برچسب: انتخابات 1400

  • اگر مردم بیایند، شانسی برای اصولگراها نمی‌بینم

    اگر مردم بیایند، شانسی برای اصولگراها نمی‌بینم

     

    فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: همه مسائلی که اصولگرایان دارند بر می‌گردد به اینکه مردم به صحنه می‌آیند یا نمی‌آیند. اگر مردم به صحنه آمدند، من شانسی برای کاندیدای اصولگرا نمی‌بینم.

    سید عبدالواحد موسوی لاری عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز می‌گوید: من معتقدم آنچه در اسفند ۹۸ اتفاق افتاد متوجه اصلاح طلبان نبود و متوجه کل مدیریت کشور بود. یعنی قهر مردم از صندوق‌های رأی ربطی به اصلاح طلبان نداشت. اصلاح طلبان که کاندیدایی نداشتند تا کسی بگوید این‌ها از اصلاح طلبان قهر کرده اند. اصلاح طلبان، چون کاندیدا نداشتند، کاندیدایی هم معرفی نکردند و احزابی هم که از بین افراد ثبت نام شده عده‌ای را شب آخر انتخاب کردند، معلوم بود که تکلیفشان چیست. بنابراین قهری که صورت گرفته از کل مدیریت است و کل مدیریت باید دست به کار شود که این سرخوردگی مردم از بین برود.اگر مردم بیایند، شانسی برای اصولگراها نمی‌بینم|خبر فوری

    بخش‌هایی از گفت و گوی این فعال سیاسی اصلاح طلب را در ادامه می‌خوانید:

    فکر می‌کنید که نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان چقدر به شکل گیری اجماع بین اصلاح طلبان و دعوت مردم به حضور در انتخابات کمک کند؟ همچنین این تشکیلات جدید چقدر می‌تواند اشکالات تشکیلات قبل را برطرف کند؟

    در عرصه سیاسی کشور، به صورت نوشته یا نانوشته، دو جریان حضور دارند؛ جریان اصلاح طلب و جریانی که به اصولگرا موسوم شده است. جریان اصولگرا هم به صورت نانوشته از سوی تعدادی از نهاد‌ها مثل صدا و سیما و امثال آن‌ها حمایت و پشتیبانی می‌شوند. جریان اصلاح طلب تکیه گاهی جز مردم ندارد و درون نهاد‌های مختلف مرتبط با حاکمیت حامی جریان اصلاحات نمی‌بینیم و یا اگر هم باشد، بسیار کم است. اما به دلیل اینکه عامه مردم خواهان اصلاح امورهستند از جریان اصلاحات هم حمایت می‌کنند.

    این پیوستگی بین اصلاح طلبان و عامه مردم از سال ۷۵ به این طرف بیشتر خودش را نشان داده است. بنابر این حمایت مردم به صورت قطعی پشت سر اصلاح طلبان هست؛ مشروط به اینکه اول درون خود اصلاح طلبان انسجام وجود داشته باشد و چند دستگی و پراکندگی وجود نداشته باشد و دوم اینکه در هر مقطع زمانی زبان مفاهمه با مردم را از دست ندهند، از مردم فاصله نگیرند، با مردم و نیاز‌ها و مطالبات مردم همراه باشند.

    بخش اول مسأله، یعنی انسجام درونی، تلاشی بوده که توسط خیلی از چهره‌های سیاسی درون و بیرون احزاب و تشکل‌ها صورت گرفته که به این نهاد اجماع ساز منتهی شده است. در حقیقت این نهاد در برگیرنده احزاب اصلاح طلب به اضافه تعدادی از چهره‌هایی است که در بین اصلاح طلبان مقبولیتی دارند و به صفت شخصیت حقیقی شان مطرح هستند و این تشکل را پایه ریزی کرده اند.

    به نظر من این حداقل کاری بوده که می‌شده انجام بگیرد. به این معنا نیست که همه مشکلات با این نهاد حل می‌شود، ولی تلاش در جهت ایجاد انسجام و وحدت بین جریان اصلاح طلب گام بزرگی است. پس اصلاح طلبان یک قدم جلو رفته اند و آن پاسخ به مطالبه مردم و هواداران که شما درون خودتان منسجم باشید، که با این کار انتظار مردم از این طریق تا حدی برآورده شده است.

    البته گام دوم که از آن مهمتر هست این است که اصلاح طلبان در مراحل بعدی همراه با توقعات مردم حرکت کنند. یعنی ببینند مسائل واقعی مردم چیست، آن مسائل را شناسایی و با زبانی که برای مردم قابل درک و فهم هست مطرح کنند و نهایتا همگام با مردم به سمت آینده بهتری حرکت کنند.

    در هر حال من معتقدم که این تشکل اجماعی قدم مبارک و خوبی برای ادامه مسیر است. یعنی این شروع کار است و پایان کار نیست. از اینجا شروع می‌شود به سمت تحقق اهداف و آرمان‌های مردمی که ان شاء الله دوستان ما در قالب این تشکل بتوانند تا حدودی برآورده کنند؛ مطمئن نیستم که همه آن‌ها را می‌توانند برآورده کنند، ولی بالأخره تا حدودی می‌توانند به آن سمت حرکت کنند.

    بعضی از جوانان اصلاح طلب انتقاد می‌کنند که کماکان افراد نسل اول و مسن در این تشکیلات محوریت دارند و آقای نبوی به عنوان یک فرد کهنسال هم رئیس این تشکل شده اند. این انتقاد را چقدر قبول دارید؟ یعنی باعث می‌شود که مطالبات نسل‌های جدیدتر در تشکیلات اصلاح طلبان دیده نشود؟

    تشکیلاتی که از آن اسم می‌بریم حدود ۴۶ عضو دارد که هم شخصیت‌های حقیقی و هم حقوقی هستند. ۳۲ حزب نمایندگان خودشان را معرفی کرده اند. احزاب ما عمدتا با نمایندگانی از نیرو‌های جوان وارد عرصه می‌شوند و تعداد زیادی از نمایندگان احزاب نیرو‌های جوان هستند. از بین چهره‌های مستقل یا غیر حزبی هم تعدادی از نیرو‌های جوان هستند و طبیعی است که ما آمیختگی تجربه و توان و نشاط را با هم می‌خواهیم. نمی‌شود بگوییم تشکلی راه می‌افتد و همه آن‌ها نیرو‌های جوان و یا همه آن‌ها نیرو‌های با تجربه مرتبط با نسل‌های قبل باشند. باید ترکیبی از نسل جوان رو به آینده و نسل با تجربه مرتبط با گذشته در این ترکیب باشند.

    به نظر من این ایرادی نیست که به این تشکل وارد باشد. این تشکل ظرفی برای حضور تجربه دار‌ها و انرژی دار‌ها است و به نظر من خیلی این انتقاد وارد نیست.

    به بحث انتخابات می‌رسیم. ما در این چهار سال شاهد دو اعتراض از جنس جدید یکی در دی ماه ۹۶ و دیگری در آبان ماه ۹۸ بودیم. همچنین تحریم‌های آمریکا از ابتدای سال ۹۷ و فشار شدید و سنگین اقتصادی که به مردم وارد آورد و اتفاقات دیگری مثل مسأله جنگ روانی بیرونی که در ادامه سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه ایران بود و قضیه هواپیمای اوکراینی نارضایتی‌های فزاینده‌ای را در جامعه به وجود آورده که حتی شرایط کشور را از آستانه انتخابات سال‌های ۷۶ و ۹۲ هم متمایز می‌کند. اولا به عنوان وزیر کشور دولت اصلاحات و کسی که سال‌ها در رأس امور حضور داشته اید تحلیلتان را از اوضاع کشور برای ما بفرمایید و دوم اینکه در فضای فعلی اصلاح طلبان در خصوص انتخابات چه کاری می‌توانند انجام بدهند. به ویژه اینکه آقای روحانی در صحبت‌های اخیر خود گفت دست‌هایی پشت پرده هست که می‌خواهد بگوید رئیس جمهور هیچ کاری نمی‌تواند انجام بدهد.

    از اول تا الآن یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد انقلاب اسلامی تکیه بر مردم بوده است. یعنی گروه‌های سیاسی قبل از انقلاب، چریک، مسلح و امثال این‌ها به صحنه آمدند و تقریبا بعد از کودتای سال ۳۲ در صحنه بودند و خیلی از گروه‌ها از حزب توده گرفته تا مجاهدین خلق و اکثریت و اقلیت و خیلی‌های دیگر به صحنه آمدند، ولی چیزی که توانست نظام ۲۵۰۰ ساله را متلاشی و جمهوری اسلامی را عرضه کند، حضور مردم با محوریت یک رهبر کاریزمای مورد قبول عامه مردم بود.

    بنابر این همانطور که پیدایش نظام با اراده مردم بود، ستون فقرات حفظ این نظام هم حضور مردم است. هر جایی که مردم غیبت کنند نظام هم آسیب پذیر می‌شود. مردم جایی از صحنه غیبت می‌کنند که احساس کنند سخن آن‌ها شنیده نمیشود ویا با سازوکار‌هایی دارند آن‌ها را حذف می‌کنند. ما مدت‌ها است که می‌گوییم این نوع رفتار انتخاباتی در شأن جمهوری اسلامی نیست که یک گروه با استفاده از امکانات درون حاکمیت گروه دیگری را حذف کند. بگذارید همه در صحنه حضور داشته باشند و در جهت اعتلای نظام رقابت کنند.

    مردم ما در انتخابات اسفند ۹۸ حضور پیدا نکردند
    این یک بخش قصه است که وقتی مردم احساس کنند برای انتخاب آن‌ها احترام قائل نیستند و یک عده‌ای هرکسی را خواستند تأیید و هرکسی را نخواستند رد می‌کنند و فضا را محدود می‌کنند به چیزی که خودشان می‌پسندند، مردم بی تفاوت می‌شوند. دوم اینکه فشار‌های بیش از حد دشمنان اسلام و ایران به جمهوری اسلام، دولت و ملت کاملا مشهود است. مردم این را می‌بینند، اما انتظاری که از حکومت، دولت و دست اندرکاران امر دارند این است که مشکلات مردم را ببینند و برای آن چاره اندیشی کنند و اگر نمی‌توانند راه حلی پیدا کنند لااقل با مردم همدردی کنند.

    من معتقدم که مجموعه این عوامل باعث شد که در اسفند سال گذشته مردم از صندوق‌های رأی فاصله بگیرند. این یک واقعیت است و هیچ کس در داخل و خارج از ایران نیست که این مسأله را قبول نداشته باشد که مردم ما در انتخابات اسفند ۹۸ حضور پیدا نکردند. ما الآن باید کاری کنیم که مردم حاضر شوند. برای اینکه مردم حاضر شوند باید ببینیم که انتقاد و اعتراض مردم و عامل سرخوردگی مردم چه چیزی بوده و آن عامل را برطرف کنیم و علت را از بین ببریم و زمینه حضور مردم را باز کنیم؛ مردم احساس نکنند باز انتخابات ریاست جمهوری شده و دو سه نفر را از یک گروه تأیید می‌کنند و بعد هم بگویند انتخابات رقابتی بوده است. باید مردم احساس کنند همه سلایق موجود در جامعه که می‌خواهند زیر چتر قانون اساسی کار و فعالیت کنند بتوانند حضور پیدا کنند. کسانی که همین قانون اساسی را مبنا قرار می‌دهند نگویند این باشد و این نباشد؛ این خوب است و آن بد است.

    انتخابات ۱۴۰۰ آزمون بزرگی برای حکومت، دولت و دست اندرکاران است
    بنابر این تلقی خود من این است که انتخابات ۱۴۰۰ آزمون بزرگی برای حکومت، دولت و دست اندرکاران است که چه جوری با مردم رفتار می‌کنند. مردم انتظار این را دارند که عرصه تصمیم گیری و حوزه اختیار آن‌ها باز باشد و بتوانند از بین همه چهره و سلایق کسی که خودشان می‌پسندند را انتخاب کنند. این برای حکومت کار سختی نیست، ولی باید این کار را انجام بدهند. ریلی که در قالب نظارت استصوابی برای انتخابات گذاشته شده ریل معیوبی است. به نظر من حذف کردن عده زیادی از افراد برای اینکه عده دیگری بمانند، چیز خوبی نیست.

    خیلی این انتقاد از اصلاح طلبان شنیده می‌شود که مثلا در دو سه اتفاق اخیری که اسم بردم سکوت کردند و کنار مردم نایستادند، موضع درست نگرفتند و یا کنار حکومت ایستادند و چنین دوگانه‌هایی ساخته می‌شود. دیدگاه شما راجع به این مسأله چیست؟

    اصلاح طلب کسی است که می‌خواهد زیر چتر این نظام کار کند. اصلاح طلب یعنی کسی که قانون اساسی و نظام را قبول دارد و بعضی از رفتار‌ها و روش‌ها را نمی‌پسندد و در جهت اصلاح آن حرکت می‌کند. بنابر این اصلاح طلبان حتما با مردم بوده اند، اما مردم روش‌های مختلفی برای بیان خواسته خود انتخاب می‌کنند. ممکن است بعضی از آن روش ها، روش‌هایی نباشد که اصلاح طلبان قبول داشته باشند. بنابر این معنای بودن یا نبودن استفاده از روش‌هایی است که ممکن است کسی این روش و کسی آن روش را بپسندد.

    آنچه در اسفند ۹۸ اتفاق افتاد متوجه اصلاح طلبان نبود
    با توجه به اینکه یأس از صندوق رأی و همه مسائلی که گفتید وجود دارد، در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ فکر می‌کنید که اصلاح طلبان به فرض داشتن یک کاندیدای مطلوب اقبالی دارند که بتوانند مردم را پای صندوق دعوت کنند؟

    من معتقدم آنچه در اسفند ۹۸ اتفاق افتاد متوجه اصلاح طلبان نبود و متوجه کل مدیریت کشور بود. یعنی قهر مردم از صندوق‌های رأی ربطی به اصلاح طلبان نداشت. اصلاح طلبان که کاندیدایی نداشتند تا کسی بگوید این‌ها از اصلاح طلبان قهر کرده اند. اصلاح طلبان، چون کاندیدا نداشتند، کاندیدایی هم معرفی نکردند و احزابی هم که از بین افراد ثبت نام شده عده‌ای را شب آخر انتخاب کردند، معلوم بود که تکلیفشان چیست. بنابر این قهری که صورت گرفته از کل مدیریت است و کل مدیریت باید دست به کار شود که این سرخوردگی مردم از بین برود.

    قدم اول این است که مردم احساس کنند مطلوب آن‌ها همین صندوق رأی است؛ حالا ممکن است به نفع آن‌ها یا به ضررشان باشد. مردم احساس کنند که صندوق رأی واقعا برای کل جریان حاکمیت مبنا است. دستگاه نظارت مثل شورای نگهبان و امثال این‌ها باید این را بپذیرند و بزرگان جامعه بپذیرند که مردم می‌خواهند رأی آن‌ها دیده شود. مردم می‌خواهند احساس کنند که رأی آن‌ها واقعی است.

    الآن چشم انداز چنین چیزی را می‌بینید که نشانه‌هایی دیده شود؟

    من تا امروز با توجه به مجموعه گفتگو‌هایی که دارد صورت می‌گیرد چنین چیزی نمی‌بینم. یعنی هنوز هم فکر می‌کنم حال و هوای اسفند ۹۸ بر جریان انتخابات حاکم است. ما امیدواریم که دست اندرکاران امر پیام قهر مردم در اسفند ۹۸ را دریافت کرده باشند و زمینه آشتی را فراهم کنند.

    اصلاح طلبان نمی‌توانند روی فردی مثل علی لاریجانی به تفاهم برسند
    ممکن است اصلاح طلبان به سراغ یک گزینه ائتلافی مثل آقای ناطق نوری یا آقای لاریجانی بروند؟

    من در جمع نهاد اجماع ساز نیستم. ولی تا جایی که با دوستان در تماس هستم، احساس اصلاح طلبان این است که باید در انتخابات ۱۴۰۰ با زبان مردم و با کاندیدایی از جنس اصلاح طلبان وارد عرصه شوند و بالأخره هم زبان مردم را بفهمند و هم کاندیدایی معرفی کنند که بتوانند با مردم صحبت کنند.

    من شخصا معتقد نیستم که اصلاح طلبان می‌توانند روی فردی مثل آقای علی لاریجانی به تفاهم برسند؛ خیلی بعید می‌دانم و چنین چیزی اصلا به ذهنم نمی‌آید که یک روزی اصلاح طلبان دور ایشان جمع شوند و از ایشان به عنوان کاندیدای خودشان استفاده کنند.

    به هیچ نحو آقای ناطق به صحنه نمی‌آید
    آقای ناطق چطور؟ آقای مرعشی صحبتی کرده و گفته اگر آقای ناطق بیاید بی برو برگرد از او حمایت می‌کنیم.

    این‌ها بحث‌هایی است که ایشان گفته و خود من هم فکر می‌کنم جنس آقای ناطق با جنس لاریجانی و امثال او متفاوت است. یعنی اگر آقای ناطق بیاید به احتمال زیاد زمینه اینکه جمع قابل توجهی از اصلاح طلبان از ایشان حمایت کنند، هست. اما این را باید به آن جمع و اراده خود آقای ناطق واگذار کنیم. فعلا تلقی من این است که به هیچ نحو آقای ناطق به صحنه نمی‌آید. ولی اگر آقای ناطق بیاید قاعدتا شرایط آقای ناطق در جمع اصلاح طلبان با امثال آقای لاریجانی متفاوت است.

    الان زود است که بگوییم آقای ظریف، یا آقای فلانی خوب است
    راجع به کاندیدای اختصاصی بخواهیم صحبت کنیم، فکر می‌کنید که آقای دکتر ظریف بتواند این کاندیدای اختصاصی باشد؟

    به نظر من الآن نباید روی کاندیدا‌ها بحث کرد. من طرفدار این هستم که همه کسانی که در خودشان این توانایی را احساس می‌کنند باید عرصه مطرح کردن داشته باشند. آقای ظریف، آقای عارف آقای جهانگیری، آقای پزشکیان، آقای عباس آخوندی، آقای علی مطهری و خیلی‌های دیگر بیایند و حرف هایشان را بزنند و اصلاح طلبان هم باید لحظات پایانی تصمیم بگیرند و الآن نگویند کاندیدای ما آقای الف یا آقای ب است. بگذارند این‌ها بیایند و با مردم مواجه شوند و کنش و واکنشی بین حرف ها، منش و برنامه‌های این‌ها و تلقی مردم به وجود بیاید و اصلاح طلبان از این بده بستان دیدگاه‌های مردمی و کاندیدا‌ها بتوانند به نتیجه برسند. به نظر من الآن زود است که بگوییم آقای ظریف، یا آقای فلانی خوب است.

    شاید زمان این مسأله اوایل اردیبهشت مناسب باشد. آن زمان فضا روشن است و گرایش مردم تا حدودی مشخص شده، بگویند کاندیدای اختصاصی ما این است و بقیه هم از او حمایت کنند.

    اصولگرایان یک بار دیگر مثل سال ۷۵ دچار یک اشتباه شده اند
    اوضاع اصولگرایان را چه طور می‌بینید؟ یعنی به نظر شما آن‌ها چه کاندیدایی دارند که بتواند مورد اقبال قرار بگیرد؟ الآن بیشترین بحث روی آقای رئیسی است که تا این لحظه ظاهرا قصد حضور در انتخابات را ندارد. ممکن است بعدا این قصد را پیدا کند؟

    به نظر من اصولگرایان یک بار دیگر مثل سال ۷۵ دچار یک اشتباه شده اند. در سال ۷۵ اصولگرایان فکر می‌کردند که آقای ناطق نوری رئیس جمهور است و حتی داشتند تلاش می‌کردند که برای کابینه هم نیرو به ایشان معرفی کنند. بعد شرایط به سمت دیگری ورق خورد. الآن هم به نظر من اصولگرایان با توجه به انتخابات ۹۸ باورشان این است که مردم پای صندوق‌های رأی نمی‌آیند و آن‌ها هرکسی را که مطرح کنند برنده هستند.

    تمام شرط بندی آن‌ها روی نیامدن مردم است. اگر مردم نیایند حرف آن‌ها درست است و هرکسی را آن‌ها مطرح کنند می‌آید. ولی تلقی من این است که اطمینان به اینکه آینده متعلق به آن‌ها است باعث تشتت در داخل خودشان شده است. همه فکر می‌کنند که اگر بمانند رأی می‌آورند. چون رقیب که جریان اصلاحات است با قهر مردم شانسی ندارد و می‌ماند همان ۱۵ درصدی که در مجلس دوازدهم رأی دادند و هر کاندیدایی آن‌ها داشته باشند را رأی می‌دهند. این برداشت عمومی اصولگرایان است و همین هم باعث شده اختلافات آن‌ها دامنه دار شود.

    تا چندی پیش تلقی آن‌ها این بود که آقای رئیسی رئیس قوه قضائیه است، آقای قالیباف هم رئیس دستگاه اجرایی و دولت می‌شود و یک کسی مشابه آقای قالیباف هم رئیس مجلس می‌گذارند و این سه قوه به اضافه سایر نهاد‌ها در اختیار آن‌ها است و دیگر هیچ چیزی باقی نمی‌ماند. اما به نظر من رفتار مجلس دوازدهم و نوع حضورش در متن جامعه و برنامه ریزی‌هایی که صورت گرفته، سفر روسیه با آن مشکلاتی که پیش آمد، تردید‌هایی نسبت به آقای قالیباف درون جریان اصولگرا ایجاد شده و دنبال این هستند که یک فرد جایگزین بیاورند. آقای رئیسی هم باورش شده که آن فرد جایگزین به صورت قطع و بلامنازع ایشان است و لذا آقای رئیسی علی رغم اینکه علاقه‌مند بوده و هست که در صحنه حاضر شود، عاقلانه رفتار می‌کند و خیلی اشتیاق نشان نمی‌دهد.

    بنابر این به نظر من الآن جریان عاقل اصولگرا احساسشان این است که ریسک شرط بندی روی آقای قالیباف بالا است و باید به سراغ کسی بروند که ریسک کمتری دارد و آقای رئیسی می‌تواند آن فرد باشد. آقای رئیسی هم به نظر من تا اینجا خوب عمل کرده و خیلی میدان نداده تا اشتیاق آن‌ها بیشتر شود. به جای اینکه آقای رئیسی اشتیاق نشان بدهد، هوادار‌ها اشتیاق نشان بدهند. این هم روشی است که ایشان در پیش گرفته است.

    در هر صورت همه مسائلی که آن‌ها دارند بر می‌گردد به اینکه مردم به صحنه می‌آیند یا نمی‌آیند. اگر مردم به صحنه آمدند، من شانسی برای کاندیدای اصولگرا نمی‌بینم. ولی اگر مردم مثل ۹۸ عمل کردند هرکسی اصولگرایان روی او توافق کنند رأی می‌آورد.

     

  • نگذارید فردی مانند احمدی‌نژاد در سال ۱۴۰۰ رییس جمهور شود

    نگذارید فردی مانند احمدی‌نژاد در سال ۱۴۰۰ رییس جمهور شود

     

    نگذارید فردی مانند احمدی‌نژاد در سال ۱۴۰۰ رییس جمهور شود|خبر فوریسردبیر مجله «آگاهی نو» از تازه ترین دیدگاه‌های سیاسی مهدی کروبی گزارش می‌دهد.

    “اول باید به بازسازی اصلاحات بپردازیم و آنگاه اصلاح حاکمیت…..اما تداوم اصلاحات و اصلاح حاکمیت راهی جز انتخابات ندارد” این خلاصه گزارش محمد قوچانی مدیرمسوول مجله‌ی تازه منتشر شده‌ی ” آگاهی نو ” از دیدارهای دو ماه اخیرش با مهدی کروبی است.

    قوچانی که اولین بار پس از ۱۰ سال در آخر شهریور ماه گذشته به اتفاق غلامحسین کرباسچی با مهدی کروبی دیدار کرده است ، این گزارش را این گونه شروع کرده است :

    دقیقاً بیست سال از نخستین دیدار من با آقای کروبی می‌گذرد. در شهریور ماه 1379 تازه از زندان (اول) آزاد شده بودم و روزگار چندی به رعایت و مراقبت می‌گذشت تا بتوانم به روال عادی زندگی بازگردم. پیش از آن به متقضای سن و سال جوانی (هنوز حتی 25 ساله هم نشده بودم) چندان هوادار آقای کروبی نبودم. ترم دوم دانشکده علوم سیاسی (سال 1373، سال‌ها قبل از پیروزی جبهه و تاسیس دولت اصلاحات) وقتی می‌خواستم از میان گرایش‌های سیاسی موجود یکی را برای فعالیت سیاسی انتخاب کنم براساس آنچه خوانده بودم میان دو تفکر ملی – مذهبی و جناح خط امام (هر دو چپ اسلامی) در تردید بودم. مانند همه‌ی نوجوانان و جوانان گرایش‌های سیاسی و فکری را از نشریه‌ها و روزنامه‌ها می‌شناختم. نوجوانی ما هم مصادف شده بود با انتشار روزنامه سلام (ارگان مجمع روحانیون مبارز)، مجله ی ایران فردا (ارگان نیروهای ملی- مذهبی) و هفته‌نامه عصر ما (ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران) و من در نهایت با «عصر ما» آغاز کردم. ابتدا روزنامه‌نگاری و سپس سیاست‌ورزی… در گفتمان «عصر ما» مرزهای روشنی وجود داشت: اول با جریان‌های راست به خصوص راست سنتی (و سپس راست مدرن) و نیز با جریان ملی-مذهبی (که آن را غیرخودی می‌دانست) اما در درون خودی‌ها هم برای ما «هواداران» سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، مهدی کروبی تراز اصلاح‌طلبی به حساب نمی‌آمد.

    رمز و رازهای سیدمحمد موسوی‌خوئینی‌ها و جذابیت‌های سیدمحمد خاتمی و نوستالژی میرحسین موسوی به عنوان روشنفکران مذهبی و روحانیان مترقی مهم‌تر بود؛ هرچند آقای کروبی را به روحانیان سنتی ترجیح می‌دادیم اما او را پرچمدار جناح چپ اسلامی نمی‌دانستیم حتی اگر دبیرکل مجمع روحانیون مبارز بود. به همین علت روزی که اولین بار در سال 1379 به دیدار شیخ رفتم کارنامه‌ی درخشانی در رابطه با او نداشتم: زمانی که کروبی به اتفاق امام‌جمارانی نامه‌ای علیه آیت‌الله منتظری نوشته بود علیه آنان مقاله‌ای در ستون پرطرفدار روزنامه‌ی نشاط نوشته بودم، با ریاست مهدی کروبی بر مجلس ششم مخالفت کرده بودم و در روزنامه‌ی «حیات نو» از ریاست بهزاد نبوی حمایت کرده بودم. سرانجام چندی قبل از بازداشت در یادداشتی دیگر مجمع روحانیون مبارز را به کشتی نوح تشبیه کرده بودم که از هر جریانی (محافظه‌کار، میانه‌رو، رادیکال) در آن عضوی هست و لاجرم کروبی را در زمره‌ی روحانیان مترقی نمی‌دانستم.

    باری؛ دیدارم با شیخ به درازا کشید. از اصلاحات گفتم و تغییرات و اینکه برخورد اصلاحات به سنگ سخت در فاصله‌ی سالیان 1379-1378 (از 18 تیر تا توقیف مطبوعات) به من آموخته است که کار اصلاح‌طلبی نه با تندروی که با میانه‌روی راست می‌آید. من در همه‌ی این حوادث در کف اصلاحات بودم و حتی آسیب هم دیده بودم. منِ جوان تندرو ظاهراً در پایان راه بودم.

    ظرف سه سال (1379-1376) آن قدر به تاخت رفته بودیم که گویی رمقی در جان نمانده بود. کروبی اما در آغاز راه به نظر می‌رسید! در گذار از میان‌سالی، درست در شرایطی که همه فکر می‌کردند پس از راست سنتی، کار چپ سنتی هم پایان یافته است و ما هیجان زده ندای فتح و پیروزی سر می‌دادیم مهدی کروبی از خاکستر چپ سنتی برخاست و در مقام ریاست مجلس ششم نشان داد که نزاع واقعی میان اصلاح‌طلبان عملگرا و اصلاح‌طلبان خیال‌پرداز است. کروبی‌ای که آن روز من دیدم باوری راسخ به اصلاح‌طلبی داشت و به همین علت با راست سنتی مبارزه سیاسی می‌کرد. مهم‌ترین مزیت کروبی در این مبارزه اما شناخت دقیق او از بلوک‌های قدرت و حاکمیت بود. کروبی با وجود رقابت جدی با راست سنتی با آنان رفاقت دیرینه داشت با موتلفه اسلامی از کمیته امداد آشنا بود و با راست و چپ در بنیاد شهید و سازمان حج همکاری کرده بود. تنها عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران بود که از آن انشعاب کرد و مجمع روحانیون مبارز را به اتفاق موسوی‌خوئینی‌ها و سیدمحمد خاتمی ساخت. همین سابقه سبب می‌شد که چپ‌های رادیکال، کروبی را در منتهی‌الیه راست جناح چپ به عنوان چهره‌ای میانه‌رو که راست‌ها از او نمی‌ترسند برای نایب رئیسی مجلس و سپس ریاست آن نامزد کنند اما کروبی هرگز نه آن‌قدر راست بود و نه آن قدر چپ. همین موقعیت کروبی در مجلس ششم او را نقطه تعادل نسبت به چپ‌های جوان و رادیکال قرار داد.

    آن روز در سال 1379 بود که من در جریان حل مشکلم در عمل به این باور رسیدم که رئیس مجلس باید شخصی چون آقای کروبی باشد که بتواند با یک تماس با آقای محسنی اژه‌ای او را قانع کند که با پرونده یک روزنامه‌نگار برخورد حقوقی کند نه امنیتی. این مهم‌ترین کار کروبی برای من به عنوان یک روزنامه‌نگار بود؛ کاری که بعداً برای بسیاری از سیاسیون و زندانیان از ملی-مذهبی، چپ، لیبرال، حتی درویش و صوفی انجام داد. اما مهم‌تر از همه آن روز من اهمیت قدرت و سیاست و اهمیت آن را در پیشبرد اصلاحات فهمیدم. در حالی که برای حل یک مساله ساده هیچ‌یک از سران اصلاحات چه در دولت چه در مجلس ناتوان و حتی بی‌انگیزه بودند و شاید افرادی مانند آقای محسنی اژه‌ای به تلفن‌های آنان جواب هم نمی‌داد، مهدی کروبی نشان داد که رئیس مجلس است. او مانند رئیس‌جمهور وقت از دیدار با زندانیان سیاسی پرهیز نداشت و فکر نمی‌کرد این ارتباطات از قدر و قدرت او در حاکمیت می‌کاهد. هم به مسئولیت‌ها و وظایف اخلاقی خود در دفاع از حقوق افراد آگاه بود و هم می‌دانست که حمایت از بدنه اصلاحات به سرمایه‌ای برای اصلاحات بدل می‌شود و هزینه کار سیاسی اصلاح‌طلبانه را کاهش می‌دهد.

    کروبی در مقام رئیس مجلس پذیرای افرادی شد که سال‌ها بود راهیابی آنان به ساختمان‌های حاکمیت عملاً ممنوع بود. او در پارلمان میزبان دکتر یدالله سحابی شد که در پیری برای نجات فرزند پیرش عزت‌الله سحابی به رئیس مجلس پناه آورده بود. کروبی البته از عقاید سیاسی همه این مراجعان حمایت نمی‌کرد. مرز او با دیگران روشن بود. برای یادآوری در همه دیدارها از انقلاب و امام و رهبری دفاع می‌کرد و انتقادات خود را به امور اجرایی و سلیقه‌ای محدود می‌کرد. او از حقوق متهمان دفاع می‌کرد و به جای تخریب نهادهای امنیتی و قضایی و طرح حرف‌های تند علیه آنها سعی می‌کرد با رایزنی و گفت‌وگو با همین افراد مشکل را حل کند. کروبی البته آب توبه بر سر کسی نمی‌ریخت اما آنان را به اعتدال و انصاف دعوت می‌کرد. بدون آنکه از کسی انتظار حمایتی برای آینده سیاسی خود داشته باشد اما بدون تردید اکثریت افرادی که از دفتر کروبی خارج می‌شدند شیفته‌ی معرفت و صمیمیت او می‌شدند و از قدرت رایزنی و انگیزه‌ی پیگیری او برای حل مشکلات اصلاحات شگفت‌زده می‌شدند.مهم نبود این افراد چه کسی و از چه جناحی باشند، از عباس عبدی یار قدیمی موسوی‌خوئینی‌ها تا تقی رحمانی ملی-مذهبی از ابراهیم یزدی تا طاهر احمدزاده هر یک از کروبی خاطرات و روایات خوبی داشتند. کروبی از اولین ساعات روز تا آخرین ساعات شب از خانه تا دفتر دیدار داشت. هم با راست و هم با چپ. هم با روستایی هم با شهری. هم با روشنفکر هم با روحانی. این دیدارها مانع از آن می‌شد که کسی بتواند کروبی را مدیریت کند.

    من نیز به تدریج در زمره اصحاب دیدار درآمدم. آن روز که از دفترش خارج شدم هیچ از من نخواست اما در گوشم به نجوا (آن‌گونه که حتی همسرم نشنود) گفت: هیچ ایرادی ندارد در تندروی تجدیدنظر کنی در داستان کشتی نوح هم تجدیدنظر کن؛ و من چنین کردم:

    به تدریج به گوش شنوای کروبی برای بیان خاطرات و سیاسات او بدل شدم. کروبی در مقام رئیس مجلس به‌جز پرداختن به حقوق شهروندی، مهارت‌های دیگری در رایزنی سیاسی هم از خود نشان داده بود: در سفر به آمریکا برخلاف رئیس وقت ‌جمهوری از دیدار «ناگهانی» با سناتورهای آمریکایی در بازدید از موزه متروپولیتن پرهیز نکرد یا به‌هنگام بازداشت نمایندگان مجلس با مهارت مقاومت کرد و آنان را نجات داد به همان اندازه که در خارج کردن اصلاحیه قانون مطبوعات سعی کرد رابطه‌اش را با حاکمیت قطع نکند و مجلس را مقابل رهبری قرار ندهد. اما اصلاح‌طلبان و نیز اصولگرایان قدر کروبی را ندانستند. با ردصلاحیت نامزدهای جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب در مجلس ششم، آنان به تحریم انتخابات مجلس هفتم دست زدند و با وجود نامزدی افرادی مانند کروبی در آن انتخابات نه‌تنها فهرست انتخاباتی ندادند بلکه رای هم ندادند و به مردم هم گفتند رای ندهند و حتی از چاپ اعلان انتخاباتی کروبی در روزنامه‌هایشان خودداری کردند تا اصولگرایان حاکم شدند و نه فقط از چپ که از راست سنتی هم عبور کردند و زمینه برای ظهور محمود احمدی‌نژاد (که قبلاً در تنازع اصلاحات در شورای شهر تهران شهردار تهران شده بود) فراهم آمد.

    کروبی اما سیاست را کنار نگذاشت. از شکست نترسید. نامزد ریاست‌جمهوری شد در حالی که اصلاح‌طلبان بیش از اصولگرایان او را تخریب می‌کردند. او که در سال 1376 برای نامزدی و پیروزی سیدمحمد خاتمی سنگر به سنگر جنگیده بود در سال 1384 تنها ماند. کروبی در سال 1375 برای طرح نامزدی خاتمی حتی نزد رهبری رفته بود و از ایشان اذن حضور و همکاری حاکمیت با خاتمی را گرفته بود و هنگامی که حمله به خاتمی از سوی محافظه کاران اوج گرفت، باز هم این کروبی بود که مقابل مهدوی‌کنی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز سینه سپر کرد و به او – که پیروزی خاتمی را تکرار تجربه مشروطیت در شکست روحانیت خوانده بود – از موضع یک روحانی پاسخ محکمی داد. کروبی شهر به شهر برای خاتمی کار کرده بود اما پس از پیروزی، خاتمی یاران جوان خود را بر یاران قدیمی ترجیح داد.

    گرچه خاتمی در مجلس ششم با ریاست برادرش (محمدرضا خاتمی) و نیز محسن میردامادی (هر دو از سران جبهه مشارکت) مخالفت کرد اما دلش با آنان بود و به همین علت در انتخابات سال 1384 بارها از کروبی پرسیده بود چه کسی نامزد شود بهتر است: مصطفی معین یا سیدمحمد صدر یا…؟! پرسشی که آشکارا قصد خاتمی برای نادیده گرفتن کروبی را نشان می‌داد. کروبی اما تنها میرحسین موسوی را بر خود مقدم می‌دانست (و البته موسوی‌خوئینی‌ها هم نمی‌خواست نامزد ریاست‌جمهوری شود). بنابراین مانند سال 1375 که برای نامزدی موسوی تلاش کرد در سال 1383 هم برای این کار تلاش کرد و همانند همان دوره ناکام ماند و در نتیجه خود اعلام نامزدی کرد.

    در این زمان من به عنوان سردبیر روزنامه شرق بیشتر به نزد شیخ می‌رفتم. گاه برای پیگیری کار زندانیان سیاسی و گاه برای گپ و گفت و خاطرات سیاسی. از کروبی سیاست‌ورزی را می‌آموختم و به آسیب‌شناسی اصلاحات می‌نشستم. کروبی آن روزها تنها بود و دست‌کم اصلاح‌طلبان سعی می‌کردند از او دوری کنند. آنان حتی پیام‌های کروبی را مبنی بر تشکیل دولت ائتلافی (معاون اول و اعضای دولت با مشارکت جبهه مشارکت) که من شخصاً به برخی چهره‌های مهم اصلاحات منتقل کرده بودم نادیده می‌گرفتند و در خیال‌پردازی خود رقابت را میان آقای هاشمی و آقای معین می‌دیدند. اما کروبی تک و تنها نفر سوم انتخابات پس از هاشمی شد و در 11 استان نفر اول شد. آرای بالای کروبی به خصوص در استقلال از جبهه مشارکت شگفت‌انگیز بود و رای پایین‌تر معین با وجود حمایت رادیکال‌ترین نیروهای سیاسی از او شگفت‌انگیزتر. تحلیل ساده بود: اگر اصلاح‌طلبان از کروبی حمایت کرده بودند کروبی بدون تردید رئیس‌جمهور بود و هرگز فاجعه‌ای به نام ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد بر کشور حاکم نمی‌شد. اصلاح‌طلبان حتی در مرحله دوم انتخابات 1384 هم به خطا رفتند و فکر کردند با پیروزی هاشمی‌رفسنجانی می‌توانند چهار سال دیگر به قدرت بازگردند و سیدمحمد خاتمی را دوباره رئیس‌جمهور کنند غافل از آنکه در آن دوره آرای منفی آقای هاشمی مانع از پیروزی او بود و هر کس که در برابر هاشمی قرار می‌گرفت، پیروز می‌شد. کروبی اما تنها با سیصد هزار رای از راهیابی به دوره دوم انتخابات باز ماند و با عدم انصراف هاشمی دوگانه «هاشمی/احمدی‌نژاد» به سود پوپولیسم راست پایان یافت و دورانی تلخ و خلئی بزرگ در تاریخ اصلاحات رقم خورد. کروبی گرچه انتخابات را در عمل واگذار کرد اما در نظر مردم ستاره‌ی غیرمنتظره آن انتخابات بود که با بیش از پنج میلیون رای تا ساعت‌ها پس از رای‌گیری نفر اول یا دوم بود و به همین جهت آن شب راحت خوابید اما صبح که برخاست با فاصله کمی نفر سوم شده بود. کروبی تنها یک گام با ریاست‌جمهوری فاصله داشت. سخن‌گوی شورای نگهبان که دستیار محمود احمدی‌نژاد هم بود برای اولین‌بار در تاریخ انقلاب به نمایندگی از این شورا در تلویزیون حاضر شد و آراء را به‌جای وزارت کشور قرائت کرد، آرایی که در آن کروبی نفر سوم بود.

    اما کروبی باز هم ناامید نشد. با وجود اشکال به انتخابات به جای بر هم زدن قواعد بازی (که مجری اصلی آن دولت سیدمحمد خاتمی و وزارت کشور سیدعبدالواحد موسوی‌لاری بود) تصمیم گرفت مبارزه سیاسی را از صفر شروع کند: از مجمع روحانیون مبارز استعفا داد و حزبی تازه تاسیس کرد. اولین مصاحبه برای اعلان تاسیس این حزب را من به عنوان سردبیر شرق با او انجام دادم. آن زمان که نام حزب هنوز «حزب آرمان» بود، کروبی اما بعداً نام این حزب را به «اعتماد ملی» تغییر داد و روزنامه‌ای به همین نام هم منتشر کرد که من هم به عضویت شورای سیاستگذاری آن درآمدم و مشاور مطبوعاتی دبیرکل حزب اعتماد ملی شدم بدون آنکه عضو حزب باشم.

     

    کروبی اما سیاست را کنار نگذاشت. از شکست نترسید. نامزد ریاست‌جمهوری شد در حالی که اصلاح‌طلبان بیش از اصولگرایان او را تخریب می‌کردند. او که در سال 1376 برای نامزدی و پیروزی سیدمحمد خاتمی سنگر به سنگر جنگیده بود در سال 1384 تنها ماند

     

    کروبی در برابر تخریب خود از سوی اصلاح‌طلبانی که خود را «پیشرو» می‌خواندند از تعبیر «اصلاح‌طلبی عملگرا» استفاده می‌کرد. اعتراض خود را نه به ابزاری برای آشوب که به سرمایه‌ای برای سیاست‌ورزی بدل ساخت و با وجود همه‌ی اتهاماتی که به او به عنوان اصلاح‌طلب محافظه‌کار یا حاکمیتی می‌زدند، نشان داد که هنوز واقع‌گرا، تحول‌خواه و پیگیر است. اگر در سال 1384 اصلاح‌طلبان رادیکال نخبگان را از کروبی پرهیز می‌دادند و آرای او را محدود به توده‌ها می‌ساختند که به طمع یارانه‌ی 50 هزار تومانی (همان چیزی که بعداً محمود احمدی‌نژاد آن را ابزار قدرت خود ساخت و هاشمی‌رفسنجانی هم وعده سهام عدالت را داد که تا امروز متغیر مهمی در اقتصاد سیاسی ایران از خانواده‌ها تا بورس است) به کروبی رای دادند، در سال 1388 دیگر نخبگان متوجه اهمیت کروبی شده بودند. در رویدادی شگرف دو روشنفکر منتقد هم عبدالکریم سروش و سیدجواد طباطبایی از مهدی کروبی حمایت کردند. از تکنوکرات‌ها و فن‌سالاران افرادی مانند غلامحسین کرباسچی، سیدعطاءالله مهاجرانی و محمدعلی نجفی در ستاد کروبی بودند یا از او حمایت می‌کردند.

    از میان نیروهای ملی-مذهبی افرادی مانند احمد زیدآبادی، تقی رحمانی، حسن یوسفی، اشکوری و از مدافعان حقوق بشر عمادالدین باقی و از هنرمندان بهروز افخمی در فهرست مدافعان کروبی قرار گرفتند.

    اما اصلاح‌طلبان رادیکال فاصله‌ی تاریخی خود را با کروبی حفظ کردند. کروبی به یاد می‌آورد که در آستانه‌ی انتخابات سال 1388 خاتمی به نزد او آمد. کروبی گمان می‌کرد که قصد خاتمی جبران سال 1384 و دعوت کروبی به نامزدی است. این انتظار با توجه به آرای بالای کروبی در سال 1384 و نیز حمایت نخبگان از او غیرطبیعی نبود. اما خاتمی از کروبی پرسید چه کسی نامزد شود؟ شما یا من؟!… خاتمی حرف یارانش را پیگیری می‌کرد که از همان سال 1384 در پی بازگشت او بودند و به همین علت هنگامی که من در مجله شهروند امروز در سال 1387 به طرح این پرسش پرداختم که «خاتمی بیاید یا نیاید؟» و پاسخ دادم که «بهتر است خاتمی از نامزدی اصلاح‌طلب دفاع کند تا آنکه خود نامزد اصلاح‌طلبان شود» با سخت‌ترین حملات و توهین‌ها از سوی اصلاح‌طلبان مواجه شدم. پیشنهادی که در سال 1385 در روزنامه هم‌میهن به آیت‌الله هاشمی هم داده بودم و با انتقادات سخت برادر ایشان مواجه شدم. اما هر دو بزرگوار در سال 1392 به این پیشنهاد عمل کردند و حسن روحانی رئیس‌جمهوری ایران شد.

    در سال 1388 اما خاتمی حتی به موسوی هم فکر نمی‌کرد. باور نداشت که موسوی نامزد می‌شود بنابراین در درجه اول به طرح دوگانه «کروبی-خاتمی» در محافل خصوصی پرداخت اما در بیرون به خبرنگاران (در مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی) گفت یا من می‌آیم یا موسوی… و برای نامزدی موسوی چندان صبر هم نکرد. خاتمی اعلام نامزدی کرد و چندی بعد موسوی هم به صورت مستقل (نه اصلاح‌طلب نه اصولگرا) نامزد انتخابات شد تا همان‌گونه که در گزارش دیدار شخصی‌ام با مهندس میرحسین موسوی در اسفندماه 1387 در سالنامه اعتماد ملی نوشتم به عنوان یک «اصلاح‌طلب اصولگرا» وارد انتخابات شود. اما هر دو آنان، کروبی را نادیده گرفتند. مردی که برای نامزدی موسوی در سال‌های 1376 و 1384 و برای نامزدی خاتمی درسال 1376 تلاش بسیار کرده بود.

    کروبی پیش از آنان اعلام نامزدی کرده بود و در یک زمان اصلاح‌طلبان سه نامزد ارشد داشتند: 1. خاتمی 2. موسوی 3. کروبی.

    یاران خاتمی که از نامزدی موسوی شگفت‌زده شده بودند بنا به حرف زودهنگام خاتمی ناگزیر به پذیرش انصراف شدند. خاتمی به‌عنوان رئیس مجمع‌ روحانیون مبارز نشست این تشکیلات را برای تعیین نامزد به‌گونه‌ای برگزار کرد که فقط برای موسوی رای‌گیری شود و حتی با پیشنهاد سیدعلی‌اکبر محتشمی‌پور برای رای‌گیری میان دو نامزد (موسوی و کروبی) به تندی برخورد کرد و دبیرکل جدید، دبیرکل قدیم را حتی از نامزدی حذف کرد. اما نتیجه این کار به سود جبهه اصلاحات نبود. همه آنها در موقعیتی گرفتار شده بودند که محاسبه‌اش را نکرده بودند: حذف رئیس‌جمهور مستقر در میانه کار و راه، کار آسانی نیست چه در کف جامعه و چه در سطح حاکمیت، چه در ایران و چه در دیگر کشورهای جهان این مبارزه‌ای سخت است.

    چنان‌که اصولگرایان با همه‌ی توش و توان خود در سال 1396 نتوانستند رئیس‌جمهور مستقر؛ حسن روحانی را برکنار کنند و «88 برعکس» هم در سال «96» موفق نشد.

    واکنش اصلاح‌طلبان به نتایج انتخابات سال 1388 مانند واکنش مهدی کروبی به انتخابات 1384 نبود. آنان به جای تلاش برای حفظ داشته‌های سیاسی و اجتماعی، تشکیلاتی، حزبی و مدنی و رسانه‌ای خود به ریسک بزرگی دست زدند و سیاست را از جامعه مدنی به کف خیابان آوردند و اگرچه به لحاظ عده و عُده هم نقش و توانی در به صحنه آوردن مردم به خیابان نداشتند به علت ناآگاهی از توان خود در اداره اعتراضات اجتماعی و شاید اندکی جامعه‌زدگی و خیال‌پردازی سیاسی به مسئولیت خود به‌عنوان یک سیاستمدار در بازگشت از خیابان به جامعه مدنی هم عمل نکردند.

    در آن روزها من سردبیر روزنامه‌ی اعتماد ملی بودم. روزنامه‌ای که قرار بود حتی با شکست در انتخابات ادامه یابد و به همین علت با موافقت آقای کروبی هیچ روایتی درباره‌ی نتیجه انتخابات به جز روایت‌های رسمی با ذکر منبع رسمی آن در روزنامه چاپ نمی‌شد و حتی از چاپ بیانیه‌های دبیرکل خودداری می‌شد تا روزنامه و حزب اعتماد ملی بماند و همچنان به مبارزه اصلاحی، مدنی و پارلمانی خود ادامه دهد. مسئولیت ما حضور در راهپیمایی‌های خیابانی نبود، انتشار روزنامه‌ای بود که بتواند سخنگوی اصلاح‌طلبی باشد. روزنامه‌ای که آن روزها نزدیک به 200 هزار نسخه تیراژ داشت…

    اما محاسبات نادرست جبهه اصلاحات در انتخابات سال 1388 نه فقط پس از انتخابات که از زمان نامزدی اصلاح‌طلبان همه‌ی امکانات سیاسی، مدنی، تشکیلاتی و رسانه‌ای جبهه اصلاحات را به صفر رساند.

    استدلال یاران کروبی برای ورود او به انتخابات البته این بود که او نامزدی طبیعی است که در دوره‌ی گذشته مدعی انتخابات بود و باید یک بار جبهه‌ی اصلاحات این فرصت را به کروبی بدهد. از سوی دیگر حاکمیت هم به علت نوع مدیریت کروبی در مجلس ششم به او اعتماد دارد و با او کار می‌کند شکست کروبی الزاماً شکست اصلاحات نیست اما پیروزی کروبی پیروزی اصلاحات خواهد بود و او از اکثریت اصلاح‌طلبان در دولت استفاده خواهد کرد. مسئولیت رئیس‌جمهور را به دو بخش می‌توان تقسیم کرد: اول ریاست «جمهوری» به عنوان نفر دوم حاکمیت که کروبی توانمندترین اصلاح‌طلب برای رایزنی با حاکمیت است و دوم ریاست «جمهوری» به عنوان ریاست دولت که کروبی می‌تواند از یاری یک معاون اول تکنوکرات برای این کار استفاده کند که درآینده نیز نامزد ریاست‌جمهوری شود. اما اصلاح‌طلبان رادیکال این پیشنهاد را نپذیرفتند و در نهایت ابتدا سیدمحمد خاتمی را نامزد کردند (که حاکمیت به هیچ وجه موافق نامزدی دوباره او و چنان که بعداً روشن شد هیچ رئیس سابق جمهوری نبود) و سرانجام مقهور نامزدی مستقل میرحسین موسوی بود که بیش از آنکه خود را فردی اصلاح‌طلب بداند، چنان که در مناظره‌ها گفت، خود را مردی انقلابی می‌دانست که قصد اتحاد اصلاح‌طلبان و اصولگرایان را داشت.

    شاید در این موقعیت بهتر بود کروبی هم نامزدی خود را تا سال 1392 به تعویق بیندازد (هر چند حتی تا آن زمان هم بعید بود اصلاح‌طلبان از او حمایت کنند) اما در نهایت مدیریت نادرست جبهه اصلاحات در انتخابات سال 1388 از نامزدی تا روز آخر، اصلاح‌طلبی را به ماقبل سال 1376 بازگرداند. سران اصلاحات حتی در جلسه تصمیم‌گیری برای اتخاذ استراتژی برای پس از انتخابات 1388 در خردادماه از دبیرکل سابق مجمع روحانیون مبارز دعوت نکردند و قدم به راهی بی‌بازگشت گذاشتند.

    دقیقاً ده سال پس از آخرین دیدار با آقای کروبی در شب آغاز چهل‌و‌چهارسالگی‌ام در سی و یکم شهریورماه 1399 بار دیگر او را دیدم. ظاهراً دیدارمان غیرمنتظره بود و ساعتی قبل از ورود من و آقای کرباسچی به خانه‌اش در جماران به ایشان گفته بودند ما به دیدارش می‌رویم. کروبی را از زمانی که دیده بودم شیخ اصلاحات بود و نخستین بار در مجله‌ی همشهری ماه (بهمن‌ماه 1380) در مقاله‌ای او را «ریش‌سفید» هم نامیده بودم که نه عالیجناب سرخ‌پوش بود (که رو در رو شمشیر بزند) و نه عالیجناب خاکستری بود (که از پشت خنجر بزند). کروبی ریش‌سفید بود و میانجی و شگفتا که پس از 10 سال از آخرین دیدار و پس از 20 سال پس از نخستین دیدار همچنان همان ریش‌سفید و شیخ اصلاحات به معنای دقیق کلمه است:

    به آرامی سخن می‌گوید نه به خشم. با امید حرف می‌زند، نه کینه. قوه خاطره‌اش زنده است نه برای انتقام که برای بازسازی آینده و زنده است نه فقط به معنای فیزیکی و طبیعی که به معنای سیاسی و اجتماعی. همچنان یک سیاستمدار حرفه‌ای است، نه مردی انقلابی اما ذره‌ای از اعتقادش به انقلاب اسلامی کاسته نشده است و هنوز از جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی و امام خمینی به عنوان رهبری انقلابی دفاع می‌کند. هرچند به کارنامه حاکمیت انتقاداتی دارد اما اصل انقلاب و اصل نظام را قبول دارد. او که خود عضو شورای بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی در سال 1368 بوده است اصلاحات را در چارچوب قانون اساسی قابل تداوم می‌داند اما کلمه جمهوری اسلامی برایش با عالی‌ترین اهداف اصلاح‌طلبی برابر است: جمهوریت و اسلامیت. کروبی این روزها بیش از همه نگران دو چیز است: اول ایرانیت که آن را در معرض خطر تهدید بیگانگان می‌بیند و دوم اصلاحات که آن را در آستانه‌ی تکرار خطاهای گذشته می‌پندارد.

    کروبی تعجب می‌کرد که چرا هنگامی که در انتخابات مجلس یازدهم از ضرورت مشارکت اصلاحات در انتخابات حرف می‌زد و پیام می‌داد، پیام‌های تند و تلخی از سوی اصلاح‌طلبان به او مخابره می‌شد و می‌پرسید مگر اصلاح‌طلبی جز تلاش برای اصلاح امور از طریق انتخابات است؟ کروبی به یاد می‌آورد که در سال 1388 هم موضع اصلاحات مشارکت در انتخابات بود تا فردی چون محمود احمدی‌نژاد رای نیاورد و کشور را به بحران نکشاند. به همین علت هم همچنان از رای به حسن روحانی در سال 1392 و 1396 دفاع می‌کند و معتقد است در سال 1400 هم باید کاری کرد که یک احمدی‌نژاد دیگر ظهور نکند.

    نه از آن جهت که او فقط رقیب اصلاحات است که کروبی به صراحت می‌بیند که هشدار یک دهه قبل او اکنون از اردوی اصولگرایان هم شنیده می‌شود که احمدی‌نژاد رقیب همه حاکمیت است.

    کروبی بر همین مبناست که به اصلاح‌طلبان توصیه می‌کند نامزدی انتخاب کنند که هم بتواند رای ملت را به دست آورد و هم با حاکمیت کار کند، چراکه بدون همکاری حاکمیت امکان تاسیس دولتی برای پیشبرد اصلاحات و از آن خیلی مهم‌تر اداره امور ملت وجود ندارد. ملتی که سخت‌ترین روزها را در معیشت سپری می‌کنند و درد و رنج عظیمی از تحریم‌ها می‌کشند.

    مساله کروبی مساله همین مردم است و اگر معتقد است پیش از حاکمیت باید اصلاحات را سامان داد به همین جهت است که فکر می‌کند اصلاح‌طلبان از همان سال 1376 فرصت‌های زیادی را از دست دادند.

    روشن است که در 83سالگی، کروبی نه‌تنها سودای ریاست‌جمهوری را ندارد بلکه در تمنای رهبری احزاب یا جبهه اصلاح‌طلبی هم نیست، اما مسئولیت تاریخی و اعتقادی و اخلاقی و سیاسی کروبی اقتضا می‌کند که از میراث اصلاحات دفاع کند. چه اصلاح‌طلبان رادیکال بخواهند و چه نخواهند، مهدی کروبی یکی ازسران اصلاحات بوده است و او باید در تاریخ در برابر خوب و بد این حرکت پاسخگو باشد، اما تاریخ باید خاطرات و روایات کروبی از علت افت و خیز اصلاحات را هم ثبت کند. باید ثبت کند که او از نخستین کسانی بود که در برابر رادیکالیسم هشدار داد. کروبی البته فقط یک پیر خاطره‌گو نیست. خاطرات او آینه‌ی آینده است. گرچه می‌‌گوید اول از رهبری جریان اصلاحات گله دارد آن گاه از حاکمیت، اما نه می‌خواهد مقابل این بایستد و نه مقابل آن. گله او از سیدمحمد خاتمی شخصی هم نیست، ساختاری است. ساختار اصلاحات که از طراحی نظمی سیاسی برای تداوم اصلاح‌طلبی ناتوان است و هرازگاهی به دام افراط و تفریط می‌غلتد. روزگاری انتخابات را تحریم می‌کند (مجلس هفتم و نهم و یازدهم) و روزگاری می‌خواهد هر گونه که شده به ریاست‌جمهوری برسد! کروبی اصلاح‌طلبی را نیازمند اصلاح می‌داند و تقدم نقدش بر اصلاحات نسبت به حاکمیت در شرایط کنونی را به آن سبب می‌داند که اصلاح‌طلبی در معنای واقعی (نه خیالی) خود می‌تواند ما (و نیز کشور را) از این وضعیت نجات دهد به شرط آنکه واقعاً اصلاحات باشد. کروبی برای اصلاح‌طلبان دو پیام بیشتر نداشت: اول – تنها راه بقای کشور در اصلاحات است.

    دوم – تنها راه تداوم اصلاحات، شرکت در انتخابات است، پس اصلاحات را بازسازی کنید تا بتوانید اصلاحات را در کشور اجرا کنند.

    روایت آقای کروبی از اصلاحات (چه در خاطرات و چه در مخاطراتی که نسبت به ظهور آن در آینده هشدار می‌دهد) «خرج انتخابات» (1400) نیست، حرف‌های کروبی درباره انتخابات تفاوت چندانی با حرف‌های اصلاح‌طلبانی (مانند آقای موسوی‌خوئینی‌ها) که دست کم در ظاهر سخن از اهمیت انتخابات 1400 می‌گویند ندارد، بنابراین جبهه اصلاحات برای ورود به انتخابات شاید اصلاً نیازی به خرج از سرمایه کروبی ندارد، بلکه باید به فکر دو جریان رقیب اصولگرایان در داخل و انحلال‌طلبان در خارج از کشور باشد که گروه اخیر مقدم بر حاکمیت، مبارزه با اصلاحات را در دستور کار قرار داده است و تحریم انتخابات اسم رمز این مبارزه است که ظاهراً اصلاحات را از حاکمیت بیرون می‌کند اما در واقع در نهایت به سود اصولگرایان تمام می‌شود که مانند مجلس یازدهم بار دیگر به اکثریت در حاکمیت بدل می‌شوند. کروبی گرچه از تکرار این وضعیت نگران است اما نگرانی اصلی او تهدیداتی است که کیان کشور را تهدید و ملت را ناامید می‌کند. مساله‌ای که از انتخابات و اصلاحات هم مهم‌تر است: ایران… و ایرانیانی که هر روز زندگی‌شان سخت‌تر می‌شود…

    روز بعد از دیدار ما در 31 شهریور 1399، مهدی کروبی بار دیگر زمین خورد و با شکستگی استخوان بستری و جراحی شد. در چند هفته بعد چند بار دیگر به عیادتش رفتم. از روی تخت و در حالی که در چشمانش قطره می‌ریختند و کمرش هم به او اجازه سرپا ایستادن نمی‌داد، خاطره می‌گفت و خاطره می‌گفت و خاطره می‌گفت. او خاطره‌ی مجسم و مجسمه‌ی خاطره است. تاریخ زنده و سرحال با وجود تن رنجور و نحیفی که با جراحی‌های بسیار زخم شده است اما روح و روحیه کروبی هنوز زنده و سرزنده است. روزی باید همه‌ی خاطراتش را بنویسم ممکن است دوست برنجد و رقیب نپسندد اما باکی نیست… خاطرات کروبی در این 20 سال (چه 10 سال اول که در حضورش بودم و چه در 10 سال دوم که غیبتش را حس می‌کردم) جزئی از خاطرات و شخصیت سیاسی من هم شده است. من که سیاست‌ورزی‌ام را از کروبی آموختم که سیاست را «صفر و صد» نپندارم و «قهر و قیام» ندانم و به «دیروز و امروز» بسنده نکنم و از طعنه نترسم و کینه نورزم و از گذشته چراغی برای آینده بسازم.

    کروبی نماد زنده بودن اصلاحات است. تا زمانی که او زنده است هیچ کس نمی‌تواند تاریخ اصلاحات را ناراست بنویسد و این مسئولیت تاریخی کروبی است که نگذارد اصلاحات را وارونه تعریف کند. او می‌تواند این تاریخ را به جای ایستادن بر سر، دوباره بر روی دوپا بازگرداند. حتی اگر خود هرگز مدعی هیچ مقام سیاسی چه در اصلاحات چه در حاکمیت نباشد. کروبی نه برای تاریخ که برای آینده سخن می‌گوید.

  • چه کسانی می توانند در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوند؟/ اینفوگرافی

    چه کسانی می توانند در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوند؟/ اینفوگرافی

     

    چه کسانی می توانند در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوند؟/ اینفوگرافی|خبر فوریکمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس، اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری را به دلیل اهمیت آن در دستورکار خود قرارداده بود که با اتمام بررسی‌ها، این طرح در دستور صحن علنی مجلس قرار گرفته است.

     اعضای کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس شورای اسلامی، اصلاحات و تعریف های جدیدی را در قانون انتخابات ریاست جمهوری با هدف شفاف تر شدن قانون و تسهیل در نحوه اجرای آن در نظر گرفته‌اند و شرایط سنی، تحصیلی و عملکردی را برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری لحاظ کرده‌اند تا مانند سنوات گذشته شاهد حضور تعداد بسیاری در روز ثبت نام داوطلبان ریاست جمهوری نباشیم، از جمله اقداماتی که در این طرح انجام شده، تعریف «رجال سیاسی و مذهبی» است.

    بر اساس مصوبه این کمیسیون تخصصی، دواطلب حضور در انتخابات ریاست جمهوری علاوه بر اینکه باید در تعریف رجال سیاسی و مذهبی قرار بگیرد باید مدیر و مدبر بوده، ایرانی الاصل باشد و حسن سابقه، امانت و تقوای آن قابل احراز و اثبات باشد.

    اگر کسی قصد دارد در انتخابات ریاست جمهوری اعلام کاندیداتوری کند، باید دارای حداقل مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد باشد. همچنین حداقل 45 سال و حداکثر 75 سال در زمان ثبت نام داشته باشد. علاوه بر این‌ها لازم است 8 سال سابقه کار در مناصب مدنظر این قانون داشته باشد؛ مناصبی چون مقام سیاسی موضوع بندهای «الف» تا «ج» ماده (71) قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب سال 86، که در واقع روسای سه‌قوه، معاون اول رئیس جمهور، نواب رئیس مجلس شورای اسلامی و اعضا شورای نگهبان یا وزیر، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و معاونین رئیس جمهور را شامل می‌شود.

    البته اگر داوطلبان در سمت هایی چون معاون رؤسای قوای سه‌گانه، دبیر شورای عالی امنیت ملی یا دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاست کل بانک مرکزی، رئیس دیوان محاسبات کشور، استاندار استانهای بالای دو میلیون نفر جمعیت، شهردار شهرهای بالای سه میلیون نفر جمعیت، ریاست سازمان‌ها و نهادهای دولتی و مؤسسات و نهادهای عمومی غیر دولتی در سطح ملی، فرماندهان عالی نیروهای مسلح با جایگاه سرلشگری و بالاتر و ریاست دانشگاه آزاد اسلامی در سطح کشور خدمت کرده‌اند، می‌توانند به عنوان داوطلب در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کنند.

    علاوه بر این پیش شرط ها، در زمان ثبت نام نیز کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری باید مدارکی به غیر از شناسنامه و کارت ملی ارائه دهند. در واقع طرح اصلاح موادی از قانون انتخابات ریاست جمهوری از دواطلب ریاست جمهوری می خواهد که در هنگام ثبت نام برای هریک از حوزه‌های«فرهنگی-اجتماعی»، «سیاسی»، «اقتصادی»، «بین المللی» و «امنیتی – دفاعی» هرکدام حداقل 1 نفر (مجموعا5 نفر) به عنوان مشاور به هنگام ثبت‌نام معرفی کنند. مشاوران کاندیداها باید رضایت نامه کتبی داده باشند و هر فرد صرفاً برای یکی از نامزدها می‌تواند به عنوان مشاور معرفی شود. در این جا برای تقویت احزاب استثنایی در نظر گرفته شده و تاکید شده اگر داوطلب ریاست جمهوری از سوی احزاب ملی یا جبهه های سیاسی موضوع قانون نحوه فعالیت احزاب و گروه‌های سیاسی، در کارزار انتخابات حضور پیدا کند از معرفی مشاورین موضوع این ماده معاف خواهد بود.

     

    چه کسانی می توانند در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوند؟/ اینفوگرافی|خبر فوری

    کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس، اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری را به دلیل اهمیت آن در دستورکار خود قرارداده بود که با اتمام بررسی‌ها، این طرح در دستور صحن علنی مجلس قرار گرفته است.

    پایگاه خبری خبر فوری (khabarfoori.com)

    چه کسانی می توانند در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شوند؟/ اینفوگرافی|خبر فوری

     اعضای کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس شورای اسلامی، اصلاحات و تعریف های جدیدی را در قانون انتخابات ریاست جمهوری با هدف شفاف تر شدن قانون و تسهیل در نحوه اجرای آن در نظر گرفته‌اند و شرایط سنی، تحصیلی و عملکردی را برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری لحاظ کرده‌اند تا مانند سنوات گذشته شاهد حضور تعداد بسیاری در روز ثبت نام داوطلبان ریاست جمهوری نباشیم، از جمله اقداماتی که در این طرح انجام شده، تعریف «رجال سیاسی و مذهبی» است.

    بر اساس مصوبه این کمیسیون تخصصی، دواطلب حضور در انتخابات ریاست جمهوری علاوه بر اینکه باید در تعریف رجال سیاسی و مذهبی قرار بگیرد باید مدیر و مدبر بوده، ایرانی الاصل باشد و حسن سابقه، امانت و تقوای آن قابل احراز و اثبات باشد.

    اگر کسی قصد دارد در انتخابات ریاست جمهوری اعلام کاندیداتوری کند، باید دارای حداقل مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد باشد. همچنین حداقل 45 سال و حداکثر 75 سال در زمان ثبت نام داشته باشد. علاوه بر این‌ها لازم است 8 سال سابقه کار در مناصب مدنظر این قانون داشته باشد؛ مناصبی چون مقام سیاسی موضوع بندهای «الف» تا «ج» ماده (71) قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب سال 86، که در واقع روسای سه‌قوه، معاون اول رئیس جمهور، نواب رئیس مجلس شورای اسلامی و اعضا شورای نگهبان یا وزیر، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و معاونین رئیس جمهور را شامل می‌شود.

    البته اگر داوطلبان در سمت هایی چون معاون رؤسای قوای سه‌گانه، دبیر شورای عالی امنیت ملی یا دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاست کل بانک مرکزی، رئیس دیوان محاسبات کشور، استاندار استانهای بالای دو میلیون نفر جمعیت، شهردار شهرهای بالای سه میلیون نفر جمعیت، ریاست سازمان‌ها و نهادهای دولتی و مؤسسات و نهادهای عمومی غیر دولتی در سطح ملی، فرماندهان عالی نیروهای مسلح با جایگاه سرلشگری و بالاتر و ریاست دانشگاه آزاد اسلامی در سطح کشور خدمت کرده‌اند، می‌توانند به عنوان داوطلب در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کنند.

    علاوه بر این پیش شرط ها، در زمان ثبت نام نیز کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری باید مدارکی به غیر از شناسنامه و کارت ملی ارائه دهند. در واقع طرح اصلاح موادی از قانون انتخابات ریاست جمهوری از دواطلب ریاست جمهوری می خواهد که در هنگام ثبت نام برای هریک از حوزه‌های«فرهنگی-اجتماعی»، «سیاسی»، «اقتصادی»، «بین المللی» و «امنیتی – دفاعی» هرکدام حداقل 1 نفر (مجموعا5 نفر) به عنوان مشاور به هنگام ثبت‌نام معرفی کنند. مشاوران کاندیداها باید رضایت نامه کتبی داده باشند و هر فرد صرفاً برای یکی از نامزدها می‌تواند به عنوان مشاور معرفی شود. در این جا برای تقویت احزاب استثنایی در نظر گرفته شده و تاکید شده اگر داوطلب ریاست جمهوری از سوی احزاب ملی یا جبهه های سیاسی موضوع قانون نحوه فعالیت احزاب و گروه‌های سیاسی، در کارزار انتخابات حضور پیدا کند از معرفی مشاورین موضوع این ماده معاف خواهد بود.

  • تعیین شرط سنی برای نامزدهای ریاست‌جمهوری مغایر قانون اساسی است

    تعیین شرط سنی برای نامزدهای ریاست‌جمهوری مغایر قانون اساسی است

    5f55fa1dacf38_2020-09-07_13-45

    «سیدمحمد غرضی» با طرح این پرسش که دو جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب، راست هستند یا چپ، گفت: احزاب در ایران هیچ تعریف، تکیه‌گاه، ایدئولوژی و پایگاه اجتماعی مشخصی ندارند.

    عضو کابینه سازندگی افزود: مطلوب هر دو جریان ماندن تحت هر شرایط در قدرت است، چپ چون راست و راست عین چپ عمل می‌کند. به همین دلیل احزاب در ایران پایگاه اجتماعی ثابت پیدا نمی‌کنند.

    غرضی افزود: در  ۱۰۰ سال گذشته حزب واقعی و دارای مرامنامه و اساسنامه مستقل در ایران وجود نداشته است. در معنی متعارف سیاسی، راست‌ها طرفدار سرمایه‌داری و چپ‌ها به عدالت اجتماعی باور دارند. همانگونه که احزاب ما از روند و تعریفی متعارف پیروی نمی‌کنند، جریان‌های سیاسی هم در راست و چپ بودن کاملا متضاد با تعاریف کلاسیک آن هستند.

    نامزد انتخابات ریاست جمهوری می‌شوم

    غرضی در مورد گنجانده شدن شرط ارائه برنامه نامزدها در طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری، بیان کرد: این بسیار پیشنهاد خوبی است. داوطلبان باید برای سیاست داخلی، خارجی و امور اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، آموزشی و پرورشی و محیظ زیستی برنامه‌ داشته باشند.

    وی با بیان اینکه در دوره سیزدهم انتخابات ریاست جمهوری نامزد خواهد شد، درباره طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری و تعیین سقف سنی برای نامزدهای ریاست جمهوری گفت: قانون اساسی برای داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی شرط سنی در نظر گرفته است اما در مورد رییس جمهوری سقف سنی لحاظ نشده است، به همین دلیل تعیین سن برای داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری مغایر قانون اساسی است.

    نامزد دوره دوازدهم انتخابات ریاست جمهوری افزود: افزودن شرایطی چون مدرک تحصیلی، سن و دیگر موارد باعث محدود شدن حق انتخاب کنندگان (مردم) می‌شود.

    غرضی، بازتعریف «رجل سیاسی»  در طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری، گفت: اگر این طرح تبدیل به قانون شود، کسانی وارد این عرصه می‌شوند که الزاما سوابق و مقبولیت اجتماعی ندارند، زیرا ظاهرا مبنا را بر سوابق اجرایی، مدیریتی و اداری گذاشته‌اند.

    عضو حزب جمهوری اسلامی ادامه داد: زمانی که قانون اساسی را تدوین می‌کردند در این باره دست اندرکار بودم، رجل سیاسی به کسی اطلاق می‌شد که دارای اعتبار اجتماعی باشد، اگر اعتبار اجتماعی را به توصیف‌های مختلف محدود کنیم تعریف را مختصر کرده‌ایم.

    شرط انقلابی بودن توجه به حقوق عامه است

    غرضی درباره عملکرد مجلس شورای اسلامی یادآور شد: دو مجلس اول مشروطه و دو مجلس بعد از انقلاب اعتبار اجتماعی داشتند. بعد از آن مجالس به دست احزاب، جریان‌ها و گروه‌های سیاسی افتاد.

    وی ادامه داد: ادعای انقلابی بودن یک شعار است، شرط انقلابی بودن توجه به حقوق عامه است. این مجلس هم مانند مجالس قبلی طوری عمل خواهد کرد که گسست اجتماعی را بیشتر به دنبال خواهد داشت. این مجلس هم قوانینی را طبق مصالح جناحی تغییر خواهد داد.

     

    منبع: ایرنا

  • پیش‌بینی حسین الله‌کرم از نامزدی حسن خمینی در انتخابات 1400

    پیش‌بینی حسین الله‌کرم از نامزدی حسن خمینی در انتخابات 1400

    5f1011fe6d07b_2020-07-16_13-08

    یک تحلیلگر مسائل سیاسی و استاد دانشگاه معتقد است که اصلاح طلبان دنبال احیای استراتژی «فشار از پایین-چانه زنی از بالا» هستند.

    هرچند اصلاح طلبان از همین حالا دست های خود را برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ بالا بردند و خود را بی رمق و بی انگیزه نشان می دهند اما حسین الله کرم تحلیلگر مسائل سیاسی و استاد دانشگاه معتقد است که اصلاح طلبان دنبال احیای استراتژی «فشار از پایین-چانه زنی از بالا» هستند.

    مشروح گفتگو با حسین الله کرم را در ادامه بخوانید.

    به نظر می رسد اصلاح طلبان با نامه موسوی خوئینی ها و حمایت رادیکال هایی همچون حجاریان از او وارد یک انتحار سیاسی شدند، آنها چه اهدافی را دنبال می کنند؟

    اصلاح طلبان در واقعه دی ۹۶ به دلیل آنکه هنوز حمایت از دولت به نفع آنها بود سکوت کردند اما در حادثه آبان ۹۸ با توجه به گرانی بنزین، اعتراضات مردمی و اثرات گرانی بنزین بر زندگی مردم، مباحثی پیرامون حمایت از اعتراضات بین اصلاح طلبان مطرح شد. ضعف روزافزون و ناکارآمدی دولت باعث شد که روند جدایی از دولت بر اردوگاه اصلاحات حاکم شود. لذا بحث حمایت از اعتراضات بعدی تحت عنوان دفاع از سرمایه اجتماعی در میان اصلاح طلبان قوت گرفت، به طوری که آقای خاتمی تا حجاریان به آن موضوع پرداختند.

    در نهایت این روند با نامه آقای موسوی خوئینی ها به اوج خود رسید. گرچه همگان اشکال نامه را در آدرس غلط بیان مشکلات به رهبری می دانند اما به نظر می رسد این کار عامدانه صورت گرفت تا امکان رهبری اغتشاش بعدی و بهره گیری از آن تحت عنوان دفاع از سرمایه اجتماعی صورت بگیرد. البته زمان احتمالی اغتشاش می تواند رسیدن آنها به اهداف شان را روشن تر کند و به نظر می رسد اصلاح طلبان بستر آن را فراهم کردند که اگر این اتفاق رخ دهد آنها می توانند از آن بهره برداری کنند.

    نام هایی همچون صفایی فراهانی، مصطفی معین و محمدرضا خاتمی برای نامزدی از جناح اصلاح طلب در انتخابات ۱۴۰۰ مطرح است، آیا رادیکال ها با حاکمیت قصد چانه زنی دارند؟

    -چانه زنی اساسا یک امر سیاسی است که عمدتا با ارائه نامزدهای متعدد آغاز می شود و با ائتلاف به نتیجه نهایی می رسد. از سویی دیگر ارائه چند نامزد به حاکمیت نیز امکان بیشتری در تأیید صلاحیت می دهد. این وضعیت با تأیید دکتر معین در سال ۸۴ مشاهده شد. گاهی از مواقع احزاب و گروه های سیاسی تعدادی نامزد معرفی می کنند تا بتوانند قبل و بعد از تأیید صلاحیت وارد ائتلاف شوند. احزاب به خوبی می دانند که برخی نامزدهای معرفی شده آنها طبق قانون اساسی نمی تواند بر اساس قانون رجل سیاسی تأیید صلاحیت شوند، لذا از نام آنها در ائتلاف های قبل از تأیید صلاحیت بهره می گیرند. مثل آقایان ابوترابی، زاکانی و لنکرانی که در سال ۹۲ برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردند. برخی نامزدها نیز بعد از مرحله تأیید صلاحیت نامزدها وارد ائتلاف می شوند مانند آقایان عارف و جهانگیری و قالیباف که این نقش را در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ و سال ۹۶ ایفا کردند.

    حسین مرعشی گفته اصلاح طلبان روی هوا هستند چون سیاست شورای نگهبان را برای انتخابات ۱۴۰۰ نمی دانند که آیا شکل گیری رقابت حداکثری مدنظر است یا حداقلی. آیا کارگزاران می خواهد سفره خود را از رادیکال های اصلاحات جدا کند و با نامزد اختصاصی وارد میدان شود؟

    آقای مرعشی با بیان این جمله که «اصلاح طلبان روی هوا» هستند می خواهد به اصلاح طلبان بگوید «نامزد کارگزاران حتی در مشارکت حداقلی نیز تأیید صلاحیت می شوند و اصلاح طلبان چاره ای جز دنبال روی از کارگزاران ندارند». در حالیکه اصلاح طلبان فکر می کنند به دلیل فشارهای خارجی نظام مجبور است تن به مشارکت حداکثری بدهد.

    از این رو نامزد اصلاح طلبان نیز تأیید صلاحیت می شود. در این میان گرچه تأیید صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری بر اساس معیار رجل سیاسی انجام می شود اما اصلاح طلبان مانند انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ منتظر گرفتن تأیید صلاحیت نامزد موردنظرشان از جانب رهبری هستند، نامه آقای موسوی خوئینی ها به رهبری هم در همین راستا قابل تحلیل است. منتها اصلاح طلبان این بار می خواهند از طریق فشار از بالا به مقصود خود برسند تا در صورت شکل گیری مشارکت حداکثری، رهبری را مجبور کنند تا به درخواست تأیید صلاحیت شدن نامزد آنها برای انتخابات ریاست جمهوری پاسخ مثبت بدهد. در مجموع اصلاح‌طلبان با طرح انتخاباتی «فشار از بالا» امیدوارند تا از موضع برابر با کارگزاران وارد ائتلاف مجدد شوند.

    نامزدهای مدنظر کارگزاران چه کسانی هستند؟

    نامزد مورد نظر کارگزاران می توانند ناطق نوری، علی لاریجانی یا سید حسن خمینی باشند.

    نام آقایان صفایی فراهانی، مصطفی معین و محمدرضا خاتمی برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ مطرح شده است، کدام یک می تواند گزینه اصلی اصلاح طلبان باشد؟

    -از میان آقایان صفایی فراهانی، معین و محمدرضا خاتمی، شانس آقای محمدرضا خاتمی به دلیل قرابت با سید محمد خاتمی، نزد اصلاح طلبان بیشتر از دیگران خواهد بود.

    پس اینکه برخی اعتقاد دارند اصلاح طلبان دنبال کاندیداتوری سید حسن خمینی هستند، شما این دیدگاه را رد می کنید؟

    اصلاح طلبان متوجهند حتی در وضعیت مشارکت حداکثری هر سه آقایان صفایی فراهانی، مصطفی معین و محمدرضا خاتمی تأیید صلاحیت نخواهند شد چون در زمره رجل سیاسی قرار نمی گیرند بنابراین به سمت حمایت از سید حسن موسوی (خمینی) خواهند رفت تا با کارگزاران نیز همسو گردند. البته به نظر نمی آید که سید حسن موسوی (خمینی) بتواند از قانون رجل سیاسی بطور موفق عبور کند.

    به نظر شما اگر محمدرضا خاتمی و سید حسن خمینی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ ثبت نام کنند و تأیید صلاحیت نشوند، این مسئله مانند سال ۹۲ که هاشمی رفسنجانی تأیید صلاحیت نشد، موج اجتماعی به نفع جریان اصلاحات ایجاد خواهد شد، به عبارت دیگر این مسئله می تواند منجر به احیای سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان شود؟

    طرح احیای سرمایه اجتماعی به اصلاح طلبان امکان بازی در دو جبهه اپوزیسیون قانونی و اپوزیسیون غیرقانونی را می داد. تا از یکسو بتوانند استراتژی «فشار از پایین» را در اعتراضات آینده، فعال کنند و از طرف دیگر نامزد خود را با استفاده از استراتژی «فشار از بالا» در قالب مشارکت حداکثری وارد انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰کنند. حال آنکه به نظر می رسد امکان بازی در جبهه اپوزیسیون غیرقانونی برای اصلاح طلبان به پایان رسیده است، زیرا غرب براساس انقلاب فرانسه که سلطنت بوربون ها پس از اشتباهات دانتون،میرابو، روبسپیر وحتی ناپلئون در۱۸۱۵ به قدرت بازگشت، آنها نیز با متهم کردن انقلاب اسلامی ایران به ناکارآمدی و باجعل نمودن تاریخ بگویند رضاشاه کارآمده بوده است.

    در این وضعیت جریان ضدانقلاب و برانداز که در ادوار گذشته انتخابات به اصلاح طلبان رأی می دادند، با کاهش مشارکت مردم در انتخابات مجلس یازدهم دنبال تحریم انتخابات ریاست جمهوری هستند. این وضعیت امکان بازی به اصلاح طلبان در جبهه اپوزیسیون غیرقانونی را نمی دهد و از آنجاکه دولت نیز با شکست رویکرد مذاکره باکدخدا، جایی برای دفاع از عملکردش نگذاشته است، اصلاح طلبان در جبهه اپوزیسیون قانونی نیز جایگاهی ندارند بنابراین اصلاح طلبان چاره ای جز احیای سرمایه اجتماعی ندارند.

    منبع: نامه نیوز

  • حسن عباسی برای انتخابات ۱۴۰۰ کاندید می‌شود!

    حسن عباسی برای انتخابات ۱۴۰۰ کاندید می‌شود!

    5f0c8399b71c0_2020-07-13_20-24

    فعال اصول گرا و جنجالی با انتشار عکسی در صفحه خود نوشت: «پیش به سوی دولت زندگی، دولت ۱۴۰۰».

    حسن عباسی» چهره‌ اصولگرا و رییس اندیشکده یقین که به خاطر ادعاها و اظهارت جنجالی خود درباره‌ موضوعات مختلف مشهور است با انتشار پستی در اینستاگرام از شروع فعالیت خود برای انتخابات ۱۴۰۰ خبر داد. عباسی با انتشار عکسی در صفحه خود نوشت: «پیش به سوی دولت زندگی، دولت ۱۴۰۰».

  • ظریف رئیس جمهور بعدی ایران میشود؟ / بایدن می‌تواند اصلاح طلبان را از خطر مرگ نجات دهد

    ظریف رئیس جمهور بعدی ایران میشود؟ / بایدن می‌تواند اصلاح طلبان را از خطر مرگ نجات دهد

    یک اتفاق ساده می‌تواند روند انتخابات را تغییر دهد. آن اتفاق چیست؟ در داخل ایران که بعید است در طول یک سال اتفاق خاصی بیفتد اما در خارج هر لحظه ممکن است یک جرقه به سان یک انفجار درایران و منطقه عمل کند.

    به گزارش خبر فوری، بیش از یک سال تا انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 فرصت باقی مانده و از همین الان رسانه‌ها شروع به گمانه زنی در مورد رئیس دولت سیزدهم کرده اند. در تحلیل بسیاری از رسانه‌ها، اصلاح طلبان و به خصوص طرفداران روحانی و یا اعضای کابینه اش هیچ شانسی ندارند و بسیاری از کارشناسان یک اصولگرا یا فرد متمایل به اصولگرایی را برنده قطعی انتخابات می‌دانند.
    به نظر می‌رسد که این تحلیلگران در خطا نیستند. اگر روند طبیعی سیاسی کشور به همین صورت طی شود باید قبول کنیم که تیم روحانی و طیف اصلاح طلب بازنده قطعی رقابت‌ها هستند. همچنین منطق دیالکتیکی سیاسی نشان می‌دهد که معمولا دولت با مجلس مخالف همسو است و اگر مجلس یازدهم در دست طیف اصولگرا است، پس دولت سیزدهم نیز در دست یکی از موتلفین این جبهه می‌افتد(اینجا بخوانید).
    با وجود این، سیاست مانند سیبی معلق در هوا است که قبل از افتادن بر زمین ده ها چرخ می‌خورد. عالم سیاست به مثابه یکی از زیرمجموعه های علوم انسانی، عالم یقین و قطعیت نیست بلکه دنیای امکان و احتمال است. تنها یک اتفاق می‌تواند روند یک کشور را عوض کند. از این گونه اتفاق ها در تاریخ به وفور رخ داده است. فرض کنید در سال 1914 یک صرب معترض، ولیعهد اتریش را ترور نمی‌کرد. اگر چنین اتفاقی نمی‌افتاد شاید جهان شاهد جنگ جهانی اول نبود.
    این اصل در مورد انتخابات ریاست جمهوری ایران نیز جاری است. بک اتفاق می‌تواند روند انتخابات را تغییر دهد. آن اتفاق چیست؟ در داخل ایران که بعید است در طول یک سال اتفاق خاصی بیفتد اما در خارج هر لحظه ممکن است یک جرقه به سان یک انفجار درایران و منطقه عمل کند.
    بالی در آمریکا، طوفانی در ایران؛ تاثیر انتخابات آمریکا بر کودتای 28 مرداد
    چه خوشمان بیاید و چه نه؛ باید قبول کنیم که تغییر روند سیاسی در آمریکا و به خصوص تغییر روسای جمهور در این کشور تاثیراتی در روند سیاسی سایر کشورها داشته است. این اصل در مورد ایران نیز جاری است. در طول تاریخ ایران بارها شاهد بوده ایم که تغییر روسای جمهور ایالات متحده چه تاثیری در روند داخلی کشور ما داشته است.
    شاید بارزترین نمونه این امر در آگاهی تاریخی ما ایرانی‌ها مربوط به انتخاب کارتر به عنوان رئیس جمهور آمریکا باشد که با ورودش به کاخ سفید و تشویق توسعه  فضای باز سیاسی منجر به تغییر سیاست شاه به عنوان متحدش شده و شرایط را برای وقایع سالهای بعد و انقلاب اسلامی در سال 57 فراهم کرد.
    با این حال، یکی از بارزترین نمونه‌های دیگر که معمولا به آن توجه نمی‌شود، کودتای 28 مرداد است. مورخین وقایع بسیاری را در تعلیل کودتای 28 مرداد آورده اند اما همواره از یکی از بارزترین آنها غافل بوده اند؛ انتخابات ریاست جمهوری 1953 آمریکا و انتخاب دوایت آیزنهاور جمهوری خواه به عنوان جانشین هری ترومن دموکرات. هر چند هم ترومن و هم آیزنهاور از جمله مخالفان شدید شوروی بوده و همواره از نفوذ کمونیسم (به خصوص از طریق حزب توده) در ایران می‎ترسیدند اما آیزنهاور جمهوری خواه بر خلاف ترومن نوک پیکان حملاتش را به سمت دولت مصدق برده و او را مسئول نفوذ گروه‌های چپ و متحدین بالقوه شوروی در ایران دانست. این شد که به سرعت مقدمات کودتا علیه مصدق را فراهم نمود و در طول چند ماه کودتای 28 مرداد به وقوع پیوسته و محمد مصدق از قدرت خلع شد.
    سیاست الاکلنگی ایران و آمریکا بعد از انقلاب
    بعد از انقلاب اسلامی در سال 57 روابط ایران و ایالات متحده به کلی تغییر کرد و از شکل  موازنه مثبت به تقابل تبدیل شد. ایران و آمریکا در طول این 40 سال همواره با هم نوعی ارتباط سلبی داشتند. هر سیاست جدیدی به مثابه نوعی تقابل در ایران تاثیر گذاشته و هر نوع تغییر سیاسی در ایران هم موجب واکنش مسئولان سیاست‌ خارجی ایالات متحده شده است.
    اما بعد از انتخابات 1392 و ورود حسن روحانی به پاستور شرایط کمی تغییر کرد. روحانی و ظریف زمینه ساز انعقاد برجام شده و اولین زمین مشترک ایران و آمریکا در توافق هسته ای به وجود آمد. روحانی با پشتوانه همین سند توانست در انتخابات 96 هم رای بیاورد؛ با این حال، زلزله سیاسی ترامپ در آمریکا ورق را به ضرر روحانی و طیف اصلاح طلب برگرداند. دونالد ترامپ جمهوری خواه در یک اقدام عجولانه از برجام خارج شد و عملا این سند را به یک تکه کاغذ بی ارزش تبدیل کرد. این اتفاق باعث به هم خوردن شرایط دولت، سردرگمی وزارت امور خارجه و به خصوص افزایش تورم و فشار اقتصادی در ایران شده و دولت روحانی را یک شبه از عرش به فرش آورد.
    حوادث مربوط به سال 96، 97 و 98 همگی به تبع این حادثه به وجود آمده و به خصوص وقتی با تذبذب و سردرگمی دولت روحانی و به خصوص مجلس اصلاح طلب دهم روبرو شد، باعث افول بیشتر دولت و به خصوص موتلفین اصلاح طلبش شد. پیروزی قاطع اصولگرایان در انتخابات مجلس و کاهش شدید شرکت کنندگان در انتخابات همگی حاصل این اتفاقات بودند.
    پیروزی احتمای بایدن؛ بازگشت به برجام و برگشتن ورق
    با این حال، شاید یک اتفاق در آن سوی مرزها در آمریکا روند را تا حدی تغییر دهد و حداقل به اصلاح طلبان شانس رقابت با اصول گرایان را بدهد. این اتفاق مربوط به انتخابات 2020 آمریکا(در آبان 1399) است. تا چندی پیش همه از پیروزی قطعی دونالد ترامپ در این رقابت‌ها می‌گفتند اما اکنون شرایط به طرز عجیبی تغییر کرده است.  وقوع دو سونامی سیاسی در آمریکا ترامپ را در وضعیت بدی قرار داده است. یکی از این دو سونامی مربوط به عملکرد بسیار بد ترامپ در کنترل کرونا است و دیگری هم به وقایع و تظاهرات ضد نژاپرستی پس از قتل جورج فلوید سیاه پوست بر می‌گردد.
    حالا نظرسنجی ها گویای پیشتازی جو بایدن هستند. فرض کنید ترامپ در انتخابات شکست خورده و جای خود را به جو بایدن بدهد. بایدن معاون باراک اوباما و سیاستمدار دموکراتی است که به شدت از برجام دفاع می‌کرده است. کسی از وقایع مربوط به سیاست خبر ندارد اما اگر بایدن پس از پیروزی احتمالی در انتخابات و ورود به کاخ سفید بلافاصله به برجام بازگردد آنگاه چه اتفاقی در داخل می‌افتد؟
    همانطور که برخی متخصصین علوم سیاسی گفته اند، تاثیر روانی یک حادثه می‌تواند از خود آن حادثه بزرگتر باشد. شاید در شرایط فعلی  و چند ماه قبل از انتخابات ایران، بازگشت آمریکا به برجام خیلی در روند اقتصادی  کشور موثر نباشد اما ممکن است نوعی جو اجتماعی و امید (چه کاذب  و چه غیر کاذب) ایجاد کند. این جو ممکن است باعث خروج برخی اصلاح طلبان از لاک دفاعی شود؛ اصلاح طلبانی که همواره داعیه ارتباط با خارج و افزایش فضای باز سیاسی و اجتماعی را داشته اند.
    ظریف؛ کاندیدای نهایی اصلاح طلبان؟
    با وجود تمام این مسائل و حتی وقوع همه این اما و اگرها نباید فراموش کرد که بدنه دولت روحانی از محبوبیت بالایی برخوردار نیست. شاید با فرض  وقوع حوادث بالا فقط محمد جواد ظریف باشد که شانس کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری و رقابت را داشته باشد؛ چرا که در این مدت سکان دار اصلی ترین وزارت دیپلماتیک کشور بوده و به عنوان نماد سیاست خارجی دولت روحانی شناخته می‌شود.
    البته نباید از خاطر برد که جو عمومی در حال حاضر به نفع ظریف، روحانی و سیاست دیپلماسی خارجی نیست و طبق منطق، شاید حتی اگر جو بایدن به ریاست جمهوری برسد باز درِ پاستور به روی اصلاح طلبان بسته باشد.
    با این همه بعید نیست اگر یک رئیس‌جمهور دموکرات وارد کاخ سفید شود، مردم ایران به‌دنبال گزینه‌ای باشند که بتواند با دولت او ارتباط برقرار کند. گزینه‌ای که فعلا تنها یک نفر نماد آن است: محمدجواد ظریف.

    منبع: خبر فوری

  • معاون سیاسی وزیر کشور خبر داد: احتمال برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم در خرداد ۱۴۰۰

    معاون سیاسی وزیر کشور خبر داد: احتمال برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم در خرداد ۱۴۰۰

    5ecd0158af37f_2020-05-26_16-15

    معاون سیاسی وزیر کشور از احتمال برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری در خرداد سال آینده خبر داد و گفت: برای اعلام دقیق روز برگزاری انتخابات باید با شورای نگهبان به همفکری لازم برسیم.

    جمال عرف معاون سیاسی وزیر کشور درخصوص زمان برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 گفت: ما خرداده ماه 1400 را به شورای نگهبان پیشنهاد کردیم و منتظر هستیم تا پاسخی به این موضوع داده شود.
    وی افزود: فعلاً تاریخ دقیق و اینکه در چه روزی برگزار شود مشخص نیست و در این زمینه نیز باید با شورای نگهبان به همفکری لازم برسیم. بر همین اساس زمان‌بندی برگزاری این دور از انتخابات نیز پس از مشخص شدن زمان برگزاری انتخابات تنظیم خواهد شد.
    معاون سیاسی وزیر کشور درباره زمان برگزاری انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس یازدهم نیز اظهار داشت:  انتخاب 11 نماینده به انتخابات مرحله دوم کشیده شده است که تکلیف این تعداد از نمایندگان در روز 21 شهریور ماه مشخص خواهد شد اما انتخاب میان دوره‌ای سه نماینده دیگر نیز همزمان با انتخابات ریاست جمهوری در سال 1400 برگزار می‌شود.
    عرف گفت: مجلس یازدهم از فردا با 276 نماینده منتخب مردم رسماً آغاز به کار می‌کند و ما آرزوی موفقیت برای نمایندگان ملت را داریم.

    منبع: تسنیم