دسته: یادداشت روز

  • وقتی حتی مهدی دانشمند هم نمی تواند حرف بزند؟!

     

    از چهل سالگی یک نظام حکومتی معمولاً به عنوان سن ثبات و بلوغ عقلی یاد می شود. هم از این روست که وقتی خبر می رسد که یک روحانی غیرسیاسی که صرفاً طرح دین می کند ، ممنوع المنبر شده است، ضربه ای دیگر بر رکن “آزادی” وارد می آید که یکی از ارکان اربعه انقلاب اسلامی مردم ایران (استقلال، آزادی، جمهوریت، اسلام) در سال ۱۳۵۷ بود.

    حجه الاسلام مهدی دانشمند ممنوع المنبر شد!
    تلخی این خبر در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، دو چندان است.
    از چهل سالگی یک نظام حکومتی معمولاً به عنوان سن ثبات و بلوغ عقلی یاد می شود. هم از این روست که وقتی خبر می رسد که یک روحانی غیرسیاسی که صرفاً طرح دین می کند ، ممنوع المنبر شده است، ضربه ای دیگر بر رکن “آزادی” وارد می آید که یکی از ارکان اربعه انقلاب اسلامی مردم ایران (استقلال، آزادی، جمهوریت، اسلام) در سال ۱۳۵۷ بود.
    دقت کنید که سخن از ممنوع القلمی فلان نویسنده یا ممنوع الخطابه شدن فلان روشنفکر نیست(که منع آنان نیز منافی شعار آزادی است) بلکه این بار یک روحانی که مروج باورهای دینی و توسعه اخلاقی جامعه است، از رفتن بر منبر ممنوع شده است.
    می گویند که مهدی دانشمند گفته است که مردم دین خود را از مداحان و برخی روحانیون نگیرند. مگر نه این است که برخی مداحان و روحانیون دین را چنان عرضه می کنند که قبل از این که به دینداری مردم بینجامد، سخنان شان مستمسک کانال های ماهواره ای ضددین می شوند به گونه ای که بی هیچ شرحی، فقط فیلم حرف های آنان را پخش می کنند و می خندند؟!
    مگر نه این است که امام خمینی(ره)، بارها از برخی روحانیون انتقاد کرده و در نامه تاریخی شان به روحانیون نوشته اند: “آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است از هیچ قشر دیگر نخورده است”.
    مگر نه این است که حتی مراجع تقلید شیعه مانند آیت الله مکارم شیرازی از رفتارها و گفتارهای برخی مداحان انتقاد کرده و حتی به واسطه همین انتقادات، مورد اهانت برخی مداحان قرار گرفته اند؟!
    مگر نه این است که یکی از آفت هایی که دغدغه مندان دین مطرح می کنند این است که برخی مداحان، پا از حیطه مداحی برای اهل بیت در پای منبر علما فراتر گذاشته و برای خود مقام وعظ و خطابه و حتی افتاء قائل شده اند و چون سواد دینی شان اندک است، مرتکب نقض غرض می شوند؟
    اما فارغ از این بحث ها که آیا مهدی دانشمند سخن درستی گفته است یا نه، اصل موضوع این است که چرا باید در جمهوری اسلامی ایران، سخن گفتن منع شود؟!
    مگر همین کسانی که او را از سخن گفتن منع کرده اند، بارها با افتخار این روایت تاریخی را نقل نکرده اند که حتی خوارج نیز در میان سخنان حضرت علی(ع) در مسجد، بلند می شدند و علیه او که حاکم جامعه اسلامی بود حرف می زدند و امام علی(ع) نیز می شنید و پیروانش را از هر گونه تعرضی علیه آنان منع می کرد؟!
    مگر بارها به استناد همین رفتار حضرت علی(ع) با مخالفان، حکومت اسلامی را چنین توصیف نکرده اند که در آن، همه آزادند سخن بگویند تا زمانی که دست به شمشیر برده و جنایت نکرده باشند.
    مگر امام خمینی(ره) که بنیانگذار نظام است، تاکید و تصریح نداشتند که حتی مارکسیست ها هم می توانند آزادانه نظرات خود را بیان کنند؟
    از همه این ها بالاتر، مگر خود خداوند در قرآن نفرموده است که بشارت باد بر بندگانی که سخنان را می شنوند و بهترین اش را بر می گزینند؟ (فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ. ۱۷ و ۱۸ الزمر)
    مگر استدلال و مناظره با صاحبان افکار مختلف دستور خداوند در قرآن محمد(ص) نیست؟ (ادعُ إِلىٰ سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَهِ وَالمَوعِظَهِ الحَسَنَهِ ۖ وَجادِلهُم بِالَّتی هِیَ أَحسَنُ . ۱۲۵نحل)*
    آیا خداوند گفته جلوی سخنان مردم را بگیرید و ممنوع شان کنید یا دستور صریح داده که حرف های مختلف را بشنوید و بهترین شان را انتخاب کنید؟
    آیا خداوند گفته که صاحبان آرای مختلف را ممنوع البیان کنید یا این که با نیکوترین روش با آنها مناظره کنید؟
    این که بعضی صاحب منصبان به واسطه قدرتی که مردم به امانت به ایشان داده اند، مانع از آزادی بیان شوند، نه با نص صریح قرآن همخوانی دارد، نه منطبق با سیره رسوا خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) است و نه با مطالبات مردم و شعارهای انقلاب آنها مطابقت دارد. این کارها، بیش از هر چیزی به بدبین شدن مردم و مشخصاً جوانان به دین و نظام می انجامد.
    نکته تأسف بار این که رئیس سازمان تبلیغات کاشان گفته است: پلیس امنیت این شهر از دو هیأت مذهبی کاشان که از حجت الاسلام دانشمند دعوت کرده بودند درخواست کرد تا دعوت خود را از ایشان پس بگیرند در غیر این صورت مرکز هر دو هیأت در کاشان پلمپ خواهد شد.
    تهدید دو هیأت مذهبی توسط پلیس امنیت جمهوری اسلامی که اگر فلان روحانی را دعوت کنید، پلمپ تان می کنیم؟! اگر رئیس سازمان تبلیغات کاشان خبر را نداده بود و فلان شبکه ماهواره ای ضدنظام مدعی اش می شد، هرگز نمی شد باور داشت ولی به هزار تأسف این خبر را یک منبع رسمی در سازمان تبلیغات اسلامی اعلام کرده است.
    واقعاً با این برخوردهای سلیقه ای (که قطعاً مقامات ارشد نظام هم مخالف چنین روندهایی هستند) دنبال چه چیزی هستند؟
    در آستانه ۱۲ بهمن هستیم و بی مناسبت نیست در پایان این نوشتار، بخشی از سخنرانی تاریخی امام خمینی(ره) در بهشت زهرا را بازخوانی کنیم:
    “خون های جوان های ما برای این جهات ریخته شده، برای اینکه آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق به سر بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را می توانستند ادامه بدهند… .”
    مسؤولان جمهوری اسلامی ایران در هر رده ای!
    این نظام را که برآمده از مجاهدت ها و رنج های یک ملت بزرگ و خون هزاران شهید است، به اتهاماتی که شایسته رژیم گذشته است، متهم نکنید. شما نیامده اید که استقلال،آزادی و جمهوری اسلامی را محدودتر کنید، شما فقط خادمان و نگهبانان این چهار اصل هستید.
    پی نوشت:
    * تفسیر این آیه توسط رهبر انقلاب: یکی از چیزهائی که ما در تعامل اجتماعی احتیاج داریم، روحیه‌ی بردباری است؛ حلم. اینکه در اسلام و در اخلاق اسلامی اینقدر حلم ذکر شده، به این خاطر است. نبود بردباری، بسیاری از مشکلات را در سطوح پائین و سطوح فردی و سطوح اجتماعی به وجود می‌آورد. اگر گروههای سیاسی ما هم حلیمانه با هم برخورد کنند، کار بهتر خواهد شد. دستجات مختلفِ طرفدار این و طرفدار آن، اگر با حلم با هم برخورد کنند، خیلی اوضاع بهتر خواهد شد. با حلم برخورد کردن، به معنای اغماض کردن از بدی‌ها و زشتی‌ها نیست؛ به معنای بی‌اعتنائی کردن به اصالتها و ارزشهای مورد اعتقادمان نیست؛ نوع برخورد، مورد نظر است؛ «ادع الی سبیل ربّک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالّتی هی احسن». مجادله‌ی با دیگری هم که بر سر یک اعتقاد است، بر سر یک مسئله‌ی مهم اتفاق می‌افتد، آن هم «بالّتی هی احسن» باشد.۱۳۹۱/۰۷/۲۰ – لینک منبع)

    منبع : عصر ایران

  • رسا نشر، صدایی رسا برای بیان حقایق جامعه ایرانی

    رسا نشر، صدایی رسا برای بیان حقایق جامعه ایرانی

    رسا نشر- درست از زمانیکه تصمیم به راه اندازی یک رسانه اینترنتی گرفتیم، یک سال و نیم می گذرد. ساعت ها بحث و گفتگو مشاوره گرفتن از اهالی رسانه و خبر، بررسی فعالیت های رسانه های قدیمی و …. ما را برآن داشت که پایگاه خبری تحلیل خود را راه اندازی نماییم. هرچند در ابتدا امیدی به تداوم این ایده نبود اما در اواسط راه، کار برایمان جدی شد. با وجود عقاید مختلف بر سر موضوعات و حتی نام رسانه ، دست اخر نام رسا نشر را برگزیدیم. رسا نشر  برگرفته شده از دو واژه رسانه و انتشار می باشد که پرکاربرد ترین و مرتبط ترین واژه ها در حرفه خبر و مطبوعات است. رسا نشر را برگزیدیم تا رسانه ای باشیم برای بازتاب و نشر رویدادهای جامعه. برای بیان حقایق به زبان ساده و صدایی باشیم برای بیان خواسته ها و مشکلات جامعه.
    رسا نشر، صدایی رسا برای بیان حقایق جامعه ایرانی
    بدین ترتیب پس از گذشت یک سال از ثبت نام و درخواست برای دریافت مجوز فعالیت رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، هیئت محترم نظارت بر مطبوعات به درخواست ما جواب مثبت داد و پایگاه خبری رسا نشر در روزهای پایانی آذرماه ۱۳۹۶ فعالیت رسمی خود را آغاز و با صدایی رسا و سرشار از صداقت و مهر ، رویدادهای جامعه را بازتاب می دهد.
    ما این راه را برای این انتخاب کردیم چون هدف داشته ایم. چون حرف برای گفتم داریم و با عشق و علاقه ای وصف ناشدنی به ایران عزیزمان می خواهیم که سربلندی، شکوه و عظمت بیش از پیش ابرانمان را ببینیم. این را می دانیم که مشکلات و مسائل مختلفی گریبانگیر جامعه ما شده است. و می دانیم که درد و رنج هم زیاد است. از این رو برای عریان ساختن سیاهی ها و مشکلات جامعه و برای زدن زخم های بیشتر نیامده ایم. بلکه آمده ایم که بر اساس رسالت رسانه ای و وظیفه شهروندی خویش کمک حال مسئولین و مردم در جمهوری اسلامی ایران باشیم و با هم در ارتقاء سطح فرهنگ و داشتن یک اجتماع سالم، پویا و هدفمند تلاش کنیم. و به امید اینکه بتوانیم گام های موثری در این راه برداریم.
    رسا نشر تنها یک رسانه نیست، بلکه صدایی است رسا برای بیان هرآنچه که جامعه نیاز به شنیدنش دارد.
    شبنم حاجی اسفندیاری
    مدیرمسئول پایگاه خبری رسانشر
    ۲۷ آذر ۱۳۹۶

  • ترس از دست رفتن آبروی خانوادگی ؛ «به بابات نگو می‌کُشدت»

    ترس از دست رفتن آبروی خانوادگی ؛ «به بابات نگو می‌کُشدت»

    یکی از تهدیدهای آشنای متجاوزین به دختران جوان و حتی پسرها، بردن آبروست. اگر به کسی بگی آبروت رو می‌بریم. حفظ آبرو باعث می‎شود سکوت کنند و به هیچ کس نگویند.
    سکوت
    عصر ایران؛ مصطفی داننده- دختر ۱۵ ساله، یک سال تمام توسط شوهر عمه‌اش که احتمالا عمو خطابش می‌کرد مورد تجاوز قرار گرفته و سکوت کرده است. احتمالا او می‌ترسیده از آبروی خانواده، از رفتار تند احتمالی پدرش.
    «به بابات نگو می‌کشتت» جمله آشنایی برای برخی دخترهایی ایرانی است وقتی کار غیرمعمولی را انجام می‌دهند. بسیاری از خانواده‌های ایرانی به واسطه این سنت غلط که آبرو از همه چیز مهم‌تر از چشم خود را بر روی یک فاجعه می‌بندند و حتی حاضر هستند دختر و پسر خود را با شدیدترین مجازات‌ها روبرو کنند تا آبرویشان نرود.
    «آبرو» باعث شده است بحران‌های اجتماعی در ایران در گوشه پستو در صندوقی هزار قفل خورده باقی بماند. این حفظ آبرو تنها مخصوص خانواده‌های ایرانی نیست. دستگاه‌های حاکمیتی نیز سال‌هاست برای حفظ آبرو و خوب نشان دادن جامعه، چشم خود را بر روی آمارها بسته‌اند و می‌گویند همه چیز خوب است.
    یکی از تهدیدهای آشنای متجاوزین به دختران جوان و حتی پسرها، بردن آبروست. اگر به کسی بگی آبروت رو می‌بریم. حفظ آبرو باعث می‎شود سکوت کنند و به هیچ کس نگویند.
    بسیاری از متجاوزین با خیال راحت کارهای خود را می‌کنند چون مطمئن هستند، «حفظ آبرو» از آنها محافظت می‌کند.
    برخی از این تجاوزها سریالی است و هیچ کس از فرد متجاوز شکایت نمی‌کند چون یاد گرفته‌اند آبرو از همه چیز مهم‌تر است.
    تصور کنید یکی از کسانی که مورد تجاوز قرار گرفت، از فرد متجاوز شکایت می‌کرد شاید تجاوزهای دیگر صورت نمی‌گرفت.
    فرد متجاوز وقتی می‌بیند که تجاوز اول، دوم، سوم و هیچ خبری از شکایت نیست با اطمینان بیشتری دست به عمل شیطانی خود می‌زند.
    باید به خانواده‌ها آموزش داد، دختر و پسری که مورد تجاوز قرار می‌گیرند تقصیری ندارند. آنها به زور مورد تجاوز قرار گرفته‌اند و اولین کسی که با بحران روبرو است خود آنها هستند. خانواده‌ها نباید فکر کنند اگر به پلیس شکایت کنند، دیگر نمی‌توانند در اجتماع سربلند کنند.
    عدم شکایت آنها باعث می‌شود، متجاوزین حریص تر شوند و هر روز شاهد خبرهای زشت تجاوز باشیم. زن، کودک و پسر درگیر بحران تجاوز هستند.
    پدرها باید به گونه‌ای رفتار کنند که فرزندان آنها را اولین و مهم‌ترین پناه‌گاه خود بدانند نه اینکه از مطرح کردن مشکلات خود وحشت داشته باشند.
    صداوسیما و رسانه‌ها می‌توانند کمک بزرگی برای مبارزه با فرهنگ غلط «سکوت برای حفظ آبرو» باشند. به طور مثال به تلویزیون پیشنهاد می‌کنم فیلم سینمایی « هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» را پخش کنند. همین یک فیلم می‌تواند کمک بزرگی به خانواده‌ها برای مواجه با این موضوع باشد.
    بیاییم به جنگ این شیطان صفت‌ها برویم. باور کنید سکوت ما برای حفظ آبرو بزرگ ترین کمک به این متجاوزین است.
  • شهرقدس سنگ بنای تازه می خواهد.

    طی روزهای گذشته مقاله ای را در سایت انتخاب دیدم که به شدت مایه تاسف بود. شهرقدس هنوز قلعه حسن خان است. این عنوانی بود برای مطلبی که شهرقدس را یک شهر عقب افتاده و با مشکلات فراوان معرفی می کرد. هرچند اگر سالیان گذشته تا به امرزو شهرقدس را مورد واکاوی قرار دهیم متوجه خواهیم شد که این شهر به نسبت دهه هفتاد تغییرات بسیار زیادی کرده و از یک شهر نمای آجری به یک شهرستان با نمای سنگی بدل شده است.

    تصویر مرتبط

    از آنجاییکه در دوران پیشرفت و رشد شهرنشینی هستیم و شرایط فعلی شهرقدس با معیارهای اصولی و مهندسی شهری فاصله دارد ، نمی توان به نویسنده خورده گرفت و باید صریح گفت از ماست که بر ماست. متاسفانه عادت بد ما  در این شهر واگذاری مسئولیت به افرادی است که بعضا با نسبت های فامیلی به خدمت گرفته می شوند و رابطه نقش پر رنگ تری در حضور افراد دارد.

    نفر اول شورای شهر را اقوام این شهر انتخاب می کنند و در انتخابات های گذشته از این دست موارد به وفور یافت می شود. هرچند در دوره ی قبل شورا این روند شکسته شد و افراد گمنامی هم بودند که بدون حمایت قومی وارد شواری شهر شدند.

    متاسفانه همانطور که گفته شد جامعه فقط تا زمان انتخابات و انتخاب افراد پای کار است و بعد این جریان را رها می کند و کسی پیگیر عملکرد مسئولین شهری نیست. همین عقب نشینی جامعه در آینده باعث قدرت گرفتن افراد می شود و بجای خدمتگزار بودن ، یکشبه مالک شهر و مردمانش می شوند.
    خوشبختانه جامغه جوان ، قشر تحصیلکرده و فرهنگی در این شهر تحرکات خوبی را آغاز کرده است و مسلما این حرکت و بیداری می تواند به شکوفایی شهر کمک کند. از اینرو انتظار می رود با انتخاب افراد لایق و کاردان و قطعا متخصص در زمینه امور شهری می تواند مشکلات بزرگی را از شهرقدس رفع کند.
    با توجه به زمان باقیمانده تا انتخابات باید دید اهالی شهرقدس مجددا به شورای شهر فعلی که کارنامه متوسطی دارد اعتماد می کند و یا ترجیح می دهد به افراد دیگری اعتماد کند.

  • داوود رشیدی ، یادگار هزاردستان از میان ما رفت..

    داوود رشیدی ، یادگار هزاردستان از میان ما رفت..

    داره از ابر سیاه خون می چکه

    جمعه ها خون جای بارون می چکه …

     
    انگار تلخی و غم انگیزی غروب جمعه ها دارد به صبح هایش هم منتقل می شود.خبر کوتاه بود. کوتاه اما تاثیر گذار و غم انگیز.یادگار هزاردستان، بزرگ مرد سینمای ایران، داوود رشیدی درگذشت…
    داوود رشیدی ، یادگار هزاردستان از میان ما رفت..
    صبح جمعه ۵ شهریور ۱۳۹۵ درحالیکه چشمانمان را از خواب ناز باز کردیم و تلفن همراهمان را برای احوال پرسی با دنیا مقابل چشمانمان گرفتیم ، خبری بیشتر از دیگر اخبار به چشم ها می خورد. هنرمند پیشکسوت داوود رشیدی مرد بزرگ و استاد سینمای ایران دیده از جهان فرو بست. بسیار ناراحت کننده است که یک هنرمند ، کسی که با هنرش و تلاش هایش خاطره داریم از میان ما برود. جامعه ما  تشنه حضور این آدمهاست.آدمهایی که بزرگترین سرمایه شان که هنر و سخاوتشان است را بی پروا در کف دست گرفته و از همه چیز خود برای خدمت به مردم این سرزمین مایه می گذارند.
    داوود رشیدی عزیز یکی از ۵ نفر پیشکسوت و سرمایه بزرگ هنری ایران است که مسلما از این پس خلاء  حضور گرمش احساس خواهد شد. هرچند در این روزهایی که متحجرین و بدخواهان عالم هنر در تلاشند تا هنر را با انزوا بکشانند و هنرمندان را بی ارزش جلوه دهند. اما امثال استاد داودد رشیدی، استاد نصیریان، استاد انتظامی ، استاد مشایخی و استاد کشاورز در این سالها آنقدر از تجربیات خود در روح هنر این سرزمین دمیده اند و شاگردان بسیاری را تربیت نموده اند که در زمان غیابشان صحنه های هنری خالی نخواهد شد و از طرفی مردم هنردوست و قدرشناس ایران نمی گذارند هنر بومی و اصیل سرزمینشان به بهانه های واهی عقب ماندگان ذهنی به حاشیه رانده شود. نمونه تربیت یافتگان این عرصه دختر استاد رشیدی ، لیلی رشیدی است که هنرمندانه و صادقانه در خدمت مردم این سرزمین همت گمارده است. این مصیبت بزرگ را به خانواده محترم رشیدی، لیلی رشیدی عزیز و جامعه هنر و ملت عزیز ایران تسلیت عرض نموده و آرامش ابدی برای ایشان آرزومندیم.
    برای همیشه خداحافظ استاد ….
    شبنم حاجی اسفندیاری
    ۵ شهریور

    ۱۳۹۵