصلاً چرا) به عنوان نظافتچی دستشویی دستگیر کنند؛ تازه در   لحظه دستگیری هم باید بخندیم! چون «کمدی است دیگر»
     شوخی‌هایی که بلاگرهای مجازی متبحرترند

    کمدی، به‌طور بنیادین، مبتنی بر موقعیت است؛ اما در «مرد عینکی»، هیچ موقعیت کمدی واقعی شکل نمی‌گیرد. شوخی‌ها دست‌به‌دست می‌شوند، بدون اینکه رابطه‌ای با پیرنگ یا تحول شخصیت‌ها داشته باشند. بعضی دیالوگ‌ها حتی در دنیای مجازی هم تکراری و نخ‌نما محسوب می‌شوند.
    واقعیت این است که اگر شوخی‌های یک فیلم سینمایی از سطح حرف‌هایی که روزانه دراکسپلور اینستاگرام فراتر نرود، دیگر چه نیازی به بلیت‌خریدن برای تماشای همان حرف‌ها در سالن تاریک سینماست؟
    قلیون ترکیبی
    بدتر از همه این است که وسط این همه «شوخی الکی و قلیون ترکیبی»، ناگهان یک نفر دستش را بالا می‌برد و با نهایت جدیت می‌گوید: «ببخشید… من نماینده نسلی‌ام که همه‌چیز را باخته!» یعنی دقیقاً وسط همان سکانس پر از خنده‌های بی‌دلیل و نظافتچی‌دستگیرکنی، ناگهان فیلم تصمیم می‌گیرد جامعه‌شناسی هم کند! تا چند ثانیه قبل داشتیم به حلیم رایگان و دختران دایره‌ای می‌خندیدیم، یکهو لحن عوض می‌شود و ما باید با بغض به صف نونوایی و پشت کنکور فکر کنیم. بالاخره می‌خواهی بخندانـی یا بسوزانی؟ این دیگر کمدی نیست، «تف‌مالیِ یک شعار اجتماعی» روی بدنه یک کمدی نخ‌نماست. واقعاً آدم می‌پرسد «این مثلث‌های مجهز به پول» قبل از تحویل نسخه نهایی، خودشان یک بار فیلم را می‌بینند یا نه؟ یعنی راستش را بخواهید گاهی آدم باورش نمی‌شود که در این مملکت یک مادری هم وجود دارد که در دلش به پسرش افتخار کند و بگوید: «ای وای… این همون فیلمه‌ست که پسر عزیزم ساخت؟!»
       عبدالله اسکندری؛ چهره‌پردازی در خدمت یک «دماغ غوزدار»

    تأسف‌آورتر از خود فیلم، حضور نام‌هایی است که زمانی ستون فقرات زیبایی‌شناسی این سینما بودند؛ مثل استاد عبدالله اسکندری.  کسی که طراحی شخصیت‌ها  را از «روزواقعه » گرفته تا آثار ماندگار علی حاتمی  عهده دار بوده، مردی که گریم در آثارش نه فقط یک «چسب و مو و سیبیل» بود، بلکه بخشی از هویت دراماتیک شخصیت محسوب می‌شد. حالا همان هنرمند بزرگ وارد پروژه‌هایی می‌شود که نهایت خلاقیت در چهره‌پردازی آن‌ها این است که «یک دماغ را غوزدار کنیم تا ملت بخندند»!واقعاً عجیب است که پول، وقتی بدون منطق لبریز می‌شود، نه فقط کارگردان و تهیه‌کننده را می‌برد، بلکه گریمور و بازیگر و حتی کارگر صحنه را هم با خودش می‌کشاند؛ همه در یک صف، با یک مأموریت: «بجنبید بچه‌ها… این دماغ باید امروز تحویل داده بشه، ملت منتظرن بخندن!
     ناخواسته در تخریب یک تصویر اجتماعی

    امید روحانی؛  پزشک متخصص؛ کسی که علاقه و ارج‌گذاری‌اش به هنر هفتم برای بسیاری از ما قابل احترام بود. اما کاش همان اندازه که به سینما دل بسته‌ای، قدری وسواس هم خرج می‌کردی که در چه فیلمی و در چه سکانسی حاضر می‌شوی. ذهنیتی که مخاطب از این نقش‌های تکراری و بی‌اثر می‌گیرد، ناخواسته شأن و اعتبار یک شغل حیاتی را هم زیر سؤال می‌برد. بعضی نقش‌ها «کوچک» نیستند؛ «خطرناک»‌اند. نقش: شهرداری که از دستشویی های عمومی بازدید میدانی عمیق می کند.
      مخاطب؛ تفریح ارزان، سالن خنک، فیلم بی‌اثر
      و البته تجربه‌ی شخصی من هم گواه این واقعیت است: با اصرار دختر ۱۳ ساله‌ام، ساعت ۹ شب به یکی از سالن‌های برتر تهران رفتم. در ابتدای فیلم، تنها ما دو نفر حضور داشتیم و به‌تدریج سه خانواده دیگر اضافه شدند، هرکدام با فرزندشان و دقیقاً با نیت یک تفریح ارزان برای بچه‌ها؛ نه برای تماشای یک اثر سینمایی. دختر و پسری دیگر هم آمده بودند که صرفاً سالن خنک و دنج بخواهند و فیلم، تنها بهانه بود.
       باور کنید، مخاطب سینمای ما همین‌ها هستند؛ وگرنه نه دغدغه هنری دارند، نه دنبال پیام اجتماعی. این یعنی وقتی صحبت از «مخاطب سینما» می‌کنیم، گاهی باید پذیرفت ما از سر اجبار و شرایط، همان‌ها هستیم که در سالن نشسته‌ایم، نه به خاطر علاقه یا درک سینمایی.
    سینما نه در جایگاه یک نهاد فرهنگی، بلکه به‌مثابه «جانشین پارک و کافی‌شاپ» عمل می‌کند.«کیفیت سالن و سیستم تهویه» برای مخاطب مهم‌تر از سطح فیلم‌نامه است. مخاطب گویی دیگرنمی آید فکر کند، بلکه آمده «اندکی از فشار روزمره» فاصله بگیرد. در چنین فضایی، کارگردان و تهیه‌کننده  و بازیگر و و… هم «به سمت فروش» نقشه چینی می کنند.
      نهادها و سیاست‌گذاران؛ مشارکت در ابتذال یا غفلت از مسئولیت؟

    آیا هیچ‌یک از نهادهای ناظر، قبل از عرضه اثر، آن را کامل دیده‌اند؟ اگر بله، آنها نیز در تولید و انتشار این ابتذال(به معنای نابودی سینما) سهیم‌اند. اگر نه ، پس سیستم نظارتی، عملاً ناکارآمد و فقط در حد شعار است. تناقض میان «بیانیه‌های رسمی» (درباره جلوگیری از ابتذال و صیانت از فرهنگ) با واقعیت تولید، بیش از هر زمان دیگری نمایان شده است.
      نتیجه‌گیری: اگر می‌فروشد، دوباره بساز! منطق چرخه ابتذال

    سینمای کمدی امروز، در یک چرخه مصرفی گیر افتاده است، یک فیلم پرفروش می‌شود ، همان تیم، نسخه‌ای شبیه آن را می‌سازد ، مخاطب از سر اجبار یا تفریح آن‌ را می‌بیند ، فروش دوباره شکل می‌گیرد ،نسخه سوم ساخته می‌شود. در این چرخه، چیزی به‌نام خلاقیت، تعهد، سینمای موثر  و مسئولیت اجتماعی به‌طور کامل حذف شده است.
    بی‌خیالش شو. برو یه چیز جدید بساز

      این جمله نه‌فقط خطاب به یک کارگردان، بلکه خطاب به یک سیستم فکری در سینمای ایران است:سیستمی که باید بپذیرد، «فروش بالا» الزاماً به معنای «موفقیت فرهنگی» نیست،‌ همانطور که «خندهٔ بلند» الزاماً به معنای «کمدی بودن» نیست. اگر این منطق جای خود را به «خلق اثر تازه» بدهد،‌ شاید هنوز بتوان حیثیت از دست رفته‌ ژانر کمدی را بازسازی کرد.اگر نه، باید آماده باشیم تا سال آینده، نسخه سوم و چهارم «مرد عینکی» را تماشا کنیم؛ این‌بار با عنوان‌هایی مثل «مرد ماسک‌دار»، «مرد کفش‌ورنی» یا «مرد کت‌شلوار غواصی».
      شاید تنها آرزوی یک تماشاگر خسته و منتقد سینما این باشد که کارگردان ایرانی وقتی یک فیلم یا سریالش حسابی گرفته، چند مدل شبیه همان را دوباره نسازد. کافی است! ولش کن، بی‌خیالش شو. برو یک چیز جدید بساز.
      همین یک جمله، حکم نسخه نجات‌بخش سینمای امروز ایران را دارد؛ جمله‌ای که به کارگردان و تیمش یادآوری می‌کند: فروش بالا، تضمین کیفیت نیست؛ تقلید مکرر، تضمین سقوط است و مخاطب هم هنوز منتظر خلاقیت واقعی است.
  • غیبت موجه؛ جست‌وجویی بی‌سرانجام در برهوت روایت

    غیبت موجه؛ جست‌وجویی بی‌سرانجام در برهوت روایت

    از نشانه‌های بی‌توجهی به منطق واقع‌گرایی در فیلمنامه، ادعای یکی از دانش‌آموزان هنرستان است که می‌گوید قصد دارد در آینده «دندان‌پزشکی» بخواند!

    غیبت موجه؛ جست‌وجویی بی‌سرانجام در برهوت روایت

      عصر ایران؛ محسن سلیمانی فاخر-  در معرفی اولیه فیلم «غیبت موجه» با لاگ‌لاینی روبرو می‌شویم که نوید اثری رازآلود، چندلایه و درگیر با مفاهیم اگزیستانسیال را می‌دهد: زنی در جست‌وجوی گمشده‌ای، که در هر گام به خود نزدیک‌تر می‌شود؛ مسیری همچون سیمرغ‌جویان منطق‌الطیر که در نهایت درمی‌یابند گمشده‌شان خودِ آنان است.
      اما آنچه بر پرده می‌بینیم، چیزی نیست جز ملغمه‌ای از کلیشه‌های مصرف‌شده، نمادسازی‌های بی‌جان، و روایتی سرگردان که نه تنها به فرامتن نمی‌رسد، که از پرداخت صحیح متن نیز بازمی‌ماند.
      فیلم در لایه اول، مدعی نوعی واقع‌گرایی اجتماعی است. نشانه‌هایی چون بوی چاه فاضلاب، آدم‌های بی‌پناه، مدیر بی‌کفایت، هنرستانی با نام اغراق‌شده «آزادی» و شخصیتی به نام «پاکدامن» در ترکیبی گل‌درشت می‌کوشند ساختاری نمادین ایجاد کنند. اما این تلاش‌ها نه به تیپ‌سازی متعهدانه می‌انجامد و نه به کارکرد دراماتیک منجر می‌شود.
      لهجه‌های تصنعی، بازی‌های تیپ‌وار و شخصیت‌هایی فاقد قوس روایی، ما را با کاراکترهایی مواجه می‌کنند که بیش از آنکه انسان باشند، سایه‌هایی کلیشه‌ای از بحران‌های اجتماعی‌اند.
      فیلم در سطح داستان نیز با پراکندگی مضمونی و ناتمام‌گویی‌های پی‌درپی ضربه می‌خورد. از مسأله مهریه و وکیل که در اقدامی اغراق‌آمیز به مدرسه مراجعه می‌کند، تا اجاره دادن فضای مدرسه به مهاجران افغان توسط سرایدار و لابی‌گری مدیر برای واگذاری مدرسه؛ هیچ‌یک از این خطوط روایی به سرانجام نمی‌رسند. به جای تکامل، فیلم مدام در حال افزودن موضوعاتی تازه است بی‌آنکه پیشین‌ها را جمع‌بندی کند.
      از دیگر نشانه‌های ضعف تحقیق و بی‌توجهی به منطق واقع‌گرایی در فیلمنامه، ادعای یکی از دانش‌آموزان هنرستان است که می‌گوید قصد دارد در آینده «دندان‌پزشکی» بخواند. این در حالی است که نظام آموزشی ایران به‌روشنی مسیر تحصیلی هنرستان را از شاخه‌های علوم تجربی و پزشکی جدا می‌داند و عملاً دانش‌آموزان هنرستانی امکان ورود به رشته‌های پزشکی را ندارند.
      این اشتباه ساده اما مهم نشان می‌دهد نویسنده حتی به بدیهی‌ترین قواعد آموزشی کشور وقوف ندارد و برای خلق از منطق عینی موقعیت‌ها چشم‌پوشی کرده است.

     بزرگ‌ترین ضعف «غیبت موجه» اما در درام مرکزی‌اش نهفته است. جست‌وجوی یک مادر برای فرزند گمشده‌اش، که در انتها معلوم می‌شود اصلاً مادر نبوده، می‌توانست بستری برای خلق یک روایت روان‌شناختی، تلخ و درون‌نگر باشد. اما بی‌کفایتی در فیلمنامه‌نویسی باعث می‌شود این پیچش روایی نه‌تنها تأثیری نگذارد، بلکه باورپذیری اثر را زیر سؤال ببرد.
      چطور سه شخصیت اصلی مدرسه ـ مدیر، معاون، مربی ـ پس از آن‌همه توضیحات مفصل و نشانه‌های آشکار متوجه هویت واقعی زن نمی‌شوند؟ این سطح از نابلدی در پردازش منطق روایی نشان از فیلمنامه‌ای دارد که بدون شاکله ساختاری منسجم نگاشته شده است.
      در تعلیق اصلی داستان، این پرسش اساسی شکل می‌گیرد که اصلاً چه ضرورتی دارد در حالی که دانش‌آموز در مدرسه حضور ندارد، کادر آموزشی با اصرار و پیگیری یک زن برای یافتن او همراهی می‌کنند؟
    این همراهی بی‌منطق، بدون دلیل روانی یا حرفه‌ای مشخص، ساختار روایی را به ورطه بی‌پایه‌ای می‌کشاند. اساساً وقتی گمشده‌ای در یک موقعیت مکانی مشخص ـ اینجا مدرسه ـ حضور ندارد، جست‌وجو باید به فضاهای دیگر و با استناد به شاهدان بیرونی منتقل شود؛ نه اینکه کادر مدرسه بی‌هیچ تردیدی درگیر پیرنگی شوند که حتی از منظر حرفه‌ای نیز برایشان محلی از اعراب ندارد. این انتخاب فیلمنامه‌نویس بیش از آنکه مؤید تعلیق باشد، محصول فقدان منطق علی و روایی است.

    درنهایت، فیلم در زمان و مکان هم سرگردان است؛ نه به درستی در گذشته یا حال سیر می‌کند، و نه مکان مشخصی را برای مخاطب شکل می‌دهد. این سردرگمی فرمی، در کنار ناتوانی در خلق جهان داستانی، باعث می‌شود فیلم بیش از آنکه تأثیرگذار باشد، صرفاً خسته‌کننده به نظر آید.
      از آن بدتر، ادعای توقیف و اکران‌نشدن به عنوان سپر دفاعی آثار ضعیف، حالا بدل به ابزاری تبلیغاتی شده تا فیلم‌هایی که پخش‌کننده‌ای برای نمایش نمی‌یابند، از این طریق برای خود قلاب رسانه‌ای بسازند. «غیبت موجه» نیز گویی بر این موج سوار شده تا ضعف روایی‌اش را پشت حاشیه‌ها پنهان کند.
      فیلم نه به جست‌وجوی هویت می‌رسد، نه به بحران اجتماعی، نه به ساختار روایی، و نه به مضمون‌های عمیق. تنها چیزی که می‌ماند، «غیبت»ی است که بی‌تردید موجه نیست؛ نه برای مخاطب، نه برای منتقد و نه حتی برای سینمای ایران.
  • پیرپسر؛ جدال عشق و نفرت

    پیرپسر؛ جدال عشق و نفرت

    رمان «سمفونی مردگان» و فیلم‌های «مادر» و «برادرم خسرو» به نحو متفاوتی به جدال میان برادران و نقش پنهان “دیگریِ بزرگ” یا “جامعه” پرداخته‌اند، اما «پیرپسر»، پای پدر را هم به میان آورده است تا احضار او توسط برادر کوچکتر که نماد نفرت است صورت گیرد.

    پیرپسر؛ جدال عشق و نفرت

       عصر ایران؛ محمد زینالی اٌناری – فیلم پیرپسر، راوی یک قصۀ ماندگار در ذهنیت ایرانی است: برادرکشی. شاید نقش پدر در این داستان منکر این روایت باشد، یا آن را از کلیشۀ خود در آورد، اما در این مقال از آن رمزگشایی خواهد شد. رمان «سمفونی مردگان» و فیلم‌های «مادر» و «برادرم خسرو» به نحو متفاوتی به جدال میان برادران و نقش پنهان “دیگریِ بزرگ” یا “جامعه” پرداخته‌اند، اما «پیرپسر»، پای پدر را هم به میان آورده است تا احضار او توسط برادر کوچکتر که نماد نفرت است صورت گیرد.

    زمانی این احضار صورت می‌گیرد که دو برادر بر سر فروختن خانه و کشتن پدر گفت‌وگو می‌کنند. موضوع صحبت‌ سهم‌شان از خانه‌ی پدر است؛ مال پدر که در بحبوحۀ جانکاه اقتصادی این روزگار پرونده‌های زیادی را در دادگاه به خود می‌بیند. دیگری بزرگی که برادر کوچکتر در افق او سیر می‌کند و شاهد یک افق جدید تربیت نشدنی پیش روی خود است؛ علی به پیامبران یتیمی می‌ماند که به جای افق پدر، سر از سرزمین کلمه و کتاب، معنا و مهربانی برآورده است.

    در این دوره، پای عشق از دل روشنفکری، کافه و کتابفروشی به میان آمده و به خانۀ موروثی هم وارد شده است. تا وقتی صحبت از کتاب، عشق و بخشش نیست، داستان برادر کوچکتر غالب است: کشتن ادیپ و تصاحب میراث!

    یک دیالوگ نفرت، پدر را وارد فضای میان دو برادر می‌کند تا جدال عشق و نفرت را داوری کند. آبی می‌خورد و در میان خیر و شر رژه می‌رود تا عشق و نفرت را، هابیل و قابیل را به جان هم بیندازد.

    این جدال روایت، برادر عاشق‌پیشه را همچون بیژن در چاهی می‌اندازد که انتها ندارد. عشق این روزگار، گم‌شدۀ جامعه‌ای است که توسط برادر بازاری بازتولید می‌شود. نفرت ولد ناخلفِ بازار، فضلۀ پول، دمل چرکین تصاحب، میراث اجدادی ناخواسته‌ی جامعه‌ای است که به علت کم‌یابی و نزاع آب، همواره در تنازع بقا بوده و میان گروه‌ها و طوایف کشمکش خلق کرده است. غلام از یخچال آب را بر می‌دارد تا میان عشق و نفرت، ذینفعان ایرانیِ آب، دعوایی راه بیندازد.

    نفرت پدر و مادر ندارد و سعی می‌کند جامۀ عشق و خوبی بپوشد، اما عشق در موجودیت خود مولود جامعۀ شهری، آفریدۀ شعر و عرفان و محصول کتاب‌فروشی و روشنفکری است. نفرت از جنس قتل، خونریزی، جهل و خشونت، امّا عشق از جنس ادبیات، شعر، شاهنامه، لیلی و مجنون، غزلیات شمس، آب حیاتِ آگاهی و فلسفۀ حقیقت است.

    بدون وارد شدن در افق شعر و ادبیات، عشق در ضمیر کسی ظهور نمی‌کند. هر قدر نفرت واقعی و مادی است، عشق تخیلی و معنوی است. به همین دلیل فرایندی که رنگ و بوی معنا، مطالعه و تخیل را در جامعۀ ایرانی کمتر کرده، به کاهش ازدواج و افزایش طلاق منجر شده است. در نظامی که نفرت در آن حاکمیت داشته و منطق باز تولید خود را گسترده است، عشق و همدلی ممنوعه است.

    در «پیرپسر» عشق از لمس قدم‌های رعنا، به نشانۀ زیبایی، ظهور می‌کند. هر قدر در سر بر آوردنِ نفرت از دل زشتی و کثافتِ خانۀ اجدادی، دعوای میراث و کشمکش قدرت نمایان است، عشق از دیدن زیبایی، امید، نظم، موسیقی و پاکیزگی که با نشانۀ لباسشویی هم خودنمایی می‌کند، متجلی است.

    پیرپسر؛ جدال عشق و نفرت

    فیلمساز آگاهانه یا ناآگاهانه، در دل تضاد کثافت و تمیزی، بیماری و واکسن، تلویزیون و ویلنسل، شهوت و عشق، ماده و معنا زیست می‌کند. صف‌های دادخواست پارک شهر و پیاده‌راه انقلاب مشهودِ نظرِ همگان است؛ دعوای میراث و ویترین‌های کتابفروشی در دل هر فیلمسازی رسوخ کرده است. فیلمنامه دنبال قصه‌ای می‌گردد تا شلوغی ذهنش از وقایع اجتماعی و سیاسی را بر کاغذ و حلقه فیلم بریزد.

    شاعران ایرانی در دوره‌های بعد از حملۀ مغول، عشق را به عنوان برساختی انسانی برای جامعۀ در حال نفرت و جدالِ آب و کمیابی آفریده‌اند تا ایران درگیر دوره‌های متعدد ملوک الطوایفی متحد شود. باری از آغاز تأسیس هنر در دورۀ صفوی، نهاد بازار هم متولد شده و آن‌سان که محمد توکل در مقالۀ «نقش بازاریان در کودتای 32 مرداد» به میان آورده،  کشمکش میان بازاریان بزرگ و کوچک عامل اساسی کودتا و حتی انقلاب 57 می‌شود؛ روایتی که در فیلم «مادر» میان دو برادر تاجر و مهندس نشان داده می‌شود.

    پایان تلخ پیرپسر حاوی این سوال است که چرا روشنگری نمی‌تواند گره جامعۀ درگیر روایت نفرت پدر از پسر، و پسر از پدر را وا کند؛ پدر و پسری که این روزگار هم درگیر تضادهای نسلی و گرمای قدرت‌اند. اصلاح طلبی، در دل همین تضادهای نسلی قدرت ظهور می‌کند اما همچون علی که یوسف‌وار زندانی عشق میان دیوارهای نفرت و اسارت قدرت شده، بند را تحمیل آبتین، تاجزاده و مهرآئین می‌کند تا نتوانند از کشمکش میان وارثان قدرت عبور کنند.

    مهرآئین می‌گفت حتماً سعی کنید یکبار هم که شده در زندگی‌تان عاشق شوید. اما جامعه‌ای که همچون عطش آب که این روزها عیان است، تشنۀ دوستی، همدلی و دموکراسی است، هنوز درگیر منازعۀ نفرت‌بار قدرت میان روایت‌های تاریخی و اساطیری مانده است.

    روایت‌ها در عین کشمکش و تضعیف همدیگر دست نجات‌بخش عشق، روشنگری و دلسوزان علم سیاست را نیز درگیر خون خود می‌کنند تا بگویند دنیا از آن جدال و کشمکش است. اما جز چنگالی در شانۀ غلام نشانه‌ای روشن از مرگ و حیات رعنا نیست و امید این هست که شاید زیبایی هنوز کشته‌ نشده و در داستانی دیگر خود را عیان کند.

  • گزارش اکران یک هفته اخیر ؛ پیرپسر در صدر فروش

    گزارش اکران یک هفته اخیر ؛ پیرپسر در صدر فروش

    در این هفته فیلم سینمایی «پیرپسر» به کارگردانی اکتای براهنی توانست همچون چند هفته گذشته صدر جدول فروش هفتگی را به خود اختصاص دهد.

    گزارش اکران یک هفته اخیر ؛ پیرپسر در صدر فروش

     

    در هفته گذشته گیشه سینماها حدود چهل و پنج میلیارد تومان فروش داشت و فیلم «ترک عمیق» نیز به چرخه اکران اضافه شد.

    به گزارش خبرنگار مهر، باکس اکران در هفته گذشته توانست در ۱۸ هزار و ۱۳ سانس حدود ۵۳۷ هزار و ۴۸۹ مخاطب را به سینما آورد و به فروشی معادل چهل و پنج میلیارد و چهارصد و بیست و یک میلیون و ششصد و هشتاد و نه هزار و یکصد و شش تومان دست یابد، رقمی که نسبت به هفته گذشته حدود ۳۵ میلیارد تومان بیشتر شده است.

    در این هفته فیلم سینمایی «پیرپسر» به کارگردانی اکتای براهنی توانست همچون چند هفته گذشته صدر جدول فروش هفتگی را به خود اختصاص دهد.

    فیلم سینمایی «ترک عمیق» به نویسندگی و کارگردانی آرمان زرین‌کوب و تهیه کنندگی محسن چگینی نیز از امروز چهارشنبه ۲۵ تیر اکران خود را آغاز کرده است اما این فیلم در پیش‌فروش بلیتی نفروخته است. «ترک عمیق» که در ژانر سایکودرام ساخته شده است، با بازی رضا بابک، گلچهره سجادیه و بابک انصاری در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر نیز حضور داشت.

    فروش کل فیلم‌ها تا زمان تنظیم این خبر (ساعت ۹:۰۰ چهارشنبه ۲۵ تیر) به شرح زیر است:

    «پیرپسر» در صدر فروش

    فیلم سینمایی «پیرپسر» ساخته اکتای براهنی از چهارشنبه ۲۱ خرداد اکران سراسری خود را آغاز کرده است. در این فیلم بازیگرانی چون حسن پورشیرازی، لیلا حاتمی، حامد بهداد و محمد ولی‌زادگان ایفای نقش کرده اند. «پیرپسر» که با یک اکران در چهل و سومین جشنواره فیلم توانسته بود تحسین مخاطبان را همراه داشته باشد در یک هفته گذشته با فروش ۲۶۱ هزار و ۹۸۱ بلیت توانست به فروش ۲۴ میلیارد و یکصد و چهار میلیون و هشتصد و سیزده هزار و ششصد و نود و هفت تومان برسد و در صدر جدول فروش هفتگی قرار بگیرد.

    فیلم سینمایی «صددام» به کارگردانی پدرام پورامیری و تهیه‌کنندگی مجتبی رشوند از ۱۷ اردیبهشت اکران خود را آغاز کرده است. در این فیلم بازیگرانی چون رضا عطاران، پریناز ایزدیار، آزاده صمدی، عباس جمشیدی‌فر، امیراحمد قزوینی و سیاوش چراغی‌پور به ایفای نقش پرداخته‌اند.

    «صددام» در این هفته ۱۳۱ هزار و ۵۵۵ بلیت فروخته و به فروشی حدوداً ۱۰ میلیارد و دویست و پنجاه و هشت میلیون و دویست و نود و شش هزار و هشتصد و هشتاد و چهار تومان دست یافته است. این فیلم در رتبه دوم جدول فروش هفتگی قرار دارد.

    فیلم سینمایی «سلام علیکم حاج آقا» به کارگردانی و نویسندگی حسین تبریزی از ۲۷ اردیبهشت اکران خود را آغاز کرده است. این فیلم با بازیگرانی از جمله حمید گودرزی، لیلا اوتادی، علی صادقی، رز رضوی، زهرا جهرمی، سوسن پرور، ارژنگ امیرفضلی، مهران رجبی، بیتا عالمی، علی کریمی، امین چنارانی، علی بنایی، اشکان قاسمی، شیوا خسرومهر، زهره حمیدی، بهشاد مختاری، سعیده عرب، محمدرضا شریفی نیا و پوریا پورسرخ توانست با فروش ۳۸ هزار و ۵۲۷ بلیت، ۲ میلیارد و نهصد و دوازده میلیون و دویست و نوزده هزار و دویست و سی و چهار تومان فروش داشته باشد. این فیلم در رتبه سوم جدول فروش هفتگی قرار دارد.

    فیلم سینمایی «خانه ارواح» به کارگردانی کیارش اسدی‌زاده و تهیه‌کنندگی امیرشهاب رضویان نیز با فروش ۲۶ هزار و ۴۰۹ بلیت، ۲ میلیارد و یکصد و پنجاه و پنج میلیون و نهصد و نه هزار و دویست تومان فروخته است. در این فیلم پژمان جمشیدی، نازنین بیاتی، کاظم سیاحی، ستاره پسیانی، نادر فلاح، سروش صحت و رضا کیانیان به ایفای نقش پرداخته‌اند و در رتبه چهارم جدول فروش هفتگی قرار دارد.

    فیلم سینمایی «دایناسور» به کارگردانی سیدمسعود اطیابی، تهیه‌کنندگی محمد شایسته و نویسندگی امیر برادران با فروش ۱۸ هزار و ۱۳۵ بلیت، فروشی معادل یک میلیارد و سیصد و سی و هفت میلیون و یکصد و چهل هزار و یک تومان داشته و رتبه پنجم جدول فروش هفتگی را به خود اختصاص داده است. در این فیلم بازیگرانی چون پژمان جمشیدی، امیر جعفری، یوسف تیموری، امیر توسلی، سوسن پرور، سها نیاستی، حامد وکیلی، رضا ناجی، نگار فروزنده حضور دارند.

     

    انیمیشن «رویاشهر» به کارگردانی محسن عنایتی و تهیه‌کنندگی مصطفی حسن‌آبادی که از ۳ اردیبهشت اکران خود را آغاز کرده است تاکنون با فروش ۱۸ هزار ۴۶۸ بلیت به فروشی معادل یک میلیارد و یکصد و چهل میلیون و پانصد و هشتاد و شش هزار و نهصد و پنجاه و سه تومان دست یافته است. «رویاشهر» در رتبه ششم جدول فروش هفتگی قرار دارد.

    فیلم‌های زیر یک میلیارد تومان

    فیلم سینمایی «زیبا صدایم کن» به کارگردانی رسول صدرعاملی و تهیه‌کنندگی سید مازیار هاشمی با بازی امین حیایی، ژولیت رضاعی، مهران غفوریان و ستاره پسیانی توانست با فروش ۱۰ هزار و ۹۶۳ بلیت به فروش نهصد و سی و سه میلیون و هفتاد و چهار هزار و چهارصد و پنجاه و سه تومانی دست پیدا کند. «زیبا صدایم کن» که در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر عنوان بهترین فیلم جشنواره را از آن خود کرد در رتبه هفتم جدول فروش هفتگی قرار دارد.

    «کوکتل مولوتف» به کارگردانی حسین امیری دوماری، تهیه‌کنندگی محمد کمالی‌پور و نویسندگی احمد رفیع‌زاده روایتگر قصه‌ای کمدی در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی است که اکران خود را از ۱۵ اسفند آغاز کرده است. در این فیلم بازیگرانی چون امین حیایی، احمد مهرانفر، پژمان جمشیدی، ستاره پسیانی، یکتا ناصر، سیاوش چراغی پور، علیرضا استادی، کمند امیرسلیمانی، سعید امیرسلیمانی حضور دارند. این فیلم نیز با فروش ۶ هزار و ۲۶ بلیت، چهارصد و نود و چهار میلیون و دویست و هشت هزار تومان فروش داشته است و در رتبه هشتم جدول فروش هفتگی قرار دارد.

    فیلم سینمایی «رها» به کارگردانی حسام فرهمند، تهیه‌کنندگی سعید خانی و نویسندگی محمدعلی حسینی و حسام فرهمند است. شهاب حسینی، غزل شاکری، ضحا اسماعیلی، آرمان میرزایی، محمدرضا سامیان، محمد اشکان‌فر، هادی افتخارزاده، ماهنی مهرپرور، سپیده پهلوان‌زاده و بردیا دیانت بازیگران این فیلم سینمایی هستند که در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و توانست سیمرغ بهترین فیلم اول را دریافت کند. این فیلم با فروش ۴ هزار و ۵۸۶ بلیت، چهارصد و پنجاه میلیون و نهصد و یک هزار تومان فروش داشته است و در رتبه نهم جدول فروش هفتگی قرار دارد.

    انیمیشن «پسر دلفینی ۲» به تهیه‌کنندگی محمدامین همدانی، کارگردانی محمد خیراندیش و نویسندگی محمد خیراندیش و محمد شکوهی نیز در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و سیمرغ بلورین بهترین پویانمایی و سیمرغ بلورین بهترین پویانمایی از نگاه تماشاگران را به دست آورد. «پسر دلفینی ۲» با فروش ۵ هزار و ۵۴۷ بلیت، فروشی معادل چهارصد و بیست میلیون و دویست و سی و هشت هزار و پانصد تومان داشته است و در رتبه دهم جدول فروش هفتگی قرار گرفت.

    فیلم سینمایی «آنجا همان ساعت» به کارگردانی سیروس الوند از امروز چهارشنبه ۱۸ تیر اکران خود را آغاز کرده است. در این فیلم بازیگرانی چون پرویز پرستویی، ماهور الوند، شهرام حقیقت‌دوست، امیرحسین فتحی، شاهرخ فروتنیان، سعید پیردوست، سعید قراخانلو و … ایفای نقش کرده اند. این فیلم با فروش ۳ هزار و ۷۷۳ بلیت فروخت و به فروش سیصد و بیست میلیون و هشتصد و پنجاه و سه هزار و هفده تومانی رسید و در رتبه یازدهم جدول فروش قرار گرفت.

    فیلم سینمایی «بی سروصدا» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی مجیدرضا مصطفوی از چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت اکران خود را آغاز کرده است. «بی سروصدا» به قلم مشترک مهیار حمیدیان و مجیدرضا مصطفوی و با بازی پیمان معادی، مهران غفوریان، هانیه توسلی، فرشته حسینی، مهدی حسینی‌نیا، مسعود کرامتی، محمد شاکری، محمد زارع، عباس ایمانی، محمود موسوی، شیرین ضابطیان، امیر جنانی، صفر محمدی و زنده‌یاد حاتم مشمولی ساخته شده است.

    این فیلم توانست با فروش ۲ هزار و ۷۰۷ بلیت به فروشی معادل دویست و چهل و دو میلیون و هفتصد و شصت و پنج هزار و بیست و هشت تومان دست یابد و رتبه دوازدهم جدول فروش هفتگی را به خود اختصاص دهد.

    فیلم سینمایی «زعفرانیه ۱۴ تیر» به کارگردانی سید علی هاشمی و تهیه کنندگی سلیمان علی محمد نیز با حضور بازیگرانی چون مهدی هاشمی، هنگامه قاضیانی، نازنین بیاتی، علی قاسمی، لیندا کیانی و مسعود رایگان توانست با فروش ۲ هزار و ۵۶۷ بلیت به فروش دویست و هجده میلیون و نهصد و شصت و هفت هزار و پنجاه و هشت تومانی دست یابد.

    فیلم سینمایی موزیکال «بامبولک» به کارگردانی آرش معیریان و تهیه‌کنندگی بهروز مفید در سی‌وششمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان حضور داشت و توانست برنده ۲ پروانه زرین برای بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر کودک و نوجوان شود. امیرحسین رستمی، شهره سلطانی، مهرداد ضیایی، نیلوفر شهیدی و دانیال نوروش از جمله بازیگران این فیلم هستند. این فیلم نیز با فروش یک هزار و ۹۳۷ بلیت، یکصد و بیست و چهار میلیون و چهارصد و بیست و سه هزار و یکصد و دوازده تومان فروش داشته است و در رتبه چهاردهم جدول فروش هفتگی قرار دارد.

    فیلم سینمایی «موسی کلیم‌الله (ع): به وقت طلوع» به کارگردانی و نویسندگی ابراهیم حاتمی‌کیا و تهیه‌کنندگی سیدمحمود رضوی در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و توانست ۵ سیمرغ برای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین چهره‌پردازی، بهترین طراحی لباس، بهترین طراحی صحنه و بهترین جلوه‌های ویژه بصری را به دست بیاورد. مریلا زارعی، علیرضا کمالی، بهنام تشکر، بهاره کیان‌افشار، شکیب شجره و فرهاد آئیش ازجمله بازیگران این فیلم سینمایی هستند. این فیلم تا به این لحظه با فروش یک هزار و ۶۱۰ بلیت، فروشی معادل یکصد و یازده میلیون و هشتصد و هشتاد و نه هزار و چهارصد و شصت و پنج تومان داشته است.

    فیلم‌هایی که زیر ۱۰۰ میلیون تومان می‌فروشند

    فیلم سینمایی «صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی و تهیه‌کنندگی علی شیرمحمدی است و بازیگرانی چون ارسطو خوش رزم، مسعود شریف، داود فتحعلی‌بیگی، پوریا منجزی، مهرداد نیکنام، محسن آوری، کاوه دارابی، فریبا آذرشب در آن ایفای نقش می‌کنند. این فیلم با فروش ۸۳۱ بلیت، پنجاه و هشت میلیون و چهارصد و سی و دو هزار تومان فروش داشته است.

    فیلم سینمایی «پیشمرگ» به کارگردانی علی غفاری، نویسندگی صابر الله‌دادیان و علی غفاری و تهیه‌کنندگی آرش زینال‌خیری نیز در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را به دست بیاورد. مهدی نصرتی، الناز ملک، عبدالرضا نصاری، مهیار شاپوری، بهرام ابراهیمی بازیگران این فیلم سینمایی هستند. این فیلم با فروش حدود ۴۵۱ بلیت، بیست و پنج میلیون و ششصد و بیست و نه هزار و بیست و یک تومان فروش داشته است.

    فیلم «صیاد» به کارگردانی جواد افشار و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی است و بازیگرانی چون علی سرابی، هومن برق‌نورد، مارال بنی آدم، نادر سلیمانی، محمدرضا هدایتی، ایوب آقاخانی، خیام وقارکاشانی، حامد شیخی، رز رضوی در آن ایفای نقش کرده‌اند. این فیلم اکران خود را از ۲۰ فروردین آغاز کرده و تا لحظه تنظیم این گزارش با فروش ۲۶۹ بلیت، بیست و سه میلیون و هفتصد و چهل و سه هزار و پانصد تومان فروخته است.

    فیلم سینمایی «وحشی» به کارگردانی شراره سروش از چهارشنبه ۲۱ خرداد اکران خود را آغاز کرده است. الهام کردا، رؤیا نونهالی، حسین محمد حسینی، پیام احمدی نیا، بهرام ابراهیمی، محمود نظرعلیان، دنیا نصر، روناک پوریادگار، وحید مهرین فر، رکسانا محمدرضا، امیر جنانی، نفس بازغی، امیر کریمی، دانیال ابراهیمی، قباد شاپوری، امیر حیدری، عباس خدیری در فیلم سینمایی «وحشی» بازی کرده اند. این فیلم با فروش ۲۳۴ بلیت توانست بیست میلیون و هفتصد و سیزده هزار تومان فروش داشته باشد.

    فیلم سینمایی «هر چی تو بگی!؟» به نویسندگی و کارگردانی مرتضی آتش زمزم برای کودکان و نوجوانان اکران شده است. رضا بابک، نعیمه نظام‌دوست، بهراد خرازی، سیاوش چراغی‌پور، سپیده مظاهری، شیما جوهری فرد، (باحضور) جمشید صدری و مهدی باقربیگی ترکیب بازیگران اصلی فیلم را تشکیل داده‌اند و بازیگران کودک فیلم محمدسام سنایی، مانلی پورکبیریان، ادن شمیان، رادمهر دانایی فر و پندار آتش زمزم هستند. «هر چی تو بگی!؟» با فروش ۱۹۳ بلیت توانست به فروش پانزده میلیون و پانزده هزار تومانی برسد.

    فیلم سینمایی «اسفند» به نویسندگی و کارگردانی دانش اقباشاوی درباره بخشی از زندگی شهید علی هاشمی از فرماندهان دفاع مقدس است که در آن رضا مسعودی، مهدی زمین‌پرداز، یاسین مسعودی، محمد عسگری و محمدرضا عقدایی یزدی بازی کرده‌اند. این فیلم با فروش ۱۱۶ بلیت، هشت میلیون و چهارصد و پنجاه و نه هزار تومان فروخت.

    فیلم سینمایی «پاکول» به تهیه‌کنندگی غلامرضا آزادی و کارگردانی نوید اسماعیلی نیز که از چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت اکران خود را آغاز کرده است، توانست با فروش ۲ بلیت، دویست و بیست هزار تومان فروش داشته باشد.

  • تیزر فیلم «پیرپسر» منتشر شد

    تیزر فیلم «پیرپسر» منتشر شد

    فیلم سینمایی «پیرپسر» به کارگردانی اکتای براهنی در بخش ویژه چهل‌وسومین جشنواره فجر به نمایش درآمد و قرار است به اکران عمومی در سینماهای سراسر کشور برسد.


    تیزر فیلم سینمایی پیرپسر را می توانید در ادامه مشاهده کنید:

  • مشخص شدن زمان اکران فیلم جوکر ۲ و مدت زمان نهایی آن

    مشخص شدن زمان اکران فیلم جوکر ۲ و مدت زمان نهایی آن

    فیلم جوکر ۲ در تاریخ ۱۳ مهر ۱۴۰۳ (۴ اکتبر ۲۰۲۴) روی پرده سینما می‌رود.

    مشخص شدن زمان اکران فیلم جوکر ۲ و مدت زمان نهایی آن

    سینما اعتماد نوشت: شرکت برادران وارنر اخیرا تریلر جدیدی از فیلم Joker: Folie a Deux (جوکر: جنون مشترک) را پخش کرد که شروع ماجراجویی آرتور فلک و هارلی کویین را به نمایش درآورد.

    اکنون در جدیدترین اخبار سینما و تلویزیون مطلع شدیم که مدت زمان این دنباله پیش از نخستین نمایش جهانی در جشنواره فیلم ونیز مشخص شد. فیلم جوکر ۲ با طول ۱۳۸ دقیقه (۲ ساعت و ۱۸ دقیقه) کمی طولانی‌تر از قسمت اول با طول ۱۲۲ دقیقه (دو ساعت و دو دقیقه) خواهد بود.

    به نقل از کافه سینما از زومجی ، تاد فیلیپس، کارگردان فیلم جوکر سکان هدایت فیلم Joker: Folie à Deux را در دست داشت. واکین فینیکس دوباره برای ایفای نقش کاراکتر شرور دنیای دی‌سی بازگشته است و لیدی گاگا، خواننده برنده‌ جایزه‌ گرمی در نقش هارلی کوئین، دستیار نابغه و معشوقه جوکر ظاهر می‌شود.

    در گزارش‌های قبلی ذکر شده بود که بخش زیادی از اتفاقات این فیلم در تیمارستان آرکهام جریان دارد. فیلم جوکر ۲ در تاریخ ۱۳ مهر ۱۴۰۳ (۴ اکتبر ۲۰۲۴) روی پرده سینما می‌رود.

     

  • مست عشق، برای تماشای بازیگران ترکیه‌ای یا قصۀ شمس و مولانا؟

    مست عشق، برای تماشای بازیگران ترکیه‌ای یا قصۀ شمس و مولانا؟

    قصۀ رابطۀ شمس و مولانا آن‌قدر حیرت‌انگیز و پر رمز و راز و پرکشش است که تماشای «مست عشق» به قصد رمزگشایی آن می‌تواند هر علاقه‌مند به عرفان را به سالن‌های سینما بکشاند.

    برای تماشای بازیگران ترکیه‌ای یا قصۀ شمس و مولانا؟

    نمی‌توان دل‌بستۀ هنر و ادبیات ایران‌زمین بود و به تماشای فیلم «مست عشق» وسوسه نشد. قصۀ رابطۀ شمس و مولانا آن‌قدر حیرت‌انگیز و پر رمز و راز و پرکشش است که تماشای «مست عشق» به قصد رمزگشایی آن می‌تواند هر علاقه‌مند به عرفان را به سالن‌های سینما بکشاند. با این حال وقتی به تماشای فیلم رفته بودم، از پچ‌پچ و واکنش‌های برخی از تماشاگران اطرافم دریافتم گویی برخی بیشتر برای تماشای بازیگران ترکیه‌ای به تماشای فیلم آمده بودند و با دیدن آنان بر پرده سینما یا کنار بازیگران ایرانی فیلم به وجد آمده و درباره حضور آنها در فلان سریال ترکی حرف می‌زدند.

       عصر ایران؛ رضا صائمی- نمی‌توان دل‌بستۀ هنر و ادبیات ایران‌زمین بود و به تماشای فیلم «مست عشق» وسوسه نشد. قصۀ رابطۀ شمس و مولانا آن‌قدر حیرت‌انگیز و پر رمز و راز و پرکشش است که تماشای «مست عشق» به قصد رمزگشایی آن می‌تواند هر علاقه‌مند به عرفان را به سالن‌های سینما بکشاند.

    با این حال وقتی به تماشای فیلم به سینمای آزادی رفته بودم، از پچ‌پچ و واکنش‌های برخی از تماشاگران اطرافم دریافتم گویی برخی بیشتر برای تماشای بازیگران ترکیه‌ای به تماشای فیلم آمده بودند و با دیدن آنان بر پرده سینما یا کنار بازیگران ایرانی فیلم به وجد آمده و درباره حضور آنها در فلان سریال ترکی حرف می‌زدند.

    البته یکی از عناصر و عوامل مهم جذب مخاطب و رونق گیشه و فروش هر فیلم، حضور ستارگان سینمایی و بازیگران محبوب در آن اثر است. چنان‌که برای بسیاری از مخاطبان حضور شهاب حسینی و پارسا پیروزفر در این فیلم و هم‌بازی شدن آنها یکی از انگیزه‌های مهم تماشای فیلم است و این فی‌الذات چیز بدی نیست و البته حضور یک ستاره سینمایی خارجی هم می‌تواند به همین اندازه جاذبه داشته باشد اما اینکه برخی از تماشاگران ایرانی تنها به حضور بازیگران ترکیه‌ای در فیلم بیش از قصه آن توجه کنند عجیب است.  آن هم قصۀ دو تن از مفاخر و مشاهیر ایرانی که حیرت‌انگیزترین شخصیت‌ها در تاریخ و ادبیات کهن فارسی‌اند.

    مست عشق

    به گمانم آنچه در فیلم «مست عشق» بیش از بازیگران آن چه ترکیه‌ای و چه ایرانی مهم است خود شخصیت‌های اصلی قصه‌اند یعنی شمش و مولانا. شخصیت‌هایی که دراماتیک و سینمایی نیستند بلکه واقعی‌اند. شخصیت‌هایی که باید قدر ببینند و بر صدر نشینند.

    اساسا فیلمی از جنس «مست عشق» ساخته شد تا دو تن از مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ ادبیات ما به مردم معرفی شود. شخصیتی که آوازه‌شان جهانی شده و در وطن خودمان کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند. این‌که حضور بازیگران ترکیه‌ای و حتی ایرانی تنها انگیزه تماشای «مست عشق» باشد ضد فیلم است.

    فیلمی که از زبان شمس و مولانا بر خودشناسی تاکید می‌ورزد تا بتوان از ظواهر دنیوی عبور کرد و به درک باطن جهان و جان خویش رسید. البته فیلم این ظرفیت ذائقه‌پذیری را در خود دارد و تماشای با‌بصیرت آن می‌تواند به تماشاگر کمک کند تا از ظاهر پرستی عبور کند.

    با این همه چنان که اشاره شد این واقعیت غیر قابل انکار است که کثیری از تماشاگران ایرانی به شوق تماشای بازیگران ترکیه‌ای به دیدن «مست عشق» می‌روند و این در حالی است که  «بنسو سورال» یکی از بازیگران ترکیه‌ای این فیلم گفته است حضور در این فیلم و حسن فتحی او را متحول کرده و بعد از این در هر نقشی بازی نمی‌کند.

    ضمن اینکه از حیث بازیگری، بازیگران ما در سطح بالاتری قرار دارند و تماشایی‌ترند. گرچه مهم‌ترین مولفه و عنصر جذابیت و تماشایی بودن «مست عشق» نه بازیگران آن که دو شخصیت اصلی و واقعی آن یعنی شمس و مولاناست.

    هیچ مایه و سرمایه ای برای تبلیغ«مست عشق» به اندازه خود این شخصیت نیست و کاش هر فیلمی را به تناسب جایگاه سوژه‌اش به تماشا بنشینیم نه چیدمان و ترکیب بازیگرانش. نمایش تصویری قصه شمس و مولانا کافی است تا از تماشای «مست عشق» سرمست شویم.