برچسب: افغانستان

  • پیشروی طالبان ادامه دارد/ سقوط ولسوالی مهم nv قندهار افغانستان

    گروه طالبان در روز یکشنبه ۱۳ تیر پس از جنگی شبانه با نیروهای دولتی افغان ولسوالی (شهرستان) کلیدی «پنجوایی» در ولایت قندهار را تصرف کردند.

    سقوط این ولسوالی دو روز پس از آن روی داد که نیروهای آمریکایی پایگاه هوایی بگرام، مقر نظامی اصلی خود در افغانستان واقع در شمال کابل را ترک کردند. آمریکا حملات نظامی‌اش به طالبان را از این پایگاه هدایت می‌کرد.
    پیشروی تازه ستیزه‌جویان طالبان در محلی در حدود ۱۵ کیلومتری شهر قندهار، مرکز ولایت قندهار روی داد، جایی که برای مدت‌ها مرکز استقرار نیروهای این گروه و سال‌ها صحنه درگیری‌های عمده میان آنها با نیروهای ناتو بوده است. هیبت الله آخوندزاده، رئیس طالبان نیز اهل همین ولسوالی است.
    طالبان از زمان آغاز عملیات خروج نیروهای آمریکایی در یکم ماه مه سال جاری میلادی، حملات خود را علیه نیروهای دولتی افزایش داده و کنترل بسیاری از مناطق شهری و روستایی کشور را به دست آورند.
    به گفته هستی محمد، والی پنجوایی نیروهای دولتی پس از یک شب مقاومت در برابر طالبان مجبور به عقب‌نشینی شدند. محمد به خبرگزاری فرانسه گفت: «طالبان مقر پلیس در این ولسوالی و ساختمان فرمانداری را تصرف کردند.»
    سید جان خاکریوال، رئیس شورای ولایتی قندهار ضمن تأیید سقوط پنجوایی نیروهای دولتی افغان را متهم کرد که با وجود آن که شمار نفرات آنها برای مقابله با طالبان به اندازه «کافی» بوده است، «عمدا» عقب‌نشینی کرده‌اند.
    قندهار زادگاه جنبش طالبان است که در سال ۱۹۹۶ قدرت را در افغانستان به دست گرفت. آنها حکومت اسلامی بسیار سختگیری را در کشور بنا نهادند اما حکومت آنها در نهایت پس از حملات ۱۱ سپتامبر و ورود نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به افغانستان به دست این نیروهای خارجی سرنگون شد.
    با تصرف این ولسوالی اعضای ده‌ها خانواده از اهالی چاره‌ای جز فرار از منطقه نیافتند. گروهی از افراد غیرنظامی ولسوالی پنجوایی که از شنبه شب مجبور به ترک خانه‌های خود شدند، به خبرگزاری فرانسه گفته‌اند که نیروهای طالبان در قندهار به خودرو حامل آنها در هنگام فرار تیراندازی کرده‌اند.
    پنجوایی پنجمین ولسوالی در استان قندهار است که طی هفته‌های اخیر به دست طالبان می‌افتد. وزارت کشور (داخله) افغانستان داخله اعلام کرد بعد از ظهر یکشنبه منشی والی قندهار نیز بر اثر انفجار بمبی که روی خودرو او کار گذاشته شده بود، کشته شد.
    پایگاه خبری طلوع نیوز افغانستان نیز اعلام کرد که در شبانه‌روز منتهی به شنبه، ۱۳ ولسوالی افغانستان به دست طالبان افتاده است. به گزارش این رسانه افغان، از ۱۳ ولسوالی تخار هم تنها شهر تالقان و ولسوالی ورسج در دست حکومت است و ۱۱ ولسوالی دیگر را طالبان تصرف کرده‌اند.
    درگیری‌ها در هفته‌های اخیر در چندین ولایت افغانستان آغاز شده و طالبان ادعا می‌کنند که از ۳۸۸ ولسوالی کشور، ۱۰۰ کنترل ولسوالی را به دست آورده‌اند. مقامات افغانستان ادعا را نمی‌پذیرند اما اعتراف می‌کنند که نیروهای دولتی از برخی ولسوالی‌ها عقب نشینی کرده‌اند و تأیید اوضاع در محل، به طور مستقل مشکل است. بسیاری از ولسوالی‌ها نیز مرتبا در حال دست‌به‌دست شدن میان طالبان و نیروهای دولتی و خیزش مردمی هستند.
    ارتش افغانستان تاکنون در حمله به طالبان از پشتیبانی هوایی نیروهای آمریکایی برخوردار بود و ناظران می‌گویند با خروج دو روز پیش سربازان خارجی از بگرام و خروج قریب‌الوقوع آنها از افغانستان، بیم آن می‌رود که ارتش در رویارویی با طالبان به مشکل برخورد کند.
    برخی از کارشناسان بر این باورند که نبود پشتیبانی هوایی آمریکا از نیروهای افغان یکی از دلایل اصلی فتوحات اخیر طالبان است.
    کاخ سفید روز جمعه اعلام کرد که کل عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی تا پایان ماه اوت به پایان می‌رسد و به این ترتیب طولانی‌ترین جنگ تاریخ آمریکا پایان می‌یابد. تا ماه مه، نزدیک به ۹ هزار و ۵۰۰ سرباز خارجی در افغانستان حضور داشتند که از این تعداد ۲ هزار و ۵۰۰ نفر آمریکایی بودند.
     

    منبع: یورو نیوز

  • سی ان ان: تا ۶ ماه دیگر طالبان بر افغانستان مسلط می شود

    سی ان ان گزارش داده است که تا ۶ ماه دیگر طالبان بر افغانستان مسلط می شود.

    طبق گزارش سی ان ان، سرویس های اطلاعاتی آمریكا، فرماندهان نظامی و اعضای كنگره هشدار داده اند كه دولت افغانستان بدون پشتیبانی ارتش آمریكا قادر به ایستادگی در برابر طالبان نخواهد بود. طالبان به سرعت در حال تصرف مناطق شمالی افغانستان است و فرماندهان ارتش آمریكا وقوع جنگ داخلی پس از خروج نیروهای آمریكایی را محتمل می دانند.
    طبق ارزیابی های اطلاعاتی به طور فزاینده ای احتمال دارد طالبان بر دولت غنی غلبه کند و کنترل کشور را دوباره بدست بگیرد. به گفته افراد مطلع در این ارزیابی ها، جدول زمانی احتمالی تسخیر افغانستان توسط طالبان از 6 تا 12 ماه تعیین شده است.
     

    منبع: انتخاب

  • شهروند فداکار افغانستانی ناجی خانواده 5 نفره / 2 دقیقه دیرتر می‌رسیدم  پیک‌نیک منفجر می شد

    شهروند فداکار افغانستانی ناجی خانواده 5 نفره / 2 دقیقه دیرتر می‌رسیدم  پیک‌نیک منفجر می شد

     

    خانواده‌ای پنج نفره در آن‌جا گیر افتاده‌اند اما یک شهروند افغانستانی با دیدن دخترک شش‌ ساله‌ای که دوان دوان و ترسان از او درخواست کمک می‌کند، نمی‌گذارد شعله‌های آتش پیروز میدان شود و با ازخودگذشتگی تصمیم به نجات همنوعانش می‌گیرد و با این که امکان داشت خودش هم آسیب ببیند، مشعل ایثار و فداکاری را برمی افروزد. «محمدرحیم رحمانی» که حالا چندروزی است از سوی شهرداری دزفول به عنوان آتش‌نشان افتخاری این شهر انتخاب شده در مینی‌پرونده امروز زندگی‌سلام از اتفاقات آن روز برای ما می‌گوید

      امکان انفجار پیک‌نیک بود اما…

    شهروند فداکار افغانستانی ناجی خانواده 5 نفره / 2 دقیقه دیرتر می‌رسیدم  پیک‌نیک منفجر می شد
    بعد از تحسین اقدام ستودنی محمدرحیم رحمانی، به عنوان سوال اولم از او می‌خواهم که ماجرای آن روز را برایمان روایت کند که می‌گوید: «ما چهار کارگر بودیم که در یک ساختمان کار می‌کردیم. در لحظه آتش‌سوزی با همکارانم در حال ناهار خوردن بودیم. ناگهان از خانه بغل که ویلایی و یک طبقه است، دختربچه‌ای حدود شش ساله که به شدت در حال گریه کردن هم بود به سمت ما دوید و ‌گفت که خانه‌مان آتش گرفته و نجات‌مان دهید. با شنیدن این حرف نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و با آن سه نفر دیگر رفتیم که ببینیم چه اتفاقی افتاده است. دیدیم که شعله آتش بیرون می‌زند و خانه در آتش می‌سوزد. دلیل آتش گرفتن خانه هم یک پیک‌نیک بود که آن قدر داغ شده بود که هر لحظه ممکن بود بترکد. در آن لحظه با خودم ‌گفتم امکان انفجار آن وجود دارد و اگر منفجر ‌شود، آن خانواده بدبخت می‌شوند ولی خدا به من کمک کرد که توانستم آتش را خاموش کنم».
      پیک‌نیک آتش‌گرفته را با دست‌هایم برداشتم
    رحیم که متاسفانه دستان خودش در این حادثه دچار سوختگی شده، از نحوه مهار آتش می‌گوید: «همان طور که گفتم خانه آتش گرفته بود و اعضای آن خانواده نتوانسته بودند خاموشش کنند و هر لحظه به شدت آتش هم افزوده می‌شد. وارد خانه که شدم دیدم حجم آتش زیاد است، به طوری که ارتفاع شعله‌ها به بیش از 2 متر می‌رسید. زیاد تلاش کردم که همان‌جا پیک نیک را خاموشش کنم تا از حجم آتش کم شود ولی موفق نشدم. آن لحظه پتویی هم دور و برم نبود. اول بدون پتو، پیک‌نیکی را که عامل آتش‌سوزی بود تا وسط خانه آوردم اما از آتش زیاد دستانم از حرکت بازماند و نتوانستم آن را کامل بیرون بیاورم تا این که بالاخره یکی از آن خانم‌ها پتویی برایم آورد و دوباره آن را برداشتم و توی حیاط پرت کردم. بعدش حجم آتش کم شد و خوشبختانه خانواده را نجات دادم و همان‌جا دو دستم دچار سوختگی شد اما خوشحالی‌ام از این بود که به آن خانواده آسیبی نرسید. داخل خانه سه خانم بودند و به جز آن بچه‌ای که بیرون آمد، یک دختربچه دیگر هم بود. اگر کارم دو دقیقه بیشتر طول می‌کشید، باعث انفجار می‌شد».
      در آن لحظه ترس و مرگ برایم معنا نداشت
    «واقعیت این است زمانی که اشک و گریه را در چشمان آن دخترک دیدم، نه مرگ در چشمانم دیده می‌شد و نه ترس»، وی با این مقدمه ادامه می‌دهد: «با دیدن اشک‌های آن دختر خیلی متاثر شدم. رفیق‌هایم مدام می‌گفتند نرو رحیم، هر قدر که آن‌ها در گوشم می‌خواندند و می‌گفتند با زندگی خودت بازی نکن، من توجهی نمی‌کردم و فقط نجات‌دادن آن‌ها برایم مهم بود، نه جان خودم. گرچه امکان انفجار گاز خیلی زیاد و کار خطرناکی بود اما خب اصلا به این چیزها فکر نمی‌کردم و خیلی هم به این کارم افتخار می‌کنم. بهتر بگویم ترس و مرگ برایم معنا نداشت، زندگی یک خانواده در خطر و نفس کشیدن پنج همنوعم اهمیت داشت. با خود گفتم اگر برایشان اتفاقی بیفتد، خودم را نمی‌بخشم. نکته دیگری که لازم است بگویم این است که برای من، افغانستانی و ایرانی فرقی ندارد و باز هم به بقیه کمک خواهم کرد. من معتقدم که اگر دست‌مان را به دست دیگران برسانیم و کمک و یاریگر هم باشیم، در این دنیا خوبی‌ها و خوشی‌های زیادی نصیب‌مان می‌شود».
      بعد از این اتفاق، خانواده‌ام گفتند که به من افتخار می‌کنند
    در ادامه درباره استقرار آتش‌نشانان در محل حادثه و واکنش آنان و البته مردم محل از وی می‌پرسم: «آتش را که خاموش کردم، بعد از سه چهار دقیقه آتش‌نشانی رسید. یکی از آتش‌نشانان خیلی ناراحتم کرد و گفت: «تو چرا داخل خانه رفتی؟» ولی من چیز خاصی نگفتم و همین قدر گفتم که اگر من نمی‌رفتم، چه‌ کسی می‌رفت؟ زندگی پنج انسان در خطر بود. من عذاب‌وجدان داشتم، شما دیر رسیدید و این دخترک‌ها ترسیده بودند و گریه می‌کردند و خانم‌ها هم فریاد می‌کشیدند. البته بقیه آتش‌نشانان گفتند که دستت درد نکند، کار خیلی بزرگی کردی. مردم هم لطف داشتند و حسابی از من تشکر کردند. خانواده‌ام هم وقتی از این کمک مطلع شدند و زمانی که شنیدند من این کار را کرده ام، خیلی از این کار استقبال کردند و خوشحال شدند و گفتند ما به وجود تو افتخار می‌کنیم. راستش را بخواهید پدر و مادرم برای من زحمت کشیده و با سختی‌های زیاد بزرگم کرده اند».
      هزینه درمانم را پیمانکارم می‌دهد
    او که سادگی، یک‌رنگی و بی‌ادعایی در صحبت‌هایش به خوبی مشخص است، از واکنش خانواده‌ای هم که ناجی‌شان شد، این‌طور می‌گوید: «خانواده‌ای که نجاتشان دادم، خیلی از من تشکر ‌کردند و می‌گفتند ما زندگی‌مان را مدیون شما هستیم. به خصوص تشکر آن دختربچه‌ای که گریه می‌کرد برای من از همه لذت‌بخش‌تر بود. آن‌ها هنوز هم سراغم را می‌گیرند و از وضعیت دستانم مطلع می‌شوند. همین‌طور که گفتم دستان خودم سوختگی زیادی داشت و هزینه درمان دستانم را آقای احسان الیاسی (کسی که برایش کار می‌کردم) پرداخت که لازم می‌دانم از او تشکر کنم».
      هرجای دیگر هم که لازم باشد، بدون منت کمک می‌کنم
    آقا رحیم که الان داستان ایثار و از خودگذشتگی‌اش زبانزد اهالی خونگرم دزفول شده، پنج روز پیش با دعوت شدن به شهرداری این شهر، ضمن قدردانی از وی بابت کار بزرگش، از سوی مسئولان آتش‌نشانی به عنوان آتش‌نشان افتخاری این شهر هم برگزیده شد. او درباره این موضوع می‌گوید: «هفته پیش که به شهرداری رفتم، مسئولان این شهر از من تقدیر و همچنین من را به عنوان آتش‌نشان افتخاری شهرن دزفول انتخاب کردند. از این اتفاق خیلی خوشحالم و هرجا که کمک لازم باشد باز هم درخدمت هستم. البته خدا نکند که دیگر چنین اتفاقاتی بیفتد ولی خب هرجا که باشم و هر فردی به کمکم نیاز داشته باشد، با توکل به خدا در آن‌جا حاضر می‌شوم و خودم را می‌رسانم و بدون هیچ منت و ادعایی کمک خواهم کرد.»

    2323

    منبع: خبر آنلاین

  • طالبان رسما مسئولیت اسقاط هواپیمای منسوب به آمریکا را برعهده گرفت

    سخنگوی گروه طالبان افغانستان رسما مسئولیت ساقط کردن هواپیمای منسوب به ارتش آمریکا را بر عهده گرفت.

    به گزارش ایسنا، به نقل از المیادین، ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی گروه طالبان افغانستان در بیانیه‌ای مسئولیت ساقط کردن این هواپیما که طالبان مدعی شده متعلق به ارتش آمریکا است بر عهده گرفت.
    مجاهد مدعی شده که هواپیمای مذکور جاسوسی بوده و حامل افسران عالی رتبه آمریکایی بود و همه سرنشینان هواپیما کشته شدند.
    ارتش آمریکا در واکنش به این مساله، اعلام کرد، سرگرم بررسی گزارش‌ها درباره هواپیمای سقوط کرده در منطقه تحت کنترل طالبان در افغانستان است.
  • «حوا، مریم، عایشه»/ زن، سینما، کابل

    «حوا، مریم، عایشه»/ زن، سینما، کابل

    در سرزميني می‌خواستیم فیلم بسازیم که 5 سال طالبان ديدن تلويزيون را هم حرام کرده بود چه برسد به فيلم ساختن، حتي در زماني بادبادک هوا کردن بچه‌ها هم حرام شده بود.

    عصر ایران ؛ کاوه معین‌فر – سه‌شنبه شب (19 آذر) افتتاحيه شروع اکران فيلم «حوا، مريم، عايشه» در خانه هنرمندان بود. فيلم ساخته صحرا کريمي و به تهيه‌کنندگي کتايون شهابي محصول مشترک ايران و افغانستان است که امسال در جشنواره معتبر “ونيز” حضور داشت.
    فيلم نگاهي انتقادي به مشکلات زندگي زنان در يک جامعه مرد سالار دارد. در ابتدا ذکر کنم اين نوشتار در مقوله نقدنويسي فيلم نيست بلکه بيشتر دستمريزادي است به سازندگان فيلم از جانب کسي که به بهانه سينما چند صباحي را در آن کشور زيسته است.
    سال 1381 در طي ساخت 2 فيلم سينمايي و چند فيلم کوتاه، چند ماهي در شهر کابل بودم، اولين کساني بوديم که بعد از سقوط طالبان به کابل رفتيم و فيلم سينمايي ساختيم.
    هنوز ترس و رعب 5 سال حکومت طالبان را در ته چشمان مردم مي‌ديدم اما با اين وجود ما مي‌خواستيم فيلم بسازيم و سختترين کار اين بود که براي فيلم بازيگر پيداکنيم علي الخصوص بازيگر زن.
    در سرزميني می‌خواستیم فیلم بسازیم که 5 سال طالبان ديدن تلويزيون را هم حرام کرده بود چه برسد به فيلم ساختن، سينما، بازيگري و … شايد باورتان نشود ولي حتي در زماني بادبادک هوا کردن بچه‌ها هم حرام شده بود يا به زبان مردم افغانستان «گودي پران بازي» هم ممنوع بود.

    در سينما قانوني نانوشته وجود دارد که : «هيچ محالي در سينما محال نيست» با هر سختي و مشقتي بود عاقبت يک کانديد براي بازيگر نقش اول زن از ميان مردم عادي پيدا کرديم که هيچ تجربه‌اي هم در زمينه بازيگري نداشت: خانمي جوان حدودا 20 ساله که قرار است در فيلم ما نقش دختري را بازي کند که روياي رئيس جمهور شدن در سر دارد.
    با راهنمايي‌هاي کارگردان و تست‌هاي مختلف به اين نتيجه رسيديم که او مي‌تواند از عهده بازي در چنين نقشي برآيد و خودش هم راغب بود. قرارداد بستيم و همه اتفاقات خوب بود تا 2 روز بعد به ناگاه گفت من نمي‌توانم در فيلم باشم و منصرف شده‌ام.
    براي ما که با هزاران بدبختي اين خانم را پيدا کرده بوديم و قرار بود کل گروه فني (فيلمبردار، صدابردار، صحنه و …) تا يک هفته ديگر از تهران با تجهيزات سينمايي برسد، چنين خبري در حد شليک به گيجگاه بود. به ويژه براي من به عنوان دستيار کارگردان، چون مي‌دانستم که پيدا کردن يک شخص ديگر شايد بسيار بيشتر از يک هفته طول بکشد و اين يعني به هم خوردن تمام برنامه‌ريزي ما و … حتي شايد تعطيل شدن ساخت فيلم.
    همراه با کارگردان و چند نفر ديگر به خانه خانم بازيگر رفتيم و دليل انصرافش را پرسيديم بعد از کمي حاشيه رفتن عاقبت حرف دلش‌ را زد و گفت مي‌ترسم، مي‌ترسم که طالبان يا کسي از طرفداران آنها يا حتي يک آدم متعصب مرا بکشد.
    حرف او ما را هم ترساند اما نگاه ما به اوضاع افغانستان فرق داشت (سوتفاهم نشود من نگاه ناآگاه خارج از گود داشتيم)، بعد از ساعت‌ها حرف، بحث، خواهش و تمنا با خودش، مادرش، پدرش، برادرش و … عاقبت راضي شد و در فيلم ما بازي کرد و خدا را شکر تا به امروز کسي او را نکشته و حتي بعد از آن تجربه تا همين حالا هم در همين دنياي فيلم و تلويزيون به کار ادامه داده است.
    نگراني که در تمام زمان فيلمبرداري (حدود 2 ماه) مانند خوره به مغز و جانم افتاده بود اين بود که نکند خانم بازيگر نقش اصلي دوباره نيايد، نکند کسي او را تهديد کند و او از کابل فرار کند، نکند که خداي ناکرده يک جاهل به او آسيبي برساند.
    کتایون شهابی (تهیه کننده)
    هر روز صبح که به سر صحنه فيلمبرداري مي‌آمد خدا را شکر مي‌کردم که امروز هم سر صحنه است، وقتي که در پايان روز سوار بر ماشين سرويسش مي‌رفت، تا فردا صبح درون من غوغايي بپا بود از هزاران دلهره، ترس و تشويش. چون اسپند روي آتش بودم.
    در فيلم دوم هم نقش اصلي را بايد دختربچه‌اي حدود 10 يا 11 سال بازي مي‌کرد، براي او هم باز همان مراحل را طي کرديم و من همچنان مضطرب، نگران و به قول مردم افغان «وَرخطا» بودم.
    فيلم دوم هم تمام شد و شکر خدا براي دختربچه فيلم هم هيچ مشکلي پيش نيامد و به بازيگري ادامه داد، معروف شد، ازدواج کرد و الان در فرانسه زندگي خوب و آرامي دارد.
    همه اينها را مرور کردم تا برسم به اين موضوع که بعد از ديدن فيلم «حوا، مريم، عايشه» مدام ياد آن روزهاي کابل هستم، در فيلم صحرا کريمي 3 بازيگر زن نقش اصلي و چند زن در نقش‌هاي فرعي حضور دارند و همگي بسيار خوب از ايفاي نقش خود برآمده‌اند.
    2 زن سینماگر (صحرا کريمي و کتايون شهابي) فيلمي قابل توجه ساخته‌اند که به سادگی موقعیت زنان در يک جامعه مردسالار را به تصوير مي‌کشد و البته قابل ذکر است فراتر از مرزهاي افغانستان هم شامل اين وضعيت مي‌شوند و این جای تبریک دارد.
    کارگردان فيلم خانمي افغانستاني است که درس سينما خوانده و از دانشگاه هنر و فيلم جمهوري اسلواکي مدرک دکتراي کارگرداني فيلم داستاني گرفته است.
    گذشته از اين صحرا کريمي اکنون رياست “افغان فيلم” را هم برعهده دارد، يعني رياست سينماي افغانستان را دارد، “افغان فيلم” بالاترين نهاد متولي سينما در کشور افغانستان است (معادل سازمان سينمايي خودمان).
    صحرا کریمی (فیلمساز)
    با خودم فکر کردم آن روزها که در کابل بودم و اتفاقا به “افغان فيلم” هم زياد مي‌رفتم هيچ‌گاه فکر نمي‌کردم رئيس اينجا يک خانم شود! شايد ايراد از قدرت تصور مغر من است ولي واقعيت را گفتم. انصافا مردم افغانستان گامي بلند و رو به روشنايي برداشته‌اند.
    حال بعد از ديدن فيلم «حوا، مریم، عایشه» و مرور خاطرات يک نوع احساس شعف و خوشحالي براي افغانستان و مردم آن دارم که به چنين روزي رسيده‌‌اند، شايد هنوز مشکلاتي باشد ولي اين روزها هم مي‌گذرد مهم آن است که قدم در راه داشته باشي.
    اين خوشحالي حسي در من زنده کرد که دوست دارم دوباره به کابل بروم و در خيابان‌ها و محله‌هاي کابل بچرخم، در:
    تايمني، منديي، کوچه کاه‌فروشي، کارته سخي، چنداول، وزير اکبرخان، شهرنو، کوچه مرغ‌ها، دارالامان و …
    “احمد ظاهر” هم بخواند: «خدا بود يارت، سخي نگهدارت، سخي نگهدارت …»
     
    پي نوشت: فيلم اول “پنج عصر” ساخته سميرا مخملباف و فيلم دوم “اسامه” ساخته صديق برمک است.
  • عذرخواهی علی انصاریان از مردم افغانستان

    علی انصاریان بابت صحبت‌هایش درباره مردم افغانستان عذرخواهی کرد.

     شب گذشته علی انصاریان در برنامه “ورزشگاه” صحبتی درباره مجری تلویزیون افغانستان انجام داد که حواشی زیادی به پا کرد.
    پس از این اتفاق انتقادات زیادی به علی انصاریان وارد شد که او را به عذرخواهی مجبور کرد. انصاریان در ویدئویی که از خود منتشر کرد گفت:«مخاطب حرف های من تنها مجری افغانستانی بود و به هیچ عنوان به مردم عزیز افغانستان توهینی نکردم. اگر دوستان عزیز از من ناراحت شدند از آنها عذرخواهی می کنم.»