برچسب: احمدی نژاد

  • انتشار تصاویر جعلی از احمدی نژاد

    انتشار تصاویر جعلی از احمدی نژاد

    5f368ff01242a_2020-08-14_17-51

    برخی کاربران، این عکس های فتوشاپی را باور کرده و در شبکه های اجتماعی درباره تیپ جدید احمدی نژاد سخن گفته اند اما این تصاویر، جعلی اند.

    برخی کاربران، این عکس های فتوشاپی را باور کرده و در شبکه های اجتماعی درباره تیپ جدید احمدی نژاد سخن گفته اند اما این تصاویر، جعلی اند.

     

  • در حاشیه گفت‌و‌گوی جنجالی احمدی‌نژاد در مورد موسیقی؛ تفنگت را زمین بگذار، دستمال آغاسی را بردار!

    در حاشیه گفت‌و‌گوی جنجالی احمدی‌نژاد در مورد موسیقی؛ تفنگت را زمین بگذار، دستمال آغاسی را بردار!

    5f0c35079c883_5f0c35079c887

    گفتگوی احمدی‌نژاد در مورد موسیقی و خوانندگان مختلف این روز‌ها بازتاب وسیعی در بین ایرانیان داخل و خارج کشور داشته و تفسیر‌های مختلفی از آن شده است. پشت پرده این گفتگو را از دست ندهید.

    رئیس جمهور سابق، همچنان همه را غافلگیر می‌کند. بله، این محمود احمدی نژاد است که هر از گاهی از روزنه صفحه موبایل یا از طریق رسانه‌های جدید در چشم‌انداز مردم قرار می‌گیرد و گاه آنقدر غیرقابل پیش‌بینی که وسوسه تماشایش، عقل آدم را از کار می‌اندازد و حتی سرِ سخت‌ترین مخالفش را هم گول می‌مالد! به هر حال کمتر از یک سال دیگر دوباره انتخابات ریاست جمهوری از راه می‌رسد و هر موضوعی درباره چهره‌های سیاسی ایران با این حال و هوا گره می‌خورد.

    گفتگوی اخیر یک خبرنگار حوزه موسیقی با احمدی‌نژاد به شکل خیره‌کننده‌ای در رسانه‌های داخلی (جز صدا و سیما) و خارجی بازنشر شد و تأویل و تفسیر‌های متفاوتی درباره آن صورت گرفت شاید از آن رو که این مصاحبه هم بار سیاسی نداشت و هم داشت! رئیس دولت نهم و دهم که پیشتر به برخی از رسانه‌ها اعلام کرده بود گفتگوی سیاسی با رسانه‌های رسمی نخواهد داشت این بار به درخواست ساده یک خبرنگار حوزه موسیقی پاسخ مثبت داد و درباره موضوعی سخن گفت که احتمالا بسیاری از سران کشور از حرف زدن درباره آن در عَلَن ابا دارند.
    بهمن بابازاده خبرنگار حوزه موسیقی که در چند روز اخیر بسیار مورد توجه ایرانیان چه در داخل و چه خارج قرار گرفته و به گفته خودش، ویدئوی گفتگوی او با احمدی نژاد به بالاتر از ۲۰ میلیون بار بازدید دست یافته، در مورد چگونگی اجرای این مصاحبه نکته‌های جالبی وجود دارد که بخش‌های تاریک این ماجرا را روشن می‌کند. به هر حال طبیعی بود که این گفتگوی حضوری غیرمنتظره، بازتاب‌های متفاوتی را برانگیزد. برخی از رسانه‌ها گفتند و نوشتند که این مصاحبه با هماهنگی تیم احمدی‌نژاد صورت گرفته و در واقع اطرافیان او سعی کرده‌اند با استفاده از موسیقی او را تطهیر کنند و در این راه نیز یک خبرنگار موسیقی می‌تواند این فضا را ایجاد کند.
    در مقابل کسانی هم بودند که این گفتگو را غیرتخصصی و سطح پایین ارزیابی کردند و معتقد بودند اساساً احمدی‌نژاد نباید در حوزه موسیقی اظهار نظر کند و این ماجرا از بیخ و بُن ایراد دارد. اما بهمن بابازاده در توضیح شکل‌گیری و انتشار این گفتگو گفت: «به عنوان یک خبرنگار موسیقی مدتی است در تلاشم مستند‌هایی درباره برخی افراد مهم در این حوزه بسازم و طبیعی است که بخش مهمی از مستند‌های تصویری از این دست، در گفتگو با افراد مختلف شکل می‌گیرد. از ماه‌ها قبل در حال کار روی یک پروژه مهم و بزرگ برای خودم بودم و به همین دلیل برای برخی از چهره‌های مهم کشور درخواست گفتگوی کوتاه دادم از جمله محمود احمدی نژاد…»
    وقتی درخواست این خبرنگار با پاسخ مثبت رئیس جمهور پیشین مواجه میشود به این فکر می‌افتد که در حاشیه این گفتگو از خود احمدی نژاد درباره موسیقی و ترانه‌های ایرانی و خواننده‌ها نیز بپرسد: «به هر حال درباره احمدی‌نژاد و اتفاقاتی که در زمان ریاست جمهوری او با برخی خوانندگان و به طور کلی موسیقی ایران رخ داد بحث‌های زیادی مطرح بود. من هم سعی کردم از این فرصت استفاده کنم. ایده‌ام این بود که ۱۰ قطعه موسیقی را از طریق لپ‌تاپ برای احمدی نژاد پخش کنم که البته هر کدام بحث خاص خودشان را داشتند. آقای احمدی نژاد در مورد ۸ قطعه، نظر و احساسش را گفت و در دو مورد هم صلاح دید اظهار نظر نکند که یکی از آن‌ها مایکل جکسون بود!»
    بقیه ماجرا را کم و بیش مخاطبان می‌دانند و البته بازتاب‌هایی که برخی اظهارات رئیس جمهور پیشین در مورد خوانندگان ایرانی مثل آغاسی، معین، داریوش، ستار و حتی افتخاری و محسن یگانه بروز کرد. حساس‌ترین قسمت ماجرا، اما زمانی بود که آواز استاد شجریان با این شعر که «تفنگت را زمین بگذار…» پخش شد و در کمال تعجب احمدی نژاد هم با آن زمزمه کرد و کم مانده بود بخواند: «همراه شو عزیز…»! و بعد هم گفت که این جمله آرمان اوست!
    این بخش از گفتگو در واقع بیشترین واکنش را در پی داشت به این دلیل که بسیاری فیلم اصلی و کامل را ندیده بودند. بهمن بابازاده در این مورد گفت: «در فیلم کامل، من بخشی از صحبت‌های استاد شجریان را که خطاب به دولت در همان سال بود قرار دادم که چسبیده به همین بخش بود. خیلی از کسانی که از این سوال و جواب انتقاد داشتند این قسمت را ندیده بودند.»
    بهمن بابازاده البته می‌گوید که از بازنشر میلیونی این گفتگو و بحث‌های فزاینده‌ای که در پی آن در گرفت خود نیز متعجب شده، اما قویاً تأکید دارد که این ویدئو هرگز سفارشی نبوده و صرفاً کاویدن گوشه‌هایی از ذهن رئیس جمهور جنجالی ایران است که تاکنون نمود بیرونی نداشته.
    فارغ از قضاوت‌های سریع و دم‌دستی، اما به نظر می‌آید محمود احمدی‌نژاد نیز از این فرصت غیرمنتظره برای خودش استفاده کرده تا بخشی از دل‌مشغولی هایش در جوانی را برای مردم بازگو کند و علاقه‌های در خلوت و شخصی‌اش را در مقام یک شهروند معمولی وایرال نماید. برخی سیاسیون و تحلیلگران سیاسی آوازخوانی احمدی‌نژاد و گفتگوی اخیرش را حرکتی در راستای معرفی مجدد (Rebranding) او به خصوص در نزد نسل جوانی می‌دانند که دوران زمامداری او را درست به یاد ندارند و آن روزهای خاص را به خوبی درک نکرده‌اند. البته شاید هم محمود احمدی نژاد نیز در زندگی گهگاهی نیاز به شنیدن آواز‌های آغاسی دارد و ممکن است در موقعی که تفنگش را زمین گذاشته، دستمالی را به شادی در هوا بچرخاند، به این نشان که «ما نیز مردمانیم…»

    منبع: دیدارنیوز

  • صاویر/خودروی له شده حمید بقایی در سقوط به دره ای در گیلانغرب

    صاویر/خودروی له شده حمید بقایی در سقوط به دره ای در گیلانغرب


    30 خرداد 1399 – 18:54
    5eeccd35d5018_2020-06-19_19-05

    حمید بقایی، مشاور رئیس‌دولت نهم ودهم (احمدی نژاد) عصر روز گذشته ساعت ۲ بعدظهر در جاده گیلانغرب (حدفاصل دهستان دیره) دچار حادثه شدید رانندگی شد.

    به گزارش خبر فوری، طبق ادعای وبگاه رکنا حمید بقایی معاون وقت محمود احمدی نژاد روز گذشته در حالی که از گیلانغرب به تهران باز می‌گشت، تصادف کرده است.

    به گفته یکی از نزدیکان وی، تصادف حمید بقایی در حالیکه ظهر دیروز با اتومبیل شخصی به همراه همسرش به منطقه گیلانغرب می‌رفته که هنگام بازگشت به سمت تهران دچار سانحه شده و خودروی او چپ می‌کند و حمید بقایی و همسرش دچار سانحه می‌شوند، اما حال عمومی شان خوب است.

    وی گفت: در این تصادف حمید بقایی از ناحیه دست و کمر دچار مصدومیت شده و در حال حاضر نیز در بیمارستان تحت درمان است.

    حمید بقایی معاون رئیس جمهور سابق بعد از سکته مغزی با نظر کمیسیون پزشکی در مرخصی درمانی از زندان به سر می‌برد و تاکنون هرماه با رای کمیسیون پزشکی، مهلت این مرخصی تمدید شده است.

     

    تصادف سنگین خودروی حمید بقایی

    تصادف سنگین خودروی حمید بقایی

    تصادف سنگین خودروی حمید بقایی

    تصادف سنگین خودروی حمید بقایی

    تصادف سنگین خودروی حمید بقایی

    تصادف سنگین خودروی حمید بقایی

    تصادف سنگین خودروی حمید بقایی

    تصادف سنگین خودروی حمید بقایی

    منبع: رکنا

  • در این فقره، حق با احمدی‌نژاد است!

    در این فقره، حق با احمدی‌نژاد است!

    اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ببیند حاصل تمام تصمیم‌گیری‌های آنها چه بوده است؟ 4 میلیون دنبال کننده در اینستاگرام تتلو؟ گشت ارشاد؟ موسیقی زیرزمینی؟

    عصرایران؛ مصطفی داننده- در روزهای تعطیلی عید فطر، مصاحبه‌ای از محمود احمدی نژاد رییس جمهور سابق ایران دست به دست شد که در آن گفته بود:« می‌خواستیم تعطیلات عید فطر را زیاد کنیم، در شورای عالی انقلاب فرهنگی گفتند مردم را یک ماه ساختیم و معنویت پیدا کردند، حالا در تعطیلات می‌روند فساد می‌کنند و 8 نفر در این مورد حرف زدند. »
    شاید در موارد مختلف با احمدی نژاد اختلاف سلیقه‌های جدی داشته باشم اما بر اساس حدیث حضرت امیر که« اُنظُر الي ما قالَ و لا تَنظُر الي مَن قالَ/ نگاه كن به آنچه گفته مي‌شود نه به گوينده سخن» بر این گفت‌وگو نگاه می‌کنم و می‌‌بینم که حق با رییس دولت‌های نهم و دهم است.
    در ایران هستند افرادی که به شدت نگران فساد کردن مردم هستند و همیشه فکر می‌کنند اگر مردم تعطیل باشند و به سفر بروند و حتما فسادی رخ خواهد داد.
     احمدی‌نژاد
    آنها بر خلاف تمام شعارهای اسلامی که می‌دهند، بیشتر طرفدار توماس هابز انگلیسی و نظریه‌ی« انسان، گرگ انسان است» او هستند و با سرشت پاک انسان‌ها که اسلام گفته است کاری ندارند.
    همین که شما به شمال می‌روید، صدای ضبط ماشین‌تان را زیاد می‌کنید، در یکی از تونل‌ها جیغ می‌زنید، با خانواده در ویلایی یا کنار ساحال دریا بازی می‌کنید و … یعنی در حال ارتکاب گناه و فساد هستید.
    این افراد تفاوت میان آدم‌ها، نسل‌ها و تفکرها قائل نیستند و فکر می‌کنند همه باید مثل هم باشند. اینها فکر نمی‌کنند اگر آدم‌ها سفر نروند ممکن است بداخلاق شوند، همین بداخلاقی به دعوا ختم شود و بعد جنگ و در انتها به طلاق.
    اینها فکر می‌کنند چون خودشان در خلوت و در میان کتاب‌ها حس خوبی دارند و بدون سفر هم زندگی‌شان آرام است، همه اینگونه هستند و احتیاج به خالی کردن انرژی ندارند.
    آدم‌هایی که در شورای عالی فرهنگی نشسته‌اند و فکر می‌کنند تعطیلات موجب فساد می‌شود کمی در خلوت خود به رفتارها و تصمیم‌های خود فکر کنند.
    ببیند حاصل تمام سخت گیری‌ها آنها چه بوده است؟ 4 میلیون دنبال کننده در اینستاگرام تتلو؟ گشت ارشاد؟ موسیقی زیرزمینی؟
    الان دهه شصت نیست. ایران در حال ورود به قرن جدید است و باید تصمیم‌ها و تصمیم گیرها در چهل سال پیش نمانند و همگام با تغییرات جامعه خود را به روز کنند. و کمی جامعه ایران را بیشتر بشناسند و در مورد رفتار آها فکر کنند.
    نکته جالب بعدی که احمدی نژاد به آن اشاره می‌کند این است که برخی از اعضای شورا بر این باور بودند که تعطیلات در ایران زیاد است و بعد عده‌ای مامور شدند که بر روی این تعطیلات تحقیق کنند و به از دو سال به این نتیجه رسیدند که ایران جزءکشورهایی است که تعطیلات کمی دارد.
    خیلی‌ از بودجه‌هایی که در کشور خرج کارهای فرهنگی و اجتماعی می‌شود اینگونه است. دو سال کار برای تحقیقی که یک روز کار دارد.
    پول‌ها خرج موسساتی می‌شود که خروجی‌شان در حد یک برگه امتحانی هم نیست اما به اندازه نهنگ بودجه کشور را می‌بلعند.
    کاش هنگام تقسیم بودجه از هر نهاد و سازمانی که بودجه دولتی می‌گیرد، سیاهه عملکرد گرفته می‌شد تا همگان ببینند در این یک سال چه کرده‌اند و چه تاثیری در جامعه گذاشته‌اند. اگر عملکردشان خوب بود که بودجه بگیرند اگر هم که نه بودجه‌شان قطع و  ملزم به بازگشت بودجه‌ خرج شده شوند.
  • روح احمدی‌نژاد در کپیِ ناشیانۀ «آژانس شیشه‌ای»!

    تمام حرف فیلم «دیدن این فیلم جرم است» این است که کشور، دیگر انقلابی نیست و همه عافیت طلب شده اند. اما زور قهرمان فیلم فقط به گروگان دو تابعیتی می‌رسد نه حامیان او…

    عصر ایران؛ مهرداد خدیر- این جملۀ کارل مارکس را بارها خوانده یا شنیده‌ایم که «تاریخ، دوبار تکرار می شود. بار اول به صورت تراژدی، بار دوم به صورت کمدی».
    برخی البته گوینده را نه مارکس که دیگری دانسته‌اند ولی باز سخنی قابل تأمل است.
    می‌خواهم دربارۀ فیلم «دیدن این فیلم جرم است» به کارگردانی «رضا زهتابچیان» بنویسم. یک «کپی نابرابر با اصل» از فیلم مشهور و بارها دیده و تحسین شده «آژانس شیشه‌ای».
    توضیح یا توجیه کارگردان یا تهیه‌کننده این است که اولا دربارۀ فیلم «آژانس شیشه ای» هم می‌گفتند از فیلم دیگری (بعد از ظهر سگی) کپی‌برداری شده است ثانیا مضامین محدود است و ممکن است در آینده هم بگویند از روی این فیلم کپی برداری کرده‌اند.
    گروگان گیری با ادعای کار ارزشی و نقض قوانین کشور بر اساس برداشت شخصی اما یادآور فیلم «آژانس شیشه‌ای» است و حتی فیلم «لاتاری» هم در بخش هایی «تقلیدی» ارزیابی شد چه رسد به فیلم «دیدن این فیلم….».

    کارگردان اصرار دارد فیلمی را که با بودجه حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی ساخته شده یک فیلم «اعتراضی» معرفی کند اما به قول دکتر شریعتی «برای این که بدانی هر که چگونه فکر می کند ببین از کجا می خورد».
    اگر اجازه می دادند «آشغال های دوست داشتنی» محسن امیر یوسفی پخش شود و همین حوزه هنری مانع اکران برخی فیلم ها در سینماهای خود نمی شد و برای دیگران هم این امکان فراهم بود که فیلم های سیاسی و اعتراضی بسازند آنگاه می توانستیم باور کنیم این فیلم واقعا سیاسی و اعتراضی است اما دست کم به نویسندۀ این سطور این احساس دست داد که انگار می‌خواهند «اعتراض» را هم مصادره کنند.
    در «آژانس شیشه‌ای» رفتار حاج کاظم را با توجه به سابقه و توقعاتش می توان توجیه کرد و باور او به صرف سلاح نیست. در اینجا اما «امیر» که مثلا قهرمان داستان است به صرف این که سلاح در دست دارد می خواهد قانون مورد نظر خودش را اعمال کند و بدون سلاح هیچ است! سن و سالی هم ندارد که بگوییم سی تا چهل سال قبل فرمانده جنگ بوده و ناچار پای عموی او را به میان می‌کشند.
    کارگردان می داند تماشاگر به خاطر بازداشت فردی به صرف مستی هم‌ذات‌پنداری نمی‌کند بنابراین آزار و اذیت یک زن باردار را دست‌مایه می‌کند و بعد در می‌یابیم که مرد مست دو‌تابعیتی هم هست.
    با این حال مشخص نمی‌شود که اگر پای همسر خودش هم در میان نبود همین کارها را برای شهروندان دیگر هم انجام می داد یا نه؟
    تمام ذوق کارگردان و تهیه کننده در این است که در صحنه‌هایی که غیرت ایرانی به نمایش گذاشته می‌شود تماشاگران در سالن کف می‌زنند. مثلا وقتی می‌گوید در عربستان سعودی به دو نوجوان ایرانی تعرض شد. یا کارگردان اصرار دارد بگوید قالپپاق دزد را می گیرند  و دزدان بزرگ آزادند. اما آن فرد را مگر به اتهام دزدی گرفته ؟ با این حال همین جملات تلگرامی هم دل عده ای را خنک می کند و آقای زهتابچیان هم امیدوار است تماشاگر را با خود همراه سازد. احساساتی هم ابراز می شود اما به تعبیر عارف قزوینی «احساسات جماعت به پُفی برانگیخته و به تُفی خاموش می‌شود!»
    فیلم می‌خواهد دیگران را بی غیرت معرفی کند و انگار همه بی غیرت شده‌اند و فقط قهرمان فیلم که کاریکاتور حاج کاظم آژانس شیشه‌ای است غیرت دارد.
    در تمام طول فیلم این پرسش در ذهن انسان چرخ می‌زند که اگر سیستم این قدر فاسد شده که نمی‌توانی به خاطر تعرض یا آزار زن خودت و از دست رفتن جنین فرزندت، به جایی شکایت کنی و انگار کاپیتولاسیون بازگشته و چون طرف، دو تابعیتی است سفارت بریتانیا پی‌گیر ماجراست چرا این جوان زندگی خود را در خدمت همین سیستم قرار داده است و از چی دفاع می کند؟ سلاح در دفاع برداشته یا شورش؟
    این تضاد و تناقض را فیلم به هیچ رو نمی‌تواند پاسخ دهد جز این که بگوید همه در فساد دست و پا می‌زنند الا یک نهاد خاص.
    مقامات امنیتی در رده های مختلف، فرزند یک روحانی مورد احترام و نیروهای انتظامی و دیگران همه بسیج شده‌اند تا متهم را از دست انقلابیون برهانند!
    با این وصف می‌توان پرسید چرا منتها آرزوی امیر این است که یک سیلی بزنند و عموجان در نهایت دست او را می شکند یا بلایی دیگر سر او می آورد؟
    تمام مشکل امیر و دوستان با آدم بَدۀ فیلم است اما اگر او را درپایگاه قطعه قطعه کنند آیا آن عدالت که آرزو می کنند حاکم می شود؟!
    این فیلم البته از یک نظر موفق است و آن همانا دمیدن روح محمود احمدی‌نژاد و «تفکر بهاری» است و یادآور آتش زدن حکم دادگاه درباره اسفندیار رحیم مشایی در مقابل سفارت انگلستان در تهران.
    آژانس شیشه ای را با بازی درخشان پرویز پرستویی به یاد می‌آوریم و می‌شناسیم و در واقع در ذهن ما ثبت شده اما فیلم «دیدن این فیلم …» بازی‌های خوبی هم ندارد. تا جایی که شاید محمود پاک‌نیت بدترین بازی عمر خود را در آن به نمایش گذاشته باشد و حسین پاکدل هم انگار بازی نمی کند و وسط فیلم ظاهر شده است. صحنه نیروهای امنیتی و ویژه و تجهیز آنان به مدرن ترین وسایل البته قابل توجه است و خوف‌انگیز.
    با این همه تمام حرف فیلم این است که کشور، دیگر انقلابی نیست و همه عافیت‌طلب شده اند. اصلا بی غیرت شده اند و به خاطر همین نهادهای انقلابی و امنیتی روی هم سلاح می‌کشند.
    اگر چنین است امیر خان چرا سراغ اصل‌کاری‌ها نمی‌رود؟ چرا تمامِ گیِرِ او به گروگان بی دفاع است نه حامیان و سفارش کنندگان؟ او که بلد است اسلحه بکشد، او که دوست دارد سیلی بزند. خوب اگر خیلی دلاور است به حامیان آن متهم بزند! این که تمام غیظ خود را متوجه فردی کند که در گروگان اوست چه شجاعت ویژه ای می‌طلبد؟
    حرف دل او اما شاید از زبان دیگری بیان شود که وقتی می پرسند «در زمین کی هستی»، جواب می‌دهد «زمین، مال آنهاست. ما سیم‌خاردار دور زمین هستیم».
    براین اساس می‌توان پرسید مگر قهرمان داستان نمی‌بیند همه بی غیرت شده‌اند و در سطوح مختلف برای آزادی متهم سفارش می‌کنند؟ چرا همه زور و خشم خود را متوجه آدمی بی سلاح می کند و عرضه و زورش را به صاحبان قدرت که بعضا با چهره های مخوف تصویر شده اند نشان نمی‌دهد؟
    بگذارید تکرار کنم. با لحن اعتراضی فیلم مشکل ندارم. با مصادره فیلم های اعتراضی مشکل دارم و این که به دیگران اجازه ندهیم و خودمان ادای معترضان را درآوریم.
    اگر همه این مجال را داشته باشند آقای زهتابچیان را بیشتر می توان باور کرد و آن پرسش را تکرار می کنم که چرا امیر به این نتیجه نمی رسد که به جای آزار گروگان سراغ حامیان برود و اصرار دارد هم در خدمت باشد و هم شورش کند؟
    مهم ترین تفاوت حاج کاظم آژانس شیشه ای با امیر این فیلم این است که هویت حاج کاظم به سلاح او نبود. بدون سلاح هم مقبول بود اما این فرمانده بدون سلاح عملا قادر به ایفای نقشی نیست. شاید به خاطر همین سلاح را زمین نمی گذارد و حفظ امنیت را به انواع و اقسام نهادهای دیگر نمی سپارد.
    با این همه فیلم در یک موضوع موفق است و آن هم تصویر انواع نهادها و دستگاه ها که به موازات هم فعالیت می کنند و وارد یک ماجرا می شوند.

  • گاهی و بی گاه نقد/ نسخه پیچی ابو محمود بیرونی برای اقتصاد ایران و بازار ارز

    گاهی و بی گاه نقد/ نسخه پیچی ابو محمود بیرونی برای اقتصاد ایران و بازار ارز

    و این هم نسخه پیچی دانشمند و نخبه ایرانی ابو محمود بیرونی برای رفع مشکل ارز در بازار!!