دسته: یادداشت روز

  • درباره واکنش ها به “جنتلمن”: زندگی در دو سیاره جدا از هم!

    درباره واکنش ها به “جنتلمن”: زندگی در دو سیاره جدا از هم!

    یک بار نوشتم که برای فهم شکاف بین فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی مردم در عرصه سبک زندگی، کافی است ترانه هایی که مردم در داخل خودروهای شخصی شان دارند را با ترانه هایی که رادیو و تلویزیون پخش می کنند، مقایسه کنید. فکر نمی کنم این همه شکاف و افتراق در هیچ جامعه ای وجود داشته باشد.

    عصر ایران؛ جعفر محمدی – در روزهای اخیر، شاهد واکنش های متعددی به ماجرای پخش ترانه “ساسی مانکن” در برخی مدارس بوده ایم، از تهدید وزیر آموزش و پرورش گرفته تاکید نائب رئیس مجلس بر اخراج مدیران مدارس و … .
    این یادداشت، واکنشی به اصل ماجرا نیست بلکه درباره واکنش هایی است که نسبت به آن صورت گرفته است.
    اگر مسؤولان ما و برخی چهره های سیاسی از این متعجب شده اند که دانش آموزان ایرانی در مدارس ترانه “جنتلمن” ساسی مانکن را خوانده و رقصیده اند، تنها یک دلیل ساده دارد و و آن این که عمده مسؤولان در یک سیاره دیگر زندگی می کنند و مردم در سیاره ای دیگر:
    – ظاهر و قیافه ای که مسؤولان برای خود درست می کنند، با ظاهر و قیافه اکثر مردم متفاوت است. مثلاً مدیران از یک رده به بالا، حتماً ریش یا ته ریش می گذارند و پیراهن سفید با یقه بسته می پوشند. مردم عادی اما الزاماً این گونه نیستند؛ آنها متنوع تر از مسؤولان اند.
    – نوع مراودات اجتماعی شان با اکثر مردم فرق دارد. مثلاً با بچه هایشان نمی روند سوار چرخ فلک شهربازی شوند یا در استخرهای عمومی مایو به تن با مردم شنا نمی کنند. در خیلی از مهمانی های خانوادگی هم بنا به مصلحت شرکت نمی کنند، خاصه که الان همه دوربین به دست هم هستند!
    – اکثراً بچه هایشان در مدارس خاص تحصیل می کنند و از همین الان آنها نیز تافته جدا بافته می شوند.
    – با فیلم ها و آهنگ های روز غریبه اند و هنوز در وادی “اندک اندک جمع مستان می رسند” شهرام ناظری هستند و “از کرخه تا راین” ابراهیم حاتمی کیا.
    – چون فقط در مراسم و آیین های خاصی زندگی می کنند، دایره کسانی که با آنها معاشرت می کنند، محدود به افراد خاص و نزدیک به خودشان است. مثلاً اگر ۲۰ جوان می شناسند ۱۸ نفرشان مسجدی و هیأتی و اداری و رسمی اند و گمان می کنند همه جوانان همین گونه اند.
    – چون عمدتاً با همدیگر جلسه می گذارند و حرف های رسمی و شعاری می گویند و می شنوند و تحویل هم می دهند، ادبیات و طرز فکرشان هم کلیشه ای و رسمی و شعاری شده است و حتی زبان محاوره ای شان نیز با محاورات روزمره مردم متفاوت شده است.
    – لنگ نان شب نیستند؛ اگر به دارویی نیاز داشته باشند ولو شده از خارج کشور برایشان تهیه می شود. یادشان نیست آخرین بار کی اتوبوس و مترو و تاکسی شده اند و هرگز در برابر تقاضای همسر و فرزندن شان برای تهیه چیزی شرمنده نشده اند. جنس دغدغه هایشان با جنس دغدغه های عموم مردم زمین تا آسمان فرق دارد.
    – …
    درباره واکنش ها به
    به خاطر همین دوری مزمن از مردم است که وقتی می بینند دختر و پسر بچه های ابتدایی آخرین ترانه ساسی مانکن را -که در هیچ رسانه رسمی داخلی منتشر نشده- می خوانند و می رقصند، شوکه می شوند و ای بسا فکر کنند که لابد طرح و توطئه ای در کار است!
    اما به این موضوع ساده دقت نکرده اند که “آن بچه های مدرسه ای ها تمام ترانه را حفظ اند”، نه یک نفر و دو نفر که تقریباً همه شان.
    مسأله اما این است که آن بچه ها و دهها میلیون دختر و پسر و مرد و زن دیگر، در سیاره خودشان این ترانه ها را گوش می دهند و بعضاً هم می رقصند نه در سیاره مسؤولان که حتی اتمسفرش هم فرق دارد با محیط زیست مردم عادی.
    یک بار نوشتم که برای فهم شکاف بین فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی مردم در عرصه سبک زندگی، کافی است ترانه هایی که مردم در داخل خودروهای شخصی شان دارند را با ترانه هایی که رادیو و تلویزیون پخش می کنند، مقایسه کنید. فکر نمی کنم این همه شکاف و افتراق در هیچ جامعه ای وجود داشته باشد.
    این دورافتادگی از متن جامعه، نه فقط باعث می شود مسؤولان از یک ترانه شوکه شوند که موجب می شود آنها از رویکردهای عموم مردم در سیاست، اجتماع، روابط بین الملل، فرهنگ،دین و … نیز بیگانه باشند و همچنان به حصاری که دور خود کشیده اند دل خوش کنند … ولی حصارها ابدی نیستند.
  • هشتگ باز #آقامون_جنتلمنه

    هشتگ باز #آقامون_جنتلمنه

    هیچکس فکرش را نمی کرد یک روز آخرین موزیک ساسی مانکن با نام جتلمن نُقل محافل شود و همه از نماینده مجلس گرفته تا کارشناس فرهنگی درباره آن صحبت کنند.ماجرا از انجا شکل گرفت که در روز معلم در چند مدرسه جشن برپا شده بود. دی جی آورده بودند. ترانه ساسی مانک با نام جنتلمن که دارای کلمات مبتذل و بزرگسالان است را پخش کرده و همه دانش آموزان زیر ده سال با آن میخواندند و میرقصیدند. اولین ویدئو مربوط به لایو دی جی باران ، یک دی جی خانم که در مراسمات بانوان و تولد های دخترانه برنامه اجرا می کند بود.آن خانمی که همه به اشتباه از معلم مدرسه از او یاد می کنند در اصل دی جی باران و منتشر کننده این ویدئو هاست. این دی جی همیشه بخش هایی از مراسم تولد های کودکان را بصورت لایو و استوری منتشر می کند. اما اینار فرق می کرد. پخش اهنگ نامناسب برای دانش اموزان دوره ابتدایی و رقص و شادمانی همراه با کلمات جنسی!!البته بعد از واکنش ها به این ویدئو ، دی جی باران صفحه اینستاگرام خود را غیر فعال کرده و اثری از او در این شبکه وجود ندارد. هرچند ویدئو دست به دست در حال چرخیدن است و هزاران بار دیده شده است.

    من کاری به درستی و غلط شادمانی و رقص دانش آموزان ندارم. نکته ای که خیلی ذهن من و دیگران را درگیر کرده است نفوذ این ابیات و اینکونه موسیقی ها در زندگی روزمره مردم است. از کودکان گرفته تا بزرگسالان. همین آهنگ جنتلمن ساسی را همه حفظ هستند. و بدون غلط همراه با خواننده آن را می خوانند. آن هم یک محتوای مبتذل و غیر اخلاقی! آیا این ماجرا بسط پیدا کردن ابتذال در جامعه را نشان نمی دهد؟ و شکنندگی و ضعیف بودن فرهنگ را عیان نمی سازد؟بدون شک بله. متاسفانه در این چندسال انقدر در مباحث فرهنگی ضعیف عمل کرده ایم که باعث شده مخاطب به محتوای غیر معتبر علاقه و وابستگی نشان دهد. فشارهای نابخردانه برای لغو کنسرت ها و جنگ های شادمانی از یک سو و هدر دادن بودجه های فرهنگی و ریختن در جیب سازمان های فرهنگی که هیچ خروجی به درد بخوری ندارند از سوی دیگر باعث شده است که مردم به دنبال چیزهایی بروند که نباید.
    بروز پدیده های اینچنین در جامعه نشان می دهد که اعتبار ساسی مانکن از حسن عباسی ها و رائفی پورها بشدت بالاتر است و مخاطبان بیشتری دارد. چرا که دوستان به اصطلاح تئوریسین از اساس به دنبال محدود کردن مردم هستند. با همه چیز مشکل دارند. هر اتفاقی را توطئه می دانند. هر حرکتی بر خلاف خواست آنان غلط و انحراف است. مدام درگیر جنگ و تقابل سیاسی هستند. گاه می رسد که دین را هم فدای سیاست و تفکر جناحی می کنند. همین است که مخاطب از آنها زده می شود. اعتقاداتش سست می شود و دنبال جایگزین می گردد. یکی برای کسب خبر وارد کانال آمد نیوز می شود . و دیگری هم برای لحظه ای شادی و آرامش ساسی مانکن گوش می دهد. هرچه هم که دم از فرهنگ اصیل، انقلابی و اسلامی بزنیم تا زمانی که رفتارمان بر خلاف گفتارمان باشد نتنها تاثیر مثبت ندارد ، بلکه اثرات منفی بیشماری را به همراه می آورد.
    چه بخواهیم و چه نه دیگر نمی توانیم با زور، فیلتر و فشار شادی را از مردم بگیریم. شادی حس جدایی ناپذیر ذات انسان هاست. اگر محیط مناسب شادمانی نباشد قطعا فرد راه خود را برای ارضاء این نیاز تغییر می دهد و چه بسا که این راه مسیر نا امن و پر خطری باشد! با وجود درخواست وزیر بهداشت از صدا و سیما ، می دانیم که آبی از این مجموعه گرم نمی شود. ساختن اوقات شاد و مفرح برای مردم اصلا جزء سیاست های این رسانه نیست. در صدا و سیمای ما اسپانسر، برنامه اسپانسری، مسابقه اسپانسر دار، شوی تلویزیونی اسپانسر دار و ستاره مربع بعلاوه روبیکا زمان را خریده اند و حالا حالاها نوبت به برنامه های فرهنگی، تفریحی و سازنده نمی رسد. وقتی که شما برای آموزش یک کشک بادنجان ساده مجبورید به اندازه سرویس جهیزیه یک عروس تبلیغ محصول ببینید ، خودتان آخر داستان را بخوانید.
    مسلما با اخراج و توبیخ مدیران و معلمان و حتی استیضاح وزیر هیچ چیزی درست نخواهد شد. کودکان ما کتاب شعر ترانه های انطرف آبی را حفظ کرده اند. جلوی امواج و دیتا را نمی توان گرفت. اما می توان بدون سیاسی کاری و مصلحت اندیشی بر روی فرهنگ کار کرد. بودجه های کلان فرهنگی را درست خرج کرد. چه ایرادی دارد که هر ایرانی در سال دست کم یک بار سینما و یا کنسرت برود؟ پای یک جنگ شادمانی از خنده ریسه برود و در کنار خانواده اش برای لحظاتی فارغ از همه مصیبت ها و سختی های اقتصادی و معیشتی خوش باشد؟ از این دست اهنگ ها کم نیست. بی چاک و دهان تر از بقیه همین امیر تتلو است که چند آهنگ اخیرش ابتذال تمام است. بروید از دانش آموزانی که ساسی مانکن خواندند بپرسید آهنگ های تتلو را شنیده اند و حفظ کرده اند یا نه؟
     

  • «ساسی مانکن» هم تهدید فرهنگی شد؟

    ترانه ساسان حیدری یافته که با نام ساسی مانکن شهره است ورد زبان بچه‌ها در مدرسه شده است.

    عصرایران؛ احسان محمدی- چندی قبل دوست معلمی که در دبستان مشغول کار است گفت در سه روز پشت سر هم چند دانش‌آموز به دفترش آمده و پرسیده‌اند: سکسی یعنی چه؟!
    کاشف به عمل آمده که بچه‌ها ترانه جدید ساسی مانکن را شنیده‌اند که در متن آن از این واژه استفاده می‌شود. گله‌مند و شاکی بود که چه باید بکند و چرا دانستن معنای چنین واژه‌ای برای دانش‌آموز مقطع ابتدایی مهم باشد؟
    در چند روز گذشته انتشار دو ویدئو در شبکه‌های مجازی هم که دختران خردسال دو مدرسه را نشان می‌داد که در روز معلم برای معلم‌هایشان جشن می‌گرفتند و این ترانه را دسته‌جمعی و دقیق و منظم می‎‌خواندند موجب ایجاد جدل‌های تازه ای شد.
     
    برخی به وزیر آموزش و پرورش حمله کردند و گفتند نتیجه تسامح و تساهل دولت روحانی است، عده‌ای این اقدام را عملی کردن زیرپوستی سند ۲۰۳۰ دانستند که مدعی هستند در پی تخریب فرهنگی جامعه است، کسانی نوشتند قطعاً این ترانه را مربیان پرورشی یاد نداده‌اند و بچه‌ها خودشان یاد گرفته‌اند و خانواده‌ها مقصرند، گروهی فقدان شادی در جامعه را دلیل دانستند و اینکه اگر از یک ترانه با واژه های نامناسب استقبال می‌شود، ریتم خوشایند آن برای بچه‌هاست و …
    هنوز هم ماجرا ادامه دارد. نخستین بار نیست این اتفاق می‌افتد و آخرین بار هم نخواهد بود. نگارنده چند بار در فضای مجازی مورد حمله منسجم و پر از هتاکی جمعی از هواداران تتلو که خود را لشکر تتلیتی لقب می‌دهند قرار گرفته که  می‌گویند کسی حق ندارد او را نقد کند. آنها با صفحات اینستاگرامی هرکسی که این خواننده را نمی‌پسندند و نقد می‌کند یورش می‌آورند و تهدید به هک می‌کنند.
    پیش از این هم البته ترانه هایی مثل سوسن خانم و شما هم خونه‌تون مورچه داره همه‌گیر شده بود و شاید بتوان با همین نگاه گفت این نیز بگذرد و ارزش پرداختن ندارد.
    روزنامه اعتماد ملی در خرداد ۱۳۸۸ به قلم مسعود سالاری نوشتاری درباره ترانه‌های ساسی مانکن زیر نام «چه کسی از ساسی مانکن می‌ترسد» چاپ کرد که پس از سهل ممتنع شمردنشان آن‌ها را مثال‌زدنی خواند: قافیه‌پردازی‌های به شدت امروزی با درون‌مایه و واژگانی بسیار روزآمد که گاه به جز نسل جوان به سختی آن را می‌فهمد.
    این نوشتار از «بازی جابجایی قافیه‌ها»، «قافیه‌های امروزی»، «قافیه‌های آمیختنی»، «مفاهیم امروزی»، «درون‌مایه‌های دست‌نخورده ولی آشنا» در ترانه‌های ساسی مانکن نمونه‌هایی آورده و می‌نویسد: «وقتی می‌خواهید سطری چون آن‌ها بنویسید درمی‌یابید تا چه پایه خطیرند: نه تقطیع هندسی شعرهای کلاسیک را دارند، نه وزن و بحور عروضی و کوتاه و بلندی مصاریع‌شان قدمایی است و نه قافیه و ردیف را به شیوه سنتی به کار می‌برند، در عین حال روی آهنگ‌های کلاسیک و ضربی به شدت جفت و جور می‌شوند و انتظار سنتی شنونده برای شنیدن قافیه مطلوب را برآورده می‌کنند و در نهایت به دل می‌نشینند.»
    ده سال از آن نوشتار می‌گذرد و حالا این خواننده که جنوبی است و در آمریکا زندگی می کند هواداران بیشتری هم پیدا کرده است که در جشن‌ها و مهمانی‌ها ترانه‌های او را می‌شنوند. اما تکرار ترانه‌هایش در مدارس «تهدید فرهنگی» است؟ آیا فرهنگ ما آنقدر شکننده شده که حتی ساسی مانکن با یک ترانه هم می‌تواند بنیان‌های آن را بلرزاند؟
    ساسی مانکن در زمان حضور در ایران به دلیل آنچه از سوی سردار رادان «ترویجگری ناهنجاری اجتماعی» عنوان کرد سابقه بازداشت را در کارنامه کاری خود دارد و پیش از آنکه تتلو با سیاسیون دیدار کند، او این کار را کرد و احمد زیدآبادی وقتی با موج حمله ها به حجت‌السلام و المسلمین کروبی مواجه شد نوشت:« مگر ساسی مانکن انسان نیست؟ مگر او ایرانی نیست؟ مگر او نباید رای دهد؟ مگر او حق دیدار با یک کاندیدای ریاست جمهوری را ندارد؟ مگر ساسی مانکن شهروند این کشور نیست؟ آیا یک کاندیدای ریاست جمهوری برای دیدار با شهروندان باید آنها را گزینش کند؟گر کسی از من بپرسد چرا در انتخابات ریاست جمهوری آقای کروبی را بر آقای موسوی ترجیح می‌دهم صریح و صادقانه پاسخ خواهم داد: به علت دیدارش با ساسی مانکن».(اینجا)
    ترانه ساسان حیدری یافته که با نام ساسی مانکن شهره است ورد زبان بچه‌ها در مدرسه شده است. اینکه چه اتفاقی افتاده که دهها و صدها کار فرهنگی-هنری با صرف بودجه و برنامه را بچه‌ها گوش نمی‌دهند و نمی‌پسندند اما ترانه‌ای با چنین واژه‌هایی را مو به مو حفظ می‌کنند ماجرایی است که بیش از سرزنش ساسی مانکن باید در رفتار و گفتار خودمان نگاه کنیم. بخشی از این ماجرا احتمالاً به ذات بیشتر آدمیان ربط دارد که سهل‌پسندیم و غریزه‌هایمان مرز و قاعده نمی‌شناسد و گاهی هم از بس فشار داده‌ایم که نسل جدید به بهشت بروند که از آن طرفش زده‌اند بیرون!
  • لطفا حاشیه جدید “عصر جدید” را فراموش کنید و …

    بخشی از سوالات دانشجویان از عوامل «عصر جدید» همراه با خطاب‌های تند و انتقادی بود و باعث شد چندین بار نظم جلسه بهم بخورد.

    عصر ایران ؛ کاوه معین‌فر- روز شنبه ۱۴ اردیبهشت نشست نقد و بررسی برنامه تلویزیونی «عصر جدید» با حضور احسان علیخانی، آریا عظیمی‌نژاد و سیدبشیر حسینی مجری و داوران این برنامه در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
    این مراسم با حواشی بسیاری همراه بود که البته شاید صحبت‌های سید بشیر حسینی در برنامه یکی از دلایل پر تنش شدن این جلسه باشد، وی نقد تندی را درباره دانشجویان و استادان علوم اجتماعی مطرح و بیان کرد:
    “چرا استادان ما حرف جدی ندارند؟ من اگر دانشگاهی هستم آمده‌ام تا از مسایل جامعه‌ام حرف بزنم. پُز دانشگاهی این شده است که حرف‌های صدتا یه غاز بیان شود که الان می‌شود گفت و ۱۰ سال دیگر هم می‌شود همان حرف‌ها را تکرار کرد.”
    حسینی همچنین در نقد دیگری به دانشجویان علوم اجتماعی بیان کرد که خاطره‌اش از تدریس در این دانشکده این است که این دانشجویان همیشه اخمالو هستند.
    وی درباره دانشگاه تهران نیز عنوان کرد: دانشگاه تهران بیشتر از اینکه دانشگاه مادر باشد انگار نامادری است!

    البته که این سخنان از طرف اساتید دانشگاهی و دانشجویان حاضر در جلسه به طرق مختلف جواب داده شد، از جواب‌های آرام و متین تا داد و بیداد و حتی رفتن یکی از دانشجویان به روی سن و انجام حرکاتی نمایشی و …
    بخشی از سوالات دانشجویان از عوامل «عصر جدید» همراه با خطاب‌های تند و انتقادی بود و باعث شد چندین بار نظم جلسه بهم بخورد و مجری بارها نسبت به تمام شدن زمان پرسش و همچنین رعایت ادب و احترام مهمانان تذکر دهد.
    در این میان هم برخوردهای دانشجویان از کوره در رفتن بود و هم جواب‌ها و حرف‌های دکتر حسینی بیشتر رنگ و بوی طعنه و رو کم کنی داشت.
    فارغ از تمام این اتفاقات از یک نکته نباید غافل ماند آنهم حضور برنامه‌سازان عصر جدید در چنین جلسه‌ای است، بهر حال حضور در دانشگاه و خود را در معرض نقد قرار دادن یک اقدام نیک است.
    درست است که حواشی زیاد این جلسه شاید هر برنامه ساز تلویزیونی دیگری یا حتی خود مسئولان دانشگاهی برگزار کننده را از ادامه این روند بترساند ولی اصل قضیه را نباید فراموش کرد که جامعه مخاطب فعالی چون دانشجویان حق دارند که اظهار نظر کنند.
    فارغ از کیفیت برنامه عصر جدید و موافقت یا مخالفت با آن نفس برگزاری چنین جلساتی یک دستاورد ۲ طرفه است هم برای تلویزیون و برنامه سازان آن و هم برای جامعه دانشگاهی.

    اتفاقا اگر دیگر برنامه‌سازان تلویزیونی هم با شرکت در چنین برنامه‌هایی خود را در معرض نظر مستقیم مخاطبان قرار دهند شاید بسیاری از اتفاقات و تصمیم ‌گیریهای محدود به یک تیم واحد یا یک اتاق فکر چند نفره تغییر یابد.
    شجاعت برنامه‌سازان و حتی دانشجویان قابل تقدیر است اما نکته‌ مهم این است که ما باید راه و رسم حرف زدن و دیالوگ برقرار کردن را هم یاد بگیریم تا جنجال به پا نشود و چنین مواجهه رودرویی برای هر ۲ طرف محصولی به بار بنشاند.
    در هر جامعه‌ای برای رشد فرهنگی بسیار پیش آمده است که جامعه ناچار به تحمل هزینه‌هایی است و برای گذر از یک مرحله باید ظرفیت و پتانسیل جامعه را بالا برد، جلسه برنامه‌سازان عصر جدید در دانشگاه تهران از این دست اتفاقات است، اصل قضیه نباید فدای چند حاشیه و داد و بیداد – منطقی یا غیر منطقی – چند نفر شود. گفتمان برنامه‌سازان و دانشجویان و اساتید دانشگاهی رشد فرهنگی به دنبال دارد.
    امید که این رویه ادامه یابد علی الخصوص با محوریت تلویزیون و برنامه‌های مختلف آن. مسئولان دانشگاهی و برنامه‌سازان تلویزیونی لطفا نترسید و پا پس نکشید.
  • تفاوت ۲ دیدگاه؛ علی دایی واقعا به پراید طعنه زد؟

    مسئولان باشگاه سایپا علی دایی را به دلیل رفتار غیرحرفه‌ای اخراج کرده است. او از پرداخت نشدن حقوق بازیکنانش انتقاد کرد اما سایپایی‌ها برداشت دیگری کردند.

    به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ پس از پیروزی مقابل ذوب آهن، انتقادات از سایپا اوج گرفت. علی دایی گفت حقوق بازیکنان او پرداخت نمی‌شود. آن هم در شرایطی که کارخانه سایپا قیمت همه محصولاتش را به شکلی نجومی افزایش داده و طبیعتا با فروش آن‌ها می‌تواند حقوق بازیکنانش را به طور کامل پرداخت کند. او به کیفیت محصولات سایپا هم انتقاد کرد.
    دیدگاه‌ها نسبت به این اظهارنظر از این جا به دو مسیر متفاوت حرکت می‌کند. نخست منتقدان دایی هستند. آن‌ها اعتقاد دارند علی دایی که کم هم از این رفتارها نداشته، به خودروهای سایپا انتقاد کرده تا حقوق خودش را بگیرد. اما حامیان دایی، نظر دیگری دارند. دایی در همه باشگاه‌هایی که حاضر بوده، به چنین بن‌بست‌هایی خورده است. در صبای قم، پرسپولیس، راه‌آهن و سایپا همواره از این مشکلات داشته است. دقیقا از همان‌جایی که حقوق او و بازیکنانش پرداخت نشده، تیم‌های او به مشکل خورده‌اند.

    مسئولان سایپا از این که او این قدر به محصولات سایپا انتقاد می‌کند، عصبانی شدند. این بار دومی بود که دایی از پراید و تیبا و سراتو انتقاد می‌کرد. شاید اگر مسئولان سایپا پول کادر فنی و بازیکنانشان را پرداخت می‌کردند، کار هرگز به این‌جا نمی‌کشید.

    دایی یکی از بازیکن‌سازترین مربیان فوتبال ایران هم هست و مشخص نیست چند بازیکن از نسل فعلی او در سایپا بعدها به ستاره تبدیل خواهند شد. با این حال اگر باشگاه سایپا واقعا نگران بود، شاید اجازه نمی‌داد کار به اینجا کشیده شود. دایی قطعا دوست ندارد هویت خودروسازی باشگاهش را زیر سوال ببرد اما وقتی هیچ توجهی به او و شاگردانش نمی‌شود، او مجبور است وزنه سنگینی را به کار بگیرد تا به باشگاه فشار بیاورد. سایپا هم در نهایت تصمیم گرفت او را اخراج کند.

  • چرا نرخ خودرو نجومی شد؟ نقش دلال‌های آنلاین در بازی گرانی

    چرا نرخ خودرو نجومی شد؟ نقش دلال‌های آنلاین در بازی گرانی

    چرا نرخ خودرو نجومی شد؟  نقش دلال‌های آنلاین در بازی گرانی

    فارس نوشت: افزایش ناگهانی قیمت خودرو، ضرورت برخورد جدی با دلالان در سایت‌های خرید و فروش آنلاین را ایجاب می‌کند.

    افزایش قیمت خودرو به صورت هماهنگ، توسط دلالان موضوع جدیدی نیست. در شرایطی که بسیاری از مردم از طریق خدمات مطلوب و مناسب این سایت ها اقدام به خرید و فروش اجناس خود می کنند و سایت های خرید و فروش اینترنتی، نقش ویترین قیمت را در بازار دارند، دلالان بازار خودرو، از این بستر بهره گرفته اند و در نبود نظارت کافی، قیمت غیرواقعی و مدنظر خود را تعیین می‌کنند.
    از جمله این دلال ها، می توان به برخی از نمایشگاه داران و کسانی اشاره کرد که به امید سود بیشتر به این بازار مکاره پا گذاشته‌اند.
    بسیاری از فعالان صنعت خودرو سازی معتقدند که قیمت های فعلی واقعی نیست و در صورت برخورد با اخلال گران این بازار، قیمت ها به حالت عادی باز خواهد گشت. 

    در بازاری که قیمت های آن را دلالان و بنگاه داران تعیین می کنند، با ارائه قیمت های کاذب و غیر واقعی ، پراید مرز روانی ۵۰ میلیون را رد می‌کند، ساندرو سد ۲۰۰ میلیون تومان را می‌شکند و دلالانِ خودروهای چینی هم تلاش می‌کنند تا قیمت‌ها را هم‌تراز با رقبای کره‌ای بالا نگه دارند.
    قیمت خودرو در چند هفته اخیر یک روند افزایشی را تجربه کرده است؛ روندی که اگرچه کارشناسان می‌گویند باعث شده تا حجم معاملات در این بازار به شدت کاهش پیدا کند اما از طرفی می‌بینیم که قیمت خودرو بدون منطق مشخصی در حال بالا رفتن است.
    البته در این میان، تیم مدیریت یک سایت خرید و فروش آنلاین اعلام کرده است که این سایت، به زودی خدمات کارشناسی خودرو را راه‌اندازی می‌کند که این کار اگر با نظارت قضایی و برخورد با دلالان و کاربران غیرواقعی این سایت ها باشد، می‌تواند گام مهمی در جهت کنترل بازار خودرو محسوب شود.
  • سیدبشیر حسینی: هم مهناز افشار باید سواد رسانه‌ای یاد بگیرد، هم رائفی‌پور و مومن‌نسب

    سیدبشیر حسینی: هم مهناز افشار باید سواد رسانه‌ای یاد بگیرد، هم رائفی‌پور و مومن‌نسب

    ماجرا از بازنشر یک توییت از یک اکانت فیک آغاز شد. توییتی که هرچند خیلی زود پاک شد ما اسکرین‌شات آن در فضای مجازی منتشر شد و همزمانی آن با یک قتل حالا برای یک هنرپیشه معروف دردسرساز شده است.

    به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین. جنجال بر سر توئیتی از مهناز افشار که در آن به یک توییت از یک اکانت تقلبی واکنش نشان داده بود، سوای از طرح بحث های مختلف درباره تشکیل پرونده قضایی درباره این هنرپیشه سرشناس، مسئله سواد رسانه‌ای را سر زبان‌ها انداخته است. سیدبشیر حسینی داور برنامه «عصر جدید» به عنوان مدیر گروه علوم نوین رسانه‌ دانشکده ارتباطات دانشگاه صداوسیما، یکی از آنهایی است که درباره سواد رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی کار کرده. او درباره این چالش برای خبرآنلاین گفته است.

    این روزها هشتگ محاکمه مهناز افشار، بحث سواد رسانه‌ای را دوباره داغ کرده و این مدت شما این‌قدر گفتید سواد رسانه‌ای که این بحث اولین اسمی که در ذهن ایجاد می‌کند شما هستید.
    اتفاقی که این روزها در ماجرای توییت مهناز افشار با آن روبه‌رو هستیم اتفاقی است که قاعدتا بار اول و آخری نیست که رخ می‌دهد.
    این روزها ما از یک سو داستان سلبریتی‌هایی را داریم که سرمایه اجتماعی دارند و در برابرش احساس مسوولیت می‌کنند و مسوولیت اجتماعی هم دارند که تا اینجا اتفاق خیلی مثبتی است و می‌شود خوب نگاهش کرد. از سوی دیگر مردم توقعاتی از سلبریتی‌ها دارند و دوست دارند شخصیت‌های محبوبشان در موضوع‌های اجتماعی فعال باشند. این یک مطالبه عمومی است و سلبریتی‌ها هم خصوصا آنهایی که دوست دارند در این حوزه فعال باقی بمانند، طبعا باید در این حوزه‌ها و مسائل فرهنگی و اجتماعی واکنش نشان بدهند.
    مشکل از جای دیگری آغاز می‌شود. یکی نبود سواد رسانه‌ای و دیگری تعیین نشدن حیطه تخصصی است. داستان حیطه تخصصی در همه دنیا تعریف دارد. وقتی کسی سلبریتی حوزه موسیقی است، مردم هم حد توقعی که برایش تعریف می‌کنند این است که در محدوده خودش صحبت کند و اگر در موضوع دیگری صحبت کرد، کاملا مثل یک آدم عادی دیگر نظر او خیلی تاثیرگذار نیست و در یک محدوده مشخصی تعریف می‌شود.
    پس معتقدید عدم آگاهی و دانش مربوط به مسائل مختلف این مشکلات را ایجاد می‌کند؟
    بله در همه جای دنیا سیستم ستاره‌سازی‌شان به شدت کنترل می‌‎شود. به تعبیر دیگر الان مدیر برنامه برای ستاره‌های ما فقط کارکرد مادی و ریالی دارد و قرار است قراردادها و نشست و برخاست‌هایشان را تنظیم کند. در صورتی که در همه دنیا نقش مدیر رسانه‌ای و مشاوران اجتماعی هم وجود دارد که به سلبریتی‌ها کمک می‌کنند تا بتوانند آن مسوولیت اجتماعی که دارند را به درستی هدایت کنند. ما این بستر و زیرساخت را نداریم. یعنی سلبریتی ما وقتی با یک مساله مواجه می‌شود، از یک طرف باید عکس‌العمل نشان بدهد و از طرف دیگر می‌بیند اگر عکس‌العمل ساده‌ای نشان بدهد خیلی جلب توجه نمی‌کند.
    یعنی برای بودن در بورس و این بازار رقابتی فقط توییت می کند؟
    معضلی که شبکه‌های اجتماعی خصوصا با تعابیری مثل شاخ اینستاگرامی و … ایجاد می‌کنند، باعث می‌شود کاربر مجبور باشد روز به روز نظرات آوانگاردتر و عجیب غریب‌تر داشته باشد تا بیشتر به چشم بیاید. قبلا فضا اینطور بود که شهرت با تخصص و قابلیت جمع می‌شد الان ولی شعار جدیدی در دنیا دارند fame for fame (شهرت برای شهرت) که جریانی هم در مقابلش راه افتاده shame to fame (مرگ بر این شهرت) که رقابت در این فضا وجود دارد.
    ما یک سلبریتی داریم که می‌خواهد بروز و ظهور اجتماعی داشته باشد اما سواد و تخصص کافی ندارد، از طرف دیگر فضای شبکه‌های اجتماعی هم دائما او را تشویق می‌کند که نظرات اعجاب‌انگیزتر و جنجالی‌تری مطرح کند تا بیشتر دیده شود و حتی بیشتر فحش بخورد. سلبریتی‌ای که می‌خواهد بیشتر دیده شود، حتی فحش را به جان خودش می‌خرد و حتی بلکه برایش طراحی می‌کند.

    چالش اصلی که سبب این بحران سلبریتی زدگی‌مان می‌کند در شبکه‌های اجتماعی از کجا ناشی می‌شود؟
    یک بستر نامشخص اینجا داریم که به نظرم فقر اصلی‌اش این است که حیطه تخصصی یا چرخه بروز سلبریتی‌ها در آن نامعلوم است. این موضوع دو مشکل دارد.یکی اینکه پشتوانه ندارند، واقعا ما همه چیز را از یک شخص نباید توقع داشته باشیم، لازم است که تخصص‌های مختلف کنارش جمع شود. دوم هم اینکه چه خودش، چه مردم چنین مطالبه‌ای را داشتند که در هر حوزه‌ای ورود پیدا کند. این مشکلی است که سلبریتی‌های ما الان دارند. سلبریتی ما واقعا مشاور اقتصادی خوبی نیست؛ مشاور اجتماعی خوبی نیست و در آسیب‌های اجتماعی به غلط ورود می‌کند. مسائلی که متخصص‌ها کلی با احتیاط به آن نگاه می‌کنند، او یک باره یک نظر غلط می‌دهد و کلی فضا ایجاد می‌کند.
    چالش بزرگ هم وقتی است که فریب فیک نیوزها را می‌خورند؟ 
    دقیقا. همه مشکلات هم از تشخیص ندادن فیک‌نیوزها و حتی حقه‌ها و تله‌هایی که برایشان طراحی شده شروع می‌شود. همانطور که این آدم‌ها هواداران خودشان را دارند، قطعا و جدا مخالفانی هم دارند، چه سیاسی و چه اجتماعی و حتی در حیطه تخصصی‌شان. آنها در موقعیت‌های مختلف پوست موز جلوی پای سلبریتی‌ها می‌اندازند و تحریک‌شان می‌کنند و وقتی سلبریتی سواد رسانه‌ای و مشاور تخصصی ندارد و ساختار شبکه‌های اجتماعی را خوب نمی‌داند که در آن اصل  ۴s اجرا می‎شود -یعنی باید کوتاه و شیرین و سریع و ساده یک نظر درست را مطرح کند-، در دام بعدی می‌افتد. اینجاست که فضا مساعد شده برای اینکه او را به تله بیندازند. طبیعی است که وقتی او نظرات رادیکال می‌دهد، در مقابلش عکس‌العمل‌های رادیکالی اتفاق می‌افتد.
    مثل مسئله اخیر؟
    بله مثل همین داستان اخیر مهناز افشار و سلسله توییتهایی که الان حتی یک سری او را مشوق و محرک قتل و حتی مستحق محاکمه می‌دانند و برایش مجازات در نظر می‌گیرند.
    در برابر سلبریتی‌ها حاکمیت قرار می‌گیرد. علی‌القاعده  سلبریتی‌ها باید سرمایه‌ای اجتماعی باشند برای عبور از بحران‌ها اما حتی به وقت بحران‌ها و بلایای طبیعی که به قصد کمک پیش می‌آیند، باعث چالش برای حاکمیت می‌شوند. 
    همانطور که سلبریتی‌های ما نابالغ عمل می‌کنند و با یک حوزه جدید مواجه شده‌اند، حکومت‌ها هم همین طور هستند. سلبریتی‌های سابق رسانه مستقیم شخصی نداشتند الان ما میکروپرسونال سلبریتی‌ها هم داریم که واقعا خرده‌ستاره‌هایی هستند که برای خودشان برند شخصی می‌سازند و مستقیما می‌توانند نظرشان را ثبت و ضبط کنند و حداقل به تعداد فالورهایشان آن نظر به جاهای دیگر هم می‌رسد. یک طرف داستان سرعت عمل است و سلبریتی آموزش ندیده و عجول ما که می‌خواهد حضور اجتماعی داشته باشد ولی نه تنها تخصص آن را ندارد که تخصص رسانه‌ای هم ندارد، ممکن است خیلی هنرپیشه یا خواننده خوبی باشد ولی در این حوزه رسانه‌ای اصلا تخصص ندارد. همانطور که این سلبریتی نابالغ است در همه دنیا حکومت‌ها هم با این پدیده نوظهور مواجه هستند. ده سال پیش این قضیه برای نظام قضایی و امنیتی ما هم وجود نداشت و با چنین بحرانی مواجه نبود. اینجاست که بی تعارف
    همانطور که از سلبریتی‌ها توقع جدی می‌رود، از حکومت هم توقع جدی می‌رود که این حوزه سواد رسانه‌ای را در دهه پنجم انقلاب جدی بگیرد و حتی جامعه هدف چنین اولویت‌هایی را خودش جدی بگیرد و دوم اینکه زیرساخت‌هایی را فراهم کند
    .
    همانطور که گفتید ما یک موضوعات دیگری مثل سیل را هم داریم. از یک طرف سلبریتی‌ها باید سرمایه اجتماعی‌شان را بیاورند که مسوولیت اجتماعی‌شان را انجام داده باشند و از طرف دیگر باید ساختار آنقدر درست باشد که لازم نباشد هر سلبریتی خودش شماره حساب شخصی بدهد و پول‌های غیرشفاف جمع شوند. از آن طرف هم باید هلال احمر، کمیته امداد یا هر نهاد دیگری که هست شفافیت لحظه‌ای داشته باشد و شفاف عمل کند. داستان کراود فاندینگ‌ها در دنیا به همین صورت است که طرف اگر هزارتومان واریز می‌کند همان لحظه می‌بیند. عدد و رقمش برای مردم قابل پیگیری است و این برای مردم وجه صداقت و امنیت را بالا می‌برد. متناسب و متناظر با آن نهاد هم مردم کاملا گزارش شفافی از عملکردش می‌گیرند. مثلا اگر در فلان حادثه مردم ده میلیارد کمک کردند، ریال به ریال آن اینطور هزینه شده. از حاکمیت هم توقع شفافیت و پاسخگویی از یک سو وجود دارد و از سوی دیگر توقع اهمیت دادن به سواد رسانه‌ای.
    در چنین بزنگاه‌هایی که حالا حاکمیت زیر فشار بخشی از افکار عمومی است که موضع تندتر می‌گیرد، چه اتفاقی می‌افتد؟
    در موردی مثل مهناز افشار اگر هوشمندانه عمل کنیم می‌توانیم از این تهدید فرصت بسازیم. من فکر می‌کنم با امثال مهناز افشار هم یک بار باید برخورد شود که اینقدر ساده بازی نخورند و یک فیک‌نیوز نتواند آنها را اینقدر با مشکل و معضل روبه‌رو کند. از یک طرف مردم از آنها مطالبه کنند و از سوی دیگر مثل محکومیت‌های مدنی که ما داریم اولویت و فوریت بالا الزام‌هایی برای گذراندن دوره‌های تخصصی و آموزش‌ها گذاشته شود. حتی محدودیت‌هایی را خودشان اعلام کنند. بسیاری از سلبریتی‌های بزرگ دنیا در اظهارنظرهایشان مشخص می‌کنند که مثلا من در فلان حوزه ورود نمی‌کنم و یا در فلان حیطه تخصصی نظر می‌دهم. درحقیقت باید خودش برای خودش محدودیت بگذارد. ما در سواد رسانه‌ای بحث مشروط و محدود استفاده کردن از رسانه‌ها را داریم که مثلا خود شخص برای خودش شرط می‌گذارد، با هر کسی مصاحبه نمی‌کند، در مورد هر موضوعی اظهارنظر نمی‌کند و تا وقتی مطمئن نشده که منبع خبر و تحلیلش درست است، این ماشه رسانه را نمی‌چکاند. این فضا مثل اسلحه می‌تواند عمل کند آن‌وقت مساله فرق می‌کند.
    من اینجا بیش از اینکه موافق این باشم که مهناز افشار در دادگاه قوه قضاییه مورد سوال قرار بگیرد، نظرم این است که باید در دادگاههای مردمی و رسانه‌ای محاکمه شود. نه فقط مهناز افشار. هر سلبریتی‌ای که در هر حوزه‌ای ورود پیدا می‌کند. الان وقتش است ما هشتگ سواد رسانه‌ایت را بالا ببر و هشتگ تخصصت چیه را بالا ببریم.
    این فقط شامل مهناز افشار است یا مثلا رائفی پور را هم در بر می گیرد؟
    الان مساله می‌تواند امنیتی شود و نمی‌شود آن را شوخی گرفت. برای همین فکر می‌کنم اگر این تهدید الان را جدی بگیریم و از آن استفاده بهینه کنیم، باید حیطه تخصصی سلبریتی‌ها و همه گروههای مرجعی که حق اظهارنظر دارند توسط خودشان مشخص شود. و این فقط شامل مهناز افشار و پرویز پرستویی و … نیست و بحثم اصلا سیاسی و حتی صنفی نیست. ما باید مساله ایران و بحران سال ۹۸ را جدی بگیریم. مساله اقتصاد مردم مساله‌ای است که همه در آن سهیم هستیم.
    این لزوم یادگیری فقط شامل مهناز افشار می شود یا مثلا رائفی پور و مومن نسب هم هست؟
    مهناز افشار و فالورهایش، پرویز پرستویی و فالورهایش و… همانطور که می‌توانند تهدید باشند، فرصت هم می‌توانند باشند. می‌توانند زبان مردم باشند و مردم نظراتشان را از زبان آنها بشنوند و حتی مایه رشد جامعه و دولت باشند اما لازمه‌اش این است که هم بیشتر یاد بگیرند و هم خودشان خودشان را محدود کنند.
    در هر حوزه‌ای پرویز پرستویی نباید ورود کند، همانطور که مهناز افشار نباید ورود کند، همانطور که سیدبشیر حسینی و رائفی‌پور و مومن‌نسب … نباید ورود کنند. هر کس می‌تواند در حوزه تخصصش ورود کند. قطعا درباره خیلی از این بزرگواران، چه سلبریتی‌ها و چه سخنورها، خود من کلی نکته دارم که این عنوان کارشناس ارشد در تقریبا همه چیز و سیستم اظهار نظر کارشناسی‌شان را درک نمی‌کنم با چه پشتوانه علمی خلق شده است. منصفانه و عالمانه و با فضای مثبتش این است که همه مسوولانه، در حیطه تخصصی و مشخص شده و در راستای منافع ملی و مسئولیت اجتماعی، مثل همه جای دنیا ورود کرده و ورود غیرتخصصی بیش و پیش از برخورد قهری و قضایی، با بالا رفتن سواد رسانه‌ای عمومی، باید برایشان هزینه منفی داشته باشد.
  • شرط‌بندی در فوتبال ایران و جهانوقتی قمار اسکناس‌ها مسیر توپ را تغییر می‌دهد

    شرط‌بندی در بسیاری از کشورهای جهان یک پدیده سرگرمی‌محور است. اما گستردگی بازار و عمق نفوذ آن شاید باعث شود ارقام عجیبی در خارج از مستطیل سبز جابه‌جا شود که نتایج بازی‌ها را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

    امیرمحمد سلیمانی: سوت پایان بازی به صدا درمی‌آید و بازی با نتیجه مساوی به پایان می‌رسد. برای هواداران واتفورد و ساوتهمپتون، این تساوی شاید چندان نگران‌کننده نباشد اما برای آن‌هایی که چند ده پوندی روی این بازی سرمایه‌گذاری کرده بودند، این صدای سوت بیشتر از همیشه کرکننده است. از تعداد کرنرها تا مجموع خطاها و حتی شانس گلزنی بازیکن شماره ۱۰، همه چیز را می‌توان قمار کرد. هر گزینه‌ای یک ضریبی دارد و به هر میزان که سرمایه‌گذاری شود، سود می‌دهد. البته اگر این شرط‌های سنگین، عملی شوند.
    شرط‌بندی یک بازار بزرگ است. وقتی منچستریونایتد مقابل سویا از لیگ قهرمانان اروپا حذف شد، سایت‌های شرط‌بندی فقط از شهر منچستر بیش از پنج میلیون یورو درآمدزایی کردند. همه آن‌هایی که یقین داشتند سویا در اولدترافورد می‌بازد، ارقام سنگینی را بر روی صعود منچستریونایتد قمار کردند و در نهایت بازنده نام گرفتند. در یک مورد عجیب‌تر، وقتی پاریسن ژرمن در فصل جاری لیگ یک فرانسه پس از چهارده هفته مقابل بوردو به تساوی رسید، زمزمه دخالت سایت‌های شرط‌بندی در ترکیب تیم فرانسوی مطرح شد. برای شاگردان توخل، شکست بوردو کار دشواری نبود. چند هفته بعد، پاریسن ژرمن در کمال تعجب از تیم قعرنشین گنگام باخت و از جام اتحادیه حذف شد. برای اولین بار در پنج سال گذشته، آن‌ها از قهرمانی در این مسابقات منع شدند. پاریسی‌ها فقط چند روز زمان نیاز داشتند تا با ترکیبی مشابه با همان بازیکنانی که بازنده بودند، این بار در لیگ یک فرانسه و با ۹ گل گنگام را تحقیر کنند. شاید چشم‌پوشی از قهرمانی در جام اتحادیه، پاداش خوبی را برای آن‌ها تدارک دیده بود، البته از سوی سایت‌های شرط‌بندی.
    حدس و گمان بسیاری درباره بازی‌های عجیب هر ساله در لیگ‌های فوتبال جهان وجود دارد. برخی معتقدند این نتایج چندان هم غیرقابل پیش‌بینی نیست اما وقتی کار به ضرایب قمار می‌رسد، احتمال باخت‌های اجباری بیشتر می‌شود. اوضاع در فوتبال ایران هم مشابه است. در ایران شمار سایت‌هایی که امکان شرط بندی آنلاین در حوزه‌های مختلف، مثل انواع مسابقات ورزشی و بازی‌ را فراهم کرده‌اند؛ حدودا به ۳۶۵ دامنه می‌رسد و طبق شنیده‌ها گردش مالی هرکدام از سایت‌ها در شبانه روز کمتر از یک میلیارد تومان نیست. پیش‌بینی‌های ورزشی تنها قابلیت این سایت‌ها نیست و اگر به سریال «تاج و تخت» هم علاقه‌مند هستید، می‌توانید بر روی شخصیت‌هایی که در هر قسمت کشته خواهند شد، قمار کنید.
    پیش‌بینی، تنها روی سایت‌های شرط‌بندی نیست و پولشویی، بخش مهمی از روند کاری آن‌ها محسوب می‌شود.  سارقانی که اطلاعات کارت‌ بانکی یا اطلاعات حساب قربانیان را دارند، به جای آنکه مستقیما پول را از حساب آنها به حساب خود انتقال دهند، ابتدا پول دزدی را به حساب سایت‌های شرط بندی انتقال می‌دهند. گویی که صاحب اصلی حساب، پول خود را به حساب سایت پیش بینی انتقال داده و برای بازی سهم خریده است. سپس سارق سایبری پس از یک روز یا مدت زمانی کوتاه، پول دزدی را از سایت قمار که در آن حساب کاربری دارد خارج و به حساب خود منتقل می‌کند. برخلاف کشورهای خارجی، دسترسی به اطلاعات بانکی کاربران ایرانی چندان دشوار نیست. مخصوصا اگر آدرس درگاه‌های بانکی جعلی یا همان صفحات فیشینگ تقلبی با عناوین مختلف در گروه‌های پربازدید تلگرامی منتشر شود. مسیری که دسترسی به اطلاعات حساب بانکی افراد را آسان‌تر می‌کند.
    براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، شرط‌بندی هیچ جایگاهی در اقتصاد کشور ندارد. پس سایت‌های شرط‌بندی در ایران چگونه فعالیت می‌کنند؟ ترفندی که سایت‌های شرط بندی به کار می‌گیرند، واسطه قرار دادن شرکت‌های دیگر یا درخواست درگاه به نام آی‌پی شرکت‌ واسطه است. برای کسانی که ای‌نماد دارند و با آن درگاه الکترونیک بانکی دریافت کرده‌اند، این امکان وجود دارد که سایت را غیرفعال نگه دارند، دامنه و درگاه الکترونیک بانکی را در اختیار سایت‌های شرط بندی قرار دهند. سایت‌های شرط بندی هم با در اختیار داشتن دامنه و درگاه واسط، پرداخت را مستقیم با بانک انجام می‌دهند.
    پیش از آغاز لیگ هفدهم، یکی از بازیکنان لیگ برتری به دلیل تبلیغ سایت‌های شرط‌بندی توسط همسرش محروم شد. اما ریشه شرط‌بندی در میان افراد داخل زمین، فقط محدود به ایران است؟ در سال ۲۰۰۶ مکالمات تلفنی لوچانو موجی، مدیر وقت یوونتوس با داوران و روسای سایر تیم‌ها شنود شد و اتهام ثابت‌شده شرط‌بندی تیم‌های یوونتوس، میلان و لاتزیو را درگیر کرد. اتفاقاتی که آن روزها می‌افتاد برای هیچ‌کدام از مردم ایتالیا و عاشقان فوتبال این کشور باورکردنی نبود اما شرط‌بندی درنهایت فاجعه‌ای به نام کالچو چولی را رقم زد و هر فرد حقیقی و حقوقی که درگیر این پرونده کثیف بود با محرومیت مواجه شد. در دهه ۹۰، برنارد تاپی در المپیک مارسی به خرید داورها و تبانی محکوم شد. اتهام به او آن‌قدر سنگین بود که تنها قهرمانی مارسی در لیگ قهرمانان اروپا، پس از بیست سال هنوز هم مشکوک است.
    در سال ۲۰۱۳، پلیس اروپا مدعی شد نتیجه‌ی بیشتر از ۳۸۰ بازی در کشورهای اروپایی حاصل تبانی و زد و بندهایی بوده که توسط یک باند بین‌المللی فعال در مراکز و موسسه‌های شرط‌بندی ساماندهی شده است. ماموران پلیس به مدارکی دست پیدا کرده‌ بودند که نشان می‌داد خلافکاران آسیایی در دستکاری نتیجه‌ی بازی‌های فوتبال در اروپا نقش محوری داشته‌اند. یک کارتل شرط ‌بندی که دفتر مرکزی‌اش در سنگاپور قرار داشت، با بسیاری از کشورهای اروپایی در ارتباط بود و به تنهایی تاثیر شگرفی در نتایج بازی‌های مختلف داشت. ریشه این کارتل، به گروهی در ایتالیا می‌رسید.
    «آنته زاپینا» مشهور به «سلطان قمار» بنا بر اعتراف خود، پس از جام جهانی آلمان مبالغ هنگفتی از تبانی در بازی‌های فوتبال به جیب زده است. او در سال ۲۰۰۵ نیز در پرونده‌ی رسوایی داوری در آلمان، متهم شناخته شده بود. زاپینا که ساکن برلین است، پیش‌تر هم در ماجرای رسوایی داوران در سال ۲۰۰۵ به دو سال و یازده ماه حبس محکوم شده بود. البته تنها چند ماه را در زندان گذراند. در آن زمان روبرت هویتسر، داور بوندس‌لیگا، در دادگاه اعتراف کرد که در برابر دریافت پول، نتیجه‌ی برخی از بازی‌های لیگ آلمان را تغییر داده است. در فوتبال آلمان، قضیه پیچیده‌تر هم بود. «رنه اشنیتسلر» یکی از مهاجمان آینده‌دار فوتبال آلمان بود که در سن‌پائولی بازی می‌کرد. او در سال ۲۰۰۸ حدود صد هزار یورو دریافت کرده تا در نتیجه‌ی پنج دیدار تیمش را تغییر دهد.
    پرونده‌های بسیار زیادی وجود دارند که در شرایط مشابه، منتشر نشده‌اند. بنگاه‌های شرط‌بندی بخش مهمی از اقتصاد فوتبال هستند. بسیاری از آنان اگر حامی مالی اصلی باشگاه‌های فوتبال باشند، با لیگ باشگاه‌ها در ارتباط هستند تا درآمدزایی بیشتری را فراهم کنند. نقش سایت‌های شرط‌بندی در فوتبال غیرقابل کتمان است اما چیزی که اهمیت دارد، رعایت حد و مرز این بنگاه‌ها در اتفاق‌های فوتبالی است. مسئله‌ای که به نظر نمی‌رسد مورد تایید باشگاه‌ها و سایت‌های شرط‌بندی باشد. وقتی می‌توان درآمدزایی بیشتری داشت، چرا نتایج برخی بازی‌ها تغییر نکند؟
  • برنامه‌ای که اسپانسر ندارد، چگونه درآمد کسب می‌کند، از جیب مردم؟«برنده‌باش» با تحلیلِ نقاط ضعف مردم در اپلیکیشن، آنها را «بازنده‌باش» می‌کند؟

    شائبه‌ای بر این مبنا مطرح شده که عوامل برنده‌باش می‌توانند شرکت‌کنندگان را بر اساس سوال‌هایی که جواب می‌دهند، تحلیل کنند و هرکجا که ضعف داشتند، در مسابقه همان سوال‌ها را ازشان بپرسند تا نتوانند به مراحل بالاتر بروند. هرچند این شائبه در حد یک فرضیه است، با این حال یک کارشناس قدیمی حوزه ارزش‌افزوده این موضوع را از لحاظ علمی تایید ولی عملی‌شدن آن را در مسابقه برنده‌باش بعید می‌داند.

    فاطیما فردوس: حاشیه‌های مسابقه برنده‌باش اگر تا پیش از این به یک مسابقه بخت‌آزمایی و قمار محدود می‌شد، حالا گسترده‌تر شده و حاشیه‌های مالی را هم دربرگرفته است. مسابقه‌ای ظاهرا بدون اسپانسر با درآمد میلیاردی. اینطور که به‌نظر می‌رسد برنامه برنده‌باش اسپانسری ندارد و متولی اصلی آن خود صداوسیماست. تهیه‌کننده‌های آن هم هاشم رضایت و حمید نادی، تهیه‌کننده‌های برنامه دورهمی هستند. بنابراین سود اصلی این برنامه به جیب صداوسیما می‌رود. روند شرکت در مسابقه اما چطور است؟ برای شرکت در این مسابقه باید اپلیکیشن برنده‌باش را دانلود کرد که در گوشی‌های ایفون این پروسه سخت‌تر می‌شود؛ باید از طریق برنامه «سیب» دانلود کرد که دانلود همین برنامه نیاز به اشتراک یک ماهه به مبلغ ۳۰ هزار تومان دارد.

    برای دانلود نسخه ویندوز مسابقه برنده‌باش هم باید ۴ هزار و ۹۰۰ تومان پرداخت کرد. پس از طی‌کردن این مراحل وارد اپلیکیشن می‌شوید و می‌توانید به ۲۰ سوال به‌صورت مجانی پاسخ دهید ولی بقیه سوال‌ها را باید بخرید. وقتی ۲۰ سوال اول را جواب می‌دهید به‌صورت خودکار ۴۰ هزار نفر از شما جلوتر هستند و برای رسیدن به ۸ نفر اول و شرکت در مسابقه باید بین ۳ تا ۴ میلیون تومان سوال بخرید. جایزه‌ها هم به‌صورت میانگین ده تا ۲۰ میلیون تومان است. در واقع ۸ نفر اول بین ۳ تا ۴ میلیون تومان سوال می‌خرند و ۴۰ هزار نفر دیگر نیز اگر نصفشان تنها ۲۰۰ هزار تومان سوال خریده باشند، ۴ میلیارد سوال خریده شده است که اگر به این ۸ نفر در بهترین حالت ۳۰ میلیون هم داده شود، ۲۴۰ میلیون تومان می‌شود و بقیه پول احتمالا به جیب صداوسیمایی می‌رود که دم از بی‌پولی می‌زند.
    علم یا ثروت؟
    نکته دیگر در مورد این مسابقه میزان علمی‌بودن آن است؛ در ابتدای هر مسابقه گلزار از شرکت‌کننده‌ها می‌پرسد که چند ساعت در هفته مطالعه دارند و برای این مسابقه چقدر مطالعه داشته‌اند؟ اما نکته مهم این است که برای رسیدن به ۸ نفر اول در اپلیکیشن و شرکت در مسابقه باید چند میلیون هزینه کرد و چند روز آخر را ۲۴ ساعته پای اپلیکیشن و سوال‌هایش بود تا بشود به نفرات اول رسید. بنابراین برای این مسابقه نمی‌شود با کتاب‌خواندن و افزایش ساعات مطالعه رتبه اول تا هشتم را کسب کرد. پس این مسابقه بیشتر از اینکه مبنای علمی داشته باشد، فضایی برای محک‌زدن شانس است.
    در همین میان شائبه‌ای بر این مبنا مطرح شده که عوامل برنده‌باش می‌توانند شرکت‌کنندگان را بر اساس سوال‌هایی که جواب می‌دهند، تحلیل کنند و هرکجا که ضعف داشتند، در مسابقه همان سوال‌ها را ازشان بپرسند تا نتوانند به مراحل بالاتر بروند. به‌عنوان مثال شرکت‌کننده ایکس در سوال‌های ورزشی ضعف دارد و نتوانسته این سوال‌ها را در اپلیکیشن به خوبی پاسخ دهد. عوامل برنده‌باش این مسئله را تحلیل و دسته‌بندی می‌کنند و در روز مسابقه سوال‌هایی را از او می‌پرسند که در آن ضعف دارد تا بیشتر از یک مبلغی برنده نشود. هرچند این شائبه هم در حد یک فرضیه است، با این حال یک کارشناس قدیمی حوزه ارزش‌افزوده این موضوع را از لحاظ علمی تایید ولی عملی‌شدن آن را در مسابقه برنده‌باش بعید می‌داند.
    برنده‌باش نقطه‌ضعف شرکت‌کنندگان را تحلیل می‌کند؟
    در همین میان مجتبی میرزامحمد، کارشناس حوزه ارزش‌افزوده در توضیح این فرضیه می‌گوید: «به لحاظ علمی امکان چنین اقدامی وجود دارد. در واقع به لحاظ علمی یک مجموعه می‌تواند پاسخ شرکت‌کنندگان به سوالات را تحلیل و دسته‌بندی کند و نتیجه‌گیری کند که هر شرکت‌کننده در کدام سوال قوی و در کدام سوال ضعیف است ولی بعید است در مجموعه برنده‌باش چنین اتفاقی بیفتد؛ زیرا این کار نیازمند یک تیم حرفه‌ای است و تحلیل ساده‌ای نیست. علاوه بر این کار گرانی است؛ البته من نمی‌دانم چه افرادی سرمایه‌گذار مسابقه برنده‌باش هستند اما این تحلیل محتوا کار آسان و بدون هزینه‌ای نیست.»
    او در پاسخ به اینکه پس آیا امکان رخ‌دادن این اتفاق به‌صورت علمی وجود دارد؟ می‌گوید: «بله دنیا به این سمت رفته و تحلیل می‌کنند اما اینکه تحلیل تا این سطح پیش برود که ببینند از هر شرکت‌کننده چه سوالی بپرسند که نقطه ضعف او باشد، این قسمت پیچیده‌ای است و ساده نیست؛ چون ما نمی‌دانیم شرکت‌کننده در چه شرایطی به سوالات اپلیکیشن جواب داده؟ از چه کسی کمک گرفته؟ آن لحظه سرچ کرده یا نه؟ و .. . ضمن اینکه وقتی کسی پای اپلیکیشن می‌نشیند همه هدفش این است که تمام سوالات را جواب دهد و بتواند در مسابقه شرکت کند.»

    مسابقه‌هایی با الگوی: پول بده؛ شاید برنده شدی!
    نکته قابل توجه اما این است که زمان پاسخ به سوالات داخل اپلیکیشن بسیار محدود است و شاید به سرچ‌کردن نرسد. میرزامحمد اما می‌گوید: «مردم ما را نباید دست کم گرفت؛ هرکاری ازشان برمی‌آید تا بتوانند برنده شوند و جایزه بگیرند. با این حال این مسابقه در همه‌جا هست و نمونه معروف آن میلیونرشو است؛ این مسابقه‌ها الگویی دارد که طبق آن باید پولی پرداخت کرد و پول پرداخت‌شده را پس گرفت یا بیشتر از آن را. در واقع این مسابقه‌ها سوار بر آرزوهای مردم است؛ شما آرزو داری صد میلیون برنده شوی و باید در ازایش چند میلیون بدهی سوال بخری تا شاید وارد مسابقه شوی و ببینی می‌توانی صد میلیون را ببری یا نه.»
    مکارم شیرازی: قمار است
    آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در پاسخ به سوالی مبنی بر «مسابقه‌ای حضوری با عنوان مسابقه بزرگ برنده‌باش از طریق شبکه سه سیمای جمهوری اسلامی ایران در حال اجرا و پخش است که به شرکت‌کنندگان در این مسابقه به ازای پاسخ صحیح به هر سوال، مبلغ قابل توجهی به صورت پلکانی (تا سقف ۱۰۰ میلیون تومان) اعطا می‌کند که با کمک مجری برنامه و فرصت‌هایی که در اختیار هر شرکت‌کننده قرار می‌گیرد، مبلغ جایزه غالباً از ۵ میلیون تومان کمتر نیست.» گفت: «این کار قمار است و کسانی که شرکت می‌کنند مالک آن جوایز نیستند.»

  • سپر امنیتی گوگل بی دلیل حذف نمی کند/ تلگرام طلایی و هاتگرام امن نیستند

    نکته مهم اینکه پس از حذف این برنامه ها توسط سپر امنیتی گوگل، تصاویر و کلیپ هایی در فضای مجازی دست به دست می شوند که روش غیر فعال کردن سپر امنیتی گوگل را آموزش می دهند. بررسی ها نشان می دهد منبع تمام این آموزش ها برنامه های مخرب تلگرامی و اپلیکیشن های مسدود شده توسط همین سپر امنیتی است. لطفا تحت هیچ شرایطی این سپر امنیتی را خاموش نکنید. چراکه در این به تمام ویروس ها و هکرها در تلفن خود خوش آمد می گویید.

    رسا نشر – مهدی سوری: درست در شبی که تلگرام فیلتر شد ، گفتم که راه غلطی را انتخاب کرده اند. با بستن برنامه ی اصلی پای صدها بد افزار و جاسوس افزار را باز کردند. و فقط کاش مشکل استفاده از فیلتر شکن ها دسترسی آزادانه به محتواها باشد. بلکه بیشتر این برنامه ها باج افزار و آلوده به ویروس هستند. و همچون جاروبرقی محتواهای شخصی تلفن های همراه را می بلعند.

    در آن برهه منظور من فیلترشکن های خارجی بود. اما کسی فکرش را نمی کرد که روزی نسخه های معروف تلگرام هم جاسوس افزار باشند. البته از قبل هم خیلی از کارشناسان هشدار داده بودند که هاتگرام و طلاگرام یا همان تلگرام طلایی امن نیستند. و مسلما به دلیل همکاری با برخی نهادهاست که تا به امروز توانسته اند زنده بمانند. از همان ابتدا هم مشخص بود که مهلت های داده شده از طرف کارگروه به این دو پیام رسان برای استقلال از تلگرام عملی نخواهد شد و قرار هم نبوده. چرا که به لحاظ علمی و فنی اگر از تلگرام جدا می شدند ، دیگر کسی در آن نمی ماند. اگر مردم قرار بود به این روش ها از تلگرام دل بکنند قطعاً وضع پیام رسان های داخلی این نبود که هست.

    طی روزهای گذشته گوگل پلی به واسطه گوگل گارد که یک کنترل کننده امنیتی اپلیکیشن هاست ، تلگرام طلایی را از روی گوشی های اندرویدی به دلیل جاسوس ابزار و سرقت اطلاعات کاربر حذف کرد. در همان ساعات اول نیز خبری مبنی بر اطلاع رسانی پلیس فتا در همین رابطه منتشر شد که بعد تکذیب شد. حالا واقعیت چست؟؟ چرا تلگرام طلایی حذف شده است؟ و چرا بعد از مدت ها گوگل این کار را کرده است؟ من از رابطه این دو تلگرام و شرط بقایشان در بستر اینترنت ایران بی خبرم و نمی دانم چه کرده اند و در بروز رسانی های اخیرشان چه چیزی را اضافه کرده اند که گوگل گارد آنها را خطرناک شناخته و حذف می کند. اما می دانم که این اتفاق هیچ عقبه سیاسی و فردی ندارد. یعنی هیچکس نمی تواند آن را به مسائل سیاسی و اقتصادی و چیزی مثل تحریم ها گره بزند. به طور کلی هر برنامه غیر امن و بد افزار جاسوسی که در گوشی های متصل به گوگل پلی نصب شود این برنامه هشدار میدهد و حتی آن را حذف می کند. مگر اینکه شما در تنظیمات گوگل پلی ، این بخش را غیر فعال کنید. متاسفانه به محض فیلتر تلگرام انواع و اقسام تلگرام های تقلبی و آلوده وارد بازار شدند. و  امنیت کاربران ایرانی را به مخاطره انداختند. آن هم به دلیل یک تصمیم نسنجیده و بی نتیجه در دستگاه قضای دوران آقای لاریجانی! این را همه می دانند که تنها دلیل بستن تلگرام در آن زمان جلوگیری از فعالیت کانال های دورغ پرداز و براندازی چون آمد نیوز و … بود. وگرنه به لحاظ بستر بودن برای فساد اخلاقی و کلاه برداری اینستاگرام مستعد تر و اولی تر برای فیلتر بوده است. باور کنید که اگر همان روز اول از مردم صادقانه می خواستیم که از این چند کانال خارج شوند، و به انها اعتماد می کردیم اتفاق بهتری می افتاد. الان هم که دست برخی از این کانال ها رو شده و اعتباری نزد مخاطبین ندارند.
    نکته مهم اینکه پس از حذف این برنامه ها توسط سپر امنیتی گوگل، تصاویر و کلیپ هایی در فضای مجازی دست به دست می شوند که روش غیر فعال کردن سپر امنیتی گوگل را آموزش می دهند. بررسی ها نشان می دهد منبع تمام این آموزش ها برنامه های مخرب تلگرامی و اپلیکیشن های مسدود شده توسط همین سپر امنیتی است. لطفا تحت هیچ شرایطی این سپر امنیتی را خاموش نکنید. چراکه در این به تمام ویروس ها و هکرها در تلفن خود خوش آمد می گویید.
    تلگرام همچنان فعال است. مقابله با فعالیت آن همچنان ادامه دارد. چراکه تمام پروکسی های MTPROTO  اسپانسری با شدت بیشتر از گذشته مسدود می شوند. یک تلگرام فیلتر شد و بیش از ۱۰۰ تلگرام و صدها روش دیگر برای اتصالش وجود دارد. باید از وزیر ارتباطات پرسید که در این یک سال فیلتر تلگرام چه هزینه هایی برای مقابله و مسدود کردن این برنامه خرج شده و چه تاثیری داشته است؟؟ باید از خبرگزاری ها و نماینده های مجلس حامی فیلتر تلگرام که هم اکنون کانال هایشان در این پیام رسان ممنوعه فعال است پرسید که نتیجه ی کارشان چه بوده است؟ من که می گویم هیچ …