
برچسب: اصولگرا
-

احمد توکلی درگذشت
احمد توکلی عضو تشخیص مصلحت نظام درگذشت.به گزارش ایلنا، احمد توکلی نماینده پیشین مجلس و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام درگذشت.احمد توکلی، رئیس هیات مدیره دیده بان شفافیت و عدالت و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به دلیل بروز عارضه قلبی شدید در بیمارستان بستری شده بود.توکلی زادهٔ ۱۳۳۰ در بهشهر و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس پیشینِ مرکز پژوهشهای مجلس و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی بود.وی سخنگوی دولت محمدعلی رجایی و وزیر کار و امور اجتماعی مستعفی کابینه اول میر حسین موسوی بودهاست. وی در دوره اول مجلس نماینده بهشهر و در دورههای هفتم تا نهم نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی بوده.توکلی از ابتدای دورهٔ هفتم تا اوایل دورهٔ نهم، ریاست مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشتهاست.وی مؤسس و اولین مدیر مسئول وبگاه خبری الف و همچنین تاکنون مؤسس و رئیس هیئت مدیره دیدهبان شفافیت و عدالت بود. -

درباره دکمه ای که دلار ندارد!
یک زمانی همین اصولگراها زمین و زمان را به هم دوخته بودند که چرا در دولت روحانی قیمت دلار بالا رفته است. کلیپ مشهوری از یکی از همین اصولگراهای تندرو – رائفی پور – وجود دارد که می گوید: “بیا جواب بده؛ آی مردم حواستون به جای دیگه پرت نشه، اگه گفتن خدا نداریم یا 6 تا خدا داریم توجه نکنید، بگید دلار چند؟ گفتند علم الهدی این طور گفته، بگین باشه! من با علم الهدی کاری ندارم، دلار چند؟”
عصر ایران – آقای عبدالله گنجی، عضو شورای عالی اطلاع رسانی دولت در توئیتی نوشته است:
“همان هایی که در اروپا دنبال تحریم، قطعنامه و عدم مذاکره اند اینجا در جلد فیک های بی همه چیز می گویند دلار چی شد؟ گویی دلار یک دکمه دارد که رئیسی نمی خواهد آن را قطع کند. همه می دانند قیمت دلار امروز، دلایل اقتصادی ندارد.
راه کار کوتاه مدت و اضطراری همان در اختیار گرفتن ٢۵قلم کالا.”

ضمن احترام به ایشان و فارغ از اشاره ایشان به آنهایی که در اروپا هستند و صرفاً با نگاه به داخل، چند نکته را متذکر می شویم:1 – اصولگرایان حاکم بر دولت کنونی، زمانی “مذاکره” را حرام اندر حرام می شمردند.
حال بعد از رسیدن به دولت و مواجهه نزدیک با واقعیت ها، کسانی که دنبال “عدم مذاکره” هستند را “بی همه چیز” می نامند.فارغ از این ادبیات، همین که بعد از سال ها چوب لای چرخ مذاکرات گذاشتن، فهمیده اند که سیاست خارجی به مذاکره نیاز دارد، جای شکرش باقی است.
البته منظور شخص آقای گنجی نیست که به لحاظ فردی، انسان محترمی است. روی سخن با کلیت جریانی است که دیروز چنان ضد مذاکره بود که محمدجواد ظریف را به خاطر مذاکرات، شب و روز آزار می داد و شعارش هم این بود: ای آن که مذاکره شعارت، استخر فرح در انتظارت!
حال همان ها رسماً و علناً می گویند: می خواهیم به برجام برگردیم.
فهمیدند! اما چقدر دیر و خدا می داند بعد از تحمیل چقدر هزینه بر ملت ایران!
حال بماند که چنان کرده اند که حالا طرف های مقابل برای مذاکره، پا پیش نمی گذارند.
2 – یک زمانی همین اصولگراها زمین و زمان را به هم دوخته بودند که چرا در دولت روحانی قیمت دلار بالا رفته است.
کلیپ مشهوری از یکی از همین اصولگراهای تندرو – رائفی پور – وجود دارد که می گوید:“بیا جواب بده؛ آی مردم حواستون به جای دیگه پرت نشه، اگه گفتن خدا نداریم یا 6 تا خدا داریم توجه نکنید، بگید دلار چند؟ گفتند علم الهدی این طور گفته، بگین باشه! من با علم الهدی کاری ندارم، دلار چند؟” (ویدئوی زیر را ببینید)
یعنی تا دیروز که جناح دیگری دولت را در دست داشت، مردم باید بی خیال کفر (خدا نداریم) و شرک (6 تا خدا داریم) می شدند و فقط می گفتند دلار چند؟
ولی حالا انتقاد از قیمت دلار، شده عین کفر و شرک و گناه کبیره و ذنب لایغفر!وقتی نگاه ها جناحی باشد، تصویری جز این شکل نمی گیرد؛ فرقی هم بین اصلاح طلب و اصولگرا در این میان وجود ندارد.
3 – تا دیروز افزایش قیمت دلار را محصول بی کفایتی مسوولان اقتصادی وقت می دانستند که ربط زیادی هم به تحریم ها ندارد ولی امروز از دلایل غیراقتصادی آن سخن می گویند و این که دست رئیس جمهور نیست.
فارغ از این تناقضات، باید بگوییم که اتفاقاً توئیت جناب گنجی، آنجا که نوشته است”گویی دلار یک دکمه دارد که رئیسی نمی خواهد آن را قطع کند.همه می دانند قیمت دلار امروز، دلایل اقتصادی ندارد.” کاملاً صحیح است.
دلار زمان روحانی هم دکمه نداشت، زمان احمدی نژاد هم و حتی در دولت خاتمی؛ راستش را بخواهید دلار اصلاً دکمه ندارد.
بخشی از گرانی دلار، قطعاً مربوط به عملکرد مسوولان اقتصادی است ولی واقعیت این است که بخش عمده ای از وضعیت کنونی قیمت دلار، همان طور که آقای گنجی هم به درستی نوشته است، دلایل اقتصادی ندارد بلکه علل زیرساختی مهمی در عرصه سیاست خارجی دارد (دلار اساساً یک موجود خارجی است).
پیش تر نیز گفته ایم و الان هم تکرار می کنیم که تا گشایشی جدی در سیاست خارجی رخ ندهد و باب مذاکره و تفاهم با دنیا به ویژه با کشورهای قدرتمند جهان باز نشود و روابط بهبود نیابد، اوضاع اقتصادی و از جمله وضعیت ارزی، به هم ریخته و نابسامان خواهد بود.
رابطه با شرق – که در دولت کنونی به طور جدی پیگیری می شود – حتماً خوب است اما به موازات آن باید با غرب نیز رابطه قوی داشت؛ خود همین چین که بسیاری رابطه استراتژیک با آن را منجی اقتصاد ایران می دانند، مهم ترین شریک تجاری غرب است.
الان هم که حکومت به طور یکدست در اختیار همفکران جناب گنجی در جناح اصولگراست؛ توصیه جدی می کنیم مذاکرات عزتمندانه ای که خواهانش هستند را انجام دهند و با گشودن قفل روابط خارجی فراگیر، سر و سامانی به وضعیت ارز و اقتصاد دهند و نام خود را به عنوان نجات دهندگان سیاست خارجی و اقتصاد ملی ایران در تاریخ به ثبت برسانند؛ این گوی و این میدان…!
بعد از تحریر:
دلار دکمه ندارد، قبول؛ اینترنت چی؟! آن هم ندارد و دست آقای رئیسی نیست؟! -
حمله کمسابقه رسانه اصولگرا به رائفیپور
رائفی پور در سایتش اعلام کرده «به سوالات شخصی و خصوصی درمورد رائفیپور پاسخ داده نخواهد شد.»یک روزنامه اصولگرا در شماره اخیر خود طی یاداشتی تفصیلی، ضمن مرور بر عملکرد یکی از سخنرانان جنجالی سالهای اخیر که میان طیف انقلابی، طرفداران زیادی دارد، عملکرد وی را نقد کرده و تأکید میکند: «سادهانگاری مسائل، بهدنبال نشانهها و دستهای پنهان گشتن، آخرالزمانی دیدن تمام موضوعات، شلوغ و پراکنده بحث کردن، تقسیم طرفین مسائل به خیر و شر مطلق» نمیتواند مخاطبان خوبی پرورش دهد.
به گزارش عصر ایران به نقل از ایرنا پلاس؛ روزنامه فرهیختگان در شماره روز چهارشنبه 3 اردیبهشت خود یادداشتی تفصیلی به قلم رضا مشتاقی درباره یکی از چهرههای جنجالی اصولگرایان طی سالهای اخیر منتشر کرد. او کسی نیست، جز علی اکبر رائفیپور؛ نویسنده در ابتدا به چگونگی به شهرت رسیدن او میپردازد و در این باره مینویسد: «او با شور از رازهای نهفته در طراحی اسکناس یک دلاری سخن میگوید و رمز اعداد ۹ و ۱۱ و ۱۳ و مفهوم آنها در کابالا و فراماسونری و چگونگی پنهان کردن این نمادها در طراحی دلار را افشا میکند. رائفیپور بر پنهانکاری آیینها متمرکز بود و میکوشید از آنچه او نماد فرقههای مختلف بهخصوص فراماسونری میدانست، رمزگشایی کند».
در بخشی دیگری از این گزارش، به مصادیقی از شیوه کار رائفیپور اشاره شده و مینویسد: «در نقد فیلم، رائفیپور ابایی نداشت به اتفاقاتی که سالها بعد از ساخت یک فیلم افتاده است، استناد کرده و از آنها برای تحلیل فیلم استفاده کند. مثلا در نقد فیلم «ارباب حلقهها»، رائفیپور برج ساعت سلطنتی مکه را که سال ۲۰۱۱ در نزدیکی کعبه ساخته شد، مشابه برج تکچشم موردور در این فیلم دانست که اولین قسمت آن در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است و مدعی شد «این برج حاصل لابی صهیونیستهاست برای اینکه مشابهتی ایجاد کرده و چنین به ذهن متبادر کنند که آن برج شیطانی در فیلم، نماد مسلمانهاست.» نویسنده همچنین تأکید میکند، شیوه رائفی پور در رمزگشایی از موزیکها reversing یا معکوس کردن اشعار است که به گفته خودش برای بیرون کشیدن محتوای شیطانی آن است.
در بخشی از این گزارش با اشاره به اینکه پیشینه رائفیپور نیز در هالهای از ابهام قرار دارد، تأکید می شود هرچند اطلاعاتی از سوابق تحصیلی او وجود دارد و گفته میشود در یکی از دانشگاهها حسابداری خوانده است، اما وی در شبکه افق صداوسیما به عنوان «استاد دانشگاه، نظریهپرداز، پژوهشگر حوزه دشمنشناسی و آخرالزمانشناسی، بنیانگذار مرکز مطالعات آسیای غربی و آفریقای شمالی موسوم به «وانا»، عضو سابق هیاتعلمی مرکز مطالعات راهبردی آمریکا، ایجادکننده و مدرس واحدهای درسی «دشمنشناسی»، «تاریخچه استکبار» و «مدیریت رسانه» در دانشگاه امام صادق(ع)، آیندهپژوه تحرکات صهیونیسم جهانی و مدیر موسسه «مصاف ایرانیان» معرفی شده است.
نویسنده همچنین به ورود رائفیپور به حوزههای مختلف میتازد و از او نقل میکند که کار او تهدیدشناسی در سایر حوزههاست. فرهیختگان در ادامه نقدش تأکید میکند «رائفیپور همان منهج فکری را که در فراماسونشناسی داشته، به تحلیل دیگر حوزهها تسری داده و با همان ابزار وارد این معرکهها شده است. در مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… نیز دیگر از نظر او مسائل چندبعدی و پیچیده نیستند بلکه مشکلات و تهدیدها ناشی از صفآرایی جناح خیر دربرابر جناح شر است که باید با رویکرد تهدیدشناسی وارد شد و توطئههای شر را باطل کرد». وی در بخش دیگری از نقدش به رائفی پور می نویسد« این رویه خلاف مشی و مرام رهبری است که فردی، با وجود فقدان تخصص در حوزههای مختلف، در جایگاه استادی بنشیند و برای مخاطبان، اظهارفضل کند».
نویسنده با طرح این موضوع که رائفیپور خود را آینده پژوه معرفی می کند و مدعی شده پیشتر ظهور داعش را پیش بینی کرده است، این ادعای او را به سخره میگیرد و تأکید میکند در هیچ کدام از اظهارات وی، مصداقی برای ادعای او پیدا نمیشود. در بخش دیگری از این نقد به عدم تمایل دیگران برای نقد وی اشاره می شود که «یکی از دلایل این موضوع، ادبیات تهاجمی و خشن رائفیپور درمقابله با دیگری خود است. «خرحزباللهی»، «سگسکولار»، «سلبریدی» و «غربگدا» از واژگانی است که رائفیپور در تخاطب با دیگریِ خود از آنها استفاده کرده است. از سوی دیگر، رائفیپور در فضای مجازی هواداران بسیار متعصبی دارد که به کوچکترین نقدی شدیدترین واکنشها را نشان میدهند و تا حدی منتقدان را به دالان سکوت هدایت میکنند».
این روزنامه واحد موسیقی، واحد کشاورزی و امنیت غذایی، واحد خانواده، واحد نرمافزار، واحد دشمنشناسی، ساخت سلاح و پرینتر سهبعدی و سامانه پاداسکای را تنها بخشی از فعالیتهای موسسه مصاف ایرانیان با مدیریت علیاکبر رائفیپور دانسته که تحتعنوان فعالیت در حوزه مهدویت و دشمنشناسی شکل گرفته و از این که موسسه ای در این همه فعالیت متنوع و بی ارتباط به هم ورود کرده ابراز شگفتی کرده است.
به گفته نویسنده، رائفی پور که در سایتش اعلام شده «به سوالات شخصی و خصوصی درمورد رائفیپور پاسخ داده نخواهد شد.» در یک سخنرانی جزئیات فیلم خودکشی کاووس سیدامامی را تشریح و در چند توئیت متن ایمیلهای کاوه مدنی را افشا میکند. اینها دیگر چیزهایی نیستند که در حوزه صلاحیت و اختیارات یک پژوهشگر، یک سخنران یا مدیر یک موسسه خصوصی و غیرانتفاعی باشد! ورود به این مباحث، یعنی وارد شدن در بازی امنیتی و نقش کارگزار اطلاعاتی برای خود تعریف کردن!
نگارنده در انتها نیز بااشاره به اینکه مخاطبان رائفی پور و تریبونهایی که به او سپرده شده، موضوعات و جایگاهش تغییر کرده است، نتیجهگیری میکند «با وجود این هنوز سادهانگاری مسائل، بهدنبال نشانهها و دستهای پنهان گشتن، آخرالزمانی دیدن تمام موضوعات، شلوغ و پراکنده بحث کردن، تقسیم طرفین مسائل به خیر و شر مطلق، و هوادارانی که به تبع استادشان همهچیز را در این دوگانه میبینند و هر انتقاد و ایرادی را نشانهای از شمشیر کشیدن جبهه باطل میدانند با خود دارد. این ویژگیها نمیتوانند پرورشدهنده خوبی برای ذائقههایی که پای تریبونهای گسترده و رو به ازدیاد او مینشینند، باشند».
جالب اینجاست که این مقاله در خبرگزاری تسنیم نیز با رویکردی تاییدآمیز بازنشر شده است. در شرایطی که بسیاری اساتید و چهره ها برای سخن گفتن با انواع محدودیتها مواجه می شوند و از جمله مجوز سخنرانی در دانشگاه ها را ندارند، رائفی پور بدون تخصص از این دانشگاه به آن مرکز در حال رفت و آمد و سخن پراکنی است؛ اما مشخص نیست دلیل این که بعد از حدود ۱۰ سال نقش آفرینی این چهره، بخشی از جریان اصولگرا نسبت به این نقش آفرینی پرابهام ایجاد سوال کرده، چیست؟!
-
هشتگ باز | اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا
پایگاه خبری رسا نشر – مهدی سوری: از ویژگی های بارز این دوره از انتخابات مجلس این است که اصولگرایان آنقدر کاندیدا دارند که نمی دانند چگونه لیست بدهند . مثلاً برای یک شهر کوچک 5 نفر نامزد دارند. در حالیکه شهم ان شهر فقط یک نماینده است. از آنطرف هم اصلاح طلبان با این رد صلاحیت های گسترده آنقدر کاندیدا کم دارند که حتی نمی توانند یک لیست کامل در تهران ارائه دهند. تو خیلی از شهر ها هم که اصلاً کاندیدای تائید صلاحیت شده ندارند ! یعنی طوری صلاحیت ها بررسی شده که در بعضی از شهرها کاندیدای آن شهر لازم نیست هزینه ای برای تبلیغات بدهد و با کمترین مشارکت هم رأی اول را بدست آورده و مستقیم روانه مجلس می شود!
مساله مهم تر این است که با توجه به اتفاقات و اعتراضات طی چند ماه گذشته و تلاش دشمن برای کم رنگ کردن حضور مردم پای صندوق های رأی این تصور را به وجود اوده که سطح مشارکت در این انتخابات پایین خواهد بود. با این فرضیه مخالفم. قطعاً مردم همچون گذشته در انتخابات شرکت خواهند کرد.اما شیوه انتخاب در این دوره مسلماً از دوره های قبل متفاوت خواهد بود. برای این مردم اصلاح طلب و اصولگرا هر دو یکیست. و این دو حزب کارکرد خود را به دلایل مختلفی از جمله عملکرد بسیار ضعیف و ناتوانی در رسیدگی به مشکلات جامعه و از همه بدتر ایجاد درگیری های حزبی و سیاسی کاری از دست داده و به شکل بدی از چشم مردم افتاده اند. لذا فرقی نمی کند که اصلاح طلبان کمبود نامزد دارند. و یا سبد اصولگرایان از زیادی نامزد سر ریز شده است. قطعاً مردم برای این احزاب کاری نخواهند کرد. چراکه انان هم با وجود اینکه 40 سال در اداره کشور نقش داشتند هیچ کاری برای مردم نکرده اند. از همین روست که شعار ” اصلاح طلب، اصولگرا . دیگه تمومه ماجرا” یکی از پر رنگ ترین شعارهای اعتراضات مردی طی یکی دو سال گذشته بوده است !! -
زیباکلام: مردم دیگر برای اصلاح طلب و اصولگرا تره هم خرد نمی کنند
مردم دیگر برای اصلاح طلبان و اصولگرایان تره هم خرد نمی کنند و این همان چیزی است که مطلوب نظر براندازان بود.صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و ابوالقاسم رئوفیان فعال سیاسی اصولگرا در میزگرد «مشارکت سیاسی و انتخابات» ایرنا بر رویگردانی مردم از دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا تاکید اما بیان کردند که باید در انتخابات شرکت کرد.
به گزارش ایرنا، در ابتدای این میزگرد ابوالقاسم رئوفیان با بیان این که مردم دیگر اصولگرایی و اصلاح طلبی را کشتی نجات خود نمی دانند گفت: روزگاری مردم این دو جریان را باعث نجات خود می دانستند اما امروز به دلایلی از جمله رفتار سران اصلاح طلبی و اصولگرایی، دیگر چنین دیدگاهی بین مردم غالب نیست.
در ادامه صادق زیباکلام تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب گفت: شعار اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا گرفته است و من از این بابت اصلا خوشحال نیستم. مردم دیگر برای اصلاح طلبان و اصولگرایان تره هم خرد نمی کنند و این همان چیزی است که مطلوب نظر براندازان بود.
زیباکلام با اشاره به اظهارات اخیر سیدمحمدخاتمی رییس دولت اصلاحات در نقد فراکسیون امید و دولت دوازدهم گفت: بنده در این باره توئیتی کردم که آقای خاتمی آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا و نوشتم که چرا شما این قدر دیر وارد عمل شدید؛ جالب این است که از حدود ۵ هزار کامنتی که زیر این توئیت گذاشته شد مردم در ۹۹ درصد آن هر چه ناسزا بود را نثار من و ایشان کرده بودند.
او البته مشارکت در انتخابات اسفندامسال را نیز ناشی از رقابت های محلی دانست و تاکید کرد که مشارکت مردم زیر ۵۰ درصد نخواهد بود.
رئوفیان هم با تاکید بر این که نظام به بن بست نرسیده است، بلکه شعارها تکراری شده است و باید طرحی نو انداخت تصریح کرد: باید نمایندگانی سالم به مجلس راه یابند و نماینده ای که چند میلیارد تومان توسط حامیانش برای او خرج شده تا به مجلس راه یابد و پس از ورود به مجلس به فکر بازگرداندن این پول به آنهاست، به درد لای جرز دیوار می خورد!
زیباکلام اما گفت: علت به بن بست رسیدن دوجناح اصلاح طلب و اصولگرا ناشی از ساختار سیاسی کشور است. زیرا بخش انتصابی نظام قسمت اعظم قدرت را در دست دارد و اغلب تصمیمات مهم را هم می گیرد و به کسی پاسخگو نیست ولی بخش انتخابی اختیارات محدودی دارد و پاسخگو هم است.
او ادامه داد: اگر دو جناح اعتبار خود را از دست داده اند به این دلیل است که روزنه امیدی برای پیشرفت وجود ندارد هر چند خود من معتقدم اگر یک نفر هم در سراسر کشور وجود دارد که شایسته است باید به او رای داد. برای همین من معتقدم با رای دادن ما عقب نرفته ایم.
زیباکلام گفت: رد صلاحیت ها مجلس را از نیروهای کارآمد تهی کرده است و این یکی از دلایلی است که سبب شده این نهاد نه در راس بلکه در قعر امور باشد.
رئوفیان اما پاسخ داد:با رای به آقای روحانی عقب رفته ایم. این نوسان قیمت ارز مردم را به ستوه آورده است.
او وجود دستگاههای موازی را از دلایل پیش نرفتن امور دانست و گفت: اقدام های اخیر رییسی در برخورد با فساد باعث افزایش مشارکت مردم در انتخابات تا 60 درصد خواهد شد.
زیبا کلام در پاسخ به رئوفیان گفت: مشکل آقای رئوفیان این است که هزینه تصمیماتی را که از دایره قدرت روحانی خارج است، به گردن ایشان می اندازد. -
آقایان اصولگرا ! روحانی نه بنیصدر است نه مصدق
عصر ایران نوشت: عضو شورای مرکزی مؤتلفه مقالهای را به چاپ میرساند که در آن سابقۀ «اختیارات ویژه» نخستوزیر یا رئیسجمهور را در دوران دکتر مصدق پس از واقعۀ ۳۰ تیر، ریاستجمهوری بنیصدر و دوران اصلاحات میجوید و البته در هر سه، نشانیهایی نادرست ارائه میدهد.
رئیسجمهوری در ضیافت افطار شنبه شب با حضور ۲۰ تن از مدیران رسانهها توضیحات تازهای دربارۀ دو مفهوم چالشبرانگیز «اختیارات ویژه» و «همهپُرسی» ارائه داد. نکتۀ مهم و تازه در این دیدار اعلام این خبر است که روحانی در سال ۱۳۸۳ – به عنوان مسئول مذاکرات هستهای – پیشنهاد برگزاری «رفراندوم هستهای» را با رهبری در میان میگذارد و ایشان هم موافقت میکند اما تغییرات سیاسی در سال ۸۴ (روی کار آمدن محمود احمدینژاد) سبب شد این روند به شکل دیگری ادامه یابد.
استدلال روحانی این است که اختیارات کنونی برای دوران عادی است حال آن که مدیریت کشور در شرایط ویژه، اختیارات ویژه میخواهد؛روزنامۀ کیهان و اصولگرایان رادیکال اما میپرسند: «اختیارات ویژه» برای کدام «برنامۀ ویژه»؟
رئیسجمهوری برای حساسیتزدایی از کلمۀ «رفراندوم» که نزد شماری از اصولگرایان به لفظ ممنوعه میماند از تعبیر «اصل ۵۹» استفاده میکند و وقتی به بحث «اختیارات ویژه» میپردازد نیز اعطای اختیارات به «شورای عالی پشتیبانی جنگ» در دهۀ ۶۰ را یادآور میشود، چون در این فقره نیز منتقدان روحانی را با مصدق، بنیصدر و خاتمی مقایسه میکنند.
حتی یک رسانۀ حامی دولت مقالهای را از عضو شورای مرکزی مؤتلفه به چاپ میرساند که در آن سابقۀ «اختیارات ویژه» نخستوزیر یا رئیسجمهور را در دوران دکتر مصدق پس از واقعۀ ۳۰ تیر، ریاستجمهوری بنیصدر و دوران اصلاحات میجوید و البته در هر سه، نشانیهایی نادرست ارائه میدهد.
– مصدق اختیارات را از مجلس شورای ملی خواست و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را نتیجه اعطای این اختیارات دانستن عملاً تطهیر انگلستان و بریتانیاست و به گواه تاریخ، از قضا مهمترین خدمات مصدق در همین دورۀ کوتاه ارائه شد.
– دربارۀ بنیصدر نیز اولین رئیسجمهوری ایران، هیچ اختیار ویژهای نگرفت. او حتی نتوانست نخستوزیر مورد نظر خود را معرفی کند و با اکراه به محمدعلی رجایی تن داد و بر خلاف ادعای نویسندۀ مؤتلفه، انتصاب بنیصدر به فرماندهی کل قوا هیچ ربطی به اعطای اختیارات ویژه نداشت. کمااینکه امام خمینی (ره) بعدتر نیز فرماندهی کل قوا را به هاشمی رفسنجانی اعطا کردند با این تفاوت که این بار از تعبیر «جانشینی فرماندهی کل قوا» استفاده کردند.
– در دولت اصلاحات نیز خاتمی از رهبری تقاضای اختیارات نکرد، بلکه لایحه تبیین اختیارات را به مجلس ارائه داد تا روشن شود اگر مطابق اصل ۱۱۳ مسئول اجرای قانون اساسی است حوزۀ اختیارات او تا کجاست و چگونه میتواند قانون اساسی را در قوای خارج از کنترل خود اجرا کند. اگر هم این لایحه و لایحۀ انتخابات – مشهور به «لوایح دوقلو» – را پس گرفت به خاطر این نبود که آن را نادرست دانست. به این دلیل بود که با تشکیل مجلس هفتم فضا تغییر کرد و خاتمی نگران بود اصل لوایح مخدوش شود و از این رو قبل از اتمام کار مجلس ششم، هر دو را پس گرفت. هر چند اگر هم پس نمیگرفت شورای نگهبان تأیید نمیکرد که قدرت اصلی در قوۀ مقننه در اختیار شورای نگهبان است.
باری، تا همین جا دو بحث «اختیارات ویژه» و «همهپرسی» صدای اصولگرایان را درآورده است. دلیل این که چرا با همهپرسی و اعطای اختیارات ویژه مخالفاند هم روشن است. آنان رئیسجمهوری را در هیأت رئیس «جمهوری اسلامی ایران» نمیپسندند زیرا رئیسجمهوری را با عنوان «رئیسجمهور» و معادل نخستوزیر و تنها رئیس دولت میدانند. در واقع جایگاه «رئیس ادارۀ تدارکات» نهادهای دیگر را برای آن میپسندند. در کتابهای درسی هم تعبیر قانون اساسی برای رئیسجمهور به عنوان «عالیترین مقام رسمی کشور پس از مقام رهبری» عملاً به یکی از رؤسای سهگانۀ قوا فروکاسته شده است.
دلیل مخالفت اصولگرایان رادیکال با بحث رفراندوم نیز کاملاً روشن است. رفراندوم ولو در موضوعی محدود باب کلی این بحث را بازمیکند.
البته مراجعه به آرای عمومی در جمهوری اسلامی تا کنون ۳ بار رخ داده اما هر سه مورد برای تأیید تصمیمی بوده که یا در جریان انقلاب گرفته شده بود (مثل تغییر نظام سیاسی به جمهوری اسلامی) یا در مجلس خبرگان قانون اساسی و شورای بازنگری قانون اساسی تصویب شده و نتیجه آن هم از پیش مشخص بود اما این بار روحانی به صراحت موضوع را مشخص نکرده ثانیاً از پیش تصمیم اتخاذ نشده و قرار است مردم تصمیم بگیرند؛ هر چند میتوان حدس زد که منظور اختیارات ویژه است.
دلیل فتح باب این بحث البته از جانب خود روحانی به صراحت اعلام شده: این که شرایط جنگ با اوضاع عادی تفاوت دارد و نیاز به اختیارات ویژهای است که همراهی قوای مقننه و قضائیه در آن مستتر باشد یا اساساً نیاز به جلب نظر آنان نباشد. مخالفان اما نگراناند که او از این دو به مثابۀ ابزار فشار برای واداشتن بخشهای دیگر حاکمیت به مذاکرات مجدد بهره بگیرد. یا قصد تصمیم بزرگتری داشته باشد. این که اگر اختیارات گرفت باب تعاملات جدید را با دنیا باز کند و اگر نگرفت صحنه را ترک کند. یا با این کارت برای انتخابات آتی مجلس بازی کند. چون انجام رفراندوم مستلزم موافقت دو – سوم آرای نمایندگان مجلس است.
از این رو میتوان گفت اشارات تازۀ رئیسجمهوری به دو بحث «اختیارات ویژه» و «همهپرسی» در سه دیدار با فعالان سیاسی، حوزویان و مدیران رسانهها از ایده یا تصمیمی خبر میدهد که روحانی قصد اجرای آن را دارد اما با هزینۀ کم و به دور از شبیهسازی به مصدق، بنیصدر و خاتمی، بلکه با تأکید به اختیاراتی که امام به شورای عالی پشتیبانی جنگ داده بود.
در صورت جدی بودن رئیسجمهوری در این باره اصولگرایان چند گزینه دارند: هزینۀ انجام را بالا ببرند یا بالا بدانند. در این حالت توجه به روحانی بیشتر میشود خاصه اگر بحث FATF را هم بخواهد در این قالب پیش ببرد. یا بیاعتنا بگذرند و او را متهم کنند به دنبال مفری است تا این دوره هم بگذرد.
در هر یک از این حالات اما مقایسۀ تقاضای اختیارات با دوران مصدق و بنیصدر و خاتمی نادرست است. چون هدف مصدق، قانونگذاری به جای مجلس بود. کاری که بعد از انقلاب در فاصله آبان ۵۸ تا مرداد ۵۹ انجام شد و شورای انقلاب هم نقش مجلس را ایفا میکرد و هم دولت را. با بنیصدر هم نمیتوان مقایسه کرد چون فرماندهی کل قوا به منزلۀ اختیار ویژه نبود و با خاتمی هم چون لوایح دوقلو به ثمر نرسید و خاتمی اختیار ویژه نخواست، تنها تبیین اختیارات را میخواست. در واقع تناسب اختیار و مسئولیت را میخواست.
درباره دوران مصدق اما چون اطلاعات نادرست ارائه میشود نقل قولی از مرحوم مهندس سحابی میتواند رفع ابهام کند: «مصدق برای ۶ ماه درخواست اختیارات مطرح کرد تا قوانینی که دولت در این ۶ ماه به اجرا میگذارد پس از ۶ ماه در مجلس مطرح شود و اگر مجلس تصویب کرد رسمیت یابد و اگر تصویب نکرد، لغو شود. مجلس بار اول و به مدت ۶ ماه موافقت کرد ولی بار دوم با مخالفت مجلس و از جمله یاران خود در جبهه ملی مواجه شد… در این دوره ۳۰۰ لایحه ارائه داد: اصلاحات اداری، دادگاههای ارتش، بیمههای اجتماعی کارگران، ۲۰ درصد بهرۀ مالکانه به نفع کشاورزان، تشکیل شورای دِه و مانند اینها…»
مهندس سحابی رویکرد دکتر مصدق در این دوره را به سود زحمتکشان توصیف میکند و به عنوان نمونه میگوید: «به صورت خاص در حالی که با کسر بودجه رو به رو بود وضعیت استخدامی معلمین را بهبود بخشید.»
به تعبیر او در این دوره مصدق از لیبرال دموکراسی به دموکراسی اجتماعی و تودهای تحول مییابد.
قرائن البته نشان نمیدهد روحانی چنین رویکردی داشته باشد و به خاطر همین اصرار دارد شورای عالی پشتیبانی جنگ را مثال بزند.
از این رو به نظر میرسد اگر تصمیمی گرفته سه بار طرح آن در ماه رمضان کافی است و وقت آن است که این اختیارات ویژه را بخواهد و بحث همهپرسی را هم به آن پیوند بزند.
به عبارت دیگر آن چه تاکنون روشن شده این است که موضوع همهپرسی مورد نظر او «اختیارات ویژه» است اما این که میخواهد یا میتواند آن را عملیاتی و اجرایی کند به عوامل و انگیزههای دیگری بستگی دارد.»